من با اصل دین موافقم ولی برخی از جزئیات دین برای من منطقی نیستند

تب‌های اولیه

60 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
من با اصل دین موافقم ولی برخی از جزئیات دین برای من منطقی نیستند

alfred;591114 نوشت:
سلام . ببخشید نمی دونستم کجا سوالمو بپرسم برای همین اینجا می پرسمش.
من شخصی 24 ساله هستم. به مدت 16 سال کانادا به همراه خانواده زندگی می کردیم.و دو ساله که به ایران آمده ایم.در طول مدت زندگیم قرآن رو با ترجمه فارسی بسیار زیاد مطالعه کردم و همینطور مطالعه نهج البلاغه ترجمه جعفر شهیدی یکی از تفریحات من بوده است حافظ قرآن نیستم اما در صورتی که آیه ای برای من خوانده شود می دونم که این آیه در قرآن موجود است یا نه.در کانادا شخصی رو نزدیک به خودم نداشتم که سوالات دینی خودم رو ازش بپرسم به کتاب ها و مطالب دینی مراجعه می کردم و سوالاتم بیشتر میشد.خلاصه بگم ایران آمدیم و یک مزیتی که داشت این بود که می تونستم سوالاتمو از اشخاص مذهبی بپرسم.متاسفانه این نظریه من با شکست مواجه شد چراکه اشخاص خشک مذهبی در مواجه به سوالاتی که ازشون می پرسیدم توهین بهم می کردن.مثلا بهم می گفتن بت پرست یا الفاظی مثل این! یه جورایی منزوی دینی شدم یعنی سوالی نمی پرسم که توهینی نصیبم نشه.راه حل جدیدی که به ذهنم رسید این هستش که توی اینترنت بیام و توی فرومی عضو بشم و سوالاتمو اونجا بپرسم این دلیل عضویتم در این سایت هستش.در خواستم این هستش که اگر شخصی می تواند بدون این که فحش بدهد یا توهین کند و یا متعصب باشد به سوالات دینی من پاسخ دهد و من رو در زمینه دینی راهنمایی کند خوشحال می شوم که وارد بحث بشیم.توی قرآن اومده اگه شخصی از عقلش پیروی کنه به گمراهی کشیده نمی شه.معیارهای من برای قبول و یا رد کردن نظریه های مخاطبم عقل هستش.دقت بفرمایید که عقل کامل نیست! پس اگه مخاطب شما سوالی می پرسه که از نظر خود شخص منطقی و عقلانی هستش ولی از نظر شما منطقی نیست لطف کنید و با توهین جوابشو ندین شاید عقل شما کامل تر از اون شخص باشه و شایدم نباشه و شما در گمراهی باشید.شما وقتی بخواین عقیده کسی رو زیر سوال ببرین مثل این می مونه که بهش می گین کالایی که داری جنسش خوب نیست در این صورت شما باید جنس بهتری رو بهش پیشنهاد بدین! و از اونجایی که ما انسان هستیم و دارای منطق جنس بهتر باید مورد ارزیابی قرار بگیره تا به عنوان جنس بهتر شناخته بشه !باید تمامی جوانبش در نظر گرفته بشه.

حرفام درست هستند خانم فاطمیا؟نیازی نیست که رده پژوهشی ایشون رو زیر سوال ببرید می تونید ایشون رو راهنمایی کنید.در صورتی که خودتون به نتایج دیگری رسیدید.
برای شروع یکی از سوالات خودمو می پرسم امیدوارم نتیجه بگیریم.دوستان من با اصل دین موافقم ولی برخی از جزئیات برام منطقی نیستند.در حال حاضر توی دانشگاه هستم.و درسی به نام نهج البلاغه رو دارم می گذرونم.استاد ما شخصی مذهبی و روحانی هستش.موضع صحبت ایشون در کلاس درس در مورد تمسخر و دسته بندی کردنش بود که بر حسب دسته بندی به تمسخر در رده پیامبران امامان و اشخاص دینی و مردم معمولی تقسیم می شه. داشت در مورد جنگ پیامبر می گفت( تاریخ من ضعیف است) که در یکی از جنگا پیامبر حکم اعدام دو خانم رو داد تنها به خاطر این که پیامبر رو مورد تمسخر قرار دادند.در نتیجه تمسخر پیامبر و امامان گناهی است نابخشودنی که حکمش اعدام است.ولی تمسخر مردم معمولی حکمش اعدام نیست و مجازات کمتری دارد.من ترسیدم این نظرم رو توی جمع کلاس مطرح کنم و کلی دشمن پیدا کنم برای همین اینجا مطرح می کنم.
نظرم: تمسخر پیامبر امام و مردم معمولی هیچ فرقی با همدیگه نداره.و حکم هر چیزی که هست باید برای همه یکی باشه. و حکم اعدام درست نیست مگر بر حسب شرایط خیلی خاص که اونم فکر نمی کنم شرایطی وجود داشته باشه که شخصی نیاز باشه بخاطرش اعدام بشه حتی اگر بحث آبرو ریزی باشه.
حالا دلیل هایی که از نظر شخص من منطقی هستش اما از نظر شما شاید نباشه در نتیجه می شه در موردش بحث کرد ! (خواهشا توهین نکنید که دیگر امیدمان برای دریافت پاسخ فروم است و بس)
1 -در نهج البلاغه خوندم که امام علی از شخص پیامبر نقل کرد که : ما هیچ فرقی با مردم عادی نداریم مگر اینکه به ما وحی می شود.( پس تمسخر هم نباید حکمش برای ما فرق بکنه)
2 - در قرآن خواندم که گفته در برابر آزار مشرکان صبور باش که خدا به دل پیامبر آگاه است.
3 - در قرآن خواندم که جواب بدی رو با خوبی بده و اگر با تندی جوابتو دادن تو با سخن نیکو جوابشونو بده.( که ما هر روز داریم توهین می شنویم موقع پرسیدن سوالات دینی)
4 - شنیده ام که بعضی از احادیث جعلی هستن که با عقل می شه بهشون پی برد. و از نظر من پیامبر به دلایل دیگری حکم اعدام اون دو زن رو داده ( اگر واقعا اعدامی صورت گرفته باشه چون من تاریخم ضعیف هستش) چون طبق دلایل قبلی که آوردم طبیعتا پیامبر می بایست نسبت به تمسخر اون دو زن صبر به خرج می داد.
ببینم این همه نوشتم کسی هست پاسخ ما رو بده.!

جناب آلفرد ... برین و موضوعی جدید باز کنین ...
پس از اینکه موضوع جدید باز کردین کارشناسان و دوستان میان و نظراتشون رو عنوان میکنن ...

alfred;591114 نوشت:
سلام . ببخشید نمی دونستم کجا سوالمو بپرسم برای همین اینجا می پرسمش.
من شخصی 24 ساله هستم. به مدت 16 سال کانادا به همراه خانواده زندگی می کردیم.و دو ساله که به ایران آمده ایم.در طول مدت زندگیم قرآن رو با ترجمه فارسی بسیار زیاد مطالعه کردم و همینطور مطالعه نهج البلاغه ترجمه جعفر شهیدی یکی از تفریحات من بوده است حافظ قرآن نیستم اما در صورتی که آیه ای برای من خوانده شود می دونم که این آیه در قرآن موجود است یا نه.در کانادا شخصی رو نزدیک به خودم نداشتم که سوالات دینی خودم رو ازش بپرسم به کتاب ها و مطالب دینی مراجعه می کردم و سوالاتم بیشتر میشد.خلاصه بگم ایران آمدیم و یک مزیتی که داشت این بود که می تونستم سوالاتمو از اشخاص مذهبی بپرسم.متاسفانه این نظریه من با شکست مواجه شد چراکه اشخاص خشک مذهبی در مواجه به سوالاتی که ازشون می پرسیدم توهین بهم می کردن.مثلا بهم می گفتن بت پرست یا الفاظی مثل این! یه جورایی منزوی دینی شدم یعنی سوالی نمی پرسم که توهینی نصیبم نشه.راه حل جدیدی که به ذهنم رسید این هستش که توی اینترنت بیام و توی فرومی عضو بشم و سوالاتمو اونجا بپرسم این دلیل عضویتم در این سایت هستش.در خواستم این هستش که اگر شخصی می تواند بدون این که فحش بدهد یا توهین کند و یا متعصب باشد به سوالات دینی من پاسخ دهد و من رو در زمینه دینی راهنمایی کند خوشحال می شوم که وارد بحث بشیم.توی قرآن اومده اگه شخصی از عقلش پیروی کنه به گمراهی کشیده نمی شه.معیارهای من برای قبول و یا رد کردن نظریه های مخاطبم عقل هستش.دقت بفرمایید که عقل کامل نیست! پس اگه مخاطب شما سوالی می پرسه که از نظر خود شخص منطقی و عقلانی هستش ولی از نظر شما منطقی نیست لطف کنید و با توهین جوابشو ندین شاید عقل شما کامل تر از اون شخص باشه و شایدم نباشه و شما در گمراهی باشید.شما وقتی بخواین عقیده کسی رو زیر سوال ببرین مثل این می مونه که بهش می گین کالایی که داری جنسش خوب نیست در این صورت شما باید جنس بهتری رو بهش پیشنهاد بدین! و از اونجایی که ما انسان هستیم و دارای منطق جنس بهتر باید مورد ارزیابی قرار بگیره تا به عنوان جنس بهتر شناخته بشه !باید تمامی جوانبش در نظر گرفته بشه.
دانشمندان امریکایی با مطالعه و تحقیق به وجود خداوند پی میبرند و ایشون با مطالعه و تحقیق شون وجود خدا رو رد کردند....ایشون در چه رده پژوهش هستند..؟؟
حرفام درست هستند خانم فاطمیا؟نیازی نیست که رده پژوهشی ایشون رو زیر سوال ببرید می تونید ایشون رو راهنمایی کنید.در صورتی که خودتون به نتایج دیگری رسیدید.
برای شروع یکی از سوالات خودمو می پرسم امیدوارم نتیجه بگیریم.دوستان من با اصل دین موافقم ولی برخی از جزئیات برام منطقی نیستند.در حال حاضر توی دانشگاه هستم.و درسی به نام نهج البلاغه رو دارم می گذرونم.استاد ما شخصی مذهبی و روحانی هستش.موضع صحبت ایشون در کلاس درس در مورد تمسخر و دسته بندی کردنش بود که بر حسب دسته بندی به تمسخر در رده پیامبران امامان و اشخاص دینی و مردم معمولی تقسیم می شه. داشت در مورد جنگ پیامبر می گفت( تاریخ من ضعیف است) که در یکی از جنگا پیامبر حکم اعدام دو خانم رو داد تنها به خاطر این که پیامبر رو مورد تمسخر قرار دادند.در نتیجه تمسخر پیامبر و امامان گناهی است نابخشودنی که حکمش اعدام است.ولی تمسخر مردم معمولی حکمش اعدام نیست و مجازات کمتری دارد.من ترسیدم این نظرم رو توی جمع کلاس مطرح کنم و کلی دشمن پیدا کنم برای همین اینجا مطرح می کنم.
نظرم: تمسخر پیامبر امام و مردم معمولی هیچ فرقی با همدیگه نداره.و حکم هر چیزی که هست باید برای همه یکی باشه. و حکم اعدام درست نیست مگر بر حسب شرایط خیلی خاص که اونم فکر نمی کنم شرایطی وجود داشته باشه که شخصی نیاز باشه بخاطرش اعدام بشه حتی اگر بحث آبرو ریزی باشه.
حالا دلیل هایی که از نظر شخص من منطقی هستش اما از نظر شما شاید نباشه در نتیجه می شه در موردش بحث کرد ! (خواهشا توهین نکنید که دیگر امیدمان برای دریافت پاسخ فروم است و بس)
1 -در نهج البلاغه خوندم که امام علی از شخص پیامبر نقل کرد که : ما هیچ فرقی با مردم عادی نداریم مگر اینکه به ما وحی می شود.( پس تمسخر هم نباید حکمش برای ما فرق بکنه)
2 - در قرآن خواندم که گفته در برابر آزار مشرکان صبور باش که خدا به دل پیامبر آگاه است.
3 - در قرآن خواندم که جواب بدی رو با خوبی بده و اگر با تندی جوابتو دادن تو با سخن نیکو جوابشونو بده.( که ما هر روز داریم توهین می شنویم موقع پرسیدن سوالات دینی)
4 - شنیده ام که بعضی از احادیث جعلی هستن که با عقل می شه بهشون پی برد. و از نظر من پیامبر به دلایل دیگری حکم اعدام اون دو زن رو داده ( اگر واقعا اعدامی صورت گرفته باشه چون من تاریخم ضعیف هستش) چون طبق دلایل قبلی که آوردم طبیعتا پیامبر می بایست نسبت به تمسخر اون دو زن صبر به خرج می داد.
ببینم این همه نوشتم کسی هست پاسخ ما رو بده.!

سلام دوست گرامی

من هم که اویل شروع کردم به اسلام شناسی به خیلی از این تناقضات بین عملکرد پیامبر و امام ( طبق احادیث ) و انچه این بزرگان تعلیم
می دادند پی بردم
تا انجا که نسبت به اصل دین اسلام شک کردم
بعد با مطالعه نظرات مختلف فهمیدم قریب به نود درصد و یا شایدم بیشتر احادیث ما جعلی است یا درست به ما نرسیده
و همه این تناقضات ناشی از رواج احادیث است
بنابراین به طورکلی احادیث را کنار گذاشتم و تنها مرجع موثق خود را قران قرار دادم
به این ترتیب تناقضات اینچنینی را برای خودم حل کردم

موفق باشید

alfred;591114 نوشت:
سلام . ببخشید نمی دونستم کجا سوالمو بپرسم برای همین اینجا می پرسمش.

دوست عزيز اگر فقط با عقل بخواهيم دين را بسنجيم تناقضات را زياد خواهيم ديد از بزرگ ترين گناه در دين بگير تا كوچكترينش و اگر كسي كه دينش 50 /50 است كه ديگه واويلاست چون صرفا با ديدن چند تا صحنه از دين زده ميشه
ولي به نظر من زماني كه اخلاق مياد وسط تا حدودي اين ها رو پوشش ميده و ميشه مسئله ها رو حل كرد

نقل قول:
جناب آلفرد ... برین و موضوعی جدید باز کنین ...
پس از اینکه موضوع جدید باز کردین کارشناسان و دوستان میان و نظراتشون رو عنوان میکنن ...

اگر امکانش هست مدیران محترم زحمتشو بکشن و متن رو به تاپیک جدید منتقل کنن من دقیقا نمی دونم چطور تاپیک جدید بازکنم.یا دوستان لطفا راهنمایی کنن برای باز کردن تاپیک جدید.بازم اگه احساس می شه که موضوع تاپیک لطمه بخوره من ادامه ندم دیگه.
نقل قول:
سلام دوست گرامی

من هم که اویل شروع کردم به اسلام شناسی به خیلی از این تناقضات بین عملکرد پیامبر و امام ( طبق احادیث ) و انچه این بزرگان تعلیم
می دادند پی بردم
تا انجا که نسبت به اصل دین اسلام شک کردم
بعد با مطالعه نظرات مختلف فهمیدم قریب به نود درصد و یا شایدم بیشتر احادیث ما جعلی است یا درست به ما نرسیده
و همه این تناقضات ناشی از رواج احادیث است
بنابراین به طورکلی احادیث را کنار گذاشتم و تنها مرجع موثق خود را قران قرار دادم
به این ترتیب تناقضات اینچنینی را برای خودم حل کردم

موفق باشید


سلام.مرسی ازپاسختون.راستش من اعتقاد ندارم که نود درصد احادیث اشتباه باشن.به نظر من مهم نیست حدیث از طرف چه کسی گفته شده مهم مفهوم و نتیجه ای هستش که حدیث همراه خودش به ارمغان میاره.ماهیت حدیث مهمه.هر جمله ای که باعث بشه ما بتونیم زندگی بهتری داشته باشیم و سعادت این دنیا و آخرت رو برامون همراه داشته باشه به نظر من به اصل بودن خود جمله اشاره می کنه.
نقل قول:
بی خدایان هم فکر کنم برای خودشون دلایلی دارن
همچنان که با خدایان دلایلی دارند

آفرین.من یکی از دوستام بت پرست هستش و بتی به نام فت رو می پرسته و اعتقاد داره که همون خدای مارو می پرسته با این تفاوت که با نگاه کردن به این بت وصل می شه به خدا یه جورایی به حرمت اون بت با خدا صحبت می کنن.من زمانی که دعا می کرد کنارش بودم گوش می دادم خودشو اول معرفی می کرد برای بت مثلا من فلانی هستم فرزند فلان بعد ازش سوال کردم یعنی خدا تو رو نمیشناسه؟گفتش که این بخاطر رعایت ادب هستش که خودمونو معرفی می کنیم.من با ذهن خودم به این نتیجه رسیدم که همه دارن یک خدای واحد رو می پرستن منتهی هرکسی به سبک خودش.
نقل قول:
معذرت......
من منظوری نداشتم اما انگار لحن نوشته طوری بوده که توهین تلقی شده،به هر حال قصد هیچ گونه توهین و بی احترامی نداشتم و عذرخواهی میکنم.
نکته خوبی رو عنوان کردید درباره طریقه پاسخگویی به سوالات،کاملا موافقم اما همه اینطور نیستند.فکر میکنم جایی از روحانیون شنیدم که این گونه سوالاتی که شاید کفر باشه و شبهه برانگیز خوب هست اما نباید منزلگاه توقف باشد،باید سریع شبهه را برطرف کرد و عبور کرد.

راستش من خودمم دوست دارم زود به جوابام برسم.امام علی توی نهج البلاغه گفته سوالاتی که مربوط به شناخت خدا می شن آخرش به کفر ختم می شن اگه درست منظور امام علی رو متوجه شده باشم.ولی خوب من دوست دارم سوالی توی ذهنم بدون جواب نمونه.
نقل قول:
اما کسی که کفر خود را با هر دلیل و منطقی به صورت آشکارا بروز دهد و سعی در ترویج این عقاید داشته باشد ، نباید زنده بماند . دشمن خدا ، دشمن ما هم هست .

موافقم که دشمن خدا دشمن ما هم هست.اما باید قبلش بفهمی دشمن خدا کی هستش! اگر طبق عقیده شما هر شخص سائل که به نظر کافر میاد رو بکشیم دیگه کسی سعادتمند نمی شه.به غایت وجود خودش نمی رسه.فقط حکمت های خدا رو تصور کن که اون شخص در حال حاضر پر از سوالهایی هستش که اشخاص بالغ و فرهیخته می تونن بهش پاسخ بدن و اون شخص در آینده خودش باعث راهنمایی و رفتن به راه راست چند نفر دیگه بشه.حالا اگه توسط شخصی مثل شما کشته بشه دیگه فرصتی برای رفتن به راه راست پیدا نمی کنه.بهتر هستش هر کدوم در حد دانشمون به شخص سائل کمک کنیم همونطوری که من سوال برام پیش اومد و توقع دارم که اشخاص بهم راهنمایی بکنن.
نقل قول:
دوست عزيز اگر فقط با عقل بخواهيم دين را بسنجيم تناقضات را زياد خواهيم ديد از بزرگ ترين گناه در دين بگير تا كوچكترينش و اگر كسي كه دينش 50 /50 است كه ديگه واويلاست چون صرفا با ديدن چند تا صحنه از دين زده ميشه
ولي به نظر من زماني كه اخلاق مياد وسط تا حدودي اين ها رو پوشش ميده و ميشه مسئله ها رو حل كرد

راهنماییتون خوب بود ممنون.منم به این نتیجه رسیدم که معیار تشخیص صحیح یا اشتباه بودن مسائل رو همون اخلاق می دونم.مثلا با اخلاق نیکو جور در نمیاد که کسی رو بخاطر تمسخر کردن اعدام کرد.مثالی بود که توی پست قبلی زدم.ممنون بازم حرفتون باعث شد بیشتر فکر کنم.
نقل قول:
گر فردی با تحقیق و تفکر فراوان بالاخره نتواند وجود خدا را بپذیرد و منکر خدا شود

سریال مستند cosmos رو نگاه کنید .در مورد نظریه بیگ بنگ هستش و عالم اتم و فضا و دی ان ای.فکر می کنم بتون کمک کنه که اثبات خدا رو بهتر متوجه بشید.من خودم هر موقع این سوال به ذهنم میاد که آیا خدایی وجود داره جوابم رو به این صورت به خودم می دم که تصور می کنم قبل از بینگ بنگ چی بوده و کی آفریدش؟مسیحی ها می گن مه بود و تاریکی.مسلمون ها هم همینو می گن.و بعد از خودت سوال کن که اون مه رو کی آفریده و .... تا آخرش برسی به جواب.
نقل قول:
اینجا بحث در مورد چیز دیگری است ، نه نابود کردن یکتاپرستی .
اگر انسان توانایی این را داشت که با عقل خود به وجود خدای یگانه پی ببرد ، هیچگاه پیامبران و معجرات را برای بشر نمیفرستاد ، حالا چگونه عقلی که نمیتواند وجود خدا را ثابت کند ، میتواند عدم وجود آن را ثابت کند .

عقل باید بتواند وجود خدارو اثبات کند.دلایلم:
1- پیامبر زمانی که می خواست بت پرستان رو به وجود خدای دیگری آگاه کنه دائما از دلایل و منطق استفاده می کرد.مثالش پیامبری که با استفاده از پرستش ستارگان و غیره سعی می کرد مشرکان رو به تعقل وادار کنه.پس از راه تعقل میشه وجود خدارو هم اثبات کرد.
2- در قرآن بارها آمده که آیا تعقل نمی کنید! در زمین نشانه هایی هستش که وجود خدارو اثبات می کنن.و مثالشم توی قرآن زیاد زده مثل آب و باران که چگونه مایه حیات هستن.

alfred;591383 نوشت:
موافقم که دشمن خدا دشمن ما هم هست.اما باید قبلش بفهمی دشمن خدا کی هستش! اگر طبق عقیده شما "هر" شخص سائل که به نظر کافر میاد رو بکشیم دیگه کسی سعادتمند نمی شه.به غایت وجود خودش نمی رسه.فقط حکمت های خدا رو تصور کن که اون شخص در حال حاضر پر از سوالهایی هستش که اشخاص بالغ و فرهیخته می تونن بهش پاسخ بدن و اون شخص در آینده خودش باعث راهنمایی و رفتن به راه راست چند نفر دیگه بشه.حالا اگه توسط شخصی مثل شما کشته بشه دیگه فرصتی برای رفتن به راه راست پیدا نمی کنه.بهتر هستش هر کدوم در حد دانشمون به شخص سائل کمک کنیم همونطوری که من سوال برام پیش اومد و توقع دارم که اشخاص بهم راهنمایی بکنن.

سلام
جناب آلفرد من نمی دونم این حرف جناب مختار که گفتن

(کسی که کفر خود را با هر دلیل و منطقی به صورت آشکارا بروز دهد و سعی در ترویج این عقاید داشته باشد ، نباید زنده بماند)

درست هست یا نه و حکم چنین فردی چی هست
ولی برداشت شما از حرف ایشون درست نبود
منظور ایشون این نبود که "هر" فرد کافر و کسی که سوال داشته باشه باید کشته بشه
منظورشون افرادی بود که سعی دارن دیگران رو هم کافر کنن و عقاید باطل خودشون رو ترویج می کنن و کفر رو تبلیغ می کنن!

alfred;591383 نوشت:
عقل باید بتواند وجود خدارو اثبات کند.دلایلم:
1- پیامبر زمانی که می خواست بت پرستان رو به وجود خدای دیگری آگاه کنه دائما از دلایل و منطق استفاده می کرد.مثالش پیامبری که با استفاده از پرستش ستارگان و غیره سعی می کرد مشرکان رو به تعقل وادار کنه.پس از راه تعقل میشه وجود خدارو هم اثبات کرد.
2- در قرآن بارها آمده که آیا تعقل نمی کنید! در زمین نشانه هایی هستش که وجود خدارو اثبات می کنن.و مثالشم توی قرآن زیاد زده مثل آب و باران که چگونه مایه حیات هستن.

دلایل شما مغایر گفته های من نیست :
1- شما از پیامبر اسلام و قرآن نام بردید ، و منظور بنده هم همین بود که اگر خداوند پیامبرانی را برای هدایت بشر مأمور نمیکرد ، تا قیامت همه انسانها در گمراهی می ماندند ، و خداوند از ازل این را میدانست که انسان نمی تواند با عقل خود و با بدست آوردن دانش خدا را کشف کند و به دیگران ثابت کند . بنابراین وجود خدا را پیامبران و معجزات الهی ثابت میکنند و نه عقل انسان .
2- البته در مورد عقل و فکر ، تفاوت هایی هست ، خداوند در قرآن از ما نخواسته تعقل کنیم ، بلکه خواسته تفکر کنیم و بیندیشیم . چرا که قدرت عقلانی حد و مرزی دارد ، اما دامنه تفکر بسیار وسیع تر است و ارزشمند .

با سپاس از شما ، التماس دعا

.:: مختار ::.;591430 نوشت:
خداوند در قرآن از ما نخواسته تعقل کنیم ، بلکه خواسته تفکر کنیم و بیندیشیم . چرا که قدرت عقلانی حد و مرزی دارد ، اما دامنه تفکر بسیار وسیع تر است و ارزشمند .

سلام علیکم و رحمه الله
برادر فکر کنم سوء تفاهم شده:http://qorankarem.persianblog.ir/tag/%D8%AA%D8%AD%D9%82%DB%8C%D9%82%DB%8C_%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87_%DA%A9%D9%84%D9%85%D9%87_%D8%AA%D8%B9%D9%82%D9%84%D9%88%D9%86_%D8%AF%D8%B1_%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86_%DA%A9%D8%B1%DB%8C%D9%85

سلام .
ببخشید نمی دونستم کجا سوالمو بپرسم برای همین اینجا می پرسمش.
من شخصی 24 ساله هستم. به مدت 16 سال کانادا به همراه خانواده زندگی می کردیم.و دو ساله که به ایران آمده ایم.در طول مدت زندگیم قرآن رو با ترجمه فارسی بسیار زیاد مطالعه کردم و همینطور مطالعه نهج البلاغه ترجمه جعفر شهیدی یکی از تفریحات من بوده است حافظ قرآن نیستم اما در صورتی که آیه ای برای من خوانده شود می دونم که این آیه در قرآن موجود است یا نه.در کانادا شخصی رو نزدیک به خودم نداشتم که سوالات دینی خودم رو ازش بپرسم به کتاب ها و مطالب دینی مراجعه می کردم و سوالاتم بیشتر میشد.خلاصه بگم ایران آمدیم و یک مزیتی که داشت این بود که می تونستم سوالاتمو از اشخاص مذهبی بپرسم.متاسفانه این نظریه من با شکست مواجه شد چراکه اشخاص خشک مذهبی در مواجه به سوالاتی که ازشون می پرسیدم توهین بهم می کردن.مثلا بهم می گفتن بت پرست یا الفاظی مثل این! یه جورایی منزوی دینی شدم یعنی سوالی نمی پرسم که توهینی نصیبم نشه.راه حل جدیدی که به ذهنم رسید این هستش که توی اینترنت بیام و توی فرومی عضو بشم و سوالاتمو اونجا بپرسم این دلیل عضویتم در این سایت هستش.در خواستم این هستش که اگر شخصی می تواند بدون این که فحش بدهد یا توهین کند و یا متعصب باشد به سوالات دینی من پاسخ دهد و من رو در زمینه دینی راهنمایی کند خوشحال می شوم که وارد بحث بشیم.توی قرآن اومده اگه شخصی از عقلش پیروی کنه به گمراهی کشیده نمی شه.معیارهای من برای قبول و یا رد کردن نظریه های مخاطبم عقل هستش.دقت بفرمایید که عقل کامل نیست! پس اگه مخاطب شما سوالی می پرسه که از نظر خود شخص منطقی و عقلانی هستش ولی از نظر شما منطقی نیست لطف کنید و با توهین جوابشو ندین شاید عقل شما کامل تر از اون شخص باشه و شایدم نباشه و شما در گمراهی باشید.شما وقتی بخواین عقیده کسی رو زیر سوال ببرین مثل این می مونه که بهش می گین کالایی که داری جنسش خوب نیست در این صورت شما باید جنس بهتری رو بهش پیشنهاد بدین! و از اونجایی که ما انسان هستیم و دارای منطق جنس بهتر باید مورد ارزیابی قرار بگیره تا به عنوان جنس بهتر شناخته بشه !باید تمامی جوانبش در نظر گرفته بشه.

برای شروع یکی از سوالات خودمو می پرسم امیدوارم نتیجه بگیریم.دوستان من با اصل دین موافقم ولی برخی از جزئیات برام منطقی نیستند.در حال حاضر توی دانشگاه هستم.و درسی به نام نهج البلاغه رو دارم می گذرونم.استاد ما شخصی مذهبی و روحانی هستش.موضع صحبت ایشون در کلاس درس در مورد تمسخر و دسته بندی کردنش بود که بر حسب دسته بندی به تمسخر در رده پیامبران امامان و اشخاص دینی و مردم معمولی تقسیم می شه. داشت در مورد جنگ پیامبر می گفت( تاریخ من ضعیف است) که در یکی از جنگا پیامبر حکم اعدام دو خانم رو داد تنها به خاطر این که پیامبر رو مورد تمسخر قرار دادند.در نتیجه تمسخر پیامبر و امامان گناهی است نابخشودنی که حکمش اعدام است.ولی تمسخر مردم معمولی حکمش اعدام نیست و مجازات کمتری دارد.من ترسیدم این نظرم رو توی جمع کلاس مطرح کنم و کلی دشمن پیدا کنم برای همین اینجا مطرح می کنم.
نظرم: تمسخر پیامبر امام و مردم معمولی هیچ فرقی با همدیگه نداره.و حکم هر چیزی که هست باید برای همه یکی باشه. و حکم اعدام درست نیست مگر بر حسب شرایط خیلی خاص که اونم فکر نمی کنم شرایطی وجود داشته باشه که شخصی نیاز باشه بخاطرش اعدام بشه حتی اگر بحث آبرو ریزی باشه.
حالا دلیل هایی که از نظر شخص من منطقی هستش اما از نظر شما شاید نباشه در نتیجه می شه در موردش بحث کرد ! (خواهشا توهین نکنید که دیگر امیدمان برای دریافت پاسخ فروم است و بس)
1 -در نهج البلاغه خوندم که امام علی از شخص پیامبر نقل کرد که : ما هیچ فرقی با مردم عادی نداریم مگر اینکه به ما وحی می شود.( پس تمسخر هم نباید حکمش برای ما فرق بکنه)
2 - در قرآن خواندم که گفته در برابر آزار مشرکان صبور باش که خدا به دل پیامبر آگاه است.
3 - در قرآن خواندم که جواب بدی رو با خوبی بده و اگر با تندی جوابتو دادن تو با سخن نیکو جوابشونو بده.( که ما هر روز داریم توهین می شنویم موقع پرسیدن سوالات دینی)
4 - شنیده ام که بعضی از احادیث جعلی هستن که با عقل می شه بهشون پی برد. و از نظر من پیامبر به دلایل دیگری حکم اعدام اون دو زن رو داده ( اگر واقعا اعدامی صورت گرفته باشه چون من تاریخم ضعیف هستش) چون طبق دلایل قبلی که آوردم طبیعتا پیامبر می بایست نسبت به تمسخر اون دو زن صبر به خرج می داد.
ببینم این همه نوشتم کسی هست پاسخ ما رو بده.!

توضیح: این پست و سایر پستهای مرتبط از تاپیک:

http://www.askdin.com/thread44432.html

به این تاپیک منتقل شده است.

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد رئوف

alfred;591547 نوشت:
سلام .
ببخشید نمی دونستم کجا سوالمو بپرسم برای همین اینجا می پرسمش.
من شخصی 24 ساله هستم. به مدت 16 سال کانادا به همراه خانواده زندگی می کردیم.و دو ساله که به ایران آمده ایم.در طول مدت زندگیم قرآن رو با ترجمه فارسی بسیار زیاد مطالعه کردم و همینطور مطالعه نهج البلاغه ترجمه جعفر شهیدی یکی از تفریحات من بوده است حافظ قرآن نیستم اما در صورتی که آیه ای برای من خوانده شود می دونم که این آیه در قرآن موجود است یا نه.در کانادا شخصی رو نزدیک به خودم نداشتم که سوالات دینی خودم رو ازش بپرسم به کتاب ها و مطالب دینی مراجعه می کردم و سوالاتم بیشتر میشد.خلاصه بگم ایران آمدیم و یک مزیتی که داشت این بود که می تونستم سوالاتمو از اشخاص مذهبی بپرسم.متاسفانه این نظریه من با شکست مواجه شد چراکه اشخاص خشک مذهبی در مواجه به سوالاتی که ازشون می پرسیدم توهین بهم می کردن.مثلا بهم می گفتن بت پرست یا الفاظی مثل این! یه جورایی منزوی دینی شدم یعنی سوالی نمی پرسم که توهینی نصیبم نشه.راه حل جدیدی که به ذهنم رسید این هستش که توی اینترنت بیام و توی فرومی عضو بشم و سوالاتمو اونجا بپرسم این دلیل عضویتم در این سایت هستش.در خواستم این هستش که اگر شخصی می تواند بدون این که فحش بدهد یا توهین کند و یا متعصب باشد به سوالات دینی من پاسخ دهد و من رو در زمینه دینی راهنمایی کند خوشحال می شوم که وارد بحث بشیم.توی قرآن اومده اگه شخصی از عقلش پیروی کنه به گمراهی کشیده نمی شه.معیارهای من برای قبول و یا رد کردن نظریه های مخاطبم عقل هستش.دقت بفرمایید که عقل کامل نیست! پس اگه مخاطب شما سوالی می پرسه که از نظر خود شخص منطقی و عقلانی هستش ولی از نظر شما منطقی نیست لطف کنید و با توهین جوابشو ندین شاید عقل شما کامل تر از اون شخص باشه و شایدم نباشه و شما در گمراهی باشید.شما وقتی بخواین عقیده کسی رو زیر سوال ببرین مثل این می مونه که بهش می گین کالایی که داری جنسش خوب نیست در این صورت شما باید جنس بهتری رو بهش پیشنهاد بدین! و از اونجایی که ما انسان هستیم و دارای منطق جنس بهتر باید مورد ارزیابی قرار بگیره تا به عنوان جنس بهتر شناخته بشه !باید تمامی جوانبش در نظر گرفته بشه.

برای شروع یکی از سوالات خودمو می پرسم امیدوارم نتیجه بگیریم.دوستان من با اصل دین موافقم ولی برخی از جزئیات برام منطقی نیستند.در حال حاضر توی دانشگاه هستم.و درسی به نام نهج البلاغه رو دارم می گذرونم.استاد ما شخصی مذهبی و روحانی هستش.موضع صحبت ایشون در کلاس درس در مورد تمسخر و دسته بندی کردنش بود که بر حسب دسته بندی به تمسخر در رده پیامبران امامان و اشخاص دینی و مردم معمولی تقسیم می شه. داشت در مورد جنگ پیامبر می گفت( تاریخ من ضعیف است) که در یکی از جنگا پیامبر حکم اعدام دو خانم رو داد تنها به خاطر این که پیامبر رو مورد تمسخر قرار دادند.در نتیجه تمسخر پیامبر و امامان گناهی است نابخشودنی که حکمش اعدام است.ولی تمسخر مردم معمولی حکمش اعدام نیست و مجازات کمتری دارد.من ترسیدم این نظرم رو توی جمع کلاس مطرح کنم و کلی دشمن پیدا کنم برای همین اینجا مطرح می کنم.
نظرم: تمسخر پیامبر امام و مردم معمولی هیچ فرقی با همدیگه نداره.و حکم هر چیزی که هست باید برای همه یکی باشه. و حکم اعدام درست نیست مگر بر حسب شرایط خیلی خاص که اونم فکر نمی کنم شرایطی وجود داشته باشه که شخصی نیاز باشه بخاطرش اعدام بشه حتی اگر بحث آبرو ریزی باشه.
حالا دلیل هایی که از نظر شخص من منطقی هستش اما از نظر شما شاید نباشه در نتیجه می شه در موردش بحث کرد ! (خواهشا توهین نکنید که دیگر امیدمان برای دریافت پاسخ فروم است و بس)
1 -در نهج البلاغه خوندم که امام علی از شخص پیامبر نقل کرد که : ما هیچ فرقی با مردم عادی نداریم مگر اینکه به ما وحی می شود.( پس تمسخر هم نباید حکمش برای ما فرق بکنه)
2 - در قرآن خواندم که گفته در برابر آزار مشرکان صبور باش که خدا به دل پیامبر آگاه است.
3 - در قرآن خواندم که جواب بدی رو با خوبی بده و اگر با تندی جوابتو دادن تو با سخن نیکو جوابشونو بده.( که ما هر روز داریم توهین می شنویم موقع پرسیدن سوالات دینی)
4 - شنیده ام که بعضی از احادیث جعلی هستن که با عقل می شه بهشون پی برد. و از نظر من پیامبر به دلایل دیگری حکم اعدام اون دو زن رو داده ( اگر واقعا اعدامی صورت گرفته باشه چون من تاریخم ضعیف هستش) چون طبق دلایل قبلی که آوردم طبیعتا پیامبر می بایست نسبت به تمسخر اون دو زن صبر به خرج می داد.
ببینم این همه نوشتم کسی هست پاسخ ما رو بده.!

توضیح: این پست و سایر پستهای مرتبط از تاپیک:

http://www.askdin.com/thread44432.html

به این تاپیک منتقل شده است.



با سلام خدمت شما دوست گرامی

چند مطلب:

- نخست آنکه این سایت که مربوط به مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی است، برای پاسخگویی به همین سوالات ایجاد شده است و شما می توانید سوالات و مطالب خود را از طریق این سایت مطرح کنید و در گفتگویی که با حضور کاربران و کارشناس مربوطه شکل می گیرد، به ابعاد مختلف سوال خود و پاسخ آن برسید.

- مطلب تاریخی ای که نقل کردید نیازمند آن است که مستند باشد تا امکان بررسی آن مهیا شود.

- اما کسی که به پیامبر(ص) و امام (ع) توهین کند، مستحق مرگ است. در این باره باید به یک نکته مهم توجه کرد. پیامبر علاوه بر اینکه فردی از جامعه مسلمانان و مومنان است، رهبر این جامعه است و فرد مقدسی شمرده می شود که دارای جایگاه خاصی است. و اهانت به او در واقع اهانت به عده ی کثیری (امروزه حدود یک و نیم میلیارد انسان) است و فردی که از روی آگاهی چنین توهین و اهانتی را مرتکب شود، مستحق مرگ است.

- مطالبی که شما مطرح کردید، در جنبه فردی صحیح است. یعنی فرد به ما هو فرد، بایستی سعی کند جواب بدی را با خوبی بدهد و صبور باشد و مسائلی از این دست. اما هنگامی که مسئله جنبه اجتماعی دارد و به کلیت جامعه اسلامی مربوط می شود و فردی از روی علم و آگاهی به کلیت این جامعه توهین میکند، این مورد، جای مدارا نیست.

موفق باشید

نوشت:
که در یکی از جنگا پیامبر حکم اعدام دو خانم رو داد تنها به خاطر این که پیامبر رو مورد تمسخر قرار دادند.در نتیجه تمسخر پیامبر و امامان گناهی است نابخشودنی که حکمش اعدام است.ولی تمسخر مردم معمولی حکمش اعدام نیست و مجازات کمتری دارد.

با عرض سلام خدمت کارشناس محترم
خواهشمندم سند این مطلب را بررسی نمایند .اینکه مسلمانان خود حرمت پیامبر را نگاه دارند یک چیز است و اینکه پیشوای دینی خودش بخاطر اهانتی که به او شده حکم اعدام صادر کند چیز دیگریست و بسیار هم عجیب چون با روش سلاطین دیکتاتور چندان فرق نمیکند و این از یک پیامبر الهی بعید است."خداییش صحنه را تجسم کنید.:.(.این زنان به من توهین کردند و مرا مسخره کردن پس بکشیدشون تا عبرت سایرین گردند!!!)
پیامبر برای تکمیل مکارم اخلاق بر انگیخته شد .مقام صبرداشت و مزین به سعه صدربود. همینطورسایر امامان.در روایات هست که گاهی ائمه در کوچه و خیابان مورد بیحرمتی افراد جاهل هم قرار میگرفتند اما منش و سلوکشان طوری بود که فرد را شرمنده کرده وعلاقمند به دین اسلام میکرد. مثل فردی که به امام توهین کرد و او با آرامش فرمود اگر تو راست میگویی خداوند مرا ببخشد و اگر دروغ میگویی خداوند تو را ببخشد.

نوشت:
اما کسی که به پیامبر(ص) و امام (ع) توهین کند، مستحق مرگ است.

بله مستحق مرگ است مثلا امام خمینی برای سلمان رشدی به جهت اهانتش به اسلام و مسلمانان حکم صادر کرد ولی این کار را برای اسلام کرد ما خهم موظفیم حرمت شان او را نگاه داریم اما اگر برفرض مثال کسی به شخص امام توهین کرده و امام خود اشد مجازات را برایش تعیین میکرد، آیا به حرمتی که بخواهد در چشم خلق به این شکل حفظ شود خدشه وارد نمیشد؟
چنین واکنشی مناسب شان امام نبود حال آنکه امام یک انسان عادی بود آنوقت چطور پیامبر ممکن است چنین کند؟..

سلام جناب رئوف ...
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشین ...

خوب چنین اتفاقهایی هم در درون شرکتها و موسسات میوفته ... گاها اتفاق میوفته که مردی از درب وارد میشه و شروع میکنه به فحاشی ... یا اینکه شروع میکنه به تمسخر مدیر یک شرکت ... خوب چنین حالتی برای مدیر ارشد یک شرکت خیلی حالت گزنده ای داره ... معمولا مدیران برای اینکه با چنین مسائلی رو برو نشوند ... برای خودشون منشی انتخاب میکنند ... منشی باعث میشه که دیسیپلین مدیر شرکت حفظ بشه ... و اگر کسی خواست توهین کنه یا فحاشی کنه ... ابتدائا منشی با او برخورد میکنه و اگر نتوانست جلویه حتاکان رو بگیره ... واحد انتظامات رو خبر میکنه ... تا شخص خاطی رو از محوطه دور کنند ... خوب چرا حضرت محمد (ع) چنین تمهیداتی رو اندیشه نکردند ...

ایشون میتونستند یک رئیس دفتر و یک منشی داشته باشند ... و اگر کسی قصد توهین یا بی احترامی به ایشان رو داشتند گروهی که وظیفه حفظ نظم رو داشتند با آنها برخورد میکردند ... خیلی موقع ها میشه که انسانها از چیزی ناراحت هستند ... افسرده هستند ... مشگل روحی سراغشون میاد ... اینجوری نمیشه که ...

آخه اگر هم چنین خانومهایی توهین کرده باشند هم باز چنین مجازاتی براشون زیاد بوده ...

alfred;591383 نوشت:
مسیحی ها می گن مه بود و تاریکی.مسلمون ها هم همینو می گن.و بعد از خودت سوال کن که اون مه رو کی آفریده و .... تا آخرش برسی به جواب.

من خیلی با این جملتون موافق نیستم "تا اخرش برسی به جواب" .
به نظر من از اول تا اخرش رو خود خدا افریده ، زمانش که برسه ما هم میفهمیم. این که هرچیزی رو نمیدونیم بگیم کار خداست درس نیست!

سلام
جناب آلفرد این مقاله رو مطالعه کنید احتمالا پاسخ سوالتون رو دریافت کنید:

نقل قول:

* بزرگان مشرکین در تقابل با دعوت حضرت محمد (ص) به اسلام

قبیله قریش در آغاز دعوت پیامبر (ص) 40 طایفه بودند که منتهی نسب آنها به حضرت ابراهیم (ع) برمی‌گشت؛ لذا به سنن دین و آیین حضرت ابراهیم از جمله احترام به خانه خدا، انجام مناسک و مراسم عبادتی و نیایشی خانه خدا و حرمت داشتن چهار ماه حرام، عمل می‌کردند.

در 4 ماه حرام که حاجیان به مکه می‌رفتند، بنی‌هاشم امنیت پیدا می‌کرد؛ بزرگان مشرکین با هم توافق کردند که از 6 مسیری که قبایل عرب برای حج به مکه وارد می‌شوند، یکی از بزرگان قریش بایستد، نگهبان آن راه باشد تا با بزرگ قبایل و کاروان حجاج، ملاقات کند و آنها را از پیروی از حضرت محمد (ص) برحذر دارد. بزرگان مشرکین به مسئول کاروان‌ها می‌گفتند «دیوانه‌ای ظاهر شده و ادعاهایی دارد؛ مواظب باشید او ساحر است؛‌ زبان او سحرکننده مردم است؛ نباید به او گوش فرا دهید؛ نزدیک او نشوید».

تأثیر تهدید سران مشرکان علیه پیامبر (ص) و پاسخ قرآن کریم

این 6 نفر، با حضور در 6 مسیر حجاج، مانع از اجابت مردم به سوی پیامبر اسلام (ص) می‌شدند و حتی مانع از ملاقات پیامبر اکرم(ص) با آنها بودند؛ آنها حضرت محمد (ص) را تهدید کرده بودند که اگر به دعوت خود ادامه بدهد، او را از بین خواهند برد؛ بنابر اخبار تفسیری، پیامبر اسلام(ص) به منزلشان رفتند و در را به روی خود بستند.

در واقع تهدید سران مشرکین در این مورد، کارگر شد و آنها به مقصود خودشان رسیدند؛ لذا آیه 94 و 95 سوره حجر نازل شد که فرمود «فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ؛ إِنَّا کَفَیْنَاکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ» و هر کدام از آنها به کیفیت خاصی از بین رفتند.

زنان آوازه‌خوانی که رسول اکرم (ص) را به سخره می‌گرفتند

غیر از این 6 نفر، 6 نفر دیگر در سنوات بعد مسخره کردن پیامبر اکرم(ص) را ادامه دادند؛ دو نفر از آنها از زنان آوازه‌خوان مکه بودند؛ آنها اشعاری را می‌خواندند که این اشعار سروده ‌شده، در اختیار آنها گذاشته می‌شد؛ به قولی 3 یا 4 نفر دیگر آنها مرد بودند. پیامبر اعظم(ص)، خون این 6 نفر را هدر کرده بودند؛ یعنی فرمودند: خون این افراد احترامی ندارد.

سرنوشت کسانی که به پیامبر (ص) توهین کردند

در جریان «فتح مکه» در سال هشتم هجرت، 10 هزار مسلمان از مدینه منوره عازم مکه شدند؛ پیامبر (ص) فرمودند که هر کدام از این 6 نفر را دیدید، از بین ببرید؛ برخی می‌گویند که در این جمع 6 نفره، نفر سوم «هند جگرخوار» همسر ابوسفیان و مادر معاویه بود.

البته از جایی که پیامبر اکرم (ص) فرمودند، هر کس وارد خانه خودش شود، در خانه را به روی خود ببندد، در امان خواهد بود، حتی اگر کسی به خانه ابوسفیان برود، در خانه او در امان خواهد بود، این امان شامل «هند جگرخوار» هم شد.

«هند جگرخوار» به همراه زنانی ناشناس خدمت پیامبر اکرم (ص) رسید و اظهار اسلام کرد؛ ایشان هم برای تشویق و ترغیب به دخول اسلام فرمودند: هر کس پیش از مسلمان شدن، هر دشمنی علیه اسلام کرده باشد، اسلام گناهان قبلی او را می‌پوشاند؛ لذا هند جگرخوار با اظهار کردن اسلام، در امان ماند.

یکی از آن دو زن آوزاه‌خوان هم زیر پای قاطری از بین رفت و دیگری تا زمان خلافت عثمان زنده بود و سپس هلاک شد. آن چهار مرد بعضی به دست آمدند و کشته شدند و بعضی هم از مسلمان شدن «هند» عبرت گرفتند.

یکی از آنها «عبدالله بن سعد بن ابی سرح اموی» برادر شیرخوارگی (رضاعی) خلیفه سوم بود؛ وی در ابتدا مسلمان شد و بعد پیامبر اکرم (ص) و قرآن کریم را به سخره گرفت، پیامبر خون او را هدر کرد. وی در جریان فتح مکه زیر عبای خلیفه سوم عثمان پنهان شد؛ به محضر پیامبر (ص) رسید و همان طوری که زیر عبا بود، عثمان برای او امان گرفت و همان جا اظهار شهادتین را کرد.

در سیره نبوی به دو دسته 6 نفره اشاره شده است که این افراد سرنوشتی پیدا کردند؛ عبدالله و هند جگرخوار هم با مسلمان شدن ولو به حسب ظاهر، از هدر رفتن خونشان نجات پیدا کردند.

اینها نمونه‌های سیره نبوی در تاریخ صدر اسلام است؛ کسانی که به پیامبر اکرم (ص)، اسلام و قرآن کریم اهانت کردند، به زبان قرآن کریم و پیامبر (ص) تهدید به اعدام و مرگ شدند.

لذا یکی از احکام مسلم در فقه اسلام این است که هر کسی به خدا، قرآن یا پیامبر اسلام (ص) اهانت کند، حکمش مرگ است و بر این اساس مرحوم امام خمینی (ره)، سلمان رشدی را که تمام این مقدسات را به مسخره گرفته بود، حکم به هدر خونش و اعدام او داده بودند.

سلام علیکم جناب آلفرد
در یک اتوبوس که 50 نفر مسافر داره و یک نفر هم راننده تمام این 51 نفر انسان هستند و دارای حقوق اجتماعی برابر .
حالا اگر یک نفر بخواد به شوخی بپره روی دیگری و شروع کنه به قلقلک دادنش فوقش یک چک میخوره ولی اگر بخواد بپره سر راننده و این کار رو بکنه به احتمال زیاد اگر کسی در این اتوبوس زنده بمونه و بخواد شهادت بده مطمئناً اون شخص شوخی کننده را اعدام می کنند!
[SPOILER]عجب ! اعدام به خاطر یک قلقلک![/SPOILER]

alfred;591547 نوشت:
دوستان من با اصل دین موافقم ولی برخی از جزئیات برام منطقی نیستند.

با سلام

البته اینکه به دنبال حل سوالات ذهنی خودتون هستید خیلی هم خوب هست اما یک مطلبی را جایی خواندم که به نظرم خیلی منطقی هست:

ما در اول دین چراها و سوالاتمان را مطرح کنیم. پرسش و تحقیق مربوط به اصول دین است اما پس از اثبات اصول، در فروع و جزئیات باید تسلیم بود. اینجا چراها تمام شدنی نیست.
چرا نماز صبح دو رکعت است؟ چرا ظهر چهار رکعت؟ چرا امام حسن صلح کردند؟

در اصول دین گفته اند هر چه ابهام دارید مطرح کنید. برای اثبات امامت و نبوت و... اما وقتی با تحقیق به پزشک متخصص مراجعه میکنیم دیگر معنا ندارد بگوییم چرا این نسخه را می دهی؟ اثر فلان دارو چیست؟

مطلب بالا از استاد فاطمی نیا بود. دنبال جواب سوالات باشید اما وقتی اصول دینی که دارید برایتان اثبات شده دچار شک نشوید چون گاهی عقل ما به خیلی از فروع و جزئیات نمیرسد....

موفق باشید.

-در مورد این مساله وقتی پیامبر تمسخر میشه دیگه مساله فقط شخص ایشون نیست بلکه در اینجا داره رسالت و نبوت پیامبر به تمسخر گرفته میشه.
-کار این افراد علاوه بر تمسخر ، منحرف کردن دیگران از رسالت پیامبر و در واقع مانع از هدف اصلی رسالت پیامبر هستند لذا چاره ای جز از بین بردن آنها نیست.
- فرمودید امام علی فرمودن ما فرقی با دیگران نداریم الا اینکه به ما وحی میشود خوب اگر کسی با تمسخر کردن مانع از رساندن پیام وحی به مردم بشه چه برخوردی باید با اون شخص کرد؟
-صبور بودن در برابر آزار مشرکان اگر هدف رسالت رو نقض کنه پیامبر باید چه تصمیمی اتخاذ کنه؟ همینطور بدی رو با خوبی جواب دادن در صورتی که تاثیر نداشته باشه.

سلام بنده احساس میکنم یا استادتون اینکاره نیست یا شاید مطلب رو کامل گوش ندادید.
هیچوقت پیامبر همچین کاری نمیکنه چون " رحمة للعالمین " است.
مگه نبود اون فردی که هر روز رو سر پیامبر آشغال و ... می ریخت وقتی یک روز ازش خبری نبود؛ پیامبر فرمود این دوست ما که رو سر ما آشغال می ریخت کجاست؟ خبر دادند که مریضه و پیامبر به عیادتش رفت... و بعد مسلمان شد. و ده ها مثال دیگر با همین مضمون

اگه به فرض همچین مسئله ای هم بود، به خاطر مسخره کردن شخص پیامبر نبوده دلیل دیگه ای داشته.

Niyaz;592881 نوشت:
با سلام

البته اینکه به دنبال حل سوالات ذهنی خودتون هستید خیلی هم خوب هست اما یک مطلبی را جایی خواندم که به نظرم خیلی منطقی هست:

ما در اول دین چراها و سوالاتمان را مطرح کنیم. پرسش و تحقیق مربوط به اصول دین است اما پس از اثبات اصول، در فروع و جزئیات باید تسلیم بود. اینجا چراها تمام شدنی نیست.
چرا نماز صبح دو رکعت است؟ چرا ظهر چهار رکعت؟ چرا امام حسن صلح کردند؟

در اصول دین گفته اند هر چه ابهام دارید مطرح کنید. برای اثبات امامت و نبوت و... اما وقتی با تحقیق به پزشک متخصص مراجعه میکنیم دیگر معنا ندارد بگوییم چرا این نسخه را می دهی؟ اثر فلان دارو چیست؟

مطلب بالا از استاد فاطمی نیا بود. دنبال جواب سوالات باشید اما وقتی اصول دینی که دارید برایتان اثبات شده دچار شک نشوید چون گاهی عقل ما به خیلی از فروع و جزئیات نمیرسد....

موفق باشید.


تا حد زیادی درسته ولی بطور کامل با این حرف موافق نیستم. مثال:
با تحقیق پزشک متخصص رو پیدا میکنیم و وقتی دارو نوشت سؤال نمیکنیم که چرا اینو نوشتی. ولی مثلاً اگر من زخم معده داشته باشم و ببینم دارویی نوشته که با این بیماری ناسازگاره اینجا حتماً سؤال میپرسم. آیا میشه گفت در اینجا سؤال پرسیدن اشتباست؟!
(البته در مثل مناقشه نیست ولی از همون مثال استفاده کردم نه اینکه بخوام سفسطه کنم)
درمورد دین به نظر من هم اگه یکی بیاد بپرسه چرا نماز صبح 2 رکعته و.... به احتمال زیاد داره بازی درمیاره(بازم نه با یقین) ولی کی گفته فقط و فقط باید در اصول سؤال پرسید؟ اصلاً مگه به انتخاب ماست که کجا برامون سؤال پیش بیاد؟! ممکنه کسی در یه موضوع فرعی سؤال براش پیش بیاد

ثانیاً مگر هر کسی که میخواد به حقیقت و درستی یک دین (از جمله اسلام) پی ببره ، الزاماً از اصول شروع میکنه؟ یه سؤال:
اگر دین جدیدی بیاد که در تمام اصول با اسلام برابر باشه اما فروعش فرق کنه ، شما چطور میخواید منو قانع کنید که به سمتش نرم؟
چون پاسخ من این خواهد بود که: اصولش درسته یا نه؟ شما هم میگید بله (چون همون اصول اسلامه) و من پاسخ میدم پس اصول درسته و همین کافیه ، به فروع کار نداشته باش و بر اساس اصول تمام این دین جدید رو بپذیر

RezaDodangeh;592932 نوشت:
اگر دین جدیدی بیاد که در تمام اصول با اسلام برابر باشه اما فروعش فرق کنه ، شما چظور میخواید منو قانع کنید که به سمتش نرم؟

سلام علیکم و رحمه الله-اگر عدل و امامت را هم جزء اصول دین بدانیم فکر نکنم مطلب شما درست یاشه؟
میشه یک مثال بزنید؟
تشکر

عارف;592937 نوشت:

سلام علیکم و رحمه الله-اگر عدل و امامت را هم جزء اصول دین بدانیم فکر نکنم مطلب شما درست یاشه؟
میشه یک مثال بزنید؟
تشکر

سلام برادر عزیز. بله به روی چشم. فکر میکنم من منظورم رو درست بیان نکردم
فرض کنیم کسی بیاد و خودش رو مبلغ دین اسلام معرفی کنه (حالا با همین اسم اسلام یا به اسم دیگه) که نمونش رو توی همین عرفان های نوظهور میبینیم. عرفان حلقه و.... البته ایها مورد بحث من نیستن فقط نمونه بیان کردم. این شخص میاد و میگه خدایی هست که عادلِ مطلقه ، 14 معصوم رو قبول دارم و آخرتی وجود داره که باید اونجا پاسخ اعمالمون رو بدیم (تا اینجا اصول همون اصول اسلامه) اما فروع رو باب میل خودش معرفی کنه. مثلاً بگه مدت روزه گرفتن 20 روز هست یا موارد دیگه. چطور باید تشخیص بدیم درست میگه یا غلط؟

RezaDodangeh;592948 نوشت:
مثلاً بگه مدت روزه گرفتن 20 روز هست یا موارد دیگه. چطور باید تشخیص بدیم درست میگه یا غلط؟

سلام علیکم و رحمه الله
منبع و مرجع هر حکم فقهی و یا فروع دین باید به نبوت یا امامت ختم بشه . بطور کلی :عقل-اجماع-تواتر-کتاب(قرآن) منابع استخراج احکام دین هستند.

عارف;592973 نوشت:

سلام علیکم و رحمه الله
منبع و مرجع هر حکم فقهی و یا فروع دین باید به نبوت یا امامت ختم بشه . بطور کلی :عقل-اجماع-تواتر-کتاب(قرآن) منابع استخراج احکام دین هستند.

منظور شما اینه که اگر اصول رو پذیرفتیم ، برای فروع همین که بدونیم از منبع وحی صادر شده باشه کفایت میکنه و نیاز به کنکاش درمورد چرایی اون نیست

باکمال احترام من نمیتونم این رو بپذیرم. چون یک اصل دربرگیرندهء یک یا چند فرع هست. اگر این حرف بنده رو در فرمایش شما لحاظ کنیم اینطور نتیجه گیری خواهد شد که شما (پیرو فرمایش استاد بزرگوار جناب فاطمی نیا) میفرمایید با پذیرش اصل ، فرع هم پاسخ داده شده. مثلاً وقتی حکمت نماز رو بپذیرم دیگه نمیپرسم چرا نماز صبح دو رکعته. اما این نتیجه گیری در عکس خودش هم صادقه. یعنی اگر بپذیریم که فرع زیرمجموعهء اصل هست ، در اون صورت با شک در یک فرع در حقیقت اصل هم زیر سؤال میره. پس میشه گفت که این دو از هم جدا نیستن تا نتیجه گیری کنیم که با قبول اصل بصورت مجزا ، فرع هم قابل پذیرش خواهد بود

RezaDodangeh;593003 نوشت:
منظور شما اینه که اگر اصول رو پذیرفتیم ، برای فروع همین که بدونیم از منبع وحی صادر شده باشه کفایت میکنه و نیاز به کنکاش درمورد چرایی اون نیست

باکمال احترام من نمیتونم این رو بپذیرم. چون یک اصل دربرگیرندهء یک یا چند فرع هست. اگر این حرف بنده رو در فرمایش شما لحاظ کنیم اینطور نتیجه گیری خواهد شد که شما (پیرو فرمایش استاد بزرگوار جناب فاطمی نیا) میفرمایید با پذیرش اصل ، فرع هم پاسخ داده شده. مثلاً وقتی حکمت نماز رو بپذیرم دیگه نمیپرسم چرا نماز صبح دو رکعته. اما این نتیجه گیری در عکس خودش هم صادقه. یعنی اگر بپذیریم که فرع زیرمجموعهء اصل هست ، در اون صورت با شک در یک فرع در حقیقت اصل هم زیر سؤال میره. پس میشه گفت که این دو از هم جدا نیستن تا نتیجه گیری کنیم که با قبول اصل بصورت مجزا ، فرع هم قابل پذیرش خواهد بود


ببخشید من متوجه منظورتون نمیشم. چرا با شک در فرع، اصل زیر سوال میره؟

kobram;593010 نوشت:
ببخشید من متوجه منظورتون نمیشم. چرا با شک در فرع، اصل زیر سوال میره؟

امیدوارم منظور ایشونو درست برسونم!
شما فرض کنید که میزی دارید که یکی از پایه هاش نیست یا لقه! با این وجود میگید اون میز هیچ مشکلی نداره!!؟ پس وقتی پایه مشکل داشته باشه اساسا میز مشکل داره!

kobram;593010 نوشت:
ببخشید من متوجه منظورتون نمیشم. چرا با شک در فرع، اصل زیر سوال میره؟

با یه مثال عرض میکنم
یکی از اصول اسلام عدل خداست. فرض در موضوع بالا این بود که وقتی من عدالت خدا رو بپذیرم ، اگر به من بگن مرد حق داره 4 زن بگیره (فقط بابت مثال عرض میکنم) ، حتی اگر دلیلش رو ندونم اون رو باید بپذیرم چون اصل عدالت رو برای خدا قائل شدم و نمیشه که از عادل فعل ناعادلانه سر بزنه. اما نکته اینجاست که اگر قراره من به عدل خدا ایمان بیارم بخش مهمیش از بررسی همین فروع حاصل میشه. یعنی اینطور نیست که من بیام و جداگانه (بدون بررسی فروع) اصل عدالت رو برای خدا قبول کنم ، ولی درمورد حقوق زن و مرد مشکل داشته باشم. بلکه با اعتراض به اینکه چرا مرد میتونه 4 زن بگیره ، در واقع در
اصل موضوع دارم سؤال طرح میکنم. هرچند اکثراً افراد این بخش رو پنهان میکنن. حالا یا بخاطر ترس از خدا که باهاش بزرگ شدن یا به دلایل دیگه

به عبارتی:

سؤالی که مردم میپرسن اینه:
من قبول دارم که خدا عادله! ولی چرا به مرد حق داده 4 زن بگیره؟

اما حقیقت پرسش اینه:
اگر خدا عادله ، پس چرا به مرد حق داده 4 زن بگیره؟

یعنی فرع ، شکِ در اصل ایجاد کرده

مدیر فرهنگی;592891 نوشت:
-در مورد این مساله وقتی پیامبر تمسخر میشه دیگه مساله فقط شخص ایشون نیست بلکه در اینجا داره رسالت و نبوت پیامبر به تمسخر گرفته میشه.
-کار این افراد علاوه بر تمسخر ، منحرف کردن دیگران از رسالت پیامبر و در واقع مانع از هدف اصلی رسالت پیامبر هستند لذا چاره ای جز از بین بردن آنها نیست.

[=arial]سلام!
به نظر من در این مورد موضوعی که مورد تمسخر واقع شده هم مهمه،
چون ممکنه به پیامبر ص توهین بشه راجع به پیامبر نمیگم ولی مثلا اگه یک معلم رو در نظر بگیریم ، یک وقت ممکنه یک دانش آموزی بگه که چه دماغ درازی داره و از این جهت مسخره کنه،ویژگی ظاهریشو مسخره کنه، یک وقت ممکنه بگه این معلمه اصلا هیچی بارِش نیست، سواد درستی نداره و از این جهت مسخره اش کنه. در مورد اول هیچ اتفاق خاصی نمیوفته چون معلم چه دماغش دراز باشه چه کوتاه درسشو میده، ولی در مورد دوم ممکنه بچه ها نسبت بهش بی اعتماد بشن و هرچی گفت فکر کنن داره اشتباه میگه.
*****
1-حالا موضوعی که اونها تمسخر میکردن چی بوده و چه ربطی به نبوت پیامبر داشته که بخواد زیر سوال ببره؟
2-در مورد پیامبر ص حتی اگه در مورد چیزهایی هم تمسخر بوده باشه که ربطی به نبوت نداره حکمش مرگه؟
3-ما داستان هایی از پیامبر رو که درباره مهربانی ایشون هست رو زیاد گفتیم و شنیدیم، مثلا همین که فردی پیامبر رو اذیت میکرد و روی سرشون اشغال میریخت و بعد مریض شد و...، ولی همچین داستان هایی رو زیاد نمیگن، خب اگه این داستان ها هم خوبه و هیچ ایرادی نداره چرا اینا رو زیاد بازگو نمیکنن؟
4-چرا پیامبر رحمت و مهربانی، در این مورد چنین حکمی میدند؟

alfred;591547 نوشت:
من با اصل دین موافقم ولی برخی از جزئیات دین برای من منطقی نیستند

با سلام:Gol:
ببینید فرقی نمیکنه شما در کانادا بودید و الان بخاطر سؤالات در مورد دین مورد توهین قرار گرفتید یا در ایران یا هر جای دیگه. این مسئله بارها و بارها برای خود بنده اتفاق افتاده

که واقعا غرضی از سؤالم نداشتم و مخاطبم رو نسبت به خودم داناتر در مسائل دینی میدونستم ولی در خیلی از موارد نه تنها جواب سؤالمو نگرفتم بلکه برخوردی هم باهام شده

که انتظار نداشتم. ولی این عیب به پای دین و کلیات و جزییاتش نیست عیب از افراد و اخلاقشون هست.

اسلام به ذات خود ندارد عیبی
هر عیب که هست از مسلمانی ماست!

ولی خدایی یادی کنیم ازونایی که همه سعیشونو کردن دین اسلام رو اونجور که حضرت محمد :doa(1): درک و تبلیغ کرد برای ما معرفی کنن. که تعدادشون مطمئن باشید خیلی خیلی زیاده

فقط چون اهل سر و صدا نیستن خیلی شناخته شدن نیستن تو جامعه جهانی. حالا صدا و سیمای ما داره کم کم ی کارایی میکنه ولی حتی برای ما هم که از بدو تولد ایران بودیم خیلیاشون

نااشنا هستن.

بریم سر سؤال اصلی. درسته راه تشخیص صحیح از باطل عقل هست ولی بنظر خود من ی جاهایی عقل کم میاره. اونم معمولا تو جزییات هست که اگاهی تاریخی ما کم میشه جعل احادیث و

سنت هم بهش دست میده.

اینو به عنوان یک خواهر کوچکتر از من بپذیرید چیزی که من از اسلام و اهل بیت شناختم،


دین با فطرت ادمی سازگاره

بخدا دین چیزی نمیگه که انسانیت بره زیر سؤال. روز ازل مگه خدای مهربون ما نگفت الست بربکم؟ پس چرا همه چسبیدیم فقط به عقل های ناقصمون!

من که مطالعات دست و پا شکسته ای داشتم تا حالا ندیدم پیامبر شخصا حکم اعدام دو زن رو بخاطر تمسخر خودشون داده باشن و باور هم نمیکنم اصلا اشتباست.

این پیامبر مگه رحمة للعالمین نیست!!! جل الخالق،خدا خودش مگه نگفت بسه خودتو برای این قوم اینقدر اذیت نکن چه خلق عجیبی داری!

اصلا مگه میشه!!!!!!!!

حسین:doa(6): با اهل بیتش رفت، حسین برای بیدار کردن انسانیت حتی یک انسان ازون لشکر عظیم بچه شیرخواره رو رو دست گرفت گفت بچه تشنه است بلکه انسانیت خفته یک نفر

بیدار بشه، این حسین افتخارش اینه که نوه همون پیامبره که استاد شما میگه. اصلا مگه میشه!!!!!!!!!

شما خیلی نوشتی. منم کامل خوندم نوشته هاتو. الانم میگم هر جا گیر کردی تو جزییات بدون یا تاریخ دستکاریش کرده یا افراد یا لحن گفتار یا هرچی. اخرشم عقل ناقص ما. ولی

این دین خوب دینیه و پیامبرش بی نظیره و امامان معصومش در خوبی وصف ناپذیر.:hamdel:

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

دوستان توجه داشته باشید:

:Lflasher: هنوز صحت وجودی این روایت از نظر کارشناس تایید نشده، اگر هم وجود داشته باشد از لحاظ سندی و تاریخی باید بررسی بشه.

:Lflasher:نکته بعدی اینکه کیفیت این روایت هم معلوم نیست اصلا تمسخر از چه جهتی در چه شرایطی و از سوی چه کسانی بوده.

:Lflasher: اگر همه اینها بوده اصلا پیامبر چنین حکمی داده؟!

همه این سؤالات بی پاسخ است که هر کدام میتواند مباحث زیادی را پوشش دهد. پس لطفا صبر کنید تا کارشناس محترم به بررسی بپردازند.

نگارا;591131 نوشت:
سلام دوست گرامی

من هم که اویل شروع کردم به اسلام شناسی به خیلی از این تناقضات بین عملکرد پیامبر و امام ( طبق احادیث ) و انچه این بزرگان تعلیم
می دادند پی بردم
تا انجا که نسبت به اصل دین اسلام شک کردم
بعد با مطالعه نظرات مختلف فهمیدم قریب به نود درصد و یا شایدم بیشتر احادیث ما جعلی است یا درست به ما نرسیده
و همه این تناقضات ناشی از رواج احادیث است
بنابراین به طورکلی احادیث را کنار گذاشتم و تنها مرجع موثق خود را قران قرار دادم
به این ترتیب تناقضات اینچنینی را برای خودم حل کردم

موفق باشید

:Narahat:یک نکته: جناب نگارا و بقیه دوستان این حرف که "فقط قرآن" در اسلام غلط است و قرآن به تنهایی مضل(گمراه کننده) است. مثلااگر فقط سراغ قرآن بروید از کجا می فهمید نماز صبح چند رکعت است یا اگر فقط قرآن باشد آن وقت باید در وضو دست را از پایین به بالا بشویید...حتی اهل سنت هم نمی گویند فقط قرآن...
:Ealam::

[=arial black]شیعه چهار منبع برای اعمالش دارد :قرآن سنت اجماع و عقل که هیچکدام به تنهایی قابل قبول نیست

بانوی برفی;593079 نوشت:
1-حالا موضوعی که اونها تمسخر میکردن چی بوده و چه ربطی به نبوت پیامبر داشته که بخواد زیر سوال ببره؟
2-در مورد پیامبر ص حتی اگه در مورد چیزهایی هم تمسخر بوده باشه که ربطی به نبوت نداره حکمش مرگه؟
3-ما داستان هایی از پیامبر رو که درباره مهربانی ایشون هست رو زیاد گفتیم و شنیدیم، مثلا همین که فردی پیامبر رو اذیت میکرد و روی سرشون اشغال میریخت و بعد مریض شد و...، ولی همچین داستان هایی رو زیاد نمیگن، خب اگه این داستان ها هم خوبه و هیچ ایرادی نداره چرا اینا رو زیاد بازگو نمیکنن؟
4-چرا پیامبر رحمت و مهربانی، در این مورد چنین حکمی میدند؟

1-مقاله ای رو که در همین تاپیک ارسال کردم بخونید
2-بنا به قوانین شرعی بله
3- عرض شد که در این مساله جریان متفاوته و علت خاصی داره که پیامبر اینطور برخوردی داشتند

RezaDodangeh;593003 نوشت:
یعنی اگر بپذیریم که فرع زیرمجموعهء اصل هست ، در اون صورت با شک در یک فرع در حقیقت اصل هم زیر سؤال میره. پس میشه گفت که این دو از هم جدا نیستن تا نتیجه گیری کنیم که با قبول اصل بصورت مجزا ، فرع هم قابل پذیرش خواهد بود

سلام علیکم و رحمه الله
عدالت خداوند با تفکر و سیر آفاق و انفس و مباحث کلامی عقلی و فلسفی قابل اثبات هستش و در واقع از همین راه باید اثبات گردد.
برای اعتقاد به اصل عدالت نیازی نیست که صحت تمام فرعیات و احکام دینی بر ما اثبات و مسجل بشه و چه بسا که تمام عمر انسان هم برای آن کافی نباشد.مثلا بخشی از احکام الهی در مسائل تجاری و کسب و کار و برخی در مسائل حقوقی اجتماعی مانند جرائم و بزهکاریها و برخی مسائل جهاد و حج و ....اگر قرار باشد که همه دنبال همه اینها بروند تا براشون عدل خدا اثبات بشه که دیگه نمیشه زندگی کرد.
مثلا همین مسئله جواز 4 زنی برای مرد باید از نظر اجتماعی,روانشناسی,حقوقی,پزشکی,فرهنگی و.... آنهم با دید کارشناسی بررسی بشه و یا مسئله سهم الارث زن و مرد و ....و برای اعتقاد به عدالت خدا شاید امکان نداشته باشد که دنبال تمام اینها همه بروند.
-----------
یک مثال :شما وقتی یک پزشک را می بینید همینکه مدرک و عضویت در نظام پزشکی و پروانه پزشکی ایشان را (که اصل است) تحقیق کنید و برایتان اثبات شود ,دیگر نیازی نیست که تمام نسخه ها و نظرات (فرعیات) ایشان را مورد تحقیق و اثبات قرار دهید, گرچه, اگر این کار را بکنید بد هم نیست, ولی ممکن است از کار و زندگی بیفتید.
لذا وقتی عقلاً عدالت خدا به عنوان یک اصل براتون اثبات شد دیگر فروع نیز تقلیدی میتواند باشد.(آنهم تقلید از کسی که صلاحیت ایشان و تخصص ایشان براتون اثبات شده باشه)

Masood11;593012 نوشت:
شما فرض کنید که میزی دارید که یکی از پایه هاش نیست یا لقه! با این وجود میگید اون میز هیچ مشکلی نداره!!؟ پس وقتی پایه مشکل داشته باشه اساسا میز مشکل داره!

برای اینکه میز محکم سر جایش بایستد و مفید باشد, پایه میز یک اصل است و نه یک فرع!
لذا وقتی برای شما با تحقیق و بررسی اثبات شد که پایه ها محکم,سالم و هم اندازه هستند و حالا اگر ظرف آبی را روی میز بگذارید که میلغزد, باید به خراب بودن ظرف یا صفحه میز یا ...شک کردو نه پایه ها.
RezaDodangeh;593018 نوشت:
اما نکته اینجاست که اگر قراره من به عدل خدا ایمان بیارم بخش مهمیش از بررسی همین فروع حاصل میشه.

خیر اینطور نیست. بررسی و ایمان به اصل عدالت باید قبل از فروع انجام گیرد و توضیح لازم را قبلا عرض کردم.
RezaDodangeh;593018 نوشت:
سؤالی که مردم میپرسن اینه:
من قبول دارم که خدا عادله! ولی چرا به مرد حق داده 4 زن بگیره؟

درستش هم همینه!
قبول دارم یعنی چی؟ یعنی از روی احساس قبول دارم یا از روی تفکر,تحقیق,بحث و سوال و جوابو غیره؟!
اگر از روی عقل قبول دارم که خدا عادله, در اینصورت این سوال که "چرا مرد حق داره 4 زن بگیره؟" عامل حرکت,مطالعه,شکوفائی و ارتقاء آگاهی میشه.و همرکسی خواست میتونه بره دنبالش و دلیل را پیدا کنه.
RezaDodangeh;593018 نوشت:
اما حقیقت پرسش اینه:
اگر خدا عادله ، پس چرا به مرد حق داده 4 زن بگیره؟

این سوال درستی نیست, زیرا برای اینکه ما یک مسلمان باشیم باید ابتدا به اصول اعتقاد یابیم و بعد در مورد فروعیات (البته اگر خواستیم و علاقمند بودیم و وقت داشتیم تحقیق و بررسی کنیم).ولی اگر بخواهیم تمام فروعیات را برای خود ابتدا اثبات کنیم ممکنه هیچوقت توفیق اسلام آوردن نیابیم.
RezaDodangeh;593018 نوشت:
یعنی فرع ، شکِ در اصل ایجاد کرده

این اشتباهه! و به خاطر همین هم هستش که در اسلام گفته شده ابتدا حتما باید از نظر عقلی و قلبی به اصول (مثلا عدل الهی) ایمان بیارید وگرنه هر روز انسان ممکنه با یک حکم دینی جدید مواجه بشه که درک و فهمش براش مشکله یا زمانبر لذا امروز مسلمانیم و فردا نیستیم و پس فردا هستیم و ....
موفق باشید.

AMINIAMIN;593111 نوشت:
یک نکته: جناب نگارا و بقیه دوستان این حرف که "فقط قرآن" در اسلام غلط است و قرآن به تنهایی مضل(گمراه کننده) است. مثلااگر فقط سراغ قرآن بروید از کجا می فهمید نماز صبح چند رکعت است یا اگر فقط قرآن باشد آن وقت باید در وضو دست را از پایین به بالا بشویید...حتی اهل سنت هم نمی گویند فقط قرآن...

بزرگوار من نگفتم فقط قران

من خودم به شخصه احادیث منطقی و عقلانی رو قبول دارم و حتی از انها استفاده هم می کنم
فقط احادیث مخالف با قران و مشکوک و مخالف عقل و علم رو قبول ندارم

رئوف;592593 نوشت:
اما کسی که به پیامبر(ص) و امام (ع) توهین کند، مستحق مرگ است

سلام

ایا دلیل قرانی برای این مساله وجود دارد ؟

با تشکر

عارف;593386 نوشت:
برای اینکه میز محکم سر جایش بایستد و مفید باشد, پایه میز یک اصل است و نه یک فرع!
لذا وقتی برای شما با تحقیق و بررسی اثبات شد که پایه ها محکم,سالم و هم اندازه هستند و حالا اگر ظرف آبی را روی میز بگذارید که میلغزد, باید به خراب بودن ظرف یا صفحه میز یا ...شک کردو نه پایه ها.

ولی هیچ کس میزو به خاطر پایش نمیخره! همه میزو به خاطر میز بودنش میخرن که یعنی میز اصله! پایه ها چیزایی هستن که مراقبن میز(اصل) سقوط نکنه! همونطور که وقتی درختی میبینیم هر چقدرم که شاخ و برگ داشته باشه باز بهش میگیم درخت نه شاخه، به میزم هر چقدر پایه داشته باشه میگیم میز نه چیز دیگه!

نگارا;591131 نوشت:
سلام دوست گرامی

من هم که اویل شروع کردم به اسلام شناسی به خیلی از این تناقضات بین عملکرد پیامبر و امام ( طبق احادیث ) و انچه این بزرگان تعلیم
می دادند پی بردم
تا انجا که نسبت به اصل دین اسلام شک کردم
بعد با مطالعه نظرات مختلف فهمیدم قریب به نود درصد و یا شایدم بیشتر احادیث ما جعلی است یا درست به ما نرسیده
و همه این تناقضات ناشی از رواج احادیث است
بنابراین به طورکلی احادیث را کنار گذاشتم و تنها مرجع موثق خود را قران قرار دادم
به این ترتیب تناقضات اینچنینی را برای خودم حل کردم

موفق باشید



با سلام خدمت شما دوست گرامی

اگرچه در احادیث مواردی وجود دارد که فاقد اعتبار هستند ولی این مسئله به هیچ رو به میزانی که شما گفتید نیست. اساسا شناخت و بررسی اعتبار و عدم اعتبار یک حدیث مسئله ساده ای نیست و نیازمند بررسی های تخصصی است. اما چنین نیست که 90 درصد احادیث موجود چنین باشند.
وجود احادیث غیر معتبر در میان احادیث ما، به معنای آن نیست که احادیث را به کناری بیفکنیم بلکه صرفا باید دقت کنیم که احادیثی که به آنها استناد می کنیم، معتبر باشند.
در بسیاری از موارد نیز توضیحات و شرح هایی وجود دارد که موجب فهم مفاد حدیث می شود که باید آنها را نیز از علمای متخصص یا کتب تخصصی فرا گرفت.

موفق باشید

نگارا;593399 نوشت:
سلام

ایا دلیل قرانی برای این مساله وجود دارد ؟

با تشکر

با سلام خدمت شما دوست گرامی

اصل این مسئله یک بحث فقهی است و ادله آن نیازمند بررسی فقهی است. با این حال برای این حکم علاوه بر اجماع فقها (1)، احادیثی نیز وجود دارد. به طور مثال:


خبر هشام بن سالم از امام صادق(ع) نقل شده كه درمورد ناسزا گويى به حضرت رسول(ص) سوال شد. فرمود: هركس زودتر فرصت يافت، دشنام دهنده را بكشد و نيازى به اذن وحكم امام نيست .(2)


درصحيح هشام بن سالم آمده است:
به امام صادق(ع) عرض كردم: حكم دشنام دهنده به على(ع) چيست؟ حضرت فرمود: به خداقسم خون او مباح است .(3)

موفق باشید

1. جواهر الکلام، ذیل بحث ساب النبی
2. نجفى، محمد حسن، جواهر الكلام، ج‏4، ص‏432.
3. حرعاملى، وسائل الشيعه، باب 27 از ابواب حد قذف، حديث‏1

من تا حالا حدیثی ندیدم که با قرآن مخالف باشد...اگر شما دیده اید به ما هم بگویید
چون از امام رضا حدیثی داریم که می فرمایند(قریب به مضمون):اگر حدیثی از ما دیدید که با قرآن مخالف بود آن را در دیوار بکوبید
اما این که باعقل جور در نیاد فی نفسه نمیتونهحدیثی رو مردود کنه
منخوددم تا حالا حدیثی ندیده ام که با قرآن جور در نیاد


جناب عارف ممنون از توضيحاتتون
ميدونم كه مثال براي تفهيم موضوع هست. ولي درمورد مثال پزشك كه گفتين مطلبي گفته بودم كه احتمالاً مشاهده نفرموديد كه دوباره و به شكل كامل تر عرض ميكنم

من با تحقيق و بررسي ، به مهارت يك پزشك پي ميبرم و حالا كه به كليت مهارت اون پزشك اعتماد كردم ديگه وارد جزئياتي نميشم كه تخصص من نيست و ازش نميپرسم چرا اينو نوشتي چرا اونو ننوشتي. تا اينجا مشابه فرمايش شماست. اما يك دفعه در بين داروهايي كه تجويز كرده ، دارويي ميبينم كه مثلاً با مشكل معدهء من ناسازگاره و اونجا اين سوال برام پيش مياد كه چطور اين پزشك كه ميدونسته اين دارو براي افرادي كه مشكل معده دارن ضرر داره ، قبل از نوشتن نسخه از من نپرسيد كه آيا مشكل معده دارم يا نه؟!

و اين سوال برام پيش مياد كه:

نكنه درمورد مهارت و كارداني اين پزشك اشتباه كرده باشم
(يعني در اصلي كه قبلاً پذيرفته بودم شك ميكنم)


پس ميبينيم كه عملاً ميشه كه شك در فرع ، شك در اصل ايجاد كنه

در هر حال به نظر من تنها پاسخي كه ميشه داد اينه كه:


به دليل اينكه خداوند نامحدود و مامحدود هستيم ، مقايسهء خدا با پزشك كه يك موجود محدود است درست نيست
و موضوع پزشك فقط از باب تفهيم موضوع بوده


من هم اين رو ميپذيرم. اما در ادامه سوال ديگه اي پيش مياد
برميگردم به مثال ميز به همون شكلي كه شما فرموديد. يعني پايهء ميز رو اصل در نظر ميگيريم. همونطور كه فرموديد ، ما پايه ميز رو چك ميكنيم تا از راست و صاف بودن پايه ها مطمئن بشيم. بعد از اون اگر ليوان آبي را روي ميز گذاشتيم و لغزشي مشاهده شد ، از آنجا كه قبلاً به درستيِ پايه هاي ميز اطمينان پيدا كرديم ،
بايد به خود ليوان آب يا صفحهء ميز يا.... شك كنيم

بنابراين آيا ميشه اينطور گفت كه:
حالا كه ما اصل عدالت خدا رو پذيرفتيم. اگر موردي ديده شد كه به نظر ناعادلانه اومد ، بجاي شك در عدل خدا ، بايد به اين شك كنيم كه اصلاً اين مطلب گفتهء خدا نبوده؟ يا گفتهء خداوند بوده اما تغييراتي در اصل آن بوجود آمده؟ يا مواردي از اين دست؟

سلام علیکم و رحمه الله

RezaDodangeh;594233 نوشت:
حالا كه ما اصل عدالت خدا رو پذيرفتيم. اگر موردي ديده شد كه به نظر ناعادلانه اومد ، بجاي شك در عدل خدا ، بايد به اين شك كنيم كه اصلاً اين مطلب گفتهء خدا نبوده؟ يا گفتهء خداوند بوده اما تغييراتي در اصل آن بوجود آمده؟ يا مواردي از اين دست؟

اینکه به نظر ناعادلانه بیاد ملاک نمیشه و باید دقیق و همه جانبه بررسی بشه (توسط متخصص و کارشناس)مثلا در مورد سهم الارث بین زن و مرد و یا دیه زن و مرد ممکنه چیزهائی به نظر یک غیر متخصص برسه که با مداقه خلاف آن اثبات بشه.مثلا خیلیها ایم اشکال را می گرفتند که چرا دیه مرد دو برابر دیه زن هستش و چرا اسلام به مرد بیش از زن ارزش گذاشته...در حالیکه قضیه بر عکس هستش به این معنا که اگر دیه مرد دوبرابر هستش ,چه کسی این دیه را دریافت می کند؟..همسر ایشان! و باز به نظر میرسه که اسلام برای زن دوبرابر ارزش گذاشته ولی باز اینچنین نیست و اگر از نظر حقوقی,وظایف زن در قبال مرد و خانواده,وظایف مرد در قبال زن و خانواده,حقوق,وظایف و انتظارات اجتماعی و شرعی از طرفین ,مسائل روانشناسی و فرهنگی و ....بررسی گردد ممکنه که خیلی از سوءتفاهمات برطرف بشه.
ولی این موردی که فرمودید (قرمز رنگ) فکر کنم که کاملا درست باشه و همین شک مفید هستش و باعث ارتقا معرفت و ایمان شخص میشه.البته بعد از تحقیق و بررسی دقیق و علمی و نه فقط از روی ظن و گمان.

AMINIAMIN;594048 نوشت:
من تا حالا حدیثی ندیدم که با قرآن مخالف باشد...اگر شما دیده اید به ما هم بگویید
چون از امام رضا حدیثی داریم که می فرمایند(قریب به مضمون):اگر حدیثی از ما دیدید که با قرآن مخالف بود آن را در دیوار بکوبید
اما این که باعقل جور در نیاد فی نفسه نمیتونهحدیثی رو مردود کنه
منخوددم تا حالا حدیثی ندیده ام که با قرآن جور در نیاد

سلام علیکم و رحمه الله
خوب,اگر منبع احادیثی که عموم مردم می شنوند که صدا وسیما یا مساجد و هیئات باشهرا در نظر بگیریم, شما درست میفرمائید ولی اگر به کتب اهل سنت یا شبکه های وهابی مراجعه کنید از این دست احادیث جعلی زیاد است.
مثلا در مقابل حدیثی که رسول اکرم ص فرمودند :همانا حسن و حسین علیهما السلام سرور جوانان بهشت هستند, معاندین اهل بیت ع هم حدیثی جعل کردند که :همانا عمر و ابوبکر سرور پیرها (شیخها)ی بهشت هستند که این موضوع با توجه به تاریخ,آیاه تطهیر,و احادیث دیگر حضرت رسول در مورد حضرت زهرا س صحیح نیست.

سلام
آلفرد بزرگوار
به نظرم شما خیلی بیشتر از استادتون میدانید .
البته اگر قضیه همین باشه که فرمودید . و نظر این حقیر بر اساس خوانده های نوشته های شما بود .
حکم اعدام برای کسی است که توهین و سب به خدا و رسول و ائمه اطهار کند و اشاعه دهد بطوری که اسلام را در سطح جهانی بی مقدار نشان دهد . مانند حکم امام برای سلمان رشدی .
این حکم اعدام مفهومش اینست که اگر شخصی چنین کند « مرتد » است و به لحاظ منطقی حق حیات و بهره بردن از نعماتی که خداوند به یُمن وجود مقدس پیامبر و خاندان مطهرش خلق فرموده چنانکه فرمود « لولاک لما خلقت الافلاک » ، را ندارد .
مگر میشود انسان بر سفره ی کسی بنشیند و صاحب خانه را ناسزا گوید ؟ و به حدی جار زند که آبرویش را بریزد ؟
اما در منطق پیامبر و ائمه اطهار نبود که در مسیر هدایت بشریت زود از کوره دربروند و پاسخ هر اهانتی که از سر غفلت و نادانی به ساحت مقدسشان میشد را با اعدام بدهند .
ما آنچه شنیده ایم از تحمل مصیبتهای وارده بر آنان و از گذشت و جان نثاری ایشان شنیده ایم . و همین خصلت والا بوده که بشریت را از مسیر غلطی که میرفته اند باز داشته اند .
بهترین منطق آنان « تحمل عقیده ی مخالف » بوده که روش بس دشواری است در مسیر هدایت .

RezaDodangeh;592932 نوشت:
ثانیاً مگر هر کسی که میخواد به حقیقت و درستی یک دین (از جمله اسلام) پی ببره ، الزاماً از اصول شروع میکنه؟ یه سؤال:
اگر دین جدیدی بیاد که در تمام اصول با اسلام برابر باشه اما فروعش فرق کنه ، شما چطور میخواید منو قانع کنید که به سمتش نرم؟
چون پاسخ من این خواهد بود که: اصولش درسته یا نه؟ شما هم میگید بله (چون همون اصول اسلامه) و من پاسخ میدم پس اصول درسته و همین کافیه ، به فروع کار نداشته باش و بر اساس اصول تمام این دین جدید رو بپذیر

کاملا موافقم

alfred;591547 نوشت:
دوستان من با اصل دین موافقم ولی برخی از جزئیات برام منطقی نیستند.

سلام. اگر اصل و کلیات یک مسئله کاملا برای انسان حل بشه دیگه جایی برای شک تو جزئیاتش باقی نمیمونه و من فکر میکنم اینکه شما تو جزئیات دچار شک و ضن میشید به خاطر اینه که اصل اسلام برای شما کاملا حل شده و پذیرفته شده نیست. درست مثل درختی که اگه ریشش محکم و استوار باشه هیچ باد و طوفانی نمیتونه آسیبی بهش بزنه.

اکثر ما به اصولی مثل وجود خدا، عدالت خدا ، حقانیت اسلام و ... اعتقاد داریم ولی به مرحله یقین نرسیدیم برای همین هست که با هر مسئله و شبهه کوچکی به هم میریزیم و کلی سوال برامون پیش میاد. در واقع این به خاطر سستی ایمان ماست.

عارف;594303 نوشت:
مثلا خیلیها ایم اشکال را می گرفتند که چرا دیه مرد دو برابر دیه زن هستش و چرا اسلام به مرد بیش از زن ارزش گذاشته...در حالیکه قضیه بر عکس هستش به این معنا که اگر دیه مرد دوبرابر هستش ,چه کسی این دیه را دریافت می کند؟..همسر ایشان! و باز به نظر میرسه که اسلام برای زن دوبرابر ارزش گذاشته

با سلام
خوب حالا شما فرض کنین یه دختر با مادرش تنها داره زندگی میکنه و از اون طرف یه اقا پسر مجرد هم با خونوادش.
بعد طی یه تصادف: 1.دخترخانوم باعث مرگ اقا پسر میشه.2.اقا پسر باعث مرگ دختر خانوم میشه.
اینجا به نظرتون دیه کدوم باید بیشتر باشه؟ طبق این استدلالتون چی؟

من نمیگم این حکم غلطه ولی استدلال شما فکر نکنم درست باشه!

maryam27;594576 نوشت:
با سلام
خوب حالا شما فرض کنین یه دختر با مادرش تنها داره زندگی میکنه و از اون طرف یه اقا پسر مجرد هم با خونوادش.
بعد طی یه تصادف:
1.دخترخانوم باعث مرگ اقا پسر میشه
2.اقا پسر باعث مرگ دختر خانوم میشه
اینجا به نظرتون دیه کدوم باید بیشتر باشه؟ طبق این استدلالتون چی؟

من نمیگم این حکم غلطه ولی استدلال شما فکر نکنم درست باشه!

سلام
منم دو مثال ميزنم اميدوارم منظور رو خوب منتقل كنم

عبور از چراغ قرمز ممنوعه
تصور كنيد يه نفر بچش رو عقرب ميزنه ، بچه مشكل خوني هم داره و اثر زهر تو خونش بيشتره ، بيمارستان هم مسيرش دوره ، خونوادش اومدن و چند دقيقه طول كشيده تا ماشين بگيرن و اينها يعني كه حتي چندثانيه هم براي اين بچه حكم مرگ و زندگي داره. اما يه دفعه گيرميكنن پشت چراغ قرمز! اينو چجوري تفسير ميكنيد؟

(خود ديه رو بررسي ميكنيم بدون توجه به زن و مرد) ديه جريمه اي هست براي تنبيه قاتل و جبران حداقلي براي مقتول و خانوادش
تصور كنيد يه آدم فقير كه 8 تا بچه داره كه يكي از بچه هاشم سرطان داره و يكيشون فلجه. اين آدم كارگره و رئيسي داره كه ثروتش بسيار زياده اما حق اين كارگر رو بالا ميكشه يه آبم روش. كارگر بيچاره يه روز ميره پيش رئيس كه باهاش برخورد كنه و حقش رو بگيره اما رئيس بهش حمله ميكنه و كارگر براي دفاع از خودش رئيس رو هل ميده كه رئيس سرش ميخوره به ديوار و بطور اتفاقي ميميره. حالا اين كارگر فقير بايد ديه جور كنه و بده به يك خانواده ميلياردر!!! آيا اين انصافه؟ اين رو چجوري تفسير ميكنيد؟

مثال هاي فراوان ديگه اي هم ميشه مطرح كرد

استدلال ايشون كاملاً درسته چون احكام و قوانين تمام شرايط رو در نظر ميگيرن نه استثنائات رو
و اينكه بيايم يه مثال بزنيم كه تمام جوانبش رو تنظيم كرده باشيم درست نيست

درضمن چه اون خانم و چه اون آقا ، اگر بي توجهي نميكردن مرگي هم پيش نميومد پس (به احتمال زياد) در اين نوع موارد مقصر اصلي خود شخصه نه قانون

سلام علیکم ورحمه الله

maryam27;594576 نوشت:
با سلام
خوب حالا شما فرض کنین یه دختر با مادرش تنها داره زندگی میکنه و از اون طرف یه اقا پسر مجرد هم با خونوادش.
بعد طی یه تصادف: 1.دخترخانوم باعث مرگ اقا پسر میشه.2.اقا پسر باعث مرگ دختر خانوم میشه.
اینجا به نظرتون دیه کدوم باید بیشتر باشه؟ طبق این استدلالتون چی؟

من نمیگم این حکم غلطه ولی استدلال شما فکر نکنم درست باشه!


در اینجا غرض نقد احکام نبود و غرض همین بود که با یک نظر ساده و از روی ظن و گمان نمیتوان نسبت به عدالت خدا شک کرد وبنده منظورم تحلیل و استدلال استخراج احکام نبود , چرا که متخصص این کار نیستم.
یک داستان هم در این مورد عرض کنم....البته دقیق یادم نیست ولی منظو را می رساند.
روزی یکی از حکام ظالم در سفر حج میخواست امام باقر ع را در جمع همراهانش ضایع کند و از ایشان پرسید که اگر مردی عمدا زنی را مجروح کند دیه اش چیست؟ امام نگاهی کردند و گفتند چند سوال را باید جواب دهید.ایشان گفت سوال را با سوال جواب می دهی؟! انگار علمت کم است؟...حالا بپرس.
امام ع فرمودند:
1-زن بالغ بود یا نابالغ؟
2-مجرد بود یا متاهل
3-باردار بود یا نه؟
4-ماه حرام بود یا خیر؟
5-صغیر بود یا کبیره؟
6-ولی داشت یا نداشت؟
7-حیض بود یا نه؟
8-کسی که زده,آزاد است یا غلام؟
.............
............
آنقدر سوال کرد که مردم فهمیدند علم امام چقدر زیاد است وبرای هر یک حکمی جداگانه می داند در حالیکه آن حاکم خود اینها را نمیدانست!
البته دوستانی که روایت دقیق را می دانند بگذارند و من دقیق عرض نکردم و فقط خواستم عرض کنم که ما مو میبینیم و متخصص یا امام پیچش مو.
موفق باشید

عارف;594662 نوشت:
سلام علیکم ورحمه الله

در اینجا غرض نقد احکام نبود و غرض همین بود که با یک نظر ساده و از روی ظن و گمان نمیتوان نسبت به عدالت خدا شک کرد وبنده منظورم تحلیل و استدلال استخراج احکام نبود , چرا که متخصص این کار نیستم.
یک داستان هم در این مورد عرض کنم....البته دقیق یادم نیست ولی منظو را می رساند.
روزی یکی از حکام ظالم در سفر حج میخواست امام باقر ع را در جمع همراهانش ضایع کند و از ایشان پرسید که اگر مردی عمدا زنی را مجروح کند دیه اش چیست؟ امام نگاهی کردند و گفتند چند سوال را باید جواب دهید.ایشان گفت سوال را با سوال جواب می دهی؟! انگار علمت کم است؟...حالا بپرس.
امام ع فرمودند:
1-زن بالغ بود یا نابالغ؟
2-مجرد بود یا متاهل
3-باردار بود یا نه؟
4-ماه حرام بود یا خیر؟
5-صغیر بود یا کبیره؟
6-ولی داشت یا نداشت؟
7-حیض بود یا نه؟
8-کسی که زده,آزاد است یا غلام؟
.............
............
آنقدر سوال کرد که مردم فهمیدند علم امام چقدر زیاد است وبرای هر یک حکمی جداگانه می داند در حالیکه آن حاکم خود اینها را نمیدانست!
البته دوستانی که روایت دقیق را می دانند بگذارند و من دقیق عرض نکردم و فقط خواستم عرض کنم که ما مو میبینیم و متخصص یا امام پیچش مو.


موفق باشید

بسته به چگونگي پاسخ يا با تغيير هركدوم از پاسخ ها ، حكم هم ميتونست تغيير كنه.....
من عاشق اين داستانم. اينقدر پرمعناست كه به نظرم ميتونه نيمي از مشكلات و سوالات ما رو حل كنه (اگر بفهميمش)
واقعاً نميشه به همين راحتي براي هر موضوعي نسخه پيچيد ، حتي نميشه به راحتي براي دو موضوع مشابه نسخهء واحد پيچيد

عارف;594662 نوشت:
سلام علیکم ورحمه الله

در اینجا غرض نقد احکام نبود و غرض همین بود که با یک نظر ساده و از روی ظن و گمان نمیتوان نسبت به عدالت خدا شک کرد وبنده منظورم تحلیل و استدلال استخراج احکام نبود , چرا که متخصص این کار نیستم.
یک داستان هم در این مورد عرض کنم....البته دقیق یادم نیست ولی منظو را می رساند.
روزی یکی از حکام ظالم در سفر حج میخواست امام باقر ع را در جمع همراهانش ضایع کند و از ایشان پرسید که اگر مردی عمدا زنی را مجروح کند دیه اش چیست؟ امام نگاهی کردند و گفتند چند سوال را باید جواب دهید.ایشان گفت سوال را با سوال جواب می دهی؟! انگار علمت کم است؟...حالا بپرس.
امام ع فرمودند:
1-زن بالغ بود یا نابالغ؟
2-مجرد بود یا متاهل
3-باردار بود یا نه؟
4-ماه حرام بود یا خیر؟
5-صغیر بود یا کبیره؟
6-ولی داشت یا نداشت؟
7-حیض بود یا نه؟
8-کسی که زده,آزاد است یا غلام؟
.............
............
آنقدر سوال کرد که مردم فهمیدند علم امام چقدر زیاد است وبرای هر یک حکمی جداگانه می داند در حالیکه آن حاکم خود اینها را نمیدانست!
البته دوستانی که روایت دقیق را می دانند بگذارند و من دقیق عرض نکردم و فقط خواستم عرض کنم که ما مو میبینیم و متخصص یا امام پیچش مو.


موفق باشید

سلام
من متوجه نشدم .
آیا برای اجرای حکم دیه یا ارث غیر از اینکه مرد باشد یا زن ، این موارد را هم در نظر می گیرند ؟
و ظاهراً حدیثی که فرمودید در خصوص جرح بود نه فوت .

مرید الحسین (ع);594704 نوشت:
سلام
من متوجه نشدم .
آیا برای اجرای حکم دیه یا ارث غیر از اینکه مرد باشد یا زن ، این موارد را هم در نظر می گیرند ؟
و ظاهراً حدیثی که فرمودید در خصوص جرح بود نه فوت .


بزرگوار ، منظور جناب عارف از مثالي كه گفتن اين بود كه صرف اينكه يك حالت خاص رو در نظر بگيريم و بعد بخوايم بدون درنظر گرفتن ابعاد و حالات مختلف ديگه نتيجه گيري كنيم درست نيست ، نه اينكه بخوان دقيقاً اون مثال رو بر موضوع مورد بحث منطبق كنن

اما اينكه آيا درمورد ديه زن و مرد هم حالتي شبيه به مثال جناب عارف ميتونه پيش بياد يا خير ، بنده به اينجور مسائل حقوقي وارد نيستم ، اما بطور كلي ميتونم بگم بله امكانش هست

مثلاً
اگر پسر (كه در مثال

تواناي مالي در نظر گرفته شده) باعث مرگ دختر (كه در مثال ناتوان مالي در نظر گرفته شده) بشه ، بايد ديه رو يكجا پرداخت كنه
اما اگر دختر (كه در مثال ناتوان مالي در نظر گرفته شده) باعث مرگ پسر (كه در مثال تواناي مالي در نظر گرفته شده) بشه ، ديه رو براش اقساط كنن يا كمكي از طرف دولت بهش بشه

يعني در اين مثال ، فقط مرد و زن بودن در نظر گرفته شده ، بدون اينكه به شرايط ديگه توجه بشه



درضمن لطفاً به اين دو نكته دقت بفرماييد

1 - دليلي كه جناب عارف آوردن (اينكه ديهء هركدوم رو به اون يكي ميدن) ، در بيشتر مواقع صدق ميكنه و قابليت تعميمِ زيادي داره ، اما

خانم "maryam27" سوالشون رو در يك شرايط كاملاً خاص ترسيم كردن كه احتمال به وقوع پيوستنش بسيار كمتر از حالت هاي بيشمار ديگه ست

2 - جناب عارف موضوع رو از نگاه شخصي ديدن كه اين اتفاق به سرش اومده (كشته شده) و خانم "maryam27"

از نگاه كسي كه مرتكب اين عمل شده و سوالشون اين بود كه اگر اونطرف دوبرابر گير زن مياد اينطرف هم ديه دهنده (كه در مثال ايشون خانم بود) بايد دوبرابر ديه بده درحاليكه اگر اين حادثه رو آقاي مثال ايشون مرتكب شده بود بايد نصف ديه رو ميداد. و در نهايت اينطور نتيجه گيري كنن كه از اين جهت به زيان زن هست. اما اين مقايسه درست نيست چون مقتول در اين حادثه ميشه شاكي و آسيب ديده ، اما قاتل(عمد يا غيرعمد) ميشه متشاكي و آسيب زننده. حالا به نظر شما اسلام بايد شرايط كدوم يكي رو در ابندا درنظر بگيره؟
موضوع قفل شده است