آیا افرینش شیطان خیر است؟

تب‌های اولیه

16 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا افرینش شیطان خیر است؟

آیا به زبان ساده می توان گفت "در این عالم هر چه هست ظهور خداست "از طرفی خداوند خیر ونیکی مطلق است پس ظهور او نیز نیکی است یعنی آنچه در این عالم خلق شده است همه نیکی است.لذا می توان گفت اگر بدی و شر وجود دارد از تولیدات انسان هاست.بنابراین انسان بلقوه تجلی (ظهور) حق است .اما از طرفی انسان نیکی مطلق نیست.و اراده خداوند بر این قرار است که انسان خود انتخاب کننده نیکی و یا بدی باشد.پس هر چه هست متصل به حق تعالی می باشد.با این اوصاف شیطان را چگونه به خداوند متصل نماییم البته پر واضح است که با وجود شیطان انسان می تواند رشد کند چون رشد انسان پس از غلبه بر شیطان حاصل می شود پس ایا می توان گفت وجود خود شیطان نیز خیر است؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد طاها

با عرض سلام به شما دوست گرامی

در فرمایشات شما لااقل چهار مساله مطرح شده است:

1- آیا هر چه در این عالم است ظهور خداست؟

2- آیا همه چیز در این عالم خیر است و اگر شری است از ناحیه انسان است؟

3- آیا خیر و شر هر دو را میتوان به خدا نسبت داد؟

4- آیا وجود شیطان خیر است؟ و اگر خیر است چگونه؟

از آنجا که عنوان این تاپیک با سوال چهارم ارتباط مستقیمی دارد اجازه دهید به سه سوال نخست، پاسخ اجمالی دهیم و بیشتر بحث را بر روی سوال چهارم متمرکز کنیم.

الف) هر چه در عالم است ظهور اسماء الهی (طبق اصطلاح عرفان) و هستی های رابط (طبق اصطلاح فلسفه) و مخلوقاتی است که قیامشان به وجود خداوند قائم است(طبق اصطلاح دینی). همه این عبارات میخواهند از یک حقیقت خبر دهند و آن اینکه در این عالم هر چه لباس وجود پوشیده است خلق خداست.

ب) بر اساس تصریح قرآن جهانی که پیرامون ماست به نیکوترین وجه خلق شده است:

الَّذي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلَقَه؛ او همان كسى است كه هر چه را آفريد نيكو آفريد.(سجده/7)

فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقين؛ بزرگ و پر بركت است خدايى كه بهترين خلق كنندگان است. (مومنون/14)

منظور از نیکوترین وجه، لزوما فاقد شر بودن نیست زیرا در نظام احسن شر خود مرتبه ای برای کمال است. به عبارت دیگر شر حقیقتی دو لبه است همچون عدالت: یک لبه آن رحمت است و لبه دیگر آن غضب. رنج و درد و شر همگی وقتی بد به نظر میرسند که بدون لبه رحمت آنها در نظر گرفته شوند اما وقتی هر دو لبه را با هم در نظر گیریم خواهیم دید زیباترین وجه را دارد. (البته این بحثی دامنه دار است و مناسب است در جای خود خوب تجزیه و تحلیل شود.)

اما نکته ای را باید درباره منبع وقوع شر در نظر گرفت. دانشمندان شروری که در جهان وجود دارد را به دو دسته: شرور طبیعی و شرور اخلاقی تقسیم میکنند. برخی قایلند همانطور که خاستگاه شرور اخلاقی، اعمال خود انسان است تمامی شرور طبیعی نیز به واسطه خود انسان است. اما از مجموع آیاتی که در قران پیرامون مصائب آمده است روشن میشود برخی از شرور وجود دارد که اراده انسان در آن تاثیری ندارد.(تفسير نمونه، ج‏24، ص: 198)

ج) بر اساس آیات زیر:

ما أَصابَ مِنْ مُصيبَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّه؛ هيچ مصيبتى رخ نمى‏دهد مگر به اذن خدا. (تغابن/11)

وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ في‏ ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مُبينٍ؛ كليدهاى غيب، تنها نزد اوست و جز او، كسى آنها را نمى‏داند. او آنچه را در خشكى و درياست مى‏داند هيچ برگى (از درختى) نمى‏افتد، مگر اينكه از آن آگاه است و نه هيچ دانه‏اى در تاريكيهاى زمين، و نه هيچ تر و خشكى وجود دارد، جز اينكه در كتابى آشكار [در كتاب علم خدا] ثبت است. (59)

و امثال آنها،

هر چه از خیر و شر در این عالم وجود دارد را میتوان به خدا نسبت داد و میتوان گفت اراده تکوینی خداوند به همه آنها تعلق گرفته است. (ذکر اراده تکوینی برای این منظور است که خداوند گرچه همه خیرها و شرها را خلق کرده و به این اعتبار میتوان خیر و شر را به اراده تکوینی او نسبت داد اما اراده تشریعی او که مربوط به رفتارهای اختیاری موجودات مختار میشود به شروری که از ناحیه آن اختیار و اراده است تعلق نگرفته است یعنی خداوند به عنوان شارع دین (نه خالق همه چیز) نمیخواهد ظلمی صورت گیرد.)

د) بحث اصلی درباره خلقت شیطان است و اینکه آیه خیر است یا شر؟ با توجه به توضیحات گذشته روشن میشود که اصل وجود شیطان به عنوان یکی از مخلوقات خداوند، شر نیست و شرارت شیطان نیز ذاتی او نیست یعنی او نیز بسان دیگر موجودات دارای اراده و اختیار، از ابتدا شرور آفریده نشد بلکه خود شرارت را انتخاب نمود. بنابراین خلقت شیطان از ابتدا خلقت شرارت بار نبود هر چند پس از مدتی زندگی شیطان، زندگی شرورانه شد و همچنان هم ادامه دارد.

از طرفی همانطور که قبلا هم عرض شد شرارت های ابلیس دو لبه است: برای خود ابلیس و پیروانش غضب است و برای متمردان از وسوسه های او رحمت است.

بنابراین در کل همانطور که خود هم اشاره کرده اید میتوان گفت خلقت و حیات طولانی ابلیس در مجموع خیر است و وصله ناجوری در کل نظام احسن نیست. (برای مطالعه بیشتر: تفسير نمونه، ج‏6، ص: 111)

در پناه حق

سلام

باید توجه داشته باشیم خداوند در واقع شیطان را نیافرید بلکه ابلیس را افرید و شیطان افریده ابلیس بود چون اختیار داشت گرچه در عالم تکوین هردو افریده خدا هستند اما در عالم تشریع شیطان افریده ابلیس بود یعنی هر موجودی که اختیار داشته باشد قادر به خلق نیز هست و البته خداوند احسن الخالقین است و شر نمیافریند . یعنی خلقت شر بالقوه است و ابلیس انرا بالفعل در میاورد .

فتا 1;616110 نوشت:
سلام

باید توجه داشته باشیم خداوند در واقع شیطان را نیافرید بلکه ابلیس را افرید و شیطان افریده ابلیس بود چون اختیار داشت گرچه در عالم تکوین هردو افریده خدا هستند اما در عالم تشریع شیطان افریده ابلیس بود یعنی هر موجودی که اختیار داشته باشد قادر به خلق نیز هست و البته خداوند احسن الخالقین است و شر نمیافریند . یعنی خلقت شر بالقوه است و ابلیس انرا بالفعل در میاورد .


با سلام وتشکر از همراهی شما
من فرق بین ابلیس و شیطان را نمی دانم اگر ممکن است راهنمایی بفرمایید آیا ابلیس فرشته است ؟یا موجود دیگری است؟

سیدمنصور;616395 نوشت:
با سلام وتشکر از همراهی شما
من فرق بین ابلیس و شیطان را نمی دانم اگر ممکن است راهنمایی بفرمایید آیا ابلیس فرشته است ؟یا موجود دیگری است؟

بر اساس آیات قرآن کریم،‌ ابلیس یکی از جنیان بوده که بر اثر کثرت عبادت، جزء ملائک قرار گرفت اما بعد از خلقت آدم، چون دستور خداوند‌ را عصیان کرد و بر آدم سجده نکرد، از درگاه الاهی رانده شد. اما شیطان به هر موجود طغیانگر و مخالفی گویند خواه از انسان ها باشد یا از جن و یا از حیوانات. و ابلیس را از آن جهت شیطان می نامند که طغیان نموده و دستور الاهی را مخالفت کرد. پس شیطان اسمی عام است،‌ که شامل ابلیس و غیر او می شود.

منبع:اسلام کوئست

[="Black"]سلام

سیدمنصور;612207 نوشت:

آیا به زبان ساده می توان گفت "در این عالم هر چه هست ظهور خداست "از طرفی خداوند خیر ونیکی مطلق است پس ظهور او نیز نیکی است یعنی آنچه در این عالم خلق شده است همه نیکی است.لذا می توان گفت اگر بدی و شر وجود دارد از تولیدات انسان هاست.بنابراین انسان بلقوه تجلی (ظهور) حق است . اما از طرفی انسان نیکی مطلق نیست.و اراده خداوند بر این قرار است که انسان خود انتخاب کننده نیکی و یا بدی باشد.پس هر چه هست متصل به حق تعالی می باشد.با این اوصاف شیطان را چگونه به خداوند متصل نماییم.

برای نسبت دادن شر ابلیس یا انسان به خدا باید دید آیا ذات و فطرت این دو شر است؟
خدا آفریننده شیطان است. و شیطان موجودی صاحب اختیار است. چنانچه نافرمانی هم صورت گیرد به دلیل اختیار اوست و از روی فطرت نیست.
در صورت نافرمانی هم آنچه به خدا نسبت داده میشود شر نیست بلکه حکمت است. چرا که خدا اراده کرده است وی با اختیار بین سعادت یا شقاوت یکی را انتخاب کند.
چنانچه بنا باشد خدا موجودی بیافریند که از روی فطرت شر به پا کند، در این صورت شاید بتوان حقانیت خدا را زیر سؤال برد!!! (؟)

سیدمنصور;612207 نوشت:

البته پر واضح است که با وجود شیطان انسان می تواند رشد کند چون رشد انسان پس از غلبه بر شیطان حاصل می شود پس ایا می توان گفت وجود خود شیطان نیز خیر است؟

ابلیس هیچ تسلطی بر کسی ندارد و تنها وسوسه میکند. این وسوسه را هر کسی میتواند انجام دهد.
از فرمایش شما اینطور برداشت کردم که اگر شیطان نباشد انسان هیچ جدالی با نفس اماره نخواهد داشت و درنتیجه رشدی هم نخواهد کرد.
از قرار معلوم به شیطان تا وقتی مشخص مهلت داده شده که البته قبل از قیامت است. پس بین پایان این مهلت و قیامت، ابلیسی در کار نخواهد بود که بخواهد انسان را وسوسه کند. پس آیا رشد و تعالی نوع بشر با کوتاه شدن دست ابلیس از زمین متوقف خواهد شد؟[/]

سیدمنصور;616395 نوشت:
با سلام وتشکر از همراهی شما
من فرق بین ابلیس و شیطان را نمی دانم اگر ممکن است راهنمایی بفرمایید آیا ابلیس فرشته است ؟یا موجود دیگری است؟

سلام

ابلیس تا زمانی ابلیس بود که نافرمانی خدا را در سجده به ادم نکرده بود و پس از نافرمانی و پس از نافرمانی دیگر ابلیس نبود و شیطانی اش اغاز شد یعنی فطرت پاکش به شر بدل شد یعنی شر را خلق نمود .

وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّیاطِینُ عَلَى مُلْكِ سُلَیمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَیمَانُ وَلَكِنَّ الشَّیاطِینَ كَفَرُوا یعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَینِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا یعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى یقُولَا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَكْفُرْ فَیتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یفَرِّقُونَ بِهِ بَینَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُمْ بِضَارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَیتَعَلَّمُونَ مَا یضُرُّهُمْ وَلَا ینْفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ كَانُوا یعْلَمُونَ«البقرة/102»
و آنچه را که شیطان[صفت]ها در سلطنت‏سلیمان خوانده [و درس گرفته] بودند پیروی کردند و سلیمان کفر نورزید لیکن آن شیطان[صفت]ها به کفر گراییدند که به مردم سحر می‏آموختند و [نیز از] آنچه بر آن دو فرشته هاروت و ماروت در بابل فرو فرستاده شده بود [پیروی کردند] با اینکه آن دو [فرشته] هیچ کس را تعلیم [سحر] نمی‏کردند مگر آنکه [قبلا به او] می‏گفتند ما [وسیله] آزمایشی [برای شما] هستیم پس زنهار کافر نشوی و[لی] آنها از آن دو [فرشته] چیزهایی می‏آموختند که به وسیله آن میان مرد و همسرش جدایی بیفکنند هر چند بدون فرمان خدا نمی‏توانستند به وسیله آن به احدی زیان برسانند و [خلاصه] چیزی می‏آموختند که برایشان زیان داشت و سودی بدیشان نمی‏رسانید و قطعا [یهودیان] دریافته بودند که هر کس خریدار این [متاع] باشد در آخرت بهره‏ای ندارد وه که چه بد بود آنچه به جان خریدنداگر می‏دانستند

قران کریم در این ایه به زیبائی نشان میدهد که چگونه شیاطین خیر را به شر بدل میکنند .

اما ابلیس از ملائکه نبود بلکه از جن بود لیکن به علت کسرت عبادت مقام ملاکه یافته بود ولی صد حیف که نافرمانی خدا را نمود و بدل به شیطان شد .

[="Tahoma"][="Navy"]

سیدمنصور;612207 نوشت:
آیا به زبان ساده می توان گفت "در این عالم هر چه هست ظهور خداست "از طرفی خداوند خیر ونیکی مطلق است پس ظهور او نیز نیکی است یعنی آنچه در این عالم خلق شده است همه نیکی است.لذا می توان گفت اگر بدی و شر وجود دارد از تولیدات انسان هاست.بنابراین انسان بلقوه تجلی (ظهور) حق است .اما از طرفی انسان نیکی مطلق نیست.و اراده خداوند بر این قرار است که انسان خود انتخاب کننده نیکی و یا بدی باشد.پس هر چه هست متصل به حق تعالی می باشد.با این اوصاف شیطان را چگونه به خداوند متصل نماییم البته پر واضح است که با وجود شیطان انسان می تواند رشد کند چون رشد انسان پس از غلبه بر شیطان حاصل می شود پس ایا می توان گفت وجود خود شیطان نیز خیر است؟

سلام
درباره سوال تاپیک باید عرض کنیم
خیر یا لنفسه است یا لغیره یا هردو
خیر لفسه مثل خوش نیت بودن خیر لغیره مثل عبرت شدن برای دیگران و هردو مانند نیکوکاری که نیت شایسته دارد
و اما تجلی بودن انسان برای خداوند در سطح خلقیتیش حکمی دارد و از جهت حق بودنش حکمی
از آن جهت که او مخلوق و عبد است تا وقتی خیر است که در مدار فرمان تشریعی الهی باشد
اما از آن جهت که تجلی و مظهر است اسماء و صفات او را نشان می دهد و در مظهریت شری نیست
اما به حسب ادراک مقامات جز اهل معرفت کسی قادر به ذوق مقام دوم نیست لذا اکثری بلکه قریب به اتفاق محکوم به احکام خلقیت اند و خیر و شر را در همین سطح و بر مدار شرع می چشند
یا علیم[/]

سیدمنصور;616395 نوشت:
من فرق بین ابلیس و شیطان را نمی دانم اگر ممکن است راهنمایی بفرمایید آیا ابلیس فرشته است ؟یا موجود دیگری است؟

با عرض سلام به شما دوست گرامی

شیطان به معنای موجود شرور است و یک وصف است که میتواند بر مصادیق و افراد متعدد منطبق شود (یعنی اسم عام است) مثل خود واژه «شرور» یا واژه «کافر» که شامل افراد و مصادیق متعددی میشوند.

بر اساس آیه 50 از سوره کهف:

وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ كانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّه؛ به ياد آريد زمانى را كه به فرشتگان گفتيم: «براى آدم سجده كنيد!» آنها همگى سجده كردند جز ابليس- كه از جن بود- و از فرمان پروردگارش بيرون شد.

ابلیس نام یکی از جنیان است که به علت عبادتهای طولانی خود به مرتبه ای از تقرب به خدا که رتبه فرشتگان بود راه یافت اما از فرمان خداوند مبنی بر سجده بر حضرت آدم سرپیچی کرد و بر اشتباه خود پای فشرد و راه طغیان را در پیش گرفت (تفسير نمونه، ج‏12، ص: 465) و به همین منظور یکی از مصادیق و افرادی شد که وصف شیطان (یعنی شرور) درباره او بکار رفت.( تفسير نمونه، ج‏1، ص: 19)

قرآن گاه نام اصلی او را بیان میکند:

وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ أَبى‏ وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرينَ؛ و (ياد كن) هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم: «براى آدم سجده و خضوع كنيد!» همگى سجده كردند جز ابليس كه سر باز زد، و تكبر ورزيد، (و به خاطر نافرمانى و تكبرش) از كافران شد. (بقره/34)

و گاه وی را با وصف شیطان، معرفی میکند:

يا بَني‏ آدَمَ لا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطانُ كَما أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ؛ اى فرزندان آدم! شيطان شما را نفريبد، آن گونه كه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون كرد. (اعراف/27)

با این توضیحات روشن شد که ابلیس یکی از افراد جن است (نه فرشته) و بخاطر شرارتهایش، ملقب به وصف «شیطان» شده است.

در پناه حق

شب تاب;616526 نوشت:

از فرمایش شما اینطور برداشت کردم که اگر شیطان نباشد انسان هیچ جدالی با نفس اماره نخواهد داشت و درنتیجه رشدی هم نخواهد کرد.
از قرار معلوم به شیطان تا وقتی مشخص مهلت داده شده که البته قبل از قیامت است. پس بین پایان این مهلت و قیامت، ابلیسی در کار نخواهد بود که بخواهد انسان را وسوسه کند. پس آیا رشد و تعالی نوع بشر با کوتاه شدن دست ابلیس از زمین متوقف خواهد شد؟

با سلام وتشکر از تمامی دوستانی که در گفتگو مشارکت دارند
اگر فرض نماییم که ابلیس با اختیار خود نافرمانی نمی کرد وهمچنان مقرب باقی می ماند برای نوع انسان ومدارج مثبت ومنفی که می توانست کسب کند چه تفاوتی می کرد ؟زندگی انسان در جهان بدون (شیطان )یا با ابلیس مقرب جه فرقی با الان داشت ؟آیا انسان های شرور کمتر می شدند؟آیا انسان راحت تر مدارج عالی را طی می کرد؟بیشترین رتبه ای که انسان می توانست کسب نماید با الان فرقی داشت؟

سیدمنصور;618134 نوشت:
با سلام وتشکر از تمامی دوستانی که در گفتگو مشارکت دارند
اگر فرض نماییم که ابلیس با اختیار خود نافرمانی نمی کرد وهمچنان مقرب باقی می ماند برای نوع انسان ومدارج مثبت ومنفی که می توانست کسب کند چه تفاوتی می کرد ؟زندگی انسان در جهان بدون (شیطان )یا با ابلیس مقرب جه فرقی با الان داشت ؟آیا انسان های شرور کمتر می شدند؟آیا انسان راحت تر مدارج عالی را طی می کرد؟بیشترین رتبه ای که انسان می توانست کسب نماید با الان فرقی داشت؟

صرف نظر از درستی یا نادرستی، دیدگاهی در مورد ابلیس وجود داره:
بدون وسوسه های شیطان، انسان به درستی امتحان نمیشود؛ چراکه شیطان عامل تحریک کننده نفس اماره است.

شاید منظور از اینکه خدا گفت " به آن درخت نزدیک نشوید، وگرنه به خود ظلم کرده اید" این باشد که:
انسان میتوانست همین مسیر فعلی را بدون این همه مصیبت طی کند و به همان جایگاه برسد.
یعنی نسل انسان به واسطه ی انتخاب آدم (ع) دچار ابتلاء و امتحان شد، در حالیکه میتوانست همین مسیر کمال را خیلی راحت تر طی کند.

سیدمنصور;618134 نوشت:
اگر فرض نماییم که ابلیس با اختیار خود نافرمانی نمی کرد

با عرض سلام به شما دوست گرامی

درباره سوالات شما حقیقتا نمیتوان اظهار نظر قطعی نمود و میتوان گفت فقط خدا میداند و بس؛ زیرا اگر ابلیس هم نبود در درون و بیرون انسان پتانسیلهای فراوانی برای انحراف آدمی وجود دارد. آدمی در کنار قوه تعقل دارای قوای شهوت، غضب و وهم است که در هر کدام استعداد خطا و انحراف هست. ضمن اینکه انسان در محیطی (دنیا) زندگی میکند که زمینه مناسبی برای انحراف هر یک از قوای یاد شده را فراهم میکند.

وجود همین زمینه ها در درون ابلیس بود که او را از مسیر حق جدا کرد با اینکه به مدارج بالایی از قرب الهی رسیده بود. پس اگر ابلیس هم نبود بی گمان احتمال اینکه افراد شرور دیگری راه او را میپیمودند وجود داشت.

با این حساب نمیتوان گفت قاطعانه یا حتی به احتمال زیاد، اگر شیطان نبود انسانهای شرور کمتر میشدند یا آدمی راحت تر مدارج عالی را طی میکرد.

در پناه حق

با سلام خدمت کارشناس محترم وسایر همراهان گرامی
من ازطرح سوال دنیای بدون شیطان علاوه بر سوالات بالا هدف دیگری نیز داشتم
زمانی که من در پی انجام کار شری می باشم چگونه می توانم تشخیص دهم که مثلا نیرویی بیرونی مرا وسوسه به انجام کار شر می نمایید (مثلا شیطان)ویا این از درون خودم می باشد ؟و یا اینکه شیطان چگونه مرا وسوسه می کند؟آیا می تواند به فکر من راه پیدا کند؟
آیا دانستن مطلب بالا کمکی در روش ترک کار شر دارد؟
ایا راه حل مبارزه با وسوسه های شیطانی خارج ار خودم با آنهایی که از درون خودم می باشد متفاوت است؟

سیدمنصور;618939 نوشت:
من ازطرح سوال دنیای بدون شیطان علاوه بر سوالات بالا هدف دیگری نیز داشتم

با عرض سلام به شما دوست گرامی

سوالات شما را به تفکیک نقل و پاسخ میگوییم:

زمانی که من در پی انجام کار شری می باشم چگونه می توانم تشخیص دهم که مثلا نیرویی بیرونی مرا وسوسه به انجام کار شر می نمایید (مثلا شیطان)ویا این از درون خودم می باشد ؟

کسی که در پی انجام کار شر است طبعا از عنصر اراده و اختیار خویش و نیز ابزارهایی همچون ذهن و حس خود بهره میجوید در نتیجه کمترین چیزی که از این وضع میتوان استنتاج کرد دخالت مستقیم خود فرد در انجام شر است.

اما آیا این دخالت منشا بیرونی هم (مثلا ابلیس) دارد یا خیر؟ از برخی روایات و نیز آیات اینطور استنباط میشود که هیچ انسانی از گزند شرارت ابلیس مصون نیست و جز برخی از انسانها کسی از دام اغواگر ابلیس رهایی ندارد. اما اینکه هر شرارتی که از انسان سر میزند با دخالت ابلیس بوده است یا خیر در این باره نمیتوان اظهار نظر قطعی نمود با اینحال با توجه به عنادی که ابلیس با آدم و فرزندان او دارد احتمال قابل توجهی وجود دارد که در هر شرارتی نقش داشته باشد؛ گاه نقش مستقیم و گاه نقش غیر مستقیم.

شیطان چگونه مرا وسوسه می کند؟

تاثير شيطان در وجود انسان يك نوع تاثير خفى و ناآگاه است (تفسير نمونه، ج‏1، ص: 574) که در لباسهای زیبا و دلپذیر(تفسير نمونه، ج‏6، ص: 115) و با وسایل متنوع (تفسير نمونه، ج‏12، ص: 184) انجام میپذیرد.

او با چهره ای حق به جانب به اغواگری میپردازد و در این راه از وسایل مختلفی همچون برنامه های تبلیغاتی، نیروی نظامی ، برنامه های اقتصادی، و برنامه های مخرب روانی بهره میجوید.

شاخصترین تلاش شیطان در وسوسه انسان، تزیین و آرایش اعمال و صفات ناپسند است. تزيين و آرايش شيطان اين چنين است كه از طريق تحريك شهوات و هوسها و صفات زشت و ناپسند انسان، چهره عملش را در نظرش آن چنان جلوه میدهد كه سخت مجذوب آن مى‏شود و آن را از هر جهت، عملى عاقلانه و منطقى و دوست داشتنى میبیند.( تفسير نمونه، ج‏7، ص: 19)

آیا شیطان می تواند به فکر من راه پیدا کند؟

بله میتواند.(ترجمه الميزان، ج‏6، ص: 180)

آیا دانستن مطلب بالا کمکی در روش ترک کار شر دارد؟

اگر فقط در مرحله دانستن باقی بماند کمک چندانی نمیکند زیرا دشمن شناسی اولین گام است و برای گرفتن نتیجه باید عمل نمود.

ایا راه حل مبارزه با وسوسه های شیطانی خارج ار خودم با آنهایی که از درون خودم می باشد متفاوت است؟

از آنجا که عامل مستقیم انجام شرارت در انسان به هوای نفس او بازمیگردد و از آنجا که تمام تلاش شیطان برای به دست گرفتن سکان همین بخش انسان است تلاش ما برای مبارزه با نفس اماره به خلع سلاح کردن شیطان و در نتیجه غلبه بر او و بی اثر کردن وسوسه های ابلیس می انجامد. بنابراین جهاد با نفس راه حل مشترک برای دفع شیطان و نفس اماره است و شاید از اینروست که پیامبر آنرا جهاد اکبر نام داد.(تفسير نمونه، ج‏9، ص: 375)

در پناه حق

سیدمنصور;612207 نوشت:
آیا به زبان ساده می توان گفت "در این عالم هر چه هست ظهور خداست "از طرفی خداوند خیر ونیکی مطلق است پس ظهور او نیز نیکی است یعنی آنچه در این عالم خلق شده است همه نیکی است.لذا می توان گفت اگر بدی و شر وجود دارد از تولیدات انسان هاست.بنابراین انسان بلقوه تجلی (ظهور) حق است .اما از طرفی انسان نیکی مطلق نیست.و اراده خداوند بر این قرار است که انسان خود انتخاب کننده نیکی و یا بدی باشد.پس هر چه هست متصل به حق تعالی می باشد.با این اوصاف شیطان را چگونه به خداوند متصل نماییم البته پر واضح است که با وجود شیطان انسان می تواند رشد کند چون رشد انسان پس از غلبه بر شیطان حاصل می شود پس ایا می توان گفت وجود خود شیطان نیز خیر است؟

باسلام
نتیجه شیطان دوری ازخداست پس خداخالق بدی نیست نتیجه بدی وقتی هست که انسان عشق به خدارودرقلبش نداشنه باشه
یاحق
موضوع قفل شده است