جمع بندی درخواست منبع براي نکشتن ائمه همه دشمنانشان را ....
تبهای اولیه
سلام
شبهه : چرا رسول خدا ص و .... همه دشمنانشان را نکشتند تا عواقب بعدی پیش نیاید ؟!
در اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات دربندی آمده که :
حضرت سجاد میفرمایند: روزعاشوراپدرم را می دیدم یک نفررا می کشند و ده نفررا رها کرده و نمی کشند. وقتی یک مرتبه به خیمه بازگشتند علت را جویا شدم، فرمودند:(( یا بني عند العصر ینکشف لک الحال))عصرهنگام متوجه این امرخواهی شد.حضرت می فرمایند: ودیدم کسی را که نیزه ای بر پهلوی پدرم وارد نمود ولی پدرم ( امام حسین علیه السلام ) او را نکشتند، و هنگامی که پدرم شهید شدند و امامت به من منتقل شد دیدم درصلب آن کافر کسی است که به ولایت و محبت ما اعتراف دارد!!!
در اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات دربندی آمده که :حضرت سجاد میفرمایند: روزعاشوراپدرم را می دیدم یک نفررا می کشند و ده نفررا رها کرده و نمی کشند. وقتی یک مرتبه به خیمه بازگشتند علت را جویا شدم، فرمودند:(( یا بني عند العصر ینکشف لک الحال))عصرهنگام متوجه این امرخواهی شد.حضرت می فرمایند: ودیدم کسی را که نیزه ای بر پهلوی پدرم وارد نمود ولی پدرم ( امام حسین علیه السلام ) او را نکشتند، و هنگامی که پدرم شهید شدند و امامت به من منتقل شد دیدم درصلب آن کافر کسی است که به ولایت و محبت ما اعتراف دارد!!!
با صلوات بر محمد وآل محمد
وعرض سلام وادب
جناب خیر البریه با جستجوی مفصلی که در منابعی که در دسترس بود انجام دادم سندی برای این مطلب پیدا نکردم
با سلام
مواردی دیگر هم وجود دارد والله اعلم :
مالک اشتر هم جنگيد و از او هم نهصد و نود و نه تکبير شنيده شد. موقعی که برگشت به حضرت عرض کرد: يا اميرالمؤمنين! خسته نباشيد. شما يک تکبير بيشتر از من گفتيد. حضرت فرمود: بله؛ تو همه را از تيغ میگذراندي ولی من هر کس که مقابلم میآمد تا هفتاد پشتش را نگاه ميکردم، اگر يک شيعه در نسلش بود و بنا بود به دنيا بيايد، او را نمیکشتم و زخمیاش میکردم تا از صحنه جنگ کنار برود. فرق من و تو همين است»
امام سجاد (ع) ميگويد روز عاشورا، پدرم را ديدم كه به دشمن حمله ميكرد و آنها را ميكشت ولي در آن درگيري، بعضي از افراد دشمن را با اين كه زير شمشير او قرار ميگرفتند، رها ميكرد و نميكشت
راز اين موضوع را نميدانستم هنگامي كه به مقام امامت رسيدم، فهميدم آن كساني را كه پدرم نميكشت، در نسلشان شخصي كه ما اهل بيت را دوست بدارد وجود داشته و پدرم براي حفظ آن دوستِ ما، پدر را نميكشت
داستانهاي شنيدني از چهارده معصوم، ص84 به نقل از معالي السبطين، ج2، ص31
يک شب معاويه تصميم گرفت جنگ را يک سره کند. شجاعان لشکرش را که هزاران نفر بودند انتخاب کرده، غرق آهن نمود و به خط مقدم فرستاد، تا جنگ يک سره شود. اصحاب بلند شدند تا بجنگند. حضرت فرمود: «کار من است، شما کنار برويد». حضرت به جنگ آمد و هر کسي را که به درک ميفرستاد، يک تکبير ميگفت. آن شب هزار تکبير از حضرت شنيده شد.
مالک اشتر هم جنگيد و از او هم نهصد و نود و نه تکبير شنيده شد. موقعي که برگشت به حضرت عرض کرد: «يا اميرالمؤمنين! خسته نباشيد. شما يک تکبير بيشتر از من گفتيد». حضرت فرمود: «بله؛ تو همه را از تيغ ميگذراندي؛ ولي من هر کس که مقابلم ميآمد تا هفتاد پشتش را نگاه ميکردم، اگر يک شيعه در نسلش بود و بنا بود به دنيا بيايد، او را نميکشتم و زخمياش ميکردم تا از صحنه جنگ کنار برود. فرق من و تو همين است»
از حضرت سجاد (ع) پرسيدند: «يابن رسول الله! چطور شد ضربات پدر شما روز عاشورا، يک ضربهاي بود؟ هر کس مقابل حضرت بود، يک ضربه ميخورد و احتياج به ضربه دوم نداشت؛ اما خيليها زخمي ميشدند و کنار ميرفتند، علتش چه بود؟ پدرتان بعضي را زخمي ميکرد تا کنار بروند؛ اما بعضي را که يک ضربه ميزد کشته ميشد و در قعر جهنم قرار ميگرفت؟»حضرت فرمود: «پدرم نگاه ميکرد تا هفتاد پشت افراد اگر يک شيعه به دنيا ميآيد او را فقط زخمي ميکرد؛ و گرنه ضربه هاي پدرم يک ضربهاي بود».
همچنين حضرت نوح (ع) چند سال عمر کرد؟ دربارة سنش اختلاف است. صريح قرآن است که تبليغش 950 سال طول کشيد. در اين مدت هشتاد نفر به دين او ايمان آوردند. اين تعداد را بر مدت تبليغ حضرت نوح تقسيم کنيد، ببينيد سالي چند نفر به او ايمان ميآوردند؟ حضرت نوح در سال چند نفر را توانسته است موحد کند. حدوداً هر دوازده سال يک نفر را توانسته به دين خدا جذب کنند. چرا؟ براي همين جهت بود؛ يعني عذاب قوم حضرت نوح تأخير ميافتاد تا ديگر هيچ مؤمني در صلب آنها نباشد.حضرت نوح هم در قرآن تصريح ميکند:
إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبادَكَ وَ لا يَلِدُوا إِلاَّ فاجِراً كَفَّاراً؛[7]
چرا كه اگر آنها را باقى بگذارى، بندگانت را گمراه مىكنند و جز نسلى فاجر و كافر به وجود نمىآورند.
عذاب اينها که تا اين مدت طولاني به تعويق افتاد براي همين علت بود. اينهايي که متولد ميشدند، اگر 100 سال ديگر يا 150 سال ديگر، در نسل اينها يک مسلمان بود و بنا بود بيرون بيايد، اينها را مهلت ميدادند تا آن مسلمان بيرون بيايد، بعد اينها را بکشند. اگر يک نفر مسلمان در نسل پنجاهم يا هشتادم کافري بود، آن کافر را به احترام آن شيعه نميکشتند.
حالا هم همينطور است. خيليها مهدور الدم هستند که اگر حضرت ظهور کند، قتلشان واجب است؛ اما ممکن است در نسل همينها که واجب القتل هستند، فرزند صالحي باشد؛ مثل خليفه اول که وضعيتش معلوم است؛ لکن فرزندي دارد به نام محمد بن ابي بکر که بازوي اميرالمؤمنين (ع) است.