انسان فقط حیوان ناطق است

تب‌های اولیه

33 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
انسان فقط حیوان ناطق است

باسلام
چراهنوزبعدهزاران سال توکتاب های فلسفی ماگفته میشه انسان حیوان ناطق است یعنی تمام ابعادش مثل حیوان وتنها فرقش تفکروبه همراه ان سخن گفتن است
این بدین معناست اگه همانطورکه اتش برای حیوان درد داردبرای انسان هم داردوهردوشهوت دارندو...
وتنها تفاوت انسان سخن گفتن است
خب حالا یه مرتاض چطورمیتونه ازرواتش رد شه بدون کوچکترین سوختگی درحالی گوسفندرورواون اتش بزاری جزقاله میشه؟!
البته این توانایی روهمه انسان هادارندولی به بهره برداری نمیرسونند
انسان هیچ وقت حیوان نیست چه ناطق وچه غیره اونوقت انتظارهم داریم کشورمون پیشرفت کنه!!
یاحق

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد هادی

با سلام و عرض ادب و تقدیر از پرسش خوبتان

حیوان از «حیّ» به معنی موجود زنده ای است که دارای حیات است لذا از این جهت انسان و سایر حیوانات تفاوتی ندارد؛ انسان هم می خورد و می آشامد حیوان هم، چون هر دو موجودی زنده هستند و موجود زنده برای ادامه حیات به خوردن نیاز دارد.
اما خصوصیتی که انسان را از سایر حیوانات متمایز می سازد فهم و سخن گفتن نیست (چون بسیاری از حیوانات دارای فهم و شعور در مرتبه پایین هستند)، بلکه ناطقیت و نطق اوست که انسان را از سایر موجودات جدا می کند، در معنای نطق فرموده اند نطق به معنی ادراک کلیات است، تنها موجودی که قادر بر ادراک کلیات یا همان نفس ناطقه است انسان می باشد.
«آنچه که انسان از سائر افراد حيوان بدان ممتاز می شود قوّه عقليه نظريّه و عمليّه است ، حيوان ادراك كلّى نمی کند، و انسان بقوّه نظريّه خداوند و پيغمبر و معارف الهى را مى‏شناسد و ايمان ميآورد ». (تفسير عاملي، ج‏8، ص: 58)
جمادات ، نباتات ، حیوانات و انسان از فهم و شعور بر خوردارند ، اما باید بدانیم ؛ اولا:فهم و شعور در موجودات یکسان نبوده بلکه دارای مراتب متفاوتی است ، فهم و شعور انسان بسیار بالاتر از حیوانات و شعور حیوانات بالاتر از نباتات است لذا انسان چون دارای نفس ناقطه است دارای شعور بسیار بالاتری نسبت به سایر موجودات دارد .
ثانیا: نفس ناطقه در انسان به معنی ادراک کلیات است و ادراک کلیات کامل ترین مرحله ادراک است(ملا صدرا اسفار اربعه ج 8 ص 329 ) و انسان به وسیله همین خصیصه از سایر موجودات جدا می شود و به خاطر همین خصیصه مهم خلیفه و جانشین الهی در زمین انتخاب شده است چون سایر حیوانات تاب چنین امانتی را نداشتند.
با توجه به اینکه انسان دارای قوه ناطقه است(به معنایی که گفتیم) با قوه عقلیه نظریه در می یابد که با ریاضت و سختی دادن به نفس می تواند به قدرت خارق العاده ای برسد و بر بدن خود احاطه داشته باشد. منتهی مرتاض ریاضت غیرشرعی دارد لذا به چیزی بالاتر از همین قدرت های مادی نمی رسد اما عرفا با ریاضت نفس به قدرت های مافوق مادی می رسند، کار مرتاض در مقابل کرامات عرفا عددی حساب نمی شود.

معرفی کتاب جهت مطالعه:
جعفری تبریزی، محمدتقی، انسان در افق قرآن

انسان مخلوطی ازفرشته خاک وحیوان واتم وکهکشان همه چی ؟؟
انسان چندبعد است.
از نظر ظاهر حیوان هستیم شک نکنید ببینید خیلی ازادمهادور ورما شیبیه میمون خرس وگرگ وشیر هستند .

اگر کمال پیداکند میشه شبیه فرشتگان وشایدم بالاتر .
انسان مرز وحدندارد.

هادی;597794 نوشت:
با سلام و عرض ادب و تقدیر از پرسش خوبتان

حیوان از «حیّ» به معنی موجود زنده ای است که دارای حیات است لذا از این جهت انسان و سایر حیوانات تفاوتی ندارد؛ انسان هم می خورد و می آشامد حیوان هم، چون هر دو موجودی زنده هستند و موجود زنده برای ادامه حیات به خوردن نیاز دارد.
اما خصوصیتی که انسان را از سایر حیوانات متمایز می سازد فهم و سخن گفتن نیست (چون بسیاری از حیوانات دارای فهم و شعور در مرتبه پایین هستند)، بلکه ناطقیت و نطق اوست که انسان را از سایر موجودات جدا می کند، در معنای نطق فرموده اند نطق به معنی ادراک کلیات است، تنها موجودی که قادر بر ادراک کلیات یا همان نفس ناطقه است انسان می باشد.
«آنچه که انسان از سائر افراد حيوان بدان ممتاز می شود قوّه عقليه نظريّه و عمليّه است ، حيوان ادراك كلّى نمی کند، و انسان بقوّه نظريّه خداوند و پيغمبر و معارف الهى را مى‏شناسد و ايمان ميآورد ». (تفسير عاملي، ج‏8، ص: 58)
جمادات ، نباتات ، حیوانات و انسان از فهم و شعور بر خوردارند ، اما باید بدانیم ؛ اولا:فهم و شعور در موجودات یکسان نبوده بلکه دارای مراتب متفاوتی است ، فهم و شعور انسان بسیار بالاتر از حیوانات و شعور حیوانات بالاتر از نباتات است لذا انسان چون دارای نفس ناقطه است دارای شعور بسیار بالاتری نسبت به سایر موجودات دارد .
ثانیا: نفس ناطقه در انسان به معنی ادراک کلیات است و ادراک کلیات کامل ترین مرحله ادراک است(ملا صدرا اسفار اربعه ج 8 ص 329 ) و انسان به وسیله همین خصیصه از سایر موجودات جدا می شود و به خاطر همین خصیصه مهم خلیفه و جانشین الهی در زمین انتخاب شده است چون سایر حیوانات تاب چنین امانتی را نداشتند.
با توجه به اینکه انسان دارای قوه ناطقه است(به معنایی که گفتیم) با قوه عقلیه نظریه در می یابد که با ریاضت و سختی دادن به نفس می تواند به قدرت خارق العاده ای برسد و بر بدن خود احاطه داشته باشد. منتهی مرتاض ریاضت غیرشرعی دارد لذا به چیزی بالاتر از همین قدرت های مادی نمی رسد اما عرفا با ریاضت نفس به قدرت های مافوق مادی می رسند، کار مرتاض در مقابل کرامات عرفا عددی حساب نمی شود.

معرفی کتاب جهت مطالعه:
جعفری تبریزی، محمدتقی، انسان در افق قرآن

باسلام تشکر
صحبت های شماکاملا درست است
امادرکتاب مانوشته شده انسان حیوان ناطق است طبق سخنان شماحتی حیوانات هم نطق دارندوشعورپس این تعریف جامع نیست ونمیتواندصحیح باشدمشکل مادقیقا باهمین سخن حیوان ناطق مشکل داریم که متاسفانه هنوزحذف نشده اصلا چه اشکال داره بگیم انسان متفکرحیوان هست دراولی یعنی انسان ویژگی های ذاتیش مثل اینکه اتش اورامیسوزاندو..مثل حیوان است ونمیتواندتغیردهدتنهادرمرحله ای بالا قادربه سخن گفتن اماتوضیح دومی تفکررامقدم برذات میداند
یاحق

احمد;597961 نوشت:
باسلام تشکر
صحبت های شماکاملا درست است
امادرکتاب مانوشته شده انسان حیوان ناطق است طبق سخنان شماحتی حیوانات هم نطق دارندوشعورپس این تعریف جامع نیست ونمیتواندصحیح باشدمشکل مادقیقا باهمین سخن حیوان ناطق مشکل داریم که متاسفانه هنوزحذف نشده اصلا چه اشکال داره بگیم انسان متفکرحیوان هست دراولی یعنی انسان ویژگی های ذاتیش مثل اینکه اتش اورامیسوزاندو..مثل حیوان است ونمیتواندتغیردهدتنهادرمرحله ای بالا قادربه سخن گفتن اماتوضیح دومی تفکررامقدم برذات میداند
یاحق

با سلام مجدد
میان حیوان و انسان از نِسَب اربعه عموم خصوص مطلق بر قرار است یعنی هر انسانی حیوان است اما هر حیوانی انسان نیست (مثلا فیل انسان نیست) همانطور که عرض کردیم در حیوان بودن انسان شکی نیست به عبارت دیگر وقتی در تعریف انسان گفته می شود انسان حیوان ناطق است در این تعریف، جنس (حیوان) مشکلی ندارد و ایرادی بر آن نیست چنانکه علما و بزرگان هم در جنس اختلاف نظر ندارد، اختلاف نظر فقط در «فصل» تعریف است.
برای مثال حکیم معاصر آیت الله جوادی آملی در تعریف انسان گفته اند « الانسان حیّ متألّه » و یا فیلسوف شهیر علامه جعفری رحمه الله علیه فصل انسان را «مسئولیت و تکلیف» می دانند و ... .
خلاصه مطلب اینکه در تعریف انسان بزرگان دین اختلاف نظرهای مختلفی دارند، و هر یک دلایل خاص خودشان را بیان می کنند.
اما در رابطه با توضیحات اخیرتان چیزی متوجه نشدم اگر توضیح بیشتری بدهید ممنون خواهم شد.

یا حق

هادی;598227 نوشت:
با سلام مجدد
میان حیوان و انسان از نِسَب اربعه عموم خصوص مطلق بر قرار است یعنی هر انسانی حیوان است اما هر حیوانی انسان نیست (مثلا فیل انسان نیست) همانطور که عرض کردیم در حیوان بودن انسان شکی نیست به عبارت دیگر وقتی در تعریف انسان گفته می شود انسان حیوان ناطق است در این تعریف، جنس (حیوان) مشکلی ندارد و ایرادی بر آن نیست چنانکه علما و بزرگان هم در جنس اختلاف نظر ندارد، اختلاف نظر فقط در «فصل» تعریف است.
برای مثال حکیم معاصر آیت الله جوادی آملی در تعریف انسان گفته اند « الانسان حیّ متألّه » و یا فیلسوف شهیر علامه جعفری رحمه الله علیه فصل انسان را «مسئولیت و تکلیف» می دانند و ... .
خلاصه مطلب اینکه در تعریف انسان بزرگان دین اختلاف نظرهای مختلفی دارند، و هر یک دلایل خاص خودشان را بیان می کنند.
اما در رابطه با توضیحات اخیرتان چیزی متوجه نشدم اگر توضیح بیشتری بدهید ممنون خواهم شد.

یا حق

باسلام
این تعریف حیوان رازیرمجموعه حیوان میداند ومیگوید همانطورکه فرمودید هرانسانی حیوان است
مشکل دقیقا همین جاست عموم وخصوص مطلق نه عموم وخصوص من وجه برقراراست مثال هم زدیم اتش حیوان رامیسوزانداما بعضی ازانسان هارانه وبعضی هاراهم میسوزاند
امااگه بگیم همه انسان هاحیوان هستندغلط هست پس دربرخی ویژگی هایکسان وبرخی کاملا مغایرهم
امادرموردکامنت قبل منظورحقیراین است که هنوزدرکتاب های ما نوشته میشه انسان حیوان ناطق است
یاحق

احمد;598331 نوشت:
باسلام
این تعریف حیوان رازیرمجموعه حیوان میداند ومیگوید همانطورکه فرمودید هرانسانی حیوان است
مشکل دقیقا همین جاست عموم وخصوص مطلق نه عموم وخصوص من وجه برقراراست مثال هم زدیم اتش حیوان رامیسوزانداما بعضی ازانسان هارانه وبعضی هاراهم میسوزاند
امااگه بگیم همه انسان هاحیوان هستندغلط هست پس دربرخی ویژگی هایکسان وبرخی کاملا مغایرهم
امادرموردکامنت قبل منظورحقیراین است که هنوزدرکتاب های ما نوشته میشه انسان حیوان ناطق است
یاحق


با سلام مجدد خدمت برادر بزرگوار
همانطور که مستحضر هستید، انسان موجودی دو بعدی است که یک بعدش حیوانیت و بعد دیگرش انسانیت است، در بعد حیوانی اش با حیوانات دیگر تفاوتی وجود ندارد بلکه از دیدگاه قران کریم اگر بشر بعد انسانی خود را به جهل بسپارد از حیوان هم پست تر می شود، پس یقینا بعد حیوانی انسان با حیوانات مشترک است و تفاوتی از این جهت وجود ندارد، تفاوت انسان و حیوان در بعد انسانی است ( به تعبیر برخی ناطقیت و به تعبیر برخی تألّه و ...) لذا اگر گاهی آتش، بدن برخی انسان ها را نمی سوزاند دلیل خاصی دارد که باید در جای خود بررسی شود (یک دلیلش این است که با ریاضت نفس انسان بر بدن مادی خود غلبه کرده و محیط بر بدن مادی خود می شود)
اینکه گفته اند «هر انسانی حیوان است» بدین معنی است که بعد مادی انسان، حیوان است اما بعد معنوی انسان حقیقتی فراتر از درک بشر دارد لذا از این جهت متفاوت با حیوانات است.
اگر شما بعد انسانی را ازبشریت بردارید چه می ماند آیا چیزی جز حیوانیت باقی خواهد ماند؟
همانطور که عرض کردم حیوان ناطق یک تعریف برای انسان است، برخی انسان را به حیّ متألّه نیز تفسیر می کنند خلاصه اینکه بشر دارای دو بعد حیوانی و انسانی است. اختلاف در تعریف مفهوم است و الا در حیوان بودن بدن مادی انسان شکی نیست.

نمی دانم دوستان چه اصراری دارند تا تعریف انسان را به «حیوان ناطق» بپذیرند و از آن دفاع کنند؟! در کجای مستندات اسلامی این تعریف آمده است؟!
این تعریف در منطق آمده است تا بتواند یکی از مباحث خود را که کلیات خمس باشد توضیح دهد همین!
انسان یکی از موجودات خداوند است در کنار دیگر موجودات. انسان دارای هوشی بیشتر از دیگران موجودات است و بخاطر همین هوش بیشتر مکلف شده است البته نه از ابتدای تولد بلکه بعد از این که به میزانی از رشد عقلی رسید.
همانطور که بچه ها تکلیف ندارند با این که از میزانی از هوش و عقل برخوردارند حیوانات هم با وجود هوش در آنها، مکلف نیستند.
البته نه این که حیوانات هیچ تکلیفی ندارند. طبق نظر قرآن همه حیوانات روز قیامت محشور می شوند تا به تخلفات آنها رسیدگی شود زیرا هر موجودی به میزان حق انتخابی که دارند مکلف است. ولی ما در انیجا از تکالیف فراوانی که برای انسان وجود دارد سخن می گوییم. تکلیف اندک، مورد بحث ما نیست.
اما این که گفته شده است انسان دو بعد حیوانی و انسانی دارد هم از آن حرفهایی است که بیشتر از اصالتش مشهور شده است.
انسان کدام بعدش حیوانی است؟ خوردنش؟ آمیزشش؟ خوابیدنش؟ یعنی خوردن ما شبیه حیوانات است؟ ما این همه مزه را درک می کنیم و اینقدر رنگ غذا و تنوع آن برایمان مهم است! چه جیزش شبیه به حیوان است؟ اصلا مگر می شود انسان کاری را انجام دهد و بتواند بعد انسانی خودش را در آن کار دخیل ندهد؟
در اسلام هیچ تقسیمی روی رفتارهای انسان به دو قسم حیوانی و انسانی صورت نگرفته است. برای همه رفتارها آدابی خاصی تعریف شده است. و همچنین ادعیه فروانی.
همانطور که برای قبل و بعد از نماز دعاهایی توصیه شده است برای آمیزش و خوردن و خوابیدن هم توصیه شده است بدون هیچ فرقی.
به تعبیر حضرت امام (ره) حیوانیت یک منزل است که انسان پس را طی مسیر تازه به آنجا می رسد و بعد باید از آن عبور کند!
شاید دوستان منظورشان از حیوان بودن انسان، جسم انسان است. ولی این جسم بشدت مسخر روح است. وضعیت روانی فرد تأثیر شگرفی در جسم او می گذارد! چرا جسم انسان این تأثیر را می پذیرد؟ آیا این نه بخاطر این است که انسان از نظر جسمی فقط شباهتی به حیوان دارد و بس!

روح بخش;600707 نوشت:
نمی دانم دوستان چه اصراری دارند تا تعریف انسان را به «حیوان ناطق» بپذیرند و از آن دفاع کنند؟! در کجای مستندات اسلامی این تعریف آمده است؟!
این تعریف در منطق آمده است تا بتواند یکی از مباحث خود را که کلیات خمس باشد توضیح دهد همین!
انسان یکی از موجودات خداوند است در کنار دیگر موجودات. انسان دارای هوشی بیشتر از دیگران موجودات است و بخاطر همین هوش بیشتر مکلف شده است البته نه از ابتدای تولد بلکه بعد از این که به میزانی از رشد عقلی رسید.
همانطور که بچه ها تکلیف ندارند با این که از میزانی از هوش و عقل برخوردارند حیوانات هم با وجود هوش در آنها، مکلف نیستند.
البته نه این که حیوانات هیچ تکلیفی ندارند. طبق نظر قرآن همه حیوانات روز قیامت محشور می شوند تا به تخلفات آنها رسیدگی شود زیرا هر موجودی به میزان حق انتخابی که دارند مکلف است. ولی ما در انیجا از تکالیف فراوانی که برای انسان وجود دارد سخن می گوییم. تکلیف اندک، مورد بحث ما نیست.
اما این که گفته شده است انسان دو بعد حیوانی و انسانی دارد هم از آن حرفهایی است که بیشتر از اصالتش مشهور شده است.
انسان کدام بعدش حیوانی است؟ خوردنش؟ آمیزشش؟ خوابیدنش؟ یعنی خوردن ما شبیه حیوانات است؟ ما این همه مزه را درک می کنیم و اینقدر رنگ غذا و تنوع آن برایمان مهم است! چه جیزش شبیه به حیوان است؟ اصلا مگر می شود انسان کاری را انجام دهد و بتواند بعد انسانی خودش را در آن کار دخیل ندهد؟
در اسلام هیچ تقسیمی روی رفتارهای انسان به دو قسم حیوانی و انسانی صورت نگرفته است. برای همه رفتارها آدابی خاصی تعریف شده است. و همچنین ادعیه فروانی.
همانطور که برای قبل و بعد از نماز دعاهایی توصیه شده است برای آمیزش و خوردن و خوابیدن هم توصیه شده است بدون هیچ فرقی.
به تعبیر حضرت امام (ره) حیوانیت یک منزل است که انسان پس را طی مسیر تازه به آنجا می رسد و بعد باید از آن عبور کند!
شاید دوستان منظورشان از حیوان بودن انسان، جسم انسان است. ولی این جسم بشدت مسخر روح است. وضعیت روانی فرد تأثیر شگرفی در جسم او می گذارد! چرا جسم انسان این تأثیر را می پذیرد؟ آیا این نه بخاطر این است که انسان از نظر جسمی فقط شباهتی به حیوان دارد و بس!

این ویژگیهایی که گفتید اغلب حیواناتم دارن!! در مورد دعاهایی که میفرمایید، بشر هزاران سال بدون اونا به کاراش ادامه داده و مشکلیم براش پیش نیومده!!
ما هر حسی که داریم(ترس، خواب، خوشی، عشق، خشم و...) همگی هورمونهایی دارن که موقع نیاز ترشح میشن! حتی شاید بشه اون بعد انسانیتو نفی کرد با این دلایل!!

[="Tahoma"][="Navy"]

احمد;597211 نوشت:
اسلام
چراهنوزبعدهزاران سال توکتاب های فلسفی ماگفته میشه انسان حیوان ناطق است یعنی تمام ابعادش مثل حیوان وتنها فرقش تفکروبه همراه ان سخن گفتن است
این بدین معناست اگه همانطورکه اتش برای حیوان درد داردبرای انسان هم داردوهردوشهوت دارندو...
وتنها تفاوت انسان سخن گفتن است
خب حالا یه مرتاض چطورمیتونه ازرواتش رد شه بدون کوچکترین سوختگی درحالی گوسفندرورواون اتش بزاری جزقاله میشه؟!
البته این توانایی روهمه انسان هادارندولی به بهره برداری نمیرسونند
انسان هیچ وقت حیوان نیست چه ناطق وچه غیره اونوقت انتظارهم داریم کشورمون پیشرفت کنه!!
یاحق

سلام
ظاهرا منظور از ناطق همان عاقل است یعنی عقل دارد و عقل حقیقت شریف فرامادی است که در چهره نطق و سخن جلوه می کند چه اینکه دانایی های انسان اول به زبان می آید و بعد نوشته میشود
یا علیم[/]

محی الدین;600737 نوشت:
[="Tahoma"][="Navy"]
سلام
ظاهرا منظور از ناطق همان عاقل است یعنی عقل دارد و عقل حقیقت شریف فرامادی است که در چهره نطق و سخن جلوه می کند چه اینکه دانایی های انسان اول به زبان می آید و بعد نوشته میشود
یا علیم
[/]

باسلام
تمام حیوانات ونباتات عقل دارندولی کمترازانسان
یاحق

احمد;600836 نوشت:
باسلام
تمام حیوانات ونباتات عقل دارندولی کمترازانسان
یاحق

اگه بخوام کاملترش کنم، نسبت حجم مغز به بدن جانداراست که تفاوت بینشون ایجاد میکنه!! الان موجودی که این تو این نسبت بالاتر از انسان باشه نیست! که اگه بود بدون هیچ مشکلی همه ی مردم و دانشمندا نظریه خلقتو قبول میکردن!!

[="Tahoma"][="Navy"]

احمد;600836 نوشت:
باسلام
تمام حیوانات ونباتات عقل دارندولی کمترازانسان
یاحق

سلام
این یک تعریف منطقی و فلسفی است و در این حد از معرفت برای غیر انسان از موجودات عالم ماده عقلی ثاابت نمیشود
یا علیم[/]

محی الدین;600893 نوشت:
[="Tahoma"][="Navy"]
سلام
این یک تعریف منطقی و فلسفی است و در این حد از معرفت برای غیر انسان از موجودات عالم ماده عقلی ثاابت نمیشود
یا علیم
[/]

باسلام
منطق وفلسفه براساس عقل تعریف میکنند این موضوع بدیهیست کافی است به مشاهده اعمال هوشمندانه برخی حیوانات بزنیدتاان راتصدیق کنید
یاحق

روح بخش;600707 نوشت:
نمی دانم دوستان چه اصراری دارند تا تعریف انسان را به «حیوان ناطق» بپذیرند و از آن دفاع کنند؟!

ضمن تقدیر و تشکر از حضور شما
همان طور که فرمودید «حیوان ناطق» تعریفی است که در منطق مطرح شده، برخی بزرگان انسان را به حیّ متأله و ... نیز تعریف کرده اند، معنی حیوان نیز عرض شد که حیوان از ماده «حیّ» به معنی حیات است، حیوان یعنی موجودی که دارای حیات است، با توجه به اینکه انسان نیز دارای حیات است لذا حیوانی است که نطق دارد و حیوانی است که متألّه است.
دو بعدی بودن انسان نیز از یقینیات است، بعد ملکوتی ( که همان روح اوست) و بعد مادی (که همان بدن اوست) آیا حضرت عالی این را انکار می کنید؟
اگر خوردن، خوابیدن و آمیزش انسان صرفا ارضای شهوات حیوانی باشد،چه تفاوتی با حیوانات دیگر خواهد داشت؟ اما همین انسان اگر بعد ملکوتی اش را در نظر بگیرد و خورد و خوراک و آمیزش برای خدا باشد تمام افعالش عبادت خواهد بود، اگر این بعد ملکوتی از انسان برداشته شود چه تفاوتی با حیوانات دیگر خواهد داشت؟!
بحث جناب احمد این بود که چرا گفته می شود انسان حیوان ناطق است؟ در حقیقت سخن ایشان این است «همه انسان ها حیوان نیستند» بنده هم در جواب عرض کردم بدن مادی انسان صرف نظر از بعد ملکوتی اش حیوان است، چون بدن مادی انسان در بسیاری از موارد با بدن دیگر حیوانات یکسان است.

شگفتیهای افرینش انسان :مگرانسان همان نطفه و خون نیم بند نیست که خدا او را در تاریکی های رحم و غلاف های تو در تو پدید اورد؟
تا به صورت جنین در امد. سپس کودکی شیر خوار شد. بزرگتر و بزرگتر شده تا نوجوانی رسیده گردید . سپس او را دلی فرا گیر و زبانی گویا
و چشمی بینا عطا فرمود تا عبرت ها را درک کند . و از بدی ها بپرهیزد . و انگاه که جوانی در حد کمال رسید و بر پای خویش استوار ماند .
گردن کشی اغاز کرد و روی از خدا گرداند . و در بیراهه گام نهاد در هوا پرستی غرق شد. و برای به دست اوردن لذت های دنیا تلاش فراوان
کرد. و سر مست شادمانی دنیا شد. هرگز نمی پندارد مصیبتی پیش اید. و بر اساس تقوی فروتنی ندارد.
ناگهان سرمست و مغرور در این ازمایش چند روزه مرگ او را می رباید . او را که در دل بد بختی ها اندکی زندگی کرده و انچه را که از دست داده عوضی به دست نیاورده است. و انچه از واجبات را که ترک کرد قضایش را بجا نیاورد .که درد مرگ او را فرا گرفت . روزها در حیرت و سرگردانی و شبها با بیداری و نگرانی می گذراند .
از سخنان مولا علی علیه السلام در نهج البلاغه .

هادی;601048 نوشت:
ضمن تقدیر و تشکر از حضور شما
همان طور که فرمودید «حیوان ناطق» تعریفی است که در منطق مطرح شده، برخی بزرگان انسان را به حیّ متأله و ... نیز تعریف کرده اند، معنی حیوان نیز عرض شد که حیوان از ماده «حیّ» به معنی حیات است، حیوان یعنی موجودی که دارای حیات است، با توجه به اینکه انسان نیز دارای حیات است لذا حیوانی است که نطق دارد و حیوانی است که متألّه است.
دو بعدی بودن انسان نیز از یقینیات است، بعد ملکوتی ( که همان روح اوست) و بعد مادی (که همان بدن اوست) آیا حضرت عالی این را انکار می کنید؟
اگر خوردن، خوابیدن و آمیزش انسان صرفا ارضای شهوات حیوانی باشد،چه تفاوتی با حیوانات دیگر خواهد داشت؟ اما همین انسان اگر بعد ملکوتی اش را در نظر بگیرد و خورد و خوراک و آمیزش برای خدا باشد تمام افعالش عبادت خواهد بود، اگر این بعد ملکوتی از انسان برداشته شود چه تفاوتی با حیوانات دیگر خواهد داشت؟!
بحث جناب احمد این بود که چرا گفته می شود انسان حیوان ناطق است؟ در حقیقت سخن ایشان این است «همه انسان ها حیوان نیستند» بنده هم در جواب عرض کردم بدن مادی انسان صرف نظر از بعد ملکوتی اش حیوان است، چون بدن مادی انسان در بسیاری از موارد با بدن دیگر حیوانات یکسان است.

سلام علیکم استاد عزیز!
من منکر این هستم که بشود بعد ملکوتی انسان را از انسان جدا نمود! مثل این است که بگویید کربن را از ذغال بگیرید، بگویید یک بعد ذغال کربن است.
هیچ انسانی هر چند هم خبیث باشد نمی تواند از ملکوتی بودن خود فرار کند. اگر می توانست که غم نداشت! الهمها فجورها و تقویها همیشه برای همه نفوس انسان در جریان است. انسانها همیشه برای هوسهای خود دنبال دلیل هستند. آنها کار زشت خود را «حسن» می پندارند. «حسن» یک مفهوم انسانی است. حیوان از این مفهوم چه می فهمد؟
انسانی که منکر معاد است، فکر می کند اگر در این دنیا به دنبال لذت نباشد ضرر نموده است. احساس خسران و ضرر یک مفهوم انسانی است. انسان وقتی شهوترانی می کند حقیقت انسانی اش همه نقش را در لذتی که می برد دخیل نموده است. لذا به دنبال تنوع است. یک حیوان یک نوع خوراک را در تمام عمر خود مصرف می کند و اصلا احساس ناخوشایندی ندارد.
مشکل انسان های هوس باز این است که هوسهای خود را می پرستند. پرستش یک مفهوم انسانی است. آنها معبود خود را گم کرده اند ولی همچنان عبادت می کنند. نمی توانند عبادت نکنند. عبودیت در ذات انسان نهفته شده است. حضرت یوسف به هم زندانی خود نمی گوید عبد باش! می گوید اگر عبد یک ارباب باشی بهتر است یا عبد چند ارباب. هیچ انسانی نمی تواند از حقیقت عبد بودن فرار کند.
عرض من خدمت بزرگواران این است که مفاهیم منطقی، انتزاعی هستند و اصلا در واقعیت وجود ندارند. نمی توان گفت اگر بعد ملکوتی انسان را ندید بگیریم او حیوانی بیش نیست. اصلا این «ندید» گرفتن امکان ندارد. فقط به صورت انتزاعی می توان اینکار را کرد. مفاهیم انتزاعی فقط برای این که تعریف امکان پذیر باشد شکل گرفته اند. نباید به اجزاء ذاتی مثل اجزاء ترکیبی نگاه کرد. اجزاء ترکیبی واقعیت بیرونی دارند. یک منطقی وقتی انسان را می بیند و در او رفتارها و حالاتی را مشاهده می کند می آید اینها را در ذهنش تقسیم بندی می کند و بعد به جنس و فصل و عرض خاص و عرض عام می رسد. ولی آیا واقعا در خارج این جنس مثلا حیوان حقیقت دارد؟ مثلا شما می توانید انسانی بیابید که فقط حیوان است؟ خب این حیوان باید در ضمن مصادقی محقق شود مثلا در مصداق اسبی و یا سگی. این انسانی را که می خواهید بدون بعد ملکوتی فرضش کنید یعنی اسب شده است یا سگ؟
بلکه یک وقت هست فقط دارید تشبیه می کنید و صفاتی را شبیه صفاتی می بیند و مثل قرآن می گویید: کالانعام و یا کالحمار و یا کمثل الکلب این درست ولی شباهت یک بحث است این که بگوییم انسانی یافت می شود که بخاطر کنار گذاشتن بعد ملکوتیش حیوان شده است بحث دیگری است.
به همین خاطر است که لذتهای انسان همیشه روانی است. منحرف ترین انسان از نظر جنسی نگاهی که به عمل انحرافیش دارند، دارای زیبایی خاصی است. درک زیبایی مال انسان و مال ملکوتی بودن اوست!
خلاصه این که من در انسان هیچ خصوصیتی از حیوان نمی بینم و حقیقت انسان را در تضاد کامل با هر حقیقتی غیر از خودش می دانم و به همین انسان اصلا قابل رده بندی در موجودات جهان نیست و حقیقت کاملا متمایز دارد زیرا که او از حقیقت اراده و اختیار برخوردار است یعنی همان روح الهی نفخت فیه من روحی و این حقیقت مثل خداوند به شدت ناشناخته است. انسان اراده ای دارد که معلول هیچ چیزی نیست. که اگر باشد دیگر نامش اراده نیست. لذا انسان هیچ سنخیتی با حیوان - که تابع غریزه است - ندارد.
و من به جناب احمد عرض می کنم هیچ انسانی حیوان نیست.

Masood11;600727 نوشت:
این ویژگیهایی که گفتید اغلب حیواناتم دارن!! در مورد دعاهایی که میفرمایید، بشر هزاران سال بدون اونا به کاراش ادامه داده و مشکلیم براش پیش نیومده!!
ما هر حسی که داریم(ترس، خواب، خوشی، عشق، خشم و...) همگی هورمونهایی دارن که موقع نیاز ترشح میشن! حتی شاید بشه اون بعد انسانیتو نفی کرد با این دلایل!!

بحث دعاها را از این باب آوردم که بگویم از منظر دین انسان در تمام حالاتش انسان است. نباید حالات او را بین مادی و معنوی تقسیم نمود. به همین خاطر دعاهایی برای همه حالات و رفتارهای انسان توصیه شده است. من نگفتم اگر این دعاها نباشد کارهای انسان راه نمی افتد.
ترشح هرمون ها تحت تأثیر اراده و نفس انسان است. انسانی که شجاع است وقتی مواجه با خطر می شود هرمونی در او ترشج می شود که اگر ترسو باشد این هرمون ترشح نمی شود. مفهموم «ترس» غیر از مفهموم «ترسو» است. ترسو بودن سبب می شود تا هرمونهای مربوطه آنقدر ترشح شود که همه بدن فرد را به سستی و ضعف بکشاند. هرمونها تابع حوادث بیرونی نیستند. آنها تابع نفس انسانند. اگر تابع حوادث می بودند باید در همه انسانها به یک شیوه عمل می کردند.
مثال شاخص آن هرمونهای جنسی است. آیا انسانها هر چند از نظر جسمانی در وضعیت یکسانی باشد، با برخورد با صحنه های جنسی هرمونهای جنسی در آنها به یک میزان ترشح می شود؟! یا انسانهایی که از نظر جنسی منحرف هستند، در مواجه با صحنه هایی در آنها هرمونهای جنسی فعال می شود که یک انسان عادی بیشتر چندشش می شود.
دوست عزیز! انسان موجودی است تک و بس پیچده زیرا اراده حقیقتی پیچیده دارد!

روح بخش;601075 نوشت:

بحث دعاها را از این باب آوردم که بگویم از منظر دین انسان در تمام حالاتش انسان است. نباید حالات او را بین مادی و معنوی تقسیم نمود. به همین خاطر دعاهایی برای همه حالات و رفتارهای انسان توصیه شده است. من نگفتم اگر این دعاها نباشد کارهای انسان راه نمی افتد.
ترشح هرمون ها تحت تأثیر اراده و نفس انسان است. انسانی که شجاع است وقتی مواجه با خطر می شود هرمونی در او ترشج می شود که اگر ترسو باشد این هرمون ترشح نمی شود. مفهموم «ترس» غیر از مفهموم «ترسو» است. ترسو بودن سبب می شود تا هرمونهای مربوطه آنقدر ترشح شود که همه بدن فرد را به سستی و ضعف بکشاند. هرمونها تابع حوادث بیرونی نیستند. آنها تابع نفس انسانند. اگر تابع حوادث می بودند باید در همه انسانها به یک شیوه عمل می کردند.
مثال شاخص آن هرمونهای جنسی است. آیا انسانها هر چند از نظر جسمانی در وضعیت یکسانی باشد، با برخورد با صحنه های جنسی هرمونهای جنسی در آنها به یک میزان ترشح می شود؟! یا انسانهایی که از نظر جنسی منحرف هستند، در مواجه با صحنه هایی در آنها هرمونهای جنسی فعال می شود که یک انسان عادی بیشتر چندشش می شود.
دوست عزیز! انسان موجودی است تک و بس پیچده زیرا اراده حقیقتی پیچیده دارد!

خب این اعمال مختلف تو شرایط یکسان فقط مخصوص انسان نیست!!
فرضا تو یه گله بز که چوپانش تازه وارده، اوایل یه سری هستن که اصلا ازش پیروی نمیکنن و درصدد حمله ن ولی بقیه میترسن از چوپان!!
یا مثلا واسه ریاست گله، شیرا با هم میجنگن! کاملا روشنه که هر شیری جرئت روبرویی با رئیس گله رو نداره!

[="Tahoma"][="Navy"]

احمد;600975 نوشت:
باسلام
منطق وفلسفه براساس عقل تعریف میکنند این موضوع بدیهیست کافی است به مشاهده اعمال هوشمندانه برخی حیوانات بزنیدتاان راتصدیق کنید
یاحق

سلام
نوعی هوشمندی در رفتار تمام اجزاء هستی وجود دارد اما وقتی شما عقل را با این میزان از آثار هوشمند در انسان تعریف کردید مادون آن بی عقل میشوند لذا در گذشته و حال غیر انسان را بی عقل می دانسته اند
یا علیم[/]

محی الدین;601173 نوشت:
[="Tahoma"][="Navy"]
سلام
نوعی هوشمندی در رفتار تمام اجزاء هستی وجود دارد اما وقتی شما عقل را با این میزان از آثار هوشمند در انسان تعریف کردید مادون آن بی عقل میشوند لذا در گذشته و حال غیر انسان را بی عقل می دانسته اند
یا علیم
[/]

باسلام
پس نوعی هوشمندی وجوددارد همین مقدار, حتی بلکه کمترازان درغیرانسان کافیست که تعریف ماازفقط حیوان ناطق صحیح نباشدچون دیگرجامع نخواهدبود
یاحق

[="Tahoma"][="Navy"]

احمد;601581 نوشت:
باسلام
پس نوعی هوشمندی وجوددارد همین مقدار, حتی بلکه کمترازان درغیرانسان کافیست که تعریف ماازفقط حیوان ناطق صحیح نباشدچون دیگرجامع نخواهدبود
یاحق

سلام
هوشمندی به معنای عقل نیست وگرنه باید کامپیوترهای ساخت دست انسان را عاقل بدانیم
یا علیم[/]

محی الدین;602206 نوشت:
[="Tahoma"][="Navy"]
سلام
هوشمندی به معنای عقل نیست وگرنه باید کامپیوترهای ساخت دست انسان را عاقل بدانیم
یا علیم
[/]

باسلام
مقایسه کامپیوترباحیوان کاملا بی ربط است
حیوان احساس دارد کامپیوترندارد حیوان نیازبه غذا وارضا شهوات و...دارد
کامپیوترندارد پس حیوان عقل وهوشمندی دارد امامیزانش درقیاس باانسان بسیارناچیزاست انهاهم درک وهم احساس خطر و...دارندکه توان درک انهارادارند
یاحق

[="Tahoma"][="Navy"]

احمد;602355 نوشت:
اسلام
مقایسه کامپیوترباحیوان کاملا بی ربط است
حیوان احساس دارد کامپیوترندارد حیوان نیازبه غذا وارضا شهوات و...دارد
کامپیوترندارد پس حیوان عقل وهوشمندی دارد امامیزانش درقیاس باانسان بسیارناچیزاست انهاهم درک وهم احساس خطر و...دارندکه توان درک انهارادارند
یاحق

سلام
باید به یک تعریف واحد از عقل برسیم . حداقل تا اینجا توافق داریم که هوشمندی به معنای عقل نیست .
به نظرم باید بپذیریم که تا موجود ادراک کلیات را نداشته باشد نمی توان اورا عاقا نامید چون عقلانیت در یک ادراک کلی نگر مفهوم دارد
یا علیم[/]

محی الدین;602815 نوشت:
[="Tahoma"][="Navy"]
سلام
باید به یک تعریف واحد از عقل برسیم . حداقل تا اینجا توافق داریم که هوشمندی به معنای عقل نیست .
به نظرم باید بپذیریم که تا موجود ادراک کلیات را نداشته باشد نمی توان اورا عاقا نامید چون عقلانیت در یک ادراک کلی نگر مفهوم دارد
یا علیم
[/]

باسلام
تعریفی معلوم وکاملی ازعقل وجودنداره
لطفاتعریف خودازعقل رابیان کنید
مطلب دیگری هم هست که درادامه تعریف شماازعقل خواهم گفت
یاحق

[="Tahoma"][="Navy"]

احمد;602969 نوشت:
باسلام
تعریفی معلوم وکاملی ازعقل وجودنداره
لطفاتعریف خودازعقل رابیان کنید
مطلب دیگری هم هست که درادامه تعریف شماازعقل خواهم گفت
یاحق

سلام
عقل را اینطور تعریف می کنیم :
آن حد از ادراک حقایق هستی که دارنده اش را قادر به درک اهداف متعالی خود و مسیرهای رسیدن به آن می کند
یا علیم[/]

محی الدین;602992 نوشت:
[="Tahoma"][="Navy"]
سلام
عقل را اینطور تعریف می کنیم :
آن حد از ادراک حقایق هستی که دارنده اش را قادر به درک اهداف متعالی خود و مسیرهای رسیدن به آن می کند
یا علیم
[/]

باسلام
تمام مصادیق مذکوربرای حیوان هم صدق میکند به شکلی بسیارضعیف تر
درک اهداف متعالی برای حیوان تغذیه وزنده ماندن وفرارازخطراست
یاحق

[="Tahoma"][="Navy"]

احمد;603340 نوشت:
باسلام
تمام مصادیق مذکوربرای حیوان هم صدق میکند به شکلی بسیارضعیف تر
درک اهداف متعالی برای حیوان تغذیه وزنده ماندن وفرارازخطراست
یاحق

سلام
منظور از اهداف متعالی اهدافی اند که فی نفسه متعالی اند و نه بالقیاس لذا خوردن و زنده ماندن از تحت آن خارج است
یا علیم[/]

محی الدین;603573 نوشت:
[="Tahoma"][="Navy"]
سلام
منظور از اهداف متعالی اهدافی اند که فی نفسه متعالی اند و نه بالقیاس لذا خوردن و زنده ماندن از تحت آن خارج است
یا علیم
[/]

باسلام
اخرین تحقیقات انجام شده برروی حیوانات این بوده که درشرایط گوناگون قسمت های گوناگونی ازمغزشان فعال شده وواکنش معقول ومنطقی ازخودنشان میدهند پس حیوان ازتعبیری که شمابرای عقل دارید خارج است اماهوشمندی درحیوانات وجوددارد که همین باعث شده تعریف انسان حیوان ناطق صحیح نباشد زیراحیوانات هم نطق دارند وهم هوشمندی هم چنین تحقیقات دیگری انجام شده که به موجب ان ثابت شده حیوانات با دراوردن صداهای مختلف ازخودمتناسب شرایط یاطرف مقابل رامیترسانند ویاخبرمیدهند
یاحق

[="Tahoma"][="Navy"]

احمد;603667 نوشت:
اسلام
اخرین تحقیقات انجام شده برروی حیوانات این بوده که درشرایط گوناگون قسمت های گوناگونی ازمغزشان فعال شده وواکنش معقول ومنطقی ازخودنشان میدهند پس حیوان ازتعبیری که شمابرای عقل دارید خارج است اماهوشمندی درحیوانات وجوددارد که همین باعث شده تعریف انسان حیوان ناطق صحیح نباشد زیراحیوانات هم نطق دارند وهم هوشمندی هم چنین تحقیقات دیگری انجام شده که به موجب ان ثابت شده حیوانات با دراوردن صداهای مختلف ازخودمتناسب شرایط یاطرف مقابل رامیترسانند ویاخبرمیدهند
یاحق

سلام
قبلا هم گفتیم که منظور از ناطق عاقل است
یا علیم[/]

محی الدین;603980 نوشت:
[="Tahoma"][="Navy"]
سلام
قبلا هم گفتیم که منظور از ناطق عاقل است
یا علیم
[/]

باسلام
تنها اثبات حرف شما تحلیل وبرداشت شخصیتان ازعقل است درحالی منظور هوشمندیست
یاحق

[="Tahoma"][="Navy"]

احمد;604054 نوشت:
باسلام
تنها اثبات حرف شما تحلیل وبرداشت شخصیتان ازعقل است درحالی منظور هوشمندیست
یاحق

سلام
تعریف ما بر مبنای این تعریف دینی است : العقل ما عبد به الرحمان واکتسب به الجنان
قضاوت با خوانندگان
یا علیم[/]

موضوع قفل شده است