جمع بندی هدف آفرینش

تب‌های اولیه

47 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
هدف آفرینش

با سلام

چند سوال از کارشناسان محترم این سایت دارم و سپاسگزار خواهم شد تا پاسخ ایشان را دریافت کنم.

1- هدف از آفرینش حیات چیست؟

2- هدف از آفرینش انسان چیست؟

3- وظیفه من در این دنیا چیست؟

لطفا پیش از پاسخ به سوالات موارد ذیل را مدنظر داشته باشید

1- بنده بی سواد هستم، لذا از فارسی سلیس و روان استفاده بفرمایید.
2- لطفا توجه بفرمایید که خَيرُ الكَلامِ مَا دَلَّ وَ جَلَّ وَ قَلَّ وَ لَم يُمِلَّ (بهترين سخن، آن است كه قابل فهم و روشن و كوتاه باشد و خستگى نياورد) بنابراین از کپی کردن مطالب طولانی بپرهیزید.
3- بنده صرفا نظر قران و حدیت را می خواهم و نظریات امثال آلبرت کامو، استیس، کانت و هگل و ... اصلا مدنظر من نیست.
4- بنده انسانی نسبتا تجربی هستم، طرز تفکر ما با برادران علوم انسانی متفاوت است و به راحتی هر چیزی را قبول نمی کنیم. لطفا مطالبتان با منش فکری ما نزدیک باشد.

پیشاپیش از وقتی که می گذارید سپاسگزارم (هر چند ما به نوعی واسطه روزی شما هستیم!)

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد سعید

Anoushiravan;603545 نوشت:
با سلام

چند سوال از کارشناسان محترم این سایت دارم و سپاسگزار خواهم شد تا پاسخ ایشان را دریافت کنم.

1- هدف از آفرینش حیات چیست؟

2- هدف از آفرینش انسان چیست؟

3- وظیفه من در این دنیا چیست؟

لطفا پیش از پاسخ به سوالات موارد ذیل را مدنظر داشته باشید

1- بنده بی سواد هستم، لذا از فارسی سلیس و روان استفاده بفرمایید.
2- لطفا توجه بفرمایید که خَيرُ الكَلامِ مَا دَلَّ وَ جَلَّ وَ قَلَّ وَ لَم يُمِلَّ (بهترين سخن، آن است كه قابل فهم و روشن و كوتاه باشد و خستگى نياورد) بنابراین از کپی کردن مطالب طولانی بپرهیزید.
3- بنده صرفا نظر قران و حدیت را می خواهم و نظریات امثال آلبرت کامو، استیس، کانت و هگل و ... اصلا مدنظر من نیست.
4- بنده انسانی نسبتا تجربی هستم، طرز تفکر ما با برادران علوم انسانی متفاوت است و به راحتی هر چیزی را قبول نمی کنیم. لطفا مطالبتان با منش فکری ما نزدیک باشد.

پیشاپیش از وقتی که می گذارید سپاسگزارم (هر چند ما به نوعی واسطه روزی شما هستیم!)

سلام علیکم
شما سه سؤال مطرح کرده اید که هر کدام، احتیاج به توضیح و بحث مبسوط دارد؛ ولی از آن جایی که خواهان پاسخ کوتاه و دقیق به این سه سؤال هستید، به صورت کوتاه و دقیق نیز پاسخ آنها را دریافت خواهید نمود.
از نوع سؤال شما هم استفاده می شود که بی سواد نبوده و از دارای معرفت و بینش و دانش هستید.

هدف از آفرینش حیات
به احتمال زیاد، مراد شما از حیات، همان طبیعت است که در این صورت، سؤال شما این است که چرا خداوند طبیعت را آفرید.
در پاسخ به این سؤال با مراجعه به آیات و روایات می توان به این نکته دست یافت که خداوند، این عالم طبعیت را برای انسان آفرید و آفرینش این عالم طبیعت، برای هدفی اصلی تر است که آن، هدف از آفرینش انسان است. بر اساس آموزه ها و تعالیم قرآن، انسان، اشرف مخلوفات نظام آفرینش است، از این رو خدای سبحان پس از بیان مراحل خلقت انسان و آفرینش او پس از ایجاد روح در او،با عنوان «احسن الخالقین» به خودش تبریک گفته و فرمود: «
فتبارک اللّه احسن الخالقین» (1)
در جایی که از آفریده های دیگر و رابطه آنها با انسان سخن می گوید، در آیه «
اللّه الذی سخر لکم البحر لتجری الفلک فیه بامره ولتبتغوا من فضله و لعلّکم تشکرون* و سخّرلکم ما فی السموات و الارض جمیعاً منه انّ فی ذلک لآیات لقوم یتفکرون» (2) می فرماید: خداوند، همان کسی است که دریا را مسخر شما کرد تا کشتی ها به فرمانش در آن حرکت کنند و بتوانید از فضل او بهره گیرید و شاید شکر نعمت هایش را بجا آورید، او آن چه در آسمان ها و آن چه در زمین است همه را از سوی خودش مسخر شما ساخته است، در این نشانه های مهمی است برای کسانی که اهل فکرند.
در آیه «
اللّه الذی خلق السموات و الارض و انزل من السماء ماءً فاخرج به من الثمرات رزقالکم و سخّر لکم الفلک لتجری فی البحر بامره* و سخّر لکم الانهار و سخّر لکم الشمس و القمر دائبین و سخّرلکم اللیل و النهار» (3) فرمود: خداوند، همان کسی است که آسمان ها و زمین را آفریده و از آسمان آبی نازل کرده و با آن میوه های مختلف را خارج ساخت و روزی شما قرار داد و کشتی را مسخّر شما گردانید تا بر صفحه دریا به فرمان او حرکت کنند و نهرها را نیز مسخّر شما گرداند، خورشید و ماه را که با برنامه منظمی در کارند به تسخیر شما درآورد و شب و روز را نیز مسخّر شما قرار داد.
از این آیات، استفاده می شود که موجودات مختلف آسمان و زمین در تسخیر انسان قرار داده شده است و این نشان می دهد که انسان از دیدگاه قرآن آن قدر عظمت دارد که همه این موجودات به فرمان خدای سبحان مسخّر او گشته اند یعنی یا زمام اختیارشان به دست انسان است و یا در خدمت منافع انسان حرکت می کنند در هر حال آن قدر به او عظمت داده شده است که به صورت یک هدف عالی در مجموعه آفرینش درآمده است. خورشید برای او نور افشانی می کند، انواع گیاهان را می رویاند و مسیر زندگی را به او نشان می دهد، ماه چراغ شبهای تاریک است، بادها کشتی ها را در سینه اقیانوس ها به حرکت در می آورند، نهرها در خدمت انسان هستند، زراعتهایش را آبیاری و دام هایش را سیراب و محیط زندگی اش را با طراوت می سازد. تاریکی شب همچون لباسی او را می پوشاند و آرامش و راحتی را به او ارزانی می دارد و سرانجام روشنایی روز او را به حرکت و تلاش دعوت می کند و گرمی و حرارت می آفریند و در همه جا جنبش و حرکت ایجاد می کند.
ناگفته نماند از این آیات استفاده می شود که تسخیر در فرهنگ قرآن به دو معناست یکی در خدمت مصالح و منافع انسان بودن مانند تسخیر کشتی ها و دریاها. و این تسخیر موجودات از طرف خدای سبحان برای انسان نشانه شخصیت و ارزش و عظمت اوست.
در آیه «
والارض وضعها للانام فیها فاکهة و النخل ذات الاکمام و الحبّ ذوالعصف و الریحان» (4) فرمود: و زمینی را برای خلایق آفریده در آن میوه ها و نخل های پر شکوفه است و دانه هایی که همراه با ساقه و برگی است که به صورت کاه و گیاهان خوشبو در می آید. آری این کره خاکی به عنوان یک موهبت الهی در خدمت انسان است تا قرارگاه آرام و مطمئن برای انسان باشد و در آن از میوه ها و نخل ها و گیاهان خوشبو و معطّر استفاده کنید.
در آیه «
هو الذی جعل لکم الارض ذلولاً فامشوا فی مناکبها و کلوا من رزقه» (5) فرمود: او کسی است که زمین را رام شما ساخت در جاده ها و طرق مختلف آن حرکت کنید و از رزق الهی که در آن آفریده شده است استفاده کنید.
با دقت در آیات فوق و آیاتی مانند آن دریافت می شود که در مقایسه طبیعت و انسان، وجود انسان اصل و محور است و طبیعت تبع او برای اوست و به اصطلاح طبیعت دارای وجود تبعی است و طبیعت برای انسان آفریده شده است.
در برخي آيات قرآن، انسان، به عنوان هدف نهايي خلقت معرفي شده است.
در آیه «
هو الذي خلق لكم ما في الارض جميعا» (6) می فرماید: او كسي است كه آنچه در زمين است براي شما خلق كرد.
در آیه «
الذي جعل لكم الارض فراشا والسماء بناء» (7) فرمود: كسي كه براي شما زمين را گسترده و آسمان را برافراشت.

هدف از آفرینش انسان
خداوند، انسان را آفرید تا خلیفة الله باشد. به همین دلیل، قبل از آفرینش اوّلین فرد انسانی، خطاب به برترین موجودات آن روز، یعنی فرشتگان و برخی جنّ هایی که در صف ملائک قرار گرفته بودند، بنابر آنچه در آیه «واذ قال ربك للملايكه اني جاعل في الارض خليفه قالوا اتجعل فيها من يفسد فيها ويسفك الدماء ونحن نسبح بحمدك ونقدس لك قال اني اعلم ما لا تعلمون» (8) است، فرمود: من قرار دهنده ی خلیفه ای در زمين هستم. فرشتگان گفتند: پروردگارا! آيا كسى را در آن قرار مى‏دهى كه در آن فساد و خونريزى كند؟! در حالی که ما تسبيح و حمد تو را بجا مى ‏آوريم، و تو را تقديس مى‏ كنيم. پروردگارت فرمود: من چیزی مى‏دانم كه شما نمى‏دانيد.
امّا آن چه رازی بود که ملائک از آن بی خبر بودند و خدا از آن آگاه بود؟ از ادامه آیات، چنین فهمیده می شود که آن امر مجهول و آن راز پنهان، حقیقت خلافت الهی بوده که فرشتگان از آن بی خبر بوده اند.
در آیات «
وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ* قَالُواْ سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ* قَالَ يَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَآئِهِمْ فَلَمَّا أَنبَأَهُمْ بِأَسْمَآئِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ» (9) فرموده است: سپس آموخت به آدم اسماء‏ را جملگی. بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست مى‏گوييد، اسامى اينها را به من خبر دهيد. فرشتگان عرض كردند: منزّهى تو! ما چيزى جز آنچه به ما تعليم داده‏اى، نمى‏دانيم؛ تو دانا و حكيمى. فرمود: اى آدم! آنان را از اسمائشان آگاه كن. هنگامى كه آنان را آگاه كرد، خداوند فرمود: آيا به شما نگفتم كه من، غيب آسمانها و زمين را می دانم؟! و نيز می دانم آنچه را شما آشكار می كنيد و آنچه را پنهان می داشتيد؟ از این آیات فهمیده می شود که حقیقت خلیفة الله بودن، همانا داشتن علم الاسماء می باشد.
البته باید توجّه داشت که داشتن علم الاسماء دانستن الفاظ یا معانی اسماء الهی نیست؛ بلکه مقصود این است که کسی مظهر آن اسماء گردد؛ به این معنی که حقیقت وجودی تمام آن اسماء را بالفعل در وجود خود داشته باشد. به تعبیر دیگر، «خلیفة الله» کسی است که همچون آیینه که تمام خصوصیّات انسان را می نمایاند، اسماء و کمالات حقّ تعالی را بنمایاند و از همین روست که در زبان فارسی او را نماینده ی خدا می گویند؛ چون نماینده یعنی آنکه دیگری را می نمایاند. و هم از این رو بود که خداوند متعال فرشتگان را امر فرمود که بر آدم سجده نمایند؛ چراکه او آیینه خدانما بود و سجده بر او، سجده بر اسماء الله بود نه سجده بر ماسوی الله. پس غرض از خلقت آدمی، این است که در سیر صعودی خود، از پایین ترین رتبه وجود، شروع به حرکت تکاملی نموده، حقیقت و کمال وجودی تک تک موجودات را به دست آورد و به جایی برسد که از تمام ملائک نیز فراتر رفته جامع جمیع کمالات امکانی گردد. بلکه پا فراتر از آن نیز گذاشته به مقام آیینگی تامّ و مقام فنا می رسد که در آنجا بنده، خودی در میان نمی بیند تا سخن از دوگانگی و یگانگی یا امکان و وجوب باشد؛ آن سان که صورتِ نقش بسته در آیینه در مقایسه با شخص بیرون از آیینه، خودی برای خود نمی بیند و این است آن غرض و کمالی که انسان برای آن آفریده شده و این است آن مقام عبودیّت و معرفت و این است لقاء الله، که انسان در خود جز خدا را نبیند، همان گونه که صورت نقش بسته در آیینه خودی جز صاحب صورت ندارد. امتحانات الهی برای رساندن انسان به این مقصد اعلی است. این همان حقیقتی است که فرشتگان و ابلیس از درک آن عاجز بودند و هستند و خواهند بود. به همین جهت، خداوند در محاجّه با ابلیس در آیه «يا إِبْليسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالينَ» (10) فرمود: اى ابليس! چه چيز مانع تو شد از این که بر مخلوقى كه با دو دست خویش او را آفريدم سجده كنى؟! آيا تكبّر كردى يا از برترينها بودى؟! مراد از دو دست خدا اسماء جلال و جمال او هستند که آدم بالفعل، مظهر جمیع آنهاست. دیگر موجودات، مظهر برخی اسماء الهی هستند؛ ولی انسان بالفعل شده، مظهر تمام اسماء الهی است.
همچنین در حدیث قدسی «
يا بن آدم! خلقتُ الأشياءَ كُلّها لِأجلِك و خَلقتُك لِأجلي و أنت تَفِرّ مِنّي» (11) به انسانهای بالفعل نشده و غافل از هدف خلقت آدمی، فرمود: ای فرزند آدم ! همه ی اشیاء را برای تو آفریدم و تو را برای خویش ساختم، در حالی که تو از من فرار می کنی. یعنی همه چیز جلوه ای از کمالات انسان هستند و همه در خدمت او هستند تا او به کمال نهایی خویش برسد؛ از عرش برین و جبرئیل امین گرفته تا شیطان رجیم، خواسته یا ناخواسته، دست به دست هم داده اند تا زمینه رشد و ترقّی آدمی به مقام خلیفة اللّهی را فراهم نمایند.
از آنجا كه پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و امامان معصوم (علیهم السلام) كاملترين افراد بشر هستند و غايت خلقت نيز تحقق كامل ترين افراد است، پس گويي پيامبر و امام غايت وهدف خلقت هستند. از اين روست كه در حدیث «
لولاك لما خلقت الافلاك» اگر تو نبودي افلاك را نمي آفريدم» پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به عنوان هدف آفرينش معرفي شده است. (12)
همانگونه كه ملاحظه شد آيات مختلف قرآن درباره فلسفه خلقت اگر چه هر يك بياني به ظاهر مستقل دارند اما در همه آنها يك روح واحد به عنوان هدف از خلقت انسان حاكم است كه در يك كلام مي توان از آن به نام «انسان كامل» ياد كرد كه به بالاترين مقام قابل دستيابي براي بشر كه همان قرب ربوبي است دست يافته است. منظور از قرب ربوبی، اين است كه آدمي به مقامی برسد كه ربط خود را به خدا دريابد. دريابد كه سراسر موجودات عالم آفرينش عين ربط به او هستندو فقر خويش و وابستگي خود به خدا را درك كند كه اين امر، دركي حضوري و عرفاني و شهودي است نه حصولي يعني انسان به آن مقامي دست يابد كه به جز خدا به هيچ چيز ديگر توجه نداشته باشد وجود او عين خلوص شده و هيچ عملي از او جز براي رضا خدا سر نزد. انساني كه به اين مقام دست يابد هيچ گونه استقلالي براي خود قايل نبوده و در يك ارتباط دائمي و شهود عرفاني با خدا به سر مي برد و در اين مقام و مرتبه است كه ديگر اثري از خود و خودنمايي خويشتن براي او باقي نيست، هر چه هست خداست و بس.

وظیفه انسان در این دنیا
از آن جایی که انسان برای رسیدن به مقام «خلیفة اللهی»، آفریده شده است، باید کوشش کند تا به این مقام برسد، انسان در ابتدای تولد، در حالت صفر و در پله اول است و باید تلاش نماید تا به اوج قله خلافت و جانشینی خداوند و پله آخرین و مقام «قاب قوسین أو أدنی» (13) که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بدان رسیده بود، برسد. خلیفه یعنی كسی كه در جای شخص سابق قرار گرفته و جانشین او می‌‌شود. (14) میان خلیفه و مستخلف‌عنه باید تناسب تامّ و تمام باشد تا خلیفه، مستحق خلافت شود، در غیر این صورت خلافت، واجد معنایی صحیح نخواهد بود. (15) ویژگیِ خلافت این است كه خلیفه حكایت‌گر و محل تجلی تمام شؤون وجودی مستخلف‌عنه است. (16)
برخی عناوین در نهاد خود، وابستگی و تعلق به چیز دیگر را به همراه دارد، به طوری که ارتباط و افتقار به غیر در گوهر آن‌ها نهادینه شده است؛ نظیر عنوان خلافت و نیابت. اگر کسی خلیفة دیگری شد یا نایب او قرار گرفت، در همه شؤون خود باید دستور مستخلف‌عنه و رضای منوب‌عنه را ملحوظ دارد و گرنه عنوان استخلاف به ‌عنوان تفویض یا استقلال تبدیل و عنوان نیابت به عنوان اصالت مبدل خواهد شد. (17)
خلافت انسان از خدا از اصول قرآنی و هسته مرکزی تعالیم قرآن درباره انسان و به تعبیر برخی مفسران، خط اصیل تعلیمی و تهذیبی قرآن است و همه یا بیشتر قرآن، شرح و تفصیل این خط اصیل به حساب می‌آید. (18)

نتيجه گيري:
هدف از خلقت انسان، ترقي و صعود و پيوستن به هستي مطلق و محو شدن در كمالات الهي و قرب ربوبي است و هيچ دستاوردي براي بشر و هيچ موجود ديگري بالاتر از اين امر نمي توان يافت و همين هدف، راز خلقت جهان و انسان است. پس بايد حيات نفساني را فرصتي الهي و عنايتي رباني براي خود بدانيم كه در اختيار هيچ موجود ديگري نهاده نشده است كه در صورت حركت صحيح و استفاده بهينه از آن متضمن وصول به مراتبي است كه هيچ موجودي حتی ملائك نيز ياراي وصول به آن را نخواهند داشت.

منبع برای مطالعه بيشتر:
نصري، عبدالله، فلسفه آفرينش، دفتر نشر معارف، قم، 1382، چاپ یکم.

منابع و مآخذ:
1. صافات: 37/ 125.
2. جاثیه: 45/ 12 ـ 13.
3. ابراهیم: 14/ 32 ـ 33.
4. الرحمن: 55/ 10.
5. ملک: 67/ 15.
6. بقره: 2/ 29.
7. بقره: 2/ 22.
8. بقره: 2/ 30.
9. بقره: 2/ 31 ـ 33.
10. ص: 38/ 75.
11. مشکینی، علی، تحرير المواعظ العدديه، شرح و تعلیق علی احمدی میانجی، الهادی، قم، 1382ش، چاپ یکم، ص 574.
12. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، مؤسسه الوفاء، بيروت، لبنان، 1404، ج 16، ص 405.
13. نجم: 53/ 9.
14. فراهیدی، خلیل، ترتیب کتاب العین، انتشارات اسوه، قم، 1414ق، چاپ یکم، ج ‌1، ص 520.
15. شیرازی، محمد (ملاصدرا)، اسرار الآیات، انجمن حکمت و فلسفه ایران، تهران، 1360 ش، چاپ یکم، ج 2، ص 300.
16. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1417ق، چاپ یکم، ج 1، ص 115.
17. جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، مرکز نشر اسراء، قم، 1383ش، چاپ یکم، ج 3، ص 112.
18. همان، ج1، ص 126ـ 127 و ج3، ص149.

والسلام علیکم و علینا و علی عبادالله المخلصین

[="Tahoma"][="Navy"]

Anoushiravan;603545 نوشت:
چند سوال از کارشناسان محترم این سایت دارم و سپاسگزار خواهم شد تا پاسخ ایشان را دریافت کنم.

1- هدف از آفرینش حیات چیست؟

2- هدف از آفرینش انسان چیست؟

3- وظیفه من در این دنیا چیست؟

لطفا پیش از پاسخ به سوالات موارد ذیل را مدنظر داشته باشید


سلام
هدف از آفرینش بندگی خدا در نمایش زیبایی ها و کمالات بی نهایت اوست
یا علیم[/]

محی الدین;604017 نوشت:
[="Tahoma"][="Navy"]
سلام
هدف از آفرینش بندگی خدا در نمایش زیبایی ها و کمالات بی نهایت اوست
یا علیم
[/]

باسلام
این موضوع به تنهایی موجب گمراهیست
خداوندرحمان ورحیم است یقینا هدف افرینش استفاده مابه قدرنزدیکیمان به خداازنعمت های خداست پس هدف خداازافرینش انسان بندگی وی نبوده
بندگی انسان ازوظیفه هایش است لیکن هدف بهره مندی انسان ازنعمت های بی پایان خداست
یاحق

مولا علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرمایند. "همانا پس از نابودی جهان . تنها خدای سبحان باقی می ماند . تنهای تنها که چیزی با او نیست. انگونه که قبل از افرینش جهان چیزی با او نبود. نه زمانی ونه مکانی .
بی وقت و بی زمان . در ان هنگام مهلت ها به سر اید. سالها و ساعتها سپری شود. و چیزی جز خدای یگانه قهار باقی نمی ماند . که بازگشت همه
چیز به سوی اوست. پدیده ها چنانکه در اغاز افریده شدن قدرتی نداشتند. به هنگام نابودی نیز قدرت مخا لفتی ندارند. زیرا اگر می توانستند پایدار
میماندند . افرینش چیزی برای خدا رنج اور نبوده . و در افرینش موجودات دچار فرسودگی و نا توانی نشده است.
موجودات را برای استحکام حکومتش نیا فریده و برای ترس از کمبود و نقصان پدید نیاورده است . افرینش مخلوقات نه برای یاری خوستن در برا بر
همتایی بود که ممکن است بر او غلبه یابد ونه برای پرهیز از دشمنی بود. که به او هجوم اورد. ونه برای طولانی شدن دوران حکومت ونه برای پیروز شدن بر شریک و همتایی مخالف و نه برای رفع تنهایی . سپس همه موجودات را نابود می کند. نه برای خستگی از اداره انها ونه برای اسایش
و استراحت ونه به خاطر رنج و سنگینی که برای او داشتند. و نه برای طولانی شدن ملال اور زندگیشان .
بلکه خداوند با لطف خود موجودات را اداره می فرماید. و با فرمان خود همه را بر پا میدارد . و با قدرت خود همه را استوار می کند.
سپس بدون ان که نیازی داشته بار دیگر همه را باز میگرداند نه برای اینکه از انها کمکی بگیرد . ونه برای رها شدن از تنهایی تا با انها مانوس شود.
و نه انکه تجربه ای به دست اورد. ونه برای انکه از فقر و نیاز به توانگری رسد.و یا از ذلت و خواری به عزت و قدرت راه یابد. " مولا علی علیه السلام.

[="Tahoma"][="Navy"]

احمد;604078 نوشت:
باسلام
این موضوع به تنهایی موجب گمراهیست
خداوندرحمان ورحیم است یقینا هدف افرینش استفاده مابه قدرنزدیکیمان به خداازنعمت های خداست پس هدف خداازافرینش انسان بندگی وی نبوده
بندگی انسان ازوظیفه هایش است لیکن هدف بهره مندی انسان ازنعمت های بی پایان خداست
یاحق

سلام
برای بنده نعمتی برتر از مظهریت اسماء و صفات الهی نیست لذا فرمود تخلقوا باخلاق الله ای اتصفوا بصفاته تعالی
چه اینکه این نعمات مادی بلکه معنوی تنزل همین حقایق به مراتب پایین تر وجود است
خوب بخوانید و رویش فکر کنید تا گمراه نشوید
یا علیم[/]

با سلام

سعید;604008 نوشت:
خداوند، انسان را آفرید تا خلیفة الله باشد.

چرا؟ چه نیازی به وجود خلیفه الله بود؟

[="Tahoma"][="Black"]

Anoushiravan;604226 نوشت:
با سلام

چرا؟ چه نیازی به وجود خلیفه الله بود؟

سلام علیکم
هر موجودی که در اوج ایستاده است و خیرخواه مطلق است و حسود نیست، دوست دارد و اراده او به این تعلق می گیرد که دیگران هم به درجه او برسند و اگر قادر به رسیدن به درجه او نیستند، دست کم، تا اندازه ای که مقدور است، راه کمال، ترقی، رشد و رفعت را طی کنند. از آن جایی که خداوند، کمال مطلق و خیرخواه مطلق است، دوست دارد و اراده او تعلق گرفته است که انسان، به مقام جانشینی او در دارا بودن اوصاف و اسماء جلال و کمال برسد.
والسلام
[/]

سلام

سعید;604727 نوشت:
هر موجودی که در اوج ایستاده است و خیرخواه مطلق است و حسود نیست، دوست دارد و اراده او به این تعلق می گیرد که دیگران هم به درجه او برسند و اگر قادر به رسیدن به درجه او نیستند، دست کم، تا اندازه ای که مقدور است، راه کمال، ترقی، رشد و رفعت را طی کنند.

ممنون از پاسختان

با این حال این مسئله برای من حل نشده است

چرا دیگران، فقط محدود به انسان شده است؟ و در میان انسان ها هم فقط عده ای قلیل؟

[="Tahoma"][="Black"]

Anoushiravan;604791 نوشت:
سلام

ممنون از پاسختان

با این حال این مسئله برای من حل نشده است

چرا دیگران، فقط محدود به انسان شده است؟ و در میان انسان ها هم فقط عده ای قلیل؟

سلام علیکم
خداوند از میان همه موجودات بار امانت را بر همه عرضه کرد و تنها انسان آن را پذیرفت. همچنان که خداوند در آیه «
إنا عرضنا الأمانة علی السماوات و الأرض و الجبال فأبین أن یحملنها و أشفقن منها و حملها الإنسان إنه کان ظلوماً جهولاً» (1) به این مطلب اشاره نموده است و فرموده است که ما امانت را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه کردیم و همه آنها از زیر بار رفتن آن ترسیدند و تنها انسان آن را حمل کرد و پذیرفت و انسان ظالم و جاهل است.
از میان همه انسان ها هم تنها برخی کسانی که شایتستگی ذاتی دارند، به کمال مطلق می رسند؛ البته راه برای همه باز است؛ ولی این انسان است که به سمت کمال نمی رود.
منابع و مآخذ:
1. احزاب: 33/ 72.
والسلام[/]

سلام

سعید;605515 نوشت:
سلام علیکم
خداوند از میان همه موجودات بار امانت را بر همه عرضه کرد و تنها انسان آن را پذیرفت. همچنان که خداوند در آیه «إنا عرضنا الأمانة علی السماوات و الأرض و الجبال فأبین أن یحملنها و أشفقن منها و حملها الإنسان إنه کان ظلوماً جهولاً» (1) به این مطلب اشاره نموده است و فرموده است که ما امانت را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه کردیم و همه آنها از زیر بار رفتن آن ترسیدند و تنها انسان آن را حمل کرد و پذیرفت و انسان ظالم و جاهل است.
از میان همه انسان ها هم تنها برخی کسانی که شایتستگی ذاتی دارند، به کمال مطلق می رسند؛ البته راه برای همه باز است؛ ولی این انسان است که به سمت کمال نمی رود.
منابع و مآخذ:
1. احزاب: 33/ 72.
والسلام

در مورد افرادی که شایستگی ذاتی دارند حرفتان متین

اما سایرین برای چه آفریده شدند؟

سعید;605515 نوشت:
البته راه برای همه باز است؛ ولی این انسان است که به سمت کمال نمی رود.

این حرفتان را قبول دارید؟ برای همه باز است؟

مثلا

الإمام عليّ عليه السلام : قالَ النَّبِيُّ صلي الله عليه و آله : يا أباذَرٍّ ، مَن أحَبَّنا أهلَ البَيتِ فَليَحمَدِ اللّه َ عَلى أوَّلِ النِّعَمِ . قالَ : يا رَسولَ اللّه ِ ، وما أوَّلُ النِّعَمِ ؟ قالَ : طيبُ الوِلادَةِ ، إنَّهُ لا يُحِبُّنا إلاّ مَن طابَ مَولِدُهُ


امام على عليه السلام: پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: اى اباذر! هركه ما اهل بيت را دوست دارد پس خدا را بر نخستين نعمت سپاس گويد. ابوذر پرسيد: اى رسول خدا، نخستين نعمت كدام است؟ فرمود: حلال زادگى. ما را دوست نمى دارد، مگر كسى كه حلال زاده باشد.


منبع: أمالي الطوسيّ : 455 / 1018 عن الحسين بن زيد وعبد اللّه بن إبراهيم الجعفريّ عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، وراجع معاني الأخبار : 161 / 1 ، أمالي الصدوق : 383 / 12 ، علل الشرائع : 141 / 1 ، المحاسن : 1 / 232 / 419 كلّها عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام .

یعنی برای زنازاده راه باز نیست! خوب پس هدفی که شما می فرمایید محقق نمی شود!

[="Tahoma"][="Black"]

Anoushiravan;605554 نوشت:
سلام

در مورد افرادی که شایستگی ذاتی دارند حرفتان متین

اما سایرین برای چه آفریده شدند؟

این حرفتان را قبول دارید؟ برای همه باز است؟

مثلا

الإمام عليّ عليه السلام : قالَ النَّبِيُّ صلي الله عليه و آله : يا أباذَرٍّ ، مَن أحَبَّنا أهلَ البَيتِ فَليَحمَدِ اللّه َ عَلى أوَّلِ النِّعَمِ . قالَ : يا رَسولَ اللّه ِ ، وما أوَّلُ النِّعَمِ ؟ قالَ : طيبُ الوِلادَةِ ، إنَّهُ لا يُحِبُّنا إلاّ مَن طابَ مَولِدُهُ


امام على عليه السلام: پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: اى اباذر! هركه ما اهل بيت را دوست دارد پس خدا را بر نخستين نعمت سپاس گويد. ابوذر پرسيد: اى رسول خدا، نخستين نعمت كدام است؟ فرمود: حلال زادگى. ما را دوست نمى دارد، مگر كسى كه حلال زاده باشد.


منبع: أمالي الطوسيّ : 455 / 1018 عن الحسين بن زيد وعبد اللّه بن إبراهيم الجعفريّ عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، وراجع معاني الأخبار : 161 / 1 ، أمالي الصدوق : 383 / 12 ، علل الشرائع : 141 / 1 ، المحاسن : 1 / 232 / 419 كلّها عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام .

یعنی برای زنازاده راه باز نیست! خوب پس هدفی که شما می فرمایید محقق نمی شود!

سلام علیکم
همین که برخی از انسان ها به اوج کمال برسند، هدف محقق می شود. اگر سایرینی که به کمال نمی رسند، نباشند، دیگر کمال کسانی که به کمال رسیدند معنا ندارد. در یک کلاس، اگر یک شاگرد باشد و همان شاگرد، همیشه معدلش، بیست شود، دیگر امتیاز و برتری و کمالی ندارد. کسی نیست که گفته شود، او بر دیگران برتری و کمال دارد. اگر شاگردان دیگر باشند که ضعیف تر و ناقص تر هستد، در این صورت معنای واقعی کمال فهمیده می شود.
همین که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و ائمه معصومین (علیهم السلام) به اوج کمال رسیدند، خداوند به مقصود خودش دست یافته است.
علاوه بر این که هر کسی در حد و ظرفیت خودش، به کمال می رسد و هر کسی برای خداوند ارزش ذاتی دارد و خداوند درب کمال را به سوی کسی نبسته است. این خود شخص است که درب کمال را به روی خودش می بندد و اگر کسی به واسطه محیط یا دیگران، از رسیدن به کمال، عاجز شود، در آن دنیا به کمال می رسد.
والسلام [/]

Anoushiravan;603545 نوشت:
وظیفه من در این دنیا چیست؟

سلام و صلوات خدا بر کاربران عزیز:Gol:
وظيفه شناسي از مسائل مهم يک مسلمان است. در باب وظيفه انسان در اين دنيا قرآن کريم مي فرمايد: و ما امروا الا ليعبدوا الله. مردم ماموريتي در اين دنيا جز بندگي خداوند ندارند، زيرا براي آن خلق شده اند. و ما خلقت الجن و الانس الا ليبدون. بنابراين وظيفه اصلي ما بندگي است، بقيه امور زندگي هم در همين راستا بايد باشد حتي ازدواج براي اين است که ايمان کامل شود و انسان بتواند بنده بهتري براي خدا باشد. شغل و درآمد هم همين طور و باقي امور. براي اين منظور بايد ابتدا روش بندگي را بياموزيم و بعد عمل کنيم. روش بندگي همان دين است که بايد به آن باور داشته باشيم و به احکام عملي و اخلاقي آن عمل کنيم. .
عمل به وظيفه ضامن سعادت و خوشبختي انسان در هر دو سرا است. كسي كه به وظيفه خود عمل مي‌كند، ديگر هيچ غصه‌اي نخواهد داشت كه آيا كارش به سرانجام مي‌رسد يا خير؛ او كارش را انجام داده است و باقي امر را به خداي متعال مي‌سپارد.
شناخت و تشخيص وظيفه، تابعي از شناخت ما از خود و جهان پيرامون ما است. اگر من خود را مسافري در اين عالم ببينم كه با اعمال خود به سراي ديگر كوچ مي‌كند، پس بايد خود را براي اين سفر آماده كنم.
اگر خود را شهروندي از جامعه‌ي الاهي بدانم، در قبال جامعه‌ي خود و حوادث آن احساس مسئوليت مي‌كنم. و ... و خلاصه هر بينشي به دنبال خود مسئوليتي به دنبال مي‌آورد كه وظيفه من است و اگر ترك شود گناهي به گردن من خواهد بود.
وظيفه هر کس بر اساس مسئوليتي که دارد با ديگري متفاوت است ؛ کسي که مادر است , وظايف خاصي نسبت به فرزندان خود دارد که ديگري فاقد اين وظيفه است . شاگرد نسبت به معلم و معلم نسبت به شاگرد ؛ زن نسبت به همسر و متقابلأ مرد نسبت به همسرش , کارمند در مقابل ارباب رجوع و بالعکس و ... هر يک وظايفي دارند که بعضي از آنها مشترک و برخي متفاوت است .
وظيفه هر فردي متناسب با موقعيت او مشخص مي شودٰکسي که محصل است وظيفه اصلي او تحصيل است وپرداختن به اموري که مانع تحصيل است ،کاري بر خلاف وظيفه مي باشد .وقتي معلم شد وظيفه ديگري دارد،وقتي همسر اختيار کرد وظيفه او اداره درست خانواده وتأمين ما يحتاج آنهاست،هنگامي که کشور در معرض تهديد قرار گرفت،وظيفه انسان تلاش در مسير رفع تهديد است.البته اينها مثالهائي بود براي تشخيص وظيفه ،زيرا انسان داراي وظائف گوناگوني است در برابر خود و خداو خانواده وجامعه،در هر صورت بسياري از وظائف ما به عنوان واجبات ومستحبات وترک محرمات بيان شده است.
كسي که مسلمان است در قبال ايمان و دين اش وظيفه اي دارد كه شناختن و انجام دادن آن برايش اولويت دارد. از نظر اسلام تمامي اعمال انسان خالي از احكام پنجگانه نيست. واجب، حرام، مستحب، مكروه، مباح. يعني هر كاري كه ما انجام ميدهيم يا واجب است يا حرام يا مستحب يا مكروه و يا اگر هيچكدام از اين احكام را نداشته باشد، مباح است، ، يعني انجام و ترك آن در اختيار خود او است و دين نظر خاصي درباره اش نداردد.
اگر كسي بخواهد در تمامي افكار و رفتار به وظيفه خود عمل كند، نياز ندارد كه حتما معصوم باشد. كافي است كه احكام شرعي را درباره هر يك از اين احكام پنجگانه بشناسد و در حد توان و امكانات، خود را موظف نمايد تا به آنها عمل نمايد.
چيزي كه بيشتر وظيفه ما را سنگين مي كند آن است كه ما را شيعه مي نامند و با اين نام ميشناسند ؛ چرا که معتقد به ولايت علي بن ابي طالب هستيم . اما آيا اين اعتقاد , براي نامگذاري و ملقب کردن فرد , به شيعه بودن , کافي است ؟
با توجه به رواياتي که از اهل بيت عصمت و طهارت ( عليهم السلام ) به ما رسيده است , کسي که ملقب به شيعه مي باشد , وظايف سنگيني نيز بر دوش دارد ؛ لذا اين احاديث , وظيفه ي ما را در طول زندگي نسبت به خدا و خود و خلق خدا , معلوم ميکند .
امام صادق عليه السلام مي فرمايند : شيعيان ما اهل پارسايي و سخت کوشي در(عبادت) هستند , اهل وفاداري و امانتداريند , اهل زهد و عبادتند , آنانند که در شبانه روز , پنجاه و يک رکعت نماز ميگذارند , شبها را به عبادت سپري مي کنند و روزها را به روزه داري , زکات اموال خود را ميپردازند و به حج ميروند و از هر حرامي دوري ميکنند . (1)
کسي که نام مسلمان به روي او گذاشته شده و معتقد به اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام ) است , ميبايست قدم به قدم پشت سر اهل بيت حرکت کند . آري احدي نميتواند درمنزلت و مقام , هم رتبه اهل بيت شود , اما ميتوان به آنها نزديک شد !
سلمان , ابوذر , مقداد , فضه و ..... هيچ کس در شأن و منزلت با ائمه , برابر نبودند ؛ اما توانستند در حد خويش , صاحب عصمت شوند ؛ يعني ترک گناه و عمل به وظايف خويش کنند .
عصمت اهل بيت طاهرين , مخصوص خود آنها است ؛ نه به اين معنا که ما نميتوانيم معصوم از گناه شويم . اگر کسي به وظايفي که قرآن و سنت مشخص کرده , عمل کند او نيز به عصمت ( در رتبه خويش ) رسيده است ! مهم تشخيص وظيفه و سپس عمل به آن است ؛ يعني بر اساس علم و معرفت , به وظايف خود عمل کنيم .
راه تشخيص وظيفه و چگونگي عمل به آن را نيز , تنها ميتوان از قرآن و سنت و سيره اهل بيت عليهم السلام , بدست آورد . پيامبر خدا صلي الله عليه و آله ميفرمايند : شيعه ما کسي است که از ما پيروي کند و پا جاي پاي ما بگذارد و به کردار ما اقتدا نمايد (2)
اگر وظيفه اي که پيامبر صلي الله عليه و آله براي ما تعيين نمودند , غير ممکن بود , اين سخن حضرت , لغو و بيهوده بود . در حاليکه خداوند درباره حضرت ميفرمايند : او کسي است که لا ينطق عن الهوي يعني او از روي هوا سخن نميگويد .
امام حسن عليه السلام در جواب مردي که عرض کرد : من از شيعيان شما هستم , فرمود : اي بنده خدا ! اگر مطيع اوامر و نواهي ما باشي راست ميگويي ؛ ولي اگر چنين نباشي پس با ادعاي منزلت والايي که تو اهل آن نيستي , بر گناهانت مي افزايي . مگو : من از شيعيان شما هستم بلکه بگو : من از دوستداران شما و دشمن دشمنان شما هستم در اين صورت , تو آدم خوبي هستي و به خوبي گرايش داري .(3)
البته بايد در عمل به وظايف , اولويت بندي کرد . مثلا کسي که تلاش ميکند نماز مستحبي بخواند در حالي که نماز صبحش قضا ميشود , نماز مستحبي اش , او را به هيچ مقامي نخواهد رساند !
بهترين وجه عمل را خود قرآن بيان فرموده که : اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منکم از خدا و رسول و صاحبان امر اطاعت کنيد ؛ پس نه از اهل بيت فاصله بگيريم و نه جلو تر از آن ذوات نوراني حرکت کنيم ؛ به تعبيري ديگر نه اهل تفريط و نه اهل افراط باشيم ؛ بلکه قدم به قدم پشت سر آنها حرکت کنيم . در اين صورت اميد است وظيفه شناس و اهل عمل به وظيفه شويم .
در زيارت جامعه کبيره خطاب به اهل بيت عرض ميکنيم : فالراغب عنکم مارق و اللازم لکم لاحق و المقصر في حقکم زاهق و الحق معکم و فيکم و منکم و اليکم . هر کس از طريق شما برگشت , از دين خدا خارج شده و آنکه ملازم شما بود به حق رسيد و آنکه در حق شما کوتاهي کرد نابود گرديد . حق , با شما است و در خاندان شماست و از شما و به سوي شما است .

چند وظيفه مشخص:
اول تقويت آگاهي و بصيرت ديني و كسب علم دين و معرفت خدا و مسايل مربوط به اعتقاد يك شيعه مسلمان. در اين راستا بايد در مسائل اعتقادي مطالعه كنيد و بسيار تامل كنيد. نتيجه‌ي اين كار خود شناسي و خدا شناسي است كه همانطور كه اشاره كردم باعث شناخت انسان به وظايف خود مي‌شود. براي اين منظور مي‌تواند از كتاب آموزش عقايد اثر استاد مصباح بهره بگيريد.
دوم. رعايت تقوا يعني انجام واجبات و ترك حرام.
سوم. اصلاح اخلاق و صفات
چهارم. اطاعت كامل از رهبري و ولايت فقيه در امور اجتماعي و سياسي.
پنجم. شناخت دشمنانان اجتماعي و نيرنگ هاي آنان و داشتن بصيرت سياسي و اجتماعي و نهي از منكر و امر به معروف در مقياس جامعه و خلاصه ايفاي نقش موثر در پيشرفت و حراست امت اسلامي.
ششم. مجهز شدن به علم روز براي رسيدن به استقلال و آزادي و خودكفايي و حفظ قدرت اسلام و ساختن تمدن اسلامي.
براي شناخت وظايف خود در اين زمان به عنوان يك مسلمان در دنياي پر هياهوي فعلي به وصيت نامه الهي- سياسي حضرت امام خميني ره مراجعه كنيد. آن معمار كبير انقلاب و پير و مراد بسيجيان و ولايت مداران و آن عارف واصل، در اين وصيت نامه به خوبي وظايف جوانان را در شرايط كنوني جهان به صورت همه جانبه بيان فرموده اند كه تامين كننده مصالح دنيا و آخرتشان است.
در پناه حضرت حق مستدام باشید:Gol:
________

(1) ميزان الحکمه / ج 6 / ص 2925
(2) ميزان الحکمه / ج 6 / ص 2926
(3) ميزان الحکمه / ج 6 / ص 2926

سلام

سعید;605562 نوشت:
همین که برخی از انسان ها به اوج کمال برسند، هدف محقق می شود.

اما به نظر من اصلا هم محقق نمی شود

واضح و مبرهن است که جز عده قلیلی، سایرین شایستگی خلیفه اللهی را ندارند

حال چه نیازی به آفرینش میلیاردها نفر است؟

سعید;605562 نوشت:
اگر سایرینی که به کمال نمی رسند، نباشند، دیگر کمال کسانی که به کمال رسیدند معنا ندارد.

من متوجه نشدم! شما پیش از این فرمودید

سعید;604008 نوشت:
خداوند، انسان را آفرید تا خلیفة الله باشد.

یعنی قرار است انسان خلیفه الله باشد، اما حال می گویید برای این که کمال عده ای قلیل مشخص شود، بقیه انسان ها آفریده شده اند!

اگر قرار بود عده قلیلی نمایندگی و خلیفه اللهی را داشته باشند، فقط همان ها آفریده می شدند و به ملائک و اجنه نشان داده می شدند

با توضیحاتی که فرمودید من در مورد هدف آفرینش انسان قاتع نشدم

سلام
شما فرمودین انسان خلق شده که به مقام خلیفه الله برسه.خب چرا از اول انسان را در نهایت کمال خلق نکرد؟
حال که درنهایت کمال خلق نکرده چرا بهشت و جهنم خلق شده تا کسی راکه به کمال نرسیده را مجازات کند درحالی که به کمال رسیدن هم در ذات برخی انسان گذاشته شده و در برخی نه مثلا فردی که در خانواده ی کافر زاده شده و فردی دیگر در خانواده ی متدین به کمال رسیدنشان هم فرق دارد.خب اصلا چه نیازی بودن انسان به کمال برسه؟

Anoushiravan;606155 نوشت:
واضح و مبرهن است که جز عده قلیلی، سایرین شایستگی خلیفه اللهی را ندارند

این وضوح و مبرهن بودن چیزی از اختیار انسان کم نمیکند
واضح است که اگر شما مقداری پول به 100 نفر امانت بدهید عده ای خیانت میکنند و عده ای امانت داری
اما این وضوح به معنای جبر شما بر انتخاب آنها نیست

Anoushiravan;606155 نوشت:
یعنی قرار است انسان خلیفه الله باشد، اما حال می گویید برای این که کمال عده ای قلیل مشخص شود، بقیه انسان ها آفریده شده اند!

قرار استانسان خلیفه الله باشد ولی همانظور که خودتان گفتید واضح است که عده ای این درجه را از دست میدهند و همانطور که عرض شد این موضوع منافاتی با اختیار این افراد ندارد

در واقع خداوند میداند که عده ای به آن درجه نمیرسند و عده ای میرسند و با این علم ، خلیفه اللهی گروه دوم را در کنار کاهلی گروه اول معنا بخشید ، بی آنکه از آنها سلب اختیار کرده باشد

سلام

Reza-D;606192 نوشت:
قرار است انسان خلیفه الله باشد ولی همانظور که خودتان گفتید واضح است که عده ای این درجه را از دست میدهند و همانطور که عرض شد این موضوع منافاتی با اختیار این افراد ندارد

در واقع خداوند میداند که عده ای به آن درجه نمیرسند و عده ای میرسند و با این علم ، خلیفه اللهی گروه دوم را در کنار کاهلی گروه اول معنا بخشید ، بی آنکه از آنها سلب اختیار کرده باشد

برادر گرامی

فقط قضیه کاهلی مطرح نیست

مثالی را قبلا هم زدم که باز تکرار می کنم

مثلا

الإمام عليّ عليه السلام : قالَ النَّبِيُّ صلي الله عليه و آله : يا أباذَرٍّ ، مَن أحَبَّنا أهلَ البَيتِ فَليَحمَدِ اللّه َ عَلى أوَّلِ النِّعَمِ . قالَ : يا رَسولَ اللّه ِ ، وما أوَّلُ النِّعَمِ ؟ قالَ : طيبُ الوِلادَةِ ، إنَّهُ لا يُحِبُّنا إلاّ مَن طابَ مَولِدُهُ


امام على عليه السلام: پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: اى اباذر! هركه ما اهل بيت را دوست دارد پس خدا را بر نخستين نعمت سپاس گويد. ابوذر پرسيد: اى رسول خدا، نخستين نعمت كدام است؟ فرمود: حلال زادگى. ما را دوست نمى دارد، مگر كسى كه حلال زاده باشد.


منبع: أمالي الطوسيّ : 455 / 1018 عن الحسين بن زيد وعبد اللّه بن إبراهيم الجعفريّ عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، وراجع معاني الأخبار : 161 / 1 ، أمالي الصدوق : 383 / 12 ، علل الشرائع : 141 / 1 ، المحاسن : 1 / 232 / 419 كلّها عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام .

یعنی برای زنازاده راه باز نیست! خوب پس هدفی که شما می فرمایید محقق نمی شود! مسلم است که چنین فردی قابل مقایسه با یک امام زاده نیست...

Reza-D;606192 نوشت:
در واقع خداوند میداند که عده ای به آن درجه نمیرسند و عده ای میرسند و با این علم ، خلیفه اللهی گروه دوم را در کنار کاهلی گروه اول معنا بخشید ، بی آنکه از آنها سلب اختیار کرده باشد

قرار بود انسان خلیفه الله باشد، نه گروهی از انسان ها

zaker_eshg;606189 نوشت:
شما فرمودین انسان خلق شده که به مقام خلیفه الله برسه.خب چرا از اول انسان را در نهایت کمال خلق نکرد؟

برای اینکه قرار است خودش به آن مقام برسد

zaker_eshg;606189 نوشت:
چرا بهشت و جهنم خلق شده تا کسی را که به کمال نرسیده مجازات کند

تا تفاوت آنکه تلاش کرده و آنکه نکرده مشخص شود

zaker_eshg;606189 نوشت:
در ذات برخی انسان گذاشته شده و در برخی نه مثلا فردی که در خانواده ی کافر زاده شده و فردی دیگر در خانواده ی متدین به کمال رسیدنشان هم فرق دارد

اول - اینکه کسی در فلان خانواده به دنیا بیاید دلیل بر قرار نهادن کمال در ذات آن شخص نیست
پسر نوح(ع) به کمال نرسید ، و آسیه ، همسر فرعون به کمال رسید

دوم - خداوند در زمان قضاوت ، برای تعیین میزان عمل درست و غلط افراد ، تمام این جوانب را مد نظر قرار میدهد

فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ ؛ وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ
هر کس به اندازهء ذره ای عمل خیر داشته باشد نتیجهء آن را می بیند ، و هر کس به اندازهء ذره ای عمل شر داشته باشد نتیجهء آن را می بیند

لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها
خداوند هیچکس را جز به اندازهء توانش تکلیف نمیکند

Anoushiravan;606195 نوشت:
یعنی برای زنازاده راه باز نیست!

این مطلب قبلاً پرسیده شده و خود من جزء پرسش کنندگان بودم که پاسخ داده شد به هیچ وجه معنای این کلام آن نیست که از زنازاده سلب اختیار شده باشد (اگر پیدا کردم لینک آن را برای شما میگذارم)

Anoushiravan;606195 نوشت:
قرار بود انسان خلیفه الله باشد، نه گروهی از انسان ها

؟

(مطالبتان را بفرمایید فردا در خدمت شما هستم. فعلاً شب خوش)

[="Tahoma"][="Black"]

Anoushiravan;606155 نوشت:
سلام

اما به نظر من اصلا هم محقق نمی شود

واضح و مبرهن است که جز عده قلیلی، سایرین شایستگی خلیفه اللهی را ندارند

حال چه نیازی به آفرینش میلیاردها نفر است؟

من متوجه نشدم! شما پیش از این فرمودید

یعنی قرار است انسان خلیفه الله باشد، اما حال می گویید برای این که کمال عده ای قلیل مشخص شود، بقیه انسان ها آفریده شده اند!

اگر قرار بود عده قلیلی نمایندگی و خلیفه اللهی را داشته باشند، فقط همان ها آفریده می شدند و به ملائک و اجنه نشان داده می شدند

با توضیحاتی که فرمودید من در مورد هدف آفرینش انسان قاتع نشدم

سلام علیکم
بنابر قول مشهور، خداوند (تبارک و تعالی) همه انسان ها را پیش از این که به این دنیا بیایند، در یک عالمی، به نام عالم ذر گرد هم آورد و همه را امتحان نموده است و مقام خلیفة الهی، چیزی نیست که خداوند به کسی تحمیل کرده باشد یا در دادن آن به کسی، پارتی بازی کرده باشد، او همه انسان ها را امتحان کرده است و در این امتحان، همه اختیار داشته و هیچ محدودیتی در کسب مقام خلیفة الهی وجود نداشته است. این انسان است که با تصمیم خودش، به این مقام می رسد و یا نمی رسد. بله رسیدن به این مقام، سختی دارد و به خاطر همین سختی است که اندکی از انسان ها به این مقام می رسند.
شایان ذکر است که خداوند بقیه انسان ها را بیهوده نیافریده است، اگر اندکی تأمل شود، به این نکته دست پیدا خواهد شد که این دنیا، جای آزمایش است و با آزمایش است که اشخاص، نشان می دهند که آیا به این مقام خواهند رسید یا خیر، بنا بر آیه «لیس للإنسان إلا ما سعی» (1) هر انسانی به اندازه تلاشی که می کند، به درجات و نتایج دست پیدا خواهد کرد و راه و میدان برای همه باز است و اگر بسیاری از انسان ها به این مقام نمی رسند، دلیل بر این نیست که آنها بیهوده خلق شده اند، آنان خلق شده اند که به این مقام برسند، حال یا می رسند و یا نمی رسند. در یک مسابقه که تعداد فراوانی شرکت کننده وجود دارد، تنها چند نفر، به مقام یکم تا سوم می رسند و جایزه می گیرند؛ ولی بقیه که بیهوده در مسابقه شرکت نکرده اند و بیهوده، دعوت به مسابقه نشده اند. امکان رسیدن به مراتب بالا برای همه است، حال این بستگی به شخص دارد که به این درجات برسد یا خیر
والسلام.

منابع و مآخذ:
1. نجم: 53/ 39.
[/]

Reza-D;606203 نوشت:
؟

(مطالبتان را بفرمایید فردا در خدمت شما هستم. فعلاً شب خوش)

خليفه اللهي چند انسان هدف آفرينش بود؟ بقيه هم وسيله اي براي اين هدف هستند؟

(جواب هاي قبل رو خوندم، همه جوابها را، نهايت اغلب جوابها اين بود كه انسان(نه همه بلكه عده اي) به مقام خليفه الهي يا انسان كامل برسد)

سعید;606326 نوشت:
بنابر قول مشهور، خداوند (تبارک و تعالی) همه انسان ها را پیش از این که به این دنیا بیایند، در یک عالمی، به نام عالم ذر گرد هم آورد و همه را امتحان نموده است

اگر اينطور بود خوب در همان عالم ذر عيار همه سنجيده شده چه لزومي به خلقت مجدد زمين و انسانها بود؟ او كسى است كه مرگ و زندگى را آفريد تا شما را آزمايش كند كدامين نفر بهتر عمل مى‏ كنيد؟» (ملك- 2) اين يعني امتحان مجدد بعد از عالم ذر؟؟


سعید;606326 نوشت:
او همه انسان ها را امتحان کرده است و در این امتحان، همه اختیار داشته و هیچ محدودیتی در کسب مقام خلیفة الهی وجود نداشته است.

هدف در خليفه الهي تمام مي شود؟ بعد چه؟

سلام

سعید;606326 نوشت:

بنابر قول مشهور، خداوند (تبارک و تعالی) همه انسان ها را پیش از این که به این دنیا بیایند،

قرارمان این بود که پاسخ ها فقط بر مبنای قران و حدیث باشد. منبع شما چیست؟

سعید;606326 نوشت:

این انسان است که با تصمیم خودش، به این مقام می رسد و یا نمی رسد.

هنوز به حدیثی که قرار دادم پاسخ نداده اید. زنازاده ای را می شناسید که به مقام خلیفه اللهی رسیده باشد؟ زنازاده با تصمیم خودش زنازاده شده است؟

سعید;606326 نوشت:

شایان ذکر است که خداوند بقیه انسان ها را بیهوده نیافریده است،

سوال من هم همین است. اگر قرار نیست خلیفه الله باشد، پس برای چه آفریده شد؟

سعید;606326 نوشت:
اگر اندکی تأمل شود، به این نکته دست پیدا خواهد شد که این دنیا، جای آزمایش است و با آزمایش است که اشخاص، نشان می دهند که آیا به این مقام خواهند رسید یا خیر

یعنی جناب عیسی علی نبینا و علیه السلام که در گهواره پیامبر شد، کجا آزمایش شده بود؟ حضرت یحیی علی نبینا و علیه السلام کجا مورد آزمایش قرار گرفتند؟

قال انّی عبدالله، اتانی الکتاب وجعلنی نبیّا...(سوره مبارکه مریم، آیه 30) حضرت عیسی(ع) در گهواره فرمود: من بنده خدایم خداوند کتابی به من عنایت کرده و مرا نبی قرار داده است.

Anoushiravan;603545 نوشت:

2- هدف از آفرینش انسان چیست؟

3

هدف اینه که پوستش کنده شه

Fool

دیگه وقتی خدا رسما گفته : لقد خلقنا انسان فی کبد .... حرفی باقی میونه؟

مهدي ا;606385 نوشت:
خليفه اللهي چند انسان هدف آفرينش بود؟ بقيه هم وسيله اي براي اين هدف هستند؟

هدف از تاسيس دانشگاه اين است كه چند نفر دكتر شوند؟
آيا اگر همه نميتوانند دكتر شوند ، كسي آنها را مجبور كرده كه نشوند؟

Reza-D;606398 نوشت:
هدف از تاسيس دانشگاه اين است كه چند نفر دكتر شوند؟
آيا اگر همه نميتوانند دكتر شوند ، كسي آنها را مجبور كرده كه نشوند؟

وقتي كسي فارق مي شود از تحصيل و مثلا مي شود دكتر! كارش طبابت است! يعني جامعه نياز به طبيب دارد حتي به تعداد كم!!

ولي خداوند وقتي مي آفريند نيازي به اين آفريده ندارد! حتي از نوع خليفه الله درست است؟

مهدي ا;606401 نوشت:
خداوند وقتي مي آفريند نيازي به اين آفريده ندارد! حتي از نوع خليف الله درست است؟

سوال شما اين بود كه آيا خليفه اللهي هدف آفرينش بود؟ (نه اينكه چرا خليفه اللهي هدف آفرينش بود)
و اينكه آيا بقيه وسيله اي براي اين هدف هستند؟

بنده هم پاسخ آن دو پرسش را عرض كردم
ولي چيزي كه الان ميفرماييد پرسش ديگري است كه براي خود من هم سوال است

Anoushiravan;606390 نوشت:
زنازاده ای را می شناسید که به مقام خلیفه اللهی رسیده باشد؟ زنازاده با تصمیم خودش زنازاده شده است؟

خير ، از زنازاده سلب اختيار نميشود. ميتوانيد اين لينك را نيز ملاحضه بفرماييد. بنده در اين تاپيك پرسش هايي شبيه به شما پرسيده ام و كارشناس محترم پاسخ داه اند

http://www.askdin.com/thread40262.html

مهدي ا;606387 نوشت:
اگر اينطور بود خوب در همان عالم ذر عيار همه سنجيده شده چه لزومي به خلقت مجدد زمين و انسانها بود؟او كسى است كه مرگ و زندگى را آفريد تا شما را آزمايش كند كدامين نفر بهتر عمل مى‏ كنيد؟» (ملك- 2) اين يعني امتحان مجدد بعد از عالم ذر؟؟

هدف در خليفه الهي تمام مي شود؟ بعد چه؟

سلام علیکم
در عالم ذر، بنابر آیه «
وإِذ أَخذ ربّك من بني‌ءَادم من ظهورهم ذريّتهم و أَشهدهم علي أَنفسهم أَلست بربّكم قالوا بلي شهدنا أَن تقولوا يوم القيمَه إنّا كنّا عن هَذا غَفلين‌* أو تقولوا إِنّما أَشرك ءَاباؤُنا من قبل و كنّا ذريه من بعدهم أفتهلكنا بما فعل المبطلون‌» (1) هه آزمایش شده اند؛ ولی این آزمایش به صورت عملی نبوده و باید همه به این دنیا بیایند و آزمایش عملی خودشان را انجام دهند. همچنان که در برخی از آزمون های کلاسیکی و آکادمی این دنیا نیز، یک آزمون از دو بخش تشکیل می شود و به عنوان مثال، 10 نمره آن، شفاهی و تئوری و 10 نمره آن، عملی است.
در عالم ذر، همه انسان ها، آزمایش جزئی و اجمالی شده و باید به مرور زمان، به این دنیا بیایند و به صورت تفصیلی و کامل، آزمون شوند و در صورت صلاحیت، به کمال کامل می رسند.
برخی از افراد هستند که جزو مستضعفین فکری و عقیدتی هستند که بنابر روایات اهل بیت (علیهم السلام) (2) در جهان آخرت آزمایش می شوند.
بنابراین با آزمایش در عالم ذر، هدف در خلیفة اللهی تمام نمی شود، زیرا آزمون، ناقص و ناتمام است و هنوز افراد به صورت کامل و دقیق و به صورت عملی و عینی، به میدان آزمایش کشیده نشده اند تا وضعیت هر شخصی، به صورت عملی و عینی، برای او مشخص شود. (علم خداوند که جای خودش را دارد).

منابع و مآخد:
1. اعراف‌: 7/ 172 ـ 173.
2. صدوق، محمد بن علی، کتاب من لایحضره الفقیه، دفتر انتشارات اسلامی، قم، ج3، ص492، ح 4742 و التوحید، دفتر انتشارات اسلامی، قم، ص392، ح 4 و ص393، ح 5 و الخصال، دفتر انتشارات اسلامی، قم، ج1، ص 283، ح 31.

موفق باشید.

Anoushiravan;606390 نوشت:
سلام

قرارمان این بود که پاسخ ها فقط بر مبنای قران و حدیث باشد. منبع شما چیست؟

هنوز به حدیثی که قرار دادم پاسخ نداده اید. زنازاده ای را می شناسید که به مقام خلیفه اللهی رسیده باشد؟ زنازاده با تصمیم خودش زنازاده شده است؟

سوال من هم همین است. اگر قرار نیست خلیفه الله باشد، پس برای چه آفریده شد؟

یعنی جناب عیسی علی نبینا و علیه السلام که در گهواره پیامبر شد، کجا آزمایش شده بود؟ حضرت یحیی علی نبینا و علیه السلام کجا مورد آزمایش قرار گرفتند؟

قال انّی عبدالله، اتانی الکتاب وجعلنی نبیّا...(سوره مبارکه مریم، آیه 30) حضرت عیسی(ع) در گهواره فرمود: من بنده خدایم خداوند کتابی به من عنایت کرده و مرا نبی قرار داده است.

سلام علیکم
بحث آزمایش در عالم ذر در آیه «وإِذ أَخذ ربّك من بني‌ءَادم من ظهورهم ذريّتهم و أَشهدهم علي أَنفسهم أَلست بربّكم قالوا بلي شهدنا أَن تقولوا يوم القيمَه إنّا كنّا عن هَذا غَفلين‌* أو تقولوا إِنّما أَشرك ءَاباؤُنا من قبل و كنّا ذريه من بعدهم أفتهلكنا بما فعل المبطلون‌» (1) ذکر شده است
مفسران از این ایه، این چنین برداشت کرده اند که همه آزمایش شده اند؛ ولی این آزمایش به صورت عملی نبوده و باید همه به این دنیا بیایند و آزمایش عملی خودشان را انجام دهند. همچنان که در برخی از آزمون های کلاسیکی و آکادمی این دنیا نیز، یک آزمون از دو بخش تشکیل می شود و به عنوان مثال، 10 نمره آن، شفاهی و تئوری و 10 نمره آن، عملی است.
در عالم ذر، همه انسان ها، آزمایش جزئی و اجمالی شده و باید به مرور زمان، به این دنیا بیایند و به صورت تفصیلی و کامل، آزمون شوند و در صورت صلاحیت، به کمال کامل می رسند.
در مطالب گذشته خدمت شما عرض کردم که کسی که به خاطر محیط و دیگران، از دست یافتن به کمال، عاجز شده است، مانند همین زنازاده که به خاطر پدر و مادرش، به این وضعیت، در آمده است، آزمایش می شود و اگر سربلند از آزمایش بیرون آید، مشکلی برای دست یافتن به کمالات ندارد. ضمن این که راه توبه و استغفار و برگشت به سوی خدا و بخشش خداوند و رسیدن به کمالات برای همه انسان ها باز است. اگر زنازاده، با اختیار خودش، زنازاده نشده است، با اختیار خودش، حق انتخاب و حق رسیدن به کمالات را که دارد. خیلی انسان ها بوده اند که خراب و بد بودند و عاقبت به خیر شده اند و خیلی انسان ها بوده اند که خوب و درستکار بودند و عاقبت به شر شده اند.
در جریان حضرت عیسی (علیه السلام) باید گفت که او نیز در عالم ذر، مانند همه انسان ها آزمایش شده است و این مقام او، به سربلندی او در عالم ذر برمی گردد. بسیاری از انسان هایی که در این دنیا هستند، می گویند اگر ما هم به جای فلانی بودیم، به کمالات فراوانی می رسیدیم؛ ولی وقتی که یکی یا دو بار آزمایش می شوند، خودشان می فهمند که در اولیات معنویات مانده اند و تنها ادعا می کنند و وقتی که زمان آزمایش می شود، در همان آزمایش های اولیه، مردود می شوند.
انسان، به طور ذاتی، بهانه جو و اشکال تراش است و همیشه می خواهد، موقعیت و جایگاه کنونی خودش را توجیه کند. غافل از این که این افکار توجیه گونه اوست که او را از پیمایش راه کمال باز می دارد.
نکته دیگر این که قرار خداوند این نیست که برخی، به مقام خلیفة اللهی برسند و برخی نرسند، بلکه این عمل و انتخاب انسان است که او را به این وضعیت می کشاند. مانند یک معلمی که در یک ساعت از 40 دانش آموز امتحان می گیرد و تنها یک نفر 20 می گیرد و یک نفر 19 و یک نفر 18 و یک نفر 17 و همین طور نمرات پایین می آید و برخی حتی منفی 20 می گیرند. قرار معلم این نیست که کسی را مردود کند. بلکه اراده او به این تعلق گرفته است که آزمون بگیرد تا اشخاص ممتاز و لایق از نالایق و ناممتاز شناخته شوند و یا اگر خودش می داند، دانش آموزان به وضعیت خودشان پی ببرند یا حجت بر برخی از دانش آموزان تمام شود. پس هدف او این نیست که کسی را از کمال محروم کند؛ بلکه عمل و درس نخواندن دانش آموز است که او را به این وضعیت دچار می کند. به همین خاطر، خداوند در آیه «لیس للإنسان إلا ما سعی» (2) تلاش انسان در این دنیا را معیار خروجی زندگی شخص می داند.

منابع و مآخد:
1. اعراف‌: 7/ 172 ـ 173.
2. نجم: 53/ 39.

موفق باشید.

سلام

سعید;606466 نوشت:

مفسران از این ایه، این چنین برداشت کرده اند که همه آزمایش شده اند؛ ولی این آزمایش به صورت عملی نبوده و باید همه به این دنیا بیایند و آزمایش عملی خودشان را انجام دهند.

می فرمایید در عالم ذر آزمایش شده اند؟ کمی درباره این عالم توضیح می دهید و این که آزمون چگونه بوده است؟

سعید;606466 نوشت:

در مطالب گذشته خدمت شما عرض کردم که کسی که به خاطر محیط و دیگران، از دست یافتن به کمال، عاجز شده است، مانند همین زنازاده که به خاطر پدر و مادرش، به این وضعیت، در آمده است، آزمایش می شود و اگر سربلند از آزمایش بیرون آید، مشکلی برای دست یافتن به کمالات ندارد.

خودتان هم می دانید که زنازاده از حدی بالاتر نمی رود. یک زنازاده را نشان دهید که جزو خلیفه الله بوده باشد

سعید;606466 نوشت:
ضمن این که راه توبه و استغفار و برگشت به سوی خدا و بخشش خداوند و رسیدن به کمالات برای همه انسان ها باز است.

اما خلیفه اللهی چه؟ مگر غیر از این است که همه خلیفه اللهیان بی واسطه و کامل از یک شجره و خانواده هستند؟ می توانید بعد از ابراهیم علی نبینا و علیه السلام، خلیفه اللهی کامل را نام ببرید که از نسل او نباشد؟ خودتان مستحضرید که کامل ترین مصداق خلیفةالله، چهارده معصوم(ع) هستند

[="Tahoma"][="Black"]

Anoushiravan;606477 نوشت:
سلام

می فرمایید در عالم ذر آزمایش شده اند؟ کمی درباره این عالم توضیح می دهید و این که آزمون چگونه بوده است؟

خودتان هم می دانید که زنازاده از حدی بالاتر نمی رود. یک زنازاده را نشان دهید که جزو خلیفه الله بوده باشد

اما خلیفه اللهی چه؟ مگر غیر از این است که همه خلیفه اللهیان بی واسطه و کامل از یک شجره و خانواده هستند؟ می توانید بعد از ابراهیم علی نبینا و علیه السلام، خلیفه اللهی کامل را نام ببرید که از نسل او نباشد؟ خودتان مستحضرید که کامل ترین مصداق خلیفةالله، چهارده معصوم(ع) هستند

سلام علیکم
توجه شما را به چند نکته جلب می کنم.
یکم: توضیح در مورد عالم ذر را در ذیل آیه ای که ذکر کردم و از کتابهای مربوطه دریافت نمایید زیرا از محل بحث ما خارج است.
دوم: ما هیچ اصراری نداریم که زنازاده را جزو خلیفة الله ها قرار دهیم.
سوم: شما معنای خلیفة الله را اشتباه گرفته اید و اصلا، از اصل بحث خارج شده اید. هدف از خلقت بشر این است که به اوصاف جلال و جمال خداوند، متصف شود و همانند او گردد، حال این، درجاتی دارد و لازم نیست که همه به درجات معصومین چهارده گانه (علیهم السلام) برسند. آنان الگوی کامل و درجه کامل هستند و بقیه بعد از آنها هستند. بنابراین ذکر حضرت ابراهیم (علیه السلام) و چهارده معصوم (علیهم السلام) به عنوان خلیفة الله، اشتباه گرفتن معنای خلیفة الله در محل بحث ما است.
چهارم: قاعده کلی و هدف کلی از آفرینش، آن چیزی است که عرض شد، حال اگر یک مصداقی پیدا کرده اید که خلیفة الله نشده است، این قاعده و هدف نیست که مشکل دارد، بلکه آن شخص مشکل دارد.
خداوند به شما توفیق بدهد.[/]

[="DarkRed"]

Miss Chadoriii;606393 نوشت:
هدف اینه که پوستش کنده شه

Fool

دیگه وقتی خدا رسما گفته : لقد خلقنا انسان فی کبد .... حرفی باقی میونه؟

لطف کنید بحث رو منحرف نکنید .انسان برای شکوفایئی استعدادهایش باید سختی بکشد.
شما خانمها همیشه بحث رو به حاشیه میکشانید.
خانمها از سختی زندگی ننالین که دنیا جای راحت طلبی نیست[/]


با سلام
همانطور که در کتاب علل الشرایع ضمن احادیثی از امام صادق و امام رضا در باب علت افرینش خلق امده خداوند انسان ها را افرید تا او را بشناسند و هر گاه او را بشناسند او را می پرستند و از او اطاعت می کنند و این اطاعت از او موجب سود رساندن یا دفع ضرر ازاو نمی شود بلکه انها را افرید تا بواسطه ی عبادت و اطاعت از او به انها سود برساند و انها انچه را موجب رسیدن به نعمت ها ی او و رحمت او می شود انجام دهند و به جای اورند تا انها را رحمت کند یا به عبارت دیگر راه کمال را طی کنند و بر اساس ان در رجات بهشت قرار گیرند و برای شناسندن خود به مردم پیامبری فرستاد تا انها را هدایت کند و نعمت های خود را به انها متذکر شو تا انها خدای خود را دوست بدارند و بر اساس این دوست داشت او را اطاعت کنند که این اطاعت از او هم موجب کمال خودشان می شود اما هنگامی که خداوند ذریه ی ادم را به او نشان داد ادم به خدا گفت چرا بعضی از ذریه ام را بزگتر و با نوربیشتر و بعضی را با نور کمتر می بینم یعنی چرا به بعضی امکانات دنیوی بیشتری داده ای خدا به او گفت تا در همه ی حالات انها را بیازمایم وهمین طور شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا ضمن حدیثی از امام رضا اورده است که امام رضا فرمود: ..... خداوند بعضی را محتاج به بعضی دیگر قرار داده و بعضی را بر بعضی دیگر مزیت و برتری داده بدون احتیاج داشتن به کسی که اورا فضیلت داده و نه انتقام کشیدن از کسی که او را ذلیلش کرده پس به توسط این فضیلت دادن وذلیل کردن برای امتحان افریده خلق را . اما بر اساس انچه که در کتاب تحف العقول در بحث نامه ی امام هادی به مردم اهواز امده ازمایش خدا همان اظهار حکمت و قدرت و عدل اوست که به هر که امکانات بیشتری داده مسئولیت سنگین تری بدوش اوست مثلا (در مثال مناقشه نیست) کسی که زنا زاده باشد و برای مثال در یک کشور غیر مسلمان بوجود امده باشد ارزش گناه نکردن او خیلی بیشتر از ارزش گناه نکردن یک حلال زاده در یک کشور مسلمان است اما در مورد حدیث لولاک لما ..... در یک تاپیک ان را مورد بررسی قرار داده ام مثل این است
ادامه دارد.....

که به انسان بگویی اگر هوا نبود تو هم نبودی ایا منظور این است که افرینش و خلقت انسان به خاطر هوا بوده است ؟ خیر منظور این است که هوا از نیاز ها و لوازم انسان برای سیدن به هدفش است در این مورد نیز همین گونه است پیامبر و امامان از وسایلی هستند که خداوند برای رسیدن انسان به هدفش که همان بندگی و اطاعت از خدا و به واسطه ی ان رسیدن به کمال است می باشند چون اگر انها نبودند خدا عبادت نمیشد و در نتیجه افرینش بدون ابزار رسیدن به هدف بیهوده می شد . وسلام

zaker_eshg;606189 نوشت:
سلام
شما فرمودین انسان خلق شده که به مقام خلیفه الله برسه.خب چرا از اول انسان را در نهایت کمال خلق نکرد؟
حال که درنهایت کمال خلق نکرده چرا بهشت و جهنم خلق شده تا کسی راکه به کمال نرسیده را مجازات کند درحالی که به کمال رسیدن هم در ذات برخی انسان گذاشته شده و در برخی نه مثلا فردی که در خانواده ی کافر زاده شده و فردی دیگر در خانواده ی متدین به کمال رسیدنشان هم فرق دارد.خب اصلا چه نیازی بودن انسان به کمال برسه؟

سلام علیکم
نخست بايد دانست، كه اجبار گاهي به معناي تكويني و غيراختياري و تحميلي است، و گاهي به معناي تشريعي و دستور سزاوار است. كه درباره كمال و رشد معنوي، معناي دوم مراد مي باشد.
يعني اگر ما مي خواهيم زندگي پرثمري داشته باشيم و بهره كافي از زندگي ببريم سزاوار است كه در مسير رشد و كمال قدم بگذاريم در غير اين صورت پيشرفتي نخواهيم داشت؛ مانند دانشجويي كه براي ساماندهي يك پروژه مجبور است زحمت بكشد، اما اين اجبار اختياري است.
چنانچه پرسيده شود، اگر رشد و كمال خوب است چرا خداوند از همان اول به همه انسانها نداد؟ در پاسخ بايد گفت زيبايي نظام دنيا و امتياز انسانها نسبت به همديگر اين است كه با اختيار خود به كمال برسند لذا كمال انسان رسيدني است نه دادني، و ظرفيت انسان ساختني است نه قالب زدني. و اما درباره چگونگي به كمال رسيدن توجه شما را به مطالب زير جلب مي كنيم:
محور اصلي در تحصيل كمال معنوي توجه به خداوند و درك حضور او و تلاش در قرب و نزديكي معنوي و روحي به او است و اين ميل به كمال و كمال خواهي در نهاد هر انساني قرار داده شده و فطري هر انساني است. غفلت از خداوند به هر دليل و با هر عاملي كه باشد باعث شكوفا نشدن و عدم ظهور و بروز خواست هاي فطري انسان مي گردد و هر چيزي كه انسان را از ياد خداوند منصرف كند سد و مانعي در راه تكامل و سعادت او است. اگر انسان از فرآورده هاي علم و پيشرفت و فن آوري در راستاي آشنايي بيشتر با فطرت خدا خوي خود و آشتي با خداوند و آشنايي عميق تر با صفات و كمال و جمال و جلال او گردد و پيشرفت در علم همراه با پيشرفت در شناخت خداوند و انس و ارتباط با او باشد. اگر گشوده شدن افق هاي تازه علم و تكنيك و صنعت انسان را متوجه بي مقدار بودن علم و آگاهي اش نسبت به علم و آگاهي حاكم بر دستگاه آفرينش و هستي نمايد و توفيق خود در علم و دانايي و فن آوري را از نعمت هاي بزرگ الهي بداند كه براي پي بردن بيشتر به راز خلقت و اسرار نهفته در جهان خلقت است، آن گاه اين علم و آگاهي چراغ روشني بخش مي گردد كه در راه شكوفايي فطرت و حس خداجويي و خداطلبي به ياري او مي شتابد و حركت او را به سوي سعادت و تكامل و رسيدن به مقصد والاي انساني و الهي كه همان قرب و نزديكي به خداوند است تسريع مي بخشد. ولي اگر علم و دانش و پيشرفت، زمينه رشد هوا و هوس و ابزاري براي تأمين خواسته هاي ناروا و زياده خواهي هاي بي حد و حساب او گرديد و مانعي بر سر راه تكامل و رشد فضايل و كمالات او گرديد، در اين صورت طفل فطرت پاك را در رحم انسان خفه مي كند و اين آغاز همه زيان ها و تباهي ها و ضلالت ها است.
اين خود انسان است كه بايد با تعقل و درايت و كارداني، علم و دانش و نوآوري خود را در راستاي رشد فطرت و هماهنگ با آن قرار دهد و فطرت خود را محجوب و پوشيده نسازد. اگر قرار بوده پيشرفت بشر و تعالي علمي و فني او با كمال معنوي منافاتي داشته باشد بايد از وجود كمال معنوي و رشد روحي در هيچ كس اثري باقي نباشد. در روايت آمده است كه در زمان ظهور مهدي آل محمد (عجل الله تعالی فی فرجه) كه زمان شكوفايي فطرت و به اوج رسيدن كمالات معنوي است، علم و دانش به اوج خود مي رسد و آن مقدار از علم و دانش تا قبل از زمان ظهور به اندازه دو حرف از علوم و اسرار و دانش است ولي بعد از ظهور 25 حرف ديگر به آن افزوده مي گردد (1)
يعني علم و آگاهي بشر جهش می كند و به اوج خود می رسد و اين دليل بر اين مطلب است كه پيشرفت علم و دانش و آگاهي هاي بشر، اگر در مسير درست هدايت گردد و تحت تدبير و حاكميت عقل و انديشه الهی باشد نه هواها و هوس ها و صفات زشت و ناشايست، زمينه ساز تعالي معنوی و روحي است.
در هر حال هيچ كس مجبور نيست به كمال برسد. اختيار با خود انسان است اگر بخواهد مي تواند راه انحطاط را پيش گيرد؛ ولي توصيه خداوند اين است كه بشر با بندگي و دوري از هوا و هوس راه كمال را پيش گيرد.


منابع و مآخذ:
1.
مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 52، ص 336.

موفق باشید.

[="Tahoma"][="Black"]

مهران احمدی;606590 نوشت:
که به انسان بگویی اگر هوا نبود تو هم نبودی ایا منظور این است که افرینش و خلقت انسان به خاطر هوا بوده است ؟ خیر منظور این است که هوا از نیاز ها و لوازم انسان برای سیدن به هدفش است در این مورد نیز همین گونه است پیامبر و امامان از وسایلی هستند که خداوند برای رسیدن انسان به هدفش که همان بندگی و اطاعت از خدا و به واسطه ی ان رسیدن به کمال است می باشند چون اگر انها نبودند خدا عبادت نمیشد و در نتیجه افرینش بدون ابزار رسیدن به هدف بیهوده می شد . وسلام

سلام علیکم
این که برخی می گویند، هدف از خلقت انسان، بندگی و عبادت خدا یا معرفت بوده است، درست نیست، هدف، رسیدن به کمال و مقام خلفة اللهی است و معرفت و بعد از آن، بندگی و عبادت، وسیله ای برای رسیدن به کمال و جایگاه خلیفة اللهی است.
والسلام[/]

Anoushiravan;606477 نوشت:
یک زنازاده را نشان دهید که جزو خلیفه الله بوده باشد

عجب! چند بار يك سوال را ميپرسيد؟! مگر در پست شمارهء 29 شما را به همين بحث ارجا ندادم؟!
در آنجا ميتوانيد كامل پاسخ خود را دريافت كنيد (اگر دنبال پاسخ هستيد)

با خدا معامله میکنید؟ فکر میکنی با خدا هم میشه معامله کرد؟ خدا مارو بخاطر رحمت و بزرگیش افرید.ازمون هیچی نمیخواد الا کار خوب... فکر کردی خدا مثل ماست که از ما چیزی بخواد؟؟؟
فکر کنید...فکر کنید:Narahat::read:

سعید;606822 نوشت:
این که برخی می گویند، هدف از خلقت انسان، بندگی و عبادت خدا یا معرفت بوده است، درست نیست، هدف، رسیدن به کمال و مقام خلفة اللهی است و معرفت و بعد از آن، بندگی و عبادت، وسیله ای برای رسیدن به کمال و جایگاه خلیفة اللهی است.

با سلام و عرض ادب

من هم نگفتم که هدف فقط عبادت و اطاعت از خدا بوده من گفتم که هدف این بوده که انسان با عبادت و اطاعت از خدا به کمال برسد به عبارت دیگر خدا جهانی خلق کرده و قوانینی در ان حاکم ساخته و راه بهره برداری از این قوانین و رسیدن به کمال را توسط پیامبران و امامان بیان کرده .

مهران احمدی;606584 نوشت:
تا انها خدای خود را دوست بدارند و بر اساس این دوست داشت او را اطاعت کنند که این اطاعت از او هم موجب کمال خودشان می شود

سعید;606817 نوشت:
شما فرمودین انسان خلق شده که به مقام خلیفه الله برسه.خب چرا از اول انسان را در نهایت کمال خلق نکرد؟

با سلام
امام صادق در توحید مفضل فرموده که اگر عقل انسان سالم باشد به اندک نعمتی که با سعی و تلاش حاصل شو.د راضی تر خواهد بود از انکه نعمت بسیار بدون سعی و استحقاق بدست اید بنابراین معلوم می شود که بدست اوردن کمال و به تبع ان نعمت حاصل از ان کمال که با سعی و تلاش حاصل شود نیز لذتی جدا گانه خواهد داشت که برای کسی که در کمال افریده شده باشد این لذت وجود نخواهد داشت
.

[="Tahoma"][="Black"]

مهران احمدی;606874 نوشت:
با سلام و عرض ادب

من هم نگفتم که هدف فقط عبادت و اطاعت از خدا بوده من گفتم که هدف این بوده که انسان با عبادت و اطاعت از خدا به کمال برسد به عبارت دیگر خدا جهانی خلق کرده و قوانینی در ان حاکم ساخته و راه بهره برداری از این قوانین و رسیدن به کمال را توسط پیامبران و امامان بیان کرده .

سلام علیکم
اگر چنین است، پس با هم، هم عقیده هستیم.
موفق باشید.
والسلام[/]

Reza-D;606868 نوشت:
عجب! چند بار يك سوال را ميپرسيد؟! مگر در پست شمارهء 29 شما را به همين بحث ارجا ندادم؟!
در آنجا ميتوانيد كامل پاسخ خود را دريافت كنيد (اگر دنبال پاسخ هستيد)

برادر گرامی

از شما سپاسگزارم اما در همانجا هم کارشناس بحث فرمودند: قوانین تکوینی عالم به گونه‌ای است که موجب می‌شود فرزند حاصل از پیوند نامشروع، از کمال وجودی و روحی پایین‌تری نسبت به انسان‌های عادی و حلال‌زاده برخوردار باشد

و یا در جای دیگری گفتند: اگر هم بر تمایلات حیوانی و شیطانی خود غالب گشته، مؤمن و متّقی گردد؛ باز رتبه وجودی او به حدّ مؤمنان حلال‌زاده نخواهد رسید.

خوب! این که همان سخن من بود!

Anoushiravan;607016 نوشت:
خوب! این که همان سخن من بود!

خیر برادر ، فرمایش شما این بود که هرگز نمیتواند خوب باشد. ولی کارشناس فرمودند که میتواند خوب باشد ولی ، ولی دارد

به این نکته نیز توجه کنید که در روز قیامت ، آن شخص حرام زاده از پدر و مادرش شکایت خواهد کرد و حق خود را از آنها نیز خواهد گرفت و این به نوعی میتواند جبران خسارت نیز باشد (در جزئیاتش تخصص ندارم)

و در نهایت اینکه این مباحث ، حتی به قبل از خلقت نیز برمیگردد ، مثلاً عالم ذر

[="Tahoma"][="Black"]

(کسری );606870 نوشت:
با خدا معامله میکنید؟ فکر میکنی با خدا هم میشه معامله کرد؟ خدا مارو بخاطر رحمت و بزرگیش افرید.ازمون هیچی نمیخواد الا کار خوب... فکر کردی خدا مثل ماست که از ما چیزی بخواد؟؟؟
فکر کنید...فکر کنید:Narahat::read:


سلام علیکم
اگر خداوند (تبارک و تعالی) از ما چیزی می خواهد، به خاطر خود ما می خواهد و هیچ یک از کارهای ما، نه سودی به حال او دارد و نه ضرری.
این که گفته شود که خداوند (عزوجل) ما را به خاطر بزرگی خودش، آفریده است، توضیح هدف خلقت نمی شود. سؤال می شود که چرا خداوند (تبارک و تعالی) ما را آفرید؟ در پاسخ گفته شود که چون بزرگ است. این جواب،یک مقدار سرد و غیرقابل پذیرش است.
تأمل بفرمایید و دقیق سخن بگویید.
موفق و سربلند و کامیاب باشید.[/]

پرسش:
هدف از آفرینش هستی و انسان چیست و وظیفه انسان در این جهان چیست؟


پاسخ:

سه سؤال در این جا مطرح است که به هر کدام به صورت جداگانه پاسخ داده می شود:
یکم: هدف از آفرینش جهان هستی چیست؟
دوم: هدف از آفرینش انسان چیست؟
سوم: وظیفه انسان در این جهان چیست؟

هدف از آفرینش حیات:
به احتمال زیاد، مراد شما از حیات، همان طبیعت است که در این صورت، سؤال شما این است که چرا خداوند طبیعت را آفرید.
در پاسخ به این سؤال با مراجعه به آیات و روایات می توان به این نکته دست یافت که خداوند، این عالم طبعیت را برای انسان آفرید و آفرینش این عالم طبیعت، برای هدفی اصلی تر است که آن، هدف از آفرینش انسان است. بر اساس آموزه ها و تعالیم قرآن، انسان، اشرف مخلوفات نظام آفرینش است، از این رو خدای سبحان پس از بیان مراحل خلقت انسان و آفرینش او پس از ایجاد روح در او،با عنوان «احسن الخالقین» به خودش تبریک گفته و فرمود: «فتبارک اللّه احسن الخالقین»(1)

در جایی که از آفریده های دیگر و رابطه آنها با انسان سخن می گوید، در آیه «اللّه الذی سخر لکم البحر لتجری الفلک فیه بامره ولتبتغوا من فضله و لعلّکم تشکرون* و سخّرلکم ما فی السموات و الارض جمیعاً منه انّ فی ذلک لآیات لقوم یتفکرون»؛ خداوند، همان کسی است که دریا را مسخر شما کرد تا کشتی‌ها به فرمانش در آن حرکت کنند و بتوانید از فضل او بهره گیرید و شاید شکر نعمت هایش را بجا آورید، او آن چه در آسمان ها و آن چه در زمین است همه را از سوی خودش مسخر شما ساخته است، در این نشانه های مهمی است برای کسانی که اهل فکرند.(2)
در آیه «اللّه الذی خلق السموات و الارض و انزل من السماء ماءً فاخرج به من الثمرات رزقالکم و سخّر لکم الفلک لتجری فی البحر بامره* و سخّر لکم الانهار و سخّر لکم الشمس و القمر دائبین و سخّرلکم اللیل و النهار»؛ خداوند، همان کسی است که آسمان‌ها و زمین را آفریده و از آسمان آبی نازل کرده و با آن میوه های مختلف را خارج ساخت و روزی شما قرار داد و کشتی را مسخّر شما گردانید تا بر صفحه دریا به فرمان او حرکت کنند و نهرها را نیز مسخّر شما گرداند، خورشید و ماه را که با برنامه منظمی در کار هستند به تسخیر شما درآورد و شب و روز را نیز مسخّر شما قرار داد.(3)

از این آیات، استفاده می شود که موجودات مختلف آسمان و زمین در تسخیر انسان قرار داده شده است و این نشان می دهد که انسان از دیدگاه قرآن آن قدر عظمت دارد که همه این موجودات به فرمان خدای سبحان مسخّر او گشته اند یعنی یا زمام اختیارشان به دست انسان است و یا در خدمت منافع انسان حرکت می‌کنند در هر حال آن قدر به او عظمت داده شده است که به صورت یک هدف عالی در مجموعه آفرینش درآمده است. خورشید برای او نور افشانی می کند، انواع گیاهان را می رویاند و مسیر زندگی را به او نشان می دهد، ماه چراغ شب‌های تاریک است، بادها کشتی ها را در سینه اقیانوس ها به حرکت در می آورند، نهرها در خدمت انسان هستند، زراعتهایش را آبیاری و دام هایش را سیراب و محیط زندگی اش را با طراوت می سازد. تاریکی شب همچون لباسی او را می‌پوشاند و آرامش و راحتی را به او ارزانی می دارد و سرانجام روشنایی روز او را به حرکت و تلاش دعوت می‌کند و گرمی و حرارت می آفریند و در همه جا جنبش و حرکت ایجاد می‌کند.

ناگفته نماند از این آیات استفاده می‌شود که تسخیر در فرهنگ قرآن به دو معناست یکی در خدمت مصالح و منافع انسان بودن مانند تسخیر کشتی ها و دریاها. و این تسخیر موجودات از طرف خدای سبحان برای انسان نشانه شخصیت و ارزش و عظمت اوست.
در آیه «والارض وضعها للأنام فیها فاکهة و النخل ذات الأکمام و الحبّ ذوالعصف و الریحان»؛ می فرماید: و زمینی را برای خلایق آفریده در آن میوه‌ها و نخل های پر شکوفه است و دانه‌هایی که همراه با ساقه و برگی است که به صورت کاه و گیاهان خوشبو در می‌آید.(4)
آری این کره خاکی به عنوان یک موهبت الهی در خدمت انسان است تا قرارگاه آرام و مطمئن برای انسان باشد و در آن از میوه ها و نخل ها و گیاهان خوشبو و معطّر استفاده کنید.

در آیه «هو الذی جعل لکم الأرض ذلولاً فامشوا فی مناکبها و کلوا من رزقه»؛ می فرماید: او کسی است که زمین را رام شما ساخت در جاده‌ها و طرق مختلف آن حرکت کنید و از رزق الهی که در آن آفریده شده است استفاده کنید.(5)
با دقت در آیات فوق و آیاتی مانند آن دریافت می شود که در مقایسه طبیعت و انسان، وجود انسان اصل و محور است و طبیعت تبع او برای اوست و به اصطلاح طبیعت دارای وجود تبعی است و طبیعت برای انسان آفریده شده است.
در برخي آيات قرآن، انسان، به عنوان هدف نهايي خلقت معرفي شده است.
در آیه «هو الذي خلق لكم ما في الأرض جميعا» (6) می‌فرماید: او كسي است كه آنچه در زمين است براي شما خلق كرد.
همچنین در آیه «الذي جعل لكم الأرض فراشا والسماء بناء» (7) فرمود: كسي كه براي شما زمين را گسترده و آسمان را برافراشت.

هدف از آفرینش انسان:
خداوند، انسان را آفرید تا خلیفة الله (جانشین خداوند) باشد. به همین دلیل، قبل از آفرینش اوّلین فرد انسانی، خطاب به برترین موجودات آن روز، یعنی فرشتگان و برخی جنّ‌هایی که در صف ملائک قرار گرفته بودند، بنابر آنچه در آیه «واذ قال ربك للملايكه انی جاعل في الارض خليفه قالوا اتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء و نحن نسبح بحمدك و نقدس لك قال انی اعلم ما لا تعلمون»؛ است، فرمود: من قرار دهنده خلیفه‌ای در زمين هستم. فرشتگان گفتند: پروردگارا! آيا كسى را در آن قرار مى ‏دهى كه در آن فساد و خونريزى كند؟! در حالی که ما تسبيح و حمد تو را به جا مى‌‏آوريم، و تو را تقديس مى‏ كنيم. پروردگارت فرمود: من چیزی مى‏‌دانم كه شما نمى‏‌دانيد.(8)
امّا آن چه رازی بود که ملائک از آن بی خبر بودند و خدا از آن آگاه بود؟ از ادامه آیات، چنین فهمیده می‌شود که آن امر مجهول و آن راز پنهان، حقیقت خلافت الهی بوده که فرشتگان از آن بی‌خبر بوده اند.

در آیات «وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ* قَالُواْ سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ* قَالَ يَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَآئِهِمْ فَلَمَّا أَنبَأَهُمْ بِأَسْمَآئِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ»؛ فرموده است: سپس آموخت به آدم اسماء‏ را جملگی. بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست مى‏گوييد، اسامى اين‌ها را به من خبر دهيد. فرشتگان عرض كردند: منزّهى تو! ما چيزى جز آنچه به ما تعليم داده‌‏اى، نمى‏‌دانيم؛ تو دانا و حكيمى. فرمود: اى آدم! آنان را از اسمائشان آگاه كن. هنگامى كه آنان را آگاه كرد، خداوند فرمود: آيا به شما نگفتم كه من، غيب آسمانها و زمين را می دانم؟! و نيز می دانم آنچه را شما آشكار می‌كنيد و آنچه را پنهان می‌داشتيد؟(9)

از این آیات فهمیده می‌شود که حقیقت خلیفة الله بودن، همانا داشتن علم الاسماء می باشد.
البته باید توجّه داشت که داشتن علم الأسماء، دانستن الفاظ یا معانی اسماء الهی نیست؛ بلکه مقصود، این است که کسی مظهر آن اسماء گردد؛ به این معنی که حقیقت وجودی تمام آن اسماء را بالفعل در وجود خود داشته باشد.
به تعبیر دیگر، «خلیفة الله» کسی است که همچون آیینه که تمام خصوصیّات انسان را می نمایاند، اسماء و کمالات حقّ تعالی را بنمایاند و از همین روست که در زبان فارسی او را نماینده خدا می‌گویند؛ چون نماینده یعنی آن که دیگری را می‌نمایاند. و هم از این رو بود که خداوند متعال فرشتگان را امر فرمود که بر آدم سجده نمایند؛ چراکه او آیینه خدانما بود و سجده بر او، سجده بر اسماء الله بود نه سجده بر غیر خداوند (تبارک و تعالی).

پس غرض از خلقت آدمی، این است که در سیر صعودی خود، از پایین‌ترین رتبه وجود، شروع به حرکت تکاملی نموده، حقیقت و کمال وجودی تک تک موجودات را به دست آورد و به جایی برسد که از تمام ملائک نیز فراتر رفته جامع جمیع کمالات امکانی گردد. بلکه پا فراتر از آن نیز گذاشته به مقام آیینگی تامّ و مقام فنا می رسد که در آنجا بنده، خودی در میان نمی بیند تا سخن از دوگانگی و یگانگی یا امکان و وجوب باشد؛ آن سان که صورتِ نقش بسته در آیینه در مقایسه با شخص بیرون از آیینه، خودی برای خود نمی بیند و این است آن غرض و کمالی که انسان برای آن آفریده شده و این است آن مقام عبودیّت و معرفت و این است لقاء الله، که انسان در خود جز خدا را نبیند، همان گونه که صورت نقش بسته در آیینه خودی جز صاحب صورت ندارد.

امتحانات الهی برای رساندن انسان به این مقصد اعلی است. این همان حقیقتی است که فرشتگان و ابلیس از درک آن عاجز بودند و هستند و خواهند بود.
به همین جهت، خداوند در محاجّه با ابلیس در آیه «يا إِبْليسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالينَ»؛ فرمود: اى ابليس! چه چيز مانع تو شد از این که بر مخلوقى كه با دو دست خویش او را آفريدم سجده كنى؟! آيا تكبّر كردى يا از برترين‌ها بودى؟!(10)
مراد از دو دست خدا اسماء جلال و جمال او هستند که آدم بالفعل، مظهر جمیع آنهاست. دیگر موجودات، مظهر برخی اسماء الهی هستند؛ ولی انسان بالفعل شده، مظهر تمام اسماء الهی است.

همچنین در حدیث قدسی «يابن آدم! خلقتُ الأشياءَ كُلّها لِأجلِك و خَلقتُك لِأجلي و أنت تَفِرّ مِنّي»؛ به انسان های بالفعل نشده و غافل از هدف خلقت آدمی، فرمود: ای فرزند آدم ! همه ی اشیاء را برای تو آفریدم و تو را برای خویش ساختم، در حالی که تو از من فرار می‌کنی.(11)
یعنی همه چیز جلوه ای از کمالات انسان هستند و همه در خدمت او هستند تا او به کمال نهایی خویش برسد؛ از عرش برین و جبرئیل امین گرفته تا شیطان رجیم، خواسته یا ناخواسته، دست به دست هم داده اند تا زمینه رشد و ترقّی آدمی به مقام خلیفة اللّهی را فراهم نمایند.
از آنجا كه پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و امامان معصوم (علیهم السلام) كامل ترين افراد بشر هستند و غايت خلقت نيز تحقق كامل ترين افراد است، پس گويي پيامبر و امام غايت وهدف خلقت هستند. از اين روست كه در حدیث «لولاك لما خلقت الافلاك» اگر تو نبودي افلاك را نمي آفريدم» پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به عنوان هدف آفرينش معرفي شده است.(12)

همان گونه كه ملاحظه شد، آيات مختلف قرآن درباره فلسفه خلقت، اگر چه هر يك بياني به ظاهر مستقل دارند؛ اما در همه آن‌ها يک روح واحد به عنوان هدف از خلقت انسان حاكم است كه در يك كلام می‌توان از آن به نام «انسان كامل» ياد كرد كه به بالاترين مقام قابل دستيابي براي بشر كه همان قرب ربوبي است دست يافته است.
منظور از قرب ربوبی، اين است كه آدمي به مقامی برسد كه ربط خود را به خدا دريابد. دريابد كه سراسر موجودات عالم آفرينش عين ربط به او هستند و فقر خويش و وابستگي خود به خدا را درک كند كه اين امر، دركي حضوري و عرفاني و شهودي است نه حصولي يعنی انسان به آن مقامی دست يابد كه به جز خدا به هيچ چيز ديگر توجه نداشته باشد وجود او عين خلوص شده و هيچ عملي از او جز برای رضا خدا سر نزد. انسانی كه به اين مقام دست يابد هيچ گونه استقلالي براي خود قايل نبوده و در يك ارتباط دائمي و شهود عرفاني با خدا به سر مي برد و در اين مقام و مرتبه است كه ديگر اثری از خود و خودنمايي خويشتن برای او باقی نيست، هر چه هست خداست و بس.

وظیفه انسان در این دنیا:
از آن جایی که انسان برای رسیدن به مقام «خلیفة اللهی»، آفریده شده است، باید کوشش کند تا به این مقام برسد، انسان در ابتدای تولد، در حالت صفر و در پله اول است و باید تلاش نماید تا به اوج قله خلافت و جانشینی خداوند و پله آخرین و مقام «قاب قوسین أو أدنی»(13) که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بدان رسیده بود، برسد.
خلیفه یعنی كسی كه در جای شخص سابق قرار گرفته و جانشین او می‌‌شود.(14) میان خلیفه و مستخلف‌عنه، باید تناسب تامّ و تمام باشد تا خلیفه، مستحق خلافت شود، در غیر این صورت خلافت، واجد معنایی صحیح نخواهد بود.(15) ویژگیِ خلافت این است كه خلیفه حكایت‌گر و محل تجلی تمام شؤون وجودی مستخلف‌عنه است.(16)

برخی عناوین در نهاد خود، وابستگی و تعلق به چیز دیگر را به همراه دارد، به طوری که ارتباط و افتقار به غیر در گوهر آن‌ها نهادینه شده است؛ نظیر عنوان خلافت و نیابت. اگر کسی خلیفة دیگری شد یا نایب او قرار گرفت، در همه شؤون خود باید دستور مستخلف‌عنه و رضای منوب‌عنه را ملحوظ دارد و گرنه عنوان استخلاف به ‌عنوان تفویض یا استقلال تبدیل و عنوان نیابت به عنوان اصالت مبدل خواهد شد. (17)
خلافت انسان از خداوند (تبارک و تعالی) از اصول قرآنی و هسته مرکزی تعالیم قرآن کریم درباره انسان و به تعبیر برخی مفسران، خط اصیل تعلیمی و تهذیبی قرآن کریم است و همه یا بیشتر قرآن کریم، شرح و تفصیل این خط اصیل به حساب می‌آید. (18)

_ نتيجه گيري:
هدف از خلقت انسان، ترقي و صعود و پيوستن به هستي مطلق و محو شدن در كمالات الهي و قرب ربوبي است و هيچ دستاوردی براي بشر و هيچ موجود ديگري بالاتر از اين امر نمی‌توان يافت و همين هدف، راز خلقت جهان و انسان است. پس بايد حيات نفساني را فرصتی الهی و عنايتي ربانی براي خود بدانيم كه در اختيار هيچ موجود ديگری نهاده نشده است كه در صورت حركت صحيح و استفاده بهينه از آن متضمن وصول به مراتبی است كه هيچ موجودی حتی ملائک نيز يارای وصول به آن را نخواهند داشت.

__________
(1) صافات/ 125.
(2) جاثیه/ 12 ـ 13.
(3) ابراهیم/ 32 ـ 33.
(4) الرحمن/ 10.
(5) ملک/ 15.
(6) بقره/ 29.
(7) بقره/ 22.
(8) بقره/ 30.
(9) بقره/ 31 ـ 33.
(10) ص/ 75.
(11) مشکینی، علی، تحرير المواعظ العدديه، شرح و تعلیق علی احمدی میانجی، الهادی، قم، 1382ش، چاپ یکم، ص 574.
(12) مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، مؤسسه الوفاء، بيروت، لبنان، 1404، ج 16، ص 405.
(13) نجم/ 9.
(14) فراهیدی، خلیل، ترتیب کتاب العین، انتشارات اسوه، قم، 1414ق، چاپ یکم، ج ‌1، ص 520.
(15) شیرازی، محمد (ملاصدرا)، اسرار الآیات، انجمن حکمت و فلسفه ایران، تهران، 1360 ش، چاپ یکم، ج 2، ص 300.
(16) طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1417ق، چاپ یکم، ج 1، ص 115.
(17) جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، مرکز نشر اسراء، قم، 1383ش، چاپ یکم، ج 3، ص 112.
(18) همان، ج1، ص 126ـ 127 و ج3، ص149.

منبع برای مطالعه بيشتر: نصری، عبدالله، فلسفه آفرينش، دفتر نشر معارف، قم، 1382، چاپ یکم.

موضوع قفل شده است