جمع بندی بررسی یک گزارش از تاریخ طبری

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بررسی یک گزارش از تاریخ طبری

با سلام گزارشی از تاریخ طبری خواندم که در آن گفته شده:

“سعید ابن عاص لشگری راهی گرگان نمود. مردم آنجا از راه صلح آمدند، سپس صد هزار درهم خراج و گاه دویست هزار درهم خراج به اعراب میدادند. لیکن قرارداد از طرف ایرانیان برهم خورد و آنان از دادن خراج به مدینه سرباز زدند و از اسلام گریزان شدند. یکی از شهرهای کرانه جنوب شرقی دریای خزر شهر “تمیشه” بود که به سختی با سپاه اسلام نبرد کرد. “سعید ابن عاص” شهر را محاصره کرد و آنگاه که آذوقه شهر به اتمام رسید مردم از گرسنگی زنهار ( امان ) خواستند، به آن شرط که سپاه “سعید ابن عاص” مردمان شهر را نکشد، لیکن بعد از عقد قرار داد سعید تمام مردمان شهر را به جز یک نفر را در دره ای گرد آورد و تمام افراد شهر را از لب تیغ گذراند. در این کشتار عبدالله پسر عمر – عبدالله پسر عباس – عبدالله پسر زیبر – حسن ابن علی ( امام حسن ) – حسین ابن علی ( امام حسین ) در راس لشگر اسلام قرار داشتند. (تاریخ طبری جلد پنجم صفحه ی ۲۱۱۶).
به هر حال نویسنده مسلمان بوده و در جامعه ای اسلامی زندگی میکرده که حداقل حکومت آن اسلامی را قبول داشته که از نظر آن چنین کارهایی غیر اخلاقی شمرده نمیشده وگرنه با وی برخورد میکردند و نمیگذاشتند در کتابش چنین روایاتی را نقل کند. میخواهم بدانم: 1-آیا چنین واقعه ای اصلا رخ داده؟ 2-آیا واقعا امام حسن و امام حسین چنین کارهایی کرده اند؟ چرا؟ 3-آیا چنین رفتاری ریشه در اسلام دارد؟ چرا؟ با تشکر

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد مقداد

Pitbull;591202 نوشت:
2-آیا واقعا امام حسن و امام حسین چنین کارهایی کرده اند؟ چرا؟

با عرض سلام و ادب

در رابطه با ادعای حضور حسنین(علیهما السلام) در فتح ایران از جمله فتح طبرستان و نقد و بررسی آن به لینک زیر مراجعه نمایید:

حضور امام حسن(ع) و امام حسین (ع) در فتح طبرستان؟

جمع بندی

پرسش:

کشتارهایی که هنگام فتح ایران توسط برخی فرماندهان سپاه مسلمانان گزارش شده است،ریشه در تعالیم اسلامی دارد؟

پاسخ:

با مراجعه به قرآن کریم و سیره رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ثابت می شود که بر فرض وقوع چنین جنایتی،این جنایت نه تنها به هیچوجه ریشه در اسلام و تعالیم اسلامی نداشته بلکه کاملاً در مقابل تعالیم انسانی اسلام می باشد.

مناسب است به سیره جهادی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اشاره کنیم:

1 - رفتار پيامبر(صلی الله علیه و آله) با اسيران:

بدون ترديد يكى از پيامدهاى جنگ به اسارت رفتن نيروهايى است كه به دليل شرايط خاصى مجبور به تسليم مى‏شوند. در اسلام احكام گسترده‏ اى در باره اسيران وجود دارد؛ قرآن، حكم اسيران را اين‏گونه بيان مى ‏فرمايد:

«فِإمّا مناً و إما فداءً...» (1)

يا در برابر آنها منت گذارده و رها كنيد و يا در قبال غرامت، آزادشان كنيد.

پيامبر گرامى اسلام(صلی الله علیه و آله) با اسيران جنگى، با رأفت و مدارا رفتار مى ‏كردند؛ توصيه ‏ها و سفارشات آن حضرت نسبت به اسيران جنگى معروف است. در طى جنگ بدر تعداد زيادى از مشركان به اسارت ارتش اسلام درآمدند، به ‏رغم اينكه مردان اسير شده از يكسو افرادى بودند كه سيزده سال بر مسلمانان رنج و عذاب و شكنجه و تحقير روا داشته بودند؛ و از سوي ديگر در سنت نظامى آن روزگار، نه تنها شكنجه اسيران و بهره ‏كشى از آنان سنت جارى بود بلكه خشونت نسبت به دشمن تا آن حد طبيعى شمرده مى‏ شد كه سپاه غالب، بدون هيچ احساس رنجى، به مثله كردن اعضاى كشته‏ گان نيز مى ‏پرداختند. در چنين شرايطى رسول خدا به رزمندگان اسلام، فرمان داد كه «با اسيران با عطوفت و نيكى رفتار كنند.»(2)

توصيه پيامبر گرامى اسلام(صلی الله علیه و آله) به رعايت حال اسيران باعث شد كه مسلمانان به گونه ‏اى حيرت‏ آور با اسيران به مدارا رفتار كنند. گزارش ابن اسحاق در باره عزير بن عمير كه پرچمدار قريش در جنگ بدر بود، يكى از نمونه‏ هاى رفتار انسانى و ستايش برانگيز است كه در فرهنگ بشرى بى ‏سابقه يا كم سابقه بوده است. ابو عزير مى ‏گويد: بنا به سفارش پيامبر(صلی الله علیه و آله) آن دسته از انصار كه من در دست ايشان اسير بودم، چون وقت غذا خوردن مى ‏رسيد از نان و خرما، نان را به من مى ‏دادند و خود به خوردن خرما بسنده مى ‏كردند. حتى اگر من از شرم، نان را پس مى ‏دادم آنان دوباره نان را برايم مى ‏آوردند و به آن دست نمى ‏زدند.(3)

در جنگ بدر پيامبر(صلی الله علیه و آله) شمارى از تهى دستان را بلاعوض آزاد فرمود كه برخى از آنها عبارتند از:

1 - ابوالعاص بن الربيع

2 - المطلب بن حنطب

3 - صيفى بن ابى رفاعه، كه قول داد سربهاى خود را بفرستد اما به وعده ‏اش وفا نكرد.

4 - ابو عزه عمرو بن عبد الله و...(4)

2 - امانت دارى:

يكى از صفات بارز نبى مكرم اسلام(صلی الله علیه و آله) امانت‏دارى ايشان بود به گونه كه قبل از بعثت در ميان مردم مكه به «محمد امين» شهرت يافته بود. حضرت در ميدان جنگ و نبرد با دشمن نيز امانت دار بود كه نمونه بارز آن در غزوه خيبر جلوه‏ گرى مى ‏كند؛ كه در جريان جنگ خيبر، مسلمانان دچار كمبود شديد مواد غذايى گرديدند به گونه ‏اى كه با خوردن گوشت حيواناتى كه خوردن آنها مكروه است، گرسنگى را برطرف مى ‏كردند.(5) در همين وضعيت دشوار اسود راعى كه براى يهوديان گله‏ دارى مى‏ كرد حضور پيامبر شرفياب شد و درخواست نمود كه حقيقت اسلام را بر او عرضه بدارد. او در همان جلسه بر اثر سخنان نافذ پيامبر ايمان آورد و گفت: اين گوسفندان نزد من امانت است الآن تكليف من چيست؟ پيامبر(صلی الله علیه و آله) در برابر ديدگان صدها سرباز گرسنه، با كمال صراحت فرمود: آنها را روانه كن تا به خانه صاحب خود باز گردند.(6)

3 - عفو و گذشت:

اگر جنگهايى را كه در طول تاريخ به وقوع پيوسته ‏اند مورد مطالعه قرار دهيم مى‏ بينيم وقتى لشكرى بر لشكر ديگر غالب مى ‏شود كبر و نخوت و غرور تمام وجود فرماندهان و حتى نظاميان معمولى را در بر مى ‏گيرد و با كمال قساوت به تاراج و چپاول اموال عمومى مى‏ پردازند، دشمنان سرسخت‏شان را كه اينك به چنگ‏شان گرفتارشده‏ اند، با شديدترين شكنجه ‏ها از بين مى ‏برند و حتى به افراد غيرنظامى نيز رحم نكرده و گاه دست به كشتار دسته جمعى زده و صدها فجايع انسانى و ضد بشرى را مرتكب مى ‏شوند. اما اگر به جنگهاى پيامبر عظيم الشأن اسلام(صلی الله علیه و آله) نگاهى بيندازيم مى ‏بينيم كه در هيچ جنگى به غير نظاميان تعدى و تجاوز نشده است؛ هيچ فردى به ناحق كشته نشده، و حتى اگر فردى از افراد دشمن، به ناحق كشته مى ‏شد پيامبر(صلی الله علیه و آله) ديه آنها را پرداخت مى ‏كرد.(7)

ايشان هر چه پيروزى را بيشتر احساس مى‏ كرد از خود تواضع و فروتنى بيشترى نشان مى ‏داد. به گونه كه در جريان فتح مكه على ‏رغم اينكه مكيان سرسخت‏ترين دشمنان پيامبر به حساب مى‏ آمدند، و از هيچ گونه آزار و اذيت در حق مسلمانان دريغ نكرده بودند گروهى از مسلمانان از زبان سعد بن عباده شنيدند كه مى ‏گفت: «اليوم يوم الملحمة، اليوم تستحل الحرمة» امروز، روز نبرد است؛ امروز جان و مال شما حلال شمرده مى‏ شود؛ از اين‏رو، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) براى جلوگيرى از جنگ افروزى سعد، دستور فرمود پرچم را از وى بگيرد، حضرت على(علیه السلام) مأمور شد كه پرچم را از او بگيرد.(8)

آرى على‏ رغم اينكه قريش و مشركان از آغاز ظهور اسلام تا آن روز، در مورد مسلمانان از هيچ‏گونه دشمنى و ظلم و ستم دريغ نكرده بودند و بارها به نبرد خونين با مسلمانان پرداخته بودند و آن روز پيامبر قدرت هرگونه انتقام‏گيرى را داشت جز در مورد چند نفر كه جنايات بزرگى را مرتكب شده بودند اعلام عفو عمومى كرد و فرمود: «اذهبوا فأنتم الطلقاء» برويد همه شما آزاد شدگانيد.(9)

4 - منع از مسموم كردن آبها:

اسلام براى اخلاق و اصول انسانى، ارزش قائل است و همواره توصيه مى ‏كند كه در همه حال حتى در ميدان جنگ و نبرد اصول اخلاقى را رعايت كنند. اسلام مسائل اخلاقى جنگ (رفتار بشر دوستانه) را به نيكوترين وجه بيان كرده و شخص پيامبر(صلی الله علیه و آله) تمام آنها را در مورد دشمنان رعايت مى ‏كردند. اسلام توسل به سلاح شيميايى و استفاده از هرگونه سلاح كشتار جمعى را كه سبب نابودى نسل‏ها و گياهان شود حرام مى‏ داند.

قال امير المؤمنين(علیه السلام): نهى الرسول(صلی الله علیه و آله) ان يلقى السم فى بلاد المشركين.(10)

حضرت علي (علیه السلام) مي فرمايد: پيامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند: از ريختن سم در بلاد مشركين خوددارى كنيد.

5 - تقدم دعوت بر جهاد:

از آنجايى كه هدف از جهاد در اسلام، راه انداختن كشتار و تخريب نيست، بلكه انگيزه اصلى جهاد بازكردن راههاى بسته و رساندن اسلام به ديگران است، لذا يكى از سيره‏ هاى جهادى پيامبر اينست كه قبل از هر نوع برخورد نظامى، آحاد دشمن را به طور مستدل و با بيانى قابل قبول از ماهيت و مقاصد اسلام آگاه مى‏ ساختند و قبل از انجام دعوت به توحيد و اسلام، هرگز جهاد را آغاز نمى ‏كردند. و اساسا يكى از علل مؤثر پيشرفت اسلام، در طول يك قرن اول هجرى، عمل به اصل «لزوم دعوت قبل از جهاد» مى‏ باشد؛ كه بيشترين موفقيت را نصيب اسلام نموده است.

قال امير المؤمنين(علیه السلام) بعثنى رسول الله(صلی الله علیه و آله) الى اليمن فقال: يا على لا تقاتلن احدا حتى تدعوه الى الإسلام و أيم الله لئن يهدى الله عزوجل على يديك رجلا خير لك مما طلعت عليه الشمس و غربت و لك ولاؤه ياعلى(11)

مولاى متقيان حضرت على(علیه السلام) مى ‏فرمايد: وقتى پيامبر(صلی الله علیه و آله) مرا به يمن فرستاد فرمود: با هيچ كس جنگ نمى ‏كنى، مگر آنكه او را قبلا دعوت به اسلام كرده باشى، سوگند به خدا، اگر به وسيله تو يك نفر را هدايت كند، براى تو با ارزش‏تر از آن چيزى است كه آفتاب بر آن طلوع يا غروب مى ‏كند.

۶ - نهى از قتل غير نظاميان:

اسلام آئين مردانگى است و اين واقعيت در سيره پيامبر(صلی الله علیه و آله) و پيشوايان دين تجلى خاصى يافته است. معمولا غيرنظاميان قربانى اصلى جنگها هستند؛ اما در اسلام غيرنظاميان در امنيت و مصونيت كامل هستند، و هيچ كس حق آزار و اذيت آنها را ندارند. پيامبر(صلی الله علیه و آله) هنگام كه سريّه‏ اى را به مأموريت مى‏ فرستاد آنها را فرا مى ‏خواند و به آنها توصيه‏ ها و سفارشات لازم را مى ‏نمود از جمله مى‏ فرمود:

«... و لا تقتلوا شيخا فانيا و لا صبيا و لا امرأة...»(12)

پيرمردان و اطفال كوچك و زنان رابه قتل نرسانيد.

چنانچه اگر در جنگى، غير نظامى به ناحق كشته مى ‏شد ديه آن را از بيت المال پرداخت نمود.

۷ - وصاياى پيامبر(صلی الله علیه و آله) به نيروهاى رزمنده:

يكى از شيوه ‏هاى جهادى پيامبر(صلی الله علیه و آله) اين بود كه پيش از اعزام رزمندگان اسلام به ميدان نبرد، آنان را به تقواى الهى سفارش كرده و توصيه‏ هاى لازم را به آنها مى‏ نمود.

ابتدا اميرى را كه به سركردگى گروهى به مأموريت جنگى مى ‏فرستاد، به طور خاص به تقواى الهى دستور مى‏ داد.(13) سپس به طور عموم، آن گروه را مخاطب ساخته و مى ‏فرمود:

سيروا بسم الله و بالله و فى سبيل الله و على ملة رسول الله لا تغلّوا و لا تمثّلوا و لا تغدروا و لا تقتلوا شيخا فانيا و لا صبيا و لا امرأة و لا تقطعوا شجرا الا ان تضطروا إليها و أيما رجل من أدنى المسلمين أو أفضلهم نظر الى رجل من المشركين فهو جار حتى يسمع كلام الله فان تبعكم فاخوكم فى الدين و إن أبى فأبلغوه مأمنه و استعينوا بالله عليه.(14)

برويد به نام خدا، با كمك خدا، در راه خدا و بر روش فرستاده خدا، خيانت و مكر نكنيد، اعضاء بدن كسى را نبريد، پيران و زنان و كودكان را نكشيد، درختى را جز در صورت ناچارى قطع ننماييد هر يك از شما خواه پست‏ترين افراد باشد، خواه شريف‏ترين، چنانچه به كسى پناه داديد آن كس مصونيت دارد تا سخن حق را بشنود، اگر پيرو شما گردد برادر شما خواهد بود وگرنه حتما او را به پناهگاه خود برسانيد؛ در هرحال از خدا يارى و كمك بخواهيد.

۸ - شبيخون زدن به دشمن ممنوع:

يكى از ويژگي هايى سيره جهادى پيامبر(صلی الله علیه و آله) اجتناب از شبيخون و حملات غافلگيرانه در شب است:

«ما بيت رسول الله(صلی الله علیه و آله) عدوا قطّ ليلا»(15)

رسول خدا هيچگاه به هيچ دشمنى شبيخون نزد.

 

پي نوشت ها:

1) سوره محمد، 4.

2) سيره ابن هشام، ج 2، ص 299، مطبعة مصطفى الحلبى1355 ه، 1936 م.

3) همان، ص 300.

4) همان، ج 2، ص 315 - 314.

5) همان، ج 3، ص 345.

6) سبحانى، جعفر، فرازهاى از تاريخ پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) ص 394، نشر مشعر، 1381.

7) ابن هشام، پيشين، ج 4، ص 73 - 70.

8. ابن هشام، پيشين، ج 4، ص 49.

9) همان، ج 4، ص 55.

10) حر عاملى، شيخ محمد بن حسن، وسائل الشيعه، ج 15، كتاب الجهاد، باب 16، ص 62، روايت 19989، مؤسسة آل البيت، 1414 ه. كلينى، محمد بن يعقوب، فروع كافى، ج 3، باب 8، ص 25، روايت 2، دار التعارف بيروت، 1413 ه، 1993 م.

11) شيخ حر عاملى، پيشين، ج 15، كتاب الجهاد، باب 10، ص 43، روايت 19951. كلينى، پيشين، ج 3، ص 25، باب 8، رواية 4. مجلسى، پيشين، ج 21، باب 34، ص 361.

12) كلينى، پيشين، ج 3، باب 8، ص 24، روايت 1.

13) عن ابى عبدالله(علیه السلام) قال: ان النبى(صلی الله علیه و آله) اذا بعث أميرا له على سرية امره بتقوى الله عزوجل فى خاصة نفسه...« كلينى، پيشين، ج 3، باب 8، ص 26، رواية 8.

14) كلينى، پيشين، ج 3، باب 8، ص 24، رواية 1.

15) شيخ حر عاملى، پيشين، ج 15، باب 71، ص 63، روايت 19991.

موضوع قفل شده است