جمع بندی قرآن و حجت خدا

تب‌های اولیه

51 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
قرآن و حجت خدا

سلام

چگونه با استفاده از قران کریم میتوان اثبات کرد جهان هرگز بدون حجت خدا نبوده و نخواهد بود ؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد محسن

فتا 1;598024 نوشت:
[=times new roman]سلام

چگونه با استفاده از قران کریم میتوان اثبات کرد جهان هرگز بدون حجت خدا نبوده و نخواهد بود ؟


بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و تشکر از شما پرسشگر گرامی
باید گفت در کتاب خدا آیات صریحی وجود دارد مبنی بر این که جهان بدون وجود حجت یا راهنما پایدار نخواهد بود و این هادیان امت اند که خدای متعال به واسطه آن ها مبدا و معادی منظور و همه انسان ها را به شناخت ایشان موظف کرده است.
البته باید گفت که در یک پاسخ محدود نمی توان به موضوع هدایت انسان ها از آغاز ظهور آدم که خود اولین پیامبر و هادی بشر بود تا ختم هدایت پیامبری خاتم و ادامه آن از طرف اهل بیت پاکش پرداخت که خود نیاز مند مراجعه و مطالعه کتاب های بسیار است. اما این اندک را می توان در باره تکلیف مسلمانان که متدین به آخرین و کامل ترین دین الهی اند بیان و وضع آنان را تا زمان قیامت به روشنی ترسیم کرد. زیرا همگان می دانیم اسلام آخرین دین الهی برای بشر تا زمان بر پایی قیامت است. پس لزوما باید بر این نکته تامل کنیم پس تکلیف مسلمانان پس از رحلت پیامبر صلوات الله علیه چه می شود و خط هدایت چگونه استمرار می یابد؟ زیرا بدون حضور حجت خدا هر چند ممکن است احکام الهی که از طرف رسول خدا صلوات الله علیه به دست مسلمانان رسیده پا بر جا باشد، اما به حکم عقل و حتی قضاوت عرفی نمی توان چنین پایداری را حتی در زمانی بسیار کوتاه تصور کردزیرا با گذشت زمان هر گونه آسیبی به احکام دین متصور در. خصوصا انسان های شیطان صفت به طور مستمر در فکر تغییر دین و انحراف حق اند پس نمی توان پذیرفت بدون وجود راهنما هیچ حکم یا دستور شرعی از مسیر اولیه اش خارج نشود. به همین دلیل رسول خدا صلوات الله علیه در آخرین حج شان که به نام حجه الوداع معروف است از طرف پروردگار عالم مامور به ابلاغ امامت و استمرار خط هدایت شدند تا دین خدا از بین نرود و مردم نشانه های الهی را که همان حجت های الهی هستند به خوبی بشناسند تا خط هدایت را گم نکنند. و این چنین بود کتاب خدا در ضمن بیان آیاتی هم موضوع ابلاغ رسالت و هم موضوع کامل کردن دین را از طرف رسول خدا صلوات الله علیه به مردم اعلام کرد و فرمود:"يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ"(1)
اى پيامبر! آن چه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، كاملًا (به مردم) برسان! و اگر نكنى، رسالت او را انجام نداده‏اى! خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم، نگاه مى‏دارد و خداوند، جمعيّت كافران (لجوج) را هدايت نمى‏كند.
این آیه مربوط به ابلاغ رسالت الهی بود و در ادامه چنین رسالت عظیمی فرمود:
کرد و فرمود:"الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‏ وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دينا" (2)
امروز، دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم.
معنای ابلاغ رسالت همراه با اکمال دین، یعنی جاودانگی آن تا قیامت و این جاودانگی زمانی معنا خواهد داشت که پاسبانان به حقی از آن پاسداری کنند. راه بانانی امین و راهنمایانی آگاه و دلسوز یعنی معصومین سلام الله علیهم اجمعین که می توانند دین را از هر گونه خطری محافظت کنند.
این جا است که پیامبر صلوات الله علیه ما مور شد که مولای متقیان سلام الله علیه را به عنوان اولین ولی و هادی دین پس از خودش به مردم معرفی کند. این کار بزرگ در منطقه غدیر خم انجام شد و مسلمانان از آن روز به بعد تا زمانی برپایی قیامت با وجود امامان معصوم، راه هدایت را هرگز گم نخواهند کرد.
البته باید اضافه کرد که آیات دیگری نیز در قرآن وجود دارد که به طور صریح از مسلمانان می خواهد که در اطاعت خدا و هادیان جامعه باشند.مثل این دو آیه شریفه:
1."إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون"(3)
سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پيامبر او و آن ها كه ايمان آورده‏اند همان ها كه نماز را برپا مى‏دارند، و در حال ركوع، زكات مى‏دهند..
2."يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ "(4)
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولو الأمر (اوصياى پيامبر) را
تکلیف همه مسلمانان در این دو آیه شریفه معلوم شد که می بایست خدا و رسول و اولی الامر (معصومین سلام الله علیهم اجمعین) را اطاعت کنند تا رستگار شوند.
تفسیر این گونه آیات را باید در روایات دید که چه کسانی اولی الامر و حجت خدا هستند تا مردم موظف به پیروی از ایشان شوند؟ در این باره به یکی از روایات مراجعه می کنیم و پاسخ خود را می گیریم:
مولای متقیان سلام الله علیه نقل کرد: روزى پيامبر صلوات الله علیه بر منبر رفت و فرمود: خداوند توجهى به مردم زمين كرد و مرا از ميان آن ها برگزيد براى مرتبه دوم نگاهى نمود علي را برگزيد برادر و وزير و وارث و وصى و جانشين من در ميان امت و ولى هر مؤمنى پس از من قرار داد ...پس از من او كلمه تقوى و عروة الوثقى است. بعد پيامبر اكرم صلوات الله علیه اين آيه را قرائت كرد" يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ"(5)
مردم! اين سخن مرا حاضرين به غائبين برسانند خدايا ترا گواه مي گيرم بر آن ها. مردم! خدای متعال براى مرتبه سوم توجه نموده پس از من و برادرم على، يازده امام را يكى پس از ديگرى انتخاب كرد. هر كدام از دنيا بروند ديگرى جانشين او خواهد بود. آن ها مانند ستارگان آسمان اند هر وقت ستاره‏اى غروب كند، ستاره ديگرى مى‏درخشد. رهنمايان راه بينند كه نيرنگ نيرنگ بازان و بى‏اعتنايان به آن ها زيانى نمى‏رساند.
آن ها حجت خدا زمين و گواهان او بر خلق اند. هر كه پيرو آن ها باشد پيرو خدا است و هر كه مخالف ايشان باشد، مخالف خدا است آن ها با قرآن اند و قرآن با آن ها است از هم جدا نمى‏ شوند تا در حوض(کوثر) بر من وارد شوند.(6)

پی نوشت ها :
1. سوره مائده آیه 67
2. همان،آیه 3
3. همان،آیه 55
4. سوره نساء آیه 59
5. سوره صفّ آیه 8
6.علامه مجلسی بحار الانوار ترجمه جلد هفتم،خسروی موسی،تهران،انتشارات اسلامیه،سال 1363 خورشیدی،چاپ دوم،جلد اول،ص 234، بخش امامت

وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یفْسِدُ فِیهَا وَیسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ«البقرة/30»
و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت من در زمین جانشینی خواهم گماشت [فرشتگان] گفتند آیا در آن کسی را می‏گماری که در آن فساد انگیزد و خونها بریزد و حال آنکه ما با ستایش تو [تو را] تنزیه می‏کنیم و به تقدیست می‏پردازیم فرمود من چیزی می‏دانم که شما نمی‏دانید

فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا یشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِینَ«البقرة/251»
پس آنان را به اذن خدا شکست دادند و داوود جالوت را کشت و خداوند به او پادشاهی و حکمت ارزانی داشت و از آنچه می‏خواست به او آموخت و اگر خداوند برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر دفع نمی‏کرد قطعا زمین تباه می‏گردید ولی خداوند نسبت به جهانیان تفضل دارد

سلام

اگر حجت خدا بر روی زمین نبود همانطور که ملائکه عرض کردند زمین تباه میشد .

[="Olive"]جالب بود خوشمان امد:Kaf:[/]

[="Tahoma"][="Navy"]

فتا 1;598024 نوشت:
سلام

چگونه با استفاده از قران کریم میتوان اثبات کرد جهان هرگز بدون حجت خدا نبوده و نخواهد بود ؟


سلام
قرآن کریم می فرماید ان من امه الا خلا فیها نذیر هیچ امتی نیست مگر اینکه در آن انذار دهنده ای هست
این انذار دهنده همان حجت الهی است که در هر زمان فرد و مصداقی از آن طبق بیان قرآن کریم باید باشد
یا علیم[/]

محی الدین;598904 نوشت:
سلام
قرآن کریم می فرماید ان من امه الا خلا فیها نذیر هیچ امتی نیست مگر اینکه در آن انذار دهنده ای هست
این انذار دهنده همان حجت الهی است که در هر زمان فرد و مصداقی از آن طبق بیان قرآن کریم باید باشد
یا علیم

سلام

البته فرمایش شما صحیح است منتهی نذیر بیم دهنده است به زبان اما امام یا خلیفه خدا فقط ترساننده نیست بلکه دفع شر میکند با شمشیر . چنانچه حضرت داوود بود .

[="Tahoma"][="Navy"]

فتا 1;598938 نوشت:
سلام

البته فرمایش شما صحیح است منتهی نذیر بیم دهنده است به زبان اما امام یا خلیفه خدا فقط ترساننده نیست بلکه دفع شر میکند با شمشیر . چنانچه حضرت داوود بود .


سلام
غیر دو سه امام شیعه که شمشیر زدند بقیه شمشیر نزدند آیا نذیر الهی نبودند ؟
یا علیم[/]

محی الدین;598943 نوشت:
سلام
غیر دو سه امام شیعه که شمشیر زدند بقیه شمشیر نزدند آیا نذیر الهی نبودند ؟
یا علیم

سلام

یعنی میخواهید بگوئید ایه 251 سوره مبارکه البقره درست نیست در راس حکومت نبودن دلیل بر نجنگیدن نیست !

[="Tahoma"][="Navy"]

فتا 1;598979 نوشت:
سلام

یعنی میخواهید بگوئید ایه 251 سوره مبارکه البقره درست نیست در راس حکومت نبودن دلیل بر نجنگیدن نیست !


سلام
هیچ تلازمی بین منذر الهی بلکه امام بودن با جنگیدن نیست چه اینکه حجت الهی منحصر در حکومت ظاهریه نیست حکومت و جنگ شانی از شوون اوست که منوط به پذیرش جامعه است همانطور که هدایت ظاهریه او منوط به پذیرش افراد است در عین حال اگر همه هم نپذیرند او منصب الهی خود را از دست نمی دهد
یا علیم[/]

محی الدین;599455 نوشت:
سلام
هیچ تلازمی بین منذر الهی بلکه امام بودن با جنگیدن نیست چه اینکه حجت الهی منحصر در حکومت ظاهریه نیست حکومت و جنگ شانی از شوون اوست که منوط به پذیرش جامعه است همانطور که هدایت ظاهریه او منوط به پذیرش افراد است در عین حال اگر همه هم نپذیرند او منصب الهی خود را از دست نمی دهد
یا علیم

سلام

ظاهراً شما حجت خدا را با نذیر که انذار کننده یا پیامبر است اشتباه گرفته اید اگر منظور از حجت خدا پیامبران باشند ممکن است بفرمائید از زمان به اسمان رفتن حضرت عیسی تا بعثت پیامبر اکرم حجت خدا در روی زمین چه کسی بوده است .

فتا 1;599634 نوشت:
سلام

ظاهراً شما حجت خدا را با نذیر که انذار کننده یا پیامبر است اشتباه گرفته اید اگر منظور از حجت خدا پیامبران باشند ممکن است بفرمائید از زمان به اسمان رفتن حضرت عیسی تا بعثت پیامبر اکرم حجت خدا در روی زمین چه کسی بوده است .


سلام
منذر الهی همان حجت الهی است
بین عروج عیسی ع و نبوت نبی اکرم ص اوصیای عیسی ع این منصب را داشته اند
در روایت است که هر پیامبر اوصیایی دارد
از سلمان هم نقل است که آخرین وصی عیسی ع را قبل از پیامبر اسلام درک کرده است
یا علیم

محی الدین;599821 نوشت:
سلام
منذر الهی همان حجت الهی است
بین عروج عیسی ع و نبوت نبی اکرم ص اوصیای عیسی ع این منصب را داشته اند
در روایت است که هر پیامبر اوصیایی دارد
از سلمان هم نقل است که آخرین وصی عیسی ع را قبل از پیامبر اسلام درک کرده است
یا علیم

سلام

اما حجت به معنی دلیل برهان است و دلیل و برهان روشن و اشکار است و مطلب شما پنهان در پنهان است !

و اما سئوال بنده اینست که چگونه میتوان از طریق قران کریم این مطلب را اثبات نمود هذا برهانکم .

فتا 1;599841 نوشت:
سلام

اما حجت به معنی دلیل برهان است و دلیل و برهان روشن و اشکار است و مطلب شما پنهان در پنهان است !

و اما سئوال بنده اینست که چگونه میتوان از طریق قران کریم این مطلب را اثبات نمود هذا برهانکم .


سلام
بنده یک سوال از شما دارم ؟
آیا پیامبر اکرم ص نذیر بود یا خیر ؟
اگر نذیر بود اشکال دارد پیامبر هم باشد ؟ مقام امامت را هم داشته باشد و یا عناوین دیگر ؟
قرار نیست که حتما خود لفظ در قرآن بیاید
نذیر همان بعد انذار دهندگی پیامبر یا امام یا وصی است لذا اگر پیامبر در عصر و زمانی باشد او همان منذر است اگر امامی باشد باز همان منذر است اگر وصی هم باشد باز منذر است
پس آیه ان من امه الا خلا فیها نذیر بیانگر این معناست هرچند مصداق نذیر می تواند عناوین و مناصب الهی دیگر هم داشته باشد
خوب همه اینها در عین منذر بودن و داشتن عناوین دیگر حجت الهی هم هستند چون حجت الهی کسی است که حجت را بر مردم تمام می کند لفظ منذر و حجت از دو مصداق متفاوت سخن نمی گویند
دیگر اینکه حجت به حسب شان و منزلتش حجت است وگرنه چه بسا اکثریت آنرا نشناسند یا بعنوان حجت نشناسند همچنانکه امروزه بیش از دوسوم مردم جهان از شخصیتی بنام مهدی ع خبر ندارند
یا علیم

محی الدین;599842 نوشت:
سلام
بنده یک سوال از شما دارم ؟
آیا پیامبر اکرم ص نذیر بود یا خیر ؟
اگر نذیر بود اشکال دارد پیامبر هم باشد ؟ مقام امامت را هم داشته باشد و یا عناوین دیگر ؟
قرار نیست که حتما خود لفظ در قرآن بیاید
نذیر همان بعد انذار دهندگی پیامبر یا امام یا وصی است لذا اگر پیامبر در عصر و زمانی باشد او همان منذر است اگر امامی باشد باز همان منذر است اگر وصی هم باشد باز منذر است
پس آیه ان من امه الا خلا فیها نذیر بیانگر این معناست هرچند مصداق نذیر می تواند عناوین و مناصب الهی دیگر هم داشته باشد
خوب همه اینها در عین منذر بودن و داشتن عناوین دیگر حجت الهی هم هستند چون حجت الهی کسی است که حجت را بر مردم تمام می کند لفظ منذر و حجت از دو مصداق متفاوت سخن نمی گویند
دیگر اینکه حجت به حسب شان و منزلتش حجت است وگرنه چه بسا اکثریت آنرا نشناسند یا بعنوان حجت نشناسند همچنانکه امروزه بیش از دوسوم مردم جهان از شخصیتی بنام مهدی ع خبر ندارند
یا علیم

سلام

هیچ فرهنگ لغتی منذر را معادل حجت نمیداند و ما نمیتوانیم از خودمان تفسیر کنیم که لاجرم مصداق تفسیر به رای همین است .

منذر یعنی بیم دهنده که پیامبران را شامل میشود و حجت یعنی دلیل و برهان که شامل همه پیامبران نیست . چرا که خداوند به بسیاری از پیامبران ابلاغ میفرماید که شما فقط رسولید و لاغیر .

پس لااقل یک سوم مردم جهان از وجود حضرت مهدی (ع) اگاهند و اگر انشاء الله بیایند قطعاً دلیلی روشن خواهند داشت حال میتوانید بگوئید چند نفر از مردم از وجود حجت خدا در دوران فطرت انگونه که شما تفسیر کردید اگاهی داشته اند

[="Tahoma"][="Navy"]

فتا 1;600095 نوشت:
سلام

هیچ فرهنگ لغتی منذر را معادل حجت نمیداند و ما نمیتوانیم از خودمان تفسیر کنیم که لاجرم مصداق تفسیر به رای همین است .

منذر یعنی بیم دهنده که پیامبران را شامل میشود و حجت یعنی دلیل و برهان که شامل همه پیامبران نیست . چرا که خداوند به بسیاری از پیامبران ابلاغ میفرماید که شما فقط رسولید و لاغیر .

پس لااقل یک سوم مردم جهان از وجود حضرت مهدی (ع) اگاهند و اگر انشاء الله بیایند قطعاً دلیلی روشن خواهند داشت حال میتوانید بگوئید چند نفر از مردم از وجود حجت خدا در دوران فطرت انگونه که شما تفسیر کردید اگاهی داشته اند


سلام
احتمالا لجاجت را دوست دارید وگرنه دلیل روشن است
منذر الهی همان کسی است که با بودنش حجت الهی بر مردم برای حضور انذار دهنده ای از سوی خدا برای مردم تمام است چه اورا بشناسند و انذارش را بشنوند چه نشنوند
اگر شما هم در لغتنامه ای دیدید نبی یا امام را به معنای حجت گرفته بیاورید
بنده خدا لغتنامه چه ربطی به ارتباط عناوین و مناصب الهی با هم دارد ؟
یا علیم[/]

محی الدین;600106 نوشت:
سلام
احتمالا لجاجت را دوست دارید وگرنه دلیل روشن است
منذر الهی همان کسی است که با بودنش حجت الهی بر مردم برای حضور انذار دهنده ای از سوی خدا برای مردم تمام است چه اورا بشناسند و انذارش را بشنوند چه نشنوند
اگر شما هم در لغتنامه ای دیدید نبی یا امام را به معنای حجت گرفته بیاورید
بنده خدا لغتنامه چه ربطی به ارتباط عناوین و مناصب الهی با هم دارد ؟
یا علیم

سلام

کجایش روشن است اینکه دلیلی بر حجت همان امام باشد یا نباشد چه دلیلی دارد که منذر همان حجت الهی باشد شما برای اینکه ثابت کنید منذر همان حجت است باید دلیل منطقی داشته باشید . شما برای اینکه ثابت کنید در دوران فطرت از عیسی (ع) تا حضرت محمد (ص) منذرینی بوده اند چه دلیلی دارید یک حدیث دست و پا شکسته که دلیل نمیشود .

[="Tahoma"][="Navy"]

فتا 1;600124 نوشت:
سلام

کجایش روشن است اینکه دلیلی بر حجت همان امام باشد یا نباشد چه دلیلی دارد که منذر همان حجت الهی باشد شما برای اینکه ثابت کنید منذر همان حجت است باید دلیل منطقی داشته باشید . شما برای اینکه ثابت کنید در دوران فطرت از عیسی (ع) تا حضرت محمد (ص) منذرینی بوده اند چه دلیلی دارید یک حدیث دست و پا شکسته که دلیل نمیشود .


سلام
اگر منظور دلالت لفظ حجت باشد که گفتیم حجت آنستکه خداوند با آن بر مردم احتجاج می کند و منذر الهی همان کس است که خداوند با وجود او بر مردم احتجاج می کند چه اینکه منذر همان کسی است که اگر نباشد مردم می توانند گمراهی خویش را به عدم ارسال او مرتبط سازند حال اینکه خدای تعالی به لطفش در هر دوره و زمانی منذری بر کره ارض دارد و کسی را توانای احجاج علیه خدای تعالی نیست همچنانکه در دعای ندبه فرمود :
[=Traditional Arabic][لِئَلا] يَقُولَ أَحَدٌ لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولا مُنْذِرا
همین فراز خود بیانگر وجود اوصیاء بعنوان منذر الهی یکی بعد از دیگری و پس از انبیاست آنجا که می فرماید :
[=Traditional Arabic]كُلٌّ [وَ كُلا] شَرَعْتَ لَهُ شَرِيعَةً [=Traditional Arabic]وَ نَهَجْتَ لَهُ مِنْهَاجا وَ تَخَيَّرْتَ لَهُ أَوْصِيَاءَ [أَوْصِيَاءَهُ‏] مُسْتَحْفِظا بَعْدَ مُسْتَحْفِظٍ [مُسْتَحْفَظا بَعْدَ مُسْتَحْفَظٍ] مِنْ مُدَّةٍ إِلَى مُدَّةٍ إِقَامَةً لِدِينِكَ وَ حُجَّةً عَلَى عِبَادِكَ وَ لِئَلا يَزُولَ الْحَقُّ عَنْ مَقَرِّهِ وَ يَغْلِبَ الْبَاطِلُ عَلَى أَهْلِهِ وَ لا [لِئَلا] يَقُولَ أَحَدٌ لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولا مُنْذِرا وَ أَقَمْتَ لَنَا عَلَما هَادِيا
آنوقت علی ع را نیز پس نبی اکرم ص همان منذر الهی می داند حال اینکه از القاب و مقامات امیر مومنان لقب وصی است و او مطمئنا از مصادیق اعلای حجج الهی است:
فَلَمَّا انْقَضَتْ أَيَّامُهُ أَقَامَ وَلِيَّهُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِمَا وَ آلِهِمَا هَادِيا إِذْ كَانَ هُوَ الْمُنْذِرَ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ
امثال این بیانات و روایات و نقلهایی که قبلا عرض شد بیانگر این است که منذر الهی همان حجت است که خدای تعالی با وجود او بر بندگانش احتجاج می کند که نگویند انذاردهنده ای برای ما نفرستادی .
مطمئنا جستجوی بیشتر در روایات مارا به این معنا باورمندتر می سازد که انبیاء و اوصیاء پس از ایشان همان حجج الهی در همه دورانها بوده اند و این تفسیر آیه : ان من امه الا خلا فیها نذیر است
فتدبر ترشد
یا علیم

محی الدین;600268 نوشت:
سلام
اگر منظور دلالت لفظ حجت باشد که گفتیم حجت آنستکه خداوند با آن بر مردم احتجاج می کند و منذر الهی همان کس است که خداوند با وجود او بر مردم احتجاج می کند چه اینکه منذر همان کسی است که اگر نباشد مردم می توانند گمراهی خویش را به عدم ارسال او مرتبط سازند حال اینکه خدای تعالی به لطفش در هر دوره و زمانی منذری بر کره ارض دارد و کسی را توانای احجاج علیه خدای تعالی نیست همچنانکه در دعای ندبه فرمود :
[لِئَلا] يَقُولَ أَحَدٌ لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولا مُنْذِرا
همین فراز خود بیانگر وجود اوصیاء بعنوان منذر الهی یکی بعد از دیگری و پس از انبیاست آنجا که می فرماید :
كُلٌّ [وَ كُلا] شَرَعْتَ لَهُ شَرِيعَةً وَ نَهَجْتَ لَهُ مِنْهَاجا وَ تَخَيَّرْتَ لَهُ أَوْصِيَاءَ [أَوْصِيَاءَهُ‏] مُسْتَحْفِظا بَعْدَ مُسْتَحْفِظٍ [مُسْتَحْفَظا بَعْدَ مُسْتَحْفَظٍ] مِنْ مُدَّةٍ إِلَى مُدَّةٍ إِقَامَةً لِدِينِكَ وَ حُجَّةً عَلَى عِبَادِكَ وَ لِئَلا يَزُولَ الْحَقُّ عَنْ مَقَرِّهِ وَ يَغْلِبَ الْبَاطِلُ عَلَى أَهْلِهِ وَ لا [لِئَلا] يَقُولَ أَحَدٌ لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولا مُنْذِرا وَ أَقَمْتَ لَنَا عَلَما هَادِيا
آنوقت علی ع را نیز پس نبی اکرم ص همان منذر الهی می داند حال اینکه از القاب و مقامات امیر مومنان لقب وصی است و او مطمئنا از مصادیق اعلای حجج الهی است:
فَلَمَّا انْقَضَتْ أَيَّامُهُ أَقَامَ وَلِيَّهُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِمَا وَ آلِهِمَا هَادِيا إِذْ كَانَ هُوَ الْمُنْذِرَ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ
امثال این بیانات و روایات و نقلهایی که قبلا عرض شد بیانگر این است که منذر الهی همان حجت است که خدای تعالی با وجود او بر بندگانش احتجاج می کند که نگویند انذاردهنده ای برای ما نفرستادی .
مطمئنا جستجوی بیشتر در روایات مارا به این معنا باورمندتر می سازد که انبیاء و اوصیاء پس از ایشان همان حجج الهی در همه دورانها بوده اند و این تفسیر آیه : ان من امه الا خلا فیها نذیر است
فتدبر ترشد
یا علیم

سلام

رسلا مبشرین ومنذرین لئلا یکون للناس على الله حجة بعد الرسل وکان الله عزیزا حکیما(النساء/165)

منذرین باید دلیل یا معجزه داشته باشند تا حجت باشند .

وتلک حجتنا آتیناها إبراهیم على قومه نرفع درجات من نشاء إن ربک حکیم علیم(الانعام/83)

اینهم دلیل که امام هم میتواند حجت باشد

حال شما دلیل خود را از قران بیاورید که دیگران هم میتوانند حجت خدا باشند .

[="Tahoma"][="Navy"]

فتا 1;600323 نوشت:
سلام

رسلا مبشرین ومنذرین لئلا یکون للناس على الله حجة بعد الرسل وکان الله عزیزا حکیما(النساء/165)

منذرین باید دلیل یا معجزه داشته باشند تا حجت باشند .

وتلک حجتنا آتیناها إبراهیم على قومه نرفع درجات من نشاء إن ربک حکیم علیم(الانعام/83)

اینهم دلیل که امام هم میتواند حجت باشد

حال شما دلیل خود را از قران بیاورید که دیگران هم میتوانند حجت خدا باشند .


سلام
بالفرض که حجت باید معجزه بیاورد
ما قائلیم تمام اوصیاء قادر به انجام خوارق عادات بوده اند
همچنانکه می دانید آصف بن برخیا ع وصی حضرت سلیمان ع بود
حال ببینید قرآن در مورد وصی حضرت سلیمان ع چه می فرماید :
[سوره النمل (27): آيات 38 تا 40]
قالَ يا أَيُّهَا الْمَلَؤُا أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِها قَبْلَ أَنْ يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ (38) قالَ عِفْرِيتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِكَ وَ إِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ (39) قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَ مَنْ شَكَرَ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ (40)
ترجمه:
38- (سليمان) گفت، اى بزرگان! كداميك از شما توانايى داريد تخت او را پيش از آنكه خودشان نزد من آيند براى من بياوريد؟! 39- عفريتى از جن گفت: من آن را نزد تو مى‏آورم پيش از آنكه از مجلست برخيزى و من نسبت به آن توانا و امينم! 40- (اما) كسى كه دانشى از كتاب (آسمانى) داشت گفت، من آن را پيش از آنكه چشم بر هم زنى نزد تو خواهم آورد! و هنگامى كه (سليمان) آن را نزد خود مستقر ديد گفت: اين از فضل پروردگار من است تا مرا آزمايش كند كه آيا شكر او را بجا مى‏آورم يا كفران مى‏كنم
در حديثى از" ابو سعيد خدرى" از" پيامبر" ص چنين آمده است كه ابو سعيد مى‏گويد: من از معنى" الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ" (كه در داستان سليمان آمده) از محضرش سؤال كردم فرمود: او وصى برادرم سليمان بن داود بود، عرض كردم" وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ" از چه كسى سخن مى‏گويد، فرمود:ذاك اخى على بن ابى طالب:" او برادرم على بن ابى طالب است"!
تفسیر نمونه ذیل آیه

این نمونه قرآنی برای کسی که بخواهد باور کند اوصیاء انبیاء قادر بر معجزه و خوارق عادات بوده اند کافی است
یا علیم[/]


سلام

حجت یعنی برهان قاطع :

رُّسُلاً مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا {النساء/165}

خدای متعال رسولان مبشر ومنذر را حجت قرار داد تا بعد از آن ديگر مردم حجتى عليه خدا نداشته باشند

وحجت باطل و شکست خورده :

وَالَّذِينَ يُحَاجُّونَ فِي اللَّهِ مِن بَعْدِ مَا اسْتُجِيبَ لَهُ حُجَّتُهُمْ دَاحِضَةٌ عِندَ رَبِّهِمْ وَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ {الشورى/16}

وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَّن نَّشَاء إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ {الأنعام/83}

درتاج العروس در معنی حجت آمده :

قالَ ابن عبّاسٍ : وكُلُّ سُلْطانٍ في القُرْآنِ حُجَّةٌ . وفي )
البَصائر : إنَّما سُمِّيَ الحُجَّةُ سُلْطاناً لما لِلْحَقِّ من الهُجومِ عَلَى القُلوبِ ، لكِنَّ أكْثَرَ تَسَلُّطِه عَلَى أَهْلِ العِلْمِ والحِكْمَةِ . وقالَ اللَّيْثُ : السُّلْطان : قُدْرَةُ من جُعِلَ ذلِكَ لهُ ، وإن لم يَكُنْ مَلِكاً ، كقولك : قَدْ جَعلتُ لكَ سُلْطاناً عَلَى أَخْذِ حَقّي من فُلانٍ . وتُضَمُّ لامُهُ ، يُذَكَّرُ ويُؤَنَّثُ . وقالَ ابن السِّكِّيتِ : السُّلْطانُ مُؤَنَّثَةٌ ، يُقَالُ : قَضَتْ به عَلَيْهِ السُّلْطانُ ، وَقَدْ آمَنَتْهُ السُّلْطانُ . قالَ الأّزْهَرِيّ : ورُبَّما ذُكِّرَ السُّلْطانُ لأنَّ لَفْظَه مُذَكَّرٌ ، وقالَ الله تعالى : بسُلْطانٍ مُبينٍ . والسُّلْطانُ : الوالي وهو ذو السَّلاطَةِ ، وإطلاقُه عَلَيْهِ هو الأكْثَرُ ، يُذَكَّرُ ويُؤَنَّثُ ، وقالَ محمَّدُ بن يَزيد : هو مُؤَنَّثٌ ، وذلِكَ لأَنَّهُ في معنى الجمعِ ، أَي أَنَّهُ جمعُ سَلِيطٍ ، للدُّهْنِ ، مِثْلُ : قَفيزٍ وقُفْزانٍ ، وبَعيرٍ وبُعْرانٍ . ومن ذَكَّرَه ذَهَبَ به إِلَى معنى الواحِدِ ، قالَ الأّزْهَرِيّ : ولم يَقُلْ هذا غيرُه . كأَنَّ به يُضيءُ المُلْكُ . وفي البَصائرِ : سُمِّيَ به لتَنْويرِهِ الأَرْضَ وكَثْرَةِ الانْتِفاع به ، أَو لأَنَّه بمَعْنَى الحُجَّةِ ، وإِنَّما قِيل للخَليفَةِ : سُلْطانٌ لأنَّه ذو السُّلْطان ، أَي ذو الحُجَّة . وقِيل : لأَنَّه به تُقامُ الحُجَجُ والحُقوقُ . وقالَ أَبُو بكر : في السُّلْطانِ قولانِ : أَحَدُهما أَن يكونَ سُمِّيَ لتَسْليطِهِ ، والآخرُ أَن يكونَ سُمِّيَ لأَنَّه حُجَّةٌ من حُجَجِ الله . قُلْتُ : ويُؤَيِّدُهُ الحَديثُ : السُّلْطانُ ظِلُّ الله في الأَرْضِ يأْوي إِلَيْه كلُّ مَظْلُوم . وَقَدْ يُذَكَّرُ ، ذَهَاباً ، هو من قولِ الفَرَّاءِ : ونَصُّه : السُّلْطانُ عندَ العَرَبِ : الحُجَّةُ ، ويُذَكَّرُ ويُؤَنَّثُ ، فمن ذَكَّرَهُ ذَهَبَ به إِلَى معنى الرَّجُلِ ، ومن أَنَّثَهُ ذَهَبَ به إِلَى معنى الحُجَّةِ .

قال الفراء وما كان له عليهم من سلطان أَي ما كان له عليهم من حجة يُضِلُّهم بها إِلاَّ أَنَّا سَلَّطْناه عليهم لنعلم مَن يُؤمن بالآخرة والسُّلْطانُ الوالي .لسان العرب

محی الدین;600724 نوشت:
فرمود:ذاك اخى على بن ابى طالب:" او برادرم على بن ابى طالب است"!

سلام

و این به چه معنیست !

[="Tahoma"][="Navy"]

فتا 1;600935 نوشت:
سلام

و این به چه معنیست !


سلام
به حسب ظاهر علی ع همان کسی است که در جریان ایجاد اخوت بین مسلمین بعنوان برادر پیامبر ص تعیین شد
اما به حسب حقیقت کسی است که در برخورداری از ماموریت الهی با او مشترک است
لذاست که می بینیم حضرت این تعبیر را در مورد انبیاء گذشته هم دارد . برادرم یوسف یا برادرم موسی
یا علی[/]

محی الدین;601172 نوشت:
سلام
به حسب ظاهر علی ع همان کسی است که در جریان ایجاد اخوت بین مسلمین بعنوان برادر پیامبر ص تعیین شد
اما به حسب حقیقت کسی است که در برخورداری از ماموریت الهی با او مشترک است
لذاست که می بینیم حضرت این تعبیر را در مورد انبیاء گذشته هم دارد . برادرم یوسف یا برادرم موسی
یا علی

سلام

ظاهراً متوجه منظور بنده نشدید عرض بنده اینست که به چه علت نام علی(ع) در این حدیث اورده شده !

اینکه علی (ع) علم کتاب دارد چه ربطی به وصی سلیمان دارد !

چرا سلیمان از دیگران این مهم را میخواهد مگر خودش توان اینکار را ندارد . یعنی وصی او بیش از او قدرت دارد ؟ در اینکه سلیمان علم غیب ندارد که حرفی نیست چون نمیداند هدهد کجا رفته و چه دیده .

[="Tahoma"][="Navy"]

فتا 1;601333 نوشت:
سلام

ظاهراً متوجه منظور بنده نشدید عرض بنده اینست که به چه علت نام علی(ع) در این حدیث اورده شده !

اینکه علی (ع) علم کتاب دارد چه ربطی به وصی سلیمان دارد !

چرا سلیمان از دیگران این مهم را میخواهد مگر خودش توان اینکار را ندارد . یعنی وصی او بیش از او قدرت دارد ؟ در اینکه سلیمان علم غیب ندارد که حرفی نیست چون نمیداند هدهد کجا رفته و چه دیده .


سلام
دلیل آوردن حدیث این بود که یک نمونه قرآنی از اوصیاء انبیا که قدرت تصرف دارند آورده شود و شاهد مثال در حدیث همان کلمه وصی سلیمان است تا مصداق آیه مشخص شده باشد
و اما دلیل آوردن نام علی ع در حدیث مقایسه صاحب علم الکتاب با صاحب علما من الکتاب بوده است
و اما دلیل واگذاری کار به آصف بن برخیا همان دلیل واگذاری امور به زیردستان توسط حاکم است . تا وقتی که زیردستان قادر به انجام کاری باشند دلیلی ندارد حاکم خودش در آن وارد شود . بطور قطع سلیمان نبی ع خود قادر به انجام آن بوده اما چون زیردستان هم قدرت داشته اند به ایشان واگذار کرده است .
و اما به نظر شما کسی که قادر است با چشم به هم زدنی تختی را از یمن به شام آورد از علم غیب محروم است ؟ اگر علم غیب ندارد چطور بداند تخت دقیقا کجاست تا از همانجا بیاورد ؟
یا علیم[/]

محی الدین;601359 نوشت:
سلام
دلیل آوردن حدیث این بود که یک نمونه قرآنی از اوصیاء انبیا که قدرت تصرف دارند آورده شود و شاهد مثال در حدیث همان کلمه وصی سلیمان است تا مصداق آیه مشخص شده باشد
و اما دلیل آوردن نام علی ع در حدیث مقایسه صاحب علم الکتاب با صاحب علما من الکتاب بوده است
و اما دلیل واگذاری کار به آصف بن برخیا همان دلیل واگذاری امور به زیردستان توسط حاکم است . تا وقتی که زیردستان قادر به انجام کاری باشند دلیلی ندارد حاکم خودش در آن وارد شود . بطور قطع سلیمان نبی ع خود قادر به انجام آن بوده اما چون زیردستان هم قدرت داشته اند به ایشان واگذار کرده است .
و اما به نظر شما کسی که قادر است با چشم به هم زدنی تختی را از یمن به شام آورد از علم غیب محروم است ؟ اگر علم غیب ندارد چطور بداند تخت دقیقا کجاست تا از همانجا بیاورد ؟
یا علیم

سلام

اول اینکه در ایه معلوم نیست که انکه علم کتاب دارد وصی سلیمان بوده ولی مسلماً علم غیب داشته بنده عرضم اینست که سلیمان علم غیب نداشته چون چون نمیدانسته هدهد کجاست و چه دیده و این چیز غریبی نیست چون موسی هم در مقابل خضر کم اورده و علم غیب نداشته تا بفهمد او چرا ان اعمال را نسبت به کشتی و جوان و یتیمان شهر انجام داده است و اینها بدین معنی است که یکنفر ممکن است مبشر و منذر باشد حتی نبی و رسول باشد ولی حجت خدا نباشد .

[="Tahoma"][="Navy"]

فتا 1;601632 نوشت:
سلام

اول اینکه در ایه معلوم نیست که انکه علم کتاب دارد وصی سلیمان بوده ولی مسلماً علم غیب داشته بنده عرضم اینست که سلیمان علم غیب نداشته چون چون نمیدانسته هدهد کجاست و چه دیده و این چیز غریبی نیست چون موسی هم در مقابل خضر کم اورده و علم غیب نداشته تا بفهمد او چرا ان اعمال را نسبت به کشتی و جوان و یتیمان شهر انجام داده است و اینها بدین معنی است که یکنفر ممکن است مبشر و منذر باشد حتی نبی و رسول باشد ولی حجت خدا نباشد .


سلام
فکر میکنم کوتاه نویسی های بنده باعث سوء برداشت شود
اول اینکه حدیثی که آوردیم صرفا برای این بود که مشخص شود آنکس که تخت را آورد آصف بن برخیا وصی حضرت سلیمان بوده است . چون شما قبلا گفتید حجت باید قدرت بر تصرف و اعجاز داشته باشد لذا ما نمونه قرآنی برای ادعای شما آوردیم که نشان می داد اوصیاء قدرت تصرف دارند
دوم اینکه وقتی برای وصی سلیمان که تخت را می آوردم می توان علم غیب قائل بود چطور می توان برای خود او قائل نبود ؟
سوم علت اینکه سلیمان از غیبت هد هد می پرسد آنستکه بنای اولیه و اصلی انبیاء بر ظاهر است آنها به ظاهر امور توجه دارند و بر اساس آن هم حکم می کنند و البته اگر بخواهند و به اذن الهی قدرت اطلاع از امور غیبیه را هم دارند
چهارم اینکه قضیه موسی ع و خضر یکی دیگر از مصادیق مخالفت ظاهر و باطن است چه اینکه موسی ع به حسب مقام نبوتش باید بر مبنای ظاهر حکم کند لذا به خضر اعتراض می نمود
پنجم اینکه بارها گفتیم حجت کسی است که خدای متعال به وجود او بر دیگران احتجاج می کند همو که مسوولیت الهی در انذار خلق را دارد لذا هر حجتی منذرالهی است و هر منذر الهی حجت است
یا علیم[/]

فتا 1;601632 نوشت:
اول اینکه در ایه معلوم نیست که انکه علم کتاب دارد وصی سلیمان بوده ولی مسلماً علم غیب داشته بنده عرضم اینست که سلیمان علم غیب نداشته چون چون نمیدانسته هدهد کجاست و چه دیده و این چیز غریبی نیست چون موسی هم در مقابل خضر کم اورده و علم غیب نداشته تا بفهمد او چرا ان اعمال را نسبت به کشتی و جوان و یتیمان شهر انجام داده است و اینها بدین معنی است که یکنفر ممکن است مبشر و منذر باشد حتی نبی و رسول باشد ولی حجت خدا نباشد

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

دوست عزيز ، حجت يعني چه؟ آيا حجت به معناي كسي است كه معجزه دارد؟ يا به معناي كسي است كه علم غيب دارد؟

فتا 1;600323 نوشت:
رسلا مبشرین ومنذرین لئلا یکون للناس على الله حجة بعد الرسل وکان الله عزیزا حکیما(النساء/165)

منذرین باید دلیل یا معجزه داشته باشند تا حجت باشند .

وتلک حجتنا آتیناها إبراهیم على قومه نرفع درجات من نشاء إن ربک حکیم علیم(الانعام/83)

اینهم دلیل که امام هم میتواند حجت باشد

الان حرف جناب "محي الدين" رو رد كرديد يا تاييد؟!

محی الدین;602212 نوشت:
سلام
فکر میکنم کوتاه نویسی های بنده باعث سوء برداشت شود
اول اینکه حدیثی که آوردیم صرفا برای این بود که مشخص شود آنکس که تخت را آورد آصف بن برخیا وصی حضرت سلیمان بوده است . چون شما قبلا گفتید حجت باید قدرت بر تصرف و اعجاز داشته باشد لذا ما نمونه قرآنی برای ادعای شما آوردیم که نشان می داد اوصیاء قدرت تصرف دارند

سلام

کوتاه یا بلند تفاوتی نمیکند قران و حدیث هیچ کدام گواهی به وصی بودن انکه علم کتاب دارد نمیدهد .

کسی که علم غیب دارد نمیگوید اگر هدهد را بیابم اورا خواهم کشت علم غیب خاص خداست و البته اگر کسی را لایق بداند به او میدهد و میان پیامبران تفاوت است و دلیلی نداریم که بگوئیم همه انها علم غیب داشته اند

نقل قول:
الَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِی صَبْرًا«67»
گفت تو هرگز نمی‏توانی همپای من صبر کنی

وَكَیفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا«68»
و چگونه می‏توانی بر چیزی که به شناخت آن احاطه نداری صبر کنی

خضر به موسی میگوید تو هرگز نمیتوانی چون من صبر کنی چون به ان شناخت نداری اینها فاصله ظاهر و باطن است ایا شناخت نداشتن ظاهریست.

بله حجت انست که خداوند بر ان احتجاج میکند یعنی عصای موسی حجت خداست چون اژدها میشود در حالی که خداوند چون از موسی میپرسد که ان چیست میگوید با ان برگها را میریزم و غیره یعنی عصا حجت است و موسی نیست .

Reza-D;602237 نوشت:
دوست عزيز ، حجت يعني چه؟ آيا حجت به معناي كسي است كه معجزه دارد؟ يا به معناي كسي است كه علم غيب دارد؟

سلام

حجت یعنی برهان و دلیل قاطع لذا چوبدست موسی نیز حجت میتواند باشد و البته انکه غیب بداند خود حجت خداست چون از امری اطلاع میدهد که خود دلیل قاطع است

Reza-D;602237 نوشت:
الان حرف جناب "محي الدين" رو رد كرديد يا تاييد؟!

منذرین لزوماً حجت نیستند لاکن حجت با انان همراه میشود ولی حجت الهی خود معجزه است یعنی علی (ع) لزومی ندارد تا معجزه با او همراه شود بلکه خودش معجزه الهیست .

فتا 1;602574 نوشت:
حجت یعنی برهان و دلیل قاطع لذا چوبدست موسی نیز حجت میتواند باشد

یعنی شما اعتقاد دارید اینکه جهان هرگز از حجت خدا خالی نیست ، منظور میتواند چوب دست حضرت موسی(ع) باشد
یعنی منظور از حجت الزاماً شخص نیست. درست میگم؟

فتا 1;602574 نوشت:
البته انکه غیب بداند خود حجت خداست چون از امری اطلاع میدهد که خود دلیل قاطع است

خب چرا در اینجا هم نمیگید علم غیب حجت خداست؟

فتا 1;602574 نوشت:
منذرین لزوماً حجت نیستند

چرا؟

فتا 1;602574 نوشت:
یعنی علی (ع) لزومی ندارد تا معجزه با او همراه شود بلکه خودش معجزه الهیست

مجدداً چرا؟

Reza-D;602647 نوشت:
یعنی شما اعتقاد دارید اینکه جهان هرگز از حجت خدا خالی نیست ، منظور میتواند چوب دست حضرت موسی(ع) باشد
یعنی منظور از حجت الزاماً شخص نیست. درست میگم؟

سلام

یعنی شما هم تصور میکنید چوبدست موسی فقط میتواند برگ درختان را بریزد و غیره معجزات خدا بهر شکلی که باشد حجت خداست خواه کشتی نوح باشد خواه ناقه صالح خواه انگشتر سلیمان فکر میکنید ساحران در مقابل چه چیزی بسجده در افتادند موسی یا چوبدست او یا در واقع خدای چوبدست او توجه داشته باشد انگشتر سلیمان و چوبدست حضرت موسی در دستان امام عصر والزمان (ع ) خواهد بود یعنی دلیل قاطع در دستان او خواهد بود . اگر چه وجود و ظهور او خود معجزه است و بود و نبود انها در دستان او چیزی را عوض نمیکند .

Reza-D;602647 نوشت:
خب چرا در اینجا هم نمیگید علم غیب حجت خداست؟

چون علم غیب خاص خداست و کسی که انرا بواقع داشته باشد خود معجزه است توجه داشته باشید جوبدست و انگشتر جدای از وجود است و ممکن است در دسترس نباشد یا گم شود ولی علمی را که کسی دارد نمیشود از او گرفت .

Reza-D;602647 نوشت:
چرا؟

چون منذر و و حجت دو معنی متفاوت دارند و این شما هستید که باید ثابت کنید هردو انها یکی است .

Reza-D;602647 نوشت:
مجدداً چرا؟

همانطور که ناقه صالح معجزه خداست چون کوه شکافته شده و او خارج شده علی (ع) نیز معجزه خداست چون خانه کعبه شکافته شده و او داخل شده .

فتا 1;602569 نوشت:
سلام

کوتاه یا بلند تفاوتی نمیکند قران و حدیث هیچ کدام گواهی به وصی بودن انکه علم کتاب دارد نمیدهد .

کسی که علم غیب دارد نمیگوید اگر هدهد را بیابم اورا خواهم کشت علم غیب خاص خداست و البته اگر کسی را لایق بداند به او میدهد و میان پیامبران تفاوت است و دلیلی نداریم که بگوئیم همه انها علم غیب داشته اند


سلام
یعنی شما روایتی که در تعیین "من عنده علم من الکتاب" آمده رد می کنید ؟ به چه حساب ؟ روایتش ضعیف است یا اصلا روایات را قبول ندارید ؟
شما از کجا می دانید سلیمان ع از جمله پیامبرانی است که علم غیب ندارد ؟ اگر سلیمان نبی حجت خدا نیست پس که حجت خداست ؟ او که بطور خاص معنون به عنوان خلیفه الله هم هست
و اما در باب علم غیب :
طبق قاعده ای که از ائمه معصومین ع به ما رسیده آن بزرگواران "اذا شاووا ان علموا علموا " اگر بخواهند بدانند می دانند . لذا همه نمیدانم های اولیاء الهی زیر سر این اصل است که نخواسته اند بدانند لذا اگر همان لحظه اراده کند خواهد دانست .
و اما اگر میخواهید کمی دانسته های خودتان را در این باب بسنجید به این سوال پاسخ دهید که :
چرا خداوند متعال در قرآن کریم اطلاع از جنسیت فرزند را در شکم مادر منحصر به علم خود می فرماید اما امروزه با فناوریهای جدید به راحتی جنسیت آن مشخص می شود ؟

فتا 1;602569 نوشت:
خضر به موسی میگوید تو هرگز نمیتوانی چون من صبر کنی چون به ان شناخت نداری اینها فاصله ظاهر و باطن است ایا شناخت نداشتن ظاهریست.

بله حجت نست که خداوند بر ان احتجاج میکند یعنی عصای موسی حجت خداست چون اژدها میشود در حالی که خداوند چون از موسی میپرسد که ان چیست میگوید با ان برگها را میریزم و غیره یعنی عصا حجت است و موسی نیست .


عدم احاطه خبر با نداشتن خبر فرق دارد و این به واسطه مقام نبوت است که مستلزم توجه به ظاهر امور است و البته اگر موسی ع بخواهد به باطن توجه کند می تواند الا اینکه اقتضائاتش با ماموریت اصلی او در تنافی است چه اینکه مثل موسی که می خواهد برای مردم از حرمت ریختن خون بی گناه سخن بگوید و امر و نهیشان کند نمی تواند بر مبنای علم باطنی خود دست به قتل یک کودک بزند .
خلاصه اینکه اقتضای نبوت و رسالت توجه به ظواهر امور و عمل بر مبنای آن است و مفهومش عدم توان در توجه به باطن نیست خوب است بدانیم نبی در توجه باطنی است که وحی و پیام الهی را دریافت می کند
و اما عصای موسی ع
عصای موسی ع به تعلیم الهی توسط موسی ع تبدیل به اژدها می شد و به فرعون و اطرافیانش نمایانده گردید . چطور موسی که فاعل در اعجاز است حجت نیست اما خود عصا حجت است ؟
مشکل شما در حجت دیدن معجزه و حجت ندیدن آوردنده آن این است که رابطه اعجاز و معجزه را نمی دانید اما اگر می خواهید بدانید به آیه 110 سوره مائده مراجعه کنید که اعجاز را فعل معجزه گر می داند . فعل و فاعل از هم جدا نیستند لذا اگر اعجاز که فعل پیامبر است حجت باشد خود او هم حجت است چون معجزه فعل او بوده است .
شما معیارهای من در آوردی در تعیین مصداق حجت دارید .
در مجمع البحرین میگوید :
الحجة- بضم الحاء- الاسم من الاحتجاج، قال تعالى: لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ [4/ 165] و قال فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ [6/ 149] بأوامره و نواهيه و لا حجة لهم عليه
و در مفردات می گوید :
و يجوز أنّه سمّى ما يحتجون به حجه
لذا انبیا و رسل و و اوصیا آنها که خداوند متعال به خود ایشان و اعجازشان بر خلق احتجاج می کند حجت الهی اند و هم ایشان هستند که علاوه بر مقامات خاصه عموما منذر الهی هم هستند . آیا انذار توسط فرستاده الهی حجت نیست و خدای متعال نمی تواند با آن بر خلقش احتجاج کند ؟ اگر نیست پس بودن منذر در هر دوره و زمانی چه فایده دارد ؟ ان من امه الا خلا فیها نذیر

یا علیم

[="Tahoma"][="Navy"]سلام
[سوره النساء (4): آيات 163 تا 166]
إِنَّا أَوْحَيْنا إِلَيْكَ كَما أَوْحَيْنا إِلى‏ نُوحٍ وَ النَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ عِيسى‏ وَ أَيُّوبَ وَ يُونُسَ وَ هارُونَ وَ سُلَيْمانَ وَ آتَيْنا داوُدَ زَبُوراً (163) وَ رُسُلاً قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَ رُسُلاً لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَيْكَ وَ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى‏ تَكْلِيماً (164) رُسُلاً مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ كانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً (165) لكِنِ اللَّهُ يَشْهَدُ بِما أَنْزَلَ إِلَيْكَ أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَ الْمَلائِكَةُ يَشْهَدُونَ وَ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً (166)
ترجمه:
163- ما به تو وحى فرستاديم همانگونه كه به نوح و پيامبران بعد از او وحى فرستاديم و (نيز) به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط (بنى اسرائيل) و عيسى و ايوب و يونس و هارون و سليمان وحى نموديم و به داود زبور داديم.
164- و پيامبرانى كه سرگذشت آنها را قبلا براى تو بيان كرده‏ايم و پيامبرانى كه سرگذشت آنها را بيان نكرده‏ايم و خداوند با موسى سخن گفت.
165- پيامبرانى كه بشارت دهنده و بيم دهنده بودند، تا براى مردم بعد از اين پيامبران بر خدا حجتى باقى نماند (و بر همه اتمام حجت شود) و خداوند توانا و حكيم است

آیات فوق به این معانی تصریح دارد :
1- انبیاء و رسل مبشر و منذر الهی اند
2- انبیاء و رسل حجج الهی اند
3- جهت حجت بودن انبیاء و رسل آنستکه آنها مبشر و منذر الهی بوده اند
اینکه جناب فتا1 می گویند موسی حجت نیست اما عصایش حجت است یا سلیمان حجت نیست خلاف نص قرآن کریم است
یا علیم[/]

فتا 1;602772 نوشت:
چون علم غیب خاص خداست و کسی که انرا بواقع داشته باشد خود معجزه است توجه داشته باشید جوبدست و انگشتر جدای از وجود است و ممکن است در دسترس نباشد یا گم شود ولی علمی را که کسی دارد نمیشود از او گرفت

نه فقط علم غیب که اژدها شدن عصا ، زنده کردن مرده ، درخشش دست ، همه از سوی خداست
خدا معجزه را به آن چون نداده که اگر گم شد خدا بگوید: متاسفم. معجزه ام فقط در آن بود!
علم غیب را هم خدا اجازهء آن را داده و اگر بخواهد آن را میگیرد
آیا دست درخشان موسی(ع) جدای از ایشان بود؟
یا گلستان شدن آتش بر حضرت ابراهیم(ع) مثل انگشتر بود که جدا شود؟
یا دم عیسی(ع) که مرده زنده میکرد جدای از ایشان بود و ممکن بود گم بشود؟!


فتا 1;602772 نوشت:
چون منذر و و حجت دو معنی متفاوت دارند و این شما هستید که باید ثابت کنید هردو انها یکی است

اینکه معنای دو کلمه متفاوت باشد دلیل نمیشود که نتوانند در یک شخص وجود داشته باشند
درضمن سؤال بنده این نبود که تفاوت این دو کلمه چیست. بلکه این بود که چرا منذرین لزوماً حجت نیستند؟


فتا 1;602772 نوشت:
علی (ع) نیز معجزه خداست چون خانه کعبه شکافته شده و او داخل شده

درمورد سایر امامان(ع) چه؟

Reza-D;603044 نوشت:
نه فقط علم غیب که اژدها شدن عصا ، زنده کردن مرده ، درخشش دست ، همه از سوی خداست
خدا معجزه را به آن چون نداده که اگر گم شد خدا بگوید: متاسفم. معجزه ام فقط در آن بود!
علم غیب را هم خدا اجازهء آن را داده و اگر بخواهد آن را میگیرد
آیا دست درخشان موسی(ع) جدای از ایشان بود؟
یا گلستان شدن آتش بر حضرت ابراهیم(ع) مثل انگشتر بود که جدا شود؟
یا دم عیسی(ع) که مرده زنده میکرد جدای از ایشان بود و ممکن بود گم بشود؟!

سلام

بله معجزه میتواند گم بشود چنانچه مستجاب الدعوه بودن بلعم با عورا گم شد معجزه گاهی در کسی نیست بلکه با اوست مانند کلیه پیامبران به استثنای محمد (ص) که امی بود و قران از زبان ام جاری شد و همچنین غیب میدانست و گاهی جدای از انهاست مانند حضرت عیسی که به کمک روح القدس انجام معجزه مینمود.

Reza-D;603044 نوشت:
اینکه معنای دو کلمه متفاوت باشد دلیل نمیشود که نتوانند در یک شخص وجود داشته باشند
درضمن سؤال بنده این نبود که تفاوت این دو کلمه چیست. بلکه این بود که چرا منذرین لزوماً حجت نیستند؟

وقتی معنی دو کلمه متفاوت است یعنی انها باهم تفاوت دارند و کسی که انها را به یک معنی بکار میبرد باید اینرا ثابت کند نه انکه انها را جدا میداند چون این از بدیهیات است .

Reza-D;603044 نوشت:
درمورد سایر امامان(ع) چه؟

پس در مورد علی (ع) ثابت است و در مورد دیگر امامان یعنی میخواهید بگوئید صبر امام حسن (ع) فداکاری امام حسین (ع) و .... و از همه مهم تر دانستن علم غیب معجزه نیست .

فتا 1;603066 نوشت:
بله معجزه میتواند گم بشود

پس علم غیب هم میتواند گم بشود

فتا 1;603066 نوشت:
کسی که انها را به یک معنی بکار میبرد باید اینرا ثابت کند

بحث ، به یک معنا گرفتن دو کلمه نیست. بلکه همراه شدن این دو معنا در کنار یکدیگر است
یعنی گفته نشد که معنای نذیر و حجت یکی ست
بلکه گفته شد که نذیر ، حجت نیز هست. یعنی پیامبر حجت خداست

فتا 1;603066 نوشت:
یعنی میخواهید بگوئید صبر امام حسن (ع) فداکاری امام حسین (ع) و ....

این دیگر کاملاً نظر شخصی شماست و نه دلیل برای پاسخ

محی الدین;602824 نوشت:
سلام
یعنی شما روایتی که در تعیین "من عنده علم من الکتاب" آمده رد می کنید ؟ به چه حساب ؟ روایتش ضعیف است یا اصلا روایات را قبول ندارید ؟
شما از کجا می دانید سلیمان ع از جمله پیامبرانی است که علم غیب ندارد ؟ اگر سلیمان نبی حجت خدا نیست پس که حجت خداست ؟ او که بطور خاص معنون به عنوان خلیفه الله هم هست
و اما در باب علم غیب :
طبق قاعده ای که از ائمه معصومین ع به ما رسیده آن بزرگواران "اذا شاووا ان علموا علموا " اگر بخواهند بدانند می دانند . لذا همه نمیدانم های اولیاء الهی زیر سر این اصل است که نخواسته اند بدانند لذا اگر همان لحظه اراده کند خواهد دانست .
و اما اگر میخواهید کمی دانسته های خودتان را در این باب بسنجید به این سوال پاسخ دهید که :
چرا خداوند متعال در قرآن کریم اطلاع از جنسیت فرزند را در شکم مادر منحصر به علم خود می فرماید اما امروزه با فناوریهای جدید به راحتی جنسیت آن مشخص می شود ؟

سلام

در روایت و قران هیچ گاه تعیین نشده که انکه علم الکتاب میدانسته وصی سلیمان بوده بلکه نام از برادر حضرت محمد و به صراحت علی (ع) برده شده.

و اینکه همه پیامبران غیب نمیدانسته اند در ایات بیشماری وجود دارد از جمله در رسیدن ملائکه به حضرت ابراهیم در گذر به شهر لوط حضرت ابراهیم انان را نمیشناسد و جهت انان گوساله ای ذبح میکند در حالی که در روایات بسیاری علی(ع) و فرزندان ایشان بر بسیاری از مردم اینده انان را باز گو کرده اند .
انذار حجت نیست انذار نصیحت است انسان میتواند بپذیرد یا اعراض کند ولی حجت انزمان است که صائقه جمعی را میسوزاند یا عصای موسی دروغ ساحران را میبلعد و.... دقت کنید وقتی حجت بیاید راه گریزی نیست .
و اینکه خداوند بگوید انچه در رحمهاست را میداند دلیل نمیشود که انسان به واسطه علم انرا در نیابد اما اینکه علی (ع) به ابن ملجم بگوید تو قاتل منی چیز دیگری است و با علم نمیشود دریافت

محی الدین;602824 نوشت:
عدم احاطه خبر با نداشتن خبر فرق دارد و این به واسطه مقام نبوت است که مستلزم توجه به ظاهر امور است و البته اگر موسی ع بخواهد به باطن توجه کند می تواند الا اینکه اقتضائاتش با ماموریت اصلی او در تنافی است چه اینکه مثل موسی که می خواهد برای مردم از حرمت ریختن خون بی گناه سخن بگوید و امر و نهیشان کند نمی تواند بر مبنای علم باطنی خود دست به قتل یک کودک بزند .
خلاصه اینکه اقتضای نبوت و رسالت توجه به ظواهر امور و عمل بر مبنای آن است و مفهومش عدم توان در توجه به باطن نیست خوب است بدانیم نبی در توجه باطنی است که وحی و پیام الهی را دریافت می کند
و اما عصای موسی ع
عصای موسی ع به تعلیم الهی توسط موسی ع تبدیل به اژدها می شد و به فرعون و اطرافیانش نمایانده گردید . چطور موسی که فاعل در اعجاز است حجت نیست اما خود عصا حجت است ؟

شما یک باوری دارید و برای توجیه ان فلسفه بافی میکنید اگر موسی علم غیب داشت بان مرد مشت نمیزد تا او را بکشد اگر یونس علم غیب داشت از قومش نمیگریخت تا اگر توبه نمیکرد تا ابد در شکم ماهی بماند اگر یوسف علم غیب داشت بجای خدا از فرعون مدد نمیخواست تا مدت دیگری در زندان بماند اگر ابراهیم علم غیب داست برای ملائکه گوساله ذبح نمیکرد اینها را نمیشود گفت عمل به ظاهر چون هیچ دلیل موجهی ندارد .

محی الدین;602824 نوشت:
و در مفردات می گوید :
و يجوز أنّه سمّى ما يحتجون به حجه
لذا انبیا و رسل و و اوصیا آنها که خداوند متعال به خود ایشان و اعجازشان بر خلق احتجاج می کند حجت الهی اند و هم ایشان هستند که علاوه بر مقامات خاصه عموما منذر الهی هم هستند . آیا انذار توسط فرستاده الهی حجت نیست و خدای متعال نمی تواند با آن بر خلقش احتجاج کند ؟ اگر نیست پس بودن منذر در هر دوره و زمانی چه فایده دارد ؟ ان من امه الا خلا فیها نذیر

توجه داشته باشید اینکه هر قومی منذر داشته اند با اینکه در همه زمانها و برای همه مذرینی وجود داشته و دارد متفاوت است بله حجت الهی همیشه بوده و هست ولی منذرین همیشه و همه جا نبوده و نیستند و البته فکر نمیکنم این مطلب احتیاج به اثبات داشته باشد .

Reza-D;603072 نوشت:
پس علم غیب هم میتواند گم بشود

اگر علم غیب در کنار کسی باشد میتواند گم بشود اما اگر در وجود او بواسطه ظرفیتش قرار بگیرد دیکر گم شدنی نیست یعنی معجزات حضر با او مخلوط شده و جدا شدنی نیست ولی مقام ملائکه از شیطان باز ستاندنیست .

Reza-D;603072 نوشت:
بحث ، به یک معنا گرفتن دو کلمه نیست. بلکه همراه شدن این دو معنا در کنار یکدیگر است
یعنی گفته نشد که معنای نذیر و حجت یکی ست
بلکه گفته شد که نذیر ، حجت نیز هست. یعنی پیامبر حجت خداست

شما نمیتوانید دو کلمه را که مترادف نیستند معادل بگیرید مگر انکه بنا به دلایلی انرا اثبات کنید و بنده دلیل اثباتی انرا ندیدام

Reza-D;603072 نوشت:
این دیگر کاملاً نظر شخصی شماست و نه دلیل برای پاسخ

این نظر شخصی نیست اینها در روایات مستند بسیاری امده و الا چرا کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا میشود .

محی الدین;602833 نوشت:
سلام
[سوره النساء (4): آيات 163 تا 166]
إِنَّا أَوْحَيْنا إِلَيْكَ كَما أَوْحَيْنا إِلى‏ نُوحٍ وَ النَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ عِيسى‏ وَ أَيُّوبَ وَ يُونُسَ وَ هارُونَ وَ سُلَيْمانَ وَ آتَيْنا داوُدَ زَبُوراً (163) وَ رُسُلاً قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَ رُسُلاً لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَيْكَ وَ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى‏ تَكْلِيماً (164) رُسُلاً مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ كانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً (165) لكِنِ اللَّهُ يَشْهَدُ بِما أَنْزَلَ إِلَيْكَ أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَ الْمَلائِكَةُ يَشْهَدُونَ وَ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً (166)
ترجمه:
163- ما به تو وحى فرستاديم همانگونه كه به نوح و پيامبران بعد از او وحى فرستاديم و (نيز) به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط (بنى اسرائيل) و عيسى و ايوب و يونس و هارون و سليمان وحى نموديم و به داود زبور داديم.
164- و پيامبرانى كه سرگذشت آنها را قبلا براى تو بيان كرده‏ايم و پيامبرانى كه سرگذشت آنها را بيان نكرده‏ايم و خداوند با موسى سخن گفت.
165- پيامبرانى كه بشارت دهنده و بيم دهنده بودند، تا براى مردم بعد از اين پيامبران بر خدا حجتى باقى نماند (و بر همه اتمام حجت شود) و خداوند توانا و حكيم است

آیات فوق به این معانی تصریح دارد :
1- انبیاء و رسل مبشر و منذر الهی اند
2- انبیاء و رسل حجج الهی اند
3- جهت حجت بودن انبیاء و رسل آنستکه آنها مبشر و منذر الهی بوده اند
اینکه جناب فتا1 می گویند موسی حجت نیست اما عصایش حجت است یا سلیمان حجت نیست خلاف نص قرآن کریم است
یا علیم

پیامبران الهی به استثنای محمد (ص) خودشان حجت نیستند بلکه کلامشان که کلام وحی است حجت الهی است عیسی (ع) کلمه الله است چون در نوزادی سخن میگوید و کلام الله نیست چون وقتی بزرگ میشود دیگر سخن گفتن او معجزه نیست .

فتا 1;603082 نوشت:
عجزات حضر با او مخلوط شده و جدا شدنی نیست

نفرمایید برادر. آنکه عصا را اژدها میکند و میتواند این خصوصیت را از عصا بگیرد ، هم او میتواند علم غیب را به کسی بدهد و اگر بخواهد بگیرد
ما درمورد گرفته شدن و نشدن طبیعی حرف نمیزنیم که بگویید این را دیگر نمیشود گرفت. بلکه درمورد اجازهء خداوند صحبت میکنیم که هر وقت بخواهد میتواند بگیرد


فتا 1;603082 نوشت:
شما نمیتوانید دو کلمه را که مترادف نیستند معادل بگیرید

برادر عزیزم ، چرا فرمایشی رو که پاسخ دادم مجدداً تکرار میفرمایید؟!

دقت کنید بزرگوار:

Reza-D;603072 نوشت:
بحث ، به یک معنا گرفتن دو کلمه نیست. بلکه همراه شدن این دو معنا در کنار یکدیگر است

به بیان بهتر ، نذیر ، مصداق حجت است

فتا 1;603082 نوشت:
چرا کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا

بنده در برابر عظمت عاشورا سر به خاک میگذارم
ولی تعریف معجزه مشخص است

Reza-D;603091 نوشت:
نفرمایید برادر. آنکه عصا را اژدها میکند و میتواند این خصوصیت را از عصا بگیرد ، هم او میتواند علم غیب را به کسی بدهد و اگر بخواهد بگیرد
ما درمورد گرفته شدن و نشدن طبیعی حرف نمیزنیم که بگویید این را دیگر نمیشود گرفت. بلکه درمورد اجازهء خداوند صحبت میکنیم که هر وقت بخواهد میتواند بگیرد

اینکه میتواند با اینکه میکند یا نمیکند فرق میکند انکه ظرفیت را داشته باشد هرچه خدا به او بدهد باز پس نمیگیرد و انکه ظرفیتش محدود است نمیتواند نگهبان انچه خدا به او داده است باشد .

Reza-D;603091 نوشت:
برادر عزیزم ، چرا فرمایشی رو که پاسخ دادم مجدداً تکرار میفرمایید؟!

دقت کنید بزرگوار:

چه را پاسخ داده اید شما میفرمایید منذر همان حجت است بنده هم عرض کردم میتواند نباشد و شما باید اینرا اثبات کنید چون دو کلمه مترادف نیستند بعنوان مثال یکنفر میتواند سیاه و بخشنده باشد و میتواند سیاه ولی بخشنده نباشد سیاهی و بخشندگی مترادف نیستند تا لزوماً هرانکه سیاه است بخشنده هم باشد .

Reza-D;603091 نوشت:
به بیان بهتر ، نذیر ، مصداق حجت است

این نظر شماست و البته محترم ولی بنده با ان موافق نیستم چون دلیل منطقی ندارد .

Reza-D;603091 نوشت:
بنده در برابر عظمت عاشورا سر به خاک میگذارم
ولی تعریف معجزه مشخص است

در دنیا بسیارجنگها اتفاق افتاده و بسیار ظلمها روا داشته شده پس از چه روست که شما فقط در مقابل عظمت عاشورا سر به خاک میسایید مگر معجزه باید حتماً عصای موسی باشد یا صائقه یا طوفان نوح که در مدت کمی اتفاق میفتد و تمام میشود معجزه و قتی در وجود انسانها تبلور میکند دیگر در زمان و مکان محدود نمیشود در همه زمانها و در همه مکانها میجوشد و پایدار است در واقع معجزه جاوید و واقعی همین است که هیچ کس هم نمیتواند منکر ان شود .

فتا 1;603109 نوشت:
اینکه میتواند با اینکه میکند یا نمیکند فرق میکند انکه ظرفیت را داشته باشد هرچه خدا به او بدهد باز پس نمیگیرد و انکه ظرفیتش محدود است نمیتواند نگهبان انچه خدا به او داده است باشد

1 - آیا خداوند دم عیسی(ع) را گرفت؟ یا موارد دیگر را؟

2 - آیا اگر سطح دو نبی (مثل خضر ع و موسی ع) با هم متفاوت بود ، دلیل بر این است که یکی میتواند حجت باشد و دیگری خیر؟

فتا 1;603109 نوشت:
شما باید اینرا اثبات کنید چون دو کلمه مترادف نیستند

:ghati:
ما هم نگفتیم:
نذیر = حجت
میگوییم نذیر حجت خداست

ببخشید مثال خوبی نیست ولی مثال است و منظوری نیست

برنج غذا است. معنایش این نیست که معنای برنج و غذا یکی است یا هر دو یکی هستند

فتا 1;603109 نوشت:
این نظر شماست و البته محترم ولی بنده با ان موافق نیستم چون دلیل منطقی ندارد

درقیامت کدام سوال نسبت به دیگری محتمل تر است

آیا پیامبران شما را به راه راست نخواندند؟ (اتمام حجت)

آیا عصا را ندیدید که اژدها شد؟!

فتا 1;603109 نوشت:
در دنیا بسیارجنگها اتفاق افتاده و بسیار ظلمها روا داشته شده پس از چه روست که شما فقط در مقابل عظمت عاشورا سر به خاک میسایید مگر معجزه باید حتماً عصای موسی باشد یا صائقه یا طوفان نوح که در مدت کمی اتفاق میفتد و تمام میشود معجزه و قتی در وجود انسانها تبلور میکند دیگر در زمان و مکان محدود نمیشود در همه زمانها و در همه مکانها میجوشد و پایدار است در واقع معجزه جاوید و واقعی همین است که هیچ کس هم نمیتواند منکر ان شود

بنده در برابر جنگ های دیگری هم احترام میکنم. مثل جنگ کشور خودمان. ولی عاشورا در راس قرار دارد
اما این ارتباطی با بحث ما ندارد
تعریف معجزه که مراد بحث ماست کاملاً مشخص است
عملی فراطبیعی که نبی با آن جایگاه خود را اثبات میکند
صبر امام حسن(ع) بزرگ است ولی بحثش جداست
اگر اینطور است که برای هر کار بزرگی میتوان معنای معجزه را قرار داد. مثلاً کار "گاندی" یا اعمال مشابه

Reza-D;603124 نوشت:
1 - آیا خداوند دم عیسی(ع) را گرفت؟ یا موارد دیگر را؟

2 - آیا اگر سطح دو نبی (مثل خضر ع و موسی ع) با هم متفاوت بود ، دلیل بر این است که یکی میتواند حجت باشد و دیگری خیر؟

حضرت عیسی با روح القدس تایید میشد علی (ع) با که تایید میشد روح القدس حجت خداست علی (ع) هم حجت خداست .

Reza-D;603124 نوشت:
ما هم نگفتیم:
نذیر = حجت
میگوییم نذیر حجت خداست

ببخشید مثال خوبی نیست ولی مثال است و منظوری نیست

برنج غذا است. معنایش این نیست که معنای برنج و غذا یکی است یا هر دو یکی هستند

اینکه میگویید نذیر حجت خداست را باید بتوانید اثبات کنید چون دلیل لغوی ندارد اینکه برنج غذاست واضح است و دلیل نمیخواهد ولی اینکه نذیر همان حجت خدا باشد واضح نیست و دلیل میخواهد .

Reza-D;603124 نوشت:
درقیامت کدام سوال نسبت به دیگری محتمل تر است

آیا پیامبران شما را به راه راست نخواندند؟ (اتمام حجت)

آیا عصا را ندیدید که اژدها شد؟!

هیچ کدام از اینها حجت نیست چون ما نه پیامبری را دیده ایم و نه عصای موسی را حجت الهی قران و عترت است .

Reza-D;603124 نوشت:
بنده در برابر جنگ های دیگری هم احترام میکنم. مثل جنگ کشور خودمان. ولی عاشورا در راس قرار دارد
اما این ارتباطی با بحث ما ندارد
تعریف معجزه که مراد بحث ماست کاملاً مشخص است
عملی فراطبیعی که نبی با آن جایگاه خود را اثبات میکند
صبر امام حسن(ع) بزرگ است ولی بحثش جداست
اگر اینطور است که برای هر کار بزرگی میتوان معنای معجزه را قرار داد. مثلاً کار "گاندی" یا اعمال مشابه

معجزه : کار بسیار شگفتی انگیز. امری خارق عادت. کاری فوق عادت و عرف

فتا 1;603137 نوشت:
هیچ کدام از اینها حجت نیست چون ما نه پیامبری را دیده ایم و نه عصای موسی را حجت الهی قران و عترت است

مگر امامان(ع) را دیده ایم؟

Reza-D;603147 نوشت:
مگر امامان(ع) را دیده ایم؟

قران کلام خدا و احادیثیکه با قران مطابقت داشته باشند نماینده عترتند .:Gol:

بسم الله الرحمن الرحیم
قابل توجه کاربران گرامی به نظر می رسد بحث در همان اوایل و ارد مسایل حاشیه ای یا غیر ضروری و به مباحثه یا جدلی خسته کننده تبدیل و از اصل پرسش غفلت شده است..پس لطف نموده پاسخ های خود را در حوزه پرسش متمرکز کنند.

فتا 1;603159 نوشت:
قران کلام خدا

محسن;603176 نوشت:
قابل توجه کاربران گرامی

بله چشم. بنده فعلاً عرضی ندارم
صحبت های دوستان رو دنبال میکنم

[="Tahoma"][="Navy"]

فتا 1;603080 نوشت:
سلام

در روایت و قران هیچ گاه تعیین نشده که انکه علم الکتاب میدانسته وصی سلیمان بوده بلکه نام از برادر حضرت محمد و به صراحت علی (ع) برده شده.

و اینکه همه پیامبران غیب نمیدانسته اند در ایات بیشماری وجود دارد از جمله در رسیدن ملائکه به حضرت ابراهیم در گذر به شهر لوط حضرت ابراهیم انان را نمیشناسد و جهت انان گوساله ای ذبح میکند در حالی که در روایات بسیاری علی(ع) و فرزندان ایشان بر بسیاری از مردم اینده انان را باز گو کرده اند .
انذار حجت نیست انذار نصیحت است انسان میتواند بپذیرد یا اعراض کند ولی حجت انزمان است که صائقه جمعی را میسوزاند یا عصای موسی دروغ ساحران را میبلعد و.... دقت کنید وقتی حجت بیاید راه گریزی نیست .
و اینکه خداوند بگوید انچه در رحمهاست را میداند دلیل نمیشود که انسان به واسطه علم انرا در نیابد اما اینکه علی (ع) به ابن ملجم بگوید تو قاتل منی چیز دیگری است و با علم نمیشود دریافت

شما یک باوری دارید و برای توجیه ان فلسفه بافی میکنید اگر موسی علم غیب داشت بان مرد مشت نمیزد تا او را بکشد اگر یونس علم غیب داشت از قومش نمیگریخت تا اگر توبه نمیکرد تا ابد در شکم ماهی بماند اگر یوسف علم غیب داشت بجای خدا از فرعون مدد نمیخواست تا مدت دیگری در زندان بماند اگر ابراهیم علم غیب داست برای ملائکه گوساله ذبح نمیکرد اینها را نمیشود گفت عمل به ظاهر چون هیچ دلیل موجهی ندارد .

توجه داشته باشید اینکه هر قومی منذر داشته اند با اینکه در همه زمانها و برای همه مذرینی وجود داشته و دارد متفاوت است بله حجت الهی همیشه بوده و هست ولی منذرین همیشه و همه جا نبوده و نیستند و البته فکر نمیکنم این مطلب احتیاج به اثبات داشته باشد .


سلام
اول اینکه در آیه مربوط به آصف بن برخیا تعبیر علم من الکتاب آمده و روایت ذیل آیه به تفاوت صاحب علم من الکتاب ( آصف ) و صاحب علم الکتاب ( علی ع ) پرداخته است
بنده تعجب میکنم با اینکه روایتی در این خصوص برایتان آوردم که تصریح به مساله کرده میگویید روایتی نداریم
ثانیا با توجه به اصلی که در علم غیب بدان اشاره کردیم معلوم میشود که امثال جریان حضرت ابراهیم ع چه بوده است . حتی در روایات داریم که پیامبر اکرم یکی از فرشتگان را با جبرییل اشتباه میگیرد که تنها با اصل گفته شده قابل فهم خواهد بود . خلاصه اینکه علم غیب منوط به اراده آگاهی توسط ولی خداست .
انذار بیان حقایق با دلیل و برهان قاطع است و این حجت انبیاء و رسل و اوصیاء ایشان بوده و هست کسی هم نگفته حجت بودن برابر با غلبه ظاهری بر مخالفان دین است وگرنه باید بگوییم آن امامان معصوم که با جائر زمان خود صلح و سازش داشته اند یا حتی بیعت کردند حجت الهی نبوده اند
رابعا سوالی که در خصوص نسبت علم انحصاری به خداوند در خصوص جنسیت فرزند داخل رحم مطرح کردم صرفا برای این بود که معلوم شود شما در این ابواب اطلاعات کمی دارید . علم غیب هم از قبیل همین موضوع است
خامسا مواردی را که در نفی علم غیب از انبیاء ذکر کردید ضمن رد علم غیب از همه آنها ( که مخالف نظریه قبلی خود شما در مورد علم برخی انبیاء به علم غیب است ) عصمت آنان را نیز زیر سوال می برد و این خلاف نظر شیعه است . اشکالی هم که شما وارد کردید ربطی به علم غیب انبیا ندارد
سادسا آیه ، وجود منذر در همه زمانها را بیان می کند و این عینا اثبات وجود حجت در همه زمانها است چه اینکه هر منذر الهی حجت اوست
یا علیم[/]

[="Tahoma"][="Navy"]

فتا 1;603085 نوشت:
پیامبران الهی به استثنای محمد (ص) خودشان حجت نیستند بلکه کلامشان که کلام وحی است حجت الهی است عیسی (ع) کلمه الله است چون در نوزادی سخن میگوید و کلام الله نیست چون وقتی بزرگ میشود دیگر سخن گفتن او معجزه نیست .

سلام
متاسفانه شما اصلا نمی دانید معجزه چه حقیقتی دارد و نسبتش با وجود معجزه گر چیست ؟
بهتر است به آیه 110 سوره مائده مراجعه کرده و کمی تفکر بفرمایید
یا علیم[/]


پرسش:چگونه با استفاده از قران کریم میتوان اثبات کرد جهان هرگز بدون حجت خدا نبوده و نخواهد بود ؟

بسم الله الرحمن الرحیم

جمع بندی:
در کتاب خدا آیات صریحی وجود دارد که جهان بدون وجود حجت یا راهنما پایدار نخواهد بود.خدای متعالاز میان امت هادیانی به نام پیامبران و امامان اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین برگزید و همگان را به شناخت و پیروی از ایشان موظف کرد.
پر واضح است که اسلام آخرین دین الهی برای بشر تا زمان بر پایی قیامت است.

اما این پرسش وجود دارد که اگر قرار است این دین تا قیام قیامت بر پا باشد، پس تکلیف مسلمانان پس از رحلت پیامبر چگونه خواهد بود و مسیر هدایت چگونه ترسیم خواهد شد؟

زیرا بدون وجود حجت نظام هدایت بر هم خواهد خورد!

حکم عقل و حتی قضاوت عرف این را خواهد گفت که تضمین مسیر هدایت، در گرو پایداری خطوط ترسیم شده ای است که پیامبر خدا صلوات الله علیه به مسلمانان نشان داده است و قطعا آن نشانه ها بدون حضور حجت و در گذر زمان،گم خواهد شد.

به همین دلیل،رسول خدا صلوات الله علیه در حجه الوداع مامور به معرف جانشین پس از خود شدند تا خط هدایت پایدار باشد. کتاب خدا درضمن بیان آیاتی موضوع ابلاغ رسالت و نیز کامل شدن دین را به مردم اعلام کرد و فرمود:"يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ"(1)
اى پيامبر! آن چه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، كاملًا (به مردم) برسان! و اگر نكنى رسالت او را انجام نداده‏اى! خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم، نگاه مى‏دارد و خداوند، جمعيّت كافران (لجوج) را هدايت نمى‏كند.
این آیه مربوط به ابلاغ رسالت الهی بود و در ادامه چنین رسالت عظیمی فرمود:
کرد و فرمود:"الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‏ وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دينا" (2)
امروز، دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم.
معنای ابلاغ رسالت همراه با اکمال دین، یعنی جاودانگی آن تا قیامت و این جاودانگی زمانی معنا خواهد داشت که پاس بانان به حقی معرفی شوند تا ازدین خدا پاس داری کنند.


براین اساس،پیامبر صلوات الله علیه مامور شد تا پس از خودش مولای متقیان سلام الله علیه را به عنوان اولین ولی و هادی دین به مردم معرفی کند. استمرار خط هدایت از آن روز با وجود خاندان عترت تضمین و اطاعت مسلمین از ایشان واجب شد.

"يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ "(4)
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولو الأمر (اوصياى پيامبر) را


و اما ولی مومنان کیست؟

قرآن پاسخ داده است که ولی مومنان کیست.

این بیان کتاب خدا در توصیف مولای متقیان سلام الله علیه است:
"إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون"(3)
سرپرست و ولىّ شما، تنها خدا است و پيامبر او و آن ها كه ايمان آورده‏اند همان ها كه نماز را برپا مى ‏دارند، و در حال ركوع، زكات مى‏دهند.
پس تکلیف همه مسلمانان در این دو آیه شریفه معلوم شد که می بایست خدا و رسول و اولی الامر (معصومین سلام الله علیهم اجمعین) را اطاعت کنند و ولی خود را بشناسند تا رستگار شوند.
روزى پيامبر صلوات الله علیه بر منبر رفت و فرمود: خداوند توجهى به مردم زمين كرد و مرا از ميان آن ها برگزيد. براى مرتبه دوم نگاهى نمود علي را برگزيد(و او را ) برادر و وزير و وارث و وصى و جانشين من در ميان امت و ولى هر مؤمنى پس از من قرار داد ...پس از من، او كلمه تقوى و عروة الوثقى است. در ادامه پيامبر اكرم صلوات الله علیه اين آيه را قرائت كرد" يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ"(5)
مردم! اين سخن مرا حاضرين به غائبين برسانند خدايا تورا گواه مي گيرم بر آن ها. مردم! خدای متعال براى مرتبه سوم توجه نموده پس از من و برادرم على، يازده امام را يكى پس از ديگرى انتخاب كرد. هر كدام از دنيا بروند، ديگرى جانشين او خواهد بود. آن ها مانند ستارگان آسمان اند هر وقت ستاره‏اى غروب كند، ستاره ديگرى مى‏درخشد. رهنمايان راه بينند كه نيرنگ نيرنگ بازان و بى‏اعتنايان به آن ها زيانى نمى‏رساند.
آن ها حجت خدا روی زمين و گواهان او بر خلق اند. هر كه پيرو آن ها باشد، پيرو خدا است و هر كه مخالف ايشان باشد، مخالف خدا است آن ها با قرآن اند و قرآن با آن ها است از هم جدا نمى‏ شوند تا در حوض(کوثر) بر من وارد شوند.(6)


علاوه بر این،خدای متعال به بهانه خلقت موجودی که بتواند روی زمین خلیفه اش شود فرمود:

" إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً"(7)

من در زمین جانشینی خواهم گماشت.

خلافت یعنی قرار دادن حجت روی زمین.انتخاب جانشین

برای خودش که هدایت الهی را به عهده بگیرند.

و در آیه ای دیگر فرمود:

"إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشيراً وَ نَذيراً وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فيها نَذير"(8)

ما تو را به حق براى بشارت و انذار فرستاديم و هر امّتى در گذشته انذار كننده‏ اى داشته است.

منذر هر امتی، حجت خدا روی زمین بوده است. خدای متعال به پیامبرش صلوات الله علیه می فرماید: تو نیز بشیر و نذیر امت و حجت و برهان مردم هستی.

شبهه:

اشکالی شده است که هر کدام از جملات بشیر، نذیر، رسول،نبی و امام به معنای خاصی است و نمی تواند به معنای حجت باشد.

در پاسخ باید گفت: ما در پی ریشه یابی معانی لغوی و اشتقاقی این کلمات نیستیم. بلکه هدف اصلی از بیان این کلمات یا اصطلاحات در واقع تفسیر و تبیین یک چیز است، یعنی شناساندن "حجت خدا" به مردم حالا فرقی نمی کند که این حجت امام باشد. نبی باشد. بشیر باشد. نذیر باشد. زیرا که مقصود خدای متعال آن است که صاحبان این اوصاف، حجت مردم روی زمین و مربیان هدایت اند.
پی نوشت ها :
1.سوره مائده آیه 67
2.همان،آیه 3
3.همان،آیه 55
4.سوره نساء آیه 59
5.سوره صفّ آیه 8
6.علامه مجلسی محمد باقر، بحار الانوار، ترجمه جلد هفتم،خسروی موسی،تهران،انتشارات اسلامیه،سال 1363 خورشیدی،چاپ دوم،جلد اول،ص 234، بخش امامت
7. سوره بقره،آیه 30


8. سوره فاطر،آیه 24
موضوع قفل شده است