ترس از مرگ و درک دنیای پس از مرگ

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ترس از مرگ و درک دنیای پس از مرگ

[=&amp]سلام .مدتی میشه افکارم و ذهنم پریشان و به هم ریختست همش فکرهای منفی میاد سراغم همش استرس اینو دارم که اتفاق بدی برای خانوادم می افته مدام کلمه و فکر مرگ تو ذهنمه و حتی لحضه ای یادم نمیره حتی توی خواب .قبلا هم گاهی اینطور میشدم ولی مقطعی و گذرا بود تا دو سال پیش که یه دختر جوون فامیل فوت کرد و من تو همه مراسمش حضور داشتم و خیلی روم تاثیر داشت و بعدشم سر یه صحنه تصادف رسیدم که متاسفانه جلوی روم یه نفرشون از دنیا رفت که از اون لحضه به بعد دیگه هیچ وقت ذهن من آروم نشد و همش کابوس مرگ تو ذهنمه نه فقط برای خودم ، تصورش برای همه عزیزانم و این خیلی آزارم میده .بعد یه مدت حتی نماز خوندن هم برام آرام بخش نبود و دیگه فکر میکردم نماز خوندن یه امر ظاهریه و منو راضی نمیکرد.دنیای بعد از مرگ برام یه سوال شده که هرچی دنبالش میکنم بیشتر ناامید میشم و آشفته تر.طوری که همه اعتقاداتم رو زیر سوال میبره و بیشتر نا امیدم میکنه.چطور میتونم اولا ذهن خودم رو آروم کنم و افکار منفی رو دور کنم و ثانیا جواب مطمئنی برای سوالاتم پیدا کنم[/]

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد راهنما

f19;593371 نوشت:
سلام .مدتی میشه افکارم و ذهنم پریشان و به هم ریختست همش فکرهای منفی میاد سراغم همش استرس اینو دارم که اتفاق بدی برای خانوادم می افته مدام کلمه و فکر مرگ تو ذهنمه و حتی لحضه ای یادم نمیره حتی توی خواب .قبلا هم گاهی اینطور میشدم ولی مقطعی و گذرا بود تا دو سال پیش که یه دختر جوون فامیل فوت کرد و من تو همه مراسمش حضور داشتم و خیلی روم تاثیر داشت و بعدشم سر یه صحنه تصادف رسیدم که متاسفانه جلوی روم یه نفرشون از دنیا رفت که از اون لحضه به بعد دیگه هیچ وقت ذهن من آروم نشد و همش کابوس مرگ تو ذهنمه نه فقط برای خودم ، تصورش برای همه عزیزانم و این خیلی آزارم میده .بعد یه مدت حتی نماز خوندن هم برام آرام بخش نبود و دیگه فکر میکردم نماز خوندن یه امر ظاهریه و منو راضی نمیکرد.دنیای بعد از مرگ برام یه سوال شده که هرچی دنبالش میکنم بیشتر ناامید میشم و آشفته تر.طوری که همه اعتقاداتم رو زیر سوال میبره و بیشتر نا امیدم میکنه.چطور میتونم اولا ذهن خودم رو آروم کنم و افکار منفی رو دور کنم و ثانیا جواب مطمئنی برای سوالاتم پیدا کنم

با عرض سلام خدمت شما پرسشگر گرامی
اینکه انسان به فکر مرگ باشد یکی از کارهای نیکو و صفات نیکو برای انسان می باشد اما به شرط اینکه این کار در انسان اثر مثبتی بگذارد و انسان رشد پیدا کند یعنی به سمت کمال حرکت کند نه اینکه این فکر و ترس از مرگ سبب شود روند طبیعی زندگی انسان مختل شود همچنین است فکر مرگ برای دیگران
اما اینکه نکته ای که شما فرمودید درواقع فکر مرگی می باشد که موجب شده زندگی انسان مختل شود و لذا در این زمینه باید چاره اندیشی کرد
این نوع فکر پسندیده نمی باشد چراکه موجب اضطراب و نگرانی فراوان می باشد و ممکن است موجب ایجاد وسواس فکری شود
پس سعی نمایید خود را از این فکر نجات دهید از مهارتهای کنترل افکار استفاده نمایید
اولين قدم براى مقابله با این افکار وسواسی آرامش است. اساساً عامل اصلى وسواس اضطراب است. بنابراين سعى كنيد در همه حالات زندگى خصوصا در مواقع آمدن این افکار آرامش خود را حفظ نمائيد
براى مقابله با وسواس فكرى، بايد نسبت به آن بى اعتنا بود. اگر بتوان به افكارى كه به ذهن خطور مى كند بى اعتنا بود و به آنها اهميت نداد، به تدريج انسان از شر آنها رهايى خواهد يافت.
هر موقع این فکر به سراغ شما آمد آن را حواله بدید به روز و ساعت دیگه بدین تربیت تمام افکار اینچنین محدود به زمان خاصی در هفته می شود
و در آن زمان کاملا به فکرکردن به آن مورد بپردازید و در واقع خود را غرق در آن فکر کنید و به تمام جوانب آن فکر نمایید این کار را تا وقتی که این مشکل را دارید ادامه دهید
همچنین می توانید کشی به دور دست خود بپیچید و هر موقع این فکر به سراغ شما آمد این کش را بکشید دردی که از برخورد کش با دست شما احساس می شود موجب ازبین رفتن این فکر می شود

منحرف ساختن فكر به سوى محاسبات ذهنى يكى از مفيد ترين راه حلها است لذا از آنجا كه معمولاً اين افكار در زمانهاى خاصى به سراغ افراد مى آيد، بايد سعى كرد با يك برنامه ريزى دقيق و حساب شده ذهن خود را به موضوعات مهم و جذاب ديگر مشغول ساخت و هيچ گاه بيكار نبود.
فرمان ايست: در منابع علمى جديد، براى متوقف كردن افكار وسواسى، علاوه بر درمانهاى دارويى و قبل از آن درمانها، از روشهاى خاصى استفاده مى شود كه مهمترين آنها روش توقيف فكر نام دارد، بدين ترتيب كه از بيمار خواسته مى شود كه به طور عمد افكار وسواسى خود را آزاد بگذارد و در اين بين ناگهان درمانگر با صداى بلند و بيزار كننده، فرياد مى زند: ايست؟ به نظر مى رسد اين عمل جريان فكر وسواسى را متوقف مى كند. بنابراين هرگاه اين افكار به سراغتان آمد و متوجه شديد، وسط افكار به خود بگوييد: «بس است ديگر» و بدين وسيله رشته افكار مزاحم را قطع كرده و به سراغ مطلبى ديگر خواهيد رفت.
كنترل حواس: گرچه ذهن انسان اين توانايى را دارد كه حتى بدون استفاده از حواس ظاهرى افكارى را توليد كند ولى عمده آن چيزهايى كه انسان در مورد آن فكر مى كند اعم از چيزهاى خوب يا بد. داده هاى حواس ظاهرى او است لذا بايد مجارى ورودى ذهن را كه همان حواس ظاهرى است كنترل كرد يعنى چشم، گوش، زبان و لامسه و... بنابراين يكى از مهمترين راه هاى كنترل فكر، كنترل حواس ظاهرى است..
در احاديث معصومين (عليهم السلام) نيز راه حل هايى براى رهايى از وسوسه هاى فكرى مطرح گرديده كه در اينجا برخى از آنها را ذكرنمائيم:
در حديثى راوى مى گويد: از امام عليه السلام (پرسيدم: اگر وسوسه هاى فراوانى در درونم باشد چه كنم؟ حضرت فرمود: مشكلى نيست، هنگام هجوم وسوسه بگو: لا اله الا الله..
- در روايت ديگر آمده است: سه روز از هر ماه را روزه گرفتن، معادل روزه همه عمر است و وسوسه ها را از دل مى زدايد..
- حضرت صادق (عليه السلام) فرمود: حضرت آدم (عليه السلام) از حديث و وسوسه نفس و غم و غصه به خداوند شكايت كرد، جبرئيل (عليه السلام) نازل شد و به ايشان فرمود: اى آدم چنين بگو: «لاحول و لاقوه الا بالله»، آدم (عليه السلام) اين ذكر را گفت و وسوسه و اندوه از او برطرف گرديد..
در خصال شيخ صدوق (ره) از اميرمؤمنان (عليه السلام) چنين نقل مى كند: وقتى شيطان در شما وسوسه اى ايجاد كرد به خداوند پناه برده و بگوييد: «آمنت بالله و برسوله مخلصا له الدين». (به خداوند و پيامبرش ايمان آوردم در حالى كه در دينم اخلاص دارم.»
بد نيست در پايان به اين تأكيد شود كه اين گونه افكار يك بيمارى تلقى شود، بنابراين شخصى كه وسواس فكرى دارد نبايد سعى كند كه افكار وسوسه گونه را با فشار آوردن به ذهنش فراموش كند چرا كه خود اين كار به مرور زمان، باعث تضعيف اعصاب و تقويت اين افكار مى شود، بلكه اين افكار را همچون آب رودخانه اى بايد ديد كه مى آيد و مى رود.
در مورد سوالاتتون در مورد مرگ فعلا راهکارهای بیان شده را رعایت کنید و دنبال پاسخ سوالات خود نباشید چرا که این کار خود به افزایش این افکار کمک می کند
در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

[="Tahoma"][="Navy"]

f19;593371 نوشت:
سلام .مدتی میشه افکارم و ذهنم پریشان و به هم ریختست همش فکرهای منفی میاد سراغم همش استرس اینو دارم که اتفاق بدی برای خانوادم می افته مدام کلمه و فکر مرگ تو ذهنمه و حتی لحضه ای یادم نمیره حتی توی خواب .قبلا هم گاهی اینطور میشدم ولی مقطعی و گذرا بود تا دو سال پیش که یه دختر جوون فامیل فوت کرد و من تو همه مراسمش حضور داشتم و خیلی روم تاثیر داشت و بعدشم سر یه صحنه تصادف رسیدم که متاسفانه جلوی روم یه نفرشون از دنیا رفت که از اون لحضه به بعد دیگه هیچ وقت ذهن من آروم نشد و همش کابوس مرگ تو ذهنمه نه فقط برای خودم ، تصورش برای همه عزیزانم و این خیلی آزارم میده .بعد یه مدت حتی نماز خوندن هم برام آرام بخش نبود و دیگه فکر میکردم نماز خوندن یه امر ظاهریه و منو راضی نمیکرد.دنیای بعد از مرگ برام یه سوال شده که هرچی دنبالش میکنم بیشتر ناامید میشم و آشفته تر.طوری که همه اعتقاداتم رو زیر سوال میبره و بیشتر نا امیدم میکنه.چطور میتونم اولا ذهن خودم رو آروم کنم و افکار منفی رو دور کنم و ثانیا جواب مطمئنی برای سوالاتم پیدا کنم

سلام
اول اینکه مالک اصلی جهان و موجوداتش خداست و مهربانتر از او برای مخلوقات نیست
ثانیا انسان موجودی ابدی است
ثالثا مرگ ادامه راه در مسیری باشکوهتر و برتر از دنیاست
رابعا می توان از خدای متعال خیر و برکت و نیکی خواست و به او امیدوار بود که او امید امیدواران است
یا علیم[/]

با سلام و خدا قوت : در ابتدا بهتر است که به یک دکتر روانشناس مراجعه کرده و با مشاوره و دادن داروهای موثر کمی از اضطرابتان کم کنید . و بعد به خواندن دعا وقران و نماز کمی ارامش بیابید.
"اگر میدانستید که چه کسی همواره در کنارتان است. هرگز ترس به دل راه نمیدادید. "
" اگر نور خدا را در درون حس کنیم .و با طرح الهی زندگیمان هماهنگ باشیم .تمام این رویداد های به ظا هر اتفاقی برایمان عادی خواهد شد.
و ان را بخشی از تکامل اسرار امیز عالم خلقت تلقی خواهیم کرد.
" جایی نیست که خدا در انجا حضور نداشته باشد. "
"در جهانی که جایگاه شگفتیها و برکات بیکران است زانوی غم در بغل گرفتن و راه دادن افکار ملال اور و فاقد انگیزه به ذهن توهینی اشکار به عالم هستی است.
اندیشه های ندامت . گناه . بی تحرکی . خشم و ترس دارای فرکانس های پایین و اهسته است. و تنها با انرژ ی های بالا و سریع روح نظیر عشق
نوعدوستی و ارامش خنثی می شود. " ان الله معنا خدا با ماست. یا حق.

من در مقابل همه این وسواسهای فکری فقط یک جمله داشتم .... خدایا کمکم کن.... و حالا با پاسخ های شما مصمم تر شدم دارم سعی میکنم فکر های بد رو قفل کنم یا بهشون جوابی بدم و بزارمشون کنار .... دعام کنید
دوستان عزیز من همیشه دوست دارم نمازم رو به موقع بخونم ولی از طرفی از وقتی یادم میاد همیشه توی دلم با خدا حرف میزدم و درد دل می کردم ... گاهی این مشکل برام پیش میاد که نماز خوندن منو راضی نمیکنه و هر کار میکنم حواسم جمع نمیشه بجاش دوست دارم راحت بشینم با خدا به زبون خودم حرف بزنم و درد دل کنم و این موقع ها با کوچکترین اشاره و یاد خدا اشکم در میاد ...... این لحظاتو دوست دارم ...نمیدونم چیکار کنم:Ghamgin::Ghamgin:

f19;594632 نوشت:
دوستان عزیز من همیشه دوست دارم نمازم رو به موقع بخونم ولی از طرفی از وقتی یادم میاد همیشه توی دلم با خدا حرف میزدم و درد دل می کردم ... گاهی این مشکل برام پیش میاد که نماز خوندن منو راضی نمیکنه و هر کار میکنم حواسم جمع نمیشه بجاش دوست دارم راحت بشینم با خدا به زبون خودم حرف بزنم و درد دل کنم و این موقع ها با کوچکترین اشاره و یاد خدا اشکم در میاد ...... این لحظاتو دوست دارم ...نمیدونم چیکار کنم


با سلام مجدد خدمت شما و تمامی اسک دینی های عزیز
اینکه انسان در حالات مختلف دوست دارد با خدای مهربان راز و نیاز و دردل کند خوب است و البته باید دقت داشت که این کار نباید رغبت ما را نسبت به نماز کم کند در کنار این دعاها و درد و دلها باید سعی نماییم که رغبت خود به نماز را دو چنددان کنیم و مواظب کیفیت نماز خود از جمله حضور قلب خود در نماز باشیم این نکته را نیز لحاظ کنید دعا و رازونیاز با خدای مهربان پس از خواندن نمازها مخصوصا پس از نماز شب سفارش شده است (همچنانکه ما دعاهای مختلف و تعقیبات مشترکه و مختصه داریم و یکی از اوقاتی که جزءاوقات استجابت دعا می باشد همین پس از نمازهای واجب می باشد )و در سیره ائمه معصومین و علما نیز اینگونه بوده است
لذا بهتر آنست که این رازو نیازها و دعاها و درد و دلها را بعد از نمازها مخصوصا بعد از نمازشب انجام دهید

البته دقت داشته باشیم حال خوش انسان در این مواقع اگر نمود اتصال به آن منبع آرامبخش باشد و موجب آرامش شود عالی است ولی اگر نمودی از افسردگی یا وسواس یا...باشد باید همراه با دستورات خاصی برای ازبین بردن آنها باشد
پس دقت لازم را داشت باشید که در کنار رازو نیاز با خداوند به نکاتی که در یادداشت قبلی ذکر نمودم عمل نمایید

در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

سلام دوستان. اول در مورد مطلب اول تون باید بگم واقعیت تلخیه از دست دادن نزدیکان ولی ب نظر من ک دو نفر از خانواده ام رو از دست داده ام اینه ک اصلا اصلا قبل از فوت عزیزاتون بهش فکر نکنین چون زمین تا آسمون با اصل اش فرق میکنه چون این یک واقعیتیه ک واقعا من بهش رسیده ام ک خدا وقتی یه مصیبتی میده صبرش رو هم باهاش ب آدم عنایت میکنه و اینکه شما قبلش ب فوت عزیزاتون فکر کنین چون اون صبر ب شما داده نشده هنوز خیلی عذاب بیشتری میکشین و یه پیشنهاد دیگه هم اینکه اگه اهل رابطه با شهدا هستین یه درد دل شهید علمدار با شهدا هست ک با یه سرچ ساده میتونین پیداش کنین و گوشش کنین خیلی آروم تون میکنه ب نظرم ایشون اونجا از طرف شهدا ب ماهایی ک تویه این دنیا موندیم و از اون طرف خبر نداریم یه سری چیزایی میگن ک منو ک واقعا خیلی آروم میکنه و سعی میکنم هر روز گوشش کنم... در مورد نماز هم ک گفتین میتونم سخنرانی حاج آقا پناهیان رو بهتون پیشنهاد بدم ب اسم ادب در نماز ایشون اونجا میگن ک حتی اگه ب زور هم دارین نماز رو میخونین حداقل ادب در نماز رو فقط رعایت کنین و ثمراتش رو ببینین .... ببخشید زیاد حرف زدم.موفق باشین.

کتاب سفر روح و سرنوشت روح از مایکل نیوتون را مطالعه کنید که بطور علمی به حیات روح پس از مرگ پرداخته اند تا کمی دراینباره شناخت پیدا کنید و به آرامش برسید.
این وسواس روی مرگ برای این است که مرگ برای شما همان حفره دهن باز کرده عمق روانتان است، حفره ای که در آن تمام اعتقادات و گفتمان ها رنگ می بازند و پوچ می شوند. طبیعی است که این مرگ، مرگ نیست بلکه خلاء است، خلائی که به دلیل فقدان نظام نمادین یا نظام خیال لازم در شما بیش از پیش متهاجم شده است. شما باید از طریق تقویت نظام نمادین (یعنی نظام فکری و فلسفی خودتان) و همچنین از طریق خواب بینی (رویای شفاف) با این خلاء مواجه شوید.

فریده بنده مفلس;594517 نوشت:
با سلام و خدا قوت : در ابتدا بهتر است که به یک دکتر روانشناس مراجعه کرده و با مشاوره و دادن داروهای موثر کمی از اضطرابتان کم کنید ..

بله طبق گفته این خواهر محترم حتما به یک دکتر ، البته روانپزشک مراجعه کنید. چون علائمی که گفتید مربوط میشه به افسردگی که 100% با توکل به خدا و توصیه ها و نسخه یک پزشک ماهر درمان میشید.

هر چه زودتر باید جلوی این افسردگی واضطرابهای واهی رو بگیرید.

برعکس شما من دوست دارم همش عزراییل بیاد جلو چشام تا حواسم اینقدر پرت دنیا نشه. اگر دیدمون به اخرت عوض بشه و مثل شهدا همیشه سبک بال باشیم چی میشه.

در مورد راز و نیاز به زبان فارسی هم راه داره. اگر مرجع تقلید شما اجازه ی دعای فارسی در قنوت را می دهند، که نور علی نوره و الا در نماز مستحبی اگه اشتباه نکنم می تونی قنوت رو فارسی بخونی. (البته اساتید اصلاح بفرمایند). اگر اینطور باشه که با وضو خودتونو واسه دیدار محبوب اماده تر و پسندیده تر کردید و با نماز توجه خدا رو به مطیع بودنتون نسبت به امر مورد پسندتر خدا (نماز) جلب کردید و حالا با دعا در قنوت هر چه دل تنگت می خواهد در اغوش خدا بگو.

انسان اراده داره و شیطون از این حرصش می گیره. چون خودش بخاطر استفاده ی غلط از ارادش از عرش رانده شد می خواد اینو از انسان ها هم بگیره. تنبلی و افسردگی و تلقین های منفی و وسواس و ... همش از همین دسته هست. ادم با اراده از اتفاقات زندگیش برای صعود استفاده می کنه. یا علی:Gol:

موضوع قفل شده است