جمع بندی آيا كتب حديثي حسين بن سعيد قابل اعتماد است؟

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آيا كتب حديثي حسين بن سعيد قابل اعتماد است؟

بسم الله الرحمن الرحيم.

سوالي از خدمت بزرگواران داشتم و اون اينكه، ايا كتب حديثي حسين بن سعيد، قابل اعتماد است؟ البته سوال دقيق تر اينه كه ايا قابل اعتماد بوده است؟
به حديثي برخورد كردم با اين سند در بحارالانوار :

ين: الجوهري عن حبيب الخثعمي

كه علامه مجلسي، طبق اين سند اين حديث، حديث رو از حسين بن سعيد نقل كردن. سند از نظر اتصال ظاهرا مشكلي نداره و حبيب الخثعمي هم وثاقت داره. ميخواستم بدونم اين استناد، در سند حديث، قوت كافي رو داره؟

البته الجوهري رو نميشناسم كه قابل اتكاست يا خير

تشكر

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد مجید

فردا از آن ماست;612353 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحيم.

سوالي از خدمت بزرگواران داشتم و اون اينكه، ايا كتب حديثي حسين بن سعيد، قابل اعتماد است؟ البته سوال دقيق تر اينه كه ايا قابل اعتماد بوده است؟
به حديثي برخورد كردم با اين سند در بحارالانوار :

ين: الجوهري عن حبيب الخثعمي

كه علامه مجلسي، طبق اين سند اين حديث، حديث رو از حسين بن سعيد نقل كردن. سند از نظر اتصال ظاهرا مشكلي نداره و حبيب الخثعمي هم وثاقت داره. ميخواستم بدونم اين استناد، در سند حديث، قوت كافي رو داره؟

البته الجوهري رو نميشناسم كه قابل اتكاست يا خير

با صلوات بر محمد وآل محمد
وسلام وعرض ادب
بیوگرافی حسین بن سعید اهوازی در کتب مختلف رجالی مورد بررسی قرار گرفت:
اسم : الحسين بن سعيد الأهوازي‏
تقويم : إمامي، ثقة، جليل‏
طبقة : الرضا عليه السلام(جخ،ست،قي) - الجواد عليه السلام(جخ،ست،قي) - الهادي عليه السلام(ست،جخ)
لقب : الأهوازي(جخ،كش،ست،جش) الكوفي(قي) أهوازي(جخ) كوفي(جخ)

  1. الخلاصةللحلي /ص‏39 : بن مهران مولى علي بن الحسين عليه السلام كوفي أهوازي يكنى أبا محمد هو الذي أوصل علي بن مهزيار و إسحاق بن إبراهيم الحصيني إلى الرضا عليه السلام حتى جرت الخدمة على أيديهما ثم أوصل بعد إسحاق بن علي بن الريان و كان سبب معرفة الثلاثة لهذا الأمر و منه سمعوا الحديث و به عرفوا و كذلك فعل بعبد الله بن محمد الحصيني.
  2. رجال‏ الطوسي /ص‏355 : المصنفات الأهوازي ثقة.
  3. در کتاب فهرست‏ الطوسي ص : 150
230 - الحسين بن سعيد بن حماد
بن سعيد بن مهران من موالي علي بن الحسين عليهما السلام الأهوازي ثقة روى عن الرضا و عن أبي جعفر الثاني و أبي الحسن الثالث عليهم السلام. و أصله كوفي و انتقل مع أخيه الحسن إلى الأهواز ثم تحول إلى قم فنزل على الحسن بن أبان و توفي بقم.
و له ثلاثون كتابا و هي: كتاب الوضوء كتاب الصلاة كتاب الزكاة كتاب الصوم كتاب الحج كتاب النكاح كتاب الطلاق كتاب الوصايا كتاب الفرائض كتاب التجارات و الإجارات كتاب الشهادات كتاب الأيمان و النذور و الكفارات كتاب الحدود كتاب الديات كتاب البشارات كتاب الزهد كتاب الأشربة كتاب المكاسب كتاب التقية كتاب الخمس كتاب المروءة و التجمل كتاب الصيد و الذبائح كتاب المناقب كتاب المثالب كتاب التفسير كتاب المؤمن كتاب الملاحم كتاب المزار كتاب الدعاء كتاب الرد على الغالية كتاب العتق و التدبير. أخبرنا بكتبه و رواياته ابن أبي جيد القمي عن محمد بن الحسن عن الحسين بن الحسن بن أبان عن الحسين بن سعيد بن حماد بن سعيد بن مهران. قال ابن الوليد: و أخرجها إلينا الحسين بن الحسن بن أبان بخط الحسين بن سعيد و ذكر أنه كان ضيف أبيه. و أخبرنا بها عدة من أصحابنا عن محمد بن علي بن الحسين عن أبيه و محمد بن الحسن و محمد بن موسى بن المتوكل عن سعد بن عبد الله و الحميري عن أحمد بن محمد بن عيسى عن الحسين بن سعيد.

  1. رجال‏ الطوسي ص : 355
5257 - 18 - الحسين بن سعيد بن حماد
مولى علي بن الحسين صاحب المصنفات الأهوازي ثقة.

  1. رجال‏ الكشي ص : 552
في الحسن و الحسين الأهوازيين
1041 - الحسن و الحسين ابنا سعيد بن حماد بن سعيد موالي علي
بن الحسين صلوات الله عليهما و كان الحسن بن سعيد هو الذي أوصل إسحاق بن إبراهيم الحضيني و علي بن الريان بعد إسحاق إلى الرضا (ع) و كان سبب معرفتهم لهذا الأمر و منه سمعوا الحديث و به عرفوا و كذلك فعل بعبد الله بن محمد الحضيني و غيرهم حتى جرت الخدمة على أيديهم و صنفا الكتب الكثيرة و يقال إن الحسن صنف خمسين تصنيفا و سعيد كان يعرف بدندان.

  1. رجال‏ البرقي ص : 56
الحسن و الحسين ابنا سعيد
مولى علي بن الحسين عليه السلام.

  1. رجال‏ ابن‏ داود ص : 124
473 - الحسين بن سعيد بن حماد بن مهران الأهوازي أخو الحسن ضا د دي [جخ ست‏] ثقة عظيم الشأن صاحب المصنفات أصله كوفي و انتقل مع أخيه الحسن إلى الأهواز ثم إلى قم و توفي بها و له ثلاثون كتابا.

  1. الخلاصةللحلي ص : 39
3 - الحسن بن سعيد بن حماد
بن مهران مولى علي بن الحسين عليه السلام كوفي أهوازي يكنى أبا محمد هو الذي أوصل علي بن مهزيار و إسحاق بن إبراهيم الحصيني إلى الرضا عليه السلام حتى جرت الخدمة على أيديهما ثم أوصل بعد إسحاق بن علي بن الريان و كان سبب معرفة الثلاثة لهذا الأمر و منه سمعوا الحديث و به عرفوا و كذلك فعل بعبد الله بن محمد الحصيني و صنف الكتب الكثيرة. و يقال: إن الحسن صنف خمسين مصنفا و سعيد كان يعرف بدندان و شارك الحسن أخاه الحسين في كتبه الثلاثين و كان شريك أخيه في جميع رجاله إلا في زرعة بن محمد الحضرمي و فضالة بن أيوب. فإن الحسين: كان يروي عن أخيه عنهما و كان الحسن ثقة و كذلك الحسين أخوه.

بر اين اساس دورنمائي از زندگاني عالم و راوي توانمند شيعي «حسين بن سعيد اهوازي» هرچند به اجمال از نظر خوانندگان عزيز مي گذرد. اميد آنکه گامي کوچک در معرفي چهره هاي درخشان پيروان مکتب اهل بيت عصمت و طهارت (ع) و راويان احاديث ايشان به حساب آيد.
سيماي حسين بن سعيد اهوازي
ابومحمد(1) حسين بن سعيد معروف به حسين اهوازي(2)، از راويان جليل القدر شيعي بوده و در زمره عالمان برجسته زمان خويش، در قرن سوم هجري، به شمار مي رفته است.
او در شهر کوفه قدم به عرصه وجود نهاد و پس از چندي باتفاق برادرش «حسن» به اهواز منتقل شده(3) و مدتي در آنجا بسر برد، شايد معروف شدن وي به حسين اهوازي نيز به همين علت باشد. از آن پس راه شهر قم را در پيش گرفت و به سوي آن ديار شتافت او تا آخر عمر خويش در آنجا بسر برد(4) وي در عش آل محمد به کسب علم و معرفت، نقل حديث و روايت و تربيت شاگردان کارآمد پرداخت، بگونه اي که درخشش در اين عرصه او را در شمار بزرگان سده سوم آن سامان درآورد.
از زمان ولادت وي هيچگونه تاريخ روشني در دست نيست، ولي با عنايت به اين مطلب که برقي(5) و شيخ طوسي(6) هر يک در رجال خود او را از اصحاب امام رضا (ع) به حساب آورده اند، و دوران حيات آن امام همام نيز تا سه سال بعد از قرن دوم هجري (203ه) ادامه داشته است، براحتي مي توان گفت که تاريخ ولادت او به اواخر سده دوم هجري برمي گردد.
خاندان
حسين بن سعيد در خانواده اي ديده بجهان گشود و رشد يافت که افراد آن از تربيت يافتگان مکتب اهل بيت عصمت (ع) بوده و پيوسته در خدمت خاندان نبوت و امامت بسر برده اند، آنان وفاداري و ارادت خود را نسبت به ايشان به اثبات رسانده و از هر مجال و فرصتي براي ابراز محبت و ارائه خدمت نهايت کوشش و تلاش را مي نمودند.
اغلب رجال نويسان، همانند مرحوم کشي(7) و شيخ طوسي(8) نياکان حسين اهوازي بويژه، «حمّادبن سعيد» را از مواليان امام چهارم، حضرت علي بن الحسين (ع) به شمار آورده اند.
با توجه به اين نکته که در معناي «موالي» گستردگي ويژه اي وجود دارد و تنها در اينجا به سه معناي «محبّ، عبد، و آزاد شده(9)» بکار رفته است، مي توان گفت، که هر يک از اين سه ترجمه به تنهائي نشان دهنده اين مطلب است که اجداد حسين بن سعيد نسبت به خاندان وحي تقرب و مودت خاصي داشته و از نزديک با ايشان در ارتباط بوده اند، بهرروي افتخار خدمت درگاه، و محبت آل اللّه، امتيازي بزرگ و درخشان است که همواره نياکان او را در رديف دوستان و خدمتگزاران اهل بيت قرار داده است.
بي ترديد داشتن چنين ارتباط نزديک با خاندان رسالت در تربيت شخصيتي همچون «حسين اهوازي» فوق العاده تأثيرگذار بوده، و به يقين در رشد و نموّ شخصيت او اثر بسزائي داشته است.
برادر حسين اهوازي
او برادري بنام «حسن بن سعيد» داشته، که در عرصه علوم و معارف آن عصر، داراي شخصيت والائي بوده است، حسن بن سعيد داراي تأليفات و تصنيفات فراوان بوده، و همانند برادرش در بسياري از معارف و دانشهاي زمان خود، از زمره پيشتازان آن ميدان به شمار مي آمده است(10).
نام حسن بن سعيد در ميان کتابهاي رجالي، بويژه نوشته هايي که از متون نخستين علم رجال بحساب مي آيد، اغلب در کنار برادرش ذکر شده، و رجال نويسان به شرح حال آندو با هم پرداخته اند.
برقي(11)، کشي(12) و شيخ طوسي(13) هر کدام اين دو برادر را در کنار يکديگر نام برده و هر يک بگونه اي شخصيت ايندو را معرفي کرده اند.
نجاشي ابتدا سراغ معرفي چهره «حسن بن سعيد» رفته و در ضمن از برادرش «حسين» نيز نام برده است، او در ادامه چنين گفته است: حسن بن سعيد در تأليف و تصنيف سي کتاب با برادرش حسين مشارکت داشته است(14).
حسين بن سعيد در عرصه امامت
عصر حيات اين راوي و عالم برجسته شيعي با روزگار سه تن از امامان معصوم (ع) مصادف بوده است. او از اين فرصت بدست آمده، نهايت تلاش را در جهت کسب معارف و درک فيوضات فراوان از پيشگاه خاندان امامت و ولايت، بکار بسته، و بدينوسيله بر رشد و بالندگي شخصيت علمي و معنوي خود افزوده است. اگرچه حاکمان جائر و غاصب عباسي موانع فراوان بر سر راه گسترش فرهنگ اصيل علوي و ولوي قرار دادند، و در اين راستا از هيچ ظلم و جوري عليه خاندان رسالت، و پيروان آنها فروگذار نکردند، و همواره و بهر وسيله ممکن بدنبال جدا کردن و دور نگه داشتن اهل بيت از دوستان و پيروان آنها بوده و پيوسته در صدد محو آثار و ارزش آنان بودند، امّا نه تنها قادر به خاموش کردن چراغ پرفروغ و هدايت گر ولايت و امامت نشدند، که چهره کريه و غاصب خود را بيشتر آشکار ساخته و به سوي رسوائي هرچه بيشتر خود قدم برداشتند. برخلاف هدف غاصبان منصب رَهبري و زعامت امت، روز بروز، شمار دوستداران و پيروان مکتب امامت افزايش يافت، و دلهاي فراواني شيفته و دلباخته آنان شد. حسين بن سعيد نيز يکي از شيفتگان اين مکتب است که فيض هم عصر بودن يا حضرت امام علي بن موسي الرضا، امام جواد و حضرت هادي (ع) را بخوبي درک کرد(15)، و از اين سرچشمه فناناپذير، جرعه هاي ناب معرفت را نوشيد.
صحابي امام
حسين که از جمله مواليان و دلباختگان اهل بيت و فيض صحابي بودن سه امام را درک کرده بود، وفاداري و اخلاص خود را نسبت به مکتب ولايت و امامت با نقل روايت و حديث، و تلاش پيگير براي گسترش فرهنگ علوي، به اثبات رساند، و در اين راه هيچگاه احساس خستگي ننمود و از پاي ننشست و هرگونه رنج و ملامتي را بجان خريدار شد.
اکثريت رجال نويسان، نام حسين بن سعيد را در زمره ياران امامان معصوم (ع) آورده اند، با اين تفاوت که برخي، (همانند شيخ طوسي(16)، محقق اردبيلي(17)، صاحب روضات الجنات(18)،...) وي را از ياران و راويان امام رضا، امام جواد و امام هادي (ع) برشمرده اند، و گروهي (همچون برقي(19)، علامه حلّي(20)،...) او را از اصحاب و محدثان امام علي بن موسي الرضا و حضرت جواد (ع) بحساب آورده اند و بعضي ديگر (چون ابن شهرآشوب(21)، ابن حجر عسقلاني از علماء اهل سنت(22)،...) نيز حسين بن سعيد را تنها در عداد راويان امام هشتم حضرت علي بن موسي الرضا (ع) به شمار آورده اند.
رابطه با امام
با توجه به اين نکته که صحابي بودن و نيز هم عصر بودن حسين بن سعيد با امامان (ع) مسلّم و قطعي بوده است، اين سؤال جاي خود را پيدا مي کند که کيفيت ارتباط او با امام عصر خود به چه صورت بوده؟ و از اين فرصت چگونه بهره جسته است؟ در جواب اين پرسش ابتدا بايد گفت که نحوه رابطه او با حضرات معصومين (ع) و فعاليتهاي وي در راستاي اهداف ائمه (ع) و نيز اعلام مواضع در مقابل دشمنان ولايت و امامت، و بسياري از رمز و رازهاي زندگي اين عالم و راوي شيعه، نکته اي است که هماره مخفي مانده و در ميان متون علم رجال چيزي در اين باره نگاشته نشده است. امّا با دقت در روايات و اخباري که او به نقل آنها پرداخته به تعدادي از آنها مي رسيم که حسين بن سعيد يا نوشتن نامه، و يا حتي حضور در محضر امام (ع) کسب تکليف و درک فيض نموده است. با توجه به اين موارد گرچه اندک، مي شود گفت که رابطه او با امام معصوم (ع) بوسيله مکاتبه و نامه بوده، و گاهي نيز فيض حضور نصيب او گرديده است. بعنوان نمونه به گوشه اي از اين دو نوع رابطه وي با امام عصر خويش در بخش روايات اشاره شده است که خواهد آمد.
شخصيت علمي
حسين بن سعيد اهوازي در عرصه علوم و معارف، از جمله پيشتازان آن عصر و ديار بوده، و در زمينه هاي گوناگون علمي، که در آن زمان متداول و مرسوم بوده، بخوبي درخشيده است. عظمت شخصيت علمي وي بگونه اي بوده است که اغلب شخصيت نگاران را وادار ساخته تا از او بعنوان عالم و فقيهي فرهيخته ياد کرده و به ستايش و تمجيد مقام علمي اين شخصيت شيعي بپردازند.
او در اکثر ميدانهاي علمي همچون تفسير، علوم قرآن، تاريخ و آثار مناقب، اخلاق و بويژه فقه داراي تخصص و وسعت نظر بوده است.
مرحوم سيدحسن صدر (م 1354 ه ) از علماء معاصر، در کتاب «تأسيس الشيعه» از حسين بن سعيد در بخش تفسير و علوم قرآن ياد کرده و او را از پيشگامان اين ميدان به حساب آورده است، او در ادامه معرفي شخصيت علمي اين عالم شيعي چنين گفته است: «حسين بن سعيد داراي کتاب تفسير قرآن است، و نيز از کساني است که آثار و تأليفات زيادي از خود بجاي نهاده است(23).»
مقام و منزلت اين دانشمند سده سوم هجري شيعه بويژه در عرصه فقه، آنچنان روشن و ملموس است که علاوه بر علماء رجال شيعي، برخي از عالمان اهل سنت را نيز به اعتراف واداشته است.
ابن نديم، آن هنگام که بنام حسين بن سعيد مي رسد از او به نيکي هرچه تمام تر ياد کرده و شخصيت بارز علمي وي را به خوبي معرفي مي کند، او درباره چهره علمي حسين بن سعيد چنين گفته است: «قدرت و گستردگي مقام علمي حسين اهوازي و برادرش، در زمينه هاي علم فقه، آثار و تاريخ پيشينيان، مناقب و ساير علوم شيعي، نسبت به ديگر دانشمندان زمان خود بيشتر بوده است(24).»
عمر رضا کحّاله نيز در کتاب خود از او نام برده و در بيان شخصيت علمي وي چنين نوشته است. «فقيه مشارک في بعض العلوم»، او فقيهي است که در برخي از علوم ديگر نيز مشارکت داشته است(25).
استادان
بدون ترديد بالندگي و رشد شخصيت علمي و عملي اين دانشمند فرهيخته شيعي، و فروزندگي او در زمينه هاي مختلف علوم و معارف اسلامي، تا حدّ زيادي مرهون وجود اساتيد، و حضور در محضر درس آنان بوده است.
حسين بن سعيد با شناخت اين مهم، و در جهت عمق بخشيدن به دانش و معرفت خويش، از محضر استاداني بزرگ، که در رأس آنها امامان معصوم (ع) قرار داشتند، نهايت بهره را برده و در اين راستا از هيچ تلاشي دريغ ننمود و هرگز خستگي را به خود راه نداده است.
درسي را که او در حوزه علوم و معارف از معدن علم و معرفت، يعني خاندان وحي و رسالت فراگرفته، در تثبيت و تعميق شخصيت علمي و معنوي او اثري بسزا داشته، بگونه اي که تشخص وي به علم و دانش با شرکت او در حوزه درسي امامان عصر خود و کسب کمالات و درک فيوضات بي ارتباط نبوده است. البته بايد يادآور گرديد که در نوشته هاي تمامي ترجمه نگاران هيچگونه اشاره اي به چگونگي حضور او در محضر امامان معصوم (ع) نشده است، ولي با عنايت به برخي رواياتي که او بطور مستقيم يا بوسيله نامه از امام کسب تکليف مي کند (که در بخش روايات خواهد آمد) و نيز معاصر بودن او با سه تن از امامان (ع) مي توان دريافت که حضرت امام علي بن موسي الرضا، امام جواد و حضرت هادي (ع) در رأس استادان و معلمان اين عالم فرهيخته شيعي بوده اند.
بعد از اين مي توان به برخي ديگر از معلمان او اشاره کرد که هر يک نيز به نوبه خود در آموزش و تربيت شخصيت علمي او اثرگذار بوده اند.
حسين بن سعيد با بهره گيري از محضر اساتيد و تلمذ در نزد آنها و با کسب اجازه از مشايخ و معلمان بزرگوار خود، سرانجام به اين افتخار نائل آمد که بعنوان راوي و ناقل سخنان و اخبار خاندان رسالت بشمار آيد.
در بين کتابهايي رجالي، که به معرفي راويان حديث پرداخته اند، اساتيد و مشايخ بسياري که حسين بن سعيد از آنها اجازه نقل حديث و روايت داشته است بچشم مي خورد که بيشتر آنان را محقق خويي در «معجم رجال الحديث» خود نام برده است. ايشان در اين کتاب تعداد زيادي از کساني که، حسين بن سعيد از آنها نقل روايت و حديث کرده است، و در حقيقت استاد او محسوب مي شدند، را معرفي کرده که بالغ بر يکصدو پنجاه نفرند(26).
از ميان معلمان و استادان حسين بن سعيد مي توان به «محمدبن ابي عمير، صفوان بن يحيي و نضربن سويد» اشاره نمود که او بيشترين روايات را از ايشان نقل نموده است، و اين در حاليست که هر يک از اين سه معلم نيز خود از بزرگان و راويان جليل القدرند و در سنگر دفاع از ولايت و امامت رنجها و مرارتهاي فراوان ديده و چشيده، و همواره مورد توجه و عنايت ويژه امامان عصر خود بوده اند.

پي نوشت ها:
1 - مرحوم نجاشي کنيه «ابومحمد» را متعلق به حسن بن سعيد برادر حسين اهوازي مي داند. (رجال نجاشي ص 58).

2 - اعيان الشيعه، ج 6ع ص 27.
3 - فهرست شيخ طوسي، ص 58.
4 - همان.

5 - رجال برقي، ص .54 (ضمن مقدمه رجال ابن داود).

6 - رجال شيخ طوسي، ص 372.

7 - رجال کشي، ص 551.

8 - فهرست شيخ طوسي، ص 58.
9 - المنجد في اللغه واژه «ولي».
10 - فهرست ابن نديم، ص 277، ف 5، م 6.
11 - رجال برقي ص 56 - .54 (ضمن مقدمه رجال ابن داود)
12 - رجال کشي، ص 551.
13 - رجال شيخ طوسي، ص 399.
14 - رجال نجاشي، ص 58.

15 - رجال شيخ طوسي ص 373 - 399 - 412.
16 - همان و فهرست، ص 58.
17 - جامع الرواة، ج 1، ص 241.
18 - روضات الجنات، ج 2، ص 310.
19 - رجال برقي ص 56 - 54 (در مقدمه رجال ابن داود).
20 - خلاصةالرجال، ص 25.
21 - معالم العلماء، ص 40.
22 - لسان الميزان، ج 2، ص 284.
23 - تأسيس الشيعه، ص 328.
24 - فهرست ابن نديم، ص 277، ف 5، م 6.
25 - معجم المؤلفين، ج 4، ص 10.
26 - معجم رجال الحديث، ج 5، ص 250.

كاش ابتدا نيم خط، يك خط، دو خط، جواب رو مي فرموديد؛ بعد توضيح مفصل براي كساني كه اهل تحقيق در مورد شخصيت ايشون هستن ميداديد.

سوال من در مورد شخصيت اين بزرگوار نبود. در مورد اعتبار كتب منتسب هست. مثلا برخي كتب، اصلا معلوم نيست مال خود ايشون هست يا نه. يا ديگر كتب ايا به صرف مال ايشون بودن، اعتبار بالايي دارد يا خير.

به همين خاطر، عين سند حديث مورد دغدغه رو عرض كردم تا سوال روشن باشه. مثلا همون ين كه در سند امده، به صرف همين اختصار، ما بايد اعتبار قائل باشيم؟ لطفا خلاصه بفرماييد.

فردا از آن ماست;614502 نوشت:
سوال من در مورد شخصيت اين بزرگوار نبود. در مورد اعتبار كتب منتسب هست. مثلا برخي كتب، اصلا معلوم نيست مال خود ايشون هست يا نه. يا ديگر كتب ايا به صرف مال ايشون بودن، اعتبار بالايي دارد يا خير.

با صلوات بر محمد و آل محمد
وعرض سلام وادب
آن چه را که علامه مجلسی در مورد شخصیت ایشان وکتب ایشان در بحار نقل فرموده اند را خدمت شما ارسال می نمایم:
بحار الأنوار (ط - بيروت)، المدخل، ص: 215
(الأهوازى [الحسين بن سعيد بن حمّاد])
[الثناء عليه‏]
الحسين بن سعيد بن حمّاد بن مهران مولى عليّ بن الحسين عليه السّلام أبو محمّد الأهوازيّ من أجلّة أصحابنا المتقدّمين و من ثقات المحدّثين، و من أفاخم المصنّفين، أوسع أهل زمانه علما بالفقه و الآثار و المناقب و غير ذلك من علوم الشيعة، أدرك ثلاثة من الأئمّة، الرضا و الجواد و الهادي عليهم السّلام، و روى عنهم.
ترجمه النجاشيّ في ص 42 من فهرسته قال: الحسين بن سعيد بن حمّاد بن مهران مولى عليّ بن الحسين عليه السّلام أبو محمّد الأهوازيّ، شارك أخاه الحسن في الكتب الثلاثين المصنّفة، و إنّما كثر اشتهار الحسين أخيه بها، و كان الحسين بن يزيد السورانيّ يقول:
الحسن شريك أخيه الحسين في جميع رجاله إلّا في زرعة بن محمّد الحضرميّ و فضالة بن أيّوب فإنّ الحسين كان يروي عن أخيه عنهما، خاله جعفر بن يحيى بن سعد الأحول من رجال أبي جعفر الثاني عليه السّلام، ذكره سعد بن عبد اللّه، و كتب بني سعيد كتب حسنة معمول عليها و هي ثلاثون كتابا. إ ه.
و قال الشيخ في الفهرست ص 58: ثقة، روى عن الرضا و عن أبي جعفر الثاني و أبي الحسن الثالث عليهم السّلام و أصله كوفيّ و انتقل مع أخيه الحسن إلى الأهواز، ثمّ تحوّل إلى قمّ فنزل على الحسن بن أبان و توفّي بقم، و له ثلاثون كتابا: إ ه. و ذكره أيضا في رجاله في أبواب رجال الأئمّة الثلاثة عليه السّلام.
و قال الكشّيّ في رجاله ص 341: الحسن و الحسين ابنا سعيد بن حمّاد مولى عليّ بن الحسين صلوات اللّه عليهما، و كان الحسن بن سعيد هو الذي أدخل إسحاق بن إبراهيم الحضينيّ و عليّ بن الريّان بعد إسحاق إلى الرضا عليه السّلام، و كان سبب معرفتهم لهذا الأمر، و منه سمعوا الحديث و به عرفوا، و كذلك فعل بعبد اللّه بن محمّد الحضينيّ و غيرهم‏ «1» حتّى جرت الخدمة على أيديهم، و صنّفا الكتب الكثيرة، و يقال: إنّ الحسن صنّف خمسين، و سعيد كان يعرف بدندان.
______________________________
(1) كعلى بن مهزيار على ما نص عليه الشيخ في رجاله.

و ترجمه ابن النديم في ص 310 من فهرسته قال: الحسن و الحسين ابنا سعيد الأهوازيّان، من أهل الكوفة، من موالي عليّ بن الحسين، من أصحاب الرضا، أوسع أهل زمانهما بالفقه و الآثار و المناقب و غير ذلك من علوم الشيعة، و هما الحسن و الحسين ابنا سعيد بن حمّاد بن سعيد، و صحبا أيضا أبا جعفر بن الرضا. إ ه.
و ترجمه أيضا ابن حجر في لسان الميزان ج 2 ص 284.
و بالجملة فوثاقة الرجل و أخيه الحسن و جلالتهما من المسلّمات و قد نصّ عليها أصحاب الرجال، و أوعز المصنّف إلى ذلك بقوله: و جلالة الحسين بن سعيد و أحمد بن محمّد ابن عيسى تغني عن التعرّض لحال تأليفهما.

* (مؤلفاته)*
قد عرفت من النجاشيّ و غيره أنّ له ثلاثين كتابا و هي:
1- كتاب الوضوء. 2- كتاب الصلاة. 3- كتاب الزكاة.
4- كتاب الصوم. 5- كتاب الحجّ. 6- كتاب النكاح.
7- كتاب الطلاق. 8- كتاب الخمس. 9- كتاب الشهادات.
10- كتاب الصيد و الذبائح. 11- كتاب المكاسب. 12- كتاب الأشربة.
13- كتاب الزيارات. 14- كتاب التقيّة. 15- كتاب الردّ على الغلات.
16- كتاب المناقب. 17- كتاب المثالب. 18- كتاب الزهد.
19- كتاب المروّة. «1» 20- كتاب تفسير القرآن. 21- كتاب الوصايا.
22- كتاب الفرائض. 23- كتاب الحدود. 24- كتاب الديات.
25- كتاب الملاحم. 26- كتاب الدعاء. «2» 27- كتاب حقوق المؤمنين و فضلهم‏ «3»
28- كتاب العتق و التدبير و المكاتبة. 29- كتاب الأيمان و النذور. «4» 30- كتاب التجارات و الإجارات.
و أضاف الطوسيّ على ذلك كتاب البشارات. و المصنّف: عليه أصلا، ثمّ قال: و يظهر من بعض مواضعه أنّه كتاب النوادر لأحمد بن محمّد بن عيسى. «5»

______________________________
(1) في فهرست الطوسيّ: كتاب المروة و التجمل.
(2) اورد ابن النديم في فهرسته أسامى بعض كتبه و هي ما ذكرناها تحت رقم 1 و 2 و 4 و 6 و 7 و 8 و 9 و 15 و 17 و 18 و 24 و 30.
(3) في فهرست الطوسيّ كتاب المؤمن.
(4) في فهرست الطوسيّ الايمان و النذور و الكفّارات.
(5) أي أحمد بن محمّد بن عيسى بن عبد اللّه بن سعد بن مالك بن الاحوس الأشعريّ أبو جعفر، شيخ قم و وجهها و فقيهها غير مدافع لقى الرضا و أبا جعفر الثاني و أبا الحسن العسكريّ عليهم السّلام، و ثقة أصحابنا و أطرءوه بالفضل و الجلالة.


* (مشايخه و من روى عنهم)*
يروي عن جماعة كثيرة مضافا إلى ما سمعت من روايته عن الأئمّة الثلاثة عليهم السّلام، و إحصاؤهم يحتاج إلى تتّبع الأسانيد و لا يسعنا ذلك في هذا المختصر فلنقتصر بذكر بعضهم.
1- إبراهيم بن أبي البلاد 2- ابن أبي نجران.
3- صفوان بن يحيى. 4- ابن أبي عمير.
5- الحسين بن علوان. 6- محمّد بن سنان.
7- عثمان بن عيسى. 8- الحسن بن سعيد أخوه.
9- القاسم بن عروة. 10- القاسم بن محمّد الجوهريّ.
11- فضالة بن أيوب. 12- محمّد بن أبي حمزة.
13- يعقوب بن يقطين. 14- عليّ بن النعمان.
15- عليّ بن الصلت. 16- سليمان بن صيف الجعفريّ.
17- حمّاد بن عيسى. 18- عبد اللّه بن بحر.
19- محمّد بن مهران الكرخيّ. 20- محمّد بن الفضيل.
21- عليّ بن أبي جهمة. 22- الهيثم بن واقد.
23- محمّد بن الحصين. 24- محمّد بن الحسين بن صغير.
25- نضر بن سويد. 26- الحسين بن ميمون.
27- الحسن بن محبوب. 28- محمّد بن إسماعيل بن بزيع.
29- عمرو بن عثمان الأعمى. 30- محمّد بن منصور.
31- يحيى الحلبيّ. 32- الحسين بن يسار.
33- الفضل بن صالح. 34- عليّ بن سعيد.
35- جعفر بن بشير. 36- أحمد بن حمزة
37- أحمد بن محمّد بن أبي نصر البزنطيّ 38- الحسن بن عليّ بن فضّال.
39- عليّ بن أسباط. 40- عليّ بن حديد.

* (الراوون عنه)*
يروي عنه جماعة كثيرة منهم:
1- أحمد بن محمّد بن خالد. 2- أحمد بن محمّد بن عيسى.
3- إبراهيم بن هاشم. 4- سعد بن عبد اللّه.
5- عليّ بن مهزيار. 6- بكر بن صالح.
7- عليّ بن الحكم. 8- الحسين بن الحسن بن أبان.
9- عليّ بن إبراهيم بن هاشم. 10- أحمد بن محمّد الحسن بن السكن القرشيّ.
11- أحمد بن محمّد الدينوريّ. 12- أبو داود سليمان بن سفيان المسترق‏
13- أحمد بن الحسين بن سعيد ابنه. 14- محمّد بن عليّ بن محبوب.
15- محمّد بن عيسى. 16- سهل بن زياد.
* (مولده و مدفنه)*
لم نقف على تاريخ ولادته و لا وفاته، نعم قد عرفت سابقا أنّه تحوّل إلى قمّ فنزل على الحسن بن أبان، و توفّي بقمّ.
________________________________________
مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)، 111جلد، دار إحياء التراث العربي - بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق.

فردا از آن ماست;614502 نوشت:
به همين خاطر، عين سند حديث مورد دغدغه رو عرض كردم تا سوال روشن باشه. مثلا همون ين كه در سند امده، به صرف همين اختصار، ما بايد اعتبار قائل باشيم؟ لطفا خلاصه بفرماييد.

با صلوات بر محمد و آل محمد
بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏25 ؛ ص207
20- ين، كتاب حسين بن سعيد و النوادر الْجَوْهَرِيُ‏ عَنْ‏ حَبِيبٍ‏ الْخَثْعَمِيِ‏ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ‏ إِنَّا لَنُذْنِبُ وَ نُسِي‏ءُ ثُمَّ نَتُوبُ إِلَى اللَّهِ مَتَاباً.
قال الحسين بن سعيد لا خلاف بين علمائنا في أنهم ع معصومون عن كل قبيح مطلقا و أنهم ع يسمون ترك المندوب ذنبا و سيئة بالنسبة إلى كمالهم ع. «1»
بررسی سند:
«ين» لكتابي الحسين بن سعيد أو لكتابه و النوادر (2)

1- اسم : الحسين بن سعيد الأهوازي‏
تقويم : إمامي، ثقة، جليل‏
طبقة : الرضا عليه السلام(جخ،ست،قي) - الجواد عليه السلام(جخ،ست،قي) - الهادي عليه السلام(ست،جخ)
لقب : الأهوازي(جخ،كش،ست،جش) الكوفي(قي) أهوازي(جخ) كوفي(جخ)
2- اسم : القاسم بن محمد الجوهري‏

تقويم : واقفي، ثقةعلى‏التحقيق‏
طبقة : الصادق عليه السلام(جخ) - الكاظم عليه السلام(جش،جخ،قي)
لقب : الجوهري(جش،جخ،ست،كش،قي) الكوفي(ست) كوفي(جش)
3- اسم : حبيب بن المعلل الخثعمي‏
تقويم : إمامي، ثقةجليل‏
طبقة : الصادق عليه السلام(جخ،قي،جش) - الكاظم عليه السلام(جش) - الرضا عليه السلام(جش)
لقب : الخثعمي(ست،قي،جخ،جش) المدائني(جش) كوفي(جخ)

________________________________________
(1) الزهد او المؤمن: مخطوط. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)، 111جلد، دار إحياء التراث العربي - بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق.
(2)بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏1، ص: 48
[=Andalus]

خيلي متشكر. لطف كرديد. امكان داره توجيه حديث رو هم بفرماييد؟ چون مي فرماييد به لحاظ سندي هم اتصال و هم وثاقت ها درست است. البته جناب حسين بن سعيد نظرشون رو فرمودن اما ايا مفصل تر بحث شده راجع به اين مطلب؟ يا شما نظري داريد؟

فردا از آن ماست;612353 نوشت:
به حديثي برخورد كردم با اين سند در بحارالانوار

سلام
اصل روایت در کتاب زهد حسین بن سعید صفحه 73 آمده است به این سند
الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ حَبِيبٍ الْخَثْعَمِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ: إِنَّا لَنُذْنِبُ وَ نَنْسَى ثُمَّ نَتُوبُ‏ إِلَى اللَّهِ مَتاباً[1].
قال الحسين بن سعيد لا خلاف بين علمائنا في أنهم ع معصومون من كل قبيح مطلقا و أنهم ع يسمون ترك المندوب ذنبا و سيئة بالنسبة إلى كمالهم ع.

حبيب خثعمى گويد:از امام صادق عَلَيْهِ السَّلَامُ شنيدم كه مى ‏فرمود: قطعا ما اهل بیت گناه کرده و فراموش كنيم، پس به درگاه خدا توبه مى‏ نماييم.
حسين بن سعيد گويد: در اين كه اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام از هر نوع كار زشت و ناپسندى مبرّى و معصوم هستند، بين علماى ما اختلافى نيست؛ و ايشان حتّى ترك مستحبّات را براى خودشان گناه مى‏ نامند، به جهت آن كه عالى ‏ترين مرحله كمالات را دارا هستند.

[1]) البحار 25/ 207 و فيه: و نسي‏ء و في ط ط: و ننسى و في ط و ن 2 و 3:
معصومون عن كل قبيح مطلقا و في ط ط و ن 3: و أنهم( عليهم السلام) كانوا ...
اقول: معنى اعترافهم عليهم السلام بالذنب و الاستغفار منه هو: اقرارهم بالتقصير و العجز في مقام الأداء اللائق بحق العبودية و الشكر للّه عزّ و جلّ الذي بفضله و تفضله-- الكبير و صلوا الى ذلك المنصب الرفيع من العلم و الإمامة و الاعتصام و نالوها منه و أنّه لو لا لطفه سبحانه لصدر منهم ما ينافى و لا يناسب جلالة مقام القيادة الدينية و رفعة قدرها، و الى نحو هذا الموقف من خضوعهم و خشوعهم- سلام اللّه عليهم- لحضرة المولى المنعم لهم ذلك المقام الخطير، يشير النبوى المعروف: الهى ما عبدناك حقّ عبادتك و ما عرفناك حقّ معرفتك، و هناك توجيهات و تأويلات اخرى لامثال هذه الأخبار في البحار 25/ 209- 211 و غيرها.

اما بررسی اعتبار كتاب:
كتاب الزهد يكى از اصول معتبر روايى و يكى از اصول اوليه شيعه به شمار مى‏ آيد و از زمان نگارش پيوسته مورد توجه علما و فقهاى شيعه قرار گرفته است.

بسيارى از مجموعه‏هاى بزرگ روايى شيعه از اين كتاب روايت نقل كرده و اين كتاب را يكى از مصادر معتبر خود قرار داده و بر آن استناد كرده ‏اند مانند: كتاب‏هاى كافى، من لا يحضره الفقيه، بحار الأنوار و وسائل الشيعه.
شيخ صدوق درباره اين كتاب مى ‏فرمايد:« اين كتاب از كتابهاى مشهور شيعه و از كتاب هايى است كه فقها و روات شيعه بر آن اعتماد كرده و به آن مراجعه مى ‏نمايند.»
شيخ طوسى كتاب حاضر را مقياس اعتبار و ميزان اعتماد بر ديگر كتاب‏هاى روايى قرار داده است.

علامه مجلسى نيز درباره اين كتاب فرموده:« كتاب الزهد نوشته محدث بزرگ و شيخ مورد اطمينان، حسين بن سعيد اهوازى مى ‏باشد. جلالت و اعتبار مؤلف اين كتاب ما را از بحث درباره اعتبار اين كتاب بى‏ نياز مى ‏سازد و نسبت آن به مؤلف نيز بسيار معلوم است.»

اما بررسی سند حدیث:
سند حدیث به دلیل وجود قاسم بن محمد ضعیف است و این شحص هیچگونه توثیقی ندارد
علامه مجلسی هم تصریح به ضعف قاسم بن محمد کرده است
و في بعض النسخ" عن القاسم‏ بن‏ محمد" فهو ضعيف‏

ملاذ الأخيار في فهم تهذيب الأخبار، ج‏12، ص: 176

با توجه به ضعف روايت نمی توان به مضمون آن اعتماد نمود.

ملاصدرا;615474 نوشت:

اما بررسی سند حدیث:
سند حدیث به دلیل وجود قاسم بن محمد ضعیف است و این شحص هیچگونه توثیقی ندارد
علامه مجلسی هم تصریح به ضعف قاسم بن محمد کرده است
و في بعض النسخ" عن القاسم‏ بن‏ محمد" فهو ضعيف‏

ملاذ الأخيار في فهم تهذيب الأخبار، ج‏12، ص: 176

با توجه به ضعف روايت نمی توان به مضمون آن اعتماد نمود.

سلام. ممنون از توضيحات مفيدي كه فرموديد.
اما اين توثيقي كه جناب مجيد مبتني بر تحقيق يا لفظ ثقه علي تحقيق ارائه كردن داستانش چيه؟ توي سايت ايت الله خويي ديدم كه ايشون ظاهرا ذكر كرده بودن از قول شيخ، كه جزو اصحاب امام كاظم هست.

http://www.al-khoei.us/books/?id=7723

در اين لفظي هم كه شما فرموديد، في بعض النسخ، صحبت در مورد روايتي با اين راوي هست، كه اون حديث تضعيف شده از زبان علامه، يا في بعض نسخ تضعيف شده؟

[="Navy"]

فردا از آن ماست;615940 نوشت:
اما اين توثيقي كه جناب مجيد مبتني بر تحقيق يا لفظ ثقه علي تحقيق ارائه كردن داستانش چيه؟

سلام
این مطالب ثقة علی التحقیق یعنی بر مبنای تحقیقی که در مورد این فرد انجام شده این فرد ثقه است و مربوط به نظر آیت الله شبیری زنجانی می باشد اما بسیاری از علما قاسم بن محمد را تضعیف کردند.

ان السند ضعيف لان المراد من القاسم هو[HL] القاسم بن محمد الجوهري[/HL] بقرينة نقل حماد بن عيسى عنه [HL]وهو ضعيف [/HL]
سند ضعیف است زیرا منظور از قاسم همان قاسم بن محمد الجوهری است به قرینه نقل حماد بن عیسی از او و قاسم بن محمد ضعیف است.
كتاب الحج،تقرير بحث المحقق الداماد للآملي،ج3،ص:667

القاسم بن محمد الجوهري ، كان واقفي المذهب روى عن أبي الحسن موسى بن جعفر ( ع ) ، [HL]وقد ضعفه جماعة من المحدثين[/HL] ، ولعل سبب تضعيفهم له انحرافه عن مخطط التشيع .
دراسات في الحديث والمحدثين،ص:189

في السند القاسم بن محمّد الجوهري [HL]و هو ضعيف أو مجهول[/HL].
فقه الصادق عليه السلام (للروحاني)؛ ج‌22، ص: 184

«و روى القاسم بن محمد الجوهري» [HL]الضعيف الواقفي[/HL]
روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه؛ ج‌4، ص: 397

فردا از آن ماست;615940 نوشت:
در اين لفظي هم كه شما فرموديد، في بعض النسخ، صحبت در مورد روايتي با اين راوي هست، كه اون حديث تضعيف شده از زبان علامه، يا في بعض نسخ تضعيف شده؟
الحديث الأول: مجهول و في بعض النسخ" عن‏ القاسم‏ بن‏ محمد" فهو ضعيف‏.

ملاذ الأخيار في فهم تهذيب الأخبار، ج‏12، ص: 176
حدیث اول یکی از ابواب را ذکر می کند و سپس می گوید سند حدیث اول مجهول است و در بعضی از نسخ این کتاب در سند روایت قاسم بن محمد وجود دارد که او ضعیف است.[/]

فردا از آن ماست;615447 نوشت:
خيلي متشكر. لطف كرديد. امكان داره توجيه حديث رو هم بفرماييد؟ چون مي فرماييد به لحاظ سندي هم اتصال و هم وثاقت ها درست است. البته جناب حسين بن سعيد نظرشون رو فرمودن اما ايا مفصل تر بحث شده راجع به اين مطلب؟ يا شما نظري داريد؟

با صلوات بر محمد و آل محمد
وعرض سلام وادب
درذیل روایت مطرح شده درکتاب« الزهد،حسین بن سعید، ص73»این روایت توضیح داده شده است:(قسمت آبی)
196- الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ حَبِيبٍ الْخَثْعَمِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ‏: إِنَّا لَنُذْنِبُ وَ نَنْسَى ثُمَّ نَتُوبُ‏ إِلَى اللَّهِ مَتاباً «203».
قال الحسين بن سعيد لا خلاف بين علمائنا في أنهم ع معصومون من كل قبيح مطلقا و أنهم ع يسمون ترك المندوب ذنبا و سيئة بالنسبة إلى كمالهم ع.
______________________________
(203) البحار 25/ 207 و فيه: و نسي‏ء و في ط ط: و ننسى و في ط و ن 2 و 3:
معصومون عن كل قبيح مطلقا و في ط ط و ن 3: و أنهم (عليهم السلام) كانوا ...
اقول: معنى اعترافهم عليهم السلام بالذنب و الاستغفار منه هو: اقرارهم بالتقصير و العجز في مقام الأداء اللائق بحق العبودية و الشكر للّه عزّ و جلّ الذي بفضله و تفضله الكبير و صلوا الى ذلك المنصب الرفيع من العلم و الإمامة و الاعتصام و نالوها منه و أنّه لو لا لطفه سبحانه لصدر منهم ما ينافى و لا يناسب جلالة مقام القيادة الدينية و رفعة قدرها، و الى نحو هذا الموقف من خضوعهم و خشوعهم- سلام اللّه عليهم- لحضرة المولى المنعم لهم ذلك المقام الخطير، يشير النبوى المعروف: الهى ما عبدناك حقّ عبادتك و ما عرفناك حقّ معرفتك، و هناك توجيهات و تأويلات اخرى لامثال هذه الأخبار في البحار 25/ 209- 211 و غيرها.

________________________________________
كوفى اهوازى، حسين بن سعيد، الزهد، 1جلد، المطبعة العلمية - قم، چاپ: دوم، 1402ق.

فردا از آن ماست;612353 نوشت:
آيا كتب حديثي حسين بن سعيد قابل اعتماد است؟

با صلوات بر محمد وآل محمد
وسلام وعرض ادب
پرسشگر گرامی برای این که مورداعتماد بودن کتب حسين بن سعيد را بشناسید یکی از کتب ایشان را مورد بررسی قرار می دهیم:

کتاب الزهد


معرفى اجمالى‏

الزهد نوشته حسين بن سعيد كوفى اهوازى، يكى از شخصيت‏ هاى بزرگ شيعه در قرن سوم هجرى و يكى از ياران امام رضا، امام جواد و امام هادى عليهم السلام در موضوع اخلاق مى ‏باشد.

اين كتاب يكى از 30 كتابى است كه حسين بن سعيد به رشته تحرير در آورده است.

كتاب هاى حسين بن سعيد در حدى از اعتبار و شهرت بودند كه علماى رجال كتاب‏ هاى ديگر روات شيعه را به اين كتب تشبيه مى‏ كردند.

اهميّت كتاب‏

كتاب حاضر يكى از اصول معتبر روايى و يكى از اصول اوليه شيعه به شمار مى‏ آيد و از زمان نگارش پيوسته مورد توجه علما و فقهاى شيعه قرار گرفته است.

بسيارى از مجموعه‏ هاى بزرگ روايى شيعه از اين كتاب روايت نقل كرده و اين كتاب را يكى از مصادر معتبر خود قرار داده و بر آن استناد كرده‏ اند مانند: كتاب‏ هاى كافى، من لا يحضره الفقيه، بحار الأنوار و وسائل الشيعه.

سخنان بزرگان‏

شيخ صدوق درباره اين كتاب مى‏ فرمايد:

« اين كتاب از كتاب هاى مشهور شيعه و از كتاب هايى است كه فقها و روات شيعه بر آن اعتماد كرده و به آن مراجعه مى‏ نمايند.»

شيخ طوسى كتاب حاضر را مقياس اعتبار و ميزان اعتماد بر ديگر كتاب‏ هاى روايى قرار داده است.

بزرگى چون علامه مجلسى نيز درباره اين كتاب فرموده:

« كتاب الزهد نوشته محدث بزرگ و شيخ مورد اطمينان، حسين بن سعيد اهوازى مى‏ باشد. جلالت و اعتبار مؤلف اين كتاب ما را از بحث درباره اعتبار اين كتاب بى‏ نياز مى‏ سازد و نسبت آن به مؤلف نيز بسيار معلوم است.»

انگيزه تاليف‏

ائمه عليهم السلام عموما تحت نظر حكومت هاى ستمگر بسر مى‏ بردند و روات شيعه نقش بسيار مهمى را در رساندن سخنان و دستورات ائمه به مردم عهده‏ دار بودند.

مؤلف اين كتاب، حسين بن سعيد اهوازى نيز، يكى از شخصيت هاى مشهور و يكى از ياران نزديك سه امام معصوم بود و با تأليفات خود نقش مؤثرى در نشر علوم اهل بيت عليهم السلام داشت و مردم و علماى دوران خود و آيندگان را از بركت سخنان گهربار ائمه معصومين عليهم السلام و آب گواراى چشمه زلال معارف محمد و آل محمد صلوات اللّه عليهم بهره‏ مند ساخت.

گزارش محتوا

كتاب حاضر شامل 290 حديث است كه در ضمن 20 باب توسط مؤلف تنظيم شده است.

موضوع اين كتاب طرح نكات اخلاقى و تربيتى است.

در اين كتاب بحث‏ هايى مانند: فضيلت سكوت همراه با تفكر و ترك كارهاى بى‏ فايده و غير ضرورى، مذمت سخن چينى، رعايت ادب و تشويق به كارهاى خير، خوش اخلاقى و مهربانى و مذمت بد اخلاقى، بيان معروف و منكر، احترام به پدر و مادر و اقوام، حق همسايه، بيان دنيا و دنيا طلبى و نكات فراوان و مطالب بسيار مفيد ديگرى مطرح شده است.

وضعيت كتاب‏

شيخ ابو الحسن، على بن ابى سهل حاتم قزوينى كتاب الزهد را خلاصه كرده و آن را به صورت منتخب در دسترس علاقه‏ مندان قرار داده است.

نسخه‏هاى خطى‏

1- نسخه‏ اى در كتابخانه حضرت آية اللّه نجفى مرعشى.

2- نسخه‏ اى در كتابخانه آستان قدس رضوى در مشهد مقدس.

[=Traditional Arabic] 3- نسخه‏ اى در كتابخانه حاج شيخ على بن محمد نمازى در مشهد مقدس.

پست جمع بندی

سوال:
بسم الله الرحمن الرحيم.
سوالي از خدمت بزرگواران داشتم و اون اينكه، ايا كتب حديثي حسين بن سعيد، قابل اعتماد است؟ البته سوال دقيق تر اينه كه ايا قابل اعتماد بوده است؟
به حديثي برخورد كردم با اين سند در بحارالانوار : ين: الجوهري عن حبيب الخثعمي
كه علامه مجلسي، طبق اين سند اين حديث، رو از حسين بن سعيد نقل كردن. سند از نظر اتصال ظاهرا مشكلي نداره و حبيب الخثعمي هم وثاقت داره. ميخواستم بدونم اين استناد، در سند حديث، قوت كافي رو داره؟
البته الجوهري رو نميشناسم كه قابل اتكاست يا خير؟
تشكر

پاسخ:
با سلام وعرض ادب و احترام خدمت شما پرسشگر گرامی
در پاسخ باید عرض شود که سوال شما دارای چند بخش است که به هر قسمت جدا گانه پاسخ داده خواهد شد:

الف) آيا كتب حديثي حسين بن سعيد، قابل اعتماد است؟ البته سوال دقيق تر اينه كه آيا قابل اعتماد بوده است؟
جواب:
کتاب الزهد نوشته حسين بن سعيد كوفى اهوازى، يكى از شخصيت‏ هاى بزرگ شيعه در قرن سوم هجرى و يكى از ياران امام رضا، امام جواد و امام هادى عليهم السلام در موضوع اخلاق مى ‏باشد.
اين كتاب يكى از 30 كتابى است كه حسين بن سعيد به رشته تحرير در آورده است.
كتاب هاى حسين بن سعيد در حدى از اعتبار و شهرت بودند كه علماى رجال كتاب‏ هاى ديگر روات شيعه را به اين كتب تشبيه مى‏ كردند.
كتاب حاضر يكى از اصول معتبر روايى و يكى از اصول اوليه شيعه به شمار مى‏ آيد و از زمان نگارش پيوسته مورد توجه علما و فقهاى شيعه قرار گرفته است.
بسيارى از مجموعه‏ هاى بزرگ روايى شيعه از اين كتاب روايت نقل كرده و اين كتاب را يكى از مصادر معتبر خود قرار داده و بر آن استناد كرده‏ اند مانند: كتاب‏ هاى كافى، من لا يحضره الفقيه، بحار الأنوار و وسائل الشيعه.
تا آن جا که شيخ صدوق درباره اين كتاب مى‏ فرمايد:« اين كتاب از كتاب هاى مشهور شيعه و از كتاب هايى است كه فقها و روات شيعه بر آن اعتماد كرده و به آن مراجعه مى‏ نمايند.»
و شيخ طوسى كتاب حاضر را مقياس اعتبار و ميزان اعتماد بر ديگر كتاب‏ هاى روايى قرار داده است.
و علامه مجلسى نيز درباره اين كتاب فرموده:« كتاب الزهد نوشته محدث بزرگ و شيخ مورد اطمينان، حسين بن سعيد اهوازى مى‏ باشد. جلالت و اعتبار مؤلف اين كتاب ما را از بحث درباره اعتبار اين كتاب بى‏ نياز مى‏ سازد و نسبت آن به مؤلف نيز بسيار معلوم است.»
كتاب حاضر شامل 290 حديث است كه در ضمن 20 باب توسط مؤلف تنظيم شده است.
ب) به حديثي برخورد كردم با اين سند در بحارالانوار : ين: الجوهري عن حبيب الخثعمي
كه علامه مجلسي، طبق اين سند اين حديث، رو از حسين بن سعيد نقل كردن. سند از نظر اتصال ظاهرا مشكلي نداره و حبيب الخثعمي هم وثاقت داره. ميخواستم بدونم اين استناد، در سند حديث، قوت كافي رو داره؟
جواب:در پاسخ این بخش از سوال روایت را عینا ذکر کرده و از نظر سندی بررسی می نماییم:
20- ين، كتاب حسين بن سعيد و النوادر الْجَوْهَرِيُ‏ عَنْ‏ حَبِيبٍ‏ الْخَثْعَمِيِ‏ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ‏ إِنَّا لَنُذْنِبُ وَ نُسِي‏ءُ ثُمَّ نَتُوبُ إِلَى اللَّهِ مَتَاباً.(1)
قال الحسين بن سعيد لا خلاف بين علمائنا في أنهم ع معصومون عن كل قبيح مطلقا و أنهم ع يسمون ترك المندوب ذنبا و سيئة بالنسبة إلى كمالهم ع. (2)
بررسی سند:
« ين» لكتابي الحسين بن سعيد أو لكتابه و النوادر (3)
1- اسم : الحسين بن سعيد الأهوازي‏
تقويم : إمامي، ثقة، جليل‏
طبقة : الرضا عليه السلام(جخ،ست،قي) - الجواد عليه السلام(جخ،ست،قي) - الهادي عليه السلام(ست،جخ)
لقب : الأهوازي(جخ،كش،ست،جش) الكوفي(قي) أهوازي(جخ) كوفي(جخ)
2- اسم : القاسم بن محمد الجوهري‏
تقويم : واقفي، ثقةعلى‏التحقيق‏
طبقة : الصادق عليه السلام(جخ) - الكاظم عليه السلام(جش،جخ،قي)
لقب : الجوهري(جش،جخ،ست،كش،قي) الكوفي(ست) كوفي(جش)
3- اسم : حبيب بن المعلل الخثعمي‏
تقويم : إمامي، ثقةجليل‏
طبقة : الصادق عليه السلام(جخ،قي،جش) - الكاظم عليه السلام(جش) - الرضا عليه السلام(جش)
لقب : الخثعمي(ست،قي،جخ،جش) المدائني(جش) كوفي(جخ)
روایت با توجه به این که قاسم بن محمد الجوهری، واقفی است، ضعیف می باشد.

منابع:

1) بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏25 ؛ ص207.
2) الزهد او المؤمن: مخطوط. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)، 111جلد، دار إحياء التراث العربي - بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق.
3) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏1، ص: 48.

موضوع قفل شده است