وهابیت از دیدگاه اهل سنت

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
وهابیت از دیدگاه اهل سنت

بسم الله الکریم

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت تمامی مسئولین سایت و کارشناسان و کاربران و مهمانان عزیز و بزرگوار
به حول و قوه الهی قصد داریم بحثی را برای مدتی شروع کنیم به نام وهابیت(ابن تیمیه و محمد بن عبد الوهاب ) از دیدگاه علمای اهل سنت (اعم از شافعی و حنبلی وحنفی و...) لذا مطالعه شما بزرگواران مشوق ما در ادامه دادن به این بحث می باشد لطفا مضایقه نفرمائید
پیشگفتار
بعد از ظهور وهابیان به توسط ابن تیمیه حرانی در قرن هشتم هجری تمام علمای اسلامی از هر فرقه ومذهبی به مواجهه و مقابله با او برآمده و افکارش را به نقد کشیدند و لذا با جواب از اشکالات او در برخی از مسائل ، امت اسلامی را توجیه نمودند . تا اینکه در قرن دوازدهم بار دیگر این اعتقادات و افکار به توسط محمد بن عبد الوهاب و با کمک نظامی و زور و تهدید آل سعود زنده شده و درشبه جزیره العرب گسترش یافت و از آنجا که مردم آن منطقه افرادی متحجر بودند و از طرفی هم دعوت محمد بن عبد الوهاب با زور و تهدید همراه بود لذا توانست تا حدودی در مردم تاثیر گذارد
شرح حال ابن تیمیه
نام او احمد بن عبد الحلیم بن عبد السلام ین عبد الله بن خضر،تقی الدین ، ابو العباس ، ابن تیمیه ، الحرانی ، الحنبلی است
در سال 661 ه ق در شهر حران متولد شد و در سال 728 ه ق در دمشق وفات یافت

بخش اول : ابن تیمیه از دیدگاه علمای اهل سنت

الف دیدگاه علماء شافعی
1- صدر الدین محمد بن عمر بن مکی شافعی (ت 716هج)

ایشان فقیه و مفتی و محدث اهل سنت و مشهور به ابن المراحل و ابن الوکیل و از امامان بزرگ شافعی به حساب می آید

ابن کثیر که شاگرد ابن تیمیه است درباره او(صدر الدین ..) می گوید :
«او با شیخ تقی الدین ابن تیمیه عداوت و دشمنی داشت و با او در بسیاری از محافل و مجالس مناظره می کرد»


(البدایة و النهایه ج 2 ص 2146 )

2- نور الدین علی بن یعقوب بکری شافعی (ت 724 هج)

او که مفتی و امام اهل سنت بوده و ابن قاضی شهبه درباره او می گوید :

«او مشغول به علم شده و فتوا و درس می داد ، و چون ابن تیمیه وارد مصر شد بر ضد او به پا خواست و آنچه را می گفت انکار کرده و او را آزار میداد » (طبقات الشافعیه ج 3 ص 127


3- کمال الدین محمد بن علی بن عبد الواحد زملکانی انصاری شافعی (727 هج )

ایشان که امام و مفتی و قاضی القضاة در شام بوده و ریاست مذهب شافعیه و تدریس و فتوا و مناظره به او رسیده از جمله کسانی است که کتابی در رد ابن تیمیه به نام « العمل المقبول فی زیارة الرسول »تالیف نموده است (طبقات الشافعیة الکبری ج 5 ص 106 )

منبع : وهابیت از دیدگاه اهل سنت ، علی اصغر رضوانی


به فضل خداوند مباحث ادامه دارد .....:Gol::Gol::Gol:

سلام
این حدیث را مطالعه کنید از معتبر ترین کتاب ان ها است که :

هناک (فی النجد) الزلازل و الفتن و بها یطلع قرن الشیطان

در نجد (در اطراف ریاض و محل ظهور فرقه وهابیت) تمام زلزله ها و فتنه هاست و شاخ شیطان از آنجا طلوع خواهد کرد

صحیح بخاری، ج 8 ص 95 ح 7094 کتاب الفتن ، باب 16، باب قول النبی (ص) : الفتنة من قبل المشرق

اصلا بروید مطالعه کنید در صحیح مسلم و بخاری که در ویکی پدیا است

ابن حجر عسقلاني و نسبت نفاق به ابن تيميّه

«وافترق الناس فيه شيعاً، فمنهم من نسبه إلي التجسيم، لما ذكر في العقيدة الحمويّة والواسطيّة وغيرهما من ذلك كقوله: إنّ اليد والقدم والساق والوجه صفات حقيقيّة للّه، وأنّه مستو علي العرش بذاته.

ـ إلي أن قال ـ : ومنهم من ينسبه إلي الزندقة، لقوله: النبيّ ( صلّي اللّه عليه وسلّم ) لا يستغاث به، وأنّ في ذلك تنقيصاً ومنعاً من تعظيم النبيّ (صلّي اللّه عليه وسلّم).

ـ إلي أن قال ـ : ومنهم من ينسبه إلي النفاق، لقوله في عليّ ما تقدّم - أي أنّه أخطأ في سبعة عشر شيئاً - ولقوله: إنّه - أي عليّ - كان مخذولاً حيثما توجّه، وأنّه حاول الخلافة مراراً فلم ينلها، وإنّما قاتل للرئاسة لا للديانة، ولقوله: إنّه كان يحبّ الرئاسة، ولقوله: أسلم أبو بكر شيخاً يدري ما يقول، وعليّ أسلم صبيّاً، والصبيّ لا يصحّ إسلامه، وبكلامه في قصّة خطبة بنت أبي جهل ... فإنّه شنع في ذلك، فألزموه بالنفاق ، لقوله صلّي اللّه عليه وسلّم: ولا يبغضك إلاّ منافق»
(( الدرر الكامنة في أعيان المائة الثامنة: 1/155. )).

بزرگان اهل سنّت در رابطه با «ابن تيميّه» نظريّه هاي مختلفي دارند، بعضي معتقدند كه وي قائل به تجسيم است، زيرا او در كتاب «العقيدة الحمويّة» براي خداوند تعالي دست و پا، ساق پا و صورت، تصوّر كرده است.

و بعضي به سبب مخالفت او با توسّل و استغاثه به رسول اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم)، كه اين نيز تنقيص مقام نبوّت، و مخالفت با عظمت حضرت به حساب مي آيد، وي را زنديق و بي دين دانسته اند.

و بعضي بجهت سخنان زشتي كه در باره امير مؤمنان(عليه السلام) بيان داشته وي را منافق دانسته اند.

چون وي گفته است: علي بن أبي طالب بارها براي به دست آوردن خلافت تلاش كرد، ولي كسي او را ياري نكرد، جنگهاي او براي ديانت خواهي نبود، بلكه براي رياست طلبي بود، اسلام ابوبكر، از اسلام علي كه در دوران طفوليّت صورت گرفته با ارزشتر است، و همچنين خواستگاري علي از دختر أبو جهل نقص بزرگي براي وي بشمار مي رود.

تمامي اين سخنان نشانه نفاق اوست، چون پيامبر گرامي(صلي الله عليه وآله وسلم)به علي (عليه السلام)فرموده است: جز منافق كسي تو را دشمن نمي دارد.

اقای ذهبی از علمای بزرگوار است

با سلام خدمت حضار گرامی ممنون از ایجاد این تاپیک برای روشن شدن چهره ی منحوس این مسلک کفرآمیز نسبت که کتاب الله. بهترین منبع دست نخورده و موجز برای فهم چهره وهابیت در دیدگاه سنی ها کتاب اینترنتی جنبش وهابی است که از لینک زیر قابل دانلود میباشد(در صورت مشکلی در ترجمه هرکجای کتاب__چون به انگلیسی است__خودم مشتاقانه در خدمتم) :
islamiccentre.org/presentations/wahhabi.pdf

البته برای بسط این موضوع باید عرض کنم که شخصا وهابیت را "اهل سنت واقعی"(البته سنت پیامبر(ص) نه. سنت 4 خلیفه سنی ها یعنی "ابوبکر عمر عثمان و عایشه") می دانم و در ادامه دلایل خود را ذکر خواهم کرد...

بن بطوطه جهانگرد نامي مراكشي در سفرنامه اش مي نويسد: «وكان بدمشق من كبار الفقهاء الحنابلة تقي الدين بن تيميّة كبير الشام يتكلّم في الفنون إلاّ أنّ في عقله شيء»
(( رحله ابن بطوطه، ج 1، ص 57.)).

در دمشق يكي از بزرگان فقهاي حنبلي به نام ابن تيميه را ديدم كه در فنون مختلف سخن مي گويد: ولي عقل او سالم نبود.

ابن حجر مكّي، ابن تيميّه را گمراه و گمراه گر مي شمارد

ابن حجر مكّي متوفاي 974، از دانشمندان بزرگ اهل سنّت در باره «ابن تيميّه» مي نويسد:
«ابن تيميّة عبد خذله اللّه، وأضلّه وأعماه، وأصمّه وأذلّه، وبذلك صرّح الأئمّة الذين بيّنوا فساد أحواله وكذب أقواله ... وأهل عصرهم وغيرهم من الشافعيّة والمالكيّة والحنفيّة، ولم يقتصر اعتراضه علي متأخّري الصوفيّة، بل اعترض علي مثل عمر بن الخطّاب وعليّ بن أبي طالب رضي اللّه عنهما.
والحاصل أنّه لا يقام لكلامه وزن بل يرمي في كلّ وعر وحزن، ويعتقد فيه أنّه مبتدع، ضالّ، مضلّ، غال، عاملها اللّه بعدله، و أجارنا من مثل طريقته»
(( الفتاوي الحديثة: 86. )).
خدا اورا خوار و گمراه و كور و كر كرده است، و پيشوايان اهل سنّت و معاصرين وي از شافعيها، و مالكيها، و حنفيها، بر فساد افكار واقوال او تصريح دارند، اعتراض وي حتي عمر بن خطاب و علي بن أبي طالب (عليه السلام) را نيز در بر گرفته است ... سخنان «ابن تيميّه» فاقد ارزش بوده، واو فردي بدعت گذار، گمراه، و گمراهگر و غير معتدل است، خداوند با او به عدالت خود رفتار نمايد، و ما را از شرّ عقيده و راه و رسم وي حفظ نمايد.
ابن حجر همچنين در كتاب «الجوهر المنظم» كه در ردّ افكار ابن تيميه تأليف كرده، پس از استدلال به اجماع در مشروعيت زيارت قبر مطهر پيامبر گرامي(صلي الله عليه وآله وسلم)مي نويسد: اگر گفته شود چگونه بر اجماع استدلال مي كني و حال آن كه ابن تيميه مخالف آن است و سفر زيارتي قبر حضرت را سفر معصيت شمرده و گفته: نماز را بايد تمام خواند؟
خواهم گفت: ابن تيميه كيست كه در امور ديني بشود به قول او اعتماد كرد؟ مگر همان نيست كه تعدادي از علماء بزرگ سخنان فاسد و ادله بي پايه او را به نقد كشيده و كج فكري ها و خيال بافي هاي او را برملا ساخته اند؟
شخصيتي همانند عز بن جماعه گفته: ابن تيميه مردي است كه خداوند او را گمراه و سرگردان ساخته، وخوار و بي چاره كرده و در مقابل تهمت ها و دروغهايش، طعم ذلت و محروميت را بروي چشانده است.
شخصيتي مثل تقي الدين سُبكي كه جايگاه علمي و مرتبه اجتهاد او بر همگان روشن است، كتاب ارزشمند مستقلي در رد سخنان ابن تيميه تأليف كرده است.
از عجائب روزگار است كه برخي از حنابله اي ساده و بي آلايش، بي پرده بر او پرخاش كرده و مورد اهانت قرار داده و جهالت او را اثبات و كودني و بي سوادي او را آشكار ساخته است.
اي كاش! كه ناداني او ثابت شد از خدا حيا مي كرد، و پس از كوتاهي ها و زياده روي ها به سوي خدا باز مي گشت... .
ـ تا آن جا كه مي گويد: ـ گرچه لغزشهاي ابن تيميه جبران پذير نيست و مصيبتي كه بر جهان اسلام وارد ساخت، شومي آن تا ابد ادامه خواهد يافت.
جاي شگفتي نيست، زيرا هواهاي نفساني و وساوس شيطاني، آن چنان كارهاي زشت او را آرايش داده كه تصور كرده همگام با مجتهدان حركت مي كند و آن محروم از فيض خداوندي نفهميده كه مرتكب زشت ترين كار شده و در بسياري از موارد بر خلاف عموم فقهاي اسلام سخن گفته است و بر پيشوايان بويژه بر خلفاي راشدين اعتراضات سخيفي نموده، از اين هم فراتر رفته و به ذات اقدس الهي كه از هر نقصي پيراسته است نسبت هاي ناروا داده و بر بالاي منابر و در حضور عموم مردم خداوند متعال را داراي جهت دانسته و قائل به جسمانيت حق شده و كساني را چنين عقيده فاسد نداشته اند، گمراه خوانده است.
تا آن جا كه علماي عصر بر ضد او قيام كرده و از حاكم وقت را به قتل و يا حبس او وادار كردند كه وي دستور حبس او را داد تا اين كه از دنيا رفت و با مرگ او آتش فتنه خاموش گرديد و گمراهي ها او به دست فراموشي سپرده شد.
تا اين كه برخي از افراد نا شناخته و بي شخصيت و بي پروا، به ياري او پرداخته و عقايد او را از نو زنده كردند،
(( البقرة: 61. )).
ذلت و خواري به نام آنان رقم خورده و گرفتار خشم الهي خواهند شد... و اين به خاطر اين است كه راه گناه و تجاوز پيشه كردند
(( فإن قلت : كيف تحكي الإجماع السابق علي مشروعيّة الزيارة والسفر إليها وطلبها، وابن تيمية من متأخّري الحنابلة منكر لمشروعيّة ذلك كلّه كما رواه السبكي في خطّه وأطال، أعني ابن تيمية في الاستدلال لذلك بما تمجّه الأسماع وتنفرّ عنه الطباع بل زعم حرمة السفر إليها إجماعاً وأنّه لا يقصّر فيه الصلاة ، وأنّ جميع الأحاديث الواردة فيها موضوعة، وتبعه بعض من تأخّر عنه من أهل مذهبه ؟
قلت : مَن ابن تيمية حتي ينظر إليه؟ أو يعوّل في شيء من أمور الدين عليه ؟ وهل هو إلاّ كما قال جماعة من الأئمة الذين تعقّبوا كلماته الفاسدة وحججه الكاسدة حتّي أظهروا أعوار سقطاته وقبائح أوهامه وغلطاته، كالعزّ بن جماعة: عبد أضلّه اللّه وأغواه، وألبسه رداء الخزي وأرواه، وبوّأه من قوّة الافتراء والكذب ما أعقبه الهوان، وأوجب له الحرمان .
ولقد تصدّي شيخ الإسلام وعالم الإمام المجمع علي جلالته واجتهاده وصلاحه وأمانته، النقيّ السُبكي للردّ عليه في تصنيف مستقل ، أفاد فيه وأجاد فأصاب وأوضح بيان حججه طريق الصواب .
ومن عجائب الوجوه ما تجاسر عليه بعض السذجاء ، من الحنابلة فغيّر في وجوه مخدّراته الحسان التي لم يطمثهنّ إنس قبله ولا جانّ ، وأتي بما دلّ علي جهله ، وأظهر به عوار غباوته وعدم فضله.
فليته إذا جهل استحيي من ربّه وعساه، إذا فرط وأفرط رجع إلي اللّه ... هذا وما وقع من ابن تيمية ممّا ذكر ، وإن كان عثرة لا تقال أبداً، ومصيبة لتستمرّ عليه شومها دواماً وسرمداً.
ليس بعجيب فإنّه سوّلت له نفسه وهواه وشيطانه، أنّه ضرب مع المجتهدين بسهم صائب وما دري المحروم، أنّه أتي بأقبح المعائب إذ خالف إجماعهم في مسائل كثيرة... وتدارك علي أئمّتهم سيّما علي الخلفاء الراشدين باعترافات سخيفة شهيرة، وأتي من نحو هذه الخرافات بما تمجّه الأسماع، وتنفرّ عنه الطباع حتّي تجاوز إلي الجانب الأقدس المنزّه عن كلّ نقص، والمستحق لكلّ كمال أنفس، فنسب اليه العظايم والكبائر، وخرق سباج عظمته وكبرياء جلالته بما أظهره للعلامة علي المنابر من دعوي الجهة، والتجسيم، والتضليل، من لم يعتقد ذلك من المتقدّمين والمتأخّرين حتّي قام عليه علماء عصره، وألزموا السلطان بقتله أو حبسه، فقهره وحبسه إلي أن مات وخمدت تلك البدع، فزالت تلك الظلمات ، ثمّ انتصر له أتباع لم يرفع اللّه لهم رأساً، ولم يظهر لهم جاهاً ولا بأساً (وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ بَآءُو بِغَضَب مِّنَ اللَّهِ ... ذَ لِكَ بِمَا عَصَواْ وَّكَانُواْ يَعْتَدُونَ) البقرة: 61. الجوهر المنظم في زيارة المقبر المكرم:12، ط. 1279 - مصر. الغدير: 5/116، نقض فتاوي الوهابيّة لكاشف الغطاء، ص 21، فرقان القرآن ص 135. )).

انتقاد تند ذهبي از ابن تيميّه

ذهبي متوفاي 774، دانشمند بلند آوازه اهل سنت كه خود همانند ابن تيميه، حنبلي مذهب بود، و در علم حديث و رجال سرآمد عصر خويش بود، در نامه اي خطاب به وي مي نويسد:
«يا خيبة! من اتّبعك فإنّه معرض للزندقة والإنحلال .. فهل معظم أتباعك إلاّ قعيد مربوط، خفيف العقل، أو عاميّ، كذّاب، بليد الذهن، أو غريب واجم قويّ المكر، أو ناشف صالح عديم الفهم، فإن لم تصدّقني ففتّشهم وزِنْهم بالعدل ... إلي متي تمدح كلامك بكيفيّة لا تمدح بها واللّه أحاديث الصحيحين، يا ليت أحاديث الصحيحين تسلم منك، بل في كلّ وقت تغيّر عليها بالتضعيف والإهدار أو بالتأويل والإنكار.
أما آن لك أن ترعوي؟ أما حان لك أن تتوب وتُنيب؟ أما أنت في عشر السبعين وقد قرب الرحيل ، بلي واللّه ما أذكر أنّك تذكر الموت، بل تزدري بمن يذكر الموت، فما أظنّك تقبل علي قولي وتصغي إلي وعظي، فإذا كان هذا حالك عندي وأنا الشفوق المحبّ الوادّ، فكيف حالك عند أعدائك ، وأعداؤك واللّه فيهم صلحاء وعقلاء وفضلاء كما أنّ أولياءك فيهم فجرة كذبة جهلة (( الإعلان بالتوبيخ: 77. تكملة السيف الصقيل، ردّ ابن زفيل: 218. )).
اي بي چاره، آنان كه از تو متابعت مي كنند در پرتگاه زندقه و كفر و نابودي قرار دارند، نه اين است كه عمده پيروان تو عقب مانده، گوشه گير، سبك عقل، عوام، دروغگو، كودن، بيگانه، فرومايه، مكّار، خشك، ظاهر الصلاح، و فاقد فهم هستند. اگر چنانچه سخن مرا قبول نداري آنان را امتحان كن، و با مقياس عدالت بسنج.
تا كي سخنان نا شايست خود را بالاتر از احاديث صحيح بخاري، و صحيح مسلم مي شماري؟ اي كاش احاديث آن دو كتاب از اعتراض تو در امان مانده بود، تو بعضي اوقات آنها را تضعيف كرده و بي ارزش مي كني و يا توجيه نموده و انكار مي كني!!
آيا وقت آن نرسيده است كه از جهل و ناداني دست برداري و توبه كني؟ بدان كه مرگت نزديك شده است، بخدا قسم گمان نمي كنم تو به ياد مرگ باشي، بلكه كساني را كه به ياد مرگ هستند تحقير مي كني! ... تو با من كه دوستت هستم اين چنين برخورد مي كني پس با دشمنانت چه خواهي كرد.
به خدا سوگند درميان دشمنانت، افراد صالح و شايسته و عاقل و دانشور فراوان هستند، چنان كه در بين دوستان تو افراد آلوده، دروغگو، نادان و بي عار زياد به چشم مي خورند.

يك سوال از دوستان گرامی داشتم .
ایا وهابیت وجود دارد یا نه اگر وجود دارد یکی از علمای معاصر امروزه مانند مو لوی ملازاده و عبدالله حیدری گفته باشند که وهابیت وجود دارد ؟
بردران اهل سنت هم یک عالمی دارند اگر به ان ها بگوید که وجود ندارد پس وجود هم ندارد .
اصلا چه کسی این نام رو انتخاب کرد

[="Tahoma"]

ammarshia;307986 نوشت:
يك سوال از دوستان گرامی داشتم .
ایا وهابیت وجود دارد یا نه اگر وجود دارد یکی از علمای معاصر امروزه مانند مو لوی ملازاده و عبدالله حیدری گفته باشند که وهابیت وجود دارد ؟
بردران اهل سنت هم یک عالمی دارند اگر به ان ها بگوید که وجود ندارد پس وجود هم ندارد .
اصلا چه کسی این نام رو انتخاب کرد

مذاهب اهل سنت
اهل سنت در تبيين مسائل نظري دين به مذاهب و روش هاي گوناگوني تقسيم شده اند . اختلاف در مسائل اعتقادي و فقهي زمينه پيدايش مذاهب را پديد آورده است از قرن چهارم به بعد چهار مذهب به صورت رسمي باقي مانده و تاكنون از آن چهار مذهب تقليد شده است
اهل سنت در مسائل اعتقادي به اهل حديث ، معتزله ، اشاعره و ماتريديه تقسيم شده اند و هر يك از اين مذاهب داراي روش خاصي مي باشند چنانچه كه در پاره ايي از مسائل هم با يكديگر اختلاف دارند كه در كتابهاي كلامي و اعتقادي تبيين شده است
البته زير مجموعه هاي ديگري در دورن مذاهب اهل سنت خواه با انگيزه هاي فكري و اعتقادي و يا با انگيزه هاي سياسي به مرور به وجود آمده است نظير فرقه ديوبندي و فرقه بريلوي در هند ، مودودي ها در پاكستان ،‌اخوان المسلمين و ساير گروه ها و فرقه ها كه با حفظ اصول مذاهب در مسائل فراوان ديگر با يكديگر اختلاف دارند
با نگاهي به تاريخ اسلام اين حقيقت روشن ميشود كه اختلاف مسلمانان از صدر تا كنون موجود بوده و اين اختلافات و برداشت هاي مختلف صحابه و تابعان و سپس علماء و انديشمندان اسلامي بوده است گرايش به راي و ظواهر نصوص قرآن و سنت در مسائل نوظهور در هر عصري باعث شد تا طيف ها و گروه هاي گوناگون در برابر يكديگر صف آرائي كنند
در مقابل همه اين گرايشها گرايش به اهل بيت پيامبر اكرم (ص) بود كه بدون مراجعه به راي و توقف ،‌حقايق دين را بيان مي كردند . درگيري ها و اختلافات اهل حديث با اهل راي از يك سو و از سوي ديگر با معتزله موجب شد تا ابو الحسن اشعري مكتب اشاعره را پايه گذاري كند . اشعري روش اهل حديث را تعديل كرد و پس از آن راه و روش استدلال و منطق عقل براي دفاع از معارف ديني مورد توجه قرار گرفت و به تدريج بيشتر علماي اهل سنت از آن پيروي كردند به گونه ايي كه اين مذهب رسمي شد و امروزه بيشتر اهل سنت در بعد اعتقادي اشعري مذهب اند گر چه همزمان با ابو الحسن اشعري ، ابو منصور ماتريدي نيز معارف دين را با نگاه عقلاني بررسي و معرفي كرد و براي عقل نقش فراواني قائل شد .
لازم به يادآوري است در عصري كه معتزله با اهل حديث درگير بودند مباني هر دو فرقه تبيين شد و چهره سرشناس اهل حديث احمد بن حنبل بود تا اينكه در قرن هشتم ابن تيميه روش اهل حديث را با حركت جديد آغاز و تحولي در اهل حديث ايجاد كرد
ادامه دارد

[="Tahoma"]

ammarshia;307986 نوشت:
يك سوال از دوستان گرامی داشتم .
ایا وهابیت وجود دارد یا نه اگر وجود دارد یکی از علمای معاصر امروزه مانند مو لوی ملازاده و عبدالله حیدری گفته باشند که وهابیت وجود دارد ؟
بردران اهل سنت هم یک عالمی دارند اگر به ان ها بگوید که وجود ندارد پس وجود هم ندارد .
اصلا چه کسی این نام رو انتخاب کرد

گرچه خود او حنبلي بود اما با روش جديد صاحب شريعت شد و خود را بعنوان مجتهد مطلق مطرح ساخت حركت ابن تيميه به گونه ايي شروع شد كه مذاهب ديگر به ويژه مذاهب كلامي و فقهي را مورد انتقاد قرار داد و آنان را اهل بدعت و اهل هوا معرفي كرد . او متكلمان را اهل بدعت شمرد و خود و كساني را كه گرايش اهل حديث داشتند اهل سنت و جماعت مي دانست . روزگاري واژه اهل سنت در مقابل اهل عقل و عقل گرايان مطرح بود و در روزگار ابن تيميه به پيروان خودشان منحصر مي دانستند
حركت ابن تيميه به شدت با اعتراض و نقد علماي مذاهب مواجه شد و افكار او را انحراف از دين اسلام دانستند چنان كه در تاريخ به خوبي بيان شده است و نيازي به نقل آنها نيست
مخالفت ها با ابن تيميه به گونه ايي بود كه مانع رشد افكار او شد گرچه برخي از شاگردان وي مثل ابن قيم و ابن كثير افكار او را بيان كردند . در قرن دوازدهم جريان محمد بن عبد الوهاب پديد آمد اين جريان با استفاده از افكار ابن تيميه و هماهنگي با حكومت آل سعود توانست بار ديگر در برابر مذاهب اسلامي صف آرائي كند و امروزه با امكانات و توانايي هاي اقتصادي و در اختيار داشتن حرمين شريفين به ترويج روش و افكار خود بپردازند اين فرقه با هجوم به مذاهب فقهي و كلامي اهل سنت آنان را مخالف اهل سنت بلكه اهل بدعت معرفي كرد
در حقيقت سرچشمه افكار وهابيت احمد بن عبدالحليم معروف به ابن تيميه است وهابيت نيز مانند فرقه هاي اشعري ، ماتريدي و اهل حديث زير مجموعه يكي از مذاهب اهل سنت به نام حنبلي است بيشترين پيروان مذهب احمد بن حنبل در سرزمين حجاز هستند محمد بن عبد الوهاب پايه گذار وهابيت و حنبلي مذهب بود
پايان

[="Blue"] با سلام خدمت کارشناس محترم آدرس زیر نکات جالبی داره برای شما و دیگر دوستان فکرکنم به بحث کمک کنه:
[/]
http://rajanews.com/detail.asp?id=147973

دوست من جواب مرا ندادید .
بنده سوالاتی پرسیدم
گفتم یکی از علمای حاضر اهل سنت بگوید که وهابیت وجود دارد داریم ؟
شما به این پرسش بنده جواب ندادید .
گار وجود دارد چرا بعضی از علمای اهل سنت قبول نمی کنند .
ان ها برای خود مرجعی دارند می رند می پرسند جوابشان را می گیرند.
هم چنین نگقتید چه کسی این نام را گذاشتند بر این فرقه

موضوع قفل شده است