عقل و علمی که قرآن به آن تشویق می کند چیست؟

تب‌های اولیه

20 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عقل و علمی که قرآن به آن تشویق می کند چیست؟

سلام. آیا با توجه به دلایل ذیل درست است که بگوییم که آن عقل و علمی که قرآن به آن امر کرده است، صرفاً علم تعقل و تدبر در دین است؟

اولاً کلّ آیاتی که در آنها به عقل و علم دعوت شده است، در زمینه ایمان و عمل به اسلام هستند.

ثانیاً قرآن وقتی از "شرّ دوّاب" سخن می گوید، در دو آیه 22 و 55 سورۀ مبارکۀ انفال، در یکی انسانهای کر و لالی که تعقل نمی کنند را مصداق قرار می دهد و در دیگری، کافرانی که ایمان نمی آورند که مشخص می کند که تعقل نکردن، یعنی ایمان نیاوردن.

ثالثاً قران تأکید می کند که مشکل کافران نشنیدن و تعقل نکردن است(ملک:10 و فرقان:44)

رابعاً تفسیر عیاشی از پیامبر نقل می کند که من ابتغی العلم من غیره اضله الله. پس روشن است که علم غیر قرآن، اصلاً علم نیست.

خامساً در منابع اهل سنت(سنن ابی داوود و سنن ابن ماجه) نقل شده است پیامبر فرمود، علم سه گونه است: آیه محکمه، سنت قائمه و فریضه عادله. پس علم محصور در دین و عمل به آن است.

متشکرم

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد محسن

חסר משמעות;613294 نوشت:
سلام. آیا با توجه به دلایل ذیل درست است که بگوییم که آن عقل و علمی که قرآن به آن امر کرده است، صرفاً علم تعقل و تدبر در دین است؟

اولاً کلّ آیاتی که در آنها به عقل و علم دعوت شده است، در زمینه ایمان و عمل به اسلام هستند.

ثانیاً قرآن وقتی از "شرّ دوّاب" سخن می گوید، در دو آیه 22 و 55 سورۀ مبارکۀ انفال، در یکی انسانهای کر و لالی که تعقل نمی کنند را مصداق قرار می دهد و در دیگری، کافرانی که ایمان نمی آورند که مشخص می کند که تعقل نکردن، یعنی ایمان نیاوردن.

ثالثاً قران تأکید می کند که مشکل کافران نشنیدن و تعقل نکردن است(ملک:10 و فرقان:44)

رابعاً تفسیر عیاشی از پیامبر نقل می کند که من ابتغی العلم من غیره اضله الله. پس روشن است که علم غیر قرآن، اصلاً علم نیست.

خامساً در منابع اهل سنت(سنن ابی داوود و سنن ابن ماجه) نقل شده است پیامبر فرمود، علم سه گونه است: آیه محکمه، سنت قائمه و فریضه عادله. پس علم محصور در دین و عمل به آن است.

متشکرم


بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و طلب توفیق الهی برای شما پرسشگر محترم
بیان این مقدمه لازم است که باید علوم را البته جدای از تقسیم مشهور و رایج آن، بر دو قسم کلی تبیین کرد.
بخشی از علوم که جزء علوم واقعی و نجات بخش است، بدون تجربه و تحصیل بلکه از مسیر ایمان و بندگی خدا و اطاعت از دستورهای شرع به مثل نور در دل آدمی تابیده می شود و چنین علمی مقصود روایات است. و اما بخش دیگر علوم مربوط به مسایل تجربی یا تحصیلی است که البته در گذر زمان شاخه های زیادی به خود می گیرد.این علوم در مسیر زندگی بشر به کار می رود و منشأ آن، تعقل آدمی است تا با داشتن آن بتواند در دنیا بهتر بهتر زندگی کند. این علم، واقعی نیست. بلکه موهبتی است الهی که نامش فضل و دانش بشری است که نمی تواند به شکل مستقیم در حیات معنوی انسان کاربردی داشته باشد.با این حال در قرآن و روایات به فرا گیری چنین علومی سفارش شده است.
و اما پاسخ به پرسش:
ممكن است بعضي چنين تصوّر كنند كه اين همه سفارش كه درباره فرا گرفتن تعليم و تعلّم و نشر علوم و دانش ها در آيات قرآن مجيد آمده است،تنها ناظر به علوم ديني است و شامل دیگر علوم نمی شود.
اما این گونه نیست،زيرا هم از آيات قرآن و هم از روايات اسلامي،اهميت علم و تعليم و تربيت به طور مطلق استفاده مي‏ شود و شواهد آن در آیاتی که در پی می آید، فراوان به چشم می خورد.
1- در داستان حضرت آدم علیه السلام مسئله تعليم اسماء بيان شده كه اشاره به علم و آگاهي بر اسرار آفرينش تمام موجودات دارد نه فقط علم دینی "وَ عَلَّمَ آدَمَ الاَسْماءَ كُلَّها"(1)
2ـ در سوره الرحمن به تعليم بيان از سوي خدای متعال پرداخته، و آن را به عنوان يك موهبت عظيم الهي در آغاز سوره‏اي كه مجموعه بزرگ ترين نعمت ها در آن ذكر شده است، معرفي مي‏كند."عَلَّمَهُ الْبَيان"(2)
3ـ در سوره يوسف به علم تعبير خواب و حكايت رؤياها از حوادث آينده كه گاه مي‏ تواند در سرنوشت ملتي چون ملت مصر اثر بگذارد اشاره كرده از قول يوسف، نقل مي ‏كند."ذلِكُما مِمّا عَلَّمني رَبّي"(3)
4ـ باز در همين سوره به مسئله تدبير امر يك كشور و آگاهي بر مديريت بيت‏ المال اشاره كرده، از قول يوسف پیامبرخطاب به عزيز مصر مي‏ گويد"اِجْعَلْني عَلي خَزائِنِ الاَرْضِ اِنّي حَفيظ عَليم"(4)مرا بر خزائن اين سرزمين بگمار كه من نگاه دارنده و آگاهم.
5ـ قرآن وقتی دليل انتخاب طالوت را از سوي پيغمبر آن زمان (اشموئيل) بيان مي‏ كند، مي‏ گويد:"اِنَّ اللهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَزادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ"(5)
خداوند او را بر شما برگزيده و علم و قدرت جسماني او را وسعت بخشيده است.
بديهي است امتياز طالوت بر ساير بني اسرایيل تنها در معارف الهي نبود، بلكه آگاهي و مديريت در امور نظامي و سياسي كه در نهاد اين جوان هوشيار و مدبر وجود داشت، نيز مورد توجه و استدلال بوده است.
6ـ در داستان داود پیامبر صلوات الله علیه نيز تعليم "صنعت لبوس" (علم زره بافي) را يكي از افتخارات بزرگ او مي‏ شمرد، بلكه"لبوس" به گفته طبرسي در مجمع البيان هرگونه اسلحه دفاعي و تهاجمي را شامل مي‏ شود و منحصر به زره نيست، مي‏ فرمايد "وَ عَلّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ لِتُحَصِنْكُمْ مِنْ بَاسِكُمْ"(6)
7ـ در سوره كهف ودر داستان موسي و خضر، از علوم و دانش هايي سخن به میان می آید كه از سوي خضر علیه السلام، به موسي پیامبر آموخته شده و هيچ كدام از آن ها از علوم و معارف ديني به معني خاص نبود، بلكه از علومي بود كه جامعه انساني را مطابق نظام احسن اداره مي‏ كند. "فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا اتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُّناً عِلْماً"(7)
در آن جا (موسي و دوست هم سفرش يوشع) بنده‏ اي از بندگان ما را يافتند كه او را مشمول رحمت خود ساخته و از سوي خود،علم فراواني به او تعليم داده بوديم.
و سپس در آيات بعد،سه نمونه از اين علوم را مشروحاً بيان مي كند كه هيچ كدام از علوم و معارف ديني نيست، بلكه همه آن ها مربوط به تدبير امور زندگي است.
8ـ در سوره نمل از آگاهي سليمان نسبت به چگونگي سخن گفتن پرندگان سخن به ميان آورده و آن را به عنوان يكي از افتخارات سليمان كه به آن مباهات مي‏كرد ذكر مي‏كند "وَ قالَ يا ايُّهَا النّاسُ علِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرَ"(8) گفت اي مردم، زبان پرندگان به ما تعليم داده شده است.
9ـ در اواخر سوره كهف در داستان ذي القرنين، سخن از سدّ سازي او به عنوان يك واقعه مهم به ميان آمده، و حتي جزیياتي از چگونگي تدبير او در امر ساختن يك سدّ نيرومند آهنين، براي جلوگيري از هجوم قبايل فاسد و مفسد (يأجوج و مأجوج) را بيان مي‏ كند. "آتُوني زُبُرَ الْحَديدِ حَتّي اِذا ساوَي بَيْنَ الصَّدَفََيْنِ قالَ انْفُخُوا حَتّي اِذا جَعَلَهُ ناراً قالَ اتُوني اُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْراًً"(9)
قطعات بزرگ آهن را برايم بياوريد (و آن ها را روي هم بچينيد) تا هنگامي كه كاملاً ميان دو كوه را بپوشانيد، سپس گفت (در اطراف آن آتش بيفروزيد و) در آن بدميد (آن ها دميدند) تا قطعات آهن را سرخ و گداخته كرده، گفت اكنون مس مذاب برايم بياوريد تا بر روي آن بريزم. اين موهبت نيز علم و دانش سد سازي بود.
10ـ در سوره لقمان نيز در آياتي كه شرح وصاياي لقمان را به فرزندش مي‏دهد به يك سلسله دستور برخورد مي‏كنيم كه جنبه روان شناسي و اجتماعي و مردم داري دارد كه رعايت آن ها براي همگان در زندگي نيز مهم و كارساز است، از جمله اين كه به فرزندش دستور مي‏دهد نسبت به مردم بي ‏اعتنايي و ترش رويي نكن، مغرورانه بر زمين راه نرو، در راه رفتن اعتدال را رعايت كن، بلند سخن نگو و فرياد نكش و صبر و شكيبايي و استقامت در كارها داشته باش.(10)
اين درحالي است كه خداوند مقام لقمان را به دلیل برخورد از موهبت علم و حكمت و دانش، بزرگ داشته است، تا آن جا كه سخن او را در كنار سخن خويش قرار داده است.!
11ـ در سوره سباٌ در شرح حال سليمان، سخن از برنامه‏هاي گسترده عمراني وهنري به ميان آمده است، كه پريان زير نظر سليمان، انجام مي‏ دادند."يَعْمَلُونَ لَهُ ما يَشاءُ مِن مَحاريبَ وَ تَماثيلَ وَ جِفانَ كَالْجَوابِ وَ قُدُورٍ راسياتِ"(11) آن ها هر چه سليمان مي‏خواست (و دستور مي‏داد) برايش درست مي‏كردند.معبد‏ ها و تمثال ها و ظروف بزرگ غذا همانند حوض‏ها و ديگ هاي ثابت!
12-و در آيه قبل از آن، به دست يابي سليمان به دانش ذوب فلزّات، اشاره كرده مي‏فرمايد"وَاَرْسَلْنا لَهُ عَيْنَ القِطْرِ"(12)
ما چشمه‏هاي مس (مذاب) را براي او روان ساختيم
13ـ در سوره بقره، درباره زمام داري داود پيامبر، مي‏فرمايد "وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ وَ آتاهُ اللهُ الْمُلْكَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمّا يَشاءُ" (13) داود جالوت را كشت و خداوند، حكومت و دانش را به او بخشيد و از آن چه مي‏خواست به او تعليم داد.
روشن است، علم و حكمت در اينجا دانشي است كه براي تدبير ملك و مملكت لازم است و اگر معني وسيع تري نيز داشته باشد، اين بخش از علوم مربوط به كشور داري و نظام حكومت را قطعاً شامل مي‏ شود.
از مجموع اشاراتي كه در آيات فوق و بعضي ديگر از آيات قرآن وارد شده، به خوبي مي ‏توان استفاده كرد كه برخلاف تصور پندار كساني كه تصوّر مي‏ كنند، قرآن تنها به علوم دين و معارف الهيّه اهميت داده و سخني از علوم ديگر به ميان نياورده است، قرآن براي اين بخش از علوم، اهميت فوق العاده‏اي قایل است و آن را از مواهب بزرگ الهيّه مي‏ شمرد و مسلمانان را تشويق به فراگيري هر گونه علم مفيد و نافع در زندگي مادّي و معنوي مي ‏نمايد.
با این حال در روایات نیز علوم منحصر به آن علومی که بیان کردید بر شمرده نشده،بلکه از علوم دیگری نیز نام برده شده است.
این بیان مولای متقیان سلام الله علیه است که فرمود:
علم سه گونه است: 1- (فهم) آيات محكم (تفسير قرآن) 2- (شناخت) واجبات عادلانه (فقه) 3- (آگاهى از) سنت استوار (روش پيغمبر) (14)
و در بیان دیگری از مولای متقیان سلام الله علیه وارد شده است که فرمود:
فرمود: علم دو علم است يكى علم ابدان و ديگرى علم اديان. و باز همان گونه كه در تحف العقول ابن شعبه آمده، فرمود: علم سه گونه است: فهم اديان، طب ابدان و ادبيات و نحو در زبان. و در نقلی دیگر فرمود: علم چهار گونه است: فهم اديان، طب ابدان، ادبيات و نحو در زبان و نجوم براى شناخت زمان.(15)
با این حساب چنین نیست که علوم منحصر به علوم دینی باشند. البته یک مطلب وجود دارد این که اگر بخواهیم علم واقعی را بر شمریم یا آن را تعریف کنیم همان طور که بیان کردیم، علم واقعی نور است که خدای متعال در قلب کسی که بخواهد؛می افکند.این علم،علم واقعی و سودمند است.
به تعبیر پیامبر صلوات الله علیه، علمی که موجب شود انسان بر هوای نفسش پیروز شود علم سود مند است.
فرمود"مَنْ غَلَبَ عِلْمُهُ هَوَاهُ فَهُوَ عِلْمٌ نَافِعٌ"(1) ‏
کسی كه علمش بر هوايش چيره شود،داراى علمى سودمند است.این علم ریشه در باور کردن معارف دین و قرآن دارد.علمی است که در مسیر سعادت انسان به کار گرفته می شود.علم تدبر در دین یعنی شناخت خدا،یعنی شناخت مبدا و مقصد، یعنی شناخت خوبی ها و بدی ها از هم، یعنی ایمان، یعنی اعتقاد حقه،یعنی صداقت، یعنی بندگی که به طور حتم این گونه علوم،علوم واقعی اند.و این علم است که موجب ترس از پروردگار می شود.قرآن می فرماید:" إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ"(17) یعنی تنها عالمان از خدا مى‏ترسند.
علم خشيت(ترس) آور است؛ يعنى هر كه علم دارد، خشيت دارد و از آن سو در ادعيه تصريح شده است كه هر كسی خشيت ندارد، عالم نيست.(18)
حال به دانش‏ هاى بشرى بنگريم؛ فيزيك، شيمى، پزشكى و حتّى دانش ‏هاى ما ورايى هيچ كدام به خودى خود خشيت ‏آور نيستند.چه بسيارند دانشمندانى كه منكر وجود خدايند! نيز كم نبوده‏ اند كه از قرآن و حديث و ديگر دانش ‏هاى معنوى سرمايه‏ دنيا اندوخته ‏اند؛ يعنى دين به دنيا فروخته ‏اند؛ يعنى خشيت نداشته ‏اند. پس علم تعقل و تدبر در دین علم نجات بخش بشر از گمراهی ها است و سایر علوم نزد بشر برای رفع احتیاج های مادی و دنیوی است و اگر از آن به قصد خدمت به خلق ترویج شود می تواند جنبه معنوی گرفته و در بدنه دین قرار می گیرد.
و اما تعلیم علمی که متعلق نهی در حدیث نبوی است،نهی از جستجوی حقایق و معارف الهی از غیر قرآن است.و این موضوع را همگان قبول دارند که معرفت الهی و آدب بندگی را نمی توان از غیر قرآن ( و روایات از این حیث چون به منبع وحی متصل اند)،جایی دیگر جستجو کرد و گرنه موجب گمراهی می شود.
و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته

پی نوشت ها:
1-سوره بقره،آیه 31
2-سوره الرحمن،آیه 4
3-سوره یوسف،آیه 37
4-همان،آیه 55
5-سوره بقره،آیه 247
6- سوره انبياء،آیه8
7-سوره كهف،آیه 65
8-سوره نمل،آیه16
9- سوره كهف،آیه96
10- سوره لقمان،آيات 17 تا 19
11- سوره سباء،آیه 13
12-سوره سباء،آیه12
13- سوره بقره،آیه251
14-تحف العقول-ترجمه جنتى،تهران،انتشارات امیر کبیر،سال 1382 خورشیدی،چاپ اول،ص 519
15-مراغی یعقوب، طب النبى(ص)و طب الصادق(ع)،روش تندرستى در اسلام،قم،انتشارات امیر
المومنین،سال 1381 خورشیدی،چاپ سوم،ص 63
16-شعیری تاج الدین،جامع الأخبار،قم،انتشارات رضی،سال 1405 قمری،چاپ اول، ص 101
17- سوره فاطر،آیه 29
18- شیخ طوسی، مصباح المتهجد،لبنان،بیروت، انتشارات فقه الشیعه، سال 1411 قمری، ص 472

سلام.

1.آیا آیه ای داریم که آشکارا به علم تجربی تشویق کرده باشد؟

2.آیا اینکه قرآن هر کس که بدان ایمان نیاورد را فاقد عقل می داند، آیا نگاه درستی است؟

3.نفرمودید که با توجه به نقل تفسیر عیاشی از پیامبر که «من ابتغی العلم من غیره اضله الله» روشن نمی شود که علم غیر قرآن، اصلاً علم نیست؟

4.در مورد تقسیمات علم در احادیث، علوم غیر دینی در کدام تقسیم قرار می گیرند؟

با تشکر

חסר משמעות;615891 نوشت:
1.آیا آیه ای داریم که آشکارا به علم تجربی تشویق کرده باشد؟

بله آیاتی که درباره شیوه رعد وبرق و باران و منظومه شمسی می باشد در این زمینه است
مثلا:
در سوره نور آیه 43: أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُزْجِی سَحَابًا ثُمَّ یُؤَلِّفُ بَیْنَهُ ثُمَّ یَجْعَلُهُ رُکَامًا فَتَرَى الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ وَیُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مِن جِبَالٍ فِیهَا مِن بَرَدٍ فَیُصِیبُ بِهِ مَن یَشَاءُ وَیَصْرِفُهُ عَن مَّن یَشَاءُ یَکَادُ سَنَا بَرْقِهِ یَذْهَبُ بِالْأَبْصَارِ ﴿۴۳﴾

آیا ندانسته‏ اى که خدا[ست که] ابر را به آرامى مى ‏راند سپس میان [اجزاء] آن پیوند مى‏ دهد آنگاه آن را متراکم مى ‏سازد پس دانه‏ هاى باران را مى‏بینى که از خلال آن بیرون مى‏ آید و [خداست که] از آسمان از کوههایى [از ابر یخ‏زده] که در آنجاست تگرگى فرو مى ‏ریزد و هر که را بخواهد بدان گزند مى‏ رساند و آن را از هر که بخواهد باز مى‏ دارد نزدیک است روشنى برقش چشمها را ببرد (۴۳)

پرسش اول: آیا آیه ای داریم که آشکارا به علم تجربی تشویق کرده باشد؟
بسم الله الرحمن الرحیم
این که بخواهیم از کتاب خدا اننتظار داشته باشیم که به تمام علوم پرداخته باشد، توقع به جایی نیست،زیرا کتاب خدا تنها کتاب هدایت است هدایت بشر به سوی سعادت ابدی. و اگر در آیه ای می خوانیم که هیچ رطب و یابسی نیست جز آن که در کتاب خدا وجود دارد باید به قرینه گفت به طور حتم در باطن این کتاب که از نگاه ما به دور است همه جزییات عالم هستی با همه تغییر و تحولاتی که دارند ثبت شده است.
البته قرآن به مناسبت های مختلف موضوعاتی را مطرح و در کنار یا همراه با آن، مسایل مربوط به جهان هستی و نیز علوم مختلف را یاد آوری می کند. به طور مثال گاهی که می خواهد در باره هدایت سخن بگوید،از شگفتی های عالم آفرینش پرده بر می دارد و یا از کوه ها و دریا ها مثال می آورد و حتی در مواردی به بدن انسان اشاره می کند که چه اندازه شگفت انگیز است.
توجه دادن به این مثال ها نه به این معنا است که قرآن بخواهد به تحلیل چنین موضوعاتی بپردازد که اگر چنین بود، می بایستی منتظر کتابی می شدیم که حجمش به اندازه خود آفرینش می بود، زیرا که هر ذره در این جهان هستی، خود دفتری از معرفت است که هر ورقش دنیایی از معرفت را باز گو خواهد کرد.
نوشته اند:
قرآن كريم مسائل مختلف را به طور كلي مطرح كرده و كمتر متعرض جزیيات شده است‌. بنابراين، نبايد دنبال آن بود كه هر چيز جديد و پذيرفته شده‌، نظريه و فرضيه و... كه ناشي از مفاهيم فلسفي يا عرفاني و يا علوم تجربي و جامعه‌شناسي و... باشد، به قرآن تحميل كنيم‌(1)
با این حال بعضی از دانشمندان قرآن شناس در باره پدیده های نظام هستی از نگاه قرآنی جستجو کردند و کتابی در این باره نوشته اند.در این کتاب آمده است:
آن دسته از آيات قرآنى كه درباره پديده ‏هاى جهان آفرينش نازل شده و در آن ها اشاراتى علمى وجود دارد، فراوان است و بعضى از محققان اين آيات را یک هزار و دویست آيه دانسته ‏اند كه حدود بیست درصد كل آيات قرآن است، آن ها مى‏گويند: علاوه بر هفتاد آيه كه تشويق به علم مى‏كند و دانشمندان را مى ‏ستايد، راجع به علوم طبّى چهار صد و شانزده آيه، و فيزيك یک صد و سی و هشت آيه و فلكيات یک صد و پنج آيه و جغرافى نود و هشت آيه و كشاورزى هشتاد و نه آيه، و وسائل حمل و نقل بیست و هشت آيه، و اصل انسان و بقيه مخلوقات بیست و هشت آيه، و هندسه دوازده آيه، و زبان حيوانات هشت آيه وجود دارد و بيش از بیست آيه هم با همه علوم تطبيق مى‏كند.(2)

پی نوشت ها:
1- آیت الله مکارم شیرازی ناصر، تفسير نمونه‌،تهران،انتشارات اسلامیه، سال 1374 خورشیدی،چاپ اول،ج 11، ص 361 و 362.
2-محمد جميل و مقداد مرعى، العلوم فى القرآن،بیروت،انتشارات دار النفائس،سال 1418 قمری،ص 13

[="Tahoma"][="Navy"]

חסר משמעות;613294 نوشت:
سلام. آیا با توجه به دلایل ذیل درست است که بگوییم که آن عقل و علمی که قرآن به آن امر کرده است، صرفاً علم تعقل و تدبر در دین است؟

اولاً کلّ آیاتی که در آنها به عقل و علم دعوت شده است، در زمینه ایمان و عمل به اسلام هستند.

ثانیاً قرآن وقتی از "شرّ دوّاب" سخن می گوید، در دو آیه 22 و 55 سورۀ مبارکۀ انفال، در یکی انسانهای کر و لالی که تعقل نمی کنند را مصداق قرار می دهد و در دیگری، کافرانی که ایمان نمی آورند که مشخص می کند که تعقل نکردن، یعنی ایمان نیاوردن.

ثالثاً قران تأکید می کند که مشکل کافران نشنیدن و تعقل نکردن است(ملک:10 و فرقان:44)

رابعاً تفسیر عیاشی از پیامبر نقل می کند که من ابتغی العلم من غیره اضله الله. پس روشن است که علم غیر قرآن، اصلاً علم نیست.

خامساً در منابع اهل سنت(سنن ابی داوود و سنن ابن ماجه) نقل شده است پیامبر فرمود، علم سه گونه است: آیه محکمه، سنت قائمه و فریضه عادله. پس علم محصور در دین و عمل به آن است.

متشکرم


سلام
علم یعنی آگاهی یعنی دانایی لذا با یقین تلازمی دارد و از آنجا که علوم غیر دینی فی نفسه یقینی نیستند صحیح است که بگوییم از نظر خدای متعال و پیامبر اسلام ص آنها اصلا علم نیستند پس طبیعی است که وقتی در قرآن کریم از علم و عقل سخن به میان می آید محور و مدار آندو قرآن کریم باشد .
البته متدینان هم خود باور دارند که علم حقیقی مبری از خطا ، وحی الهی است لذا باید آنرا معیار و میزان در صحت و سقم سایر علوم قرار داد
یا علیم[/]

پرسش دوم:آیا این که قرآن هر کسی را که بدان ایمان نیاورد،فاقد عقل می داند،آیا نگاه درستی است؟
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و طلب توفیق الهی برای شما پرسشگر محترم
خدای متعال در قرآن فرمود:
"وَ مَثَلُ الَّذينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذي يَنْعِقُ بِما لا يَسْمَعُ إِلاَّ دُعاءً وَ نِداءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَعْقِلُونَ" (1)
مَثَل (تو در دعوت) كافران، بسان كسى است كه (گوسفندان و حيوانات را براى نجات از چنگال خطر،) صدا مى‏زند، ولى آن ها چيزى جز سر و صدا نمى‏شنوند. (و حقيقت و مفهوم گفتار او را درك نمى‏ كنند. اين كافران، در واقع) كر و لال و نابينا هستند. از اين رو چيزى نمى ‏فهمند.
توضیح این که: عقل در این جا(خطاب قرآنی) به معنای عقل منطقی یا فلسفی نیست که البته همگان از آن بهره دارند و با آن عقل می توانند اقسام علوم را درک کنند، بلکه مقصود از عقل در این آیه، به معنای درک حقایق است.و منظور از مثال، کافران هستند ند پشت به حقیقت کردند. مثل گوسفندان یک گله که هر چه چوپان تلاش می کند تا از خطری جدی آگاه شان کند، فقط صدای چوپان را می شنوند و بدون توجه به پیامی آن سرگرم کار خویش می شوند.
خدای متعال به پیامبرش خطاب می کند:
مثال تو در دعوت اين قوم بى‏ايمان به سوى ايمان و شكستن سد تقليدهاى كوركورانه، هم چون كسى است كه گوسفندان و حيوانات را (براى نجات از خطر) صدا مى‏زند، ولى آن ها جز سر و صدا چيزى را درك نمى ‏كنند.
بنا بر این، ایمان و عقلی که در این آیه بدان استشهاد شده، ایمان در برابر کفر و عقل از برای توجه نکردن به خطر است. یعنی نتیجه نشنیدن حقایق توسط کافران، باعث بی عقلی شان می شود. یا کافران کاری دور از عقل می کنند که به آیات الهی ایمان نمی آورند. آنان به عقل خود فرصت اندیشیدن نمی دهند تا نجات یابند. خب معلوم است تنها کسانی به فکر نجات خود نیستند که عقل خود را به کار نمی برند و این مثال روشن و نیز بهترین نگاهی است که قرآن نسبت به منکران خدا دارد.زیرا کسی که به قرآن ایمان نمی آورد یعنی از حقایق فرار می کند.آیا فرار از حقیقت یا انکار آن، عین بی عقلی نیست!

پی نوشت:
1- سوره بقره،آیه 171

محی الدین;626262 نوشت:

سلام
علم یعنی آگاهی یعنی دانایی لذا با یقین تلازمی دارد و از آنجا که علوم غیر دینی فی نفسه یقینی نیستند صحیح است که بگوییم از نظر خدای متعال و پیامبر اسلام ص آنها اصلا علم نیستند پس طبیعی است که وقتی در قرآن کریم از علم و عقل سخن به میان می آید محور و مدار آندو قرآن کریم باشد .
البته متدینان هم خود باور دارند که علم حقیقی مبری از خطا ، وحی الهی است لذا باید آنرا معیار و میزان در صحت و سقم سایر علوم قرار داد
یا علیم

سلام
اتفاقا از دید علوم تجربیم علوم دینی یقینی ندارن چون راه اثباتی ندارن!

[="Tahoma"][="Navy"]

Masood11;626720 نوشت:
سلام
اتفاقا از دید علوم تجربیم علوم دینی یقینی ندارن چون راه اثباتی ندارن!

سلام
اگر راه اثبات علم منحصر در تجربه با ابزارهای مادی باشد شاید اما این قابل قبول نیست
دین تجربه درونی روشن بدون هیچ شک و ریب است و با نشانه هایش می توان صحت مدعی آنرا تایید کرد
یا علیم[/]

محی الدین;626722 نوشت:

سلام
اگر راه اثبات علم منحصر در تجربه با ابزارهای مادی باشد شاید اما این قابل قبول نیست
دین تجربه درونی روشن بدون هیچ شک و ریب است و با نشانه هایش می توان صحت مدعی آنرا تایید کرد
یا علیم

خودتونم دارید میگید تجربه! و تجربه هم که مادیه! البته مشکلی که هست درحال حاضر هیچ نشانه ای هم نیست!(قرانو ما قبول داریم نه دنیا!)

[="Tahoma"][="Navy"]

Masood11;626723 نوشت:
خودتونم دارید میگید تجربه! و تجربه هم که مادیه! البته مشکلی که هست درحال حاضر هیچ نشانه ای هم نیست!(قرانو ما قبول داریم نه دنیا!)

سلام
مگه قرار ما بر اساس باور دیگران حرف بزنیم برادر؟
یا علیم[/]

محی الدین;626734 نوشت:

سلام
مگه قرار ما بر اساس باور دیگران حرف بزنیم برادر؟
یا علیم

درسته که ما نباید بر اساس باور دیگران حرف بزنیم ولی بایدم بتونیم از عقایدمون دفاع کنیم دیگه!

[="Tahoma"][="Navy"]

Masood11;626766 نوشت:
درسته که ما نباید بر اساس باور دیگران حرف بزنیم ولی بایدم بتونیم از عقایدمون دفاع کنیم دیگه!

سلام
ما با روش خودمون دفاع می کنیم
و مدعی هستیم که علوم تجربی مادی هنوز به پایه درک کلی صحیحی از جهان و هستی نرسیده تا بتواند در مورد ماهیت آن اظهار نظر کند
این علوم هنوز راه بسیاری در پیش دارند و این راهم نمی توانند انکار کنند همچنانکه خود شاهدش هستند از طرف دیگر نمی توانند بر فهمی که اکنون یافته اند اصرار کنند همچنانکه اصرار ماقبلی ها را خودشان شکستند پس باید منتظر باشند تا گروهی دیگر مرزهای فهم آنها را بشکنند
اما ما علممان را از یک روش پیش رونده نگرفته ام بلکه از معدن علم گرفته ایم و قضاوتمان در مورد همه چیز بر همین مبنای اساسی است
یا علیم[/]

پرسش سوم:
نفرمودید با توجه به نقل تفسیر عیاشی از پیامبر که «من ابتغی العلم من غیره اضله الله» روشن نمی شود که علم غیر قرآن، اصلاً علم نیست؟
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و طلب توفیق الهی برای شما پرسشگر محترم

اما در باره پرسش مربوط به روایت نبوی معلوم است که مقصود از علم، حقیقت و هدایت است. یعنی اگر بنده ای بخواهد از غیر از قرآن در طلب هدایت و جستجوی حقیقت باشد، در مسیر انحراف قدم بر داشته راه را گم می کند.
خدای متعال در کتابش فرمود:
"مَنْ أَعْرَضَ عَنْهُ فَإِنَّهُ يَحْمِلُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وِزْراً"(1)
هر كسی از آن(قرآن) روى گردان شود، روز قيامت بار سنگينى (از گناه و مسئوليّت) بر دوش خواهد داشت .
بار سنگین یعنی بار جهالت.زیرا چیزی سنگین تر از جهالت نیست.!
این بار را انسان روی گردان از قرآن در قیامت بر دوش خواهد داشت و باید در انتظار کیفری سنگین باشد. زیرا در حال جهل در پیشگاه الهی حاضر شده است.
شخص جاهل متاعی جز جهل ندارد که بر دوش خود بگذارد!حمل کند!
خدای متعال در توصیف کتابش فرمود:
"لا يَأْتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزيلٌ مِنْ حَكيمٍ حَميد"(2)
كه هيچ گونه باطلى، نه از پيش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمى‏آيد، چرا كه از سوى خداوند حكيم و شايسته ستايش نازل شده است!
بله چنین قرآنی چون منشاش وحی است پس سر چشمه همه حقایق و منشا همه آگاهی ها و بهترین راهنمای انسان به سوی سعادت ابدی است.
علم به قرآن،علم به آگاهی و بیداری و علم به حقایق و معارف است.جز قرآن، هیچ منبع دیگری نمی توان یافت که بتواند انسان را هدایت کند.
تمام روایاتی که از امامان معصوم سلام الله علیهم اجمعین صادر شده است، در راستای تفسیر و تبیین معارف الهی و قرآنی است و معصومان سلام الله علیهم اجمعین، جز از قرآن سخن دیگری بر زبان نمی آورند.
اگر باید علم واقعی از قرآن باشد که هست، سایر علوم، علوم واقعی نیست. بلکه علومی است که در خدمت بشر است.
انسان بنا بر اقتضای استعدادی که در قوه وجودی اش قرار دارد در پی کشف مجهولات است و به همین دلیل شاخه های گوناگون علوم تشکیل می شود.آن علوم نیز علم است اما علمی که در دنیا می تواند به درد انسان بخورد.
در هر صورت علم قرآنی علم هدایت و معرفت به حقایق است از این جهت واقعا علم است چون موجب بندگی و هدایت انسان می شود.
البته باید گفت همان علومی که بشر در ذهن و سینه خود دارد، می تواند به نوعی علم باشد چون مجهول را به کنار زده معلوم می کند و اگر در مسیر کمک به انسان قرار گیرد،شاخه ای از علوم الهی خواهد شد و فردی که با نیت خیر خواهانه در پی کشف و ترویج چنین علومی باشد، نزد خدا پاداش خواهد داشت.

پی نوشت ها:
1- سوره طه،آیه 100
2- سوره فصلت،آیه 42

חסר משמעות;613294 نوشت:
سلام. آیا با توجه به دلایل ذیل درست است که بگوییم که آن عقل و علمی که قرآن به آن امر کرده است، صرفاً علم تعقل و تدبر در دین است؟

سلام
ربط داره تو به چی بگی دین...
دین یه سری باید و نباید و باور هاست
امام علی میگه:در چیزی ننگریستم مگر این که خدا را قبل از آن و بعد از آن و همراه آن دیدم
یعنی این که همیشه فکر(یا چیزی که تو بهش میگی تعقل) میکردن...حتی اگه به یک گل نگاه میکرد .خدا رو توی اون گل میدید
ذهنتو محدود نکن پسر Fool

نه بابا داره کم کم از خودم خوشم میاد:khejalati:

با سلام
شخصی دانشمند غیر مسلمانی به نزد عالمی امد و از او پرسید :ایا خدای شما همه جا هست؟
ان عالم گفت بلی
باز پرسید ایا خدای شما بی منتها است؟
گفته شد بلی
پرسید آیا خدای شما در این سنگ هم هست؟
پاسخ گفت بلی
باز پرسید اگر خدای شما هم بی منتها است و هم در اجسام نقوذ میکند پس چرا نفوذش در این سنگ به بن بست می خورد زیرا سنگ سخت و منجمد است؟

ان عالم گفت: احاطه خداوند در این سنگ نیز بی انتهاست! زیرا علم درون این سنگ نیز بی انتهاست و بن بستی ندارد!

الان بعد هزار سال دانشمندان تازه متوجه شدن ماده ته ندارد چون وقتی خدا میگوید باش پس دامنه وجود ماده تا بی انتهای تششعات وجودی خدا منطبق میگردد!

پرسش چهارم:
در مورد تقسیمات علم در احادیث، علوم غیر دینی در کدام تقسیم قرار می گیرند؟
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و طلب توفیق الهی برای شما پرسشگر محترم
این نکته را می توان بیان کرد که علوم در زبان روایات به دو دسته اخص و اعم ( اختصاصی و عمومی) تقسیم شده است که البته با توضیحی که در پی می آید، معلوم می شود که علوم غیر دینی،چه تجربی و چه غیر آن در بخش علوم عمومی بر شمرده می شود.
با این توضیح که:واژه "علم" در احادیث به معنای اخصّ و اعمّ به كار رفته است، برای مثال از امام صادق سلام الله علیه نقل شده است: علم به بسیاری آموختن نیست، بلكه علم نوری است كه هر كسی را خدا بخواهد هدایتش كند، در دل او قرار می‏ دهد.(1)
از امام باقر سلام الله علیه نقل شده است:هر كسی بدانچه می‏داند عمل كند، خدا دانش آن چه را نمی‏داند به او عطا می کند.(2)
در این دو روایت شریف و نیز روایات مشابه،علم به معنای اخصّ مقصود معصوم سلام الله علیه بوده است.
تقسیم بندی مولای متقیان سلام الله علیه در باره علوم
حضرت علوم را بر چهار قسم بر شمرده است و فرمود:"الْعُلُومُ أَرْبَعَةٌ، الْفِقْهُ لِلْأَدْيَانِ، وَ الطِّبُّ لِلْأَبْدَانِ، وَ النَّحْوُ لِلِّسَانِ، وَ النُّجُومُ لِمَعْرِفَةِ الْأَزْمَانِ"(3)
علوم بر چهار قسم است: 1-علم فقه برای ادیان 2- علم پزشكی برای بدن ‏ها،3- علم نحو (دستور زبان) برای زبان، 4- علم كیهان‏ شناسی برای زمان ‏شناسی.
مشابه این روایت كه با مضمون ‏ها و تقسیم‏ بندی ‏های مختلف حكایت شده است، اشاره به علوم تجربی و دینی دارد. یعنی علم را به معنای اعم به كار برده است
از نتیجه این مباحث روشن می شود كه اگر در قرآن و احادیث علم را معیار برتری معرفی می‏كند و دانشمندان را تشویق می‏ كند، مقصود همه اقسام علوم مفید و عا همه رشته ‏های علمی مفید است.
البته ارزش هر علم به معلومات و دانسته ‏هایی است كه افراد می‏ آموزند، اگر دانش الهی باشد، آن علم ارزش بیشتری دارد.
لازم به یادآوری است كه علوم الهی نیز مراتب دارد. یعنی علوم تجربی كه دارای جهت‏ گیری الهی باشد و انسان را از راه طبیعت‏ شناسی، كیهان ‏شناسی، جنین‏ شناسی و... به خدا شناسی بیشتر رهنمون کند، به نوعی از علوم الهی شمرده می‏ شود.
علامه طباطبایی ‏پس از اشاره به آیاتی كه از علم تجلیل می‏ كند، در مورد دعوت قرآن به علوم مختلف نوشته است:
قرآن مجید در آیات بسیاری (كه به سبب فراوانی به نقل آن ‏ها نپرداختیم) به تفكر در آیات آسمان و ستارگان و اختلافات عجیبی كه در اوضاع آن ها پدید می‏ آید و نظام متقنی كه بر آن‏ ها حكومت می‏ كند دعوت می ‏كند.
و به تفكر در آفرینش زمین و دریا ها و كوه‏ ها و به تفكر در آفرینش شگفت‏ آور نبات ( گیاهان‏) و نظامی كه در زندگی آنان جریان دارد... به تفكر در خلقت خود انسان و اسرار و رموزی كه در ساختمان وجودش نهفته و... و بدین ترتیب به تعلّم علوم طبیعی و ریاضی و فلسفی و فنون ادبی و بالاخره همه علومی كه در دسترس فكر انسانی است و تعلیم و تعلم آن ها به نفع جهان بشری و سعادت بخش جامعه انسانی می ‏باشد دعوت می‏ كند.
آری قرآن مجید به این علوم دعوت می‏ كند به این شرط كه به حق و حقیقت رهنما قرار گیرند و جهان ‏بینی حقیقی را كه سرلوحه آن خداشناسی می ‏باشد در بر داشته باشند. وگرنه علمی كه انسان را سرگرم خود کرده از شناختن حق و حقیقت باز دارد در قاموس قرآن مجید با جهل مرادف است.(4)

پی نوشت ها:
1-علامه مجلسی محمد باقر،بحار الانوار،تهران،انتشارات اسلامیه،چاپ مکرر،جلد 1،ص 225
2-همان،ج 78،ص 189
3-همان، ج‏1، ص 218
4-علامه طباطبایی سید محمد حسین،قرآن در اسلام،قم،انتشارات بوستان کتاب،سال 1388خورشیدی،ص 94

سلام

محسن;626238 نوشت:
پرسش اول: آیا آیه ای داریم که آشکارا به علم تجربی تشویق کرده باشد؟
بسم الله الرحمن الرحیم
این که بخواهیم از کتاب خدا اننتظار داشته باشیم که به تمام علوم پرداخته باشد، توقع به جایی نیست،زیرا کتاب خدا تنها کتاب هدایت است هدایت بشر به سوی سعادت ابدی. و اگر در آیه ای می خوانیم که هیچ رطب و یابسی نیست جز آن که در کتاب خدا وجود دارد باید به قرینه گفت به طور حتم در باطن این کتاب که از نگاه ما به دور است همه جزییات عالم هستی با همه تغییر و تحولاتی که دارند ثبت شده است.
البته قرآن به مناسبت های مختلف موضوعاتی را مطرح و در کنار یا همراه با آن، مسایل مربوط به جهان هستی و نیز علوم مختلف را یاد آوری می کند. به طور مثال گاهی که می خواهد در باره هدایت سخن بگوید،از شگفتی های عالم آفرینش پرده بر می دارد و یا از کوه ها و دریا ها مثال می آورد و حتی در مواردی به بدن انسان اشاره می کند که چه اندازه شگفت انگیز است.
توجه دادن به این مثال ها نه به این معنا است که قرآن بخواهد به تحلیل چنین موضوعاتی بپردازد که اگر چنین بود، می بایستی منتظر کتابی می شدیم که حجمش به اندازه خود آفرینش می بود، زیرا که هر ذره در این جهان هستی، خود دفتری از معرفت است که هر ورقش دنیایی از معرفت را باز گو خواهد کرد.
نوشته اند:
قرآن كريم مسائل مختلف را به طور كلي مطرح كرده و كمتر متعرض جزیيات شده است‌. بنابراين، نبايد دنبال آن بود كه هر چيز جديد و پذيرفته شده‌، نظريه و فرضيه و... كه ناشي از مفاهيم فلسفي يا عرفاني و يا علوم تجربي و جامعه‌شناسي و... باشد، به قرآن تحميل كنيم‌(1)
با این حال بعضی از دانشمندان قرآن شناس در باره پدیده های نظام هستی از نگاه قرآنی جستجو کردند و کتابی در این باره نوشته اند.در این کتاب آمده است:
آن دسته از آيات قرآنى كه درباره پديده ‏هاى جهان آفرينش نازل شده و در آن ها اشاراتى علمى وجود دارد، فراوان است و بعضى از محققان اين آيات را یک هزار و دویست آيه دانسته ‏اند كه حدود بیست درصد كل آيات قرآن است، آن ها مى‏گويند:
علاوه بر هفتاد آيه كه تشويق به علم مى‏كند و دانشمندان را مى ‏ستايد، راجع به علوم طبّى چهار صد و شانزده آيه، و فيزيك یک صد و سی و هشت آيه و فلكيات یک صد و پنج آيه و جغرافى نود و هشت آيه و كشاورزى هشتاد و نه آيه، و وسائل حمل و نقل بیست و هشت آيه، و اصل انسان و بقيه مخلوقات بیست و هشت آيه، و هندسه دوازده آيه، و زبان حيوانات هشت آيه وجود دارد و بيش از بیست آيه هم با همه علوم تطبيق مى‏كند.(2)
پی نوشت ها:
1- آیت الله مکارم شیرازی ناصر، تفسير نمونه‌،تهران،انتشارات اسلامیه، سال 1374 خورشیدی،چاپ اول،ج 11، ص 361 و 362.
2-محمد جميل و مقداد مرعى، العلوم فى القرآن،بیروت،انتشارات دار النفائس،سال 1418 قمری،ص 13

ببینید اصل سؤال من در مورد تشویق به کسب علم تجربی بود، نه اشاره به علم تجربی. لطفاً در این مورد توضیح بفرمایید.

بعلاوه این هفتاد آیه تشویق به علم و ستایش دانشمندان را که با رنگ قرمز متمایز کرده اند، معرفی بفرمایید.

محسن;627679 نوشت:
پرسش سوم:
نفرمودید با توجه به نقل تفسیر عیاشی از پیامبر که «من ابتغی العلم من غیره اضله الله» روشن نمی شود که علم غیر قرآن، اصلاً علم نیست؟
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و طلب توفیق الهی برای شما پرسشگر محترم
در این روایت نبوی معلوم است که مقصود از علم، حقیقت و هدایت است. یعنی اگر بنده ای بخواهد از غیر از قرآن در طلب هدایت و جستجوی حقیقت باشد، در مسیر انحراف قدم بر داشته راه را گم می کند.

ضمن تشکر، روی چه حسابی علم رو در این روایت، هدایت و حقیقت می دانیم؟

بعلاوه وقتی قرآن کتابی نیست که به تمام علوم پرداخته باشد، پس تمام حقایق نیز در آن قید نشده است، پس چه ایرادی دارد که حقیقت در غیر قرآن جستجو شود؟

חסר משמעות;630798 نوشت:
سلام

ببینید اصل سؤال من در مورد تشویق به کسب علم تجربی بود، نه اشاره به علم تجربی. لطفاً در این مورد توضیح بفرمایید.

بعلاوه این هفتاد آیه تشویق به علم و ستایش دانشمندان را که با رنگ قرمز متمایز کرده اند، معرفی بفرمایید.

ضمن تشکر، روی چه حسابی علم رو در این روایت، هدایت و حقیقت می دانیم؟

بعلاوه وقتی قرآن کتابی نیست که به تمام علوم پرداخته باشد، پس تمام حقایق نیز در آن قید نشده است، پس چه ایرادی دارد که حقیقت در غیر قرآن جستجو شود؟

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام مجدد و طلب توفیق الهی برای شما پرسشگر محترم

مجددا متذکر می شویم که در پاسخ اولیه به پرسش های شما مطالبی به فرا گیری برخی از علوم تجربی چون صنعت زره سازی یا سد سازی و نظایر آن مطالبی به اشاره آمد. اما این که بخواهیم در کتاب خدا به آیه یا آیاتی دست یابیم که به طور مستقیم در جهت تعلیم علوم تجربی باشد، باید بگوییم پاسخ منفی است. زیرا بیان کردیم اساس این کتاب انسان سازی و هدایت او به سوی معاد در زیبا ترین حالت است.علاوه، نگاه قرآن به انسان، نگاه معلمی آگاه است که به بهداشت روح و روان انسان و پاک سازی آن از رذایل اخلاقی توجه دارد.
در این صورت،نباید در باره سایر موضوعات از جمله علوم تجربی، نگاهی متوقعانه به قرآن داشته باشیم.
در باره معرفی هفتاد آیه ای که در قرآن تشویق به علم کرده و نیز دانشمندان را ستوده و همین طور مطالب بیشتر در باره آیات علمی قرآن، به کتاب العلوم فی القرآن نوشته محمد جمیل و مقداد مرعی چاپ بیروت مراجعه فرمایید.

و اما در باره حقیقت باید دید شما از این واژه چه معنایی اراده کردید؟ حقیقتی که در کتاب خدا مورد توجه قرار گرفته است،امری جز هدایت نیست.موضوعی که اساسی ترین نیاز هر انسانی است.زیرا که سعادت دنیا و آخرت بشر در گرو رسیدن به این حقیقت است.
علاوه علم قرآنی بالاترین علم است. علمی است که دل ها را به حقیقت آگاه می کند.بالا ترین حقیقت، آگاه کردن انسانی است که محتاج هدایت است.به این حقیقت در متن آیات قرآن اشاره شده است. آگاهی از موقعیت بشر در دنیا. آگاهی بنده از خالق متعال،آگاهی از مقام تکلیف و ...کدام حقیقت بالاتر از آگاهی انسان است! قرآن تنها منبعی است که متکفل حقیقت می باشد.پس نمی توان چنین حقیقتی را از غیر قرآن و مفسرین واقعی آن، یعنی اولیاء خاص الهی طلب کرد.
هر آنچه از سایر علوم است نمی تواند در آگاهی بخشی و هدایت بشر نقش موثری داشته باشد، مگر که با کشف هر علمی انسان از موقعیت جهل خود در عالم هستی بیشتر با خبر و به ضعف و نا چیزی خود بیشتر آگاه شود و در این باره به آیات الهی رجوع می کند تا از گمراهی به در آید.
از این جهت حقیقت را فقط باید در قرآن جستجو کرد. چون حقیقت یعنی هدایت، همان هدایتی که در متن روایت نبوی آمده است که اگر از غیر قرآن طلب شود،گم خواهد شد.
در نتیجه تمام حقایق قرآنی در مسئله هدایت ختم شده است و ما در سایر علوم، به حقایق دست نمی یابیم.
به تعبیر دیگر،وقتی ما طالب هدایت باشیم،نمی توانیم آن را در جایی غیر از قرآن بیابیم.
قرآن کلام خدا است که از منبع وحی بر قلب پاک پیامبر تابید.به یقین پیروی از چنین کلامی،کلید رسیدن به حقیقت و رستگاری است.
در پایان و برای تایید مطالبی که بیان شد، به روایت مورد پرسش به شکل کامل تر اشاره می کنیم:
پیامبر گرامی اسلام و نیز مولای متقیان سلام الله علیهما فرمودند:
"من ابتغى العلم فى غيره، اضلّه اللّه و هو حبل اللّه المتين و نوره المبين و شفاؤه النّافع عصمة لمن تمسّك به و نجاة عن الزّلة..."(1)
یعنی: هر كسی راه علم را در غير قرآن و روش آن نجويد، گمراهش مي گرداند. آن ريسمان محكم و رابطه ناگسستنى و اتّصال و ارتباط به حق و نور هدايت روشن كننده جوانب زندگى است. و شفایى است خدایى، از دردها نگهدار و نگهبان از لغزش است براى كسى كه به آن تمسّك جويد.

پی نوشت:
1-مظلومی رجبعلی، پژوهشى پيرامون آخرين كتاب الهى،تهران،انتشارات آفاق،سال 1403 قمری،چاپ دوم، ج‏4، ص 6

موضوع قفل شده است