آیا فردی که با دلیل عقلی و نه از روی عناد وجود خدا را رد کند کافر است؟

تب‌های اولیه

201 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا فردی که با دلیل عقلی و نه از روی عناد وجود خدا را رد کند کافر است؟

سلام

اگر فردی با تحقیق و تفکر فراوان بالاخره نتواند وجود خدا را بپذیرد و منکر خدا شود
البته نه از روی عناد و بد طینتی از روی تحقیق و تفکر

سرنوشت چنین انسانی چیست ؟ ایا کافر است و عذاب می شود ؟

موفق باشید

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد رئوف

نگارا;590770 نوشت:
سلام

اگر فردی با تحقیق و تفکر فراوان بالاخره نتواند وجود خدا را بپذیرد و منکر خدا شود
البته نه از روی عناد و بد طینتی از روی تحقیق و تفکر

سرنوشت چنین انسانی چیست ؟ ایا کافر است و عذاب می شود ؟

موفق باشید

با سلام خدمت شما دوست گرامی

باید به دو مسئله توجه کرد:

- بسیاری از اوقات دیده شده است که افراد تحت تاثیر عوامل غیر معرفتی، تصمیماتی در مورد مسائل اعتقادی گرفته اند. به طور مثال تحت تاثیر فضایی که در بعضی رسانه های خاص یا جمع دوستانی خاص و اموری مشابه آن به وجود می آید، تصمیم به تغییر بخشی از باورهای خود گرفته اند. این تاثیرات معمولا به صورت آهسته و در روندی مستمر شکل می گیرد، به نحوی که فرد خود ممکن است متوجه وجود چنین فضایی نشود. تغییر دین یا ترک دین، بر اساس چنین مسائلی موجه نیست و فرد باید در روز قیامت نسبت به این مسائل پاسخگو باشد.

- اگر فردی بدور از عوامل غیر معرفتی (مانند مسائلی که در فوق بیان شد) با بررسی علمی کافی و پیگیری از علماء و مطالعه دقیق کتب مختلفی که در این زمینه وجود دارد، به نتیجه ذکر شده برسد، با توجه به مطالبی که در متون دینی وجود دارد، معذور خواهد بود. اما حاصل شدن این شرایط با وجود آیات و دلایل مختلف، بعید به نظر می رسد که فرد به چنین نتیجه ای برسد و معمولا نتایجی که در این زمینه به دست می آید، بدون مطالعه و بررسی کافی است.

موفق باشید

ایشون حالا به هر طریقی بیان اینجا دلایل منطقیشونو مطرح کنن, من با دلایل علمی قانعشون کنم که خدا وجود داره...

دانشمندان امریکایی با مطالعه و تحقیق به وجود خداوند پی میبرند و ایشون با مطالعه و تحقیق شون وجود خدا رو رد کردند....ایشون در چه رده پژوهش هستند..؟؟

رئوف;591003 نوشت:
- بسیاری از اوقات دیده شده است که افراد تحت تاثیر عوامل غیر معرفتی، تصمیماتی در مورد مسائل اعتقادی گرفته اند. به طور مثال تحت تاثیر فضایی که در بعضی رسانه های خاص یا جمع دوستانی خاص و اموری مشابه آن به وجود می آید، تصمیم به تغییر بخشی از باورهای خود گرفته اند. این تاثیرات معمولا به صورت آهسته و در روندی مستمر شکل می گیرد، به نحوی که فرد خود ممکن است متوجه وجود چنین فضایی نشود. تغییر دین یا ترک دین، بر اساس چنین مسائلی موجه نیست و فرد باید در روز قیامت نسبت به این مسائل پاسخگو باشد.

با سلام به شما

معمولا افراد در برخورد با چنین فضاهایی یکسان نیستند و با توجه به میزان عقل و درایت خود عمل می کنند مثلا شخصی بسیار وسواسی
و شکاک است و شخصی دیگر بسیار زود باور
طبیی است عکسل العمل این افراد در برخورد با شبهات متفاوت است
و این نه بخاطر عناد انها بلکه بواسطه میزان عقل و بهره هوشی انها می باشد
مثلا اگر به فردی بگویید امام زمان که ظهور خواهد کرد تمام کافران را خواهد کشت بدون کوچکترین شکی سریع باور می کند
ولی فرد دیگر برای ان هزار سوال در ذهنش دارد
و مشخص است که فرد سوال کننده وهم فرد زودباور براساس عملکرد مغری و بهره هوشی خود واکنش نشان داده اند
فرق بین انها دست خودشان نیست بلکه به میزان عقلشان وابسته است
تفاوت بین انها کجا لحاظ می شود ؟

رئوف;591003 نوشت:
- اگر فردی بدور از عوامل غیر معرفتی (مانند مسائلی که در فوق بیان شد) با بررسی علمی کافی و پیگیری از علماء و مطالعه دقیق کتب مختلفی که در این زمینه وجود دارد، به نتیجه ذکر شده برسد، با توجه به مطالبی که در متون دینی وجود دارد، معذور خواهد بود. اما حاصل شدن این شرایط با وجود آیات و دلایل مختلف، بعید به نظر می رسد که فرد به چنین نتیجه ای برسد و معمولا نتایجی که در این زمینه به دست می آید، بدون مطالعه و بررسی کافی است.

فرمودید مطالب موجود در متون دینی
اگر امکان دارد ایات و روایاتی که به این موضوع اشاره دارد بیان کنید ممنون می شوم

موفق باشید

techies;591009 نوشت:
ایشون حالا به هر طریقی بیان اینجا دلایل منطقیشونو مطرح کنن, من با دلایل علمی قانعشون کنم که خدا وجود داره...

سلام دوست گرامی

لطفا دلایل علمیتون رو بیان کنید ؟

رئوف;591003 نوشت:
با سلام خدمت شما دوست گرامی

باید به دو مسئله توجه کرد:

- بسیاری از اوقات دیده شده است که افراد تحت تاثیر عوامل غیر معرفتی، تصمیماتی در مورد مسائل اعتقادی گرفته اند. به طور مثال تحت تاثیر فضایی که در بعضی رسانه های خاص یا جمع دوستانی خاص و اموری مشابه آن به وجود می آید، تصمیم به تغییر بخشی از باورهای خود گرفته اند. این تاثیرات معمولا به صورت آهسته و در روندی مستمر شکل می گیرد، به نحوی که فرد خود ممکن است متوجه وجود چنین فضایی نشود. تغییر دین یا ترک دین، بر اساس چنین مسائلی موجه نیست و فرد باید در روز قیامت نسبت به این مسائل پاسخگو باشد.

- اگر فردی بدور از عوامل غیر معرفتی (مانند مسائلی که در فوق بیان شد) با بررسی علمی کافی و پیگیری از علماء و مطالعه دقیق کتب مختلفی که در این زمینه وجود دارد، به نتیجه ذکر شده برسد، با توجه به مطالبی که در متون دینی وجود دارد، معذور خواهد بود. اما حاصل شدن این شرایط با وجود آیات و دلایل مختلف، بعید به نظر می رسد که فرد به چنین نتیجه ای برسد و معمولا نتایجی که در این زمینه به دست می آید، بدون مطالعه و بررسی کافی است.

موفق باشید

سلام جناب استاد رئوف ...
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشین ... نسبت به مطلبی که عنوان کردین یک نقد داشتم .... و دوست داشتم نظره شما رو بدونم ...

به نظره من انسانهایی که دو سه تا نشونه رو میبینن و تندی ایمان میارن یا ایمانشون رو از دست میدن ... یا چهار پنج تا کتاب میخونن و ایمان میارن یا ایمانشون رو از دست میدهند ... یا اینکه در خردسالی و نوجوانی در باطنشون فرم تفکر بخصوصی رسوخ کرده و نسبت بهش تعصب دارن و تا آخر عمرشون با اون فرم عقیده زندگی میکنند ... ارزش چندانی ندارند ...

برعکس ... به نظره من دقیقا انسانهایی که تغییر کردنشون آنچنان که شما فرمودین هست ... و شما اون مدل تغییر رو تقبیح کردین ارزششون به نظره من بسیار بسیار بیشتر هست ...

از نظره من علم مثله باران میمونه که به کویر میباره ....
ابتدا باران در درون زمین فرو میره ...
به مرور زمان آب در در درون چاله چوله ها جمع میشه ....
بعد آبی که در درون چاله چوله هاست به هم وصل میشه ...
و درنهایت تبدیل به رودی میشه که صخره هایه عظیم الجثه ای رو جابجا میکنه ... و هیچ چیزی هم جلو دارش نیست ...

اینی که یک انسان با دیدن یک خواب ... یا یک نشانه ... تغییر میکنه و خداپرست یا کافر میشه ... پایدار نیست ... اون چیزی که انسانها رو در مسیرشون پایدار میکنه ... دیدن نشانه هاست ... نشانه هایی که پشت سره هم موکد مطلبی هستند ... مصداق عینی در واقعیت پیدا میکنند ... اگر اون راه و مسیر رو طی کنن نتیجه میگیرن و موفقیت رو تجربه میکنن ... در اینصورت آن مطلب یا گزاره ایمان قلبی شخص میشود ... و به نظره من اینکه انسانی چهار پنج تا کتاب در فضای لاپلاس یا اومگا بخونه و در مقابل سیلی از نشانه هایه عقلی که در دنیایه واقعی میبینه حالت تدافعی بگیره و بخواد جلوش سدی رو درست کنه ... ارزشی نداره ... چون مطمئنا اون سد روزی فرو میریزه ... یا اینکه یه فرده متعصب یا خردسالی با عقاید کودکانه باقی میونه ...

نگارا;590770 نوشت:
اگر فردی با تحقیق و تفکر فراوان بالاخره نتواند وجود خدا را بپذیرد و منکر خدا شود

من تا حلا هر موردی دیدم این بوده که ته ته تهش طرف نتونسته ثابت کنه خدا هست ولی تا حالا ندیدم کسیو که بتونه ثابت کنه خدا نیست!!!واقعا همچین موردی بوده!؟!؟

سلام .
دقت بفرمایید که عقل کامل نیست! پس اگه مخاطب شما سوالی می پرسه که از نظر خود شخص منطقی و عقلانی هستش ولی از نظر شما منطقی نیست لطف کنید و با توهین جوابشو ندین شاید عقل شما کامل تر از اون شخص باشه و شایدم نباشه و شما در گمراهی باشید.شما وقتی بخواین عقیده کسی رو زیر سوال ببرین مثل این می مونه که بهش می گین کالایی که داری جنسش خوب نیست در این صورت شما باید جنس بهتری رو بهش پیشنهاد بدین! و از اونجایی که ما انسان هستیم و دارای منطق جنس بهتر باید مورد ارزیابی قرار بگیره تا به عنوان جنس بهتر شناخته بشه !باید تمامی جوانبش در نظر گرفته بشه.

نقل قول:
دانشمندان امریکایی با مطالعه و تحقیق به وجود خداوند پی میبرند و ایشون با مطالعه و تحقیق شون وجود خدا رو رد کردند....ایشون در چه رده پژوهش هستند..؟؟

حرفام درست هستند خانم فاطمیا؟نیازی نیست که رده پژوهشی ایشون رو زیر سوال ببرید می تونید ایشون رو راهنمایی کنید.در صورتی که خودتون به نتایج دیگری رسیدید.

samansami;591105 نوشت:
من تا حلا هر موردی دیدم این بوده که ته ته تهش طرف نتونسته ثابت کنه خدا هست ولی تا حالا ندیدم کسیو که بتونه ثابت کنه خدا نیست!!!واقعا همچین موردی بوده!؟!؟

بی خدایان هم فکر کنم برای خودشون دلایلی دارن
همچنان که با خدایان دلایلی دارند

سلام
شبیه چنین شبهه ای این است که :
کسانی که به دلائل موجه معارف حقه به گوششان نخورد آیا به منظور غیر اسلام بودن دینشان مجازات میشوند ؟ تکلیف آنان در آخرت چیست ؟

نگارا;591052 نوشت:
و مشخص است که فرد سوال کننده وهم فرد زودباور براساس عملکرد مغری و بهره هوشی خود واکنش نشان داده اند
فرق بین انها دست خودشان نیست بلکه به میزان عقلشان وابسته است

همیشه این مساله به میزان عقل ارتباطی نداره. اتفاقا خیلی وقتا اونی ک راحت چیزی رو قبول میکنه ب خاطر اینه ک بهره هوشی و عقلی قوی ای داره و میتونه تجزیه تحلیل کنه و خودش ب جواب هم برسه یا بر اساس مطالعاتی ک داشته. این زودباوری نیس. از طرفی ایجاد شدن زیاد سوال تو ذهن هم فک نمی کنم همیشه نشان دهنده عقل زیاد باشه

نگارا;591052 نوشت:
با سلام به شما

معمولا افراد در برخورد با چنین فضاهایی یکسان نیستند و با توجه به میزان عقل و درایت خود عمل می کنند مثلا شخصی بسیار وسواسی
و شکاک است و شخصی دیگر بسیار زود باور
طبیی است عکسل العمل این افراد در برخورد با شبهات متفاوت است
و این نه بخاطر عناد انها بلکه بواسطه میزان عقل و بهره هوشی انها می باشد
مثلا اگر به فردی بگویید امام زمان که ظهور خواهد کرد تمام کافران را خواهد کشت بدون کوچکترین شکی سریع باور می کند
ولی فرد دیگر برای ان هزار سوال در ذهنش دارد
و مشخص است که فرد سوال کننده وهم فرد زودباور براساس عملکرد مغری و بهره هوشی خود واکنش نشان داده اند
فرق بین انها دست خودشان نیست بلکه به میزان عقلشان وابسته است
تفاوت بین انها کجا لحاظ می شود ؟
----
فرمودید مطالب موجود در متون دینی
اگر امکان دارد ایات و روایاتی که به این موضوع اشاره دارد بیان کنید ممنون می شوم

موفق باشید


با سلام خدمت شما دوست گرامی

- در مورد مسئله نخست که مطرح کردید باید توجه کرد که خداوند از هر فرد به اندازه توان و قدرتی که دارد طلب می کند و این توان و قدرت صرفا به مسائل مالی و یا جسمی مربوط نیست بلکه به توانایی فکری نیز مربوط میشود. بنابراین مطلب، خداوند از هر فردی به اندازه توان عقلی او تکلیف می خواهد. البته برخی از اموری که بیان شد مانند وسواس، بیشتر جنبه ی بیماری دارند و فرد با مراجعه به متخصصان می تواند آن را کاملا درمان یا تا حد قابل توجهی کاهش دهد. همچنین با شرکت در بحث های عقلی و فلسفی، فرد می تواند قدرت استدلال ورزی خود را بهبود ببخشد و مسائل بیشتری را درک کند. با این حال، تکلیف هر فردی بر اساس میزان توانایی است که دارد.

- در مورد مطلب دومی که بیان کردید می توان به این آیات استناد کرد:

* لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا (1) خدا هيچ کس را جز به اندازه طاقتش مکلف نمی کند. با توجه به نکته ای که پیش تر بیان شد این طاقت و وسع تنها در مسائل مالی نیست بلکه در مسائل فکری نیز صادق است.

* مَّنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدي لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً (2) هر که هدايت شود به سود خود هدايت شده و هر که گمراه گردد به زيان خودگمراه شده است و هيچ کس بار ديگری را بر ندارد و ما هيچ قومی را عذاب نمی کنيم تا آنگاه که برايشان پيامبری بفرستيم. در این آیه نیز باید توجه داشت که عذاب متوقف بر آمدن پیامبر است و از آنجایی که پیامبر فردی است که اتمام حجت می کند، می توان دریافت که بدون اتمام حجت، عذابی نخواهد بود.

موفق باشید

1. بقره، 286
2. اسراء، 15

الهه خشم;591059 نوشت:
سلام جناب استاد رئوف ...
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشین ... نسبت به مطلبی که عنوان کردین یک نقد داشتم .... و دوست داشتم نظره شما رو بدونم ...

به نظره من انسانهایی که دو سه تا نشونه رو میبینن و تندی ایمان میارن یا ایمانشون رو از دست میدن ... یا چهار پنج تا کتاب میخونن و ایمان میارن یا ایمانشون رو از دست میدهند ... یا اینکه در خردسالی و نوجوانی در باطنشون فرم تفکر بخصوصی رسوخ کرده و نسبت بهش تعصب دارن و تا آخر عمرشون با اون فرم عقیده زندگی میکنند ... ارزش چندانی ندارند ...

برعکس ... به نظره من دقیقا انسانهایی که تغییر کردنشون آنچنان که شما فرمودین هست ... و شما اون مدل تغییر رو تقبیح کردین ارزششون به نظره من بسیار بسیار بیشتر هست ...

از نظره من علم مثله باران میمونه که به کویر میباره ....
ابتدا باران در درون زمین فرو میره ...
به مرور زمان آب در در درون چاله چوله ها جمع میشه ....
بعد آبی که در درون چاله چوله هاست به هم وصل میشه ...
و درنهایت تبدیل به رودی میشه که صخره هایه عظیم الجثه ای رو جابجا میکنه ... و هیچ چیزی هم جلو دارش نیست ...

اینی که یک انسان با دیدن یک خواب ... یا یک نشانه ... تغییر میکنه و خداپرست یا کافر میشه ... پایدار نیست ... اون چیزی که انسانها رو در مسیرشون پایدار میکنه ... دیدن نشانه هاست ... نشانه هایی که پشت سره هم موکد مطلبی هستند ... مصداق عینی در واقعیت پیدا میکنند ... اگر اون راه و مسیر رو طی کنن نتیجه میگیرن و موفقیت رو تجربه میکنن ... در اینصورت آن مطلب یا گزاره ایمان قلبی شخص میشود ... و به نظره من اینکه انسانی چهار پنج تا کتاب در فضای لاپلاس یا اومگا بخونه و در مقابل سیلی از نشانه هایه عقلی که در دنیایه واقعی میبینه حالت تدافعی بگیره و بخواد جلوش سدی رو درست کنه ... ارزشی نداره ... چون مطمئنا اون سد روزی فرو میریزه ... یا اینکه یه فرده متعصب یا خردسالی با عقاید کودکانه باقی میونه ...



با سلام خدمت شما دوست گرامی

ظاهرا بنده منظورم را درست بیان نکردم یا اینکه شما پاسخ بنده را دقیق مطالعه نکردید.
آنچه که بنده عرض کردیم این بود که تغییر در عقیده نباید بر اساس مسائل غیر معرفتی صورت بگیرد. منظورم از مسائل غیر معرفتی نیز همچنان که در پاسخ قبلی عرض کردم، این است که فرد تحت تاثیر فضای روانی، اقدام به تغییر عقیده دهد. مثلا فردی به جهت اینکه در حلقه دوستانش همگی مسیحی شده اند، تصمیم بگیرد که مسیحی شود. یا صرفا به جهت اینکه در مسیحیت نماز روزانه نداریم، بخواهد مسیحی شود. هر فرد صاحب اندیشه ای می داند که انتخاب عقیده نباید بر اساس مسائل غیر معرفتی باشد بلکه انسان باید به دنبال حقیقت باشد و دلایل مختلف را بررسی کند تا به نتیجه مطلوب برسد. نه اینکه متاثر از فضاسازی های شبکه های ماهواره ای یا شبکه های اجتماعی اقدام به تغییر عقیده دهد. به نظر شما این مطلب اشکالی دارد؟

موفق باشید

با سلام خدمت همه دوستان گرامی

لطفا به سوال اصلی توجه شود و در چارچوب سوال اصلی بحث پیگیری شود.

سوال در مورد این است که اگر فردی به چنین نتیجه ای برسد (پس از بررسی دلایل، به عدم وجود خدا برسد) چه حکمی دارد؟
اینکه دوستانی مانند بنده معتقد باشند که چنین دلایلی بر علیه وجود خداوند، کافی و صحیح نیستند، را باید در تاپیکی مجزا بحث کرد. در این تاپیک تنها بر اساس فرض سوال، بحث می کنیم و طرح و نقد این دلایل را می توانیم در تاپیک دیگری دنبال کنیم.

موفق باشید

alfred;591114 نوشت:
حرفام درست هستند خانم فاطمیا؟نیازی نیست که رده پژوهشی ایشون رو زیر سوال ببرید می تونید ایشون رو راهنمایی کنید.در صورتی که خودتون به نتایج دیگری رسیدید.

معذرت......
من منظوری نداشتم اما انگار لحن نوشته طوری بوده که توهین تلقی شده،به هر حال قصد هیچ گونه توهین و بی احترامی نداشتم و عذرخواهی میکنم.
نکته خوبی رو عنوان کردید درباره طریقه پاسخگویی به سوالات،کاملا موافقم اما همه اینطور نیستند.فکر میکنم جایی از روحانیون شنیدم که این گونه سوالاتی که شاید کفر باشه و شبهه برانگیز خوب هست اما نباید منزلگاه توقف باشد،باید سریع شبهه را برطرف کرد و عبور کرد.

نگارا;590770 نوشت:
سلام

اگر فردی با تحقیق و تفکر فراوان بالاخره نتواند وجود خدا را بپذیرد و منکر خدا شود
البته نه از روی عناد و بد طینتی از روی تحقیق و تفکر

سرنوشت چنین انسانی چیست ؟ ایا کافر است و عذاب می شود ؟

موفق باشید

سلام علیکم،
طبق صحبت استاد که فرمودند:

رئوف;591174 نوشت:
لطفا به سوال اصلی توجه شود و در چارچوب سوال اصلی بحث پیگیری شود.

سوال در مورد این است که اگر فردی به چنین نتیجه ای برسد (پس از بررسی دلایل، به عدم وجود خدا برسد) چه حکمی دارد؟
اینکه دوستانی مانند بنده معتقد باشند که چنین دلایلی بر علیه وجود خداوند، کافی و صحیح نیستند، را باید در تاپیکی مجزا بحث کرد. در این تاپیک تنها بر اساس فرض سوال، بحث می کنیم و طرح و نقد این دلایل را می توانیم در تاپیک دیگری دنبال کنیم.

در فرض سؤال پاسخ منفی است، کفر بعد از اتمام حجت معنا می‌یابد، کسی که نفهمد و نفهمد که نفهمد و شک هم نکند که نفهمیده است جاهل هست ولی قاصر است و مقصر نیست و در نتیجه عذاب هم نخواهد داشت. البته این پاسخ مطابق با فرض شما بود، حال آنکه روی فرض شما بحث زیادی می‌تواند ترتیب داده شود و گاهی مقصر بودن‌هایی هست که نادیده گرفته می‌شوند حال آنکه نباید نادیده گرفته شوند و آثار زیادی دارند، به طور خاص اینکه فرمودید:

نگارا;591131 نوشت:
من هم که اویل شروع کردم به اسلام شناسی به خیلی از این تناقضات بین عملکرد پیامبر و امام ( طبق احادیث ) و انچه این بزرگان تعلیم
می دادند پی بردم
تا انجا که نسبت به اصل دین اسلام شک کردم
بعد با مطالعه نظرات مختلف فهمیدم قریب به نود درصد و یا شایدم بیشتر احادیث ما جعلی است یا درست به ما نرسیده
و همه این تناقضات ناشی از رواج احادیث است
بنابراین به طورکلی احادیث را کنار گذاشتم و تنها مرجع موثق خود را قران قرار دادم
به این ترتیب تناقضات اینچنینی را برای خودم حل کردم

شما همینطوری نصف دین را که عترت است گذاشته‌اید کنار و در نتیجه فقط یک ثقل از دو ثقل را برای هدایت دارید و در نتیجه مطابق قرآن (آیه‌ی ۷ سوره‌ی آل‌عمران) به شدت مستعد گمراهی هستید، این کنار گذاشتن احادیث برای رفع کردن تناقض‌های ذهنی مانند پاک کردن صورت مسأله است، به نظر می‌رسد سعی دارید دین را در ظرف ذهن خودتان شکل دهید به جای آنکه ذهنتان را در قالب دین بریزید و به آن شکل بدهید ... بنابراین خوب است که از این کلیات بگذرید و همان تناقض‌های ذهنی‌اتان را در تاپیک‌های دیگر مطرح نمایید تا کارشناسان محترم و دوستانی که این مسائل برایشان رفع شده است با شما هم‌فکری نمایند.

در پناه خداوند باشید :Gol:
یا علی

نگارا;590770 نوشت:
گر فردی با تحقیق و تفکر فراوان بالاخره نتواند وجود خدا را بپذیرد و منکر خدا شود

نگارا;591133 نوشت:
بی خدایان هم فکر کنم برای خودشون دلایلی دارن
همچنان که با خدایان دلایلی دارند

رئوف;591174 نوشت:
سوال در مورد این است که اگر فردی به چنین نتیجه ای برسد (پس از بررسی دلایل، به عدم وجود خدا برسد) چه حکمی دارد؟

سلام علیکم
اگر کسی با تحقیق نتوانسته وجود خدا را اثبات کند، دلیلی هم ندارد که منکر آن شود.
ولی اگر کسی با تحقیق بتواند اثبات کند که خدایی وجود ندارد، چرا باید نگران پیش بینی خداباوران درباره سرنوشتش باشد؟ خدایی که وجود ندارد چگونه می تواند سرنوشت او و دیگران را رقم بزند؟

باء;591203 نوشت:
شما همینطوری نصف دین را که عترت است گذاشته‌اید کنار و در نتیجه فقط یک ثقل از دو ثقل را برای هدایت دارید و در نتیجه مطابق قرآن (آیه‌ی ۷ سوره‌ی آل‌عمران) به شدت مستعد گمراهی هستید، این کنار گذاشتن احادیث برای رفع کردن تناقض‌های ذهنی مانند پاک کردن صورت مسأله است، به نظر می‌رسد سعی دارید دین را در ظرف ذهن خودتان شکل دهید به جای آنکه ذهنتان را در قالب دین بریزید و به آن شکل بدهید ... بنابراین خوب است که از این کلیات بگذرید و همان تناقض‌های ذهنی‌اتان را در تاپیک‌های دیگر مطرح نمایید تا کارشناسان محترم و دوستانی که این مسائل برایشان رفع شده است با شما هم‌فکری نمایند.

سلام

اصل سوال اول تاپیک را می شود در اینجا هم و بسیاری از مسائل مشابه مطرح کرد
من با تحقیق و تفکر فراوان به این نتیجه رسیده ام که احادیث قابل اعتنا نیست
پس می توانم ان را کنار بگذارم بدون اینکه خدشه ای به دین من وارد شود

موفق باشید

kobram;591204 نوشت:
سلام علیکم
اگر کسی با تحقیق نتوانسته وجود خدا را اثبات کند، دلیلی هم ندارد که منکر آن شود.
ولی اگر کسی با تحقیق بتواند اثبات کند که خدایی وجود ندارد، چرا باید نگران پیش بینی خداباوران درباره سرنوشتش باشد؟ خدایی که وجود ندارد چگونه می تواند سرنوشت او و دیگران را رقم بزند؟

ارسال پاسخ سریع به این پیام پاسخ نقل قول نقل قول نقل قول چندگانه این پیام

سلام دوست عزیز

دوست من اثباتهایی برای وجود خدا و هم برای عدم وجود خدا وجود دارد که به قوا شما اگر کسی بتواند عدم وجود خدا را ثابت کند
دیگر چرا باید نگران بودنش باشد و عذاب او !!!!!!

اما اشکال اینجاست که به هر دو اثباتها شبهه وارد است و هیچ کدام متقن نیست
پس انسان در یک حالت دو دلی و شک باقی می ماند

موفق باشید

نگارا;591226 نوشت:
سلام دوست عزیز

دوست من اثباتهایی برای وجود خدا و هم برای عدم وجود خدا وجود دارد که به قوا شما اگر کسی بتواند عدم وجود خدا را ثابت کند
دیگر چرا باید نگران بودنش باشد و عذاب او !!!!!!

اما اشکال اینجاست که به هر دو اثباتها شبهه وارد است و هیچ کدام متقن نیست
پس انسان در یک حالت دو دلی و شک باقی می ماند

موفق باشید


وقتی متقن نیست یعنی اثبات نشده

منم همین و گفتم دوست عزیز

یعنی نه میشه ثابت کرد و نه رد

پس یک حالت شک و دو دلی در انسان باقی می ماند

با سلام
در عدالت خداوند هیچ شکی نیست .
سرنوشت چنین انسانهایی را خداوند به ما گفته .
اگر قدرت نداریم آنها را به باور درست برسانیم ، باید برایشان دعا کنیم ، آنها بنده های خدا هستند و گمراه شدند ، تصور کنید در روز قیامت ایمان بیاورند که دیگر دیر شده .

اما کسی که کفر خود را با هر دلیل و منطقی به صورت آشکارا بروز دهد و سعی در ترویج این عقاید داشته باشد ، نباید زنده بماند . دشمن خدا ، دشمن ما هم هست .

من خاطره ای دارم و قصد گفتن آن را ندارم ، ولی عبرتی که گرفتم را برایتان مینویسم .
1- اگر کافری را بشناسم ، از او دوری میکنم .
2- سعی نمیکنم او را هدایت کنم . فقط او را دعا میکنم .
3- با او هم غذا نمیشوم (به شدت تاثیر منفی روی من دارد)

امر به معروف و نهی از منکر فقط زبانی نیست ، عمل ما بسیار مؤثر تر از زبان ماست .
خدایا ما را از نعمت زندگی در کنار مؤنین محروم نگردان .

نگارا;590770 نوشت:
سلام

اگر فردی با تحقیق و تفکر فراوان بالاخره نتواند وجود خدا را بپذیرد و منکر خدا شود
البته نه از روی عناد و بد طینتی از روی تحقیق و تفکر

سرنوشت چنین انسانی چیست ؟ ایا کافر است و عذاب می شود ؟

موفق باشید

سلام

بنده جامعه را به سه دسته تقسیم میکنم

1- افرادیکه به خدا و معاد باور دارند و به عبادت خدا مشغولند .

2- افرادیکه که مدعیند خداو معاد را اور ندارند که طبیعتاً بهشت و دوزخ دیگران نیز نباید برای انان سئوالی ایجاد کند اگر هم چنین سئوالی بپرسند پاسخ به انان سودی نخواهد داشت .

3- افرادیکه خدا و معاد را باور دارند یا لااقل نمیتوانند انرا رد کنند و چنین سئوالی برای انان مطرح میباشد باید به عرض اینان برسانم که هیچ کس نیست که بتواند عدم وجود خدا را از نظر عقلی باور کند چون در ان صورت باید بتواند به اینهمه سئوالات در مورد مخلوقات بدیع خداوند پاسخ دهد که نمیتواند به فرض هم که خود را قانع کرده باشد بهشت و دوزخ رفتن او چه سودی به حال ما دارد ما کلاه خود را سفت نگه داریم که باد انرا نبرد .

نگارا;591054 نوشت:
سلام دوست گرامی

لطفا دلایل علمیتون رو بیان کنید ؟


بهتره که ایشون دلایلشون رو مطرح کنن و من بحث کنم...اما در کل خیلی خلاصه وار میشه این:
تو نظریه بیگ بنگ اساسا گفته شده دو ذره زیر اتمی با هم در تعادل بودن اما عاملی این تعادل رو به هم زد و باعث انفجاری در 10به توان-37ثانیه شد(درک این عدد برای ما غیر ممکنه) و بعد جهان شروع کرد به بزرگ شدن و سرد شدن و تشکیل ذرات زیر اتمی و هیدروژن و هلیم و...
ما میگیم اون عامل بر هم زننده تعادل خداست...دلیل ما اینه که در اون زمان همه نیروهای الکترو مغناطیسی در تعادل کامل به سر میبردن و دلیلی نداشته تعادلشون به هم بخوره...بخوام ساده تر بگم انگار ما یه جسمیو در خلاء بدون هیج عامل بر هم زننده و تاثیر گذار دیگه ای رها کنیم...اون جسم میلیاردها سال بدون تغییر در همون شرایط باقی خواهد موند...(مثلا حتی اگر یه ذره غبار هم در خلاء در کنار اون جسم باشه نیروی گرانشی بین اون دوتا باعث میشه در عرض میلیاردها سال اینها به هم برسن اما وقتی هیچ چیزی نیست یعنی تا ابد تعادل بر هم نخواهد خورد...)

.:: مختار ::.;591230 نوشت:
با سلام
در عدالت خداوند هیچ شکی نیست .
سرنوشت چنین انسانهایی را خداوند به ما گفته .
اگر قدرت نداریم آنها را به باور درست برسانیم ، باید برایشان دعا کنیم ، آنها بنده های خدا هستند و گمراه شدند ، تصور کنید در روز قیامت ایمان بیاورند که دیگر دیر شده .

اما کسی که کفر خود را با هر دلیل و منطقی به صورت آشکارا بروز دهد و سعی در ترویج این عقاید داشته باشد ، نباید زنده بماند . دشمن خدا ، دشمن ما هم هست .

من خاطره ای دارم و قصد گفتن آن را ندارم ، ولی عبرتی که گرفتم را برایتان مینویسم .
1- اگر کافری را بشناسم ، از او دوری میکنم .
2- سعی نمیکنم او را هدایت کنم . فقط او را دعا میکنم .
3- با او هم غذا نمیشوم (به شدت تاثیر منفی روی من دارد)

امر به معروف و نهی از منکر فقط زبانی نیست ، عمل ما بسیار مؤثر تر از زبان ماست .
خدایا ما را از نعمت زندگی در کنار مؤنین محروم نگردان .

اگه اون حرفی که کفر در نظر میگیرید درست باشه چی!؟ اگه اونقدر دلایل داشته باشه که کسی نتونه ردش کنه چی!؟ اگه اینجا بجای رد منطقی دلایل مثل وحشیا بکشیمش، در واقع ضعف خود و دینمون در مقابل اونو به دنیا نشون دادیم!! باور کن راه های ساده تریم واسه نابود کردن یکتاپرستی هست!!!
هر چیزی یا درسته یا نقدی برش وارد هست! اگه درسته که هیچ ولی اگه نقدی برش وارد بود باید در درست بودنش(خودش یا نقدش) شک کرد که متاسفانه بیشتر مردم مذهبی بدون دلیل میخوان بگن حرفشون درسته و هر کی غیرشو بگه کافره!!

[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.

techies;591280 نوشت:
...
ما میگیم اون عامل بر هم زننده تعادل خداست...دلیل ما اینه که در اون زمان همه نیروهای الکترو مغناطیسی در تعادل کامل به سر میبردن و دلیلی نداشته تعادلشون به هم بخوره...

این دلیلی متقن برای اثبات وجود خدا نیست.
بطور کلی هر استنتاجِ استوار بر استقراء ناقص، منطقاً باطل است.
آیا دانشمندان علوم تجربی می‌توانند ادعا کنند که تمامی عوامل وقوع رخدادها را کشف کرده‌اند؟
وقتی دلیل وقوع رخدادی را نمیدانیم، همانگونه که صحیح نیست بگوئیم خودبخود به وقوع پیوسته، به همان میزان نیز صحیح نیست بگوئیم خدا عامل مستقیمش بوده.

Masood11;591288 نوشت:
اگه اون حرفی که کفر در نظر میگیرید درست باشه چی!؟ اگه اونقدر دلایل داشته باشه که کسی نتونه ردش کنه چی!؟ اگه اینجا بجای رد منطقی دلایل مثل وحشیا بکشیمش، در واقع ضعف خود و دینمون در مقابل اونو به دنیا نشون دادیم!! باور کن راه های ساده تریم واسه نابود کردن یکتاپرستی هست!!!
هر چیزی یا درسته یا نقدی برش وارد هست! اگه درسته که هیچ ولی اگه نقدی برش وارد بود باید در درست بودنش(خودش یا نقدش) شک کرد که متاسفانه بیشتر مردم مذهبی بدون دلیل میخوان بگن حرفشون درسته و هر کی غیرشو بگه کافره!!

معیار سنجش درست بودن یا غلط بودن همه دلایل برای مؤمنان، معجزات الهی است . حال مقدار دلایل به هر اندازه که میخواهد باشد .
قرار نیست کسی به جرم عقایدش کشته بشه ، اما برای کافر حربی و مفسد فی الارض ، نزد مسلمانان احکامی هست .

اینجا بحث در مورد چیز دیگری است ، نه نابود کردن یکتاپرستی .
اگر انسان توانایی این را داشت که با عقل خود به وجود خدای یگانه پی ببرد ، هیچگاه پیامبران و معجرات را برای بشر نمیفرستاد ، حالا چگونه عقلی که نمیتواند وجود خدا را ثابت کند ، میتواند عدم وجود آن را ثابت کند .

افراد مذهبی که قطعاً منظور شما افراد باایمان و خداترس هستند ، خدا و دین را همانند ناموس خود می بینند ، و دلیل خود را هر جایی و نزد هر کسی به زبان نمی آورند . چه بسا حتی بدون اینکه دلیلی به زبان بیاورند ، جان خود را نثار عقایدشان میکنند . و خون خود را ملاک قضاوت قرار میدهند .

سعی کردم زیاد از موضوع بحث خارج نشوم ، اما اینکه مردم مذهبی میخوان ، بدون دلیل بگن که حرفشون درسته ، کدوم حرفشون؟ حرفی که مقابل اون زده میشه چه حرفیه ؟

البته اگر منظور شما تندروی هاست ، کاملاً با حرف شما موافقم . قدرتی که یک نفر مؤمن تندرو که احساسات را به جای عقل و منطق در توجیهات و دلایلش به کار میبرد ، بسیار برای مؤمنان مخرب تر است ، نسبت به لشگری کافر که بدور از احساسات ، سعی دارند با عقل و منطق ، عقاید خود رو پیروز کنند .

.:: مختار ::.;591321 نوشت:
معیار سنجش درست بودن یا غلط بودن همه دلایل برای مؤمنان، معجزات الهی است . حال مقدار دلایل به هر اندازه که میخواهد باشد .
قرار نیست کسی به جرم عقایدش کشته بشه ، اما برای کافر حربی و مفسد فی الارض ، نزد مسلمانان احکامی هست .

اینجا بحث در مورد چیز دیگری است ، نه نابود کردن یکتاپرستی .
اگر انسان توانایی این را داشت که با عقل خود به وجود خدای یگانه پی ببرد ، هیچگاه پیامبران و معجرات را برای بشر نمیفرستاد ، حالا چگونه عقلی که نمیتواند وجود خدا را ثابت کند ، میتواند عدم وجود آن را ثابت کند .

افراد مذهبی که قطعاً منظور شما افراد باایمان و خداترس هستند ، خدا و دین را همانند ناموس خود می بینند ، و دلیل خود را هر جایی و نزد هر کسی به زبان نمی آورند . چه بسا حتی بدون اینکه دلیلی به زبان بیاورند ، جان خود را نثار عقایدشان میکنند . و خون خود را ملاک قضاوت قرار میدهند .

سعی کردم زیاد از موضوع بحث خارج نشوم ، اما اینکه مردم مذهبی میخوان ، بدون دلیل بگن که حرفشون درسته ، کدوم حرفشون؟ حرفی که مقابل اون زده میشه چه حرفیه ؟

البته اگر منظور شما تندروی هاست ، کاملاً با حرف شما موافقم . قدرتی که یک نفر مؤمن تندرو که احساسات را به جای عقل و منطق در توجیهات و دلایلش به کار میبرد ، بسیار برای مؤمنان مخرب تر است ، نسبت به لشگری کافر که بدور از احساسات ، سعی دارند با عقل و منطق ، عقاید خود رو پیروز کنند .

مگه پیامبران الهی ناگهان از آسمون نازل شدن!؟ اونا هم از مردم بودن!
در این مورد که عقل انسان ناقصه، میشه این نتیجه رو گرفت که خدا اونو ناقص آفریده! و آفرینش ناقص از خدای کامل انتظار نمیره!
مسلما وقتی به جزئیات ریز چیزی میپردازیم مشکلاتی میبینیم ولی اگه اطلاعات کلی داشته باشیم نمیشه بهش خرده گرفت! مثلا اگه فقط بگیم خدا هست چون چیزای غیرقابل توجیه از نظر علمی هست، سخته بهش خرده گرفت چون نادانسته های ما در بهترین حالت مثل یه لیمیته!(عددی که به سمت صفر میل میکنه و معلوم نیست کی به صفر برسه و شاید نرسه!!) ولی اگه بگیم به خاطر اینه مثلا ما نمیتونیم خواب صادقه رو توجیه کنیم چند روز دیگه این استدلال میشکنه!!
چون اغلب اونجورین نمیشه گفت تندرو!!

techies;591280 نوشت:
بهتره که ایشون دلایلشون رو مطرح کنن و من بحث کنم...اما در کل خیلی خلاصه وار میشه این:
تو نظریه بیگ بنگ اساسا گفته شده دو ذره زیر اتمی با هم در تعادل بودن اما عاملی این تعادل رو به هم زد و باعث انفجاری در 10به توان-37ثانیه شد(درک این عدد برای ما غیر ممکنه) و بعد جهان شروع کرد به بزرگ شدن و سرد شدن و تشکیل ذرات زیر اتمی و هیدروژن و هلیم و...
ما میگیم اون عامل بر هم زننده تعادل خداست...دلیل ما اینه که در اون زمان همه نیروهای الکترو مغناطیسی در تعادل کامل به سر میبردن و دلیلی نداشته تعادلشون به هم بخوره...بخوام ساده تر بگم انگار ما یه جسمیو در خلاء بدون هیج عامل بر هم زننده و تاثیر گذار دیگه ای رها کنیم...اون جسم میلیاردها سال بدون تغییر در همون شرایط باقی خواهد موند...(مثلا حتی اگر یه ذره غبار هم در خلاء در کنار اون جسم باشه نیروی گرانشی بین اون دوتا باعث میشه در عرض میلیاردها سال اینها به هم برسن اما وقتی هیچ چیزی نیست یعنی تا ابد تعادل بر هم نخواهد خورد...)

سلام

علاوه بر اشکالی که جناب استوار بر ادعای شما گرفتند اشکال دیگرش این است که
شما می خواهید از یک نظریه که درستی ان هنوز ثابت نشده مطلبی دیگر را اثبات کنید
خانه از پای بست ویران است .... خواجه در بند نقش ایوان است
چه بسا چند سال دیگه پایه های این نظریه بهم بریزه و ...

امینه;591162 نوشت:
همیشه این مساله به میزان عقل ارتباطی نداره. اتفاقا خیلی وقتا اونی ک راحت چیزی رو قبول میکنه ب خاطر اینه ک بهره هوشی و عقلی قوی ای داره و میتونه تجزیه تحلیل کنه و خودش ب جواب هم برسه یا بر اساس مطالعاتی ک داشته. این زودباوری نیس. از طرفی ایجاد شدن زیاد سوال تو ذهن هم فک نمی کنم همیشه نشان دهنده عقل زیاد باشه

سلام دوست عزیز

علم بر خلاف گفته های شما رو می گه
سوال کردن همیشه از زیاد ندانستن نیست بلکه از کنجکاوی هم هست
کنجکاوی در مسایلی که حتی به ذهن زود باور هم نمی رسد

نگارا;591362 نوشت:

سوال کردن همیشه از زیاد ندانستن نیست بلکه از کنجکاوی هم هست

بله بنده هم با این قسمت حرف تون مشکلی ندارم. مساله رو زود باور خوندن کسایی هس ک میتونن راحت تر از بقیه مسائل رو بفهمن و بپذیرن. بهتره از این کلمه ک بار منفی داره استفاده نشه.

نگارا;590770 نوشت:
اگر فردی با تحقیق و تفکر فراوان بالاخره نتواند وجود خدا را بپذیرد و منکر خدا شود
البته نه از روی عناد و بد طینتی از روی تحقیق و تفکر
سرنوشت چنین انسانی چیست ؟ ایا کافر است و عذاب می شود ؟

موفق باشید


سلام علیکم و رحمه الله
کافر یعنی کسی که حقیقتی را می پوشاند و منظور از کافر خدا نیز همین است...یعنی وجود خدا را کتمان می کند و اعلام می کند که خدائی نیست.
کسی که با تحقیق خدا را قبول ندارد,منکر خداست و نه کافر خدا و هم منکر خدا و هم کافر خدا در قرآن وجود دارد.
چه در این سایت و چه در سایتهای دیگر ....چه در این زمان و چه در زمانهای صدر اسلام و همینطور قبل از اسلام و در دوره پیامبران دیگر بسیاری از انسانها بوده اند که به دلیل اینکه از راه عقل و منطق نتوانستند وجود خدا را اثبات کنند منکر آن شده اند
همانطور که بارها در این سایت هم منکرین خدا به آن اذعان داشتند و همچنین در همین تاپیک هم به آن اشاره شد حداکثر میتوان 50/50 وجود یا عدم وجود خدا از روی عقل و منطق اثبات و به همین دلیل باید به وجود خدا ایمان آوریم. به دلیل اینکه 50/50 قابل اثبات یا رد هستش.
اما منکر خدا نیز مستحق عذاب الهی است .
دلیل:
دلیل آن را امام صادق (ع) در یک مناظره با کسی که به هیچ صراطی مستقیم نمی شدند ارائه فرمودند.
تمام دستورات اسلام را در نظر بگیرید: دستورات فردی ,خانوادگی؛ارتباط با ارحام و فامیل,اجتماعی,حکومتی,سیاسی,علمی, تمام این دستورات در جهت سازندگی و سعادت و خیر و خوبی حتی برای همین دنیا می باشد. مثلا فرض می کنیم که معد و آخرتی وجود نداشته باشد . اگر تمام اوامر و تمام ممنوعیتهای اسلام را 100% درنظر بگیریم عقل حکم می کند که حتی اگر 51% این دستورات و نواهی به نفع زندگی دنیوی باشد باید به آن ایمان بیاوریم و در این صورت دو حالت دارد یا خدائی هست و معاد و آخرتی هست که در این صورت ایمان و عمل به اسلام هم باعث سعادت دنیوی شده و هم باعث سعادت اخروی می گردد.
ولی اگر چنانچه به توحید و معاد ایمان نداشته باشیم نه تنها دنیا خود را خراب کرده ایم بلکه اصل زندگی را که آخرت می باشد به باد داده و باید از همان لحظه مرگ و قرار گرفتن در قبر با عذاب الهی مواجه شویم.
این درحالیست که به جای 51% بالا که عرض کردم , بالای 95% از فرامین اسلام قطعاً به نفع دنیای انسان هم می باشد و برای آن 5% هم که گاهاً برای برخی جای سوال وجود دارد بهتر است که انسان با تحقیق به حقیقت حکمت الهی برسد و اگر هم به فرض نتواند به حقیقت آن برسد باز ارزش ندارد که به خاطر 5% سوال و شبهه دنیا و آخرت خود را از بین ببرد.
حالا اگر کسی در مواردی سوال دارد بهتر است که تاپیکهایی ایجاد کند و به بحث بنشینیم.

نگارا;591229 نوشت:
منم همین و گفتم دوست عزیز

یعنی نه میشه ثابت کرد و نه رد

پس یک حالت شک و دو دلی در انسان باقی می ماند


نگارا;591226 نوشت:
اما اشکال اینجاست که به هر دو اثباتها شبهه وارد است و هیچ کدام متقن نیست
پس انسان در یک حالت دو دلی و شک باقی می ماند

پاسخ این قسمت را عرض کردم که عقل سلیم میگه به توحید و معاد ایمان بیار.
نگارا;591224 نوشت:
من با تحقیق و تفکر فراوان به این نتیجه رسیده ام که احادیث قابل اعتنا نیست
پس می توانم ان را کنار بگذارم بدون اینکه خدشه ای به دین من وارد شود

بسیار مسرور خواهم شد اگر چنانچه تحقیقات خود را در اختیار ما هم قرار دهید (ذکات علم نشره.....البته این هم حدیثی هستش که برای شما قابل اعتنا نیست:Cheshmak:)
در مورد جمله دومتان:میشه بفرمائید منظور شما از دین چیست؟
به قول جناب باء نصف دین را برداشتید بعد میفرمائید خدشه ای به دین وارد نشد؟!
از روی قرآن:
یا ایها الذین آمنو اطیعوالله و اطیعوا الرسول و اوللامر منکم
میشه بفرمائید شما در دین خود چگونه به این آیه عمل می کنید؟
امیدوارم که نفرمائید حالا این یک آیه را فاکتور میگیرم!!! یک سهم را خدا دارد و یک سهم را نبی و یک سهم را اوللامر....شما که نمیخواهید 1 را فدای 2 بکنید؟
و یا نمیخواهید بگید که خدا نمیدانسته که احادیث در آیند غیر قابل اعتنا می شوند
و یا نمیخواهید بگید که این آیه مال صدر اسلام بوده که نبی اکرم و امامان زنده بوده اند و حالا دیگه اعتبار نداره.
.........
مچکرم خواهر گرامی:Gol:

با سلام خدمت دوستان گرامی

همان طور که در پاسخ قبلی عرض کردم، فرض سوال مورد پذیرش بنده و بسیاری دیگر از دوستان نیست. یعنی اینکه دلایل واقعا ما را به جای ببرد که به این نتیجه برسیم که خدایی وجود ندارد. اما پرسشگر سوال خود را بر اساس این فرض مطرح کرده است و مدعی شده است که فردی به این نتیجه رسیده است. در این تاپیک تنها حکم این چنین فردی بیان می شود اما آیا اینکه این فرض صحیح است یا خیر، در تاپیک های دیگر بحث شده است و بر فرض هم مطالب آنها کافی نباشد، می توان تاپیک جدیدی برای آنها ایجاد کرد.

موفق باشید

نگارا;591353 نوشت:
سلام

علاوه بر اشکالی که جناب استوار بر ادعای شما گرفتند اشکال دیگرش این است که
شما می خواهید از یک نظریه که درستی ان هنوز ثابت نشده مطلبی دیگر را اثبات کنید
خانه از پای بست ویران است .... خواجه در بند نقش ایوان است
چه بسا چند سال دیگه پایه های این نظریه بهم بریزه و ...


خیلی قسمتای این نظریه اثبات شدست, اینقدر دلایل محکمی براش هست که نمیتونن ردش کنن و اون قسمتیو هم که نمیتونن با آزمایش اثبات کنن به این دلیله که الان در دنیا به هیچ وجه نمیشه شرایط آغاز جهان رو شبیه سازی کرد...ببینید بحث علمیه...با منطق و با سند, نه کسی پیشگویی آیندرو در مورد یک نظریه (اینکه ممکنه عوض بشه یا نشرو) قبول داره نه بازی با کلماتی که جناب استوار انجام دادن رو قبول داره...اگرمیتونید دلیلی در رد این مطلب بیارید (دلیل علمی) من در خدمتم وگرنه وقت من با ارزشتر از این حرفاس...اگر مطالعاتی در این زمینه دارید که هیچ اگر ندارید اول مطالعه کنید بعد با دلیل بیاید بحث کنید...
یا علی...

سلام علیکم برادر عزیز و رحمة الله و برکاته

techies;591718 نوشت:
خیلی قسمتای این نظریه اثبات شدست,

:Moteajeb!::Gig:
techies;591718 نوشت:
اینقدر دلایل محکمی براش هست که نمیتونن ردش کنن

:Moteajeb!::Gig:
techies;591718 نوشت:
و اون قسمتیو هم که نمیتونن با آزمایش اثبات کنن به این دلیله که الان در دنیا به هیچ وجه نمیشه شرایط آغاز جهان رو شبیه سازی کرد...

فقط همین نیست البته!
techies;591718 نوشت:
ببینید بحث علمیه...با منطق و با سند, نه کسی پیشگویی آیندرو در مورد یک نظریه (اینکه ممکنه عوض بشه یا نشرو) قبول داره نه بازی با کلماتی که جناب استوار انجام دادن رو قبول داره...

:Moteajeb!::Gig:
techies;591718 نوشت:
اگرمیتونید دلیلی در رد این مطلب بیارید (دلیل علمی) من در خدمتم وگرنه وقت من با ارزشتر از این حرفاس...

حرف زیاده برادر این تاپیک جای طرح این مباحث نیست ... اما فقط به عنوان یک پیشنهاد و آن اینکه اگر خواستید همین دلیل را جای دیگر بیان کنید فکر کنم بهتر است تأکیدتان بر این باشد که آن ذرات ابتدایی از کجا آمده‌اند، چون اصل به وجود آمدن آنها مهم‌تر است تا به هم خوردن نظم آنها، حتی ایجاد سکون مطلق آنطور که شما فرمودید از ایجاد اختلال بسیار مشکل‌تر است و دلیل قوی‌تری می‌تواند برای وجود خداوند باشد، اگرچه حقیر به کل با نظریه‌ی مهبانگ مخالفم و اسلام برای خودش نظریه‌ی دیگری دارد، برخی معتقدند که می‌توان آن را منطبق بر نظریه‌ی مهبانگ دانست ولی حقیر موافق ایشان نیستم ...
:Nishkhand::Gol:
techies;591718 نوشت:
اگر مطالعاتی در این زمینه دارید که هیچ اگر ندارید اول مطالعه کنید بعد با دلیل بیاید بحث کنید...
یا علی...

مطالعات حقیر احتمالاً به اندازه‌ی شما نیست فکر کنم باید بروم بیشتر مطالعه کنم :ok::Gol:
یا علی

[="Tahoma"]

نگارا;590770 نوشت:
سلام

اگر فردی با تحقیق و تفکر فراوان بالاخره نتواند وجود خدا را بپذیرد و منکر خدا شود
البته نه از روی عناد و بد طینتی از روی تحقیق و تفکر

سرنوشت چنین انسانی چیست ؟ ایا کافر است و عذاب می شود ؟

موفق باشید


سلام
چنین فرضی محال است زیرا اگر کسی در راه شناخت خدا قدم بردارد و تلاش کند یقینا خداوند هم به او کمک خواهد کرد و او را خواهد شناخت
و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا

باء;591729 نوشت:
مطالعات حقیر احتمالاً به اندازه‌ی شما نیست فکر کنم باید بروم بیشتر مطالعه کنم
یا علی

من احترام زیادی برای شما قائلم و اصلا بحث رو در مقابله با شما نمیخوام پیش ببرم و نمیبرم, چون خیلی جاها (حالا نه در مورد بیگ بنگ!) با هم عقیده ایم...
اما در 4چوب ادب اینرو میگم که قطعا مطالعات شما در این زمینه بسیار کم هستش (اصلا از همون نقل قول نظر قبلی من و شکلک هایی که برای دو قسمت اول نظر من گذاشتید کاملا مشخصه که اصلا اطلاعاتی در مورد این نظریه ندارید) و اگر میخواید تایید یا رد کنید این نظریرو باید حتما حداقل اصول اولیه این نظریه, آزمایشهایی که برای اثباتش انجام شده و نقاط ضعف این نظریرو در حد ابتدایی مطالعه کنید...امیدوارم اون موقع بتونیم باهم بحث کنیم...:Gol:
یا علی...

[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.

استوار;591312 نوشت:
این دلیلی متقن برای اثبات وجود خدا نیست.
بطور کلی هر استنتاجِ استوار بر استقراء ناقص، منطقاً باطل است.
آیا دانشمندان علوم تجربی می‌توانند ادعا کنند که تمامی عوامل وقوع رخدادها را کشف کرده‌اند؟
وقتی دلیل وقوع رخدادی را نمیدانیم، همانگونه که صحیح نیست بگوئیم خودبخود به وقوع پیوسته، به همان میزان نیز صحیح نیست بگوئیم خدا عامل مستقیمش بوده.

techies;591718 نوشت:
... نه بازی با کلماتی که جناب استوار انجام دادن ... وگرنه وقت من با ارزشتر از این حرفاس...

برادر عزیز، گویا آنقدر بازی با کلمات در پست حقیر مشهود بوده که حتی ارزش پاسخ دادن از جانب حضرتعالی را نداشته.
حق با شماست.
از این بابت از محضرتان عذرخواهی می‌کنم. :Gol:
و یک عذرخواهی دیگر بابت تلف کردن وقت با ارزشتان. :Gol:

انشاالله که به بزرگواری خودتان ، بنده را عفو می‌کنید.

عارف;591497 نوشت:
پاسخ این قسمت را عرض کردم که عقل سلیم میگه به توحید و معاد ایمان بیار.

سلام متشکرم از اینکه وقت گذاشتید و جواب بلند بالایی دادید
من فقط همین جمله شما رو نقد می کنم فکر کنم جواب تمام متن شما رو بدهد
شما گفتید عقل سلیم می گوید ایمان بیاور
مشکل در همین کلمه عقل سلیم است
همه عقلشان سلیم نیست و به عبارتی عقل همه یکسان در مورد هرچیزی برخورد نمی کند
بعضیها زود باور و بعضی ها بسیار دیر باور هستند یا شما اسمش را بگذارید عقل ناسلیم دارند
خوب تعداد این افراد زیاد است
شما می دانید هزاران مریضی روانی شناخته شده و ناشناخته وجود دارد که طرز فکر انسانها را تغییر می دهد
مثلا خود افسردگی دنیای فرد را تغییر می دهد
وسواس فکری نگرش و فکر او را در مورد هرچیزی تغییری می دهد
پس غیر طبیعی نیست که بسیاری از افراد نتوانند مثل انسانهایی که عقل سلیم دارند
راحت وجود خدا رو بپذیرند
و سرانجام منکر خدا شوند
اگر بگویید بروند درمان کنند مریضیهای روانی کلا شناختش و درمانش بسیار مشکل است

موفق باشید

این نظره شخصیم هست ....

اگر در اون دنیا خدا وجود داشته باشه و خداوند هم بخواد در اون دنیا انسانها رو طبقه بندی کنه و بهشون جایگاه بده ... به نظره من بهترین جایگاه برای کسانی هست که واقعا به دنبال جواب این سوال بودند ... { آیا خدایی وجود دارد یا خیر } و تمام عمرشون رو سره این سوال گذاشتند و در آخر سر یا گمراه شدند ... یا اینکه به حقیقت رسیدند و همچنان اخلاق گرا بودند ...

واقعا از نظره من هیچ فرقی میان حسین فهمیده که با 10 سال سن رفت و خودش رو زیر تانک انداخت و پسر یهودی که 10 سالش هست و تفنگ به دستش میگیره و برای رضای خدا فلسطینی میکشه وجود نداره .... از نظره من چون اثبات وجود خدا واقعا واقعا کاره راحتی نیست ... کسانی برنده هستند که در درون این مسیر گام برمیدارند و تا زمانیکه نتونستند قاطعانه چیزی رو اثبات کنن ایمان نمیارن ... چون همان زمان که بر اساس یک قاعده غلط چیزی رو قبول کنند سطحشون به همون اندازه غلطشون پائین میاد ...

techies;591718 نوشت:
خیلی قسمتای این نظریه اثبات شدست, اینقدر دلایل محکمی براش هست که نمیتونن ردش کنن و اون قسمتیو هم که نمیتونن با آزمایش اثبات کنن به این دلیله که الان در دنیا به هیچ وجه نمیشه شرایط آغاز جهان رو شبیه سازی کرد...ببینید بحث علمیه...با منطق و با سند, نه کسی پیشگویی آیندرو در مورد یک نظریه (اینکه ممکنه عوض بشه یا نشرو) قبول داره نه بازی با کلماتی که جناب استوار انجام دادن رو قبول داره...اگرمیتونید دلیلی در رد این مطلب بیارید (دلیل علمی) من در خدمتم وگرنه وقت من با ارزشتر از این حرفاس...اگر مطالعاتی در این زمینه دارید که هیچ اگر ندارید اول مطالعه کنید بعد با دلیل بیاید بحث کنید...
یا علی...

سلام

ببینید شما گفتید بحث علمیه و با منطق و با سند
خوب من از شما می خواهم با علم و با سندو منطق ثابت کنید عامل بهم خوردن تعادل خدا بوده
نه یک نیروی شناخته نشده ؟

[="Tahoma"]

الهه خشم;591964 نوشت:
واقعا از نظره من هیچ فرقی میان حسین فهمیده که با 10 سال سن رفت و خودش رو زیر تانک انداخت و پسر یهودی که 10 سالش هست و تفنگ به دستش میگیره و برای رضای خدا فلسطینی میکشه وجود نداره ....

سلام
ما یک حسن فعل داریم و یک حسن فاعل هر چند که هر دو اینها طبق فرض سوال شما حسن فاعل دارند یعنی نیتشان رضای خداست اما آن یهودی حسن فعل در عملش وجود ندارد

نگارا;591960 نوشت:
سلام متشکرم از اینکه وقت گذاشتید و جواب بلند بالایی دادید
من فقط همین جمله شما رو نقد می کنم فکر کنم جواب تمام متن شما رو بدهد
شما گفتید عقل سلیم می گوید ایمان بیاور
مشکل در همین کلمه عقل سلیم است
همه عقلشان سلیم نیست و به عبارتی عقل همه یکسان در مورد هرچیزی برخورد نمی کند
بعضیها زود باور و بعضی ها بسیار دیر باور هستند یا شما اسمش را بگذارید عقل ناسلیم دارند
خوب تعداد این افراد زیاد است
شما می دانید هزاران مریضی روانی شناخته شده و ناشناخته وجود دارد که طرز فکر انسانها را تغییر می دهد
مثلا خود افسردگی دنیای فرد را تغییر می دهد
وسواس فکری نگرش و فکر او را در مورد هرچیزی تغییری می دهد
پس غیر طبیعی نیست که بسیاری از افراد نتوانند مثل انسانهایی که عقل سلیم دارند
راحت وجود خدا رو بپذیرند
و سرانجام منکر خدا شوند
اگر بگویید بروند درمان کنند مریضیهای روانی کلا شناختش و درمانش بسیار مشکل است

موفق باشید

سلام علیکم سرکار نگارا،
با شما موافقم و مخالف، اما حق را به جناب عارف می‌دهم، توضیح این برخورد هم این است که عقل‌های انسان‌ها اگرچه همه به یک میزان رشد نکرده است ولی اگر کسی موضوعیت یک موضوع را تشخیص داد (در فرض سؤال شما شخص بعد از تشخیص موضوعیت موضوع وجود یا عدم وجود خداوند و غیره کلی هم تحقیق و تفکر و مشورت کرده است) دیگر باید به دنبال پاسخ و راه حل برای آن موضوع باشد و در این میان می‌توان از براهین عقلی دیگران استفاده کرد و سعی کرد آنها را فهمید، بله اگر به حقیر باشد هرگز برهان امکان و وجوب یا امکان فقری به عقل ناقصم نمی‌رسید ولی حالا که این پاسخ‌ها را افراد با تعقل بیشتر و هوش بالاتر یافته‌اند ما می‌توایم از آنها استفاده نماییم و روی آنها تعقل کرده و ببینیم درست هستند یا غلط. این کار هم برای همه با هر سطحی از عقل و تعقل باشند ممکن است، اگرچه حجم پیش‌نیازهایی که برای این تعقل لازم است برای افراد متفاوت یکسا نباشد.
اما اینکه بیماری‌های روانی را مطرح کردید جایی است که حقیر با شما موافق هستم. بر خلاف بیماری‌های جسم که تا می‌شود باید درمان کرد ولی اگر درمانش را نیافتیم باید بر مصیبت وارده صبر کرد و گفت راضیم به رضای خدا در مورد بیماری‌های روانی ما مأمور به اصلاح آنها هستیم و مطمئناً رضایت خداوند در بیماری روح انسان نخواهد بود که بخواهیم آنها را تحمل نماییم، کسی که مرض روانی دارد همینکه در درمان خود کوتاهی کند این می‌شود کوتاهی در شناخت حقیقت! پس نبود عقل سلیم و تلاش نکردن برای بازیابی سلامت عقلی خودش کم‌کاری است و اگر کسی این نقص را بداند و باز کوتاهی کند دیگر اگر بر کفر بمیرد جاهل قاصر نیست، بلکه مقصر است.
در واقع بالاتر از آن ما معتقدیم که هر کسی که حقیقت به او عیان شود و او در پذیرش آن کوتاهی کند و اصطلاحاً به حقیقت کافر گردد در قلبش مرض کفر وجود دارد، فی قلوبهم مرض، وجود این مرض توجیه قاصر بودن شخص نیست و عین مقصر بودن اوست. اگرچه اگر شما کسی باشید که گمان می‌کنم ان شاء الله از این مرض مبرا هستید، ان شاء الله. پس فکر کنم بهتر باشد بروید سراغ اصل قضیه و در تاپیک‌های دیگر اشکالات خودتان را بیان نمایید تا کارشناس محترم و دوستان روی آنها بحث کنند. فکر نکنم در اینجا کسی شخص قاصر را به شما مستحق جهنم معرفی نماید، تمام بحث سر این است که ادعای قاصر بودن یک نفر آیا راست است یا در دل خودش اشتباه است، یعنی با معیارهایی که در از دین خداوند در دسترس ماست آیا این حجت نهایتاً توسط خداوند پذیرفته خواهد شد یا خیر.
در پناه خداوند باشید،
یا علی

[="Navy"]

الهه خشم;591964 نوشت:
واقعا از نظره من هیچ فرقی میان حسین فهمیده که با 10 سال سن رفت و خودش رو زیر تانک انداخت و پسر یهودی که 10 سالش هست و تفنگ به دستش میگیره و برای رضای خدا فلسطینی میکشه وجود نداره ....

سلام
أَفَمَن كَانَ مُؤْمِنًا كَمَن كَانَ فَاسِقًا لَّا يَسْتَوُونَ ﴿السجدة: ١٨﴾
حتما از نظر شما معاذ الله کسانی که قربة الی الله به قتال با امام حسین یا امام علی یا دیگر امامان می آید با خود امام برابر هستند؟ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوًّا كَبِيرًا ﴿الإسراء: ٤٣﴾[/]

ملاصدرا;591970 نوشت:
سلام
أَفَمَن كَانَ مُؤْمِنًا كَمَن كَانَ فَاسِقًا لَّا يَسْتَوُونَ ﴿السجدة: ١٨﴾
حتما از نظر شما معاذ الله کسانی که قربة الی الله به قتال با امام حسین یا امام علی یا دیگر امامان می آید با خود امام برابر هستند؟ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوًّا كَبِيرًا ﴿الإسراء: ٤٣﴾

سلام

اگر انها واقعا یقین و ایمان داشته باشند که کارشان برای رضای خداست و انها حقند حکم انها چیست از نظر شما ؟

باء;591967 نوشت:
در واقع بالاتر از آن ما معتقدیم که هر کسی که حقیقت به او عیان شود و او در پذیرش آن کوتاهی کند و اصطلاحاً به حقیقت کافر گردد در قلبش مرض کفر وجود دارد

سلام

اگر کسی حقیقت بر او اشکار شود و ان را نپذیرد که واقعا کافر است بحث ما از اول درباره کسانی هست که حقیقت بر انها اشکار نیست
و چه بسا دلائلی بر بی خدایی دارند که اغلب افراد بی خدا شامل این گروه هستند وگرنه فکر نکنم کسی واقعا خدا را بشناسد و سپس دشمن خدا شود و او را منکر شود

چنین کسانی اگر هم باشند احتمالا دیوانه اند و مغزشان خوب کار نمی کند و باید دنبال معالجه خود باشند

ملاصدرا;591970 نوشت:

سلام
أَفَمَن كَانَ مُؤْمِنًا كَمَن كَانَ فَاسِقًا لَّا يَسْتَوُونَ ﴿السجدة: ١٨﴾
حتما از نظر شما معاذ الله کسانی که قربة الی الله به قتال با امام حسین یا امام علی یا دیگر امامان می آید با خود امام برابر هستند؟ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوًّا كَبِيرًا ﴿الإسراء: ٤٣﴾

جناب ملاصدرا نمیدونم هدفتون از بیان این سوال چی بود ... سوال من با سوال شما فاصلش بین زمین و آسمون هست ...

بچه 10 ساله که عقلی نداره ... تفکری نکرده ... سخن این و اون رو شنیده ... یه درکه ناقصی از خدا داشته ... لباس پوشیده و برای رضای خدا رفته به جنگ ... اگر زمان بت پرستی بود اون بچه 10 ساله برای خوشنودی بت بزرگ این کار رو میکرد ...

خوب مثال من چه ربطی به مثال شما داشت ؟؟؟

الهه خشم;591964 نوشت:
این نظره شخصیم هست ....

اگر در اون دنیا خدا وجود داشته باشه و خداوند هم بخواد در اون دنیا انسانها رو طبقه بندی کنه و بهشون جایگاه بده ... به نظره من بهترین جایگاه برای کسانی هست که واقعا به دنبال جواب این سوال بودند ... { آیا خدایی وجود دارد یا خیر } و تمام عمرشون رو سره این سوال گذاشتند و در آخر سر یا گمراه شدند ... یا اینکه به حقیقت رسیدند و همچنان اخلاق گرا بودند ...

واقعا از نظره من هیچ فرقی میان حسین فهمیده که با 10 سال سن رفت و خودش رو زیر تانک انداخت و پسر یهودی که 10 سالش هست و تفنگ به دستش میگیره و برای رضای خدا فلسطینی میکشه وجود نداره .... از نظره من چون اثبات وجود خدا واقعا واقعا کاره راحتی نیست ... کسانی برنده هستند که در درون این مسیر گام برمیدارند و تا زمانیکه نتونستند قاطعانه چیزی رو اثبات کنن ایمان نمیارن ... چون همان زمان که بر اساس یک قاعده غلط چیزی رو قبول کنند سطحشون به همون اندازه غلطشون پائین میاد ...

سلام علیکم سرکار الهه‌ی خشم،
اگرچه موافقت حقیر با چیزی ارزش خاصی ندارد ولی حقیر با بخش اصلی صحبت شما موافقم، اما آن قسمتی که با آن مخالف هستم هم کلیدی است و قابل چشم‌پوشی نیست.
بله مهم این است که در این راه وارد شویم، اینکه حقیقتاً به جای قابل اتکایی برسیم یا نرسیم اهمیتش کمتر است چون بخش ارادی این کار ورود در این عرصه است و اینکه برسیم یا خیر معلول استعداد و توانایی و برخی شرایط دیگر است، اما ورود در این وادی به شرط انصاف است که شخص را از جهنم حفظ خواهد کرد، یعنی نفی خودخواهی و تکبر، کسی که با این مَنِش وارد گود شود که می‌دانم خداوند وجود ندارد و اگر فهمیدم که دارد هم باز نخواهم توانست او را بپذیرم این منش شخص را در جایگاه مقصر قرار می‌دهد و با جاهل قاصر متفاوت خواهد بود.
بعد هم در کلام معصومین علیهم‌السلام هست که وقتی با منکر خداوند روبرو می‌شدند می‌فرمودند که اگر برای اثبات خداوند دلیلی نیافتی آیا بر انکار خداوند دلیلی یافته‌ای؟ عقلایی این است که اگر کسی چیزی را نتوانست قبول کند لااقل عکس آن را هم قبول نکند و در پاسخ به این سؤال سکوت کند و هر دو پاسخ را محتمل بداند و برای خلاصی از این ابهام تلاش نماید یا لااقل منتظر بارقه‌ی نوری باشد که او را به مسیر حقیقت هدایت نماید. اما این رویکرد خداناباوران نیست ...
از طرف دیگر استدلالی امام صادق علیه‌السلام دارند که اگر کسی ایمان به وجود خداوند ندارد برای رفع خطر احتمالی وجود جهنم هم که شده است باید التزام به چنین دینی داشته باشد تا اگر یک وقت فهمید که این دین درست بوده است پل‌های پشت‌سرش خراب نشده باشند، اینجاست که فرق میان دو سالک مشخص می‌شود، یکی تا چیزی برایش ثابت نشده است چون در هیچ کدام از دو جبهه نیست هر کاری که بخواهد میکند و مثلاً ممکن است بسیاری از مؤمنین را بکشد (با آنکه اطمینان به اشتباه بودن ایشان ندارد) و دیگری احتیاط می‌کند و طوری رفتار می‌کند که همواره بازگشت به هر دو طرف برایش امکان داشته باشد تا اگر زمانی توانست عقلاً و قلباً حقیقت را در یک طرف پیدا نماید بتواند به یک سمت پشت کرده و به سمت دیگر روی آورد. اینجاست که آن کسی که راه بازگشت به حقیقت را برای خودش باقی گذاشته است روی بازگشتن و اراده‌ی این کار را خواهد داشت اما آنکس که پل‌ها را به یک سو یا هر دو سو برای خود خراب کرده است دیگر یا روی بازگشت نخواهد داشت و یا تکبرش اجازه‌ی پذیرفتن به زعم خودش چنان ذلتی را به او نمی‌دهد و مثلاً حتی ممکن است ترجیح دهد که خودکشی کند ولی در صنف مؤمنین وارد نشود. البته جزئیات رفتاری افراد در چنین مواردی متعدد است که واردش نمی‌شویم ...

یا علی

باء;591980 نوشت:

سلام علیکم سرکار الهه‌ی خشم،
اگرچه موافقت حقیر با چیزی ارزش خاصی ندارد ولی حقیر با بخش اصلی صحبت شما موافقم، اما آن قسمتی که با آن مخالف هستم هم کلیدی است و قابل چشم‌پوشی نیست.
بله مهم این است که در این راه وارد شویم، اینکه حقیقتاً به جای قابل اتکایی برسیم یا نرسیم اهمیتش کمتر است چون بخش ارادی این کار ورود در این عرصه است و اینکه برسیم یا خیر معلول استعداد و توانایی و برخی شرایط دیگر است، اما ورود در این وادی به شرط انصاف است که شخص را از جهنم حفظ خواهد کرد، یعنی نفی خودخواهی و تکبر، کسی که با این مَنِش وارد گود شود که می‌دانم خداوند وجود ندارد و اگر فهمیدم که دارد هم باز نخواهم توانست او را بپذیرم این منش شخص را در جایگاه مقصر قرار می‌دهد و با جاهل قاصر متفاوت خواهد بود.
بعد هم در کلام معصومین علیهم‌السلام هست که وقتی با منکر خداوند روبرو می‌شدند می‌فرمودند که اگر برای اثبات خداوند دلیلی نیافتی آیا بر انکار خداوند دلیلی یافته‌ای؟ عقلایی این است که اگر کسی چیزی را نتوانست قبول کند لااقل عکس آن را هم قبول نکند و در پاسخ به این سؤال سکوت کند و هر دو پاسخ را محتمل بداند و برای خلاصی از این ابهام تلاش نماید یا لااقل منتظر بارقه‌ی نوری باشد که او را به مسیر حقیقت هدایت نماید. اما این رویکرد خداناباوران نیست ...
از طرف دیگر استدلالی امام صادق علیه‌السلام دارند که اگر کسی ایمان به وجود خداوند ندارد برای رفع خطر احتمالی وجود جهنم هم که شده است باید التزام به چنین دینی داشته باشد تا اگر یک وقت فهمید که این دین درست بوده است پل‌های پشت‌سرش خراب نشده باشند، اینجاست که فرق میان دو سالک مشخص می‌شود، یکی تا چیزی برایش ثابت نشده است چون در هیچ کدام از دو جبهه نیست هر کاری که بخواهد میکند و مثلاً ممکن است بسیاری از مؤمنین را بکشد (با آنکه اطمینان به اشتباه بودن ایشان ندارد) و دیگری احتیاط می‌کند و طوری رفتار می‌کند که همواره بازگشت به هر دو طرف برایش امکان داشته باشد تا اگر زمانی توانست عقلاً و قلباً حقیقت را در یک طرف پیدا نماید بتواند به یک سمت پشت کرده و به سمت دیگر روی آورد. اینجاست که آن کسی که راه بازگشت به حقیقت را برای خودش باقی گذاشته است روی بازگشتن و اراده‌ی این کار را خواهد داشت اما آنکس که پل‌ها را به یک سو یا هر دو سو برای خود خراب کرده است دیگر یا روی بازگشت نخواهد داشت و یا تکبرش اجازه‌ی پذیرفتن به زعم خودش چنان ذلتی را به او نمی‌دهد و مثلاً حتی ممکن است ترجیح دهد که خودکشی کند ولی در صنف مؤمنین وارد نشود. البته جزئیات رفتاری افراد در چنین مواردی متعدد است که واردش نمی‌شویم ...

یا علی

جناب باء سلام ...
جناب باء بحث سره کسانی هست که منطقا دارن مسیر رو طی میکنند و اعتقادشون این هست که نمیدونیم خدایی وجود دارد یا خیر وگرنه تکلیف کسانی که میدونند و خودشون رو میزنند به نفهمی یا تکبر میکنند یا قصور میکنند که مشخص هست و خارج از بحث هست . این صحبتی هم که شما از حضرت امام صادق عنوان کردین یه مشگلی داره ... کسی که نتونسته خداوند رو برای خودش اثبات کنه ... اگر به چیزی هم اعتقاد پیدا کنه اسم اون حداقلش ایمان نیست ... و اگر هم قرار باشه که ایمان پیدا کنه حداقل سوالی که براش مطرح میشه حالا کدوم دین ... ثانیا ساختار هر دین به گونه ای است که اگر کسی در درون اون دین حرکت کنه و به اون دین ایمان بیاره ... فرم تفکر و اندیشه اش دیگه اجازه تفکر عقلانی در مورد مساله اینکه { خدایی وجود دارد یا ندارد } را نمیدهد ... به بیان دیگر ابتدا باید تکلیف سوال ... { خدایی وجود دارد یا نه } مشخص شود ... سپس طرف سالک شود ... در غیر اینصورت شخص مذکور هیچ وقت به این سوال فکر نمیکند که { آیا خدایی وجود دارد یا نه }

موضوع قفل شده است