اشتباه مجتهد در فتوا

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اشتباه مجتهد در فتوا

با سلام
اگر یک مرجع تقلیدی دستوری را بدهد و بعد (در جهان دیگر) معلوم شود که دستور اشتباهی بوده, ایا گناهی بر ما است؟با تشکر

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد طاها

با عرض سلام به شما دوست گرامی

در مباحث علم اصول فقه، آنجا که مسئله اجتهاد و تقلید را بررسی میکنند بحثی مطرح میشود تحت عنوان: «التخطئة و التصويب‏». توضیحش اینست که گاه فقیهی در استنباط حکم شرعی از ادله دچار اشتباه میشود و حکمی بر خلاف واقع میدهد.

برخی از اهل سنت قایلند فقیه هر حکمی که میدهد صواب و درست است و آنچه استنباط کرده به عنوان حکم واقعی در لوح شریعت ثبت میشود. طبق این مبنا اصلا هیچگاه مخالفت با واقع رخ نمیدهد. از این دیدگاه تحت عنوان «تصویب» یاد میشود.

اما شیعه و برخی از اهل سنت قایل به «تخطئه» هستند یعنی قایلند فقیه ممکن است حکمی را استنباط کند که با واقعیتی که در شریعت خداست مخالف باشد و در این صورت جناب فقیه دچار خطا شده است. بنابراین طبق این دیدگاه مخالفت با واقع رخ میدهد.

پس از این مقدمه،

در پاسخ به سوال شما عرض میشود:

طبق نظر شیعه اگر فقیهی در استنباط حکم شرعی دچار خطا شود مادام که خود او به این خطا پی نبرده اگر خود و مقلدینش به آن حکم عمل کنند نه تنها مرتکب گناه نشده اند بلکه به واسطه دیانت و تعبد خویش استحقاق اجر را هم دارند. (آیت الله آقا ضیاء عراقی، الاجتهاد و التقليد، ص 143)

در پناه حق

سلام
با توجه این گفته که رسول اول عقل انسان است, آیا میتوان استنباط کرد که رای و نظر خود فرد اولویت دارد بدین معنا که اگر به وسیله تفکر به نتیجه ای رسید دیگر احتیاجی به تقلید نیست؟باتشکر

سلام دوست عزیز
البته پاسخ شما را کارشناس پاسخگوبه صورت صحیح بیان کردند ولی من هم می خواهم که آن مطلب رو کمی توضیح بدم و یه کمی از الفاظ طلبگی خارجش کنم .امیدوارم که براتون خسته کننده نباشد. و البته با اجازه کارشناس پاسخگو...
بهترین راه برای بیان این مسئله این است که ما اختلاف نظر بین شیعیان و اهل تسنن را بیان کنیم تا مطلب روشن بشود.اختلاف نظر میان شیعیان واهل تسنن در این باب به این صورت است که اهل تسنن معتقدند به عنوان مثال در مقابل خداوند لوح سفیدی هست(برای تقریب به ذهن اینطور می نویسم واگرنه خداوند جایی ندارد که بخواهد مقابل داشته باشد) که هرچه علما فتوا و حکم می دهند.در این لوح سفید نوشته می شود به عنوان حکم خداوند تلقی می گردد.(در واقع آنها علمای خود را در جایگاه خدایی قرار می دهندو البته چاره ای جز این ندارند واگر چنین نکنند نمی توانند ضعف های اعتقادی و اشتباهات بزرگ خود و انحرافات از حق را به طریق دیگر توجیه کنند) مسلما با چنین اعتقادی دیگر نه مقلدین و علما هیچ مسئولیتی ندارند زیرا آنها در واقع به همان حکم واقعی رسیده اند .
اما در اعتقاد شیعه این مسئله این طور بیان شده که مثلا در مقابل خداوند لوحی است که بر آن احکام الهی قرار دارد که از جانب خداوند صادر شده ولی به دلایلی ما علم کافی به این احکام نداریم . حال علما تلاش می کنند از راههایی که خداوند آن راهها را حجت قرار داده و اعتماد به آنها را شرعی دانسته از این راهها تلاش می کنند که همان احکام الهی را کسب کنند البته ممکن است که به نتیجه صحیح برسند یا نرسند. اگر به نتیجه صحیح رسیدند که این همان حکم الهی است که مطابق واقع است . واگر نرسند چون از راهی که خداوند برای آنها قرار داده رفته اند و تمام تلاش خود را به صورت صحیح انجام داده اند اشکالی بر آنها نیست . و اینکه آنها و مقلدینشان مطابق حکم واقعی عمل نکرده اند ولی عذر آنها پذیرفته است و خداوند عذرشان را می پذیرد .البته انجام وظیفه و عمل به حکم واقعی صورت نپذیرفته و آثار آن نیز فوت شده ولی فقط معذورند. و البته در خصوص مقلدین نیز اگر که آنها نیز طبق وظیفه خود عمل نموده اند و مرجع خود را آنگونه که امر خداوند بوده انتخاب کرده اند و با تمام شرایط صحیح برای آنها نیز این معذوریت وجود دارد چون آنها درست بررسی کرده اند.و بنا بر همین پیامبر اکرم در حدیثی می فرمایند : (نقل به مضمون) که اگر فقیهی اجتها کند و به حکم صحیح دست یابد دو اجر برای او خواهد بود یکی برای تلاش ودیگری برای رسیدن به هدف و اگر اشتباه کند یک اجر برای او خواهد بود و آن هم برای تلاش اوست.
ولی اینکه آیا عقل می تواند استنباط کند و رای ونظر خود فرد اولویت داشته باشد قطعا نه زیرا عقل برای رسیدن به هدف و نتیجه صحیح باید مقدماتی داشته باشد مانند علم و ابزارهایی که راه خطا بر عقل را ببندند تا از خطر افتادن در دام مغالطه به جای برهان و قیاس به جای دلیل شرعی در امان باشد . وعدالت و ... تا از جبهه گیری و تفسیر به رای در امان باشد که اگر بنا باشه که این چنین باشیم خوب مجتهد هستیم و مجتهد هم همین کار را می کند.

میرزاا;614635 نوشت:
اگر یک مرجع تقلیدی دستوری را بدهد و بعد (در جهان دیگر) معلوم شود که دستور اشتباهی بوده, ایا گناهی بر ما است؟با تشکر

سلام
در ابتدا بايد گفت كه علماي اسلام در بحث معرفت شناسي اجتهاد، به دو دسته مخطئه و مصوبه تقسيم مي شوند؛ به اين بيان كه دانشمندان اهل سنت، اجتهاد هر مجتهدي را مطابق واقع مي دانند؛ هر چند از پذيرش دو فتوي، اجتماع نقيضين لازم بيايد. ولي فقهاي شيعه معتقدند احكام تابع مصالح و مفاسد نفس الامري هستند و حكم واقعي، يك طرف از طرفين نقيض است؛ در نتيجه، اجتهاد يا مطابق واقع است و يا مخالف.(1)البته مجتهد مصيب (به واقع رسيده) مشمول دو ثواب و مجتهد مخطي ء (به واقع نرسيده) داراي يك ثواب خواهد شد. چرا كه در روايتي پيامبر اسلام (ص) فرموده است: «من اجتهد فاصاب فله اجران و من اخطأ فله اجر واحد.كسي كه اجتهاد كند و به واقع برسد براي او دو اجر است و كسي كه به خطا برود يك اجر دارد. (2)
حال در پاسخ سوال شما مي گوييم كه به حكم عقل و نقل مكلف در صورت خطا بودن اجتهاد مجتهد از مجازات و عقاب معذور است چرا كه لازمه مجازات مكلف عقاب بلا بيان است كه امري قبيح است و از خداوند امر قبح سر نمي زند توضيح مطلب اين كه حكم تمام مسائل مبتلابه مكلفان در قرآن و روايات نيامده است و مكلفان از حضور امام معصوم (ع) نيز محروم هستند از طرفي خداوند در قرآن در چنين مواردي مردم را به تقليد از عالمان و متخصصان در امر دين امر كرده است و اگر خداوند در صورت خطا بودن اجتهاد مجتهد مكلفان را عقاب و مجازات كند دو محال عقلي لازم مي آيد كه هر دو آنها بر خداوند محال است كه عبارتند از:
1-تضاد در گفتار و رفتار: از طرفي خداوند مردم را به اجتهاد و يا تقليد از متخصصان ديني امر كرده است و از طرف ديگر اگر قرار باشد مردم را در صورت خطاي اجتهاد مجتهد مجازات كند تضاد در بين گفتار و رفتار لازم مي آيد چرا كه مجتهد نهايت سعي و تلاش خود را براي بدست آوردن حكم واقعي به كار بسته است و مردم نيز از خطا و يا درست بودن اجتهاد خبر ندارند و نمي توانند خطا و يا درست بودن آن را تشخيص بدهند در نتيجه لازمه چنين مجازاتي تضاد در بين گفتار و عمل است كه بر خداوند محال است.
2- لازمه ديگر مجازات مردم در صورت خطاي مجتهد عقاب بدون بيان است. چرا كه خداوند حكم تمام مسائل را بيان نكرده است و از طرف ديگرتنها راه براي بدست آوردن حكم خدا اجتهاد و تقليد از مجتهدين است و اگر مردم را در صورت خطاي اجتهاد مجتهد مجازات كند عقاب بدون بيان لازم مي آيد كه امري قبيح است و بر خداوند محال است.
در نتيجه تشخيص ملاك از جهت ديني درتمام موارد در اختيار مراجع تقليد است و آنها با سعي و تلاش و كوشش خود و عرضه اين گونه موارد بر منابع ديني ملاك و حكم آنها را بيان مي كنند هر چند كه ممكن است با توجه به اختلاف مباني مورد قبول مراجع در حكم نهايي اختلاف نظر وجود داشته باشد و يا آنها به حكم واقعي نرسند. ولي چون مجتهدين تلاش و كوشش خود را بكار گرفته اند و مردم نيز به وظيفه ديني حود كه اطاعت از مرجع تقليد است عمل كرده اند در روز قيامت هر دو نه تنها از مجازات معذور هستند. بلكه ماجور هم هستند در نتيجه اگر در روز قيامت معلوم شود كه همه ملاك هاي ارائه شده از سوي مراجع خلاف واقع بوده اند از آنجا كه هم مجتهدين و هم مردم به وظيفه شرعي خود عمل كرده اند معذور و مأجورخواهند بود[HL] مشروط بر انكه در انتخاب مرجع اعلم راه درست و صحيح را پيموده باشد[/HL].

پي نوشت ها:
1. ر.ك. عبدالحسين خسرپناه، اسلام و مقضيات زمان از ديدگاه شهيد مطهري، فصلنامه رواق انديشه، شماره 34.
2. علي بن يونس نباطي، الصراط المستقيم، كتابخانه حيدريه، نجف، 1384 ق، ج 3، ص 236.
موفق باشید.

میرزاا;619863 نوشت:
با توجه این گفته که رسول اول عقل انسان است, آیا میتوان استنباط کرد که رای و نظر خود فرد اولویت دارد بدین معنا که اگر به وسیله تفکر به نتیجه ای رسید دیگر احتیاجی به تقلید نیست؟

با عرض سلام به شما دوست گرامی

دو نکته عرض میشود:

1- بنده در هیچ روایتی ندیدم که عقل به عنوان رسول اول معرفی شود. بله به عنوان رسول حق یا حجت باطنی نامیده شده است:

ألعقل‏ رسول‏ الحق‏. (غرر الحكم و درر الكلم، ص: 27)

يا هشام ان للّه على الناس حُجتين: حجة ظاهرة و حجة باطنة، فاما الظاهرة فالرسل و الأنبياء و الائمة و اما الباطنة فالعقول‏. (الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 16)

2- از نظر اسلام تقلید در اصول دین(عقاید) نادرست است و آدمی لازم است با مراجعه به فطرت و عقل و دیگر توانایی های معرفتی خود مسیر اعتقادی خود را بیابد.

اما تقلید در فروع دینی امری ناگزیر برای عموم مردم است زیرا فروع دینی از طریق منابع دینی یعنی قرآن و سنت به دست می آید و عقل به تنهایی توان درک فروع دین را ندارد. البته عقل ابزار مهمی در استنباط قواعد و قوانین شرعی از منابع دینی است اما بکارگیری عقل در این عرصه مستلزم اینست که لااقل شخص در چندین علم صاحب نظر و متخصص شود. علومی همچون صرف و نحو، معانی بیان، رجال، درایه، تفسیر، اصول فقه و ... .

اگر کسی بتواند به این درجه برسد اصطلاحا به او فقیه یا مجتهد گفته میشود و وظیفه او عمل به چیزی است که توسط عقل از منابع دینی (قرآن و سنت) استنباط کرده است و تقلید بر او جایز نیست.

اما چون اغلب مردم فرصت لازم برای کسب این علوم و توانایی رسیدن به درجه اجتهاد را ندارند از اینرو لازم است در فروع دینی تقلید کنند.

در پناه حق

موضوع قفل شده است