جمع بندی آیا اموات، سلام ما را می شنوند؟

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا اموات، سلام ما را می شنوند؟

با سلام
روایات و احادیث شیعه در مورد شنیدن اموات و مردگان را می خواستم
با تشکر

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صدیقین

سلام به شما پرسشگر گرامی

روایات مختلفی وارد شده؛ دو مورد از باب نمونه:

عن محمد بن مسلم قال قلت لأبي عبد الله ع نزور الموتى فقال نعم قلت فيسمعون بنا إذا أتيناهم قال إي و الله إنهم ليعلمون بكم و يفرحون بكم و يستأنسون إليكم قال قلت فأي شي‏ء نقول إذا أتيناهم قال قل اللهم جاف الأرض عن جنوبهم و صاعد إليك أرواحهم و لقهم منك رضوانا و أسكن إليهم من رحمتك ما تصل به وحدتهم و تؤنس به وحشتهم إِنَّكَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ (1)

محمّد بن مسلم مى‏ گويد: به امام صادق عليه السّلام عرض كردم، آيا مردگان را زيارت كنيم؟ [یعنی به زیارت قبرشان برویم؟] فرمود: بله. عرض كردم: آيا وقتى ما به زيارتشان مى‏ رويم، آنان‏ صداى ما را مى‏ شنوند؟ فرمود: بله، به خدا سوگند چنين است، مسلّما آنان از آمدن شما خبردار شده و شادمان مى‏ گردند و با شما انس مى‏ گيرند. عرض كردم: وقتى به زيارت ايشان رفتيم، چه بگوييم؟ فرمود بگو: «اللهم جاف الأرض عن جنوبهم و صاعد إليك أرواحهم و لقهم منك رضوانا و أسكن إليهم من رحمتك ما تصل به وحدتهم و تؤنس به وحشتهم إِنَّكَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ» (خداوندا، زمين را از پهلوهايشان بر كنار فرموده [= جايگاهشان را وسعت ده]، و ارواح آنان را به سوى خود بالا بر، و خشنودى مخصوص خود را به ايشان ارزانى دار، و از رحمت خويش چنان رحمتى به سوى آنان فرو فرست كه ايشان را از تنهايى نجات داده و مونس وحشت و احساس تنهايى‏ شان گردى، به راستى كه تو بر هر چيز توانايى.

عن صفوان بن يحيى من جملة حديث قال قلت يعني لأبي الحسن ع هل يسمع الميت تسليم من يسلم عليه قال نعم يسمع أولئك و هم كفار و لا يسمع المؤمنون (2)

در بخشی از روایتی دیگر، صفوان بن یحیی به امام کاظم (علیه السلام) عرض می کند: آيا میّت، سلام کردن افراد در کنار قبرش را مى‏ شنود؟ فرمود: بله، آيا [مردگان] كفّار مى‏ شنوند، اما [اموات] مؤمنان نمى‏ شنوند؟!

[ظاهرا امام اشاره دارد به سخن گفتن پيامبر اكرم (صلّى اللَّه عليه و آله) با کشتگان کفار بدر که حضرت رسول بعد از جنگ بدر، آنها را خطاب قرار داده و فرمود: «آنچه را پروردگارمان به ما وعده داده بود همه را حق يافتيم، آيا شما هم آنچه را پروردگارتان به شما وعده داده بود حق يافتيد»؟! بعضی از مردم گفتند: مگر آنها نمرده اند؟! [= مرده که صدایی نمی شنود!] فرمود: «آنان مى‏ شنوند، همان گونه كه شما مى‏ شنويد». (3)]

پی نوشت
------------------------
1- فلاح السائل و نجاح المسائل، ص 85
2- همان، ص 86
3- عن ابن عمر أن النبي (صلى اللّه عليه و آله و سلم) وقف على قليب بدر من المشركين فقال: قد وجدنا ما وعدنا ربنا حقا فهل وجدتم ما وعدكم ربكم حقا، فقال له الناس: أ ليسوا أمواتا؟ فقال: إنهم يسمعون كما تسمعون؛ الفرقان في تفسير القرآن بالقرآن، ج‏11، ص 138.

روايت اول: (سند صحيح)

امام باقر (عليه السلام) در روايت صحيح در پاسخ سؤال از عرضه شدن اعمال به رسول خدا (صلي الله عليه وآله) فرمودند: اين مطلب قطعي است و ترديدي در آن وجود ندارد:
10- حَدَّثَنَا السِّنْدِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْأَعْمَالِ هَلْ يُعْرَضُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله قَالَ مَا فِيهِ شَكٌّ قِيلَ لَهُ أَ رَأَيْتَ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَى‏ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ‏ فَقَالَ لِلَّهِ شُهَدَاءُ فِي أَرْضِهِ.
بصائر الدرجات - محمد بن الحسن الصفار - ص 450
محمد بن مسلم مي‌گويد: از امام باقر عليه السلام سؤال كردم آيا به رسول خدا صلي الله عليه و‌آله اعمال عرضه مي‌شود؟ فرمود: در اين مطلب شكي نيست. براي ايشان گفته شد نظر شما در باره آيه : «اعملوا فسيري الله عملكم ورسوله والمؤمنون» چيست؟ فرمود: خداوند در روي زمين شاهداني دارد.
بررسي سند روايت:

اين روايت از نظر سند، صحيح است، براي اثبات اين مطلب لازم است تك تك راويان حديث مورد بررسي قرار گيرد:
1. السندي بن محمد:

اسم اين راوي «ابان» است و از نظر علماي رجال شيعه مورد اعتماد و موثق مي‌باشد. نجاشي درباره او مي‌نويسد:
سندي بن محمد واسمه أبان ، يكنى أبا بشر صليب من جهينة ، ويقال من بجيلة ، وهو الأشهر. وهو ابن أخت صفوان بن يحيى . كان ثقة ، وجها في أصحابنا الكوفيين.
رجال النجاشي - النجاشي - ص 187
سندي بن محمد اسمش ابان و كنيه اش ابو بشرصليب از قبيله جهينه و گفته مي‌شود از بجيله است و اين قول مشهور تر است. وي پسر خواهر صفوان بن يحيي است . او شخص موثق و بزرگ اصحاب ما در ميان كوفيان بود.
آقاي نمازي شاهرودي نيز مي‌نويسد:
أبان بن محمد البجلي الكوفي المعروف بالسندي البزاز ابن أخت صفوان بن يحيى : ثقة وجه بالاتفاق ، ...
مستدركات علم رجال الحديث - الشيخ علي النمازي الشاهرودي - ج 1 ص 92
ابان بن محمد بجلي كوفي معروف به سندي بزاز، پسر خواهر صفوان بن يحيي به اتفاق علماء موثق و بزرگ ما است.
2. العلاء بن رزين:

ايشان نيز از نظر علماي رجال موثق است. نجاشي او را اين‌گونه معرفي كرده مي‌كند:
العلاء بن رزين القلاء ثقفي ، مولى ، قاله ابن فضال . .... روى عن أبي عبد الله عليه السلام ، وصحب محمد بن مسلم و فقه عليه وكان ثقة وجها.
رجال النجاشي - النجاشي - ص 298
علاء بن رزين قلاء اهل ثقيف و غلام بود،‌ اين مطلب را ابن فضال گفته است... وي از امام صادق عليه السلام روايت كرده و با محمد بن مسلم مصاحب بود و از نزد وي فقه ‌آموخت. او فرد موثق و بزرگ و داراي اعتبار بود.
3. محمد بن مسلم:

محمد بن مسلم نيز از شاگردان امام باقر و امام صادق (عليهما السلام) و موثق است. نجاشي او را اين‌گونه معرفي كرده است:
محمد بن مسلم بن رباح أبو جعفر الأوقص الطحان مولى ثقيف الأعور ، وجه أصحابنا بالكوفة ، فقيه ، ورفع صحب أبا جعفر وأبا عبد الله عليهما السلام ، وروى عنهما وكان من أوثق الناس .
رجال النجاشي - النجاشي - ص 324
محمد بن مسلم بن رباح، كنيه اش ابو جعفر اوقص طحان و غلام ثقيف اعور بود. او بزرگ اصحاب اماميه در كوفه و فقيه بود. و به مصاحبت امام باقر و امام صادق (عليهما السلام) دست يافت و از آنها روايت نقل كرده است. وي از موثق ترين مردم بود.
شيخ طوسي نيز همانند نجاشي ايشان را معرفي كرده و تصريح مي‌كند كه علاء بن رزين بيشترين روايت را از وي دارد:
محمد بن مسلم بن رباح الثقفي ، أبو جعفر الطحان الأعور .. واروى الناس عنه العلا بن رزين القلا.
رجال الطوسي - الشيخ الطوسي - ص 294
نقل اين روايت با سند ديگر:

مرحوم صفار در كتاب «بصائر الدرجات» اين روايت را از طريق محمد بن مسلم و زراره با سند ديگر نيز نقل كرده است:
( 6 ) حدثنا أبو طالب عن حماد بن عيسى عن حريز عن محمد بن مسلم وزرارة قال سئلنا أبا عبد الله عن الأعمال تعرض على رسول الله صلى الله عليه وآله قال ما فيه شك ثم تلا هذه الآية قل اعملوا فسيرى الله عملكم ورسوله والمؤمنون قال إن لله شهداء في ارضه .
بصائر الدرجات - محمد بن الحسن الصفار - ص 450
در اين روايت امام صادق (عليه السلام) عرضه اعمال را به رسول خد (صلي الله عليه وآله)‌ قطعي دانسته و در پايان تصريح كرده است كه «براي خداوند شاهداني در روي زمين است» كه اين قسمت از روايت، تفسير كلمه «المؤمنون» خواهد بود.
روايت دوم: (با سند صحيح)

به نقل كليني در روايت صحيح امام هشتم (عليه السلام) فرمودند كه تمام اعمال (خوب و بد) بندگان به رسول خدا (صلي الله عليه وآله) عرضه مي‌شود:
[6] عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا عليه السلام يَقُولُ إِنَّ الْأَعْمَالَ تُعْرَضُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله أَبْرَارَهَا وَ فُجَّارَهَا.
الكافي - الشيخ الكليني، ج 1 ، ص 220
امام رضا عليه السلام مي‌فرمايد. همانا كردار نيك و بد بندگان بر رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله عرضه مى‏شود.
اين روايت از نظر سند صحيح است و علامه محمد تقي مجلسي در كتاب «روضة المتقين» به تصحيح روايت تصريح دارد:
و في الصحيح. عن الوشاء قال: سمعت الرضا عليه السلام يقول: إن الأعمال تعرض على رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم أبرارها و فجارها.
مجلسى، محمدتقى بن مقصودعلى، روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه ج‏13 ؛ ص93
در روايت صحيح از وشاء آمده است كه مي‌گويد از امام هشتم عليه السلام شنيدم: اعمال خوب و بد بندگان به رسول خدا صلي الله عليه وآله عرضه مي‌شود.
محمد باقر مجلسي نيز در كتاب «مرآة العقول» مي‌نويسد:
الحديث السادس‏: صحيح.
مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول،ج‏3 ؛ ص6
روايت سوم: (موثقه سماعه)

امام صادق (عليه السلام) در روايت موثق ديگر نيز به عرضه شدن اعمال به رسول خدا صلي الله عليه وآله تصريح كرده اند:
[3] عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ مَا لَكُمْ تَسُوءُونَ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وآله فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ كَيْفَ نَسُوؤُهُ فَقَالَ أَمَا تَعْلَمُونَ أَنَّ أَعْمَالَكُمْ تُعْرَضُ عَلَيْهِ فَإِذَا رَأَى فِيهَا مَعْصِيَةً سَاءَهُ ذَلِكَ فَلَا تَسُوءُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ سُرُّوهُ.
الكافي - الشيخ الكليني، ج 1، ص 219
سماعه مي‌گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مي‌فرمود: شما را چه مى‏شود كه پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله را ناراحت و اندوهگين مي‌كنيد؟ مردى گفت: چگونه ايشان را ناراحت مي‌كنيم؟! حضرت صادق عليه السلام فرمودند: مگر نمي‌دانيد كه اعمال شما بر آن حضرت عرضه مى‏شود و چون گناهى در آن ببينند، اندوهگين مي شوند؟ بنابراين پيامبر صلي الله عليه و آله را ناراحت نكنيد و ايشان را (با عبادات و طاعات خويش) مسرور سازيد.
سند اين روايت نيز معتبر است؛ چنانچه علامه محمد تقي مجلسي در باره آن مي‌نويسد:
و في الموثق كالصحيح. عن سماعة، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: سمعته يقول ما لكم تسوءون رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم؟ فقال له رجل كيف نسوءه؟ فقال: أ ما تعلمون أن أعمالكم تعرض عليه فإذا رأى فيها معصية ساءه ذلك فلا تسوءوا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم و سروه.
مجلسى، محمدتقى بن مقصودعلى، روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة) ؛ ج‏13 ؛ ص93
در روايت موثق كه همانند روايت صحيح است، سماعه از امام صادق عليه السلام شنيده است كه فرمود: شما را چه شده است كه رسول خدا را ناراحت مي‌كنيد؟ ...
علامه محمد باقر مجلسي نيز اين روايت را موثق دانسته است:
الحديث الثالث‏: حسن موثق.
مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول،ج‏3 ؛ ص5
روايت چهارم:

امام صادق (عليه السلام) در روايت ديگري كه مؤيد روايات گذشته است، فرموده اند كه اعمال بندگان هر صبح بر آن حضرت عرضه مي‌شود:
[1] مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ تُعْرَضُ الْأَعْمَالُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله أَعْمَالُ الْعِبَادِ كُلَّ صَبَاحٍ أَبْرَارُهَا وَ فُجَّارُهَا فَاحْذَرُوهَا وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ (التوبة -: 105 -) وَ سَكَتَ.
الكافي - الشيخ الكليني - ج 1، ص 219
امام صادق (ع) فرمود: همه اعمال (خوب و بد) بندگان در هر صبح بر رسول خدا (ص) عرضه مي‌شود، پس مراقب اعمال تان باشيد و معناى گفتار خداوند تعالى همين است، همانجا که مي‌فرمايد: اعمال تان را انجام دهيد كه محققاً خدا و رسولش كردار شما را مى‏بيند. امام تا اين جا آيه را تلاوت نمودند و ساكت شدند.
نتيجه:
طبق اين روايات صحيح و معتبر، اعمال بندگان به محضر رسول خدا (صلي الله عليه وآله) عرضه مي‌شود و در اين مطلب جاي شك و ترديدي نيست.
دسته دوم: عرضه اعمال بر ائمه طاهرين (عليهم السلام)

دسته ديگري از روايات بيان مي‌كنند كه اعمال بندگان خداوند بر ائمه طاهرين (عليهم السلام) نيز عرضه مي‌شود و آنها نيز پرونده اعمال را مي‌بينند.
روايت اول: (‌با سند صحيح)

مضمون ‌آيه «فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» اين است كه خداوند، رسول خدا و مؤمنان اعمال بندگان الهي را مي‌بينند. به عبارت ديگر: پرونده اعمال انسانها به محضر خداوند، رسول خدا و مؤمنان عرضه مي‌شود.
در اين كه مصداق «مؤمنون»‌ در اين ‌آيه چه كساني هستند، روايات فراوان آن را به ائمه طاهرين (عليهم السلام)‌ تفسير و تأويل مي‌كنند.
در روايت صحيح از امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه ايشان كلمه «المؤمنون»‌ را به ائمه طاهرين (عليهم السلام) تفسير كرده اند و نشان مي‌دهند كه آنها نيز پرونده اعمال بندگان را مي‌بييند. اين روايت را محمد بن حسن صفار در كتاب ارزشمند خود با اين سند نقل كرده است:
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ الطَّائِيِّ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ شُعَيْبٍ الْمِيثَمِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ‏ قَالَ‏ هُمُ‏ الْأَئِمَّةُ.
بصائر الدرجات - محمد بن الحسن الصفار - ص 448،‌ حديث 11
يعقوب بن شعيب ميثمي مي‌گويد: از محضر امام صادق (عليه السلام) در باره آيه «فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» سؤال كردم، حضرت فرمودند: آنها ائمه (عليهم السلام)‌ هستند.
در اصول كافي نيز اين روايت آمده و عبارت «عدة‌ من اصحابنا» در اول همين سند اضافه شده است:
الكافي - الشيخ الكليني - ج 1 ص 219
مرحوم صفار در جاي ديگر كتابش روايت فوق را با اندك تغيير در سند اينگونه آورده است:
بررسي سند روايت:

اين روايت از نظر سند صحيح است و براي اثبات اين مطلب راويان سند را بررسي مي‌نماييم:
1. أحمد بن محمد بن عيسي الاشعري:

ايشان از بزرگان شيعه و مورد اعتماد و موثق هستند. نجاشي درباره او مي‌نويسد:
أحمد بن محمد بن عيسى ... الأشعري. .... يكنى أبا جعفر، وأبو جعفر رحمه الله شيخ القميين، ووجههم، وفقيههم،
رجال النجاشي - النجاشي - ص 82.
احمد بن محمد بن عيسي اشعري، كنيه اش ابو جعفر است. و ابوجعفر رحمة‌ الله عليه بزرگ قمييان و داري جايگاه بلند در ميان آنها و فقيه آنان است.
2. حسين بن سعيد اهوازي:

ايشان نيز از نظر علماي رجال شيعه ثقه هستند. شيخ طوسي مي‌نويسد:
الحسين بن سعيد بن حماد بن سعيد بن مهران الأهوازي، .. ثقة.
الفهرست - الشيخ الطوسي - ص 112
شيخ طوسي در كتاب ديگرش نيز به ثقه بودنش تصريح كرده است:
الحسين بن سعيد بن حماد ، ... الأهوازي ، ثقة .
رجال الطوسي - الشيخ الطوسي - ص 355
3. نضر بن سويد الصيرفي:

شيخ طوسي بر ثقه بودن اين راوي نيز تصريح مي‌كند:
النضر بن سويد ، له كتاب ، وهو ثقة .
رجال الطوسي - الشيخ الطوسي - ص 345
4. يحيي بن عمران الحلبي :

نجاشي ايشان را دو بار توثيق كرده و مي‌نويسد:
يحيى بن عمران بن علي بن أبي شعبة الحلبي روى عن أبي عبد الله وأبي الحسن عليهما السلام ، ثقة ثقة ، صحيح الحديث .
رجال النجاشي - النجاشي - ص 444
يحيي بن عمران ... مورد اعتما و مورد اعتماد و داراي روايت صحيح است.
5. عبد الحميد بن عواض الطائي:

شيخ طوسي در باره ايشان مي‌نويسد:
عبد الحميد بن عواض الطائي ، ثقة ، من أصحاب أبي جعفر وأبي عبد الله عليه السلام .
رجال الطوسي - الشيخ الطوسي - ص 339
عبد الحميد بن عواض طائي موثق و از اصحاب امام باقر و امام صادق عليهما السلام است.
6. يعقوب بن شعيب الميثمي:

ايشان از نوادگان ميثم تمار (از اصحاب با وفاي اميرمؤمنان عليه السلام) و مورد اعتماد علماي شيعه است. نجاشي در باره او مي‌نويسد:
يعقوب بن شعيب بن ميثم بن يحيى التمار مولى بني أسد ، أبو محمد ، ثقة.
رجال النجاشي - النجاشي - ص 450
يعقوب بن شعيب بن ميثم بن يحيي ... كنيه اش ابو محمد، موثق است.
با توجه به اين كه همه راويان اين سند ثقه هستند، روايت از نظر اصطلاح علوم حديث، «صحيح» مي‌باشد.
علامه محمد تقي مجلسي در كتاب (روضة المتقين) در شرح اين قسمت «وَ إِنْ كَانَ الْعَرْضُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَقّاً فَالْمَكْرُ لِمَاذَا» بعد از نقل روايت 5836، بر صحيح بودن سند اين روايت اصول كافي را (كه سندش را ذكر كرديم) تصريح كرده است:
فيمكن أن يكون المراد بعرضها عليه تعالى عرضها على أنبيائه و أوصيائه في الدنيا و الآخرة. كما رواه الكليني في الصحيح، عن يعقوب بن شعيب قال: سألت أبا عبد الله عن قول الله عز و جل‏ (اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ) قال: هم الأئمة عليهم السلام‏.
مجلسى، محمد تقى بن مقصود على، روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه ،ج‏13 ؛ ص92
ممكن است مراد از عرضه اعمال بر خداوند، عرضه بر انبياء و اوصياء آنها در دنيا و آخرت باشد؛ چنانچه اين مطلب را مرحوم كليني در روايت صحيح از يعقوب بن شعيب نقل كرده كه وي از امام صادق عليه السلام در باره اين آيه سؤال كرد و حضرت فرمود: آنها (مؤمنون) ائمه عليهم السلام هستند.
روايت دوم: (سند صحيح)

در روايت صحيح ديگر امام كاظم (عليه السلام) نيز تصريح مي‌كند كه منظور از «مؤمنون» در اين آيه ائمه اهل البيت (عليهم السلام) هستند:
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ بَشَّارٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عليه السلام‏ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى‏ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ‏ قَالَ نَحْنُ‏ هُمْ‏.
بصائر الدرجات - محمد بن الحسن الصفار، ص 447، حديث 6.
حسين بن بشار از قول امام كاظم عليه السلام در باره آيه «اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» فرمودند: مراد از «مؤمنون» آنها (ائمه اهل بيت)‌ هستند.
بررسي سند روايت:

اين روايت از نظر سند صحيح است و برخي از راويان آن در روايت قبل بررسي شد:
1. احمد بن محمد بن عيسي:

در روايت قبل بررسي و وثاقت او ثابت شد.
رجال النجاشي – النجاشي، ص 82.
2. حسين بن سعيد اهوازي:

در روايت قبل بررسي و وثاقت شان ثابت شد.
الفهرست - الشيخ الطوسي، ص 112
رجال الطوسي - الشيخ الطوسي، ص 355
3. حسين بن بشار:

اين رواي نيز از نظر علماي علم رجال شيعه، موثق است. شيخ طوسي درباره ايشان مي‌نويسد:
الحسين بن بشار ، مدائني ، مولي زياد ، ثقة صحيح ، روى عن أبي الحسن موسى عليه السلام.
رجال الطوسي - الشيخ الطوسي - ص 355
حسن بن بشار اهل مدائن و غلام زياد است. وي شخص مورد اعتماد و روايتش صحيح است. او از محضر ابو الحسن امام كاظم عليه السلام روايت نقل كرده است.
در نتيجه سند اين روايت صحيح است.
مرحوم صفار اين روايت را از امام كاظم (عليه السلام) با طريق ديگر نيز نقل كرده است:
5- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع‏ فِي هَذِهِ الْآيَةِ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ‏ قَالَ نَحْنُ هُمْ.
بصائر الدرجات - محمد بن الحسن الصفار - ص 447
محمد بن فضيل از قول امام كاظم عليه السلام در باره آيه «قل اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» فرمودند: مراد از «مؤمنون» ما هستيم.
روايت سوم (سند معتبر)
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْمِيثَمِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ.
بصائر الدرجات - محمد بن الحسن الصفار - ص 447، حديث 3.
ميثمي مي‌گويد: از محضر امام صادق (عليه السلام) در باره آيه « فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» سؤال كردم، حضرت فرمودند: آنها ائمه (عليهم السلام)‌ هستند.
روايت چهارم: (سند صحيح)

در روايت صحيح ديگر امام صادق (عليه السلام) نيز فرموده است كه مراد از «مؤمنون»‌ در اين آيه ، ائمه اهل بيت (عليهم السلام) هستند:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ وَ يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام فَسَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى‏ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ‏ قَالَ إِيَّانَا عَنَى.
بريد عجلي مي‌گويد: نزد امام صادق عليه السلام بودم از ايشان در باره آيه «اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» سؤال كردم، حضرت فرمودند: مقصود ما هستيم .
بررسي سند روايت:

طبق بررسي كه انجام شد، سند اين روايت نيز صحيح است:
1. محمد بن الحسين:

ايشان از بزرگان اماميه و شخص مورد اطمينان است. نجاشي ايشان را اين‌گونه معرفي كرده است:
محمد بن الحسين بن أبي الخطاب أبو جعفر الزيات الهمداني - واسم أبي الخطاب زيد - جليل من أصحابنا، عظيم القدر، كثير الرواية، ثقة، عين، حسن التصانيف، مسكون إلى روايته.
رجال النجاشي - النجاشي - ص 334
محمد بن الحسين بن ابي الخطاب، كنيه اش ابو جعفر زيات از اهل همدان (اسم ابي الخطاب زيد است) بزرگ اماميه، بزرگ مرتبه، داراي روايات فراوان و موثق، و چشم و چراغ و داراي تصنيفات نيكو و روايتش مورد اعتماد است.
شيخ طوسي نيز ايشان را توثيق كرده و تصريح مي‌كند كه ايشان كتابهاي «اللؤلؤة و النوادر» دارد كه ابن ابي جيد از ابن وليد از صفار از اين كتابها خبر داده است:
محمد بن الحسين بن أبي الخطاب، كوفي، ثقة. له كتاب اللؤلؤة، وكتاب النوادر، أخبرنا بهما ابن أبي جيد، عن ابن الوليد، عن الصفار، عنه.
الفهرست - الشيخ الطوسي - ص 215
2. يعقوب بن يزيد:

اين راوي نيز از نظر علماي رجال شناس شيعه موثق است. نجاشي مي‌نويسد:
يعقوب بن يزيد بن حماد الأنباري السلمي ، أبو يوسف .. وكان ثقة صدوقا .
رجال النجاشي – النجاشي، ص 450
يعقوب بن يزيد بن حماد انباري... موثق و راستگو بود.
شيخ طوسي مي‌نويسد:
يعقوب بن يزيد الكاتب ب الأنباري ، كثير الرواية ، ثقة .
الفهرست - الشيخ الطوسي، ص 264
يعقوب بن يزيد كاب الانباري داراي روايات فراوان و ثقه است.
3. محمد بن أبي عمير

محمد بن أبي عمير زياد بن عيسى أبو أحمد الأزدي ... جليل القدر عظيم المنزلة فينا وعند المخالفين .
رجال النجاشي - النجاشي - ص 326
محمد بن ابي عمير زياد بن عيسي كنيه اش ابو احمد ازدي است. وي در نزد اماميه و اهل سنت يك شخصيت بزرگ مرتبه بود.
شيخ طوسي مي‌گويد:
محمد بن أبي عمير ، يكنى أبا احمد ، من موالي الأزد ، واسم أبي عمير زياد ، وكان من أوثق الناس عند الخاصة والعامة ، وأنسكهم نسكا ، وأورعهم وأعبدهم ...
الفهرست - الشيخ الطوسي - ص 218
محمد بن ابي عمير.... او در نزد شيعه و اهل سنت موثق ترين، زاهد ترين، پرهيزگارترين و عابد ترين مردم بود.
4. عمر بن اذينة:

ايشان نيز از روايان موثق در نزد علماي رجال شيعه است. شيخ طوسي مي‌فرمايد:
عمر بن أذينة ، ثقة .
الفهرست - الشيخ الطوسي، ص 184
عمر بن اذينه ثقه و مورد اعتماد است.
و در كتاب ديگرش نيز مي‌فرمايد:
عمر بن أذينة ، ثقة ، له كتاب .
رجال الطوسي - الشيخ الطوسي - ص 339
عمر بن اذينه ثقه و مورد اعتماد است و براي او كتابي است.
آقاي نمازي شاهردوي مشخصات كامل ايشان را اين‌گونه بيان كرده است:
10950 - عمر بن أذينة : شيخ جليل ثقة بالاتفاق . وهو من أصحاب الصادق والكاظم صلوات الله عليهما . واسمه عمر بن محمد بن عبد الرحمن بن أذينة ، كما عنونه النجاشي والعلامة و صرح به المجلسي . وقيل : اسمه محمد بن عمر بن أذينة غلب عليه اسم أبيه .
مستدركات علم رجال الحديث - الشيخ علي النمازي الشاهرودي - ج 6 ص 77
عمر بن اذينه بزرگ عالي مقام و به اتفاق علماء موثق است. ايشان از اصحاب امام صادق و امام كاظم عليهما السلام است. اسم وي عمر بن محمد بن عبد الرحمن بن اذينه است؛ همانگونه كه نجاشي و علامه عنوان كرده و علامه مجلسي به اين مطلب تصريح كرده است. برخي گفته: اسمش محمد بن عمر بن اذينه است كه اسم پدرش بر وي غلبه پيدا كرده است.
5. بريد بن معاوية:

ايشان نيز از بزرگان اماميه و موثق و مورد اعتماد است. نجاشي مي‌نويسد:
بريد بن معاوية أبو القاسم العجلي ، عربي ، روى عن أبي عبد الله وأبي جعفر عليهما السلام ، و مات في حياة أبي عبد الله [ عليه السلام ] ، وجه من وجوه أصحابنا ، وفقيه أيضا ، له محل عند الأئمة.
رجال النجاشي - النجاشي - ص 112
بريد بن معاويه، كنيه اش ابو القاسم عجلي، از نژاد عرب است . ايشان از امام صادق، امام باقر عليهما السلام روايت نقل كرده و در زمان حيات امام صادق عليه السلام از دنيا رفت. او بزرگي از بزرگان اماميه، و از فقهاي ما بود و در نزد ائمه جايگاه بلندي داشت.
نتيجه: اين روايت نيز از نظر سند صحيح است.
از مجموع اين چهار روايت معتبر و روايات ديگر كه مؤيد آنهاست، ثابت مي‌شود كه علاوه بر خداوند و رسول خدا (صلي الله عليه وآله)، ائمه (عليهم السلام) كه مصداق «مؤمنون» هستند، نيز شاهد اعمال انسانها هستند و كردار بندگان بر آنها عرضه مي‌شود.

روايت پنجم: عرض اعمال توسط فرشته به محضر امام (سند صحيح)

امام هشتم (عليه السلام) در روايت صحيح ديگر فرمود: فرشته مأمور الهي اعمال انسانهاي هر شهر را نزد امام (عليه السلام) عرضه مي‌كند:
7 عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ قَالَ كُنْتُ أَنَا وَ ابْنُ فَضَّالٍ جُلُوساً إِذْ أَقْبَلَ يُونُسُ فَقَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا عليه السلام فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَدْ أَكْثَرَ النَّاسُ فِي الْعَمُودِ قَالَ فَقَالَ لِي يَا يُونُسُ مَا تَرَاهُ أَ تَرَاهُ عَمُوداً مِنْ حَدِيدٍ يُرْفَعُ لِصَاحِبِكَ قَالَ قُلْتُ مَا أَدْرِي قَالَ لَكِنَّهُ مَلَكٌ مُوَكَّلٌ بِكُلِّ بَلْدَةٍ يَرْفَعُ اللَّهُ بِهِ أَعْمَالَ تِلْكَ الْبَلْدَةِ قَالَ فَقَامَ ابْنُ فَضَّالٍ فَقَبَّلَ رَأْسَهُ وَ قَالَ رَحِمَكَ اللَّهُ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَا تَزَالُ تَجِي‏ءُ بِالْحَدِيثِ الْحَقِّ الَّذِي يُفَرِّجُ اللَّهُ بِهِ عَنَّا.
الكافي، ج‏1، ص 388
محمد بن عيسى بن عبيد مي‌گويد: من و ابن فضال نشسته بوديم كه يونس بن عبد الرحمان وارد شد و گفت: به محضر امام رضا عليه السلام شرفياب شدم و عرض‌كردم: فدايت شوم مردم در باره عمود بسيار سخن مي‌‌گويند، امام عليه السلام فرمودند: اى يونس! نظر تو چيست ؟ آيا در نظر تو ، عمودى از آهن است كه براى امام برافراشته مى‏شود؟ عرض‌كردم: نمي‌دانم، حضرت فرمودند: او فرشته‏ايست که در هر شهري گماشته شده و خدا به وسيله او اعمال مردم آن شهر را به امام مي رساند. محمد بن عيسي بن عبيد مي گويد: ابن فضال برخواست و سر او را بوسيد و گفت: اى ابا محمد! خدا شما را رحمت كند همواره براى ما سخن درست و حق نقل مي کني كه به واسطه آن خدا مشكل ما را بر طرف مي‌كند.
اين روايت نيز از نظر سند صحيح است و دو تن از علماي بزرگ شيعه آن را تصحيح كرده اند. علامه محمد تقي مجلسي در كتاب «روضه المتقين» درباره اين روايت مي‌نويسد:
و في الصحيح، عن محمد بن عيسى بن عبيد قال: كنت أنا و ابن فضال جلوس، إذا قبل يونس فقال: دخلت على أبي الحسن الرضا عليه السلام فقلت له: جعلت فداك قد أكثر الناس في العمود قال: فقال لي: يا يونس ما تراه؟ ....
و در پايان روايت مي‌گويد: مراد از «عمود» روح القدس است كه همراه آنهاست:
و يمكن أن يكون المراد به الروح القدس التي تكون معهم و ورد أنه أعظم من جبرئيل و هو تقدس أرواحهم القدسية.
مجلسى، محمدتقى بن مقصودعلى، روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه ، ج‏13 ؛ ص239
ممكن است مقصود از «عمود» روح القدس باشد كه همراه ائمه است و در روايت آمده كه او بزرگتر از جبرئيل است. و روح القدس ارواح مقدس اهل بيت عليهم السلام را تقديس مي‌کند و منزه مي شمرد (امدادهاي الهي را به آنها مي رساند).
علامه محمد باقر مجلسي نيز اين روايت را تصحيح كرده است:
الحديث السابع‏: صحيح، و ابن فضال هو الحسن بن علي، و يونس هو ابن عبد الرحمن.
مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏4 ؛ ص268
روايت هفتم صحيح است. ابن فضال همان حسن بن علي و يونس همان ابن عبد الرحمان هستند.
روايت ششم: (با سند صحيح)

در روايت معتبر ديگر امام صادق (عليه السلام) به معلي بن خنيس فرمود:‌ كه هر پنجشنبه اعمال بندگان به رسول خدا صلي الله عليه وآله و ائمه طاهرين عرضه مي‌شود:
(2) حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ أُدَيْمِ بْنِ الْحُرِّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام‏ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى‏ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ‏ قَالَ هُوَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله وَ الْأَئِمَّةُ تُعْرَضُ عَلَيْهِمْ أَعْمَالُ الْعِبَادِ كُلَ‏ خَمِيسٍ.
بصائر الدرجات - محمد بن الحسن الصفار - ص 447
امام صادق عليه السلام در باره آيه «اعملوا فسيري الله عملكم ورسوله والمؤمنون» فرمود: منظور از مؤمنون رسول خدا صلي الله عليه وآله و ائمه هستند كه اعمال بندگان هر روز پنجشنبه بر آنها عرضه مي‌شود.
بررسي سند روايت:

برخي از افراد رجال اين سند در روايت اول اين دسته مورد بررسي قرار گرفت و دوباره سخنان علماي رجال را در باره ‌آنها تكرار نمي‌كنيم:
1. احمد بن عيسي اشعري:

وثاقت او از زبان علماي رجال شيعه ثابت شد.
2. حسين بن سعيد اهوازي:

وثاقت وي نيز ثابت شد.
3. نضر بن سويد:

وثاقت وي نيز ثابت شد.
4. يحيي بن الحلبي (يحيي بن عمران الحلبي):

وثاقت وي نيز ثابت شد.
5. أديم بن الحر:

نجاشي از بزرگ رجاليون شيعه در باره او مي‌نويسد:
أديم بن الحر الجعفي مولاهم ، كوفي ، ثقة ، له أصل .
رجال النجاشي - النجاشي - ص 106
اديم بن حر جعفي، از اهل كوفه و ثقه است و او داراي اصل است.
آقاي نمازي شاهرودي مي‌نويسد:
1930 - أديم بن الحر الجعفي أو الخثعمي الحذاء : من أصحاب الصادق ( عليه السلام ) ثقة بالاتفاق .
مستدركات علم رجال الحديث - الشيخ علي النمازي الشاهرودي، ج 1، ص 534
اديم بن حر جعفي يا خثعمي، از اصحاب امام صادق عليه السلام به اتفاق علماء ثقه است.
7. معلي بن خنيس:

معلي بن خنيس از شيعيان و ارادتمندان خاص امام صادق (عليه السلام) و از وكلاء آن حضرت بوده كه به دست داود بن علي (عموي منصور دوانقي) كشته شد و طبق اخباري كه در مدح ايشان وارد شده، حضرت از اين جريان ناراحت شد و بر داود بن علي اعتراض كرد و در نهايت او را نفرين نمود كه در اثر دعاي امام از دنيا رفت.
اما نجاشي ضمن معرفي، ايشان را تضعيف كرده است:
معلى بن خنيس أبو عبد الله مولى الصادق جعفر بن محمد عليه السلام ومن قبله كان مولى بني أسد ، كوفي ، بزاز ، ضعيف جدا ، لا يعول عليه.
رجال النجاشي - النجاشي (وفات 450) ، ص 417
معلي بن خنيس كنيه اش ابو عبد الله، از شيعيان جعفر بن محمد عليه السلام است و قبل از آن غلامي از بني اسد بود. از اهل كوفه،‌ بزار جدا ضعيف است و بر او اعتماد نمي‌شود.
ابن غضائري نيز او را تضعيف كرده و سبب تضعيفش نيز در سخنان او روشن است:
معلى بن خنيس، مولى أبي عبد الله (عليه السلام). كان أول أمره مغيريا، ثم دعا إلى محمد بن عبد الله بن الحسن، وفي هذه الظنة أخذه داوود بن علي فقتله. والغلاة يضيفون إليه كثيرا. ولا أرى الاعتماد على شيء من حديثه.
رجال ابن الغضائري - أحمد بن الحسين الغضائري الواسطي البغدادي - ص 87 وفات : ق 5
معلي بن خنيس، از شيعيان امام صادق عليه السلام بود . او در ابتدا از فرقه «مغيرية» (كه ادعاي الوهيت امام باقر عليه السلام را داشتند)،‌ بود. سپس به سوي محمد بن عبد الله بن حسن مردم را دعوت كرده است. بنابراين گمان او را داود بن علي (عموي منصور داونقي) كشت. و غاليان نيز بيشتر با او رفت و ‌آمد داشت. از اين جهت اعتماد به روايت او نيست.
تا اين جا روشن شد كه دوتن از رجاليون شيعه ايشان را تضعيف كرده اند؛ اما حقيقت اين است كه تضعيف نجاشي و ابن غضائري در باره او پايه و اساسي ندارد و علماي ديگر رجال ايشان را توثيق، و مدح كرده و تضعيف سخنان آنها را پاسخ داده اند.
از اين جهت لازم است در دو قسمت سرنوشت معلي بن خنيس روشن شود:
الف: ديدگاه بزرگان شيعه در توثيق و مدح معلي بن خنيس:

بسياري از علماي رجال و بزرگان شيعه معلي بن خنيس را توثيق و مدح كرده اند كه به صورت فهرست به سخنان برخي از آنها اشاره مي‌كنيم:
1. شيخ طوسي:

ايشان كه معاصر نجاشي و ابن غضائري است، در كتاب «الغيبة» در قسمت «ممدوحين وكلاء ائمه عليهم السلام» نام معلي بن خنيس را ذكر كرده و در باره وي مي‌گويد:
فمن الممدوحين حمران بن ...
ومنهم المعلى بن خنيس ، وكان من قوام أبي عبد الله (عليه السلام)، وإنما قتله داود بن علي بسببه ، وكان محمودا عنده ومضى على منهاجه وأمره مشهور.
الغيبة - الشيخ الطوسي - ص 347
از جمله ممدوحين،‌ معلي بن خنيس است كه از وكلاء امام صادق (عليه السلام) بود. به همين سبب او را داود بن علي كشت. و او از نظر امام صادق يك انسان شايسته بود و بر طريق آن حضرت گذشت و حال او مشهور است.
علامه حلي تصريح مي‌كند كه اين سخن شيخ طوسي، توصيف وي به عدال است:
وهذا يقتضي وصفه بالعدالة.
خلاصة الأقوال - العلامة الحلي - ص 409
اين سخن شيخ طوسي توصيف كردن معلي را به عدالت است.
2. شيخ حر عاملي:

ايشان نيز بعد از نقل سخن شيخ طوسي مي‌گويد:
والظاهر: أن وجه الذم ما مر في: (زرارة) فإن الأحاديث كثيرة في المدح.
وسائل الشيعة (آل البيت) - الحر العاملي، ج 30، ص 495
ظاهر اين است كه دليل مذمت او همان دليل مذمت زاره است كه گذشت، چرا كه روايات در مدح او فراون است.
3. نظر نوري:

مرحوم نوري نيز بعد از نقل روايات مدح درباره ايشان نتيجه مي‌گيرد كه وي از نظر ايمان قوي و ولايت اهل بيت را داشت و با اين روايات مي‌توان به وثاقت و جلالت ايشان استدلال كرد:
وتحصل من جميعها - وفيه الصحاح وغيرها المؤيد بها - انه من أولياء الله ، وانه من أهل الجنة ودخلها بعد قتله ، وانه ( عليه السلام ) كان يحبه ، وانه كان وكيله و قيمه على نفقات عياله ، ... وانه كان قوي الايمان ثابت الولاية مؤثرا نفسه على نفوس إخوانه . وان الصادق (عليه السلام) ما قنع بقتل قاتله حتى اهتم بالدعاء على الامر به فأهلكه ، ولم ينقل عنه مثله أو بعضه بالنسبة إلى أحد من المقتولين من أقاربه فضلا عن غيرهم ، وغير ذلك مما يستكشف من تلك الأخبار ويستدل بها على وثاقته وجلالته واختصاصه التام به وانه نال عرجة ولايتهم .
خاتمة المستدرك - الميرزا النوري - ج 5 ص 303.
از تمام رواياتي كه ذكر شد (که سند بعضي صحيح و بعضي ديگر مؤيد آن روايات صحيح مي باشد) ، به دست مي آيد كه مُعَلَّي بن خنيس از اولياي خدا و از اهل بهشت است و بعد از كشته شدنش، وارد بهشت شد؛ امام صادق عليه السلام وي را دوست داشت و وكيل امام عليه السلام و( از طرف آن حضرت) سرپرست نفقات عيال ايشان بود. ... او از نظر ايمان قوي، و بر امر ولايت استوار بود و نسبت به برادران خود ايثارگري و فداکاري مي‌كرد (جان خود را به خطر مي انداخت اما نام اصحاب اهل بيت عليهم السلام را نمي گفت تا جان اصحاب ايشان به خطر نيفتد)؛ امام صادق عليه السلام به كشته شدن قاتل او راضي نبود بلكه اهتمام جدي بر نفرين قاتل وي داشتند تا اينکه قاتل او هلاك شد و مانند اين موضع گيري از امام صادق عليه السلام (درباره هيچ کسي) چنين نقل نشده است و از آن حضرت حتي بخشي از اين موضع گيري نسبت به هيچ يک از نزديکانشان که کشته شده بودند، نقل نشده است چه برسد به غير نزديکانشان. از اين روايات جايگاه (رفيع) معلي فهميده مي شود و براي مورد وثوق بودن وي و جلالت او و به همين روايات استدلال مي شود و به دست مي آيد که او ارتباط کاملي با امام صادق عليه السلام داشت و به نهايت درجه و معراج ولايت اهل بيت عليهم السلام دست يافت.
4. صاحب معالم:

صاحب معالم رواياتي را كه در مذمت معلي بن خنيس آمده نقل كرده و در پايان مي‌گويد:
والذي ظهر لي أنه من أهل الجنة ، والله الموفق .
التحرير الطاووسي - الشيخ حسن صاحب المعالم - ص 571
آنچه براي من ثابت شد اين است كه ايشان از اهل بهشت است.
5. سيد علي بروجردي:

از نظر ايشان نيز معلي بن خنيس مورد قبول است:
والحق قبول روايته لما ورد في حقه المدح من الروايات ...
طرائف المقال - السيد علي البروجردي - ج 1 ص 608
حق اين است كه روايت معلي بن خنيس مورد قبول است؛ زيرا در حق او روايات مدح وارد شده
6. ‌ْآيت الله خويي:

حضرت آيت الله العظمي خويي (رحمة‌ الله عليه) بعد از نقل روايات مدح در باره ايشان مي‌نويسد:
والذي تحصل لنا مما تقدم أن الرجل جليل القدر ومن خالصي شيعة أبي عبد الله ، فإن الروايات في مدحه متضافرة ، على أن جملة منها صحاح كما مر ، وفيها التصريح بأنه كان من أهل الجنة قتله داود بن علي ، ويظهر من ذلك أنه كان خيرا في نفسه ، ومستحقا لدخول الجنة ، .. ومقتضى ذلك أنه كان رجلا صدوقا ، إذ كيف يمكن أن يكون الكذاب مستحقا للجنة ، ويكون موردا لعناية الصادق عليه السلام . ويؤكد ذلك شهادة الشيخ بأنه كان من السفراء الممدوحين وأنه مضى على منهاج الصادق عليه السلام .
معجم رجال الحديث - السيد الخوئي - ج 19 ص 269
از آنچه بيان شد، به دست مي‌آيد كه اين مرد، فردي عالي مقام و از شيعيان خالص مام صادق عليه السلام است؛ زيرا روايات فراواني در مدح او وارد شده است. علاوه بر اين كه تعدادي از روايات صحيح هستند چنانكه گذشت و در آن روايات تصريح شده است به اين كه او اهل بهشت است. داود بن علي او را به شهادت رساند. از اين روايات به دست مي‌آيد كه او انسان خوبي بود و استحقاق ورود به بهشت را دارا بود
مقتضاي روايات اين است كه ايشان مردي راستگو بوده است؛ زيرا چگونه ممكن است كه انسان دروغگو مستحق ورود به بهشت و مورد توجه امام صادق عليه السلام باشد. و چيزي که اين مطلب را تقويت مي کند، شهادت شيخ طوسي است مبني بر اينکه معلي از جمله سفيران (و وکيل هاي) مورد مدح و ستايش بوده ، و بر راه و به روش امام صادق عليه السلام از اين دنيا رفته است.
7. وحيد بهبهاني به نقل از جدش:

ايشان از جدش نقل مي‌كند كه غاليان برخي از روايات را به ايشان نسبت داده اند و او را غالي جلوه داده اند تا اين كه مذاهب شان را از خطر نابودي حفظ كنند:
وقال جدي ره والذي حصل لي من التتبع التام ان جماعة من أصحاب الرجال راو الغلاة لعنهم الله نسبوا إلى جماعةأشياء ترويجا لمذاهبهم الفاسدة كجابر والمفضل بن عمر والمعلى وأمثالهم وهم بريئون مما نسبوا إليهم فرأوا أن يضعفوا هؤلاء كسرا لمذاهبهم الباطلة حتى لا يمكنهم الزامها باخبارهم.
تعليقة على منهج المقال - الوحيد البهبهاني - ص 338
جد من گفته است:‌ آنچه بر اساس جستجوي كامل به دست ‌آوردم، اين است که ‌گروهي از اصحاب رجال عقيده دارند كه غاليان (كه لعنت خداوند بر آنها باد) به خاطر ترويج مذاهب فاسد شان به گروهي همانند جابر،‌ مفضل بن عمر و معلي و امثال آنها چيزهايي را نسبت داده اند در حالي كه آ‌نها از اين نسبت هاي ناروا مبرا هستند . آنها عقيده داشتند كه با اين نسبتها اين بزرگان را تضعيف كنند تا از شكست مذاهب باطل شان جلوگيري كند تا اينکه باطل کردن مذاهب غاليان با روايات اين افراد (جليل القدر) ، ممکن نباشد.
نتيجه اين است كه معلي بن خنيس از نظر علماي رجال شيعه فردي جليل القدر و مورد وثوق بوده و روايات او کاملا مورد قبول است.
ب: رد تضعيفات نجاشي و ابن غضائري:

نكته دوم اين كه تضعيفات نجاشي و ابن غضائري درباره اين راوي اعتبار ندارد و در رد تضعيفات آنها بزرگان علماي رجال شيعه پاسخ هاي نوشته اند.
1. مرحوم حاجي نوري :

ايشان در خاتمه كتاب «مستدرك» از تضعيفات نجاشي پاسخ داده است كه:
اولا: قول نجاشي بر كلام شيخ مقدم نيست، چرا كه قول شيخ با اخبار مستفيض و صحيح تأييد شده، از اين جهت قول نجاشي اعتباري ندارد؛ به ويژه اين كه وي از روايت كم اطلاع بوده است:
فان النجاشي وإن كان أضبط وأتقن ويقدم قوله عند التعارض مضافا إلى تقديم الجرح ، الا انه حيث يلاحظ قوله مع قول الشيخ مثلا من دون النظر إلى المرجحات الخارجية ، واما في مثل المقام الذي أيد كلام الشيخ بالأخبار المستفيضة وفيها الصحاح وما في حكمها الصريحة في الموافقة فلا اعتبار بما في النجاشي ، خصوصا بعدما علم من حاله من قلة اطلاعه على الأحاديث ، ...
وبالجملة فلا يجوز رفع اليد عن الخبر الصحيح وما يقرب منه بقول النجاشي مع عدم ذكره سبب الضعف.
گر چه گفتار نجاشي در علم رجال دقيق تر است و از اتقان بيشتري برخوردار است و وقتي بين نظر ايشان و نظر شيخ طوسي تعارض باشد، گفتار نجاشي مقدم است و علاوه براينها به طور کلي مذمت بر مدح تقدم دارد ، همه اينها در صورتي است که سخن وي با کلام شيخ بدون در نظر گرفتن عوامل ترجيح (و قرينه هاي) خارجي سنجيده شود. اما در چنين جايي که نظر شيخ طوسي با روايات مستفيضي تاييد و تقويت مي شود که برخي از انها صحيح و برخي ديگر در حکم صحيح مي باشند و به شيعه بودن و مورد وثوق بودن معلي تصريح دارند، ديگر کلام نجاشي اعتبار ندارد. خصوصا بعد از اينکه ما مي دانيم که اطلاعات نجاشي پيرامون حديث اندک است. و به طور کلي نمي توان به صرف گفتار نجاشي از روايت صحيح و روايتي كه نزديك به صحيح است، دست برداشت. علاوه بر اينکه وي سبب تضعيف معلي را بيان نکرده است.
ثانيا: احتمال دارد كه تضعيف نجاشي برگرفته از تضعيف ابن غضائري باشد و تضعيف او اعتباري ندارد. علاوه بر اين كه ظاهر قول نجاشي و غضائري ناظر بر ضعف معلي از ابتداي امر است نه به خاطر روايات ذم او كه در ميان مردم پراكنده شده است:
واحتمال استناده إلى ما استند إليه الغضائري الموهون بما يأتي ، مع أن ظاهر النجاشي والغضائري ضعف المعلى من أول امره ، وانه ضعيف في نفسه لا باعتبار ما صدر منه من الإذاعة التي أشير إليها في اخبار القدح ،والأخبار المتقدمة حتى الطائفة الثانية منها متفقة على حسن حاله وأمانته قبلها ، ولا يجوز طرح هذه الأخبار القريبة من التواتر لقولهما المبتلى بالمعارض الموهون بضعف السبب كما يأتي .
خاتمة المستدرك - الميرزا النوري - ج 5 ص 310
احتمال دارد كه نجاشي استنادش در تضعيف قول غضائري باشد. و علاوه برآن، ظاهر قول نجاشي و غضائري تضعيف معلي از ابتداي امر باشد نه به اعتبار آن رواياتي كه در مذمت او منتشر شده است. اخباري كه گذاشت حتي روايات دسته دوم بر حسن حال و امانت او قبل از اخبار ذم متفق هستند، بنابراين دور ريختن اين روايات نزديك به تواتر را با سخنان اين دو تن كه مبتلا به معارض است و دليل ضعف آنها نيز سست مي‌ّ باشد، جايز نيست.
ثالثا: از سخن ابن غضائري كه معلي بن خنيس را متهم به اعتقاد فرقه مغيريه كرده، نيز پاسخ داده و مي‌گويد:
اما عن كونه مغيريا فبعد التسليم فبعدم مضريته لاتفاق الأخبار المتقدمة على إماميته وحسن حاله بعد ذلك ، وكيف يجوز العاقل أن يكون في أيام خدمته وقيمومته على عياله ( عليه السلام ) إلى آخر عمره من أصحاب المغيرة الذي تواتر عنه (عليه السلام) لعنه والبراءة منه ؟ ! ومغيريته قبل ذلك - ان صحت - لا تضر برواياته بعد رجوعه وتوبته كغيره من الأعاظم الذين زلوا فثبتوا ، وقفوا ثم رجعوا وهم جم غفير .
هرچند قبول كنيم كه معلي بن خنيس بر مذهب مغيريه بوده، اين نيز ضرري ندارد، زيرا رواياتي كه ذكر شد، بر امامي بودن و حسن حال بعد از اين جريان اتفاق نظر دارند. چگونه ممكن است كه شخصي عاقلي در ايام خدمت و سرپرستي اش بر عيال امام تا به آ‌خر عمر، از اصحاب مغيره باشد در حالي كه به تواتر لعن مغيريه از سوي امام عليه السلام ثابت شده است. پس مغيري بودن او برفرضي كه صحيح باشد، ضرري به روايت او بعد از رجوع و توبه وي ندارد، همچنانكه بزرگان ديگر متزلزل شدند بعد از آن ثابت ماندند يا واقفي بودند و بعد برگشتند و اينها تعداد شان كم نبودند.
رابعا: دعوت او به سوي محمد بن عبد الله از دروغهاي روشن است:
واما عن كونه من دعاة محمد بن عبد الله فإنه من الأكاذيب الواضحة بعد ملاحظة أحاديث العترة الطاهرة.
خاتمة المستدرك - الميرزا النوري - ج 5 ص 310
بعد از اين كه روايات اهل بيت عليهم السلام را مطالعه مي کنيم در مي يابيم اين كه ايشان به سوي محمد بن عبد الله دعوت مي كرده، از دروغهاي آشكار است.
2. آيت الله خويي:

ايشان تضعيفات ابن غضائري را قبول ندارد؛ چرا كه نسبت اين كتاب به ابن غضائري ثابت شده نيست و در اين باره مي‌فرمايد:
وأما ما تقدم من أبن الغضائري من تضعيفه ، ومن نسبة أنه كان مغيريا ، ثم دعا إلى محمد بن عبد الله فلا يعتنى به لعدم ثبوت نسبة الكتاب إليه ، كما تقدم غير مرة .
معجم رجال الحديث - السيد الخوئي - ج 19 ص 269
تضعيف ابن غضائري و نسبت دادن او به فرق مغيريه، و دعوت او به سوي محمد بن عبد الله مورد اعتنا نيست؛‌ زيرا نسبت اين كتاب به ابن غضائري ثابت نيست؛ چنانچه اين مطلب بيش از يك مرتبه گذشت.
در نتيجه، معلي بن خنيس از نظر علماي شيعه موثق است و روايتش نيز مورد قبول و اين روايت هم از نظر سند معتبر مي‌شود.
روايت ششم:

روايات ديگري نيز در منابع شيعه نقل شده كه با همان مضامين فوق، شاهد بودن ائمه (عليهم السلام) و عرضه شدن اعمال بر آنها را ثابت مي‌كند و مؤيد روايات فوق است.
امام هشتم عليه السلام به عبد الله بن ابان زيات كه در نزد ايشان جايگاهي داشت، تصريح مي‌كند كه اعمال شما هر روز بر من عرضه مي‌شود:
[4] عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عن الزَّيَّاتِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبَانٍ الزَّيَّاتِ وَ كَانَ مَكِيناً عِنْدَ الرِّضَا عليه السلام قَالَ قُلْتُ لِلرِّضَا عليه السلام ادْعُ اللَّهَ لِي وَ لِأَهْلِ بَيْتِي فَقَالَ أَ وَ لَسْتُ أَفْعَلُ وَ اللَّهِ إِنَّ أَعْمَالَكُمْ لَتُعْرَضُ عَلَيَّ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ قَالَ فَاسْتَعْظَمْتُ ذَلِكَ فَقَالَ لِي أَ مَا تَقْرَأُ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ (التوبة -: 105 -) قَالَ هُوَ وَ اللَّهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام.
الكافي - الشيخ الكليني، ج 1، ص 219، ح4
عبد اللَّه بن ابان زيات كه نزد حضرت رضا عليه السلام منزلتى ويژه داشت، مي‌گويد به آن حضرت عرض‌كردم:
براى من و خانواده‏ام به درگاه خدا دعا نماييد. حضرت فرمودند: مگر من دعا نمي‌كنم؟! به خدا كه اعمال شما در هر صبح و شام بر من عرضه مى‏شود، عبد اللَّه مي‌گويد: اين مطلب در نزد من گران آمد ، حضرت رضا عليه السلام به من فرمودند: مگر كتاب خداى عز و جل را نخوانده اي كه مي‌فرمايد؟ «بگو (اى محمد) در عمل بكوشيد كه خدا و رسولش و مؤمنان كردار شما را مبينند» به خدا قسم آن مؤمن، على بن ابى طالب است.
علامه محمد تقي مجلسي سند اين روايت را قوي مي‌داند:
و في القوي، عن عبد الله بن أبان الزيات و كان مكينا عند الرضا عليه السلام قال:
قلت للرضا عليه السلام: ادع الله لي و لأهل بيتي فقال: أو لست أفعل و الله إن أعمالكم لتعرض علي في كل يوم و ليلة. ...
بعد از نقل روايت در شرح ‌آن مي‌نويسد:
و الظاهر أن العرض في اليوم و الليلة لطف للعباد حتى يستحيوا منهم و لا يعملوا سيئة.
مجلسى، محمدتقى بن مقصودعلى، روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه ج‏13 ؛ ص93
ظاهر اين است كه عرضه شدن اعمال در هر روز و شب، براي بندگان لطفي است تا از ائمه عليهم السلام شرم كنند و اعمال بد انجام ندهند.
روايت هفتم:

در بعضي روايات نيز از عرضه اعمال بر اهل بيت عليهم السلام در هر پنج شنبه سخن به ميان آمده است. امام صادق عليه السلام فرمودند:
حدثنا أحمد بن موسى عن يعقوب بن يزيد عن محمد بن أبي عمير عن حفص بن البختري عنه عليه السلام قال َ تُعْرَضُ الْأَعْمَالُ يَوْمَ الْخَمِيسِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله وَ عَلَى الْأَئِمَّةِ عليهم السلام.
بصائر الدرجات - محمد بن الحسن الصفار، ص 446
اعمال در روز پنجشنبه بر رسول خدا صلي الله عليه وآله و ائمه عليهم السلام عرضه مي‌شود.
روايت هشتم:

در اين روايت امام باقر عليه السلام تصريح مي‌كند كه عمل هر مؤمن و كافر بعد از فوتش،‌ به رسول خدا و ائمه اطهار عليهم السلام عرضه مي‌شود:
10- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ بْنِ يَحْيَى الْخَثْعَمِيِّ عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ الْعِجْلِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام‏ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ‏ فَقَالَ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ يَمُوتُ وَ لَا كَافِرٍ فَيُوضَعُ فِي قَبْرِهِ حَتَّى يعُرضَ عَمَله عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله وَ عَلَى عَلِيٍّ فَهَلُمَّ جَرّاً إِلَى آخِرِ مَنْ‏ فَرَضَ‏ اللَّهُ‏ طَاعَتَهُ‏ عَلَى الْعِبَادِ.
بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ص427.
بريد بن معاويه مي‌گويد:‌ در محضر امام باقر عليه السلام آيه «اعملوا فسيري الله عملكم ورسوله والمؤمنون»‌ را خواندم حضرت فرمود: بعد از اين كه مؤمن و كافر در قبرش گذاشته مي‌شود، عملش به رسول خدا صلي الله عليه و آله و علي عليه السلام (و امامان بعد از ايشان) تا آخرين امامي كه خداوند اطاعت او را بر بندگان واجب كرده، عرضه مي‌شود.

سؤال:
روایتی درباره آگاهی اموات از زائرین آنان و این که سلام آن‌ها را می‌شنوند، وجود دارد؟

پاسخ:
روایات مختلفی وارد شده‌ است؛ دو مورد از باب نمونه:
عن محمد بن مسلم قال قلت لأبي عبد الله (علیه السلام) نزور الموتى فقال نعم قلت فيسمعون بنا إذا أتيناهم قال إي و الله إنهم ليعلمون بكم و يفرحون بكم و يستأنسون إليكم قال قلت فأي شي‏ء نقول إذا أتيناهم قال قل اللهم جاف الأرض عن جنوبهم و صاعد إليك أرواحهم و لقهم منك رضوانا و أسكن إليهم من رحمتك ما تصل به وحدتهم و تؤنس به وحشتهم إِنَّكَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ (1)
محمّد بن مسلم مى‌گويد: به امام صادق (عليه السّلام) عرض كردم، آيا مردگان را زيارت كنيم؟ [یعنی به زیارت قبرشان برویم؟] فرمود: بله. عرض كردم: آيا وقتى ما به زيارتشان مى‏‌رويم، آنان‏ صداى ما را مى‏‌شنوند؟ فرمود: بله، به خدا سوگند چنين است، مسلّما آنان از آمدن شما خبردار شده و شادمان مى‏‌گردند و با شما انس مى‏‌گيرند. عرض كردم: وقتى به زيارت ايشان رفتيم، چه بگوييم؟ فرمود بگو:
«اللهم جاف الأرض عن جنوبهم و صاعد إليك أرواحهم و لقهم منك رضوانا و أسكن إليهم من رحمتك ما تصل به وحدتهم و تؤنس به وحشتهم إِنَّكَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ» (خداوندا، زمين را از پهلوهايشان بر كنار فرموده [= جايگاهشان را وسعت ده]، و ارواح آنان را به سوى خود بالا بر، و خشنودى مخصوص خود را به ايشان ارزانى دار، و از رحمت خويش چنان رحمتى به سوى آنان فرو فرست كه ايشان را از تنهايى نجات داده و مونس وحشت و احساس تنهايى‌شان گردى، به راستى كه تو بر هر چيز توانايى.
عن صفوان بن يحيى من جملة حديث قال قلت يعني لأبي الحسن
(علیه السلام) هل يسمع الميت تسليم من يسلم عليه قال نعم يسمع أولئك و هم كفار و لا يسمع المؤمنون (2)
در بخشی از روایتی دیگر، صفوان بن یحیی به امام کاظم (علیه السلام) عرض می کند: آيا میّت، سلام کردن افراد در کنار قبرش را مى‌شنود؟ فرمود: بله، آيا [مردگان] كفّار مى‌شنوند، اما [اموات] مؤمنان نمى‌شنوند؟!
[بنا بر ظاهر امام اشاره دارد به سخن گفتن پيامبر اكرم (صلّى اللَّه عليه و آله) با کشتگان کفار بدر که حضرت رسول بعد از جنگ بدر، آنها را خطاب قرار داده و فرمود: «آنچه را پروردگارمان به ما وعده داده بود همه را حق يافتيم، آيا شما هم آنچه را پروردگارتان به شما وعده داده بود حق يافتيد»؟! بعضی از مردم گفتند: مگر آنها نمرده‌اند؟! [= مرده که صدایی نمی‌شنود!] فرمود: «آنان مى‏‌شنوند، همان گونه كه شما مى‌شنويد». (3)]

منابع:
1. طاووس، علی، فلاح السائل و نجاح المسائل، ص 85.
2. همان، ص 86.
3. عن ابن عمر أن النبي (صلى اللّه عليه و آله) وقف على قليب بدر من المشركين فقال: قد وجدنا ما وعدنا ربنا حقا فهل وجدتم ما وعدكم ربكم حقا، فقال له الناس: أ ليسوا أمواتا؟ فقال: إنهم يسمعون كما تسمعون (الفرقان في تفسير القرآن بالقرآن، ج ‏11، ص 138).

موضوع قفل شده است