مخالفت خانواده ام با ازدواج من

تب‌های اولیه

117 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مخالفت خانواده ام با ازدواج من

من يه مشكلي دارم مشكلم اينه كه خانواده ام همش فكر ميكنن بچه هستم ، سر هر مساله اي همش جر و بحث داريم اما من مدام گذشت ميكنم ميگم چون بزرگترن احترامشون واجبه ولي سر مساله خواستگار هام ديگه عصبي شدم از دستشون هر كدوم رو به يه بهونه الكي رد ميكنن حتي اخرين خواستگارم همه ي شرايطش خوب بود ولي سر اينكه مادرش چادري نبود ردش كردن با اينكه مادرش محجبه بود!!! استدلال شونم اين هست كه من هنوز بچه هستم و بايد تمركزم روي كنكورم باشه نميدونم حرف شون درسته يا نه ولي من دوست دارم تو سن كم ازدواج كنم اين رو منافاتي با تحصيلم نميبينم ولي وقتي بهشون ميگم مخالفت ميكنن و ميگن دهنت بو شير ميده ! ديگه خيلي تحمل رفتارهاشون برام سخت شده من تك فرز ندم حساسيت شون رو درك ميكنم ولي اينها ديگه زيادي حساسن اگه ميخوان مخالفت كنن اصلا چرا خواستگار راه ميدن!؟ من با اين مورد اخر خيلي مشابهت ها داشتيم هم أون پسند يده بود هم من ولي وقتي داشت جدي ميشد خانواده ام يه بهونه الكي اوردن اون پسر هم بهش برخورد و من رو مقصر دونست
چه جوري راضيشون كنم؟ حالا واقعا سنم مناسب ازدواج نيست ؟ يعني انقدر بچه ام و خودم خبر ندارم:Ghamgin:

برچسب: 

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد راهنما

غزاله;594782 نوشت:
من يه مشكلي دارم مشكلم اينه كه خانواده ام همش فكر ميكنن بچه هستم ، سر هر مساله اي همش جر و بحث داريم اما من مدام گذشت ميكنم ميگم چون بزرگترن احترامشون واجبه ولي سر مساله خواستگار هام ديگه عصبي شدم از دستشون هر كدوم رو به يه بهونه الكي رد ميكنن حتي اخرين خواستگارم همه ي شرايطش خوب بود ولي سر اينكه مادرش چادري نبود ردش كردن با اينكه مادرش محجبه بود!!! استدلال شونم اين هست كه من هنوز بچه هستم و بايد تمركزم روي كنكورم باشه نميدونم حرف شون درسته يا نه ولي من دوست دارم تو سن كم ازدواج كنم اين رو منافاتي با تحصيلم نميبينم ولي وقتي بهشون ميگم مخالفت ميكنن و ميگن دهنت بو شير ميده ! ديگه خيلي تحمل رفتارهاشون برام سخت شده من تك فرز ندم حساسيت شون رو درك ميكنم ولي اينها ديگه زيادي حساسن اگه ميخوان مخالفت كنن اصلا چرا خواستگار راه ميدن!؟ من با اين مورد اخر خيلي مشابهت ها داشتيم هم أون پسند يده بود هم من ولي وقتي داشت جدي ميشد خانواده ام يه بهونه الكي اوردن اون پسر هم بهش برخورد و من رو مقصر دونست
چه جوري راضيشون كنم؟ حالا واقعا سنم مناسب ازدواج نيست ؟ يعني انقدر بچه ام و خودم خبر ندارم


با عرض سلام و ادب خدمت شما خواهر گرامی
ازدواج شرایط مختلفی را می طلبد و البته یکی از اون شرایط سن می باشد و سن شما ظاهرا باید حدود 18 سال باشد و این سن مناسب برای ازدواج می باشد
اما در مورد پدرومادر شما دو شیوه جهت راضی کردن والدین خدمتتان عرض می کنم

  • استفاده از واسطه می باشد (البته با این شرط که واسطه مورد قبول والدین شما باشد و والدین شما سخن او و خود او را قبول د اشته باشند )
  • استفاده از مهارتهای تاثیر گذاری روی دیگران که عبارتند از:

1 - محبت و صمیمیت
2 - برخورد با نشاط
3 - آغاز مثبت
4 - شنونده خوب بودن
5 - ارج گذاری
6 - رفتار مطلوب
7- هدیه دادن
8 - گفتار زیبا
9- تبلیغ عملی
سعی نمایید با استفاده از روشهای گفته شده روی پدر ومادرتون تاثیر بگذارید(البته انتطار نداشته باشید که فوری و یک شبه این اتفاق بیافتد بلکه نیاز به حفظ آرامش و کار تدیجی دارد)
دقت کنید که چه کسی بیشترین تاثیر را در میان پدر ومادر خود نسبت به این قضیه (ازدواج شما) دارد سعی نمایید او را راضی کنید و البته اگر مستقیم نمی توانید بگویید با واسطه این کار ار انجام دهید
در پناه قران و عترت باشید
یا علی

چه قدر ازدواج تاپيك داره تو اسك دين:khandeh!:
غزاله جان به نظر من كمي خانواده ات حق دارن نه به خاطر سنت به خاطر شرايط درسيت چون الان پشت كنكوري هستي به هر حال اگه الان وارد اينجور مسايل بشي تمركزت رو از دست ميدي ( البته اگه درس خوندن يكي از هدفهاي زندگيت باشه )
مطمئن باش اگه كنكور قبول بشي اين حساسيت ها كمتر ميشه
بعدم هنوز فرصت داري حداقل بذار براي بعد بيست سال ازدواج كني كمي محدود ميشي تو فعاليت هات به خاطر مسووليت هاي جديد. فعلا از مجرديت لذت ببر وقت زياده :Nishkhand:
ولي اگه خيلي دغدغه ات شده ازدواج و به خصوص اينكه مورد هاي خوب هم داري بهتره بعد كنكورت بهشون فكر كني الان فقط كافيه چند ماه تحمل بياري
سعي كن تو ساير مسايل نشون بدي كه بزرگ شدي و ميتوني رو پاي خودت وايستي شايد زيادي به خانواده ات وابسته اي كه فكر ميكنن بچه اي هنوز؟

غزاله جان منم هم سن شما ازدواج كردم همون سال هم بچه دار شدم نميگم پشيمونم ولي خب خيلي مسايل رو گذاشتم كنار تا يه مدتي مثل درس خوندن بعد ازدواج شروع كردم دوباره ولي چون مسووليت بچه و خونه بود اونجور كه خواستم نشد خيلي از دوستهام رو از دست دادم وارد زندگي و شكل جديدي شدم كه الان پشيمون نيستم ولي اگه برگردم عقب حداقل چند سالي تأخير ميدم تا به يه سري أهدافم برسم چون خيلي مسايل پيش بيني نشده امكان داره بوجود بياد مثل بچه دار شدن هر زني هم بعد زايمان كلي افت ميكنه انرژي خيلي كارها رو از دست ميده اگه اهداف هاي خاصي داري بدون هنوز زوده براي ازدواجت

نهال;597243 نوشت:
چه قدر ازدواج تاپيك داره تو اسك دين:khandeh!:
غزاله جان به نظر من كمي خانواده ات حق دارن نه به خاطر سنت به خاطر شرايط درسيت چون الان پشت كنكوري هستي به هر حال اگه الان وارد اينجور مسايل بشي تمركزت رو از دست ميدي ( البته اگه درس خوندن يكي از هدفهاي زندگيت باشه )
مطمئن باش اگه كنكور قبول بشي اين حساسيت ها كمتر ميشه
بعدم هنوز فرصت داري حداقل بذار براي بعد بيست سال ازدواج كني كمي محدود ميشي تو فعاليت هات به خاطر مسووليت هاي جديد. فعلا از مجرديت لذت ببر وقت زياده :Nishkhand:
ولي اگه خيلي دغدغه ات شده ازدواج و به خصوص اينكه مورد هاي خوب هم داري بهتره بعد كنكورت بهشون فكر كني الان فقط كافيه چند ماه تحمل بياري
سعي كن تو ساير مسايل نشون بدي كه بزرگ شدي و ميتوني رو پاي خودت وايستي شايد زيادي به خانواده ات وابسته اي كه فكر ميكنن بچه اي هنوز؟


من وابسته نيستم اونها وابسته ان يعني تا سر كوچه ميرم مامانم صدبار بهم زنگ ميزنه
اره درس برام مهمه من بيشتر از اين ناراحتم كه مورد اخر واقعا خوب بود يعني هم ظاهرش هم شرايطش دقيقا اون چيزي بود كه من ميخواستم هر دو پسند يده بوديم ولي سر يه دليل مسخره اونجور ردش كردن
چه إيرادي داره ادم هم ازدواج كنه هم درس بخونه به نظر من كه اصلا مشكلي نداره

زهرا( مامان محمد );597245 نوشت:
غزاله جان منم هم سن شما ازدواج كردم همون سال هم بچه دار شدم نميگم پشيمونم ولي خب خيلي مسايل رو گذاشتم كنار تا يه مدتي مثل درس خوندن بعد ازدواج شروع كردم دوباره ولي چون مسووليت بچه و خونه بود اونجور كه خواستم نشد خيلي از دوستهام رو از دست دادم وارد زندگي و شكل جديدي شدم كه الان پشيمون نيستم ولي اگه برگردم عقب حداقل چند سالي تأخير ميدم تا به يه سري أهدافم برسم چون خيلي مسايل پيش بيني نشده امكان داره بوجود بياد مثل بچه دار شدن هر زني هم بعد زايمان كلي افت ميكنه انرژي خيلي كارها رو از دست ميده اگه اهداف هاي خاصي داري بدون هنوز زوده براي ازدواجت


خب ميشه به جاي دوستاي مجردي دوستاي متأهل رو جايگزين
كرد يا براي بچه دار شدن اينهمه راه كه انجام نشه
پس چرا تو روايات توصيه به ازدواج زود هست؟!
:Gig:

اگه توی خودت این بلوغ فکری رو احساس میکنی که خب جق داری

ولی بازم بیشتر فکر کن

چیزیایی که با ازدواج تحت تاثیر قرار میگیرن رو در نظر بگیر و برای خودت الویت بندی کن

نه فقط درس که خودتم گفتی ... همه جیز

بعد جمع بندی کن و تصمیم بگیر

ایشالا خوشبخت بشی دوستم:hamdel:

دخترا تو سن شما حیلی احساساتین...بعد 3-4سال به این حرفات میخندی غزاله خانوم...اینو از رو اطرافیانم دارم بهتون میگم...
درس با ازدواج جور در نمیاد, مگر اینکه نامزد کنین تا مثلا 2-3سال آره اون موقع مشکلی برا درستون به وجود نمیاد...باز این قسمت اولو از روی اطرافیانم خدمتتون گفتم...

غزاله جان یچی بپرسم؟

هدفت از ازدواج چیه؟

techies;597260 نوشت:
دخترا تو سن شما حیلی احساساتین...بعد 3-4سال به این حرفات میخندی غزاله خانوم...اینو از رو اطرافیانم دارم بهتون میگم...
درس با ازدواج جور در نمیاد, مگر اینکه نامزد کنین تا مثلا 2-3سال آره اون موقع مشکلی برا درستون به وجود نمیاد...باز این قسمت اولو از روی اطرافیانم خدمتتون گفتم...

پس سنم كمه براي ازدواج؟
چه ضمانتي هست من مورد خوب الان رو رد كنم بعد مثلا تو سن٢٥ سالگي مورد بهتر باشه ؟ شايد اون موقع كه احساساتم كمتر شد اون مورد كه خواستم ديگه پيدا نشه:Nishkhand:
خيلي دخترهاي ده شصتي از اين مساله ناراحت هستن كه به خاطر درس قيد ازدواج رو تا سن بالاي بيست و پنج زدن الان مورد خوب واسشون پيدا نميشه

Miss Chadoriii;597271 نوشت:
غزاله جان یچی بپرسم؟

هدفت از ازدواج چیه؟

بلاخره يه نياز هست كه تو همه وجود داره منظورم از نياز ، نياز به تشكيل خانواده است ( نياز عاطفي برام اولويت داره ) همون هدف هاي بقيه ادمها هدف من هم هست به علاوه اينكه واقعا از امر و نهي مامان بابام خسته شدم :Ghamgin: دلم ميخواد زودتر مستقل بشم

غزاله جان خیلی خوبه که به ازدواج فکر می کنی ولی حالا که مامان بابات حداقل تا بعد کنکورت کسی رو قبول نمی کنن، سعی کن توام بهش فکر نکنی

یه تجربه از خودمم بگم

من الان 23 سالمه، منم از وقتی خواهرم ازدواج کرد یعنی نزدیک 5 سال خواستگار میاد میره ولی فرقش اینه که من خودم نمی خواستم تا لیسانسم رو نگرفتم ازدواج کنم، خیلی خواستگارای خوبیم بودن ولی هر کدوم رو به یه بهانه ای رد می کردم خیلیم مامان بابام رو اذیت کردم (خدا منو ببخشه:Ghamgin: )، البته بابا مامان منم موافق نبودن تا نرفتم دانشگاه یا تا 20 سالم نشده ازدواج کنم

البته بابای منم خودش به اندازه کافی سختگیر هست، خیلی ها رو خودشون رد می کنن ولی اوناییم که از فیلتر رد می شدن من بهانه می آوردم

نمی گم پشیمونم چون الان عقلم خیلی کامل تر شده، واقعا خوشحالم که تو 18 سالگی تصمیم برای ازدواج نگرفتم ، واقعا حداقل برای من سنی بود که ذهنم پر بود از یسری خیال بافی ها و چیزایی که الکی فکر می کردم درسته ولی شاید نبود! ولی شاید از سال 2-3 دانشگاه دیگه وقت خوبی باشه برای ازدواج

من الان تازه می فهمم همسر یعنی چی، و همسر مناسب کیه و باید چه ویژگی هایی داشته باشه

شاید بعضیا بگن دختر یا پسر هرچی سنشون بره بالاتر سختگیر تر می شن، منم موافقم ولی از یه سنی به بعد شاید اینجوری باشه ولی حداقل من شاید از خیلی معیارهای الکی که برا خودم ساخته بودم پشیمونم و البته یه سری معیارای جدید برام درست شده

اینکه سنتون کمه یا نه به خودتون بستگی داره، به بعد ازدواجم فکر کن، لزوما آدم به هرچی می خواد نمی رسه (ولی ممکنه هم برسه)، بخاطر اینکه از دست مامان بابات خلاص شی ازدواج نکن، چون این مشکلات رو همه دختر پسرا دارن

به هر حال امیدوارم اون چیزی که صلاحت هست رو خدا برات رقم بزنه:Gol:

به ازدواج فکر نکن بشین درستو بخون.

سلام
دختر باید خیلی زود ازدواج کنه چون وقتی دختری به بلوغ برسه جنیان خبیث رو دور خودش جذب میکنه باعث بدبختی تو خونه میشه

واسه همینه که بزرگان سریع دختر خودشون و شوهر میدادن

ازدواج دختر ها باید از دوم دبیرستان شروع بشه و الا تو خونه فقر زیاد میشه

[="Arial"][="DarkGreen"]

عزرائیل;597348 نوشت:
سلام
دختر باید خیلی زود ازدواج کنه چون وقتی دختری به بلوغ برسه جنیان خبیث رو دور خودش جذب میکنه باعث بدبختی تو خونه میشه

واسه همینه که بزرگان سریع دختر خودشون و شوهر میدادن

ازدواج دختر ها باید از دوم دبیرستان شروع بشه و الا تو خونه فقر زیاد میشه


این خودش یکی از جنیان خبیثه که داره راهتو می زنه.بهتره به وسوسه هاش توجهی نکنی و راهی که بهت گفتم رو بری.[/]

سلام

خیلیها بودن که بعد از ازدواج به تحصیل ادامه دادن

ازدواج کردن منافاتی با درس خوندن نداره، در کنار همسری که آدمو درک کنه در هر زمینه حتی تحصیل هم میشه موفق تر بود

من نظر و تجربه خودم رو میگم غزاله جان.

برای من تحصیلات از اول خیلی مهم بود. هم تحصیلات خودم هم همسرم.برای همین تا برم دانشگاه اصلا به ازدواج فکر نمیکردم. ولی از 20 سالگی خواستگار توی خونمون رفت و آمد داشت و توی همین سن و سال 20 سالگی یه موردی پیش اومد که من واقعا اون زمان فکر میکردم دیگه این بهترینه و بعد از این مورد مناسب پیش نمیاد!

ولی بعد از گذشت 2-3 سال از اون زمان چقدر خدارو شکر کردم که اون وصلت اتفاق نیفتاد. من 24سالگی ازدواج کردم و از سن ازدواجم خیلی خیلی راضی هستم.نمیدونم چطر بگم ولی من حس میکردم توی 20 سالگی بزرگ شدم اما الان که به اون زمان فکر میکنم و به معیارهای اون موقع خودم خنده م میگیره. واقعا به اندازه کافی در زمینه ازدواج بالغ نشده بودم.
البته اینم بگم آدما باهم فرق میکنن.ولی خوب من مورد خودم رو گفتم:khandeh!:

اینم در مورد تحصیلات بگم که همه اینطور نیستن که با وجود ازدواج بتونن ادامه تحصیل بدن. من اگه قبل کنکورم ازدواج میکردم تا 100 سال هم این چیزی که الان هستم نمیشدم:Nishkhand: چون حتی همین الانش با وجود ازدواجم یک ترم عقب افتادم . در حالی که اصلا درس ندارم و فقط پایان نامه هست که مونده و همین ازدواج باعث شد یه ترم اضافه بشه به مدت تحصیلم.
یعنی خواستم بگم تحصیل همراه با ازدواج کار خیلی آسونی نیست. اراده و علاقه خیلی بالا میخواد و این که همسرت هم توی این راه کمکت کنه و الا اصلا امکانش نیست.

برای همین من بهت پیشنهاد میکنم فعلا فکر ازدواج رو نکنی صبر کن تا بعد از کنکورت، مطمئن باش اون موردی هم که این اواخر رد کردی قسمتت نبوده هرچند از نظر تو خوب به نظر میرسیده ولی صلاح نبوده.
من که مطمئنم بعد از کنکور خیلی موارد بهتری برات پیش میاد

غزاله;597281 نوشت:
بلاخره يه نياز هست كه تو همه وجود داره منظورم از نياز ، نياز به تشكيل خانواده است ( نياز عاطفي برام اولويت داره ) همون هدف هاي بقيه ادمها هدف من هم هست به علاوه اينكه واقعا از امر و نهي مامان بابام خسته شدم :Ghamgin: دلم ميخواد زودتر مستقل بشم

نیاز عاطفی

ینی احساس تنهایی میکنی؟

سلام من نظرم مخالفه بقیه ست چون دیدم.خودم دانشجو بودم ازدواج کردم ولی بعضی از دوستام ک قبل کنکور ازدواج کردن همسراشون خیلی کمک شون کردن واسه قبولی و از منم رتبه شون بهتر شد. ب نظرم اگه مورد خوبی اومد حتما حتما ازدواج کن چون اونجوری فکرت بیشتر منسجم میشه و راحت تر میتونی درس بخونی و درگیری ذهنی نداری.بچه هم نمیخواد تا درس میخونی بیاری خب. ولی چون تک دونه ای بعید میدونم خانوادت عروست کنن :khaneh: چون بعضی خانواده ها از تنهایی خودشون میترسن و بچه ها رو نگه میدارن مخصوصا تکی ها ک خیلی هم وابسته ان ... باید خودت واسه خواستگار بعدی ک مورد نظرته یه عملیات ضربتی انجام بدی و جواب مثبت رو بگیری ازشون :Khandidan!: ... موفق باشی ...

چقدر نظرات کاربران محترم خطاب به استارتر محترم تاپیک متناقضه!!

چه ضمانتي هست كه بچه دار نشي ؟؟!!! به ورشها خيلي اعتماد نكن غزاله جون
اگه نميخواي تو اين سن مادر بشي قيد ازدواج رو بزن وگرنه إمكانش هست !

به نظر من هر دو گزینه در مورد شما صادقه.
هم سنتون کمه و احتمالا به رشد ذهنی کافی نرسیدین.
هم خونواده زیاد بی توجه به نیازهای شما هستند.
یکی از دخترای آشناها بود که مثل شما کلی خواستگار داشت ولی مادرش اصرار داشت فوق لیسانس بگیره . آخرش تو 30 سالگی! ازدواج کرد و از نظر تحصیلی و ازدواج و اخلاق موفقیت خاصی کسب نکرد. همون سن کم عروس میشد الان بهتر بود وضعش.
بیشتر مطالعه کنین در زمینه ازدواج .

[="Arial"][="DarkGreen"]

غزاله;597278 نوشت:
پس سنم كمه براي ازدواج؟

بعله.
شما هنوز بچه ای.بهتره به جای فک کردن به ازدواج بچسبی به درست،این برای خودتون بهتره.[/]

سلام

غزاله;594782 نوشت:
حالا واقعا سنم مناسب ازدواج نيست ؟

خانمی را می شناسم که سال دوم دبیرستان ازدواج کرد و الان هم فرزند دارد و در حال تحصیل است و هنوز به سن 20 سالگی نرسیده است و بحمد الله مشکلی هم ندارد...

نهال;597243 نوشت:
به خاطر شرايط درسيت چون الان پشت كنكوري هستي به هر حال اگه الان وارد اينجور مسايل بشي تمركزت رو از دست ميدي

فی الحال ذهن فرد پرسشگر بهم ریخته است و اتفاقا با ازدواج می توان بهتر درس خواند...

زهرا( مامان محمد );597245 نوشت:
غزاله جان منم هم سن شما ازدواج كردم همون سال هم بچه دار شدم نميگم پشيمونم ولي خب خيلي مسايل رو گذاشتم كنار تا يه مدتي مثل درس خوندن بعد ازدواج شروع كردم دوباره ولي چون مسووليت بچه و خونه بود اونجور كه خواستم نشد خيلي از دوستهام رو از دست دادم وارد

آیا سفارش قرآن اینست که دوستان و رفقای خود را حفظ کنید و ازدواج را به تأخیر بیندازید و یا اینکه ازدواج کرده و در تربیت فرزند بکوشید...؟

آیا کامل شدن نصف دین به ازدواج کردن است یا داشتن دوست و رفیق...؟

mohamad313;597459 نوشت:
هم سنتون کمه و احتمالا به رشد ذهنی کافی نرسیدین.

عاشق ریاضی;597461 نوشت:
شما هنوز بچه ای.بهتره به جای فک کردن به ازدواج بچسبی به درست،این برای خودتون بهتره.

techies;597260 نوشت:
دخترا تو سن شما حیلی احساساتین...بعد 3-4سال به این حرفات میخندی غزاله خانوم...اینو از رو اطرافیانم دارم بهتون میگم...

البته می بایست بلوغ عقلی افراد را در نظر گرفت و نمی توان برای همه یک نسخه پیچید...

1- بهتر فرد سؤال کننده این مسأله را با بزرگترهای فامیل (عمه، خاله، مادربزرگ) در میان بگذارد تا آنها والدین را متقاعد کنند...

2- غالب کابران پاسخ منفی دادند...اما بهتر است بدانند که آیا هرچه در جامعه به جلو می رویم نرخ ازدواج افزایش می یابد یا کاهش...؟

بعبارت دیگر آیا همسر [مناسب] پیدا می شود یا خیر...؟

*یا زهرا*;597384 نوشت:
من که مطمئنم بعد از کنکور خیلی موارد بهتری برات پیش میاد

بنده در مرکزی فعالیت می کنم که مرتبط با اطلاعات فردی جوانان است؛ غالب خانم های (به سن ازدواج رسیده) یا مجرد مانده اند و یا نخواستند ازدواج کنند...

مثلا خانم های 30 ساله و با ویژگی های ذیل هنوز مجردند:

- مدرس حوزه علمیه

- فارغ التحصیل کارشناسی ارشد رشته .... از یکی از دانشگاه های پایتخت و مدرس

- پزشک

- ...

3- بهتر است فرد پرسشگر مطالعاتی در زمینه زندگی زناشویی داشته باشند تا ناآگاهانه اقدام نکنند و از فراز و نشیب های زندگی آگاهی یابند.

با صحبت های خانوم Ṃᾄʀẓἷἔ کاملااااا موافقم.
یکی از دوستام خواهرش دبیرستانه و چند وقت پیش عقد کرده بود.یعنی اصا باورم نمیشه!دوستم میگف کلا خواهرش دوس داش زود ازدواج کنه و همین که لطف کرده زودتر از دوستم ازدواج نکرده کلیه!همسرشم دیدم پسر خوشتیپ و قیافه ای هست. فکر میکنم همین نیاز عاطفی مهمترین دلیلش باشه که تو این سن کم دوست دارین ازدواج کنین و فکر میکنم بیشتر ظاهر اون خواستگار اخریتونو پسندیدین:Cheshmak:. به نظرم به جای اون رابطتونو با دوستای خودتون بیشتر کنین. سعی کنین با دوستاتون بیشتری صمیمی بشین تا این نیاز کمرنگ تر بشه.
البته ببخشید ولی دختر شاید تو این سن یکم چش و گوشش بسته باشه و به نظرم ازدواجش موفقیت امیزتر هست نسبت به دخترایی که سنشون بالاست! یعنی اطرافمو که میبینم دخترایی که سنشون پایین ازدواج کردن _در کمال تعجب من- زندگی های خوبی دارن خدا روشکر.
بازم البته بستگی به فرد داره.شاید یه دختر تو این سن به بلوغ کامل عقلی ،اجتماعی و ... رسیده باشه.
ایکه میگین خواستگارا خونتون میان یا خوانوادتون واقعا قصد شوهر دادنتونو دارن ! یا شاید خونواده پسر از اطرافیانتون اینا باشن و پدرمادرتون همینجوری قبول میکنن بیان تا بعد بهشون جواب منفی بدن!

مترصد;597521 نوشت:

2- غالب کابران پاسخ منفی دادند...اما بهتر است بدانند که آیا هرچه در جامعه به جلو می رویم نرخ ازدواج افزایش می یابد یا کاهش...؟

بعبارت دیگر آیا همسر [مناسب] پیدا می شود یا خیر...؟


قبول دارم حرفتون رو ولی این موضوع هم هست که آیا اصلا ما خودمون همسر مناسب هستیم که دنبال ازدواج باشیم؟؟؟

شاید یه زمانی بود که یک فرد 18 ساله سن مناسب ازدواج داشت ولی واقعا توی این دوره زمونه نمیشه به همه 18 ساله ها پیشنهاد داد که زود ازدواج کنن.(البته من منظورم اصلا مطرح کننده سوال نیست)
ولی در 90% موارد افراد زیر 20 سال واقعا بلوغ کافی برای ازدواج ندارن.

نقل قول:
3- بهتر است فرد پرسشگر مطالعاتی در زمینه زندگی زناشویی داشته باشند تا ناآگاهانه اقدام نکنند و از فراز و نشیب های زندگی آگاهی یابند.


منم موافقم. چون چند سال قبل از ازدواجم خیلی در این زمینه مطالعه کردم . سخنرانی های مختلف گوش دادم و مطالب مختلف و جلساتی که متاسفانه خیلی کم توی دانشگاه برگزار میشد شرکت کردم تا نهایتا حس کردم شناخت کافی برای ازدواج پیدا کردم!و تازه اون موقع بود که تونستم معیارهای درستی برای ازدواجم در نظر بگیرم.

الان یادم نمیاد سخنرانی کی بود ولی توی یکی از سخنرانیا این صحبت پیش اومد که زمانی ازدواج کنید که دیگه مطمئن هستید بعد از اون معیارهاتون برای ازدواج تغییری نخواهد کرد! به نظرم الان غزاله جان شما هم بشینی با خودت فکر کنی که آیا الان به این آمادگی رسیدی؟ که البته به نظرم باید بعد از انجام مطالعه در زمینه ازدواج این تصمیم رو برای خودت بگیری.
چون این رو در نظر داشته باش که عملا ازدواج مهمترین و بزرگترین اتفاق زندگیت هست، راهیه که دیگه برگشت نداره. و تمام زندگیت رو تحت الشعاع قرار میده.پس باید با آگاهی کامل در موردش تصمیم بگیری، نه از روی فقط صرفا احساسات

mehrant;597438 نوشت:
چقدر نظرات کاربران محترم خطاب به استارتر محترم تاپیک متناقضه!!

بله درسته ، چون هر کسی داره فقط تجربهء خودش رو میگه

دخترخالهء من زود ازدواج کرد بدبخت شد تو دیر ازدواج کن!
دختر همسایهء
ما دیر ازدواج کرد بدبخت شد تو زود ازدواج کن!
من درسم رو نخوندم الان پشیمونم چون دیگه نتونستم ادامه تحصیل بدم!
من رفتم دانشگاه اما بعد از این همه سال هیچی گیرم نیومد ، کاش تو همون سن پایین ازدواج میکردم!
و........

البته هر کدوم از فرمایشات دوستان بجای خودش ارزشمنده ، ولی کافی نیست

خواهر خوبم خانم "غزاله" ، اون یکی خواهرمون "خانم چادری" (ماشاالله چقدر خواهر دارم من ، خدا حفظتون کنه :Nishkhand: ) با سؤالی که از شما پرسیدن بهترین جواب رو دادن. اینکه پرسیدن هدفت از ازدواج چیه؟

شما در پاسخ ایشون گفتید که هدفتون از ازدواج نیاز عاطفیه. خب این هم مهمه و جزء نیازهای یه انسان ، اما کافی نیست

چند مورد رو خدمت شما عرض میکنم لطفاً خوب توجه کن:

1 - اجازه بده تمام نیازها در وجود شما شکل بگیره و بعد به ازدواج فکر کن (اگر هنوز شکل نگرفته)
نیاز عاطفی ، نیاز جنسی ، نیاز به استقلال ، نیاز به تغییر در زندگی و.....

2 - به هیچ وجه نمیشه نسخهء کلی پیچید که آیا بعد از ازدواج میشه به سایر فعالیت ها ادامه داد یا خیر. این شما هستی که میتونی بهترین حالت رو برای زندگیت انتخاب کنی

3 - دانشگاه خوبه ولی همه چیز نیست. بیشتر از اینکه خودش تاثیری در زندگی داشته باشه اسمش تاثیر داره! مگر اینکه کسی درست از دانشگاه استفاده کنه ، اما باز هم تاکید میکنم دانشگاه خوبه ، ولی همه چیز نیست

4 - اجازه بده شخص معتمدی از بیرون به موقعیت شما نگاه کنه. کسی که کاملاً مورد اعتماد باشه و دلسوز شما باشه و صد البته فهمیده باشه. عمو ، خاله ، پدر ، مادر ، معلم.... چون شما الان نمیتونی برداشت دقیقی از موقعیت خودت داشته باشی اما کسی که از بیرون نگاه کنه بهتر میتونه شرایط رو بفهمه. فقط این نکته خیلی مهمه که شخصی که گفتم هر کسی نمیتونه باشه پس با دقت مشاور رو انتخاب کنید

5 - عشق تنها کافی نیست ، عقل تنها هم کافی نیست (البته عقل و عشق جدای از هم نیستن ولی جای توضیحش اینجا نیست)
دوستان مطالب درستی گفتن که کتاب بخونید و اطلاعات به دست بیارید. به یک نظر هم اکتفا نکنید چون ممکنه غلط باشه ، چندین کتاب بخونید

6 - سعی کنید از دیدنی ها ، شنیدنی ها و جلساتی که تحریک آمیزه دوری کنید. چون ممکنه احساسات عاطفی و یا احساسات جنسی شما تحریک بشه و باعث بشه شتاب زده انتخاب کنید

بازم تکرار میکنم ، هیچ نسخهء صد در صدی وجود نداره ، کمک بگیرید ، مشورت کنید ، کتاب بخونید
اما تصمیم نهایی رو خودتون ، و طبق شرایطی که دارید بگیرید

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
نمی‌خواستم پاسخی بدهم ولی چون دیدم بعضی دوستان به طور ضمنی به بهانه‌ی تحصیل و پیشرفت دنیایی و خوش‌گذراندن مجردی و غیره خواسته‌اند شما را فعلاً منصرف از ازدواج کنند خواستم این نکته را گوشزد کنم که اگر انتخابتان برای ازدواج انتخاب عاقلانه‌ای باشد که به همراه توکل به بار می‌نشیند در این صورت بعد از ازدواج خواهید دید که انگار تا قبل از ازدواج اصلاً زندگی نمی‌کردید! ازدواج فقط حفظ از گناه نیست، ازدواج دید انسان و تجربه‌ی انسان از زنده بودن را تغییر می‌دهد، آنطور که حقیر فهمیده‌ام خداوند انسان را زوج آفریده است «وَ خَلَقْنَاكُمْ أَزْوَاجًا» و کسی که می‌تواند ازدواج کند ولی باز مجرد است باید توجه داشته باشد که انگار از حقیقت انسانی خودش فاصله دارد، از تکامل وجودی‌اش فاصله دارد، اگر اشتباه نفهمیده باشم. با این حساب پاسخ کلی این است که ازدواج کردن هر وقت شرایطش مهیا شد حتماً بهتر از ازدواج نکردن و مجرد ماندن است به هر بهانه‌ای، اما این حکم کلی است و در مقام مصداق‌یابی باید مورد به مورد بررسی شود، یعنی بستگی زیادی به شخصیت و اعتقادات خود شما و بلوغ عقلی و رشد دیدگاه‌ها و قوت انگیزه و ثبات قدمهایتان دارد:

یک نفر که برایش داشتن دوست زیاد یا گرفتن مدارک تحصیلی بالا یا کسب ثروت مهم است بله شاید با ازدواج خللی در راه رسیدن به اهدافش ایجاد شود، شاید هم نشود، ولی شاید هم بشود، بستگی دارد، اما کسی که داشتن دوست زیادی یا کسب مدرک تحصیلی یا کسب ثروت وسیله هستند و نه هدف در این صورت در هر مرحله کاری که برایش درست‌تر است را انجام می‌دهد و اگر در این میان چیدمان وسایلش متفاوت شد پایش سست نمی‌شود و انگیزه‌اش فروکش نمی‌کند و خود را مغبون و بازنده گمان نمی‌کند. اجازه دهید یک مثال برایتان بزنم، روحانی بزرگواری هستند که خیلی از علمشان بهره برده‌ام، ایشان اگر اشتباه یادم نمانده باشد در لیسانس مهندسی شیمی خوانده بودند و بعد با مراجعه به احادیث اهل بیت علهیم‌السلام در باب علوم طبیعی چنان مطالب عالی دیده بودند که اصلاً رفتند روحانی شدند که روی آن احادیث کار کنند ولی به گفته‌ی خودشان وقتی وارد احادیث شدند آنچنان مطالب عالی‌تر از طبیعیات در احادیث دیدند که دیگر آن هدف ابتدایی‌اشان را رها کردند و مقاصدی عالی‌تری را برگزیدند، در مورد سایر موارد زندگی هم چنین چیزی هست، مثلاً برای کسی ممکن است تحصیلات آکادمیک خیلی مهم باشد ولی بعد که تا ته آن را رفت ببیند مهم‌تر از آن هم مسائل زیادی وجود داشتند که اگر عمرش را روی آنها گذاشته بود کمتر مایه‌ی تأسفش می‌شد. یادم هست که وقتی دانشجوی کارشناسی بودم یک بار رفتم پیش استادم و خیلی خوشحال بودم که بخاطر معدلم مجاز به تحصیل همزمان در دو رشته شده‌ام، استادم پرسیدند که آن رشته‌ی دیگر که میخواهی بخوانی در مقطع کارشناسی است یا کارشناسی ارشد؟ گفتم کارشناسی! گفت که حالا مدرک کارشناسی مگر چه ارزشی دارد که بخواهی دو تا رشته را بخوانی! جا خوردم و ناراحت شدم چون در آن زمان مدرک کارشناسی خودش برایم یک هدف بالا به حساب می‌امد که باید چند سال درس می‌خواندم تا بهم بدهند، ولی استادم می‌کفتند یکیش که هیچی دوتاش هم ارزش خاصی ندارد! آن موقع جا خوردم ولی وقتی به مقاطع بالاتر رفتم به همان حرف استادم رسیدم. پیشرفت‌های دنیایی همه از همین دست هستند، نه اینکه نباید برایشان تلاش کرد، ولی بی‌معنی است که کسی هدفش را بگذارد رسیدن به آنها و بعد تمام فکر و ذهنش هم بشود اینجور اهداف حقیرانه، تا به آنها نرسیده‌اید گمان می‌کنید خیلی بزرگ هستند و اگر به آنها برسید دیگر تمام عالم زیر پر ماست، ولی وقتی به آن می‌رسید می‌بینید که خیلی هم پیش پا افتاده بودند و اگر به آنها نمی‌رسیدید عجیب بوده است! در مقابل آنها کارهایی مانند ازدواج واقعاً یک امر آخرتی است، یعنی دنیایی نیست، چون وقتی به آن می‌رسید می‌بینید که خیلی بیشتر و بهتر از آن چیزی است که تصورش را می‌کردید (البته ان شاء الله به شرط ازدواج مناسب)، بر عکس موفقیت‌های دنیایی که وقتی بهش می‌رسید می‌بینید آنقدر هم که فکر می‌کردید دندان‌گیر نیست و اگر کسی مدام آدم را با تعریف و تمجیدش شارژ مصنوعی نکند به خودی خود چیزی برای آدم ندارد.

حالا شما در مرحله‌ای هستید که فکر می‌کنید مثلاً دکتر یا مهندس شدن چه چیز خاصی است، یا مثلاً رتبه‌ی دو یا سه رقمی گرفتن در کنکور چه چیز خاصی است، یا چیزهایی شبیه به آن، اگر فکر می‌کنید که اگر ازدواج مانع از تحصیل تمام این اهداف برایتان بشود شما در آینده خودتان را بازنده تصور خواهید کرد و مثلاً مدام خودتان را با بقیه مقایسه خواهید کرد و حسرت انتخابتان را خواهید خورد در این صورت این ازدواج برای شما زود است، زود است چون احتمال اینکه خودش برایتان ایجاد درد کند و آنچنان که باید سبب تکاملتان نشود زیاد است، ولی اگر واقعاً اهداف متعالی‌تری در زندگی داشته باشید پیشنهاد همیشه این است که اگر شرایط ازدواج را دارید ازدواج کردن بهتر از ازدواج نکردن است.

اما ازدواج مناسب و عاقلانه و بر پایه‌ی توکل به خداوند مجاری خودش را دارد، مثلاً نمی‌شود از ولایت پدر سر باز زد و نافرمانی خدا را کرد و انتظار هم داشت که ازدواج مورد نظر مصداق یک ازدواج موفق باشد، اگر پدرتان مخالفت کرده است بدانید که خواست خداوند بر زبان ایشان جاری شده است، اگرچه ظاهرش غیرمنطقی به نظر برسد، اصرار شما هم تنها اصرار در مقابل خواست خداوند است، شما و آن آقا پسر امروز هم را پسندیده‌اید حال آنکه بجز خداوند کسی از آینده‌ی شما خبر ندارد. بنابراین امرتان را به خداوند بسپرید و البته صحبت کردن با پدر و مادر و نذر کردن و درخواست از بزرگان فامیل برای صحبت با والدین و غیره هم راه‌های اشتباهی نیست و خیلی هم خوب هستند اگر حدود شرع رعایت شود. در مناظره‌ی امام صادق علیه‌السلام با آن زندیق آمده است که امام علیه‌السلام از آثار وجودی خداوند در خود آن زندیق آنقدر می‌شمارند که آن زندیق فرار می‌کند و می‌گوید ترسیدم که اگر بیشتر بمانم امام صادق علیه‌السلام خدایش را در میان خودش و من مجسم نماید، از جمله آثاری هم که امام علیه‌السلام برای این زندیق شمرده بودند مشابه این بود که برخی چیزها را به آن کراهت داری و او در تو به آن رغبت ایجاد می‌نماید و برخی چیزها را از ان هراسناک هستی و او در دلت قابل اطمینان می‌نمایاند و ...، دعا و میانجی‌گری و کارهای دیگر می‌توانند منشأ اثر باشند از این طریق، یعنی از طریق خود خداوند، خداوند هر طور که بخواهد در ما و شما و والدینمان تصرف می‌کند، یک وقت دیدید در اثر همین کارها پدر و مادرتان کاملاً راضی شدند به این ازدواج یا ازدواج دیگری که بیشتر به صلاحتان هست و آن وقت با خواست و رضای خداوند و والدینتان ازدواجی عاقلانه و خدامحورانه کرده‌اید که ان شاء الله ختم به سعادت دنیوی و اخروی برای همه‌ی شما بشود و برکات زیاد ما تقدم و ما تأخر را از آن رهگذر تا چهل نسل و شاید هم بیشتر نصیبتان گرداند، اگرچه به برخی موفقیت‌های دنیایی هم ظاهراً نرسید، اگرچه شاید به همه هم برسید، خدا می‌داند و ما نمی‌دانیم.

اینکه یکی از دلایل ازدواجتان را ولی راحت شدن از دست امر و نهی والدینتان معرفی کردید چنین انگیزه‌ای برای ازدواج و مستقل شدن انگیزه‌ی مناسبی نیست و بعید می‌دانم با این نگاه ازدواج موفقی بکنید، اگرچه ان شاء الله که در هر صورت ازدواجتان موفق باشد، فقط خواستم بگویم که اینکه کسی گمان کند الآن مشکلاتم خیلی زیاد است و باید راهم را عوض کنم و راه جدید حتماً مشکلاتش کمتر است رویکرد درستی در دنیا نیست، هر راهی مشکلات و سختی‌های خودش را دارد و دنیا با سختی آمیخته شده است و کسی که هدفش راحت شدن باشد تمام عمر از این شاخه به آن شاخه می‌پرد یا مدام فکر می‌کند باید جلو و جلوتر برود شاید به راحتی برسد ولی هرگز در جایی قرار نخواهد گرفت تا اینکه عمرش تمام می‌شود بدون اینکه طعم راحتی بدون نقص را چشیده باشد، آنطور که آرزویش را داشته است ...

یا علی علیه‌السلام

Miss Chadoriii;597404 نوشت:
نیاز عاطفی

ینی احساس تنهایی میکنی؟

راستش نه خيلي چون خداروشكر دوستهاي خوبي دارم ولي خب علاقه به جنس مخالف بحثش جداست

نهال;597458 نوشت:
چه ضمانتي هست كه بچه دار نشي ؟؟!!! به ورشها خيلي اعتماد نكن غزاله جون
اگه نميخواي تو اين سن مادر بشي قيد ازدواج رو بزن وگرنه إمكانش هست !

يعني هركس ازدواج ميكنه سريع حامله ميشه ؟:Gig:

عاشق ریاضی;597461 نوشت:

بعله.
شما هنوز بچه ای.بهتره به جای فک کردن به ازدواج بچسبی به درست،این برای خودتون بهتره.

چه خشن:khandeh!:
هجده سالمه هااااا نه هشت سال :Nishkhand:

ممنون از همه برادرها و خواهر هاي خوبم:Kaf:
ولي دقت كرديد اكثر تون اصلا در مورد مشكل من نگفتيد ( البته سوال خودمم سنم بود هااا ولي مشكل اصلي من خانوادمه )
خوب شد اينجا جاي درد ودل باز شد برام :khandeh!: اخه فقط اين يه مورد نيست كلا فكر ميكنن من بچه ام
من خودم دوست دارم زود ازدواج كنم ولي خيلي هم اصرار ندارم يعني برام مساويه ولي واقعا مورد اخر خوب بود يكي از دوستان گفتن خوش قيافه بوده حتما اره خب چرا حقيقت رو نگم از لحاظ ظاهري خيلي خوب بودن از لحاظ سني و تحصيلات و شغل هم عالي بودن بسيار هم مذهبي بودن فقط خانوادشون كمي بازتر بودن نه خيلي ها مثلا خانوم هاشون مانتو محجبة بودن فقط چادر نميذاشتن كه براي همين رد كردنشون اخه اينم شد دليل !!!! من و اون اقا وقتي صحبت ميكرديم تو نود و نه درصد موارد مثل هم فكر ميكرديم خب چرا بايد همچين موردي رو من از دست بدم فقط به خاطر اينكه سنم كم هست و كنكور بايد بدم؟ مامان بابام حتي تو مدل لباس پوشيدن من هم نظر ميدن با اينكه من خودم خود جوش مذهبيم :Nishkhand: يعني به زور اونها چادر سر نميكنم ولي مدام زير نظرم دارن كلا خسته شدم سر جريان خواستگار كه ديگه كلا قاطي كردم:Ghamgin: چندتا از دوستان خيلي خوب راهنمايي كردن مثل اقاي رضا دودانگه و باء و متر صد البته همه خوب راهنمايي كردن ولي اين دوستان حرف دلم رو زدن:ok:

غزاله;597622 نوشت:
يعني هركس ازدواج ميكنه سريع حامله ميشه ؟:Gig:

نه ولي احتمالش هم هست منظورم اينه خودت رو بايد اماده خيلي مسايل كني

غزاله جان من خودمم زود ازدواج كردم تو بيست سالگي پس خودمم طرفدار ازدواج زود هستم ولي به نظرم كنكورت رو بده بعد الان تحصيلات أكادميك بخوايم نخوايم مهمه برا همه ديگه فوق ليسانس عادي شده چه برسه ليسانس بهتره يه قدم برداري تو درست حالا بعد قبولي مثلا نامزد كني

نهال;597642 نوشت:
غزاله جان من خودمم زود ازدواج كردم تو بيست سالگي پس خودمم طرفدار ازدواج زود هستم ولي به نظرم كنكورت رو بده بعد الان تحصيلات أكادميك بخوايم نخوايم مهمه برا همه ديگه فوق ليسانس عادي شده چه برسه ليسانس بهتره يه قدم برداري تو درست حالا بعد قبولي مثلا نامزد كني

خب نميشد مثلا به اون اقا جواب مثبت بدم بعد شرط بذارم تا يكسال نامزد بمونيم؟ اخه اين چه عرفيه ما داريم :Ghamgin:

نهال;597631 نوشت:
نه ولي احتمالش هم هست منظورم اينه خودت رو بايد اماده خيلي مسايل كني

دلت پره ها نهال:Khandidan!: البته تو شخصا حق داري :khandeh!: ولي به نظرم اينجور مسايل قابل كنترل هستن نبايد ترس ازشون مانع ازدواج بشه اين همه راه پيشگيري !!!!!!!

غزاله;597622 نوشت:
يعني هركس ازدواج ميكنه سريع حامله ميشه ؟

از این مورد نترس، توی خیلی از موارد اتفاق نمی افته ولی ممکنه هم اتفاق بیفته، بیفته هم نعمت خداست ارزشش از درس و این چیزا خیلی بیشتره و اگه همسرتم باهات همراه باشه مشکل خاصی پیش نمیاد برای درس خوندنت

یه مثال بگم

ما چند وقت پیش رفتیم جشن زایمان یکی از فامیلامون که تو سالگرد ازدواجش زایمان کرده بود سال 1-2 دانشگاهشم هست ، حالا حالاهام قرار نیست ببرنش چون شوهرش داره خونه می سازه، مامانش و مادرشوهرشم گفتن تو درست رو بخون ما خودمون بچه رو بزرگ می کنیم.

پس از این چیزا نترس، فقط ببین واقعا آمادگی ازدواج داری یا نه، دوستان واقعا خوب گفتن شما حتما باید با مامان بابات مشورت کنی و به اینم اطمینان داشته باش حتما صلاحت رو می خوان و البته بعضی جاها ممکنه از روی دلسوزی یا ترس از تنهایی یکم ممانعت کنن

ولی شما برای اینکه نشون بدی واقعا بزرگ شدی ، باید تو نوع حرفایی که می زنی و نوع رفتارت یکم کار کنی، احترامشون رو چندبرابر قبل بگیر، برای همه حرفایی که می زنی قبلش دلیل منطقی پیدا کن، سعی کن از روی احساساتت نظر ندی چون ممکنه فکر کنن هنوز بزرگ نشدی، حرفاشون رو با دقت گوش بده وسط حرفاشون نپر و نظرت رو بگو هرچند حرفت منطقی باشه اینجوری جلوه می کنه که اصلا به حرفاشون گوش نمی دادی و داشتی تو ذهنت کلمه های خودت رو کنار هم می چیندی،تو کارای خونه خیلی بیشتر قبل بهشون کمک کن، هدفت رو از زندگی به صورت خیلی سیاست مندانه و عاقلانه ای بهشون بگو ،نیازی نیست برای هر حرفی که می زنن نظر بدی بیشتر مواقع بهتر اینکه هیچی نگی(البته با روی خوش نه قهر) یا حرفی در تایید حرف اونا بزنی

تو این سن غرور و لجبازی آدم خیلی بالاست و عیبم نیست اگه غرور تو جای خوبش استفاده بشه خیلیم عالیه، ولی در مقابل پدر و مادر اینو بدون که هیچ وقت خوب نیست و بعضی وقتا ممکنه یکم سخت باشه که بخوای غرور یا لجبازی رو بزاری کنار،ولی خب شما احتمالا خواهر یا برادری نداشتی که پی ببری این رفتار چه تاثیراتی می تونه تو نظر والدین بزاره چون آدم خودش رو که نمیبینه

مطمئن باش اگه اینکارایی که بهت گفتم بکنی نه فقط دیگه فکر نمی کنن بچه ای بلکه تو همه کاراشونم ازت نظر می خوان و نظرت براشون خیلی مهم میشه (تجربه شدست :Cheshmak: )

Ṃᾄʀẓἷἔ;597660 نوشت:
از این مورد نترس، توی خیلی از موارد اتفاق نمی افته ولی ممکنه هم اتفاق بیفته، بیفته هم نعمت خداست ارزشش از درس و این چیزا خیلی بیشتره و اگه همسرتم باهات همراه باشه مشکل خاصی پیش نمیاد برای درس خوندنت

یه مثال بگم

ما چند وقت پیش رفتیم جشن زایمان یکی از فامیلامون که تو سالگرد ازدواجش زایمان کرده بود سال 1-2 دانشگاهشم هست ، حالا حالاهام قرار نیست ببرنش چون شوهرش داره خونه می سازه، مامانش و مادرشوهرشم گفتن تو درست رو بخون ما خودمون بچه رو بزرگ می كنن


هميشه هم اينجور نيست گاهي وقتها همون مادر شوهر بچه رو ميكوبونه تو سرت كلي تحقيرت ميكنه انگار خودت تنهايي بچه رو ساختي !!!!

غزاله;597657 نوشت:
دلت پره ها نهال:Khandidan!: البته تو شخصا حق داري :khandeh!: ولي به نظرم اينجور مسايل قابل كنترل هستن نبايد ترس ازشون مانع ازدواج بشه اين همه راه پيشگيري !!!!!!!

نخير خيلي هم قابل كنترل نيست ! ولش كن اصلا اين بحث رو فقط خواستم بگم بايد توقع هر مساله اي رو داشتي باشي اين فقط يه مثال بود

غزاله;597628 نوشت:
ممنون از همه برادرها و خواهر هاي خوبم:Kaf:
ولي دقت كرديد اكثر تون اصلا در مورد مشكل من نگفتيد ( البته سوال خودمم سنم بود هااا ولي مشكل اصلي من خانوادمه )
خوب شد اينجا جاي درد ودل باز شد برام :khandeh!: اخه فقط اين يه مورد نيست كلا فكر ميكنن من بچه ام
من خودم دوست دارم زود ازدواج كنم ولي خيلي هم اصرار ندارم يعني برام مساويه ولي واقعا مورد اخر خوب بود يكي از دوستان گفتن خوش قيافه بوده حتما اره خب چرا حقيقت رو نگم از لحاظ ظاهري خيلي خوب بودن از لحاظ سني و تحصيلات و شغل هم عالي بودن بسيار هم مذهبي بودن فقط خانوادشون كمي بازتر بودن نه خيلي ها مثلا خانوم هاشون مانتو محجبة بودن فقط چادر نميذاشتن كه براي همين رد كردنشون اخه اينم شد دليل!!!! من و اون اقا وقتي صحبت ميكرديم تو نود و نه درصد موارد مثل هم فكر ميكرديم خب چرا بايد همچين موردي رو من از دست بدم فقط به خاطر اينكه سنم كم هست و كنكور بايد بدم؟ مامان بابام حتي تو مدل لباس پوشيدن من هم نظر ميدن با اينكه من خودم خود جوش مذهبيم :Nishkhand: يعني به زور اونها چادر سر نميكنم ولي مدام زير نظرم دارن كلا خسته شدم سر جريان خواستگار كه ديگه كلا قاطي كردم:Ghamgin: چندتا از دوستان خيلي خوب راهنمايي كردن مثل اقاي رضا دودانگه و باء و مترصد البته همه خوب راهنمايي كردن ولي اين دوستان حرف دلم رو زدن:ok:

چرا خواهرم ، دوستان درمورد خونواده هم گفتن ولي مستقيم نگفتن
الان با توضيحاتي كه داديد بهتر ميشه به شما پاسخ داد

چند قسمت از حرفهاي شما رو پررنگ كردم كه خيلي مهمه و درموردش توضيح ميدم

1 - هيچ چيزِ زشتي در اين نيست كه شما طالب جنس مخالف باشي ، ميل جنسي داشته باشي يا از چهرهء يه مرد خوشتون بياد. اتفاقاً خيلي هم با ارزشه
اوني كه زشته اينه كه يه زن ، جا و مكان و موقعيتش رو نشناسه و اين احساسات رو در جاي نادرست استفاده كنه ، وگرنه اصلش اصلاً بد نيست
از اينكه از كسي خوشتون بياد خجالت نكشيد

2 - نميخوام با ديد منفي نگاه كنم. ممكنه واقعاً "فقط خانوادشون كمي باز تر بودن". اما خواهرم همين اختلاف كم ، در عمل ميتونه مشكلات زيادي رو بوجود بياره
كاري به چادر و مانتو ندارم ، بحثم اختلاف نظر و فرهنگه. اينكه ميفرماييد
"آخه اينم شد دليل؟" بايد اول ببينيد دليل خانوادتون چي بوده

اگر دليل فقط اين بوده كه چون خانماشون مانتو ميپوشن جواب رد دادن ، حرف شما درسته ، دليل غيرمنظقي بوده

اما اگر دليل اين بوده كه اين اختلاف نه فقط يه اختلاف ظاهري ، بلكه اختلافي بوده كه از روي تفاوت عقيده و فرهنگ بوده ، اينجا حرف خانوادتون درسته

3 - آدما وقتي با هم حرف ميزنن معمولاً هم عقيده هستن. اما وقتي به عمل برسه اون وقته كه تفاوت ها آشكار ميشه. مطمئن باشيد حتي همون آقا كه ميگيد ، اگر باهاش وارد زندگي ميشديد ، متوجه ميشديد كه لااقل درمورد 20 تا 30 درصد چيزايي كه خيال ميكرديد مثل هم فكر ميكنيد اشتباه ميكرديد
براي شناخت طرف مقابل صحبت لازمه ، ولي كافي نيست

4 - هم نگراني خانواده و هم نظرات دوستاي اينجا ، به اين دليله كه براي شما ارزش قائل هستن. ببين خواهرم ، وقتي وارد زندگي شدي ، ديگه راه برگشت نداري. براي همين حتي اگر يه مشكل هم باشه ، همون يه مشكل ميتونه تا آخر عمر عذابت بده. براي همينه كه همه ازت ميخوان با احتياط جلو بري. هرچند ممكنه گاهي هم زياده روي كنن

5 - از ابراز لطفتون ممنونم خواهر. اگه حرفهام به نظر به دردبخور اومد ، شايد دليلش اين باشه كه من خودم خيلي سختي كشيدم و تجربيات زيادي دارم كه اگر بخوام تعريف كنم ، ميگن داره دروغ ميگه! داره فيلم سينمايي تعريف ميكنه! وگرنه خيلي تجريبيات خوب داشتم كه به نظرم به درد خيلي ها ميخوره. بگذريم.....

يه نكتهء مهم:
ازدواج و مسير ازدواج ، فقط روز عروسي نيست. همين كه شما داري به ازدواج فكر ميكني يعني ازدواج رو شروع كردي. پس تو همين مسير ، با همفكري ديگران ، با مطالعه و صد البته با توكل به خدا پيش بريد. انشاالله موفق ميشيد

رهرو آن نيست كه گه تند و گهي خسته رود
رهرو آن است كه
آهسته و پيوسته
رود

نهال;597662 نوشت:
هميشه هم اينجور نيست گاهي وقتها همون مادر شوهر بچه رو ميكوبونه تو سرت كلي تحقيرت ميكنه انگار خودت تنهايي بچه رو ساختي !!!!

ممکنه ولی خب باید تو انتخابش دقت کنه دیگه، اصولا خانواده هایی که فرهنگ بالایی دارن حالا هرچقدرم خوششون نیاد اینکار رو نمی کنن،فرهنگ بالام معنیش پولداری و تحصیل کرده و این چیزا نیستا،یعنی از اصالت و اخلاق بالایی برخوردارن

ولی کلا نباید از این مورد ترسید، از هرچیم بترسی بیشتر سرت میاد:khandeh!:

اقاي دودانگه اخه شما كه اينقد سر هر مساله منطقي جواب ميديد ( جدي عرض كردم نظراتتون عاليه ) چرا در مورد صيغه با من انقد بحث كرديد ؟:Nishkhand:

غزاله;597657 نوشت:
دلت پره ها نهال:Khandidan!: البته تو شخصا حق داري :khandeh!: ولي به نظرم اينجور مسايل قابل كنترل هستن نبايد ترس ازشون مانع ازدواج بشه اين همه راه پيشگيري !!!!!!!

حرف خانم "نهال" درسته. منظور فقط بارداري نيست. حرف اينه كه در ابتدا همه چيز قابل پيش بيني به نظر ميرسه اما در عمل اتفاقاتي ميفته كه فكرش رو هم نميكنيد

چند نمونه:

خونواده هايي كه بچه دار نميشن
ورشكستگي مالي براي آقا پيش مياد
يه بيماري خاص كه بي خبر مياد يقه آدم رو ميگيره
اختلالات جنسي كه ممكنه بعد از ازدواج پيش بياد
و...........

نه من نه خانم "نهال" نميخوايم شما رو بترسونيم. تاكيد ما اينه كه شما بايد اين مهارت رو هم ياد بگيريد كه خودتون رو براي اتفاقات غيرقابل پيشبيني هم آماده كنيد

Ṃᾄʀẓἷἔ;597668 نوشت:
ممکنه ولی خب باید تو انتخابش دقت کنه دیگه، اصولا خانواده هایی که فرهنگ بالایی دارن حالا هرچقدرم خوششون نیاد اینکار رو نمی کنن،فرهنگ بالام معنیش پولداری و تحصیل کرده و این چیزا نیستا،یعنی از اصالت و اخلاق بالایی برخوردارن

ولی کلا نباید از این مورد ترسید، از هرچیم بترسی بیشتر سرت میاد:khandeh!:

دقيقا حرفت رو تصديق ميكنم
ولي بارداري زود هنگام هنوز تو عرف ما جا نيوفتاده حتي خانواده با فرهنگ هاش هم جوري برخورد ميكنن انگار قتل كردي

[="Arial"][=arial]بسم رب الحیدر

سلام و ادب
خیلی خوشحالم که شما این تفکر رو دارید که باید زود ازدواج کرد کاش همه دخترا اینجوری باشن و البته پسرا شما بچه که نیستید هیچ اتفاقا خیلی بزرگ و روشن فکر هستید که میخواید هر چه زودتر دست به ازدواج بزنید
بعضی از پدر مادرای عزیز این مدلی هستن و میزان فهم رو با توجه به سن آدما می سنجن شما خودت رو ناراحت نکن و بهتون پیشنهاد میکنم زیاد تو مسائل دخالت نکنید اگر چه حرف و نظر شما درست و کاملا حق باشه
اگه پدر مادر بزرگوارتون آدمای منطقی باشند شما خیلی راحت میتونید متقاعدشون کنید باید از آثار و فواید زود ازدواج کردن و تشکیل خانواده و همینطور فرزندآوری و ... واسشون بگید
میتونید آدمای موفقی که زود ازدواج کردن رو براشون مثال بزنید و براشون انگیزه ایجاد کنید و یا مثلا دخترایی که اوایل همه خواستگاراشون رو رد کردن و الان در حال....هستند:khandeh!: (قصد جسارت نبود فقط مزاح بود!)
البته حاملگی زود هم مثل ازدواج زود خیلی عالیه!

اللهم عجل لولیک الفرج
یاعلی مدد

نهال;597669 نوشت:
اقاي دودانگه اخه شما كه اينقد سر هر مساله منطقي جواب ميديد ( جدي عرض كردم نظراتتون عاليه ) چرا در مورد صيغه با من انقد بحث كرديد ؟:Nishkhand:

سلام. شما لطف داريد
جاش توي اين تاپيك نيست فقط:
تا زماني كه يه گفتگو بدون تعصب ، با احترام ، آرام و در كمال آرامش و منطق نباشه ، نتيجهء خوبي نخواهد داشت (هر دو طرف رو عرض ميكنم)

نهال;597673 نوشت:
ولي بارداري زود هنگام هنوز تو عرف ما جا نيوفتاده حتي خانواده با فرهنگ هاش هم جوري برخورد ميكنن انگار قتل كردي

و هیچوقتم جا نمی افته

آره موافقم هرکس این اتفاق براش می افته یه جوری ازش حرف می زنن اصلا آدم می ترسه که ازدواج کنه که نکنه یبار زود حامله بشه:Nishkhand:

RezaDodangeh;597675 نوشت:
سلام. شما لطف داريد
جاش توي اين تاپيك نيست فقط:
تا زماني كه يه گفتگو بدون تعصب ، با احترام ، آرام و در كمال آرامش و منطق نباشه ، نتيجهء خوبي نخواهد داشت (هر دو طرف رو عرض ميكنم)

و البته نگاه جنسيتي هم حذف بشه هر دو طرف رو عرض كردم همچنين:ok:

Ṃᾄʀẓἷἔ;597677 نوشت:
و هیچوقتم جا نمی افته

آره موافقم هرکس این اتفاق براش می افته یه جوری ازش حرف می زنن اصلا آدم می ترسه که ازدواج کنه که نکنه یبار زود حامله بشه:Nishkhand:

دقيقا اون وقت ميگن چرا خانومها تو دوران عقد شرط و شروط براي رابطه ميذارن كه نتيجه اش هم اينه كه از لحاظ شرعي حرامه !!!!
اقاي يا امير المؤمنين بله براي اقايون خيلي خوبه زود بابا بشن ولي اين زن هست كه جداي از حرف و حديث ها مثل اينكه چه قدر هول بوده بايد كلي از لحاظ روح و جسم درگير اين مساله بشه

موضوع قفل شده است