جمع بندی چرا در برخی از آیات قرآن، خداوند متعال خود را با ضمیر جمع یاد می کند؟

تب‌های اولیه

24 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا در برخی از آیات قرآن، خداوند متعال خود را با ضمیر جمع یاد می کند؟

به نام حق
با سلام خدمت همه ی دوستان عزیز...

نمیدونم عنوان رو درست مطرح کردم و جای درستی تاپیک رو یا نه...
در کل اگه اشتباهی شده ، معذرت میخوام
خواهشا جواب من رو بدید با دلیل و مدرک ، خیلی کنجکاو شدم بدونم

چرا گفته شده
وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ
معنی:و ما از رگ قلب و شاهرگ انسان به او نزديكـتريم



نحن مگه معنی ما نمیده؟
چرا گفته شده ما؟
کسی میدونه اون ما منظور چی کیا هستن؟ و فلسفش؟
چرا به صورتی گفته نشده که
من(همون خداوند) از رگ گردن به انسان نزدیک ترم؟
یا اینکه(اگه معنی ما منظور ملاعک و فرشته ها هست برای همین جمع بسته شده...)

چرا
به صورتی گفته نشده که این معنی رو بده؟ => من و فرشتگانم و ملاعک از رگ گردن به شما نزدیک تریم!

چرا خداوند گفته ما ؟
مگه خداوند احد ُ واحد ، (1) نیست
چرا جمع بسته...؟؟


یه سری میگن به خاطر ملاعک هست و فرشته ها
ولی هنوز جواب قانع کننده نگرفتم
خداوند باید خودش را جدا میکرد در آن گفته از نظر من ، اگه منظور جمع بسته شده ما
فرشتگان و ملاعک هست....

خداوند جسم یا شی و یا از جنس فرشتگان و ملاعک که نیست؟ درسته؟!!!

از نظر من خداوند بحثش جداست و خودش هم یک
و از نوع ملاعک و فرشتگان نیست پس نباید جمع بسته میشد

هرکسی میتونه با دلیل و مدرک و درست میتونه بنده رو قانع کنه بسم الله...

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صدیقین

سلام به شما پرسشگر گرامی

خدای متعال یگانه است بنابراین هر گاه از خود یا کارهای خود خبر می دهد، طبیعتا باید ضمیر مفرد بکار ببرد و بگوید: من چنین هستم و من چنان کردم. برای همین است که در موارد زیادی از آیات قرآن می بینیم که خداوند متعال با همین ضمیر مفرد، خودش را به ما معرفی می کند؛ مثلا آنجا که می خواهد خود را به موسای کلیم معرفی کند، می فرماید:

إِنَّني‏ أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْني‏ وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري (طه/14)
من «اللَّه» هستم معبودى جز من نيست! مرا بپرست، و نماز را براى ياد من بپادار

یا مثلا آنجا که می خواهد به ما بگوید دعایتان را می بینم و می شنوم و اجابت می کنم، می فرماید:

وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادي عَنِّي فَإِنِّي قَريبٌ أُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجيبُوا لي‏ وَ لْيُؤْمِنُوا بي‏ لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ (بقره/186)
و هنگامى كه بندگان من، از تو در باره من سؤال كنند، (بگو:) من نزديكم! دعاى دعا كننده را، به هنگامى كه مرا مى‏ خواند، پاسخ مى‏ گويم! پس بايد دعوت مرا بپذيرند، و به من ايمان بياورند، تا راه يابند (و به مقصد برسند)

این حالت عادی کلام است، اما به دلایلی، شخصِ مفرد برای معرفی خود یا برای بیان کارهای خود، می تواند به جای ضمیر مفرد، از ضمیر جمع هم استفاده کند؛ در فارسی خودمان گاهی چنین کاری می کنیم، مثلا: حسن‌آقا خطاب به رئیس اداره می گوید: «دیروز اومدیم اداره، گفتیم خدمتتون برسیم و عرض سلام و ادبی داشته باشیم، اما تشریف نداشتید و برای کاری بیرون رفته بودید»! با اینکه حسن‌آقا یک نفر است اما در کلامش از ضمیر جمع استفاده کرد، و رئیس اداره را هم با اینکه یک نفر است، با ضمیر جمع خطاب کرد! این استفاده ضمیر جمع برای شخص مفرد، از باب رعایت ادب گفتار و احترام به مخاطب بود. از آنجا که این قرینه ذهنی وجود دارد، بنابراین کسی در اینجا نسبت به کاربرد ضمیر جمع به جای مفرد، به حسن‌آقا ایراد نمی گیرد.

قرآن کریم هم به زبان محاوره ای عربی نازل شده و به طور طبیعی، در بیاناتش از قواعد زبان عربی استفاده می کند و گاهی برای بیان بزرگی و شرافت و عظمت گوینده، یا برای بیان شرافت و عظمت کاری که انجام داده، یا برای توجه دادن به اسبابی که در انجام کاری دخالت داشته است، ضمیر جمع را به جای ضمیر مفرد استفاده می کند. به مثالی که در پست بعدی ذکر کرده ام، توجه فرمایید:

مثلا خدای متعال می خواهد به ما بگوید «من شاهد کارهای شما هستم». می فرماید:

وَ ما تَكُونُ في‏ شَأْنٍ وَ ما تَتْلُوا مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُوداً إِذْ تُفيضُونَ فيهِ وَ ما يَعْزُبُ عَنْ رَبِّكَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ وَ لا أَصْغَرَ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْبَرَ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مُبينٍ (یونس/61)
در هيچ حال (و انديشه ‏اى) نيستى، و هيچ قسمتى از قرآن را تلاوت نمى ‏كنى، و هيچ عملى را انجام نمى‏ دهيد، مگر اينكه ما گواه بر شما هستيم در آن هنگام كه وارد آن مى شويد! و هيچ چيز در زمين و آسمان، از پروردگار تو مخفى نمى‏ ماند حتّى به اندازه سنگينى ذرّه ‏اى، و نه كوچكتر از آن و نه بزرگتر، مگر اينكه (همه آنها) در كتاب آشكار (و لوح محفوظ علم خداوند) ثبت است

خدای متعال در این آیه کریمه، به جای ضمیر مفرد از ضمیر جمع استفاده کرده است! نفرمود: «من شاهد شما هستم»، بلکه فرمود: «إِلاَّ كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُوداً» (ما شاهد بر شما هستيم). این استفاده ضمیر جمع به جای مفرد، می تواند دو دلیل داشته باشد:

1- شرافت و عظمت شاهد

شاهد شما خداست! خیلی شاهد بزرگی دارید! قدری زیادی مواظب گفتار و کردارتان باشید و جلوی این شاهد بزرگ، آبروی‌داری کنید؛ شاهدی که به نهان و آشکار دل‌هایتان آگاه است:

يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ ما تُخْفِي الصُّدُورُ (غافر/19)
او چشمهايى را كه به خيانت مى‏ گردد و آنچه را سينه‏ ها پنهان مى‏ دارند، مى‏ داند

و حتی وسوسه و خطورات قلبی همه را به طور کامل می داند:

وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ (ق/16)
ما انسان را آفريديم و وسوسه‏ هاى نفس او را مى‏ دانيم، و ما به او از رگ قلبش نزديكتريم

ما جلوی یک بچه _که خیلی قدرت تمیز و تشخیص هم ندارد_ هر کاری نمی کنیم و خجالت می کشیم. چطور در برابر کسی که علم مطلق است و همه چیز، حتی خطورات قلبی ما را می داند، خجالت نمی کشیم و هر حرفی می زنیم و هر کاری می کنیم؟! شاهد خیلی بزرگ و داناست! بیشتر مواظب گفتار و رفتارمان باشیم.

2- تعدد شهود

نه تنها خدای بزرگ شاهد شماست، بلکه عده دیگری که خداوند متعال به آنها اجازه و قدرت داده، شاهد گفتار و رفتار شمایند؛ شاهدان قيامت بسيارند: خود خداوند متعال (1)، پيامبران (2)، امامان معصوم (3)، فرشتگان (4)، زمين (5)، زمان (6)، اعضاى بدن (7).*

پس خیلی ها دارند کارهای ما را نگاه می کنند! برای کارهای بدمان فقط از خدا خجالت نمی کشیم، از چند گروه دیگر هم شرمنده و خجالت زده خواهیم شد! (جسارت نمی کنم؛ همه این کلمات را درباره خودم و خطاب به خودم می گویم)

خلاصه اینکه، اگر در جایی دیدیم که به طور عادی و طبیعی، باید از ضمیر مفرد استفاده می شد اما ضمیر جمع آمده بود، حتما به خاطر یکی از دلایلی که عرض کردم و یا دلایل دیگر، بوده است که آن دلیل را با تحلیل آن گفتار می توانیم بدست آوریم.

پی نوشت
--------------------
1- «إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ شَهِيدٌ». حج/ 17.
2- «جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ». نساء، 41.
3- «وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ. بقره، 143.
4- «وَ جاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِيدٌ». ق، 21.
5- «يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها». زلزال، 4.
6- در حديث است: هر «روز» جديد، به انسان خطاب مى‏ كند: «انا يوم جديد و انا عليك لشهيد، اشهد به يوم القيامة». تفسير نور الثقلين، ج 5، ص 112.
7- «تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ». نور، 24.
* تفسير نور، ج‏2، ص 29

سلام. گفته می شود ضمیر جمع برای خدا برای تعظیم به خداست، ولی از کجا بدانیم، به عنوان محققی که قرار است ابتدا حقانیت قرآن را بپذیرد و بعد به آن ایمان پیدا کند، که اینجا قرآن دچار محیط زدگی نشده و مثل افرادی که برای اشاره به خودشان از ضمیر جمع استفاده می کردند، برای خدا نیز از ضمیر جمع استفاده نکرده است؟

חסר משמעות;620200 نوشت:
سلام. گفته می شود ضمیر جمع برای خدا برای تعظیم به خداست، ولی از کجا بدانیم، به عنوان محققی که قرار است ابتدا حقانیت قرآن را بپذیرد و بعد به آن ایمان پیدا کند، که اینجا قرآن دچار محیط زدگی نشده و مثل افرادی که برای اشاره به خودشان از ضمیر جمع استفاده می کردند، برای خدا نیز از ضمیر جمع استفاده نکرده است؟

سلام دوست عزیز

همانطور که عرض کردم قرآن کریم به زبان عربی نازل شده و به طور طبیعی، در بیاناتش از قواعد زبان عربی استفاده می کند و گاهی برای بیان بزرگی و شرافت و عظمت گوینده، یا برای بیان شرافت و عظمت کاری که انجام داده، یا برای توجه دادن به اسبابی که در انجام کاری دخالت داشته است، ضمیر جمع را به جای ضمیر مفرد استفاده می کند.

برای اینکه بدون پیش داوری به این موضوع بپردازید، لازم است ابتدا قواعد صرف و نحو عربی را خوب بیاموزید و سپس با علم معانی و بیان آشنا شوید. این دو ابزار علمی، به شما کمک می کند تا بدون پیش داوری، مساله مورد اشاره را بررسی نمایید. بدون آشنایی با این دو علم، ممکن است در تشخیص خود دچار اشتباه شوید.

1- به كار بردن ضمير مفرد و جمع نسبت به افعال الهى در قرآن ، اشاره دو نحوه انتساب فعل به پروردگار است.
مواردى كه صيغه جمع به كار برده شده نشانگر نقش و كاركرد وسايط فيض الهى مانند ملايك در تحقق فعل است و در مواردى كه صيغه مفرد به كار رفته لزوما به معناى نفى نقش آنها نيست.
بلكه مى‏تواند اعم از فعل مباشرو بی واسطه خداوند يا كارى باشد كه به اراده او از طريق وسايط فيض انجام گرفته است.
بنابراين اين آيات مى‏رسانند كه برخى از افعال الهى دو گونه انتساب پذيرى به ذات اقدس حق دارند: مستقيم و غير مستقيم.
2- در اين عالم همه چيز بر اساس قانون عليت است و هر پديده‏اى و هر موجودى علتى دارد. خداوند رزاق است امّا رزق دادن او از طريق اسباب و علل است. او شافى است امّا شفا دادنش از طريق اسباب و علل است. بخشى از اين علل، علل طبيعى و مادى‏اند و بخشى علل غيرمادى.درباره بهشت و جهنم هم چنين است.
خداوند مى‏خواهد در بهشت پاداش و كيفر دهد از طريق ملائكه مى‏دهد.
شفاعت هم چنين است. خداوند مى‏خواهد ببخشد از طريق شفيعان مى‏بخشد. پس دخالت فرشتگان در پاداش و كيفر، مانند دخالت هر علت ديگرى در جهان آفرينش است واين از سنن الهى است.
مثلا خداوند در اسناد فعل به فاعل گاه فعل را به خودش نسبت مى‏دهد مثلاً درباره مرگ مى‏فرمايد: اللّه يتوفى الانفس حين موتها ؛ خدا است كه جان هاى انسان ها را هنگام مرگ مى‏گيرد . (زمر/42). و يا آيات(انعام/60)، (يونس/104)، (نحل/70) و گاه آن را به ملائكه نسبت مى‏دهد مانند: قل يتوفّاكم ملك الموت الذى وكّل بكم (سجده/11)و يا آيات (نحل/ 28 و 32)، (محمد/27)، (انعام/61)، (نساء/97) .
اين دو دسته از آيات نشان مى‏دهد كه فاعليت ملائكه در طول فاعليت خداوند است يعنى فاعل حقيقى خداوند است و ملائكه مجرا و وسائط اين فاعليت هستند.
3ـ همه افعال خداوند از طریق به کار گرفتن اسباب است. خداوند رازق است ولى رزق او از طريق اسباب است. او شافى است امّا شفاى او از طريق اسباب است. او بخشنده است امّا بخشندگى او از طريق اسباب است و هيچ يك از اين اسباب قدرت او را محدود نمى‏كند، چرا كه همه اين اسباب مخلوق اويند و فاعليت خود را از او گرفته‏اند. درباره عذاب و پاداش نيز چنين است. گاه عذاب را به خودش نسبت مى‏دهد، ثم يردّ الى ربه فيعذبه عذابا نكرا (كهف/87) گاه نقش ملائكه را در عذاب متذكر مى‏شود : عليها ملائكة غلاظ شداد (تحريم/6) . و گاه به صيغه جمع مى‏فرمايد: سنعذبهم مرتين(توبه/101) بهشت و نعمت‏هاى آن را گاه به خود نسبت مى‏دهد: انّ اللّه يدخل الذين آمنو و عملوا الصالحات جنات تجرى من تحتها الانهار خداوند آنان را كه ايمان آوردند ونيكوكار شدند در بهشت‏هايى داخل گرداند كه زير درختانش نهرها جارى است .(حج/23) و گاه نقش فرشتگان را در اداره بهشت متذكر مى‏شود و قال لهم خزنتها سلام علكيم طبتم فادخلوها خالدین و نگهبانان آن (=فرشتگان رحمت) به آنها مى‏گويند سلام بر شما گوارايتان باد ايننعمت‏ها داخل بهشت شويد و جاودانه بمانيد(زمر/73) و گاه به صيغه جمع مى‏گويد: و الذين آمنوا و عملوا الصالحات لنبوّءنّهم من الجنة غرفا ؛ و كسانى كه ايمانآوردند و عمل صالح انجام دادند آنها را در غرفه‏هايى از بهشت جاى مى‏دهيم (عنكبوت/58)
4- اشخاص بزرگ، گاهى به هنگام سخن گفتن از خويشتن ضمير «جمع» به كار مى‏برند تا مخاطب به قدرت و عظمت متكلم پى ببرد و بفهمد كه موضوع سخن و گوينده آن اهميت زيادى دارد؛ يعنى، سزاوار نيست كه از جانب مخاطب توجهى به آن نشود بلكه شايسته است او به طوردقيق موضوع را بررسى و تحليل بكند تا به حقيقت موضوع و اهداف آن نايل آيد. چنان كه تعبير به «قلنا» در جريان خلقت و خلافتى آدم(ع) چنين است؛ چرا كه اين امر يكى از موضوعات اساسى در جهان خلقت مى‏باشد، بنابراين لازم است از تمام وسايل پيام‏رسانى براى جلب ذهن شنونده به حساسيت موضوع استفاده گردد. تعبير به جمع هم يكى از آن ابزار پيام‏ رسانى به شمار مى‏رود.
براى آگاهى بيش‏تر در اين زمينه ر.ك:
1- هستى‏ شناسى، مؤسسه آموزشى پژوهشى امام خمينى.
2- جهان‏بينى توحيدى، شهيد مطهرى، بحث از نظام طولى و عرضى عالم.
3- عدل الهى ، شهيد مطهرى.
4- معارف قرآن، استاد مصباح يزدى، بحث كليات افعال الهى ص 106.
5- آموزش فلسفه، استاد مصباح يزدى، ج 2، بحث از قاعده عليت

سلام

ضمیر جمع در قرآن، نشان از عوامل متعدد در انجام کار دارد مثلا در آیه شریفه :

فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ يَحْيَى وَاءَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كَانُواْ يُسَرِعُونَ فِى الْخَيْرَتِ وَيَدْعُونَنَا رَغَباً وَرَهَباً وَكَانُواْ لَنَا خَشِعِينَ
ترجمه :
پس (دعاى ) او را مستجاب كرديم و يحيى را به او بخشيديم ، و همسرش را (كه نازا بود) براى او شايسته قرار داديم (و اين بخاطر آن بود كه ) همانا آنان در كارهاى نيك ، شتاب داشتند و مارا از روى اميد و بيم مى خواندند و در برابر ما فروتن بودند.

خواندن غير خدا عين توحيداست اگر هنگام خواندن فقط توجه به اصل يعنی الله باشد .

این است کلام الله و توحید انبیاء و رسولان حق .... حال وهابیون پاسخ دهند .

میفرماید انبیاء الهی ما را میخواندند نه مرا ... نکته در کلمه : یدعوننا : است ... چرا نفرمود : یدعوننی

و بصورت جمع آورد

آیا خدای متعال هم مشرک شده ودعوت به شرک میکند که افرادی را کنار خودش امر به خواندن کرده است ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اگر بگویی منظور از ضمیر نا فقط الله است من میگویم چرا بلافاصله در آیه بعد فرمود :

وَالَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهَا مِن رُّوحِنَا وَجَعَلْنَاهَا وَابْنَهَا آيَةً لِّلْعَالَمِينَ (91)

وهمه میدانیم که با توجه به آیات دیگر این جناب جبرئیل بود که در مریم دمید و گفت من آمده ام تا ببخشم به تو غلاما زکیا ....پس واسطه قرار دادن مقربان درگاه الهی بنص قرآن مشکلی ندارد.

قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَامًا زَكِيًّا {مريم/19}

بحث مفصل در :

Download

[="Tahoma"][="Navy"]

Edison0111;596677 نوشت:
ه نام حق
با سلام خدمت همه ی دوستان عزیز...

نمیدونم عنوان رو درست مطرح کردم و جای درستی تاپیک رو یا نه...
در کل اگه اشتباهی شده ، معذرت میخوام
خواهشا جواب من رو بدید با دلیل و مدرک ، خیلی کنجکاو شدم بدونم

چرا گفته شده
وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ
معنی:و ما از رگ قلب و شاهرگ انسان به او نزديكـتريم

نحن مگه معنی ما نمیده؟
چرا گفته شده ما؟
کسی میدونه اون ما منظور چی کیا هستن؟ و فلسفش؟
چرا به صورتی گفته نشده که
من(همون خداوند) از رگ گردن به انسان نزدیک ترم؟
یا اینکه(اگه معنی ما منظور ملاعک و فرشته ها هست برای همین جمع بسته شده...)
چرا
به صورتی گفته نشده که این معنی رو بده؟ => من و فرشتگانم و ملاعک از رگ گردن به شما نزدیک تریم!

چرا خداوند گفته ما ؟
مگه خداوند احد ُ واحد ، (1) نیست
چرا جمع بسته...؟؟

یه سری میگن به خاطر ملاعک هست و فرشته ها
ولی هنوز جواب قانع کننده نگرفتم
خداوند باید خودش را جدا میکرد در آن گفته از نظر من ، اگه منظور جمع بسته شده ما
فرشتگان و ملاعک هست....

خداوند جسم یا شی و یا از جنس فرشتگان و ملاعک که نیست؟ درسته؟!!!

از نظر من خداوند بحثش جداست و خودش هم یک
و از نوع ملاعک و فرشتگان نیست پس نباید جمع بسته میشد

هرکسی میتونه با دلیل و مدرک و درست میتونه بنده رو قانع کنه بسم الله...


سلام
خداوند متعال بواسطه اسباب فیض خود را می رساند لذا در عموم مباحث مربوط به این مساله وسائط فیض را نیز لحاظ می فرماید لذا می گوید "ما" اما در برخی موارد یا وسائط دخیل نیستند ( که مواردش کم است ) یا لحاظ نمی شوند (به جهت عدم استقلال وجودیشان و مستهلک بودن اثرشان در فعل خدای متعال ) لذا می فرماید "من"
یا علیم[/]

سلام

خداوند در عین کثرت در وحدت است به این ایه دقت کنید.

وَلَقَدْ آتَینَا دَاوُودَ مِنَّا فَضْلًا یا جِبَالُ أَوِّبِی مَعَهُ وَالطَّیرَ وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ«سبأ/10»
و به راستی داوود را از جانب خویش مزیتی عطا کردیم [و گفتیم] ای کوهها با او [در تسبیح خدا] همصدا شوید و ای پرندگان [هماهنگی کنید] و آهن را برای او نرم گردانیدیم

وقتی حضرت داوود میخواند کوها و پرندگان نیز با او همصدا میشوند حال اگر از او بپرسی که دارد میخواند میگوید ما ولی در واقع این اوست که بانی صداست و چون خاموش شود دیگر صدائی نخواهد بود .

فتا 1;620991 نوشت:
سلام

خداوند در عین کثرت در وحدت است به این ایه دقت کنید.

وَلَقَدْ آتَینَا دَاوُودَ مِنَّا فَضْلًا یا جِبَالُ أَوِّبِی مَعَهُ وَالطَّیرَ وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ«سبأ/10»
و به راستی داوود را از جانب خویش مزیتی عطا کردیم [و گفتیم] ای کوهها با او [در تسبیح خدا] همصدا شوید و ای پرندگان [هماهنگی کنید] و آهن را برای او نرم گردانیدیم

وقتی حضرت داوود میخواند کوها و پرندگان نیز با او همصدا میشوند حال اگر از او بپرسی که دارد میخواند میگوید ما ولی در واقع این اوست که بانی صداست و چون خاموش شود دیگر صدائی نخواهد بود .

سلام
بنده از نوشتار شما چیزی متوجه نشدم! اینکه خداوند در عین کثرت وحدت دارد، یعنی چه؟! به نظرم بین منظور شما و آیه کریمه ارتباطی وجود ندارد.

آیه کریمه از دو موهبت حق تعالی نسبت به داوود نبی، سخن می گوید: اینکه سایر موجودات عالم با تسبیح او همنوا می شدند و اینکه آهن را در پنچه های پولادینش نرم کرد.

صدیقین;621009 نوشت:
سلام
بنده از نوشتار شما چیزی متوجه نشدم! اینکه خداوند در عین کثرت وحدت دارد، یعنی چه؟! به نظرم بین منظور شما و آیه کریمه ارتباطی وجود ندارد.

آیه کریمه از دو موهبت حق تعالی نسبت به داوود نبی، سخن می گوید: اینکه سایر موجودات عالم با تسبیح او همنوا می شدند و اینکه آهن را در پنچه های پولادینش نرم کرد.

سلام

بنده در اینجا در مقام ترجمه و تفسیر ایه نیستم بلکه مثالی است جهت درک مطلب حتی میتوان به یک خواننده اپرا نیز مثال زد که بنا بر فرمان کارگردان اپرا چون اغاز اواز میکند بقیه نیز با او همصدا میشوند و چون خاموش میشود دیگران نیز خاموش میشوند یعنی وقتی خداوند اراده میفرماید تا فعلی انجام شود جمیع موجودات عالم همکاری میکنند حال خداوند میفرماید ما اینکار را انجام دادیم ولی در واقع فاعل عمل فقط اوست و دیگران فقط همراهی میکنند .

صدیقین;620514 نوشت:
سلام دوست عزیز

همانطور که عرض کردم قرآن کریم به زبان عربی نازل شده و به طور طبیعی، در بیاناتش از قواعد زبان عربی استفاده می کند و گاهی برای بیان بزرگی و شرافت و عظمت گوینده، یا برای بیان شرافت و عظمت کاری که انجام داده، یا برای توجه دادن به اسبابی که در انجام کاری دخالت داشته است، ضمیر جمع را به جای ضمیر مفرد استفاده می کند.

برای اینکه بدون پیش داوری به این موضوع بپردازید، لازم است ابتدا قواعد صرف و نحو عربی را خوب بیاموزید و سپس با علم معانی و بیان آشنا شوید. این دو ابزار علمی، به شما کمک می کند تا بدون پیش داوری، مساله مورد اشاره را بررسی نمایید. بدون آشنایی با این دو علم، ممکن است در تشخیص خود دچار اشتباه شوید.

باسلام
صحبت های شماکاملا معقول است امافکرمیکنم حقیقت چیزدیگریست علم کلام امروز اثبات کرده استفاده ازکلمه من حساسیت برانگیزومغرورانه است قران کریم برای دادن درس اخلاق وایجادحس خوب درمخاطب این رابه مااموزش داده
واین یکی ازجنبه های اعجازقران درجامعه ای فاقدفرهنگ است که امروزه زبانشناسان ان راکشف کرده وسخنرانان ازان بهره میجویند
یاحق

احمد;621182 نوشت:
باسلام
صحبت های شماکاملا معقول است امافکرمیکنم حقیقت چیزدیگریست علم کلام امروز اثبات کرده استفاده ازکلمه من حساسیت برانگیزومغرورانه است قران کریم برای دادن درس اخلاق وایجادحس خوب درمخاطب این رابه مااموزش داده
واین یکی ازجنبه های اعجازقران درجامعه ای فاقدفرهنگ است که امروزه زبانشناسان ان راکشف کرده وسخنرانان ازان بهره میجویند
یاحق

زبان عربی مثل زبان فارسی نیست که برای احترام به طرف مقابل شما بگوییم و نه تو . اتفاقا در باره خداوند متعال ضمیر تو و انت اوج احترام است.
و همچنین درباره من و ما.

عبدالرحیم;621221 نوشت:
زبان عربی مثل زبان فارسی نیست که برای احترام به طرف مقابل شما بگوییم و نه تو . اتفاقا در باره خداوند متعال ضمیر تو و انت اوج احترام است.
و همچنین درباره من و ما.

باسلام
متوجه منظورشماازکلمه شماواحترام نشدم
مااصلادرپست قبل استفاده ضمیرما به جای من روبرای احترام تلقی نکردیم امابرای احترام هم صادق است درزبان عربی شمابه جای تو وجودنداره اما ضمیرجمع نحن ومفرداناوجود داره
یاحق
یاحق

احمد;621182 نوشت:
باسلام
صحبت های شماکاملا معقول است امافکرمیکنم حقیقت چیزدیگریست علم کلام امروز اثبات کرده استفاده ازکلمه من حساسیت برانگیزومغرورانه است قران کریم برای دادن درس اخلاق وایجادحس خوب درمخاطب این رابه مااموزش داده
واین یکی ازجنبه های اعجازقران درجامعه ای فاقدفرهنگ است که امروزه زبانشناسان ان راکشف کرده وسخنرانان ازان بهره میجویند
یاحق

سلام دوست عزیز

شاید مطلبی که شما می فرمایید درباره محاوره ها و گفتگوهای ما انسان ها صادق باشد و از «مَن مَن گفتن» گوینده، استقبال نکنیم و او را دچار نوعی خودبرتر بینی بدانیم، اما این مطلب درباره خدای سبحان معنا و مفهومی ندارد. وقتی خداوند سبحان را با صفات کمالش درک می کنیم، اینکه او نهایت علم است، نهایت قدرت است، نهایت جود و بخشش است، نهایت همه کمالات خوب است، و اینکه هیچ صفت بدی حتی به قدر ذره ای ناچیز در او راه ندارد، با این شناخت، هر چقدر هم از او «مَن مَن» بشنویم، هرگز حالت تنفر و انزجاری به ما دست نمی دهد؛ چون به روشنی در می یابیم که این «مَن مَن گفتن ِ او» هیچ منشأ بدی ندارد؛ نه خودبرتر بینی، نه غرور، نه عُجب، و نه هیچ منشأ بد دیگر.

برای همین است که خدای متعال بارها در قرآن کریم از خود با ضمیر مفرد «مَن» یاد کرده است:

وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ (بقره/30)
و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: «من در زمين جانشينى خواهم گماشت»، [فرشتگان‏] گفتند: «آيا در آن كسى را مى ‏گمارى كه در آن فساد انگيزد، و خون ها بريزد؟ و حال آنكه ما با ستايش تو، [تو را] تنزيه مى ‏كنيم و به تقديست مى ‏پردازيم.» فرمود: «من چيزى مى ‏دانم كه شما نمى ‏دانيد.»

قالَ يا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ(بقره/33)
فرمود: «اى آدم، ايشان را از اسامى آنان خبر ده.» و چون [آدم‏] ايشان را از اسماءشان خبر داد، فرمود: «آيا به شما نگفتم كه من نهفته آسمان ها و زمين را مى ‏دانم و آنچه را آشكار مى ‏كنيد، و آنچه را پنهان مى ‏داشتيد مى‏ دانم؟»

وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي‏ قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ (بقره/124)
و چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتى بيازمود، و وى آن همه را به انجام رسانيد، [خدا به او] فرمود: «من تو را پيشواى مردم قرار دادم.» [ابراهيم‏] پرسيد: «از دودمانم [چطور]؟» فرمود: «پيمان من به بيدادگران نمى ‏رسد.»

إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً (طه/12)
اين منم پروردگار تو، پاى‌پوش خويش بيرون آور كه تو در وادى مقدس «طُوى‏» هستى

و خیلی آیات دیگر.
واقعا هم این «مَن مَن گفتن های باری تعالی» دلنشین است و صفایی دارد!
البته این آیاتی که به عنوان نمونه آوردم، موضوع و محتوایش به گونه ای است که معنا ندارد به جای «من»، «ما» بگوید؛ با دقت در معنای آیات، به نظرم مطلب تا حدی روشن است.

ضمنا تبیین کننده نکته ای که اشاره نمودید، علم روان‌شناسی است، نه کلام.

صدیقین;621483 نوشت:
سلام دوست عزیز

شاید مطلبی که شما می فرمایید درباره محاوره و گفتگوهای ما انسان ها صادق باشد و از «مَن مَن گفتن» گوینده، استقبال نکنیم و او را دچار نوعی خودبرتر بینی بدانیم، اما این مطلب درباره خدای سبحان معنا و مفهومی ندارد. وقتی خداوند را با صفاتش درک می کنیم، اینکه او نهایت علم است، نهایت قدرت، نهایت جود و بخشش و نهایت همه کمالات خوب، اینکه هیچ صفت بدی حتی به قدر ذره ای ناچیز در او راه ندارد، با این شناخت، هر چقدر هم از او «مَن مَن» بشنویم، هرگز حالت تنفر و انزجاری به ما دست نمی دهد چون به روشنی می دانیم که این «مَن مَن گفتن» هیچ منشأ بدی ندارد؛ نه خودبرتر بینی، نه غرور، نه عُجب، و نه هیچ منشأ بد دیگر.

برای همین است که خدای متعال بارها در قرآن کریم از خود با ضمیر مفرد «مَن» یاد کرده است:

وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ (بقره/30)
و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: «من در زمين جانشينى خواهم گماشت»، [فرشتگان‏] گفتند: «آيا در آن كسى را مى ‏گمارى كه در آن فساد انگيزد، و خون ها بريزد؟ و حال آنكه ما با ستايش تو، [تو را] تنزيه مى ‏كنيم و به تقديست مى ‏پردازيم.» فرمود: «من چيزى مى ‏دانم كه شما نمى ‏دانيد.»

قالَ يا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ(بقره/33)
فرمود: «اى آدم، ايشان را از اسامى آنان خبر ده.» و چون [آدم‏] ايشان را از اسماءشان خبر داد، فرمود: «آيا به شما نگفتم كه من نهفته آسمان ها و زمين را مى ‏دانم و آنچه را آشكار مى ‏كنيد، و آنچه را پنهان مى ‏داشتيد مى‏ دانم؟»

وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي‏ قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ (بقره/124)
و چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتى بيازمود، و وى آن همه را به انجام رسانيد، [خدا به او] فرمود: «من تو را پيشواى مردم قرار دادم.» [ابراهيم‏] پرسيد: «از دودمانم [چطور]؟» فرمود: «پيمان من به بيدادگران نمى ‏رسد.»

إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً (طه/12)
اين منم پروردگار تو، پاى‌پوش خويش بيرون آور كه تو در وادى مقدس «طُوى‏» هستى

و خیلی آیات دیگر.
واقعا هم این «مَن مَن گفتن های باری تعالی» صفایی دارد!

ضمنا تبیین کننده مطلبی که اشاره نمودید، علم روان‌شناسی است، نه کلام.

باسلام
بله عذرخواهی میکنم درعلم روانشناسی,
البته برداشت بدنکنیداماهمواره کارشناسان این سایت جوری صحبت میکنن انگارمعصوم یاپیامبرهستن وکلامشون کاملا صحیح است وقرارمردم روهدایت کنن,,
قرارنیست خداونددرتمام قران بگه ما افریدیم ماخلق کردیم و...همانطورکه فرمودیدمن من های خداشیرینی دارد لفظ ماهم که تایید کردیددرس اخلاق برای انسان حقیردارد
یاحق

احمد;621273 نوشت:
باسلام
متوجه منظورشماازکلمه شماواحترام نشدم
مااصلادرپست قبل استفاده ضمیرما به جای من روبرای احترام تلقی نکردیم امابرای احترام هم صادق است درزبان عربی شمابه جای تو وجودنداره اما ضمیرجمع نحن ومفرداناوجود داره
یاحق
یاحق

مثلا درباره خدا در سوره حمد از ضمیر تو استفاده می کنیم و می گوییم ایاک نعبد. و این اوج احترام است. در حالی که اگر مفرد بی احترامی است می توانست از ضمیر شما یعنی کم استفاده کند

عبدالرحیم;622309 نوشت:
مثلا درباره خدا در سوره حمد از ضمیر تو استفاده می کنیم و می گوییم ایاک نعبد. و این اوج احترام است. در حالی که اگر مفرد بی احترامی است می توانست از ضمیر شما یعنی کم استفاده کند

سلام
در اینجا چون سخن از توحید در عبادت است و آن هم مخصوص باری تعالاست، از ضمیر مفرد استفاده شده است. تناسبی نداشت که ضمیر دیگری بیاورد.

سلام

توجه داشته باشیم یکی از القاب خداوند متکبر است پس حداوند نیازی ندارد نسبت به بندگانش تواضع داشته باشد !

سر افراد ضمير در اياك
لذا مي‌گويد «اياك» اول از او سخن مي‌گويد و چون او يكي است ولا شريك له، ضمير را هم مفرد مي‌آورد مي‌گويد: «اياك» نه «اياكم» سخن از تشريف نيست.
تشريف در اينجا در توحيد است نه در جمع.
در تشريفات ما، احياناً ما از مفرد به جمع ياد مي‌كنيم مي‌گوييم شما گفتيد.
اما اينجا ادب در توحيد است، ادب در مفرد ذكر كردن است، ادب در آن است كه بگوييم تو، نه شما. چون شمايي در كار نيست. بگوييم «اياك» نه «اياكم». كُمي ‌در كار نيست.
اگر ما سواي حق مربوبند و او رب است ولا غير،
پس مي‌گوييم «اياك» نه «اياكم».
تشريف و تعظيم اقتضاي وحدت مي‌كند چون هر گونه كثرتي مربوب خواهد بود و مملوك خواهد بود

حضرت استاد علامه جوادی املی (حفظه الله) تفسیر سوره حمد جلسه 16

فتا 1;623407 نوشت:
توجه داشته باشیم یکی از القاب خداوند متکبر است پس حداوند نیازی ندارد نسبت به بندگانش تواضع داشته باشد !

سلام

هُوَ اللَّهُ الَّذي لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ (حشر/23)
و خدايى است كه معبودى جز او نيست، حاكم و مالک اصلى اوست، از هر عيب منزّه است، به كسى ستم نمى‏ كند، امنيّت بخش است، مراقب همه چيز است، قدرتمندى شكست‏ ناپذير كه با اراده نافذ خود هر امرى را اصلاح مى‏ كند، و شايسته عظمت است خداوند منزّه است از آنچه شريك براى او قرار مى‏ دهند!

استاد مکارم در توضیح این صفت باری تعالی می نویسد:

الْمُتَكَبِّرُ یعنی او شايسته بزرگى است و چيزى برتر و بالاتر از او نيست.
«متكبر» از ماده «تكبر» به دو معنى آمده است: يكى ممدوح و پسندیده كه درباره خداوند متعال به كار مى‏ رود، و آن دارا بودن بزرگى و كارهاى نيک و صفات پسنديده فراوان است، و ديگرى مذموم و نكوهيده كه در مورد غير خدا به كار مى‏ رود و آن اين است كه افراد كوچك و كم مقدار ادعاى بزرگى كنند و صفاتى را كه ندارند به خود نسبت دهند. از آنجا كه عظمت و بزرگى تنها شايسته مقام خدا است اين واژه به معنى ممدوحش تنها در باره او به كار مى‏ رود و هر گاه در غير مورد او به كار رود به معنى مذموم آن است. (تفسير نمونه، ج‏23، ص 554)

سلام

و در همانجا امده " «و شايسته عظمت است» و چيزى برتر و بالاتر از او نيست (المتكبر).

یعنی عظمت و بزرگی خاص اوست لذا خشوع خاص بنده است !

پرسش:
چرا در برخی آیات، خدای متعال از خود با ضمیر جمع یاد می‌کند.؟

پاسخ:
خدای متعال یگانه است بنا بر این هر گاه از خود یا کارهای خود خبر می‌دهد، طبیعتا باید ضمیر مفرد به کار ببرد و بگوید: من چنین هستم و من چنان کردم. برای همین است که در موارد زیادی از آیات قرآن می‌بینیم که خداوند متعال با همین ضمیر مفرد، خودش را به ما معرفی می‌کند؛ مثلا آن جا که می‌خواهد خود را به موسای کلیم معرفی کند، می‌فرماید: «إِنَّني‏ أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْني‏ وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري»؛ من «اللَّه» هستم معبودى جز من نيست! مرا بپرست، و نماز را براى ياد من بپا دار.(1)
یا مثلا آن جا که می‌خواهد به ما بگوید دعایتان را می‌بینم و می‌شنوم و اجابت می‌کنم، می‌فرماید:
«وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادي عَنِّي فَإِنِّي قَريبٌ أُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجيبُوا لي‏ وَ لْيُؤْمِنُوا بي‏ لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ»؛ و هنگامى كه بندگان من، از تو در باره من سؤال كنند، (بگو:) من نزديكم! دعاى دعا كننده را، به هنگامى كه مرا مى‏‌خواند، پاسخ مى‏‌گويم! پس بايد دعوت مرا بپذيرند، و به من ايمان بياورند، تا راه يابند (و به مقصد برسند).(2)

این حالت عادی کلام است، اما به دلایلی، شخصِ مفرد برای معرفی خود یا برای بیان کارهای خود، می‌تواند به جای ضمیر مفرد، از ضمیر جمع هم استفاده کند؛ در فارسی خودمان گاهی چنین کاری می‌کنیم، مثلا: حسن‌آقا خطاب به رئیس اداره می‌گوید: «دیروز اومدیم اداره، گفتیم خدمتتون برسیم و عرض سلام و ادبی داشته باشیم، اما تشریف نداشتید و برای کاری بیرون رفته بودید»! با این که حسن‌ آقا یک نفر است اما در کلامش از ضمیر جمع استفاده کرد، و رئیس اداره را هم با این که یک نفر است، با ضمیر جمع خطاب کرد! این استفاده ضمیر جمع برای شخص مفرد، از باب رعایت ادب گفتار و احترام به مخاطب بود. از آن جا که این قرینه ذهنی وجود دارد، بنا بر این کسی در این جا نسبت به کاربرد ضمیر جمع به جای مفرد، به حسن‌ آقا ایراد نمی‌گیرد.
قرآن کریم هم به زبان محاوره‌ای عربی نازل شده و به طور طبیعی، در بیاناتش از قواعد زبان عربی استفاده می‌کند و گاهی برای بیان بزرگی و شرافت و عظمت گوینده، یا برای بیان شرافت و عظمت کاری که انجام داده، یا برای توجه دادن به اسبابی که در انجام کاری دخالت داشته است، ضمیر جمع را به جای ضمیر مفرد استفاده می‌کند.

مثلا خدای متعال می‌خواهد به ما بگوید «من شاهد کارهای شما هستم». می‌فرماید: «وَ ما تَكُونُ في‏ شَأْنٍ وَ ما تَتْلُوا مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُوداً إِذْ تُفيضُونَ فيهِ وَ ما يَعْزُبُ عَنْ رَبِّكَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ وَ لا أَصْغَرَ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْبَرَ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مُبينٍ»؛
در هيچ حال (و انديشه‌اى) نيستى، و هيچ قسمتى از قرآن را تلاوت نمى‌كنى، و هيچ عملى را انجام نمى‌دهيد، مگر اين كه ما گواه بر شما هستيم در آن هنگام كه وارد آن مى‌شويد! و هيچ چيز در زمين و آسمان، از پروردگار تو مخفى نمى‌ماند حتّى به اندازه سنگينى ذرّه ‏اى، و نه كوچک‌تر از آن و نه بزرگ‌تر، مگر اين كه (همه آن‌ها) در كتاب آشكار (و لوح محفوظ علم خداوند) ثبت است.(3)
خدای متعال در این آیه کریمه، به جای ضمیر مفرد از ضمیر جمع استفاده کرده است! نفرمود: «من شاهد شما هستم»، بلکه فرمود: «انا كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُوداً» (ما شاهد بر شما هستيم).

این استفاده ضمیر جمع به جای مفرد، می‌‌تواند دو دلیل داشته باشد:
1. شرافت و عظمت شاهد
شاهد شما خداست! خیلی شاهد بزرگی دارید! قدری زیادی مواظب گفتار و کردارتان باشید و جلوی این شاهد بزرگ، آبروی‌ داری کنید؛ شاهدی که به نهان و آشکار دل‌هایتان آگاه است: «يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ ما تُخْفِي الصُّدُورُ»؛ او چشمهايى را كه به خيانت مى‌گردد و آن چه را سينه‏‌ها پنهان مى‌دارند، مى‌داند.(4)
و حتی وسوسه و خطورات قلبی همه را به طور کامل می‌داند: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ»؛
ما انسان را آفريديم و وسوسه‌هاى نفس او را مى‌دانيم، و ما به او از رگ قلبش نزديكتريم.(5)

ما جلوی یک بچه _که خیلی قدرت تمیز و تشخیص هم ندارد_ هر کاری نمی‌کنیم و خجالت می‌کشیم. چطور در برابر کسی که علم مطلق است و همه چیز، حتی خطورات قلبی ما را می‌داند، خجالت نمی‌کشیم و هر حرفی می‌زنیم و هر کاری می‌کنیم.؟! شاهد خیلی بزرگ و داناست! بیشتر مواظب گفتار و رفتارمان باشیم.

2. تعدّد شهود
نه تنها خدای بزرگ شاهد شماست، بلکه عده دیگری که خداوند متعال به آن‌ها اجازه و قدرت داده، شاهد گفتار و رفتار شمایند؛ شاهدان قيامت بسيارند: خود خداوند متعال: «إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ شَهِيدٌ»(6)؛ پيامبران: «جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ»(7)؛ امامان معصوم: «وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ»(8)؛ فرشتگان: «وَ جاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِيدٌ»(9)؛ زمين: «يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها»(10)؛ زمان: «در حديث است: هر «روز» جديد، به انسان خطاب مى‌كند: «انا يوم جديد و انا عليك لشهيد، اشهد به يوم القيامة»(11)؛ اعضاى بدن: «تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ»(12).*
پس خیلی‌ها دارند کارهای ما را نگاه می‌کنند! برای کارهای بدمان فقط از خدا خجالت نمی‌کشیم، از چند گروه دیگر هم شرمنده و خجالت زده خواهیم شد! (جسارت نمی‌کنم؛ همه این کلمات را درباره خودم و خطاب به خودم می‌گویم)

خلاصه این که، اگر در جایی دیدیم که به طور عادی و طبیعی، باید از ضمیر مفرد استفاده می‌شد اما ضمیر جمع آمده بود، حتما به خاطر یکی از دلایلی که عرض کردم و یا دلایل دیگر، بوده است که آن دلیل را با تحلیل آن گفتار می‌توانیم بدست آوریم.

ـــــــــــ
(1) طه/ 14.
(2) بقره/ 186.
(3) یونس/ 61.
(4) غافر/ 19.
(5) ق/ 16.
(6) حج/ 17.
(7) نساء: 4/ 41.
(8) بقره/ 143.
(9) ق/ 21.
(10) زلزال/ 4.
(11) تفسير نور الثقلين، ج 5، ص 112.
(12) نور/ 24.
* قرائتی، محسن، تفسير نور، ج ‏2، ص 29.

موضوع قفل شده است