جمع بندی حد و حدود آزادی بیان در اسلام

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حد و حدود آزادی بیان در اسلام

با سلام واحترام خدمت کارشناس محترم ودوستان عزیز .ایا ازادی عقیده وبیان در اسلام دارای محدودیتی است یا اینکه انسان می تواند اعتقادات وافکار خود را تا هر اندازه بیان کند .2. ایادر جامعه اسلامی هرکس می تواند هر اعتقادی که دارد را ترویج کند مثلا یک بودا می تواند اعتقاد خود را مطرح وتبلیغ کند در غیر این صورت ایا با ازادی در تضاد نمی باشد3.ایا هر اعتقادی قابل احترام است مثلا عده ای گاو پرست هستند ایا باید به اعتقاد انها احترام گذاشت.تشکر

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد طاها

پرسش:
آیا ازادی عقیده وبیان در اسلام دارای محدودیتی است یا اینکه انسان می تواند اعتقادات و افکار خود را تا هر اندازه بیان و ترویج کند.؟

پاسخ:
ابتدا چند نکته:
ـ نکته اول:
در منطق اسلام، گر چه اصل "بیان" رحمت الهی قلمداد می شود: «خَلَقَ الْإِنْسانَ، عَلَّمَهُ الْبَيانَ»؛ انسان را بيافريد، به او گفتن آموخت.(1)
اما آزادی مطلق در بیان، پذیرفته نیست و این قاعده در مورد ابراز عقیده نیز جاری است.
در منطق قرآن، ابتدا به کسی که در عقیده با ما مخالف است توصیه می شود کلام ما را هم بشنود و درباره آن مطالعه و تفکر کند: «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْلَمُونَ»؛ و اگر يكى از مشركان از تو پناهندگى بخواهد، به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود (و در آن بينديشد)! سپس او را به محل امنش برسان، چرا كه آن ها گروهى ناآگاهند.!(2)

آن گاه درخواست می شود بیاید و عقیده خود را بیان کند اما؛
ـ نه با ابزار جدل: «كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ الْأَحْزابُ مِنْ بَعْدِهِمْ وَ هَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ وَ جادَلُوا بِالْباطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ عِقابِ»؛ پيش از آن ها قوم نوح و اقوامى كه بعد از ايشان بودند (پيامبرانشان را) تكذيب كردند و هر امّتى در پى آن بود كه توطئه كند و پيامبرش را بگيرد (و آزار دهد)، و براى محو حق به مجادله باطل دست زدند امّا من آن ها را گرفتم (و سخت مجازات كردم) ببين كه مجازات من چگونه بود.(3)

ـ و نه با ابزار تمسخر: «وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَحاقَ بِالَّذينَ سَخِرُوا مِنْهُمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُن»؛ جمعى از پيامبران پيش از تو را استهزا كردند امّا سرانجام، آن چه را مسخره مى ‏كردند، دامانشان را مى‏ گرفت (و عذاب الهى بر آن ها فرود آمد).(4)

ـ و نه تحریف واقعیت: «أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَ قَدْ كانَ فَريقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ»؛ آيا انتظار داريد به (آئين) شما ايمان بياورند، با اين كه عده‏ اى از آنان، سخنان خدا را مى‏ شنيدند و پس از فهميدن، آن را تحريف مى‏ كردند، در حالى كه علم و اطلاع داشتند.؟(5)

ـ بلکه با برهان و دلیل: «أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ هذا ذِكْرُ مَنْ مَعِيَ وَ ذِكْرُ مَنْ قَبْلي‏ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُمْ مُعْرِضُونَ» ؛ آيا آن ها معبودانى جز خدا برگزيدند؟! بگو: «دليلتان را بياوريد! اين سخن كسانى است كه با من هستند، و سخن كسانى [پيامبرانى‏] است كه پيش از من بودند!» امّا بيشتر آن ها حق را نمى‏ دانند و به همين دليل (از آن) روى گردانند.(6)

«وَ مَنْ يَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ لا بُرْهانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّما حِسابُهُ عِنْدَ رَبِّهِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الْكافِرُونَ»؛ و هر كس معبود ديگرى را با خدا بخواند- و مسلّماً هيچ دليلى بر آن نخواهد داشت- حساب او نزد پروردگارش خواهد بود يقيناً كافران رستگار نخواهند شد.!(7)
این ها بخشی از اصول گفتگو در اسلام است.

ـ نکته دوم:
میان ابراز عقیده و تبلیغ عقیده تفاوت است. قرآن ابراز عقیده آن هم با رعایت اصولی که بیان شد را اجازه می دهد اما مساله تبلیغ عقیده طبعا در صورتی مورد امضای قرآن است که آن عقیده حق و حقیقت باشد و در غیر این صورت کسی که عقیده خود را تبلیغ می کند و نیز کسی که آن را می پذیرد را مستحق دوزخ می داند: «وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا لَنْ نُؤْمِنَ بِهذَا الْقُرْآنِ وَ لا بِالَّذي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ لَوْ تَرى‏ إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ يَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلى‏ بَعْضٍ الْقَوْلَ يَقُولُ الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذينَ اسْتَكْبَرُوا لَوْ لا أَنْتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنينَ، قالَ الَّذينَ اسْتَكْبَرُوا لِلَّذينَ اسْتُضْعِفُوا أَ نَحْنُ صَدَدْناكُمْ عَنِ الْهُدى‏ بَعْدَ إِذْ جاءَكُمْ بَلْ كُنْتُمْ مُجْرِمينَ»؛ كافران گفتند: «ما هرگز به اين قرآن و كتاب هاى ديگرى كه پيش از آن بوده ايمان نخواهيم آورد!» اگر ببينى هنگامى كه اين ستمگران در پيشگاه پروردگارشان (براى حساب و جزا) نگه داشته شده‏اند در حالى كه هر كدام گناه خود را به گردن ديگرى مى‏ اندازد (از وضع آن ها تعجّب مى‏ كنى)! مستضعفان به مستكبران مى‏ گويند: «اگر شما نبوديد ما مؤمن بوديم!» (امّا) مستكبران به مستضعفان پاسخ مى‏ دهند: «آيا ما شما را از هدايت باز داشتيم بعد از آن كه به سراغ شما آمد (و آن را بخوبى دريافتيد)؟! بلكه شما خود مجرم بوديد.!»(8)

ـ نکته سوم:
مساله احترام به صاحبان باورهای مخالف و باور ایشان مورد تاکید اسلام است تا جایی که قرآن مسلمانان را حتی از توهین به بت های مشرکین نهی می کند: «وَ لا تَسُبُّوا الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ»؛ (به معبود) كسانى كه غير خدا را مى‏خوانند دشنام ندهيد، مبادا آن ها (نيز) از روى (ظلم و) جهل، خدا را دشنام دهند.(9)
در روايات اسلامى نيز منطق قرآن درباره ترك دشنام به گمراهان و منحرفان، تعقيب شده و پيشوايان بزرگ اسلام به مسلمانان دستور داده ‏اند هميشه روى منطق و استدلال تكيه كنند و به حربه بى ‏حاصل دشنام نسبت به معتقدات مخالفان، متوسل نشوند.(10)

در نهج البلاغه مى ‏خوانيم كه امام على (علیه السلام) به جمعى از يارانش كه پيروان معاويه را در ايام جنگ صفين دشنام مى‏ دادند مى‏ فرمايد: «إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ‏ تَكُونُوا سَبَّابِينَ‏ وَ لَكِنَّكُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَكَرْتُمْ حَالَهُمْ كَانَ أَصْوَبَ فِي الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فِي الْعُذْرِ»؛ من خوش ندارم كه شما فحاش باشيد، اگر شما به جاى دشنام، اعمال آن ها را برشمريد و حالات آن ها را متذكر شويد (و روى اعمالشان تجزيه و تحليل نمائيد) به حق و راستى نزديك تر است و براى اتمام حجت بهتر.(11)
البته همان طور که روشن است توهین به عقیده و نقادی آن دو مقوله متمایز از یکدیگر است.

با توجه به مطالب گذشته عرض می کنیم:
1- آزادی بیان در اسلام دارای محدودیت هایی است همان طور که آزادی عقیده نیز چنین است مثلا کسی که حقانیت اسلام را دریابد و آن را بپذیرد حق ندارد بصورت علنی از عقیده اسلامی خود بازگردد: «إِنَّ الَّذينَ ارْتَدُّوا عَلى‏ أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى‏ لَهُمْ»؛ كسانى كه بعد از روشن شدن هدايت براى آن ها، پشت به حق كردند، شيطان اعمال زشتشان را در نظرشان زينت داده و آنان را با آرزوهاى طولانى فريفته است.!(12)

«وَ مَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَيَمُتْ وَ هُوَ كافِرٌ فَأُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ»؛ و هر كس از شما مرتد شود و از دينش برگردد، و در حال كفر بميرد، تمام اعمال نيك او در دنيا و آخرت بر باد مى‏ رود و آن ها اهل دوزخند و جاودانه در آن مى‏ مانند.1(12)

«كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْماً كَفَرُوا بَعْدَ إِيمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ، أُولئِكَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ، خالِدِينَ فِيها لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ، إِلاَّ الَّذِينَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ»؛ چگونه خداوند جمعيتى را هدايت مى ‏كند كه بعد از ايمان و گواهى به حقانيت رسول و آمدن نشانه‏ هاى روشن براى آن ها، كافر شدند؟! و خدا، جمعيت ستمكاران را هدايت نخواهد كرد، كيفر آن ها، اين است كه لعن (و طرد) خداوند و فرشتگان و مردم همگى بر آن هاست، همواره در اين لعن (و طرد و نفرين) مى ‏مانند، مجازاتشان تخفيف نمى ‏يابد، و به آن ها مهلت داده نمى‏ شود، مگر كسانى كه پس از آن، توبه كنند و اصلاح نمايند، (و در مقام جبران گناهان گذشته برآيند، كه توبه آن ها پذيرفته خواهد شد،) زيرا خداوند، آمرزنده و بخشنده است.(14)

2- تبلیغ عقیده انحرانی در جامعه اسلامی مقبول نیست و این مطلب در تنافی با آزادی مطلق بیان است نه مطلق آزادی بیان. به عبارت دیگر، محدودیتی که اسلام در این باره قایل است تنها با این دیدگاه در تضاد است که «باید بیان مطلقا آزاد باشد» در حالی که اسلام این دیدگاه را نمی پذیرد و به «آزادی محدود بیان» قایل است که طبق این دیدگاه هیچ تنافی و تضادی میان آزادی بیان و عدم آزادی تبلیغ عقیده انحرافی وجود ندارد.

3- هر اعتقادی به خودی خود قابل احترام نیست اما لازم است به دارنده آن اعتقاد احترام گذاشت و از توهین به باور او پرهیز نمود هر چند آن اعتقاد به خودی خود باطل و پوچ است.

ــــــــــــــــــ
(1) الرحمن/ 3و4.
(2) توبه/ 6.
(3) غافر/ 5.
(4) انعام/ 10.
(5) بقره/ 75.
(6) انبیا/ 24.
(7) مومنون/ 117.
(8) سبا/ 31و32.
(9) انعام/ 108.
(10) تفسير نمونه، ج‏5، ص: 39.
(11) بخش خطبه ها، کلام 206.
(12) محمد/ 25.
(13) بقره/ 217.
(14) آل عمران/ 86 ـ 89.

نارگیل;612953 نوشت:
با سلام واحترام خدمت کارشناس محترم ودوستان عزیز .ایا ازادی عقیده وبیان در اسلام دارای محدودیتی است یا اینکه انسان می تواند اعتقادات وافکار خود را تا هر اندازه بیان کند .2. ایادر جامعه اسلامی هرکس می تواند هر اعتقادی که دارد را ترویج کند مثلا یک بودا می تواند اعتقاد خود را مطرح وتبلیغ کند در غیر این صورت ایا با ازادی در تضاد نمی باشد3.ایا هر اعتقادی قابل احترام است مثلا عده ای گاو پرست هستند ایا باید به اعتقاد انها احترام گذاشت.تشکر

نمیگم اعتقادشون محترم بشمور ولی خودشون رو محترم بشمور .به اعتقاد کسی هم توهین نکن .وگرنه اوناهم حق خودشون میدونن ب اعتقادات تو توهین کنن

موضوع قفل شده است