جمع بندی قرائت شنبوذيان .....

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
قرائت شنبوذيان .....

سلام وتبريك حلول ماه ربيع الاول

خبري در کتب تاریخ که موید به شواهد حدیثی و روایی وعقلی هم هست در مورد مخالفت با قرائت خاص شنبوذیان که با دشمنی ابن مجاهد و عباسیان مواجه شد بصورت :

وقال: ذكر أبو عمرو عثمان بن سعيد بن عثمان الداني أن أبا علي كان من أحفظ أهل عصره للقراءات والغرائب من الروايات، والشاذ من الحروف، ومع ذلك يحفظ تفسيراً كبيراً، ومعاني وأعراباً وعللاً، واختلاف الناس في ذلك ينص ذلك نصاً بطلاقة لسان وحسن منطق، ولا يلحن وكانت له إشارات يشير بها لمن قرأ عليه تفهم عنه في الكسر والفتح والمد والقصر والوقف وبما كان يبتدئ بالمسألة من غير أن يسأل عنها فينص أقوال العلماء فيها ليرى حفظة، وكان يظهر مذهب الروافض، ويشير إلى القول بالتشيع بسبب السلطان شاهدت ذلك منه وذاكرت به فارس بن أحمد غير مرة، وكان لا يرضاه في دينه.
قال أبو عمرو: وبلغني أنه قال لمحمد بن علي حين ختم عليه القرآن: يا أبا بكر إنما قرأت عليك للرواية لا للدراية. قال: وسمعت فارس بن أحمد يقول وقد ذاكرته بأبي علي: كان أبو علي لا يقر بقراءته على الشنبوذي ما دام حياً، فلما توفي قال: قرأت على الشنبوذي، وأسند عنه.
وقال أبو عمرو: قتل أبو علي سنة تسع وتسعين وثلاثمائة قتله صاحب مصر.
الكتاب : بغية الطلب في تاريخ حلب
المؤلف : ابن العديم

وتاریخ ابن عساکر و....

ترجمه متن مخصوصا عبارت : يا أبا بكر إنما قرأت عليك للرواية لا للدراية. : چیست ؟


با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد یاسین

خیر البریه;614678 نوشت:
قال أبو عمرو: وبلغني أنه قال لمحمد بن علي حين ختم عليه القرآن: يا أبا بكر إنما قرأت عليك للرواية لا للدراية.

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و احترام

ترجمه قسمت:«قال أبو عمرو: وبلغني أنه قال لمحمد بن علي حين ختم عليه القرآن: يا أبا بكر إنما قرأت عليك للرواية لا للدراية.»
ابوعمر گفت: به من خبر رسید و شنیدم ابا علی به محمد بن علی هنگامی که قرائت قرآن برای آموزشش تمام شد گفت: ای ابابکر بدرستی که قرآن را برای تو روایت کردم برای نقل کردن نه فهمیدن.

ظاهرا منظور از این جمله این است که ابا علی به محمد بن علی که شاگردش بود یک دوره قرائت کامل قرآن انجام داد، پس از اتمام قرائت به او گفت این قرائتی که برای تو انجام دادم برای این بود که بتوانی قرائت قرآن را بیاموزی نه اینکه آن را خوب درک کنی و بفهمی.

با سلام

بحث سر اینست که ارتباط قرائت خاص الْحَسَنُ بْنُ سُلَيْمَانَ بْنِ الْخَيْرِ أَبُو عَلِيٍّ ، و همچنین سایر شنبوذیان ، با اتهام ایشان به رفض وتشیع چیست ؟

چرا ابن شنبوذ را شلاق زدند و وادار به توبه کردند ؟!!!!

علت مخالفت ابن مجاهد و ابوبکر الانباری و ....با قرائت خاص شنبوذیان وتبعید وقتل ایشان چیست ؟

خیر البریه;617901 نوشت:
بحث سر اینست که ارتباط قرائت خاص الْحَسَنُ بْنُ سُلَيْمَانَ بْنِ الْخَيْرِ أَبُو عَلِيٍّ ، و همچنین سایر شنبوذیان ، با اتهام ایشان به رفض وتشیع چیست ؟

چرا ابن شنبوذ را شلاق زدند و وادار به توبه کردند ؟!!!!

علت مخالفت ابن مجاهد و ابوبکر الانباری و ....با قرائت خاص شنبوذیان وتبعید وقتل ایشان چیست ؟

بسم الله الرحمن الرحیم

این مباحثی که می فرمایید در مباحث تفسیری مطرح نشده است. به نظر می رسد این مباحث بیشتر در حوزه کلام و تاریخ باشد.
التماس دعا

با سلام وتشکر

امام ابن شنبوذ (محمد بن أحمد بن أيوب بن الصلت بن شنبوذ ويقال ابن الصلت بن أيوب بن شنبوذ الإمام أبو الحسن البغدادي شيخ الإقراء بالعراق أستاذ كبير ...) از قاریان مشهور و حتی داناتر از ابن مجاهد در قرائت قران و علوم مربوطه بود و به قرائت ابن مسعود قران میخواند و ....

همانطور که رسم غاصبین وزورگویان تاریخ است حقایق را تحریف وسانسور میکنند . در مصاحف اولیه صحابه اسم امام علی ع وآل محمد ص بوده که در کنار آیات مربوطه نوشته میشده ومثل آیه رجم بروایت بخاری ومسلم ، در قرانهای اصحاب بوده ، اما بعدا بدستور عمر قرانها ‫#‏ویرایش و پیرایش و توسط عثمان مصاحف معارض سوخته و قرائت ابن ‫#‏مسعود رضی الله عنه با زور وقدرت حجاج ممنوع گردید تا قرن چهارم که خلیفه عباسی الراضی بالله با قدرت خود ، آثار باقیمانده از قرائاتی که نام امام علی ع در آن بود با همدستی ابن مجاهد مزدور به 7 قرائت محدود نمودند و ‫#‏شنبوذیان را شلاق زدند وکشتند !!!!!

اما در این بین خدای متعال که حافظ حقیقت است این قرائات را بدست مارساند .

قرائت ابن مسعود چی بود که حکام را به وحشت انداخت :

اما مطلب بی نهایت مهمی که موید قرائت ابن مسعود در خواندن آیه 67 سوره مائده بر خلاف امویان است رفتار وحشیانه حجاج با قرائی است که مثل ابن مسعود میخواندند چون حجاج دشمن ترین افراد نسبت به امیر المومنین (ع) وشیعیانش بود :
بسند صحیح أخرج ابن مردويه عن ابن مسعود قال: كنا نقرأ على عهد رسول الله صلّى الله عليه وسلّم يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ أن عليا مولي المؤمنين وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ .


وأخرج ابن أبي حاتم وابن مردويه وابن عساكر عن ابن مسعود رضي الله عنه أنه كان يقرأ هذا الحرف وكفى الله المؤمنين القتال بعلي بن أبي طالب .

لقد نصرکم الله ببدر بسیف علی ...عبد الله بن مسعود

یکی دیگر از قرائت مصحف ابن مسعود رحمه الله که خوشایند اصحاب عقبه نبود :
أخرج الثعلبي بسنده عن أبي وائل قال : « قرأت في مصحف عبدالله بن مسعود : إنّ الله اصطفى آدم ونوحاً وآل إبراهيم وآل عمران ـ #وآل محمد ـ على العالمین .
وَقَرَأَ عَبْدُ اللَّهِ: وَآلَ مُحَمَّدٍ عَلَى الْعَالَمِينَ.
الكتاب: البحر المحيط في التفسير
المؤلف: أبو حيان محمد بن يوسف بن علي بن يوسف بن حيان أثير الدين الأندلسي (المتوفى: 745هـ)

اما علت حبس وقتل ابن شنبوذ وشاگردانش که به رفض متهم میشدند :

وأخبرني إبراهيم بن مخلد فيما أذن لي أن أرويه عنه أنبأنا إسماعيل بن علي الخطبي في كتاب التاريخ قال واشتهر ببغداد أمر رجل يعرف بابن شنبوذ يقرئ الناس ويقرأ في المحراب بحروف يخالف فيها المصحف مما يروي عن عبد الله بن مسعود وأبي ابن كعب وغيرهما مما كان يقرأ به قبل جمع المصحف الذي جمعه عثمان بن عفان يتبع الشواذ فيقرأ بها ويجادل حتى عظم أمره وفحش وأنكره الناس فوجه السلطان فقبض عليه في يوم السبت لست خلون من ربيع الأول سنة ثلاث وعشرين وثلاثمائة وحمل إلى دار الوزير محمد بن علي يعني ابن مقلة وأحضر القضاة والفقهاء والقراء وناظره يعني الوزير بحضرتهم فأقام ...


ابن #شنبوذ سلطان قراء ، قراءت بر خلاف مصحف عثمان را جايز مى شمرد و به آن چه
از قراءت ابى و عبدالله بن مسعود مى دانست ( قرائت قران با اسم علی ع)در نماز قراءت مى كرد. ابن مقله
وزیر خلیفه عباسی الراضی بالله در سال 323ق. پس از احضار قضات، فقها و
قاريان كه در راس آنها ابن مجاهد قرار داشت آن دو را محاكمه نمود. پس از
اعتراف ابن شنبوذ به آن چه به او نسبت داده اند به دستور وزير تازيانه خورد
و محبوس شد وتوبه نمود. ابن مقسم نيز در مجلس محاكمه خود اعتراف به خطا و
اشتباه نمود.... (ر.ك: المباحث فى علوم القرآن، ص 251-252; مقدمه كتاب
السبعه، ص 18; التمهيد، ج 2، ص 232)

وطریق اسناد روایتش :

فحدّثنا فارس بن أحمد، قال: حدّثنا عبد الله بن الحسين، قال: حدّثنا محمد بن أحمد بن محمد بن شنبوذ، قال: أخبرني جدّي الصّلت، قال: قال لي أبو شعيب القوّاس، قال [لي حفص] ، قال لي عاصم: ما كان من القراءة التي أقرأتك بها، فهي القراءة التي قرأت بها على أبي عبد الرحمن عن عليّ بن أبي طالب، وما كان من القراءة التي أقرأت بها أبا بكر بن عيّاش، فهي القراءة التي كنت أعرضها على زرّ بن حبيش، عن عبد الله بن مسعود رض...

وعلت حمله ابوبکر انباری وابن مجاهد به او نوشتن کتابی بنام :

از جمله دلایلی که مشخص میکند قرائت امام علی ع و ابن مسعود رضی الله عنه و ابی بن کعب با مصحف عثمان تفاوت داشته کتاب قرائت علی ع نوشته ابن شنبوذ است . این کتاب در دسترس نیست اما همین اسمش و بعلاوه برخورد تندی که از طرف سنیان بغداد مخصوصا محمد بن مقله وزیر خلیفه عباسی الراضی بالله و ابن مجاهد با وی و شاگردان وی شد نشانگر واقعیاتی تلخ در تغییر وتبدیل قرائات ومصاحف است که بنص ابن عساکر در تاریخ دمشق همین تغییر وتبدیل در قران سبب قتل عثمان گردید .

خیر البریه;618434 نوشت:
از جمله دلایلی که مشخص میکند قرائت امام علی ع و ابن مسعود رضی الله عنه و ابی بن کعب با مصحف عثمان تفاوت داشته کتاب قرائت علی ع نوشته ابن شنبوذ است . این کتاب در دسترس نیست اما همین اسمش و بعلاوه برخورد تندی که از طرف سنیان بغداد مخصوصا محمد بن مقله وزیر خلیفه عباسی الراضی بالله و ابن مجاهد با وی و شاگردان وی شد نشانگر واقعیاتی تلخ در تغییر وتبدیل قرائات ومصاحف است که بنص ابن عساکر در تاریخ دمشق همین تغییر وتبدیل در قران سبب قتل عثمان گردید .

بسم الله الرحمن الرحیم

نیتجه صحبت های شما وقوع تحریف در قرآن می شود!

آیا شما با این مطالب میخواهید چنین نتیجه ای بگیرید؟!

خداوند در قرآن وعده داده است که این کتاب را از تحریف مصون بدارد«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُون‏»[1](ما قرآن را نازل كرديم؛ و ما بطور قطع نگهدار آنيم).
«لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِه‏»[2](كه هيچ گونه باطلى، نه از پيش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمى‏ آيد).

مطالبی که در بعضی از می فرمایید در برخی مصحف ها موجود بود مانند«یا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ أن عليا مولي المؤمنين وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ » عبارت« أن عليا مولي المؤمنين» از باب تفسیر و توضیح و بیان شان نزول آیه می باشد، نه اینکه جز آیه بوده باشد.

در بـرخـى روايات ديگر ضمن اين كه امام (ع ) مخاطب را از قرائت هاى گوناگون پرهيز مى دهد, آنها را به قرائت متداول و متواتر در نزد مردم ارجاع مى دهد:. (( قـرا رجـل على ابى عبداللّه (ع ) وانا اسمع حروفا من القرآن ليس على ما يقرؤوهاالناس فقال ابو عـبد اللّه (ع ) كف عن هذه القراة اقرا كما يقر الناس)),[3](شخصى در نزد امام صادق (ع ) به نـوعـى قرآن قرائت مى كند كه متداول بين مردم نبوده است امام (ع ) به او مى فرمايد از اين قرائت دست بردار همان گونه كه مردم قرائت مى كنند,همان طور قرائت كن.

در روايت ديگر از اين مطلب تعبير ديگر شده است :((عن الصادق (ع ) اقرؤوا كماعلمتم )[4](همان گونه كه ياد گرفته ايد قرائت كنيد)). اين گونه تعبيرات كه در سخنان رسول اللّه (ص ) نيز نقل شده بود رهنمود به همين قرائت متداول در نزد مردم است كه يك قرائت همواره معروف و متواتر در نزد مردم بوده است و اين قرائت همان قرائت اصلى قرآن است كه معصومين (ع ) بر آن رهنمودهستند معلوم مى شود در كنار قرائت اصلى و متواتر قرآن قراات گمنام همواره نيز بودندكه رسول اللّه (ص )و ائمه از آن پرهيز مى دهند.



[/HR][1] - سوره حجر،آیه9.

[2] - سوره فصلت،آیه42.

[h=5] كافى , كتاب فضل القرآن , باب نوادر, حديث 23.3 [/h]

[h=5]4كافى , كتاب فضل القرآن , باب نوادر, حديث15[/h]



سلام

در حوزه نقلیات آنچه که خدشه نمی پذیرد متواترات است و اخبار تحریف قرآن از خود قران متواتر ترند ! البته این بدان معنی نیست که اکثر قران فعلی مثل تورات وانجیل دچار تغییر شده باشد و غیر قابل استفاده بلکه در مواردی که با حكومت خلفای غاصب تعارض داشته دچار تغییراتی شده که در صحاح اهل سنت متواتر و بدون خدشه ودر احادیث صحیح شیعه هم آمده است .

معنی قران و تحریف چیست ؟

قرانی که خدای متعال وعده حفظش راداده واصلا قابل تغییر نیست همانیست که فرمود : بل هو ايات بينات في صدور الذين اوتوا العلم وما يجحد باياتنا الا الظالمون .49 عنکبوت

این قران همان قرآن مجید در لوح محفوظ در سینه راسخین درعلم و مطهرونست .

اما اغلاط واشتباهات املايي و كتابتي که در همین قران مانند طلح منضود و صابئون و رجس و صراط و نشر ونشز و ان تضلوا .... علاوه بر قرائات مختلف المعنی كه امروز ناچارا به 14 قرائت محدود ش کرده اند .

اما قران به معنی دوم همانیست که بنص صحاح اهل سنت جناب عمر دستور تجريد و پیرایش آنها را داد و گفت قرانهایتان را تجرید کنید : جردوا القرآن ....صححه الذهبی والالبانی .

اما در مورد حدیثی که آوردید در باره قرائت مثل قرائت مردم ، این اخبار موید عقیده ما هستند وبیانگر اوج اختلاف وتفرقه ای که خیانتکاران و حاکمین غاصب از زمان رسول خدا ص مخصوصا در اواخر عمر شریفشان برای تحریف دین و نابودی قران و اسلام بکار گرفتند مثل احادیث صحیحی از اهل سنت از شروع اختلاف در حضور رسول خدا ص و بعدا تهمت هذیان وتمسخرو توطئه قتل ایشان و کودتای سقیفه و....

عَنْ سَالِمِ بْنِ سَلَمَةَ (مختلف فيه) قَالَ قَرَأَ رَجُلٌ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام وَأَنَا أَسْتَمِعُ حُرُوفاً مِنَ الْقُرْآنِ لَيْسَ عَلَى مَا يَقْرَأُهَا النَّاسُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام: ( كُفَّ عَنْ هَذِهِ الْقِرَاءَةِ اقْرَأْ كَمَا يَقْرَأُ النَّاسُ حَتَّى يَقُومَ الْقَائِمُ عليه السلام فَإِذَا قَامَ الْقَائِمُ عليه السلام قَرَأَ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى حَدِّهِ وَ أَخْرَجَ الْمُصْحَفَ الَّذِي كَتَبَهُ عَلِيٌّ عليه السلام ) الكافي ج 2 ص 633.

از سالم بن سلمه، گويد: مردى براى امام صادق (ع) چند كلمه از قرآن خواند كه من گوش مى‏كردم و نبود به روشى كه مردم مى‏خوانند، امام صادق (ع) به او فرمود: از اين قرائت خوددارى كن و چنان قرائت كن كه مردم امروزه قرائت مى‏كنند تا امام قائم (ع) ظهور كند و هر گاه امام قائم (ع) ظهور كرد، كتاب خدا عز و جل را بر حدّ و قرار خود مى‏خواند و آن مصحفى را كه على (ع) نوشته بود بيرون آورد (كتاب جديد) و فرمود: على (ع) اين مصحف را براى مردم بيرون آورد هنگامى كه از آن فراغت يافت و آن را نوشت و به آنها فرمود: اين است كتاب خدا عز و جل چنانچه آن را نازل كرده است بر محمد (ص) و من آن را از دو لوح فراهم آوردم، در پاسخ او گفتند: هم اكنون در نزد ما مصحفى است كه همه قرآن در آن گرد آمده است و ما نيازى بدان نداريم، پس فرمود: هلا به خدا سوگند آن را پس از امروز خود نخواهيد ديد تا هرگز همانا بر من بايست كه شما را بدان گزارش دهم هنگامى كه فراهمش كردم تا آن را بخوانيد.

احادیثی که دستور قرائت بر مبنای آنچه آموخته اید :
قَالَ الْحَافِظ ثَنَا ابْن غلبون قَالَ أَنا أَحْمد بن الْمُفَسّر قَالَ أَنا أَحْمد بن عَليّ قَالَ أَنا أَحْمد بن منيع قَالَ أَنا يحيى بن سعيد الْأمَوِي عَن الْأَعْمَش عَن عَاصِم عَن زر عَن عبد الله قَالَ تمارينا فِي سُورَة من الْقُرْآن فَقُلْنَا خمس وَثَلَاثُونَ أَو سِتّ وَثَلَاثُونَ فأتينا النَّبِي فَوَجَدنَا عليا يناجيه فَسَأَلْنَاهُ فَغَضب
حَتَّى احمر وَجهه ثمَّ أسر إِلَى عَليّ شَيْئا فَقَالَ لنا عَليّ إِن رَسُول الله يَأْمُركُمْ أَن تقرؤوا كَمَا علمْتُم

وَأخرج النَّسَائِيّ وَالْحَاكِم وَصَححهُ من طَرِيق أبي إِدْرِيس عَن أبي كَعْب رَضِي الله عَنهُ أَنه كَانَ يقْرَأ [إِذْ جعل الَّذين كفرُوا فِي قُلُوبهم الحمية حمية الْجَاهِلِيَّة وَلَو حميتم كَمَا حموا لفسد الْمَسْجِد الْحرم فَأنْزل الله سكينته على رَسُوله] فَبلغ ذَلِك عمر فَاشْتَدَّ عَلَيْهِ فَبعث إِلَيْهِ فَدخل عَلَيْهِ فَدَعَا نَاسا من أَصْحَابه فيهم زيد بن ثَابت فَقَالَ: من يقْرَأ مِنْكُم سُورَة الْفَتْح فَقَرَأَ زيد على قراءتنا الْيَوْم فغلظ لَهُ عمر فَقَالَ أبيّ أأتكلم قَالَ: تكلم
فَقَالَ: لقد علمت أَنِّي كنت أَدخل على النَّبِي صلى الله عَلَيْهِ وَسلم ويقرئني وَأَنت بِالْبَابِ فَإِن أَحْبَبْت أَن أقرىء النَّاس على مَا أَقْرَأَنِي أَقرَأت وَإِلَّا لم أقرىء حرفا مَا حييت
قَالَ: بل أقرىء النَّاس

وحدیث فوق صراحت دارد به اینکه آیه فوق بعد از رسول خدا ص چنین بوده وحتی اصحاب هم اعتراضی نکردند و خود عمر هم موافق ابی بود !!!!!!!!

ویا قرائاتی که اشتباه بودنشان در مصحف عثمانی مسجل است مانند : ومن بدل تبدیلا : وشاورهم فی بعض الامر ، فما استمتعتم به منهن إلى أجل مسمى فآتوهن أجورهن فريضة .

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جُنْدَبٍ عَنْ سُفْيَانَ بْنِ السِّمْطِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ تَنْزِيلِ الْقُرْآنِ قَالَ اقْرَءُوا كَمَا عُلِّمْتُمْ .متن صحيح

نکته دیگر منظور امام از کلمه ناس کدام مردم وچه قرائتی است زیرا تا قبل از قرن چهارم هزاران قرائت در بین مردم شایع بود وهر شهری به قرائتی میخواندند مثلا در موضوع ساده مالک یوم الدین یا ملک که تا 14 قرائت آمده :

فالاُولى يقرؤها عاصم والكسائي ويعقوب وخلف، والثانية يقرؤها نافع ويزيد بن القعقاع في المدينة، وابن كثير في مكّة، وحمزة بن حبيب وعلي بن حمزة في الكوفة، وابو عمرو بن العلاء في البصرة

خلاصه اينكه اينها حقايقي تاريخي وعقلي غير قابل انكار است :

چرا ابوبکر و #عمر وعثمان دوباره وسه باره قرانی جمع و ویرایش کردند وابن مسعود را زندانی کردند و عمر گفت قرآنها را ویرایش وپیرایش کنید و حجاج عثمانی هم میگفت اگر کسی به قرائت ابن مسعود قران بخواند #گردنش را میزنم ؟؟؟!!!!!! چرا ابن مسعود رض از داناترین اصحاب به قران وشاگرد امام علی ع با عثمان بر سر جمع و تنقیح مصاحف درگیر وکشته میشود ؟! چرا جناب #مروان حکم ملعون که پسر عموی عثمان است #مصحف حفصه را که مبنای قران عثمان بود نیز آتش میزند چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خیر البریه;619142 نوشت:
در حوزه نقلیات آنچه که خدشه نمی پذیرد متواترات است و اخبار تحریف قرآن از خود قران متواتر ترند ! البته این بدان معنی نیست که اکثر قران فعلی مثل تورات وانجیل دچار تغییر شده باشد و غیر قابل استفاده بلکه در مواردی که با حكومت خلفای غاصب تعارض داشته دچار تغییراتی شده که در صحاح اهل سنت متواتر و بدون خدشه ودر احادیث صحیح شیعه هم آمده است .

معنی قران و تحریف چیست ؟

قرانی که خدای متعال وعده حفظش راداده واصلا قابل تغییر نیست همانیست که فرمود : بل هو ايات بينات في صدور الذين اوتوا العلم وما يجحد باياتنا الا الظالمون .49 عنکبوت

این قران همان قرآن مجید در لوح محفوظ در سینه راسخین درعلم و مطهرونست .

بسم الله الرحمن الرحیم

منظور شما این است که اهل سنت در روایاتی که از نظر خودشان متواتر است، می گویند که خلفایشان قرآن را تحریف کرده اند؟! آیا خود اهل سنت چنین چیزی را می پذیرند؟!

از کجا شما می فرمایید قرآنی که وعده داده شده حفظ شود، قرآن درون سینه ی راسخین در علم است؟!

آیا امروز راسخان در علم که بالاترین مرتبه آن معصومین(علیهم السلام) هستند در میان ما حضور و ظهور دارند؟! اگر فقط قرآنی که در سینه امام زمان(عجل الله تعالی) مخزون است از تحریف در امان مانده باشد و مابقی قرآنهای موجود تحریف شده باشد، لازمه اش این است که عموم مسلمانان از حقائق قرآنی محروم مانده باشند! آیا این با وعده الهی سازگار است؟!

اگر بگوییم که به هر حال یک قرآن تحریف نشده (همان قرآن نزد امام زمان(عجل الله تعالی)) وجود دارد، و به این ترتیب وعده الهی نسبت به عدم تحریف قرآن محقق می شود! باید دانست تورات و انجیل حقیقی و تحریف نشده نیز در قلب پیامبر(صلی الله علیه و اله و سلم) و امامان معصوم(علیهم السلام) مخزون بود، بنابراین آیا باید گفت تورات و انجیل نیز تحریف نشده است؟!

اما اغلاط واشتباهات املايي و كتابتي که در همین قران مانند طلح منضود و صابئون و رجس و صراط و نشر ونشز و ان تضلوا .... علاوه بر قرائات مختلف المعنی كه امروز ناچارا به 14 قرائت محدود ش کرده اند .

اما قران به معنی دوم همانیست که بنص صحاح اهل سنت جناب عمر دستور تجريد و پیرایش آنها را داد و گفت قرانهایتان را تجرید کنید : جردوا القرآن ....صححه الذهبی والالبانی .

اشتباهات قرآنی ربطی به تحریف قرآن ندارد، زیرا اگرچه شاید بعضی از کلمات از جهت املاء دچار اشکال باشند اما معنی صحیح آنها معلوم و مشخص است و موجب انحراف از معنی واقعی قرآن نمی شود.

این مطالبی که بر اساس نظریات اهل سنت بیان می کنید، برای ما حجیتی ندارد، زیرا اگر بخواهیم بر طبق احادیث اهل سنت نظر بدهیم باید بگوییم که خداوند در روز قیامت به صورت یک جسم در می آید و برای مردم قابل مشاهده می شود، همانطور که اهل سنت چنین چیزی می گویند!

برای اطلاع از نظر علمای شیعه پیشنهاد می کنم به کتاب هایی مانند صیانه القرآن من التحریف؛ آیت الله جوادی آملی، تحریف ناپذیری قرآن، آیت الله معرفت و نصیری مراجعه بفرمایید.


سوال
:این عبارت را ترجمه کنید: قال أبو عمرو: وبلغني أنه قال لمحمد بن علي حين ختم عليه القرآن:. قال: وسمعت فارس بن أحمد يقول وقد ذاكرته بأبي علي: كان أبو علي لا يقر بقراءته على الشنبوذي ما دام حياً، فلما توفي قال: قرأت على الشنبوذي، وأسند عنه.

وقال أبو عمرو: قتل أبو علي سنة تسع وتسعين وثلاثمائة.



خصوصا عبارت: يا أبا بكر إنما قرأت عليك للرواية لا للدراية.

پاسخ:
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و احترام

ابو عمر می گوید که به من رسیده است که همانا او گفته است به محمد علی هنگامی که ختم کرده است برای او قران را یا ابابکر به درستی که قرآن را برای تو خواندم برای مساله روایت( یعنی استاد میشنید و شاگرد برای استاد قرآنش را میخواند تا ببیند صحیح است یا نه) نه اینکه بخوانم تا برای من تفسیر کنی. ابابکر میگوید از فارس بن احمد شنیدم که گفت که ابا علی اقرار نمیکرد که من برای شنبوذی قرائت کردم اما بعد از مرگ شنبوذی گفت من قرآن را برای شنبوذی خواندم و از طریق او هم سند دارم. و یکی از طرق قرائت قرآنش از طریق شنبوذی بود.



ابوعمرو گفت ابو علی در سال سیصدو نود و نه کشته شد.

با توجه به مطالبی که در پست های بعدی در مورد تحریف قرآن بیان شد، در این موضوع هم توضیحی تقدیم می شود؛

تحريف از ريشه «حرف» به معناى كناره گرفته شده است. در سوره حج آيه 11 مى‏خوانيم:
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلى‏ حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى‏ وَجْهِهِ ...»[1]
(بعضى از مردم خدا را تنها با زبان مى‏پرستند (و ايمان قلبيشان بسيار ضعيف است) همين‏كه (دنيا به آنها رو كند و نفع و) خيرى به آنان برسد حالت اطمينان پيدا مى‏كنند؛ اما اگر مصيبتى براى امتحان به آنها برسد، دگرگون مى‏شوند (و به كفر رو مى ‏آورند)).

زمخشرى در تفسير آيه مى‏گويد: «اى على طرف من الدين لا فى وسطه و قلبه»، (اينان پيوسته بر كناره دين قرار دارند، نه در وسط و قلب دين). اين بر اثر اضطراب و تزلزل آنان در دين است. هيچ‏گاه آرامش خاطر ندارند، همانند كسى كه بر كناره لشكر حركت مى‏كند تا هرگاه پيروزى و غنيمت نصيب گرديد، پابرجا و شريك ديگران باشد وگرنه پا به فرار گذارده، راه نجات خود را پى بگيرد.

تحريف كلام، كناره زدن از مسير طبيعى آن است. مسير طبيعى الفاظ و عبارات، همان افاده معانى حقيقى و مراد واقعى آنهاست و در صورت انحراف از آن معانى تحريف تحقق مى‏يابد. لذا تحريف كلام را چنين وصف نموده‏ اند: «تفسيره على غير وجهه»، (تفسير نمودن آن برخلاف آنچه ظاهر آن است) كه اين خود تأويل نارواست؛ يعنى دگرگون ساختن كلام و برگرداندن آن به سوى ديگر است. اينگونه تحريف را، تحريف معنوى گويند؛ زيرا در واقع، تعريف معنوى دلالت لفظ را دگرگون مى‏سازد و از مسير خود منحرف مى‏كند.
در قرآن هر كجا واژه تحريف آمده همين معنى (تحريف معنوى) اراده شده است

.[2]
________________
1.حج:22/11.
2.
معرفت،محمد هادی ،تاريخ قرآن، ص154-155 .

ادامه جمع بندی

بسم الله الرحمن الرحیم

دليلهاى قائلين به تحريف و جواب آن‏



آنچه در كيفيت جمع قرآن نقل شده است عادتا مستلزم تغيير و نقائص است كه در قرآن شريف روى خواهد داد زيرا ابو بكر مثلا زيد بن ثابت را امر كرد تا قرآن را از لوح‏ ها و سينه‏ هاى مردم جمع كند و هيچ آيه‏اى را در تأليف قرآن وارد نكنند مگر اينكه دو نفر گواهى دهند كه آن از قرآن است و چون زيد و امثال او معصوم نبودند محتمل است كه در جمع آن اشتباه كرده و به جميع قرآن واقف نشده باشند.


پاسخ اين دليل نيز روشن است زيرا قرآن كريم در عصر پيغمبر (صلّى اللّه عليه و آله) و زمان او جمع و تأليف شد و قرآنهائى كه بعدا تأليف شد از روى همين قرآنى كه در زمان پيغمبر (صلّى اللّه عليه و آله) جمع شده بود نوشته شد نه اينكه از سينه‏ها و حافظه‏ها كه دو گواه بر آن شهادت مى‏دادند و يا يك شاهد كه به منزله دو شاهد گواهى مى‏كرد جمع آورى شده باشد.

پيغمبر اكرم (صلّى اللّه عليه و آله) نويسندگانى داشت كه وحى قرآنى را مى‏نوشتند و قرآن را از رقعه‏ها جمع آورى مى‏كردند و اما ابو بكر به زيد دستور داد تا اين رقعه‏هاى متشتت را در كتاب و مجلد واحدى جمع نمايد.


سيوطى مى ‏نويسد: ابو شامه مى ‏گويد: غرض و مقصود جامعين قرآن اين بود كه قرآنها را از رقعه‏ ها جمع آورى كنند نه از سينه‏ ها .


3- گاهى اهل سنت و جماعتى از شيعه مى ‏نويسند: نسخ داراى سه نوع است يكى از آنها نسخ تلاوت است و اخبار زيادى نقل مى‏ كنند كه آياتى در سابق بوده كه فعلا در قرآن كريم از آنها اثرى نيست و مى ‏گويند: اينها آياتى بودند كه تلاوت و قرائت آنها نسخ شده است. و از باب مثال آيه‏اى را ذكر مى ‏كنيم.


مسلم با سند خود از عايشه نقل مى‏كند كه گفته است از جمله ما انزل اللّه «عشر رضعات» يعنى «ده مرتبه شير دادن» بود و سپس آن با «خمس رضعات» يعنى «پنج مرتبه شير دادن» نسخ شد ولى پيغمبر (صلّى اللّه عليه و آله) از دنيا رفت و 10 مرتبه در قرآن باقى ماند.


در پاسخ اين دليل نيز بايد گفت: هر گاه نسخ تلاوت از پيغمبر اكرم (صلّى اللّه عليه و آله) صادر و ثابت باشد ما آن را قبول كرده اشكال عقلى بر آن نمى‏كنيم. ولى اگر صدور آن ثابت نگشت ناچار اين قبيل روايات را حمل مى ‏كنيم بر اينكه اين كلمات «عشر رضعات» و يا «خمس رضعات» از كلمات پيغمبر اكرم مى ‏باشد نه اينكه از آيات قرآن بوده چنانچه براى بعضى از صحابه چنين اشتباهى رخ داده است مثلا به ابىّ بن كعب نسبت داده‏اند كه دعاى «اللّهمّ إنّا نستعينك و نشهد ...» را در قرآن خود نوشته و نام آنرا سوره خلع و حفد قرار داده است زيرا اين دو كلمه در اين دعا آمده است.


و در قبال اين اشتباه، اشتباه ديگرى رخ داده است كه از عبد اللّه بن مسعود نقل شده است كه ايشان سوره‏هاى معوذتين را از قرآن نمى‏ دانسته و مى ‏گفته: اين جملات دعايى است كه پيغمبر (صلّى اللّه عليه و آله)، حسنين (عليهما السلام) را با آنها تعويذ مى ‏فرموده است.


خلاصه اينكه: ممكن است براى بعضى از مردم اشتباهى رخ دهد و كلام پيغمبر (صلّى اللّه عليه و آله) را قرآن بدانند و بعضى از آيات قرآنى را كلام پيغمبر (صلّى اللّه عليه و آله) چنانچه براى بعضى ‏ها در ازمنه سابق رخ داده است.


و از ابن عباس نقل شده كه ايشان در بعضى از كلمات رسول اكرم (صلّى اللّه عليه و آله) شك مى ‏كرد كه آيا آنها از قرآن است يا نه و مى ‏گويند وقتى كلامى را از پيغمبر (صلّى اللّه عليه و آله) نقل كرد اظهار نمود: نمى ‏دانم اينها آيا از قرآن است يا نه .


4- اخبارى است كه دلالت مى‏كند كه براى امير المؤمنين على (عليه السلام) قرآن مخصوصى بود كه خود آن حضرت آن را پس از رحلت پيغمبر (صلّى اللّه عليه و آله) جمع نموده بود و آن را بقوم عرضه فرمود ولى از آن روى گردانيدند پس آن حضرت قرآن خود را از آنان مخفى فرمود معروف است كه آن قرآن داراى جملاتى بود كه در قرآن موجود نيست.


در پاسخ اين دليل بايد گفت: قرآن آن حضرت گر چه مشتمل بر زيادتى بوده كه در قرآن هاى موجود ديده نمى ‏شود و اين مطلب هم مسلم است ولى چه كسى گفته و مى‏گويد كه آن جملات اضافى از قرآن و جزء آن است؟ بلكه ممكن است آنها تأويلات آيه ‏هاى قرآنى باشد كه برگشت آن آيه ‏ها به آنست و در واقع آن حضرت مصاديق و آنچه را كه آيات به آن بر مى ‏گردد بيان فرموده است و يا تنزيلات آيات است كه از خداوند واصل شده براى تفسير آيات قرآن كه آن حضرت در كتاب خود وارد كرده است چنانچه در احاديث قدسى آمده است.


5- عثمان بن عفان وقتى كه بر خلافت مستقر شد دستور داد تا قرآنها را جمع كنند و از آنها نسخه واحدى استخراج كنند و چنان نيز كردند و آن را «امام» نام نهادند و غير از آن هر چه بود سوزانيدند و يا پاره كردند و اين كار براى اين بود كه بعضى از چيزها و كلماتى كه در قرآنها بوده معدوم نمايد.


و در پاسخ اين دليل نيز گفته مى‏شود: كارى كه عثمان كرد اين بود كه مردم را به قرائت و نسخه واحدى وادار كند نه اينكه از قرآن چيزى كم نمايد.

و از حارث محاسبى نقل شده كه مردم خيال مى ‏كنند عثمان جامع قرآن است، نه چنين است، بلكه عثمان مردم را به قرائت واحدى وادار كرد و البته اين كار هم در محضر مهاجرين و انصار به وقوع پيوست و اين در حالى بود كه خوف اختلاف و فتنه مى ‏رفت و عراقى‏ ها و شامى‏ ها در حروف قرآنى اختلاف شديدى پيدا كرده بودند.
بنابر اين، عثمان كم و زيادئى در قرآن ايجاد نكرد بلكه از ميان آنها نسخه ‏اى اختيار نمود كه ظاهرا همين قرائت قرآنهاى فعلى است كه در عصر ما قرائت مى ‏شوند.[1]


[/HR]
[1] - سيد ابو الفضل مير محمدى زرندى‏،تاريخ و علوم قرآن، ص: 290-292.

ادامه جمع بندی
بسم الله الرحمن الرحیم
دليلهاى قائلين به عدم تحريف‏

و اما دليلهاى عدم تحريف قرآن نيز زياد است كه اجمالا متعرض آنها مى‏شويم و نيز بايد بگوييم اينها نيز خالى از اشكال نيست و ناچار بايد در پى ادله‏اى كه قابل مناقشه نباشد رفت و بحمد اللّه داراى چنين ادله‏اى هستيم كه از جمله آنها عبارتست از:

1- آيه شريفه «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»[1](البته ما قرآن را بر تو نازل كرديم و آن را نگه خواهيم داشت).
و چون مراد از ذكر، در اين آيه، قرآن است خداوند متعال وعده حفظ قرآن را داده است و مقصود از حفظ، همان حفظ از آسيبهاى تحريف و زياده و نقص است هر گاه خداى نكرده به قرآن زياده و يا نقصانى رسيده باشد خداى متعال به وعده خود عمل ننموده است- العياذ باللّه.

ولى در جواب اين استدلال گفته مى‏شود محتمل است كه مراد از حفظ قرآن محافظت قرآن و نگهدارى آنست در نزد امام معصوم. همانطور كه قرآن مخصوص على (عليه السلام) در نزد آن حضرت محفوظ مانده و پس از آن حضرت خلفايش آن را به ارث مى‏برند و به مضمون آن مطلع شده به آن عمل مى‏نمايند و به ديگران نيز مى‏رسانند و اين معنى گر چه احتمالى بيش نيست لكن استدلال را سست مى‏كند.

2- آيه شريفه «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالذِّكْرِ لَمَّا جاءَهُمْ وَ إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزِيزٌ لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ»( همانا كافران، به اين قرآن كه براى آنان آمده، كفر ورزيدند و به حقيقت، اين قرآن صاحب عزت است و هرگز بطلان نه از پيش و نه از پس به آن حادث نشود و آن فرستاده خداوند حكيم و ستوده صفات است).

در جواب اين آيه نيز گفته مى‏شود: بر حسب اين آيه بطلانى به قرآن كريم روى نمیدهد و قائلين به تحريف نيز قبول دارند كه قرآن موجود، باطل نيست و سقوط بعضى از آيات موجب بطلان قرآن موجود نيست بلكه آن نيز قرآن و نور است و عمل به آن واجب است و فرقى در بين قرآن كامل و بين اين قرآن نيست نه در حجيت و نه در احترام و كرامت چنانچه گذشت.

3- اخبار زيادى دلالت دارند بر اينكه قرآن موجود، تمام وحى‏ هاى قرآنى است كه به پيغمبر (صلّى اللّه عليه و آله) نازل شده است بدون كوچكترين نقص و تحريف كه عبارتند از:
طائفه اول: احاديثى كه در بيان ثواب در رابطه با قرائت سوره ‏هاى قرآن وارد شده كه كاشفند از اين كه در سوره ‏هاى قرآن تحريفى واقع نشده است زيرا ثواب بر قرائت سوره ‏هاى محرّف بى معنى است.

طائفه دوم: اخبارى كه دلالت دارند بر اين كه اخبار وارده را به قرآن عرضه كنيد- مطلقا و يا در صورت تعارض آنها با همديگر و چون عرضه بر كتاب محرّف بلا وجه است كشف مى‏شود كه در قرآن كريم تحريفى واقع نشده است.

طائفه سوم: اخبارى كه دلالت دارند بر اين كه واجب است تمسك و عمل به قرآن چنانچه در قول پيغمبر (صلّى اللّه عليه و آله) مى‏بينيم كه فرموده: «إنّي تارك فيكم الثّقلين كتاب اللّه و عترتي ...»: من در ميان شما دو چيز سنگين باقى مى‏گذارم يكى كتاب خدا است و ديگرى عترت و اهل بيتم ... و كسى در سند اين اخبار خدشه نكرده است پس هر گاه- نعوذ باللّه- در قرآن تحريف و تغييرى مى‏شد تمسك به آن چه معنى داشت؟!!.

امّا اين اخبار شريفه با تمام كثرتى كه دارند در مقام اعطاء حجيت به قرآن موجود هستند كه اين كتاب شريف موجود حجت و برهان خداوندى است و اما بر اينكه اين قرآن تمام آن چيزى است كه به رسول اكرم نازل شده يا نه دلالت ندارند زيرا منافاتى بين حجيت قرآن موجود و تحريف و نقص بالنسبه، در اصل قرآن نازل شده نيست و قائلين به تحريف قرآن منكر حجيت قرآن موجود نيستند.

4- از جمله استدلالات، اينكه: هر گاه از قرآن شريف چيزى ساقط شده باشد ديگر اطمينانى بر آن باقى نمى‏ماند.
در جواب اين استدلال نيز گفته مى‏شود: اخبار زيادى كه در آينده براى اثبات حجيت‏ كتاب اللّه و قرآن موجود نقل مى‏شود موجب وثوق به قرآن موجود مى‏گردد، زيرا حجيت اعم از تحريف و عدم آنست براى اينكه ممكن است آنچه ساقط شده مخل به حجيت قرآن نباشد بطورى كه نشود به آن استدلال نمود.

5- اهتمام پيغمبر اسلام (صلّى اللّه عليه و آله) و امت مسلمان در حفظ قرآن در عصر پيغمبر (صلّى اللّه عليه و آله) و همينطور در زمانهاى متأخر و ضبط آن عادتا مانع از حصول خلل و نقص در قرآن مجيد مى‏شود.

در جواب اين استدلال نيز گفته مى‏شود: بسيارى از احكام اسلام كه محل ابتلاى مسلمانان بود در هر روزى چندين بار به آنها عمل مى‏شد و انگيزه ‏هاى زيادى براى حفظ آنها بود در عين حال از بين رفته و يا محل اختلاف گشته است چنانچه در اذان كه روزى چندين بار بگوش مردها و زنها و كودكان مى‏رسد، طائفه شيعه معتقدند جمله «حىّ على خير العمل» جزء اذان و اقامه مى‏باشد و طائفه سنى پس از آنكه تعليم و تعلم در بين آنها شايع شده بر خلاف مذهب شيعه اجماع كرده‏اند. و نيز مانند وضو با اينكه از اوايل بعثت كه نماز تشريع شد شرطيت وضو هم تشريع شد و نيز وضو براى غايات ديگرى مستحب شد و ياران آن حضرت وضوى پيغمبر خود را مشاهده مى‏كردند ولى در اجزاء و شرايط آن اختلاف شده است و بدين منوالست چيزهاى ديگر از احكام مورد ابتلاء.

اين ادله كه براى تحريف و يا عدم تحريف قرآن ذكر گشت همانطور كه گفتيم خالى از مناقشه نبود ولى خوشبختانه اين بحث بحثى است علمى صرف و كوچكترين اثر عملى بر آن بار نيست زيرا همه به حجيت و قرآنيت قرآن موجود قائلند بنابر اين جايى براى بسط كلام در اين بحث نيست و بهتر آنست كه قرآنيت اين قرآن موجود را مورد بحث قرار داده و براى اثبات آن به ذكر ادله قاطع بپردازيم.[2]


[/HR][1] - سوره حجر،آیه9.

[2] - سيد ابو الفضل مير محمدى زرندى‏، تاريخ و علوم قرآن، ص: 296-298.


موضوع قفل شده است