جمع بندی چرا خدا برای بعضی آدمها زندگی ای تدارک دیده که از جهنم بدتره؟

تب‌های اولیه

79 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا خدا برای بعضی آدمها زندگی ای تدارک دیده که از جهنم بدتره؟

عنوانی که برای موضوعم انتخاب کردم اغراقه

من بابت همین زندگی که دارم ... خیلی از خدا ممنونم ... هزار بار شکرش

اما این به معنی راضی بودنم نیس ... اصلا و حتی سر سوزنی

سوالی که از کارشناس محترم دارم رو خلاصه میگم اول

اینکه میگن خدا مشکل توی زندگی همه به وجود میاره که عیاره طرفو بسنجه
مشکلات تو زندگی همه یکسان پراکنده شده
اندازه توان هر کی خدا بهش مشکل میده
هر کی حام بلا میدن بهش مقرب تره
ائمه خودشون همه زندگیاشون سخت بوده و اینا

همه ی این حرفا قبول

ولی واقعا چرا ؟
چه ارزشی داره برای خدا عبادت های تجارتی و از سر نیاز ؟
چرا مشکل میزاره سر راه بنده که یادش بیوفته خدایی هم هس .... این به یاد بودن که ارزشی نداره ... هر موقه مشکل نداشتو یاد خدا بود اون ارزشمنده

خلاصه کلام

خدا از خون به جیگر شدن بنده هاش ... دقیقا چه هدفیو دنبال میکنه ؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد مسلم

Miss Chadoriii;594611 نوشت:
سوالی که از کارشناس محترم دارم رو خلاصه میگم اول

اینکه میگن خدا مشکل توی زندگی همه به وجود میاره که عیاره طرفو بسنجه
مشکلات تو زندگی همه یکسان پراکنده شده
اندازه توان هر کی خدا بهش مشکل میده
هر کی حام بلا میدن بهش مقرب تره
ائمه خودشون همه زندگیاشون سخت بوده و اینا
همه ی این حرفا قبول
ولی واقعا چرا ؟
چه ارزشی داره برای خدا عبادت های تجارتی و از سر نیاز ؟
چرا مشکل میزاره سر راه بنده که یادش بیوفته خدایی هم هس .... این به یاد بودن که ارزشی نداره ... هر موقه مشکل نداشتو یاد خدا بود اون ارزشمنده
خلاصه کلام
خدا از خون به جیگر شدن بنده هاش ... دقیقا چه هدفیو دنبال میکنه ؟

با سلام و احترام و تشکر از سوال شما

برای پاسخ به سوال شما توجه به دو نکته ضروری هست:

نکته اول: این مطلبی که فرمودید کلیت ندارد، یعنی این طور نیست که هر مشکلی در زندگی انسان هست از ناحیه خدا و به این نیت باشه که ما رو به راه درست برگرداند، بلکه در اکثر موارد مشکلات ناشی از جهالت و سوء رفتار خود انسان ها است، مثلا کسانی که آینده نگر نبوده و تدبیر مالی ندارند، این امر منجر به ورشکستگی و خسارت آنها می شود، آیا این باید به پای خدا نوشته شود؟
کسانی که در تربیت فرزندشان دقت نمی کنند و او را در رفاه کامل بزرگ می کنند، طبیعتا این فرزند در جوانی پدر و مادر را اگر به عنوان مانع خواسته هایش تلقی کند، آنها را زیر پا خواهد گذاشت، آیا خداوند مقصر است؟
یا کسانی که در خورد و خوراک خویش رعایت نمی کنند، اهل تحرک و ورزش نیستند، اهل دخانیات هستند، مردمی که با استفاده بی مورد از وسایل نقلیه شخصی موجبات آلوده شدن بیش از حد هوای شهر می شوند و... خب طبیعتا این موارد موجب بروز بیماری های مختلف می شوند.
اگرچه همان طور که فرمودید در برخی مواقع نیز خداوند برای بازگشت بندگان محبوبش باید آنها را گرفتار نماید:

«وَ لَنُذِيقَنَّهُم مِّنَ الْعَذَابِ الْأَدْنىَ‏ دُونَ الْعَذَابِ الْأَكْبرَ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُون‏» (سجده-21)
به آنان از عذاب نزديك (عذاب اين دنيا) پيش از عذاب بزرگ (آخرت) مى‏چشانيم، شايد بازگردند.

و روشن است که این قاعده مربوط به زمانی است که بنده محبوب خداوند باشد، اما اگر اینقدر از خداوند دور شد که مغضوب خداوند شد، خداوند نیز نسبت به او چنین عامل بازدارندگی ای به کار نخواهد بست:
« فَذَرْني‏ وَ مَنْ يُكَذِّبُ بِهذَا الْحَديثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ» (قلم-44)
مرا با آنها كه اين سخن را تكذيب مى‏كنند واگذار! ما آنان را از آنجا كه نمى‏دانند به تدريج به سوى عذاب پيش مى‏ بريم‏.

پس این قاعده کلیت نداشته و تنها در برخی موارد صدق می کند، نه اینکه هر مشکلی گریبان انسان را گرفت بدون دقت در اعمالی که مستقیما ممکن است در بروز آن نقش داشته باشند، خداوند را عامل آن بدانیم.

نکته دوم:
این فرمایش شما درست است که ارزشمندتر، این هست که انسان بدون چشم داشت، خداوند را پرستش کند، و صرفا به دنبال رضایت الهی باشد، همان طور که خداوند در ماجرای خوابیدن علی(ع) در بستر پیامبر(ص) در شأن امیرالمومنین(ع) می فرماید: (مجمع البیان، طبرسی، ج2، ص207)

«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ»(بقره-207)
بعضى از مردم جان خود را به خاطر خشنودى خدا مى‏فروشند.

اما این بدین معنا نیست که اگر کسی به امید رفع مشکلات، یا منافع دنیوی و اخروی در خانه خدا رفت ارزشی ندارد، بلکه مرتبه و ارزش آن پایین تر هست، همانطور که امام علی(ع) می فرمایند:

«إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَار»(نهج البلاغه، حکمت شماره 237)
به درستی که دسته ای از مردم خداوند را از روی رغبت میپرستند، این عبادت تجار است، و دسته ای خداوند را از روی ترس پرستش می کنند، پس این عبادت بردگان است، و دسته ای خدا را از روی شکر و سپاس می پرستند، این عبادت آزادگان است.

پس همه این مراتب، عبادت خداوند محسوب شده و ارزش دارند، اما مرتبه و ارزش هر کدام فرق می کند، خود قرآن کریم برای دعوت به تقوا گاهی همین وعده های دنیوی را به کار برده است:

« وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض‏» (اعراف-96)
و اگر اهل شهرها و آباديها، ايمان مى‏آوردند و تقوا پيشه مى‏كردند، بركات آسمان و زمين را بر آنها مى‏گشوديم.

« وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يجَعَل لَّهُ مخَرَجًا * وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يحَتَسِب‏» (طلاق-2و3)
هر كس تقواى الهى پيشه كند، خداوند راه نجاتى براى او فراهم مى‏كند* و او را از جايى كه گمان ندارد روزى مى‏ دهد.

در پایان برای تبیین بیشتر باید عرض کنم طبق قاعده اهم و مهم، وقتی بنده ای محبوب خداوند باشد، و خداوند خیر او را در پیمودن مسیر حق و صراط مستقیم می داند، اگر آن بنده با تفکر و تعقل نیامد در این مسیر، طبق قاعده مذکور، اهم بودن پیمودن این مسیر، بر اینکه با مرتبه پایین تری از عبادت آن را بپیماید برتری دارد، یا به عبارت دیگر پیمودن با مرتبه عبادت عبید، یا عبادت تجار برتر از این است که اصلا در مسیر سقوط گام بردارد و گرفتار شقاوتی پشیمان کننده شود، این امر مانند تنبیه کودک توسط پدر و مادر است، چون هدف در ذهن والدین برای کودکشان خیلی اهمیت دارد، لذا نسبت به کودکی که او را دوست دارند به هر طریقی می خواهند او را به این هدف و غایت برسانند، اگر با محبت نشد، با تنبیه؛ اما روشن است در مورد بچه همسایه چنین دلسوزی را نداشته و تنبیهی نیز نسبت به او نخواهند داشت.

موفق باشید

Miss Chadoriii;594611 نوشت:
عنوانی که برای موضوعم انتخاب کردم اغراقه

من بابت همین زندگی که دارم ... خیلی از خدا ممنونم ... هزار بار شکرش

اما این به معنی راضی بودنم نیس ... اصلا و حتی سر سوزنی

سوالی که از کارشناس محترم دارم رو خلاصه میگم اول

اینکه میگن خدا مشکل توی زندگی همه به وجود میاره که عیاره طرفو بسنجه
مشکلات تو زندگی همه یکسان پراکنده شده
اندازه توان هر کی خدا بهش مشکل میده
هر کی حام بلا میدن بهش مقرب تره
ائمه خودشون همه زندگیاشون سخت بوده و اینا

همه ی این حرفا قبول

ولی واقعا چرا ؟
چه ارزشی داره برای خدا عبادت های تجارتی و از سر نیاز ؟
چرا مشکل میزاره سر راه بنده که یادش بیوفته خدایی هم هس .... این به یاد بودن که ارزشی نداره ... هر موقه مشکل نداشتو یاد خدا بود اون ارزشمنده

خلاصه کلام

خدا از خون به جیگر شدن بنده هاش ... دقیقا چه هدفیو دنبال میکنه ؟

سلام خانوم چادری ...

خانوم چادری از اینکه فهمیدم در زندگیت مشگل سختی داری واقعا ناراحت شدم ... واقعا از صمیم قلب آرزو میکنم تا زودتر مشگلت حل بشه ... بعضی از مشگلها واقعا غیر قابل تحمل هستند ...
یه لحظه بیا با هم فکر کنیم ...
خدا این همه مشگل به آدمها داده ... آیا راه حلش رو هم به آدمها گفته ... مثلا گفته راه حلش این هستش که فلان جور یا بهمان جور فکر کنین ...

من اون زمانهایی که اعتقاداتم خیلی قویتر بود ... یادم هست دندون درد شدیدی داشتم ... و دندانپزشکی هم تعطیل بود ... چند روز پشت سره هم تعطیلی بود و با هیچ دارویی درد دندونم ساکت نمیشد ... تا اینه با یه ذکری از امام صادق روبرو شدم ... گفتم بزار بخونم تا درد دندونم ساکت بشه ... باور کن دفعه 10 یا یازدهم بود که درد دندونم کاملا آرووم شد ...

چند روز خوب بودم و بعد رفتم دندون پزشکی و دندون پزشکی دندونم رو درست کرد و آخر سر دقیقا نفهمیدم که تاثیر اون دعاها بود یا اینکه ژلوفن ها تاثیر گذاشتن ...

اما ...
بعد از این ماجرا نشستم و با خودم فکر کرئم .... با خودم گفتم میخوای هر وقت دردر سراقت میاد ... مشگلی باهاش برخورد میکنی ... شروع کنی به دعا کردن ؟؟؟ یادم هست که یه زمانهایی اینقدر مشگلات بهم هجوم میاوردن که این نذر تموم نشده بود باید 10 تا نذر دیگه میکردم ... و سوالهایی که مثله پتک تو سرم میخوردن ... اینکه چرا امام صادق راه حل منطقی رو به آدمها یاد ندادند ... چرا ساختار دندون رو برای مسلمان ها نشکافتند ... چرا با تریاک درد دندون رو ساکت نمیکردند و بعد با ابزارهایی سعی در کشیدن دندون نمیکردند و به جاش یه ذکر رو گفتند و ...

شاید اگر امام صادق راه حل منطقی بر طرف کردن دندون درد رو میگفتند ... (... ) ولش کن

و اما یه صحبت ...
راهی که دین و مذهب برات تعریف میکنه نهایتش ... چند تا ذکر و نماز و حدیث و توکل هست ...

ولی مسیر علم ..... مسیری هست که هر روز بزرگتر و بزگتر میشی در درونش ... نمیدونم میخوای با چه ابزاری به جنگ با مشگلاتت بری ...

ولی ابزار جنگیت رو محک برن ... به روزشون کن ... چون روز به روز با مشگلات سخت تری طرف میشی ...

حتی اگر با دعا مشگلاتت رو حل کنی ... بچه میمونی و بزرگ نمیشی ...

ولی مسیر علم متفاوت هست ... روز به روز بزرگتر میشی و متفاوت تر ... و به جایی میرسی که مدیریتت رویه زندگی بیشتر میشه ...

منم مشگل دارم ... ولی فهمیدم که حل نمیشن ...

و همین فهمیدن و درک کردن ... و اینکه باید باهاش بسازم و کنار بیام ... منو بزرگ کرده ...

الهه خشم;595838 نوشت:
ولی ابزار جنگیت رو محک برن ... به روزشون کن ... چون روز به روز با مشگلات سخت تری طرف میشی ...

حتی اگر با دعا مشگلاتت رو حل کنی ... بچه میمونی و بزرگ نمیشی ...

ولی مسیر علم متفاوت هست ... روز به روز بزرگتر میشی و متفاوت تر ... و به جایی میرسی که مدیریتت رویه زندگی بیشتر میشه ...



با سلام
من منکر نقش علم در زندگی انسان ها نیستم، ائمه(ع) هم نبودند و سفارش های علمی هم زیاد دارند، جابربن حیان و ابن سینا و خواجه طوسی و... هم شاگرد مکتب اسلام بودند.
اما اتکا کامل و یک طرفه به علم به نظرتون ریسک نیست؟ چون کم نبودند تا حالا فرضیه های علمی که جای خودشون رو به فرضیه های جدید دادند و برای همیشه فراموش شدند.

مسلم;595843 نوشت:

با سلام
من منکر نقش علم در زندگی انسان ها نیستم، ائمه(ع) هم نبودند و سفارش های علمی هم زیاد دارند، جابربن حیان و ابن سینا و خواجه طوسی و... هم شاگرد مکتب اسلام بودند.
اما اتکا کامل و یک طرفه به علم به نظرتون ریسک نیست؟ چون کم نبودند تا حالا فرضیه های علمی که جای خودشون رو به فرضیه های جدید دادند و برای همیشه فراموش شدند.

به نظرتون به جز راه علم و دانش راه دیگه ای وجود داره ؟؟؟

الهه خشم;595844 نوشت:
به نظرتون به جز راه علم و دانش راه دیگه ای وجود داره ؟؟؟

بله، راه علم و دین

Miss Chadoriii;594611 نوشت:
ولی واقعا چرا ؟
چه ارزشی داره برای خدا عبادت های تجارتی و از سر نیاز ؟
چرا مشکل میزاره سر راه بنده که یادش بیوفته خدایی هم هس .... این به یاد بودن که ارزشی نداره ... هر موقه مشکل نداشتو یاد خدا بود اون ارزشمنده

با عرض سلام

تمامی دردهایی که یک انسان میکشد صرفا به خاطر دوری از خداست .

انسان جزئی از خداست . اگه دور بشه مطمئنا در منجلاب میوفته !

پس این انسان هست که خودش رو در منجلاب میندازه و نه خداوند متعال .

مسلم;595847 نوشت:
بله، راه علم و دین

اگر علم ثابت کنه که یه هواپیما از یک قاره بلند میشه و در یک قاره دیگه میشینه .... اگر میلیونها آیت الله عظمی و آیت الله و حجت الاسلام بشینن و توکل و توسل کنن که هواپیما پا نشه ... هواپیما راس ساعت پامیشه و راس ساعت میشینه ... چون میلیونها قانون فیزیک دست به دست هم میدن و این مساله رو موجب میشن ...

کاری که علم ثابت کنه انجام میشه ... 100 درصد انجام میشه و نیازی به دین براش نیست .

الهه خشم;595850 نوشت:
اگر علم ثابت کنه که یه هواپیما از یک قاره بلند میشه و در یک قاره دیگه میشینه .... اگر میلیونها آیت الله عظمی و آیت الله و حجت الاسلام بشینن و توکل و توسل کنن که هواپیما پا نشه ... هواپیما راس ساعت پامیشه و راس ساعت میشینه ... چون میلیونها قانون فیزیک دست به دست هم میدن و این مساله رو موجب میشن ...

کاری که علم ثابت کنه انجام میشه ... 100 درصد انجام میشه و نیازی به دین براش نیست .



شما ابتدا باید در این مورد بنشینید و فکر کنید که توقع شما از دین چی هست؟ دین مامور هست آنچه که دست نیافتنی هست رو برای بشر بیاره، نه آنچه که انسان خودش وظیفه داره با تلاش بهش برسه اگر چه در این زمینه هم نقش محرک و مشوق رو ایفا میکنه، بله اگر از دین توقع دارید که مستقیما براتون موشک هوا کنه و مسائل پزشکی، مکانیک، فیزیک، شیمی، هندسه و ریاضیات و... رو تبیین کنه توقع شما مشکل داره، نه دین.

نگاه شما خیلی دنیاگرایانه است خانم الهه خشم، بهترین متخصص و جراح چشم هم که باشید علمتون تا دم مردن به درد میخوره، برای همین 70، 80 سال دنیا، چون اون ور که مدتش هم خیلی طولانی تر از این ور هست، بیماری ای وجود نداره که نیاز به درمان و جراحی باشه، اون ور یا اصلا دردی نیست، یا دردهاش لا علاجه! پس خیلی در بند علوم دنیوی نباشید، اون علومی ارزش بیشتری داره که مدت زمان فایده اش برای بشر بیشتر باشه.

پاسختان را می شنوم اما از اونجایی که این بحث ربطی به موضوع تاپیک نداره، این آخرین پاسخ بنده بود،

اگر در این مورد ابهامی دارید می تونید یک تاپیک جدید ایجاد کنید.

مسلم;595853 نوشت:

شما ابتدا باید در این مورد بنشینید و فکر کنید که توقع شما از دین چی هست؟ دین مامور هست آنچه که دست نیافتنی هست رو برای بشر بیاره، نه آنچه که انسان خودش وظیفه داره با تلاش بهش برسه اگر چه در این زمینه هم نقش محرک و مشوق رو ایفا میکنه، بله اگر از دین توقع دارید که مستقیما براتون موشک هوا کنه و مسائل پزشکی، مکانیک، فیزیک، شیمی، هندسه و ریاضیات و... رو تبیین کنه توقع شما مشکل داره، نه دین.

ضمنا همین هواپیما و قطاری رو که می گید هزاران مهندس نشستن و طراحیش کردن تا حرکت کنه، یک مرتاض، دقت کنید یه پیرمرد لاغر مرتاض با چشمش نگه می داره.

نگاه شما خیلی دنیاگرایانه است خانم الهه خشم، بهترین متخصص و جراح چشم هم که باشید علمتون تا دم مردن به درد میخوره، برای همین 70، 80 سال دنیا، چون اون ور که مدتش هم خیلی طولانی تر از این ور هست، بیماری ای وجود نداره که نیاز به درمان و جراحی باشه، اون ور یا اصلا دردی نیست، یا دردهاش لا علاجه! پس خیلی در بند علوم دنیوی نباشید، اون علومی ارزش بیشتری داره که مدت زمان فایده اش برای بشر بیشتر باشه.

پاسختان را می شنوم اما از اونجایی که این بحث ربطی به موضوع تاپیک نداره، این آخرین پاسخ بنده بود،

اگر در این مورد ابهامی دارید می تونید یک تاپیک جدید ایجاد کنید.

منم به نظرتون احترام میگذارم و برای اینکه موضوع تاپیک عوض نشه ... اجازه میدم تا خانوم چادری که شروع کننده تاپیک بودند بیان و نظرشون رو عنوان کنن و از همون منظر ادامه بدیم ...

ممنون از راهنمائیتون ...

Miss Chadoriii;594611 نوشت:

خدا از خون به جیگر شدن بنده هاش ... دقیقا چه هدفیو دنبال میکنه ؟


سلام
خب می خواد عیار ها را بسنجه .
میخواد وقتی وارد آخرت شدی جایگاه خودتو از همون ابتدا معلوم کنی .بقول دکتر بهشتی آنجا را به بها دهند نه به بهانه .
ممکنه بگی خب چرا بدون اینکه در امتحانات سخت قرارت بده این کار را نمی کنه ؟ تو میتونی بگی چطور میشه ؟ هم راحت باشی و هیچ عذاب نکشی و درد و غمی را احساس نکنی و .... آنوقت بهترین مکان در بهشت را هم به تو بدهند ؟
به نظر من بی انصافی است . چون : تو کز محنت دیگران بی غمی / نشاید که نامت نهند آدمی .
از محنت دیگران غم داشتن یا باصطلاح شریک غصه ی دیگران بودن با خوش بودن و هیچ غم و غصه نداشتن ، منافات ندارد ؟
امام علی میفرمایند : الدنیا سجن المؤمن و جنت الکافر . دنیا برای مؤمن مانند جهنم است و برای کافران مانند بهشت است . این چه معنی دارد ؟ ممکنه به خود اجازه بدیم و بر سخن امام انتقاد کنیم که چرا باید اینگونه باشد ؟
تازه خود خداوند هم میفرمایند ما انسان را در مشقت آفریدیم .
یک سئوال : هدف از آفرینش انسان چیست ؟ عبادت محض خداست یا زندگی انسانهاست ؟ یعنی اگر همیشه در عذاب باشیم حق داریم به خدا برای این وضعیت شکوه کنیم ؟
چه تفاوت دارد تو در عذاب کامل باشی یا در عیش کامل ؟ پس حقی بر ما نیست تا بگوئیم خدایا برای ما آسایش فراهم نما تا با خیال راحت عبادتت کنیم . وظیفه اینست که بندگی کنی چه در رفاه و چه در عذاب . و آنچه از ما میخواهد شکر گزاری است .
چه بدهد و چه بگیرد . همه از آن خودش است . ما حقی نداریم که گلایه کنیم . این تن و جسمی که برای عذابش می نالیم مال ما نیست . اگر درد کشید بنالد که چرا چنین شده . انا لله و انا الیه راجعون .
حق نداریم بگوییم چرا فلانی راحت تر از ماست . این کفر است . چون به عدالت خدا شک کرده ای و معترض رفتار او شده ای .البته در بعد اعتراض به عواملی که حقوق انسانها را پایمال نموده اند قضیه فرق دارد مخلوط نکنید .
فقط و فقط آنچه بر گردن توست انجام بده . ( بپا داشتن قیام علیه ظالم و اخذ حق مظلوم هم یکی از چیزهایی است که بر گردن ماست ) توقع هیچ پاداشی را نداشته باش . اگر بر عدل الهی صحه گذاشتی ( که یکی از وظایفت در ماجرای هدف از آفرینش همین اعتقاد به عدل اوست ) پس بر آنچه به تو می دهد و از تو می گیرد مانند عبدی خاضع و مطیع سپاسش گوی .
بنده ی مخلص همیشه بر این موضوع « امید و رجاء از سوی صاحبش » در دل شادمان است . چون می داند در مسیر عبودیت خالص اگر به او بدهد لطف است و اگر بگیرد هم لطف است .
حتی اگر ستاندن نعمتش به جرم گناه و خطایت باشد بدان که لطف او شامل حالت شده . که در آن وقت حکایت دوستی و مقاربت است که اگر نداشت بر تو میلی هرگز ظرفت را نمی شکست .
و این با هنگامی که تو را وامیگذارد ( الله اکبر ) تفاوت دارد . و شاید هم در ایام واگذاری از دنیا تو را بسیار رسد . و خرسند و شاد و شنگول باشی . و به هرآمال و آرزویی هم دست یابی . آنوقت یادت نرود سخن مولا را که در بالا گفتم . نکند از دسته ای باشی که دنیا برایش بهشت است .

الهه خشم;595844 نوشت:
به نظرتون به جز راه علم و دانش راه دیگه ای وجود داره ؟؟؟

سلام
اگر علم را چیزی بدانی که بعنوان لطف خداوند بر بشریت است و جاهلانه و مغرورانه نگوییم پاداش زحمت انسان است و ربطی به صاحب او ندارد ( ما غرک بربک الکریم ) آنوقت به یقین به چیزی فراتر از علوم تجربی هم یقین خواهی داشت .
چیزی که علم بشر را هم اراده او می داند .
چیزی که این علم با تمام پیچیدگی هایش را تنها ذره المثقالی از دانش خداوند می داند .
پس باید چیزی باشد که در وجود انسانها پنهان است تا در زمانی که ناتوانی علم خویش را شناخت از آن برای نجات استفاده کند .
راستی اگر زمانی رسید که بشر با همین علمی که به نظرش سعادت است در معرض نابودی قرار گرفت چه باید بکند ؟
جنایاتی که در هیروشیما اتفاق افتاد به رُخ کشیدن افتخارات علمی از نوع هسته ای بود اما نتیجه آن سعادت بود یا نکبت ؟

مرید الحسین (ع);595864 نوشت:

ممکنه بگی خب چرا بدون اینکه در امتحانات سخت قرارت بده این کار را نمی کنه ؟ تو میتونی بگی چطور میشه ؟ هم راحت باشی و هیچ عذاب نکشی و درد و غمی را احساس نکنی و .... آنوقت بهترین مکان در بهشت را هم به تو بدهند ؟

من به مرحله ای از درد رسیدم که علنی میگم بهشت نمیخوام

واقعا نمیخوام

احتمالا الان تمام متدین سفت و سخت سایت بهم خرده میگیرن که این دیگه چه ایمانیه و ...

ولی عزیزان

من خاک پای همه ی شما

بهشت مال شما

من دیگه خسته شدم

Sad

الهه خشم;595838 نوشت:

ولی مسیر علم ..... مسیری هست که هر روز بزرگتر و بزگتر میشی در درونش ... نمیدونم میخوای با چه ابزاری به جنگ با مشگلاتت بری ...

ولی ابزار جنگیت رو محک برن ... به روزشون کن ... چون روز به روز با مشگلات سخت تری طرف میشی ...

حتی اگر با دعا مشگلاتت رو حل کنی ... بچه میمونی و بزرگ نمیشی ...

ولی مسیر علم متفاوت هست ... روز به روز بزرگتر میشی و متفاوت تر ... و به جایی میرسی که مدیریتت رویه زندگی بیشتر میشه ...

منم مشگل دارم ... ولی فهمیدم که حل نمیشن ...

و همین فهمیدن و درک کردن ... و اینکه باید باهاش بسازم و کنار بیام ... منو بزرگ کرده ...

بعضی مشکلا هست

که با علم حل نمیشه

فقط معجزه میخواد

Sad

مسلم;595821 نوشت:

نکته اول: این مطلبی که فرمودید کلیت ندارد، یعنی این طور نیست که هر مشکلی در زندگی انسان هست از ناحیه خدا و به این نیت باشه که ما رو به راه درست برگرداند، بلکه در اکثر موارد مشکلات ناشی از جهالت و سوء رفتار خود انسان ها است،


در مورد مشکل من
این صدق نمیکنه

فقط همینو بگم که کنار آتیشی ایستادم که دیگری روشن کرده ... و من مجبور به ایستادنم ...و هر روز دود این آتیش توی چشم و حلق من میره و آرامشی برام نمونده


نقل قول:
اگرچه همان طور که فرمودید در برخی مواقع نیز خداوند برای بازگشت بندگان محبوبش باید آنها را گرفتار نماید:


من محبوب خدا نیستم
توی تاپیک دیگه ای هم گفتم

تمام دعاها نمازا قرآن خوندنای من تبدیل شده به مرثیه و شکایت...دیگه نماز عاشقانه خیلی وقته نخوندم ... شدم پر از گلایه و شکایت


نقل قول:
هر کس برای منافع دنیوی و اخروی در خانه خدا رفت ارزشی ندارد، بلکه مرتبه و ارزش آن پایین تر هست،پس همه این مراتب، عبادت خداوند محسوب شده و ارزش دارند، اما مرتبه و ارزش هر کدام فرق می کند

فک کنم من خیلی بنده ی افتضاحیم
چون هرگز از دعاهام قصدم عبادت نبوده
و فقط و فقط حل شدن مشکلم بوده

نمیخوام خودمو خوب نشون بدم الکی ... چرا دروغ بگم قصدم عبادت بوده وقتی که در اصل واقعیت اینطور نبوده؟


نقل قول:
در پایان برای تبیین بیشتر باید عرض کنم طبق قاعده اهم و مهم، وقتی بنده ای محبوب خداوند باشد، و خداوند خیر او را در پیمودن مسیر حق و صراط مستقیم می داند، اگر آن بنده با تفکر و تعقل نیامد در این مسیر، طبق قاعده مذکور، اهم بودن پیمودن این مسیر، بر اینکه با مرتبه پایین تری از عبادت آن را بپیماید برتری دارد، یا به عبارت دیگر پیمودن با مرتبه عبادت عبید، یا عبادت تجار برتر از این است که اصلا در مسیر سقوط گام بردارد و گرفتار شقاوتی پشیمان کننده شود، این امر مانند تنبیه کودک توسط پدر و مادر است، چون هدف در ذهن والدین برای کودکشان خیلی اهمیت دارد، لذا نسبت به کودکی که او را دوست دارند به هر طریقی می خواهند او را به این هدف و غایت برسانند، اگر با محبت نشد، با تنبیه؛ اما روشن است در مورد بچه همسایه چنین دلسوزی را نداشته و تنبیهی نیز نسبت به او نخواهند داشت.

موفق باشید


نمیدونم

نمیتونم خودمو قانع کنم که این عذابا واسه اینه که خدا میخواد من مسیر بندگی درستو برم

من میخوام خودم این مسیرو بدون هیچ اهرم فشاری برم... با خواسته خودم ... نه چون چاره دیگه ای ندارم Sad

ممنونم از وقتی که برای من گذاشتید

Miss Chadoriii;595895 نوشت:
در مورد مشکل من
این صدق نمیکنه

فقط همینو بگم که کنار آتیشی ایستادم که دیگری روشن کرده ... و من مجبور به ایستادنم ...و هر روز دود این آتیش توی چشم و حلق من میره و آرامشی برام نمونده


سلام خواهر گرامی

از این مساله بسیار متاسف شدم. ان شاءلله اگر مشکلتون قابل حله خداوند به بزرگی و کرمش حلش کند و اگر هم نیست به شما صبر و استقامتی بدهد که بتوانید با مشکلتون کنار بیایید.

قصدم این نیست که پند و موعظه کنم فقط میخوام کمی تسلایتان بدهم

انسان اگر به این باور داشته باشد که در دنیا همه چیز موقتی است و او مستحق هر آنچیزی نیست که به آن مبتلا میشود و خداوند را هم مهربانتر از آن ببیند که از مشکلاتش راضی و خرسند باشد هیچگاه به خاطر رنج و ناراحتیهای دنیوی خودش رو عذاب نمیده و اگر هم این مشکلات آنقدر بزرگند که چیزی جز درد و اندوه برایش نداشته باشد، با جان و دل پذیرای این دردها میشود. اینجا دیگر مشکل را مشکل نمیداند بلکه کلیدی میداند برای درهای بسته شده ای که در پیش رو دارد.

همیشه به یاد داشته باشید که ایمان یعنی صبر. این صبر هم برای هر کسی متفاوت هست.یکی باید در برابر معاصی صبر کند دیگری در برابر مشکلات... و یقین داشته باشید که صبر در برابر معاصی خیلی سختتر از صبر در برابر مشکلات است. پس جای شکرش هست که به آن مبتلا نشده اید...

Miss Chadoriii;595895 نوشت:
من محبوب خدا نیستم
توی تاپیک دیگه ای هم گفتم

بندگان خدا در نزد او هیچ فرقی با هم ندارند. محبوب هم فقط کسی میشود که به قضای الهی راضی باشد. تا انسان از خداوند راضی نشود خدا از او راضی نمیشود. شوخی نیست این همان مقامی است که اباعبدالله الحسین علیه السلام به آن مقام رسیده اند این را فراموش نکنید.

Miss Chadoriii;595895 نوشت:
تمام دعاها نمازا قرآن خوندنای من تبدیل شده به مرثیه و شکایت...دیگه نماز عاشقانه خیلی وقته نخوندم ... شدم پر از گلایه و شکایت

چی بهتر از این؟ اگر انسان شکایتش را به درگاه پروردگارش نبرد پیش چه کسی ببرد؟

نماز عاشقانه را خداوند از همه نخواسته. این اشتباهه که فکر کنیم همه ما میتوانیم عبادتی کنیم که عرفای بزرگ دارند. خداوند از هر کسی به اندازه خودش خواسته نه بیشتر. همینکه شما ایمان دارید و سر وقت به نماز میایستید همین انجام وظیفه است .....

Miss Chadoriii;595895 نوشت:
فک کنم من خیلی بنده ی افتضاحیم
چون هرگز از دعاهام قصدم عبادت نبوده
و فقط و فقط حل شدن مشکلم بوده

نمیخوام خودمو خوب نشون بدم الکی ... چرا دروغ بگم قصدم عبادت بوده وقتی که در اصل واقعیت اینطور نبوده؟

عبادت یعنی همین. همین که شما از درگاه او ناامید نشدید و شکایتهاتونو به خودش میگید یعنی پرستش خدا به شرط اینکه از مسیر حق خارج نشوید ...

بنابراین همیشه بگویید خدایا هرآنچه که خیر و صلاحم هست پیش بیاور. برای خداوند تکلیف تعیین نکنید. چون آدما فقط ظاهر قضایا رو میبینند و هیچ وقت صلاح کار خودشونو نمیدونند.

Miss Chadoriii;595895 نوشت:
نمیدونم

نمیتونم خودمو قانع کنم که این عذابا واسه اینه که خدا میخواد من مسیر بندگی درستو برم

من میخوام خودم این مسیرو بدون هیچ اهرم فشاری برم... با خواسته خودم ... نه چون چاره دیگه ای ندارم Sad

گاهی خداوند مشکلاتی رو سر راه بنده اش قرار میده تا او باهاش حرف بزنه ازش بخواد دعا کنه. دعا کردن بنده نزد خدا آنقدر باارزش است که میفرماید حتی نمک غذاتون را هم از من بخواهید؛ مشکلات دیگر که جای خودش رو داره

امیدوارم که این احساس شما به یقیین داشتن به رحمت الهی مبدل شود

Miss Chadoriii;594611 نوشت:
ولی واقعا چرا ؟
چه ارزشی داره برای خدا عبادت های تجارتی و از سر نیاز ؟
چرا مشکل میزاره سر راه بنده که یادش بیوفته خدایی هم هس .... این به یاد بودن که ارزشی نداره ... هر موقه مشکل نداشتو یاد خدا بود اون ارزشمنده

خلاصه کلام

خدا از خون به جیگر شدن بنده هاش ... دقیقا چه هدفیو دنبال میکنه ؟


سلام
اینکه انسان از سر نیاز و موقع سختی ها و مصاعب به یاد خدا بیفتد ارزش والاتری دارد.
اگر انسان همیشه در ناز و نعمت زندگی کند ارزش های معنوی رو خوب درک نمیکند .برای تعالی روح و معنویت وجود سختی ها و مشکلات لازم هست.
همه هم میدانیم خداوند از عبادات و اینکه سختی هایی که میکشیم هیچ سودی نمیبرد و اینها همه به خاطر تعالی ماست
و اینکه انسان موقع سختی به یاد خدا افتد ارزشمند تر هست.و دنیای همیشه سرای راحتی نیست و فلسفه زندگی در دنیا همین هست
.همان طور که اگر همیشه در روشنایی و نور زندگی میکردیم هرگز ارزش و قدر نور رو نمیفهمیدیم ولی زمانی که مدتی در تاریکی دنبال چیزی بگردیم و به سختیزندگی کنیم اونوقت هست که ارزش نور برای ما بیشتر قابل درک میشود دانستن ارزش نور در ذهن ما ماندگار تر میشود
.خدا همه بندگانش رو دوست دارد و هرچقدر انسان گنه کار باشد باز هم خدا بندگانش رو دوست دارد و خدا مایل هست بندگان با اختیار خود بسوی خدا بازگردند.
هیچ بنده گنکاری اگر انقدر گنهکار که گناهانش به اسمان برسد مجاز به نومیدی از رحمت خدا نیست.
تنها کسی که از رحمت خدا برای همیشه محروم هست فردی هست که از رحمت خدا نا امید شده.
خدا نکنه

سلام خانوم چادری ...

خوب چرا مشگلت رو نمیگی با هم روش فکر کنیم ... شاید یه راه خوب پیدا شد ... آدمها وقتی غرق مشگلاتشون میشن نمیتونن مساله رو تجزیه و تحلیل کنن ... ولی وقتی چند نفر میشن ... سایه دیگران رو کنارشون میبینن ... میتونن با دیگران همفکری کنن ... خوب مشگلشون بهتر حل میشه ...
میدونم برخی از مشگلات حل نشدنی هستند .. ولی خوب اینجوری هم نمیشه که بیای و دل ما رو خون کنی و نگی مشگلت چی هست ... خوب من الان دارم دق میکنم ...

کسی اینجا کسی رو نمیشناسه ... من الان چندین ساله که اینجام ... هیچ کس هم هیچی از من نمیدونه ... حرفایی رو اینجا نوشتم که به برادرمم نمیگم ... خیلی ها هم ازش خبر دارن ... ولی کی میدونه من کیم ... حداقلش آرووم تر شدم ... حداقلش خودم رو خالی کردم ...

شاید ما خیلی از مشگلاتی که داریم به خاطره همین خجالت کشیدناست ...

حس میکنم مشگلت حرمت نفس باشه ... برای دیگران خیلی خیلی ارزش قائل میشی ... مشگلات دیگران رو مشگل خودت میدونی ... حداقلش یه چیزی از مشگلت بگو ...

من منتظرم ....

[="Times New Roman"][="Black"]

Miss Chadoriii;595892 نوشت:
من به مرحله ای از درد رسیدم که علنی میگم بهشت نمیخوام

واقعا نمیخوام

احتمالا الان تمام متدین سفت و سخت سایت بهم خرده میگیرن که این دیگه چه ایمانیه و ...

ولی عزیزان

من خاک پای همه ی شما

بهشت مال شما

من دیگه خسته شدم

:(

پستهای شما رو خوندم ، واقعا متاسفم..
.
کاملا شما رو درک میکنم..
.
منم چنین حالتی رو تجربه کردم..
.
یاد یه دیالوگ توی یه فیلم خیلی قشنگ میفتم " با شما باید مثل سیاست انگلیسی ها رفتار کرد ، باید اونقدر گشنگی بهتون داد ، که وقتی یه تیکه آشغال گوشت جلوتون می اندازن مدتها دم تکون بدین"
.
میگم خدایا اصلا چرا ما باید اینجوری باشیم؟ چرا باید مرتب خودمونو با بدبخت بیچاره ها مقایسه کنیم و بگیم خدایا شکرت که پاهام سر جاشه..
.
هیچوقت دوست نداشتم توی زندگیم سر خودم کلاه بزارم ، و حق و حقیقت رو زیر پا بزارم..حتی اگر به ضررم باشه..آموخته ام چشم پوشی از حقیقت ، آن را تغییر نمی دهد..
.
خوب منم خیلی سختی ها کشیدم که واقعا حقم نبوده ، ولی وقتی زندگیمو مرور میکنم..
.
حساب کتاب میکنم..
.
مثلا میگم خیلی خوب ، اشتباهاتی که خودم کردم ، با بلاهایی که مثلا خدا سرم آورده مقایسه میکنم ، میگم خوب این به اون در ، می بینم به اندازه 70 سال به خدا بدهکارم..
.
یکی از مسخره ترین چیزهایی که توی این شرایط آدم می شنوه اینه که توکل کن ، ایمان داشته باش..واقعا توی اون شرایط دردناک و ویران کننده ایمان از کجام بیارم..؟؟
.
توکل ، توسل ، دعا ، نماز ، روزه ، فوق العاده هستن ، عالی هستن..
.
.
[SPOILER]
وقتی یه نفر بهت میگه : نگران نباش ، خدا بزرگه ، درست میشه..
.
یعنی هیچ راه حلی به ذهنش نرسیده ، به صورت غیر مستقیم داره بهت میگه دهنت سرویسه بدبخت..:shad::shad:
[/SPOILER]
ولی وقتی آدم توی همچین شرایطی قرار می گیره ، تجربه ی من بهم میگه به جز ثوابش به هیچ دردی نمی خورن ، چون راه حل مشکلت نیستن..
.
خودت باید دست به کار بشی تا مشکلت حل بشه..
.
چیزهایی هم که باعث میشه علامت سوال های ذهنم زیاد اذیتم نکنه
.
یکیش لطفها و نعمتها و دستگیری های خداست ،
.
یکیشم اینه که فکر میکنم روز قیامت خدا یه جواب دندان شکنی برای تمام علامت سوال های من میده ،
.
و من کاملا قانع میشم ، اون موقع دیگه نمی تونم برگردم و بگم خوب حالا قانع شدم از دوباره شروع میکنم..
.
امیدوارم مشکلتون هرچه سریعتر حل بشه..اگر کاری هم از دستم بر بیاد خوشحال میشم کمکتون کنم..[/]

Im_Masoud.Freeman;595963 نوشت:
[=Times New Roman]

.
.
یاد یه دیالوگ توی یه فیلم خیلی قشنگ میفتم " با شما باید مثل سیاست انگلیسی ها رفتار کرد ، باید اونقدر گشنگی بهتون داد ، که وقتی یه تیکه آشغال گوشت جلوتون می اندازن مدتها دم تکون بدین"
.
میگم خدایا اصلا چرا ما باید اینجوری باشیم؟ چرا باید مرتب خودمونو با بدبخت بیچاره ها مقایسه کنیم و بگیم خدایا شکرت که پاهام سر جاشه..
.
.

به شدت حس خوبیه وقتی یکی دقیقا حرفیو میزنه که توی دلته

تشکر مخصوص بابت این 2 خط

خیلی خوبه آدم همیشه پایین تر از خودشو ببینه ... قدر داشته هاش رو میفهمه ... یه جور دلداری و آرامش نسبی به آدم میده

خوده منم خیلی این کارو کردم

بعضی روزا که خیلی حالم بد بوده پاشدم رفتم بیمارستان و بیمارای بد حال رو تماشا کردم

یا بهشت زهرا رفتمو وایسادم جلو در غسالخونه و مردن و گریه رو تماشا کردم

اما اینا دیگه راضیم نمیکنه

تا کجا هی الکی خودمو دلداری بدم؟؟

مشکل ... مشکله

بزرگ و کوجیک نداره

اینکه درده یکی بزرگتره ... درد منو دوا نمیکنه که

الهه خشم;595921 نوشت:
سلام خانوم چادری ...

خوب چرا مشگلت رو نمیگی با هم روش فکر کنیم ... شاید یه راه خوب پیدا شد ... آدمها وقتی غرق مشگلاتشون میشن نمیتونن مساله رو تجزیه و تحلیل کنن ... ولی وقتی چند نفر میشن ... سایه دیگران رو کنارشون میبینن ... میتونن با دیگران همفکری کنن ... خوب مشگلشون بهتر حل میشه ..

بیخیال الهه جان
من کلکسیون مشکلاتم
یکی دو سال پیش تاپیک زدم همینجا ( با یه کاربری دیگه بودم ) و یکی از دونه درشتای مشکلاتمو گفتم
به جز اعصاب خردی چیزی عایدم نشد

شاید مشکل من از نظر شما مثلا .. زیاد مشکل نباشه

ولی باید با کفشای من راه بری تا متوجه شی چی میگم و چه غم عمیقی میکشم

نقل قول:
ولی خوب اینجوری هم نمیشه که بیای و دل ما رو خون کنی و نگی مشگلت چی هست ... خوب من الان دارم دق میکنم ...

دور از جونت ... دشمنت دق کنه

دعا کن برام زیاااااااااااااااااااااد

امن;595911 نوشت:
سلام
اینکه انسان از سر نیاز و موقع سختی ها و مصاعب به یاد خدا بیفتد ارزش والاتری دارد.

چرا ارزش والاتری داره؟؟

مگه غیر از اینه که از مشکلات به عنوان اهرم فشار برای یاد خدا داره استفاده میشه ؟؟؟

خب من نمیفهمم این عبادت از سر نیاز که پس فردا مشکل طرف حل شه نه خدایی یادشه نه پیغمبری

چه ارزش والایی میتونه داشته باشه؟؟

نقل قول:
همان طور که اگر همیشه در روشنایی و نور زندگی میکردیم هرگز ارزش و قدر نور رو نمیفهمیدیم ولی زمانی که مدتی در تاریکی دنبال چیزی بگردیم و به سختیزندگی کنیم اونوقت هست که ارزش نور برای ما بیشتر قابل درک میشود دانستن ارزش نور در ذهن ما ماندگار تر میشود

خب این استدلالتون درسته و من کاملا قبولش دارم

اما

دیگه نباید شور قضیه دربیاد که طرف رسما کفر بگه و شاکی شه از خدا

وقتی مشکلات یه آدم دنباله داره و هیچوقت حل نمیشه

دیگه طرف قدر چیو بدونه ؟؟؟

[="Arial"][=arial]بسم رب الحیدر

سلام و ادب
حتما اگه لیاقت داشته باشیم دعاتون میکنیم
ولی نمیشه همه چی هم تقصیر خدا انداخت حرفم رو تکرار نمیکنم به امضام خوب دقت کنید
بنظرم بهتره بجای گله و شکایت دنبال رفع مشکلتون باشید یا اگه امکانش بود اینجا مطرح میکردید

اللهم عجل لولیک الفرج
یاعلی مدد

.امین.;595909 نوشت:
...

انسان اگر به این باور داشته باشد که در دنیا همه چیز موقتی است و او مستحق هر آنچیزی نیست که به آن مبتلا میشود و خداوند را هم مهربانتر از آن ببیند که از مشکلاتش راضی و خرسند باشد هیچگاه به خاطر رنج و ناراحتیهای دنیوی خودش رو عذاب نمیده و اگر هم این مشکلات آنقدر بزرگند که چیزی جز درد و اندوه برایش نداشته باشد، با جان و دل پذیرای این دردها میشود. اینجا دیگر مشکل را مشکل نمیداند بلکه کلیدی میداند برای درهای بسته شده ای که در پیش رو دارد

دنیا هر چقدم موقتی و فانی و بی ارزش

من دوس دارم دنیام خوب باشه ... یا حداقل متوسط رو به خوب

مطمئنم اگه پس فردای قیامتم برسه ... من به خدا بابت این دنیا شکایت میکنم ... حتی اگه بهشتو دربست بزنه به نامم ( خواهشن متدیان و مذهبیان گرامی نریزید سرم من چرا باید خودمو بهتر از چیزی که هستم نشون بدم ؟ من همینم ... همونقد که آخرتو میخوام دنیا رو هم میخوام )

نقل قول:
بندگان خدا در نزد او هیچ فرقی با هم ندارند. محبوب هم فقط کسی میشود که به قضای الهی راضی باشد. تا انسان از خداوند راضی نشود خدا از او راضی نمیشود.

اولا که لطفن زیر دیپلم حرف بزنید:khandeh!:

خب من به قضای الهی راضی نیستم الان ... زوری که نمیشه ... راضی نیستم

تکلیف چیه؟

نقل قول:
چی بهتر از این؟ اگر انسان شکایتش را به درگاه پروردگارش نبرد پیش چه کسی ببرد؟

اگه شکایتش شنیده و دعاش استجابت بشه بله چی بهتر از این

ولی وقتی شور قضیه دربیاد ( 18 سال ) آدم کم میاره

من که کم آوردم

[="Times New Roman"][="Black"]

Miss Chadoriii;595976 نوشت:
به شدت حس خوبیه وقتی یکی دقیقا حرفیو میزنه که توی دلته

تشکر مخصوص بابت این 2 خط

خیلی خوبه آدم همیشه پایین تر از خودشو ببینه ... قدر داشته هاش رو میفهمه ... یه جور دلداری و آرامش نسبی به آدم میده

خوده منم خیلی این کارو کردم

بعضی روزا که خیلی حالم بد بوده پاشدم رفتم بیمارستان و بیمارای بد حال رو تماشا کردم

یا بهشت زهرا رفتمو وایسادم جلو در غسالخونه و مردن و گریه رو تماشا کردم

اما اینا دیگه راضیم نمیکنه

تا کجا هی الکی خودمو دلداری بدم؟؟

مشکل ... مشکله

بزرگ و کوجیک نداره

اینکه درده یکی بزرگتره ... درد منو دوا نمیکنه که

کاملا متوجه صحبت های شما هستم..
.
مسلما رفتن به بهشت زهرا و بیمارستان باعث میشه آدم بیشتر قدر داشته هاش رو بدونه..
.
ولی خوب به قول شما مشکل شما رو حل نمی کنه..
.
ضمن اینکه مشکل بزرگ و کوچیک نداره ، بستگی به شرایط روحی و ظرفیت روحی انسان داره که بزرگ و کوچیک دیده میشه..
.
هیچوقت سر خودتو کلاه نزار و دلتو به چیزهای الکی خوش نکن ،
.
فکر کن ، مشورت کن ، پیش یه روانشناس برو ازش مشاوره بگیر ، باور کن من اینقدر مشکل بزرگ داشتم که با راهکارهای ساده حل میشدن ولی من فکر میکردم مشکل بزرگ راه حل بزرگ داره..
.
ولی واقعا اینجوری نیست..[/]

Miss Chadoriii;595895 نوشت:
فقط همینو بگم که کنار آتیشی ایستادم که دیگری روشن کرده ... و من مجبور به ایستادنم ...و هر روز دود این آتیش توی چشم و حلق من میره و آرامشی برام نمونده

سرکار خانم Miss Chadoriii از این جمله شما روشن میشه که عنوان تاپیک رو اشتباه ایجاد کرده اید، نمی بایست بحث رو به سمت مشکلات ناشی از اراده خداوند جهت بازگشت بندگان می بردید.
اگر شخص دیگری مشکلی در زندگی انسان ایجاد کرد دیگر لزوما به این معنا نیست که خداوند آن مشکل را ایجاد کرده تا بنده اش را به راه راست بازگرداند، بلکه پاسخ کاملا تفاوت خواهد کرد.
این سنخ از مشکلات، مانند مشکلاتی است که امام حسین(ع) تحمل نمودند که هیچ کدام نه مورد رضایت الهی بود و نه خداوند برای بازگشت امام حسین(ع) او را مبتلا نموده بود، بلکه لازمه اختیار انسان این است که انسان ها بتوانند در حق یکدیگر ظلم کنند و در زندگی یکدیگر آتش بیافروزند.
پاسخ کلامی و آنچه که به اعتقادات مربوط می شود این است که نمی توان توقع داشت خداوند در هنگام ظلم بندگان به یکدیگر اختیار را از آنها سلب نماید، این عملکرد علاوه بر تعارض با خلقت مختارانه انسان، نامعقول نیز هست که خداوند روزی ده ها بار باید جلوی بندگان ظالمش که ظلم به دیگران را ارده کرده اند بگیرد.
اما یقینا بدون اطلاع از نوع و سنخ مشکل شما نمی توان راهنمایی درستی ارائه کرد، تنها چیزی که می توانم خدمت شما عرض کنم این است که نقش سوء رفتار دیگران در زندگیتان را به پای خداوند ننویسید، هرگز خداوند راضی به ظلمی که در حق امام حسین(ع) شد، نبود اما به تعبیر من به حسین(ع) می فرمود: نمی توانم چارچوب نظام و اختیار انسان را از او سلب کنم، اما تو در عین تلاش برای رفع ظلم و تاثیر منفی دیگران، صبر کن، یقینا صبر تو را جبران کرده، و تو را راضی خواهم نمود.(بحارالانوار، ج64، ص250)
پس بدون ناامید شدن، و بدون اینکه احساس کنید چیزی از دست داده اید به مبارزه با مشکل بپردازید و در این راستا از مشاورینی که می توانند شما را در این امر یاری کنند، مدد بگیرید، ما و سایر دوستان در این تاپیک هم برای رفع مشکل شما دعا می کنیم.
پای درد دل هر کدام از بچه های این سایت که بنشینید می بینید که همه با مشکلات مختلفی در زندگی درگیر هستند، مهم این است که انسان ناامید نشده و بداند که قدرتش فراتر از این است که تسلیم این مشکلات شود.
نمی گویم مشکل شما کوچک است، یا من شما را درک می کنم، نه هرگز، من خبر از مشکل شما و سنخ و شدت آن ندارم، اما به عنصر امید در زندگی خیلی اعتقاد دارم، الگوی ما آن مرد یگانه ای است که در روز عاشورا نفرمود حالا که ما 70 نفریم و یقینا در مقابل 30هزار نفر شکست خواهیم خورد، پس ناامیدانه حمله کنید تا همه کشته شویم، نه ، هرگز، بلکه پشت خیمه ها خندق کنده، خیمه ها را با طناب محکم به هم بست، سپاه را به سه جناح چپ، راست و میانه تقسیم نموده و برای هر کدام فرمانده انتخاب کرد، و با تدابیر دیگر، جنگی که طبیعتا باید نیم ساعت به طول می انجامید را برای ساعت ها تطویل نمود.(ر.ک بر کدامین مصیبت باید گریست، سید محمد تقی قادری، ص297 الی 310)
آری این است نقش امید در زندگی.

دوست عزيزم خيلي ناراحت شدم حرفهات رو خوندم مدت هاست تو سايت داري از مشكلت ميگي هميشه به فكرت هستم و اميدوارم مشكلت بزودي حل بشه
ولي واقعا الان خودم تو جايگاهي هستم كه فكر نكنم بدبخت تر از من باشه اينهمه قدم براي خدا برداشتم جوابم اين نبود ! نميخوام منت بذارم سر خدا وظيفم بود ولي من كه اينجور پشت پا زدم به خانواده و همه ي دارا و ندارم به خاطر اينكه ازم راضي باشه جوابم اين نبود الان تو برزخ گير كردم باور كن با اين مشكل جديد كه برام پيش اومده حتي فكرهاي بد به سرم زده ولي از ترس خودش بي خيال ميشم با تمام وجود دلم ميخواد زودتر برم اون ور من نميدونم مشكلت چيه ولي اگه بفهمي مشكل من چيه مطمئنم به مشكلات خودت ميخندي خدا با بعضي بنده هاش سر لج داره يه نمونش هم خود من :Ghamgin:اره منم با عنوان تاپيكت موافقم هيچ راهي هم ندارم بهت بگم چون وضع خودم ازت بدتره!

سلام خواهر گرامی.
نظری که بتونه بهتون کمکی بکنه ندارم، فقط میخواستم اینو بگم که بهتره یه جوری بخشی از مشکل تون رو بیان کنید...چون اینجوری مثل الان که کسی نمیدونه مشکلتون چیه، هرکس یه نظر میده: یکی میگه دعا کافی نیست و باید خودت تلاش کنی، یکی میگه صبر کن، یکی میگه ایمانت رو قوی کن،...در صورتی که مشکل شما اینجوری که نوشتید راه حلش این موارد نیست اصلا

مسلم;596000 نوشت:
سرکار خانم Miss Chadoriii از این جمله شما روشن میشه که عنوان تاپیک رو اشتباه ایجاد کرده اید، نمی بایست بحث رو به سمت مشکلات ناشی از اراده خداوند جهت بازگشت بندگان می بردید.
اگر شخص دیگری مشکلی در زندگی انسان ایجاد کرد دیگر لزوما به این معنا نیست که خداوند آن مشکل را ایجاد کرده تا بنده اش را به راه راست بازگرداند، بلکه پاسخ کاملا تفاوت خواهد کرد.
این سنخ از مشکلات، مانند مشکلاتی است که امام حسین(ع) تحمل نمودند که هیچ کدام نه مورد رضایت الهی بود و نه خداوند برای بازگشت امام حسین(ع) او را مبتلا نموده بود، بلکه لازمه اختیار انسان این است که انسان ها بتوانند در حق یکدیگر ظلم کنند و در زندگی یکدیگر آتش بیافروزند.
پاسخ کلامی و آنچه که به اعتقادات مربوط می شود این است که نمی توان توقع داشت خداوند در هنگام ظلم بندگان به یکدیگر اختیار را از آنها سلب نماید، این عملکرد علاوه بر تعارض با خلقت مختارانه انسان، نامعقول نیز هست که خداوند روزی ده ها بار باید جلوی بندگان ظالمش که ظلم به دیگران را ارده کرده اند بگیرد.
اما یقینا بدون اطلاع از نوع و سنخ مشکل شما نمی توان راهنمایی درستی ارائه کرد، تنها چیزی که می توانم خدمت شما عرض کنم این است که نقش سوء رفتار دیگران در زندگیتان را به پای خداوند ننویسید، هرگز خداوند راضی به ظلمی که در حق امام حسین(ع) شد، نبود اما به تعبیر من به حسین(ع) می فرمود: نمی توانم چارچوب نظام و اختیار انسان را از او سلب کنم، اما تو در عین تلاش برای رفع ظلم و تاثیر منفی دیگران، صبر کن، یقینا صبر تو را جبران کرده، و تو را راضی خواهم نمود.(بحارالانوار، ج64، ص250)
پس بدون ناامید شدن، و بدون اینکه احساس کنید چیزی از دست داده اید به مبارزه با مشکل بپردازید و در این راستا از مشاورینی که می توانند شما را در این امر یاری کنند، مدد بگیرید، ما و سایر دوستان در این تاپیک هم برای رفع مشکل شما دعا می کنیم.
پای درد دل هر کدام از بچه های این سایت که بنشینید می بینید که همه با مشکلات مختلفی در زندگی درگیر هستند، مهم این است که انسان ناامید نشده و بداند که قدرتش فراتر از این است که تسلیم این مشکلات شود.
نمی گویم مشکل شما کوچک است، یا من شما را درک می کنم، نه هرگز، من خبر از مشکل شما و سنخ و شدت آن ندارم، اما به عنصر امید در زندگی خیلی اعتقاد دارم، الگوی ما آن مرد یگانه ای است که در روز عاشورا نفرمود حالا که ما 70 نفریم و یقینا در مقابل 30هزار نفر شکست خواهیم خورد، پس ناامیدانه حمله کنید تا همه کشته شویم، نه ، هرگز، بلکه پشت خیمه ها خندق کنده، خیمه ها را با طناب محکم به هم بست، سپاه را به سه جناح چپ، راست و میانه تقسیم نموده و برای هر کدام فرمانده انتخاب کرد، و با تدابیر دیگر، جنگی که طبیعتا باید نیم ساعت به طول می انجامید را برای ساعت ها تطویل نمود.(ر.ک بر کدامین مصیبت باید گریست، سید محمد تقی قادری، ص297 الی 310)
آری این است نقش امید در زندگی.

خدا توی ریزترین ابعاد زندگی یه فرد نقش داره و از قبل واسش همچیو کارگردانی کرده

بعد حالا که بحث ظلم یه بنده به بنده ی دیگری میشه

میگه من نمیتونم اختیار بنده ظالمو ازش بگیرم؟؟؟؟؟؟

اصلا شوک شدم از جوابتون جناب مسلم

نقل قول:
اگر شخص دیگری مشکلی در زندگی انسان ایجاد کرد دیگر لزوما به این معنا نیست که خداوند آن مشکل را ایجاد کرده تا بنده اش را به راه راست بازگرداند، بلکه پاسخ کاملا تفاوت خواهد کرد.

ینی انقد دنیا بی در و پیکره ؟

خدا هم اون بالا وایساده که هر چی میخواد بشه بشه فقط خدشه ای به اختیار آدما وارد نشه؟؟؟؟؟

نگید تو رو خدا Fool ... انقدر ترسناکه این حرف که حد نداره

نقل قول:
تنها چیزی که می توانم خدمت شما عرض کنم این است که نقش سوء رفتار دیگران در زندگیتان را به پای خداوند ننویسید

نمیشه برادر من

من به سرنوشت و اینکه برگ از درخت نمی افته مگر به اذن و اراده خدا ... اعتقاد قلبی محکمی دارم

تمام این بلاهایی که سر من اومده رو خدا اجازشو از قبل صادر کرده

حالا باشه

اصلا قبول خدا به دلایل سکرت مجبور بوده اجازه بده فلان آدم به من ظلم کنه

خب وقتی من 7 8 ساله دارم التماسش میکنم دعا میکنم که نجاتم بده ... چرا اهمیت نمیده؟؟

اختیار آدما رو نمیتونه بگیره

دعا رو هم نمیتونه استجابت کنه؟

هيچ برگي بدون إذن خدا روي زمين نميوفته!!!!
من اگه اين جمله رو باور كنم خدا رو مسؤول مشكلم ميدونم اگه به إذن خدا بود چرا اينجور كرد؟!!! پس اين بديها به إذن خداست؟

نهال;596020 نوشت:
هيچ برگي بدون إذن خدا روي زمين نميوفته!!!!
من اگه اين جمله رو باور كنم خدا رو مسؤول مشكلم ميدونم اگه به إذن خدا بود چرا اينجور كرد؟!!! پس اين بديها به إذن خداست؟

نهال واقعیت همینه

ریزترین و بی اهمیت ترین اتفاقات این دنیا هم به اذن و اراده و خواست خدا اتفاق میوفتن

واسه همینه که من الان انقدر داغون و شاکی ام

اگه خدا از همون اول میگفت من شما رو خلق کردم که همینجوری خودتون واسه خودتون باشید و کلا کاری به کارتون ندارم و هر چی شد شد ... قضیه خیلی راحت تر بود فهمش

حالا منظورم این نیس بری مثلا دستتو بگیری جلو آتیش وقتی سوختی بگی خدا کرد نه

ولی اتفاقاتی که میوفته و تو نقشی درش نداری و فقط منجر به عذابت میشن

خدا اجازشو صادر کرده دیگه

Miss Chadoriii;596015 نوشت:
خدا توی ریزترین ابعاد زندگی یه فرد نقش داره و از قبل واسش همچیو کارگردانی کرده

بعد حالا که بحث ظلم یه بنده به بنده ی دیگری میشه

میگه من نمیتونم اختیار بنده ظالمو ازش بگیرم؟؟؟؟؟؟

خب همانطور که از جملات سابقتان حدس می زدم پای ظلم در میان هست، واقعا از این بابت متاسفم که برخی در حق شما ظلمی مرتکب شده اند و مشکلی که به نظرم بزرگ باشد در زندگی شما ایجاد نموده اند؛ اما راه برون رفت از آن، گرفتن مشاوره، مقابله با ظالم و تصمیم بر رفع مشکلات است نه اینکه خداوند را در اینکه به بندگانش اختیار داده است مقصر بدانیم!!
هرگز زندگی مثل یک فیلم نیست که ما بازیگر و خداوند کارگردان باشد، و ما به عنوان بازیگران این عرصه از خود اختیاری نداشته باشیم.
ببینید من می دانم گاهی مشکلات بسیار به انسان فشار می آورند که حقیقتا تحمل آن دشوار است، هر کسی مشکلات بزرگ و کوچکی را در زندگی خود تجربه نموده است، و ظلم هایی که طبیعتا در زندگی به او شده است، اما باید مراقب بود تا احساسات بر تعقل ما غالب نشود، شما نباید توقع داشته باشید خداوند اجازه ندهد کسی در حق کسی دیگر ظلم کند، اصلا چطور چنین چیزی با اختیار انسان جمع می شود؟ تصور آن هم ممکن نیست چه برسد به تحققش!
باز هم میگویم مشکلتان را با یک مشاوری که می دانید با تخصص وی سنخیت دارد در میان بگذارید و از او یاری بخواهید.

Miss Chadoriii;596024 نوشت:
نهال واقعیت همینه

ریزترین و بی اهمیت ترین اتفاقات این دنیا هم به اذن و اراده و خواست خدا اتفاق میوفتن

واسه همینه که من الان انقدر داغون و شاکی ام

اگه خدا از همون اول میگفت من شما رو خلق کردم که همینجوری خودتون واسه خودتون باشید و کلا کاری به کارتون ندارم و هر چی شد شد ... قضیه خیلی راحت تر بود فهمش

حالا منظورم این نیس بری مثلا دستتو بگیری جلو آتیش وقتی سوختی بگی خدا کرد نه

ولی اتفاقاتی که میوفته و تو نقشی درش نداری و فقط منجر به عذابت میشن

خدا اجازشو صادر کرده دیگه

چه جور باور كنم خدا بد بنده اش رو ميخواد؟!!!!!! سرم داره ميتركه واقعا خدا اجازه صادر ميكنه براي همه ي اتفاقها ؟ اين چه عدالتيه !

مسلم;596025 نوشت:
خب همانطور که از جملات سابقتان حدس می زدم پای ظلم در میان هست، واقعا از این بابت متاسفم که برخی در حق شما ظلمی مرتکب شده اند و مشکلی که به نظرم بزرگ باشد در زندگی شما ایجاد نموده اند؛ اما راه برون رفت از آن، گرفتن مشاوره، مقابله با ظالم و تصمیم بر رفع مشکلات است نه اینکه خداوند را در اینکه به بندگانش اختیار داده است مقصر بدانیم!!
هرگز زندگی مثل یک فیلم نیست که ما بازیگر و خداوند کارگردان باشد، و ما به عنوان بازیگران این عرصه از خود اختیاری نداشته باشیم.
ببینید من می دانم گاهی مشکلات بسیار به انسان فشار می آورند که حقیقتا تحمل آن دشوار است، هر کسی مشکلات بزرگ و کوچکی را در زندگی خود تجربه نموده است، و ظلم هایی که طبیعتا در زندگی به او شده است، اما باید مراقب بود تا احساسات بر تعقل ما غالب نشود، شما نباید توقع داشته باشید خداوند اجازه ندهد کسی در حق کسی دیگر ظلم کند، اصلا چطور چنین چیزی با اختیار انسان جمع می شود؟ تصور آن هم ممکن نیست چه برسد به تحققش!
باز هم میگویم مشکلتان را با یک مشاوری که می دانید با تخصص وی سنخیت دارد در میان بگذارید و از او یاری بخواهید.

جناب مسلم

من بیشتر مشاوران حاذق مرکز مشاوره دانشگامونو رسما دیووانه کردم توی این 7 8 سال بسکه رفتمو اومدم

شما فکر میکنید من عین بچه های زبون نفهم از همون ب بسم الله گیر دادم به خدا ؟؟؟ دستمو گذاشتم رو دستم نشستم که همچی خود به خود درست شه ؟؟؟

نه به قرآن

هر فکری ... هر راهی ... هر روش منطقی ای که میشده من از طریقش نجات پیدا کنم رو امتحان کردم ... حتی این اواخر فکرم سمت رفتن پیش دعانویس هم رفته ...

مسلم;596025 نوشت:
نه اینکه خداوند را در اینکه به بندگانش اختیار داده است مقصر بدانیم!!

نه به خاطر اختیار دادن

ولی به خاطر اینکه جلوی ظلم رو به بهونه اختیار نمیگیره بدجوری از خدا دلشکسته ام

خدا صاحب بنده هاشه

من از صاحبم انتظار کمک نداشته باشم

از کی داشته باشم

شما بگو ؟؟ :(((


توي پرانتز: خواهرمون خانم "الهه خشم" چه هوشي دارند (ماشاالله). به جاي خوبي هم رسيدند (شك) اگر درست ازش استفاده كنند مدارج زيادي در انتظارشونه

خواهر بزرگوار "خانم چادري" ، ديديد كه دوستان هم تاكيد داشتن كه يه سمت يادگيري بريد
حقيقت اينه كه شما با خودتون لج كرديد. من كه نميدون مشكل شما چيه و نميتونم قضاوت كنم ، ولي به نظرم ميرسه به اين حالت خو گرفتيد (برخلاف ميلتون)
اين مشكل (يا مشكلات) براي شما شده مثل اعتياد. ازش بدتون مياد ولي بهش عادت كرديد

درمورد خواست خدا هم توضيحش مفصله. اگر تاپيكي مربوط به اين موضوع باشه عرض ميكنم ولي اينجا فكر نميكنم جاش باشه

RezaDodangeh;596033 نوشت:

خواهر بزرگوار "خانم چادري" ، ديديد كه دوستان هم تاكيد داشتن كه يه سمت يادگيري بريد
حقيقت اينه كه شما با خودتون لج كرديد. من كه نميدون مشكل شما چيه و نميتونم قضاوت كنم ، ولي به نظرم ميرسه به اين حالت خو گرفتيد (برخلاف ميلتون)
اين مشكل (يا مشكلات) براي شما شده مثل اعتياد. ازش بدتون مياد ولي بهش عادت كرديد

خو نگرفته بودم که قرص برنج خورده بودمو خودمو خلاص کرده بودم:khandeh!:

بله من عادت کردم

اما عادت به معنای درد نکشیدن نیس

عادت کردم چون چاره دیگه ندارم

نهال;596020 نوشت:
هيچ برگي بدون إذن خدا روي زمين نميوفته!!!!
من اگه اين جمله رو باور كنم خدا رو مسؤول مشكلم ميدونم اگه به إذن خدا بود چرا اينجور كرد؟!!! پس اين بديها به إذن خداست؟

Miss Chadoriii;596016 نوشت:
نمیشه برادر من

من به سرنوشت و اینکه برگ از درخت نمی افته مگر به اذن و اراده خدا ... اعتقاد قلبی محکمی دارم

تمام این بلاهایی که سر من اومده رو خدا اجازشو از قبل صادر کرده

Miss Chadoriii;596024 نوشت:
واقعیت همینه

ریزترین و بی اهمیت ترین اتفاقات این دنیا هم به اذن و اراده و خواست خدا اتفاق میوفتن

واسه همینه که من الان انقدر داغون و شاکی ام

ببینید شما بین دو اراده خداوند خلط کرده اید، خداوند دو اراده دارد: تکوینی و تشریعی(ر.ک الاعتماد، فاضل مقداد، 66و67؛ الالهیات آیت الله سبحانی، ج2، ص294 و 295)

اراده تشریعی یعنی همان اوامر و نواهی او، یعنی آنچه که خداوند نسبت به آن رضایت دارد، اما لزوما محقق نمیشود، چون خداوند متعال صدور قطعی آن را اراده نکرده است، بلکه آن را متوقف بر اراده بنده نموده است، مثلا خداوند به این راضی است که همه مردم نماز بخوانند ولذا به آن امر نموده است، اما خیلی ها نمیخوانند، خداوند از این رفتار آنها ناراضی هست اما آنها را مجبور نمیکند، چون اراده تکوینی او به نماز خواندن یا مومن بودن همه تعلق نگرفته است، مثلا می فرماید:
« فَلَوْ شَاءَ لَهَدَئكُمْ أَجْمَعِين‏» (انعام-149)
اگر او بخواهد، همه شما را (به اجبار) هدايت مى‏ كند.

اما اراده تکوینی یعنی هر چه که در عالم خارج محقق می شود، حتی برگ درختی که روی زمین می افتد به اراده تکوینی خداوند است، برندگی چاقو ، سوزندگی آتش و...
پس گاهی یک امری به اراده تکوینی خداوند اتفاق می افتد اما خداوند از آن نهی کرده و مورد اراده تشریعی خداوند نیست، مثلا شمشیری که به بدن یک مظلوم برخورد می کند مورد رضایت و اراده تشریعی خداوند نیست، اما برندگی آن به خاطر خاصیتی است که خداوند در آن قرار داده است و اراده تکوینی خداوند به برندگی آن تعلق گرفته است.

ضمنا من نمیگم از خداوند طلب کمک نکنید، اما اینکه در این ماجرا دنبال مقصر بگردید یک آفتی محسوب میشه برای رفع مشکلتون، و موجب رکود در حرکت شما میشه؛ شما با توکل و دعا شروع به اقدام عملی کنید، حل هیچ مشکلی، نشد نداره.
ما هم دعا می کنیم که ان شاالله در این مسیر موفق بشید

Miss Chadoriii;596037 نوشت:
خو نگرفته بودم که قرص برنج خورده بودمو خودمو خلاص کرده بودم:khandeh!:
بله من عادت کردم
اما عادت به معنای درد نکشیدن نیس
عادت کردم چون چاره دیگه ندارم


و اين عادت كردن شما تاثير شديدي در پايدار بودن مشكل ميذاره
خودتون متوجه نميشيد ولي تسليم شدن شما يعني كمك به موندن مشكل
نكات ديگه اي هم هست كه ميترسم بگم......!

شما حتماً حتماً حتماً به مشاوره نياز داريد خواهرم. نه هر مشاوري ، مشاور با تجربه و فهميده
بايد با تحقيق پيدا كنيد
(هرچند احتمالاً الان براي من چندين دليل مياريد كه آخرش به اين ختم بشه كه پيش مشاور نريد)

[="Tahoma"][="Navy"]سلام
مسیر کمال انسانی مسیر ارتقاء وجودی است لذا انسان باید ریاضت و سختی بکشد تا بتواند حائز مدارج بالاتر شود
این سختیها به مثابه برنامه های الهی برای بدست آوردن این مدارج است البته به شرط صبر و استقامت
و لا یلقاها الا الصابرون
چه خوش گفته است آن عارف حکیم :
تا جان به لب نرسد جام به لب نرسد
البته می توان با دعا و صدقات و انفقات از شدت سختیها کاست اما برداشتن کلی آنها ممکن نیست
یا علی
[/]

مسلم;596039 نوشت:
ببینید شما بین دو اراده خداوند خلط کرده اید، خداوند دو اراده دارد: تکوینی و تشریعی(ر.ک الاعتماد، فاضل مقداد، 66و67؛ الالهیات آیت الله سبحانی، ج2، ص294 و 295)

اراده تشریعی یعنی همان اوامر و نواهی او، یعنی آنچه که خداوند نسبت به آن رضایت دارد، اما لزوما محقق نمیشود، چون خداوند متعال صدور قطعی آن را اراده نکرده است، بلکه آن را متوقف بر اراده بنده نموده است، مثلا خداوند به این راضی است که همه مردم نماز بخوانند ولذا به آن امر نموده است، اما خیلی ها نمیخوانند، خداوند از این رفتار آنها ناراضی هست اما آنها را مجبور نمیکند، چون اراده تکوینی او به نماز خواندن یا مومن بودن همه تعلق نگرفته است، مثلا می فرماید:
« فَلَوْ شَاءَ لَهَدَئكُمْ أَجْمَعِين‏» (انعام-149)
اگر او بخواهد، همه شما را (به اجبار) هدايت مى‏ كند.

اما اراده تکوینی یعنی هر چه که در عالم خارج محقق می شود، حتی برگ درختی که روی زمین می افتد به اراده تکوینی خداوند است، برندگی چاقو ، سوزندگی آتش و...
پس گاهی یک امری به اراده تکوینی خداوند اتفاق می افتد اما خداوند از آن نهی کرده و مورد اراده تشریعی خداوند نیست، مثلا شمشیری که به بدن یک مظلوم برخورد می کند مورد رضایت و اراده تشریعی خداوند نیست، اما برندگی آن به خاطر خاصیتی است که خداوند در آن قرار داده است و اراده تکوینی خداوند به برندگی آن تعلق گرفته است.

ضمنا من نمیگم از خداوند طلب کمک نکنید، اما اینکه در این ماجرا دنبال مقصر بگردید یک آفتی محسوب میشه برای رفع مشکلتون، و موجب رکود در حرکت شما میشه؛ شما با توکل و دعا شروع به اقدام عملی کنید، حل هیچ مشکلی، نشد نداره.
ما هم دعا می کنیم که ان شاالله در این مسیر موفق بشید

مشكل من نه با توكل حل ميشه نه با دعا نه با حركت و اقدام عملي ! ( با اين تعريفات كه شما گفتيد اين مشكل رو خدا با أراده خودش اورد تو زندگيم الان من چرا بايد توكل كنم وقتي خودش خواسته؟

دوستان سلام

توصیه می کنم سلسله جلسات تنها مسیر استاد پناهیان را از لینک زیر دریافت کرده و گوش کنید

http://bayanmanavi.ir/post/1460

علی علی

RezaDodangeh;596040 نوشت:

و اين عادت كردن شما تاثير شديدي در پايدار بودن مشكل ميذاره
خودتون متوجه نميشيد ولي تسليم شدن شما يعني كمك به موندن مشكل
نكات ديگه اي هم هست كه ميترسم بگم......!

شما حتماً حتماً حتماً به مشاوره نياز داريد خواهرم. نه هر مشاوري ، مشاور با تجربه و فهميده
بايد با تحقيق پيدا كنيد
(هرچند احتمالاً الان براي من چندين دليل مياريد كه آخرش به اين ختم بشه كه پيش مشاور نريد)


من نمیفهمم چرا هر کی نظر میده فوری میگه مشاوره ... انگار من از مریخ اومدم مشاوره ندیدم تا حالا

باور کنید خدا به منم عقل و شعور داده

Sad

من توی پست قبل هم گفتم

7 8 ساله مدام پیش مشاور میرم ... مرکز مشاوره دانشگاهمون رو من آباد کردم از بس که رفتمو اومدم

اولایل میرفتم که راه حل پیدا کنم

اما مشاوران محترم هم به این نتیجه رسیدن که راه حلی وجود نداره که دست من باشه .... دست کسه دیگه ای ...

فقط دعا میکنم کسی طعم بیچارگی رو نفهمه هیچوقت

باور کنید مشکلاتی هستن که فرد واقعن توی حلش اندازه یه پشه هم کار از دستش برنمیاد

محی الدین;596042 نوشت:
سلام
مسیر کمال انسانی مسیر ارتقاء وجودی است لذا انسان باید ریاضت و سختی بکشد تا بتواند حائز مدارج بالاتر شود
این سختیها به مثابه برنامه های الهی برای بدست آوردن این مدارج است البته به شرط صبر و استقامت
و لا یلقاها الا الصابرون
چه خوش گفته است آن عارف حکیم :
تا جان به لب نرسد جام به لب نرسد
البته می توان با دعا و صدقات و انفقات از شدت سختیها کاست اما برداشتن کلی آنها ممکن نیست
یا علی

قبلن این بحث رو با جناب RezaDodangeh در پیغام ها داشتم

جوابی که به ایشون زدم رو به شما هم میگم

دست خدا و فرشته ها و ائمه و پیغمبرا و بنده های صالح درد نکنه همگی

من کلا راضی به زحمت نیستم

مدارج بالا هم نمیخوام

همین 2 قلپ آب خوش توی دنیا از گلوی من پایین بره کافیمه

آخرتم توفع اضافه ندارم

هر کاری کردم در همون حد بهم جا و مکان بدن Fool

ناراحت شدم اميدوارم زودي مشكل شما دو عزيز حل بشه
فقط با اين نگاهتون به خدا حل شدن رو به تأخير ميندازيد توكل وصبر به معناي واقعي انجام بديد اگه حل نشد به حكمت خدا شك نكنيد:Gol:

مسلم;596039 نوشت:
اما اینکه در این ماجرا دنبال مقصر بگردید یک آفتی محسوب میشه برای رفع مشکلتون، و موجب رکود در حرکت شما میشه؛ شما با توکل و دعا شروع به اقدام عملی کنید، حل هیچ مشکلی، نشد نداره.
ما هم دعا می کنیم که ان شاالله در این مسیر موفق بشید

:geryeh:

همه الکی میگن دعا میکنیم

ولی وقته دعا که میشه یادشون نمیمونه

مثلا اینجا سایت مذهبی

همه هم ماشالا با اعتقاد و متدین قوی .... مثه من نیستین که دعاتون تا سقفم بالا نره

Miss Chadoriii;596049 نوشت:
قبلن این بحث رو با جناب RezaDodangeh در پیغام ها داشتم

جوابی که به ایشون زدم رو به شما هم میگم

دست خدا و فرشته ها و ائمه و پیغمبرا و بنده های صالح درد نکنه همگی

من کلا راضی به زحمت نیستم

مدارج بالا هم نمیخوام

همین 2 قلپ آب خوش توی دنیا از گلوی من پایین بره کافیمه

آخرتم توفع اضافه ندارم

هر کاری کردم در همون حد بهم جا و مکان بدن :|

زان یار دلنوازم شکریست با شکایت/

گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت/
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم/
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت/
رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس/
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت/
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا/
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت/
چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی/
جانا روا نباشد خون ریز را حمایت/
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود/
از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت/
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود/
زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت/
ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم/
یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت/
این راه را نهایت صورت کجا توان بست/
کش صد هزار منزل بیش است در بدایت/
هر چند بردی آبم روی از درت نتابم/
جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت/
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ/
قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت

Miss Chadoriii;596047 نوشت:
من نمیفهمم چرا هر کی نظر میده فوری میگه مشاوره ... انگار من از مریخ اومدم مشاوره ندیدم تا حالا

باور کنید خدا به منم عقل و شعور داده

Sad

من توی پست قبل هم گفتم

7 8 ساله مدام پیش مشاور میرم ... مرکز مشاوره دانشگاهمون رو من آباد کردم از بس که رفتمو اومدم

اولایل میرفتم که راه حل پیدا کنم

اما مشاوران محترم هم به این نتیجه رسیدن که راه حلی وجود نداره که دست من باشه .... دست کسه دیگه ای ...

فقط دعا میکنم کسی طعم بیچارگی رو نفهمه هیچوقت

باور کنید مشکلاتی هستن که فرد واقعن توی حلش اندازه یه پشه هم کار از دستش برنمیاد


گفتم كه الان دلايلي برام مياريد كه.....
البته من جسارتي نكردم منظورم هم اين نبود كه شما توانايي تشخيص نداريد
فقط همونطور كه تو پيام هم عرض كردم آدم وقتي توي مشكل قرار ميگيره ، خيلي از چيزايي كه بلده رو قاطي ميكنه ، حتي اگه خودش بهترين مشاور و روانشناس باشه

خواهرم "خانم چادري" ، هر كسي فكر ميكنه كه مشكلات خودش از همه بيشتره
شايد بد نباشه يه تاپيك تو سايت زده بشه كه همه بيان مشكلاتشون رو بگن
واقعاً درست ميگيد ، خدا كنه بيچارگي براي هيچكس پيش نياد
براي حل مشكلتون دعا ميكنم

Miss Chadoriii;596051 نوشت:
همه الکی میگن دعا میکنیم

واقعا یه بار که رفتم حرم امام رضا واست دعا کردم...

دوست خوبم نمیدونم مشکلت چیه اما خودمم مشکلی داشتم که بعد از 7-8 سال دعا مستجاب شد

قرآن یه آیه ای داره با این مضمون که هر خوبی که به شما میرسه از جانب خداست اما بدی نه!

آخه مگه میشه خداییکه از مادر واسه ما مهربون تره بدمونو بخواد؟

حضرت ایوب،حضرت یعقوب چقدر سختی کشیدن اما زره ای به مهربونی خدا شک نکردن:Gol:

برات بهترین ها رو آرزو دارم:Gol::Gol::Gol:

موضوع قفل شده است