جمع بندی شأن نزول آیات و هدایتگری قرآن برای تمام اعصار

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شأن نزول آیات و هدایتگری قرآن برای تمام اعصار

سلام. قرآن از یک طرف هدایتگر بشر در تمام اعصار است و از طرف دیگر، بسیاری از آیاتش با شأن نزول، در مورد مسائل شخصی در زندگی حضرت رسول، مثل ماجرای افک و امثال آن، نازل شده اند. این مسائل که به زندگی آن حضرت مربوط هستند، چه ربطی به هدایتگری بشریت در تمام اعصار دارند؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد محسن

חסר משמעות;592461 نوشت:
سلام. قرآن از یک طرف هدایتگر بشر در تمام اعصار است و از طرف دیگر، بسیاری از آیاتش با شأن نزول، در مورد مسائل شخصی در زندگی حضرت رسول، مثل ماجرای افک و امثال آن، نازل شده اند. این مسائل که به زندگی آن حضرت مربوط هستند، چه ربطی به هدایتگری بشریت در تمام اعصار دارند؟

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام خدمت پرسشگر محترم
باید بدانیم حوادثی از این قبیل می تواند دارای دو بعد باشد یک بعد آن کاملا خصوصی و به زندگی فردی پیامبر مرتبط و بعد دیگر آن موضوعی اجتماعی و تبلیغ تعالیم دینی است که البته این بعد آن، هدف اصلی آن وقایع یا حوادث است.
همان طور که می دانیم قرآن کتاب هدایت و آموزش تعالیم دینی و اخلاقی است.چنین هدایتی می تواند از مسیرهای متفاوتی چون بیان سر گذشت های پیشینیان، اتفاقات و حوادث روز،وحتی گاهی مسایل به ظاهر شخصی به دست آید که به طور حتم در بسته های گوناگون که ممکن است حتی در ضمن یک ضرب المثل هم باشد بیان می شود.
اگر به بعضی از مسایل قرآنی چون داستان انبیاء بنگریم در بعضی از آن ها اتفاقاتی بیان شده است که به نظر می رسد هیچ تناسبی با زمان فعلی یا حتی روزگار بعد از خودش ندارد،ولی باید گفت که پیامی که در دل آن سر گذشت ها نهفته است تا زمانی که انسان وجود دارد، به شکل کاربردی قابل استفاده است.
داستان یوسف پیامبر و عشق سرکش زلیخا به آن حضرت،داستان حضرت مریم و عیسای پیامبر،قصه حضرت موسی و فرعون و بسیاری دیگر از این مسایل می تواند این چنین باشد.
در داستان "افک" نیز موضوع به این شکل است که در آن از دروغ و تهمت بزرگی نام برده شده و در این باره به مسلمانان هشدار داده شده است.
در یکی از تفاسیر به این موضوع با عنوان: داستان پر ماجراى افك تهمت عظيم اشاره شده است:
نخستين آيه مورد بحث بى آنكه اصل حادثه را مطرح كند مى‏گويد:
كسانى كه آن تهمت عظيم را مطرح كردند گروهى از شما بودند"إِنَّ الَّذِينَ جاؤُ بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ"
مرحوم" طبرسى" در" مجمع البيان" معتقد است كه" افك" به هر دروغ ساده‏اى نمى‏گويند، بلكه دروغ بزرگى است كه مساله‏ اى را از صورت اصلي اش دگرگون مى‏کند،بنا بر اين كلمه" افك" خود بيان کننده اهميت اين حادثه و دروغ و تهمتى است كه در اين زمينه مطرح بود.
واژه" عصبه" (بر وزن غصه) در اصل از ماده" عصب" به معنى رشته ‏هاى مخصوصى است كه عضلات انسان را به هم پيوند داده و مجموعه آن، سلسله اعصاب نام دارد. سپس به جمعيتى كه با هم متحدند و پيوند و ارتباط و همكارى و هم فكرى دارند" عصبه" گفته شده است، به كار رفتن اين واژه نشان مى‏دهد كه توطئه‏ گران در داستان" افك" ارتباط نزديك و محكمى با هم داشته و شبكه منسجم و نيرومندى را براى توطئه تشكيل مى‏دادند..
بعضى ها گفته‏ اند كه اين تعبير معمولا در مورد ده تا چهل نفر به كار مى‏رود .
به هر حال قرآن به دنبال اين جمله به مؤمنانى كه از بروز چنين اتهامى نسبت به شخص پاك دامنى سخت ناراحت شده بودند دل دارى مى‏دهد كه گمان نكنيد اين ماجرا براى شما شر است، بلكه براى شما خير بود" لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ"
چرا كه پرده از روى نيات پليد جمعى از دشمنان شكست خورده و منافقان كور دل برداشت، و اين بد سيرتان خوش ظاهر را رسوا ساخت، و چه خوب است كه محك تجربه به ميان آيد تا آنان كه غش دارند سيه ‏رو شوند، و چه بسا اگر اين حادثه نبود و آن ها هم چنان نا شناخته مى‏ ماندند در آينده ضربه سخت ‏تر و خطرناك ترى مى‏زدند.
اين ماجرا به مسلمانان درس داد كه پيروى از شايعه ‏سازان، آن ها را به روزهاى سياه مى ‏كشاند بايد در برابر اين كار به سختى بايستند.
درس ديگرى كه اين ماجرا به مسلمانان آموخت اين بود كه به ظاهر حوادث تنها ننگرند، چه بسا حوادث ناراحت كننده و بد ظاهرى كه" خير كثير" در آن نهفته است.
جالب اين كه با ذكر ضمير" لكم" همه مؤمنان را در اين حادثه سهيم مى‏شمرد و به راستى چنين است، زيرا مؤمنان از نظر حيثيت اجتماعى از هم جدايى و بيگانگى ندارند و در غم ها و شادي ها شريك و سهيم اند.(1)

پی نوشت:
1.آیت الله مکارم شیرازی ناصر،تفسیر نمونه،تهران،انتشارات اسلامیه،سال 1374 ،چاپ اول،ج‏14، ص 395

[="Tahoma"][="Navy"]

חסר משמעות;592461 نوشت:
سلام. قرآن از یک طرف هدایتگر بشر در تمام اعصار است و از طرف دیگر، بسیاری از آیاتش با شأن نزول، در مورد مسائل شخصی در زندگی حضرت رسول، مثل ماجرای افک و امثال آن، نازل شده اند. این مسائل که به زندگی آن حضرت مربوط هستند، چه ربطی به هدایتگری بشریت در تمام اعصار دارند؟

سلام
هر موضوع شخصی با تجرید از خواص جزئی اش امری کلی است مثلا اختلاف من با برادرم یک مساله شخصی است اما اگر قید من و برادر را از آن بردارید میشود اختلاف دو برادر اختلاف دو مومن اختلاف دو انسان و به حسب اینها حکم مربوط به این اختلاف هم قابلیت تعمیم و کلی شدن دارد
لذا مسائل شخص و جزئی که زمینه نزول آیات قرآن کریم بوده است مفهوما و حکما منحصر در آن مساله جزئی نمی مانند و قابلیت تعمیم و کلیت را دارند
یا علیم[/]

شناخت شأن نزول آیات و سوره ها، نقش بسیار مهمی در فهم و درك معانی قرآن و كشف اغراض و اهداف سوره ها ایفا می نماید.
به همین جهت است كه مفسران اولین چیزی را كه در تفسیر هر آیه در نظر گرفته بررسی می كنند، شأن نزول آن است و تفسیری را بیشتر دارای ارزش می دانند كه مفسر بیش از دیگران، آگاه به شأن نزول آیات بوده باشد.
یكی از دلایلی كه امیرالمؤمنین علی(ع) در بین شیعه و سنی آگاه ترین و تواناترین فرد در تفسیر قرآن نامیده شده است آن است كه آن حضرت پس از پیامبر بیش از همه از اسباب نزول آیات مطلع بوده است. خود آن حضرت می فرماید: و الله لم تنزل آیة إلاّ و أنا اعلم فیما نزلت و فیمن نزلت و أین نزلت (سیوطی، الاتقان، 2/412، نوع 80)
سوگند به خداوند هیچ آیه ای نازل نشد جز آن كه می دانم درباره چه موضوعی و درباره چه كسی و در كجا نازل شده است.
قرآن پژوهان و مفسران فوائد بسیاری برای «شأن نزول» شمرده و بر تأثیر بسزای آن در تفسیر قرآن و فهم معانی آن تأكید كرده اند.

پرسش:
قرآن از یک طرف هدایتگر بشر در تمام اعصار است و از طرف دیگر، بسیاری از آیاتش با شأن نزول، در مورد مسائل شخصی در زندگی حضرت رسول، مثل ماجرای افک و امثال آن، نازل شده‌اند. این مسائل که به زندگی آن حضرت مربوط هستند، چه ربطی به هدایتگری بشریت در تمام اعصار دارند؟

پاسخ:


در کتاب خدا علاوه بر مباحث مربوط به هدایت و اخلاق که اساس قرآن بر آن نهاده شده، مسائل دیگری نیز مورد توجه قرار گرفته است که می‌تواند دارای دو بعد باشد. در یک بعد به زندگی فردی پیامبر (صلی الله علیه و آله) و نیز برخی حوادث جزئی پرداخته در بعد دیگر، مباحث اجتماعی و تبلیغ تعالیم دینی لحاظ شده است.
همان طور که می‌دانیم قرآن کتاب هدایت و آموزش تعالیم دینی و اخلاقی است. بهانه هدایت‌ها می‌تواند سر‌گذشت پیشینیان، اتفاقات و حوادث روز و حتی مسایل به ظاهر شخصی باشد که ممکن است در قالب‌های گوناگون حتی در قالب یک ضرب المثل عرضه شود.
اگر به بعضی از مسائل قرآنی چون داستان پیامبران (علیهم السلام) بنگریم در بعضی از آن‌ها اتفاقاتی بیان شده است که به نظر می‌رسد اکنون نتوان برای توجیه خاصی بیان کرد اما مهم پیامی است که در دل آن سر‌گذشت‌ها نهفته و برای همه زمان‌ها و همه انسان‌ها مفید و عبرت بر‌انگیز است.

داستان یوسف پیامبر (علیه السلام) و عشق سرکش زلیخا به آن حضرت، قصه حضرت مریم و عیسای پیامبر (علیهما السلام)، حکایت حضرت موسی (علیه السلام) و فرعون و بسیاری دیگر از این مسائل، از آن قبیل است.
در داستان «افك» نیز موضوع به این شکل است که از دروغ و تهمت بزرگی نام برده و در این باره به مسلمانان هشدار داده شده است.


در یکی از تفاسیر با عنوان: داستان پر ماجراى «افك تهمت عظيم» این مسئله بررسی شده است. نخستين آيه مورد بحث بى‌آن‌كه اصل حادثه را مطرح كند مى‏‌گويد:
«إِنَّ الَّذِينَ جاؤُ بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ»؛ كسانى كه آن تهمت عظيم را مطرح كردند، گروهى از شما بودند.(1)
مرحوم «طبرسى» در «مجمع البيان» معتقد است كه «افك» به هر دروغ ساده‌‏اى نمى‏‌گويند، بلكه دروغ بزرگى است كه مساله‌اى را از صورت اصلی‌اش دگرگون مى‏‌کند.

بنا بر اين، كلمه «افك» بيان کننده اهميت اين حادثه و دروغ و تهمتى است كه در اين زمينه مطرح بود.


واژه «عصبه» (بر وزن غصه) در اصل از ماده «عصب» به معنى رشته‌‏هاى مخصوصى است كه عضلات انسان را به هم پيوند داده و مجموعه آن، سلسله اعصاب نام دارد. سپس به جمعيتى كه با هم متّحد هستند و پيوند و ارتباط و همكارى و هم فكرى دارند «عصبه» گفته شده است، به كار رفتن اين واژه نشان مى‌‏دهد كه توطئه‏‌گران در ماجرای «افك» ارتباط نزديك و محكمى با هم داشته و شبكه منسجم و نيرومندى را براى توطئه تشكيل داده بودند.
بعضى‌ها گفته‏‌اند كه اين تعبير معمولا در مورد ده تا چهل نفر به كار مى‌‏رود.

به هر حال قرآن به دنبال اين جمله به مؤمنانى كه از بروز چنين اتهامى نسبت به شخص پاک‌دامنى سخت ناراحت شده بودند، دل‌دارى مى‏‌دهد كه گمان نكنيد اين ماجرا براى شما شرّ است، بلكه براى شما خير بود «لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ» چرا كه پرده از روى نيّت‌هاي پليد جمعى از دشمنان شكست خورده و منافقان كور دل برداشت، و اين بد سيرتان خوش ظاهر را رسوا کرد، و چه خوب است كه محک تجربه به ميان آيد تا آنان كه در درون غش دارند سيه ‏رو شوند و چه بسا اگر اين حادثه نبود و آن‎ها هم چنان نا‌شناخته مى‏‌ماندند، در آينده ضربه سخت ‏تر و خطرناک‌ترى مى‏‌زدند.

اين ماجرا به مسلمانان درس داد كه پيروى از شايعه ‏سازان، آن‌ها را به روزهاى سياه مى‌كشاند بايد در برابر اين كار به سختى بايستند.
درس ديگرى كه اين ماجرا به مسلمانان آموخت اين بود كه فقط به ظاهر حوادث ننگرند، چه بسا حوادث ناراحت كننده و بد ظاهرى كه «خير كثير» در آن نهفته است.
جالب اين كه قرآن با ذكر ضمير «لكم» همه مؤمنان را در اين حادثه سهيم مى‏‌شمرد و به راستى چنين است، زيرا مؤمنان از نظر حيثيت اجتماعى از هم جدايى و بيگانگى ندارند و در غم‌ها و شادی‌ها شريک و سهيم هستند. (2)

____
(1) نور/ 11.
(2) مکارم، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، انتشارات اسلامیه، سال 1374، چاپ اول، ج‏ 14، ص 395 با ویرایش اندک.
موضوع قفل شده است