جمع بندی آیا ممکن است بعضی از قسمت های کتاب نهج البلاغه تحریف شده باشد؟

تب‌های اولیه

36 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا ممکن است بعضی از قسمت های کتاب نهج البلاغه تحریف شده باشد؟

با عرض سلام و احترام خدمت کارشناس محترم

آیا ممکن است بعضی از قسمت های کتاب نهج البلاغه تحریف شده باشد؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد تذکره

[=&quot] علامه طباطبائی (ره) می فرمایند: امکان ندارد این لهجه و این نحو سخن گفتن، از غیر امیرالمؤمنین(ع)[=&quot] صادر شود. از صدر اسلام تاکنون، علما و بزرگان دین، هر کدام در اوایل کتاب [=&quot]های خود، خطبه هائی ایراد نموده اند که هیچکدام به خطبه های نهج البلاغه نمی رسد.
[=&quot]لهجۀ نهج البلاغه بدیل ندارد، محتاج به سند نیست، در برخی موارد، تک تک جملات آن، برهان یقینی و استدلالی راجع به مطلب خاصی است... عبارات نهج البلاغه در میان عبارات دیگر همچون نور در میان تاریکی ها می درخشد.
[=&quot]"و من لم یجعل الله نوراً، فما له نور؛ و هر کس که خداوند برایش نوری قرار نداده، نوری برای او نخواهد بود."نور، آیه40
[=&quot]بنقل از کتاب در محضر علامه طباطبائی، پرسشها و پاسخها، صص 109 – 111

[=&quot]کتاب‌های تحقیقی بسیار کاملی در مورد اسناد و مدارک نهج‌البلاغه انتشار یافته که از جمله مهمترین آنها سه کتاب [=&quot]ا[=&quot]ست[=&quot]«روات و محدثین نهج‌البلاغه» تالیف محمد دشتی و همکاران، «استناد نهج‌البلاغه» تالیف امتیاز علی خان عرشی و ترجمه دکتر آیت‌الله زاده شیرازی و «مصادر نهج‌البلاغه‌» تألیف سید عبدالزهرأ حسینی است.
[=&quot]خيلي از خطبه‏ ها، نامه‏ها و كلمات حكمت‏آميز نهج البلاغه را بسياري از نويسندگاني كه قبل از سيد رضي مي‏زيستند، در كتاب‏هاي خود آوردند، مانند محمد بن سائب كليني (متوفاي سال 146) محمد بن عمر واقدي (م 207) [=&quot]عبدالملك بن هشام (م‏213) احمد بن محمد برقي (م 274) احمد بن يحيي بلاذري (م 279) احمد بن عبد ربه اندلسي (م‏327) محمد بن يعقوب كليني ([=&quot]م‏329) علي بن حسين (م‏346) ابوالفرج علي بن حسين اصفهاني (م‏356) محمد بن علي بن بابويه، شيخ صدوق (م‏381) و محمد بن محمد بن نعمان، شيخ مفيد ([=&quot]م‏413).

[=&quot]سيد رضي اگر چه يكايك خطبه‏ ها را با سند ذكر نكرده، ليكن مدارك خود را در شانزده مورد در نهج‏ البلاغه ذكر كرده است. ابن ‏ابي‏ الحديد، ابن ميثم و ديگران در شرح نهج ‏البلاغه، اسناد و مدارك خطبه‏ ها، نامه ‏ها و كلمات قصار را متذكر شده‏ اند.
افزون بر اين عالمان اسلامي در مورد مدارك و اسناد نهج‏ البلاغه، كتاب‏هاي متعددي نوشته‏ اند و يكايك خطبه‏ ها، نامه‏ ها و حكمت نهج‏ البلاغه را با سند نوشته‏ اند، مانند مرحوم شهرستاني در كتابي به نام "[=&quot]ما هو نهج البلاغه"، مرحوم شيخ هادي آل كاشف الغطا در كتابي به نام "مدارك نهج ‏البلاغه"، امتياز علي خان عرشي هندي در كتابي به نام "استناد نهج ‏البلاغه".
[=&quot]سيد عبدالزهرا حسيني در كتاب مصادر نهج البلاغه حدود چهل كتاب ديگر را كه مي ‏تواند از مدارك نهج البلاغه باشد، معرفي كرده است.(رضا استادي، مدارك نهج ‏البلاغه، ص 63 - 66

تذکره;613160 نوشت:
علامه طباطبائی (ره) می فرمایند: امکان ندارد این لهجه و این نحو سخن گفتن، از غیر امیرالمؤمنین(ع) صادر شود. از صدر اسلام تاکنون، علما و بزرگان دین، هر کدام در اوایل کتاب های خود، خطبه هائی ایراد نموده اند که هیچکدام به خطبه های نهج البلاغه نمی رسد.
لهجۀ نهج البلاغه بدیل ندارد، محتاج به سند نیست، در برخی موارد، تک تک جملات آن، برهان یقینی و استدلالی راجع به مطلب خاصی است... عبارات نهج البلاغه در میان عبارات دیگر همچون نور در میان تاریکی ها می درخشد.
"و من لم یجعل الله نوراً، فما له نور؛ و هر کس که خداوند برایش نوری قرار نداده، نوری برای او نخواهد بود."نور، آیه40
بنقل از کتاب در محضر علامه طباطبائی، پرسشها و پاسخها، صص 109 – 111

کتاب‌های تحقیقی بسیار کاملی در مورد اسناد و مدارک نهج‌البلاغه انتشار یافته که از جمله مهمترین آنها سه کتاب است«روات و محدثین نهج‌البلاغه» تالیف محمد دشتی و همکاران، «استناد نهج‌البلاغه» تالیف امتیاز علی خان عرشی و ترجمه دکتر آیت‌الله زاده شیرازی و «مصادر نهج‌البلاغه‌» تألیف سید عبدالزهرأ حسینی است.
خيلي از خطبه‏ ها، نامه‏ها و كلمات حكمت‏آميز نهج البلاغه را بسياري از نويسندگاني كه قبل از سيد رضي مي‏زيستند، در كتاب‏هاي خود آوردند، مانند محمد بن سائب كليني (متوفاي سال 146) محمد بن عمر واقدي (م 207) عبدالملك بن هشام (م‏213) احمد بن محمد برقي (م 274) احمد بن يحيي بلاذري (م 279) احمد بن عبد ربه اندلسي (م‏327) محمد بن يعقوب كليني (م‏329) علي بن حسين (م‏346) ابوالفرج علي بن حسين اصفهاني (م‏356) محمد بن علي بن بابويه، شيخ صدوق (م‏381) و محمد بن محمد بن نعمان، شيخ مفيد (م‏413).

سيد رضي اگر چه يكايك خطبه‏ ها را با سند ذكر نكرده، ليكن مدارك خود را در شانزده مورد در نهج‏ البلاغه ذكر كرده است. ابن ‏ابي‏ الحديد، ابن ميثم و ديگران در شرح نهج ‏البلاغه، اسناد و مدارك خطبه‏ ها، نامه ‏ها و كلمات قصار را متذكر شده‏ اند.
افزون بر اين عالمان اسلامي در مورد مدارك و اسناد نهج‏ البلاغه، كتاب‏هاي متعددي نوشته‏ اند و يكايك خطبه‏ ها، نامه‏ ها و حكمت نهج‏ البلاغه را با سند نوشته‏ اند، مانند مرحوم شهرستاني در كتابي به نام "ما هو نهج البلاغه"، مرحوم شيخ هادي آل كاشف الغطا در كتابي به نام "مدارك نهج ‏البلاغه"، امتياز علي خان عرشي هندي در كتابي به نام "استناد نهج ‏البلاغه".
سيد عبدالزهرا حسيني در كتاب مصادر نهج البلاغه حدود چهل كتاب ديگر را كه مي ‏تواند از مدارك نهج البلاغه باشد، معرفي كرده است.(رضا استادي، مدارك نهج ‏البلاغه، ص 63 - 66


با عرض سلام و با تشکر از پاسخگویی حضرتعالی

خیلی تعجب کردم که با این صراحت تحریف نهج البلاغه را انکار کردید.
نهج البلاغه را برخی از شریف رضی و برخی از سید مرتضی برادر او می دانند. اختلاف است كه كتاب نهج‏ البلاغه را وي نوشته است يا برادرش سيدرضي . نویسنده امام علی(ع )نیست وقتی در مورد نویسنده اختلاف هست، پس چگونه با صراحت همه ی مطالب را منسوب به امیر المؤمنین می دانید؟

من در مورد برخی مطالب شک دارم که امام عادلی چون حضرت علی(ع)فرموده باشند.آیا ممکن است که بعضی از مطالب را دشمنان امام علی (ع) با اهداف خاص در آن گنجانده باشند؟

سلام
سيد رضى (ره) گذشته از مقام فقاهت و تبحرى كه در تفسير قرآن و ساير علوم دينى داشته، شيفته ادبيات و فن بلاغت بود و از مهم ترين انگيزه هاي سيد رضى در تأليف «نهج البلاغه» اين بوده كه بهترين سخنان و كلمات بليغ و كوتاه و پر معناى امير بليغان و پيشواى فصيحان، اميرالمؤمنين على (ع) را جمع آوري نمايد. در تدوين سخنان حضرت، منظور فقهى و ... نداشته تا سلسله سند و راويان آن ها را نقل كند. از اين رو اين مجموعه را «نهج البلاغه» يعني «راه و روش بلاغت» نام نهاده است.
اما غفلت از اين نكته سبب شده كه برخى غافلان يا مغرضان در آن تشكيك كنند ، مخصوصا آن ها كه تصور مى كردند وجود نهج البلاغه به خاطر محتواى مستدل و بسيار عالى آن ممكن است سندى بر حقانيت مذهب شيعه و دليلى بر فضيلت و برتري اميرالمؤمنين على (ع) بر تمام صحابه گردد . اين را بهانه و دستاويزى براى منزوى ساختن اين كتاب ارزشمند در افكار عمومى مسلمانان قرار دادند.
ولى از آن جا كه نهج البلاغه داراى متنى قوى و محتوايى عالى است، خوشبختانه اين وسوسه ها تاثيرى در افكار انديشمندان اسلامى نگذاشته و علماى اسلام (اعم از شيعه و سنى ) و علماي غير مسلمان (1) زبان به توصيف و ستايش آن گشوده و اسرار و دقائق آن را تبيين كرده اند، همچنان كه قرآن كريم را مفسران زيادى تفسير كرده و مترجمان بسيارى آن را به زبان هاى گوناگون ترجمه نموده اند، نهج البلاغه را نيز بسيارى از علماى شيعه و اهل سنت شرح داده اند و به زبان هاى متعددى ترجمه شده است. چنان كه علامه اميني در كتاب الغدير، نام 81 كتاب را كه در شرح يا ترجمه نهج البلاغه تا زمان وى نوشته شده است ،ذكر مى كند.(2)
ابن ابى الحديد معتزلى يكى از علماى بزرگ اهل سنت در كتاب شرح نهج البلاغه مى گويد:
«بسيارى از سران اهل هوا و هوس ‍ادعا مى كنند كه قسمت اعظم خطبه هاى نهج البلاغه سخنانى است كه توسط برخى از فصيحان شيعه از جمله سيد رضى قدس سره انشا گرديده و به امام على عليه السلام نسبت داده شده و در حقيقت سخن او نمى باشد!
اين گونه افراد كسانى هستند كه چشمان شان در اثر عصبيت و عناد كور گشته و از صراط مستقيم منحرف شده اند و هيچ گونه اطلاع و آشنائى با شيوه هاى سخن گفتن ندارند» (3)
در ادامه ابن ابي الحديد استدلال روشن خود را درباره حقانيت نهج البلاغه اين گونه بيان مي كند كه:
« شما كه در نهج البلاغه تشكيك مى كنيد، از دو حال خارج نيست يا اينكه مى گوئيد تمام نهج البلاغه ساخته ديگران است ، يا برخى از آن :
صورت اول قطعا باطل است چون كه صحت اسناد بعضى از آن به امير المومنين عليه السلام به تواتر ثابت شده است و ما به آن يقين داريم و تمام يا اكثر محدثان و تاريخ نويسان ، غير شيعه بسيارى از خطبه هاى نهج البلاغه را نقل كرده اند و چون كه شيعه نيستند نمى توان به آن ها غرض ورزى خاصى را نسبت دهيم .
اما صورت دوم و ادعاى اينكه بخشى از نهج البلاغه گفته هاى امام على عليه السلام نيست ، اين احتمال نيز نادرست است زيرا كسى كه با سخنرانى و خطابه مانوس باشد و ذوق ادبيات عربى داشته و از علم بيان چيزى بداند حتما ميان كلام فصيح و غير آن و همچنين ميان كلام فصيح و فصيح تر فرق مى گذارد، اگر كتابى به دستش رسد كه در آن سخنان جمعى از گويندگان مشهور با سخنان فقط دو نفر از آنان نوشته شده باشد ، حتما ميان آن دو سخن فرق مى گذارد و شيوه سخن گفتن هر كدام را مى شناسد، مثلا اگر در لابه لاى ديوان شعر ابى تمام كسى ابياتى را از پيش خود اضافه كند، افراد با ذوق و شعر شناس به راحتى آن اشعار دخيل را تشخيص مى دهند. اگر در نهج البلاغه دقت كنيد ، خواهيد ديد تمام آن همچون آب زلال واحد و با يك شيوه و يك نفس گفته شده و همانند جسم بسيطى است كه ماهيت تمام اجزاي آن يكسان است .
(4)

در عين حال برخي از علماي شيعه براي دفع اين تشكيكات، تحقيقات گسترده اي را انجام داده اند . كتب متعددي در زمينه مصادر و اسانيد و منابع نهج البلاغه تأليف نموده اند كه از جمله جامع ترين كتاب ها در اين زمينه به كتاب ارزشمند «روش ‏هاى ‏تحقيق ‏در اسنادو مدارك ‏نهج ‏البلاغه» مي توان اشاره نمود.
متن كامل اين اسناد و مدارك را در پايگاه تخصصى نهج البلاغه وابسته به مركز جهانى اطلاع رسانى آل البيت (عليهم السلام) مي توانيد مطالعه نمائيد.


[/HR]
پي نوشت ها:
1. مراجعه شود به کتاب «در پيرامون نهج البلاغه»، ص 39.
2. الغدير، ج‏4، ص 256.
3. شرح ابن ابي الحديد، جلد 10 صفحه 128.
4. همان.

چند نکته :
1- من هم از شما تعجب کردم وقتی گفتم علامه طباطبایی این کلام را فرمودند ولی شما شک کردید
2- گوینده این کلام در پاسخ شما در واقع علامه طباطبایی است نه بنده.
3- اولا مهم این است که در سخنان امام علی (ع) شکی و شبهه ای در صحت و اعتبارش نیست و ثانیا نهج البلاغه سید رضی از آن سخنان معتبر امام علی (ع) جمع آوری کرده و شده نهج البلاغه امام علی(ع) و ثالثا من تا حالا نشنیدم که اختلاف در جمع آوری کننده اش باشد و رابعا مهم نیست که سید رضی یا برادرش سید مرتضی جمع آوری کردند چون هر دو معتبر و موثق و عالم و محقق ربانی هستند مهم این است این کلماتی را که در این کتاب آورده اند از امام علی (ع) است و معتبر است
4- اگر هم به ظاهر تناقضی وجود دارد آن تناقض واقعی نیست بلکه به خاطر عدم توجه و عدم فهم کامل یا عدم تسلط ما به برخی از این سخنان باشد که اگر توجه بیشتری صورت بگیرد هیچ مشکلی در این کتاب از جهت اعتبار وجود ندارد.

The Emotion Machine;613645 نوشت:
من در مورد برخی مطالب شک دارم که امام عادلی چون حضرت علی(ع)فرموده باشند.

این که دلیل نمی شود که سخنان از حضرت نباشد چون ممکن است شما در فهم اشتباه کرده باشید و یا مطلب درست و مطابق عدالت باشد اما شما آن را به دلایلی که صحیح نیست متوجه نمی شوید و هزار احتمال دیگر
بهتر است که به جای اینکه به سخنان حضرت شک کنید به فهم و برداشت خود شما از سخن شک کنید و تفاسیر موجود را بخوانید که امروزه الحمد لله ده ها کتاب شرح بر نهج البلاغه هست می توانید برای فهم بهتر به این شرح ها رجوع کنید و اگر ایرادی باشد این علما متوجه می شوند که هر کدام برای خود یک متخصص اسلام شناس هستند.
الان که برخی تاپیک ها را نگاه می کردم دیدم که برخی از کاربران تا یک آیه قرآن را متوجه نمی شدند یک تاپیک می زدند آیا قرآن تحریف شده است؟

حتی یه کلمه( یا) هم تحریف نیست

با سلام

اکثریت قریب به کل کتاب نهج البلاغه صحیح است اما بعضی مطالب دچار تصحیف وجابجایی شده است ....

هیچ کتابی حتی قران هم از این مشکل در امان نمانده و قرائات مختلف وتفاسیری که در اثر همین جابجایی و... آیات بوجود آمده بی نیاز از ذکر دلیل است .

در موارد اختلافی و اختلاف قرائات ، برای رسیدن به هدف و حقیقت باید از شواهد وقرائن کمک گرفت .

مثلا بعضی از خطب متشابه نهج البلاغه با مقایسه تطبیقی با کتاب کافی وکتاب سلیم و تواریخ طبری ، ابن عساکر و... رفع اشکال و شبهه میشوند.

با سلام مجدد
من از آنجایی که به امام علی(ع)ارادت خاصی دارم. در مورد یکی از خطبه ها که برایم قابل پذیرش نبود و برای خودم این مسئله را به این شکل توجیه کرده بودم که دشمنانشان می خواستند بخش عمده ای ازپیروانشان را از ایشان دور کنند.اما شما می فرمایید:
" وقتی گفتم علامه طباطبایی این کلام را فرمودند ولی شما شک کردید و گوینده این کلام در پاسخ شما در واقع علامه طباطبایی است ."
علامه شاید برای شما حوزویان در حد یک امام معصوم باشد ،اما برای من فقط یک فرد قابل احترام است.
ما بعد ازنوشتن بعضی برنامه ها آن را در سیمولاتور چندین بار اجرا می گیریم.اما در محیط واقعی دهها خطا بروز می کند.بنابراین یاد گرفته ایم هر چیزی را به سادگی نپذیریم. آنچه من می بینم این است که واقعیت جامعه با حقیقت، فاصله ای به درازای کل تاریخ بشریت دارد.از این که در همین حد پاسخگو بودید تشکر میکنم و نیازی به ادامه نمی بینم.
موفق باشید

The Emotion Machine;610860 نوشت:
با عرض سلام و احترام خدمت کارشناس محترم

آیا ممکن است بعضی از قسمت های کتاب نهج البلاغه

تحریف شده باشد؟


سلام
ای کاش جاهایی که به نظرتان در نهج البلاغه تحریف شده را بیان می کردید تا مورد بحث قرار می گرفت.

دقیقا به این خاطر که یاد گرفته ایم هر چیزی را به سادگی نپذیریم از کلام علامه طباطبایی نقل کرده ام که با دقت بپذیرید
ما هم نمی گوییم ایشان امام معصوم است بلکه مبانی ایشان در حفظ قرآن و سنت اهل بیت است

عبدالرحیم;617860 نوشت:

سلام
ای کاش جاهایی که به نظرتان در نهج البلاغه تحریف شده را بیان می کردید تا مورد بحث قرار می گرفت.


سلام جناب عبدالرحیم

این حس مسئولیت پذیری حضرتعالی را ستایش می کنم و انتصاب شما را به عنوان پاسخ یار انجمن قرآن و حدیث تبریک عرض می کنم. در این ‏سایت به قدری شخصیت زن تحت عنوان متعه و تعدد زوجات و... تحقیر ‏شد که من تصمیم ‏گرفتم برای حفظ همین اندک ایمانم ،که به واسطه ی ‏همسریِ یکی از بندگانِ خوب و با ایمانِ ‏خدا به دست آورده ام؛در این سایت ‏فعالیت چندانی نداشته باشم. ‏

تذکره;619869 نوشت:
دقیقا به این خاطر که یاد گرفته ایم هر چیزی را به سادگی نپذیریم از کلام علامه طباطبایی نقل کرده ام که با دقت بپذیرید
ما هم نمی گوییم ایشان امام معصوم است بلکه مبانی ایشان در حفظ قرآن و سنت اهل بیت است

سلام جناب کارشناس

ایمانم آنقدر قوی نیست که همه ی خطبه های نهج البلاغه را بی چون و چرا بپذیرم.همیشه در پایان نماز و دعاهایم می گویم:خدایا ایمانم قوی نیست، مرا سخت امتحان نکن ! ایمانم را قوی کن!
من با خطبه ی 80 مشکل دارم و به هیچ عنوان نمی توانم آن را در شرایط کنونی جامعه بپذیرم.

The Emotion Machine;620330 نوشت:
سلام جناب عبدالرحیم

این حس مسئولیت پذیری حضرتعالی را ستایش می کنم و انتصاب شما را به عنوان پاسخ یار انجمن قرآن و حدیث تبریک عرض می کنم. در این ‏سایت به قدری شخصیت زن تحت عنوان متعه و تعدد زوجات و... تحقیر ‏شد که من تصمیم ‏گرفتم برای حفظ همین اندک ایمانم ،که به واسطه ی ‏همسریِ یکی از بندگانِ خوب و با ایمانِ ‏خدا به دست آورده ام؛در این سایت ‏فعالیت چندانی نداشته باشم. ‏


علیکم السلام.
متشکرم
همان طور که از اسم سایت مشخص است انجمن گفتگوی دینی است.
اینجا یک سایت گفتگو محور است. :ask3:
لازمه حضور در چنین فضایی داشتن یک سعه صدر خوب است تا وقتی نظرات مخالف را می خوانیم تحمل کنیم و با آنها به بحث و گفتگو بنشینیم.

امیدواریم شاهد حضور بیشتر شما در انجمن باشیم. :ask1:

خدا و ائمه شخصیت زن را ستوده اند و همین برای ما حجت است
. دیگران از روی ضعف ایمان و تقوا حرفی می زنند نباید به دل گرفت.

شخصیت دختر و زن و مادر تحقیرشدنی نیست.
:parvaneh:

The Emotion Machine;620331 نوشت:
من با خطبه ی 80 مشکل دارم و به هیچ عنوان نمی توانم آن را در شرایط کنونی جامعه بپذیرم.

سلام
خطبه 80:
من خطبة له ع‏ بعد فراغه من حرب الجمل في ذم النساء ببيان نقصهن‏

مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ النِّسَاءَ نَوَاقِصُ الْإِيمَانِ نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ نَوَاقِصُ الْعُقُولِ‏

فَأَمَّا نُقْصَانُ إِيمَانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ فِي أَيَّامِ حَيْضِهِنَ‏

وَ أَمَّا نُقْصَانُ عُقُولِهِنَّ فَشَهَادَةُ امْرَأَتَيْنِ كَشَهَادَةِ الرَّجُلِ الْوَاحِدِ
وَ أَمَّا نُقْصَانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوَارِيثُهُنَّ عَلَى الْأَنْصَافِ مِنْ مَوَارِيثِ الرِّجَالِ‏

فَاتَّقُوا شِرَارَ النِّسَاءِ وَ كُونُوا مِنْ خِيَارِهِنَّ عَلَى حَذَرٍ

وَ لَا تُطِيعُوهُنَّ فِي الْمَعْرُوفِ‏ حَتَّى لَا يَطْمَعْنَ فِي الْمُنْكَر

ترجمه:

پس از جنگ جمل و فرونشاندن شورش بصره در سال 36 هجرى ماه جمادى الثّانى در مسجد شهر بصره فرمود

اى مردم! همانا زنان در مقايسه با مردان، در ايمان، و بهره ‏ورى از اموال، و عقل متفاوتند
اما تفاوت ايمان بانوان، بر كنار بودن از نماز و روزه در ايّام «عادت حيض» آنان است،
و اما تفاوت عقلشان با مردان بدان جهت كه شهادت دو زن برابر شهادت يك مرد است ،
و علّت تفاوت در بهره ورى از اموال آن كه ارث بانوان نصف ارث مردان است.

تفسیر خطبه در پست بعدی........

توضیحاتی خوبی توسط استاد رحیق مختوم در این لینک آمده. لطفا مطالعه بفرمایید


سلام

چیزی که عیان است چه حاجت به بیان !

اگر جریانات زندگی بعضی از زنان معاصر خودمان و .... را مطالعه کنید بخوبی متوجه اصالت این سخن مولا میشوید .....

زمانی که قرآن بر قلب پیامبر(ص) نازل شد و به زنان عزت داد،چطور ممکن است سخنان امام علی(ع) در مورد زن در نهج البلاغه برخلاف سخنان پیامبر و قرآن باشد؟ به نظرم یکی اینکه آن را محدود به دوران خاصی و شرایط اجتماعی زمان عایشه و ایشان می‌کند و دیگری این است که ابن ابی الحدید در شرحی که بر نهج البلاغه نوشته گفته است که دربار معاویه چندین نویسنده را به کار جعل کلام علوی گماشته و این احتمال وجود دارد که چنین جملات ناسازگار با مقام و منش امام علی(ع) ازهمین رهگذر ساخته شده باشند.
فرمایشات استاد رحیق مختوم هم همین است و ظاهراً ایشان هم نقص ایمان زن را منتفی دانسته اند:
"استاد محمد تقي جعفري، درباره خطبه مزبور چنين فرموده است: بعضيها گفته‌اندكه همه خطبه‌هاي امير‌المومنين، مانند آيات قرآني، قطعي السند نيست، يعني احتمال عدم صدور بعضي از جملات خطبه‌ها از خود اميرالمؤمنين، يك احتمال منطقي است. "

با سلام
جالبه که دوست عزیزمون نقص رو در خطبه امیرالمومنین تفاوت معنا کردند . به نظرم به خاطر بهتر شدن معنی درست نباشه که نقص رو تفاوت معنی کنیم چون اگر بنا بود خطبه بگه تفاوت ، خوب نقص نمیگفت دیگه..
از بحث تاپیک منحرف نشیم.
سوالاتی از کارشناس محترم دارم اینکه :
!- آیا به همان اندازه که مطمءنید قرآن تحریف نشده ، مطمءن هستید نهج البلاغه هم تحریف نشده؟
2 - اگر سخنی متضاد بین این دو کتاب پیدا کردیم تکلیف چیست؟

دوست عزیز
از این که به حضرت امام علی (علیه السلام) عنایت خاص دارید مایه مباحات و افتخار است ولی توجه کنید که در هر موضوعی نظر کارشناس همان موضوع ارزشمندتر و به واقع نزدیک تر است و شخصیت علامه طباطبایی و نظر مجتهدانه و کارشناسانه او در قرآن و حدیث بر هیچ کس پوشیده نیست و حضرتعالی هم این را قبول بفرمایید
.

The Emotion Machine;610860 نوشت:
آیا ممکن است بعضی از قسمت های کتاب نهج البلاغه تحریف شده باشد؟

سلام

دوست عزیز غیرممکن نیست....پس زندگی ت رو بر اساس اونچه عقلانی میدونی برگزار کن...شما در برابر چیزی که درست می یابی مورد مواخذه قرار می گیری نه بر اساس باورهای دیگران.

تذکره;624232 نوشت:
دوست عزیز
از این که به حضرت امام علی (علیه السلام) عنایت خاص دارید مایه مباحات و افتخار است ولی توجه کنید که در هر موضوعی نظر کارشناس همان موضوع ارزشمندتر و به واقع نزدیک تر است و شخصیت علامه طباطبایی و نظر مجتهدانه و کارشناسانه او در قرآن و حدیث بر هیچ کس پوشیده نیست و حضرتعالی هم این را قبول بفرمایید
.

muiacir;621608 نوشت:
با سلام

از بحث تاپیک منحرف نشیم.
سوالاتی از کارشناس محترم دارم اینکه :
!- آیا به همان اندازه که مطمءنید قرآن تحریف نشده ، مطمءن هستید نهج البلاغه هم تحریف نشده؟
2 - اگر سخنی متضاد بین این دو کتاب پیدا کردیم تکلیف چیست؟



با عرض سلام
ای کاش پاسخ این کاربر عزیزmuiacir رو می دادین.

The Emotion Machine;610860 نوشت:
با عرض سلام و احترام خدمت کارشناس محترم

آیا ممکن است بعضی از قسمت های کتاب نهج البلاغه

تحریف شده باشد؟

muiacir;621608 نوشت:
با سلام
جالبه که دوست عزیزمون نقص رو در خطبه امیرالمومنین تفاوت معنا کردند . به نظرم به خاطر بهتر شدن معنی درست نباشه که نقص رو تفاوت معنی کنیم چون اگر بنا بود خطبه بگه تفاوت ، خوب نقص نمیگفت دیگه..
از بحث تاپیک منحرف نشیم.
سوالاتی از کارشناس محترم دارم اینکه :
!- آیا به همان اندازه که مطمءنید قرآن تحریف نشده ، مطمءن هستید نهج البلاغه هم تحریف نشده؟
2 - اگر سخنی متضاد بین این دو کتاب پیدا کردیم تکلیف چیست؟

تحريف در لغت از ريشه «حرف» به معناى كناره، جانب و اطراف يك چيز گرفته شده و تحريف چيزى، كنار زدن و كج كردن آن از جايگاه اصلى خود و به سوى ديگر بردن است.
اگر موضوعی قابل درک برای من نباشد آیا آن موضوع تحریف شده است !!!!!!

کلمة «ناقصات» در گفتار امیر مؤمنان علی (ع) به معنای عیب و کمبود نیست. منظور «تفاوت» است. آنچه زن با الهام از عاطفه‌اش انجام می‌دهد جلوة دیگری از روشنایی و دید و در یافت عقل زنانه است.

عقل بر دو گونه است:
1. عقلى كه معيار كمال و قرب الهى است: «العقل ماعبد به الرحمان واكتسب به الجنان»؛ اصول كافى، ج 1، ص .؛ «عقل آن است كه با آن خدا پرستش مى شود و بهشت ها به وسيله آن به دست آيد». اين عقل همان «عقال» و زانوبند هواها و اميال نفسانى است.
2. عقل حسابگر، ابزارى و اينتسترومنتال )Instrumental Reason(كه كاربرد آن بيشتر در تنظيم معاش و سياسات است. در اين زمينه هر چند به طور معمول مرد از زن پيشى مى گيرد؛ ولى اين معيار كمال نيست و چنان كه گفته شد نوعى تقسيم كار طبيعى و تكوينى است و در مقابل آن زن نيز از مهر و عاطفه افزون ترى برخوردار است. از توضيح ياد شده روشن مى شود كه تعبير اميرمؤمنان عليه السلام تحقير كننده زن و برترى ارزشى مرد بر زن نيست؛ بلكه هشدار به كسانى است كه در هر مسئله اى انتظار حركتى مردگونه از زنان دارند. سخن آن حضرت در واقع توجه به اين نكته است كه زن موجودى سراپا شور و احساس و عاطفه است و در برخورد با او نبايد انتظار حسابگرى هاى مردانه را داشت؛ بلكه بايد دقيقاً روان شناسى او را به دست آورد و به تناسب آن با وى روبه رو شد.
از نظر يافته هاى علم روانشناسى، زنان و مردان در نوع هوش با هم متفاوت هستند. مردان، هوشيارى با ديد متمركز دارند و زنان هوشيارى با حواس و ديد باز. همين مسأله در نوع قضاوت مرد و زن تأثير مى گذارد. مردان به طور معمول در صدور رأى تمام جوانب مخفى را مى بينند اما خانم ها به طور غالب به اشدّ مجازات فكر مى كنند، زيرا همان گونه كه در ابراز محبت سريع هستند در اعمال خشم هم شديد هستند محمد مجد، روان شناسى زن و مرد، ص 101 و 97..
نكته ديگر اين است كه زنان هميشه خواهان برقرارى ارتباط هستند. از اين رو تمايل دارند تا ديگران را در تصميم گيرى هاى خويش شركت دهند و چون سليقه هاى افراد گوناگون است روند انتخاب و تصميم گيرى زنان نسبت به مردان كه محور تصميم گيرى هاى آنها، خودشان و قدرت تعقّل آنهاست، كندتر خواهد بود.
روان شناسان مى گويند: مردان در ابتدا خودشان تصميم مى گيرند و بعد آماده هستند كه بر مبناى اطلاعات ديگران تصميم خويش را تغيير دهند، اما زنان با دخالت دادن ديگران در تصميم گيرى ها و در نظر گرفتن تمام سليقه ها و خواسته هاى افراد خانواده تصميم مى گيرند و سعى مى كنند در تصميم گيرى هاى خود، نظر همه را تا حدّى تأمين كنند.
جان گرى روان شناس مشهور مى گويد: «مرد ابتدا هدف را پيدا مى كند، بعد حرف مى زند و زن حرف مى زند و بعد هدف را پيدا مى كند» زنان و مردان، روابط، ص 140..
البته ناگفته نماند كه واقعيت فوق سبب برترى مطلق هوشى مرد بر زن نيست بلكه تفاوت هوشى زن و مرد را سبب مى گردد. بى شك سطح هوش هيجانى، كلامى و هنرى زنان بالاتر از مردان و در مقابل سطح هوش مكانيكى و رياضى و فلسفى مردان قوى تر است و يكى از رموز وظايف مادرى و همسرى در زن و وظايف اجتماعى و حكومتى در مرد مبتنى بر همين تفاوت در هوش است. براى مطالعه بيشتر ر.ك: نومان.ل.مان، اصول روانشناسى، ترجمه و اقتباس: محمد ساعتچى، چ 12، موسسه انتشارات اميركبير، ج 1 ص 646 ؛ سكلتون، تفاوت هاى فردى، ترجمه: يوسف كريمى، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى.
با اين توضيح روشن مى شود كه آنچه در حقيقت مورد نكوهش اميرالمؤمنين على عليه السلام قرار گرفته است خارج شدن زن از استعدادهاى طبيعى و عمل كردن برخلاف مقتضاى خلقت و دستورات الهى است.
برای مطالعه

http://hoghogh.porsemani.ir/tax/6/168

http://hoghogh.porsemani.ir/node/1019

[SPOILER]
تحریف . [ ت َ ] (ع مص ) بگردانیدن سخن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). گردانیدن سخن از جای وی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). گردانیدن سخن و چیزی را از وضع و حالت خود. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).برگردانیدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). بگردانیدن . (دهار) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). تغییر هر چیز عموماً و تغییر کتاب خصوصاً. (فرهنگ نظام ). تغییراللفظ دون المعنی . (تعریفات ). تغییرالشی ٔ عن موضعه . (کشاف اصطلاحات الفنون ). تغییر، تبدیل ، انقلاب ، سرنگونی و واژگونی و انحراف سخن و یا چیزی دیگر از حالت و وضع خود و تقلب . (ناظم الاطباء) : گفت درخواستم تا مردی مسلمان در میان کار من باشد که دروغ نگوید و سخن تحریف نکند. (تاریخ بیهقی ). روا نیست در تاریخ تحریف و تغییر و تبدیل کردن . (تاریخ بیهقی ). || قط محرف زدن قلم را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). کج تراشیدن سر قلم . (فرهنگ نظام ) :
خرد از بیخبران آموز ای شاه خرد
که بتحریف قلم گشت خط مرد قویم .
ابوحنیفه ٔ اسکافی .

|| تحریف چیزی ؛ حَرْف قرار دادن برای آن . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || میل دادن چیزی را و قرار دادن چیزی را بر جانب و طرفی . (قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): و طاعون یحرف القلوب ؛ ای یُمیلها و یجعلها علی حرف ، ای جانب و طرف . (منتهی الارب ). || در اصطلاح محدثان ، عبارتست از تصحیف یعنی تغییر حدیث و برخی بین تحریف و تصحیف فرق نهند. (کشاف اصطلاحات الفنون ). || دراصطلاح قراء، تغییر دادن الفاظ قرآن است برای مراعات آواز. در اتقان گوید: و از جمله بدعتهائی که جماعت قاریان نهاده اند آن است که در یک جای جمع شوند و همگی با یک آهنگ قرآن خوانند و مثلاً در جمله ٔ «افلاتعقلون » الف را حذف کنند و حرفی را که مد آن سزا نیست ممدود سازند تا آن راهی را که در فن تجوید برای خود برگزیده اند مستقیم کنند. و این عمل را سزاوار است تحریف نامند - انتهی . و در دقایق محکمه گفته است بعد از بیان مخارج حروف ، که تحریف آن است که قاریان گرد هم آیند و همه به یک آواز خواندن آغاز کنند، یکی از آنان جزئی از کلمه ای را قرائت کند، و دیگری جزء دیگر همان کلمه را قرائت و به انجام رساند. و این عمل را بالخاصه برای محافظت و مراعات آواز خود انجام میدهند. (از کشاف اصطلاحات الفنون چ احمد جودت صص357 - 358). || در اصطلاح اهل جفر، تحریف عبارتست از تکسیر زمام . در رساله ٔ مسمی به انواع البسط میگوید: تکسیر زمام ، یعنی تحریف حروف زمام بدین طریق بود که چون تکسیر نمایند حرف آخر زمام را در اول سطر بنویسند. وحرف اول زمام را بجای حرف دوم . و حرف ماقبل آخر زمام را بجای حرف دوم . و حرف ماقبل آخر زمام را بجای حرف سوم اول سطر بنویسند. و حرف دوم اول زمام را بجای حرف چهارم . و بهمین قاعده تمام کنند. و این تحریف رادر هر سطر نمایند. تا آنکه زمام با ترتیب زمام اول بازآید. و علامت او آنست که چون حرف اول زمام اول در آخر زمام آید و حرف دوم زمام اول در اول زمام آید تکسیر تمام شده باشد. و اگر سطر دیگر خواسته باشند، همان سطر زمام اول خواهد آمد. و در جمیع انواع بسط مادامی تحریف کنند که به زمام اول بازگردد، الا در بسط تمازج که در آن عمل نظر میکنند که حروف مطلوب چند است و بتعداد حروف مطلوب تحریف نمایند. اگر حروف مطلوب پنج حرف باشند تا پنج سطر تحریف ، و اگر هفت باشد تا هفت سطر تحریف نمایند، و بر این قیاس . و در بعضی از صور در تحریف ابتدا از حرف اولین کنند یعنی حرف اول زمام را در اول سطر دوم نویسند. و حرف آخرین را در دوم سطر دوم و همچنین عمل را بپایان رسانند. (از کشاف اصطلاحات الفنون چ احمد جودت ص 358). || دراصطلاح اهل لغت ، تشابه حروف کلماتست بعض دیگر را در نوع و شکل و عدد و ترتیب و اختلاف آنها در حرکات یا حرکت و سکون ، بخلاف تصحیف که آن اختلافست در نقطه ها. رجوع به نشوءاللغه ص 29 به بعد شود.

[/SPOILER]

چه اصراری روی این قضیه دارید که نهج البلاغه تحریف شده؟
کارشناس محترم به خوبی جواب شما را دادند.
وقتی علامه طباطبایی که خود متخصص و کارشناس در این فن است می فرماید نهج البلاغه تحریف نشده . شما چرا روی این قضیه اصرار می ورزید.
حرف چه کسی برای شما در این قضیه حجت است وقتی حرف کارشناس این بحث یعنی علامه طباطبایی براتون حجیت ندارد؟

The Emotion Machine;613645 نوشت:

با عرض سلام و با تشکر از پاسخگویی حضرتعالی

خیلی تعجب کردم که با این صراحت تحریف نهج البلاغه را انکار کردید.
نهج البلاغه را برخی از شریف رضی و برخی از سید مرتضی برادر او می دانند. اختلاف است كه كتاب نهج‏ البلاغه را وي نوشته است يا برادرش سيدرضي . نویسنده امام علی(ع )نیست وقتی در مورد نویسنده اختلاف هست، پس چگونه با صراحت همه ی مطالب را منسوب به امیر المؤمنین می دانید؟

من در مورد برخی مطالب شک دارم که امام عادلی چون حضرت علی(ع)فرموده باشند.آیا ممکن است که بعضی از مطالب را دشمنان امام علی (ع) با اهداف خاص در آن گنجانده باشند؟


سلام دوست عزیز
سوال شما اگر به پاسخ صحیح در این زمینه و دراین سایت برسد می تواند به بسیاری از دوستان هم کمک کند. من هم با اجازه می خواهم کمی در این خصوص چیزی بگویم.امیدوارم مفید باشد.

اول باید دید که اصلا از کجا می شود فهمید که این مطالب و یا هر حدیثی ازکسی که به او منسوب است صادر شده یانه؟
این مطلب چیزی نیست که در کتابها نوشته باشند و ما بپذیریم بلکه یک امر عقلی است . وقتی حدیثی از امام صادر شود اگر بگوییم که نوشته می شود و ما آن رامی بینیم این سوال پیش می آید که آیا این نوشته همان نوشته است ؟ آیا اصلا نوشته شده یا نه؟ و... پس روش آن چیز دیگری است. قطعا بهترین راهها و دقیق ترین و محکم ترین مسأله برای وجود سندیت برای حدیث نقل به تواتر است که طبعا از آن قوی تر راهی نداریم که ما که امام را ندیدیم و سخن را از خود او نشنیدیم به صحتش پی ببریم.نقل به تواتر یعنی گروهی که تعدادشان زیاد است و همه آنها به افراد محترم و راستگو و امینی در میان مردم مشهورند. می شنوند و با رعایت امانت داری به همان صورت نقل می کنند و نسل بعدی هم از آنها شنیده و با ذکر نام ناقل و ناقلها نقل می کند.که در این نسل دوم نیز باید مانند نسل اول تعدا نفرات زیاد و همه مورد اعتماد باشند. و نسل سوم و... که به آنها حدیث متواتر می گویند.که کاملا صحیح است و یکی از علل عدم تحریف قرآن هم همین تواتر است. و البته در مراحل بعدی زمانی که به تواتر دست نیافیتیم و یا در همین مسیر در یکی از نسل ها تعدا نفرات کم باشد و به حد تواتر نرسد از نظر سند

نسبت به تواتر ضعیف تر ولی نسبت به برخی احادیث دیگر قوی تر است .
حال درخصوص نهج البلاغه که در سند این خطبه ها ونامه هاو حکمت ها سندهای قوی ای وجود دارد .ضمن اینکه یکی از راهها نیز نحوه سخن گفتن آن شخص است. که در مراحل خیلی بعدتر قرار می گیرد و فقط کمک در این زمینه می کند با این وجود تأملی که روی احادیث قعطی که از مولای متقیان علی علیه السلام نقل شده و متن نهج البلاغه این تصور برای انسان ایجاد می شود که صادر کننده یکی است و ضمن اینکه علی علیه السلام دریای علم الهی است و این دریای علم است که می تواند مواردی این چنینی بگوید مانند خطبه بی نقطه و خطبه بی الف که در عصر حاضر نیز بی نظیر است .
از اینکه من هم توانستم در این بحث زیبا شرکت کنم خوشحالم.:khaneh:

The Emotion Machine;620331 نوشت:
سلام جناب کارشناس

ایمانم آنقدر قوی نیست که همه ی خطبه های نهج البلاغه را بی چون و چرا بپذیرم.همیشه در پایان نماز و دعاهایم می گویم:خدایا ایمانم قوی نیست، مرا سخت امتحان نکن ! ایمانم را قوی کن!
من با خطبه ی 80 مشکل دارم و به هیچ عنوان نمی توانم آن را در شرایط کنونی جامعه بپذیرم.


سلام و عرض ادب خدمت شما خواهر گرامی
اینکه گاهی شک وارد قلب انسان می شود نباید انسان را نگران کند شک مقدمه یقین است و انسان تا به شک نیفتد هرگز به یقین نخواهد رسید .شک ترس ندارد آن چیز که ترسناک است این است که انسان به شک بیفتد و در شک بماند ویا تحقیق درست در خصوص مشکوک ننماید.
اما در خصوص خطبه 80 نهج البلاغه ابتدا باید دید که حضرت این مطالب را کجا و برای چه کسانی نقل کرده اند و معنای حقیقی آن چیست ؟ نه چیزی که دیگران تفسیر به رأی می کنند. حضرت این خطبه را پس ازجنگ جمل بیان می کنند که عایشه این قائله را به راه انداخته است و در امت تفرقه و فاصله میان امت ایجاد کرده است . روی سخن حضرت با اوست .

و همچنین درخصوص معنای نقصان عقل زنان باید گفت: که به نظر بنده عقل که ناقص نمی شود عقل کامل است لکن در زمان بهره گیری از عقل مانند هرچیز دیگر ممکن است که چیزهایی آن را تقویت کنند و چیز هایی موجب تضعیف آن شوند.مثال اگر شما دو یخچال داشته باشید که یکی نوارهای آن بسیار خوب درزها را می بندد. ولی دیگری کاملا هوا رد و بدل می شود قطعا از اولی نتیجه خوبی خواهید گرفت و از دومی نه .گرچه موتورها یکی است ولی بر سرراه دومی مانعی هست. طبیعت مردان بنابر غالب( صرف نظر از استثنا) منطقی بودن فکر کردن و عاقلانه تصمیم گرفتن است . و طبیعت زنان که جز لاینفک آنهاست بنابر غالب احساسی بودن آنهاست و این احساسات اگر نباشد دیگر نمی تواند زن باشد که ریحانه است و رحمت . لازمه زندگی خوب این است که فردی مانند زن دلسوز و با مهر مقدس مادری وجود داشته باشد.
البته احساسات کمی بر روی کار عقل اثر گذار است و گاهی اگر شخص نتواند آنها را کنترل کند ممکن است که تصمیم احساسی را با تصور انتخاب عاقلانه به کار بندد. از این جهت در راه عقل زنان اگر به واسطه عقل دیگری کامل نشود مانع وجود دارد.
و اینکه سخنان امیر المومنین را در کنار سخنان دیگر حضرت ببینید. که حضرت وسایر معصومین در مقام زن و مادر و درخصوص دختران چه فرموده اند.و اینکه در چه عصری زندگی می کردند ؟

حضرت در میان مردی بودند که دختران خود را زنده به گور می کردند. و آنها را مایه ننگ خود می دانستند و همچنین جایگاه زن را فقط وسیله شهوانی خود می دیدند و مانند دستمال کاغذی می گرفتند و استفاده می کردند و دور می انداختند و این طرز تفکر به حدی بود که درمقابل فرمایش پیامبر که زنان و مردان مساوی اند حتی زنان می خندیدند و تمسخر می کردند.و این باور آنها شده بود.حضرت در کنار این دین بااین باور در مقابل آن مردم قرار گرفت و همه جانبه از دین دفاع کرد و مأمور اجرای قوانین این دین بر زمین از جانب خدا بود آیا منطقی است که این شخص با اینهمه ایثار در اثبات شخصیت زن به عنوان یک امر دین بخواهد زن را تحقیر کند.
امیدوارم که از من چیزی به دل نگرفته باشید و اینکه در تشخیص اشتباه نکرده باشم.به هر حال این چیزی بود که من می فهمم . خداوند به همه ما توفیق بندگی بدهد. التماس دعا:frind:

The Emotion Machine;621584 نوشت:
زمانی که قرآن بر قلب پیامبر(ص) نازل شد و به زنان عزت داد،چطور ممکن است سخنان امام علی(ع) در مورد زن در نهج البلاغه برخلاف سخنان پیامبر و قرآن باشد؟

سلام

من ميگم حتي اگر فرمايش امام(ع) رو نقص در نظر بگيريم ، باز هم مشكلي پيش نمياد
(براي حرفم دليل خواهم آورد)

يه سوال دارم از شما. ميدونيد كه جهاد و جنگ به مردها واجبه و به زنها خير

سوال من اينه:
آيا جان مرد بي ارزش بوده؟ آيا زن ارزش بيشتري نسبت به مرد داشته؟

بسم الله الرحمن الرحیم

بنده بعضی از مطالبی رو که فکر میکنم بد نیست عرض کنم می نویسم :

کتاب نهج البلاغه نیاز هست تا محققین برجسته روی اون و اسناد خطبه ها کار کنن.ما در نهج البلاغه کلام داریم که مثلا از امیرالمومنین صادر نشده بلکه از خلیفه ی عباسی بوده ولی چون در زمان سید رضی و غیره این لفظ رو برای خلفای عباسی هم به کار میبردن امر بر ایشون مشتبه شده و فکر کرده اند که کلام امیرالمومنین (ع) هست.
یا به طور مثال برخی از خطبه ها در کتب شیعه نیست و از کتب اهل سنت و مثلا کتاب هایی مثل تاریخ طبری نقل شده که سندش جای بررسی داره.
سایر خطبه ها هم به این شکل باید بررسی سندی بشن که از کجا نقل شدن و به طور کلی یک نیاز جدی به تحقیق در اسناد و دلالات خطبه های نهج البلاغه هست.

از این که دوستان در این بحث خوب شرکت کردند تشکر می کنم
به نظر من پاسخ پس از این همه بحث و گفتگو مشخص است ولی در برابر این دو پرسش هم عرض می کنم :
1- آیا به همان اندازه که مطمئنید قرآن تحریف نشده ، مطمئن هستید نهج البلاغه هم تحریف نشده؟
با یک مثال جواب می دهم :
والدین و برادران و خواهران در نزد یک پسر ارزش زیادی دارند و مورد اعتماد و اطمینان کامل هستند و حرف و رفتارشان معتبر است اما سوال اینجاست آیا شما به هر دو یک نوع اعتماد و اطمینان دارید؟ به یقین جواب منفی است یعنی نوع اعتماد و اطمینان به آنها متفاوت است اما آیا مجاز هستید بگویید چون نوع اعتماد ما به والدین و برادران و خواهران متفاوت است پس اصلا اعتماد و اطمینانی نیست...راجع به قرآن ونهج البلاغه هم همینه یعنی ما اعتماد و اطمئنان کامل به هر دو داریم ولی نوع اعتبار و اطمئینان متفاوت است و هر دو مورد اعتماد و اطمئنان هستند.
2 - اگر سخنی متضاد بین این دو کتاب پیدا کردیم تکلیف چیست؟
پاسخ این مساله هم در لابلای بحث ها گفته شد خوب مشخص است که باید به اهل فن و متخصص آن مراجعه کرد نمی شود یک داور کشتی نظر کارشناسانه قابل اعتمادی نسبت به بازی فوتبال بدهد. در این زمینه هم باید نظر کارشناسان دین و متخصصان عرصه قرآن و نهج البلاغه را جویا شد

ابراهیم بن شیبة;624816 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

بنده بعضی از مطالبی رو که فکر میکنم بد نیست عرض کنم می نویسم :

کتاب نهج البلاغه نیاز هست تا محققین برجسته روی اون و اسناد خطبه ها کار کنن.ما در نهج البلاغه کلام داریم که مثلا از امیرالمومنین صادر نشده بلکه از خلیفه ی عباسی بوده ولی چون در زمان سید رضی و غیره این لفظ رو برای خلفای عباسی هم به کار میبردن امر بر ایشون مشتبه شده و فکر کرده اند که کلام امیرالمومنین (ع) هست.
یا به طور مثال برخی از خطبه ها در کتب شیعه نیست و از کتب اهل سنت و مثلا کتاب هایی مثل تاریخ طبری نقل شده که سندش جای بررسی داره.
سایر خطبه ها هم به این شکل باید بررسی سندی بشن که از کجا نقل شدن و به طور کلی یک نیاز جدی به تحقیق در اسناد و دلالات خطبه های نهج البلاغه هست.

خدا پدر و مادرتان را بیامرزد و به شما طول عمر با عزت بدهد. ما هم همین را می گوییم.:Gol:

REZA2;624260 نوشت:
سلام

دوست عزیز غیرممکن نیست....پس زندگی ت رو بر اساس اونچه عقلانی میدونی برگزار کن...شما در برابر چیزی که درست می یابی مورد مواخذه قرار می گیری نه بر اساس باورهای دیگران.

تشکر می کنم.همینگونه عمل خواهم کرد. :Gol:

تذکره;625719 نوشت:
از این که دوستان در این بحث خوب شرکت کردند تشکر می کنم
به نظر من پاسخ پس از این همه بحث و گفتگو مشخص است ولی در برابر این دو پرسش هم عرض می کنم :
1- آیا به همان اندازه که مطمئنید قرآن تحریف نشده ، مطمئن هستید نهج البلاغه هم تحریف نشده؟
با یک مثال جواب می دهم :
والدین و برادران و خواهران در نزد یک پسر ارزش زیادی دارند و مورد اعتماد و اطمینان کامل هستند و حرف و رفتارشان معتبر است اما سوال اینجاست آیا شما به هر دو یک نوع اعتماد و اطمینان دارید؟ به یقین جواب منفی است یعنی نوع اعتماد و اطمینان به آنها متفاوت است اما آیا مجاز هستید بگویید چون نوع اعتماد ما به والدین و برادران و خواهران متفاوت است پس اصلا اعتماد و اطمینانی نیست...راجع به قرآن ونهج البلاغه هم همینه یعنی ما اعتماد و اطمئنان کامل به هر دو داریم ولی نوع اعتبار و اطمئینان متفاوت است و هر دو مورد اعتماد و اطمئنان هستند.
2 - اگر سخنی متضاد بین این دو کتاب پیدا کردیم تکلیف چیست؟
پاسخ این مساله هم در لابلای بحث ها گفته شد خوب مشخص است که باید به اهل فن و متخصص آن مراجعه کرد نمی شود یک داور کشتی نظر کارشناسانه قابل اعتمادی نسبت به بازی فوتبال بدهد. در این زمینه هم باید نظر کارشناسان دین و متخصصان عرصه قرآن و نهج البلاغه را جویا شد

سلام به علی(ع) و به عدل و ایمانش

سلام جناب تذکره
من قبلاًهم عرض کردم که ارادتم به ساحت مقدس امام علی (ع)اعتقاد قلبی خاص است و حتی اگر هزاران نسبت ناروا به زنان از زبان ایشان تحت عنوان نامه و خطبه بیان شود ،باز هم ذره ای از حب ما به امام علی(ع) و خاندان پاکش نخواهد کاست. بنابراین در صدد توجیه نباشیداحساس می کنم در این تاپیک خیلی شما را اذیت کردم.حلالم کنید.
دل را ز شرار عشق سوزاند علی(ع)
یک عمر غریب شهر خود ماند علی(ع)
وقتی که شکافت فرق او در محراب
گفتند مگر نماز می خواند علی(ع) . . .

یا علی(ع)

اللیل والنهار;624394 نوشت:
کلمة «ناقصات» در گفتار امیر مؤمنان علی (ع) به معنای عیب و کمبود نیست. منظور «تفاوت» است. آنچه زن با الهام از عاطفه‌اش انجام می‌دهد جلوة دیگری از روشنایی و دید و در یافت عقل زنانه است.

سلام
اگه امام به زبونی غیر از عربی تکلم نکرده باشن معنیش این میشه!!!!!

http://www.almaany.com/fa/dict/ar-fa/%D9%86%D8%A7%D9%82%D8%B5/

بنظر مي رسد بين دو چيز در بحث از نهج البلاغه بايد تفاوت قائل شد:

1- آيا نهج البلاغه تحريف شده است يا نه

يعني بعد از اينكه سيد رضي نهج البلاغه را نوشت ، آيا كساني از مطالب آن كم يا زياد كرده اند يا نه و معناي تحريف اينه

2- آيا تمام نهج البلاغه مستند و معتبر است يا نه؟

يعني بگوييم همه نهج البلاغه همان است كه سيد رضي جمع كرده و چيزي بر آن اضافه نشده است منتهي برخي از مطالب آن معتبر نباشد يعني سيد رضي آورده باشد ولي با سند معتبر نقل نكرده باشد چون ممكن است وي به برخي از افراد يا كتابي اعتماد داشته باشد كه آ نشخص يا آن كتاب قابل اعتماد نبود

با اين بيان:

بهترين راه اين است كه قبل از آنكه مطلبي از نهج البلاغه را قبول كنيم يا رد كنيم ؛ اول ببينيم اين سخن در كتاب هاي ديگر با سند معتبر آمده است يا نه ؟
اگر آمده بپذيريم هر چند با فرهنگ امروزي ما نسازد و اگر سند ندارد نپذيريم هر چند موافق نگاه ما باشد

جمع بندی

پرسش:
آیا ممکن است بعضی از قسمت های کتاب نهج البلاغه تحریف شده باشد؟
پاسخ :
علامه طباطبائی (ره) می فرمایند:
امکان ندارد این لهجه و این نحو سخن گفتن، از غیر امیرالمؤمنین(ع) صادر شود. از صدر اسلام تاکنون، علما و بزرگان دین، هر کدام در اوایل کتاب های خود، خطبه هائی ایراد نموده اند که هیچکدام به خطبه های نهج البلاغه نمی رسد.
لهجۀ نهج البلاغه بدیل ندارد، محتاج به سند نیست، در برخی موارد، تک تک جملات آن، برهان یقینی و استدلالی راجع به مطلب خاصی است... عبارات نهج البلاغه در میان عبارات دیگر همچون نور در میان تاریکی ها می درخشد.(1)
کتاب‌های تحقیقی بسیار کاملی در مورد اسناد و مدارک نهج‌البلاغه انتشار یافته که از جمله مهمترین آنها سه کتاب است«روات و محدثین نهج‌البلاغه» تالیف محمد دشتی و همکاران، «استناد نهج‌البلاغه» تالیف امتیاز علی خان عرشی و ترجمه دکتر آیت‌الله زاده شیرازی و «مصادر نهج‌البلاغه‌» تألیف سید عبدالزهرأ حسینی است.
خيلي از خطبه‏ ها، نامه‏ ها و كلمات حكمت‏ آميز نهج البلاغه را بسياري از نويسندگاني كه قبل از سيد رضي مي‏ زيستند، در كتاب‏ هاي خود آوردند، مانند محمد بن سائب كليني (متوفاي سال 146) محمد بن عمر واقدي (م 207) عبدالملك بن هشام (م‏213) احمد بن محمد برقي (م 274) احمد بن يحيي بلاذري (م 279) احمد بن عبد ربه اندلسي (م‏327) محمد بن يعقوب كليني (م‏329) علي بن حسين (م‏346) ابوالفرج علي بن حسين اصفهاني (م‏356) محمد بن علي بن بابويه، شيخ صدوق (م‏381) و محمد بن محمد بن نعمان، شيخ مفيد (م‏413).
سيد رضي اگر چه يكايك خطبه‏ ها را با سند ذكر نكرده، ليكن مدارك خود را در شانزده مورد در نهج‏ البلاغه ذكر كرده است. ابن ‏ابي‏ الحديد، ابن ميثم و ديگران در شرح نهج ‏البلاغه، اسناد و مدارك خطبه‏ ها، نامه ‏ها و كلمات قصار را متذكر شده‏ اند.
افزون بر اين عالمان اسلامي در مورد مدارك و اسناد نهج‏ البلاغه، كتاب‏ هاي متعددي نوشته‏ اند و يكايك خطبه‏ ها، نامه‏ ها و حكمت نهج‏ البلاغه را با سند نوشته‏ اند، مانند مرحوم شهرستاني در كتابي به نام "ما هو نهج البلاغه"، مرحوم شيخ هادي آل كاشف الغطا در كتابي به نام "مدارك نهج ‏البلاغه"، امتياز علي خان عرشي هندي در كتابي به نام "استناد نهج ‏البلاغه".
سيد عبدالزهرا حسيني در كتاب مصادر نهج البلاغه حدود چهل كتاب ديگر را كه مي ‏تواند از مدارك نهج البلاغه باشد، معرفي كرده است.(2)
ابن ابى الحديد معتزلى يكى از علماى بزرگ اهل سنت در كتاب شرح نهج البلاغه مى گويد:
«بسيارى از سران اهل هوا و هوس ‍ادعا مى كنند كه قسمت اعظم خطبه هاى نهج البلاغه سخنانى است كه توسط برخى از فصيحان شيعه از جمله سيد رضى قدس سره انشا گرديده و به امام على عليه السلام نسبت داده شده و در حقيقت سخن او نمى باشد!
اين گونه افراد كسانى هستند كه چشمان شان در اثر عصبيت و عناد كور گشته و از صراط مستقيم منحرف شده اند و هيچ گونه اطلاع و آشنائى با شيوه هاى سخن گفتن ندارند» (3)
در ادامه ابن ابي الحديد استدلال روشن خود را درباره حقانيت نهج البلاغه اين گونه بيان مي كند كه:
« شما كه در نهج البلاغه تشكيك مى كنيد، از دو حال خارج نيست يا اينكه مى گوئيد تمام نهج البلاغه ساخته ديگران است ، يا برخى از آن :
صورت اول قطعا باطل است چون كه صحت اسناد بعضى از آن به امير المومنين عليه السلام به تواتر ثابت شده است و ما به آن يقين داريم و تمام يا اكثر محدثان و تاريخ نويسان ، غير شيعه بسيارى از خطبه هاى نهج البلاغه را نقل كرده اند و چون كه شيعه نيستند نمى توان به آن ها غرض ورزى خاصى را نسبت دهيم .
اما صورت دوم و ادعاى اينكه بخشى از نهج البلاغه گفته هاى امام على عليه السلام نيست ، اين احتمال نيز نادرست است زيرا كسى كه با سخنرانى و خطابه مانوس باشد و ذوق ادبيات عربى داشته و از علم بيان چيزى بداند حتما ميان كلام فصيح و غير آن و همچنين ميان كلام فصيح و فصيح تر فرق مى گذارد، اگر كتابى به دستش رسد كه در آن سخنان جمعى از گويندگان مشهور با سخنان فقط دو نفر از آنان نوشته شده باشد ، حتما ميان آن دو سخن فرق مى گذارد و شيوه سخن گفتن هر كدام را مى شناسد، مثلا اگر در لابه لاى ديوان شعر ابى تمام كسى ابياتى را از پيش خود اضافه كند، افراد با ذوق و شعر شناس به راحتى آن اشعار دخيل را تشخيص مى دهند. اگر در نهج البلاغه دقت كنيد ، خواهيد ديد تمام آن همچون آب زلال واحد و با يك شيوه و يك نفس گفته شده و همانند جسم بسيطى است كه ماهيت تمام اجزاي آن يكسان است .(4)
پی نوشت:
1.بنقل از کتاب در محضر علامه طباطبائی، پرسشها و پاسخها، صص 109 – 111
2.رضا استادي، مدارك نهج ‏البلاغه، ص 63 – 66

3. شرح ابن ابي الحديد، جلد 10 صفحه 128.
4. همان.
موضوع قفل شده است