جمع بندی مخاطب شناسی؛ شما جزو کدام دسته هستید؟
تبهای اولیه
بسم الله الرحمن الرحیم
[/]
[=&]یکی از مواردی که بنده حقیر همیشه نسبت به آن دغدغه داشته ام و برایم مهم بوده اینکه بدانم چرا افراد از پذیرش حقایق دینی سرباز میزنند و آن ها را نمیپذیرند؟ [/]
[=&]همه ما انسانها به دنبال کشق حقایق در این عالم هستیم و برای پی بردن یه این حقایق ناگزیر هستیم سوال کنیم ،تحقیق و پژوهش کنیم و وبا افراد وارد بحث شویم،هیچ کس نیست که دوست نداشته باشد حقیقت را بداند زیرا انسانها فطرتا حقیقت جو هستند[/]
[=&]
اما هیچگاه با خود فکر کردیم در پرسیدن سوالات یا مباحثه با دیگران به دنبال چه هستیم ؟ آیا واقعا به دنبال رسید به پاسخ صحیح و منطقی و عقلانی و شرعی هستیم یا نه در عین حال که به دنبال رسیدن به پاسخ صحیح هستیم میخواهیم پاسخ های اشتباه خود را نیز به اثبات برسانیم؟ خب اگر اینگونه باشد پس دیگر دانستن حقایق به چه درد ما میخورد؟
[/]
[=&]حال سوال من از شما استاد بزرگوار و شما کاربران گرامی این است:
[/]
[=&]به راستی چرا گاهی با وجود اینکه میدانیم داریم اشتباه میکنیم،میدانیم حرف طرف مقابل صحیح است اما باز در برابرش موضع میگیریم و حرف او را نمیپذیریم؟!
[/]
[=&]بنده برای خودم یک دسته بندی انجام داده ام که شاید بتوان به پاسخ این سوال تاحدودی رسیداما ممکن است جامع و کامل نباشد که از شما بزرگوران تقاضا دارم در تکمیل این دسته بندی و رسیدن به این پاسخ که چرا گاهی با وجود اینکه حقانیت طرف مقابل یا حرف طرف مقابل برای ما ثابت شده است باز آن را نمیپذیریم؟ بنده حقیر را یاری رسانید
[/]
[=&]1- یک عده معتقد به دین اسلام هستندو دنبال پیدا کردن راه درست می باشند،این دسته از افراداز سر بی اطلاعی و و نا آگاهی به دستورات دین عمل نمیکنند و آن را نپذیرفته اند که اگر مطابق دستورات اسلام برایشان دلیل بیاوریم الحمدالله سریع میتوانند راه درست را پیدا کنند که این از برکات دین اسلام و مسلمانی است
2-عده ای دیگر معتقد به دین اسلام هستند اما دوست ندارند حقیقت را بفهمند ،چونکه انجام فرایض الهی و واجبات برایشان سخت است و مشقت دارد ،تنبلیشان میشود یا به ضررشان میشودیا انجام گناه برایشان لذت دارد پس ترکش برایشان سخت است مثلا اینها اگر بپذیرند فلان حرام یا گناه مضر است مجبورند از این لذت حرام دست بکشند که برایشان سخت است! یا اگر بپذیرند باید واجبات را انجام داد مجبورند کمی به نفسشان سختی بدهند و برایشان خوشایند نیست!و غیره... پس شروع میکنند به هزار و یک دلیل آوردن که کارشان را توجیه کنند کلا این افراد گناهان و خطاهایشان را این گونه توجیه میکنند ،گاهی با بیان آیات و روایات برای این افراد ،متنبه میشوند، اما گاهی هم آنقدر ترک واجب و انجام محرمات برایشان شیرین میشود و آنقدر نفسانیاتشان برآنها غلبه دارد که کم کم خودشان را به خواب میزنند تا کسی نتواند بیدارشان کند و کم کم اعتقاداتشان از دست میدهدند که دیگر کاری از دست کسی بر نمی آیند زیرا به نصایح دلسوزانه دیگران گوش ندادند و خودشان اینگونه خواستند! ضررش را هم خودشان هم در زندگی دنیایی و هم در آخرت می بینند ! با این گروه تاوقتی خودشان را به خواب نزده اند میشود بحث کرد اما از لحظه ای که خودشان را به خواب میزنند دیگر نباید برایشان وقت گذاشت و باید بحث را پایان داد، و فقط برایشان دعا کرد بلکه از خواب غفلت بیرون بیایند ! به هر حال انسانها آخرتشان را خودشان رقم می زنند وتاسفش را هم در آخرت خودشان میخورند،(که به نظرم بیشترافرادی که حقایق را نمیپذیرند شمامل این دسته میشوند )
3- عده ای دیگرمعتقد و متدین و حتی مسلمان نیستند،اما لجوج و مغرض هم نیستند و افراد منطقی هستند، اینها را اول باید پایه اعتقاداتشان را ساخت زیرا مسائلی که ما از ان صحبت می کنیم ریشه در اعتقادات دارد، شاید بتوان با بعضی مطالب علمی افراد را قانع کرداما همه همیشه دلایل علمی وجود ندارد! بر خلاف اسلام که برای همه چیز می توانیم دلیل داشته باشیم! پس باید در حد توان برایشان توضیح داد شاید پذیرفتند اما باید سعی کرد اعتقادات دینی آنان را تقویت کرد زیرا در غیر این صورت باز گمراه می شوند !
4- عده ای دیگر هم هستند که نه تنها معتقد و متدین نیستندبلکه درعین حال لجوج و مغرض هم هستند و دنبال پیدا کردن حق و حقیقت نیستند اینها افراد لذت طلب و منفعت جویی هستند که برای رد کردن حرفای منطقی طرف مقابل حاضرند به زمین و زمان ،خوب وبد، درست و نادرست استدلال کنند، چنان مغالطه میکنند و صغری کبری های عجیب و غریبی کنار هم می چینند که انسان به حالشان تاسف میخورد که اینقدر از عقلشان برای اثبات حرف نادرست خود استفاده می کنند تا گمراه بمانند !! ، با این گروه وارد بحث شدن سودی ندارد زیرا اصلا دنبال جواب نیستند پس نباید روی این افراد وقت گذاشت
از اینکه بنده را در رسیدن به این پاسخ راهنمایی می فرمایید سپاسگزارم
خداوند عاقبت همه ما را ختم به خیر بگرداند ،ان شاءالله
یازهرا(س)
[/]
سلام بر شما
خب من كه استفاده كردم ولي اجازه بدهيد همين نكات را در قالب ديگري بيان كنم
بحث در حد يك كتاب است ولي محورها را دقت كنيد
توجه به عايق هاي ارتباطي
عايق هاي خود ساخته (ميل به برتري، ميل به پيشرفت و...)
عايق هاي ديگر ساخته (شبهات)
عايق هاي طبيعي ( جهل، دوري از منبع اطلاعات)
عايق هاي ظاهري
و عايق هاي ريشه اي (خودخواهي عايق ريشه اي است)
علل نپذيرفتن حقايق
علل روحي - اخلاقي
علل روان شناختي( ذهني)
علل زيستي
علل اجتماعي
علل اقتصادي علل
جامعه شناختي
و....
تركيب و تعارض اميال
ما در وجودمان انگيزه ها و اميال متفاوتي داريم
گاهي اين اميال با هم تركيب مي شوند ميل جنسي و ميل به تكامل و يا ميل به بقا
گاهي با هم تعارض واقعي دارند. ميل به خودخواهي و ميل به حق خواهي
گاهي هم تعارض ظاهري است و تعارض قابل رفع است كه با اخلاق و شرع هم سازگاري مي توانند داشته باشند.
در تعارض هر كدام كه قوي تر باشد، هيجاني تر باشد، و تبليغ بيشتري شود و....پيروز است.
علل روان شناختي
-مثلا فردي چون ضريب هوشي بالا ندارد ابزار دست ديگران مي شود و راحت بر امواج شايعات و شبهات سوار مي شود
-يا در دوران نوجواني ميل به تقليد و ميل به ضد تقليد(استقلال طلبي و تفرد) جلوه مي كند. فرد از سوي همرنگ جماعت مي شود و از سويي در بحران هويت قرار مي گيرد و مي خواهد باورها و ارزش هاي والديني را شخم بزند و بابذرهاي شناختي و عاطفي و رفتاري خودش باز سازي كند
- افراد خود شيفته: شخصيت خود شيفته ميل به برتري دارد و خود را مركز عالم مي بيند
علل جامعه شناختي
مثلا گاهي افراد مغرض اطلاعات ناقص به ديگران مي دهند( ايجاد عايق ضخيم)
تذكر: مدتي است سايت براي من مشكلاتي به بار آورده احتمالا شما مطالب من را پشت سرهم مي بينيد
من فکر میکنم گاهی اوقات پیشفرض ذهن ما از کسی که سوالی در زمینه دینی یا حتی سیاسی براش پیش اومده منفی میشه.
به همین علت شاید ادامه بحث با لجبازی ادامه پیدا کنه.
به شخصه خودم در همین سایت سوالی رو مطرح کردم که واقعا هدفم دونستن نظر دین بود نه هیچ چیز دیگه اما در جوابهاییکه به من داده شد احساس کردم به نوعی به شخصیت من توهین شده حالا یا من حساسم یا واقعا همینه...
عکسشم دیدم کاربری بود که شبهات مطرح میکرد و کارشناس همراه با خونسردی و متانت جوابشونو میدادن و بحث به نتیجه رسید.
به همین علت شاید ادامه بحث با لجبازی ادامه پیدا کنه. به شخصه خودم در همین سایت سوالی رو مطرح کردم که واقعا هدفم دونستن نظر دین بود نه هیچ چیز دیگه اما در جوابهاییکه به من داده شد احساس کردم به نوعی به شخصیت من توهین شده حالا یا من حساسم یا واقعا همینه... عکسشم دیدم کاربری بود که شبهات مطرح میکرد و کارشناس همراه با خونسردی و متانت جوابشونو میدادن و بحث به نتیجه رسید.من فکر میکنم گاهی اوقات پیشفرض ذهن ما از کسی که سوالی در زمینه دینی یا حتی سیاسی براش پیش اومده منفی میشه.
سلام علیکم خواهر گرامی و رحمة الله و برکاته،
نمیدانم چقدر به تاپیک ارتباط دارد ولی از طرفی حق با شماست از طرفی شاید حق با آن دیگرانی که نسبت به شما جبهه گرفتهاند هم باشد (نمیدانم منظورتان کدام تاپیک است و آن افراد چه کسانی هستند و خودم هم خدای ناکرده شاملشان هستم یا نه ولی اگر هستم ازتان عذرخواهی میکنم) و همینکه فرمودید جای دیگر کسی بود که شبهات مطرح میکرد و با کمال خونسردی به او پاسخ داده میشد هم به نظرم نشان میدهد که شاید کسانی که مقابل شما جبهه گرفته بودند حق داشته بوده باشند.
تا چند سال پیش حقیر هم نحوهی پاسخ دادن خودم به سؤالات را بر دو اساس انتخاب میکردم، یکی خود سؤال و دیگری شخص سؤالپرسنده، اما بخش اول به اطلاعات خودم و اینکه در پاسخ چه میتوانم بگویم ارتباط داشت و بخش دوم به فاکتورهای زیادی در مورد کسی که سؤال میپرسد، اینکه در چه سطحی باید با او صحبت کرد شاید فاکتور اصلی باشد ولی برای حقیر یک فاکتور اصلی دیگر هم وجود داشت و آن لحن سؤال پرسنده بود، اینکه او دارد میپرسد که بهش جواب بدهم یا میخواهید دین را مسخره کند یا چیز دیگر ... اما چند سال پیش با کسی آشنا شدم که دیدم لحنش به نظر کاملاً مغرضانه است ولی خودش این را نمیداند و قصدش هم مغرضانه نیست و واقعا دارد میپرسد که بداند! خیلی عجیب بود که کسی نسبت به نرم جامعه اینقدر متفاوت باشد و نرم جامعه را نشناسد که یک جملهبندی خاص چه معانی خاصی را در مخاطب ایجاد میکند و در نتیجه برای این قصد خاص مناسب هست یا نه. ولی در هر صورت فهمیدم که چنین کسی وجود دارد، اگرچه همه کمابیش این نقص در انتخاب جملات و کلمات مناسب در یک بحث را داریم ولی در برخی افراد این نقص پررنگتر است. اما با وجود داشتن چنان تجربهای فکر کنم هنوز باز لحن مخاطبم در نحوهی پاسخگوییم مؤثر باشد، ترسم از این است که شما هم سؤالتان را آنطور خاص پرسیده باشید و مثلاً سؤال را طوری طرح کرده باشید که همه فکر کنند شما در صدد ایجاد شبهه هستید و نه در صدد رفع شبهه برای خودتان. امکانش هست؟ اگر خیر که مایهی شرمندگی حقیر و امثال حقیر خواهد بود ولی اگر بله خوب است که تا دیدید بحث دارد به جهت اشتباه میرود توضیح بدهید که منظورتان دقیقا چیست و چرا این سؤال را میپرسید، اینطوری ان شاء الله آتش همه فروکش میکند و آرامش و اعتماد متقابل بر بحث حاکم میشود، ان شاء الله، ان شاء الله
یا علی علیهالسلام
به راستی چرا گاهی با وجود اینکه میدانیم داریم اشتباه میکنیم،میدانیم حرف طرف مقابل صحیح است اما باز در برابرش موضع میگیریم و حرف او را نمیپذیریم؟!
سلام
این به شرطی هست که یقین داشته باشیم داریم اشتباه میکنیم
به نظر من که دیگران در اشتباه هستند و من اشتباه نمیکنم حداقل من واقعیت های اطرافمو می بینم ولی بقیه انکار میکنند و فقط از سر لجاجت مخالفت میکنند و هدفی جز تمسخر و تحقیر هم ندارند
و هر چی هم گوشزد میکنی یا برایشان توضیح میدهی با بهانه های واهی که بسیاری زمان تاریخش گذشته قصد مخالفت دارند.
به نظرم منم جزء دسته سوم هستم مسلمان هستم ولی متعقد به همه احکام نیستم چرا که هر کدومشون شرایط خود رو می طلبه و احتمال داره در برهه ای از زمان اصلا کارایی نداشته باشد در کل من آدم منطقی هستم ولی راهی برای تقویت اعتقاداتم بیشتر از این وجود ندارد تمامی منابع موجود از گذشته مونده همه رو هم مردان نوشته اند و کسی هم نمیتونه آنها را تغییر دهد البته خیلی از موارد به روز میشن ولی احکامی که من با آنها مخالفت دارم رو مردان احکام نویس در زمره تغییرناپذیرها قرار داده اند و اسانترین و ساده ترین راه رو انتخاب کردند و با بیان مصلحت و ... از زیر بار توجیه آن خود را خلاص میکنند.
سلام
این به شرطی هست که یقین داشته باشیم داریم اشتباه میکنیم
به نظر من که دیگران در اشتباه هستند و من اشتباه نمیکنم حداقل من واقعیت های اطرافمو می بینم ولی بقیه انکار میکنند و فقط از سر لجاجت مخالفت میکنند و هدفی جز تمسخر و تحقیر هم ندارند
و هر چی هم گوشزد میکنی یا برایشان توضیح میدهی با بهانه های واهی که بسیاری زمان تاریخش گذشته قصد مخالفت دارند.
به نظرم منم جزء دسته سوم هستم مسلمان هستم ولی متعقد به همه احکام نیستم چرا که هر کدومشون شرایط خود رو می طلبه و احتمال داره در برهه ای از زمان اصلا کارایی نداشته باشد در کل من آدم منطقی هستم ولی راهی برای تقویت اعتقاداتم بیشتر از این وجود ندارد تمامی منابع موجود از گذشته مونده همه رو هم مردان نوشته اند و کسی هم نمیتونه آنها را تغییر دهد البته خیلی از موارد به روز میشن ولی احکامی که من با آنها مخالفت دارم رو مردان احکام نویس در زمره تغییرناپذیرها قرار داده اند و اسانترین و ساده ترین راه رو انتخاب کردند و با بیان مصلحت و ... از زیر بار توجیه آن خود را خلاص میکنند.
سلام علیکم سرکار نگار،
ما شاء الله چه اعتماد به نفسی دارید شما ... :ok:
خوب به عنوان یک آدم منطقی برای این همه اتهامی که به دیگران وارد کردید آیا دلیل منطقی دارید جز اینکه بفرمایید حرفهایشان و دلایلشان برایتان قابل هضم نیست یا دوست ندارید باورشان کنید؟ :Gig:
یا شاید هم ما و اجداد ما و اجداد خودتان آنقدر ناپاک هستیم و یا بودهایم که دلیلی برای شما باقی نگذاشتهایم که بتوانید به آن استناد کنید و به همین خاطر دلیلی برای بیان کردن ندارید و فقط چون از میان ما تنها فطرت شما پاک و الهی باقی مانده است متوجه خطا بودن آن مسائل شدهاید؟ :Gig:
یا شاید به شما وحی شده یا کتاب آسمانی از قدیم به دستتان رسیده است که در آن ما به شرارت توصیف شدهایم و شما آنرا از طرف خدا میدانید؟ :Gig:
آیا با این حال باز باقی افراد بدیهیات را انکار میکنند و به شما توهین میکنند و شما جز گفتن حقیقت کار دیگری نکردهاید؟ عجیب نیست که تمام بزرگان دین که اساتید اخلاق و عرفان بودهاند متهم شما باشند و غربیها و یهودیان مدافع و موافق با شما؟ آیا وقت آن نرسیده است که کمی هم نفس خود را متهم کنیم؟
یا علی علیهالسلام
ما شاء الله چه اعتماد به نفسی دارید شما ...
اگر میدونستم اینطور جواب میدید هیچ وقت نمیومدم نظر بدم
خوب به عنوان یک آدم منطقی برای این همه اتهامی که به دیگران وارد کردید آیا دلیل منطقی دارید جز اینکه بفرمایید حرفهایشان و دلایلشان برایتان قابل هضم نیست یا دوست ندارید باورشان کنید؟
اتهام؟؟؟؟؟؟ تو هر تاپیکی رفتیم هرهر و کرکر بهمون خندیدن اون وقت میگید اتهام میزنید .
دلایلشان رو دوست ندارم قبول کنم برایم قابل هضم نیست. دنیا و آخرت رو هر جور که دوست دارند تفسیر کرده اند فکر کردند بچه دارند گول میزنند هر چی جلوتر میرم به اشتباه بودن راهشان بیشتر ایمان میارم
یا شاید هم ما و اجداد ما و اجداد خودتان آنقدر ناپاک هستیم و یا بودهایم که دلیلی برای شما باقی نگذاشتهایم که بتوانید به آن استناد کنید و به همین خاطر دلیلی برای بیان کردن ندارید و فقط چون از میان ما تنها فطرت شما پاک و الهی باقی مانده است متوجه خطا بودن آن مسائل شدهاید؟
من کی گفتم کسی ناپاک است منابعی که هست همه رو مردان نوشتند به یقین رسیدم از مردان به زنان خیری نرسیده و نمیرسد پس دوست ندارم برم دوباره توجیهات اونها رو بخونم خودم رو فریب بدم
یا شاید به شما وحی شده یا کتاب آسمانی از قدیم به دستتان رسیده است که در آن ما به شرارت توصیف شدهایم و شما آنرا از طرف خدا میدانید؟
نخیر بنده دارم جامعه و مردم اطرافمو می بینم بغیر از برخی از کاربران اینجا که همیشه همه چیز رو رد میکنند من و بقیه مردم هم عقیده هستیم پس مطمئن شدم شماها برخلاف بقیه هستید و هر چی هم برایتان دلیل و مدرک آورده شود فایده ایی نخواهد داشت شما با پیش ذهنیتی که درباره زنان دارید و البته غرور مردانه تان هیچ وقت نخواهید توانست واقعیت رو ببینید ( شمایی که گفتم منظور شخص شما نیست کلی بود )
غربیها و یهودیان مدافع و موافق با شما؟
من اصلا اسمی از غرب و یهود بردم مشکل اینجاست تا حرفی زده میشه همه از غرب و دسیسه دشمن می بینند نخیر جناب باء من ایرانی ام پایم رو از کشور هم بیرون نذاشتم تو همین جا اگر بخواهیم میشه حقیقت رو به درستی دید ولی چرا باز انکار میشه الله اعلم اگر گفته میشه حکمی ظلم است آیا توطئه غرب است؟
حالا همه اینها به کنار ، این دنیا هم بیخیال، ولی تفاسیری که درباره آخرت دارند اوج تحقیر زن است نیازهای این دنیا و آن دنیا رو برابر نمیدانند ولی شهوت مردان سرجای خودشه زن باز باید مثل یه کلفت تو خونه بمونه با هزاران حوری و زن همسرش سر کنه تنها افتخارش هم همین باشه که هیچ غریبه ایی او را جز همسر عیالوارش نخواهد دید فکر میکنند اگر یک غریبه چشمش به زن بیفته جهان کن فیکون میشه !!!!
خودشون هر روز با هزار حوری سر کنن زن هم وسیله ایی برای سرگرمیشان باشد قبلا شک میکردم با تعریفی که از بهشت شد دیگه محاله شک کنم باور کنید انگار بهم وحی منزل شد آخه این همه تفاسیر بچه گانه، نذاشتند بهشت هم از تفاسیرشون نجات پیدا کنه زنان رو بچه فرض کردند که بقول جناب صادق میشه با یه شیرینی فریبشون داد
ما زن هستیم خودمون رو بهتر میشناسیم یا مردان، جالب اینجاست به سرشت و فطرتمون هم پی بردند دیگه تموم شد من شکم به یقین تبدیل شد با خیلی از احکام اسلام موافقم ولی با احکام زنانش نه.
عده ای دیگرمعتقد و متدین و حتی مسلمان نیستند،اما لجوج و مغرض هم نیستند و افراد منطقی هستند، اینها را اول باید پایه اعتقاداتشان را ساخت زیرا مسائلی که ما از ان صحبت می کنیم ریشه در اعتقادات دارد،
شاید گروه سوم کسانی که باهاشون بحث کردیم میگن ما از پایه اعتقاداتمون را باید بسازیم البته من جواب اکثر سوالاتم روگرفتم ولی خوب این جواب ها نه با اخلاق و عقل نمیخونه اگر هم تا هزار سال دیگه هم دنبال جواب باشم هرگز نمیتونم این جواب ها رو بپذیرم برخی اوقات در انجمن که به خاطر ترس از مخالفت با حکم خدا و اینکه نکنه حرفم روی بقیه تاثیر بزاره چیزی رو پذیرفتم ولی نمیتونم خودم رو گول بزنم هرگز به خاطر درست بودنش نبوده
دوست ندارم بیشتر از این هم سراغ حقایق برم و بدونم نظرات مخالفین ما درسته اخه هیچی به نفع ما نیست نه روایات نه آیات میترسم تحقیقات بیشتر در اعتقاداتم تاثیری بزاره و شکم بیشتر شود پذیریش این مسائل یعنی باور اینکه خدا یک جنس رو برتر قرار داده پذیریش این مسائل یعنی احساس حقارت تنها دلیل ما وجدان و عقل و اخلاقه که نشان میده ما درست میگیم حالا بچه ها تو بحثها میگن این افکار نشانه تاثیرات غرب و فمینیسم و .. ولی من تا جایی که به خاطر دارم از زمان بچگی هم این افکار رو داشتم ربطی به این مسائل ندارد فقط توصیه دوستان باعث شد برم نظرات دیگران رو درباره زنان بخونم بعد متوجه شدم اینها چقدر خوب ما رو شناختند در واقع علم خیلی در حق ما لطف کرده و یافته هاش براساس واقعیته نه براساس عقاید جنس دیگر در حالی که احکام براساس عقاید و منافع یک جنس است نه براساس شناختی که از زنان دارد
بهرحال خدایی که در ذهنم ساختم با خدایی که این احکام معرفی میکنند خیلی متفاوت است خدایی که جواب هر بدی و خوبی رو میده و این احکام کوچکترین تاثیری در حکمش ندارد
به راستی چرا گاهی با وجود اینکه میدانیم داریم اشتباه میکنیم،میدانیم حرف طرف مقابل صحیح است اما باز در برابرش موضع میگیریم و حرف او را نمیپذیریم؟!
آیا واقعا به دنبال رسید به پاسخ صحیح و منطقی و عقلانی و شرعی هستیم یا نه در عین حال که به دنبال رسیدن به پاسخ صحیح هستیم میخواهیم پاسخ های اشتباه خود را نیز به اثبات برسانیم؟ خب اگر اینگونه باشد پس دیگر دانستن حقایق به چه درد ما میخورد؟
هر کدوم از طرفین مطمئن هستند صحبت خودشان درست است و گرنه کسی که واقعا دنبال جواب است باید در مقابل حرف حق تسلیم شود من در خیلی از بحث ها حرف مخالفین رو میپذیرم چون آنچنان شناختی از مردان ندارم از طرفی اقایان هم شناختی از زنان ندارند پس چرا میخوان عقاید خود را بر دیگران تحمیل کنند یه جوری صحبت می کنند که زنان اینگونه دوست دارند اینجوری به کمال میرسند باید این راه رو برن انگار طرف یه مدت خانم بوده نیازهای خانم ها رو متوجه شده میدونه خانم ها چه چیزی براشون افتخاره چه چیزی بی ارزشه والا من ازوقتی خودم رو شناختم هیچ یک از این ارزش هایی که برای زنان میشمارند باعث افتخارم نشده و نخواهد شد شاید برای زن دیروز صحبت های اینان درست باشه ولی برای زن امروز چیزهای دیگه ای اهمیت پیدا کرده ما خودمان بهتر میدونیم چه چیزی رو دوست داریم
مثلا دیروز زنی از تعصب و غیرت زیادی شوهرش خوشحال میشده ولی امروزه زنان این افراد را دارای مشکل خطاب میکنند یا مثلا اشتغال و تحصیل برای زنان ارزش نداشته امروزه این موارد جزء موارد ضرورری زندگی خیلی از زنان شده یا اینکه زن دیروز مطیع بی چون و چرای شوهرش بوده امروزه دیگه کسی زیر بار حرف زور نمی رود زنی که مثل مردان در این جامعه حضور دارد در خرج و مخارج زندگی شریک میشود به تحصیل و اشتغال پرداخته باید وادار به پذیرش چنین احکامی کرد به جای اینکه از این تغییرات که به زنان ارزش داد استقبال کنند باید علیه آن جبهه گرفت؟
واقعا یه صحبت هایی میکنن آدم از تعجب میمونه چی بگه از اینکه برای زن بهترین چیز ندیده شدن است و اینکه حتی در بهشت هم غریبه ای اونا رو نمیبینه بعد که این صحبت ها رو با واقعیات جامعه و افراد موفق مقایسه می کنیم می بینیم که چقدر افکارشون اشتباه است البته این رو هم بگم تمام اختلاف ما سر همین مبحث زنان است وگرنه در سایر احکام مشکلی نداریم
طراح سوال چیز دیگه ای پرسیدن ولی موضوع به جهت خاصی هدایت شد که به نظرم واقعا ارزش داره تاپیکی براش باز بشه و بحث صورت بگیره ولی نه با این تاپیک
من خودم اوایل در بحث ها همیشه خودمو به حق میدونستم و در بحث ها چشم بسته دیگرانی که مخالفم بودند رو نفی می کردم ولی نکته اینجاست که باید بدونیم که طرف مقابل هم عاقله و برای حرفاش دلیل داره و باید حرفهاشو بدون هیچ غرضی شنید و بعد هم بدون تعصب به اون فکر کرد. در بحثها اگه بتونیم خودمونو جای طرف مقابل بگذاریم خیلی تجربیات بیشتری نصیبمون خواهد شد و در بحث هم نهایتا به جمع بندی خواهیم رسید ولی وقتی طرفین اصلا نتونن همدیگه رو درک کنن علنا بحث بیخوده. یک چیزایی با گذر عمر دست ادم میاد
اگر میدونستم اینطور جواب میدید هیچ وقت نمیومدم نظر بدم
...
اتهام؟؟؟؟؟؟ تو هر تاپیکی رفتیم هرهر و کرکر بهمون خندیدن اون وقت میگید اتهام میزنید .
...
دلایلشان رو دوست ندارم قبول کنم برایم قابل هضم نیست.
...
دنیا و آخرت رو هر جور که دوست دارند تفسیر کرده اند فکر کردند بچه دارند گول میزنند هر چی جلوتر میرم به اشتباه بودن راهشان بیشتر ایمان میارم
سلام علیکم سرکار نگار،
راستش این تاپیک دیگر خیلی بیارتباط با بحثهای حقوق زنان و چندهمسری و متعه و حوری و این مسائل است و اگر بخواهیم باز بحثهای آن تیپی با هم داشته باشیم ظلم است هم به آغازگر تاپیک و هم به سایت که سنتی گذاشته شود که تمام راهها به جای خدا به این حرفها ختم شود.
حقیر اگر آن مطالب را گفتم قصد تمسخر شما را نداشتم، شما در یک پاراگراف فرمودید که من درست و منطقی هستم و هر مسلمانی که مخالف من هست اشتباه میکند، من واقعنگر هستم و باقی مسلمین یا در توهم هستند و یا فریب گذشتگان را خورده است و غیره، بعد هم فرمودید منابع دینی که قاعدتاً شامل قرآن و روایات هم میشود توسط مردان نوشته شده است، یا علمایی که دین را تحریف کردهاند و یا امامان که متهم به مردگرایی شدهاند و نادیده انگاشتن زنان. منظورم از اتهام اینها بود ...
به هر حال این دین اسلام تشیع یا از طرف خداست و یا تحریف شده است، شما وقتی معتقد هستید که بخش حقوق زنان آن توسط مردها تحریف شده است این یک اتهام است که تنها وقتی اعتبار دارد که اثبات شود
اگر کسی در تاپیکی به شما خندیده است اشتباه کرده است و اگر حقیر هم این کار را کرده باشم اشتباه کردهام و عذرخواهی میکنم، اگرچی برخی خانمها یا حتی آقایان این مسائل را دستمایهی تمسخر دین و عقاید مسلمین کردهاند و سعی بر بازداشتن مردم از دینداری کردهاند ولی حساب شما و سرکار نگین و برخی خانمهای دیگر سایت و حتی برخی آقایان که گاهی طرف شما را میگیرند از آن دستهی اولی جداست، دغدغهمند بودن شما برای شناخت حقیقت و پایبندی به دین خداوند مشهود است و برای ما هم قابل احترام است.
کسی که یک اربعین زیارت عاشورایش ترک نشود و محبت اهل بیت علیهمالسلام را داشته باشد ما هرگز جرأت نداریم که به او بخندیم و دست بیاندازیمش ... حرف ما سر شخصیت شما نیست و سر برخی تفکرات یا گفتههای شماست ... شما چون گمان میکنید آنچه گفتید حقیقت آشکار و واضحی است شاید متوجه نیستید که چه اتهامهایی را با آن حرفها به چه کسانی متوجه کردهاید.
در هر صورت اینجا جای خوبی برای ادامه دادن به این مباحث نیست ... پاسخ حقیر هم فقط به همان فرمودهی شما بود ... اگر هم شما را زخمخوردهی جریان فکری غربگرایی گمان میکنم شما را در این زخم برداشتن مقصر نمیدانم، این جریانی است که از زمان رضا شاه و شاید کمی قبل از آن شروع شد و خلاصه در زمان پررنگ شد و با جریان رسانهها اوج گرفت و در این بین تشخیص مسائل فطری و غیرفطری از هم دشوار شده است و بحثهای عقلی زیادی را میطلبد که اثبات شود فطرت انسان چطور هست و چرا تمایلات عدهی کثیری از افراد یا به قول شما اکثریت جامعه به امور غیرفطری منحرف شده است که البته شما معتقد هستید تازه به مسیر درستش رسیده است ...
یا علی علیهالسلام
سلام
این به شرطی هست که یقین داشته باشیم داریم اشتباه میکنیم
به نظر من که دیگران در اشتباه هستند و من اشتباه نمیکنم حداقل من واقعیت های اطرافمو می بینم ولی بقیه انکار میکنند و فقط از سر لجاجت مخالفت میکنند و هدفی جز تمسخر و تحقیر هم ندارند
و هر چی هم گوشزد میکنی یا برایشان توضیح میدهی با بهانه های واهی که بسیاری زمان تاریخش گذشته قصد مخالفت دارند.
به نظرم منم جزء دسته سوم هستم مسلمان هستم ولی متعقد به همه احکام نیستم چرا که هر کدومشون شرایط خود رو می طلبه و احتمال داره در برهه ای از زمان اصلا کارایی نداشته باشد در کل من آدم منطقی هستم ولی راهی برای تقویت اعتقاداتم بیشتر از این وجود ندارد تمامی منابع موجود از گذشته مونده همه رو هم مردان نوشته اند و کسی هم نمیتونه آنها را تغییر دهد البته خیلی از موارد به روز میشن ولی احکامی که من با آنها مخالفت دارم رو مردان احکام نویس در زمره تغییرناپذیرها قرار داده اند و اسانترین و ساده ترین راه رو انتخاب کردند و با بیان مصلحت و ... از زیر بار توجیه آن خود را خلاص میکنند
سلام
چون اکثر کسانی که باهاشون بحث کردیم میگن ما از پایه اعتقاداتمون را باید بسازیم البته من جواب اکثر سوالاتم روگرفتم ولی خوب این جواب ها نه با اخلاق و عقل نمیخونه اگر هم تا هزار سال دیگه هم دنبال جواب باشم هرگز نمیتونم این جواب ها رو بپذیرم برخی اوقات در انجمن که به خاطر ترس از مخالفت با حکم خدا و اینکه نکنه حرفم روی بقیه تاثیر بزاره چیزی رو پذیرفتم ولی نمیتونم خودم رو گول بزنم هرگز به خاطر درست بودنش نبوده
دوست ندارم بیشتر از این هم سراغ حقایق برم و بدونم نظرات مخالفین ما درسته اخه هیچی به نفع ما نیست نه روایات نه آیات میترسم تحقیقات بیشتر در اعتقاداتم تاثیری بزاره و شکم بیشتر شود پذیریش این مسائل یعنی باور اینکه خدا یک جنس رو برتر قرار داده پذیریش این مسائل یعنی احساس حقارت تنها دلیل ما وجدان و عقل و اخلاقه که نشان میده ما درست میگیم حالا بچه ها تو بحثها میگن این افکار نشانه تاثیرات غرب و فمینیسم و .. ولی من تا جایی که به خاطر دارم از زمان بچگی هم این افکار رو داشتم ربطی به این مسائل ندارد فقط توصیه دوستان باعث شد برم نظرات دیگران رو درباره زنان بخونم بعد متوجه شدم اینها چقدر خوب ما رو شناختند در واقع علم خیلی در حق ما لطف کرده و یافته هاش براساس واقعیته نه براساس عقاید جنس دیگر در حالی که احکام براساس عقاید و منافع یک جنس است نه براساس شناختی که از زنان دارد
بهرحال خدایی که در ذهنم ساختم با خدایی که این احکام معرفی میکنند خیلی متفاوت است خدایی که جواب هر بدی و خوبی رو میده و این احکام کوچکترین تاثیری در حکمش ندارد
هر کدوم از طرفین مطمئن هستند صحبت خودشان درست است و گرنه کسی که واقعا دنبال جواب است باید در مقابل حرف حق تسلیم شود من در خیلی از بحث ها حرف مخالفین رو میپذیرم چون آنچنان شناختی از مردان ندارم از طرفی اقایان هم شناختی از زنان ندارند پس چرا میخوان عقاید خود را بر دیگران تحمیل کنند یه جوری صحبت می کنند که زنان اینگونه دوست دارند اینجوری به کمال میرسند باید این راه رو برن انگار طرف یه مدت خانم بوده نیازهای خانم ها رو متوجه شده میدونه خانم ها چه چیزی براشون افتخاره چه چیزی بی ارزشه والا من ازوقتی خودم رو شناختم هیچ یک از این ارزش هایی که برای زنان میشمارند باعث افتخارم نشده و نخواهد شد شاید برای زن دیروز صحبت های اینان درست باشه ولی برای زن امروز چیزهای دیگه ای اهمیت پیدا کرده ما خودمان بهتر میدونیم چه چیزی رو دوست داریممثلا دیروز زنی از تعصب و غیرت زیادی شوهرش خوشحال میشده ولی امروزه زنان این افراد را دارای مشکل خطاب میکنند یا مثلا اشتغال و تحصیل برای زنان ارزش نداشته امروزه این موارد جزء موارد ضرورری زندگی خیلی از زنان شده یا اینکه زن دیروز مطیع بی چون و چرای شوهرش بوده امروزه دیگه کسی زیر بار حرف زور نمی رود زنی که مثل مردان در این جامعه حضور دارد در خرج و مخارج زندگی شریک میشود به تحصیل و اشتغال پرداخته باید وادار به پذیرش چنین احکامی کرد به جای اینکه از این تغییرات که به زنان ارزش داد استقبال کنند باید علیه آن جبهه گرفت؟
واقعا یه صحبت هایی میکنن آدم از تعجب میمونه چی بگه از اینکه برای زن بهترین چیز ندیده شدن است و اینکه حتی در بهشت هم غریبه ای اونا رو نمیبینه بعد که این صحبت ها رو با واقعیات جامعه و افراد موفق مقایسه می کنیم می بینیم که چقدر افکارشون اشتباه است البته این رو هم بگم تمام اختلاف ما سر همین مبحث زنان است وگرنه در سایر احکام مشکلی نداریم
سلام علیکم
از شما خواهر خوب و بزرگوارم که در بحث شرکت کردیدو صادقانه نظراتتان را بیان میکنید سپاسگزارم
از نظراتتان واقعا استفاده کردم چون در رسیدن به جواب سوالم خیلی میتواند کمکم کند
بنده اول دو مطلب را بگویم
1- همین که در این سایت هستید که یک سایت مذهبی و یگ گفتگوی دینی است نشان از روح معنوی و حقیقت جوی شما دارد ،پس اگر در مواردی که در بالا فرمودید هنوز نمیتوانید حرف طرف مقابل را بپذیرید شاید به این دلیل باشد که هنوز به این نتیجه نرسیدید که افرادی که مقابل شما هستند و میخواهند از طریق دین شما را قانع کنند شما را دوست دارند ،آنها راه درست را پیدا کرده اند و دلشان میخواهد آن را به شما هم یاد بدهند تا شماهم راه درست را بدانید مثل خودشان که روزی مسیر درست را نمیدانستند و فرد دیگری به آنها یادداده است ،و شماهم وقتی مسیر درست را پیدا کردید در آینده به دیگران یاد خواهید داد (یعنی آدمهای خودخواهی نیستند که تنهایی راهی که درمسیر حق است را بروند و کاری به دیگران نداشته باشند دلشان میخواهد همه آن راه را یاد بگیرند و این خصلت و این نعمت را رسول خدا(ص) در قلبهای شیعیانشان به یادگار گذاشته اند )
2- یک پیشنهادنیز برای شما خواهر خوبم دارم،حتما این مباحثی را که مطرح نموید را به صورت یک تاپیک دربیاورید تا انشاءالله آنجا بتوانید با کاربران به صورت کسترده صحبت کنید و به لطف الهی به پاسخ صحیحی برسیم
و اما یک سوالی از شما دارم،شما اگر طرف مقابلتان چگونه دلیل و منطق بیاورد میپذیرید،طبق کدام اصول؟ طبق آیات و روایات ،طبق علوم روز ،طبق نظرات دانشمندان یا هرچیز دیگری که اکنون به ذهن بنده حقیر نمیرسد؟
یازهرا(س)
سلام علیکم خواهر گرامی و رحمة الله و برکاته،
نمیدانم چقدر به تاپیک ارتباط دارد ولی از طرفی حق با شماست از طرفی شاید حق با آن دیگرانی که نسبت به شما جبهه گرفتهاند هم باشد (نمیدانم منظورتان کدام تاپیک است و آن افراد چه کسانی هستند و خودم هم خدای ناکرده شاملشان هستم یا نه ولی اگر هستم ازتان عذرخواهی میکنم) و همینکه فرمودید جای دیگر کسی بود که شبهات مطرح میکرد و با کمال خونسردی به او پاسخ داده میشد هم به نظرم نشان میدهد که شاید کسانی که مقابل شما جبهه گرفته بودند حق داشته بوده باشند.
تا چند سال پیش حقیر هم نحوهی پاسخ دادن خودم به سؤالات را بر دو اساس انتخاب میکردم، یکی خود سؤال و دیگری شخص سؤالپرسنده، اما بخش اول به اطلاعات خودم و اینکه در پاسخ چه میتوانم بگویم ارتباط داشت و بخش دوم به فاکتورهای زیادی در مورد کسی که سؤال میپرسد، اینکه در چه سطحی باید با او صحبت کرد شاید فاکتور اصلی باشد ولی برای حقیر یک فاکتور اصلی دیگر هم وجود داشت و آن لحن سؤال پرسنده بود، اینکه او دارد میپرسد که بهش جواب بدهم یا میخواهید دین را مسخره کند یا چیز دیگر ... اما چند سال پیش با کسی آشنا شدم که دیدم لحنش به نظر کاملاً مغرضانه است ولی خودش این را نمیداند و قصدش هم مغرضانه نیست و واقعا دارد میپرسد که بداند! خیلی عجیب بود که کسی نسبت به نرم جامعه اینقدر متفاوت باشد و نرم جامعه را نشناسد که یک جملهبندی خاص چه معانی خاصی را در مخاطب ایجاد میکند و در نتیجه برای این قصد خاص مناسب هست یا نه. ولی در هر صورت فهمیدم که چنین کسی وجود دارد، اگرچه همه کمابیش این نقص در انتخاب جملات و کلمات مناسب در یک بحث را داریم ولی در برخی افراد این نقص پررنگتر است. اما با وجود داشتن چنان تجربهای فکر کنم هنوز باز لحن مخاطبم در نحوهی پاسخگوییم مؤثر باشد، ترسم از این است که شما هم سؤالتان را آنطور خاص پرسیده باشید و مثلاً سؤال را طوری طرح کرده باشید که همه فکر کنند شما در صدد ایجاد شبهه هستید و نه در صدد رفع شبهه برای خودتان. امکانش هست؟ اگر خیر که مایهی شرمندگی حقیر و امثال حقیر خواهد بود ولی اگر بله خوب است که تا دیدید بحث دارد به جهت اشتباه میرود توضیح بدهید که منظورتان دقیقا چیست و چرا این سؤال را میپرسید، اینطوری ان شاء الله آتش همه فروکش میکند و آرامش و اعتماد متقابل بر بحث حاکم میشود، ان شاء الله، ان شاء الله
یا علی علیهالسلام
سلام جناب باء
خیلی ممنونم از وقتی که گذاشتید و جواب دقیقی که دادید:Gol:
حقیقتش اونجوری که در خودم دقیق شدم وقتی میخوام از کسی سوالی بپرسم سعی میکنم نوشته من طوری نباشه که احساس بشه من غرضی دارم و باز سعی میکنم رسمی تر صحبت کنم و به دلیل اینکه با دو فرهنگ بزرگ شدم گاهی اوقات احساس کردم شاید اون چیزی در ذهنم هست رو نتونستم به مخاطبم برسونم ...اما بازهم انتظار دارم در مورد اشخاص بهترین ظن و گمانو داشته باشیم.دیگه ماکه بیشتر از یکساله عضوه سایتیمو تقریبا میشه شناخت.
اما چشم به اون قسمت از توصیه شما که بولدش کردم حتما عمل میکنم.
و اما یک سوالی از شما دارم،شما اگر طرف مقابلتان چگونه دلیل و منطق بیاورد میپذیرید،طبق کدام اصول؟ طبق آیات و روایات ،طبق علوم روز ،طبق نظرات دانشمندان یا هرچیز دیگری که اکنون به ذهن بنده حقیر نمیرسد؟
اگر تفاسیر رو زنان انجام میدادند شاید شرایط برعکس بود خیلی از احادیث جعلی هستند با وجود سند ضعیف باز هم مورد تاکید وسفارش قرار میگیرند در آیات هم نظرات برخی بزرگان با نظرات مشهور مخالف است ولی مشخص نیست چرا هیچ وقت این احکام تغییر نمی کند ما هر سوالی که پرسیدیم در نهایت جوابش این بود مصلحته و عقل ما توانایی درک آن را ندارد اگر از 100 مورد احکام زنان حداقل 10 موردش دلیل داشت دلیلی که عقل بشر هم قادر به درکش باشه از خیر بقیه موارد میگذشتیم یا اگر این مصلحت ها شامل مردان هم میشد باز میشد بگیم درسته احکامی که مصلحت در آن نهفته است فقط مختص زنان بوده و هست حتی برخی احکام و قوانین که هر عقل سلیمی به ناعادلانه بودن آن اعتراف میکند
شما بروید تاپیک ها را نگاه کنید چه جوابهایی به ما داده اند جز اینکه گفتند ما احساساتی هستیم و مصلحت ها را متوجه نمیشویم چیز دیگه ای نگفتند در ادامه هم ببینید وقتی جوابی نداشتند تاپیک رو بستند :Gol:
جمع بندي
مخاطب شناسی؛ شما جزو کدام دسته هستید؟
بسم الله الرحمن الرحیم، یکی از مواردی که بنده حقیر همیشه نسبت به آن دغدغه داشته ام و برایم مهم بوده اینکه بدانم چرا افراد از پذیرش حقایق دینی سرباز میزنند و آن ها را نمیپذیرند؟
همه ما انسانها به دنبال کشق حقایق در این عالم هستیم و برای پی بردن یه این حقایق ناگزیر هستیم سوال کنیم ،تحقیق و پژوهش کنیم و وبا افراد وارد بحث شویم،هیچ کس نیست که دوست نداشته باشد حقیقت را بداند زیرا انسانها فطرتا حقیقت جو هستند
اما هیچگاه با خود فکر کردیم در پرسیدن سوالات یا مباحثه با دیگران به دنبال چه هستیم ؟ آیا واقعا به دنبال رسید به پاسخ صحیح و منطقی و عقلانی و شرعی هستیم یا نه در عین حال که به دنبال رسیدن به پاسخ صحیح هستیم میخواهیم پاسخ های اشتباه خود را نیز به اثبات برسانیم؟ خب اگر اینگونه باشد پس دیگر دانستن حقایق به چه درد ما میخورد؟
حال سوال من از شما استاد بزرگوار و شما کاربران گرامی این است:
به راستی چرا گاهی با وجود اینکه میدانیم داریم اشتباه میکنیم،میدانیم حرف طرف مقابل صحیح است اما باز در برابرش موضع میگیریم و حرف او را نمیپذیریم؟!
بنده برای خودم یک دسته بندی انجام داده ام که شاید بتوان به پاسخ این سوال تاحدودی رسیداما ممکن است جامع و کامل نباشد که از شما بزرگوران تقاضا دارم در تکمیل این دسته بندی و رسیدن به این پاسخ که چرا گاهی با وجود اینکه حقانیت طرف مقابل یا حرف طرف مقابل برای ما ثابت شده است باز آن را نمیپذیریم؟ بنده حقیر را یاری رسانید
1- یک عده معتقد به دین اسلام هستندو دنبال پیدا کردن راه درست می باشند،این دسته از افراداز سر بی اطلاعی و و نا آگاهی به دستورات دین عمل نمیکنند و آن را نپذیرفته اند که اگر مطابق دستورات اسلام برایشان دلیل بیاوریم الحمدالله سریع میتوانند راه درست را پیدا کنند که این از برکات دین اسلام و مسلمانی است
2-عده ای دیگر معتقد به دین اسلام هستند اما دوست ندارند حقیقت را بفهمند ،چونکه انجام فرایض الهی و واجبات برایشان سخت است و مشقت دارد ،تنبلیشان میشود یا به ضررشان میشودیا انجام گناه برایشان لذت دارد پس ترکش برایشان سخت است مثلا اینها اگر بپذیرند فلان حرام یا گناه مضر است مجبورند از این لذت حرام دست بکشند که برایشان سخت است! یا اگر بپذیرند باید واجبات را انجام داد مجبورند کمی به نفسشان سختی بدهند و برایشان خوشایند نیست!و غیره... پس شروع میکنند به هزار و یک دلیل آوردن که کارشان را توجیه کنند کلا این افراد گناهان و خطاهایشان را این گونه توجیه میکنند ،گاهی با بیان آیات و روایات برای این افراد ،متنبه میشوند، اما گاهی هم آنقدر ترک واجب و انجام محرمات برایشان شیرین میشود و آنقدر نفسانیاتشان برآنها غلبه دارد که کم کم خودشان را به خواب میزنند تا کسی نتواند بیدارشان کند و کم کم اعتقاداتشان از دست میدهدند که دیگر کاری از دست کسی بر نمی آیند زیرا به نصایح دلسوزانه دیگران گوش ندادند و خودشان اینگونه خواستند! ضررش را هم خودشان هم در زندگی دنیایی و هم در آخرت می بینند ! با این گروه تاوقتی خودشان را به خواب نزده اند میشود بحث کرد اما از لحظه ای که خودشان را به خواب میزنند دیگر نباید برایشان وقت گذاشت و باید بحث را پایان داد، و فقط برایشان دعا کرد بلکه از خواب غفلت بیرون بیایند ! به هر حال انسانها آخرتشان را خودشان رقم می زنند وتاسفش را هم در آخرت خودشان میخورند،(که به نظرم بیشترافرادی که حقایق را نمیپذیرند شمامل این دسته میشوند )
3- عده ای دیگرمعتقد و متدین و حتی مسلمان نیستند،اما لجوج و مغرض هم نیستند و افراد منطقی هستند، اینها را اول باید پایه اعتقاداتشان را ساخت زیرا مسائلی که ما از ان صحبت می کنیم ریشه در اعتقادات دارد، شاید بتوان با بعضی مطالب علمی افراد را قانع کرداما همه همیشه دلایل علمی وجود ندارد! بر خلاف اسلام که برای همه چیز می توانیم دلیل داشته باشیم! پس باید در حد توان برایشان توضیح داد شاید پذیرفتند اما باید سعی کرد اعتقادات دینی آنان را تقویت کرد زیرا در غیر این صورت باز گمراه می شوند !
4- عده ای دیگر هم هستند که نه تنها معتقد و متدین نیستندبلکه درعین حال لجوج و مغرض هم هستند و دنبال پیدا کردن حق و حقیقت نیستند اینها افراد لذت طلب و منفعت جویی هستند که برای رد کردن حرفای منطقی طرف مقابل حاضرند به زمین و زمان ،خوب وبد، درست و نادرست استدلال کنند، چنان مغالطه میکنند و صغری کبری های عجیب و غریبی کنار هم می چینند که انسان به حالشان تاسف میخورد که اینقدر از عقلشان برای اثبات حرف نادرست خود استفاده می کنند تا گمراه بمانند !! ، با این گروه وارد بحث شدن سودی ندارد زیرا اصلا دنبال جواب نیستند پس نباید روی این افراد وقت گذاشت
از اینکه بنده را در رسیدن به این پاسخ راهنمایی می فرمایید سپاسگزارم
خداوند عاقبت همه ما را ختم به خیر بگرداند ،ان شاءالله
یازهرا(س)
........................
پاسخ:
سلام بر شما
خب من كه استفاده كردم ولي اجازه بدهيد همين نكات را در قالب ديگري بيان كنم
بحث در حد يك كتاب است ولي محورها را دقت كنيد
توجه به عايق هاي ارتباطي
عايق هاي خود ساخته (ميل به برتري، ميل به پيشرفت و...)
عايق هاي ديگر ساخته (شبهات)
عايق هاي طبيعي ( جهل، دوري از منبع اطلاعات)
عايق هاي ظاهري
و عايق هاي ريشه اي (خودخواهي عايق ريشه اي است)
عايقهاي تبليغي: شيوه هاي نادرست تبليغ و ارشاد
علل نپذيرفتن حقايق
علل روحي - اخلاقي
علل روان شناختي( ذهني)
علل زيستي
علل اجتماعي
علل اقتصادي علل
جامعه شناختي
و....
تركيب و تعارض اميال
ما در وجودمان انگيزه ها و اميال متفاوتي داريم
گاهي اين اميال با هم تركيب مي شوند ميل جنسي و ميل به تكامل و يا ميل به بقا
گاهي با هم تعارض واقعي دارند. ميل به خودخواهي و ميل به حق خواهي
گاهي هم تعارض ظاهري است و تعارض قابل رفع است كه با اخلاق و شرع هم سازگاري مي توانند داشته باشند.
در تعارض هر كدام كه قوي تر باشد، هيجاني تر باشد، و تبليغ بيشتري شود و....پيروز است.
علل روان شناختي
-مثلا فردي چون ضريب هوشي بالا ندارد ابزار دست ديگران مي شود و راحت بر امواج شايعات و شبهات سوار مي شود
-يا در دوران نوجواني ميل به تقليد و ميل به ضد تقليد(استقلال طلبي و تفرد) جلوه مي كند. فرد از سوي همرنگ جماعت مي شود و از سويي در بحران هويت قرار مي گيرد و مي خواهد باورها و ارزش هاي والديني را شخم بزند و بابذرهاي شناختي و عاطفي و رفتاري خودش باز سازي كند
- افراد خود شيفته: شخصيت خود شيفته ميل به برتري دارد و خود را مركز عالم مي بيند
علل جامعه شناختي
مثلا گاهي افراد مغرض اطلاعات ناقص به ديگران مي دهند( ايجاد عايق ضخيم)
تذكر: مدتي است سايت براي من مشكلاتي به بار آورده احتمالا شما مطالب من را پشت سرهم مي بينيد
..........................
براي مطالعه بيشتر
چرا برخي در برابر فرهنگ غرب احساس حقارت مي كنند؟ چگونه بايد با اين افراد ارتباط برقرار كنيم؟
1- عايق اطلاعاتي: گاهي عايق هاي اطلاعات مانند شبهات، شايعات، تحريف وقايع، مانند خشن و كوچك جلوه دادن و مخالف پيشرفت و ترقي فرهنگ اسلام مانع است. شبانه روز برنامه هاي زيادي در اينترنت و ماهواره با هدف مقابله با اسلام و ايجاد اسلام هراسي پخش مي شود و طبيعي است وقتي «شناخت» افراد تغيير كند «احساس» و «رفتار» آنها نيز تغيير كند. گاهي افراد نمي توانند اخبار و اطلاعاتي را تحليل كنند. اين افراد به اطلاعات دريافتي خود بدون تحقيق اعتماد مي كنند و از روي اشتباه كثرت را معيار حقيقت مي دانند.
رفع مشكلات عايق اطلاعاتي نبايد باعجله وارد ميدان شد چون فرد حالت تدافعي يا تهاجمي به خود مي گيرد و و احساس مي كند شما منطقي نيستيد.
2- عايق هاي عاطفي: گاهي عايق هاي عاطفي مانع رسيدن به حقيقت است. كسي كه حس ناسيوناليستي و ملي گرايي عميقي به وطن دارد تمايل دارد وطن كه به نوعي هويت او محسوب مي شود را كامل ترين بداند. از سويي هم ممكن است عايق هاي عاطفي شامل فشارهاي مادي و يا بي توجهي يا بي حرمتي يك مسئوول در نظام جمهوري اسلامي باشد.
عايق عاطفي ممكن است تنفر يا نوعي اعتراض هم پديد آيد يعني فرد تنفر يا مخالفت يا اعتراض خود به ديگران را با جانبداري از يك ايده بيان كند.
با بررسي دقيق مورد بايد نوع عايق شناسايي شود و رفع شود.
3- عايق ناآگاهي(اطلاعات ناقص از اسلام): بي ترديد فرهنگ غرب پيشرفت هاي چشمگير و خيره كننده اي داشته است و ايران نيز مهد تمدن بوده است. ممكن است فردي واقعا اين سؤالاتي برايش مطرح شود كه آيا اسلام شادي زا است يا مخالف شادي؟ اسلام چه هديه اي به بشر داده چه اختراع و اكتشاف علمي داشته و چه گام هايي در آسايش بشر داشته است. اين يك سؤال علمي است و نبايد به دليل علاقه اي كه به اسلام داريم احساس كنيم هركس شبهه يا سؤالي دارد مخالف اسلام است و از همان ابتدا با توپ پر سراغش برويم. دقيقا ائمه عليهم السلام عكس اين امر عمل مي كردند يعني در مناظره آداب و اخلاق اسلامي را رعايت مي كردند، به فرد مقايل و عقايدش احترام مي گذاشتند.
براي پاسخگويي به اين شبهات بايد از كارشناسان و متخصصان گروه هاي كلام و تاريخ اسلام كمك گرفت.
4- عايق اعتقادي: اسلام ديني است كه ما را تشويق به تحقيق و بررسي مي كند و ورود به دين بايد از در اصول دين آن هم با تحقيق و تدبر باشد. افرادي كه دينشان تقليدي است يا خانواده در تربيت آنها را در اين زمينه مقلد بار آورده اند و با سؤالات او برخورد نادرست كرده اند ممكن است نتوانند به سؤالات بنيادين خود پاسخ بدهند. اينجا نيز لازم است اصول و پايه هاي دين به تدريج با گفتگو و مطالعه زير نظر كارشناس با تجربه بازسازي شود.
5- عايق اخلاقي: گاهي افراد حقيقت را مثل روز مي دانند و در واقع براي رسيدن به مقاصد و اميال نفساني، خود را خواب زده اند بيدار كردن اين افراد از خواب غفلت بسيار سخت است و تا فردي نخواهد نمي توان به او كمك كرد.
6- عايق هاي تبليغي: در بسياري از مواقع شيوه هاي نادرست در تبليغ دين و امربه معروف و نهي از منكر عايق ضخيم تبليغي است. فردي نماز جماعت را خيلي طولاني مي كرد يكي از معصومين به ايشان تذكر دادند كه اين كار را نكن. اين قدر اين كار را ادامه داد تا به ايشان با تندي گفت مي خواهي مردم را از دين بيزار كني؟
يا امام صادق داستان ان مرد مسيحي را بيان مي كنند كه مسلمان شد و دوست مسلمان او وقت و بي وقت سراغ او مي رفت تا او را براي نمازهاي واجب و مستحبي در اوقات مختلف به مسجد ببرد. عاقب مرد مسيحي خسته شد و گفت: اين دين به درد افراد بي كار مي خورد.
يكي از عايق هاي ضخيم تبليغي اين است كه اطلاعات، تحصيلات و هوش فرد را به حساب نياوريم يعني همين كه كمي اطلاعات ديني بيشتري داريم و نگاه عالي به داني داشته باشيم؛ يعني خود را از موضع برتر ببينيم. اين امر براي فرد مقابل تلخ است. به خصوص اين كه سن ما از او پايين تر باشد. بهترين شيوه اينجا احترام به او است و فراهم كردن زمينه براي گفتگوي او با كارشناس زبده و متخصص است.
براي مطالعه بيشتر رك: خدمات متقابل ايران و اسلام، شهيد مطهري، نشر صدرا