جمع بندی خدا به چه افرادی تلنگر میزنه که برگردند و گناه نکنند؟ (عدل خدا)

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خدا به چه افرادی تلنگر میزنه که برگردند و گناه نکنند؟ (عدل خدا)

سلام

اقا ما 4 ماهه توبه کردیم و دم هر چی معصیته بوسیدیم گذاشتیم کنار

اما الان میگم که خدا چرا گوش منو پیچید که برگردم و ادم شم؟؟

والله بلا نه کاره خیری کردیم نه دسته مسکینی گرفتیم..

عدل خداوند اینه؟؟؟؟؟؟

خدا گوش منو پیچید اما گوش دوستامو نپیچید که برگردن...

دوستم مامانش این همه سفره ابولفضل میزاره داداشش مداحی میکنه اما هر کاره گناهی بگی میکنه...

خدا چرا دسته اونارو نمیگیره که گناه نکنن؟ چرا به اونا تلنگر نمیزنه که با کله برگردن تو اغوش خدا؟

ایا این توفیق میخواد یا من خیلی خوش شانسم؟؟؟؟؟؟؟

تورو خدا بگید ممنون

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد مسلم

(کسری );613092 نوشت:
سلام

اقا ما 4 ماهه توبه کردیم و دم هر چی معصیته بوسیدیم گذاشتیم کنار

اما الان میگم که خدا چرا گوش منو پیچید که برگردم و ادم شم؟؟

والله بلا نه کاره خیری کردیم نه دسته مسکینی گرفتیم..

عدل خداوند اینه؟؟؟؟؟؟

خدا گوش منو پیچید اما گوش دوستامو نپیچید که برگردن...

دوستم مامانش این همه سفره ابولفضل میزاره داداشش مداحی میکنه اما هر کاره گناهی بگی میکنه...

خدا چرا دسته اونارو نمیگیره که گناه نکنن؟ چرا به اونا تلنگر نمیزنه که با کله برگردن تو اغوش خدا؟

ایا این توفیق میخواد یا من خیلی خوش شانسم؟؟؟؟؟؟؟

تورو خدا بگید ممنون

با سلام و احترام
برای پاسخگویی توجه به چند نکته ضروری است:

نکته اول:

در این که خداوند عده ای را برای بازگرداندن مبتلا کرده و به تعبیر شما گوششان را می پیچاند، شکی نیست، همان‌طور که قرآن کریم می فرماید:
«وَ لَنُذيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى‏ دُونَ الْعَذابِ الْأَكْبَرِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُون‏» (سجده-21)
به آنان از عذاب نزديك (عذاب اين دنيا) پيش از عذاب بزرگ (آخرت) مى‏چشانيم، شايد بازگردند.
یا می فرماید:
«ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذيقَهُمْ بَعْضَ الَّذي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُون‏» (روم-41)
فساد، در خشكى و دريا بخاطر كارهايى كه مردم انجام داده‏اند آشكار شده است خدا مى‏خواهد نتيجه بعضى از اعمالشان را به آنان بچشاند، شايد (بسوى حق) بازگردند.
اما باید توجه کرد که تعیین اشخاصی که باید مبتلا شوند، و همچمین شدت و ضعف این بازدارندگی متناسب با درجه افراد و ظرفیت و قرب و محبوبیت آنها نسبت به خداوند است، به همین خاطر انبیاء الهی با اندک ترک اولی به شدت مواخذه می‌شدند و سال‌ها زندان یا در شکم ماهی حبس می‌شده‌اند.

نکته دوم:

پس با توجه به این که میزان مبتلا نمودن بندگان و عوامل بازدارنده در حق آنان متناسب با ظرفیت آنهاست روشن می شود که کسی جز خداوند نمی تواند در مورد جزئیات و عوامل آن در حق اشخاص مختلف ابراز نظر کند، و بگوید مثلا به ان دلیل مشخص این انسان مبتلا شده، و دیگری مبتلا نشده است. ما تنها چیزی که می توانیم بگوییم این است که خداوند هرگز بنده ای را بی جهت بر بنده دیگر برتری نمی دهد، بلکه این امر متناسب با تلاش وی، یا ظرفیت درونی اوست، ظرفیتی که ناشی از عمل خودش، یا نحوه رفتار دیگران در حق اوست مثل دعا و...
لذا تنها با تعداد زیادی ملاکات و فاکتورها روبرو هستیم که در توجه خداوند نقش دارند که برای روشن شدن به تعدادی از آنها اشاره خواهم کرد.

نکته سوم:

خداوند برای هدایت یک شخص برخلاف ما به ظواهری مثل مداح بودن برادر و یا سفره مادر و... نگاه نمی کند بلکه به ظرفیت درونی خود انسان‌ها (نه اطرافیان) نظر نموده و سیگنال های هدایت را متناسب با ظرفیت هر کسی به او مخابره می کند، یا او را برای بازگشت مبتلا می کند؛ با این وصف ممکن است که دوستتان هم این ابتلاء ها و یا سیگنال ها را دریافت کرده باشد، اما از آنها غافل باشد، پس اگر توبه نکرده دلیل بر آن نمی شود که خداوند او را برای بازگشتن و توبه مبتلا نکرده باشد، اما گاهی انسان‌ها از این سیگنال ها غافل هستند.

ملاک ها و فاکتورهای مختلف:

اما اگر حقیقتا کسی از ابتلاءهای نجات بخش محروم شده و شخص دیگری مبتلا شده و نجات یافته ممکن است به خاطر برخی ملاکها باشد که کاملا ضابطه مند است، فاکتورهایی مثل:
نیت؛ روشن است که عمل انسان در گرو نیت اوست، به فرموده پیامبر(ص):
«إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّات‏»؛ به درستی که عمل در گرو نیت است.
ما تنها ظاهر رفتار دیگران را می توانیم ببینیم و از درون انسان ها بی خبریم، لذا نفیا و اثباتا نمی توانیم در مورد آنها ابراز نظر کنیم، گاهی انسان های عابد به نیت های غیر خالصانه عبادت می‌کنند و در مقابل انسان هایی در قالب عبادت های اندک، خالصانه خدا را می‌خوانند.

یا فاکتوری مثل تواضع، گاهی یک انسان گنهکار خود را مدیون خداوند می داند و عبادت اندک خود را در برابر گناهانش ناچیز شمرده و از کنار آن بدون هیچ توقعی می گذرد و کار نیک خود را فراموش می کند، لذا خداوند به خاطر این تواضع، به او نظر لطف کرده و او را آگاه می کند که مختارانه برگردد؛ گاهی انسان غرق در عبادت است اما به خاطر این عبادات دچار عجب یا تکبر شده و بهشت خود را تضمینی و خود را از خداوند طلبکار می داند لذا خداوند روی خود را از او برمی گرداند، همان‌طور که در روایتی عبدالرحمن بن حجاج از امام صادق(ع) سوال می‌کند:
«الرَّجُلُ يَعْمَلُ الْعَمَلَ وَ هُوَ خَائِفٌ مُشْفِقٌ ثُمَّ يَعْمَلُ شَيْئاً مِنَ الْبِرِّ فَيَدْخُلُهُ شِبْهُ الْعُجْبِ بِهِ فَقَالَ هُوَ فِي حَالِهِ الْأُولَى وَ هُوَ خَائِفٌ‏ أَحْسَنُ‏ حَالًا مِنْهُ‏ فِي‏ حَالِ‏ عُجْبِه‏»(الکافی(ط.الاسلامیه)، شیخ کلینی، ج2، ص314)
شخصی گناهی می‌کند اما ترسان است و امیدوار، سپس عمل نیکی انجام می‌دهد پس عُجب و خودبزرگ بینی در دلش وارد می‌شود؛ امام صادق(ع) می‌فرمایند: در حال اول که خائف از خداوند بود، بهتر از حالی بود که به واسطه عبادت خودبزرگ بینی داشت.

دقت کنید من نمی خواهم بگویم جریان شما و دوستتان اینگونه است و عبادت های دوست شما و خانواده شان خدای نکرده ریاکارانه یا با خودخواهی است، بنده فقط می گویم ما ملاک های مختلفی داریم اما به خاطر علم محدودمان نمی توانیم بگوییم او مبتلا شده یا خیر، و اگر نشده کدامیک از این ملاکها در خصوص او صدق می کند.

یا مثلا فاکتورهای دیگری جون دعاهای پدر و مادر یا دیگران در حق انسان، لقمه حلال، و یا رعایت های والدین در قبل و بعد بارداری که موجب می شود بچه که به دنیا می آید نسبت به سایرین ضمیر روشن تری داشته باشد.
ما روایات فراوانی داریم که مثلا احترام به پدر و مادر موجب برکت در زندگی می شود

عدم آگاهی از سرنوشت خود و دیگران
همچنین هنوز دنیا تمام نشده، و سرنوشت انسان ها معلوم نیست، شاید او نیز در زندگی شخصی اش مورد توجه خداوند بوده و در درون با وجدانش درگیر است و در آینده به حول و قوه الهی او نیز متوجه این توجه و عنایت الهی شده و توبه نماید. و همچنین خودمان نیز همواره باید بین خوف و رجا باشیم و از خداوند بخواهیم همان‌طور که ما را وارد این مسیر نموده است، در این مسیر ثابت قدم بدارد.

جمع بندی و نتیجه گیری
پس هرگز شانس و بخت و اقبال در این خصوص راه ندارد که خداوند بدون قاعده، برخی را بر برخی دیگر ترجیح داده و با مبتلاء نمودن آنها، هدایتشان کند، و نسبت به برخی بی تفاوت باشد، خیر، این امر صد در صد این امر قاعده مند است، اما به خاطر علم محدودمان ما نمی توانیم در جزئیات نظر داده و با قاطعیت بگوییم اولا ترجیحی در کار هست، و ثانیا اگر هست، کدام رفتار ما یا کدام رفتار او باعث این ترجیح شده است، فقط با یک سری ملاک های کلی روبرو هستیم.
اما این که می‌گویید من کار خیری نکرده ام که لایق این مبتلا شدن باشم، ما به صراحت می‌گوییم نمی دانیم چه عاملی موجب لطف ویژه خداوند در حق ما شده است، شاید دعای خیر رهگذری که به او کمک نموده اید و نفسش حق بوده است، شاید دعای پدر و مادری که او را از خویش راضی نموده اید، شاید تواضعی که در برابر خداوند داشته اید که از لابه لای کلامتان هویداست، و شاید هم ... در هر صورت پاسخ گویی دقیق به این سوال از عهده هر انسانی خارج است مگر راسخون فی العلم(صلوات الله علیهم اجمعین)

موفق باشید

حالا انقد این توبه رو توی بوق و کرنا بکنین که آخر چشمتون بزنن باز بشید مثه قبل Fool

والا Fool

[=arial] [=arial]وإِن یَکادُ[=arial] الّذینَ کَفَروا لَیُزلِقونَکَ بِأَبصارِهِم لَمّا سَمِعُوا الذِّکرَ و یَقولونَ إِنَّهُ لَمَجنونٌ * و مَا هُوَ إِلاّ ذِکرٌ لِلعالَمین

[="Arial"][="DarkGreen"]تو چی کار به دوستات داری کار خودتو بکن.خدا که مث ما آدما نیست لطف کرده دستتو گرفته کشیدتت بیرون برات سؤالم پیش میاد؟!بعضی وقتا بهتره کنجکاوی نکنی.[/]

سوال:
خداوند برخی افراد را بدون داشتن هیچ گذشته خوبی با ابتلاء و مصیبت‌ها متوجه ساخته، و آنها را موفق به توبه میکند، اما برخی دیگر در عین این که در خانواده مذهبی هستند، خداوند آنها را متوجه نمی سازد و همچنان غرق در گناه و معصیت هستند؛ ملاک خداوند جهت گزینش برخی و موفق ساختن آنها به توبه چیست؟

پاسخ:
در این که خداوند عده ای را برای بازگرداندن مبتلا کرده و آنها را متوجه خویش می سازد شکی نیست،(1) همان‌طور که قرآن کریم می فرماید:
«وَ لَنُذيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى‏ دُونَ الْعَذابِ الْأَكْبَرِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُون‏» (2)
به آنان از عذاب نزديك (عذاب اين دنيا) پيش از عذاب بزرگ (آخرت) مى‏چشانيم، شايد بازگردند.
یا می فرماید:
«ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذيقَهُمْ بَعْضَ الَّذي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُون‏» (3)
فساد، در خشكى و دريا بخاطر كارهايى كه مردم انجام داده‏اند آشكار شده است خدا مى‏خواهد نتيجه بعضى از اعمالشان را به آنان بچشاند، شايد (بسوى حق) بازگردند.
اما در این خصوص باید به چند نکته توجه نمود:

نکته اول: تفاوت عوامل بازدارنده نسبت به انسان های مختلف

این که تعیین اشخاصی که باید مبتلا شوند، و همچنین شدت و ضعف این بازدارندگی متناسب با درجه افراد و ظرفیت و قرب و محبوبیت آنها نسبت به خداوند است، به همین خاطر انبیاء الهی با اندک ترک اولی به شدت مواخذه می‌شدند و سال‌ها زندان یا در شکم ماهی حبس می‌شده‌اند، پس با این وصف روشن می‌شود که کسی جز خداوند نمی تواند در مورد جزئیات و عوامل آن در حق اشخاص مختلف ابراز نظر کند، و بگوید مثلا به فلان دلیل مشخص این انسان مبتلا شده، و دیگری مبتلا نشده است. ما تنها چیزی که می توانیم بگوییم این است که خداوند هرگز بنده ای را بی جهت بر بنده دیگر برتری نمی دهد، بلکه این امر متناسب با تلاش وی، یا ظرفیت درونی اوست، ظرفیتی که ناشی از عمل خودش، یا نحوه رفتار دیگران در حق اوست مثل دعا و...
لذا تنها با تعداد زیادی ملاکات و فاکتورها روبرو هستیم که در توجه خداوند نقش دارند که برای روشن شدن به تعدادی از آنها اشاره خواهم کرد.

نکته دوم: ظاهر و باطن اعمال انسان ها
خداوند برای هدایت یک شخص برخلاف ما به ظواهر نگاه نمی کند بلکه به ظرفیت درونی خود انسان‌ها (نه اطرافیان) نظر نموده و سیگنال های هدایت را متناسب با ظرفیت هر کسی به او مخابره می کند، یا او را برای بازگشت مبتلا می کند؛ با این وصف ممکن است که برخی انسان‌هایی که گمان نمی کنیم هم این ابتلاء ها و یا سیگنال ها را دریافت کرده باشد، اما از آنها غافل باشد، پس توبه نکردنشان دلیل بر این نمی شود که خداوند آنها را برای بازگشتن و توبه مبتلا نکرده باشد، اما گاهی انسان‌ها از این سیگنال ها غافل هستند.

نکته سوم: ملاک ها و فاکتورهای مختلف
اگر بر فرض بدانیم حقیقتا کسی از ابتلاءهای نجات بخش محروم شده و شخص دیگری مبتلا شده و نجات یافته، ممکن است به خاطر برخی ملاکها باشد که کاملا ضابطه مند و بر مدار حکمت و عدالت است، فاکتورهایی مثل:

1- نیت
روشن است که عمل انسان در گرو نیت اوست، به فرموده پیامبر(ص):
«إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّات‏»؛(4) به درستی که عمل در گرو نیت است.
ما تنها ظاهر رفتار دیگران را می توانیم ببینیم و از درون انسان ها بی خبریم، لذا نفیا و اثباتا نمی توانیم در مورد آنها ابراز نظر کنیم، گاهی انسان های عابد به نیت های غیر خالصانه عبادت می‌کنند و در مقابل انسان هایی در قالب عبادت های اندک، خالصانه خدا را می‌خوانند.

2- تواضع
گاهی یک انسان گنهکار خود را مدیون خداوند می داند و عبادت اندک خود را در برابر گناهانش ناچیز شمرده و از کنار آن بدون هیچ توقعی می گذرد و کار نیک خود را فراموش می کند، لذا خداوند به خاطر این تواضع، به او نظر لطف کرده و او را آگاه می کند که مختارانه برگردد؛ گاهی انسان غرق در عبادت است اما به خاطر این عبادات دچار عجب یا تکبر شده و بهشت خود را تضمینی و خود را از خداوند طلبکار می داند لذا خداوند روی خود را از او برمی گرداند، همان‌طور که در روایتی عبدالرحمن بن حجاج از امام صادق(ع) سوال می‌کند:

«الرَّجُلُ يَعْمَلُ الْعَمَلَ وَ هُوَ خَائِفٌ مُشْفِقٌ ثُمَّ يَعْمَلُ شَيْئاً مِنَ الْبِرِّ فَيَدْخُلُهُ شِبْهُ الْعُجْبِ بِهِ فَقَالَ هُوَ فِي حَالِهِ الْأُولَى وَ هُوَ خَائِفٌ‏ أَحْسَنُ‏ حَالًا مِنْهُ‏ فِي‏ حَالِ‏ عُجْبِه‏»(5)
شخصی گناهی می‌کند اما ترسان است و امیدوار، سپس عمل نیکی انجام می‌دهد پس عُجب و خودبزرگ بینی در دلش وارد می‌شود؛ امام صادق(ع) می‌فرمایند: در حال اول که خائف از خداوند بود، بهتر از حالی بود که به واسطه عبادت خودبزرگ بینی داشت.

3- لقمه حلال
بدون شک لقمه حلال زیربنای شخصیت یک فرد را تشکیل می‌دهد، همان طور که پیامبر(ص) می‌فرمایند:
«الْعِبَادَةُ مَعَ أَكْلِ الْحَرَامِ كَالْبِنَاءِ عَلَى الرَّمْل‏»(6)؛ عبادت با خوردن مال حرام مانند ساختن بنا بر روی شن است.

و امام حسین(ع) علت سنگدلی و شقاوت لشکر عمر سعد را که به سخنان ایشان گوش نمی دادند را لقمه حرام بیان می‌کنند، هنگامی که به آنها می فرمایند:
«كُلُّكُمْ عَاصٍ لِأَمْرِي غَيْرُ مُسْتَمِعٍ قَوْلِي فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُكُمْ مِنَ الْحَرَامِ»(7)؛ همه شما با من مخالفت میکنید و سخنانم را نمی شنوید، به تحقیق شکم های شما از حرام پر شده است.

4- ملاک‌های خارجی
فاکتورها و ملاک های دیگری نیز وجود دارند که به رفتار خود انسان مربوط نمی شوند، بلکه حسن رفتار دیگران برای انسان گاهی ثمراتی را در بر خواهد داشت، مواردی چون دعاهای پدر و مادر یا دیگران در حق انسان، یا رعایت های والدین در قبل و بعد بارداری که موجب می شود بچه که به دنیا می آید نسبت به سایرین ضمیر روشن تری داشته باشد.
ما روایات فراوانی داریم که مثلا احترام به پدر و مادر موجب برکت در عمر و زندگی مادی و معنوی انسان می شود.

نکته چهارم: عدم آگاهی از سرنوشت خود و دیگران
دنیا هنوز تمام نشده، و سرنوشت انسان ها معلوم نیست، شاید انسان‌های که گمان میکنیم خداوند نسبت به آنها بی تفاوت است نیز در زندگی شخصی خود مورد توجه خداوند بوده و در درون با وجدانشان درگیر هستند و در آینده متوجه شده و توبه می نمایند. و همچنین خودمان نیز همواره باید بین خوف و رجا باشیم و از خداوند بخواهیم همان‌طور که ما را وارد این مسیر نموده است، در این مسیر ثابت قدم بدارد.

جمع بندی و نتیجه گیری
پس هرگز شانس و بخت و اقبال در این خصوص راه ندارد که خداوند بدون قاعده، برخی را بر برخی دیگر ترجیح داده و با مبتلاء نمودن آنها، هدایتشان کند، و نسبت به برخی بی تفاوت باشد، خیر، این امر صد در صد قاعده مند است، اما ما به خاطر علم محدودمان نمی توانیم در جزئیات نظر داده و با قاطعیت بگوییم اولا ترجیحی در کار هست، و ثانیا اگر هست، کدام رفتار ما یا کدام رفتار او باعث این ترجیح شده است، فقط با یک سری ملاک های کلی روبرو هستیم.

_____________________________

1) تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی، دار الكتب الإسلامية، چاپ اول، 1374ش، تهران، ج17، ص159و160.
2) سجده-21.
3) روم-41.
4) الامالی، شیخ طوسی، نشر دار الثقافة، چاپ اول، 1414ق، قم، ص618.
5) الکافی، شیخ کلینی، دار الکتب الاسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق، تهران، ج2، ص314.
6) بحارالانوار، علامه مجلسی، دار إحياء التراث العربي‏، چاپ دوم، 1403ق، بیروت، ج100، ص16.

موضوع قفل شده است