از کارشناسان محترم حدیث و تاریخ وکلام سوالی دارم ؟

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
از کارشناسان محترم حدیث و تاریخ وکلام سوالی دارم ؟

باسمه تعالی

از کارشناسان محترم حدیث و تاریخ و کلام سوالی دارم ؟
روایتی که می فرماید : بعد از پیامبر (ص) همه مرتد شدند به جز سه یا هفت نفر .
1-آیا مستند است ؟
2- منظور از ارتداد چیست ؟
3- شنیده ام برخی از بزرگان آن را رد کرده اند آیا صحت دارد ؟
4- برخی می گویند :علت در ست نبودن حدیث آن است که تاریخ نشان می دهد که بین 150 تا 200 نفر از صحابه بر بیعت خود باقی ماندند آیا این مطلب صحت دارد ؟

منصور;19992 نوشت:
باسمه تعالی

از کارشناسان محترم حدیث و تاریخ و کلام سوالی دارم ؟
روایتی که می فرماید : بعد از پیامبر (ص) همه مرتد شدند به جز سه یا هفت نفر .
1-آیا مستند است ؟
2- منظور از ارتداد چیست ؟
3- شنیده ام برخی از بزرگان آن را رد کرده اند آیا صحت دارد ؟
4- برخی می گویند :علت در ست نبودن حدیث آن است که تاریخ نشان می دهد که بین 150 تا 200 نفر از صحابه بر بیعت خود باقی ماندند آیا این مطلب صحت دارد ؟

[=12]بسم الله الرحمن الرحیم

باسلام
در مورد ارتداد بعد از پیامبر روایات متعددی وارد شده است که برخی شان سندهای محکمی هم دارند.
از جمله این روایات:

مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع ارْتَدَّ النَّاسُ إِلَّا ثَلَاثَةٌ أَبُو ذَرٍّ وَ سَلْمَانُ وَ الْمِقْدَادُ

بحارالأنوار ج : 22 ص : 353

****
عَلِيُّ بْنُ الْحَكَمِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْحَضْرَمِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع ارْتَدَّ النَّاسُ إِلَّا ثَلَاثَةُ نَفَرٍ سَلْمَانُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ قَالَ قُلْتُ فَعَمَّارٌ قَالَ قَدْ كَانَ جَاضَ جَيْضَةً ثُمَّ رَجَعَ ثُمَّ قَالَ إِنْ أَرَدْتَ الَّذِي لَمْ يَشُكَّ وَ لَمْ يَدْخُلْهُ شَيْ‏ءٌ فَالْمِقْدَادُ فَأَمَّا سَلْمَانُ فَإِنَّهُ عَرَضَ فِي قَلْبِهِ أَنَّ عِنْدَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع اسْمَ اللَّهِ الْأَعْظَمَ لَوْ تَكَلَّمَ بِهِ لَأَخَذَتْهُمُ الْأَرْضُ وَ هُوَ هَكَذَا فَلُبِّبَ وَ وُجِئَتْ عُنُقُهُ حَتَّى تُرِكَتْ كَالسِّلْعَةِ فَمَرَّ بِهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقَالَ لَهُ يَا بَا عَبْدِ اللَّهِ هَذَا مِنْ ذَاكَ بَايِعْ فَبَايَعَ وَ أَمَّا أَبُو ذَرٍّ فَأَمَرَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع بِالسُّكُوتِ وَ لَمْ يَأْخُذْهُ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ فَأَبَى إِلَّا أَنْ يَتَكَلَّمَ فَمَرَّ بِهِ عُثْمَانُ فَأَمَرَ بِهِ ثُمَّ أَنَابَ النَّاسُ بَعْدَهُ وَ كَانَ أَوَّلَ مَنْ أَنَابَ أَبُو سَاسَانَ الْأَنْصَارِيُّ وَ أَبُو عَمْرَةَ وَ شُتَيْرَةُ فَكَانُوا سَبْعَةً وَ لَمْ يَكُنْ يَعْرِفُ حَقَّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ إِلَّا هَؤُلَاءِ السَّبْعَةُ

بحارالأنوار ج : 22 ص : 441

***
درمجموع روایات وارده میشود گفت که ارتداد بعد از پیامبر به معنای عدم استامت بر دفاع از ولایت امیرالمومنین علی (ع) بوده است که میتوان به روایتی که به این مضمون واردشده است دراین خصوص اشاره نمود که در این روایت اامیرالمومنین به کسانی که خاطره ی غدیر را در یادداشتند دستور می دهد که صبح فردا موی سر را تراشیده و به نزد او بیایند که فقط سه نفر فوق الذکر(ابوذر ، سلمان ، مقداد) اطاعت کردند و به همان حالت فردا حاضر شدند و عمار هم بعد از ظهر آن روز آمد ولی سرش را نتراشیده بود که امیرالمومنین وی را عتاب کرده و فرمود شما که در تراشیدن سر از من اطاعت نمیکنید چگونه می خواهید مقابل کوههای آهن بایستید ، بروید که مرا به شما حاجتی نیست؛ بخشی از روایت این است:

َ قَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص فِيكَ يَوْمَ غَدِيرٍ قَالَ وَ تَفْعَلُونَ قَالُوا نَعَمْ قَالَ فَأْتُونِي غَداً مُحَلِّقِينَ قَالَ فَمَا أَتَاهُ إِلَّا هَؤُلَاءِ الثَّلَاثَةُ قَالَ وَ جَاءَهُ عَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ بَعْدَ الظُّهْرِ فَضَرَبَ يَدَهُ عَلَى صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ لَهُ مَا آنَ لَكَ أَنْ تَسْتَيْقِظَ مِنْ نَوْمَةِ الْغَفْلَةِ ارْجِعُوا فَلَا حَاجَةَ لِي فِيكُمْ أَنْتُمْ لَمْ تُطِيعُونِي فِي حَلْقِ الرَّأْسِ فَكَيْفَ تُطِيعُونِي فِي قِتَالِ جِبَالِ الْحَدِيدِ ارْجِعُوا فَلَا حَاجَةَ لِي فِيكُم‏

بحارالأنوار ج : 28 ص : 259

[="red"]نتیجه[/]:
روایات در این زمینه متضافر و در سلسه ی رواة آنها افراد موثقی مانند ابن ابی عمیر وجود دارد که موجب تقویت این احادیث میشود.
همچنین بیان شد که ارتداد در روایات فوق الذکر به معنای عدم شناخت و معرفت امیرالمومنین و ولایت ایشان بود(به قضیه ی عمار درروایت فوق مراجعه شود) و ارتداداینجا به معنای ارتداد ازدین نیست.

باقی ماندن بربیعت امیرالمومنین همانگونه بود که حضرت دستورش را داده بود (محلقین) و حتی فردی مانند عمار نتوانست به پای سلمان و ابوذر و مقداد برسد.
پس باقی ماندن بر بیعت بی اطاعت و بدون زحمت چیزی جز همان ارتداد از مسیر حق نیست.چه دویست نفرباشند چه دویست هزارنفر[/]!

با تشکر از کارشناس محترم جناب آقای سبحان
1- دوست داشتیم روایت عربی دوم ترجمه می شد
2-در روایت حاص حیصة است یا حاض حیضة ؟
3-اگر ارتداد به معنای عدم استقامت باشد پس طبق روایت دوم سلمان هم مرتد شده چون در قلب او شکی حاصل شد یعنی استقامت صددر صد نداشت
4-این روایت چطور باروایات زیادی که می فرماید سلمان از نظر ایمان از ابوذر ومقداد بالاتر بوده قابل جمع است . مثلا امام سجاد (ع) می فرماید لو علم ابوذر ما فی قلب سلمان لقتله
یا روایتی که می فرماید اگر ایمان ده جز باشد سلمان ده جز ابوذر نه جز و مقداد هشت جز داشت
5- آیا می توان گفت بلال و مالک اشتر و این عباس و جابر بن عبد الله و ...مرتد شدند
6-آیا حصر در روایت حصر اضافی است یا حقیقی ؟

منصور;19992 نوشت:
باسمه تعالی

از کارشناسان محترم حدیث و تاریخ و کلام سوالی دارم ؟
روایتی که می فرماید : بعد از پیامبر (ص) همه مرتد شدند به جز سه یا هفت نفر .
1-آیا مستند است ؟
2- منظور از ارتداد چیست ؟
3- شنیده ام برخی از بزرگان آن را رد کرده اند آیا صحت دارد ؟
4- برخی می گویند :علت در ست نبودن حدیث آن است که تاریخ نشان می دهد که بین 150 تا 200 نفر از صحابه بر بیعت خود باقی ماندند آیا این مطلب صحت دارد ؟



[=&quot]موضوع ارتداد افرادی، پس از بعضی از وقایع تاریخ اسلام امری است که بارها به آن اشاره رفته است. مثلا رجال کشی آورده است: ارتد الناس بعد قتل الحسین علیه السلام الا ثلاثه: ابوخالد الکابلی ، و یحیی بن ام طویل و جبیر بن مطعم ، ثم ان الناس لحقوا و کثروا[=&quot][1] و زاد فیه و جابر بن عبدالله الانصاری [=&quot][2] و کان یحیی ابن ام طویل یدخل المسجد رسول الله (ص) یقول کفرنا بکم و بدا بیننا و بینکم العداوة و البغضاء[=&quot][3] یعنی : مردم پس از شهادت امام حسین علیه السلام مرتد شدند مگر سه نفر که ابوخالد کابلی و یحیی بن ام طویل و همچنین جبیر بن مطعم باشند . بعضی جابر بن عبدالله انصاری را نیز به این سه نفر افزوده اند. حتی یحیی بن ام طویل وارد مسجد حضرت رسول شده و می گفت کافر شدیم به شما و بین ما و شما دشمنی و کینه ورزی حاکم خواهد بود. [ به نظر می آید او این سخنان را به مردمی که به یاری امام نشتافته بودند می گفته است ].

[=&quot]در روایت دیگری آمده است : امام صادق علیه السلام فرمود: «ارتد الناس بعد النبی الا ثلاثه او سبعه» [=&quot][4] یعنی آنکه مردم پس از حضرت رسول مرتد شدند مگر سه یا هفت نفر. یعنی آنکه بعد از پیامبر مردم بجز سه یا هفت نفر ، همه گی مرتد شدند .

[=&quot]در مواردی آمده است منظور از ارتداد آنها، بازگشت به قهقری است . یعنی به آیین و کیش نیاکان مشرک و اخلاق زمان جاهلی بازگشتند. ارتد الناس بعد رسول الله الی اعقابهم القهقری و لم یبق غیرهما و غیر عمار و المقداد [=&quot][5]. روایت دیگر می گوید: مردم پس از رسول الله جز سه یا چهر نفرشان همگی مرتد شدند.[=&quot][6]

[=&quot]در بعضی از روایات چنین آمده است: ارتد الناس بعد النبی الا ثلاثه نفر المقداد بن الاسود و ابوذر الغفاری و سلمان الفارسی، ثم ان الناس عرفوا و لحقوا بعد [=&quot][7]. مردم پس از درگذشت حضرت رسول الله مرتد شدند مگر سه نفر که پس از آن مردم حقانیت امام را شناختند و بازگشتند. احتمالا این سخن از آن زمانی است که امام علی تازه به خلافت ظاهری رسیده است .

[=&quot] در بین مورخان اهل سنت ، دینوری و ابن عساکر، به این مطلب اشاره می کند و می گوید: ارتد الناس بعد رسول الله ... [=&quot][8]البته در ادامه سعی می کند اوضاع را توجیه کند و نامی از افرادی که مرتد نشدند نمی برد و می گوید بعد از آن خلیفه اوضاع را به روال عادی بازگرداند. به هر حال اعتراف او به جمله ارتد الناس ، سخنی است که ما را در تلاش برای کسب نتیجه از این بحث کمک می کند.

[=&quot] در کتاب سلیم بن قیس هلالی می خوانیم : علی (ع) فرمود :« انه یبایعنی بعد قتل عثمان و ینکث بیعتی فیقتل مرتدا» . امام ادامه داد : مردم پس از پیامبر همگی مرتد شدند الا 4 نفر . در اینجا مثال به جریان هارون و موسی علیه السلام می آورند که مردم پس از رسول الله مانند هارون و تابعینش و گوساله پرستان و تابعین آنها شدند. و امام علی شبیه هارون بود و عتیق ( نام اصلی خلیفه اول ) فی شبه العجل و عمر( خلیفه دوم) فی شبه السامری[=&quot][9] .

[=&quot][1] [=&quot]- بحار الانوار،مجلسی، بیروت: دارالوفاء، 1404 ق. ج 71 ص 220 .

[=&quot][2] [=&quot]- رجال کشی ، محمد بن عمر کشی، مشهد: موسسه النشر فی جامعة مشهد ، 1348ش. ص 123 .

[=&quot][3] [=&quot]- الاختصاص ،شیخ مفید، قم : موتمر شیخ مفید، 1413ق، ص 64 .

[=&quot][4] [=&quot]- مفتاح السعاده ، سید محمد تقی نقوی قاینی خراسانی، تهران: مکتبه المصطفوی، بی تا، ج 7 ،ص 96 .

[=&quot][5] [=&quot]- منهاج البراعة، خوئی،تهران: مکتبه الاسلامیه، 1358ش ، ج 8 ،ص 240 .

[=&quot][6] [=&quot]- همان ج 12 ص 56

[=&quot][7] [=&quot]- بحار الانوار، ج 34 ص 274؛ الاختصاص ، ص 6

[=&quot][8] [=&quot]- الامامه و السیاسة ،دینوری، تحقیق علی شیری، بیروت : دارالاضواء، چاپ اول ، 1410 /1990 ، ج 1 ،ص 41 ؛ تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج 44 ص 16

[=&quot][9] [=&quot]- کتاب سلیم بن قیس، تحقیق محمد باقر انصاری ،ص 163 .

با سلام
تشکراز کاوه گرامی که مطالب مفیدی گذاشتند , دوست خوبمان سبحان!

شما اگر كتاب‌هاي إبن تيميه ـ تئوريسين وهابيت ـ و محمد بن عبدالوهاب، دكتر إحسان إلهي ظهير، دكتر قِفاري، عثمان الخميس و عبدالرحمان دمشقيه و همه كتاب‌هاي وهابيت را ببينيد، مي‌بينيد كه روي اين شبهه مانور داده‌اند و اولين شبهه‌اي كه در اينجا مطرح كرده‌اند و غالباً هم روي آن زياد مانور مي‌دهند، اين است:
شيعه بر اين عقيده است:
بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) تمام صحابه مرتد شدند؛ جز چهار يا پنج نفر.
اولا: اين اهانت به رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) است كه در طول 23 سال براي تربيت صحابه، جز در تربيت چهار يا پنج نفر موفق نشد.
ثانياً: شيعه، تمام آيات و رواياتي را كه در فضيلت صحابه وارد شده، ناديده مي‌گيرد و اين‌چنين حكم بر إرتداد صحابه مي‌كند. يعني شيعه قائل است كه از بين 115 هزار صحابي ـ كه سيوطي در تدريب الراوي قائل به آن است ـ فقط چهار نفر مرتد نشدند و بقيه از دين خارج شدند. سپس شواهدي از رجال كشي و كتاب كافي مي‌آورند.
عثمان الخميس سه روايت را در جديدترين هجمه‌اش كه نسبت به شيعه داشته، آورده است و من عين عبارت ايشان را مي‌‌خوانم و تقاضا دارم از عزيزان كه در جواب و روش پاسخ‌گوئي خيلي دقت كنند.
ايشان اين روايات را از كتاب الروضة الكافي نقل مي‌كند. تعبير عثمان الخميس اين است:

روايت اول: جائت روايات أن الصحابه كلّهم ذهبوا الّا ثلاثة: سلمان و المقداد و أباذر و جاء في بعض الروايات: «إرتدّ أصحاب رسول الله كلّهم إلّا أربعه»، هذا في كتاب الروضة من الكافي، صفحة 246

روايت دوم: روي الكليني في الكافي عن محمد بن علي الذي هو الباقر أنّه قال: «كان الناس أهل ردّة بعد النبي إلا ثلاثة»، هذا في كتاب الروضة من الكافي، صفحة 246
و فيه أيضاً عن محمد بن علي رضي الله عنه أنّه قال: «المهاجرون و الأنصار ذهبوا إلا ثلاثة» و هذه في الجزء الثاني من الكافي، صفحة 244

روايت سوم: روي الكليني في الكافي كذلك عن محمد بن جعفر: «ثلاثة لا يكلّمهم الله يوم القيامة و لا يزكّيهم و لهم عذاب أليم: من إدّعي إمامة من الله ليست له و من جحد إماماً من الله و من زعم أنّ لهما في الإسلام نصيب»
و الضمير يعود إلي ابي‌بكر و عمر.
. . .
روايت سوم: سه دسته هستند كه خداوند در قيامت با آنها سخن نمي‌گويد و آنها را مورد عنايت و تزكيه قرار نمي‌دهد و عذاب دردناك در انتظارشان است: 1. كسي كه امام نيست و ادعاي امامت كند. 2. كسي كه امامي را كه از طرف خدا منصوب است، انكار كند. 3 كسي كه تصور كند كه براي آن دو، در اسلام نصيبي است.ضمير به ابوبكر و عمر بر مي‌گردد

اولين كاري كه بايد انجام دهيم آن است كه ببينيم روايتي را كه از كتاب‌هاي ما نقل مي‌كنند، صحيح است يا نه؟ غالباً اينها به رواياتي استناد مي‌كنند كه از نظر علماء شيعه سنداً ضعيف است و اين تخصصاً از بحث خارج است يعني اينها رواياتي را از كتاب‌ ما به رخ ما مي‌كشند كه ما خود به آنها عمل نمي‌كنيم و برايمان اعتبار ندارد؛ اين كار بهترين روش است در پاسخ‌گوئي به اين شبهات.

در اين گونه موارد ما بايد ببينيم كه آيا سند اين روايتي كه به آن استناد مي‌كنند صحيح است يا نه؟



آقاي عثمان الخميس سه روايت از كافي نقل مي‌كند و مي‌گويد:
شيعه معتقد است كه تمام صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، بعد از او مرتد شدند؛ مگر سه نفر ـ يا در برخي روايات چهار نفر ـ .

بحث سندي
ابتداء بايد در اينجا بحث سندي و سپس بحث دلالي كنيم:
در سند اين روايات، افراد مجهول وجود دارد:
يحيي بن خالد:
علماء به دليل مجهول بودنش، نه او را مدح كرده‌اند و نه ذم.

سهل بن زياد:
نجاشي در رجال نسبت به او صراحت دارد:

كان ضعيفاً في الحديث، غير معتمد فيه و كان احمد بن محمد بن عيسي يشهد عليه بالغلوّ و الكذب و أخرجه من قم الي الريّ.
در حديث ضعيف و غير قابل اعتماد است و احمد بن محمد بن عيسي ـ رئيس قميّين و از فقهاء مشهور زمان امام هادي و امام عسكري ـ شهادت به غالي بودن و دروغ‌گو بودن او مي‌داد و او را از قم به ري تبعيد كرد.

رجال النجاشي، ص185، رقم490
شيخ طوسي (ره) در فهرست او را ضعيف مي‌داند.

الفهرست للشيخ الطوسي، ص142
آقاي إبن غضائري (ره) در كتاب رجال خود مي‌گويد:

كان ضعيفاً جدّاً فاسد الرواية و الدين.
سهل بن زياد جداً ضعيف است. هم روايتش و هم دينش فاسد مي‌باشد.

رجال إبن الغضائري، ص67

شما روايتي را به رخ شيعه مي‌كشيد كه بزرگان ما درباره سندش چنين گفته‌اند. پس از نظر سند، اين روايت ضعيف است.
..

جواب شبهه روايت سوم
نكته عجيب اين است كه در روايت سوم كه آمده است:

سه دسته هستند كه خداوند در قيامت با آنها سخن نمي‌گويد و آنها را مورد عنايت و تزكيه قرار نمي‌دهد و عذاب دردناك در انتظارشان است: 1. كسي كه امام نيست و ادعاي امامت كند. 2. كسي كه امامي را كه از طرف خدا منصوب است، انكار كند. 3 كسي كه تصور كند كه براي آن دو، در اسلام نصيبي است.
بلا فاصله آقاي عثمان الخميس مي‌گويد:
ضمير لهما به ابوبكر و عمر بر مي‌گردد.

اين را شما از كجا فهميديد كه ضمير به اين دو نفر باز مي‌گردد؟ ظاهر روايت اين است كه ضمير به اين دو دسته بر مي‌گردد. يعني كسي كه گمان كند براي اين دو دسته ـ كسي كه به ناحق مدعي امامت است و كسي كه منكر امام است ـ نصيبي از اسلام است، خداوند در روز قيامت با او تكلم نمي‌كند. اگر بنا بود كه ضمير به ابوبكر و عمر برگردد، بايد مي‌گفت: لهم. يعني براي اين 3 نفر، چون تمام رواياتي كه در مطاعن داريم، هر سه نفر را يكي كرده‌اند. اگر بناست كه ما امامت و خلافت را طرد كنيم، هر 3 را طرد مي‌كنيم و اگر بخواهيم ريشه را طرد كنيم، اولي را طرد مي‌كنيم.

حضرت آيت الله سبحاني در كتاب أضواء علي عقائد الشيعة، صفحه 522 تا 542 اين روايات شيعه را ـ كفر الناس بعد النبي إلا ثلاثة ـ مطرح كرده و خيلي زيبا پاسخ داده است. به نظر من مطالعه اين كتاب براي طلاب از ضروريات است.

جواب نقضي:
جواب نقضي كه شيعه به شما مي‌دهد اين است:
اگر ما در كتاب‌هاي‌مان اين مطلب را داريم كه تمام صحابه بعد از پيامبر (صلي الله عليه و آله) مرتد شدند به استثناء سه يا چهار نفر، شما در كتاب‌هاي‌تان رواياتي داريد كه مي‌گويد:
بعد از پيامبر (صلي الله عليه و آله) همه صحابه، بدون إستثناء مرتد شدند.

چه جوابي براي اين روايات داريد؟ آقاي إبن كثير ـ از استوانه‌هاي علمي اهل سنت كه وهابيت برايش ارزش ويژه قائلند، به گونه‌اي كه مي‌گويند حتي يك واو تأليفاتش از روي حكمت بوده است ـ در كتاب البداية و النهاية، جلد 6، صفحه 336 روايتي از عايشه نقل مي‌كند:

لمّا قبض رسول الله صلي الله عليه و سلم إرتدّت العرب قاطبةً و اشرأبت النفاق.
بعد از وفات رسول الله صلي الله عليه و سلم، همه عرب ـ از بيخ و بن ـ مرتدّ شدند و نفاق به اوج خودش رسيد.

علماء أهل سنت بعد از نقل اين حديث مي‌گويند: اين روايت صحيح است.

تفسير القرطبي، ج8، ص148 ـ تفسير الثعالبي، ج2، ص395 ـ السنن الكبرى للنسائي، ج2، ص280 ـ السنن الكبرى للبيهقي، ج8، ص177 ـ المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص260 ـ سنن النسائي للنسائي، ج6، ص7 ـ نيل الأوطار للشوكاني، ج1، ص366
پس خود ام المؤمنين صراحت بر إرتداد همه صحابه و به اوج رسيدن نفاق بعد از وفات رسول خدا (صلي الله عليه و آله) دارد.
از اينها بالاتر، خود ذهبي و مزّي ـ كه از استوانه‌هاي علم رجال اهل سنت و معاصر إبن تيميه، تئوريسين وهابيت هستند ـ صراحت دارند:
لمّا مات النبي كفر الناس إلا خمسة.

تهذيب الكمال للمزي، ج21، ص557 ـ تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج8، ص9 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج11، ص280 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج6، ص91

ذهبي در تاريخ الاسلام، جلد 4، صفحه 177 از قول وكيع ـ از بزرگان اهل سنت ـ نقل مي‌كند:
سلم من الفتنة من المعروفين أربعة: سعد و إبن عمر و أسامة بن زيد و محمد بن مسلمة.

از فتنه بعد از پيامبر، فقط 4 نفر سالم ماندند: سعد بن وقاص، إبن عمر، أسامة بن زيد و محمد بن مسلمة.


..

اهل سنت قائلند كه صحيح بخاري بعد از قرآن، أصحّ الكتب است و همان‌طور كه شيعه ختم قرآن مي‌گيرند، اينها هم نزديك ماه رمضان، ختم صحيح بخاري مي‌گيرند. آن‌طور كه مي‌گفتند، امسال در زاهدان در ختم صحيح بخاري، بيش از 150 هزار نفر از داخل و خارج كشور شركت كننده داشته‌اند و در اين همايش رسماً اعلام كردند كه هرگونه تحقيق در صحيح بخاري، بدعت است. يعني تمام آنچه كه در اين كتاب آمده، به منزله قرآن است. در صحيح بخاري، جلد 8،‌ صفحه 140، حديث 6924 از ابوهريره نقل شده است:
لما توفي رسول الله صلى الله عليه و سلم و استخلف أبو بكر بعده و كفر من كفر من العرب . . .

بعد از وفات رسول الله صلي الله عليه و سلم و به خلافت رسيدن ابوبكر و بعد از آن‌كه تعداد انبوهي از عرب كافر شدند . . .

شما به اين روايات چه جوابي مي‌دهيد؟ اگر روايات إرتداد اشكال دارد، اين اشكال هم بر شيعه است و هم بر سني؛‌ چرا شما شيعه را مورد تاخت و تاز قرار مي‌دهيد؟
اما جواب ديگري كه ما مي‌دهيم جوابي است كه إبن أثير در النهاية في غريب الحديث به آن اشاره دارد:
مراد از إرتداد در روايات حوض و نظائر آن، إرتداد از دين و ايمان نيست؛ بلكه منظور إرتداد از أهمّ دستورات نبي مكرم اسلام (صلي الله عليه و آله) است كه عبارت از أمر ولايت باشد.

در تأييد اين سخن، رواياتي است كه در صحيح بخاري و صحيح مسلم مفصلاً درباره حوض آمده است. چندي قبل هم در اينترنت، يكي از علماء اهل سنت گفته بود:
اي كاش! بخاري در صحيح خود روايات حوض را نقل نمي‌كرد.

مثلاً درصحيح بخاري، جلد 7، صفحه 208، حديث 6587، كتاب الرقاق، باب في الحوض به طور صريح آمده است:
بينا أنا قائم، فإذا زمرة حتى إذا عرفتهم، خرج رجل من بيني و بينهم فقال: هلم؟ فقلت: أين؟ قال: إلى النار والله! قلت: و ما شأنهم؟ قال: إنهم إرتدوا بعدك على أدبارهم القهقري، ثم إذا زمرة حتى إذا عرفتهم، خرج رجل من بيني و بينهم فقال: هلم؟ قلت: أين؟ قال: إلى النار والله! قلت: ما شأنهم؟ قال: إنهم إرتدوا بعدك على أدبارهم القهقري، فلا أراه يخلص منهم إلا مثل همل النعم.

رسول الله (صلي الله عليه و سلم) مي‌فرمايد:
فرداي قيامت، تعدادي از صحابه مرا مي‌آورند و اينها را نمي‌گذارند كه در كنار حوض بيايند و آنها را از من دور مي‌كنند‌، من مي‌گويم: اينها را كجا مي‌بريد؟ ندا مي‌رسد: قسم به خدا! اينها را به طرف آتش جهنم مي‌بريم. مي‌گويم: مگر چه كار كرده‌اند؟ ندا مي‌رسد: اينها بعد از تو مرتد شدند و به دوران قبل از اسلام‌شان [جاهليت] بازگشتند. پس تمام ياران مرا به سوي جهنم مي‌برند، به جز به اندازه حَمَل نِعَم ـ حيوانات اندكي كه از گله جدا شده و سرگردان در بيابان مي‌شوند ـ نجات پيدا مي‌كنند.

آقايان اهل سنت در ذيل همين روايت آورده‌اند كه منظور از إرتداد، مخالفت صريح با دستورات پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است.

* * * * * * *



* * * * * * *



* * * * * * *


«««و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»»»


دكتر سيد محمد حسيني قزويني

پرسش:
روایتی که می فرماید : بعد از پیامبر (ص) همه مرتد شدند به جز سه یا هفت نفر .آیا مستند است ؟و منظور از ارتداد چیست ؟

پاسخ:
موضوع ارتداد افرادی، پس از بعضی از وقایع تاریخ اسلام امری است که بارها به آن اشاره رفته است. مثلا رجال کشی آورده است: ارتد الناس بعد قتل الحسین علیه السلام الا ثلاثه: ابوخالد الکابلی ، و یحیی بن ام طویل و جبیر بن مطعم ، ثم ان الناس لحقوا و کثروا[1] و زاد فیه و جابر بن عبدالله الانصاری [2] و کان یحیی ابن ام طویل یدخل المسجد رسول الله (ص) یقول کفرنا بکم و بدا بیننا و بینکم العداوة و البغضاء[3]
یعنی : مردم پس از شهادت امام حسین علیه السلام مرتد شدند مگر سه نفر که ابوخالد کابلی و یحیی بن ام طویل و همچنین جبیر بن مطعم باشند . بعضی جابر بن عبدالله انصاری را نیز به این سه نفر افزوده اند. حتی یحیی بن ام طویل وارد مسجد حضرت رسول شده و می گفت کافر شدیم به شما و بین ما و شما دشمنی و کینه ورزی حاکم خواهد بود. [ به نظر می آید او این سخنان را به مردمی که به یاری امام نشتافته بودند می گفته است ].
در روایت دیگری آمده است : امام صادق علیه السلام فرمود: «ارتد الناس بعد النبی الا ثلاثه او سبعه» [4] یعنی آنکه مردم پس از حضرت رسول مرتد شدند مگر سه یا هفت نفر. یعنی آنکه بعد از پیامبر مردم بجز سه یا هفت نفر ، همه گی مرتد شدند .
در مواردی آمده است منظور از ارتداد آنها، بازگشت به قهقری است . یعنی به آیین و کیش نیاکان مشرک و اخلاق زمان جاهلی بازگشتند. ارتد الناس بعد رسول الله الی اعقابهم القهقری و لم یبق غیرهما و غیر عمار و المقداد [5]. روایت دیگر می گوید: مردم پس از رسول الله جز سه یا چهر نفرشان همگی مرتد شدند.[6]
در بعضی از روایات چنین آمده است: ارتد الناس بعد النبی الا ثلاثه نفر المقداد بن الاسود و ابوذر الغفاری و سلمان الفارسی، ثم ان الناس عرفوا و لحقوا بعد [7]. مردم پس از درگذشت حضرت رسول الله مرتد شدند مگر سه نفر که پس از آن مردم حقانیت امام را شناختند و بازگشتند. احتمالا این سخن از آن زمانی است که امام علی تازه به خلافت ظاهری رسیده است .
در بین مورخان اهل سنت ، دینوری و ابن عساکر، به این مطلب اشاره می کند و می گوید: ارتد الناس بعد رسول الله ... [8]البته در ادامه سعی می کند اوضاع را توجیه کند و نامی از افرادی که مرتد نشدند نمی برد و می گوید بعد از آن خلیفه اوضاع را به روال عادی بازگرداند. به هر حال اعتراف او به جمله ارتد الناس ، سخنی است که ما را در تلاش برای کسب نتیجه از این بحث کمک می کند.
در کتاب سلیم بن قیس هلالی می خوانیم : علی (ع) فرمود :« انه یبایعنی بعد قتل عثمان و ینکث بیعتی فیقتل مرتدا» . امام ادامه داد : مردم پس از پیامبر همگی مرتد شدند الا 4 نفر . در اینجا مثال به جریان هارون و موسی علیه السلام می آورند که مردم پس از رسول الله مانند هارون و تابعینش و گوساله پرستان و تابعین آنها شدند. و امام علی شبیه هارون بود و عتیق ( نام اصلی خلیفه اول ) فی شبه العجل و عمر( خلیفه دوم) فی شبه السامری[9].

منابع:
[1] - بحار الانوار،مجلسی، بیروت: دارالوفاء، 1404 ق. ج 71 ص 220 .
[2] - رجال کشی ، محمد بن عمر کشی، مشهد: موسسه النشر فی جامعة مشهد ، 1348ش. ص 123 .
[3] - الاختصاص ،شیخ مفید، قم : موتمر شیخ مفید، 1413ق، ص 64 .
[4] - مفتاح السعاده ، سید محمد تقی نقوی قاینی خراسانی، تهران: مکتبه المصطفوی، بی تا، ج 7 ،ص 96 .
[5] - منهاج البراعة، خوئی،تهران: مکتبه الاسلامیه، 1358ش ، ج 8 ،ص 240 .
[6] - همان ج 12 ص 56
[7] - بحار الانوار، ج 34 ص 274؛ الاختصاص ، ص 6
[8] - الامامه و السیاسة ،دینوری، تحقیق علی شیری، بیروت : دارالاضواء، چاپ اول ، 1410 /1990 ، ج 1 ،ص 41 ؛ تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج 44 ص 16
[9] - کتاب سلیم بن قیس، تحقیق محمد باقر انصاری ،ص 163 .

موضوع قفل شده است