جمع بندی فلسفه طهارت و نجاست

تب‌های اولیه

33 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
فلسفه طهارت و نجاست

با سلام.نمیدونم تو بخش درستی دارم این سوالو میپرسم یانه.یا اصلا عنوانش درسته یا نه!
من یه مدتی هست برام این سوال هست که : اسلام اومده خوب یه چیزایی نجس اعلام کرده . همینطور یه چیزایی رو هم پاک کننده اون نجاست.
بعد ما تو احکام دینمون میایم میبینیم که میگن وقتی مطمئن نیستی که یه چیز پاکه یا نجس ، پاکه . حتی اگه تا 90% هم احتمال بدین نجسه.
خوب من میخوام بدونم فلسفه این نجاست چیه . یعنی چرا اسلام میگه مثلا خون نجسه . به خاطر الودگی و کثیفیه؟ اگه به خاطر این بود که باید می گفت اگه احتمال میدین لباستون خونیه هم باید بشورینش.
خیلی وقتا حس میکنم یه چیز نجسه و از اونجایی که احکام میگه چون مطمئن نیستی پاکه ، منم پاک فرضش میکنم .درصورتیکه من با یه ذره تحقیق میتونم بفهمم نجسه یا نه ولی اینکارو انجام نمیدم. چون زحمت شستنشو نمیخوام بکشم.
اصلا اسلام برای چی یه چیزایی رو نجس اعلام میکنه بعد اونوقت از اون طرف میگه نیاز به تحقیق نیس در مورد نجاستشون!
کلا نمیفهمم!
.
نمیدونم تونستم منظورمو درست بگم یا نه.
ممنون میشم توضیح بدین.

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد محراب

[=arial]

maryam27;613060 نوشت:
من یه مدتی هست برام این سوال هست که : اسلام اومده خوب یه چیزایی نجس اعلام کرده . همینطور یه چیزایی رو هم پاک کننده اون نجاست.

با سلام
عرض ادب و احترام
کاربر بزرگوار maryam27 ممنون از سوالتان

سوال شما عزیز لایه های مختلفی دارد که با تبیین انها به پاسخ رهنمون خواهیم شد
ابتدا به تشریح این مطالب می پردازیم
قران کریم وحی نازله از طرف خداست وخداوند دراین کتاب عزیز خود را

خالق جهان و مخلوقات ان و انسان معرفی می کند

وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ بِالْحَقِّ (انعام-73)و او كسى است كه آسمانها و زمين را به حق آفريد

او عالم به مخلوقات خود است

إِنَّ اللَّهَ عَالِمُ غَيْبِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ (فاطر-38) خدا[ست كه] داناى نهان آسمانها و زمين است و اوست كه به راز دلها داناست

هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ (حشر-22)اوست‏خدايى كه غير از او معبودى نيست داننده غيب و آشكار است اوست رحمتگر مهربان

خداوند خالقی که اگاه به راههای سعادت انسان است

مَن يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَن يُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُّرْشِدًا (کهف-17) هر كه را راهنمايى كند او راه‏يافته است و هر كه را بى‏راه گذارد هرگز براى او يارى راهبر نخواهى يافت

تنها کسی است که عالم به راههای هدایت بشر است تنها خداست
و خدا می داند که انسان با کدام راه به سعادت می رسد و با کدام راه در ظلالت و کمراهی قرار می گیرد

خداوند این راهها را توسط پیامبران به مردم می رساند
و این راهها در مجموعه ای به نام دین جمع اوری می شوند

و لذا در تعریف دین گفته می شود مجموعه قوانینی که از طرف خداوند برای هدایت بشر توسط پیامبران ارسال می شود

[=arial]

maryam27;613060 نوشت:
اسلام اومده خوب یه چیزایی نجس اعلام کرده . همینطور یه چیزایی رو هم پاک کننده اون نجاست.

باز سلام

بیان شد که خداوند عالم به مخلوفات خود و علم به راههای هدایت مخلوقات خود دارد
و این راهها را توسط پیامبران به انسانها ارسال می نماید

این راهها در
عقاید
اخلاق
احکام

دسته بندی می شوند

عقاید: مجموعه معارف عقلی است که عقل انسان انها را درک و درمورد انها تعقل و اندیشه می نماید
مثل توحید ونبوت و معاد و چرایی امدن انسان به جهان و ......


اخلاق: مجموعه معارف فطری انسان است که اسلام تلنگری است بر این مسایل والا در ذات و فطرت انسانها این امورات نهاده شده است
مثل قبح ظلم و دروغ و قتل و ...... و حسن راستگوی و امانت داری و .....
اینها امورات اخلاقی اند و دین تاکید کننده این امورات است

احکام: اموراتی هستند که عقل انسان توانایی بیان انها را ندارد
و لذا عقل در این حوزه نیازمند وحی است

و عقل وحی را برتر از خود می داند و اذعان دارد که علم وحی که متصل به خدای عالم است برتر از علم عقل است و وحی انچه را که عقل نمی داند در اختیار او قرار می دهد

مثلا وضو گرفتن با ترتیبی که هست ،17رکعت نماز،طواف 7دور خانه خدا و.......
اینها مواردی است که عقل انسانها در صورتی می تواند به فلسفه انها پی بیرد که دلیل ان از طرف خداوند و توسط پیامبر ابلاغ شده باشد

و اگر به هر دلیلی فلسفه و حکمت ان بیان نشده باشد به حکم عقل که اعتماد به وحی می کند باید مطیع فرامین الهی بود هر چند دلیل ان را نداند

زیر عقل می گوید هر چند دلیل مثلا 17 رکعت را نمی دانم ولی چون این حکم از طرف خدایی است که خالق است و عالم، باید به حرف او کوش داد و اطاعت از ایشان کرد

به این موارد تعبدیات در دین هم گفته می شود.

[=arial]باز سلام

maryam27;613060 نوشت:
خوب من میخوام بدونم فلسفه این نجاست چیه . یعنی چرا اسلام میگه مثلا خون نجسه . به خاطر الودگی و کثیفیه؟ اگه به خاطر این بود که باید می گفت اگه احتمال میدین لباستون خونیه هم باید بشورینش.

گذشت که احکام مجموعه قوانینی است که تا زمانی که دلیل ان از طرف خداوند بیان نشده باشد عقل به تنهایی نمی تواند پی به حکمت ان ببرد

احکام و دستورات الهی دلایل مختلفی می تواند داشته باشد که ما انسانها بدان عالم نیستیم و به هر دلیلی از طرف خداوند به انسانها نرسیده است

این که چرا خون نجس است مسایل بهداشتی دارد یا معرفتی فراتر از ان است را عقل ساکت است

بله عقل تتبع درامورات تجربی می کند و با کشف برخی از میکروبها و ....می گوید بله فلان چیز کثیف است وفلان اندازه میکروب دارد و ......

باز حکم الهی را نمی توان به علم عقل تغییر داد زیر گذشت که علم وحی که متصل به علم الهی است از علم عقل فراتر است و تا از طرف خدا فلسفه و حکمت ان بیان نشده باشد
عقل به تنهایی نمی تواند در مورد ان اظهار نظر نماید

[=arial]

maryam27;613060 نوشت:
خیلی وقتا حس میکنم یه چیز نجسه و از اونجایی که احکام میگه چون مطمئن نیستی پاکه ، منم پاک فرضش میکنم .درصورتیکه من با یه ذره تحقیق میتونم بفهمم نجسه یا نه ولی اینکارو انجام نمیدم. چون زحمت شستنشو نمیخوام بکشم.

باز سلام

دو بحث بسیار مهم در مورد احکام است
یکی بحث سهل و اسان گیری است
و یکی هم بحث تساهل وتسامح است

سهل و اسان گیری در مقابل عدم سخت گیری است یعنی دین اسلام دین اسانی است و عمل به فرامین الهی سخت نیست و خداوند از انسانها به اندازه توانایی انها تکلیف می خواهد
لایکلف الله نفسا الا وسعها (286)

و بحث دیگری است با عنوان تساهل وتسامح
تساهل یعنی سهل انگاری کردن
یعنی بی خیال شدن
یعنی بی توجه بودن
اسلام در احکام به هیچ عنوان تساهل و تسامح را روا نمی داند

نمی گوید سهل انگاری بکنید و تساهل و تسامح بکنید

شما می فرمایید وقتی بنده اندکی تلاش نمایم می توانم بدانم که نجس است یا پاک
اسلام هیچ وقت نمی فرماید تلاش نکنید تا بدان علم پیدا بکنید
اسلامی می فرماید به تکلف نیفتید
ولی اگر راهی است که شما می توانید به نجس بودن موردی پی ببرید حتما باید این کار را بکنید و اگر نکنید عملتان باطل است

[=arial]

maryam27;613060 نوشت:
اصلا اسلام برای چی یه چیزایی رو نجس اعلام میکنه بعد اونوقت از اون طرف میگه نیاز به تحقیق نیس در مورد نجاستشون!
کلا نمیفهمم!

با سلام
بزرگوار
این مساله برداشت شما عزیز است
اسلام در هیچ مساله ای چنین موردی را ندارد

اسلام می فرماید
اگر وارد خانه ای شدید که نمی دانید پاک است و یا نجس
و می دانید که قبل از شما انسان مسلمانی در ان خانه بوده است
می گوید پاک است همین

خب این مساله مانع از وسواس و تکلف بی خود و...... است
خب اگر اسلام می فرمود ان خانه نجس است

اولا بدون دلیل برای ان فرد است چون ان فرد طرف قبلی را نمی شناسد
ثانیا کجای ان خانه؟
ثالثا باید همه ان خانه را بشویند
رابعا همه دچار وسواس می شوند
خامسا هیچ خانه ای مصون از پاکی نیست
سادسا هر کسی نسبت به خانه دیگری سوء ظن پیدا می کند که نجس است
و....................

اسلام برای این که مانع از این همه عمل غیر عقلی شود
می فرماید کل شی لک طاهر حتی تعلم انه نجس

هر شی پاک است تا جایی که بدانی ان نجس است
این که می فرماید: تاجایی که بدانی.......
مانع از ان نیست که شمایی که می توانید با اندکی تتبع بدانید که نجس است یا نه اقدام به علم خود نکنید

باز اگر سوالتان مورد دیکری دارد بفرمایید

maryam27;613060 نوشت:
ب
بعد ما تو احکام دینمون میایم میبینیم که میگن وقتی مطمئن نیستی که یه چیز پاکه یا نجس ، پاکه . حتی اگه تا 90% هم احتمال بدین نجسه.

سلام به نظر من این حکم برای جلوگیری از وسواس بیش از حد ما صادر شده

مثلا تو قانون اساسی بر اساس اصل برائت ،میگن: هیچ کس مجرم شناخته نمیشه مگر اینکه خلافش ثابت بشه.

خدایا دوست دارم;613771 نوشت:
سلام به نظر من این حکم برای جلوگیری از وسواس بیش از حد ما صادر شده

مثلا تو قانون اساسی بر اساس اصل برائت ،میگن: هیچ کس مجرم شناخته نمیشه مگر اینکه خلافش ثابت بشه.


maryam27;613060 نوشت:
با سلام.نمیدونم تو بخش درستی دارم این سوالو میپرسم یانه.یا اصلا عنوانش درسته یا نه!
من یه مدتی هست برام این سوال هست که : اسلام اومده خوب یه چیزایی نجس اعلام کرده . همینطور یه چیزایی رو هم پاک کننده اون نجاست.
بعد ما تو احکام دینمون میایم میبینیم که میگن وقتی مطمئن نیستی که یه چیز پاکه یا نجس ، پاکه . حتی اگه تا 90% هم احتمال بدین نجسه.
خوب من میخوام بدونم فلسفه این نجاست چیه . یعنی چرا اسلام میگه مثلا خون نجسه . به خاطر الودگی و کثیفیه؟ اگه به خاطر این بود که باید می گفت اگه احتمال میدین لباستون خونیه هم باید بشورینش.
خیلی وقتا حس میکنم یه چیز نجسه و از اونجایی که احکام میگه چون مطمئن نیستی پاکه ، منم پاک فرضش میکنم .درصورتیکه من با یه ذره تحقیق میتونم بفهمم نجسه یا نه ولی اینکارو انجام نمیدم. چون زحمت شستنشو نمیخوام بکشم.
اصلا اسلام برای چی یه چیزایی رو نجس اعلام میکنه بعد اونوقت از اون طرف میگه نیاز به تحقیق نیس در مورد نجاستشون!
کلا نمیفهمم!
.
نمیدونم تونستم منظورمو درست بگم یا نه.
ممنون میشم توضیح بدین.

اونی که من میدونم اینه که بعید میدونم این به خاطر سهولت یا تساهل اسلام نسبت به نجاسات باشه. بلکه به خاطر قاعده استصحاب هست ربطی به مساله نجاسات نداره.
چرا؟ چون از اون طرفش رو هم داریم اگه از این طرف سهولت بشه. یعنی وقتی شما میدونید چیزی نجسه به صرف احتمال حتی 90 درصد به بالا به قول خودتون؛ نمیتونید اونو پاک فرض کنید.

پس این یه قاعده عمومیه به نام استصحاب که حالا توضیحش میدم و ویژه نجاسات یا تساهل نسبت به اونها نیست. برای همه چیزه.

استصحاب یعنی یقین داشتی یا داری به حالت یه چیزی، بعد شک میکنی حتی با درصد بالا که حالتش تغییر کرده یا نه تا به یقین نرسیدی باید همون حالت اول رو فرض کنی.

مثلا وضو داشتی شک میکنی باطل شده یا نه، پس وضو داری چون کاملا یقین نداری که باطل شده
برعکسش وضو نداشتی شک میکنی که وضو گرفتی یا نه، چون کاملا یقین نداری بنا رو میذاری که نداری.

رفتی بیرون شهر شک داری که به حد ترخص برای نماز رسیدی یا نه، بنا رو باید بذاری که نرسیدی تا یقین کنی
برعکسش میخوای وارد شهر بشی شک داری که به حد ترخص رسیدی یا نه، بنا رو میذاری که هنوز نرسیدی.

کلا چند هزار تا مثال میشه براش زد.

منتها سوالی که من از کارشناس دارم اینه که به جز عبادات و مسائل شرعی در محاکم قضایی و... هم به این قاعده عمل میشه؟

مثلا اگه دو نفر نزاع داشته باشن که یکی بگه من قرض اون نفرو دیگه رو دادم اون بگه نداده.
بعد قاضی بر اساس قرائن و شواهد بالای 90 درصد احتمال بده که فرد طلبشو داده ولی چون یقین نداره استصحاب میکنه که قرضشو نداده؟

[=arial]

**تبسم**;613894 نوشت:
منتها سوالی که من از کارشناس دارم اینه که به جز عبادات و مسائل شرعی در محاکم قضایی و... هم به این قاعده عمل میشه؟

مثلا اگه دو نفر نزاع داشته باشن که یکی بگه من قرض اون نفرو دیگه رو دادم اون بگه نداده.
بعد قاضی بر اساس قرائن و شواهد بالای 90 درصد احتمال بده که فرد طلبشو داده ولی چون یقین نداره استصحاب میکنه که قرضشو نداده؟



با سلام

عرض ادب و احترام
قاعده استصاب یه قاعده اصولی است
و کاربرد ان در مسایل فقهی است

برای برطرف کردن شک در مساله
و البته زوایای دیکری هم دارد که به این سادگی که فرمودید هم نیست

ولی این که در محاکم قضایی کاربرد دارد یا نه
بنده بی اطلاعم
به نظرم از کارشناسان فقهی سوال بفرمایید
به پاسخ بهتری می رسید

[="Tahoma"][="Navy"]

maryam27;613060 نوشت:
با سلام.نمیدونم تو بخش درستی دارم این سوالو میپرسم یانه.یا اصلا عنوانش درسته یا نه!
من یه مدتی هست برام این سوال هست که : اسلام اومده خوب یه چیزایی نجس اعلام کرده . همینطور یه چیزایی رو هم پاک کننده اون نجاست.
بعد ما تو احکام دینمون میایم میبینیم که میگن وقتی مطمئن نیستی که یه چیز پاکه یا نجس ، پاکه . حتی اگه تا 90% هم احتمال بدین نجسه.
خوب من میخوام بدونم فلسفه این نجاست چیه . یعنی چرا اسلام میگه مثلا خون نجسه . به خاطر الودگی و کثیفیه؟ اگه به خاطر این بود که باید می گفت اگه احتمال میدین لباستون خونیه هم باید بشورینش.
خیلی وقتا حس میکنم یه چیز نجسه و از اونجایی که احکام میگه چون مطمئن نیستی پاکه ، منم پاک فرضش میکنم .درصورتیکه من با یه ذره تحقیق میتونم بفهمم نجسه یا نه ولی اینکارو انجام نمیدم. چون زحمت شستنشو نمیخوام بکشم.
اصلا اسلام برای چی یه چیزایی رو نجس اعلام میکنه بعد اونوقت از اون طرف میگه نیاز به تحقیق نیس در مورد نجاستشون!
کلا نمیفهمم!
.
نمیدونم تونستم منظورمو درست بگم یا نه.
ممنون میشم توضیح بدین.

سلام
اول اینکه احکام پایه های واقعی در مصالح و مفاسد دارد
ثانیا بنای شرع بر تسهیل است : یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر لذا در موارد مشکوک نخواسته باری به دوش بندگان قرار دهد
این از باب تخفیف است نه نفی مصالح و مفاسد احکام حلال و حرام
البته این را هم فرموده اند که احتیاط در همه جا خوب است لذا می توان زحمت موارد مشکوک را هم بر این اساس پذیرفت اما این دیگر خواست ما بوده نه تکلیف الهی
یا علیم[/]

در مور نجس بودن نمیشه گفت که دین به خاطر میکروب بعضی چیزا رو نجس کرده. مثلن ادرار یا خون میکروب نداره. بعضی از چینی ها حتی ادار خودشون رو میخورند و عمر طولانی هم دارند. در مورد حکمت این مسائل نمیشه به این راحتی نظره شخصیه علمی داد

محراب;613986 نوشت:
قاعده استصاب یه قاعده اصولی است
و کاربرد ان در مسایل فقهی است

برای برطرف کردن شک در مساله
و البته زوایای دیکری هم دارد که به این سادگی که فرمودید هم نیست

با تشکر از استاد گرامی

من به این قاعده به عنوان یک مقلد در خیلی مسائلم عمل میکردم. جزئیات بیشتری هم نمیدونم. چون شما فرمودید زوایای دیگری دارد و به این سادگی هم نیست لطفا اگر اشکالی هست تصحیح بفرمایید . با تشکر

اونی که میدونستم اگه حالت اولیه یه چیز رو بدونم بعد شک کنم حالتش تغییر کرده اعتباری نداره باید یقین کنم.
از باب سهولت هم نیست چون هر مساله ای که مثال بزنیم در هر دو طرفش هست.
یعنی ملاک یقینه و شک 90 درصد به بالا هم اعتباری نداشت.

این که چقدر باید تحقیق کنیم تا به یقین برسیم من در حدی که عرف توجه میکنه توجه میکردم نه در حدی که کاربر مریم گفتند که اصلا دقت نکنم برای یقین و علم به حالت اون مورد، نه نا حدی جستجو کنم که مایوس بشم و منطقی نباشه.

البته یه جاهائی هم ممکن بود از این قاعده کلی، استثنا بخوره مثل هر قاعده و حکم دیگه ای که استثنا داره مثلا اگه شک کنیم سه رکعت نماز خوندیم یا چهار رکعت، استصحاب نمیکنیم که سه رکعت خوندیم.

sooshiant;614055 نوشت:
در مور نجس بودن نمیشه گفت که دین به خاطر میکروب بعضی چیزا رو نجس کرده. مثلن ادرار یا خون میکروب نداره. بعضی از چینی ها حتی ادار خودشون رو میخورند و عمر طولانی هم دارند. در مورد حکمت این مسائل نمیشه به این راحتی نظره شخصیه علمی داد

محراب;613766 نوشت:
این که چرا خون نجس است مسایل بهداشتی دارد یا معرفتی فراتر از ان است را عقل ساکت است

بله عقل تتبع درامورات تجربی می کند و با کشف برخی از میکروبها و ....می گوید بله فلان چیز کثیف است وفلان اندازه میکروب دارد و ......

باز حکم الهی را نمی توان به علم عقل تغییر داد زیر گذشت که علم وحی که متصل به علم الهی است از علم عقل فراتر است و تا از طرف خدا فلسفه و حکمت ان بیان نشده باشد
عقل به تنهایی نمی تواند در مورد ان اظهار نظر نماید


یعنی هیچ ایده ای نیست که برای چی خون یا ادرار یا ... نجسه؟
یا چرا اصلا این نجاست ها با برخورد با خیسی سرایت پیدا میکنه؟

محراب;613770 نوشت:
اسلام می فرماید
اگر وارد خانه ای شدید که نمی دانید پاک است و یا نجس
و می دانید که قبل از شما انسان مسلمانی در ان خانه بوده است
می گوید پاک است همین
خب این مساله مانع از وسواس و تکلف بی خود و...... است

خوب خونه مثال خوبی نیست!. مثلا من به نظرم اگه تو یه خونه تو یه کشور اروپایی که به مسائل پاکی و نجاست اهمیت نمیدن ، برم ، احتمال زیاد میدم که خیلی جاهاش نجس باشه.
یا تو دستشویی های عمومی بین جاده ای اینجا من احتمال زیاد میدم که کف دستشویی نجس باشه.
ولی فکر کنم بر طبق احکام باید پاک فرضش کنم.درسته؟

[=arial]

maryam27;614262 نوشت:
خوب خونه مثال خوبی نیست!. مثلا من به نظرم اگه تو یه خونه تو یه کشور اروپایی که به مسائل پاکی و نجاست اهمیت نمیدن ، برم ، احتمال زیاد میدم که خیلی جاهاش نجس باشه.
یا تو دستشویی های عمومی بین جاده ای اینجا من احتمال زیاد میدم که کف دستشویی نجس باشه.
ولی فکر کنم بر طبق احکام باید پاک فرضش کنم.درسته؟

با سلام
عرض ادب واحترام

بزرگوار این مسایل در حد اجتهاد است و نمی شود جواب داد
این سوالات را از مراجع بپرسد
نمی شود به راحتی اجتهاد کرد و این نوع به سوالات جواب داد و جواب بنده دراین موارد هم مصاب نیست
شما باید این سوالات را از مرجعتان بپرسید
کارشناسان سایت در خدمتتان هستند

[=arial]

maryam27;614253 نوشت:
یعنی هیچ ایده ای نیست که برای چی خون یا ادرار یا ... نجسه؟
یا چرا اصلا این نجاست ها با برخورد با خیسی سرایت پیدا میکنه؟

با سلام

بزرگوار بنده پست های ابتدایی مفصلا خدمتتان نوشتم که
احکام حکمت هایی دارند و قطعا خداوند به خاطر این حکمت ها که دایر مدار مصالح و مفاسد است احکام حلال و حرام را بر بندگانش فرستاده است

حالا ما چه حکمت ان را بدانیم و چه ندانیم باید فعل را انجام و یا فعلی را ترک نماییم که همان حلال و حرام هاست

اعتمادی که عقل به وحی می کند
دیکری نیازی به دانستن حکمت انها نیست
هرچند حکمت برخی از احکام در روایات امده است

**تبسم**;614173 نوشت:
من به این قاعده به عنوان یک مقلد در خیلی مسائلم عمل میکردم. جزئیات بیشتری هم نمیدونم. چون شما فرمودید زوایای دیگری دارد و به این سادگی هم نیست لطفا اگر اشکالی هست تصحیح بفرمایید . با تشکر

با سلام
عرض ادب و احترام

بزرگوار مجتهد یعنی کسی که عالم به همه جوانب فقه و اصول و روایت و .......است
و اجتهاد کرده و نظر فقهی را بیان می کند
بنده و شما هم یا باید مجتهد باشیم و یا مقلد

اگر مقلد شدیم حتما باید به نظرات فقهی عمل کنیم نه مسایل اصولی و .....که اجتهاد خودمان باشد
در مورد همه مسایل فقهی حتما باید نظر مرجع دینی را داشته باشیم و نمی شود به اجتهاد خودمان عمل کنیم

در مورداین قاعده هم اساتیدو کارشناسان احکام هستند با ایشان در میان بگذارید

[=arial]

**تبسم**;614173 نوشت:
اونی که میدونستم اگه حالت اولیه یه چیز رو بدونم بعد شک کنم حالتش تغییر کرده اعتباری نداره باید یقین کنم.
از باب سهولت هم نیست چون هر مساله ای که مثال بزنیم در هر دو طرفش هست.
یعنی ملاک یقینه و شک 90 درصد به بالا هم اعتباری نداشت.

این که چقدر باید تحقیق کنیم تا به یقین برسیم من در حدی که عرف توجه میکنه توجه میکردم نه در حدی که کاربر مریم گفتند که اصلا دقت نکنم برای یقین و علم به حالت اون مورد، نه نا حدی جستجو کنم که مایوس بشم و منطقی نباشه.

البته یه جاهائی هم ممکن بود از این قاعده کلی، استثنا بخوره مثل هر قاعده و حکم دیگه ای که استثنا داره مثلا اگه شک کنیم سه رکعت نماز خوندیم یا چهار رکعت، استصحاب نمیکنیم که سه رکعت خوندیم.

باز سلام
بزرگوار همه این موارد به اجتهاد مربوط است
شما عزیز مقلد هستید

و به همه جوانب فقهی احاطه علمی ندارید
وظیفه شما عمل به نظر فقهی مرجع است

در این موراد نظر فقهی مرجع تقلید خودتان را جویا شوید

خب من در کتاب استاد مطهری دیده بودم که ایشون گفته بودند مقلدین هم میتوانند در هنگام شک از این اصول استفاده کنند:

"اصول چهارگانه اختصاص به مجتهدين برای فهم احكام شرعی ندارد ، در موضوعات هم جاری است ، مقلدين هم می‏توانند در عمل هنگام شك در موضوعات از آنها استفاده كنند .
فرض كنيد كودكی در حال شيرخوارگی چند نوبت از پستان زنی ديگر شير می‏خورد و بعد اين كودك بزرگ می‏شود و می‏خواهد با يكی از فرزندان آن زن ازدواج كند ، اما نمی‏دانيم كه آيا آن قدر شير خورده‏ كه فرزند رضاعی آن زن و شوهرش محسوب شود يا نه ؟ يعنی شك داريم كه آيا 15 نوبت متوالی يا يك شبانه روز متوالی يا آنقدر كه از آن شير در بدن‏ كودك گوشت روئيده باشد شير خورده است يا نه ؟ اينجا جای اصل استصحاب‏
است . زيرا قبل از آنكه كودك شير بخورد فرزند رضاعی نبود و شك داريم‏ كه اين فرزندی محقق شده يا نه ؟ استصحاب می‏كنيم عدم تحقق رضاع را . اگر وضو داشتيم و چرت زديم و شك كرديم كه واقعا خوابمان برد يا نه ، استصحاب می‏كنيم وضو داشتن را . اگر دست ما پاك بود و شك كرديم كه‏ نجس شده يا نه ، استصحاب ميكنيم طهارت آن را . و اما اگر نجس بود و شك كرديم كه تطهير كرده‏ايم يا نه ، استصحاب می‏كنيم نجاست آن را ."

http://www.aviny.com/library/Motahari/Books/8/index.htm

مطالب مربوط به استصحاب در کتاب ایشان: (در لینک پست قبلی، وقتی کلیک میکنم به اولین صفحه کتاب میرود. شماره صفحات 58 تا 63 است)

چهار اصل عملی
اصول عمليه كليه كه در همه ابواب فقه مورد استعمال دارد چهارتا است :
. 1 اصل برائت .
. 2 اصل احتياط .
. 3 اصل تخيير .
. 4 اصل استصحاب .
هر يك از اين اصول چهارگانه مورد خاص دارد كه لازم است بشناسيم . اول‏ اين چهار اصل را تعريف می‏كنيم ...
..." اصل استصحاب " يعنی‏ اصل ، اين است كه آنچه بوده است بر حالت اولين خود باقی است و خلافش نيامده است ...
از اين چهار اصل ، اصل استصحاب ، شرعی محض است ، يعنی عقل حكم‏ استقلالی در مورد آن ندارد بلكه تابع شرع است ، ولی سه اصل ديگر عقلی‏ است كه مورد تأييد شرع نيز واقع شده است .
ادله استصحاب ، يك عده اخبار و احاديث معتبر است كه با اين عبارت‏ آمده است : « لا تنقض اليقين بالشك » ( 1 ) يعنی يقين خود را با شك ، عملا نقض نكن و سست منما . از متن خود احاديث و قبل و بعد آن جمله كاملا مشخص می‏شود كه منظور همين چيزی است كه فقهاء اصوليون آنرا " استصحاب‏ " می‏نامند .
آنچه امت من نمی‏دانند و به آنها ابلاغ نشده از آنها برداشته شده است و ذمه آنها بری است .
اصول چهارگانه اختصاص به مجتهدين برای فهم احكام شرعی ندارد ، در موضوعات هم جاری است ، مقلدين هم می‏توانند در عمل هنگام شرك در موضوعات از آنها استفاده كنند .
فرض كنيد كودكی در حال شيرخوارگی چند نوبت از پستان زنی ديگر شير می‏خورد و بعد اين كودك بزرگ می‏شود و می‏خواهد بايكی از فرزندان آن زن ازدواج كند ، اما نمی‏دانيم كه آيا آن قدر شير خورده‏
كه فرزند رضاعی آن زن و شوهرش محسوب شود يا نه ؟ يعنی شك داريم كه آيا 15 نوبت متوالی يا يك شبانه روز متوالی يا آنقدر كه از آن شير در بدن‏ كودك گوشت روئيده باشد شير خورده است يا نه ؟ اينجا جای اصل استصحاب‏ است . زيرا قبل از آنكه كودك شير بخورد فرزند رضاعی نبود و شك داريم‏ كه اين فرزندی محقق شده يا نه ؟ استصحاب می‏كنيم عدم تحقق رضاع را .
اگر وضو داشتيم و چرت زديم و شك كرديم كه واقعا خوابمان برد يا نه ، استصحاب می‏كنيم وضو داشتن را . اگر دست ما پاك بود و شك كرديم كه‏ نجس شده يا نه ، استصحاب ميكنيم طهارت آن را . و اما اگر نجس بود و شك كرديم كه تطهير كرده‏ايم يا نه ، استصحاب می‏كنيم نجاست آن را .

[=arial]با سلام
عرض ادب و احترام

بزرگوار عرض کردم خدمتتان
ابن مباحث اجنهادی است

استاد شهید هم در صدد بیان معنای و تبیین علم اصول هستند

کاربرد علم اصول برای اجتهاد در مسایل فقهی است
مقلدین هم باید به فتوای ایشان عمل کنند

این مطلب هم که گفتین استاد شهید فرمودین در مثال شیر دادن
اصل مساله را باید مجتهد اجتهاد بیان نماید

ولی مقلدین در تشخیص این مساله باید به علم خودشان عمل کنند
بحث استصحاب هم عقلی است و راه کسب علم تلاش عقلی است

یعنی مقلد اجتهاد نمی کند بلکه تلاش می کند از راه عقلی به علم برسد

maryam27;613060 نوشت:
با سلام.نمیدونم تو بخش درستی دارم این سوالو میپرسم یانه.یا اصلا عنوانش درسته یا نه!
من یه مدتی هست برام این سوال هست که : اسلام اومده خوب یه چیزایی نجس اعلام کرده . همینطور یه چیزایی رو هم پاک کننده اون نجاست.
بعد ما تو احکام دینمون میایم میبینیم که میگن وقتی مطمئن نیستی که یه چیز پاکه یا نجس ، پاکه . حتی اگه تا 90% هم احتمال بدین نجسه.
خوب من میخوام بدونم فلسفه این نجاست چیه . یعنی چرا اسلام میگه مثلا خون نجسه . به خاطر الودگی و کثیفیه؟ اگه به خاطر این بود که باید می گفت اگه احتمال میدین لباستون خونیه هم باید بشورینش.
خیلی وقتا حس میکنم یه چیز نجسه و از اونجایی که احکام میگه چون مطمئن نیستی پاکه ، منم پاک فرضش میکنم .درصورتیکه من با یه ذره تحقیق میتونم بفهمم نجسه یا نه ولی اینکارو انجام نمیدم. چون زحمت شستنشو نمیخوام بکشم.
اصلا اسلام برای چی یه چیزایی رو نجس اعلام میکنه بعد اونوقت از اون طرف میگه نیاز به تحقیق نیس در مورد نجاستشون!
کلا نمیفهمم!
.
نمیدونم تونستم منظورمو درست بگم یا نه.
ممنون میشم توضیح بدین.

سلام علیکم و رحمة الله،
ببخشید وقت نشد پست‌های بزرگواران را بخوانم، اگر تکراری است عذرخواهی می‌کنم، گفتم شاید کمکی به بحث کند:
احکام اسلام یک یا دو یا سه جنبه ممکن است داشته باشند:
۱. برای سلامت روح فرد و/یا جامعه
۲. برای سلامت جس فرد و/یا جامعه
۳. تنها برای تقویت تعبد و اطاعت‌پذیری در فرد که باز به نوعی جنبه‌ی تربیت روح و روان فردی را دارد، اگرچه برخی از علما قائل به این جنبه نیستند و همان دو جنبه‌ی نخست را قبول دارند
در میان دو جنبه‌ی نخست هم همیشه سلامت روح بر سلامت جسم مقدم است،
با این حساب اگر برخی الودگی‌ها برای جسم ضرر دارد اسلام تا آنجا دستور به رعایت پاکیزگی از آن آلودگی‌ها را می‌دهد که منجر به بیماری روحی مانند وسواس یا تکلفی که منجر به عسر و حرج شده و اصل دینداری شخص را به مخاطره بیاندازد نشود، در مورد احکام طهارت هم مثلاً نجس بودن کافر واضح است که از بابت تضمین سلامت روحی فرد و جامعه است و نه سلامت جسمی چه آنکه بسیاری از کفار هستند که روزی دو نوبت دوش می‌گیرند و خیلی به نظافت خود اهمیت می‌دهند، مشابه این مسأله برای نجاست سگ هم مطرح است که در آن فقط سلامت جسم مطرح نیست چه آنکه انس پیدا کردن با آن می‌تواند آثار مخرب روانی فردی و اجتماعی به دنبال داشته باشد، در مورد سایر نجاسات هم می‌توان جداگانه بحث کرد ولی به طور کلی فکر کنم همین‌قدر کفایت کند که بدانیم در این طهارت‌ها فقط سلامت جسم فرد نیست که مدّ نظر است ...
یا علی علیه‌السلام

maryam27;614253 نوشت:
یعنی هیچ ایده ای نیست که برای چی خون یا ادرار یا ... نجسه؟
یا چرا اصلا این نجاست ها با برخورد با خیسی سرایت پیدا میکنه؟

سلام علیکم و رحمة الله،
هر حکم فقهی بر پایه‌ی تعداد زیادی حکمت می‌تواند باشد که برخی از آنها برای ما قابل کشف و فهم است و برخی شاید فعلاً نباشد و برخی شاید هرگز نباشد، در این موارد که فرمودید هم مطالبی می‌توان گفت که اگرچه می‌توانند درست باشند ولی به این معنا نیست که دلیل نجاست آنها همین‌ها باشد. در مورد نجاست خون مطالبی گفته شده است اما حقیر فقط در مورد حرمت خوردن آن روایتی را به خاطر می‌آورم که در آن گفته شده است خوردن خون باعث قساوت قلب می‌شود که یعنی منجر به یک بیماری روحی می‌شود و لزوماً تنها ضرر آن جسمی نیست. در مورد ادرار هم که تا حدودی مسأله روشن است، ادرار و مدفوع ضایعات خوراک انسان هستند که اگر برای بدن مفید بودند دفع نمی‌شدند، به طور خاص در روایات اگر درست خاطرم مانده باشد ادرار از آلوده‌ترین نجاسات به حساب می‌آید که باید بیش از سایر نجاسات از آن پرهیز کرد و اگر به جایی از بدن سرایت کرد که غیر از جایی است که معمولاً آنجا را موقع بول کردن آلوده می‌کند بر خلاف نجاسات دیگر آن موضع را باید دوبار آب کشید، اگر درست خاطرم باشد، ظاهراً در ادیان گذشته به جای آب کشیدن باید آن موضعی که قطره‌ای ادرار بر روی آن ریخته شده است را آنقدر می‌سابیدند تا رویه‌ی رویی پوست آن برود، باز اگر درست مطلب را به خاطر بیاورم، با این حال احکام خداوند چیزی نیست که با قیاس بتوان به آنها رسید چه آنکه همین نجاست خیلی نجس در واقع تنها نجاستی هم هست که خودش از مطهرات است! یعنی خروج ادرار سبب پاک شدن مجرای منی در مردان از نجاست منی می‌شود! در روایات اهل بیت علیهم‌السلام که بگردید پاسخ‌های زیبایی به خیلی از این دست سؤالات خواهید یافت، ان شاء الله
یا علی علیه‌السلام

ما اومدیم توی این تاپیکها اینجا یه چیزی یاد بگیریم ولی بیشتر وقتها فقط سوالامونو توضیح میدیم.

مثلا اگه مجتهد بگه نماز رو شک کردی سه رکعت خوندی یا چهار رکعت که من نمیگم نه استصحاب بشه سه رکعت.

میفهمم اینجا استثنا هست. ولی میدونم به طور کلی و عمومی از استصحاب استفاده میشه و منم میتونم در تشخیص موضوعاتی که میدونم براش حکم خاصی در شرع نیست استفاده کنم مثل تمام مثالایی که زدم. اگه جایی شک کردم استثنا هست یا نه هم میپرسم.

علت این که گفته استاد مطهری که گفتند مقلد هم میتواند استفاده کند رو بولد کردم به خاطر منطقی بودن جمله بود نه استناد به شخص. ولی بازم اگه شما میگین من اگه از مرجع بپرسم خلاف اینو میگه من قبول میکنم. (نه این که من با استصحاب اجتهاد کنم بگم بین شک سه و چهار رکعتی، سه رکعت بگیریم، خب اینو که در اولین پست گفتم یعنی به عنوان یک قاعده ای که اکثر جاها از جمله در مسئله این تاپیک وجود داره)

اما حالا این که شما میگید استصحاب عقلیه. استاد مطهری میگن عقل در موردش حکم استقلالی ندارد و تابع شرع است. کس دیگه ای هم بگه اصلا عقلانی نیست.
خب این تحقیق جدا میخواد که من اطلاعاتی ندارم در تاپیک هم واردش نشدم.
البته من سوالم گسترده تر از عبادات بود برای مثال مثلا فقه قضایی یا موارد عقلانی دیگه احتمال 90 رو هم رها میکنند و فقط یقین عمل میشه. که شما فرموید اطلاع ندارید که در محاکم قضایی عمل میشود یا خیر.

[=arial]اول این توضیح را بدم که تایپک از موضوع اصلی خارج شده است
اگر امکان دارد تایپک مستقلی بزنید
ولی این اخرین پست بنده در این مورد است


**تبسم**;615491 نوشت:
ما اومدیم توی این تاپیکها اینجا یه چیزی یاد بگیریم ولی بیشتر وقتها فقط سوالامونو توضیح میدیم.


با سلام
عرض ادب و احتنرام
متوجه نشدنم
یعنی پاسخی دریافت نمی کنید؟؟


**تبسم**;615491 نوشت:
علت این که گفته استاد مطهری که گفتند مقلد هم میتواند استفاده کند رو بولد کردم به خاطر منطقی بودن جمله بود نه استناد به شخص. ولی بازم اگه شما میگین من اگه از مرجع بپرسم خلاف اینو میگه من قبول میکنم. (نه این که من با استصحاب اجتهاد کنم بگم بین شک سه و چهار رکعتی، سه رکعت بگیریم، خب اینو که در اولین پست گفتم یعنی به عنوان یک قاعده ای که اکثر جاها از جمله در مسئله این تاپیک وجود داره)

بینید
بزرگوار
ما نمی تواتیم با نظرات اشخاص احکام را خودمان استباط بکنیم
ایشان در صدد بیان و تشریح مساله هستند
نه اجتهاد مقلدین

در احکام شرعی مقلد حق اجتهاد ندارد
استصحاب امر عقلی است برای استفاده در امور فقهی ان هم در نظر مراجع
بله در مسایل فقهی چون احکام را با هم قیاس نمی کنند تابع شرع است
یعنی اگر استصحاب را در امورات فقهی بخواهیم بکار بندیم باید ببینیم نصی در مقابل ان نباشد

از طرفی همان طور که گذشت
خودمان (مقلدین) نمی توانیم استصحاب را در مسایل فقهی به کار بگیریم
چرایی اش هم مشخص است
چون به همه زوایای ابواب فقهی احاطه نداریم
شاید نصی باشد و ایه و روایتی باشد و ما ندانسته اجتهاد در مقابل نص بکنیم

**تبسم**;615491 نوشت:
اما حالا این که شما میگید استصحاب عقلیه. استاد مطهری میگن عقل در موردش حکم استقلالی ندارد و تابع شرع است. کس دیگه ای هم بگه اصلا عقلانی نیست.
خب این تحقیق جدا میخواد که من اطلاعاتی ندارم در تاپیک هم واردش نشدم.
البته من سوالم گسترده تر از عبادات بود برای مثال مثلا فقه قضایی یا موارد عقلانی دیگه احتمال 90 رو هم رها میکنند و فقط یقین عمل میشه. که شما فرموید اطلاع ندارید که در محاکم قضایی عمل میشود یا خیر.

لطف کرده سوالتان را در تایپک مستقلی بپرسید

تا بهتر به پاسخ برسید

باء;615432 نوشت:
در مورد احکام طهارت هم مثلاً نجس بودن کافر واضح است که از بابت تضمین سلامت روحی فرد و جامعه است و نه سلامت جسمی

سلام.
خوب مثلا الان که کافر نجس باشه، چه طوری سلامت روحی جامعه تضمین میشه؟

maryam27;616520 نوشت:
سلام.
خوب مثلا الان که کافر نجس باشه، چه طوری سلامت روحی جامعه تضمین میشه؟

سلام علیکم،

رفت و آمد با او محدود می‌شود، در یک جامعه‌‌ی دیندار کافر در انزوا خواهد بود و در یک جامعه‌ی کافر هم مؤمنین برای راحت‌تر زندگی کردن کولونی خودشان را خواهند داشت و تأثیرپذیری‌اشان از کافران کمتر می‌شود و جز در ضروریات رفت‌وآمد و تعاملی با کافران نخواهند داشت، مگر به قصد هدایت ایشان.

نجاست کافر به این معناست که اگر دست خیس او به لباس مؤمنی بخورد آن مؤمن با آن لباس نمی‌تواند نماز بخواند مگر آنکه اول آن را طاهر نماید، اگر آن کافر با پای خیس جایی راه برود آنجا نمی‌توان نماز خواند مگر آنکه اول پاک شود، اگر آن کافر از ظروف خانه‌ی یک مؤمن برای خوردن غذا استفاده کند آن ظروف یا برخی از آنها نجس می‌شوند و پاک شدنشان تنها از راه‌های معمول برای تطهیر وسایل نجس ممکن خواهد بود، اگر او آن مؤمن را برای خوردن غذا به خانه‌اش دعوت کند اگر مؤمن بداند که در موقع طبخ غذا دست خیس کافر به مواد غذایی خورده است یا برای چشیدن مزه‌ی غذا ملاقه را به دهان زده است و غیره خوردن آن غذا هم برای او خالی از مشکل نخواهد بود ... تمامی این سختی‌ها منجر به این می‌شود که یک مؤمن از خیر دوستی و رفت‌وآمد با چنین کسی بگذرد و بین خودش و او یک حریم و فاصله قائل گردد، در قرآن هم مسلمان از دوست داشتن باطنی و تمایل باطنی داشتن نسبت به کافران نهی شده است (اما نه از ابراز ظاهری دوستی که گاهی درست و گاهی نادرست است). قاعدتاً شما هم با این اصل آشنا هستید که الرفیق المؤثر، رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله مجبور بودند برای انجام رسالتشان در میان کافران باشند و ایشان روزی هم ۷۰ مرتبه استغفار می‌کردند که یکی از کارکردهای این استغفارها زدودن آثار مخرب روحی نشست و برخاست با آن کافران بوده است. اگرچه کفار نجس هستند ولی شرع مقدس حتی برای رفت و آمد با فاسقانِ از مسلمین هم قید کراهت را گذاشته است و از آن به صورت یک نصیحت اخلاقی منع کرده است، همچنین از نشست و برخاست با اهل دنیا که از در کنار ایشان بودن دنیا در نظر انسان بزرگ و موضوع اصلی و آخرت در نظرش کوچک و موضوع فرعی جلوه داده می‌شود هم به صورت پند اخلاقی نهی کرده است.

در تمامی این موارد هم سلامت جسمی کمترین نقش را دارد و سلامت روحی فرد مؤمن و اجتماع مؤمنین بیشترین نقش را دارد، اما باز سلامت جسمی و ظاهری هم بعید نیست ملاحظاتی را داشته باشد، مثل اینکه شخص کافر با مست کردنش می‌تواند متعرض به جان و مال و آبروی مؤمن شود، یا با رعایت نکردن برخی بهداشت‌های لازم که در دستورات دیگر اسلام هست مؤمن را در مواجهه با مشکلاتی قرار دهد، مثلاً اگر حکم بر نجاست نباشد حساسیت هم کمتر می‌شود و چه بسا در بسیاری از اوقات به عنوان مثال در مورد غذایی که از کافر گرفته شده است هم پرس‌وجویی نشود یا چیزی شبیه به آن، حال آنکه آن غذا ممکن است شامل گوشت‌های با ذبح غیر شرعی یا گوشت حیوانات حرام‌گوشت و یا حتی حشرات و یا خبائث باشد که می‌توانند ضررهای جسمی هم برای مؤمن به همراه داشته باشند.

یا علی علیه‌السلام

باء;616591 نوشت:
رفت و آمد با او محدود می‌شود، در یک جامعه‌‌ی دیندار کافر در انزوا خواهد بود و در یک جامعه‌ی کافر هم مؤمنین برای راحت‌تر زندگی کردن کولونی خودشان را خواهند داشت

ببینین من فک میکنم یکی که تو خونواده مسلمون زندگی میکنه و اسلامش ارثیه و هیچ تحقیقی نکرده (که تو ایران زیاده) نمیتونه پاکتر از کسی باشه که کلی تحقیق کرده و به این نتیجه رسیده که خدایی وجود نداره.
من خودم تو خوابگاه یه هم اتاقی داشتم که خدارو قبول نداشت.
قبول دارم که عقایدش تاثیر میذاره رو دیگران و همین حکم نجس بودن باعث میشه بقیه ازش دورشن(البته تو خوابگامون فقط من مشکل داشتم بیشتر و دوستای صمیمی هم زیاد داشت!)
ولی خوب نمیشه به حکم خدا ایراد گرفت و باید قبول کردش . البته نمیدونم تو قران داریم که کافر نجسه یا نه؟

maryam27;617158 نوشت:
ببینین من فک میکنم یکی که تو خونواده مسلمون زندگی میکنه و اسلامش ارثیه و هیچ تحقیقی نکرده (که تو ایران زیاده) نمیتونه پاکتر از کسی باشه که کلی تحقیق کرده و به این نتیجه رسیده که خدایی وجود نداره.
من خودم تو خوابگاه یه هم اتاقی داشتم که خدارو قبول نداشت.
قبول دارم که عقایدش تاثیر میذاره رو دیگران و همین حکم نجس بودن باعث میشه بقیه ازش دورشن(البته تو خوابگامون فقط من مشکل داشتم بیشتر و دوستای صمیمی هم زیاد داشت!)
ولی خوب نمیشه به حکم خدا ایراد گرفت و باید قبول کردش . البته نمیدونم تو قران داریم که کافر نجسه یا نه؟

سلام علیکم و رحمة الله،
نظرتان در مورد کسی که خیلی خوب تربیت شده است و بدون کشیدن سختی بسیاری از صفات خوب را کسب کرده است و مثلاً دهانش به فحش باز نمی‌شود و زبانش به کلمات درشت نمی‌چرخد و کسی که در خانواده‌ی بد تربیت شده است و مثل نقل و نبات بدون اینکه بفهمد از کلمات زننده استفاده می‌کند یا در لحن حرف زده‌اش حریم‌ها رعایت نمی‌شوند چیست؟ آیا اینکه این دو کودک بزرگ شده هیچ کدام برای کسب این عادات خوب و بد زحمت خاصی نکشیده‌اند یا نقش خاصی نداشته‌اند سبب می‌شود که نفر سومی هر دو را با یک چشم نگاه کرده و با هر دو صمیمی شود یا بگذارد فرزندش با هر دو دوست صمیمی بشود و رفت و آمد داشته باشد؟ موضوع این نیست که چه کسی از چه راهی به چه جایگاهی از اخلاق و اعتقادات و ایمان رسیده است بلکه مهم این است که او در حال حاضر برای شخص مؤمن مورد نظر بودنش خوب است و فایده دارد یا بد است و ضرر دارد؟
بله مطابق قرآن:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِ‌كُونَ نَجَسٌ فَلَا يَقْرَ‌بُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَ‌امَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَـٰذَا ... [التوبة، ۲۸]

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد جز اين نيست كه مشركان ناپاک هستند، پس بعد از اين سال نبايد به مسجد الحرام نزديك شوند ...
[SPOILER]البته اگرچه از آیات دیگر می‌توان حتی شرک مسیحیت و یهود را نیز برداشت کرد ولی باید دانست که مسأله به این سادگی نیست، چه آنکه مثلاً مطابق همین قرآن داریم:

وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُ‌هُم بِاللَّـهِ إِلَّا وَهُم مُّشْرِ‌كُونَ [یوسف، ۱۰۶]
و بيشترشان به خدا ايمان نمى‌آورند مگر اينكه [در همان حال‌] مشركند- يعنى به حقيقت توحيد نرسيده‌اند-.

یعنی حتی اکثر مؤمنان هم از مرتبه‌ای از شرک رنج می‌برند، همینکه مثلاً فکر می‌کنند درامدشان نتیجه‌ی کار کردن خودشان هست یا اینکه روزی مقسوم نیست و باید آنرا هر طور شده بیشتر کرد و اینها نشان می‌دهد که در عمل به خیلی از اعتقاداتشان معتقد نیستند (نیستیم :Ghamgin:) و این در عمل شرک است و کفر، همینطور خداوند مؤمنان را در قرآن خطاب قرار داده است که «ای گروه مؤمنان ایمان بیاورید» که باز نشان می‌دهد ایمان و شرک و کفر همگی درجه‌بندی دارند، بنابراین می‌توان این سؤال را مطرح کرد که نجاست مشرکان به چه معنا خواهد بود، آیا اکثر مؤمنان هم نجس هستند؟ طبیعی است که خیر. اما نجاست در مقابل طهارت است و مثلاً در آیات سوره‌ی واقعه امده است:

إِنَّهُ لَقُرْ‌آنٌ كَرِ‌يمٌ * فِي كِتَابٍ مَّكْنُونٍ * لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُ‌ونَ [الواقعة، ۷۷-۷۹]
هر آينه آن قرآنى است کریم * در كتابى پوشيده و نگاه‌داشته * لمس نمی‌کند آنرا مگر پاک‌ها و تطهیر شدگان

وضو و غسل ظاهر (=بدن) انسان را تطهیر می‌کنند و در نتیجه مؤمن طهارت گرفته می‌تواند ظاهر قرآن را لمس نماید و دست بر روی کلمات آن بکشد و غیره، ولی باید طهارت باطنی داشت که بتوان به معانی و مفاهیم باطنی قرآن هم رسید و حقایق قرآن را لمس نمود، طبیعی است که راسخون در علم که در آیه‌ی ۷ از سوره‌ی آل‌عمران معرفی شده‌اند به عنوان کسانی که محک و متشابه قرآن را می‌شناسند باید پاک‌ترین افراد باشند و مطابق خود قرآن آنها کسانی هستند که خداوند ایشان را از هر رجس و ناپاکی مبرا کرده است: اهل بیت علیهم‌السلام.[/SPOILER]
با این مقدمات الآن معلوم است که نجاست و طهارت در اکثر مردم ممکن است با هم جمع باشند، کافران ممکن است بدنشان طاهر باشد بدون آنکه مثل وضو گرفتن این طهارت در بعد معنوی انسان هم اثر حقیقی داشته باشد، بلکه فقط پاکیزه باشند ولی باطناً نجس باشند، چنین کسانی اگرچه بدنشان تمیز است ولی طهارت لازم برای لمس قرآن را ندارند و چون نجاستشان ذاتی است اگر قرآن دستشان باشد مثل این است که قرآن را روی نجاست خشک شده گذاشته باشند که اگر ولو با عرق دست خیس شود قرآن را نجس هم می‌کند. اما در میان مسلمین آن نجاست باطنی به این صورت مطرح نیست، یعنی حکم عدم طهارت باطنی‌اشان دیگر نجاست نیست و مثلاً خباثت خواهد بود (شاید مثل سرگین پرندگان که نجس نیست ولی خبیث است :Gig:)، چنین کسی برای لمس کردن ظاهر خطوط قرآن باید وضو بگیرد یا غسل کند ولی اگر این کار را بکند اگرچه فهمش از باطن قرآن افزایش می‌یابد ولی باز مانند کسانی که خودسازی کرده و صفات رذیله را از خود زدوده‌اند نخواهد بود، کسی که نفسش را تزکیه داده است نجاستش کمتر و طهارتش بیشتر است ... اما ما یک شرک جلی داریم و یک شرک خفی، شرک جلی همان است که اصطلاحاً شرک گفته می‌شود شرک خفی دیگر آنچنان اصطلاحاً شرک قلمداد نمی‌شود و در هر جایی لفظ مناسب خودش را دارد، آن نجاست به معنای فقهی تنها به کسانی که شرک جلی دارند حمل می‌شوند نه به تمام کفار و مشرکین و اکثر مؤمنان، اگرچه همانطور که گفته شد رفت‌وآمد کردن با فاسق هم برای مؤمن نهی شده است، ولی بدون آنکه بحث نجاست و طهارت ظاهری وارد گردد. با این حساب معلوم است که یعنی چه که «هم‌نشین تو ز تو بِهْ باید تا تو را دانش و دین بیافزاید»، ممکن است یک نفر با سطح ایمان معمولی برای یک نفر دیگر که از برخی جهات تقوایی و دینی و دانشی از او پایین‌تر است دوست خوبی به حساب بیاید و دوستی با همین شخص برای علمای بزرگ دین سنگ راه به حساب بیایند.
دوستی کافر برای مؤمن سنگ بسته شده به پا است که باید رهایش کرد، اگر رها نشود در بهترین حالت سرعت پیش‌روی را کم می‌کند و در بدترین حالت باعث غرق شدن انسان در آبهای خروشان نفس و دنیا می‌شود ... وارد شدن حکم نجاست کافر یک مکانیزم دفاعی برای دفاع از سلامت روح مؤمنین و جامعه‌ی مؤمنین است. آن شخصی که شما در خوابگاه داشتید و خدا را قبول نداشت اگر همه‌ی مسلمین دیگر بین خودشان و او حریم مناسب شرعی تعریف می‌کردند او در انزوا قرار می‌گرفت و احتمال بازگشت خودش به سلامت هم بیشتر می‌شد، چه آنکه عامل اصلی دور شدن از خداوند تکبر است و تکبر در تنهایی و دیدن ضعف خود راحت‌تر قابل درمان است. او اگر می‌دید که همه به او محبت می‌کنند ولی تا می‌رود دستشان را می‌شورند و خلاصه مدام خودشان و وسایلشان را از او دور می‌کنند دلش می‌شکند و غرورش خدشه‌دار می‌شود و خود را از رفتار دیگران با خودش بیمار تشخیص می‌دهد و انگیزه‌ی درمان پیدا می‌کند.

ببخشید اگر خیلی پراکنده‌گویی شد
در پناه خداوند باشید ان شاء‌الله،
یا علی علیه‌السلام

باء;617224 نوشت:
بله مطابق قرآن:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِ‌كُونَ نَجَسٌ فَلَا يَقْرَ‌بُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَ‌امَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَـٰذَا ... [التوبة، ۲۸]
اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد جز اين نيست كه مشركان ناپاک هستند، پس بعد از اين سال نبايد به مسجد الحرام نزديك شوند ...


سلام . من امروز یه استفتا از سایت ایت الله مکارم دیدم این بود:
[=BMitra]
نظر معظم له در مورد نجاست ذاتی کفار چیست؟

[=BMitra]کفار نجس نیستند؛ ولی چون از نجاسات ظاهری پرهیز نمی کنند برای آنهایی که نیازی به معاشرت ندارند، احتیاط آن است که آلوده به زندگی آنها نشوند.

maryam27;619131 نوشت:
سلام . من امروز یه استفتا از سایت ایت الله مکارم دیدم این بود:
[=BMitra]
نظر معظم له در مورد نجاست ذاتی کفار چیست؟

[=BMitra]کفار نجس نیستند؛ ولی چون از نجاسات ظاهری پرهیز نمی کنند برای آنهایی که نیازی به معاشرت ندارند، احتیاط آن است که آلوده به زندگی آنها نشوند.

سلام علیکم و رحمة الله،
استفتای عجیبی بود برایم، ولی خوب اگر در سایت خودشان دیده‌اید لابد درست است و نظرشان این است، اما تا جایی که حقیر دیده بودم سر نجاست کفار کسی اختلاف نداشت و اختلافی هم که وجود داشت سر نجاست کفار اهل کتاب بود، یعنی اینکه آیا اهل کتاب هم نجس به حساب می‌آیند یا نه.
ممنون از اطلاع‌رسانی‌اتان :Gol:
یا علی علیه‌السلام

پرسش:
چرا اسلام در مسئله نجاست و طهارت اشیاء قائل به تحقیق و تفحص نیست؟ به عبارتی چرا اسلام چیزایی را نجس اعلام می کند ولی از آن طرف می گوید در مورد نجاستشان نیاز به تحقیق نیست. در حالی که با اندکی تحقیق می شود پی به طهارت و نجاست برد!

پاسخ:
دو بحث بسیار مهم در مورد احکام است:
الف) بحث سهل و آسان گیری است.
ب) بحث تساهل و تسامح است.

سهل و آسان گیری در مقابل عدم سخت گیری است یعنی دین اسلام دین آسانی است و عمل به فرامین الهی سخت نیست و خداوند از انسان ها به اندازه توانایی آن ها تکلیف می خواهد؛ «لایکلف الله نفسا الا وسعها»؛ خدا هيچ كس را جز به اندازه‏ توانش تكليف نمى‏ كند.(1)

و بحث دیگری است با عنوان تساهل و تسامح، تساهل یعنی سهل انگاری کردن، یعنی بی خیال شدن، یعنی بی توجه بودن؛ اسلام در احکام به هیچ عنوان تساهل و تسامح را روا نمی داند. نمی گوید سهل انگاری بکنید و تساهل و تسامح بکنید

شما می فرمایید وقتی بنده اندکی تلاش نمایم می توانم بدانم که نجس است یا پاک؛ اسلام هیچ وقت نمی فرماید تلاش نکنید تا بدان علم پیدا بکنید اسلامی می فرماید به تکلّف نیفتید. ولی اگر راهی است که شما می توانید به نجس بودن موردی پی ببرید حتما باید این کار را بکنید و اگر نکنید عملتان باطل است.

________
(1) بقره/ 286.

موضوع قفل شده است