جمع بندی آفرینش بی هدف موجودات منقرض شده

ضمن تشکر از روحیه پرسشگری شما عزیز، در پاسخ به سؤال شما توجه به چند نکته حائز اهمیت است:

اولاً وقتي گفته مي شود خلقت الهي هدفدار و عالم هستی و موجودات را برای هدفی آفریده است. به اين منظور نيست كه خدای متعال خودش از خلق نمودن موجودات هدفي دارد. زیرا هدف به اين معني براي موجودي معني دارد كه ناقص است و مي خواهد با انجام كار، نقصي را از خود برطرف كند. مثلا انسان مي خورد تا گرسنگي خود را برطرف كند، دنبال علم مي رود تا جهل خود را برطرف سازد و به فقير كمك مي كند تا حس درونی و انسانی خود را ارضاء كند يا رضايت خدا را براي خود كسب كند. اما خداوند كمال محض و مطلق است و منزه از هر نقص و نيازي است لذا افعال الهی نه بدنبال جلب منفعت و سود، نه برای دفع ضرر و نه در راستای هدفی کمالی برای خودش است. بلکه وقتی گفته می شود هدف الهی از خلقت، این هدف برای دیگران و موجودات عالم هستی است. یعنی هدف از آفرینش جهان و انسان رساندن آنها به کمال بوده است.

ثانیاً: وقتي مي گوييم خلقت الهي هدفدار است، یعنی اینكه خدا براي هر مخلوقي هدف و غايتي قرار داده است. دلیل این مطلب آنست که از آنجاییکه خدا كمال محض است و يكي از كمالات وجودي حكمت است لذا محال است كه موجودي را بي هدف و بيهوده بيافريند؛ زیرا خلق موجود بي هدف خلاف حكمت است پس خدا چنين موجودي را نمي آفريند. پس شكي نيست كه هر موجودي بايد هدفي داشته باشد ولي فهم اينكه هر كدام از مخلوقات چه غايت و هدفي دارند، کاری بس دشوار و در برخی موارد برای بشر عادی کاری دور از دسترس است. چون انسان زماني مي تواند اين مطلب را تمام و كمال بفهمد كه به تمام عالم خلقت علم داشته باشد و چنين علمي تنها براي خدا و انسان كامل(معصومان) است لذا ما تنها به اندازه علم اندك خودمان مي توانيم به هدف و غايت برخي از موجودات پي ببريم. آن هم به برخي از غايات و اهداف آنها نه بر همه آنها.

براي مثال ما مي دانيم كه درخت فوايد زيادي دارد مثل توليد اكسيژن، محكم نمودن خاك زمين و جلوگيري از رانش زمين و ... يا مي دانيم كه برخي حشرات مثل زنبور و پروانه و ... براي گرده افشاني گلها لازم است. و این موارد برخی از فواید شناخته شده آنهاست و بی شک، فواید ناشناخته، پنهان و نامحسوس آنها بیشتر از فواید شناخته شده و آشکار است.

با این توضیح که گفتیم، دايناسورها و موجودات ماقبل تاریخ، نيز از اين قاعده مستثني نيستند؛ آنها نيز مثل ديگر موجودات زنده مثل فيل و موش و پشه و قورباغه و دیگر حیوانات ریز خشکی و اعماق دریاها؛ در اين عالم طبيعت نقشي داشته اند كه با تمام شدن نقششان از بين رفته اند كما اينكه ميليونها موجود ديگر نيز قبل از دايناسورها و بعد از آنها منقرض شده اند.

خلاصه اینکه؛ طبيعت مثل يك موجود زنده بزرگي است كه موجودات زنده و غير زنده آن، به منزله اعضاي آن هستند و اين اعضا به واسطه نوع خاصي از تركيب به نام تركيب اكوسيستمي به هم مربوطند و مثل اعضا و اجزاء موجودات زنده اين اعضا نيز دائما در حال تعوض و تبديلند. بنا بر اين در طبيعت هر موجودي تا مدت معيني بقاء دارد و آن گاه كه نقش او در عالم تمام شد،‌ طبق قوانين حاكم بر عالم از بين مي رود. دايناسورها نيز در زمان خود نقشي در بقاء طبيعت داشته اند و اگر آن زمان دايناسورها نبودند چه بسا الان نيز طبيعتي به اين شكل وجود نمي داشت كما اينكه الان هر موجودي نقشي در حفظ طبيعت دارد. مثلا اگر مار نبود موشها طغيان نسل پيدا مي كردند و اگر موشها نبود بسياري از حشرات طغيان نسل پيدا مي كردند لذا هر موجودي بايد در جاي خود باشد تا اكوسيستم هاي طبيعت پابرجا بماند تا در نهايت كل طبيعت حفظ شود.

در پایان، با نگاهی معرفت شناسانه به کل عالم هستی و مافیها می توان افزود که: اگر موجودات میکروسکپی واقع در زیر یخهای قطب جنوب و یا برخی موجودات ماقبل تاریخی و یا حتی گونه هایی از موجوداتی که ما امروز در اطراف مان مشاهده می کنیم اگر هیچ خاصیت مادی نداشته باشند و فقط انسان را به قدرت نامحدود و لایزال خداوند آگاه کند کافی است که به آنها نیز گفته شود "خلق لکم". بنابر این نمی توان در عالم هستی موجودی را بدون هدف و عاری از فایده پنداشت.

موفق باشید ...:Gol:

نه انقراض و نابودی عالم ماده دلیلی بر رد تکامل ماده است و نه تکامل ماده دلیلی بر رد انقراض و نابودی آن، اتفاقاً هر دو مؤید هم هستند. عالم ماده در سیر تکاملی اش حرکت می کند و در نهایت پس از آن و یا در خلال آن، سیر زوال و نابودی هم دارد، چنانکه میوه یک درخت در سیر تکاملی اش از یک دانه، به نهالی و سپس درخت و شکوفه و میوه تبدیل می شود و تا مرحله کامل رسیده شدن هم سیر تکاملی دارد و اگر در زمان خودش مورد استفاده قرار نگیرد. پس از اکمال سیر کمالی، سیر نزولی (زوال و نابودی) را طی می کند.

اصل سازگاری، هماهنگی و هدفمندی در همه چیز عالم وجود دارد اما آنچه مهم است اینکه ماده بی شعور نمی تواند چنین سازواری، هماهنگی و هدفمندی را در خود بوجود آورد. بعبارتی اصل تصادف و خودبخودی که از اصول جهان بینی مادی و ماده گرایان است باطل است. آنهم چنین سازگاری، هماهنگی و هدفمندی تصادفی و خودبخودی در این سطح عظیم و گسترده، احتمال تصادف بطور کلی منتفی نیست اما نه در این سطح که اشارت شد.

بی شک، عقل و شعور آدمی، در این همه شگفتی و اسرار بیشمار در نظام هستی، پی به وجود ناظم و خالقی دانا، توانا و حکیم می برد.(برهان نظم) هموست که این سازگاری را در همه موجودات ایجاد کرد، روح هماهنگی را با دیگر ارکان هستی به موجودات القاء نمود و هر یک را در مسیر هدف کمالی اش سوق داد و به اراده هموست که روزی جهان هستی به مرحله انقراض و نابودی کشیده خواهد شد. این آغاز و انجام را او در نهاد جهان هستی بصورت یک برنامه تکوینی مدون ساخت.

موفق باشید ...:Gol:

بنام خدا

سلام و ادب:Gol:

با تشکر از دوستان عزیز، نکاتی را در جمعبندی این بحث تقدیم می کنیم:

اول. وقتي گفته مي شود خلقت الهي هدفدار و عالم هستی و موجودات را برای هدفی آفریده است. به اين معنا نيست كه خدای متعال خودش از خلق نمودن موجودات هدفي را دنبال می کند. زیرا هدف به اين معني براي موجودي معني دارد كه ناقص است و مي خواهد با انجام كار، نقصي را از خود برطرف كند. اما خداوند كمال مطلق و منزه از هر نقص و نيازي است لذا هدف الهی از خلقت، برای دیگران و موجودات عالم هستی است. یعنی هدف از آفرینش جهان و انسان رساندن آنها به کمال بوده است.

دوم. وقتي مي گوييم خلقت الهي هدفدار است، یعنی اینكه خدا براي هر مخلوقي هدف و غايتي قرار داده است. يكي از كمالات وجودي خدا حكمت است لذا محال است كه موجودي را بي هدف و بيهوده بيافريند؛ زیرا خلق موجود بي هدف خلاف حكمت است پس خدا چنين موجودي را نمي آفريند.

سوم. فهم اينكه هر كدام از مخلوقات چه غايات و اهدافي دارند، کاری بس دشوار و در برخی موارد برای بشر عادی کاری دور از دسترس است. از آنجاییکه انسان، زماني مي تواند اين مطلب را تمام و كمال بفهمد كه به تمام عالم خلقت، علم و احاطه داشته باشد و چنين علمي تنها براي خدا و انسان كامل(معصومان) میسور است.

چهارم. طبيعت مثل يك موجود زنده بزرگي است كه موجودات زنده و غير زنده آن، به منزله اعضاي آن هستند و اين اعضا به واسطه نوع خاصي از تركيب به نام تركيب اكوسيستمي به هم مربوطند. طبيعت هر موجودي تا مدت معيني بقاء دارد و آن گاه كه نقش او در عالم تمام شد،‌ طبق قوانين حاكم بر عالم از بين مي رود. دايناسورها نيز در زمان خود نقشي در بقاء طبيعت داشته اند و اگر آن زمان دايناسورها نبودند چه بسا الان نيز طبيعتي به اين شكل وجود نمي داشت كما اينكه الان هر موجودي نقشي در حفظ طبيعت دارد. چنانکه بیش‌تر دانشمندان، منشأ تشکیل نفت را گیاهان و موجودات آلی منقرض شده موجود در اقیانوس‌های اولیه می‌دانند.

پنجم. عالم ماده به اراده خدا در سیر تکاملی اش حرکت می کند و در نهایت پس از آن و یا در خلال آن، سیر زوال و نابودی هم دارد، اصل سازگاری، هماهنگی و هدفمندی در همه چیز عالم وجود دارد اما آنچه مهم است اینکه ماده بی شعور نمی تواند چنین سازواری، هماهنگی و هدفمندی را در خود بوجود آورد. این همه شگفتی و اسرار بیشمار که در نظام هستی مشاهده می کنیم، به اراده خدا در جهان، ایجاد گردیده و هر یک را در مسیر هدف کمالی اش سوق داده و به اراده هموست که روزی جهان هستی به مرحله انقراض و نابودی کشیده خواهد شد.

موفق باشید ...:Gol: