ازدواج و قسمت

تب‌های اولیه

52 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ازدواج و قسمت

سلام همیشه این سؤال توی ذهنم بوده ولی چند وقت پیش به خاطر اتفاقاتی که برام افتاد ذهنم رو بیشتر درگیر خودش کرد.
به نظر شما اینکه در مورد ازدواج میگن هر چی قسمت باشه همون باشه واقعا همون میشه؟
از کجا معلوم؟ پس دو نفری که با هم ازدواج میکنن و بعد از یه مدتی طلاق میگیرن یعنی این دو نفر قسمت هم نبودن؟ و اگه قسمت هم نبودن چرا موجات ازدواجشون فراهم شده میتونست اصلا این دو نفر از هم خوششون نیاد و ازدواجشون سر نگیره؟
یا دو نفری که بعد از یه مدت همکار به هم علاقه مند میشند و طی مدتی که با هم همکاری میکنندشاخت کافی رو از هم پیدا می کنند ولی وقتی موضوع ازدواج ا خانواده ی دختر مطرح میشه به طور کلی و یشتر به خاطر درس دخترشون قبول نمیکنند و این موضوع به طور کلی تموم میشه چون مثلا پسر میره و ازدواج میکنه!
یعنی همه ی اینا برمیگرده به قسمت؟
اینکه مثلا حتما قسمت همدیگه نبودند؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد رئوف

دختر با وقار;594955 نوشت:
سلام همیشه این سؤال توی ذهنم بوده ولی چند وقت پیش به خاطر اتفاقاتی که برام افتاد ذهنم رو بیشتر درگیر خودش کرد.
به نظر شما اینکه در مورد ازدواج میگن هر چی قسمت باشه همون باشه واقعا همون میشه؟
از کجا معلوم؟ پس دو نفری که با هم ازدواج میکنن و بعد از یه مدتی طلاق میگیرن یعنی این دو نفر قسمت هم نبودن؟ و اگه قسمت هم نبودن چرا موجات ازدواجشون فراهم شده میتونست اصلا این دو نفر از هم خوششون نیاد و ازدواجشون سر نگیره؟
یا دو نفری که بعد از یه مدت همکار به هم علاقه مند میشند و طی مدتی که با هم همکاری میکنندشاخت کافی رو از هم پیدا می کنند ولی وقتی موضوع ازدواج ا خانواده ی دختر مطرح میشه به طور کلی و یشتر به خاطر درس دخترشون قبول نمیکنند و این موضوع به طور کلی تموم میشه چون مثلا پسر میره و ازدواج میکنه!
یعنی همه ی اینا برمیگرده به قسمت؟
اینکه مثلا حتما قسمت همدیگه نبودند؟


با سلام خدمت شما دوست گرامی

در اصطلاح علمی، بحث تقدیر و اراده الهی مطرح است و واژه قسمت، واژه ای است که بیشتر در محاورات عرفی و روزمره استفاده می شود. مراد از قسمت ظاهرا آن است که اگر خواسته خداوند شامل امری شود، آن اتفاق می افتد و اگر چنین نباشد، اتفاق نخواهد افتاد و از همین رو آن را قسمت می نامند یعنی اموری که قسمت فردی می شود و قسمت و نصیب فرد دیگری نمی شود.
اگرچه همه امور در دایره قدرت الهی است و بدون اذن او هیچ امری رخ نخواهد داد ولی تفسیری که معمولا از قسمت ارائه می شود، تفسیر درستی نیست. به عبارت دیگر، چنین نیست که قسمت امری باشد که از انسان سلب اختیار کند و از روی جبر اموری برای فرد اتفاق بیفتد.

اگر دقت کنیم در پس سوال شما این تفکر وجود دارد. یعنی تصور اینکه یک مرد و یک زن به هم برسند و پس از مدتی از هم جدا شوند، گویا همه اینها تحت عاملی است به نام "قسمت" و هیچ عامل دیگری نیز در این بین وجود ندارد. در حالیکه این تفسیر از تقدیر الهی، صحیح نیست و حتما اراده انسان ها در آنچه برایشان اتفاق می افتد، دخیل است. مرد و زنی که با یکدیگر ازدواج می کنند، واقعا خود انتخاب می کنند و بر اساس اراده خود آنها این مسئله رخ می دهد. همچنین اگر پس از مدتی از هم جدا شوند، باز به اختیار خودشان است و مشیت و اراده الهی به معنای نفی اراده انسان نیست و اساسا خداوند اراده کرده است که انسان با اختیار خود انتخاب کند.

بنابر آن چه عرض شد، خداوند انسان را مختار آفریده است و اگرچه در زندگی همه ی ما شرایط فرهنگی، خانوادگی و غیره تاثیر دارد ولی ما در انتخاب های خود آزاد هستیم و مسئولیت انتخاب هایمان نیز با خودمان است.

موفق باشید

برای مطالعه بیشتر در این زمینه می توانید به این منابع مراجعه بفرمایید:

1. محمد سعیدی مهر، آموزش کلام اسلامی، جلد 1، انتشارات طه
2. انسان و سرنوشت، شهید مطهری
3. انسان و سرنوشت، آیت الله سبحانی

مرسی از جواب خوبتون
منطقی است ولی خیلی از مواقع نیرویی غیر از نیروی انسان در انتخاب افراد در امر ازدواج دخیل است


ياد مناظرات حسنيه افتادم (اگر درست گفته باشم)

در قرآن آيه اي داريم با اين مضمون:
خداوند مهر بر دلهايشان ميزند..........

سوالي كه مطرح ميشود شبيه به سوال خواهرمون هست. اينكه اگر خداوند مهر بر دلهاي بعضي ها ميزند ، پس جهنمي شدن آنها جبر است و اختياري ندارند

با اجازهء شما جناب "رئوف" ، موضوع رو توضيح ميدم. اگر حرف بنده ايراد يا كم و كاستي داشت لطفاً توضيح بفرماييد

حضرت علي(ع) از زير ديواري ميگذشتند كه احتمال فرو ريختن آن بود ، لذا حضرت مسير خود را تغيير دادند كه زير ديوار قرار نگيرند

همراه ايشان از ايشان پرسيد: آيا از قضاي الهي فرار ميكني؟!

حضرت پاسخ دادند: از قضاي خدا به قَدَرش فرار كردم

ميدانيم كه آتش ميسوزاند و خصوصيت سوزاننده بودن را خدا به آتش داده. حال اگر كسي دست خود را درون آتش ببرد ، دست او خواهد سوخت
به واسطهء خصلت سوزانندگي كه خداوند به آتش داده است. اما اين موضوع دليل بر بي اختيار بودن فرد مورد نظر نيست ، بلكه او ميتوانست دست خود را در آتش نكند

درحقيقت نه ميتوان گفت كه زندگي ما جبر مطلق است و نه ميتوان گفت اختيار مطلق است. بلكه اختيارِ جبري است. يعني ما مجبوريم كه انتخاب كنيم

جبر خداوند اينگونه تعريف ميشود كه:
خداوند خواسته كه كسي كه دستش را در آتش ميكند دستش بسوزد و كسي كه دست در آتش نكند دستش نسوزد

و اختيار ما اينگونه تعريف ميشود كه:

ما اختيار داريم كه يكي را انتخاب كنيم (يا بسوزيم يا نسوزيم). اما در اين انتخاب مجبور هستيم ، يعني نميتوانيم انتخاب نكنيم

البته گاهي ممكن است به دلايلي خداوند همان اختياري كه تعريف كردم را نيز از ما بگيرد. مثلاً مصلحت ما در آن نباشد يا دلايل ديگر. اما صورت كلي همان است كه در بالا اشاره شد

رئوف;595789 نوشت:
اگر دقت کنیم در پس سوال شما این تفکر وجود دارد. یعنی تصور اینکه یک مرد و یک زن به هم برسند و پس از مدتی از هم جدا شوند، گویا همه اینها تحت عاملی است به نام "قسمت" و هیچ عامل دیگری نیز در این بین وجود ندارد. در حالیکه این تفسیر از تقدیر الهی، صحیح نیست و حتما اراده انسان ها در آنچه برایشان اتفاق می افتد، دخیل است. مرد و زنی که با یکدیگر ازدواج می کنند، واقعا خود انتخاب می کنند و بر اساس اراده خود آنها این مسئله رخ می دهد. همچنین اگر پس از مدتی از هم جدا شوند، باز به اختیار خودشان است و مشیت و اراده الهی به معنای نفی اراده انسان نیست و اساسا خداوند اراده کرده است که انسان با اختیار خود انتخاب کند.

سلام.
حرف شما صحیح هست استاد
اما آخه اگر ما پسرها بریم خواستگاری دختری و پسندیده باشیمش ولی به هر دلیلی نشه، مثلا اونا جواب رد بدن یا مشکل دیگه ای پیش بیاد که نشه، و یا همچنین برای دخترها اگر خواستگاری بیاد و اونا هم خواستگارشون رو بپسندن ولی باز هم ازدواج جور نشه همه به این پسر یا دختر که ناراحته که ازدواجش جور نشده میگن هیچ اشکالی نداره ، بهتر که نشد، قسمت نبود...
ما چیکار کنیم در چنین شرایطی؟

دقیقا منم همین سوالو دارم. مثلا مادر محترم بنده هر وقت چنین اتفاقی می افته میگن که هر وقت قسمت باشه همچین چشم و گوشت بسته میشه ک نگو. یا ی ضرب المثلی رو میگن ب این مضمون ک 2 چیز رو ازش نمی تونی فرار کنی یکی مرگ و یکی ازدواج(البته ازدواجی ک معین شده واست). هرچی هم با والده مکرمه حرف میزنیم ک بابا ی چیزایی هم دست خودمونه قبول ندارن متاسفانه

mehrant;599208 نوشت:
سلام.
حرف شما صحیح هست استاد
اما آخه اگر ما پسرها بریم خواستگاری دختری و پسندیده باشیمش ولی به هر دلیلی نشه، مثلا اونا جواب رد بدن یا مشکل دیگه ای پیش بیاد که نشه، و یا همچنین برای دخترها اگر خواستگاری بیاد و اونا هم خواستگارشون رو بپسندن ولی باز هم ازدواج جور نشه همه به این پسر یا دختر که ناراحته که ازدواجش جور نشده میگن هیچ اشکالی نداره ، بهتر که نشد، قسمت نبود...
ما چیکار کنیم در چنین شرایطی؟

با سلام خدمت شما دوست گرامی

دو مطلب:

- قسمت یا تقدیر الهی، منافاتی با اختیار و تصمیم انسان ندارد و نباید تصور شود که امور اختیاری انسان، حالت جبری دارد. بلکه تقدیر الهی نیز متناسب با افعال انسان تنظیم شده است. به عبارت دیگر، بر اساس تلاش و کوشش، برنامه ریزی و جدیت و نیز توکل بر خدا، امور انسان شکل می گیرد. ما باید بدانیم که برای آینده خود، بایستی برنامه ریزی داشته باشیم و برای این برنامه ریزی نیازمند مشورت با افراد با تجربه هستیم. برای رسیدن به هدف باید تلاش و کوشش داشته باشیم و از خداوند نیز بخواهیم که ما را یاری کند و آنچه خیر از است برای ما مقدر نماید. در این صورت نیز انشاءالله تقدیر (قسمت) خوبی برای انسان پدید خواهد آمد.

- نکته ی دیگر این است که باید تفاوت بین بحث های دقیق علمی و نیز محاورات روزمره را در نظر گرفت. آنچه در این تاپیک بیان شده، از لحاظ علمی و با استناد به دلایل است ولی در میان محاورات روزمره، این تصور وجود دارد که گویا اموری جبری بر انسان رخ می دهد و آن را قسمت نام می گذارند. در این باره باید توجه کرد که اگرچه بخشی از اموری که برای انسان اتفاق می افتد، در حیطه قدرت و انتخاب او نیست (مانند پدر و مادر، شهر و کشور و توان و استعداد و .. و نیز برخی اتفاقات دیگر) ولی در چارچوبی که انسان می تواند با استفاده از تلاش و کوشش (و مولفه های دیگری که پیشتر بیان شد) به نتایج مطلوب برسد، نباید نقش اختیار و تلاش انسان را نادیده گرفت. در قرآن کریم خداوند می فرماید:

لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى (1) براى آدمى جز آنچه به كوشش خود كرده است نيست

در مسائلی مانند ازدواج نیز باید مسائلی را در نظر گرفت مانند اینکه تصمیم در مورد ازدواج کردن یا نکردن به شرایط خود فرد و نیز طرف مقابل بستگی دارد. بخشی از این شرایط به ویژگی های ظاهری مربوط است و برخی نیز به روحیات و اخلاقیات. قسمت دیگری نیز به مهارت ها، توانایی ها و جایگاه اجتماعی. وقتی به این عوامل (و نیز مسائل دیگری که دخیل است) توجه کنیم، خواهیم دید که بسیاری از این مسائل با تلاش و کوشش ما، می تواند ارتقاء پیدا کند. در کنار این و تلاش و کوشش، توکل بر خداوند و نیز امید به اینکه خداوند (در صورت تلاش و کوشش) بهترین ها را برای ما تقدیر خواهد کرد، راهگشا خواهد بود.

موفق باشید

1. نجم 39

دختر با وقار;594955 نوشت:
سلام همیشه این سؤال توی ذهنم بوده ولی چند وقت پیش به خاطر اتفاقاتی که برام افتاد ذهنم رو بیشتر درگیر خودش کرد.
به نظر شما اینکه در مورد ازدواج میگن هر چی قسمت باشه همون باشه واقعا همون میشه؟
از کجا معلوم؟ پس دو نفری که با هم ازدواج میکنن و بعد از یه مدتی طلاق میگیرن یعنی این دو نفر قسمت هم نبودن؟ و اگه قسمت هم نبودن چرا موجات ازدواجشون فراهم شده میتونست اصلا این دو نفر از هم خوششون نیاد و ازدواجشون سر نگیره؟
یا دو نفری که بعد از یه مدت همکار به هم علاقه مند میشند و طی مدتی که با هم همکاری میکنندشاخت کافی رو از هم پیدا می کنند ولی وقتی موضوع ازدواج ا خانواده ی دختر مطرح میشه به طور کلی و یشتر به خاطر درس دخترشون قبول نمیکنند و این موضوع به طور کلی تموم میشه چون مثلا پسر میره و ازدواج میکنه!
یعنی همه ی اینا برمیگرده به قسمت؟
اینکه مثلا حتما قسمت همدیگه نبودند؟

سلام ...
من در جایی دیگر هم عنوان کردم ...
قسمت یک مسیر یکتا و منحصر بفرد نیست که هر انسانی مجبور به طی کردن اون باشه .... قسمت یک درخت هست ...

اجازه بدین براتون توضیح بدم ... وقتی شما دنیا میاین ... بر اساس ژنتیکی که دارین ... ممکن هست نسبت به تحصیلات علاقه داشته باشین یا نداشته باشین .... خوب این مساله در سرنوشتتون نوشته شده ....
وقتی که دیپلمتون رو میگیرین و میخواین برین دانشگاه ... از برخی از رشته ها متنفرین ... برخی رشته ها رو دوست دارین ... مثلا شما علاقه به کامپیوتر و نجوم و برق و الکترونیک دارین .... باز هم این مساله در درون سرنوشتتون نوشته شده و شما با اختیاری که دارین از بین این شاخه ها یک مسیر رو انتخاب میکنین ....

شما مثلا میتونید در 3 دانشگاه قبول بشین ... یکی تهران . دیگری اصفهان و دیگری تبریز ... در سرنوشت شما نوشته نشده که مثلا ایلام هم بتونین قبول بشین ...
وقتی که تهران قبول میشین ... اون فزصتهای ازدواجی که در اصفهان و تبریز براتون وجود داشته رو از دست میدین ... چون در مسیر تهران قدم گذاشتین ...
وقتی در دانشگاه تهران قبول میشین ... شما با هر کسی نمیتونین دوست باشین ... با رنجی از آدمها میتونین دوست بشین ... بقیه آدمها در سرنوشت شما نوشته نشده اند ....

یعنی شما همواره دراین بر رویه درخت سرنوشت حرکت میکنین و با انتخابهاتون بر رویه شاخه های این درخت حرکت میکنین ... و هر شاخه هم میوه هایه خودش رو داره ...

امروزه فقرمالی سایش بیشتر از قسمت چون
همه جا معیارسنجش شما پول وثروت و کار باکلاس
من خودم بخاطر بی پولی حتی خواستگاریم نمیتونم برم
مانع اصلی فقر نه قسمت

pzahra;599268 نوشت:
امروزه فقرمالی سایش بیشتر از قسمت چون
همه جا معیارسنجش شما پول وثروت و کار باکلاس
من خودم بخاطر بی پولی حتی خواستگاریم نمیتونم برم
مانع اصلی فقر نه قسمت

من هر وقت پستای شما رو در مورد فقر و نرفتن به خاستگاری به دلیل فقر میبینم میخوام سرمو بکوبم به دیوار

آخه برادر من

از آسمون که پول نمیوفته توی دامن کسی خود به خود

به هر حال یه شغلی میتونین پیدا کنین ... نمیگم حالا شغل رویایی و ایده آل

نه

ولی ینی از این همه صفحه استخدامی همشهری یه دونه اشم به شما نمیخوره ؟

امینه;599220 نوشت:
دقیقا منم همین سوالو دارم. مثلا مادر محترم بنده هر وقت چنین اتفاقی می افته میگن که هر وقت قسمت باشه همچین چشم و گوشت بسته میشه ک نگو. یا ی ضرب المثلی رو میگن ب این مضمون ک 2 چیز رو ازش نمی تونی فرار کنی یکی مرگ و یکی ازدواج(البته ازدواجی ک معین شده واست). هرچی هم با والده مکرمه حرف میزنیم ک بابا ی چیزایی هم دست خودمونه قبول ندارن متاسفانه

والده گرامیتون کاملا درست میگن

در مورد ازدواج واقعا قسمت خیلی نقش داره ... یا حداقل من خیلی اعتقاد دارم بهش

مثلا نحوه ی آشنایی بعضی از زوج ها ... خیلی پیچیده و تنظیم شدس از قبل انگار

فقط من نمیفهمم چرا خدا تنظیماتش واسه بعضی از آدما عمل نمیکنه ... ترشیده میشن ... هم دختر هم پسر:khandeh!:

رئوف;595789 نوشت:

با سلام خدمت شما دوست گرامی

در اصطلاح علمی، بحث تقدیر و اراده الهی مطرح است و واژه قسمت، واژه ای است که بیشتر در محاورات عرفی و روزمره استفاده می شود. مراد از قسمت ظاهرا آن است که اگر خواسته خداوند شامل امری شود، آن اتفاق می افتد و اگر چنین نباشد، اتفاق نخواهد افتاد و از همین رو آن را قسمت می نامند یعنی اموری که قسمت فردی می شود و قسمت و نصیب فرد دیگری نمی شود.
اگرچه همه امور در دایره قدرت الهی است و بدون اذن او هیچ امری رخ نخواهد داد ولی تفسیری که معمولا از قسمت ارائه می شود، تفسیر درستی نیست. به عبارت دیگر، چنین نیست که قسمت امری باشد که از انسان سلب اختیار کند و از روی جبر اموری برای فرد اتفاق بیفتد.

اگر دقت کنیم در پس سوال شما این تفکر وجود دارد. یعنی تصور اینکه یک مرد و یک زن به هم برسند و پس از مدتی از هم جدا شوند، گویا همه اینها تحت عاملی است به نام "قسمت" و هیچ عامل دیگری نیز در این بین وجود ندارد. در حالیکه این تفسیر از تقدیر الهی، صحیح نیست و حتما اراده انسان ها در آنچه برایشان اتفاق می افتد، دخیل است. مرد و زنی که با یکدیگر ازدواج می کنند، واقعا خود انتخاب می کنند و بر اساس اراده خود آنها این مسئله رخ می دهد. همچنین اگر پس از مدتی از هم جدا شوند، باز به اختیار خودشان است و مشیت و اراده الهی به معنای نفی اراده انسان نیست و اساسا خداوند اراده کرده است که انسان با اختیار خود انتخاب کند.

سلام
بعضی وقت ها آدم ها یه انتخاب اشتباه می کنن چون علمشو ندارن و نمی دونن که یه کار اشتباه هست!
یه مثال بزنم ... الان تحقیقات نشون داده که مواد نگه دارنده ای که به غذاها یا خوراکی ها اضافه میشه سرطان زاست یا شکر سرطان زاست، مصرف میوه ها و سبزیجاتی که بهشون کود شیمیایی داده شده می تونه عامل سرطان باشه یا حتی از دکتر بسکی شنیدم می گفتن تو یه ژورنال خارجی خوندن لبنیات پاستوریزه سرطان زاست و.... خوب الان اینا آگاهی هاییه که ما داریم می تونیم عمل کنیم بهش یا نکنیم مسئولیتشم با خودمونه! ولی این مطالب بعد از کلی تحقیق و تجربه به دست اومده تکلیف اون افرادی که از این مطالب اطلاع نداشتن و بیمار شدن و با کلی زجر از دنیا رفتن چیه؟؟

نقل قول:
نابر آن چه عرض شد، خداوند انسان را مختار آفریده است و اگرچه در زندگی همه ی ما شرایط فرهنگی، خانوادگی و غیره تاثیر دارد ولی ما در انتخاب های خود آزاد هستیم و مسئولیت انتخاب هایمان نیز با خودمان است.

یه سری از موارد مثل توضیحی که در بالا دادم هست یعنی ما یه انتخاب اشتباه می کنیم چون اصلا امکان آگاهی از عواقبشو نداشتیم! مسئولیت زجرها و سختی هایی که از این ناحیه به انسان می رسه با کی هست؟؟

ممنون

pzahra;599268 نوشت:
امروزه فقرمالی سایش بیشتر از قسمت چون
همه جا معیارسنجش شما پول وثروت و کار باکلاس
من خودم بخاطر بی پولی حتی خواستگاریم نمیتونم برم
مانع اصلی فقر نه قسمت

خودت رو اذیت نکن ... تخیل رو هم کنار بزار ... خوب شرایط تو همینه دیگه ...
یه کار پیدا کن و برو خواستگاری ... بی خیال آسمون و زمین ... دلت رو بزن به دریا ...
شاید عروس خانوم ازت خوشش اومد ... شاید باباش پولدار بود و برات یه کار درستو حسابی درست کرد ...
شک نکن ...
الان سنت کم هستش و پول نداری ... چند سال دیگه سنت زیاد شده و پول نداری ...

اگر عشق بیاد تو زندگیت ... روزی 28 ساعت کار میکنی و خسته نمیشی ...
ولی اینجوری ... بی حوصله ای ... بی عاری ...

پس تندتر عشق زندگیت رو پیدا کن ...
زندگی بدون عشق ... یعنی کثافت ... یعنی لجن ... یعنی خستگی ...

الهه خشم;599312 نوشت:
خودت رو اذیت نکن ... تخیل رو هم کنار بزار ... خوب شرایط تو همینه دیگه ...
یه کار پیدا کن و برو خواستگاری ... بی خیال آسمون و زمین ... دلت رو بزن به دریا ...
شاید عروس خانوم ازت خوشش اومد ... شاید باباش پولدار بود و برات یه کار درستو حسابی درست کرد ...
شک نکن ...
الان سنت کم هستش و پول نداری ... چند سال دیگه سنت زیاد شده و پول نداری ...

اگر عشق بیاد تو زندگیت ... روزی 28 ساعت کار میکنی و خسته نمیشی ...
ولی اینجوری ... بی حوصله ای ... بی عاری ...

پس تندتر عشق زندگیت رو پیدا کن ...
زندگی بدون عشق ... یعنی کثافت ... یعنی لجن ... یعنی خستگی ...


عشق پول میخاد مهریه بالا میخاد درضمن تاحالا هیچ کاری نتونستم پیدا کنم برای همینم قید ازدواجو برای همیشه زدم
چون خواستگاری برم اولین سوال شغل دیگه هم امیدی
به پیدا کردن کارندارم چون همه جا پارتی میخاد
شب های جمعه میرم دعا کمیل که بهم آرامش میده
که آرامش همسرا برام پرمیکنه

عشق طوفان;599278 نوشت:
سلام
بعضی وقت ها آدم ها یه انتخاب اشتباه می کنن چون علمشو ندارن و نمی دونن که یه کار اشتباه هست!
یه مثال بزنم ... الان تحقیقات نشون داده که مواد نگه دارنده ای که به غذاها یا خوراکی ها اضافه میشه سرطان زاست یا شکر سرطان زاست، مصرف میوه ها و سبزیجاتی که بهشون کود شیمیایی داده شده می تونه عامل سرطان باشه یا حتی از دکتر بسکی شنیدم می گفتن تو یه ژورنال خارجی خوندن لبنیات پاستوریزه سرطان زاست و.... خوب الان اینا آگاهی هاییه که ما داریم می تونیم عمل کنیم بهش یا نکنیم مسئولیتشم با خودمونه! ولی این مطالب بعد از کلی تحقیق و تجربه به دست اومده تکلیف اون افرادی که از این مطالب اطلاع نداشتن و بیمار شدن و با کلی زجر از دنیا رفتن چیه؟؟

یه سری از موارد مثل توضیحی که در بالا دادم هست یعنی ما یه انتخاب اشتباه می کنیم چون اصلا امکان آگاهی از عواقبشو نداشتیم! مسئولیت زجرها و سختی هایی که از این ناحیه به انسان می رسه با کی هست؟؟

ممنون

با سلام خدمت شما دوست گرامی

همان طور که در پاسخ قبلی عرض شد، اینکه انسان در بسیاری از امور، آزاد است، معنایش این نیست که در تمام امور آزاد است. در زندگی ما جنبه های جبری بسیاری نیز وجود دارد مانند مواردی که در پاسخ قبلی عرض کردم. تلاش بنده در پاسخ هایی که ارائه کردم این بود که تصور دوستان حاضر در بحث را به مسائلی معطوف کنم که در آنها امکان دخالت اراده و انتخاب انسان وجود دارد. صحبت کردن در مورد مواردی که امکان تغییر ندارد، چندان مفید نیست. بهتر است ما درمورد مسائلی بحث کنیم که می توان تغییر داد و نتیجه ی بهتری از آن گرفت. البته تشخیص مسائلی که قابل تغییر یا غیر قابل تغییر هستند نیز همواره ساده نیست، به طور مثال مواردی که شما مطرح کردید، قابل تغییر است وتنها لازم است از افراد متخصص، مشورت گرفته شود.

موفق باشید

Miss Chadoriii;599270 نوشت:
من هر وقت پستای شما رو در مورد فقر و نرفتن به خاستگاری به دلیل فقر میبینم میخوام سرمو بکوبم به دیوار

آخه برادر من

از آسمون که پول نمیوفته توی دامن کسی خود به خود

به هر حال یه شغلی میتونین پیدا کنین ... نمیگم حالا شغل رویایی و ایده آل

نه

ولی ینی از این همه صفحه استخدامی همشهری یه دونه اشم به شما نمیخوره ؟


نه ما چون پارتی نداریم هیچ جا کاری نمیدن بهم
پس 5 میلیون بیکار ازکجا آب میخوره؟
مهریه 500 سکه رو چیکارکنم

pzahra;599326 نوشت:
عشق پول میخاد مهریه بالا میخاد درضمن تاحالا هیچ کاری نتونستم پیدا کنم برای همینم قید ازدواجو برای همیشه زدم
چون خواستگاری برم اولین سوال شغل دیگه هم امیدی
به پیدا کردن کارندارم چون همه جا پارتی میخاد
شب های جمعه میرم دعا کمیل که بهم آرامش میده
که آرامش همسرا برام پرمیکنه

کار نیاز به پارتی نداره ... جدی میگم ... نیاز به یک نوع نگرش داره ... که باید نگرشش رو بدست بیاری ...
ببخشید ولی من چون کمی تجربم از شما بالاتر هست بزار یه چیزایی بگم ...

1- وقتی میخوای کار پیدا کنی ... اینجوری فکر کن که با کسی شرط بستی در عرض یک هفته کار پیدا میکنی .
2- برای پیدا کردن کار نباید احساس حقارت کرد ... باید به همه سپرد ... دائی ... عمه ... خاله ....
3- اگر میتونی یه ساک بگیر دستت و برو همه شرکتها ... بگو برای استخدام اومدم ... از هیچ چی هم نترس نهایتش میگن نمخوایمت .
4- شغل ...فرصت هستش ... یک دفعه شغل برات جور میشه ... اون زمان فقط باید شیش دونگ حواست جمع باشه که بی حال نباشی و نگی فردا میرم دنبالش .

تنها باید یک هفته تو یه موده دیگه باشی ... فکر کن اگر آسمون بیاد زمین انرژیت تموم نمیشه ... یک هفته برای آسمون و زمین رل بازی کن ...

الهه خشم;599344 نوشت:
کار نیاز به پارتی نداره ... جدی میگم ... نیاز به یک نوع نگرش داره ... که باید نگرشش رو بدست بیاری ...
ببخشید ولی من چون کمی تجربم از شما بالاتر هست بزار یه چیزایی بگم ...

1- وقتی میخوای کار پیدا کنی ... اینجوری فکر کن که با کسی شرط بستی در عرض یک هفته کار پیدا میکنی .
2- برای پیدا کردن کار نباید احساس حقارت کرد ... باید به همه سپرد ... دائی ... عمه ... خاله ....
3- اگر میتونی یه ساک بگیر دستت و برو همه شرکتها ... بگو برای استخدام اومدم ... از هیچ چی هم نترس نهایتش میگن نمخوایمت .
4- شغل ...فرصت هستش ... یک دفعه شغل برات جور میشه ... اون زمان فقط باید شیش دونگ حواست جمع باشه که بی حال نباشی و نگی فردا میرم دنبالش .

تنها باید یک هفته تو یه موده دیگه باشی ... فکر کن اگر آسمون بیاد زمین انرژیت تموم نمیشه ... یک هفته برای آسمون و زمین رل بازی کن ...


من یک ماه یه سره دنبال کاربودم فایده نداشت حالا هم تصمیم گرفتم ارشدبخونم که بی خیال ازدواج بشم چون الان 27 سالمه که دیگه از من گذشته تو خونه بابا بدون دغدغه و استرس مخارج نفردوم زندگیما میکنم مجردی خیلی آدم راحت شکرخدا به تنهایی زندگیما میکنم
ازدواجم باشه برای مایه دارا

pzahra;599346 نوشت:
من یک ماه یه سره دنبال کاربودم فایده نداشت حالا هم تصمیم گرفتم ارشدبخونم که بی خیال ازدواج بشم چون الان 27 سالمه که دیگه از من گذشته تو خونه بابا بدون دغدغه و استرس مخارج نفردوم زندگیما میکنم مجردی خیلی آدم راحت شکرخدا به تنهایی زندگیما میکنم
ازدواجم باشه برای مایه دارا

ای بابا ...
تو مردی ... یعنی چی !!!
به خدا وقتی همچین مردایی میبنم میخوام ....

من عاشق سریال شرلوک هومز بودم ... یه اتاق داشت ... میشست درست و حسابی فکر میکرد ... بعدش یه لباس ژنده میپوشید و مثلا میرفت تکدی گری ... مثلا میرفت گارسون مغازه ها میشد ... مثلا از خونه مردم بالا میرفت ...

شما دانشجوی ارشدی ... همین !!!
همین فردا یه لباس بپوش و برو یه کار پیدا کن ... کارت پخش کنی که میتونی بکنی ...
تیپ درست و حسابی بزن ... هر جا که داشتی کارت میزاشتی ... بگو دنبال شغل هم هستم ...
آدمها وقتی ببینن که کسی مثله تو با این سطح سواد داری چنین کاری رو میکنی ... تندی میخوان بکشنت بالا ...

اگر هم نتونستی کار پیدا کنی ...همون پول کم هم بهت اعتماد به نفس میده ... امروزت با فردات برابری نمیکنه ...

شب که شد بیا تو اتاقت ...
لباس شرلوک هومزیت رو بپوش ... دوبار بشین و فکر کن ... ببین میتونی کاره بهتر پیدا کنی ... ببین میتونی بهتر و سنجیده تر عمل کنی ...

باور کن اونقدر ها هم سخت نیست .

الهه خشم;599348 نوشت:
ای بابا ...
تو مردی ... یعنی چی !!!
به خدا وقتی همچین مردایی میبنم میخوام ....

من عاشق سریال شرلوک هومز بودم ... یه اتاق داشت ... میشست درست و حسابی فکر میکرد ... بعدش یه لباس ژنده میپوشید و مثلا میرفت تکدی گری ... مثلا میرفت گارسون مغازه ها میشد ... مثلا از خونه مردم بالا میرفت ...

شما دانشجوی ارشدی ... همین !!!
همین فردا یه لباس بپوش و برو یه کار پیدا کن ... کارت پخش کنی که میتونی بکنی ...
تیپ درست و حسابی بزن ... هر جا که داشتی کارت میزاشتی ... بگو دنبال شغل هم هستم ...
آدمها وقتی ببینن که کسی مثله تو با این سطح سواد داری چنین کاری رو میکنی ... تندی میخوان بکشنت بالا ...

اگر هم نتونستی کار پیدا کنی ...همون پول کم هم بهت اعتماد به نفس میده ... امروزت با فردات برابری نمیکنه ...

شب که شد بیا تو اتاقت ...
لباس شرلوک هومزیت رو بپوش ... دوبار بشین و فکر کن ... ببین میتونی کاره بهتر پیدا کنی ... ببین میتونی بهتر و سنجیده تر عمل کنی ...

باور کن اونقدر ها هم سخت نیست .


فایده ای نداره بی خیال من تصمیم خودماگرفتم که همیشه مجردبمونم اینجوری بهتره لااقل مسول سیرکردن شکم کسی نیستم
برای آرامش روحی هم میرم دعا کمیل

pzahra;599354 نوشت:
فایده ای نداره بی خیال من تصمیم خودماگرفتم که همیشه مجردبمونم اینجوری بهتره لااقل مسول سیرکردن شکم کسی نیستم
برای آرامش روحی هم میرم دعا کمیل

پیامبر هم از آسمون پا شه بیاد به شما بگه همین حرفای ما رو ... بازم قبول نمیکنین

چون اصلو گذاشتین روی اینکه یه ماه رفتم نشده ... پس دیگه هیچوقت نمیشه

الهه حشم حرف خوبی زد ... کارت پخش کنی دیگه الان کاریه که به همه میدن

یا دم عید به عنوان کارگر منازل ... کلیم پول میگیرن روزی

من نمیگم این کارا در شان شماست نه اصلا

ولی حداقل الان با این شرایط مجبورید به اینا راضی شید ... اما شما نمیخوایید

وقتی میگید پارتی ... معلومه دنبال این هستین که توی یه اداره و شرکت برید پشت میز بشینید ... خب برادر من معلومه همچین کاری پیدا نمیشه

من خودم دارم فوق میخونم ... شغلمم تدریسه ... ولی پولی که دستمو میگیره به شدت ناچیزه

تصمیم گرفتم دفاع ارشدمو کردم برم توی مزون لباس ... خیاطی رو حرفه ای یاد بگیرم ... حداقل از تدریس درآمدم بهتره

الان که به دور وریام میگم اینو ... میگن تو اینهمه درس خوندی بری خیاط شی

ولی خب شما بگو چاره چیه؟؟

بالاخره باید از یه جایی شروع کرد دیگه

علاوه بر اینا

شما پسرید ... پسرا هر جایی توی هر محیطی میتونن کار کنن

اما ما دخترا ... مخصوصا مذهبی ها ... خیلی محدودیت داریم توی انتخاب محیط کارمون

Miss Chadoriii;599409 نوشت:
پیامبر هم از آسمون پا شه بیاد به شما بگه همین حرفای ما رو ... بازم قبول نمیکنین

چون اصلو گذاشتین روی اینکه یه ماه رفتم نشده ... پس دیگه هیچوقت نمیشه

الهه حشم حرف خوبی زد ... کارت پخش کنی دیگه الان کاریه که به همه میدن

یا دم عید به عنوان کارگر منازل ... کلیم پول میگیرن روزی

من نمیگم این کارا در شان شماست نه اصلا

ولی حداقل الان با این شرایط مجبورید به اینا راضی شید ... اما شما نمیخوایید

وقتی میگید پارتی ... معلومه دنبال این هستین که توی یه اداره و شرکت برید پشت میز بشینید ... خب برادر من معلومه همچین کاری پیدا نمیشه

من خودم دارم فوق میخونم ... شغلمم تدریسه ... ولی پولی که دستمو میگیره به شدت ناچیزه

تصمیم گرفتم دفاع ارشدمو کردم برم توی مزون لباس ... خیاطی رو حرفه ای یاد بگیرم ... حداقل از تدریس درآمدم بهتره

الان که به دور وریام میگم اینو ... میگن تو اینهمه درس خوندی بری خیاط شی

ولی خب شما بگو چاره چیه؟؟

بالاخره باید از یه جایی شروع کرد دیگه

علاوه بر اینا

شما پسرید ... پسرا هر جایی توی هر محیطی میتونن کار کنن

اما ما دخترا ... مخصوصا مذهبی ها ... خیلی محدودیت داریم توی انتخاب محیط کارمون

سلام
البته این تاپیک ربط به بیکاری نداره، ولی بدجوری داغ دلم رو تازه کردید. چی بگم آخه....دل آدم رو آتش میزنید...انگار هر کی بیکاره، اصلا هیچ کاری نکرده که کاری پیدا نکرده...

عزیز شما میگی با مدرک لیسانس برو سراغ شغلهای پایین، من الان سه ساله که با یه رزومه ی توپ فوق لیسانس از بهترین دانشگاه، همه اعتقاداتم (نه راجع منشیگری ها، بد برداشت نشه) رو گذاشتم زیر پام حتی رفتم سراغ منشی گری، نمی دونم چرا، همه رزومم رو میبینن دهنشون باز می مونه، کلی تعریف و تمجید میکنن، آفرین و صد آفرین میگن ولی خبری نمیشه...تنها چیزی که برام می مونه کلی هزینه امتحانات و رفت آمدهای بیخود و سرافکندگیه. وقتی خدا نخواد نمیشه!!!؟؟؟
به هر کی هم بگید از دوست و آشنا (کسایی که واقعا امکانش رو دارن) رو انداختم و سپردم، نه تنها کاری نکردن، به طور کل سعی کردن کاملا نادیده بگیرن و رخ نشون ندن (همچین دوست و آشنایی داریم ما)!!! فقط سرافندگی؟!

امتحان هم که کم شرکت نکردم، با رتبه های خوب، ولی خوب دوستان پارتی کلفت ارجحیت دارن تو هر موردی، با هر شرایطی که باشن، شما چه حالی بهتون دست میده، وقتی بعد امتحان و نتیجه خوب ، میرید میبینید یه دیپلم نشسته سر جای شما!!!!!!!! به حق امام حسین خدا ازشون نگذره.

سراغ هررررررررر کاری بگید تو این سه سال رفتم، تنها نتیجش برام شده افسردگی، بعد از این همه زحمت الان آخر و عاقبتم شده این!!!!!!!!! الان باید ببینم دختر ناقلای همسایه تو 17 سالگی با یه مدرک آرایشگری سالن زده و داره پول پارو میکنه، اون موقع من تو این سن با این همه زحمت کشیدن شدم مضحکه خاص و عام و هنوز پول تو جیبی میگرم و کلی حرف از دور و بر، دیگه شدم آینه عبرت، کسی میخواد به یکی بگه زیاد چشاتو پای درس نذار، منو مثال میزنه، میگن ببین بعد از این همه سر تو کتاب بودن آخرش چی شد؟؟؟

خدا هم قربونش برم......واقعا مگه میشه ناامید نشد، انصافا هر کی میگه میشه دروغ میگه...مخصوصا وقتی همه گرفتاریها (بزرگ نه کوچک) باهم میان سراغ آدم....

خانوم چادری ان شالله مشکل شما حل بشه، ولی عزیزم برو شکر کن که یه مشکل بزرگ داری، خیلی وقته چهارتا مشکل بزرگ و اساسی تو زندگیم دارم که نابودم کرده، ....درست که نمیشه هیچ،...

miss chadoriii;599273 نوشت:
والده گرامیتون کاملا درست میگن
در مورد ازدواج واقعا قسمت خیلی نقش داره ... یا حداقل من خیلی اعتقاد دارم بهش
مثلا نحوه ی آشنایی بعضی از زوج ها ... خیلی پیچیده و تنظیم شدس از قبل انگار
فقط من نمیفهمم چرا خدا تنظیماتش واسه بعضی از آدما عمل نمیکنه ... ترشیده میشن ... هم دختر هم پسر:khandeh!:


دخيل بودن ما در اونچه كه برامون پيش مياد معنيش اين نيست كه خدا چيزي رو تنظيم نميكنه

شما ميفرماييد مثلاً خدا جوري تنظيم كرده كه خانم x و آقاي y با هم ازدواج كنن. از كجا ميدونيد نتيجهء يك سري اعمال خودشون نبوده؟

چه بسا اگر مثلاً خانم x يك سري كارها رو به شكل ديگه اي انجام ميداد ، خدا جوري تنظيم ميكرد كه با آقاي z ازدواج كنه

pzahra;599354 نوشت:
فایده ای نداره بی خیال من تصمیم خودماگرفتم که همیشه مجردبمونم اینجوری بهتره لااقل مسول سیرکردن شکم کسی نیستم
برای آرامش روحی هم میرم دعا کمیل

داداش ، "miss chadoriii" و "الهه خشم" درست ميگن

من خودم از پرسش گري و نظر سنجي شروع كردم. هر برگ 500 تا تك تومني! (فكر كن :Moteajeb!:)

تقريباً ميشد ماهي 150 هزار تومن!!!

بعد رفتم دفتر بيمه با ماهي تقريباً 200 هزار تومن و با همين حقوق مثل شير رفتم خواستگاري :abroo:

تو دوران نامزدي رفتم يه شركت با ماهي 500 هزار تومن. وام ازدواج رو گرفتم و يه عقد ساده برگذار كرديم و چند تا وسيله خريديم
اجاق گاز معمولي بدون فر ، يخچال ، يه كولر دسته دوم و.......
پدر و مادرم هم چند تا وسيله بهمون دادن. فاميلا هم قبل از عقد با پر رويي بهشون گفتم هر كي اومد لطفاً بجاي كادو پول نقد بده! :khandeh!:

بعدشم تو يه مغازه كار كردم و عروسي كرديم

خلاصه الان يه پسر دارم 7 ماهشه ، حقوقم هم شده ماهي 1،000،000 تومن

البته سختي هم داشتيما..... شبايي شد كه غذا نون و ماست خورديم. لباس نميتونيم زياد زياد بخريم. مثلاً همسرم كلاً دو تا مانتو داره ، يكي رو ميشوره يكي رو ميپوشه. خودمم يه چي تو همين مايه ها. ولي ميدونم بازم اوضاع بهتر ميشه (كه داره ميشه). تلاش.... توكل.... همراه خوب.... صبر.... صبر.... صبر....

FTN;599434 نوشت:
.

سراغ هررررررررر کاری بگید تو این سه سال رفتم، تنها نتیجش برام شده افسردگی، بعد از این همه زحمت الان آخر و عاقبتم شده این!!!!!!!!! الان باید ببینم دختر ناقلای همسایه تو 17 سالگی با یه مدرک آرایشگری سالن زده و داره پول پارو میکنه، اون موقع من تو این سن با این همه زحمت کشیدن شدم مضحکه خاص و عام و هنوز پول تو جیبی میگرم و کلی حرف از دور و بر، دیگه شدم آینه عبرت، کسی میخواد به یکی بگه زیاد چشاتو پای درس نذار، منو مثال میزنه، میگن ببین بعد از این همه سر تو کتاب بودن آخرش چی شد؟؟؟

.

پستی که من دقیقا بالای این پست شما نوشتمو خوندین؟؟

بخدا منم مثه شمام

بعده کلی تلاش و رو انداختن و درس خوندن

به این نتیجه رسیدم که برم خیاطی یاد بگیرم

خواهر جان میگی :

نقل قول:
خانوم چادری ان شالله مشکل شما حل بشه، ولی عزیزم برو شکر کن که یه مشکل بزرگ داری، خیلی وقته چهارتا مشکل بزرگ و اساسی تو زندگیم دارم که نابودم کرده،

اتفاقا منم یه مشکل تو زندگیم ندارم ... خیلی دارم

حداقل توی قضیه کار پیدا کردن با هم همدردیم

اما مشکل بزرگی که توی امضام التماس دعا دارم به خاطرش جونمو به لبم رسونده

یه چیزم بگم ftn جان

کاش همه ی مشکلا همین بود که طرف کار پیدا نمیکنه و درآمدش کمه

نمیدونم شاید چون خودم آدم قانعیم و برای هزارتومن پولمم برنامه ریزی میکنم و بیخودی خرج نمیکنم اینجوری میگم

ولی واقعا توی زندگی مشکلات خیلی وحشتناک تری از بی پولی و کم پولی هس

من بعده 2 ماه و نیم تدریس ... 300 تومن میگیرم

باورت میشه ؟

تازه اگه بهت بگم کجا تدریس میکنم شاخ درمیاری ... فقط اسم داره ولی پول نه

حالا برم به خاطرش خودمو بکشم ؟ غمباد بگیرم؟

نمیدونم

شاید چون مشکلات بزرگتری دارم از این

این یه دونه به چشمم قابل تحمل میاد


وقتي پسرم به اميد خدا بزرگ شد ، اولين چيزي كه يادش ميدم اينه كه فقط به دانشگاه فكر نكنه و تنها هدفش دانشگاه نباشه. داشگاه خوبه البته و اگه با برنامه و هدف بره خيلي خوبه ، ولي راه هاي ديگه اي هم براي پيشرفت وجود داره. مثلاً ميفرستمش چندتا مهارت ياد بگيره ، مثل زبان انگليسي ، قرآن ، حسابداري ، نقاشي ، ورزش و....
البته تمايل خودش هم مهمه. باور كنيد با همينا كه گفتم چه پولايي ميشه درآورد. ضمن اينكه براي خود شخص هم بسيار مفيده و توي زندگيش هم تاثيرات مثبت زيادي داره ، خيلي بيشتر از دانشگاه

يه استاد هنرهاي رزمي ميشناسم كه ليسانس معماري هم داره
با ليسانسش كار پيدا نكرده ، ولي با آموزش رزمي داره ماهي 1 تا 2 مليون درمياره

Miss Chadoriii;599441 نوشت:
یه چیزم بگم ftn جان

کاش همه ی مشکلا همین بود که طرف کار پیدا نمیکنه و درآمدش کمه

نمیدونم شاید چون خودم آدم قانعیم و برای هزارتومن پولمم برنامه ریزی میکنم و بیخودی خرج نمیکنم اینجوری میگم

ولی واقعا توی زندگی مشکلات خیلی وحشتناک تری از بی پولی و کم پولی هس

من بعده 2 ماه و نیم تدریس ... 300 تومن میگیرم

باورت میشه ؟

تازه اگه بهت بگم کجا تدریس میکنم شاخ درمیاری ... فقط اسم داره ولی پول نه

حالا برم به خاطرش خودمو بکشم ؟ غمباد بگیرم؟

نمیدونم

شاید چون مشکلات بزرگتری دارم از این

این یه دونه به چشمم قابل تحمل میاد

چرا خوندم پستتون رو...
ای کاش حداقل من هم می تونستم یه جایی تدریس کنم، رایگان (اقدام هم کردم برای ابتدایی، راهنمایی، دبیرستان...)، حداقلش این بیکاری طولانی مدت لکه ننگی تو زندگیم و رزومم نمی شد، اون موقع تازه تازه فارغ التحصیل شده بودم، یکی از بهانه هاشون نداشتن سابقه کار بود، جدیدا میگن این سه سال رو چیکار کردی!!! و میتونم بگم به این موضوع هم شک میکنن بدجور:Ghamgin::Moteajeb!:... حتی من به هیچ عنوان بحث حقوق هم نکردم تا حالا، خدا شاهده!!!

نقل قول:
وقتي پسرم به اميد خدا بزرگ شد ، اولين چيزي كه يادش ميدم اينه كه فقط به دانشگاه فكر نكنه و تنها هدفش دانشگاه نباشه. داشگاه خوبه البته و اگه با برنامه و هدف بره خيلي خوبه ، ولي راه هاي ديگه اي هم براي پيشرفت وجود داره. مثلاً ميفرستمش چندتا مهارت ياد بگيره ، مثل زبان انگليسي ، قرآن ، حسابداري ، نقاشي ، ورزش و....
البته تمايل خودش هم مهمه. باور كنيد با همينا كه گفتم چه پولايي ميشه درآورد. ضمن اينكه براي خود شخص هم بسيار مفيده و توي زندگيش هم تاثيرات مثبت زيادي داره ، خيلي بيشتر از دانشگاه

دوست عزیز به خدا به این چیزا نیست، من نزدیک چهار ساله که مدرک تافل با نمره خیلی خیلی بالا هم دارم (هر بار که اکسپایر شده، دوباره تجدید کردم)، ولی هیچ سودی به حالم نداشته...چندجا برای جذب مدرس هم اقدام کردم (برای جایی که حقوقش حتی خرج رفت و آمدم هم نمیشد، و یا جایی که خیلی معروفه و برای امتحاناش اومدم تهران)، و بالاترین نمره رو آوردم ولی متاسفانه یا عدم سابقه ی کار رو در نهایت بهانه کردن و یا اتفاق دیگه ای افتاده که هیچ اسم دیگه ای به غیر از قسمت براش نمی تونم بذارم...در چند زمینه دیگه هم کلی کلاس و دوره دیدم، ولی باور کنید به این چیزا نیست...

شاید پدر بنده هم اون موقع که ما کوچک بودیم، همین نظرهای شما رو داشتن، و خانواده ی من هم جوری بودن که بزرگترین بزرگترین سرمایه گذاری رو در زمینه تحصیل و آموزش فرزندانشون می دونستن و از کوچکترین چیزی تو این مسیر کوتاهی هم نکردن به حق...از همه چیشون به خاطر ما زدن، مهمونی، تفریح، خواسته های خودشون، و خیلی چیزای دیگه که اصلا نمیشه اسم برد. و فکر میکردن که در نهایت نتیجه ی خیلی شیرین تری خواهند گرفت و موفق تر از ما هم نخواهد بود (مثل همه پدر و مادرها). خدا رو شکر من و برادرم هم تا زمان فارغ التحصیلی شرمندشون نشدیم و همیشه باعث افتخارشون شدیم، ولی خوب باید این رو در نظر داشت که هدف از اون سرمایه گذاریها و تلاش ها فقط گرفتن کارنامه های خوب و شاگرد اول شدن ها و مدارک رنگی نبوده، در نهایت هدف اصلی این بوده که کسی بشیم و بتونیم رو پای خودمون بایستیم، که خوب هیچ وقت نشد که نشد. و الان شرایط یجوری شده که تقریبا هممون افسردگی گرفتیم...فکر کنید پیش چندتا نماینده مجلس هم رفتیم...!!! هیچ کدومشون به درد نخورد، کلی گفتن به این نامه بنویس به اون بنویس، فقط دوندگی ...
همه چیزایی که یه عمر به عنوان ارزش تلقی کرده بودیم، همگی الان شده بی ارزش....شما تلاشت رو میکنی برای فرزندت، هر کاری از دستت برمیاد انجام میدی و کلی نقشه براش میکشی ولی از یه جایی به بعدش نه دست شماست و نه دست فرزندت (البته خدا برای هیچ بشری از جمله پسر شما این شرایط رو پیش نیاره) ...

الان کار به جایی رسیده که خیلی خیلی پشیمونم که کاش من هم یه قدری جوونی میکردم، که الان اینقدر افسوس و حسرتش به دلم نمی موند...

Miss Chadoriii;599441 نوشت:
نمیدونم

شاید چون مشکلات بزرگتری دارم از این

این یه دونه به چشمم قابل تحمل میاد

قبول دارم مشکل هر کسی به نظر خودش بزرگترین مشکل هست، منم مشکلم فقط بیکاری نیست ولی یکی از مشکلاتمه...متسفانه همه ی این مشکل ها هم یه جوری بهم ربط دارن، و شدن مثل یه کلاف...هیچ کدوم که درست نمیشن هیچ، هر کدوم باعث تشدید بقیه هم میشه...من که از دعا کردن برای خودم هم عاجز شدم، ولی امیدوارم مشکل شما حل شه....
ولی بزرگترین مشکلم سردرگمی ای هست که به واسطه ی این مشکلات ایجاد شده و داره به کفر نزدیکم میکه...من الان همش با خودم و خدا کلنجار میرم، که خدایا آخه چی میخوای از من؟ هر جهتی رو میرم بن بست میکنی؟! خوب واقعا پس چرا زندم اصلا!!

در ضمن بیکاری همچین مشکل کوچکی هم نیست با توجه به یه سری از احادیث، خودش میتونه منشا بی شمار فساد و گمراهی و مشکلات خیلی خیلی بزرگتر باشه؟؟! مخصوصا برای جونا؟!! مخصوصا طولانی مدت؟!!

FTN;599469 نوشت:

دوست عزیز به خدا به این چیزا نیست، من نزدیک چهار ساله که مدرک تافل با نمره خیلی خیلی بالا هم دارم (هر بار که اکسپایر شده، دوباره تجدید کردم)، ولی هیچ سودی به حالم نداشته...چندجا برای جذب مدرس هم اقدام کردم (برای جایی که حقوقش حتی خرج رفت و آمدم هم نمیشد، و یا جایی که خیلی معروفه و برای امتحاناش اومدم تهران)، و بالاترین نمره رو آوردم ولی متاسفانه یا عدم سابقه ی کار رو در نهایت بهانه کردن و یا اتفاق دیگه ای افتاده که هیچ اسم دیگه ای به غیر از قسمت براش نمی تونم بذارم...در چند زمینه دیگه هم کلی کلاس و دوره دیدم، ولی باور کنید به این چیزا نیست...
شاید پدر بنده هم اون موقع که ما کوچک بودیم، همین نظرهای شما رو داشتن، و خانواده ی من هم جوری بودن که بزرگترین بزرگترین سرمایه گذاری رو در زمینه تحصیل و آموزش فرزندانشون می دونستن و از کوچکترین چیزی تو این مسیر کوتاهی هم نکردن به حق...از همه چیشون به خاطر ما زدن، مهمونی، تفریح، خواسته های خودشون، و خیلی چیزای دیگه که اصلا نمیشه اسم برد. و فکر میکردن که در نهایت نتیجه ی خیلی شیرین تری خواهند گرفت و موفق تر از ما هم نخواهد بود (مثل همه پدر و مادرها). خدا رو شکر من و برادرم هم تا زمان فارغ التحصیلی شرمندشون نشدیم و همیشه باعث افتخارشون شدیم، ولی خوب باید این رو در نظر داشت که هدف از اون سرمایه گذاریها و تلاش ها فقط گرفتن کارنامه های خوب و شاگرد اول شدن ها و مدارک رنگی نبوده، در نهایت هدف اصلی این بوده که کسی بشیم و بتونیم رو پای خودمون بایستیم، که خوب هیچ وقت نشد که نشد. و الان شرایط یجوری شده که تقریبا هممون افسردگی گرفتیم...فکر کنید پیش چندتا نماینده مجلس هم رفتیم...!!! هیچ کدومشون به درد نخورد، کلی گفتن به این نامه بنویس به اون بنویس، فقط دوندگی ...
همه چیزایی که یه عمر به عنوان ارزش تلقی کرده بودیم، همگی الان شده بی ارزش....شما تلاشت رو میکنی برای فرزندت، هر کاری از دستت برمیاد انجام میدی و کلی نقشه براش میکشی ولی از یه جایی به بعدش نه دست شماست و نه دست فرزندت (البته خدا برای هیچ بشری از جمله پسر شما این شرایط رو پیش نیاره) ...
الان کار به جایی رسیده که خیلی خیلی پشیمونم که کاش من هم یه قدری جوونی میکردم، که الان اینقدر افسوس و حسرتش به دلم نمی موند...


خانم "FTN" فكر كنم اشتباهي شده. حرفهاي من در نقد اين بود كه فقط به يه مسير فكر نكنيم (مثلاً دانشگاه) بلكه چندين راه رو ميشه براي پيشرفت در نظر گرفت و براي مثال ، كلاس زبان و...... رو گفتم. اصلاً بحثم درمورد قسمت نبود :Gig:

اما به هر صورت حالا كه اين رو فرموديد بگم كه بله منم قبول دارم كه بعضي چيزا به قسمت بستگي داره ، ولي بحثش خيلي مفصله و اينطور نيست كه اگر مثلاً من كار پيدا نكردم بگم صددرصد بخاطر قسمت بوده. بلكه شايد بوده ، شايد هم نبوده

يه سري مطالب درمورد قسمت عرض كردم. پست شماره 5 و پست شماره 24
اگر دوست داشتيد مطالعه كنيد و موردي بود بفرماييد

درضمن حتي اگر فرض كنيم ممكنه بعدها چيزي قسمت ما باشه (يا نباشه) دليل نميشه كه تلاش نكنيم و مهارت هاي مختلف ياد نگيريم به اين بهانه كه همه چي قسمته

Reza-D;599499 نوشت:

خانم "FTN" فكر كنم اشتباهي شده. حرفهاي من در نقد اين بود كه فقط به يه مسير فكر نكنيم (مثلاً دانشگاه) بلكه چندين راه رو ميشه براي پيشرفت در نظر گرفت و براي مثال ، كلاس زبان و...... رو گفتم. اصلاً بحثم درمورد قسمت نبود :Gig:

اما به هر صورت حالا كه اين رو فرموديد بگم كه بله منم قبول دارم كه بعضي چيزا به قسمت بستگي داره ، ولي بحثش خيلي مفصله و اينطور نيست كه اگر مثلاً من كار پيدا نكردم بگم صددرصد بخاطر قسمت بوده. بلكه شايد بوده ، شايد هم نبوده

يه سري مطالب درمورد قسمت عرض كردم. پست شماره 5 و پست شماره 24


اگر دوست داشتيد مطالعه كنيد و موردي بود بفرماييد

درضمن حتي اگر فرض كنيم ممكنه بعدها چيزي قسمت ما باشه (يا نباشه) دليل نميشه كه تلاش نكنيم و مهارت هاي مختلف ياد نگيريم به اين بهانه كه همه چي قسمته

جناب Reza-D متوجه منظورتون شدم، فقط خواستم بگم که من هم مسیرهای دیگه رو رفتم، تو پست های قبلم هم مثالهاش هست....کلا فکر میکنم اینجا هیچ کی پستی رو که نقل قول میکنه نمیخونه...

انصافا شما بعد از سه سال دنبال کار بودن، دست از جستجوی کار نمیکشیدید؟؟؟؟؟ انصافا بعد از دیدن این همه بی عدالتی و پارتی بازی خسته نمی شدید؟ حالت تهوع بهتون دست نمیده از این جامعه اسلامی؟؟ یه جورایی فکر میکنم داعشی ها بهترن اونا حداقل طرف رو میکشن تموم میشه، اینجا اما کلی تحقیرت میکنن، لگد مالت میکنن، حقت رو تو روز روشن میخورن، زجرکشت میکنن، ولی بازه ادعا دارن، من الان به نظرم برم دزدی هم گناهش گردن این نامرداس؟؟ من پستتون رو خوندم، و دیدم که شما هم از 200 تومن شروع کردید، ولی من گفتم حتی حاضر شدم رایگان هم کار کنم، قبولم نکردن؟؟؟؟:Narahat:گفتم حتی من از اول هم دنبال کار خیلی با ابهت نبودم، حتی مناسب با رشته و مدرکم هم نبودن، چون میخواستم به صورت موقت کار کنم (به خاطر موضوع دیگه ای)؟؟؟ حتی به عنوان کارشناس فروش نمایشگاه ماشین؟؟؟!! که اونام البته شرایط ظاهر خودشون رو طلب میکنن. دیگه آخه حتی پایین ترین مراتب کاری هم با این همه تلاش نصیب آدم نشه، اسمش رو به غیر از قسمت چیز دیگه ای میشه گذاشت؟؟؟ انصافا چه احساسی بهتون دست میده؟!! شما الان نفستون از جای گرم بلند میشه، من حتی اون کوچکترین شانس پست ترین کار هم بهم داده نشد که من بعدش به مراتب بالاتر برسم؟؟؟ پسر بودم میرفتم کارگری به خدا که حداقل، موج این فکرها بهم فشار نیاره...

در هر حال، این تاپیک همونجور که گفتم جای این بحث نیست، و اون پست اولی هم که گذاشتم، به خاطر این بود که واقعا داشتم آتش میگرفتم. به هر حال ببخشید...بهترم هست که دیگه ادامه پیدا نکنه!!!

شغل فرصت هست ... خیلی ها 2 یا 3 روز انرژی میزارن .... مثلا روزنامه میگیرن ... بعدش کار گیر نمیارن ... افسرده میشن ... و دیگه دنبال کار نمیرن ... طریقه برخورد با اموری که از نوع فرصت هستند اینگونه نیست ... برخورد با اموری که از نوع فرصت هستند نیاز به نوع نگرشی خاص داره ... باید هر روز تقریبا نیم ساعت بر روی فرصت هایی که داری تمرکز کنی ... چی داری ... چه فرصتی رو میتونی بسازی ... چطور باید از فرصتت استفاده کنی ... خرس قطبی استاد استفاده کردن از فرصت هست .... یه خرس قطبی شاید 3 روز در دهانه یک سوراخ موجود بر روی یخ وایسه ... تا یه فک برای نفس کشیدن بخواد از اون سوراخ بیاد بیرون ... پلک نمیزنه .... خسته هم نمیشه .... ولی وقتی که یه فوک از سوراخ اومد بیرون نهایتا اون خرس قطبی 3 ثانیه وقت داره که فوک رو بگیره وگرنه فرصت شکار فوک رو از دست میده ....

Ftn جان ... چون میشناسمت بهت میگم ...
شما سعی کردی ولی همش تو فکر و خیالت سعی کردی ... میتونم بهت قول بدم برای استخدام 100 جا نرفتی ... 100 جا هم نهایتا کار یک هفته هست ...

برای کار بدست آوردن هم ابتدا باید با یه حقوق خیلی کم راضی شد ... بعدش طوری انوجا رفتار کنین و از خودتون قابلیت نشون بدین کهکارهای اساسی شرکت رو بهتون بسپارن ... بعدش هم ناز کنین و بگین باید حقوقم رو بالا ببرین ...

الهه خشم;599767 نوشت:
برای کار بدست آوردن هم ابتدا باید با یه حقوق خیلی کم راضی شد ... بعدش طوری انوجا رفتار کنین و از خودتون قابلیت نشون بدین کهکارهای اساسی شرکت رو بهتون بسپارن ... بعدش هم ناز کنین و بگین باید حقوقم رو بالا ببرین ...

سلام نظرتون جالب بود اما این چیزی که گفتین الان نمیشه. اینقدر متخصص بیکار ریخته که کارفرمایان ناجوانمرد برای استخدام تا بهره کشی جنسی هم جلو اومدن! همه نوع مانوری بلدن بدن . اگه هدف آدم از کار پول خوبه بهتره برای خودش کار کنه تا کمتر تحقیر بشه.

mohamad313;599771 نوشت:
سلام نظرتون جالب بود اما این چیزی که گفتین الان نمیشه. اینقدر متخصص بیکار ریخته که کارفرمایان ناجوانمرد برای استخدام تا بهره کشی جنسی هم جلو اومدن! همه نوع مانوری بلدن بدن . اگه هدف آدم از کار پول خوبه بهتره برای خودش کار کنه تا کمتر تحقیر بشه.

من خودم یک مدت پرسنل استخدام میکردم ...
خوب اجازه بده از دیده یککارفرما برات توضیح بدم ...

وقتی که یک نفر برای کار میاد و تو باید اون رو استخدام کنی ... با این شرایط برخورد میکنی ...

1- اگر کار تخصصی باشه ... مثلا برنامه نویسی باشه ... معمولا هیش کی نمیره برای فرم پر کردن ... همه میگن اونجا اینقدر شلوغ هست و کی به ما توجه میکنه .
2- بعدش کارفرما نهایتش (40 تا فرم جلویه دستش میاد ... تعجب نکن ... جدی میگم 40 نفر اومدن و فرم پر کردن ...
3- از این 40 نفر حداقلش 30 تا 35 نفرشون که فقط اعتماد به نفس اومدن رو داشتن و فقط بین 3 تا 5 نفر هستند که برای اون حرفه بدرد میخوردن .
4- از بین اون 3 تا 5 نفر هیچ کدوم اون تخصصی که شما میخواین رو ندارن ... پس باید براشون وقت بزارین تا خوده حرفه رو بهش یاد بدین .
5- نزدیک 2 تا 5 ماه طول میکشه تا شخص کار رو یاد بگیره ... در حقیقت در این مدت شرکت داره هزینه میکنه .... رو شما وقت میزاره تا شما اون کار رو یاد بگیرین . ( کاملا به نفع شماست )
6- بعد از 6 ماه ... یا کارمند میگه میخوام برم یه جایه بهتر کار کنم ... یا اینکه باید حقوقش رو زیاد کنین ...

بنابراین تمام کارفرما ها به چند چیز دقت میکنن .
1- بتونن به طرف اعتماد کنند .
2- از اخلاقش خوششون بیاد .
3- بتونن Desktop کننش ... یعنی بتونن تخت پادشاهیشون رو داشته باشن .
4- بتونن مطمئن باشن بعد از 3 تا 6 ماه نمیخواد از شرکت بره .

باور کنین استخدام کردن خیلی خیلی سخت تر از استخدام شدن هست ...

الهه خشم;599772 نوشت:
من خودم یک مدت پرسنل استخدام میکردم ...
خوب اجازه بده از دیده یککارفرما برات توضیح بدم ...

وقتی که یک نفر برای کار میاد و تو باید اون رو استخدام کنی ... با این شرایط برخورد میکنی ...

1- اگر کار تخصصی باشه ... مثلا برنامه نویسی باشه ... معمولا هیش کی نمیره برای فرم پر کردن ... همه میگن اونجا اینقدر شلوغ هست و کی به ما توجه میکنه .
2- بعدش کارفرما نهایتش (40 تا فرم جلویه دستش میاد ... تعجب نکن ... جدی میگم 40 نفر اومدن و فرم پر کردن ...
3- از این 40 نفر حداقلش 30 تا 35 نفرشون که فقط اعتماد به نفس اومدن رو داشتن و فقط بین 3 تا 5 نفر هستند که برای اون حرفه بدرد میخوردن .
4- از بین اون 3 تا 5 نفر هیچ کدوم اون تخصصی که شما میخواین رو ندارن ... پس باید براشون وقت بزارین تا خوده حرفه رو بهش یاد بدین .
5- نزدیک 2 تا 5 ماه طول میکشه تا شخص کار رو یاد بگیره ... در حقیقت در این مدت شرکت داره هزینه میکنه .... رو شما وقت میزاره تا شما اون کار رو یاد بگیرین . ( کاملا به نفع شماست )
6- بعد از 6 ماه ... یا کارمند میگه میخوام برم یه جایه بهتر کار کنم ... یا اینکه باید حقوقش رو زیاد کنین ...

بنابراین تمام کارفرما ها به چند چیز دقت میکنن .
1- بتونن به طرف اعتماد کنند .
2- از اخلاقش خوششون بیاد .
3- بتونن Desktop کننش ... یعنی بتونن تخت پادشاهیشون رو داشته باشن .
4- بتونن مطمئن باشن بعد از 3 تا 6 ماه نمیخواد از شرکت بره .

باور کنین استخدام کردن خیلی خیلی سخت تر از استخدام شدن هست ...


من الان دارم حس میکنم شما خارج از ایران زندگی میکنید.
شاید هم این شرایط مربوط به رشته خاصی باشه که من خبر ندارم. ولی از بازار داغ سو استفاده کارفرمایان رشته خودم خوب مطلعم. خودم هم از قربانی هاش بودم.
حالا با فرض درستی حرف شما به نظر خودتون بعد شش ماه که اون متخصص کاربلد میشه حقوقی که براش تعیین میکنند مناسب خدماتش هست؟!

mohamad313;599775 نوشت:
من الان دارم حس میکنم شما خارج از ایران زندگی میکنید.
شاید هم این شرایط مربوط به رشته خاصی باشه که من خبر ندارم. ولی از بازار داغ سو استفاده کارفرمایان رشته خودم خوب مطلعم. خودم هم از قربانی هاش بودم.
حالا با فرض درستی حرف شما به نظر خودتون بعد شش ماه که اون متخصص کاربلد میشه حقوقی که براش تعیین میکنند مناسب خدماتش هست؟!

بعد از 6 ماه هیچ کس نمیاد حقوق شما رو زیاد کنه ...
تازه اگر هم بخواین حرف حقوق رو بزنین ... میخوان بگن تو اینجا تازه کار گیر آوردی و از این جور حرفها ...
تازه اینجا شما نیاز دارین یک سری سیاست های کاری رو بلد باشین تا کارفرما به ضررش باشه شما رو بندازه بیرون ...

مثلا باید طوری کار کنین که کل زحمت شرکت رویه دوش های شما باشه ... به طوری که رئیس شرکت فکر کنه اگر شما از شرکت برین ... شرکت ورشکست میشه .
مشتری های خاص شرکت رو بشناسین ... باهاشون خوب باشین .
در مدت این 6 ماهه بیشتر از حقوقی که میگیرین کار کنین .

بعد از اینکه این 6 ماه گذشت ... نمیخواد ناز کنین ... کافی هست با یه روزنامه همشهری برین شرکت و قسمت کاریابیش رو ورق بزنین ...
اگر کارفرما از کاره شما راضی باشه ... و ترس از دست دادن شما رو داشته باشه ...
خودش میاد بالا سرتون و ...

من فکر میکنم شما تا حالا جایی برای کار نرفتین ...
وقتی مثلا یک شرکت داره رویه یک پروژه ای یا یک مساله ای یا یک بازرگانی کار میکنه ...
خیلی براش ضرر داره تا کارمندش رو بندازه بیرون و یکی دیگه رو استخدام کنه ... و تقاضا های به جای کارمندانش رو اگر به حق باشه قبول میکنه ...
میگه زرنگی کارمندم هست ... کاره خوب میکنه و حقوق خوب میخواد .

ولی اگر نتونین بیشتر از حقوقی که میگیرین کار کنین
اگر نتونین موسسه رو به خودتون وابسته کنین
اگر نتونین خودتون رو اثبات کنین ...
اگر نتونین در روند اجرای پروژه یا کار یا بیزینس یا بازرگانی باشین .

کوچکترین نازی که برای رئیس شرکت بکنین ... میگی خداحافظ .

الهه خشم;599783 نوشت:
بعد از 6 ماه هیچ کس نمیاد حقوق شما رو زیاد کنه ...
تازه اگر هم بخواین حرف حقوق رو بزنین ... میخوان بگن تو اینجا تازه کار گیر آوردی و از این جور حرفها ...
تازه اینجا شما نیاز دارین یک سری سیاست های کاری رو بلد باشین تا کارفرما به ضررش باشه شما رو بندازه بیرون ...

مثلا باید طوری کار کنین که کل زحمت شرکت رویه دوش های شما باشه ... به طوری که رئیس شرکت فکر کنه اگر شما از شرکت برین ... شرکت ورشکست میشه .
مشتری های خاص شرکت رو بشناسین ... باهاشون خوب باشین .
در مدت این 6 ماهه بیشتر از حقوقی که میگیرین کار کنین .

بعد از اینکه این 6 ماه گذشت ... نمیخواد ناز کنین ... کافی هست با یه روزنامه همشهری برین شرکت و قسمت کاریابیش رو ورق بزنین ...
اگر کارفرما از کاره شما راضی باشه ... و ترس از دست دادن شما رو داشته باشه ...
خودش میاد بالا سرتون و ...

من فکر میکنم شما تا حالا جایی برای کار نرفتین ...
وقتی مثلا یک شرکت داره رویه یک پروژه ای یا یک مساله ای یا یک بازرگانی کار میکنه ...
خیلی براش ضرر داره تا کارمندش رو بندازه بیرون و یکی دیگه رو استخدام کنه ... و تقاضا های به جای کارمندانش رو اگر به حق باشه قبول میکنه ...
میگه زرنگی کارمندم هست ... کاره خوب میکنه و حقوق خوب میخواد .

ولی اگر نتونین بیشتر از حقوقی که میگیرین کار کنین
اگر نتونین موسسه رو به خودتون وابسته کنین
اگر نتونین خودتون رو اثبات کنین ...
اگر نتونین در روند اجرای پروژه یا کار یا بیزینس یا بازرگانی باشین .

کوچکترین نازی که برای رئیس شرکت بکنین ... میگی خداحافظ .


خب پس با این توضیحاتی که دادین پست اول منو تایید کردین.
بر اساس حرفهای شما کارمندان یک شرکت باید هر کدوم یه طوری باشند که کارفرما احساس کنه هر کدومشون نباشند شرکت ورشکسته میشه که این عملا غیر ممکنه.
شما میگین یه آدم که بخواد یه جایی کار کنه باید منافع حساسی رو برای صاحبکارش تامین کنه و من کماکان این سوال رو از شما میپرسم که آیا در همین حالت دستمزدی که میگیره با خدمتش متناسب هست ؟!
کارفرمایان اونطور که شما میفرمایین موجودات مظلومی نیستند.

mohamad313;599801 نوشت:
خب پس با این توضیحاتی که دادین پست اول منو تایید کردین.
بر اساس حرفهای شما کارمندان یک شرکت باید هر کدوم یه طوری باشند که کارفرما احساس کنه هر کدومشون نباشند شرکت ورشکسته میشه که این عملا غیر ممکنه.
شما میگین یه آدم که بخواد یه جایی کار کنه باید منافع حساسی رو برای صاحبکارش تامین کنه و من کماکان این سوال رو از شما میپرسم که آیا در همین حالت دستمزدی که میگیره با خدمتش متناسب هست ؟!
کارفرمایان اونطور که شما میفرمایین موجودات مظلومی نیستند.

من که کار پیدا نمیکنم فکرکنم عاقبتم اینکه تا آخر مجرد
کنج خونه بشینم

pzahra;599990 نوشت:
من که کار پیدا نمیکنم فکرکنم عاقبتم اینکه تا آخر مجرد
کنج خونه بشینم

مگه آدم باید بگرده تا یکی کار بده بهش؟ نه تلاش کنین خودتون کار ایجاد کنین برای مردم کار نکنین.

mohamad313;599991 نوشت:
مگه آدم باید بگرده تا یکی کار بده بهش؟ نه تلاش کنین خودتون کار ایجاد کنین برای مردم کار نکنین.

پول وسرمایه میخاد که ندارم

pzahra;600079 نوشت:
پول وسرمایه میخاد که ندارم

کلا ما هر چی بگیم شما یه جوابی حاضر آماده توی آستینتون دارین:khaneh::Gig:

pzahra;600079 نوشت:
پول وسرمایه میخاد که ندارم

اگر پول و سمایه هم داشته باشی ... چون کاری رو بلت نیستی ... ظرف 2 سال کل پول و سرمایت رو از دست میدی و میای خونه میشینی ...
کار یعنی جنم ... یعنی اینکه شما امروز به 200 هزار تومن در ماه راضی باشی ... سیاست های کاری برجی 200 هزارتومن در ماه رو داشته باشی ...
اونجا رو بتون ریزی کنی ... بعدش برای برجی 300 هزار تومن در ماه پرش کنی ... یا موفق میشی ... یا نمیشی ...
نشدی دوباره برمیگردی رویه حقوق برجی 200 هزار تومن و دوباره باید فکری دیگه برای برجی 300 هزار تومن بکنی ....
تاگر به حقوق 300 هزار تومن رسیدی ... اونجا رو بتون میکنی ... و برای حقوق 400 هزار تومن پرش میکنی ...

آقای بیل گیتس ادعا کردند که اگر تمام دارائیشون رو ازش بگیریند و فقط چند هزار دلاری داشته باشند ... تا ده سال بعد مایکروسافت رو شکست میدن ... علتش هم مشخص هست ... ایشون بازار کامپیوتر رو میشناسه ... ذره ذره رفته بالا ... تمدن کسب پول رو داره ...

من منکر این نمیشم اگر شما سرمایه داشته باشین ممکن هست موفق بشین ... اما مهمترین چیز هر کار ... علم اون کار و قلقل های اون کار هست ... فکر میکنی که میتونی سرمایه داشته باشی و بری در درون کاری و قلق ها هم به مرور به دست میان ... چنان کلاه گنده ای میزارن سرت که تا پاهات تو کلاه بری ...

تنها یک راه داری ... ذره ذره بری بالا ... ولی سیاست های کاری رو زود یاد بگیری ... اینجوری هم مطمئن تر هست ... هم علم کار رو خواهی داشت ...

pzahra;600079 نوشت:
پول وسرمایه میخاد که ندارم

این حرف آدماییه که مجبورن تا آخر عمرش برای برخی مردم ... این جامعه کار کنن تا شاید بهشون پول بدن.
نه آقا جان اینا بهونست . شما کتاب * به فکر یک تجارت باشید قبل از آنکه بیکار شوید * از آقای *رابرت کیوساکی* رو بخرید و بخونید بعد می فهمید کجای سیستم تفکرتون آینده و زندگی اقتصادیتونو خراب میکنه.
این آقا خودش کارمند جیره خور بوده و از خستگی و اذیت کاری استعفا میده با دست خالی شالوده ی مدیریت رو تاسیس میکنه و الان یکی از موفق ترین مدیرهای تجاری دنیاست.
خلاصه بدو بدو نکنین تا کسی شمارو استخدام کنه . تلاش کنین شرایطی رو ایجاد کنید تا شما مردم رو استخدام کنید!:Gol:

الهه خشم;599767 نوشت:
برای کار بدست آوردن هم ابتدا باید با یه حقوق خیلی کم راضی شد ... بعدش طوری انوجا رفتار کنین و از خودتون قابلیت نشون بدین کهکارهای اساسی شرکت رو بهتون بسپارن ... بعدش هم ناز کنین و بگین باید حقوقم رو بالا ببرین ...

سلام الهه جان
عزیز من که گفتم اصلا در مورد من شاید به غیر از یکی دوتا، کار به مذاکره و توافق حقوق نکشید!!! چندبار هم اشاره کردم که من حتی پیشنهاد کار رایگان دادم براشون...ولی با وجود اینکه خیلی خیلی مزیت ها داشتم براشون، یه فوق دیپلم رو برداشتن که نه سابقه کار داشت، نه تو زمینه کار اونا تخصصی داشت، نه مدرکش معتبر بود، نه زبان بلد بود (که براشون خیلی مهم بود، در حدی که همون دختر خانوم وقت مصاحبه گفته بود من اگه لازم باشه انگلیسی، خواهرم که زبان خونده برام انجام میده)....

در نهایت به این نتیجه رسیدم که تو کشور ما به جای اینکه فکر کنن که مثلا کسی که تخصصش بالا هست و مهارتهای بیشتری داره تو زمینه های مختلف سود و بازدهی بیشتری خواهد داشت برای شرکتش، به این فکر میکنن که از کی بیشتر میتونن بیگاری بکشن، مهم نیست حالا کیفیت کارش هم پایین باشه...شاید این شخص متخصص حقوقش مثلا 100 یا 200 تومن (اگه حقوق اون خانوم رو 200بگیریم) از حقوق شخص بی تجربه تر بیشتر باشه ولی شاید کاری رو که اون بعد از دو هفته، ناقص و پر از اشتباه تحویل میده، اون شخص متخصص در عرض یک روز و کامل انجام خواهد داد.

مطمئنا اگه اون دخترخانوم کم سن و سالی که من دیدم رو استخدام میکردن، هر کاری میگفن از جمله نظافت دفتر رو هم انجام میداد.

نقل قول:
از بین اون 3 تا 5 نفر هیچ کدوم اون تخصصی که شما میخواین رو ندارن ... پس باید براشون وقت بزارین تا خوده حرفه رو بهش یاد بدین .
5- نزدیک 2 تا 5 ماه طول میکشه تا شخص کار رو یاد بگیره ... در حقیقت در این مدت شرکت داره هزینه میکنه .... رو شما وقت میزاره تا شما اون کار رو یاد بگیرین . ( کاملا به نفع شماست )

در جریان این مورد هستم، ولی الهه جان شرکتها و سایر ارگانها معمولا برای اینکه هزینه و زمانی که صرف میکنن هدر نشه، معمولا چاره و تدبیر دیگه ای دارن....که البته زیاد هم ازش سوء استفاده میکنن...

مثلا بعد از این دوره آموزشی و مطمئن شدن از قابلیتهای شما، معمولا با شما قرارداد 5 ساله امضاء میکنه و از شما تعهد محضری، باضافه چک و سفته با مبالغ بالا میگیره...متاسفانه اغلب در مراحل اول گزینش به این گزینه ی قرارداد اشاره نمیکنن، و بعد از اینکه شما مشتاقانه مراحل رو طی کردی، و زمان گذاشتی آخر کار به این چک و سفته ها اشاره میکنن.

در مورد خود من دو مورد اینجوری پیش اومد، یه شرکت مهندسی بازرگانی بود، سختی کار هم بالا بود، دفتری هم نبود به هیچ عنوان و شما به عنوان یه خانوم مجبور بودی فقط با آقایون (از همه نوع طبقه ی اجتماعی) سرکار داشته باشی و دائم در سفرهای داخلی و خارجی باشی. حتی به شدت روی گزینه هایی مثل ازدواج و بچه دار شدن هم حساس بودن و دائما سئوال میکردن که خدای نکرده در صورت ازدواج یا بچه دار شدن کار رو ول نکنی(با وجود این به شدت هم اصرار داشتن که خانوم استخدام کنن!!! دقیقا همون بهره کشی ای که آقا محمد هم اشاره کردن).

بعد از سه ماه وقت گذاشتن و شرکت کردن در چند مرحله آزمون و حتی چند روز بازدید، که بنده رو انتخاب کردن، درست مرحله ی آخر، اشاره کردن که ضمانت 50-100 میلیونی میخوان برای قرارداد پنج ساله (با حداقل حقوق، البته مزایای دیگه ای هم بود که متناسب با بازده کار خودتون بود)...و یک سال اول تقریبا بدون حقوق و یه کمک هزینه رفت و آمد فقط...و البته به صورت غیرمستقیم باید قید بقیه زندگی رو هم میزدید....من تنها مشکلم ضمانت سنگینش بود و نه حقوق...

البته بگم چند نفر آقاهم بود تو جمع شرکت کننده ها، همون مرحله اول که در مورد حقوق و کارآموزی پرسیدن، رفتن و پشت سرشون رو هم نگاه نکردن، (که البته به نظر من اشتباه کردن، این کار فرصت خیلی خوبی بود براشون و خیلی میتونسنن پیشرفت کنن).

نقل قول:
اگر پول و سمایه هم داشته باشی ... چون کاری رو بلت نیستی ... ظرف 2 سال کل پول و سرمایت رو از دست میدی و میای خونه میشینی ...

خوب عزیز معلومه که کار بلد نیستیم، فوقش مدرک هم فقط نشون دهنده سواد تئوریکمون هست....از کجا باید یاد بگیریم...هر جا میریم، میگن سابقه ی کار!!! حتی بی نام و نشان ترین جا!!! از کجا بیاریم؟ از شکم مادرمون باید میاوردیم (ببخشید)...باید از یه جایی شروع کرد بالاخره؟ از کجا شروع کنیم؟ همچین میگن سابقه کار که انگار خودشون از زمان تولدشون با سابقه کار متولد شدن.

ثانیا اصلا نیست کار، که من برم دنبالش یا نرم (به قول شما)، من الان شهرستان هستم، مثلا هم از شهرهای خیلی بزرگ و صنعتی، آگهی نامه رو میگیرم دستم، این مضمون آگهی نامست:

1. بازاریاب (90% آگهی)
2. راننده
3. حسابدار (با سابقه چند ساله) : بازنشسته استخدام میکنن ولی جوان های جویای کار رو نه!
4. تدریس خصوصی تضمینی (بدبخت خیلیاشون که فکر کنم یک ساله همش این آگهی رو چاپ میکنن،)
5. کارگر ساده (فست فود معمولا) : من اگه پسر بودم انصافا این رو هم میرفتم.
6. فرش دست دوم شما رو خریداریم...
.
.
.

با سلام خدمت دوستان گرامی

لطفا به یک مسئله توجه کنید. مسئله ازدواج دارای ابعاد مختلفی است و از همین رو نمی توان به تمام ابعاد آن در یک تاپیک پرداخت. موضوعی که در این تاپیک باید مورد بحث و بررسی قرار بگیرد، بحث قسمت و تقدیر الهی است. مسائل دیگری که کاربران محترم مطرح کرده اند، مسائلی است که در تاپیک های دیگر مخصوصا در بخش مشاوره باید پیگیری شود. از این رو از دوستان عزیز خواهشمندم که تنها در چارچوب موضوع اصلی مطالب خود را مطرح کنند و مسائل دیگر را در قالب تاپیکی مجزا طرح نمایند.

موفق باشید

سلام ...
Ftn جان اینقدر با تموم وجود این صحبت رو کردی که واقعا داشت باورم میشد ...

بزار من هم شرایط یک کارفرما رو بگم ... یک کارفرما 6 ماه آگهی میده که مثلا یک مهندس الکترونیک با یه تخصص خاص میخواد ... بعدش هیچ کس نمیاد ... باز آگهی ... باز آگهی ... باز اگهی ... تا اینکه خسته میشه و میفهمه که راهش آگهی دادن نیست ... بعدش میگه باید دنبال آشنایان باشم که هم بتونم بهش اعتماد کنم و هم بتونم نسبت به کار کردنش مطمئن باشم ... بعدش یک نفر آدم بدون تخصص ... رو استخدام میکنه ... و شما میگی طرف پارتی بازی کرده ...

ببین ... یکی از مهمترین اشتباهات هر ادمی که دنبال کار میگرده این هستش که اولا : فکر میکنه حتما باید یک اگهی در درون روزنامه باشه تا بعدش به اونجا مراجعه کنه و طلب کار بکنه ... در حالی که اصلا تاکید میکنم اصلا اینجوری نیست .... من خیلی از شرکتهایی که مرتبط با کارم هستش رو میشناسم ... رفتم اونجا ... بهشون گفتم که تخصص هام چی هست ... Cv خودم رو همراه با کارتی که بهش الصال کرده بودم اونجا گذاشتم و اومدم بیرون و کارفرماها دقیقا از همین خوششون میاد ... کسی که سمج هست ... پر رو هست ... فاعل هست ... این دقیقا به من اثبات شده ... من نمیدونم الان رشته کاریت چی هست ... همین امروز شروع کن یک cv برای خودت درست کردن ... قرار نیست که بگی تجربه کاری نداری ....

1- وقتی داری از پروژه ات حرف میزنی با آب و تاب تعریف کن .... بزار فکر کنن عاشق کار کردنی .
2- وقتی رفتی اونجا طوری رفتار کن که اومدی کار رو برای خودت بکنی ... نه اینکه اومدی که اگر کاری بود بدستش بیاری .
3- قرار نیست در درون cv ات بنویسی که تا حالا تجربه کاری نداشتی ... بنویس مثلا چنین کاری رو خیلی دوست دارم ... چنین نرم افزارهایی رو کار کردم ... چنین سرویس هایی رو در درون خانواده یا دوستان و آشنایان دادم .
4- بهشون بگو یه مدت به صورت آزمایشی من اینجا بمونم ( نه کار آموزی ) کار آموزی بگی بدشون میاد میگن اومده کار یاد بگیره ... بگو یه مدت به صورت آزمایشی میام اینجا بعدش اگر از من خوشتون نیومد میرم و خودت هم میدونی در اون مدت 1 ماهه باید چی کار بکنی .
5- در مورد اینکه کرافرمایان میخوان کارمنداشون رو استثمار کنن که بحثی نیست ... این که شما خودت رو آنگونه نشون بدی که حاضر هستی کمی استثمار بشی و بعد از اینکه وارد کار شدی ... اونوقت شرایط عوض میشه ... مدیرت باید کوتاه بیاد ( اگر کارت تخصصی باشه )

در مورد اینکه گفتب کارفمایان دنبال بیگاری کشیدن هستند باهات موافقم ... ولی همون بهتر که در درون چنین شرکتهایی نری ...

در مورد تعهدهایی که گفتین ... من جایه شما بودم اون تعهد ها رو میدام ... تعهد 100 میلیونی ... که باید 5 سال اونجا کار کنم ... و مشگلی ندارم ولی ... مثلا مینوشتم حقوق توافقی ... بعدش هم میگفتی توافق نکردیم . یا اینکه پشت سفته مینوشتی بابته ضمانت استخدام ... اینجوری هزتار تا بند میخورد که سفته رو بی ارزش میکرد و شما چند تا چیز رو میتونستین بهانه کنین و ....

Ftn کارهای تولیدی مشگل سرمایه دارند ... باید سرمایه داشته باشی ....
یادمه یه برادر داشتی ... اگر میتونی با هم دیگه شروع کنین در مورد کارهایی که از نوع خدماتی هست ...
نه سرمایه میخاد و نه کار آنچنانی و سود هم در درون چنین کارهایی هست .

1- مثلا تو کاره تبلیغات ... تبلیغات هیچ ضرری نداره ... سرمایه نمیخواد ... نهایتش سودت کم هست ...
2- مثلا در کاره تدریسی خصوصی ... لازم نیست خودت بری اونجا ... یک آگهی میدی به تعدای دانشجو جهت تدریس نیازمندیم ...از اونطرف هم آگهی پخش میکنی در خیابون ها که تدریس میکنیم ( خودت نه ها کارت پخش کن )
3- یا اینکه مثلا بشینین و فکر کنین که یک اختراع بکنین ... بعدش برین اختراعتون رو ثبت کنین ... بعدش به صاحب صنایع با قیمت کلون بفروشین ... مثلا طرح یک تشک رو بریزین که در درون یک سشوار هست و داخل تشک رو گرم میکنه ... و بعدش ببرین و ثبتش کنین و بعد برین با صاحب شرکت "خوشخواب" که تریلیاردر هست وارد مذاکره بشین و طرحتون رو 10 میلیون بفروشین ...

و ...

نمیدونم ... من جایه شما نیستم ... ولی فکر میکنم خیلی محدود داری فکر میکنی ...

خانوم ftn شما اگه شهر کوچیک زندگی میکنین میتونین ایده کار ایجاد کنین و بدون رقیب پیشرفت کنین.
من یه ایده برای شهر شما دارم خواستین بهتون بگم . البته بکر نیست اما بدک نیست.

Miss Chadoriii;600091 نوشت:
کلا ما هر چی بگیم شما یه جوابی حاضر آماده توی آستینتون دارین:khaneh::Gig:

شما یه جوری صحبت میکنید انگار میخاین طرفتون بزنید
:Khandidan!:

mohamad313;600115 نوشت:
این حرف آدماییه که مجبورن تا آخر عمرش برای برخی مردم ... این جامعه کار کنن تا شاید بهشون پول بدن.
نه آقا جان اینا بهونست . شما کتاب * به فکر یک تجارت باشید قبل از آنکه بیکار شوید * از آقای *رابرت کیوساکی* رو بخرید و بخونید بعد می فهمید کجای سیستم تفکرتون آینده و زندگی اقتصادیتونو خراب میکنه.
این آقا خودش کارمند جیره خور بوده و از خستگی و اذیت کاری استعفا میده با دست خالی شالوده ی مدیریت رو تاسیس میکنه و الان یکی از موفق ترین مدیرهای تجاری دنیاست.
خلاصه بدو بدو نکنین تا کسی شمارو استخدام کنه . تلاش کنین شرایطی رو ایجاد کنید تا شما مردم رو استخدام کنید!:Gol:

بهونه نیست شما نفست از جای گرم بلند میشه
درضمن من عین خیالم نیست تو خونه بدون دردسر نشستم

pzahra;600353 نوشت:

درضمن من عین خیالم نیست تو خونه بدون دردسر نشستم

یک سوال

شما خودتون رو در سن 50 سالگی تصور کنین

کاملا ترشیده و پیر پسر

تنها و بی کس

خدا سایه پدر مادرتونو بالا سرتون نگهداره ... ولی خب الان دیگه کسی عمر 110 ساله نمیکنه

یه مستمری هم از پدر خدابیامرزتون میگیرید

در حد بخور و نمیر

راضی هستین به این زندگی؟؟؟؟

برادر من شما الان 27 سالته ... الان جوونی ... خوشی

10 سال دیگه بگذره میزنین پشت دستون میگید ای کاش این راهو نمیرفتم

آخه این راهی که شما انتخابش کردی و میگی بس میشینم خونه بابام و کارم پیدا نشد مهم نیس ازدواجم نمیکنم

تهش کاملا معلومه که پشیمونی بار میاره

موضوع قفل شده است