جمع بندی بررسی اعتبار و صحت اسناد حدیثی از امام صادق علیه السلام (و لقد شققن الجیوب)

تب‌های اولیه

70 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بررسی اعتبار و صحت اسناد حدیثی از امام صادق علیه السلام (و لقد شققن الجیوب)

با سلام

میخواستم حدیث زیر را که از امام صادق علیه السلام نقل شده مورد بررسی سندی و رجالی قرار دهید و صحت و سقم آنرا بررسی نمائید .

با تشکر از شما ...

حضرت امام صادق علیه السلام :

« و لقد شققن الجیوب و لطمن الخدود الفاطمیان علی الحسین بن علی و علی مثله تلطم الخدود و تشق الجیوب ... »

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد مجید

IVI.@.H.D.I;595781 نوشت:
با سلام

میخواستم حدیث زیر را که از امام صادق علیه السلام نقل شده مورد بررسی سندی و رجالی قرار دهید و صحت و سقم آنرا بررسی نمائید .

با تشکر از شما ...

حضرت امام صادق علیه السلام :

« و لقد شققن الجیوب و لطمن الخدود الفاطمیان علی الحسین بن علی و علی مثله تلطم الخدود و تشق الجیوب ... »


با صلوات بر محمد وآل محمد
وعرض سلام وادب
روایت فوق در کتاب « وسائل الشيعة ؛ ج‏22 ؛ ص402»آمده است:
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ دَاوُدَ الْقُمِّيِّ فِي نَوَادِرِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَخِيهِ جَعْفَرِ بْنِ عِيسَى عَنْ خَالِدِ بْنِ سَدِيرٍ أَخِي حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ شَقَّ ثَوْبَهُ عَلَى أَبِيهِ أَوْ عَلَى أُمِّهِ أَوْ عَلَى أَخِيهِ أَوْ عَلَى قَرِيبٍ لَهُ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِشَقِّ الْجُيُوبِ قَدْ شَقَّ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ عَلَى أَخِيهِ هَارُونَ- وَ لَا يَشُقَّ الْوَالِدُ عَلَى وَلَدِهِ وَ لَا زَوْجٌ عَلَى امْرَأَتِهِ وَ تَشُقُّ الْمَرْأَةُ عَلَى زَوْجِهَا وَ إِذَا شَقَّ زَوْجٌ عَلَى امْرَأَتِهِ أَوْ وَالِدٌ عَلَى وَلَدِهِ فَكَفَّارَتُهُ حِنْثُ يَمِينٍ وَ لَا صَلَاةَ لَهُمَا حَتَّى يُكَفِّرَا أَوْ يَتُوبَا مِنْ ذَلِكَ فَإِذَا خَدَشَتِ الْمَرْأَةُ وَجْهَهَا أَوْ جَزَّتْ شَعْرَهَا أَوْ نَتَفَتْهُ فَفِي جَزِّ الشَّعْرِ عِتْقُ رَقَبَةٍ أَوْ صِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ أَوْ إِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِيناً وَ فِي الْخَدْشِ إِذَا دَمِيَتْ وَ فِي النَّتْفِ كَفَّارَةُ حِنْثِ يَمِينٍ وَ لَا شَيْ‏ءَ فِي اللَّطْمِ عَلَى الْخُدُودِ سِوَى الِاسْتِغْفَارِ وَ التَّوْبَةِ وَ لَقَدْ شَقَقْنَ‏ الْجُيُوبَ‏ وَ لَطَمْنَ‏ الْخُدُودَ الْفَاطِمِيَّاتُ عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع- وَ عَلَى مِثْلِهِ تُلْطَمُ الْخُدُودُ وَ تُشَقُّ الْجُيُوبُ.
________________________________________
شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة، 30جلد، مؤسسة آل البيت عليهم السلام - قم، چاپ: اول، 1409 ق.

بررسی سندی
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ علی بن طوسی: امامی، ثقه، جلیل
بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ دَاوُدَ الْقُمِّيِّ فِي نَوَادِرِهِ: امامی، ثقه، جلیل
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى : امامی، ثقه، جلیل و تضعیف ابن ولید وتابعه له وهم
عَنْ أَخِيهِ جَعْفَرِ بْنِ عِيسَى : امامی، ثقه علی التحقیق
عَنْ خَالِدِ بْنِ سَدِير:توصیفی برای او نیست
أَخِي حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ: واقفى،ثقةوالظاهرأخذالمشايخ ‏عنه ‏قبل وقفه‏
بنابر این روایت ضعیف واتصال مسند و نوع روایت عادی می باشد.

مجید;596594 نوشت:
عَنْ خَالِدِ بْنِ سَدِير:توصیفی برای او نیست
أَخِي حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ: واقفى،ثقةوالظاهرأخذالمشاي خ ‏عنه ‏قبل وقفه‏

فإن خالد بن سدير أخو حنان بن سدير كما عرفت
http://www.almilani.com/%D8%B9%D8%B1%D8%A8%D9%8A/%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D9%84/4190

در ضمن، لطمه زنی هم از متواترات هست که همه اهل بیت، لطمه زنی کرده اند

montazer200;596620 نوشت:
فإن خالد بن سدير أخو حنان بن سدير كما عرفت
http://www.almilani.com/%D8%B9%D8%B1%D8%A8%D9%8A/%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D9%84/4190

در ضمن، لطمه زنی هم از متواترات هست که همه اهل بیت، لطمه زنی کرده اند

دوست عزیز ما یه روایت مطرح کردیم و دادیم بررسی سندی کنن چرا جو درست میکنی ؟؟؟؟!!!!!
کی اسم لطمه زنی آورد ؟؟؟؟؟

IVI.@.H.D.I;596668 نوشت:
کی اسم لطمه زنی آورد ؟؟؟؟؟

سلام

موضوع در مورد لطمه زنی بود و بنده هم این را عارض شدم، حالا شما چرا مستاصل شده اید از روایات مستفیض؟

IVI.@.H.D.I;596668 نوشت:
دوست عزیز ما یه روایت مطرح کردیم و دادیم بررسی سندی کنن چرا جو درست میکنی ؟؟؟؟!!!!!

جناب، گویا این جو را شما داده اید زیرا درخواست بررسی سندی کردید و ما هم پاسخ اشکال کاربر مجید را دادیم

montazer200;596620 نوشت:
فإن خالد بن سدير أخو حنان بن سدير كما عرفت
http://www.almilani.com/%D8%B9%D8%B1...%A7%D9%84/4190

با صلوات بر محمد وآل محمد
سلام وعرض ادب به محضر شما
کاربر گرامی شما از این متن:«في النجاشي: خالد بن سدير بن حكيم بن صهيب الصيرفي. من غير
ترجمة خالد بن سدير أخي حنان بن سدير.
روى عن أبي عبد الله عليه السلام، وروى عنه جعفر بن عيسى أخو
محمد بن عيسى. التهذيب: الجزء 8، آخر باب الكفارات، الحديث 1207.
نقل ابن داود في (540) من القسم الأول عن الفهرست، عن محمد بن
ابن بابويه، أن كتابه موضوع.
وقال في (167) من القسم الثاني في ترجمة خالد بن عبد الله بن سدير:
ست له كتاب، ذكر أبو جعفر، محمد بن علي بن بابويه، عن محمد بن الحسن بن
الوليد أنه قال: لا أرويه لأنه موضوع، وضعه محمد بن موسى الهمداني.
أقول: إن الشيخ ذكر ذلك في ترجمة خالد بن عبد الله بن سدير (271)
وفي ترجمة زيد النرسي وزيد الزراد (1، 3 302) لا في خالد بن سدير، وكأن
ابن داود، بنى على اتحادهما فذكر ذلك في كل من الموضعين، ولكنه بعيد جدا، فإن
خالد بن سدير أخو حنان بن سدير كما عرفت، ولا شك أن حنانا بن سدير من
غير واسطة، وعليه فخالد بن عبد الله بن سدير ابن أخي خالد بن سدير،
وكيف كان فلا اعتماد على الرجل لجهالته.» چه نتیجه ای می خواهید بگیرید می خواهید ثقه بودن« خَالِدِ بْنِ سَدِير»یا «أَخِي حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ» را نتیجه بگیرید. اگر لطفا این متن را برای ما ترجمه کنید و بفرمایید که از کجای این متن این نتیجه را گرفتید متشکر می شوم.

کاربر گرامی اقا مجید، حضرت عالی مدعی شدید خالد بن سدیر مجهول هست اما ایت الله میلانی نقلی که اورده اند این بوده او شناسخته شده است

خالد بن سدير أخو حنان بن سدير كما عرفت

نظر شما چیه؟

montazer200;596620 نوشت:
در ضمن، لطمه زنی هم از متواترات هست که همه اهل بیت، لطمه زنی کرده اند

با صلوات بر محمد وآل محمد
وسلام وعرض ادب
کاربر گرامی در مورد لطمه زنی که شما ادعای تواتر کرده اید یا معنی تواتر را نمی دانید ویا شوخی می فرمایید، لذا تقاضا دارم به پست های ذیل مراجعه بفرمایید:«بررسی اعتبار و سند روایت سر شکستن حضرت امام سجاد علیه السلام»و «درخواست حدیث در مورد جواز ایجاد جراحات و ضرر در مصبیبات اهل بیت علیهم السلام»

montazer200;596927 نوشت:
کاربر گرامی اقا مجید، حضرت عالی مدعی شدید خالد بن سدیر مجهول هست اما ایت الله میلانی نقلی که اورده اند این بوده او شناسخته شده است

خالد بن سدير أخو حنان بن سدير كما عرفت

نظر شما چیه؟


با صلوات بر محمد وآل محمد
کاربر گرامی با توجه به متون موجود :«390 - خالد بن سدير بن حكيم
بن صهيب الصيرفي... « رجال‏ النجاشي ص : 150 »و «540 - خالد بن سدير بن حكيم
بن صهيب الصيرفي [جخ‏] لم يذكر له أكثر من هذا [ست‏] عن محمد بن بابويه أن كتابه موضوع. رجال‏ ابن‏ داود ص : 138 »و هم چنین مطالبی که در کتاب رجال همراه آمده است هیچ گونه توصیفی در مورد ایشان که ثقه وامامی باشد نیامده است، ودر رجال همراه نیز فقط او را مذکور ذکر کرده است. اگر جایی شما مطلبی در این زمینه که ایشان توثیق شده است دارید بیاورید.

مجید;596939 نوشت:
اگر جایی شما مطلبی در این زمینه که ایشان توثیق شده است دارید بیاورید.

پس قبول کردید که اینکه می فرماید هیچ توصیفی از او نیست سخنی مردود هست لذا وقتی ایشان فردی شناخته شده است شما نمی توانید حمل بر جرح او نمایید مگر اینکه شاهد داشته باشد در نتیجه جرح شما وارد نیست مگر استصحاب کنید

جناب montazer200 با سلام به شما

اگر علاقه مندید بحثی محترمانه و علمی شکل بگیرد لطفا از کلمات و شکلک های نامناسب استفاده نکنید

شما لینکی فرستادید در مورد توثیق و یا حداقل شناساندن

خالد بن سدیر که جناب کارشناس پاسخ دادند در این متن نیز هیچ گونه توصیفی در مورد ایشان که ثقه و امامی باشد نیامده
بنابراین این شخص همچنان مجهول هست


مجید;596939 نوشت:
اگر جایی شما مطلبی در این زمینه که ایشان توثیق شده است دارید بیاورید.

دوست بزرگوار باز هم از شما تقاضا میکنم برای رسیدن به نتیجه ، محترمانه و در ارتباط با موضوع بنویسید

تمام چیزی که در کتب رجالی در مورد این شخص آمده به شرح زیر است:

390 - خالد بن سدير بن حكيم
بن صهيب الصيرفي...
رجال نجاشی



540 - خالد بن سدير بن حكيم
بن صهيب الصيرفي [جخ‏] لم يذكر له أكثر من هذا [ست‏] عن محمد بن بابويه أن كتابه موضوع.

رجال‏ ابن‏ داود/الجزءالأول ‏من.../باب‏ الخاءالمعجمة/138

4181 - خالد بن سدير:
في النجاشي: خالد بن سدير بن حكيم بن صهيب الصيرفي.
من غير ترجمة خالد بن سدير أخو حنان بن سدير روى عن أبي عبد الله ع و روى عنه جعفر بن عيسى أخو محمد بن عيسى، التهذيب: الجزء 8، آخر باب الكفارات، الحديث 1207.
نقل ابن داود في 540 من القسم الأول عن الفهرست، عن محمد بن بابويه، أن كتابيه موضوع.
و قال في 167 من القسم الثاني في ترجمة خالد بن عبد الله بن سدير (ست) له كتاب ذكر أبو جعفر، محمد بن علي بن بابويه عن محمد بن الحسن بن الوليد أنه قال: لا أرويه لأنه موضوع، وضعه محمد بن موسى الهمداني. أقول: إن الشيخ ذكر ذلك في ترجمة خالد بن عبد الله بن سدير (271) و في ترجمة زيد النرسي و زيد الزراد (1، 3 - 302) لا في خالد بن سدير و كأن ابن داود، بنى على اتحادهما فذكر ذلك في كل من الموضعين و لكنه بعيد جدا، فإن خالد بن سدير أخو حنان بن سدير كما عرفت و لا شك أن حنانا ابن سدير، من غير واسطة و عليه فخالد بن عبد الله بن سدير ابن أخي خالد بن سدير و كيف كان، فلا اعتماد على الرجل لجهالته.
معجم‏ رجال‏ الحديث ج : 7 ص : 25

مطلب شما

علی مع الحق;597933 نوشت:
4181 - خالد بن سدير:
في النجاشي: خالد بن سدير بن حكيم بن صهيب الصيرفي.
من غير ترجمة خالد بن سدير أخو حنان بن سدير روى عن أبي عبد الله ع و روى عنه جعفر بن عيسى أخو محمد بن عيسى، التهذيب: الجزء 8، آخر باب الكفارات، الحديث 1207.

ادعای فضل داشتن چیزط خوبی نیست

دوما ان کسی که بی احترامی کرده دوستان شما هستند لذا چون تاپیک ما خلاف عقیده علمی شما و عامل برهم زنی مطالب دوستانتان بود تحمل ان بر شما کمی ثقیل بوده لذا ناگزیر مطالب را پاک کرده اید و اصلا هم برایم مهم نیست

سوما این خالد همان طور که شیخ فرموده اند غیر خالد مورد نظر ما هست اما اختلاف ما ب رفیق شما در مجهول بودن و یا نبودن ایشان بود که ما ادله اوردیم ایشان شناخته شده است و نه مجهول لذا اینکه کسی بخواهد او را تضعیف کند باید ادله اقامه کند و ان هم نیاز به استصحاب دارد

ما منتظر خواهیم ماند تا ایشان را با ادله تضعیف کنید

باز هم از شما خواهش میکنم مودبانه بنویسید

اگر منظور شما از اینکه «شناخته شده است» این است که گفته شده برادر فلانی است، این مطلب نه تضعیفی برای این شخص محسوب میشود و نه توثیقی پس خالد بن سدیر همچنان مجهول باقی میماند و شخصی که مجهول است وقتی راوی یک روایت باشد سبب تضعیف میشود.
از این گذشته این مطلب در خود روایت آمده بود اگر دقت میکردید:مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ دَاوُدَ الْقُمِّيِّ فِي نَوَادِرِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَخِيهِ جَعْفَرِ بْنِ عِيسَى عَنْ خَالِدِ بْنِ سَدِيرٍ أَخِي حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ قَالَ

[="Navy"]

montazer200;596670 نوشت:
از روایات مستفیض
حالا شما چرا مستاصل شده اید

؟

montazer200;596620 نوشت:
در ضمن، لطمه زنی هم از متواترات هست که همه اهل بیت، لطمه زنی کرده اند

سلام
به روایتی که به تواتر نرسیده اما در هر طبقه تعداد راویان سه یا بیشتر باشد مستفیض می گویند و با متواتر تفاوت دارد

ويسمّى المشهور مستفيضٌ أيضاً ، وفرّق بينهما بأن يجعل المستفيض ما يُعتبر الزيادة في جميع الطبقات والمراتب ، ما لم يبلغ حد التواتر ، والمشهور يُعتبر فيه الزيادة في السند في الجملة . فالمشهور أعمّ من المستفيض .
الرعاية في علم الدراية ، ص 70 ؛
جامع المقال ، ص 4 ؛
توضيح المقال ، ص 269.

منبع متن فوق:معجم مصطلحات الرجال والدراية،ص:157

بالاخره روایات لطمه زنی که همه اهل بیت به نقل از شما لطمه زنی کرده اند متواتر است یا مستفیض است یا به قول هاشمی متواتر ضعیف :khaneh:است؟؟؟ چیست؟!!!
یک ادعایی بفرمایید که بعدا در اثباتش به تعبیر خودتان مستاصل نشوید و اینقدر دچار تناقض در ادعا نباشید!
شما توثیق خالد بن سدیر را ثابت بفرمایید اثبات تواتر پیش کشتان! البته ظاهرا به قول کارشناس محترم در مورد تواتر شوخی فرموده اید!!

montazer200;596927 نوشت:
کاربر گرامی اقا مجید، حضرت عالی مدعی شدید خالد بن سدیر مجهول هست اما ایت الله میلانی نقلی که اورده اند این بوده او شناسخته شده است
خالد بن سدير أخو حنان بن سدير كما عرفت
نظر شما چیه؟

شما لطف کنید مطالب آن سایت (که همان معجم رجال علامه خویی رحمه الله) است را ترجمه بفرمایید.
ایشان می فرمایند کما عرفت او برادر حنان بن سدیر است اما در انتها می فرمایند و کیف کان فلا اعتماد علی الرجل لجهالته! یعنی و هر گونه که بوده هیچ اعتمادی بر این شخص نیست به خاطر جهالتش!
حالا شما با تقطیع متن می خواهید بگویید که آیت الله خویی وی را مجهول نمی داند.
خوب دقت کنید تا عبارت را ببیند برای شما علامت گذاری هم کرده ام!
[/]

با کسب اجازه از کارشناسان محترم

نظر آیت الله میلانی در مورد خالد بن سدیر (لینک از سایت رسمی خود ایشان)

---------------------------------------------------------------------------------------------

فایل PDF نظر برخی علما و مراجع بزرگ شیعه در مورد خالد بن سدیر و روایت او از امام صادق علیه السلام

علمایی چون :
شیخ صدوق ، شهید ثانی ، صاحب جواهر ، آیت الله خویی ، آیت الله خوانساری ، آیت الله گلپایگانی

ملاصدرا;597949 نوشت:
بالاخره روایات لطمه زنی که همه اهل بیت به نقل از شما لطمه زنی کرده اند متواتر است یا مستفیض است یا به قول هاشمی متواتر ضعیف است؟؟؟ چیست؟!!!

علیکم سلام و صلی الله علیکم

برادر عزیزم ضمن تشکر از حضرتعالی ، اما جالب اینجاست که اقایان توصیه به ادب در بحث می کنند اما شما با طعن و تمسخر بحث می کنید ولیکن نمی دانیم چرا مطالب ما فقط به بهانه عدم رعایت احترام حذف می شود

علی ایحال اگر شما برادر گرامی به مطالب ما دقت می کردید این اشکال را وارد نمی کردید که در پایان هم بخندید، ما عارض شدیم مسئله لطمه زنی از متواترات است که اهل بیت هم انجام داده اند، این یعنی چی؟ یعنی اینکه یک فعل را افراد های مختلفی انجام داده اند و شده است متواتر ضمن اینکه اهل بیت هم انجام داده اند اما شما اهل بیت را جز متواترات می دانید بله متواتر است مضاف بر اینکه تقطیع در متن را ما انجام نداده ایم برادرم بلکه شما انجام داده اید زیرا ما روایت سدیر را گفته ایم مستفیض هست اما چون حضرت عالی بخشی را از یک جا کندی اوردی و بخشی را هم از جای دیگر، اینگونه القا می کنید که ما مستاصل شده ایم، اما باید بدانید مستاصل کسی می شود که فرار از مناظره می کند و نه من حقیر که تحدی برای مناظره کردم لذا در نگارش ادبیات خود دقت کنید

برادرم بنده در کدام ادعایم دچار تناقض شده ام؟ می شود به یک مورد اشاره نمایید؟ والله قسم بنده حقیر انچه را می گویم از قبل در ان مورد کار کرده ام و تلاش کرده ام و نتیجه گرفته ام که بحث می کنم وگرنه که الکی و بی خود و بی جهت وارد مباحث نمی شوم عزیز دلم

ملاصدرا;597949 نوشت:
حالا شما با تقطیع متن می خواهید بگویید که آیت الله خویی وی را مجهول نمی داند.

برادر عزیز، کم لطفی می فرماید زیرا شما اگر به مطالب گذشته ما با دقت نگاه می کردید و خوب می خواندید چنین تهمت تدلیس و تزویر به ما نمی زدید ما که شما را حلال کردیم

استاد گرامی جناب ملاصدرای بزگوار، بحث ما با جناب مجید به این شکل بوده است ایشان فرموده اند جناب سدیر مجهول هستند و من هم عارض شده ایشان شناخته شده است بنده هیچ تدلیسی نکرده ام که شما به ما تهمت زدید بنده فقط قولی که برای شناخته شدن ایشان بود اوردم اضافه بر اینکه بنده لینک سایت ایت الله میلانی را اوردم و اگر قرار بود تدلیس کنم که ادرس سایت نمی دادم لذا ادرس دادم که اهل تحقیق خودشان قضاوت کنند بر اساس انجه ما بحث می کردیم

اما شما در مورد وثاقت ایشان سخن گفتیم، بروی چشم من احتجاجات فقهای تاریخ شیعه برای پذیرش روایت خالد را خواهم اورد که این فقها برای صدور اجتهاد و فتوی خود به روایات او احتجاج کرده اند و حتما هم می دانید در صدور فتوا مجتهد حتما باید به روایت صحیح و معتیر استناد کند لذا استناد به روایت سدیر از ناحیه فقهای شیعه خود موید وثاقت او می باشد اما این مطالب را در پاسخ به برادر عزیز ivi.@.h.d.i خواهم داد و شما بخوانید

montazer200;598061 نوشت:
علیکم سلام و صلی الله علیکم

برادر عزیزم ضمن تشکر از حضرتعالی ، اما جالب اینجاست که اقایان توصیه به ادب در بحث می کنند اما شما با طعن و تمسخر بحث می کنید ولیکن نمی دانیم چرا مطالب ما فقط به بهانه عدم رعایت احترام حذف می شود

علی ایحال اگر شما برادر گرامی به مطالب ما دقت می کردید این اشکال را وارد نمی کردید که در پایان هم بخندید، ما عارض شدیم مسئله لطمه زنی از متواترات است که اهل بیت هم انجام داده اند، این یعنی چی؟ یعنی اینکه یک فعل را افراد های مختلفی انجام داده اند و شده است متواتر ضمن اینکه اهل بیت هم انجام داده اند اما شما اهل بیت را جز متواترات می دانید بله متواتر است مضاف بر اینکه تقطیع در متن را ما انجام نداده ایم برادرم بلکه شما انجام داده اید زیرا ما روایت سدیر را گفته ایم مستفیض هست اما چون حضرت عالی بخشی را از یک جا کندی اوردی و بخشی را هم از جای دیگر، اینگونه القا می کنید که ما مستاصل شده ایم، اما باید بدانید مستاصل کسی می شود که فرار از مناظره می کند و نه من حقیر که تحدی برای مناظره کردم لذا در نگارش ادبیات خود دقت کنید

برادرم بنده در کدام ادعایم دچار تناقض شده ام؟ می شود به یک مورد اشاره نمایید؟ والله قسم بنده حقیر انچه را می گویم از قبل در ان مورد کار کرده ام و تلاش کرده ام و نتیجه گرفته ام که بحث می کنم وگرنه که الکی و بی خود و بی جهت وارد مباحث نمی شوم عزیز دلم

برادر عزیز، کم لطفی می فرماید زیرا شما اگر به مطالب گذشته ما با دقت نگاه می کردید و خوب می خواندید چنین تهمت تدلیس و تزویر به ما نمی زدید ما که شما را حلال کردیم

استاد گرامی جناب ملاصدرای بزگوار، بحث ما با جناب مجید به این شکل بوده است ایشان فرموده اند جناب سدیر مجهول هستند و من هم عارض شده ایشان شناخته شده است بنده هیچ تدلیسی نکرده ام که شما به ما تهمت زدید بنده فقط قولی که برای شناخته شدن ایشان بود اوردم اضافه بر اینکه بنده لینک سایت ایت الله میلانی را اوردم و اگر قرار بود تدلیس کنم که ادرس سایت نمی دادم لذا ادرس دادم که اهل تحقیق خودشان قضاوت کنند بر اساس انجه ما بحث می کردیم

اما شما در مورد وثاقت ایشان سخن گفتیم، بروی چشم من احتجاجات فقهای تاریخ شیعه برای پذیرش روایت خالد را خواهم اورد که این فقها برای صدور اجتهاد و فتوی خود به روایات او احتجاج کرده اند و حتما هم می دانید در صدور فتوا مجتهد حتما باید به روایت صحیح و معتیر استناد کند لذا استناد به روایت سدیر از ناحیه فقهای شیعه خود موید وثاقت او می باشد اما این مطالب را در پاسخ به برادر عزیز ivi.@.h.d.i خواهم داد و شما بخوانید

ما فقهایی رو آوردیم که علاوه بر اینکه به خالد بن سدیر و روایتش از امام صادق علیه السلام خدشه وارد کرده اند بلکه کسی چون آیت الله خویی فرموده که برخی اصحاب به این روایت استناد نموده .

تقطیع کجا بوده برادر من.

ما منتظر علمای شما هستیم !!!

لطفا شما که ادعای نصفه و نیمه گذاشته شدن سخن جناب خویی ره را دارید لطفا متن کامل آنرا بیاورید تا بفهمیم چه تناقضی با تقطیع آن دارد !!!!

IVI.@.H.D.I;598043 نوشت:
نظر آیت الله میلانی در مورد خالد بن سدیر (لینک از سایت رسمی خود ایشان)

سلام و عرض ادب و تشکر از محضر شما برادر گرامی

بزگوار بنده در پاسخ خصوصی هم به شما عارض شدم که معظم له خالد بن سدیر را تضعیف کمرده و ما دو خالد داریم برادرم کدامین را تضعیف نموده اما ما به قرائن ثابت خواهیم کرد ایشان ثقه هستند

برادر گرامی و همچنین برادر عزیز ملاصدرا دقت کنند ، ما در ذیل استناد می کنیم به اقوال فقهای شیعه در دو موضوع گریبان چاک زدن و لطمه زنی به استناد به روایت خالد بن سدیر

اجماع به استناد روایت خالد بن سدیر

شهيد اول اعلی الله مقامه مي فرمايند :
واستثنى الأصحاب إلا ابن إدريس شق الثوب على موت الأب والأخ لفعل العسكري على الهادي ، وفعل الفاطميات على الحسين ( عليه السلام ) ... عن خالد بن سدير ، عن الصادق ( عليه السلام ) ، وسأله عن شق الرجل ثوبه على أبيه وأمه وأخيه ، أو على قريب له ؟ فقال : لا بأس بشق الجيوب ، قد شق موسى بن عمران على أخيه هارون .
ذكري شيعة في احكام الشريعة ـ‌ شهيد اول ـ ج2 ، ص 56 و 57 ، باب البحث الرابع : النياحة .
بجز ابن ادريس حلي تمامي علماي شيعه گريبان چاك زدن را در مرگ پدر و برادر جايز مي دانند زيرا امام حسن عسكري در شهادت امام هادي عليهما السلام گريبان چاك زد و بانوان حرم حسيني نيز در شهادت حسين عليه السلام گريبان چاك زدند ... خالد بن سدير مي گويد :‌ از امام صادق عليه السلام ( در مورد مردي كه در مرگ پدر ، مادر ، برادر ، و يا يكي از نزديكانش لباس خود را پاره كند ( گريبان چاك بزند ) ) پرسيدم ، حضرت فرمود : گريبان چاك زدن اشكالي ندارد ، همانا موسي بن عمران در وفات برادرش هارون گريبان چاك زد .

همان طور که دیدید شهید اول اجماع به گریبان چاک دادن نزد شیعه می داند و ریشه این اجماع را هم از کجا استناد کرده اند؟ ان هم دو روایت خالد بن سدیر

ضمن اینکه دقت کنید ایشان استناد به همان روایت فاطمیات، هم می کنند همان روایت مذکوری که نزد ما و شما در بحث خالد و لطمه زنی اختلاف است

همین تعابیر را هم شهید ثانی نیز دارد و او هم اشاره به دو روایت خالد در بحث فاطمیات و حضرت هارون می کند

شق الثوب على غير الأب والأخ من الأقارب وغيرهم لما فيه من إضاعة المال والسخط بقضاء الله وعلى استثناء الأب و الأخ أكثر الأصحاب لان العسكري عليه السلام شق ثوبه على أبيه الهادي عليه السلام خلف وقدام وفعله الفاطميات على الحسين عليه السلام وعن الصادق عليه السلام إن موسى عليه السلام شق على أخيه هارون ...
روض الجنان ـ شهيد ثاني ـ ص 320 و 321 ،‌ باب نبش القبر .
شهيد ثاني مي فرمايد :‌ بجز در مرگ پدر و برادر ، گريبان چاك زدن در مرگ ديگر نزديكان حرام است زيرا كه موجب از بين رفتن مال ( اسراف ) و نا خشنودي ( و اعتراض ) به قضاي الهي است . و بيشتر علماي شيعه گريبان چاك زدن را در مرگ پدر و برادر استثناء كرده اند زيرا امام حسن عسكري عليه السلام در شهادت پدر بزرگوارش امام هادي عليه السلام گريبانش را از جلو و پشت سر چاك زد و بانوان حرم حسيني نيز در مصيبت امام حسين عليه السلام گريبان چاك زدند و از امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمود : همانا موسي بن عمران در وفات برادرش هارون گريبان چاك زد .

این هم اقرار میرزای قمی به استناد روایت خالد

وأما الاستثناء ، فدليله ما استفيض في الأخبار من فعل أبي محمد الحسن عليه السلام على أبيه الهادي عليه السلام ، وفي بعضها تعليل بأن موسى شق ثوبه على هارون ، ولما نقل من فعل الفاطميات على الحسين عليه السلام .
غنائم الأيام ـ‌ ميرزاي قمي ـ ج3 ، ص 556 و 557 ،‌ باب شق الثوب علي الميت .
دليل علما بر استثناي گريبان چاك زدن در مرگ پدر و برادر روايات مستفيضي است كه در مورد گريبان چاك زدن امام حسن عسكري عليه السلام در شهادت امام هادي عليه السلام و گريبان چاك زدن حضرت موسي در وفات حضرت هارون عليهما السلام و گريبان چاك زدن بانوان حرم حسيني در مصيبت شهادت امام حسين عليه السلام ، به ما رسيده است .

و از همه زیبا تر هم استناد ایت الله خوئی به روایت خالد بن سدیر در بحث لطمه زنی فاطمیات از منظر فقهاست

نعم استثنى الأصحاب من حرمة تلك الأمور ، الاتيان بها في حق الأئمة والحسين عليهم السلام مستندين فيه إلى ما فعلته الفاطميات على الحسين بن علي بن لطم الخد وشق الجيب - كما ورد في رواية خالد بن سدير
فقهای امامیه حرمت انجام این امورا را (گرییبا چاک زدن لطمه زدن و..)در مصیبت امام حسین و ائمه استثناء کرده اند و در این زمینه به آنچه که زنان بنی هاشم از لطمه زدن به صورت و گریبان چاک زدن برای امام حسین انجام داده اند استناد کرده اند
تنقیح فی شرح عروه الوثقی ج9ص235

حتی علامه مجلسی در بحث لطمه زنی یک باب دارند به نام: باب في لطم الخدود و شق الجيوب و الثياب و النياحة

بزگواران همه اینها موید این هست که با توجه به وجود قرائن و طرق مختلف روایت جناب سدیر در نزد فقهای امامیه حجت است حالا بماند، خود حضرت زهرا س در کربلا، فاطمیات در کربلا، حور العین ها و غیره زده اند

دوستان اگر نیاز دارند من فتوای حضرت اما در مورد لطمه زنی را هم خواهم اورد

خیلی جالبه !!!!

آیت الله خویی ؟؟؟؟!!!!!!!

این هم فتوای ایت الله خانساری به استناد روایت خالد بن سدیر:

آیت الله سید احمد خوانساری ره در جامع المدارک می‌نویسد:
ما تقدم من خبر خالد بن سدیر الذی فیه: و لقد شققن الجیوب و لطمن الخدود الفاطمیات على الحسین علیه السّلام (و لا یخفى) انه یحتمل فی الخبر کون الفاطمیات بنات الحسین علیه السّلام و أخواته مضافا الى احتمال ان یکون الحکم بالجواز فی غیر الأب و الأخ مختصا بمصیبته صلوات اللّه علیه، بل یعم غیر الفاطمیات فی کل عصر و زمان کما یدل علیه ذیل الخبر المذکور و هو قوله علیه السّلام: و على مثله تلطم الخدود و تشق الجیوب. و فی حسن بن عمار عن الصادق علیه السّلام کل الجزع و البکاء مکروه ما خلا الجزع على الحسین علیه السّلام بناء على اراده ما یصدر من الجازع من اللطم و الصراخ و شق الجیوب و نحوها
و آنچه از خبر خالد بن سدیر گذشت؛ و فاطمیات برای امام حسین ع گریبان چاک زده، بر صورتشان لطمه زدند، پنهان نیست که احتمال دارد که فاطمیات مذکور، دختران و خواهران حسین ع بوده باشند
افزون بر اینکه احتمال دارد که حکم به جواز در غیر پدر و برادر ویژه مصیت امام حسین ع باشد. بلکه شامل غیر فاطمیات در هر عصر و زمانی باشد،
همان‌طور که بخش پایانی روایت به آن دلالت می‌کند. که عبارت است از؛ «و بر مثل او برگونه لطم می‌شود و گریبان‌ها چاک می‌خورد» و در روایت از امام صادق ع آمده است؛ «هر بی‌تابی و گریه‌ای ناپسند است، مگر برای حسین ع» بنابر این که مقصود ایشان رفتارهایی باشد که شخص بی‌تاب انجام می‌دهد مانند لطم و فریاد و گریبان چاک زدن و امثال آن.

جامع المدارک فی شرح مختصر النافع، ج‏۵، ص۱۵

بحث ما شما هیچ فایده ندارد !!!

علمای مد نظر ما : شیخ صدوق ، شهید ثانی ، صاحب جواهر ، آیت الله خویی ، گلپایگانی ، خوانساری

شما : شهید اول ، میرزای قمی !

نظر جناب مجلسی رو بیارید ما به باب و این حرفا کاری نداریم !!!!
تو تمام کتابها داریم از این بابها ، شاید رد شده باشه شاید تایید .

مثل اینکه شما نظر آیت الله خویی را تقطیع کرده اید نه ما !!!!!

IVI.@.H.D.I;598081 نوشت:
خیلی جالبه !!!!

آیت الله خویی ؟؟؟؟!!!!!!!

در انتهای همان متن اصلاح نگارش انجام شد منظر ما اقرار ایت الله خوئی به استناد اجماع فقها به روایت خالد بوده

IVI.@.H.D.I;598084 نوشت:
شما : شهید اول ، میرزای قمی !

بزگوار بنده اجماع علما برای استناد به روایت خالد را جهت صدور فتوا اورده ام انوقت شما به دو عالم اشاره می کنید؟ مضاف بر اینکه من فتوای ایت الله خوانساری و اقرار شهید ثانی را هم اورده ام و همچنین اقرار ایت الله خوئی در مورد روایت خالد بن سدیر، انوقت اجماع علما شده است نقل دو فقیه؟

IVI.@.H.D.I;598084 نوشت:
نظر جناب مجلسی رو بیارید ما به باب و این حرفا کاری نداریم !!!!
تو تمام کتابها داریم از این بابها ، شاید رد شده باشه شاید تایید .

گویا شما ملتفت نیستید، بحث ما در مورد تعدد طرق لطمه زنی هست که قبلا هم به ان اشاره کرده ایم لذا وقتی تعدد طرق ان ثابت شده باشد دیگر نمی توان حکم به ضعف ان کرد و ما با اشاره به تعدد طرق ان می خواهیمن ثابت کنیم حتی اگر از منظر شما هم روایت ضعیف باشد ولی به خاطر داشتن طرق مختلف به ان می توان استناد کرد

IVI.@.H.D.I;598084 نوشت:
مثل اینکه شما نظر آیت الله خویی را تقطیع کرده اید نه ما !!!!!

بنده به شما چنین جسارتی نکردم لذا شما هم نکنید ثانیا بنده از ایت الله خویی بحث شناخت سدیر را نیاوردم بلکه از ایت الله میلانی و سایت ایشان اورده ام و در پاسخ به جناب ملاصدرای گرامی هم افاضه کردم اگر قرار بود تدلیس کنم ادرس سایتش را نمی دادم ثالثا بحث ما در مورد مجهول یا عدم مجهول بودن او بوده دوست گرامی

IVI.@.H.D.I;598084 نوشت:
خوانساری

البته بنده فتوای ایت الله خوانساری را اوردیم اما این هم یکی دیگر از فتوای او و ایت الله اراکی در مورد مسئله و حکایت فاطمیات و حلیت به انجام عمل انها

و أمّا ما فی ذیلها من حکایه فعل الفاطمیات- علیهم السلام- فلعلّه من مختصات مولانا الحسین- صلوات اللَّه علیه-، کما ربّما یستشعر من قوله- علیه السّلام-: على مثله تشق الجیوب.
و اما آنچه در پایان روایت از حکایت فاطمیات ع آمده است، شاید از ویژگی‌های سرورمان حسین ع باشد. همچنانکه ای بسا از تعبیر امام ع «علی مثله تشق الجیوب» فهمیده می‌شود.
رساله فی الدماء الثلاثه و أحکام الأموات و التیمم، ص۴۳۱

حضرات اقایان الاخصوص جناب برادر IVI.@.H.D.I که گویا علاقه وافری به ایت الله میلانی دارند بدانند که ایشان روایت خالد بن سدیر را صحیح می دانند دقیقا همان روایتی که شماها ضعیف می دانید اما ایشان صحیح می دانند

این هم ادرس سایت ایشان بروید مطالعه بفرماید:

سلام علیکم و رحمة الله
1-آیا حدیث (إن علی مثله - مثل الحسین - تلطم الخدود و تشق الجیوب ؛ از جهت سند صحیح میباشد و اینکه آیا دالّ بر استحباب و تأکید لطمه زدن به صورت و گریبان دریدن برای اهل بیت بالاخص اباعبدالله دارد؟
2- لطم به چه معناست؟ آیا صورت خراشیدن نیز شامل این مفهوم میشود؟
أجرکم عندالله

تعداد بازدید: 221 جاوید صدر
پاسخ
آیت الله سید علی حسینی میلانی مدظله
بسمه تعالی
السلام علیکم
در روایت معتبره آمده: ولقد شققن الجيوب ولطمن الخدود الفاطميات على الحسين بن علي عليهما السلام وعلى مثله تلطم الخدود وتشق الجيوب.
و لطم غیر از خراشیدن است.
9098

http://www.al-milani.com/farsi/qa/qa.php?cat=19&itemid=1909

حالا ببینیم دیگر چگونه می خواهید اشکال کنید به این روایت

montazer200;598061 نوشت:
برادر عزیزم ضمن تشکر از حضرتعالی ، اما جالب اینجاست که اقایان توصیه به ادب در بحث می کنند اما شما با طعن و تمسخر بحث می کنید ولیکن نمی دانیم چرا مطالب ما فقط به بهانه عدم رعایت احترام حذف می شود

سلام خدمت شما و تشکر
مطلب اول آنکه در این متونی که برای شما ارسال شده است نه طعنی وجود دارد و نه تمسخر.
این مطالبی که برای شما ارسال شد و الفاظی که در آنها استفاده شد از جمله الفاظی است که خود شما استفاده کردید و بنده هم قبل از استفاده از آنها بیان داشتم که به بیان جنابعالی! که البته بنده الفاظ ناشایستی هم که در پست های جنابعالی بود و حذف شد را هم استفاده نکردیم
این از پاسخ به مطلب حاشیه ای شما اما در ادامه به اصل بحث بپردازیم
montazer200;596670 نوشت:
شما چرا مستاصل شده اید از [HL]روایات[/HL] مستفیض؟

montazer200;596620 نوشت:
لطمه زنی هم از متواترات هست که همه اهل بیت، لطمه زنی کرده اند

montazer200;598061 نوشت:
علی ایحال اگر شما برادر گرامی به مطالب ما دقت می کردید این اشکال را وارد نمی کردید که در پایان هم بخندید، ما عارض شدیم مسئله لطمه زنی از متواترات است که اهل بیت هم انجام داده اند، این یعنی چی؟ یعنی اینکه یک فعل را افراد های مختلفی انجام داده اند و شده است متواتر ضمن اینکه اهل بیت هم انجام داده اند اما شما اهل بیت را جز متواترات می دانید بله متواتر است مضاف بر اینکه تقطیع در متن را ما انجام نداده ایم برادرم بلکه شما انجام داده اید زیرا ما روایت سدیر را گفته ایم مستفیض هست اما چون حضرت عالی بخشی را از یک جا کندی اوردی و بخشی را هم از جای دیگر، اینگونه القا می کنید که ما مستاصل شده ایم، اما باید بدانید مستاصل کسی می شود که فرار از مناظره می کند و نه من حقیر که تحدی برای مناظره کردم لذا در نگارش ادبیات خود دقت کنید

برادر عزیز
اولاً اینجا برای پاسخ به مطلب خود دچار دومین تناقض هم شدید! شما ابتدا فرمودید چرا از روایات مستفیض مستاصل شده اید که از جمع بودن روایات و با توجه به قرینه ای که در پست قبلی شما وجود دارد یعنی بحثی که در مورد لطمه زنی اهل بیت است نتیجه می گیریم که منظور شما از روایات مستفیض همان روایات لطمه زنی است (و اگر منظورتان روایت سدیر بوده نباید از کلمه جمع روایات مستفیض استفاده می کردیدو می گفتید روایت مستفیض سدیر که در همین نقل قول اخیر فرمودید ما روایت مستفیض سدیر را گفته ایم مستفیض است غافل از اینکه آنجا کلمه جمع روایات را بکار بردید و اینجا کلمه مفرد روایت)
ثانیا اینجا هم به بنده نسبت ناروای تقطیع دادید که تقطیع هم نبوده اما بر فرض محال تقطیع بودن به قول خودتان و استدلالی که خود شما دارید چون ما از شما نقل قول کردیم و لینک نقل قول ها در خود نقل قول وجود دارد یعنی اینکه منبع دادیم که افراد بروند و خودشان تحقیق کنند که ببینند این متن شما تقطیع شده یا نه پس تقطیع نبوده!!!!!!!
ثالثا چه کسی از مناظره فرار می کند؟ ما منتظر هستیم که یک توثیق از خالد بن سدیر از کتب رجالی آورده شود به جای اینکه آن شخص برای مشنج کردن بحث نسبت فرار از مناظره و جرات نداشتن برای مناظره و ... را که از حربه های قدیمی و کهنه شده است را به کار گیرد.
montazer200;598061 نوشت:
برادر عزیز، کم لطفی می فرماید زیرا شما اگر به مطالب گذشته ما با دقت نگاه می کردید و خوب می خواندید چنین تهمت تدلیس و تزویر به ما نمی زدید ما که شما را حلال کردیم

برادر گرامی اینجا شما روی به حربه مظلوم نمایی آورده اید یعنی بنده که اصلا چنین نسبتی یعنی تدلیس و تزویر به شما نداده ام و فقط گفته ام که شما متن را تقطیع کرده اید (یعنی قسمتی را آورده اید و قسمتی را نیاورده اید) اما شما ابتدا با تهمت به بنده می گویید که بنده به شما نسبت تدلیس و تزویر زده ام و سپس می گویید من شما را می بخشم و حلال می کنم!!!
اگر نسبت تقطیع دادن به معنای نسبت تدلیس و تزویر است پس جنابعالی هم این تهمت را به بنده زده اید که در نقل قول قبلی مشخص است و بنده را متهم به تدلیس و تزویر در نقل قول کلام شما کرده اید!
montazer200;598061 نوشت:
استاد گرامی جناب ملاصدرای بزگوار، بحث ما با جناب مجید به این شکل بوده است ایشان فرموده اند جناب سدیر مجهول هستند و من هم عارض شده ایشان شناخته شده است بنده هیچ تدلیسی نکرده ام که شما به ما تهمت زدید بنده فقط قولی که برای شناخته شدن ایشان بود اوردم اضافه بر اینکه بنده لینک سایت ایت الله میلانی را اوردم و اگر قرار بود تدلیس کنم که ادرس سایت نمی دادم لذا ادرس دادم که اهل تحقیق خودشان قضاوت کنند بر اساس انجه ما بحث می کردیم

برادر محترم اولا اگر به صرف دادن آدرس کسی متنی را تقطیع کند و بعد بگوید چون آدرس داده ام تقطیع نبوده که دیگر اصلا هیچ مطلبی تقطیع نمی شود! چون هر کسی که مطلبی را با تقطیع می آورد آدرس را هم می دهد و می گوید در فلان کتاب آمده اما وقتی به کتاب رجوع می کنیم می بینیم مطلب به شکل دیگری است! مثلا این وهابیت که تقطیع می کنند بارها شده آدرس داده اند در فلان کتاب این مطلب آمده وقتی بنده به اصل منبع رجوع کردم دیدم یا اصلا چنین مطلبی وجود ندارد یا اینکه در انتها این مطلب را فلان عالم رد کرده و یا ...،پس چون آن وهابی آدرس داده دیگر تقطیع محسوب نمی شود؟!!!!!! نمی دانم این دیگر جور قاعده ای است که شما از آن صحبت می کنید! تقطیع به این معنا است که کسی یک قطعه از متنی از منبعی را بیاورد و قسمت دیگر را نیاورد بعد ادعا کند طبق این متن آورده شده فلان مطلب ثابت است در حالی که وقتی به اصل موضوع و منبع رجوع شود دیده شود در ادامه خلاف مطلب آورده شده است و این یعنی تقطیع!
ثانیا گفته شد صرف اینکه کسی برادر کسی باشد دلیل بر این نیست که چون شناخته شده است توثیق می شود و روایتش قبول می شود بلکه در انتهای آن متن هم آمده بود که هر گونه که بوده بر این شخص به خاطر جهالتش به او اعتماد نمی شود که ترجمه آن متن کتاب را از زبان آیت الله شبیری زنجانی خواهم آورد.
montazer200;598061 نوشت:
اما شما در مورد وثاقت ایشان سخن گفتیم، بروی چشم من احتجاجات فقهای تاریخ شیعه برای پذیرش روایت خالد را خواهم اورد که این فقها برای صدور اجتهاد و فتوی خود به روایات او احتجاج کرده اند و حتما هم می دانید در صدور فتوا مجتهد حتما باید به روایت صحیح و معتیر استناد کند لذا استناد به روایت سدیر از ناحیه فقهای شیعه خود موید وثاقت او می باشد اما این مطالب را در پاسخ به برادر عزیز ivi.@.h.d.i خواهم داد و شما بخوانید

برادر محترم همانطور که خودتان هم به این مسئله واقفید بحث رجال تقلیدی نیست که شما بگویید چون فلان عالم این روایت را قبول کرده شما هم باید قبول کنید بلکه بحث های رجالی اجتهادی است و شما باید برای ما توثیقی به صورت مستقیم بیاورید که خالد بن سدیر توسط فلان شخص توثیق شده است.
مطلب دوم که فرمودید در صدور فتوا باید به روایت صحیح و معتبر استناد کنند همیشه صحیح نیست زیرا در این مورد هیچ فقیهی فتوا به وجوب لطمه زنی نداده و نهایتا فتوا به جواز یا استحباب لطمه زنی دارد که طبق مبانی برخی از بزرگان در تسامح در ادله سنن طبق روایات ضعیف هم فتوا به استحباب می دهند پس اگر فقیهی هم طبق این روایت فتوا به استحباب داده باشد دلیل بر صحت روایت نیست.

ابتدا این مطلب آیت الله شبیری زنجانی را ملاحظه نمایید:
درس خارج فقه آیت الله شبیری
90/06/30
منبع

مدرك تمام اين چهار پنج تا يك روايتي است مال خالد بن سدير برادر حنان بن سدير. [HL]اين روايت ضعيف السند است، خيلي‌ها تصريح به ضعف سندش كرده‌اند[/HL]. روايت اين است:‌
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ دَاوُدَ الْقُمِّيِّ فِي نَوَادِرِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَخِيهِ جَعْفَرِ بْنِ عِيسَى عَنْ خَالِدِ بْنِ سَدِيرٍ أَخِي حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ شَقَّ ثَوْبَهُ عَلَى أَبِيهِ أَوْ عَلَى أُمِّهِ أَوْ عَلَى أَخِيهِ أَوْ عَلَى قَرِيبٍ لَهُ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِشَقِّ الْجُيُوبِ قَدْ شَقَّ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ عَلَى أَخِيهِ هَارُونَ وَ لَا يَشُقَّ الْوَالِدُ عَلَى وَلَدِهِ وَ لَا زَوْجٌ عَلَى امْرَأَتِهِ وَ تَشُقُّ الْمَرْأَةُ عَلَى زَوْجِهَا وَ إِذَا شَقَّ زَوْجٌ عَلَى امْرَأَتِهِ أَوْ وَالِدٌ عَلَى وَلَدِهِ فَكَفَّارَتُهُ حِنْثُ يَمِينٍ وَ لَا صَلَاةَ لَهُمَا حَتَّى يُكَفِّرَا أَوْ يَتُوبَا مِنْ ذَلِكَ فَإِذَا خَدَشَتِ الْمَرْأَةُ وَجْهَهَا أَوْ جَزَّتْ شَعْرَهَا أَوْ نَتَفَتْهُ فَفِي جَزِّ الشَّعْرِ عِتْقُ رَقَبَةٍ أَوْ صِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ أَوْ إِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِيناً وَ فِي الْخَدْشِ إِذَا دَمِيَتْ وَ فِي النَّتْفِ كَفَّارَةُ حِنْثِ يَمِينٍ وَ لَا شَيْ‏ءَ فِي اللَّطْمِ عَلَى الْخُدُودِ سِوَى الِاسْتِغْفَارِ وَ التَّوْبَةِ وَ لَقَدْ شَقَقْنَ الْجُيُوبَ وَ لَطَمْنَ الْخُدُودَ الْفَاطِمِيَّاتُ عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع وَ عَلَى مِثْلِهِ تُلْطَمُ الْخُدُودُ وَ تُشَقُّ الْجُيُوب‏.
بررسي سند:
در سند اين روايت خالدبن سدير وارد شده است. خالدبن سدير توثيق نشده است. در رجال ابن داوود هم در ترجمه ‌خالدبن سدير و هم در ترجمه خالدبن عبدالله بن سدير مي‌‌گويد صدوق کتاب او را موضوع دانسته که محمدبن موسي الهمداني آن را جعل کرده است. آقاي خويي از اين مطلب استنباط کرده است که ابن داوود اين دو نفر را يکي مي‌دانسته است. ايشان نظر ابن داوود را رد مي‌کند و مي‌فرمايد چون در سند اين روايت تصريح شده است که خالدبن سدير برادر حنان است اين نمي‌تواند همان خالدبن عبدالله سدير باشد. درست است که گاهي فرد به جد منتسب مي‌شود اما اين از اين موارد نيست اگر اين جا عبدالله بن سدير به جد منتسب بود ديگر معني نداشت برادر حنان باشد در اين صورت حنان عموي خالد مي‌شد نه برادر او. بنابر اين اينها دو نفر هستند نه يک نفر. [HL]بعد هم ايشان مي‌فرمايد در هر صورت اين فرد توثيق نشده است و روايت ضعيف مي‌شود.[/HL]
در صورتي که اين‌ها دو نفر باشند از موضوع بودن کتاب خالدبن عبدالله بن سدير نمي‌توان موضوع بودن کتاب خالدبن سدير را نتيجه گرفت.
هر چند اين روايت ضعيف است ولي شايد في الجمله در بعضي از موارد همين مقدار ظن هم كافي باشد و اگر به عنوان ظنّ خاص هم معتبر نباشد در عده‌اي از موارد به عنوان ظنّ مطلق كه ما قائل هستيم، معتبر خواهد بود، البته در بعضي جاها كه يك معارضاتي ندارد كه آن را تضعيف بكند.
با اين كه اينها متوجه ضعف سند بوده‌اند چطور اين را اخذ كرده‌اند معلوم مي‌شود كه يك قرائني در كار بوده است، با آن اختلاف مباني كه دارند؛ گاهي ممكن است مباني‌شان اصاله العداله‌اي باشد و با اختلاف مباني اگر ديديد كه پذيرفته‌اند في الجمله‌اش را نمي‌شود انكار كرد.
منتها آنهايي كه خواسته‌اند فتوا بدهند روي عمل اصحاب فتوا داده‌اند و گفته‌اند بر اين كه اصحاب چون درباره اينها قائل شده‌اند به وجوب كفاره، ما هم حكم مي‌كنيم.
بعضي‌ هم گفته‌اند كه روايت ضعيف السند است و حتي عمل اصحاب هم موجب عمل به آن نمي‌شود يا هم منظورشان اين بوده که شهرت آنقدر قوي نيست که موجب عمل به آن شود.
به ابن ادريس نسبت داده‌اند كه او مخالف است و مي‌گويد كفاره واجب نيست؛ صاحب مدارك مي‌گويد كفاره واجب نيست، شهيد ثاني مي‌گويد كفاره لازم نيست، شهيد اول هم در اين مسأله مي‌گويد كه اكثر قائل به كفاره هستند كأنّه خودش فتوا نمي‌دهد. آقاي خوئي هم مبنايش اين است كه به اين گونه روايات عمل نمي‌کند.
نسبتي که به ابن ادريس داده شده درست نيست. هر چند او روايت را نمي‌پذيرد اما به خاطر اجماعي که تصور مي‌کرده در مسئله وجود دارد کفاره را پذيرفته است. ابن ادريس مي‌گويد: راجع به ثبوت کفاره روايتي هست،‌ اما روايت قابل اعتماد نيست چون مبناي ما اين است كه خبر واحد حجيتي ندارد و نمي‌توانيم به وسيله خبر واحد يك حكم الزامي را اثبات كنيم، خصوصاً خود اين خبر آن طور مورد اهتمام فقها نبوده است، در بحث زيادات اين خبر را آورده‌اند نه در بحثهاي اصلي كه اين خودش نمره‌اش را پايين مي‌آورد و ما بوديم و اين روايت، مي‌گفتيم حكم الزامي نمي‌شود اثبات كرد، ولي از باب تسامح در ادله سنن استحباب را قائل مي‌شديم. ولي غير از روايت، اجماع در مسأله است كه واجب مي‌داند كفاره را، لذا به وسيله اجماع، فتواي ما همين است. عبارت سرائر
اين است:
«و لا يجوز للرّجل ان يشق ثوبه في موت أحد من الأهل و القرابات، فان فعل ذلك فقد روى ان عليه كفّارة يمين.
و الاولى ان يحمل ذلك على الندب دون الفرض، لأن الأصل براءة الذمة، و هذه الرّواية قليلة الورود، شاذّة، تورد في أبواب الزّيادات، عن رجل واحد، و قد بيّنا انّ اخبار الآحاد لا توجب علما و لا عملا، إلّا ان أصحابنا مجمعون عليها في تصانيفهم، و فتاويهم، فصار الإجماع هو الحجّة على العمل بها، و بهذا افتى. و الأولى ترك ذلك و اجتنابه، بل الواجب، لانه لا دليل عليه من كتاب، و لا سنة مقطوع بها، و لا إجماع، و الأصل حفاظ المال، و تضييعه سفه، لأنّه إدخال ضرر، و العقل يقبح ذلك.
فامّا المرأة، فلا يجوز لها ان تشق ثوبها على موت أحد من النّاس، فإن شقته، أخطأت و لا كفارة عليها بغير خلاف، و انما وردت الرّواية في الرجل، و اجمع عليها أصحابنا دون المرأة، و القياس باطل عندنا»
ادعاي اجماعي که ابن ادريس مي‌کند صحيح نيست. هر چند اين قول، مشهور است اما اجماعي نيست. مسأله مورد اختلاف است و از قديم مورد بحث قرار گرفته است. عده‌اي هم اصلاً مسأله در كتبشان معنون نبوده است راجع به شقّ ثوب و امثال آن، همه كتب عنوان نكرده‌اند.
مسئله‌ي جَزِّ شعر:
گفتيم که جز شعر غير از نتف شعر است، منتها راجع به جزّ شعر آن چه در همين روايت خالد بن سدير وارد شده تخيير بين عتق رقبه، صيام شهرين متتابعين و اطعام ستين مسکين است.
بعضي‌ها گفته‌اند كه مرتًبه است همان طوري كه در قتل خطا مرتبه است، در ظهار مرتبه است كه صوم در رتبه بعدي است. شهيد اول در لمعه همين را قائل شده است و ابن ادريس هم همين را قائل شده است، چون ابن ادريس تعبيرش اين است: «فإن جزته فإن عليها كفارة قتل الخطأ» يعني كفاره‌اش مرتبه است كه صوم ابتداءاً واجب نمي‌شود. شرح لمعه هم تعبير مي‌كند كه كفاره ظهار در آن است، اينجا كفاره قتل خطا تعبير مي‌كند و ظهار؛ هر دو يكي است و حكم واحد را دارد.
بحث اين است كه روايتي كه از آن استفاده شود كه در جزّ شعر كفاره مرتبه وجود دارد، نيست. روايتي که در اين مسئله وجود دارد همان روايت خالد بن سدير است که اگر ما آن را اخذ كنيم، دلالت بر تخيير مي‌كند نه بر مرتبه بودن. حالا شهيد اول و ابن ادريس چطور اين را قائل شده‌اند؟ احتمال دارد كه در روايت خالد بن سدير أو را حمل به تقسيم كرده‌اند و گفته‌اند يكي از اينها هست، نه اين كه مخيّر است بين يكي از اينها. اينطوري معنا كرده‌اند و قهراً با ظهار و با قتل خطائي كه مرتبه است يكي خواهد بود.
اما اين، وجه صحيحي به نظر نمي‌آيد، چرا اينطور ما معنا كنيم؟ چه دليلي بر خلاف اين موضوع است؟ اين را ما نفهميديم، ولي آنها اينطوري استفاده تخيير از أو نكرده‌اند. اگر كسي شهرت را در اخذ روايت كافي بداند و بخواهد به آن اعتماد كند، پس بايد مطابق همين روايت فتوي بدهد. و کفاره‌ي جز شعر در اين روايت تخييري است.
شهرت هم مطابق روايت است و اگر مبنا اين نيست كه عمل به مشهور كنيم، ديگر روايت از اعتبار مي‌افتد و تسامح در ادله سنن هم اثبات استحباب نمي‌تواند بكند و قهراً اگر اين‌طور شد، ثواب احتياطي دارد كه انسان رجاءاً كه بخواهد بجا بياورد يك ثوابي دارد؛ آن‌طور ثواب براي او هست نه اين كه استحباب ذاتي داشته باشد براي خود شيء شرائط ثبوت استحباب ضعيف‌تر از شرائط ثبوت وجوب باشد؛ آنها از نظر اثبات حكمي از احكام الهي اباحه و يا استحباب و يا كراهت و يا وجوب و حرمت، هر دو مثل هم هستند از نظر ادله شرائط حجيت و فرقي نيست.

montazer200;598075 نوشت:
همان طور که دیدید شهید اول اجماع به گریبان چاک دادن نزد شیعه می داند و ریشه این اجماع را هم از کجا استناد کرده اند؟ ان هم دو روایت خالد بن سدیر
ضمن اینکه دقت کنید ایشان استناد به همان روایت فاطمیات، هم می کنند همان روایت مذکوری که نزد ما و شما در بحث خالد و لطمه زنی اختلاف است

برادر عزیز فرضا تمام علمای شیعه بر این مطلب اجماع داشته باشند باز هم این اجماع ارزشی ندارد زیرا اجماع مدرکی است ما دو نوع اجماع داریم یکی اجماع مدرکی و دیگر اجماع تعبدی که اجماع تعبدی حجت است اما اجماع مدرکی ارزشی ندارد
اجماع مدرکى ، مقابل اجماع تعبدى می باشد و عبارت است از اتفاق علما در مسئله اى که در مورد آن دلیل یا اصلى وجود دارد و علم یا احتمال آن هست که اتفاق کنندگان به آن دلیل یا اصل به عنوان مدرک نظر خود استناد نموده باشند .
اجماع مدرکى فاقد اعتبار و ارزش است ، زیرا حجیت آن بستگى به اعتبار مدرک آن دارد ؛ یعنى باید به اصل مدرک و مستند حکم مراجعه کرد و در صورت اعتبار مدرک، براساس آن عمل نمود .
منبع:ناصر مکارم شیرازی ، انوار الاصول جلد2 ، ص 406
با توجه به اینکه این علمایی که ادعای اجماع کرده اند مدرکشان برای اجماع همان روایت ضعیف است که خالد بن سدیر هیچ توثیقی ندارد و مجهول است بنا بر این هیچ ارزشی ندارد این اجماع

اجماع مدرکی که مقابل اجماع تعبّدی است، حجّت نیست؛ زیرا حجیّت اجماع از جهت کشف قول معصوم علیه السّلام است و از آن جا که مستند اجماع مدرکی یعنی دلیل لفظی و یا غیر لفظی، معلوم و در دسترس فقیه می‌باشد می‌تواند بدان مراجعه کند؛ تا اگر آن دلیل نزد وی معتبر باشد، طبق آن فتوا دهد [HL]و گرنه آن را ردّ کند. [/HL]
الموجز فی اصول الفقه،ج2، ص56
منتهی الدرایة،ج4، ص386

علاوه بر اینکه بسیاری از علما بر روایت شققن الجیوب اشکال متنی هم وارد کرده اند و علاوه بر سند متن آن را نیز مخدوش می دانند

متن این روایت دارای تناقضاتی است که بعضی فقها به آن اشاره نموده اند :
- آیت اله سید احمد خوانساری در کتاب جامع المدارک می نویسد : استفاده وجوب کفاره از این
روایت به خاطر تناقضاتی که در آن است مشکل است زیرا در آن آمده است نماز کسی که گریبانش را در عزای زوج یا فرزندش چاک دهد صحیح نیست تا اینکه کفاره بدهد و همچنین آمده است که چیزی در لطمه زدن بصورت غیر از استغفار و توبه نیست ، پس چگونه میتوان ملتزم شد که نماز شخص ، بدون کفاره دادن و توبه صحیح نباشد و همچنین چگونه می توان ملتزم به وجوب استغفار و توبه در لطم بر صورت شد با وجود آنچه که در ذیل این روایت آمده است که " و علی مثله تشق الجیوب " زیرا که استغفار و توبه فرع حرمت است(جامع المدارک ، ج 5 ، ص 14) .

montazer200;598075 نوشت:
همین تعابیر را هم شهید ثانی نیز دارد و او هم اشاره به دو روایت خالد در بحث فاطمیات و حضرت هارون می کند

شهید ثانی در مسالک الافهام در این باره می گوید : " سند این روایت ضعیف می باشد ، زیرا خالد بن سدیر که در سند آن است فردی غیر موثق می باشد . " (مسالک الافهام ، ج 10 ، ص 27 )
شیخ صدوق در مورد او گفته که روایات کتابش جعلی است .
محقق بزرگوار آقا رضا همدانی در کتاب مصباح الفقیه می نویسد : این روایت به خاطر ضعف سندش و اعراض اصحاب از آن صلاحیت برای دلیل واقع شدن را ندارد(مصباح الفقیه ، ج 1 ، ص 430) .

- آیت اله العظمی گلپایگانی نیز می نویسد : بسیار بعید است که جواز لطم به صورت و گریبان چاک دادن را به عزاداری امام حسین ( ع ) اختصاص دهیم زیرا وقتی که این دو فعل در اسلام حرام باشد محققاً زنان فاطمی نیز آن را انجام نداده اند اگر چه این اعمال برای امام حسین ( ع ) جایز باشد زیرا انجام این اعمال موجب تنفر و بیزاری نفوس مردم از آن عمل میشود(کتاب الطهاره الاول ، ص 218) .

montazer200;598075 نوشت:
و از همه زیبا تر هم استناد ایت الله خوئی به روایت خالد بن سدیر در بحث لطمه زنی فاطمیات از منظر فقهاست

سبحان الله!!!!!
آیت الله العظمی خویی می‌فرماید:
بعضی از اصحاب انجام دادن این اعمال (لطم و گریبان چاک دادن) را در حق ائمه و امام حسین، علیهم‌السلام، از حرمت خارج نموده‌اند و برای اثبات این مدعی، به لطم زنان فاطمی که در روایت خالد بن سدیر آمده است استناد کرده‌اند. ولی این مطلبی است که نمی‌توان از آن حمایت کرد؛ زیرا بر فرض حرمت این اعمال، این حکم عمومیت دارد [HL]و روایتی که دلالت بر صدور این اعمال از زنان فاطمی دارد ضعیف‌السند است و نمی‌توان بر آن اعتماد نمود.[/HL]
کتاب الطهارة، ج9، ص235- 236.
montazer200;598075 نوشت:
حتی علامه مجلسی در بحث لطمه زنی یک باب دارند به نام: باب في لطم الخدود و شق الجيوب و الثياب و النياحة

خود علامه مجلسی روایت خالد بن سدیر سند روایت را مجهول ضعیف می داند
الحديث الثالث و العشرون: مجهول.
ملاذ الأخيار في فهم تهذيب الأخبار، ج‏14، ص: 112
اگر هم می گویید روایت مستفیض است استفاضه آن را ثابت نمایید
montazer200;598083 نوشت:
ن هم فتوای ایت الله خانساری به استناد روایت خالد بن سدیر:

نظر ایشان را در مورد تناقض متن روایت خالد بن سدیر قرار دادم جناب منتظر به آن رجوع کنید
montazer200;598115 نوشت:
حالا ببینیم دیگر چگونه می خواهید اشکال کنید به این روایت

بسیاری از علما روایت را ضعیف می دانند
علامه مجلسی:
الحديث الثالث و العشرون: مجهول.
ملاذ الأخيار في فهم تهذيب الأخبار، ج‏14، ص: 112

ولقد شققن الجيوب ولطمن الخدود الفاطميات على الحسين بن علي ( عليهما السلام ) ، و على مثله تلطم الخدود وتشق الجيوب " إذ هو وإن أطلق فيه نفي البأس أولا لكن المراد منه بقرينة ما بعده - [HL]مع الطعن في سنده[/HL] ولا جابر - أنه لا بأس به في الجملة
جواهر الكلام،ج4،ص:368

لقد شققن الجيوب ولطمن الخدود الفاطميّات على الحسين بن عليّ عليهما السّلام ، وعلى مثله تلطم الخدود وتشقّ الجيوب » [HL]لكنّ الرواية - لضعف سندها وإعراض الأصحاب عنها - لا تصلح دليلا .[/HL]
مصباح الفقيه،ج5،ص:449

ولقد شققن الجيوب ولطمن الخدود الفاطميات على الحسين بن علي عليهما السلام وعلى مثله تلطم الخدود وتشقق الجيوب ويستقاد من هذه الرواية ممنوعية شق الجيوب للوالد على ولده والزوج على زوجته وجوازه فيما سوى ذلك ويستفاد أيضا من قوله عليه السلام : لقد شققن الجيوب ولطمن الخدود الفاطميات على الحسين ( عليه السلام ) جواز اللطم وشق الجيوب على مطلق القريب إذ من المستبعد اختصاص الجواز بمصيبة مولانا الحسين صلوات الله عليه فإنه إذا كانا محرمين في الاسلام لم يرتكبن ذلك ولو كانا جائزين على الحسين عليه السلام لاشمئزاز النفوس من ذلك . [HL]ولكن هذه الرواية ضعيفة السند غير منجبرة بعمل الأصحاب[/HL]
كتاب الطهارة ،،ص:219

وقد شققن الجيوب ولطمن الخدود الفاطميّات على الحسين بن عليّ عليهما السّلام وعلى مثله تلطم الخدود وتشقّ الجيوب » . قال الشارح : « مستند الجميع الخبر المشتمل على الجزّ ، والدّروس ا[HL]عترف بضعفه » قلت : مستنده في تضعيفه رواية الكشّيّ ذمّه .[/HL]
النجعة في شرح اللمعة،ج6،ص:233

علاوه بر اینکه خود آقای میلانی این راوی یعنی خالد بن سدیر را ضعیف می داند

سلام

2) جزع برای امام حسین ( ع )
قمه زنان با استناد به این موضوع ، قمه زنی را از مصادیق جزع و عزاداری می دانند چون جزع و عزاداری برای امام حسین از شعائر الهی است پس قمه زنی نیز به تبع آن جایز و حتی مستحب است .
ولی باید دانست که هر فعل و شیئی دارای تعریف و محدوده مشخصی می باشد که این تعریف یا از ناحیه شرع مقدس معین شده و یا عقل و عرف برای آن محدوه معین می نماید . در اینجا نیز باید محدوده عزاداری توسط شرع یا عقل معین گردد . امام خمینی (قدس سره) در این باره چنین می گویند :" در اینجا هم باید در خصوص عزاداری ومجالسی که به نام امام حسین ( ع ) بر پا می شود سخنی بگویم . ما وهیچ یک از دینداران نمی گوییم که با این مراسم ، هر کسی هر کاری می کند خوب است . چه بسا علمای بزرگ و دانشمندان ، بسیاری از این کارها را ناروا دانسته و از آن جلوگیری کرده اند(کشف الاسرار ، ص 173) . "
اما در مورد قمه زنی باید گفت که هیچ دلیل شرعی که بتوان با آن قمه زنی یا اعمال شبیه به آن را به عنوان عزاداری و جزع بر شمارد موجود نمی باشد . از برخی روایات نیز می توان این موضوع را درک کرد . چنانچه جابر بن عبداله انصاری می گوید از امام محمد باقر ( ع ) درباره جزع سئوال نمودم حضرت فرمودند : " شدیدترین مرتبه جزع عبارتست از فریاد همراه وای گفتن ، زدن بصورت و سینه و چیدن مو از جلوی سر ، و هر کس نوحه گری بر پا کند به طور حتم صبر را رها کرده و در غیر صبر قرار گرفته است . " (وسائل ، ج 2 ، ص 915 ، باب کراهه الصراخ بالویل و العویل)
که با این بیان با قاطعیت می توان گفت که از دیدگاه شرع ، قمه زنی و اعمال شبیه آن را نمی توان به عنوان گونه ای عزاداری و جزع به حساب آورد . زیرا لطم بنا بر تصریح کلیه اهل لغت به معنای زدن بصورت با کف دست است که معنای بسیار متفاوتی با قمه زنی دارد . اما متاٌسفانه بعضی از طرفداران قمه زنی برای این که کار خود را توجیه نمایند و وجهه شرعی به آن بدهند دست به تحریفاتی در متون روایات نیز زده اند . مثلاً روایت (... لا شیی فی الطلم علی الخدود سوی الاستغفار و التوبه ... و علی مثله تلطم الخدود و تشق الجیوب ) ؛ " چیزی در زدن بر صورت به جز استغفار و توبه نیست ... و برای مثل حسین ( ع ) لطمه به صورت زده شده و گریبان چاک زده شده است . " (تهذیب ، ج 8 ، ص 325 ) که امام صادق ( ع ) در بیان این معنا می باشند که لطمه زدن بصورت کفاره ای لازم نیست و چون عمل توسط زنان هاشمی و برای سرورانی همچون امام حسین ( ع ) انجام شده فقط توبه و استغفار برای آن کافی است ، به اینگونه بیان شده : " و علی مثله فلتطلم الخدود و لتشق الجیوب " ؛ " و بر مثل حسین ( ع ) باید بصورت زد و گریبان چاک داد . " که در آن نقل فعلهای روایت بصورت امر درآمده است .
در مورد این سند باید گفت :
الف ) - سند این روایت ضعیف است و بسیاری از فقهاء به این امر تصریح نموده ند :
شهید ثانی در مسالک الافهام در این باره می گوید : " سند این روایت ضعیف می باشد ، زیرا خالد بن سدیر که در سند آن است فردی غیر موثق می باشد . " (مسالک الافهام ، ج 10 ، ص 27 )
شیخ صدوق در مورد او گفته که روایات کتابش جعلی است .
محقق بزرگوار آقا رضا همدانی در کتاب مصباح الفقیه می نویسد : این روایت به خاطر ضعف سندش و اعراض اصحاب از آن صلاحیت برای دلیل واقع شدن را ندارد(مصباح الفقیه ، ج 1 ، ص 430) .
- آیت اله العظمی گلپایگانی نیز می نویسد : بسیار بعید است که جواز لطم به صورت و گریبان چاک دادن را به عزاداری امام حسین ( ع ) اختصاص دهیم زیرا وقتی که این دو فعل در اسلام حرام باشد محققاً زنان فاطمی نیز آن را انجام نداده اند اگر چه این اعمال برای امام حسین ( ع ) جایز باشد زیرا انجام این اعمال موجب تنفر و بیزاری نفوس مردم از آن عمل میشود(کتاب الطهاره الاول ، ص 218) .
ب ) - متن این روایت دارای تناقضاتی است که بعضی فقها به آن اشاره نموده اند :
- آیت اله سید احمد خوانساری در کتاب جامع المدارک می نویسد : استفاده وجوب کفاره از این
روایت به خاطر تناقضاتی که در آن است مشکل است زیرا در آن آمده است نماز کسی که گریبانش را در عزای زوج یا فرزندش چاک دهد صحیح نیست تا اینکه کفاره بدهد و همچنین آمده است که چیزی در لطمه زدن بصورت غیر از استغفار و توبه نیست ، پس چگونه میتوان ملتزم شد که نماز شخص ، بدون کفاره دادن و توبه صحیح نباشد و همچنین چگونه می توان ملتزم به وجوب استغفار و توبه در لطم بر صورت شد با وجود آنچه که در ذیل این روایت آمده است که " و علی مثله تشق الجیوب " زیرا که استغفار و توبه فرع حرمت است(جامع المدارک ، ج 5 ، ص 14) .
ج ) - چنانچه گفته شد کلمه " لطم " به معنای زدن به صورت با کف دست می باشد نه وارد کردن خراش بصورت ، تا بتوان با آن بر جواز قمه زنی احتجاج نمود . که این معنی را می توان از خود روایت هم فهمید زیرا در صدر روایت برای وارد کردن خراش بصورت کفاره قرار داده شده است . ولی در ادامه ، لطمه را از موارد وجوب کفاره خارج نموده و استغفار را برای آن کافی می داند که این عمل بیانگر آنست که لطمه چیزی غیر از خراش است .
د ) - با وجود روایات متعددی که از پیامبر ( ص ) ، اهل بیت ( ع ) در نهی از آسیب رساندن به بدن در عزاداری رسیده است ، استدلال به این خبر ضعیف و غیر صحیح می باشد . بر همین اساس است که گفته شده فتاوی که غالباً از علما و در مورد جواز قمه زنی صادر می شود به خاطر محبت شدید ایشان نسبت به امام حسین ( ع ) و خوف آنها از آسیب وارد شدن به عزاداری آن حضرت است و مبنای محکم فقهی ندارد .
ه ) - در صورت اثبات لطم توسط زنان فاطمی و همچنین اثبات اینکه امام سجاد ( ع ) بر این اعمال سکوت نمودند نیز نمی توان حکم آنرا برای دیگران جاری نمود . چون ممکن است این حکم فقط اختصاص به زنان فاطمی داشته باشد که در آن شرایط حضور داشتند و دارای رابطه خویشاوندی با آن حضرت بودند .
مرحوم آیت الله العظمی شیخ محمد حسن نجفی صاحب جواهر الکلام در این باره می نویسد : " استدلال به آنچه که در مورد فعل زنان فاطمی نقل شده است و در ذیل خبر خالد بن سدیر از امام صادق ( ع ) نیز آمده ، متوقف بر آن است که عمل آنها بر غیر پدر و برادرشان باشد و همچنین اینکه حضرت علی بن حسین ( ع ) بر عمل آنها علم داشته و در مقابل آن نیز سکوت نموده اند که این سکوت هم بگونه ای باشد که نشانه ای از رضایت آن حضرت از آن عمل داشته باشد ، که چنگ زدن به خارهای بیابان برای کندن خارهای آن با دست از پذیرش این گفته ها آسانتر است .

ملاصدرا;598182 نوشت:
سلام خدمت شما و تشکر
مطلب اول آنکه در این متونی که برای شما ارسال شده است نه طعنی وجود دارد و نه تمسخر.
این مطالبی که برای شما ارسال شد و الفاظی که در آنها استفاده شد از جمله الفاظی است که خود شما استفاده کردید و بنده هم قبل از استفاده از آنها بیان داشتم که به بیان جنابعالی! که البته بنده الفاظ ناشایستی هم که در پست های جنابعالی بود و حذف شد را هم استفاده نکردیم
این از پاسخ به مطلب حاشیه ای شما اما در ادامه به اصل بحث بپردازیم

وعلیکم سلام
اول اینکه از منظر ما استفاده چنین ادبیاتی مشکل ندارد اما مشکل از جانی اقایان بوده است والا اگر قرار بهخ این شیوه بحث باشد ید ما از شما طولا تر است لذا چون اقایان نمی توانند بحث کنند و حذف می کنند من انگونه بحث نمی کنم الان هم می گویم کسی جرات دارد بیاید در سایت ما ببحثیم تا بفهمانم شیوه بحث چگونه هست متاسفانه کسی جرات ندارد
اما در مورد مطالب ما که فرمودید ناشایست بود، اگر ناشایستی ان بوده این ذم بر شما هم بر می گردد زیرا طبق سخن خودتان از مطالب ما الگو گرفته اید و دوم ناشایستی مطالب ما به زعم شما و مخالفین ما هست و نزد ما دو زار ارزش ندارد

ملاصدرا;598182 نوشت:
نتیجه می گیریم

دوست گرامی نتیجه گیری شما بدرد ما نمی خورد، زیرا همان طور که فرمودید برای خودتان مطالب گذشته و بعدی و قبلی را ان طور که دلت می خواهد کنار هم گذاشته اید بعددا نتیجه مطلوب خودت را بگیری و بگویی فلانی تو مستاصل شده ای و تدلیس کرده ای همان گونه که بحث من و مجید یک چیز بود شما برای خودت امدی گفتی ما قطع و برید کردیم که این سخنان شما برای ما هیچ ارزش علمی ندارد لذا انچه مهم بود گفتیم که منظور ما از مستفیض و غیره چه بوده است

بعد هم فرمودید که توثیق برای جناب سدیر بیاوریم که ما هم گفتیم اولا ایشان شناخته شده است دوم شما برای جرح او دلیلی ندارید سوما بنا بر قرینه ما روایات او را که علما به استناد ان فتوا داده اند را اوردیم
و فرمودید که درخواست برای مناظره یک حربه قدیمی هست، اگر این حربه است و قدیمی شده پس از منظر شما علما هم حربه به کار می برند که اینقدر تحدی برای مناظره با وهابیت دارند ما و سایتمان اغوشش برای شما و بقیه باز هست هر وقت در خود توانایی دیدید در خدمت شما هستیم :khaneh:

اولا بیاورید که ما کجا به شما تهمت تقطیع زده ایم و دوم تقطیع کردن یعنی قیچی کردن مطلب ان هم با اگاهی و این یعنی تدلیس که ما اگاهی روی امری داریم اما بیایم انرا قیچی کنیم و تحویل خلق الله بدهیم مضاف بر اینکه اگر من به شما تهمت تدلیس زده باشم طبق قائده شما کار زشتی نیست چون عمل شما را به شما برگشت داده ام

ملاصدرا;598182 نوشت:
برادر محترم همانطور که خودتان هم به این مسئله واقفید بحث رجال تقلیدی نیست که شما بگویید چون فلان عالم این روایت را قبول کرده شما هم باید قبول کنید بلکه بحث های رجالی اجتهادی است و شما باید برای ما توثیقی به صورت مستقیم بیاورید که خالد بن سدیر توسط فلان شخص توثیق شده است.

خدایی ما حیران شده ایم از این هم فضل و اگاهی شما نسبت به مسائل علمی، زیرا می گوید رجال تقلیدی نیست اما اجتهادی هست بعدا می گوید برای شما باید توثیق بیاوریم، خوب برادر گرامی وقتی برای شما توثیق بیاوریم شما محکوم به تقلید هستید انوقت چگونه می گوید تقلیدی نیست؟ یاللعجب
مضاف براینکه این روایت مستفیض هست عزیز دلم، شما چگونه رجال خوانده ای و هنوز نمی دانی روایت مستفیض ولو اگر ضعیف هم باشد به ان عمل می شود علاوه بر اینکه علما با توجه به روایات خالد ،
جواز به صدور فتوا داده اند
اقا ما باید دیگر به چه زبانی سخن بگویم، روایات او مستفیض است ثانیا علما به روایات او احتجاج کرده اند ثالثا روایت مذکور در زیارت ناحیه امده و زیارت ناحیه ایی که خود اسناد و طرق مختلف دارد
دیکر باید به چه زبانی بگویم این روایت قابل احتجاج هست؟

ملاصدرا;598182 نوشت:
علاوه بر اینکه خود آقای میلانی این راوی یعنی خالد بن سدیر را ضعیف می داند

اولا دو خالد وجود دارد ثانیا همین ایت الله میلانی روایت او را صحیح می داند که ما در کامنت به تفصیل پاسخ گفتیم جالب هست که شما بخشی از مطالب یک عالم را می گیرید و بخش دوم را رها می کنید

ملاصدرا;598182 نوشت:
با توجه به اینکه این علمایی که ادعای اجماع کرده اند مدرکشان برای اجماع همان روایت ضعیف است که خالد بن سدیر هیچ توثیقی ندارد و مجهول است بنا بر این هیچ ارزشی ندارد این اجماع


:khaneh:
بزگوار، اجماع فقهای مذهب امامیه می دانید یعنی چه؟ یعنی متاخرین و متقدین شیعه اجماع بر یک مسئله دارند و این مئله بسیار عجیب هست که این کبار و اعاظم فقها نفهمیده اند سدیر ضعیف هست اما شما بعد از 700 سال فهیمیده اید او ضعیف است و علمایی که جزع و لطم نموده اند مرتکب به حرام شده اند، ما شا الله به این همه علم و توانایی شما

اما در مورد اینکه روایات او معتبر هست یا نه، نمی دانم چند صد هزار بار باید برای شما حضرات توضیح دهم اما از بس توضیح داده ام کف کرده ام، اقایان گرامی روایت سدیر دارای تعدد طرق هست تعدد طرق یعنی نیاز به بررسی سند ندارد حال انکه متقدیم برای جزع خود به روایات او احتجاج کرده اند و به قول شما رجال اجتهادی هست لذا این اجتهاد در نزد انها دارای حجت است که فتوا به حلیت داده اند و این سخن شما یعنی توهینی بزرگ به علما که انها با توجه به عدم داشتن دلیل و حجیت امده اند اجماع بر مطلبی کرده اند که از منظر شما ضعیف هست و حال عجیب هست اتفاق نظر علما بر یک امر در نظر شما حجت نیست اما سخن یک نفر نزد شما حجت است، دوست گرامی این سخنان شما بزرگترین طعن برا فقهای شیعه هست که مرتکب به فتوایی حرام شده اند و مردم را به حرام دعوت کرده اند، حالا نمی دانیم باید تابع شما باشیم و یا فارجعوا الی رواه الحدیثها


در قبال مطالبی را هم که از علما اورده اید بنده مطالبی را از ایت الله میلانی، خوانساری، اراکی، نائینی، شهید اول، قمی، ثانی و همچنین خویی اورده ایم که تصریح یا بر اجماع ان دارد و یا با توجه به ان روایت حکم به جواز جزع و لطمه کرده اند

اما مطالبی را هم در مورد ضعف این روایت اورده اید که ما طبق مبانی رجالی شما که در ذیل امده از حضرت عالی دلیل برای جعف و جهالت جناب سدیر مطالبه می کنیم و به ما بفرماید علما چرا و به چه دلیل و سندی او را تضعیف کرده اند

ملاصدرا;598182 نوشت:
برای ما توثیقی به صورت مستقیم بیاورید که خالد بن سدیر توسط فلان شخص توثیق شده است.

با سلام

اما سند حدیث لطم دارای دو مجهول است :

وَ ذَكَرَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ دَاوُدَ الْقُمِّيُّ فِي نَوَادِرِهِ قَالَ رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى عَنْ أَخِيهِ جَعْفَرِ بْنِ عِيسَى عَنْ خَالِدِ بْنِ سَدِيرٍ (؟)أَخِي حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ (؟) قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ شَقَّ ثَوْبَهُ عَلَى أَبِيهِ أَوْ عَلَى أُمِّهِ أَوْ عَلَى أَخِيهِ أَوْ عَلَى قَرِيبٍ لَهُ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِشَقِّ الْجُيُوبِ قَدْ شَقَّ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ عَلَى أَخِيهِ هَارُونَ وَ لَا يَشُقَّ الْوَالِدُ عَلَى وَلَدِهِ وَ لَا زَوْجٌ عَلَى امْرَأَتِهِ وَ تَشُقُّ الْمَرْأَةُ عَلَى زَوْجِهَا وَ إِذَا شَقَّ زَوْجٌ عَلَى امْرَأَتِهِ أَوْ وَالِدٌ عَلَى وَلَدِهِ فَكَفَّارَتُهُ حِنْثُ يَمِينٍ وَ لَا صَلَاةَ لَهُمَا حَتَّى يُكَفِّرَا وَ يَتُوبَا مِنْ ذَلِكَ وَ إِذَا خَدَشَتِ الْمَرْأَةُ وَجْهَهَا أَوْ جَزَّتْ شَعْرَهَا أَوْ نَتَفَتْهُ فَفِي جَزِّ الشَّعْرِ عِتْقُ رَقَبَةٍ أَوْ صِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ أَوْ إِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِيناً وَ فِي الْخَدْشِ إِذَا دَمِيَتْ وَ فِي النَّتْفِ كَفَّارَةُ حِنْثِ يَمِينٍ وَ لَا شَيْ‏ءَ فِي اللَّطْمِ عَلَى الْخُدُودِ سِوَى الِاسْتِغْفَارِ وَ التَّوْبَةِ وَ قَدْ شَقَقْنَ الْجُيُوبَ وَ لَطَمْنَ الْخُدُودَ الْفَاطِمِيَّاتُ عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع وَ عَلَى مِثْلِهِ تُلْطَمُ الْخُدُودُ وَ تُشَقُّ الْجُيُوبُ .

http://www.iranclubs.org/forums/showthread.php?t=110373

خیر البریه;598345 نوشت:
اما سند حدیث لطم دارای دو مجهول است :

واقعا عجب مجهولی هست که علما بر روایت او اجماع دارند و فتوا می دهند مضاف بر اینکه ایت الله میلانی هم می فرماید شناخته شده است

نکته:با توجه به سابقه ایشان در بحث مجبور شدیم اینگونه با ایشان صحبت کنیم هر چند که اینگونه بحث کردن را نمی پسندیم اما ادبیات ایشان چنین اقتضایی را دارد.ولا تجادلوا اهل الکتاب الا بالتی هی احسن الا الذین ظلموا منهم

montazer200;598259 نوشت:
اول اینکه از منظر ما استفاده چنین ادبیاتی مشکل ندارد اما مشکل از جانی اقایان بوده است

سلام
این هم شد سومین تناقض شما در این تاپیک
برای فرار از دو تناقض قبلی مطالبی حاشیه ای را عنوان کرده اید و به پاسخ به تناقضات خود نپیرداختید!
اگر این عنوان و اینگونه بحث کردن مسئله ای ندارد پس این سخنان شما برای چیست؟!!!!!
montazer200;598061 نوشت:
اما شما با طعن و تمسخر بحث می کنید

montazer200;598061 نوشت:
لذا در نگارش ادبیات خود دقت کنید

montazer200;598259 نوشت:
والا اگر قرار بهخ این شیوه بحث باشد ید ما از شما طولا تر است

بله ما هم ادعایی نداریم که ید ما در طعن و تمسخر از شما طولا تر است!!!
دقیقا همین ید طولای شما در توهین و تمسخر باعث شده بار ها و بار ها از این سایت بن شوید و دوباره با نام کاربری جدید وارد سایت شوید!
حال نمی دانم این ید طولا در توهین و تمسخر چه افتخاری دارد که دوست دارید آن را به رخ ما بکشید!

montazer200;598259 نوشت:
لذا چون اقایان نمی توانند بحث کنند و حذف می کنند من انگونه بحث نمی کنم الان هم می گویم کسی جرات دارد بیاید در سایت ما ببحثیم تا بفهمانم شیوه بحث چگونه هست متاسفانه کسی جرات ندارد

اگر منظور شما از بحث طعن و تمسخر است که به اعتراف خود ید طولایی هم در اینگونه بحث کردن دارید،واضح است که مسئولین سایت اجازه چنین فعالیتی را به شما نخواهند داد و مطالب نا مربوط شما را حذف خواهند کرد
شما در همین سایت به تناقضات تواتر و مستفیض خود پاسخ دهید تا برسیم به مطالب سایت شما! یا حداقل به جای ادعا یکی از آنها را ثابت کنید.

montazer200;598259 نوشت:
اما در مورد مطالب ما که فرمودید ناشایست بود، اگر ناشایستی ان بوده این ذم بر شما هم بر می گردد زیرا طبق سخن خودتان از مطالب ما الگو گرفته اید و دوم ناشایستی مطالب ما به زعم شما و مخالفین ما هست و نزد ما دو زار ارزش ندارد

اولا جایی مطلبی نگفتیم که ما الفاظ ناشایست شما را استفاده کردیم بنا بر این دقت فرمایید و مدام از آن ید طولایی که به قول خودتان در اینگونه بحث کردن ها (تهتمت زدن و چسباندن مطالب غیر واقع به دیگری) دارید استفاده ننمایید چون اصل مطلب موجود است!
آن چیزی که گفتیم این بود
"که البته بنده الفاظ ناشایستی هم که در پست های جنابعالی بود و حذف شد را هم استفاده نکردیم"

ثانیا بر فرض ذمی هم بر ما برگردد طبق سخنان شما هم مطالب شما برای ما دو زار ارزش ندارد!

montazer200;598259 نوشت:
دوست گرامی نتیجه گیری شما بدرد ما نمی خورد

نتیجه گیری ما تماما بر اساس دلیل بود اما مطالب شما صرفا ادعا!
بنا بر این ادعاهای شما هم بدرد ما نمی خورد!
تا کنون چندین ادعا فرموده اید که در اثبات تمام آن ادعا ها عاجز مانده اید!
ادعای تواتر کردید دیدید ادعای گزافی است گفتید مستفیض است دیدید همین را هم نمی توانید ثابت کنید گفتید فلانی گفته روایت صحیح است دلایل ضعف روایت را آردیم گفتید مطالب شما بدرد ما نمی خورد!

montazer200;598259 نوشت:
زیرا همان طور که فرمودید برای خودتان مطالب گذشته و بعدی و قبلی را ان طور که دلت می خواهد کنار هم گذاشته اید بعددا نتیجه مطلوب خودت را بگیری و بگویی فلانی تو مستاصل شده ای و تدلیس کرده ای همان گونه که بحث من و مجید یک چیز بود شما برای خودت امدی گفتی ما قطع و برید کردیم که این سخنان شما برای ما هیچ ارزش علمی ندارد لذا انچه مهم بود گفتیم که منظور ما از مستفیض و غیره چه بوده است

عزیر بردادر این شما بودید که مطالب آیت الله خویی را تقطیع کردید و گفتید که در سایت آقای میلانی آمده که او شناخته شده است وقتی اصل مطلب و تقطیع شما را ثابت کردم گفتید تقطیع زمانی که منبع را هم بدهید اشکالی ندارد و محقق باید خودش برود و مطالب را تحقیق کند پس کار من تلبیس و تدلیس نیست!

حال آمده اید و ادعا هم می کنید ما مطالب را آنگونه که می خواهیم کنار هم قرار می دهیم!!!
اگر هم قرار دهیم طبق قاعده های حضرت عالی در امور تدلیس و تلبیس مانعی هم ندارد چون منبع تمام آنها موجود است!!!!!!!!

montazer200;598259 نوشت:
بعد هم فرمودید که توثیق برای جناب سدیر بیاوریم که ما هم گفتیم اولا ایشان شناخته شده است دوم شما برای جرح او دلیلی ندارید سوما بنا بر قرینه ما روایات او را که علما به استناد ان فتوا داده اند را اوردیم

جواب دادیم که اولا آن قسمت تقطیع شده بود و در انتها بیان شده بود که فلا اعتماد علی الرجل لجهالته بر این مرد هیچ اعتمادی به دلیل جهالتش نیست دوم همین که او مجهول است و توثیقی بر او نیست سبب ضعف روایت می شود و شما باید برای او توثیق بیاورید که به تعبیر خودتان از اینکار مستاصل شده اید سوم تمام مطالبی که از علما آورده بودید پاسخ داده شد و بسیاری از علما هم به سند روایت ایراد وارد کرده بودهند و هم به متن که پاسخی نداشتید.
montazer200;598259 نوشت:
و فرمودید که درخواست برای مناظره یک حربه قدیمی هست، اگر این حربه است و قدیمی شده پس از منظر شما علما هم حربه به کار می برند که اینقدر تحدی برای مناظره با وهابیت دارند ما و سایتمان اغوشش برای شما و بقیه باز هست هر وقت در خود توانایی دیدید در خدمت شما هستیم

شما فعلا از بحث در همین سایت مانده اید و با تهمت ها و توهین هایی که می کنید مدام بن می شوید حال حرف از مناظره در جاهای دیگر می زنید اگر راست می گویید همینجا جواب مطالب گفته شده را بدهید که به جای پاسخ به مطالب اصلی روی به مطالب حاشیه ای آوردید که همین نشان از این دارد که کفگیر شما در بحث علمی به ته دیگ خورده است وگر نه مطالبی که از علما نسبت به متن و سند آوردم را نقد می کردید یا اسفاضه روایت را ثابت می کردید که واضح است عدم پرداختن به این امور به دلیل آن است که توانایی آن را ندارید.
ثانیا تکرار این مطلب که شما جرات مناظره ندارید و نمی توانید مناظره کنید توانایی مناظره ندارید در بحث علمی که خودش یک نوع مناظره است نشانگر ضعف است و از حربه های قدیمی است نه اینکه وقتی هنوز هیچگونه بحثی صورت نگرفته ،طرف را دعوت به مناظره کنید.شما در این بحثی که در این سایت شده و خودش نوعی مناظره است مدام می گویید توانایی بحث ندارید،از بحث فراری هستید و ...
در صورتی که اگر شما اندکی بضاعت پاسخگویی به مطالب داشتید رو به مطالب حاشیه ای نمی آوردید و به مطالب ما پاسخ می گفتید و به تضعیفات علما به متن و سند پاسخ می دادید و یک توثیق برای این شخص می آوردید
montazer200;598259 نوشت:
اولا بیاورید که ما کجا به شما تهمت تقطیع زده ایم و دوم تقطیع کردن یعنی قیچی کردن مطلب ان هم با اگاهی و این یعنی تدلیس که ما اگاهی روی امری داریم اما بیایم انرا قیچی کنیم و تحویل خلق الله بدهیم مضاف بر اینکه اگر من به شما تهمت تدلیس زده باشم طبق قائده شما کار زشتی نیست چون عمل شما را به شما برگشت داده ام

اولا این مطلب شما ست که طبق تعریف شما از تقطیع و تدلیس به بنده نسبت تدلیس داده اید
montazer200;598061 نوشت:
مضاف بر اینکه تقطیع در متن را ما انجام نداده ایم برادرم بلکه شما انجام داده اید

montazer200;598061 نوشت:
حضرت عالی بخشی را از یک جا کندی اوردی و بخشی را هم از جای دیگر

ثانیا اینجا هم از همان به قول خودتان ید طولای خود در وارونه نشان دادن سخنان دیگران استفاده کرده اید بنده گفتم که ما الفاظ ناشایست جنابعالی را به شما بر نمی گردانیم اما شما با تحریف کلام بنده اینگونه وانمود می کنید که بنده گفته ام هر سخن دیگری را به او بر می گردانیم
montazer200;598259 نوشت:
می گوید رجال تقلیدی نیست اما اجتهادی هست بعدا می گوید برای شما باید توثیق بیاوریم، خوب برادر گرامی وقتی برای شما توثیق بیاوریم شما محکوم به تقلید هستید انوقت چگونه می گوید تقلیدی نیست؟ یاللعجب

در اینکه از آوردن یک توثیق از خالد بن سدیر ناتوان شده اید شکی نیست و گرنه سوال بنده واضح است شما یک نص صریح بر توثیق این آقا بیاور!
اگر منظور از اجتهادی بودن رجال را بدانید ملتفت خواهید بود که این مطلب منافاتی با مسئله فوق ندارد.
montazer200;598259 نوشت:
مضاف براینکه این روایت مستفیض هست عزیز دلم، شما چگونه رجال خوانده ای و هنوز نمی دانی روایت مستفیض ولو اگر ضعیف هم باشد به ان عمل می شود علاوه بر اینکه علما با توجه به روایات خالد ، جواز به صدور فتوا داده اند

روش بحث شما همینگونه است و آن فرار از بحث است.
ادعای تواتر روایات را داشتید به شما گفتیم تواتر را ثابت کنید وقتی دیدید عاجز هستید گفتید منظورم از متواتر اصل لطمه زنی بوده و این روایت مستفیض است به شما می گوییم مستفیض بودن آن را ثابت کنید فرار می کنید و می گویید روایت صحیح است وقتی به شما می گوییم راوی آن مجهول است می گویید فلانی گفته خالد شناخته شده است!! برای شما متن کامل را می آوریم که گفته به دلیل جهالت به آن شخص اعتمادی نیست دوباره می گویید روایت مستفیض است و نیازی به سند ندارد!!!
مدام فرار می کنید در این سیکل تکراری! اگر می توانید و بضاعت علمی لازم را دارید ثابت کنید روایت مستفیض است صرف ادعای شما مطلبی را ثابت نمی کند.
montazer200;598259 نوشت:
اقا ما باید دیگر به چه زبانی سخن بگویم، روایات او مستفیض است ثانیا علما به روایات او احتجاج کرده اند ثالثا روایت مذکور در زیارت ناحیه امده و زیارت ناحیه ایی که خود اسناد و طرق مختلف دارد دیکر باید به چه زبانی بگویم این روایت قابل احتجاج هست؟

اولا جواب دادیم که شما ادعای خود را ثابت کن که این روایت شاذ نادر، مستفیض است ثانیا بسیاری از علما روایت را تضعیف کرده اند و به متن و سند آن اشکال وارد کردند ثالثا در مورد زیارت ناحیه مقدسه که بحث بر انگیز است این زیارت هر چند مشهور است، ولی انتساب آن به امام زمان(ع) چندان روشن نیست. سید بن طاووس که این زیارت را در مصباح الزائر نقل کرده، می گوید: «زار بها المرتضی» علامه مجلسی که متن زیارت را به نقل کتاب یاد شده آورده، می نویسد: «و الظاهر أنّه من تالیف السید المرتضی، ظاهر این است که این زیارت از آن سید مرتضی است. روشن است». که در نفی و اثبات حکم شرعی نمی توان به چنین روایتی استناد کرد ثانیا اشکال دلالی دارد و آن اینکه در صورت اثبات لطم توسط زنان فاطمی و همچنین اثبات اینکه امام سجاد ( ع ) بر این اعمال سکوت نمودند نیز نمی توان حکم آنرا برای دیگران جاری نمود . چون ممکن است این حکم فقط اختصاص به زنان فاطمی داشته باشد که در آن شرایط حضور داشتند و دارای رابطه خویشاوندی با آن حضرت بودند .

[="Navy"]

montazer200;598261 نوشت:
اولا دو خالد وجود دارد ثانیا همین ایت الله میلانی روایت او را صحیح می داند که ما در کامنت به تفصیل پاسخ گفتیم جالب هست که شما بخشی از مطالب یک عالم را می گیرید و بخش دوم را رها می کنید

اولا ایشان می گویند در روایات معتبره و نه صحیحه
ثانیا متنی که در سایت خود ایشان بود و گفته بود فلا اعتماد علی الرجل لجهالته مربوط به همبن خالد بن سدیر که در روایت است بود
ثالثا تضعیفات علمای دیگر از روایت را قرار دادیم
رابعا اصلا دلالت روایتی که مورد مناقشه است باطل است مرحوم آیت الله العظمی شیخ محمد حسن نجفی صاحب جواهر الکلام در این باره می نویسد:
" استدلال به آنچه که در مورد فعل زنان فاطمی نقل شده است و در ذیل خبر خالد بن سدیر از امام صادق ( ع ) نیز آمده ، متوقف بر آن است که عمل آنها بر غیر پدر و برادرشان باشد و همچنین اینکه حضرت علی بن حسین ( ع ) بر عمل آنها علم داشته و در مقابل آن نیز سکوت نموده اند که این سکوت هم بگونه ای باشد که نشانه ای از رضایت آن حضرت از آن عمل داشته باشد ، که چنگ زدن به خارهای بیابان برای کندن خارهای آن با دست از پذیرش این گفته ها آسانتر است " .
خامسا متن روایت تضاد و تناقض دارد که مفصلا بدان اشاره شد در پست های قبل
montazer200;598307 نوشت:
بزگوار، اجماع فقهای مذهب امامیه می دانید یعنی چه؟ یعنی متاخرین و متقدین شیعه اجماع بر یک مسئله دارند و این مئله بسیار عجیب هست که این کبار و اعاظم فقها نفهمیده اند سدیر ضعیف هست اما شما بعد از 700 سال فهیمیده اید او ضعیف است و علمایی که جزع و لطم نموده اند مرتکب به حرام شده اند، ما شا الله به این همه علم و توانایی شما

اولا علمای بسیاری روایت را نپذیرفته اند و رد کرده اند و به سند و متن آن ایراد وارد کرده اند پس باید به شما بگویم که این همه عالم نفهمیدند روایت صحیح است و گفتند ضعیف است اما شما می گویید روایت صحیح است؟!!!!
ثانیا ما سخن آیت الله شبیری زنجانی از مراجع کنونی شیعه را آوردیم که می گوید اصلا چنین اجماعی وجود ندارد و مفصلا کلام ایشان را نقل کردیم که می گویند
ادعاي اجماعي که ابن ادريس مي‌کند صحيح نيست. هر چند اين قول، مشهور است اما اجماعي نيست. مسأله مورد اختلاف است و از قديم مورد بحث قرار گرفته است. عده‌اي هم اصلاً مسأله در كتبشان معنون نبوده است راجع به شقّ ثوب و امثال آن، همه كتب عنوان نكرده‌اند.
montazer200;598307 نوشت:
اما در مورد اینکه روایات او معتبر هست یا نه، نمی دانم چند صد هزار بار باید برای شما حضرات توضیح دهم اما از بس توضیح داده ام کف کرده ام، اقایان گرامی روایت سدیر دارای تعدد طرق هست تعدد طرق یعنی نیاز به بررسی سند ندارد حال انکه متقدیم برای جزع خود به روایات او احتجاج کرده اند و به قول شما رجال اجتهادی هست لذا این اجتهاد در نزد انها دارای حجت است که فتوا به حلیت داده اند و این سخن شما یعنی توهینی بزرگ به علما که انها با توجه به عدم داشتن دلیل و حجیت امده اند اجماع بر مطلبی کرده اند که از منظر شما ضعیف هست و حال عجیب هست اتفاق نظر علما بر یک امر در نظر شما حجت نیست اما سخن یک نفر نزد شما حجت است، دوست گرامی این سخنان شما بزرگترین طعن برا فقهای شیعه هست که مرتکب به فتوایی حرام شده اند و مردم را به حرام دعوت کرده اند، حالا نمی دانیم باید تابع شما باشیم و یا فارجعوا الی رواه الحدیثها

عزیز دل برادر شما تعدد طرق آن را بیاورد و استفاضه آن را ثابت کن فکر کنم بار چهارم است دارم این مطلب را به شما می گویم
ثانیا مفصلا گفتیم که اگر طبق روایتی فتوا بدهند فلان کار مستحب است نمی توان صحت سند روایت را برداشت کرد زیرا ممکن است طبق ادله تسامح در ادله سنن طبق روایت ضعیف مطلب مستحبی را بعضی آقایان طبق مبنایی که دارند فتوا دهند.
ثالثا بنده از کلام خود علما آوردم که اگر اجماعی مدرکی باشد برای بنده حجیت ندارد زیرا باید به مدرک رجوع کرد و اگر صحیح بود بپذیریم و اگر نه آن را رد کنیم یک بار دیگر منبع این سخن را قرار می دهم اگر کمی با علم اصول آشنا باشید نباید چنین چیزی برای شما عجیب باشد که اجماع مدرکی هیچگونه حجیتی ندارد
انوار الاصول جلد2 ، ص 406
الموجز فی اصول الفقه،ج2، ص56
منتهی الدرایة،ج4، ص386.
نهایه الاصول،ص:540
و ...
montazer200;598307 نوشت:
در قبال مطالبی را هم که از علما اورده اید بنده مطالبی را از ایت الله میلانی، خوانساری، اراکی، نائینی، شهید اول، قمی، ثانی و همچنین خویی اورده ایم که تصریح یا بر اجماع ان دارد و یا با توجه به ان روایت حکم به جواز جزع و لطمه کرده اند

حتما دارید شوخی می کنید؟!!!!!!!!!!!
اگر اكثر این علمایی که نام بردید چنان نظری دارند و با تصریح بر اجماع و با توجه به روایت حکم به جواز می کنند پس این مطالبی که بنده از آنها در رد روایت خالد بن سدیر می آورم چیست؟
1-آیت الله خوانساری متن روایت را متناقض می داند!!!
آیت اله سید احمد خوانساری در کتاب جامع المدارک می نویسد : استفاده وجوب کفاره از این روایت به خاطر تناقضاتی که در آن است مشکل است زیرا در آن آمده است نماز کسی که گریبانش را در عزای زوج یا فرزندش چاک دهد صحیح نیست تا اینکه کفاره بدهد و همچنین آمده است که چیزی در لطمه زدن بصورت غیر از استغفار و توبه نیست ، پس چگونه میتوان ملتزم شد که نماز شخص ، بدون کفاره دادن و توبه صحیح نباشد و همچنین چگونه می توان ملتزم به وجوب استغفار و توبه در لطم بر صورت شد با وجود آنچه که در ذیل این روایت آمده است که " و علی مثله تشق الجیوب " زیرا که استغفار و توبه فرع حرمت است(جامع المدارک ، ج 5 ، ص 14) .

2-شهید ثانی سند روایت را ضعیف می داند:
شهید ثانی در مسالک الافهام در این باره می گوید : " سند این روایت ضعیف می باشد ، زیرا خالد بن سدیر که در سند آن است فردی غیر موثق می باشد . " (مسالک الافهام ، ج 10 ، ص 27 )

3-آیت الله خویی روایت را رد می کند به دلیل ضعف سند:
بعضی از اصحاب انجام دادن این اعمال (لطم و گریبان چاک دادن) را در حق ائمه و امام حسین، علیهم‌السلام، از حرمت خارج نموده‌اند و برای اثبات این مدعی، به لطم زنان فاطمی که در روایت خالد بن سدیر آمده است استناد کرده‌اند. ولی این مطلبی است که نمی‌توان از آن حمایت کرد؛ زیرا بر فرض حرمت این اعمال، این حکم عمومیت دارد و روایتی که دلالت بر صدور این اعمال از زنان فاطمی دارد ضعیف‌السند است و نمی‌توان بر آن اعتماد نمود.
کتاب الطهارة، ج9، ص235- 236.

در مورد اجماع هم گفتیم بر فرض اجماع باشد که نیست و بسیاری از علما بر آن خدشه کرده اند و آیت الله شبیری زنجانی هم مسئله اجماع را رد می کند باز هم چون اجماع مدرکی است حجیت ندارد.

montazer200;598307 نوشت:
اما مطالبی را هم در مورد ضعف این روایت اورده اید که ما طبق مبانی رجالی شما که در ذیل امده از حضرت عالی دلیل برای جعف و جهالت جناب سدیر مطالبه می کنیم و به ما بفرماید علما چرا و به چه دلیل و سندی او را تضعیف کرده اند

دلیل ما واضح است.
خالد بن سدیر هیچگونه توثیقی ندارد و مجهول است پس روایت ضعیف است و اگر شما ادعا دارید که وی ثقه است باید نص صریحی بر توثیق وی بیاورید.[/]

جناب montazer200
با توجه به سابقه اي كه شما در این سایت دارید بنده بحث با شما را بی فایده و مصداق لغو می بینم بنا بر این در این تاپیک شرکت نخواهم کرد.(و الذین هم عن اللغو معرضون) مطالب به اندازه کافی برای کسی که دنبال جواب باشد بیان شد.

چون در همین سری مطلب هم دوباره همان مطالب تکراری خود را تکرار می کنید که بدان پاسخ داده شده است و بنده وقت و حوصله این سیکل تکراری را ندارم.
که ابتدا بگویید روایت صحیح است وقتی به شما می گوییم خالد مجهول است دوباره مطلب تکراری سایت آقای میلانی که بدان پاسخ داده شد را مطرح می کنید وقتی دوباره به آن جواب می دهیم می گویید روایت مستفیض است و نیاز به سند ندارد به شما می گوییم مستفیض بودن آن را ثابت کنید می گویید روایت صحیح است و علما بر آن اجماع دارند جواب اجماع را می دهیم دوباره می گویید روایت مستفیض است وقتی دلیل مستفیض بودن را می خواهیم می گویید آقای میلانی گفته راوی شناخته شده است و روایت صحیح است! و دوباره بر می گردید سر خانه اول

[="Arial"]

ملاصدرا;598416 نوشت:
نکته:با توجه به سابقه ایشان در بحث مجبور شدیم اینگونه با ایشان صحبت کنیم هر چند که اینگونه بحث کردن را نمی پسندیم اما ادبیات ایشان چنین اقتضایی را دارد.ولا تجادلوا اهل الکتاب الا بالتی هی احسن الا الذین ظلموا منهم
سلام
این هم شد سومین تناقض شما در این تاپیک
برای فرار از دو تناقض قبلی مطالبی حاشیه ای را عنوان کرده اید و به پاسخ به تناقضات خود نپیرداختید!
اگر این عنوان و اینگونه بحث کردن مسئله ای ندارد پس این سخنان شما برای چیست؟!!!!!
بله ما هم ادعایی نداریم که ید ما در طعن و تمسخر از شما طولا تر است!!!
دقیقا همین ید طولای شما در توهین و تمسخر باعث شده بار ها و بار ها از این سایت بن شوید و دوباره با نام کاربری جدید وارد سایت شوید!
حال نمی دانم این ید طولا در توهین و تمسخر چه افتخاری دارد که دوست دارید آن را به رخ ما بکشید!
اگر منظور شما از بحث طعن و تمسخر است که به اعتراف خود ید طولایی هم در اینگونه بحث کردن دارید،واضح است که مسئولین سایت اجازه چنین فعالیتی را به شما نخواهند داد و مطالب نا مربوط شما را حذف خواهند کرد
شما در همین سایت به تناقضات تواتر و مستفیض خود پاسخ دهید تا برسیم به مطالب سایت شما! یا حداقل به جای ادعا یکی از آنها را ثابت کنید.
اولا جایی مطلبی نگفتیم که ما الفاظ ناشایست شما را استفاده کردیم بنا بر این دقت فرمایید و مدام از آن ید طولایی که به قول خودتان در اینگونه بحث کردن ها (تهتمت زدن و چسباندن مطالب غیر واقع به دیگری) دارید استفاده ننمایید چون اصل مطلب موجود است!
آن چیزی که گفتیم این بود
"که البته بنده الفاظ ناشایستی هم که در پست های جنابعالی بود و حذف شد را هم استفاده نکردیم"
ثانیا بر فرض ذمی هم بر ما برگردد طبق سخنان شما هم مطالب شما برای ما دو زار ارزش ندارد!

ملاصدرا;598416 نوشت:
اول اینکه از منظر ما استفاده چنین ادبیاتی مشکل ندارد اما مشکل از جانی اقایان بوده است

ملاصدرا;598416 نوشت:
لذا چون اقایان نمی توانند بحث کنند و حذف می کنند من انگونه بحث نمی کنم الان هم می گویم کسی جرات دارد بیاید در سایت ما ببحثیم تا بفهمانم شیوه بحث چگونه هست متاسفانه کسی جرات ندارد

ملاصدرا;598416 نوشت:
اما در مورد مطالب ما که فرمودید ناشایست بود، اگر ناشایستی ان بوده این ذم بر شما هم بر می گردد زیرا طبق سخن خودتان از مطالب ما الگو گرفته اید و دوم ناشایستی مطالب ما به زعم شما و مخالفین ما هست و نزد ما دو زار ارزش ندارد

[=arial]فقط باید بگم برا هر جفتتون متاسفم با این شیوه رفتار و گفتار!!!!
شما مثلا طلبه‌اید؟ خجالت نمی‌کشید اینطور رفتار می‌کنید؟
شماها خیر سرتون باید هر چقدر علمتون بالا میره تواضع و فروتنی‌تون بیشتر بشه ولی ظاهرا این علم برای شما چیزی جز تکبر و غرور به ارمغان نیاورده!
من نمی‌دونم چرا بعضیا تا می‌بینن یکی نظرش با نظر اون موافق نیست میخوان هر طوری شده طرف مقابل رو متقاعد کنند!
بابا! یه کم بحث کردید، دیدید فایده نداره دیگه کشش ندید، این شیطانه که به شما میگه برو جوابشو بده، برو حالشو بگیر...
اصلا شما هر دو علامه‌ی دهر! اما چرا همش می‌خواهید ثابت کنید که من درست میگم و تو اشتباه می‌کنی؟!!
جالبه که هر دوی شما هم ادعا می‌کنید که من با شما بحث نمی‌کنم بعد میایید یه تومار تو جواب اون یکی می‌نویسید!
خوش‌مزه اینجاست که جفتتون هم ادبیات همدیگه رو زیر سوال می‌برید در حالی که میگن یه سوزن به خودت بزن یه جوالدوز به دیگران.
من به شما بگم از اونجایی که در این بحث شما هیچ نیت خالصانه‌ای وجود نداره پس الکی وقت خودتون رو هدر ندید که چیزی جز خسران دنیا و آخرت نصیبتون نمیشه.

[="Navy"]

بچه محله امام رضا;598456 نوشت:
فقط باید بگم برا هر جفتتون متاسفم با این شیوه رفتار و گفتار!!!!
شما مثلا طلبه‌اید؟ خجالت نمی‌کشید اینطور رفتار می‌کنید؟
شماها خیر سرتون باید هر چقدر علمتون بالا میره تواضع و فروتنی‌تون بیشتر بشه ولی ظاهرا این علم برای شما چیزی جز تکبر و غرور به ارمغان نیاورده!
من نمی‌دونم چرا بعضیا تا می‌بینن یکی نظرش با نظر اون موافق نیست میخوان هر طوری شده طرف مقابل رو متقاعد کنند!
بابا! یه کم بحث کردید، دیدید فایده نداره دیگه کشش ندید، این شیطانه که به شما میگه برو جوابشو بده، برو حالشو بگیر...
اصلا شما هر دو علامه‌ی دهر! اما چرا همش می‌خواهید ثابت کنید که من درست میگم و تو اشتباه می‌کنی؟!!
جالبه که هر دوی شما هم ادعا می‌کنید که من با شما بحث نمی‌کنم بعد میایید یه تومار تو جواب اون یکی می‌نویسید!
خوش‌مزه اینجاست که جفتتون هم ادبیات همدیگه رو زیر سوال می‌برید در حالی که میگن یه سوزن به خودت بزن یه جوالدوز به دیگران.
من به شما بگم از اونجایی که در این بحث شما هیچ نیت خالصانه‌ای وجود نداره پس الکی وقت خودتون رو هدر ندید که چیزی جز خسران دنیا و آخرت نصیبتون نمیشه.

این مطالبی که نقل قول کرده اید تمامش مطالب بنده نمی باشد اما فرضا که مطالب بنده باشد و مطالبی باشد که از نظر شما نا مناسب است اما
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نه‌ای جان من خطا این جاست

اولا کاربر منتظر ادعا داشتند که ید طولایی در اینگونه بحث کردن دارد و بنده هم طبق سیره معصومین و همچنین آیات قرآنی و در نظر گرفتن شرایط ایشان با ایشان رفتار کردم.
اما سنت معصومین علیهم السلام:
وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَن‏ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَسَدِيِّ عَنْ سَالِمِ بْنِ مُكْرَمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَرَّ يَهُودِيٌّ بِالنَّبِيِّ ص فَقَالَ السَّامُ‏ عَلَيْكَ‏ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلَيْكَ فَقَالَ أَصْحَابُهُ إِنَّمَا سَلَّمَ عَلَيْكَ بِالْمَوْتِ فَقَالَ الْمَوْتُ عَلَيْكَ فَقَالَ النَّبِيُّ ص وَ كَذَلِكَ رَدَدْتُ الْحَدِيثَ.
یک یهودی به پیامبر رسید و فرمود مرگ بر تو! پیامبر هم فرمود برتو! اصحاب به او گفتند او به شما گفت مرگ بر شما پیامبر هم فرمود من هم سخنش را به خودش بر گرداندم.

وسائل الشيعة، ج‏12، ص: 79
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏4، ص: 5
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏18، ص: 21
فرج المهموم في تاريخ علماء النجوم، النص، ص: 117

بنده هم به تبعیت از معصوم مطالب ایشان را به خودشان برگرداندم همانطور که پیامبر چنین کرد و تحدی می کنم که یک مطلب را از مطالب بنده بیاورید که ایشان آن را نگفته باشد و بنده به او برگردانده باشم.(که این مطلب را اول سخنانم هم گفتم)
از سنت مطالب به این ترتیب فراوان است که معصوم با برخی به شدت و تندی برخورد کردند

حتما زمانی که پیامبر به آن شخص گفت و بر تو باد شما می خواهید تاسف بخورید که چرا پیامبر فرمود و علیک و فرمود کذلک رددت حدیثه! اینچنین سخنش را پس دادم!
بنده هم طبق سیره انبیاء عمل می کنم حال اگر شما سیر انبیا را قبول ندارید یا آشنا نیستید به ما ارتباطی ندارد بروید یاد بگیرید!

اما آیه قرآن
وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ ﴿العنكبوت: ٤٦﴾
با اهل کتاب جز به روشی که از همه نیکوتر است مجادله نکنید، مگر کسانی از آنان که ستم کردند

که مجادله احسن را برای همه نمی داند بلکه می گوید جز با ظالمان با دیگران به احسن مجادله کنید و علامه طباطبایی می فرمایند
مراد از ستم به قرينه سياق اين است كه: آن اهل كتاب كه شما مى‏خواهيد با او مجادله كنيد معاند نباشد، و نرمى و ملاطفت در سخن را حمل بر ذلت و خوارى نكند، كه در اين صورت مجادله به طريق احسن نيز فايده‏اى به حال آنان ندارد، چون هر چه بيشتر نرمى به خرج دهى، او خيال مى‏كند اين نرمى از بيچارگى و ضعف تو است، و يا مى‏پندارد كه مى‏خواهى با اين خلق خوشت او را به دام بيندازى، و از راه حقش به راه باطل ببرى، اين قسم افراد ظالمند، كه مجادله هر قدر هم احسن باشد سودى نخواهد بخشيد.

بنده با سابقه طولانی که از جناب کاربر منتظر می دانم که روش بحث ایشان چگونه است و بار ها هم از این سایت به دلیل این رفتار ها بن شده اند آگاهی دارم بنا بر این طبق قرآن و سنت با ایشان رفتار کردم و توضیح مطالب هم داده شده است
و السلام علی من اتبع الهدی[/]

سلام علیکم و رحمة الله
برادر عزیز اینکه شما می‌گویید قطعا سیره معصومین نبوده، چرا که اگر این سیره اونها بود همونی میشد که در قرآن گفته شده:
وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ
این مورد هم که شما آوردی مربوط به واقعه‌ی خاصی بوده و الا سیره و منش کلی اون بزرگواران خلاف این بوده که فکر می‌کنم این مطلب اونقدر واضح هست که نیازی به توضیح نداره. مثلا داستان حضرت مجتبی با مرد شامی رو قطعا شنیده‌اید که وقتی امام حسن علیه السلام را سوار بر مرکب دید، زبان به ناسزا گشود و با صدای بلند به لعن و نفرین آن حضرت پرداخت؛ اما امام در برابر این یاوه گویی ها سکوت کرد. وقتی مرد شامی به سخنان زشت و ناپسندش پایان داد، امام حسن علیه السلام نزد او رفت و لبخند زنان سلام کرد و مهربانانه فرمود: «جناب آقا! به گمانم (در این شهر) غریبی و گویا سوء تفاهمی پیش آمده است. اگر بخواهی خشوندت کنیم، چنین می کنیم و اگر چیزی بخواهی به تو می دهیم و اگر راهنمایی بخواهی راهنماییت می کنیم و اگر در بردن بار یاری بجویی، بارت را می بریم و اگر گرسنه باشی سیرت می کنیم و اگر بی لباس باشی لباست می دهیم و اگر نیازمند باشی ثروتمندت می سازیم و اگر فراری باشی پناهت می دهیم و اگر حاجتی داشته باشی آن را برآورده می کنیم. حالا خوب است اسباب و وسائلت را برداری ونزد ما بیایی و تا هنگام رفتنت (از مدینه) مهمان ما باشی که این برای تو بهتر است؛ زیر ما خانه ای بزرگ و آبرو و احترامی زیاد و مالی فراوان داریم.
یا داستان برخورد امام سجاد علیه السلام با شخصی که به حضرت دشنام داد که میگن در برابر آن حضرت ایستاد و به فحش و ناسزا و دشنام پرداخت. امام پاسخی نداد. بعد از رفتن آن مرد، حضرت به همراهانش فرمود: شما گفته‌های این مرد را شنیدید، اکنون دوست دارم با من بیایید تا پاسخ مرا نیز بشنوید، عرض کردند: می‌آییم، ما نیز دوست داریم وی را پاسخ گوییم و ما هم حرفمان را به او بزنیم.
امام کفشش را پوشید و به راه افتاد. در بین راه این آیه کریمه را تلاوت می‌فرمود: ... والکاظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین.
ما (با خواندن این آیه) دانستیم که برخورد امام با آن شخص آن طور که ما فکر می‌کردیم نخواهد بود. حضرت رفت تا به در خانه آن مرد رسید و فرمود: به صاحب خانه بگویید علی بن الحسین (علیهماالسلام) بیرون در ایستاده! وی در حالی که آماده شرارت بود از خانه بیرون آمد و شک نداشت که امام برای تلافی آمده است.
اما امام سجاد علیه السلام با نرمی فرمود: برادر! تو اندکی پیش نزد من آمدی و آنچه خواستی گفتی، اگر آنچه گفتی در من هست من هم اکنون از خداوند آمرزش می‌طلبم و اگر در من نیست از خدا می‌خواهم تو را بیامرزد.
مگه حضرت تو حدیث معروف عنوان بصری نفرمودند: و امّا آن‌ سه‌ چيزي‌ كه‌ راجع‌ به‌ بردباري‌ و صبر است‌: پس‌ كسي كه‌ به‌ تو بگويد: اگر يك‌ كلمه‌ بگوئي‌ ده‌ تا مي‌شنوي‌ به‌ او بگو: اگر ده‌ كلمه‌ بگوئي‌ يكي‌ هم‌ نمي‌شنوي‌! و كسيكه‌ ترا شتم‌ و سبّ كند و ناسزا گويد، به‌ وي‌ بگو: اگر در آنچه‌ مي گوئي‌ راست‌ ميگوئي‌، من‌ از خدا ميخواهم‌ تا از من‌ درگذرد؛ و اگر در آنچه‌ مي گوئي‌ دروغ‌ مي گوئي‌، پس‌ من‌ از خدا مي خواهم‌ تا از تو درگذرد.
و اگر كسي‌ تو را بيم‌ دهد كه‌ به‌ تو فحش‌ خواهم‌ داد و ناسزا خواهم‌ گفت‌، تو او را مژده‌ بده‌ كه‌ من‌ دربارة‌ تو خيرخواه‌ مي‌باشم‌ و مراعات‌ تو را مي‌نمايم‌.
تازه اگر هم این برخوردها که شما می‌فرمایید بوده در مقابل دشمنان و کفار و مشرکین و یهودیان و ... بوده و اصلا قیاس برخورد شما با جناب منتظر و برخورد حضرت با یک یهودی حیرت آوره!!!! پس انما المؤمنون إخوة چی میشه؟!
بعدشم لزومی نداشت شما جواب منو بدید، ای کاش وقتی که برای جواب دادن به من گذاشتید صرف فکر کردن می‌کردید که چرا بنده اون صحبت‌ها رو کردم تا دوباره همون اشتباه رو تکرار نکنید! خود شما قضاوت کنید که آیا این ادبیات شایسته یک طلبه است:

ملاصدرا;598484 نوشت:
اگر شما سیر انبیا را قبول ندارید یا آشنا نیستید به ما ارتباطی ندارد بروید یاد بگیرید!

اگر شما می‌خواهید با این بیان دین خدا را به مردم بگید بهتره کلا بی خیال قضیه بشید تا آبروی اسلام بیش از این نره.
بعد این هم خواهش می‌کنم به جای جواب دادن به من کمی فکر کنید که امثال شما چطور رفتار کردید که مردم از طلبه و روحانی گریزان شدن؟

بچه محله امام رضا;598663 نوشت:
برادر عزیز اینکه شما می‌گویید قطعا سیره معصومین نبوده، چرا که اگر این سیره اونها بود همونی میشد که در قرآن گفته شده:
وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ

سلام و تشكر
فظّ به معناي بد خلق است. «السَّيى‏ءُ الْخُلُقِ الْخَشِنُ الْكَلامِ». وَ لَوْ كُنْتَ‏ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ‏ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ ... آل عمران: 159. اگر بد رفتار و سنگدل ميبودى حتما از تو پراكند ميشدند.
و اين موضوع بد رفتاری نمی باشد که مصداق آیه کریمه باشد و بلكه طبق آیه ای که عرض شد اقتضای برخی از موارد برخوردی همانند برخورد خود اوست.
فمن اعدی علیکم فاعتدوا بمثل ما اعتدی علیکم (بقره 194)
البته دقت فرمایید که عرض شد در برخی از موارد (که آن برخی را هم مطرح کردیم منظور چیست)
بچه محله امام رضا;598663 نوشت:

این مورد هم که شما آوردی مربوط به واقعه‌ی خاصی بوده و الا سیره و منش کلی اون بزرگواران خلاف این بوده که فکر می‌کنم این مطلب اونقدر واضح هست که نیازی به توضیح نداره. مثلا داستان حضرت مجتبی با مرد شامی رو قطعا شنیده‌اید که وقتی امام حسن علیه السلام را سوار بر مرکب دید، زبان به ناسزا گشود و با صدای بلند به لعن و نفرین آن حضرت پرداخت؛ اما امام در برابر این یاوه گویی ها سکوت کرد. وقتی مرد شامی به سخنان زشت و ناپسندش پایان داد، امام حسن علیه السلام نزد او رفت و لبخند زنان سلام کرد و مهربانانه فرمود: «جناب آقا! به گمانم (در این شهر) غریبی و گویا سوء تفاهمی پیش آمده است. اگر بخواهی خشوندت کنیم، چنین می کنیم و اگر چیزی بخواهی به تو می دهیم و اگر راهنمایی بخواهی راهنماییت می کنیم و اگر در بردن بار یاری بجویی، بارت را می بریم و اگر گرسنه باشی سیرت می کنیم و اگر بی لباس باشی لباست می دهیم و اگر نیازمند باشی ثروتمندت می سازیم و اگر فراری باشی پناهت می دهیم و اگر حاجتی داشته باشی آن را برآورده می کنیم. حالا خوب است اسباب و وسائلت را برداری ونزد ما بیایی و تا هنگام رفتنت (از مدینه) مهمان ما باشی که این برای تو بهتر است؛ زیر ما خانه ای بزرگ و آبرو و احترامی زیاد و مالی فراوان داریم.
یا داستان برخورد امام سجاد علیه السلام با شخصی که به حضرت دشنام داد که میگن در برابر آن حضرت ایستاد و به فحش و ناسزا و دشنام پرداخت. امام پاسخی نداد. بعد از رفتن آن مرد، حضرت به همراهانش فرمود: شما گفته‌های این مرد را شنیدید، اکنون دوست دارم با من بیایید تا پاسخ مرا نیز بشنوید، عرض کردند: می‌آییم، ما نیز دوست داریم وی را پاسخ گوییم و ما هم حرفمان را به او بزنیم.
امام کفشش را پوشید و به راه افتاد. در بین راه این آیه کریمه را تلاوت می‌فرمود: ... والکاظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین.
ما (با خواندن این آیه) دانستیم که برخورد امام با آن شخص آن طور که ما فکر می‌کردیم نخواهد بود. حضرت رفت تا به در خانه آن مرد رسید و فرمود: به صاحب خانه بگویید علی بن الحسین (علیهماالسلام) بیرون در ایستاده! وی در حالی که آماده شرارت بود از خانه بیرون آمد و شک نداشت که امام برای تلافی آمده است.
اما امام سجاد علیه السلام با نرمی فرمود: برادر! تو اندکی پیش نزد من آمدی و آنچه خواستی گفتی، اگر آنچه گفتی در من هست من هم اکنون از خداوند آمرزش می‌طلبم و اگر در من نیست از خدا می‌خواهم تو را بیامرزد.
مگه حضرت تو حدیث معروف عنوان بصری نفرمودند: و امّا آن‌ سه‌ چيزي‌ كه‌ راجع‌ به‌ بردباري‌ و صبر است‌: پس‌ كسي كه‌ به‌ تو بگويد: اگر يك‌ كلمه‌ بگوئي‌ ده‌ تا مي‌شنوي‌ به‌ او بگو: اگر ده‌ كلمه‌ بگوئي‌ يكي‌ هم‌ نمي‌شنوي‌! و كسيكه‌ ترا شتم‌ و سبّ كند و ناسزا گويد، به‌ وي‌ بگو: اگر در آنچه‌ مي گوئي‌ راست‌ ميگوئي‌، من‌ از خدا ميخواهم‌ تا از من‌ درگذرد؛ و اگر در آنچه‌ مي گوئي‌ دروغ‌ مي گوئي‌، پس‌ من‌ از خدا مي خواهم‌ تا از تو درگذرد.
و اگر كسي‌ تو را بيم‌ دهد كه‌ به‌ تو فحش‌ خواهم‌ داد و ناسزا خواهم‌ گفت‌، تو او را مژده‌ بده‌ كه‌ من‌ دربارة‌ تو خيرخواه‌ مي‌باشم‌ و مراعات‌ تو را مي‌نمايم‌.
تازه اگر هم این برخوردها که شما می‌فرمایید بوده در مقابل دشمنان و کفار و مشرکین و یهودیان و ... بوده و اصلا قیاس برخورد شما با جناب منتظر و برخورد حضرت با یک یهودی حیرت آوره!!!! پس انما المؤمنون إخوة چی میشه؟!

وقتی به سخنان ما توجه نمی کنید همین می شود که اشکال بیجا مطرح می فرمایید و قلم فراسی بیجا می نمایید که نه ما منکر این مطالب هستیم و نه به ما این ایراد وارد است و نه تعارضی با عرایض ما دارد.
بار دیگر عنایت کنید که عرض ما چه بود:
وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ ﴿العنكبوت: ٤٦﴾
با اهل کتاب جز به روشی که از همه نیکوتر است مجادله نکنید، مگر کسانی از آنان که ستم کردند

که مجادله احسن را برای همه نمی داند بلکه می گوید جز با ظالمان با دیگران به احسن مجادله کنید و علامه طباطبایی می فرمایند
مراد از ستم به قرينه سياق اين است كه: آن اهل كتاب كه شما مى‏خواهيد با او مجادله كنيد معاند نباشد، و نرمى و ملاطفت در سخن را حمل بر ذلت و خوارى نكند، كه در اين صورت مجادله به طريق احسن نيز فايده‏اى به حال آنان ندارد، چون هر چه بيشتر نرمى به خرج دهى، او خيال مى‏كند اين نرمى از بيچارگى و ضعف تو است، و يا مى‏پندارد كه مى‏خواهى با اين خلق خوشت او را به دام بيندازى، و از راه حقش به راه باطل ببرى، اين قسم افراد ظالمند، كه مجادله هر قدر هم احسن باشد سودى نخواهد بخشيد.

اینکه روش بحث باید به جدال احسن باشد شکی نیست و ما هم قبول دارم و این مطالبی هم که شما بدان اشاره کردید در این داستانها در همین راستا است و کسی منکر این قضایا نیست.
اما جدال احسن سودی به حال تمام افراد ندارد دقت کنید علامه طباطبایی می فرماید جدال احسن مخصوص کسانی نیست که نرمی و ملاطفت را حمل بر ذلت و خواری می کنند ...
در روایات داریم التكبّر مع المتكبر عبادة تكبر ورزیدن در مقابل متكبر عبادت است. یعنى اگر كسى متكبرانه رفتار مى‏ كند شما طورى عمل نكنید كه او را به تكبرش تشویق كنید. بلكه در مقابل او متكبرانه رفتار كنید
این آقا که بنده چند سال است ایشان را می شناسم از همان زمانی که آیدی خیمه گاه داشت تا کنون در اغلب تاپیک ها اینگونه وارد می شود مثلا در همین تاپیک که چند پستی از او حذف شد پس از پاسخ کارشناس ایشان می گویدشما جرات مناظره ندارید بیایید در سایت ما تا به شما جواب بدهیم! (که رفتار متکبرانه ایشان در تمام تاپیک ها وجود دارد و جالب اینجاست به خاطر همینگونه رفتار ها چندین بار نام کاربری ایشان توقیف شده است)
رفتار با این شخص شامل جدال احسن نمی شود چون اگر با او با ملایمت رفتار کنی همان نسبت هایی را می دهد که داد که شما از بحث فراری هستید ، جرات بحث ندارید،بیایید در سایت ما بحث کنیم!
هر چند که ما هم بی احترامی در هیچ جا نکرده ایم و خودشان هم اینگونه بحث کردن را می پسندند و بهتر است شما هم جو را متشنج نفرمایید و روال تاپیک را به هم نزنید.

بچه محله امام رضا;598663 نوشت:
بعد این هم خواهش می‌کنم به جای جواب دادن به من کمی فکر کنید که امثال شما چطور رفتار کردید که مردم از طلبه و روحانی گریزان شدن؟

یاللعجب! اولا این متن ما هیچ ایرادی ندارد بلکه مبتنی بر شیوه پاسخگویی دینی بوده که این شیوه جسارت محترمانه در دفاع از مستندات و ادله دینی می باشد و نه شما و نه هیچ کس دیگری نمی توانید بدان ایرادی وارد نمایید.
ثانیا جایی بنده گفته ام روحانی هستم که انسان ها را ندیده می شناسید که آن شخص روحانی می باشد یا خیر؟!!!!أَعِندَهُ عِلْمُ الْغَيْبِ فَهُوَ يَرَىٰ ﴿النجم: ٣٥﴾

شما اگر حقیقتا دنبال این بودبد که تذکر بدهید می توانستید در خصوصی هم این تذکر را بدهید (هر چند که تذکر شما صحیح و بجا نمی باشد) و نه اینکه ابتدا بیایید رفتار بنده را نقد کنید و بعد از علم غیبی که دارید بگویید بنده روحانی هستم و بعد ادعا کنید که مردم از روحانیت گریزان است و علت رفتار آن من هستم!!!!!!!
البته اکنون متوجه شدم که دلیل این انتقاد های شما به این شیوه صحیح بحث بنده از کجا نشات می گیرد،از ابتدا آسمان و ریسمان به هم بافتید که این نتیجه آخر را بگیرید.

جناب بچه محله امام رضا عزیز و همچنین جناب ملاصدرای گرامی شما اگر مباحث اخلاقی و یا رفتاری و یا همچنیسن کلاس های اخلاقی دارید ، زحمتی بکشید این کلاس های اخلاقی خود را در پروفایل های همدیگر برگزار کنید زیرا این انحراف بحث شما مسببات بستن شدن تاپیک را فراهم می کند زیرا ما می خواهیم بحث علمی کنیم و نه کلاس اموزش اخلاق گزاشته ایم، جناب بچه محله امام رضا ع شما اگر می خواهیم برای ما قصه بخورید و یا هر چیز دیگر زحمت بکسید تذکرات خود را یا در پروفایل مطرح کنید و یا به صورت شخصی، زیرا کسی که هنوز اصول نهی از منکر را نمی داند خیلی وقیح است که بخواهد به دیگران اشکال کند

ملاصدرا;598416 نوشت:
نکته:با توجه به سابقه ایشان در بحث مجبور شدیم اینگونه با ایشان صحبت کنیم هر چند که اینگونه بحث کردن را نمی پسندیم اما ادبیات ایشان چنین اقتضایی را دارد.ولا تجادلوا اهل الکتاب الا بالتی هی احسن الا الذین ظلموا منهم
نقل قول نوشته اصلی توسط montazer200 نمایش پست ها
اول اینکه از منظر ما استفاده چنین ادبیاتی مشکل ندارد اما مشکل از جانی اقایان بوده است
سلام
این هم شد سومین تناقض شما در این تاپیک
برای فرار از دو تناقض قبلی مطالبی حاشیه ای را عنوان کرده اید و به پاسخ به تناقضات خود نپیرداختید!
اگر این عنوان و اینگونه بحث کردن مسئله ای ندارد پس این سخنان شما برای چیست؟!!!!!

علیکم سلام

اخه من نمی فهمم این مطالب در کجایش تناقض هست؟

مثل این می ماند من یک جمله از شما کپی بگیرم بعدا بگویم اینهم پنجمین تناقض از شما

جناب ملاصدرا گویا فکر کرده اید مردم در عصر جاهلیت بسر می برند که با هیاهو سخنان شما را بپذیرند؟

عجیب هست که این روش های قدیمی جزئی از سیره عملی شما هست انوقت می گوید از این برخورد ها خوشتان نمی اید، همه فهمیدند که این برخورد ها جزئی از روش های مباحثه شما هست و از انجا که حقی نه وقت اضافه مثل شما دارم به مضحکه خواننده های مطالب خود بپردازم از نگارش مطالب اینچنین پرهیز می نمایم

ویل لکل حمزه لمزه

ملاصدرا;598416 نوشت:
دقیقا همین ید طولای شما در توهین و تمسخر باعث شده بار ها و بار ها از این سایت بن شوید و دوباره با نام کاربری جدید وارد سایت شوید!
حال نمی دانم این ید طولا در توهین و تمسخر چه افتخاری دارد که دوست دارید آن را به رخ ما بکشید!

گویا علاوه بر تدلیس و تزویر علم غیب هم جز علوم افتخاری شما هست زیرا بنده در حیران هستم شما چگونه از درون ما خبر دارید که ما به این مسئله افتخار می کنیم اما خودمان خبر نداریم :khaneh:

گویا شما شاگرد ابن تیمیه هستید که علم غیب دارید خخخخخخخخخخ

اما اینکه چرا ید طولا داریم به خاطر این هست که خداوند می فرماید جزاء سیئه سیئه مثلها

در مورد بن شدن ما هم بحث زیاد هست اما چون عادت امثال شما ها این هست نمی توانید بحث علمی کنید و بحث را به چالش می اندازه تا دیگران بن شوند به خاطر خوف این مسئله واردش نمی شود وگرنه حقوق ما هنوز قابل مطالبه هست

ملاصدرا;598417 نوشت:
عزیر بردادر این شما بودید که مطالب آیت الله خویی را تقطیع کردید و گفتید که در سایت آقای میلانی آمده که او شناخته شده است وقتی اصل مطلب و تقطیع شما را ثابت کردم گفتید تقطیع زمانی که منبع را هم بدهید اشکالی ندارد و محقق باید خودش برود و مطالب را تحقیق کند پس کار من تلبیس و تدلیس نیست!

گویا باید برای شما اموزش زبان فارسی هم بگذاریم که مطالب ما برای شما قابل فهم باشد

ما به شما گفتیم که جناب مجید گرامی فرمودند اقای خالد مجهول هست لذا انچه که نیاز ما بود برای پاسخ به سخن اقای مجید همین اثبات عدم مجهولیت او بوده و شما می گوید چرا بخش بعدی را تقطیع کرده ام و لذا مدلس هستیم، اقای عزیز خواهشا خوب بخوانید تا نتیجه گیریتان اینگونه بی ادبانه نباشد، ما بخش بعدی را نیاوردیم زیرا مربوط به بحث ما نمی شد و اگر قرار بود تقطیع کنم ادرس سایت نمی دهم تا اینکه کسی بخواند مثلا من رسوا شوم، ما که مثل شما ترسو نیبستم بحث را منحرف کنید و از ادعای خودتان هم نمی توانید دفاع کنید

ملاصدرا;598417 نوشت:
اولا جواب دادیم که شما ادعای خود را ثابت کن که این روایت شاذ نادر، مستفیض است ثانیا بسیاری از علما روایت را تضعیف کرده اند و به متن و سند آن اشکال وارد کردند ثالثا در مورد زیارت ناحیه مقدسه که بحث بر انگیز است این زیارت هر چند مشهور است، ولی انتساب آن به امام زمان(ع) چندان روشن نیست. سید بن طاووس که این زیارت را در مصباح الزائر نقل کرده، می گوید: «زار بها المرتضی» علامه مجلسی که متن زیارت را به نقل کتاب یاد شده آورده، می نویسد: «و الظاهر أنّه من تالیف السید المرتضی، ظاهر این است که این زیارت از آن سید مرتضی است. روشن است». که در نفی و اثبات حکم شرعی نمی توان به چنین روایتی استناد کرد ثانیا اشکال دلالی دارد و آن اینکه در صورت اثبات لطم توسط زنان فاطمی و همچنین اثبات اینکه امام سجاد ( ع ) بر این اعمال سکوت نمودند نیز نمی توان حکم آنرا برای دیگران جاری نمود . چون ممکن است این حکم فقط اختصاص به زنان فاطمی داشته باشد که در آن شرایط حضور داشتند و دارای رابطه خویشاوندی با آن حضرت بودند .

بقیه سخنان شما چیزی جز اضافه گویی و تکرار مکررات چیزه دیگری نداشت، در مورد وثاقت جناب خالد سوال کردید که ما قبلا به شما مطالبی را در این باب دادیم که اجماع علما بر صدور فتوا بنا بر اقوال جناب سدیر هست که این مسئله خود موید وثاقت او هست

اما در مورد زیارت ناحیه، سید بن طاوس نوشته است وقتی ایشان می خواستند زیارت کنند این زیارت نامه را می خواندند ضمن اینکه قبل از اینکه سید مرتضی انرا بخواند شیخ مفید هم انرا می خواند پس این دلیلی بر ان نمی شود چون ناقل ان را خوانده پس مولف ان هست

اما سخن علامه مجلسی نیز صریح تخصیص داده شده به سید مرتضی نیست به دلایل و قرائن مختلف، اولا که ایشان فرموده اند به ظاهر مولف ان سید مرتضی هست و این یعنی تشکیک در نسبت دادن زیرا اگر نص کلام ایشان بوده دیگر علامه نمی فرمودند به ظاهر اینگونه هست دوم قبل از اینکه سید مرتضی ان را نقل کند شیخ مفید انرا فرموده بودند پس دلیل دوم ما نقل شیخ مفید قبل از سید مرتضی هست، دلیل سوم چنین سخنی را فرموده اند زیارة أخری فی یوم عاشورا بروایة اخری پس مشخص است که روایت ایشان مروی بوده
دلیل چهار این هست این زیارت در کتاب ان مشهدی اورده شده که خود ایشان در مقدمه کتابشان می فرمایند زیارت نامه هایی که در این کتابم اورده ام از راویان ثقه هست من ثقات الروات الى السادات که به معصومین رسیده مضاف بر اینکه قبل از اینکه شروع به اوردن زیارت ناحیه کند می فرماید زیارة أخری فی یوم عاشورا لأبی عبدالله الحسین ممّا
خرج من الناحیة إلی أحد الابواب زیارت مذکور از ناحیه امام زمان هست
و از همه جالب تر این است که علامه مجلسی به کتاب ایشان اعتماد داشته اند و می فرمودند
کتاب المزار: قال في البحار: کتاب کبير في الزيارات تأليف محمد بن المشهدي کما يظهر من تأليفات السيد بن طاووس و اعتمد عليه و مدحه و سمّيناه بالمزار الکبير و قال في الفصل الاخر: و المزار الکبير يعلم من کيفية اسناده انه کتاب معتبر و قد أخذ منه السيدان ابنا طاووس کثيرا من الاخبار و الزيارات

كتاب مزار: مرحوم مجلسي دربارة اين كتاب در بحارالانوار مي‌گويد: کتاب بزرگي است دربارة زيارات و چنان‌كه از نوشته‌هاي سيد بن طاووس به دست مي‌آيد، اين کتاب از تأليفات محمد بن مشهدي است و ابن طاووس، بر اين کتاب، اعتماد نموده و آن را مدح کرده است. و ما مرحوم مجلسي آن را المزار الکبير ناميديم. و باز مرحوم مجلسي در فصل ديگري از بحارالانوار فرموده: از وضعيت اسناد آن چنين فهميده مي‌شود که کتاب معتبري است
حالا بماند که در کتاب خانه ایت الله مرعشی نجفی این روایت را می فرماید که اسناد مختلف داشته است و هی مرویة بأسانید مختلفة

نیاز باشد توثیق مابقی علما در بحث وثاقت صاحب کتاب و خود کتاب و همچنین زیارت ناحیه را هم خواهیم اورد
بعد فرمودید که در نفی و اثبات حکم شرعی نمی توان به این روایت استناد کرد، دوست گرامی حضرت عالی فعلا در مقامی نیستید که بخواهید برای ما اجتهاد فقهی کنید هر زمان به درجه اجتهاد رسیدید برای ما افاضه کنید که می توان حکم کرد یا نه، حال انکه اجاماع علما ما بنا بر این روایت صدور حکم کرده اند فکر نکن شما در مقامی باشید که بر روی اجماع بخواهید سخنی بگوید

ملاصدرا;598418 نوشت:
اولا ایشان می گویند در روایات معتبره و نه صحیحه

:khaneh:
بله این هم منتطق علمی شماااااااااا

پس تا اینجا مشخص شد این روایت ضعیف نیست و معتبر هست

جناب ملاصدرا ایا شما هنوز نمی دانید وقتی روایتی به درجه اعتبار سیده حجت و قابل احتجاج هست؟

ملاصدرا;598418 نوشت:
ثانیا متنی که در سایت خود ایشان بود و گفته بود فلا اعتماد علی الرجل لجهالته مربوط به همبن خالد بن سدیر که در روایت است بود

اول اینکه انچه که در ان سایت امده سایت سید فاضل هست اما ما فتوای سید علی مبلانی را اورده ایم لذا طبق این قول شما هم به نفع ماست زیرا خالد ضعیف هست و ایت الله میلانی روایتی با طریق دیگر سراغ دارد پس تا اینجا یک طریق جناب میلانی دارد و یک طریق از خالد و هست و طریق دیگر همان زیارت ناحیه هست و خود زیارت ناحیه هم طرق مختلف دارد

ملاصدرا;598418 نوشت:
ثالثا تضعیفات علمای دیگر از روایت را قرار دادیم

این تضعیفات طبق قائده شما بی ارزش است زیرا برای ان مدارکی وجود ندارد و فقط حکم کلی هست

علامه بر ان حقیر اجماع علما برای صحت روایات خالد را هم اورده علاوه بر اینکه اوردیم علما به روایت او عمل می کردند

ملاصدرا;598418 نوشت:
ثانیا ما سخن آیت الله شبیری زنجانی از مراجع کنونی شیعه را آوردیم که می گوید اصلا چنین اجماعی وجود ندارد و مفصلا کلام ایشان را نقل کردیم که می گویند

اجماع را شهید اول و ثانی و همچنین خوئی اورده اند ما نمی توانیم بگویم این سه فقیه از جیبشان مطلب اورده اند لذا اینکه ایت الله شبیری به اجماع پی نبرده نمی توان گفت انها دروغ گفته اند زیرا ایشان بر اساس استشهاد خود این قول را صادر کرده است

ملاصدرا;598418 نوشت:
ثالثا بنده از کلام خود علما آوردم که اگر اجماعی مدرکی باشد برای بنده حجیت ندارد زیرا باید به مدرک رجوع کرد

مطالب بنده دارای مدرک بوده که انها را اورده ایم دوست گرامی خود خالد هست که علما به قول او احتجاج کرده اند، سخن ایت الله میلانی هست که روایت را معتبر دانسته و همچنین فتوای دیگر علما مانند ایت الله خوانساری و بقیه

و عجیب هست که شما این قرائن و مدارک را ندیده اید

ملاصدرا;598418 نوشت:
1-آیت الله خوانساری متن روایت را متناقض می داند!!!

ایت الله العظمی خوئی از فقهای بزرگ جهان تشیع می گوید :

نعم استثنى الأصحاب من حرمة تلك الأمور ، الاتيان بها في حق الأئمة والحسين عليهم السلام مستندين فيه إلى ما فعلته الفاطميات على الحسين بن علي بن لطم الخد وشق الجيب - كما ورد في رواية خالد بن سدير .

فقهای امامیه حرمت انجام این امورا را (گرییبا چاک زدن لطمه زدن و..)در مصیبت امام حسین و ائمه استثناء کرده اند و در این زمینه به آنچه که زنان بنی هاشم از لطمه زدن به صورت و گریبان چاک زدن برای امام حسین انجام داده اند استناد کرده اند

تنقیح فی شرح عروه الوثقی ج9ص235

آیت الله سید احمد خوانساری ره در جامع المدارک می‌نویسد:
ما تقدم من خبر خالد بن سدیر الذی فیه: و لقد شققن الجیوب و لطمن الخدود الفاطمیات على الحسین علیه السّلام (و لا یخفى) انه یحتمل فی الخبر کون الفاطمیات بنات الحسین علیه السّلام و أخواته مضافا الى احتمال ان یکون الحکم بالجواز فی غیر الأب و الأخ مختصا بمصیبته صلوات اللّه علیه، بل یعم غیر الفاطمیات فی کل عصر و زمان کما یدل علیه ذیل الخبر المذکور و هو قوله علیه السّلام: و على مثله تلطم الخدود و تشق الجیوب. و فی حسن بن عمار عن الصادق علیه السّلام کل الجزع و البکاء مکروه ما خلا الجزع على الحسین علیه السّلام بناء على اراده ما یصدر من الجازع من اللطم و الصراخ و شق الجیوب و نحوها
و آنچه از خبر خالد بن سدیر گذشت؛ و فاطمیات برای امام حسین ع گریبان چاک زده، بر صورتشان لطمه زدند، پنهان نیست که احتمال دارد که فاطمیات مذکور، دختران و خواهران حسین ع بوده باشند
افزون بر اینکه احتمال دارد که حکم به جواز در غیر پدر و برادر ویژه مصیت امام حسین ع باشد. بلکه شامل غیر فاطمیات در هر عصر و زمانی باشد، همان‌طور که بخش پایانی روایت به آن دلالت می‌کند. که عبارت است از؛ «و بر مثل او برگونه لطم می‌شود و گریبان‌ها چاک می‌خورد» و در روایت از امام صادق ع آمده است؛ «هر بی‌تابی و گریه‌ای ناپسند است، مگر برای حسین ع» بنابر این که مقصود ایشان رفتارهایی باشد که شخص بی‌تاب انجام می‌دهد مانند لطم و فریاد و گریبان چاک زدن و امثال آن.
جامع المدارک فی شرح مختصر النافع، ج‏۵، ص۱۵

بقیه را هم اورده ایم

ملاصدرا;598418 نوشت:
و مجهول است

ملاصدرا;598418 نوشت:
پس روایت ضعیف است

دوست گرامی ایا شما عادت دارید یک مهملی را 10 بار تکرار کنید؟

به قول قدیمی ها یک دروغ را اینقدر تکرار کن تا برای مردم یک باور شود

اولا ما ثابت کردیم او مجهول نیست پس این سخن شما باطل و مردود است

ثانیا روایات خالد ضعیف نیست چون اجماع علما به ان عمل شده است و بر ان فتوا داده اند طبق مطالبی که اوردیم

ملاصدرا;598418 نوشت:
در مورد اجماع هم گفتیم بر فرض اجماع باشد که نیست و بسیاری از علما بر آن خدشه کرده اند

شما هنوزومفهوم اجماع را نمی فهمید اگر می فهمیدی همچین حرفی را نمی زنید، زیرا حداکثر افضل بر اجماع نیست دوست گرامی، شما می گوید اجماع از جیبشان اورده اند اما بسیاری گفته اند ضعیف هست خخخخخخ

برادر جملاه شما در مورد اقای قمشه ای در صفحجه مذکور نبود دوم بنده مطالبم در مورد ایشان را هم ذکر کردم و جالب هست ایشان در همان مصاحبه خود روایاتی در باب زیارت قبور اورده که شما از نقل ان گریزانید و سخنان او را تحریف و قیچی هم می کنید و می اورید و این روش خوبی برای بحث علمی نیست

باز هم مطلب شاذ و تاریخ انقضا گذشته فرمودید که قبر پرستی از ناحیه اهل سنت امده، ببخشید سند این مطالب از کجاست؟ الان یکی می گوید قران از جانب اجنه امده و نه خدا انچجه در دست مسلمانان هست باطل هست

اخر من نمی دانم شما هنوز نمی دانید بحث علمی برای خودش شرایط دارد چرا بحث می کنید لذا بقیه مطالب شما هم بی ارزش است الا نزد خودتان پس با منبر خودتان به فیض اکمل برسید

در مرد انچه که فرمودید حقیر به خودم گفتم حقیر، اینها مباحث اخلاقی هست که نشان از تواضع هست ضمن اینکه همین خدایی که به افرینش خود تبریک گفته به همین افرینشش هم کلاب و حمار و کالانعام بل هم اضل هم گفته اما من در عجبم چرا شما جماعت اهل سنت فقط عادت داریم ایات را هم قیچی کنید

فرقه ملامتی را هم گویا ساخته پرداخته اوهامات حضرت عالی هست

ما همچنان منتظر حضور شما در سایتمان هستیم برای مناظره در موضوع ثقلین، الان مدتی هست از بدقولی شما می گذرد حال انکه قران می فرماید یا ایها الذین امنوا اوفوا بالعقود

جناب موحد دفعه های بعد با مطالب ثقل علمی بیایید و نه مطالبی که بیشتر جنبه طنز دارد

montazer200;598718 نوشت:
اخه من نمی فهمم این مطالب در کجایش تناقض هست؟

سلام
دور از جان ،مگر می شود نفهمید!
شما یکجا فرمودید استفاده از این ادبیاتها هیچ مشکلی ندارد اما در موارد نقل قول شده فرموده بودید ادبیات بنده مشکل دارد،ما ماندیم که مشکل دارد یا ندارد!
اگر مشکل دارد خوب ما عین کلمات شما را به کار برده ایم پس شما خود را نقد کرده اید و اگر اشکال ندارد پس آن سخنان شما چه بود؟
فهمیدید برادر عزیز؟!!

montazer200;598718 نوشت:
مثل این می ماند من یک جمله از شما کپی بگیرم بعدا بگویم اینهم پنجمین تناقض از شما


برادر عزیز شما ابتدا دقت فرمایید و به تناقضات حضرتعالی پاسخ بدهید بعدا تناقض پنجم ما را هم بگیرید!
البته اول تناقض اول را می گیرند بعد دوم تا برسند به پنجم.
montazer200;598718 نوشت:
جناب ملاصدرا گویا فکر کرده اید مردم در عصر جاهلیت بسر می برند که با هیاهو سخنان شما را بپذیرند؟


استغفر الله برادر!
اینجا جا دارد تشکر ویژه ای از شما بکنم که شما در هر پست یک قاعده جدید اضافه می کنید به قواعد خودتان که بنده با همین قاعده های حضرتعالی به مطالب شما پاسخ بدهم!
تا کنون یک قاعده در امور تقطیع و تدلیس بیان فرمودید و اینجا هم قاعده هیاهو و عصر جاهلیت!
montazer200;598718 نوشت:
عجیب هست که این روش های قدیمی جزئی از سیره عملی شما هست انوقت می گوید از این برخورد ها خوشتان نمی اید، همه فهمیدند که این برخورد ها جزئی از روش های مباحثه شما هست و از انجا که حقی نه وقت اضافه مثل شما دارم به مضحکه خواننده های مطالب خود بپردازم از نگارش مطالب اینچنین پرهیز می نمایم


برادر گرامی ظاهرا بنده چندتا از حربه های قدیمی حضرت عالی را بیان کردم شما هم خواستید از ما عقب نمانید روی به تقلید از شیوه بحث بنده آوردید اما با این تفاوت که از ید طولای خود (که قبلا بدان اشاره فرمودید که ید طولایی در این زمینه دارید) هم استفاده نموده و یک حربه برای بنده جعل کردید به ما نسبت دادید!
در ثانی اینکه فرمودید"حقیر نه وقت اضافه مثل شما دارم به مضحکه خواننده های مطالب خود بپردازم " هم اعترافی بود بر اینکه بنده وقت فراوانی دارم که به این مضحکه های خواننده های مطالب خود پاسخ دهم اما شما فرصت ندارید که اقرار ضمنی بود بر مضحکه بودن مطالب خودتان که بنده وقت پاسخ بدان را دارم و باز هم از شما به خاطر این اعتراف تشکر می کنم که در این مورد صداقت را رعایت نمودید و مطالب خودتان را به صورت ضمنی مضحکه خواندید.
montazer200;598718 نوشت:
ویل لکل حمزه لمزه


بنده که در مطالب شما طعن و عیب جویی می بینم پس
لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ
چرا سخنی می‌گویید که عمل نمی‌کنید؟! نزد خدا بسیار موجب خشم است که سخنی بگویید که عمل نمی‌کنید!

أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ
آیا مردم را به نیکی دعوت می‌کنید، اما خودتان را فراموش می‌نمایید

montazer200;598718 نوشت:
گویا علاوه بر تدلیس و تزویر علم غیب هم جز علوم افتخاری شما هست زیرا بنده در حیران هستم شما چگونه از درون ما خبر دارید که ما به این مسئله افتخار می کنیم اما خودمان خبر نداریم


دیدید چه زود آیه ای را که گفته بودید فراموش کردید؟ مگر شما نگفتید ویل لکل همزه لمزه؟ پس چرا عیبجویی می کنید و تهمت تدلیس و تزویر به بنده می زنید؟
اینکه می گویید ید شما در اینگونه بحث کردن طولا تر است اگر افتخار نیست پس چیست؟ عزیز برادر اینکار نیازی به علم غیب ندارد
montazer200;598718 نوشت:
گویا شما شاگرد ابن تیمیه هستید که علم غیب دارید خخخخخخخخخخ

خود گویی و خود خندی! عجب مرد هنرمندی!
حالا این مطلب را برای عوض کردن بحث گفتید یا می خواستید بگویید شاگردان ابن تیمیه غیب می دانند یا می خواستید ما بخندیم؟
البته احتمالا طبق همان قاعده ای که ابتدای بحث مطرح کردید که دارید هیاهو می کنید چون فکر می کنید مردم در عصر جاهلیت هستند و با این هیاهوی شما می توانید ضعف علمی خود در بحث را جبران کنید.
montazer200;598718 نوشت:
اما اینکه چرا ید طولا داریم به خاطر این هست که خداوند می فرماید جزاء سیئه سیئه مثلها

آنوقت گیریم این آیه ای که سیاقش مربوط به قیامت است و روایت وارده هم موید این موضوع است را با تخفیف به شما به دنیا هم ربط دادیم آنوقت چطور طولا می شود ید شما؟ چون گیریم که آیه مربوط به این مطلب شما باشد باید دستتان به همان اندازه باشد و نه ید طولاتری داشته باشید!
montazer200;598718 نوشت:
در مورد بن شدن ما هم بحث زیاد هست اما چون عادت امثال شما ها این هست نمی توانید بحث علمی کنید و بحث را به چالش می اندازه تا دیگران بن شوند به خاطر خوف این مسئله واردش نمی شود وگرنه حقوق ما هنوز قابل مطالبه هست

حتما می خواهید حق توهین و تسخر خود را که در تاپیک ها از توهین و تمسخر ابایی ندارید مطالبه کنید! عیب ندارد مطالبه کنید!
montazer200;598718 نوشت:
گویا باید برای شما اموزش زبان فارسی هم بگذاریم که مطالب ما برای شما قابل فهم باشد

عزیز دل برادر شما که می خواهید برای ما آموزش بگذارید مسئله این نیست ابتدا همین متن را برای ما به فارسی برای شروع کلاس ترجمه کنید به طور کامل و بدون تقطیع ببینیم چقدر سواد دارید تا برسیم به ادامه آموزش البته اگر به اندازه ترجمه همین متن بضاعت علمی داشته باشید (متن همان سایت است)
وقال في (167) من القسم الثاني في ترجمة خالد بن عبد الله بن سدير:ست له كتاب، ذكر أبو جعفر، محمد بن علي بن بابويه، عن محمد بن الحسن بن الوليد أنه قال: لا أرويه لأنه موضوع، وضعه محمد بن موسى الهمداني. أقول: إن الشيخ ذكر ذلك في ترجمة خالد بن عبد الله بن سدير (271) وفي ترجمة زيد النرسي وزيد الزراد (1، 3 302) لا في خالد بن سدير، وكأن ابن داود، بنى على اتحادهما فذكر ذلك في كل من الموضعين، ولكنه بعيد جدا، فإن خالد بن سدير أخو حنان بن سدير كما عرفت، ولا شك أن حنانا بن سدير من غير واسطة، وعليه فخالد بن عبد الله بن سدير ابن أخي خالد بن سدير، وكيف كان فلا اعتماد على الرجل لجهالته.
آنوقت پس از ترجمه بفرمایید از کجای متن وثاقت این آقا را برداشت کردید؟
montazer200;598718 نوشت:
ما به شما گفتیم که جناب مجید گرامی فرمودند اقای خالد مجهول هست لذا انچه که نیاز ما بود برای پاسخ به سخن اقای مجید همین اثبات عدم مجهولیت او بوده و شما می گوید چرا بخش بعدی را تقطیع کرده ام و لذا مدلس هستیم، اقای عزیز خواهشا خوب بخوانید تا نتیجه گیریتان اینگونه بی ادبانه نباشد، ما بخش بعدی را نیاوردیم زیرا مربوط به بحث ما نمی شد و اگر قرار بود تقطیع کنم ادرس سایت نمی دهم تا اینکه کسی بخواند مثلا من رسوا شوم

ما هم می دانیم که استاد مجید فرمودند که خالد مجهول است اما شما مثلا خواستید مطلبی بیاورید که بگویید ایشان مجهول نیست و دست به تقطیع زدید یک قسمت را آوردید که نوشته خالد برادر فلانی است اما قسمت آخر که می گوید به هر حال هیچ اعتمادی به خاطر جهالت خالد به او نمی شود را نیاوردید و تقطیع کردید در مورد منبع هم توضیح دادیم اگر به صرف دادن آدرس کسی متنی را تقطیع کند و بعد بگوید چون آدرس داده ام تقطیع نبوده که دیگر اصلا هیچ مطلبی تقطیع نمی شود! چون هر کسی که مطلبی را با تقطیع می آورد آدرس را هم می دهد و می گوید در فلان کتاب آمده اما وقتی به کتاب رجوع می کنیم می بینیم مطلب به شکل دیگری است! مثلا این وهابیت که تقطیع می کنند بارها شده آدرس داده اند در فلان کتاب این مطلب آمده وقتی بنده به اصل منبع رجوع کردم دیدم یا اصلا چنین مطلبی وجود ندارد یا اینکه در انتها این مطلب را فلان عالم رد کرده و یا ...،پس چون آن وهابی آدرس داده دیگر تقطیع محسوب نمی شود؟!!!!!! نمی دانم این دیگر جور قاعده ای است که شما از آن صحبت می کنید! تقطیع به این معنا است که کسی یک قطعه از متنی از منبعی را بیاورد و قسمت دیگر را نیاورد بعد ادعا کند طبق این متن آورده شده فلان مطلب ثابت است در حالی که وقتی به اصل موضوع و منبع رجوع شود دیده شود در ادامه خلاف مطلب آورده شده است و این یعنی تقطیع!

montazer200;598718 نوشت:
ما که مثل شما ترسو نیبستم

علم آدمیت است و جوانمردی و ادب
ورنه ددی به صورت انسان مصوّری

montazer200;598753 نوشت:
در مورد وثاقت جناب خالد سوال کردید که ما قبلا به شما مطالبی را در این باب دادیم که اجماع علما بر صدور فتوا بنا بر اقوال جناب سدیر هست که این مسئله خود موید وثاقت او هست

به قول خودتان "دوست گرامی ایا شما عادت دارید یک مهملی را 10 بار تکرار کنید؟
به قول قدیمی ها یک دروغ را اینقدر تکرار کن تا برای مردم یک باور شود"
چند بار است به این سخن شما پاسخ دادیم دوباره تکرار می کنید
گفتیم که اصلا اجماعی نیست و اگر هم باشد چون اجماع مدرکی است کشک است و ارزشی ندارد آن اجماعی که حجت است اجماع تعبدی است.
ثانیا در این مورد هیچ فقیهی فتوا به وجوب لطمه زنی نداده و نهایتا فتوا به جواز یا استحباب لطمه زنی دارد که طبق مبانی برخی از بزرگان در تسامح در ادله سنن طبق روایات ضعیف هم فتوا به استحباب می دهند پس اگر فقیهی هم طبق این روایت فتوا به استحباب داده باشد دلیل بر صحت روایت نیست بلکه می تواند روایت ضعیف هم باشد و اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال
ثاثا تضعیف عما را آوردیم و دوباره هم بدان اشاره خواهیم کرد که از مراجع امروزی مثل آیت الله شبیری زنجانی گرفته تا آیت الله خویی و علامه مجلسی و شهید ثانی و ... روایت را ضعیف می دانند.
جالب اینجاست شما ادعا دارید هیچ یک از علما نفهمیده اند روایت طبق اجماع صحیح می شود اما شما فهمیده اید!!!!
اصلا این قاعده را مثل ابوهریره از جیبتان در آورده اید که اگر اجماع بر روایتی باشد روایت صحیح می شود؟!!!!!!!!
شما با اینهمه نبوغی که دارید بروید علم رجال و درایه جدیدی تاسیس کنید که آیت الله خویی که کتاب رجال دارد نمی داند این قاعده را آیت الله شبیری که از اساتید فعلی رجال است نمی داند این قاعده را اما حضرت عالی با نبوغ سرشار خود پشت سر هم تحولات عظیمی در علم رجال و درایه ایجاد می کنید و از جیب خود قاعده صادر می کنید.
montazer200;598753 نوشت:
اما در مورد زیارت ناحیه

اینکه فلانی گفته اینقدر طریق دارد بهمانی گفته اینقدر طریق دارد به درد ما نمی خورد
یک سند متصل برای ما با توثیق تک تک راویان آن بیاور
montazer200;598779 نوشت:
بله این هم منتطق علمی شماااااااااا
پس تا اینجا مشخص شد این روایت ضعیف نیست و معتبر هست
جناب ملاصدرا ایا شما هنوز نمی دانید وقتی روایتی به درجه اعتبار سیده حجت و قابل احتجاج هست؟

اولا ما نگفتیم معتبر است و شما سخنی را از آقای میلانی آوردید که گفته در روایات معتبره آمده اما شما گفتید روایت صحیح است و بنده گفتم ایشان نگفته اند صحیح است بلکه گفته اند معتبر است و اگر اندکی سواد در علم رجال و درایه داشته باشید فرق این دو را می دانستید و اینگونه تعجب نمی کردید که روایت معتبره را مساوی روایت صحیح بگیرید و از اینکه ایشان گفته معتبره فکر کنید که نظر ایشان بر این است که خالد بن سدیر ثقه است در حالی که نظر ایشان قبلا هم آورده شد بر این است که روایت خالد بن سدیر مقبول نیست.
روايات معتبره يا راههاي ثبوت اعتبار براي روايت متعدد است تنها صحت و توثيق راويها نيست اين جمله هم جزء جمله هاي کليدي که موضوع حجيت خبر وثوق به صدور است خود محدث بايد وثوق به صدور ان روايت به دست بياورد از طريق سند است از طريق قرائن است از طريق متن شناسی است لذا ممکن است شخصی طبق متن روایتی به اعتبار روایت پی ببرد اما سند روایت صحیح نباشد یعنی روایت معتبره باشد اما سند صحیح نباشد (که بحث ما در این تاپیک بر سر همین است که آیا این رویات صحیح است یا خیر) و این که روایت معتبره است اجتهاد ایشان است و برای ما هیچ فایده و ارزشی ندارد این اجتهاد ایشان چون باید دلیل اجتهادشان در بحث علمی آورده شود اگر کسی بگوید سند معتبر است ممکن است فکر کند مثلا متن این روایت معبر است اما ما اشاره کردیم که بسیاری از بزرگان به متن این حدیث هم ایراد گرفته اند و در کل اولا سخن ایشان چون طبق اجتهادشان است فقط برای خودشان اعتبار دارد ثانیا روایت معتبره به معنای صحیح نیست.
در ثانی بحث ما لطمه زنی و ... نیست بلکه بحث ما پیرامون سند این روایت است که شما باید توثیق صریحی برای ما بیاورید و الا سند آن روایت همانطور که کارشناس محترم نیز اشاره کردند ضعیف است.
montazer200;598779 نوشت:
اول اینکه انچه که در ان سایت امده سایت سید فاضل هست اما ما فتوای سید علی مبلانی را اورده ایم لذا طبق این قول شما هم به نفع ماست زیرا خالد ضعیف هست و ایت الله میلانی روایتی با طریق دیگر سراغ دارد پس تا اینجا یک طریق جناب میلانی دارد و یک طریق از خالد و هست و طریق دیگر همان زیارت ناحیه هست و خود زیارت ناحیه هم طرق مختلف دارد

اگر فرق معتبر و صحیح را می دانستید دیگر اینگونه نتیجه گیری نمی کردید زیرا خالد طبق قول میلانی ضعیف است پس روایتش ضعیف است اما میلانی اجتهاد کرده و گفته روایت معتبر می شود که این اجتهادش برای بحث ما ارزشی ندارد و اگر مرجع باشد که خودش در سایتش می گوید مرجع اعلم شخص دیگری است برای مقلدانش اعتبار خواهد داشت اما در بحث علمی اجتهاد دیگران ارزشی ندارد مگر دلیل اجتهاد آورده شود و آن دلیل نقد شود.
اما
اولا استدلال جالبی بود! یک طریق روایت خالد است یک طریق روایت هم نزد آقای میلانی و چند طریق هم دست اجنه قریب به شصت طریق هم در لوح محفوظ خدا جمعا می شود مستفیض!!
من به شما می گویم تعدد طرق را بیاورید اینجا آدرس بده و بعد هم مستفیض بودن آن را ثابت کن شما برای ما داستان تعریف می کنید که یک طریق دست میلانی است و یک طریق هم خود روایت و ...
فرضا تعدد طرق هم داشته باشد که باید تعدد طرق را ثابت نمایید و طرق مختلف روایت را برای ما در این تاپیک بیاورید باز هم ممکن است روایتی با تعدد طرق مستفیض نباشد زیرا مثلا در یک طبقه فقط یک راوی وجود داشته باشد ما برای شما تعریف مستفیض را هم می آورم تا استفاضه روایت را ثابت نمایید:
شيخ بهايى در مقام تعريف «خبر مستفيض» مى نويسد:
مستفيض، ان زادت رواته عن ثلاثة فى كل مرتبة أو زادت عن اثنين، عند بعضهم؛الرعاية، ص69
چنانچه راويان خبر از سه نفر افزون گردد، خبر مستفيض است و در نظر برخى ديگر، اگر از دو نفر افزون گردد، خبر مستفيض است.
آية اللّه مامقانى در اين باره مى نويسد:
والمراد به هنا: هو الخبر الذى تكثرت رواته فى كل مرتبة؛ والأكثر على اعتبار زيادتهم فى كل طبقة عن ثلاثة؛ وعن بعضهم: انه مازادت عن اثنين؛ فما رواه ثلاثة، من المستفيض، على الثانى دون الأوّل؛مقباس الهداية، ج1، ص128
مقصود از مستفيض، در دانش درايه، خبرى است كه روات آن در هر طبقه، زياد باشد و اكثر [علما]، زيادى بر سه نفر را در هر طبقه معتبر دانسته اند و برخى ديگر، زيادى بر دو نفر را. بنابر تعريف اوّل، هر خبرى را كه سه نفر روايت كنند، مستفيض است.
هاشم معروف الحسنى در اين باره مى نويسد:
أمّا الاستفاضة، فلا يوصف بها الحديث الاّ اذا رواه أكثر من ثلاثة فى جميع مراحله حتى ينتهى الى الراوى الأخير؛الموضوعات فى الآثار والأخبار، ص49
حديث به «مستفيض» توصيف نمى گردد، مگر هنگامى كه بيشتر از سه نفر در تمام طبقات، آن را روايت كنند تا آخرين راوى.
montazer200;598779 نوشت:
این تضعیفات طبق قائده شما بی ارزش است زیرا برای ان مدارکی وجود ندارد و فقط حکم کلی هست

عزیز برادر بنده دارم شما را ملزم می کنم طبق قاعده الزام و الا برای بنده چون راوی ضعیف است روایت را ضعیف می دانم حال چه افراد بگویند صحیح است و چه بگویند ضعیف برای بنده تاثیری ندارد چون وقتی دلیل موجود است چرا به نتیجه گیری دیگران توجه کنم اما چون شما علاقه زیادی به تقلید در رجال دارید بنده برای الزام شما قرار می دهم و تضعیفات علما از آیت الله شبیری تا علامه مجلسی و خویی و شهید ثانی و ... را قرار دادم
ثانیا برای تضعیفات علما مدرک وجود دارد مثل مجهول بودن خالد پس تضعیفاتشان قابل قبول است اما برای تصحیح روایت نه تنها مدرکی نیست بلکه خلاف آنهم وجود دارد.
montazer200;598779 نوشت:
علامه بر ان حقیر اجماع علما برای صحت روایات خالد را هم اورده علاوه بر اینکه اوردیم علما به روایت او عمل می کردند

جواب اجماع را دادیم که چون اجماع مدرکی است ارزش فقهی و اصولی ندارد و عمل علما هم دلیل توثیق راوی نیست زیرا علما به روایت ضعیف هم در مستحبات عمل می کنند طبق تساح در ادله سنن و لطمه زدن هیچ جا واجب نیست پس عمل اصحاب بر فرض که به روایتش عمل کنند نمی توان صحت روایت را نتیجه گرفت.
montazer200;598779 نوشت:
اجماع را شهید اول و ثانی و همچنین خوئی اورده اند ما نمی توانیم بگویم این سه فقیه از جیبشان مطلب اورده اند لذا اینکه ایت الله شبیری به اجماع پی نبرده نمی توان گفت انها دروغ گفته اند زیرا ایشان بر اساس استشهاد خود این قول را صادر کرده است

برادر گرامی آیت الله العظمی شبیری زنجانی برای رد اجماع دلیل می آورد که به این دلایل این اجماع وجود ندارد و ادعای اجماع این افراد صحیح نیست و در بحث علمی به اشخاص توجهی نمی شود بلکه به ادله توجه می شود که ادله ایشان صحیح است زیرا اگر اجماعی وجود داشت پس چرا این علمایی که ما بدان اشاره کردیم به روایت و دلالت آن خدشه کرده اند؟ و همین که این علما مخالفت می کنند یعنی اجماعی نیست.
در ثانی بر فرض اجماع هم باشد اجماع مدرکی است که گفتیم ارزشی ندارد شما برای ما نص بیاورید که اجماع مدرکی حجیت دارد ما آوردیم که اجماع مدرکی ارزش ندارد.
montazer200;598779 نوشت:
مطالب بنده دارای مدرک بوده که انها را اورده ایم دوست گرامی خود خالد هست که علما به قول او احتجاج کرده اند، سخن ایت الله میلانی هست که روایت را معتبر دانسته و همچنین فتوای دیگر علما مانند ایت الله خوانساری و بقیه
و عجیب هست که شما این قرائن و مدارک را ندیده اید

چقدر این مطالب را تکرار می کنید بنده بار ها و بار ها بدانها جواب دادم شما دوباره همان را تکرار می کنید!
منظور از مدرک در اجماع مدرکی آن روایتی است که بر اساس آن اجماع صورت گرفته که به آن روایت مدرک می گویند بنا بر این تنها مدرک شما آن روایت بود که ضعیف است به دلیل مجهول بودن راوی
در مورد میلانی هم پاسخ دادیم که بسیاری از علما خلاف ایشان روایت را ضعیف می دانند و درست هم همین است اما برای ما مهم این است که شما توثیق صریحی از این شخص از کتب رجال بیاورید که وجود ندارد و مجهول است و خود میلانی هم گفته روایت او مقبل نیست پس هزار نفر هم بگویند صحیح است اشتباه کرده اند مگر اینکه دلیل صریح بر توثیق راوی از کتب رجال بیاورند.
در مورد آیت الله خوانساری و ... هم جواب دادیم که اصلا ایشان متن روایت را متناقض می داند اما نمی دانم شما چطور می گویید روایت را پذیرفته!
montazer200;598779 نوشت:
ایت الله العظمی خوئی از فقهای بزرگ جهان تشیع می گوید

شم چطور یک قسمت از سخن یک عالم را می بینید و موارد دیگر را نمی بینید؟
جالب اینجاست ایشان اینجا می گوید که احتمال دارد که جواز ...
یعنی حتی به طور قطع نمی گوید و می گوید احتمال این وجود دارد
مضاف بر اینکه
بعضی از اصحاب انجام دادن این اعمال (لطم و گریبان چاک دادن) را در حق ائمه و امام حسین، علیهم‌السلام، از حرمت خارج نموده‌اند و برای اثبات این مدعی، به لطم زنان فاطمی که در روایت خالد بن سدیر آمده است استناد کرده‌اند. ولی این مطلبی است که نمی‌توان از آن حمایت کرد؛ زیرا بر فرض حرمت این اعمال، این حکم عمومیت دارد و روایتی که دلالت بر صدور این اعمال از زنان فاطمی دارد ضعیف‌السند است و نمی‌توان بر آن اعتماد نمود.
کتاب الطهارة، ج9، ص235- 236.
montazer200;598781 نوشت:
اولا ما ثابت کردیم او مجهول نیست پس این سخن شما باطل و مردود است

کجا ثابت کردید؟ شما یک تقطیع انجام دادید و فقط این مطلب ثابت شد که خالد برادر یک شخصی است و در انتهای همان متن تقطیع شده گفته هیچ اعتمادی بر او به خاطر جهالتش نیست
montazer200;598781 نوشت:
شما هنوزومفهوم اجماع را نمی فهمید اگر می فهمیدی همچین حرفی را نمی زنید، زیرا حداکثر افضل بر اجماع نیست دوست گرامی، شما می گوید اجماع از جیبشان اورده اند اما بسیاری گفته اند ضعیف هست خخخخخخ

اولا بنده نمی گویم اجماعی وجود ندارد بلکه آیت الله العظمی شبیری زنجانی می گوید
ثانیا اجماع هم باشد مدرکی است و فاقد اعتبار در مورد بقیه مطالب هم چندین بار توضیح دادیم.

مدرکی بودن اجماع
چنانکه می دانیم فلسفه حجیت اجماع کاشفیت آن از دلیل و ماخذ معتبری است که به دست ما نرسیده است . حال اگر بدانیم که فقهای یک یا چند عصر بریک حکم شرعی اتفاق نظر دارند ، اما دلیل آنها معلوم باشد ، باید به جای تبعیت از اتفاق آرای آنان ، به بررسی دلیل آنها پرداخت ، اگر دلیل آنها تمام و معتبر بود ، به مفادآن دلیل فتوا داد و در غیر این صورت نه آن دلیل اعتبار دارد و نه آن فتاوا و آن اجماع « اجماع مدرکی » نام دارد که بطلان آن امری روشن است .
همچنین است اگر فقهای یک یا چند عصر برحکمی شرعی اتفاق نظر داشته باشند و دلیل یا نصی - اعم از آیه یا حدیث - وجود داشته باشد که بتوان احتمال داد آن فقها به موجب همین دلیل آن فتوا را صادر کرده اند ، در این صورت نیز اجماع « محتمل المدرک » و بی اعتبار خواهد بود ؛ زیرا کاشفیت قطعی از وجود یک دلیل معتبر ندارد . دراین حال نیز باید به جای تبعیت از آن اجماع ، به بررسی آن دلیل پرداخت .
اجماع فقها بر نجاست بدن اهل کتاب نیز از همین اجماع های « مدرکی » یا لا اقل « محتمل المدرک » است ؛ زیرا در عبارات اکثر فقیهانی که به بیان فتوای نجاست وذکر دلیل پرداخته اند ، مشاهده می شود که به ادله ای ، هم چون آیه شریفه « انما المشرکون نجس » و « کذلک یجعل الله الرجس علی الذین لایؤمنون» و احادیث متعدد موجود در جوامع حدیثی استدلال کرده اند ، که در این صورت اجماعی درکار نیست ، گرچه همه فقهای تاریخ شیعه بر آن حکم اتفاق نظر داشته باشند .

http://www.hawzah.net/fa/book/bookview/45246/19687

موضوع قفل شده است