جمع بندی بررسی سند "بگیرید پسر زن یهودی را"

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بررسی سند "بگیرید پسر زن یهودی را"

سلام. ببخشید من حدیثی بهم رسیده با این مضموم :
که امام علی (ع) پس از ضربت خوردن قبل یا بعد از فزت برب الکعبه گفتند بگیرید پسر زن یهودی را. که منظور ابن ملجم هست.
در واقع طبق این روایت میشه این برداشت رو داشت که امام دارند اشاره میکنند به نقش یهود در شهادت ایشون و ... .
ولی خوب نمیدونم حدیث سندش اصلا از کجا هست درست هست یا نه.
ممنون میشم راهنمایی کنید.

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد تذکره

چنین روایتی در کتب روایی وجود ندارد و چنین برداشتی هم به تبع آن وجود ندارد و تنها چیزی که در اکثر کتب روایی وجود دارد این است :
سرانجام در سحرگاه نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجرى، دست نفاق و انحراف و توطئه از آستين ابن ملجم مرادى بيرون آمد و برق شمشيرى تاريكى صبح دم را شكافت و فرق عدالت به خون نشست، ندايى در مسجد كوفه پيچيد:
(فزت‏ و ربّ الكعبة: به خداى كعبه رستگار شدم) و جبرئيل ميان آسمان و زمين ندا كرد: (تهدّمت و اللَّه اركان السماء قتل ابن عم المصطفى قتل على المرتضى: به خدا قسم ستونهاى آسمان در هم شكست، پسر عمّ پيامبر، على مرتضى به قتل رسيد).
پس از وقوع اين جنايت، امام (ع) را به خانه برده و ابن ملجم را دستگير نمودند، امام فرمود: اگر من مردم او را قصاص كنيد با همين شمشير و با يك ضربت، ولى اگر زنده ماندم، خودم در باره او تصميم مى گيرم.
(1)
پی نوشت :
1.قصص الأنبياء(قصص قرآن)، ص: 709 ؛ نرم افزار گنجینه روایات نور

تذکره;609004 نوشت:
چنین روایتی در کتب روایی وجود ندارد

سلام

یعنی اصلاً چنین مطلبی وجود ندارد؟ یا هست اما سندش اشکال دارد؟

یعنی کسانی که این مطلب را عنوان میکنند ، دروغ میگویند؟


با سلام

...رأيتك يا أمير المؤمنين فعلت بغيري مثلما فعلت بي ، أتراك تؤكد على البيعة ثلاثا وتستحلفني ثلاثا ؟ فقال : إني لا أرى أنك تفي بما عاهدت عليه ، وستخضب هذه من هذا ، وأشار إلى لحيته ورأسه ، ولقد قرب وقتك وحان زمانك ، فقال : أعيذك بالله يا أمير المؤمنين هذه يميني وهذه شمالي فاقطعهما أو فاقتلني ، فقال أمير المؤمنين : وكيف أفعل ولم تستوجب قبل شيئا ؟ ولو أنني أعلم أنك قاتلي ، لكن هل كانت لك حاضنة يهودية وكنت إذا بكيت تلطم وجهك وتقول لك اسكت يا من هو أشقى من عاقر ناقة صالح ؟ قال : قد كان ذلك يا أمير المؤمنين ...کشف الغمه

در اين مجلس ابن ملجم حاضر بود و اين كلمات را مى شنيد و تا اميرالمؤ منين على (ع ) از منبر فرود آمد ابن ملجم برخاست و با عجله خود را نزد على (ع ) رسانيد و عرض كرد: يا اميرالمؤ منين (ع ) من حاضرم و دست چپ و راست من با من است دستور بده تا دست هاى مرا از تن جدا كنند و اگر مى خواهى دستور فرماييد سر از بدن من جدا كنند.
فقال على و كيف اقتلك و لاذنب لك و لو اعلم انك قاتلى لم اقتلك و لكن هل كانت لك حاضنة يهودية فقالت لك يوما من الايام يا شقيق عاقر ناقة ثمود.
على (ع ) فرمود: چگونه ترا بكشم در حالى كه جرمى ندارى و اگر چنان چه هم مى دانستم كه قاتل من هستى تو را نمى كشتم لكن بگو ببينم آيا از يهودان ، زنى خاضنه نزد تو بود و روزى از روزها تو را (اى برادر كشنده شتر) خطاب نمود؟
در اين جا ابن ملجم عرض كرد: آرى چنين بود.
على (ع ) بعد از اين ، سخنى نگفت و بر مركب خويش سوار شده و به طرف منزل خود رفت .

فقال له علي : فمررت برجل وقد
أيفعت ، فنظر إليك فأحد النظر ، فقال لك : يا أشقى من عاقر ناقة ثمود ؟ قال
:نعم . قال : فأخبرتك أمك أنها حملت بك في بعض حيضها ؟ فتعتع ) 1 ( هنيئة
، ثم قال : نعم قد حدثتني بذلك ، ولو كنت كاتما شيئا لكتمتك هذه المنزلة .
فقال له علي عليه السلام : قم . فقام ، ثم قال : سمعت رسول الله صلى الله عليه
وآله يقول : إن قاتلك شبه اليهودي بل هو يهودي ) -الخرائج والجرائح

مردى از قبيله مزينه گفت : من در خدمت حضرت اميرالمؤ منين (ع ) نشسته بودم ، گروهى از قبيله مراد خدمت آن حضرت آمدند و ابن ملجم در ميان ايشان بود، پس آن گروه گفتند: يا اميرالمؤ منين ! ابن ملجم را ما با خود نياورده ايم ، بدون اختيار ما، او با ما آمد و ما مى ترسيم كه به شما آسيبى بزند، و بر تو مى ترسيم از او.
حضرت به آن ملعون گفت : بنشين و نگاه طولانى به صورت او كرد و او را سوگند داد كه آن چه از تو مى پرسم راست بگو. پس فرمود: آيا تو نبودى در ميان جمعى از كودكان ، در كودكى با ايشان بازى مى كردى و هر گاه تو را از دور مى ديدند مى گفتند: آمد فرزند چراننده سگ ها؟ آن ملعون گفت : بلى . حضرت فرمود: چون به سن جوانى رسيدى از جلوى راهبى گذشتى به تو نگاه تندى كرد و گفت : اى شقى تر از پى كننده ناقه صالح .
گفت : بلى چنان بود.
باز حضرت فرمود: مادر تو، تو را خبر نداد كه در حيض به تو حامله شده بود؟
چون آن ملعون آن را شنيد اضطرابى در سخنش به هم رسيد و آخر گفت : مادرم مرا چنين خبر داد.
پس حضرت فرمود: شنيدم از رسول خدا(ص ) كه كشنده تو شبيه است به يهود بلكه از يهود است

بحار الانوار / جزء 42 / صفحة [262]
إن قلبي محب لك، وإني والله اوالي وليك واعادي عدوك، قال: فتبسم عليه السلام وقال له: بالله يا أخا مراد إن سألتك عن شئ تصدقني فيه ؟ قال: إي وعيشك يا أمير المؤمنين، فقال له: هل كان لك داية يهودية فكانت إذا بكيت تضربك وتلطم جبينك وتقول لك اسكت فإنك أشقى من عاقر ناقة صالح وإنك ستجني في كبرك جناية عظيمة يغضب الله بها عليك ويكون مصيرك إلى النار ؟ فقال: قد كان ذلك، ولكنك والله يا أمير المؤمنين أحب إلي من كل أحد، فقال أمير المؤمنين عليه السلام: والله ما كذبت ولا كذبت، ولقد نطقت حقا وقلت صدقا، وأنت والله قاتلي لا محالة، وستخضب هذه من هذه - وأشار إلى لحيته ورأسه - ولقد قرب وقتك وحان زمانك، فقال ابن ملجم: والله يا أمير المؤمنين إنك أحب إلي من كل ما طلعت عليه الشمس، ولكن إذا عرفت ذلك مني فسيرني إلى مكان تكون ديارك من دياري بعيدة، فقال عليه السلام: كن مع أصحابك حتى آذن لكم بالرجوع إلى بلادكم، ثم أمرهم بالنزول في بني تميم، فأقاموا ثلاثة أيام، ثم أمرهم بالرجوع إلى اليمن، فلما عزموا على الخروج مرض ابن ملجم مرضا شديدا،

از جمله سخنانش در شرفيابي نخستين خدمت حضرت اين بود که ما افتخار داريم شما فرماني بما دهيد و ما خدمتگذاري نمائيم شمشيرهاي ما براي از بين بردن دشمنان شما آماده است.حضرت او را نزديک طلبيد فرمود: اسمت چيست.
گفت: عبدالرحمن، فرمود اسم پدرت چيست گفت ملجم. از قبيله اش پرسيد گفت مراد. آنگاه سه مرتبه پرسيد: انت المرادي گفت: آري و حضرت آيه انا الله و انا اليه راجعون را خواند.
حضرت فرمود: دايه ات يهوديه بود؟ گفت آري، کسي که به من شير مي داد يهودي بود.
حضرت فرمود: هنگاميکه گريه مي کردي، دايه ات مي گفت اي بدتر از پي کننده ناقه صالح گفت آري.
حضرت ساکت شد و دستور داد از آنان پذيرائي نمايند. ابن ملجم بيمار شد. حضرت خودش پرستاريش کرد تا خوب شد، و گفت من از خدمت شما نمي روم. حضرت فرمود اناالله و انا اليه راجعون.
پرسيد چرا آيه استرجاع خوانديد فرمود قاتل من تو هستي.

فلما أحس الامام بالضرب لم يتأوه وصبر واحتسب، ووقع على وجهه وليس عنده أحد قائلا: بسم الله وبالله وعلى ملة رسول الله، ثم صاح وقال: قتلني ابن ملجم قتلني اللعين ابن اليهودية ورب الكعبة، أيها الناس لا يفوتنكم ابن ملجم، وسار
السم في رأسه وبدنه وثار جميع من في المسجد في طلب الملعون،.. بحار الانوار / جزء 42 / صفحة [282]

قال: قتلني ابن اليهودية عبد الرحمن بن ملجم المرادي،

وفيهم ابن ملجم
وما قاله في مدحه عليه السلام وما سئله عليه السلام عنه واخباره بما قالته داية يهودية
كانت له ، وعلمه واخباره عليه السلام بأنه قاتله ( 260 )

اما آنچه که از تحلیل تاریخ برمیآید اینست که یهودیان در بین مسلمین زندگی میکردند وبسیاری از اصحاب معصومین هم یهودی زاده بودند وضربات کاری به اسلام وارد نمودند مانند مسموم نمودن خاتم انبیاء و امام علي ع و فرزندانشان .... حتی یهود دوستی وصمیمیت خاصی با برخی از خلفا واصحابشان مانند کعب الاحبار و عمروعاص و ابوهریره داشتند و لقب فاروق را به خلیفه ثانی به پاس خدماتش به یهود دادند و بنص طبری و واحدی خلیفه ثانی محبوبترین فرد نزد یهودیان بود وفتح قدس و مصر هم بدون جنگ توسط همین خلیفه ثانی ودوستش عمروعاص صورت گرفت ! اما فتح ایران با خشونت تمام !

قال
أمير المؤمنين عليه السلام: أتبايع ؟ قال: نعم وفي النفس ما فيها، قال: الله أعلم
بما في القلوب فلما بسط يده ليبايعه أخذ كفه عن كف مروان فنترها فقال: لا حاجة لي
فيها إنها كف يهودية، لو بايعني بيده عشرين مرة لنكث باسته،....نهج البلاغه

همه بنی امیه هم که یهودی زاده بودند و....

http://javdan.blogfa.com/

تذکره;609004 نوشت:
چنین روایتی در کتب روایی وجود ندارد و چنین برداشتی هم به تبع آن وجود ندارد و تنها چیزی که در اکثر کتب روایی وجود دارد این است :
سرانجام در سحرگاه نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجرى، دست نفاق و انحراف و توطئه از آستين ابن ملجم مرادى بيرون آمد و برق شمشيرى تاريكى صبح دم را شكافت و فرق عدالت به خون نشست، ندايى در مسجد كوفه پيچيد:
(فزت‏ و ربّ الكعبة: به خداى كعبه رستگار شدم) و جبرئيل ميان آسمان و زمين ندا كرد: (تهدّمت و اللَّه اركان السماء قتل ابن عم المصطفى قتل على المرتضى: به خدا قسم ستونهاى آسمان در هم شكست، پسر عمّ پيامبر، على مرتضى به قتل رسيد).
پس از وقوع اين جنايت، امام (ع) را به خانه برده و ابن ملجم را دستگير نمودند، امام فرمود: اگر من مردم او را قصاص كنيد با همين شمشير و با يك ضربت، ولى اگر زنده ماندم، خودم در باره او تصميم مى گيرم.
(1)
پی نوشت :
1.قصص الأنبياء(قصص قرآن)، ص: 709 ؛ نرم افزار گنجینه روایات نور

ممنون. ولی یه چیز تو ذهنمه که یکی از سخنران های خیلی خوبمون گفتند حالا یادم نیست که تاکید کردند سندش معلوم نیست یا نه. ولی هنوز احتمال داره چنین روایتی پیدا بشه در جایی ؟؟

خیر البریه;609124 نوشت:

با سلام

...رأيتك يا أمير المؤمنين فعلت بغيري مثلما فعلت بي ، أتراك تؤكد على البيعة ثلاثا وتستحلفني ثلاثا ؟ فقال : إني لا أرى أنك تفي بما عاهدت عليه ، وستخضب هذه من هذا ، وأشار إلى لحيته ورأسه ، ولقد قرب وقتك وحان زمانك ، فقال : أعيذك بالله يا أمير المؤمنين هذه يميني وهذه شمالي فاقطعهما أو فاقتلني ، فقال أمير المؤمنين : وكيف أفعل ولم تستوجب قبل شيئا ؟ ولو أنني أعلم أنك قاتلي ، لكن هل كانت لك حاضنة يهودية وكنت إذا بكيت تلطم وجهك وتقول لك اسكت يا من هو أشقى من عاقر ناقة صالح ؟ قال : قد كان ذلك يا أمير المؤمنين ...کشف الغمه

در اين مجلس ابن ملجم حاضر بود و اين كلمات را مى شنيد و تا اميرالمؤ منين على (ع ) از منبر فرود آمد ابن ملجم برخاست و با عجله خود را نزد على (ع ) رسانيد و عرض كرد: يا اميرالمؤ منين (ع ) من حاضرم و دست چپ و راست من با من است دستور بده تا دست هاى مرا از تن جدا كنند و اگر مى خواهى دستور فرماييد سر از بدن من جدا كنند.
فقال على و كيف اقتلك و لاذنب لك و لو اعلم انك قاتلى لم اقتلك و لكن هل كانت لك حاضنة يهودية فقالت لك يوما من الايام يا شقيق عاقر ناقة ثمود.
على (ع ) فرمود: چگونه ترا بكشم در حالى كه جرمى ندارى و اگر چنان چه هم مى دانستم كه قاتل من هستى تو را نمى كشتم لكن بگو ببينم آيا از يهودان ، زنى خاضنه نزد تو بود و روزى از روزها تو را (اى برادر كشنده شتر) خطاب نمود؟
در اين جا ابن ملجم عرض كرد: آرى چنين بود.
على (ع ) بعد از اين ، سخنى نگفت و بر مركب خويش سوار شده و به طرف منزل خود رفت .

فقال له علي : فمررت برجل وقد
أيفعت ، فنظر إليك فأحد النظر ، فقال لك : يا أشقى من عاقر ناقة ثمود ؟ قال
:نعم . قال : فأخبرتك أمك أنها حملت بك في بعض حيضها ؟ فتعتع ) 1 ( هنيئة
، ثم قال : نعم قد حدثتني بذلك ، ولو كنت كاتما شيئا لكتمتك هذه المنزلة .
فقال له علي عليه السلام : قم . فقام ، ثم قال : سمعت رسول الله صلى الله عليه
وآله يقول : إن قاتلك شبه اليهودي بل هو يهودي ) -الخرائج والجرائح

مردى از قبيله مزينه گفت : من در خدمت حضرت اميرالمؤ منين (ع ) نشسته بودم ، گروهى از قبيله مراد خدمت آن حضرت آمدند و ابن ملجم در ميان ايشان بود، پس آن گروه گفتند: يا اميرالمؤ منين ! ابن ملجم را ما با خود نياورده ايم ، بدون اختيار ما، او با ما آمد و ما مى ترسيم كه به شما آسيبى بزند، و بر تو مى ترسيم از او.
حضرت به آن ملعون گفت : بنشين و نگاه طولانى به صورت او كرد و او را سوگند داد كه آن چه از تو مى پرسم راست بگو. پس فرمود: آيا تو نبودى در ميان جمعى از كودكان ، در كودكى با ايشان بازى مى كردى و هر گاه تو را از دور مى ديدند مى گفتند: آمد فرزند چراننده سگ ها؟ آن ملعون گفت : بلى . حضرت فرمود: چون به سن جوانى رسيدى از جلوى راهبى گذشتى به تو نگاه تندى كرد و گفت : اى شقى تر از پى كننده ناقه صالح .
گفت : بلى چنان بود.
باز حضرت فرمود: مادر تو، تو را خبر نداد كه در حيض به تو حامله شده بود؟
چون آن ملعون آن را شنيد اضطرابى در سخنش به هم رسيد و آخر گفت : مادرم مرا چنين خبر داد.
پس حضرت فرمود: شنيدم از رسول خدا(ص ) كه كشنده تو شبيه است به يهود بلكه از يهود است

بحار الانوار / جزء 42 / صفحة [262]
إن قلبي محب لك، وإني والله اوالي وليك واعادي عدوك، قال: فتبسم عليه السلام وقال له: بالله يا أخا مراد إن سألتك عن شئ تصدقني فيه ؟ قال: إي وعيشك يا أمير المؤمنين، فقال له: هل كان لك داية يهودية فكانت إذا بكيت تضربك وتلطم جبينك وتقول لك اسكت فإنك أشقى من عاقر ناقة صالح وإنك ستجني في كبرك جناية عظيمة يغضب الله بها عليك ويكون مصيرك إلى النار ؟ فقال: قد كان ذلك، ولكنك والله يا أمير المؤمنين أحب إلي من كل أحد، فقال أمير المؤمنين عليه السلام: والله ما كذبت ولا كذبت، ولقد نطقت حقا وقلت صدقا، وأنت والله قاتلي لا محالة، وستخضب هذه من هذه - وأشار إلى لحيته ورأسه - ولقد قرب وقتك وحان زمانك، فقال ابن ملجم: والله يا أمير المؤمنين إنك أحب إلي من كل ما طلعت عليه الشمس، ولكن إذا عرفت ذلك مني فسيرني إلى مكان تكون ديارك من دياري بعيدة، فقال عليه السلام: كن مع أصحابك حتى آذن لكم بالرجوع إلى بلادكم، ثم أمرهم بالنزول في بني تميم، فأقاموا ثلاثة أيام، ثم أمرهم بالرجوع إلى اليمن، فلما عزموا على الخروج مرض ابن ملجم مرضا شديدا،

از جمله سخنانش در شرفيابي نخستين خدمت حضرت اين بود که ما افتخار داريم شما فرماني بما دهيد و ما خدمتگذاري نمائيم شمشيرهاي ما براي از بين بردن دشمنان شما آماده است.حضرت او را نزديک طلبيد فرمود: اسمت چيست.
گفت: عبدالرحمن، فرمود اسم پدرت چيست گفت ملجم. از قبيله اش پرسيد گفت مراد. آنگاه سه مرتبه پرسيد: انت المرادي گفت: آري و حضرت آيه انا الله و انا اليه راجعون را خواند.
حضرت فرمود: دايه ات يهوديه بود؟ گفت آري، کسي که به من شير مي داد يهودي بود.
حضرت فرمود: هنگاميکه گريه مي کردي، دايه ات مي گفت اي بدتر از پي کننده ناقه صالح گفت آري.
حضرت ساکت شد و دستور داد از آنان پذيرائي نمايند. ابن ملجم بيمار شد. حضرت خودش پرستاريش کرد تا خوب شد، و گفت من از خدمت شما نمي روم. حضرت فرمود اناالله و انا اليه راجعون.
پرسيد چرا آيه استرجاع خوانديد فرمود قاتل من تو هستي.

فلما أحس الامام بالضرب لم يتأوه وصبر واحتسب، ووقع على وجهه وليس عنده أحد قائلا: بسم الله وبالله وعلى ملة رسول الله، ثم صاح وقال: قتلني ابن ملجم قتلني اللعين ابن اليهودية ورب الكعبة، أيها الناس لا يفوتنكم ابن ملجم، وسار
السم في رأسه وبدنه وثار جميع من في المسجد في طلب الملعون،.. بحار الانوار / جزء 42 / صفحة [282]

قال: قتلني ابن اليهودية عبد الرحمن بن ملجم المرادي،

وفيهم ابن ملجم
وما قاله في مدحه عليه السلام وما سئله عليه السلام عنه واخباره بما قالته داية يهودية
كانت له ، وعلمه واخباره عليه السلام بأنه قاتله ( 260 )

اما آنچه که از تحلیل تاریخ برمیآید اینست که یهودیان در بین مسلمین زندگی میکردند وبسیاری از اصحاب معصومین هم یهودی زاده بودند وضربات کاری به اسلام وارد نمودند مانند مسموم نمودن خاتم انبیاء و امام علي ع و فرزندانشان .... حتی یهود دوستی وصمیمیت خاصی با برخی از خلفا واصحابشان مانند کعب الاحبار و عمروعاص و ابوهریره داشتند و لقب فاروق را به خلیفه ثانی به پاس خدماتش به یهود دادند و بنص طبری و واحدی خلیفه ثانی محبوبترین فرد نزد یهودیان بود وفتح قدس و مصر هم بدون جنگ توسط همین خلیفه ثانی ودوستش عمروعاص صورت گرفت ! اما فتح ایران با خشونت تمام !

قال
أمير المؤمنين عليه السلام: أتبايع ؟ قال: نعم وفي النفس ما فيها، قال: الله أعلم
بما في القلوب فلما بسط يده ليبايعه أخذ كفه عن كف مروان فنترها فقال: لا حاجة لي
فيها إنها كف يهودية، لو بايعني بيده عشرين مرة لنكث باسته،....نهج البلاغه

همه بنی امیه هم که یهودی زاده بودند و....

http://javdan.blogfa.com/

ممنون اطاعات خیلی خوبی دادید. ببخشید ولی این قسمت رو ترجمشو نگفتید فکر کنم مهم ترین قسمتش باشه :

نقل قول:
فلما أحس الامام بالضرب لم يتأوه وصبر واحتسب، ووقع على وجهه وليس عنده أحد قائلا: بسم الله وبالله وعلى ملة رسول الله، ثم صاح وقال: قتلني ابن ملجم قتلني اللعين ابن اليهودية ورب الكعبة، أيها الناس لا يفوتنكم ابن ملجم، وسار
السم في رأسه وبدنه وثار جميع من في المسجد في طلب الملعون،.. بحار الانوار / جزء 42 / صفحة [282]

قال: قتلني ابن اليهودية عبد الرحمن بن ملجم المرادي،

درمورد سند قسمت بالایی و :

نقل قول:
پس حضرت فرمود: شنيدم از رسول خدا(ص ) كه كشنده تو شبيه است به يهود بلكه از يهود است

اگر امکان دارد توضیحی بدهید. که سندش چقدر قابل استناد هست. ممنون

با سلام

2937 - بحارالأنوار عن لوط بن يحيى عن أشياخه: فلمّا أحسّ الإمام بالضرب لم يتأوّه وصبر واحتسب، ووقع على وجهه وليس عنده أحد قائلاً: بسم اللَّه وباللَّه وعلى ملّة رسول اللَّه، ثمّ صاح وقال: قتلني ابن ملجم قتلني اللعين ابن اليهوديّة وربِّ الكعبة، أيّها الناس لا يفوتنّكم ابن ملجم....

روي عن حنان بن سدير، عن رجل من مزينة، قال: كنت جالساً عند علي (عليه السلام) فأقبل إليه القوم من مراد ومعهم ابن ملجم، فقالوا: يا أمير المؤمنين طرأ علينا، ولا والله ما جاءنا زائراً ولا منتجعاً، وإنّا لنخافه عليك، فاشدد يدك به، فقال له علي (عليه السلام): اجلس فنظر في وجهه طويلا، أرأيتك إن سألتك عن شيء وعندك منهعلم هل أنت مخبري عنه؟ قال: نعم، وحلّفه عليه، فقال: أكنت تراضع الغلمان وتقوم عليهم، فكنت إذا جئت فرأوك من بعيد قالوا: قد جاءنا ابن راعية الكلاب؟ قال: اللّهمّ نعم، فقال له: مررت برجل وقد أيفعت، فنظر إليك فأحدّ النظر، فقال لك: يا أشقى من عاقر ناقة ثمود؟ قال: نعم، قال: فأخبرتك اُمّك أنّها حملت بك في بعض حيضها؟ فتَعتعَ هنيئة ثمّ قال: نعم قد حدّثتني بذلك، ولو كنت كاتماً شيئاً لكتمتك هذه المنزلة، فقال له علي (عليه السلام): قم، فقام: ثمّ قال: سمعت رسول الله (صلى الله عليه وآله) يقول: إنّ قاتلك شبه اليهودي بل هو يهوديزالخرائج والجرائح

در اين قبيل موارد دقت سندی نیاز نیست چون موید به شواهد وقرائن است .

با سلام
این روایتی را که به نقل از بحارالانوار بیان کردید که ابن ملجم را ابن الیهودی خطاب کرده باشد و فقط در فضای مجازی و سایت ها موجود است و حتی به این نشانی در این کتاب روایی و هیچ کتاب روایی حتی دسته دوم و کتاب های منقوله از کتب روایی هم وجود ندارد تنها چیزی که خودم یافتم این است:
...ثُمَّ نَهَضَ فَمَا رُئِيَ مُفْتَرّاً حَتَّى‏ ضَرَبَهُ اللَّعِينُ‏ ابْنُ مُلْجَم‏.(1)
پی نوشت :
1-بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار . ج‏75 ص73 باب 16

میگند امیرالمومنین وقتی ضربت خوردند میخواستند ابن ملجم رو توبه بدند این صحیحه؟میشه داستانش رو دقیق بفرمایید

جمع بندی

پرسش:
[h=2] سند این حدیث چیست : امام علی (ع) پس از ضربت خوردن قبل یا بعد از فزت برب الکعبه گفتند بگیرید پسر زن یهودی را که منظور ابن ملجم هست. [/h]پاسخ:
این روایتی را که بیان کردید که ابن ملجم را ابن الیهودی خطاب کرده باشد و فقط در فضای مجازی و سایت ها موجود است و حتی به این نشانی در این کتاب روایی و هیچ کتاب روایی حتی دسته دوم و کتاب های منقوله از کتب روایی هم وجود ندارد تنها چیزی که خودم یافتم این است:
...ثُمَّ نَهَضَ فَمَا رُئِيَ مُفْتَرّاً حَتَّى‏ ضَرَبَهُ اللَّعِينُ‏ ابْنُ مُلْجَم‏.
(1)

پی نوشت :
1-بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار . ج‏75 ص73 باب 16

جمع بندی

پرسش:
سند این حدیث چیست : امام علی (ع) پس از ضربت خوردن قبل یا بعد از فزت برب الکعبه گفتند بگیرید پسر زن یهودی را که منظور ابن ملجم هست.

پاسخ:
این روایتی را که بیان کردید که ابن ملجم را ابن الیهودی خطاب کرده باشد و فقط در فضای مجازی و سایت ها موجود است و حتی به این نشانی در این کتاب روایی و هیچ کتاب روایی حتی دسته دوم و کتاب های منقوله از کتب روایی هم وجود ندارد تنها چیزی که خودم یافتم این است:
...ثُمَّ نَهَضَ فَمَا رُئِيَ مُفْتَرّاً حَتَّى‏ ضَرَبَهُ اللَّعِينُ‏ ابْنُ مُلْجَم‏.
(1)

پی نوشت :
1-بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار . ج‏75 ص73 باب 16

جمع بندی

پرسش:
سند این حدیث چیست :امام علی (ع) پس از ضربت خوردن قبل یا بعد از فزت برب الکعبه گفتند بگیرید پسر زن یهودی را که منظور ابن ملجم هست.

پاسخ:
این روایتی را که بیان کردید که ابن ملجم را ابن الیهودی خطاب کرده باشد و فقط در کتاب بحارالانوار و در فضای مجازی و سایت ها موجود است و در هیچ کتاب روایی دیگر هم وجود ندارد :
وقال: قتلني ابن ملجم قتلني اللعين ابن اليهودية ورب الكعبة، أيها الناس لا يفوتنكم ابن ملجم، وسارالسم في رأسه وبدنه وثار جميع من في المسجد في طلب الملعون،.. بحار الانوار ،جزء 42 ،صفحه 282


موضوع قفل شده است