جمع بندی درود امام حسین (ع) بر خلفا با وجود غصب خلافت؟

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
درود امام حسین (ع) بر خلفا با وجود غصب خلافت؟

با سلام خدمت کارشناس محترم سایت..
من تا کنون 3-4 پرسش مطرح کرده ام و انصافا تا حالا جواب های خوبی هم گرفتم.دست بانیان این سایت و همینطور کارشناسانش درد نکنه
سوال:
در ویکی پدیا مدخل امام حسین (ع) نوشته شده:
"حسین با یکی از شیعیانش در بصره به همراه دو پسرش دیدار کرد و به سران قبایل پنجگانه مهم در امور مشورتی بصره نامه‌هایی یکسان نوشت. او در نامه نوشتخداوند محمد را بهترین بندگان خود قرار داد و خانواده و اهل بیتش را وصی و وارث خود نمود، اما قریش این حق را که به اهل بیت منحصراً تعلق داشت را از آن خود دانست. اما اهل بیت به خاطر وحدت امت با این امر موافقت نمود. آنانی که حق خلافت را غصب نمودند، با این حال حق را به پا داشتند و درود خدا بر آنان و اهل بیت محمد باد. قرآنو سنت محمد را به یاد شما امت می‌آورم. دین خدا نابود شده و بدعتها در دین گسترش یافته‌است. اگر از من اطاعت کنید شما را به راه حق رهنمون خواهم شد.

ویلفرد مادلونگ معتقد است که محتویات این نامه بسیار شبیه به دیدگاههای علی در مورد حق پایمال شده خلافتش و در عین حال ستایش جایگاه ابوبکر و عمر است. "

من کاری به این که حق رو به پا داشتند یا نداشتند ندارم فقط برام یه سوال پیش اومده:
1-این نامه بخش درودش صحیحه؟
2-اگه صحیحه ما با لعنت فرستادن بر خلفا در انتهای زیارت عاشورا به دلیل غصب خلافت جلوتر از امام خودمون حرکت نکردیم؟(بماند که عده ای میگن در نسخه اولیه لعن انتهایی نیست و بعدا اضافه شده).راستش خیلی زور داره برام بخاطر لعن اینا برم جهنم در صورتیکه مستحق لعن نباشن.
لازم به ذکره که هنوز دیدگاه من همون دیدگاه شیخ صدوقه ولی اونوقت صحت اون نامه امام حسین(ع) چی میشه؟:شیخ صدوق:
باب اعتقاد در مورد ظالمین… اعتقاد ما در مورد ظالمین این است که آن­ ها ملعون هستند و اظهار برائت و بیزاری از آنان واجب است (بعد آیاتی را مطرح فرموده در ادامه چنین می­ گوید:) ظلم یعنی قرار دادن شیء در غیر موضع خود، بنابراین کسی که ادعای امامت کند و امام نباشد، چنین کسی ظالم و ملعون است. کسی که امامت را به غیر اهلش بسپارد، چنین شخصی هم ظالم و ملعون می­ باشد.(آن­ گاه روایاتی را ذکر می ­کند) امام صادق (علیه ­السلام) می­ فرماید: «کسی که در کفر دشمنان و ظلم کنندگان به ما شک داشته باشد، کافر است»… اما فاطمه ـ که درود خداوند بر ایشان باد ـ پس اعتقاد ما در مورد ایشان آن است که ایشان بانوی زنان دو عالم از اوّلین و آخرین هستند. و [نیز معتقدیم که] خداوند غضب می­ کند به غضب ایشان و راضی می­شود به رضایت ایشان. و [معتقدیم که] آن حضرت از دنیا مفارقت کرد در حالی که بر کسانی که بر او ظلم کرده، حقش را غصب کردند و مانع ارثش شدند، غضب­ناک بود… و اعتقاد ما در برائت این است که برائت از «اوثان اربعه»، «انداد اربعه» و از جمیع پیروان و تابعین آن­ها واجب است. و [معتقدیم که] آن­ ها بدترین خلق خداوند هستند و اقرار به خداوند و رسولش و اقرار به ائمه­ ی معصومین (علیهم ­السلام) کامل نمی ­شود، مگر با برائت جستن از دشمنان آن­ ها. اعتقاد ما در مورد قاتلین انبیای الهی و ائمه­ ی معصومین (علیهم ­السلام) این است که آن ­ها کافر و مشرک هستند و در پایین­ ترین جای دوزخ جای دارند. و کسی که در مورد آن­ ها اعتقادی غیر از این چیزی که گفتیم داشته باشد، به نظر ما در دین خدا نیست.»

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد عماد

سؤال:
آیا این مطلب صحت دارد که امام حسین (علیه السلام) در نامه ای به بعضی از اهل بصره چنین نوشته اند: آنانی که حق خلافت را غصب نمودند، با این حال حق را به پا داشتند و درود خدا بر آنان و اهل بیت محمد باد.

پاسخ:
منابع مورد استفاده مستشرقین در تاریخ اسلام بیشتر منابع اهل سنت است نه شیعه؛ از آن گذشته همه منابع متن نامه امام به سران بصره را متفاوت نوشته اند
آن چه ادعا شده در تاریخ طبری (1) آمده حتی منابع دیگر اهل سنت نیز گزارشات متفاوتی از نامه امام به سران بصره نوشته اند.

در اخبار الطوال آمده: «بسم الله الرحمن الرحيم، من الحسين بن على الى مالك بن مسمع، و الأحنف ابن قيس، و المنذر بن الجارود، و مسعود بن عمرو، و قيس بن الهيثم، سلام عليكم، اما بعد، فانى ادعوكم الى احياء معالم الحق و أماته البدع، فان تجيبوا تهتدوا سبل الرشاد، و السلام.»؛ "بسم الله الرحمن الرحيم، از حسين بن على به مالك بن مسمع و احنف بن قيس و منذر بن جارود و مسعود بن عمرو و قيس بن هيثم، سلام بر شما، همانا من شما را به زنده كردن آثار و نشانه‏ هاى حق و نابود كردن بدعت ها فرا می ‏خوانم و اگر بپذيريد به راه هاى هدايت رهنمون خواهيد شد، و السلام". (2)

اما در منابع مورد تایید شیعه چنین عباراتی یافت نمی شود و بر فرض بیان نیز قابل توجیه است.
اما بر فرض این که چنین جمله ای از امام صادر شده باشد؛ حمل بر تقیه می شود. چون مردم کوفه از آن پیروان پر و پا قرص حضرت علی (علیه السلام) نبودند تا امام را خلیفه بلافصل حضرت محمد (صلی الله علیه و اله وسلم)بدانند، تا چه رسد به بصره.
مردم کوفه عموما حضرت علی (علیه السلام) را فقط بر عثمان ترجیج می دانند و در مورد ابابکر و عمر احترام قائل بودند، نمونه آن نماز تراویح است. وقتی حضرت علی (علیه السلام) در کوفه مستفر شدند مردم به ایشان مراجعه کردند و امام جماعت نماز تراویح خواستند، حضرت این نماز را بدعت دانستند ولی کوفیان با راهپیمایی بر علیه ایشان و سر دادن شعار وا عمرا نسبت این فرمایش حضرت اعتراض کردند و خود شخصی را به عنوان امام جماعت نماز تراوایح انتخاب نمودند. (3)
پس شرایط طوری بود که نمی شد علنا علیه ابابکر و عمر حرفی زد، لذا می توان گفت بر فرض صحت این داستان باید آن را حمل بر تقیه کنیم.

منابع:
1. تاريخ‏ الطبري، ج‏ 5، ص 357.
2. اخبار الطوال، ص 231.
3. لوامع صاحبقرانى مشهور به شرح فقيه، ج‏ 2، ص 377.

موضوع قفل شده است