نظریه مُثل و اشکالات وارد بر آن

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نظریه مُثل و اشکالات وارد بر آن

باسلام
لطفاایرادات وارده برنظریه مثل ازسقراط توسط فیلسوفان اسلامی رابیان کنید
یاحق

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صادق

احمد;594214 نوشت:
باسلام
لطفاایرادات وارده برنظریه مثل ازسقراط توسط فیلسوفان اسلامی رابیان کنید
یاحق

باسلام وتشکر .
مقصود از عالم مثل یا مثل افلاطونی این است که هر یک از انواع مادی موجود در عالم، فردی مجرد عقلی دارد که قبل از آفرینش موجودات مادی وجود داشته، همه کمالاتی را که برای افراد مادی آن نوع تحقق می‏یابد، دارا می‏باشد. به همین جهت واسطه صدور افراد مادی از جانب آفریدگار یکتا و نیز به اذن خداوند، مدبر آن افراد می‏باشد.(1)
گفتنی است که عالم مثال غیر از عالم مثل می‏باشد. اولی، واسطه میان عالم عقل و عالم ماده است. اما دومی مجرد صرف و عقلی است. با توجه به اين تعريف مي توان ادعا كرد كه دو جهان موازي در عالم وجود دارد كه هر چه بدن مادي فرد در دنياي ماده انجام مي دهد، بدن مثالي او در عالم مثل نيز همان كار را انجام مي دهد.
چرخ‌ با این‌ اختران ‌نغز و خوش‌ و زیباستی
صورتی‌ در زیر دارد آنچه‌ در بالاستی‌
صورتِ ‌زیرین ‌اگر بر نردبان‌ معرفت
بر رَوَد بالا همان‌ با اصل ‌خود یكتاستی‌
نکته دیگر این که در میان فلاسفه اسلامی بزرگانی مثل شیخ اشراق ریس حکمت اشراقی و صدرا لمتالهین رئس حکمت متعالیه نه تنها با این اندیشه مخالف نیستند بلکه کاملا طرفدار آن است . ولی بو علی سینا نقد های بر آن دارد ازجمله این که :
مشا ء براین باور است که اگر صور مثل افلاطونی درست باشد وهر صورتی قایم به ذات خود باشند لازم می آید حلول هیچ امری از آن امور ی که با آن صور ت ها در حقیقت نوعیه مشارکت
دارند در محلی متصور نگردد .
نقد دیگر این که معنای انسانیت بر افراد آن حمل می شود ودر حمل اتحاد شرط است در حالی که اگر مثل انسانی درست باشد حمل در بین آنها تحقق نخواهد یافت .
در مجموع این بحث دقیق وپیچیده است تفصیل آن را در منبع ذیل جویا شوید (2)

پي نوشت ها:
1. رباني گلپايگاني، علي، ايضاح الحكمه، انتشارات دانشگاه قم، 1374ش، ج3 ، ص592.

2. فرهنگ علوم فلسفی وکلامی تالیف دکتر سجادی . ص662 نشر امیر کبیر 1375 ش .

[="Tahoma"][="Navy"]

احمد;594214 نوشت:
طفاایرادات وارده برنظریه مثل ازسقراط توسط فیلسوفان اسلامی رابیان کنید

سلام
به نظر ما این آیه شریفه بر مساله مثل منطبق است :
ان من شی الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم
هیچ چیزی نیست مگر اینکه خزانه های آن نزد ماست و ما جز به اندازه مقدر آنرا نازل نمی کنیم
این خزائن همان مثل اند
یا علیم[/]

صادق;596480 نوشت:
باسلام وتشکر .
مقصود از . ولی بو علی سینا نقد های بر آن دارد ازجمله این که :
مشا ء براین باور است که اگر صور مثل افلاطونی درست باشد وهر صورتی قایم به ذات خود باشند لازم می آید حلول هیچ امری از آن امور ی که با آن صور ت ها در حقیقت نوعیه مشارکت
دارند در محلی متصور نگردد .
نقد دیگر این که معنای انسانیت بر افراد آن حمل می شود ودر حمل اتحاد شرط است در حالی که اگر مثل انسانی درست باشد حمل در بین آنها تحقق نخواهد یافت .
شوید (2)

پي نوشت ها:
1. رباني گلپايگاني، علي، ايضاح الحكمه، انتشارات دانشگاه قم، 1374ش، ج3 ، ص592.

2. فرهنگ علوم فلسفی وکلامی تالیف دکتر سجادی . ص662 نشر امیر کبیر 1375 ش .

باسلام
لطفا این دونقد راساده ترتوضیح بدید
باتشکر

احمد;597284 نوشت:
باسلام
لطفا این دونقد راساده ترتوضیح بدید
باتشکر


خدا خيرت بده جناب "احمد"
شما رو نميگم خودم رو ميگم ، واقعاً از ساتيد عزيز مثل جناب "صادق" كه در زمينه هاي تخصصي مانند فلسفه ، كلام و.... كار ميكنن درخواست ميكنم فكر كم سوادهايي مثل من هم باشند. البته نميگم اصل مطلب رو بيان نكنند ، نه اتفاقاً ميخوام كه كلمات و اصطلاحات مورد نظر رو بگن ، اما كمي ساده تر و همراه با توضيحي كه هم براي امثال من بهتر قابل فهم باشه ، هم به نوعي آموزش باشه و باعث بشه كم كم با اين اصطلاحان و فنون آشنا بشيم. البته نميدونم خواستهء من تا چه مقدار قابل انجام هست

سوال:لطفا ایرادات وارده فیلسوفان اسلامی برنظریه مُثُل ازسقراط رابیان کنید

پاسخ:
باسلام وتشکر از احمد گرامی.
اجازه دهیداین مسله را ریشه ای طرح نمایم تا روشن گردد :
مسئله عالم عقول و تفاوت نظری که در این باره میان دو حکیم یاد شده در سؤال وجود دارد، بازتاب و تداوم دو دیدگاه مطرح میان حکمای مشایی و اشراقی یونان است. در جهان اسلام ابن سینا، سردسته حکمای مشایی و شیخ اشراق سهروردی سردسته حکمای اشراقی محسوب می‌شوند. معرفی دیدگاه این دو و مقایسه میان آنها در سه محور ارائه می‌شود:

1ـ افلاطون و به پیروی از او سهروردی در جهان اسلام درباره چیدمان عالم خلقت و ترتیب عالم عقول معتقدند مُثُل که از آنها به «ارباب انواع» یاد می‌شود، سرسلسله ممکنات است و در رأس مخروط خلقت قرار دارد، چون مُثل الامثال از مبدأ اوّل تعالى به وجود آمده، فیض به تدریج متکثّر و «ارباب انواع» یا مُثل تکثّر یافته‌اند، تا به عالم اجسام که قاعده آن مخروط است رسیده است.(1)

از دید سهروردی غیر از عقول طولی، عقول عرضی نیز وجود دارد که هر یک به عنوان رب النوعِ یک نوع از موجودات است، مثلاً انسان برای خود یک رب النوع دارد، هر کدام از انواع حیوانات، ربّ النوع خاص دارند و تمام حرکات و اَعمال آنها تحت تدبّر تکوینی آن انجام می‌شود، حتى در دید اشراقیون برای عده‌ای از مُثل نیز مُثل فوق آن وجود دارد، به طور تصاعدی، تا برسد به مُثل الامثال که در رأس همه قرار دارد.
هم‌چنین در تحلیل عقول عرضی بر اساس دید اشراقیون (که در جهان اسلام سهروردی در رأس آن است) بر این نکته تصریح شده که حکمای فارسی حتى برای آب ربّ النوع قایل‌اند، که از آن به «خرداد» یاد می‌شود و برای درخت‌ها رب النوع قایل‌اند که از آن به «مرداد» یاد می‌شود، و برای آتش رب النوع قایل‌اند که از آن به «اردیبهشت» یاد می‌شود و عقل مدبر آتش است و اینها همان است که برخی حکمای یونان نظیر «انباذقلس» بدان اشاره کرده‌اند.(2)
طبق این بیان از دید فلاسفه اشراق مثل سهروردی، عالم عقول عرضی در همه شئون هستی به عنوان رب النوع موجودات مطرح است و وجود دارد.
2ـ حکمای مشایی بر آن‌اند که چیزی به نام عقول عرضی وجود ندارد و مثل و ربّ النوع در عالم هستی مطرح
نیست، بلکه از ذات واحد مجرد، در آغاز عقل صادر شده که او هم مجرد و هم واحد است، بنابراین بین عقل اوّل و علت او سنخیت برقرار است.

عقل اوّل دو جهت دارد:
یکی جهت انتساب آن بر آفریننده‌اش و یکی جهت ذاتی او که امکان ذاتی است. از جهت نسبت او به مبدأ که اشرف است عقل دوم، و از جهت امکان ذاتی که دارد فلک اوّل و نفس فلکی از عقل دوم. به همین طریق عقلی و نفسی و فلکی تا برسد به عقل دهم که عقل فعال نامیده می‌شود.(3)
طبق دیدگاه حکمای مشّا، عالم عقول تنها طولی است. مشاییون تا ده عقل مطرح نموده‌اند.

3ـ درباره مقایسه این دو قسم از عقول گفته شده: انوار قاهره عقول مجرّده مرتبه طولیه را قواهر عالیه نیز می­گویند که در مقابل عقول متکافیه عرفیه قرار دارند که آن را انوار قاهره سافله نیز می‌گویند.
خلاصه کلام این که مجرّدات (اعم از عقول و نفوس) انوار مجرده‌اند و عقول را به طور کلی انوار قاهره نامیده‌اند. عقول طولیه را انوار قاهره أعلون نامیده، عقول عرضیه را انوار، قاهرة سافله نامگذاری کرده‌اند.
نکتة دیگر این که: اصول و اساس فکری سهروردی در فلسفه اشراقی مسئله نور و ظلمت است و او اشیاء را به دو قسم نور و ظلمت تقسیم نموده، در حال که مشاء و از جمله ابن سینا به جای تعبیر نور و ظلمت، وجود و ماهیت تعبیر کرده‌اند.
آنچه را سهروردی نور محض مجردات خوانده، ابن سینا عقول مجرده نامیده است. از این تفاوت‌ها و تقارب‌ها میان آن فلیسوف بزرگ مسلمان فراوان وجود دارد.(4)


منبع:
1. دکتر جعفر سجادی، فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملا صدرا، ص 318، نشر وزارت ارشاد، 1379ش.
2. همان، فرهنگ علوم فلسفی و کلامی، ص 51، مؤسسه انتشارات امیر کبیر، تهران ـ 1375ش.
3. همان، فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملا صدرا، ص 317.
4. همان، فرهنگ علوم فلسفی و کلامی، ص 128.

موضوع قفل شده است