بررسی یک حدیث در بحار الانوار (ماجرای تشرف ابو راجح حمامی)

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بررسی یک حدیث در بحار الانوار (ماجرای تشرف ابو راجح حمامی)

با سلام و عرض احترام خدمت شما

داستانی در کتاب بحار الانوار علامه مجلسی ره آمده راجع به شخصی بنام ابوراجح حمامی حلی که خدمت امام زمان علیه السلام شرفیاب شده :

« اینکه این شخص علناً دشمنان اهل بیت و غاصبین حق امیرالمومنین و قاتلین فاطمه زهرا سلام الله علیها را به اسم لعن میکرد . یک روز خبر میرسه به حاکم شهر حله که سنی ناصبی متعصبی بنام مرجان بوده که ابوراجح حمامی خلفا و امامان تو رو لعن و توهین میکنه . حاکم حله دستور میده دستگیرش کنن و کلی شکنجه های طاقت فرسا و سخت روش اعمال میکنن و در کوچه بازار های حله میگردوننش و کلی میزننش تا اینکه دیگه داشته میمرده (از شدت جراحات) که نزدیکان و فامیلاش میان خواهش و تمنا میکنن از مامورین حاکم که ولش کنین دیگه نزنینش داره میمیره بگذارید ببریمش که تو خونمون بمیره .
میبرنن بدن غرق بخون ابوراجح رو میذارن تو یه اتاقی و درشو میبندن تا صبح ببرن دفنش کنن .
که بعد امام زمان عج میان بالا سرشو و عنایت بهش میشه تا اینکه بدنش کاملا سالم میشه و بلند میشه میبینه تو اتاق کسی نیست ! »

بعضی اتفاقات این داستان با اصول اعتقادی شیعه در تعارضه !

مثلا اینکه همین جناب ابوراجح بصورت علنی و به اسم (!) خلفای غاصب را لعن میکرده ! ، این جریان با لزوم تقیه جور در نمیاد !!! اینهمه حدیث در مورد لزوم تقیه از معصومین علیهم السلام رسیده بعضیاش هم خیلی تنده !! اینکه « کسی که تقیه ندارد دین ندارد و ... » این جناب ابو راجح اصلا تقیه نداشته !!!!!

یا حدیثی از امام صادق علیه السلام :
اومدن به امام ششم خبر دادن که یک نفر در مسجد علنا دشمنان شما رو سب میکنه . حضرت فرمودند : او را چه میشود ، خدا او را لعنت کند که باعث دردسر برای ماست .
و حضرت استناد میکنن به آیه قرآن (108 انعام ) و میفرمایند اگر کسی به ولی خدا دشنام دهد خدا را دشنام داده و این در حد کفر است . (یعنی این شخص که علنا دشنام میده کاری ممی کنه که اهل خلاف هم به ما اهل بیت دشنام بدن و هر کس به ما دشنام بده به خدا دشنام داده و این در حد کفر است)

با استناد به احادیث تقیه و حدیث فوق دقیقا مشخص میشه که لعن و سب در ملاعام جایز نیست و مورد نکوهش قرآن و اهل بیت علیهم السلام است و حتی شخص لعن کننده مورد لعن امام معصوم واقع شده است !!!

حال چطور ابو راجح که اینکارو میکرده و آیات و احادیث رو در نظر نگرفته و خلاف سیره و سنت قرآن و اهل بیت علیهم السلام عمل میکرده مورد عنایت امام زمان عج واقع شده و حضرت به بالینش اومدن و خوبش کردن ؟؟؟!!!

یعنی حضرت کارشو تایید کردن ؟؟؟؟؟!!!!!

اینکه با آیات و روایات جور در نمیاد !!!

ممنون میشم پاسخ قانع کننده بدین ...:Gol:

با تشکر

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد محسن

IVI.@.H.D.I;599176 نوشت:
با سلام و عرض احترام خدمت شما

داستانی در کتاب بحار الانوار علامه مجلسی ره آمده راجع به شخصی بنام ابوراجح حمامی حلی که خدمت امام زمان علیه السلام شرفیاب شده :
« اینکه این شخص علناً دشمنان اهل بیت و غاصبین حق امیرالمومنین و قاتلین فاطمه زهرا سلام الله علیها را به اسم لعن میکرد . یک روز خبر میرسه به حاکم شهر حله که سنی ناصبی متعصبی بنام مرجان بوده که ابوراجح حمامی خلفا و امامان تو رو لعن و توهین میکنه . حاکم حله دستور میده دستگیرش کنن و کلی شکنجه های طاقت فرسا و سخت روش اعمال میکنن و در کوچه بازار های حله میگردوننش و کلی میزننش تا اینکه دیگه داشته میمرده (از شدت جراحات) که نزدیکان و فامیلاش میان خواهش و تمنا میکنن از مامورین حاکم که ولش کنین دیگه نزنینش داره میمیره بگذارید ببریمش که تو خونمون بمیره .
میبرنن بدن غرق بخون ابوراجح رو میذارن تو یه اتاقی و درشو میبندن تا صبح ببرن دفنش کنن .
که بعد امام زمان عج میان بالا سرشو و عنایت بهش میشه تا اینکه بدنش کاملا سالم میشه و بلند میشه میبینه تو اتاق کسی نیست ! »

بعضی اتفاقات این داستان با اصول اعتقادی شیعه در تعارضه !

مثلا اینکه همین جناب ابوراجح بصورت علنی و به اسم (!) خلفای غاصب را لعن میکرده ! ، این جریان با لزوم تقیه جور در نمیاد !!! اینهمه حدیث در مورد لزوم تقیه از معصومین علیهم السلام رسیده بعضیاش هم خیلی تنده !! اینکه « کسی که تقیه ندارد دین ندارد و ... » این جناب ابو راجح اصلا تقیه نداشته !!!!!

یا حدیثی از امام صادق علیه السلام :
اومدن به امام ششم خبر دادن که یک نفر در مسجد علنا دشمنان شما رو سب میکنه . حضرت فرمودند : او را چه میشود ، خدا او را لعنت کند که باعث دردسر برای ماست .
و حضرت استناد میکنن به آیه قرآن (108 انعام ) و میفرمایند اگر کسی به ولی خدا دشنام دهد خدا را دشنام داده و این در حد کفر است . (یعنی این شخص که علنا دشنام میده کاری ممی کنه که اهل خلاف هم به ما اهل بیت دشنام بدن و هر کس به ما دشنام بده به خدا دشنام داده و این در حد کفر است)

با استناد به احادیث تقیه و حدیث فوق دقیقا مشخص میشه که لعن و سب در ملاعام جایز نیست و مورد نکوهش قرآن و اهل بیت علیهم السلام است و حتی شخص لعن کننده مورد لعن امام معصوم واقع شده است !!!

حال چطور ابو راجح که اینکارو میکرده و آیات و احادیث رو در نظر نگرفته و خلاف سیره و سنت قرآن و اهل بیت علیهم السلام عمل میکرده مورد عنایت امام زمان عج واقع شده و حضرت به بالینش اومدن و خوبش کردن ؟؟؟!!!

یعنی حضرت کارشو تایید کردن ؟؟؟؟؟!!!!!

اینکه با آیات و روایات جور در نمیاد !!!

ممنون میشم پاسخ قانع کننده بدین ...:Gol:

با تشکر


بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و تشکر از شما پرسشگر محترم
می بایست گفت که به هر نقل تاریخی خصوصا اگر دارای مستندات قوی نباشد، نمی توان اعتماد کرد. با این حال داستان مذکور دارای دو بعد است. یک بعد آن اهانت و توهین این شخص به خلفای مورد احترام اهل سنت و ماجرای صدماتی است که بر او وارد شد. که البته می تواند واقعیت داشته باشد،اما بخش دوم ماجرا مربوط به حضور امام زمان بر بالین این شخص و شفای او از زخم ها و صدمات است که البته نمی توان به طور حتم آن را پذیرفت و می بایست مستندات قوی ای بر آن ارایه کرد. در نتیجه صرف نقل ماجرا در بعضی از کتاب های روایی دلیل نمی شود که ما حتما آن را قبول کنیم.
و اما حق با شما پرسشگر است که ما شیعیان نباید از راه دشنام دادن به اعتقادات اهل تسنن، اهداف خویش را پیش ببریم.شیعیان به دلایل عاطفی از نحوه رفتاری که به هر دلیل و توجیهی با اهل بیت پیامبر صلوات الله علیه صورت گرفت،برخورد های خصمانه ای را در برابر اعتقادات اهل سنت پیش گرفتند و امروزه می بینیم نتیجه بسیاری از تندروی ها که ریشه ای کهن دارد، موجب صف بندی متمایزی میان ما و تمام اهل سنت شده که گاهی ممکن است حتی از جرقه ای کوچک، آتش عظیمی شعله گیرد و جغرافیای جهان اسلام را تغییر دهد.
پس وظیفه اصلی ما تعلیم محکمات دین و اخلاق از پیشوایان دینی که اهل بیت پیامبر صلوات الله علیه هستند می باشد و می بایستی آن بزرگواران را الگوی رفتاری خود قرار دهیم و مجبور نیستیم هر چه در نیت داریم بر زبان بیاوریم که در این صورت گاهی متاسفانه حق و ناحق با هم مخلوط می شود و جنگی بی حاصل در می گیرد و خون افراد بی گناه بر زمین ریخته می شود.
ما باید توجه کنیم برادران اهل تسنن نیز چون ما به اصول دین معتقد و اهل نماز و قبله اند پس در پیروی از اصول ما با آنان شریک هستیم و اگر اختلافی در فروع داریم، می بایست با زبان منطق مطرح کنیم که زبان فحش زبان عجز و ناتوانی و نتیجه اش آتش افروزی و اختلاف و تفرقه است.
امامان ما در زمانی زندگی می کردند که حتی بدترین دشمنان نیز حضور داشتند. اما شیوه رفتاری اولیای حق رنگ الهی داشته با اخلاق کریمانه به اصلاح مخالفین خود می پرداختند.
از قول حضرت آیت الله العظمی بروجردی رحمت الله علیه که یکی از پایه گذاران تقریب شیعه و سنی بوده نقل شده که وظیفه ما شیعیان این است که دست از اختلاف با برادران اهل سنت بر داریم و از رونق گرفتن مجدد مباحث مربوط به مرجعیت سیاسی اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین که زمانش گذشته و طرح دوباره آن دستاوردی جز تفرقه و اختلاف ندارد،جلو گیری کنیم و به مرجعیت دینی و علمی و اخلاقی معصومان سلام الله علیهم اجمعین فکر و اصول زندگی مان را بر همان اساس بنیان کنیم.
در پایان این تذکر لازم است که آیه 108 سوره انعام ارتباطی با بحث ندارد و در باره مشرکین است نه مسلمانان.در آیه مذکور خدای متعال به مسلمانان توصیه می کند که نباید به معبود آن ها دشنام دهند که آنان از روی کینه و جهل به خدای متعال دشنام می دهند.
و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته

[="Navy"]

محسن;600698 نوشت:
از قول حضرت آیت الله العظمی بروجردی رحمت الله علیه که یکی از پایه گذاران تقریب شیعه و سنی بوده نقل شده که وظیفه ما شیعیان این است که دست از اختلاف با برادران اهل سنت بر داریم و از رونق گرفتن مجدد مباحث مربوط به مرجعیت سیاسی اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین که زمانش گذشته و طرح دوباره آن دستاوردی جز تفرقه و اختلاف ندارد،جلو گیری کنیم

سلام
لطف می فرمایید منبع این سخن را از کتب خود آیت الله بروجردی برای ما بیاورید؟
مگر می شود در مورد مرجعیت سیاسی اهل بیت بحث نکرد با توجه به آیات فراوان قرآن مربوط به مرجعیت سیاسی اهل بیت و ادله متقنی که در کتب اهل سنت مربوط به مرجعیت سیاسی اهل بیت وارد شده؟
ثانیا بحث علمی منافاتی با وحدت ندارد و وحدت بدان معنا نیست که ما بحث علمی که مربوط به مجعیت سیاسی اهل بیت است را کنار بگذاریم
شهيد مطهرى در زمينه ارائه برداشتِ غلط از وحدت اسلامى مى نويسند: «ايراد دوم اين است كه با طرح و بحث اين مسائل تكليف اتّحاد اسلامى چه مى شود؟ آن چه بر سر مسلمين آمد، شوكت آنها را گرفت و آن ها را زير دست و تو سرى خور ملل غير مسلمان قرار داد، همين اختلافات فرقه اى است ... آيا طرح اينگونه بحث ها كمك به هدف هاى استعمارى نيست؟

جواب اين است كه بدون شك نياز مسلمين به اتّحاد و اتّفاق از مبرمترين نيازهاست و درد اساسى جهان اسلام همين كينه هاى كهنه ميان مردم مسلمان است. دشمن هم همواره از همينها استفاده مى كند.

امّا به نظر مى رسد كه اعتراض كننده در مفهوم «اتّحاد اسلامى» دچار اشتباه شده است.

مفهوم اتّحاد اسلامى كه در صد سال اخير ميان علماء و فضلاء مؤمن و روشنفكر اسلامى از اصول اعتقادى و يا غير اعتقادى خود صرفنظر كنند و به اصطلاح مشتركات همه فرق را بگيرند و مختصّات همه را كنار بگذارند، چه اين كار، نه منطقى است و نه عملى.

چگونه ممكن است از پيروان يك مذهب تقاضا كرد كه به خاطر مصلحت حفظ وحدت اسلام و مسلمين از فلان اصل اعتقادى يا عملى خود كه به هر حال به نظر خود آن را جزء متن اسلام مى داند صرف نظر كند؟ در حكم اين است كه از او بخواهيم به نام اسلام از جزئى از اسلام چشم بپوشد ... .

ما خود شيعه هستيم و افتخار پيروى اهل البيت(عليهم السلام) را داريم، كوچكترين چيزى حتّى يك مستحبّ و يا مكروه كوچك را قابل مصالحه نمى دانيم، نه توقّع كسى را در اين زمينه مى پذيريم و نه از ديگران انتظار داريم كه به نام مصلحت و به خاطر اتّحاد اسلامى از يك اصل از اصول خود دست بردارند آنچه ما انتظار و آرزو داريم اين است كه محيط حسن تفاهم به وجود آيد تا ما كه از خود اصول وفروعى داريم، فقه، حديث، كلام، فلسفه وادبيات داريم، بتوانيم كالاى خود را به عنوان بهترين كالا عرضه بداريم تا شيعه بيش از اين در حال انزوا به سر نبرد و بازارهاى مهم جهان اسلامى به روى كالاى نفيس معارف اسلامى شيعى بسته نباشد. اخذ مشتركات اسلامى و طرد مختصّات هر فرقه اى نوعى خرق اجماع مركّب است، محصول آن چيزى است كه قطعاً غير از اسلام واقعى است زيرا بالاخره مختصّات يكى از فرق، جزء متن اسلام است و اسلام مجرّد از همه اين مشخصّات و مميّزات و مختصّات، وجود ندارد.

گذشته از همه اين ها طراحان فكر عالى اتحاد اسلامى كه در عصر ما مرحو آية اللّه العظمى برجردى (قدس سره)در شيعه وعلامه شيخ عبد المجيد سليم وعلامه شيخ محمود شلتوت در اهل تسنن در رأس آن قرار داشتند چنان طرح را در نظر نداشتند.

آنچه كه آن بزرگان در نظر داشتند اين بود كه فرقه هاى اسلامى در عين اختلافاتى كه دركلام، فقه و غيره باهم دارند به واسطه مشتركات بيشترى كه در ميان آن ها هست مى توانند در مقابل دشمنان خطرناك اسلام دست برادرى بدهند وجبهه واحدى تشكيل دهند. اين بزرگان هرگز در فكر طرح وحدت مذهبى تحت عنوان وحدت اسلامى كه هيچگاه عملى نيست نبودند.

در اصطلاحات معمولى عرف، فرق است ميان حزب واحد و جبهه واحد، وحدت حزبى ايجاب مى كند كه افراد از نظر فكر و ايدئولوژى و راه و روش و بالاخره همه خصوصيّات فكرى به استثناء مسائل شخصى يك رنگ و يك جهت باشند.

امّا معنى وحدت جبهه اينست كه احزاب و دسته جات مختلف در عين اختلاف در مسلك و ايدئولوژى و راه و روش، بهواسطه مشتركاتى كه ميان آن ها هست در مقابل دشمن مشترك، در يك صف، جبهه بندى كنند.

و بديهى است كه صف واحد در برابر دشمن تشكيل دادن با اصرار در دفاع از مسلك خود و انتقاد از مسلكهاى برادر و دعوت ساير برادران هم جبهه به مسلك خود به هيچ وجه منافات ندارد.

آنچه مخصوصاً مرحوم آيت اللّه العظمى بروجردى بدان مى انديشيد اين بود كه زمينه را براى پخش و انتشار معارف اهل البيت(عليهم السلام) در ميان برادران اهل سنت فراهم كند و معتقد بود كه اين كار، جز با ايجاد حسن تفاهم، امكان پذير نيست، توفيقى كه آن مرحوم در طبع برخى كتب فقهى شيعه در مصر به دست خود مصريان در اثر حسن تفاهمى كه به وجود آورده بود كسب كرد از مهمترين موفقيتهاى علماء شيعه است. جزاه اللّه عن الإسلام والمسلمين خير الجزاء.

به هر حال طرفدارى از تز «اتّحاد اسلامى» ايجاب نمى كند كه در گفتن حقايق كوتاهى شود، آن چه نبايد صورت گيرد، كارهايى است كه احساسات و تعصّبات و كينه هاى مخالف را بر مى انگيزد، امّا بحث علمى سروكارش با عقل و منطق است، نه عواطف و احساسات.[/]

اتفاقا آیه 108 انعام مربوط میشه به تقیه و حرمت توهین به مقدسات دیگران حتی اگر مشرک و بت پرست باشند .

در حدیثی که ازامام صادق علیه السلام منقول است :
« شخصی نزد امام صادق علیه السلام شرفیاب شد و به ایشان عرضه داشت : یا بن رسول الله ! شخصی در مسجد علنا دشمنان شما را سب میکند . حضرت فرمودند : او را چه میشود خدا او را لعنت کند که باعث دردسر برای ماست .

سپس حضرت استناد میکنند به آیه 108 انعام .

و میفرمایند : اگر کسی به ولی خدا دشنام دهد به خدا دشنام داده و این در حد کفر است . ( یعنی این شخص باعث میشود که اهل خلاف و پیروان خلفا نیز به ما اهل بیت توهین کنند ، اگر کسی به ما توهین کند به خدا توهین کرده که این کفر محض است . )

ملاصدرا;600709 نوشت:
به هر حال طرفدارى از تز «اتّحاد اسلامى» ايجاب نمى كند كه در گفتن حقايق كوتاهى شود، آن چه نبايد صورت گيرد، كارهايى است كه احساسات و تعصّبات و كينه هاى مخالف را بر مى انگيزد، امّا بحث علمى سروكارش با عقل و منطق است، نه عواطف و احساسات.

تعریفی که حضرت اقا از وحدت دارد نیز همین هست و فرمودند وحدت را هم تعریف کرده ایم و به این معنا نیست که مذاهب اسلامی دست از عقاید خود بردارند لذا اگر ما خود را تابع اهل بت می دانیم باید بفهمیم و بدانیم اهل بیت هرگز در مقابل حق خود سکوت نکرده اند مضاف بر اینکه در ایه 159 سوره بقره افرادی را که منکر حق و حقیت شده باشند را مورد لعنت خود قرار داده است لذا تبیین حقیقت امری ملزم برای رسیدن به لقا الله هست کما اینکه خداوند می فرماید ولاتلبوا الحق بالباطل اگر قرار باشد حق را نگویم پس باید حق را با باطل دربیامیزیم که در این صورت مردم را بر صراط و منهاج شیطان دعوت کرده ایم و نه اسلام

IVI.@.H.D.I;599176 نوشت:
مثلا اینکه همین جناب ابوراجح بصورت علنی و به اسم (!) خلفای غاصب را لعن میکرده ! ، این جریان با لزوم تقیه جور در نمیاد !!! اینهمه حدیث در مورد لزوم تقیه از معصومین علیهم السلام رسیده بعضیاش هم خیلی تنده !! اینکه « کسی که تقیه ندارد دین ندارد و ... » این جناب ابو راجح اصلا تقیه نداشته !!!!!

سلام

پس از منظر شما زیارت عاشورا هم بر باطل هست زیرا اهل بیت تقیه نکرده اند و دشمنان دین و مقدسات اهل سنت را به مصداق لعن کرده اند

قران هم به اندازه شما نفهمیده که به مصداق ابولهب را مورد طعن و لعن قرار داده

اولا که قران سب را و ان هم در شرایط خاص مورد طعن قرار داده و ان هم مربوط به بت ها هست ثانیا خود قران اهل سب هست لذا مصداق نومن ببعض و نکفر ببعض نباشیم

إِذَا رَأَيْتُمْ أَهْلَ الرَّيْبِ وَ الْبِدَعِ مِنْ بـَعْدِى فَأَظْهِرُوا الْبَرَاءَةَ مِنْهُمْ وَ أَكْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ وَ الْقَوْلَ فِيهِمْ وَ الْوَقِيعَةَ وَ بَاهِتُوهُمْ كـَيـْلَا يـَطـْمـَعـُوا فـِى الْفـَسـَادِ فـِى الْإِسْلَامِ وَ يَحْذَرَهُمُ النَّاسُ وَ لَا يَتَعَلَّمُوا مِنْ بِدَعِهِمْ يَكْتُبِ اللَّهُ لَكُمْ بِذَلِكَ الْحَسَنَاتِ وَ يَرْفَعْ لَكُمْ بِهِ الدَّرَجَاتِ فِى الْآخِرَةِ

حـضـرت صـادق عـليـه السـلام حـديث شده است كه فرمود: رسولخدا (صلی الله علیه و اله) فرموده است :
هـرگـاه پـس از مـن اهـل ريـب و بـدعـت را ديديد بيزارى خود را از آنها آشكار كنيد، و بسيار بـآنـهـا دشـنـام دهـيـد، ودربـاره آنـه بـد گـوئيـد، و آنـهـا را بـا بـرهـان و دليـل خـفـه كـنـيـد كه (نتوانند در دل مردم القاء شبهه كنند و) نتوانند بفساد در اسلام طمع كـنـنـد، و درنـتـيـجـه مـردم از آنـهـا دورى كـنند و بدعتهاى آنها را ياد نگيرند، و خداوند دربـرابـر ايـن كـار بـراى شما حسنات بنويسد و درجات بنويسد و درجات شما را در آخرت بالا برد .

اصول كافى جلد2 صفحه :375 ( کتاب الایمان و الکفر - باب مجالسه اهل المعاصی )

IVI.@.H.D.I;600780 نوشت:
اتفاقا آیه 108 انعام مربوط میشه به تقیه و حرمت توهین به مقدسات دیگران حتی اگر مشرک و بت پرست باشند .

عجب تقیه ای که خداوند در ایات دیگر کفار و منافقین و یهودیان را مورد سب و لعن قرار می دهد، تبت یدی ابی لهب، یهودیان را هم کلاب و حمار می خواند عجب تقیه ایییییییییییی!!!

متاسفانه ما عادت کرده ایم ایات و روایات را گزینشی انتخاب کنیم

لعن امام موسی کاظم انقدر ملموس و واضح و علنی و صریح هست که در مصادر اهل سنت و شیعه موجود است و این مسئل موید این می باشد تبری به اظهار هیچ مشکلی ندارد و ثواب بسیاری هم دارد لذا دلیل ما به علنی بودن ان این است که در مصادر اهل خلاف هم موجود است لذا اگر در خفا بوده چگونه اهل سنت انرا نقل کرده اند؟

والا این شما هستید که گزینشی انتخاب میکنید !!!!

بله ما ده ها روایت داریم در مورد تبری و لعن و برائت از دشمنان

و همچنین آیات زیادی در مورد برائت از کفار و مشرکین و منافقین و دشمنان اسلام

دقیقا مثل آیه 108 انعام که میفرماید : « به کسانی که غیر خدا را دشنام میدهند دشنام ندهید تا آنان نیز از روی جهل و کینه به خدای شما دشنام دهند .» آیا این آیه شریفه میفرماید ، اصلا به مشرکان و بت پرستان توهین نکنید ؟؟؟؟ یا میفرماید جایی توهین نکنید که به گوششان برسد و آنها هم به شما و مقدساتتان توهین کنند .

نکنه جناب منتظر شما قصد دارید آیه قرآن رو رد کنید !!!! ( البته از شما هیچ بعید نیست !!!)

اینم حدیث امام صادق علیه السلام در مورد اینکه لعن و دشنام و توهین به خلفا مورد رضایت ایشان نیست و حتی شخص توهین کننده را مورد لعن قرار داده اند ! :::

« قيل للصادق علیه السلام : يا ابن رسول الله ! إنا نرى في المسجد رجلا يعلن بسب أعدائكم ويسبهم فقال: ما له لعنه الله تعرض بنا قال الله " ولا تسبوا الذين يدعون " الاية (1) قال: وقال الصادق عليه السلام في تفسير هذه الاية: لا تسبوهم فانهم يسبوا عليكم ،: فقال: من سب ولي الله فقد سب الله »

( شخصی به امام صادق علیه السلام عرضه داشت : یا بن رسول الله ! ما می بینیم شخصی را در مسجد دشمنان ما را علنا و به اسم سب میکند ، حضرت فرمود : او را چه میشود ؟ خدا او را لعنت کند که باعث دردسر برای ماست . خداوند فرمود : (( و به کسانی که غیر خدا را پرستش میکنند دشنام ندهید ... )) ، سپس امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمودند : به آنها دشنام ندهید تا آنها نیز به شما دشنام ندهند ، پس امام فرمودند : هر کس به ولی خدا دشنام دهد پس به خدا دشنام داده است .

::: اعتقادات الامامیه شیخ صدوق ، ص 107 / بحار الانوار ، ج 71 ، ص 217 / تفسیر عیاشی ، ج 1 ، ص 373 - 374 / تفسیر الصافی ، ج 2 ، ص 147 - 148 :::
----------------------------------------------------
(1) : انعام ، 108 :Gol:
----------------------------------------------------

ملاصدرا;600709 نوشت:

سلام
لطف می فرمایید منبع این سخن را از کتب خود آیت الله بروجردی برای ما بیاورید؟
مگر می شود در مورد مرجعیت سیاسی اهل بیت بحث نکرد با توجه به آیات فراوان قرآن مربوط به مرجعیت سیاسی اهل بیت و ادله متقنی که در کتب اهل سنت مربوط به مرجعیت سیاسی اهل بیت وارد شده؟
ثانیا بحث علمی منافاتی با وحدت ندارد و وحدت بدان معنا نیست که ما بحث علمی که مربوط به مجعیت سیاسی اهل بیت است را کنار بگذاریم
شهيد مطهرى در زمينه ارائه برداشتِ غلط از وحدت اسلامى مى نويسند: «ايراد دوم اين است كه با طرح و بحث اين مسائل تكليف اتّحاد اسلامى چه مى شود؟ آن چه بر سر مسلمين آمد، شوكت آنها را گرفت و آن ها را زير دست و تو سرى خور ملل غير مسلمان قرار داد، همين اختلافات فرقه اى است ... آيا طرح اينگونه بحث ها كمك به هدف هاى استعمارى نيست؟

جواب اين است كه بدون شك نياز مسلمين به اتّحاد و اتّفاق از مبرمترين نيازهاست و درد اساسى جهان اسلام همين كينه هاى كهنه ميان مردم مسلمان است. دشمن هم همواره از همينها استفاده مى كند.

امّا به نظر مى رسد كه اعتراض كننده در مفهوم «اتّحاد اسلامى» دچار اشتباه شده است.

مفهوم اتّحاد اسلامى كه در صد سال اخير ميان علماء و فضلاء مؤمن و روشنفكر اسلامى از اصول اعتقادى و يا غير اعتقادى خود صرفنظر كنند و به اصطلاح مشتركات همه فرق را بگيرند و مختصّات همه را كنار بگذارند، چه اين كار، نه منطقى است و نه عملى.

چگونه ممكن است از پيروان يك مذهب تقاضا كرد كه به خاطر مصلحت حفظ وحدت اسلام و مسلمين از فلان اصل اعتقادى يا عملى خود كه به هر حال به نظر خود آن را جزء متن اسلام مى داند صرف نظر كند؟ در حكم اين است كه از او بخواهيم به نام اسلام از جزئى از اسلام چشم بپوشد ... .

ما خود شيعه هستيم و افتخار پيروى اهل البيت(عليهم السلام) را داريم، كوچكترين چيزى حتّى يك مستحبّ و يا مكروه كوچك را قابل مصالحه نمى دانيم، نه توقّع كسى را در اين زمينه مى پذيريم و نه از ديگران انتظار داريم كه به نام مصلحت و به خاطر اتّحاد اسلامى از يك اصل از اصول خود دست بردارند آنچه ما انتظار و آرزو داريم اين است كه محيط حسن تفاهم به وجود آيد تا ما كه از خود اصول وفروعى داريم، فقه، حديث، كلام، فلسفه وادبيات داريم، بتوانيم كالاى خود را به عنوان بهترين كالا عرضه بداريم تا شيعه بيش از اين در حال انزوا به سر نبرد و بازارهاى مهم جهان اسلامى به روى كالاى نفيس معارف اسلامى شيعى بسته نباشد. اخذ مشتركات اسلامى و طرد مختصّات هر فرقه اى نوعى خرق اجماع مركّب است، محصول آن چيزى است كه قطعاً غير از اسلام واقعى است زيرا بالاخره مختصّات يكى از فرق، جزء متن اسلام است و اسلام مجرّد از همه اين مشخصّات و مميّزات و مختصّات، وجود ندارد.

گذشته از همه اين ها طراحان فكر عالى اتحاد اسلامى كه در عصر ما مرحو آية اللّه العظمى برجردى (قدس سره)در شيعه وعلامه شيخ عبد المجيد سليم وعلامه شيخ محمود شلتوت در اهل تسنن در رأس آن قرار داشتند چنان طرح را در نظر نداشتند.

آنچه كه آن بزرگان در نظر داشتند اين بود كه فرقه هاى اسلامى در عين اختلافاتى كه دركلام، فقه و غيره باهم دارند به واسطه مشتركات بيشترى كه در ميان آن ها هست مى توانند در مقابل دشمنان خطرناك اسلام دست برادرى بدهند وجبهه واحدى تشكيل دهند. اين بزرگان هرگز در فكر طرح وحدت مذهبى تحت عنوان وحدت اسلامى كه هيچگاه عملى نيست نبودند.

در اصطلاحات معمولى عرف، فرق است ميان حزب واحد و جبهه واحد، وحدت حزبى ايجاب مى كند كه افراد از نظر فكر و ايدئولوژى و راه و روش و بالاخره همه خصوصيّات فكرى به استثناء مسائل شخصى يك رنگ و يك جهت باشند.

امّا معنى وحدت جبهه اينست كه احزاب و دسته جات مختلف در عين اختلاف در مسلك و ايدئولوژى و راه و روش، بهواسطه مشتركاتى كه ميان آن ها هست در مقابل دشمن مشترك، در يك صف، جبهه بندى كنند.

و بديهى است كه صف واحد در برابر دشمن تشكيل دادن با اصرار در دفاع از مسلك خود و انتقاد از مسلكهاى برادر و دعوت ساير برادران هم جبهه به مسلك خود به هيچ وجه منافات ندارد.

آنچه مخصوصاً مرحوم آيت اللّه العظمى بروجردى بدان مى انديشيد اين بود كه زمينه را براى پخش و انتشار معارف اهل البيت(عليهم السلام) در ميان برادران اهل سنت فراهم كند و معتقد بود كه اين كار، جز با ايجاد حسن تفاهم، امكان پذير نيست، توفيقى كه آن مرحوم در طبع برخى كتب فقهى شيعه در مصر به دست خود مصريان در اثر حسن تفاهمى كه به وجود آورده بود كسب كرد از مهمترين موفقيتهاى علماء شيعه است. جزاه اللّه عن الإسلام والمسلمين خير الجزاء.

به هر حال طرفدارى از تز «اتّحاد اسلامى» ايجاب نمى كند كه در گفتن حقايق كوتاهى شود، آن چه نبايد صورت گيرد، كارهايى است كه احساسات و تعصّبات و كينه هاى مخالف را بر مى انگيزد، امّا بحث علمى سروكارش با عقل و منطق است، نه عواطف و احساسات.


بسم الله الرحمن الرحیم
این نکته را نباید فراموش کنیم که حضرت آیت الله بروجردی رحمت الله علیه از پرچم داران تقریب میان مذاهب اسلامی در عصر حاضر بودند و این نکته در زندگی ایشان بسیار شاخص بوده است و به هیچ وجه قابل انکار نیست.علاوه، اجماعی که آن مرجع راحل بر سر کلیات اصول اسلامی با همه فرقه ها داشتند و نیز تلاش های بسیاری مبنی بر همکاری تفاهم آمیز با بزرگان دانشگاه الازهر مصر هم چون شیخ شلتوت و محمد عبده و ... داشتند، نقل تاریخی مستندی است و داستان آن در کتاب های بسیاری ذکر شده است.علاوه شاگردان آن بزرگوار هم چون آیت الله واعظ زاده خراسانی و مرحوم آیت الله مهدوی کنی و دیگران متواترا نقل کرده اند که از نظر حضرت آیت الله بروجردی، پرداختن به مباحث سیاسی مربوط به امر خلافت مثل سر بی صاحب تراشیدن است یعنی دیگر خلافتی وجود ندارد که بخواهیم منازعاتی جدی بر سر آن داشته باشیم و در مقام اثبات این موضوع بر آییم که خلافت حق چه کسی بوده است و این مسئله را مستندی برای تفرقه و درگیری قرار دهیم.در حالی که پیامبر بزرگوار اسلام در حدیث ثقلین تکلیف مسلمانان را روشن کرده اند و امروزه این موضوع ناظر به مرجعیت دینی و علمی معصومین سلام الله علیهم اجمعین است.
و اما شما پرسشگر محترم لازم است به مقدمه کتاب جامع الاحادیث آن مرجع بزرگ مراجعه کنید و این مطالب به تفصیل در آن جا بیان شده است. در ضمن پایگاه اطلاع رسانی آیت الله بروجردی اشاره هایی به مبنای ایشان کرده است.

رایت

بسم الله الرحمن الرحیم
کاربران گرامی لطف کنند از طرح هر گونه مباحثی که موجب نفرت و کینه و تفرقه میان مسلمانان می شود، خصوصا در عصر حاضر به شدت خود داری کنند و آگاه باشند سیاست جمهوری اسلامی بر ایجاد وحدت و همدلی است. و البته بدانند این نوع حساسیت ها و حتی ابراز احساسات نسبت به اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین که منجر به توهین به مقدسات سایر فرقه ها شود، به هیچ وجه مورد قبول آن بزرگواران نبوده و آنان راضی نیستند که شیعیان به بهانه دفاع از آنان به توهین و به کار بردن الفاظ رکیک به دیگران؛ متوسل شوند.اگر در زندگی شخصی و حتی اجتماعی اهل بیت دقت کنیم،این گونه رفتارها از آن بزرگواران دیده نشده است.
همه مسلمانان از همه فرقه ها و مذاهب به جز تکفیری ها و آنانی که افکار خوارجی دارند،اهل قبله اند و به آداب و سنن اسلامی پای بند و همین مقدار برای برادری و اتحاد کفایت می کند. ما شیعیان باید به شدت مراقب رفتار خود باشیم و از ایجاد بهانه هایی که موجب می شود جان و مال شیعیان دیگر نقاط دنیا به خطر بیفتد،پرهیز کنیم.به هر حال شیعه باید آیینه اخلاق و الگوی رفتار اسلامی باشد و از مجادلات بیهوده خود داری کند. اگر چه راه مباحثات علمی و منطقی برای قانع کردن دیگر افرادی که به نوعی دوست دار حقایق اند،همیشه باز بوده و خواهد بود و هیچ کسی با این روش مخالف نیست. والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.

موضوع قفل شده است