جمع بندی «وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ» یعنی چه؟

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
«وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ» یعنی چه؟

بسم الله الرحمن الرحیم.

سلام.

منظور قران از 'کلمه' در ایات زیر به چه معناست و به خصوص در ایات شبیه به : وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ در آیات قرآن یعنی چه؟

وَمَا كَانَ النَّاسُ إِلَّا أُمَّةً وَاحِدَةً فَاخْتَلَفُوا ۚ وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ فِيمَا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ (10 | یونس - 19)
(در آغاز) همه مردم امّت واحدی بودند؛ سپس اختلاف کردند؛ و اگر فرمانی از طرف پروردگارت (درباره عدم مجازات سریع آنان) از قبل صادر نشده بود، در میان آنها در آنچه اختلاف داشتند داوری می‌شد (و سپس همگی به مجازات می‌رسیدند).

وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ ۚ وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ ۚ وَإِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ (11 | هود - 110)
ما به موسی کتاب آسمانی دادیم؛ سپس در آن اختلاف شد؛ و اگر فرمان قبلی خدا (در زمینه آزمایش و اتمام حجّت بر آنها) نبود، در میان آنان داوری می‌شد! و آنها (هنوز) در شکّ‌اند، شکّی آمیخته به بدگمانی!

وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَكَانَ لِزَامًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى (20 | طه - 129)
و اگر سنّت و تقدیر پروردگارت و ملاحظه زمان مقرّر نبود، عذاب الهی بزودی دامان آنان را می‌گرفت!

وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ ۗ وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ ۚ وَإِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ (41 | فصلت - 45)
ما به موسی کتاب آسمانی دادیم؛ سپس در آن اختلاف شد؛ و اگر فرمانی از ناحیه پروردگارت در این باره صادر نشده بود (که باید به آنان مهلت داد تا اتمام حجّت شود)، در میان آنها داوری می‌شد (و به کیفر می‌رسیدند)؛ ولی آنها هنوز درباره آن شکّی تهمت‌انگیز دارند!

وَمَا تَفَرَّقُوا إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ ۚ وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ ۚ وَإِنَّ الَّذِينَ أُورِثُوا الْكِتَابَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ (42 | الشورى - 14)
آنان پراکنده نشدند مگر بعد از آنکه علم و آگاهی به سراغشان آمد؛ و این تفرقه جویی بخاطر انحراف از حق( و عداوت و حسد) بود؛ و اگر فرمانی از سوی پروردگارت صادر نشده بود که تا سرآمد معیّنی (زنده و آزاد) باشند، در میان آنها داوری می‌شد؛ و کسانی که بعد از آنها وارثان کتاب شدند نسبت به آن در شک و تردیدند، شکی همراه با بدبینی!

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صدیقین

r.anjirabi;590577 نوشت:
منظور قران از 'کلمه' در ایات زیر به چه معناست و به خصوص در ایات شبیه به : وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ در آیات قرآن یعنی چه؟

سلام به شما پرسشگر گرامی

آیات مشابهی که واژه «کلمه» در آنها آمده را از تفسیر نمونه بررسی کردم؛ ایشان منظور از کلمه را فرمان و سنت الهی درباره «آزادی انسان و مجبور نبودن او در انتخاب حق و باطل» دانسته اند. توضیحات استاد مکارم درباره واژه «کلمه» چنین است:

1- سوره یونس/آیه 19:

وَ ما كانَ النَّاسُ إِلاَّ أُمَّةً واحِدَةً فَاخْتَلَفُوا وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ فيما فيهِ يَخْتَلِفُونَ (یونس/19)
(در آغاز) همه مردم امّت واحدى بودند سپس اختلاف كردند و اگر فرمانى از طرف پروردگارت (درباره عدم مجازات سريع آنان) از قبل صادر نشده بود، در ميان آنها در آنچه اختلاف داشتند داورى مى ‏شد (و سپس همگى به مجازات مى‏ رسيدند)

كلمه در این آيه اشاره به سنت و فرمان آفرينش دائر به آزادى انسان ها است كه از آغاز چنين بوده است، چه اينكه اگر منحرفان و مشركان بلافاصله مجازات شوند، ايمان موحدان تقريبا جنبه اضطرارى و اجبارى پيدا مى‏ كند و حتما از روى ترس و وحشت خواهد بود، و چنين ايمانى نه مايه افتخار است، و نه دليل بر تكامل، خداوند اين داورى و كيفر را بيشتر براى سراى ديگر گذاشته است تا نيكوكاران و پاكان آزادانه راه خود را انتخاب كنند. (1)

2- سوره هود/آیه 110 و سوره فصلت/ آیه 45

وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ فَاخْتُلِفَ فيهِ وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَفي‏ شَكٍّ مِنْهُ مُريبٍ (هود/110 و فصلت45)
ما به موسى كتاب آسمانى داديم سپس در آن اختلاف شد و اگر فرمان قبلى خدا (در زمينه آزمايش و اتمام حجّت بر آنها) نبود، در ميان آنان داورى مى ‏شد! و آنها (هنوز) در شک اند، شكى آميخته به بدگمانى

اگر مشاهده مى‏ كنى ما در مجازات اين دشمنان لجوج تعجيل نمى ‏كنيم به خاطر اين است كه مصالح تربيتى ايجاب مى‏ كند آنها آزاد باشند، و تا آنجا كه ممكن است اتمام حجت شود. اين فرمان الهى بر اساس مصالح هدايت انسانها و اتمام حجت بوده، و اين سنت در ميان تمام اقوام گذشته جارى شده و در باره قوم تو نيز جارى است. (2)

3- سوره هود/ آیه 129

وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَكانَ لِزاماً وَ أَجَلٌ مُسَمًّى (هود/129)
و اگر سنّت و تقدير پروردگارت و ملاحظه زمان مقرّر نبود، عذاب الهى بزودى دامان آنان را مى‏ گرفت

اين سنت الهى كه در قرآن در موارد متعدد به عنوان كلمه از آن ياد شده، اشاره‏ اى به فرمان آفرينش دائر به آزادى انسان ها است، زيرا اگر هر مجرمى بلافاصله و بدون هيچ گونه مهلت مجازات شود، ايمان و عمل صالح، تقريبا جنبه اضطرارى و اجبارى پيدا مى‏ كند، و بيشتر به خاطر ترس و وحشت از مجازات فورى خواهد بود، بنا بر اين وسيله تكامل كه هدف اصلى است نخواهد شد. به علاوه اگر حكم شود كه همه مجرمان فورا مجازات شوند، كسى در روى زمين زنده نخواهد ماند (وَ لَوْ يُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ ما تَرَكَ عَلَيْها مِنْ دَابَّةٍ (نحل/61)؛ بنابراين بايد مهلتى باشد تا گنهكاران به خود آيند و راه اصلاح در پيش گيرند، و هم فرصتى براى خودسازى، به همه پويندگان راه حق داده شود. (3)

4- سوره شوری/ آیه 14

وَ ما تَفَرَّقُوا إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّ الَّذينَ أُورِثُوا الْكِتابَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَفي‏ شَكٍّ مِنْهُ مُريبٍ (شوری/14)
آنان پراكنده نشدند مگر بعد از آنكه علم و آگاهى به سراغشان آمد و اين تفرقه جويى بخاطر انحراف از حق (و عداوت و حسد) بود و اگر فرمانى از سوى پروردگارت صادر نشده بود كه تا سرآمد معيّنى (زنده و آزاد) باشند، در ميان آنها داورى مى‏شد و كسانى كه بعد از آنها وارثان كتاب شدند نسبت به آن در شك و ترديدند، شكى همراه با بدبينى

دنيا سراى آزمون و پرورش و تكامل است و اين بدون آزادى عمل امكان پذير نيست. اين فرمان تكوينى خداوند است كه از آغاز خلقت انسان بوده و دگرگونى در آن راه ندارد؛ اين طبيعت زندگى دنيا است، ولى از امتيازات سراى آخرت [نسبت به دنیا]، حل تمام اين اختلافات و رسيدن انسانيت به يكپارچگى كامل است، لذا از قيامت تعبير به يوم الفصل شده است. (4)

پی نوشت
----------------------
1- تفسير نمونه، ج‏8، ص 252
2- تفسير نمونه، ج‏20، ص 306 و 307
3- تفسير نمونه، ج‏13، ص 336
4- تفسير نمونه، ج‏20، ص 382 و 383

صدیقین;591129 نوشت:
سلام به شما پرسشگر گرامی

آیات مشابهی که واژه «کلمه» در آنها آمده را از تفسیر نمونه بررسی کردم؛ ایشان منظور از کلمه را فرمان و سنت الهی درباره «آزادی انسان و مجبور نبودن او در انتخاب حق و باطل» دانسته اند. توضیحات استاد مکارم درباره واژه «کلمه» چنین است:

1- سوره یونس/آیه 19:

وَ ما كانَ النَّاسُ إِلاَّ أُمَّةً واحِدَةً فَاخْتَلَفُوا وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ فيما فيهِ يَخْتَلِفُونَ (یونس/19)
(در آغاز) همه مردم امّت واحدى بودند سپس اختلاف كردند و اگر فرمانى از طرف پروردگارت (درباره عدم مجازات سريع آنان) از قبل صادر نشده بود، در ميان آنها در آنچه اختلاف داشتند داورى مى ‏شد (و سپس همگى به مجازات مى‏ رسيدند)

كلمه در این آيه اشاره به سنت و فرمان آفرينش دائر به آزادى انسان ها است كه از آغاز چنين بوده است، چه اينكه اگر منحرفان و مشركان بلافاصله مجازات شوند، ايمان موحدان تقريبا جنبه اضطرارى و اجبارى پيدا مى‏ كند و حتما از روى ترس و وحشت خواهد بود، و چنين ايمانى نه مايه افتخار است، و نه دليل بر تكامل، خداوند اين داورى و كيفر را بيشتر براى سراى ديگر گذاشته است تا نيكوكاران و پاكان آزادانه راه خود را انتخاب كنند. (1)

2- سوره هود/آیه 110 و سوره فصلت/ آیه 45

وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ فَاخْتُلِفَ فيهِ وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَفي‏ شَكٍّ مِنْهُ مُريبٍ (هود/110 و فصلت45)
ما به موسى كتاب آسمانى داديم سپس در آن اختلاف شد و اگر فرمان قبلى خدا (در زمينه آزمايش و اتمام حجّت بر آنها) نبود، در ميان آنان داورى مى ‏شد! و آنها (هنوز) در شک اند، شكى آميخته به بدگمانى

اگر مشاهده مى‏ كنى ما در مجازات اين دشمنان لجوج تعجيل نمى ‏كنيم به خاطر اين است كه مصالح تربيتى ايجاب مى‏ كند آنها آزاد باشند، و تا آنجا كه ممكن است اتمام حجت شود. اين فرمان الهى بر اساس مصالح هدايت انسانها و اتمام حجت بوده، و اين سنت در ميان تمام اقوام گذشته جارى شده و در باره قوم تو نيز جارى است. (2)

3- سوره هود/ آیه 129

وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَكانَ لِزاماً وَ أَجَلٌ مُسَمًّى (هود/129)
و اگر سنّت و تقدير پروردگارت و ملاحظه زمان مقرّر نبود، عذاب الهى بزودى دامان آنان را مى‏ گرفت

اين سنت الهى كه در قرآن در موارد متعدد به عنوان كلمه از آن ياد شده، اشاره‏ اى به فرمان آفرينش دائر به آزادى انسان ها است، زيرا اگر هر مجرمى بلافاصله و بدون هيچ گونه مهلت مجازات شود، ايمان و عمل صالح، تقريبا جنبه اضطرارى و اجبارى پيدا مى‏ كند، و بيشتر به خاطر ترس و وحشت از مجازات فورى خواهد بود، بنا بر اين وسيله تكامل كه هدف اصلى است نخواهد شد. به علاوه اگر حكم شود كه همه مجرمان فورا مجازات شوند، كسى در روى زمين زنده نخواهد ماند (وَ لَوْ يُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ ما تَرَكَ عَلَيْها مِنْ دَابَّةٍ (نحل/61)؛ بنابراين بايد مهلتى باشد تا گنهكاران به خود آيند و راه اصلاح در پيش گيرند، و هم فرصتى براى خودسازى، به همه پويندگان راه حق داده شود. (3)

4- سوره شوری/ آیه 14

وَ ما تَفَرَّقُوا إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّ الَّذينَ أُورِثُوا الْكِتابَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَفي‏ شَكٍّ مِنْهُ مُريبٍ (شوری/14)
آنان پراكنده نشدند مگر بعد از آنكه علم و آگاهى به سراغشان آمد و اين تفرقه جويى بخاطر انحراف از حق (و عداوت و حسد) بود و اگر فرمانى از سوى پروردگارت صادر نشده بود كه تا سرآمد معيّنى (زنده و آزاد) باشند، در ميان آنها داورى مى‏شد و كسانى كه بعد از آنها وارثان كتاب شدند نسبت به آن در شك و ترديدند، شكى همراه با بدبينى

دنيا سراى آزمون و پرورش و تكامل است و اين بدون آزادى عمل امكان پذير نيست. اين فرمان تكوينى خداوند است كه از آغاز خلقت انسان بوده و دگرگونى در آن راه ندارد؛ اين طبيعت زندگى دنيا است، ولى از امتيازات سراى آخرت [نسبت به دنیا]، حل تمام اين اختلافات و رسيدن انسانيت به يكپارچگى كامل است، لذا از قيامت تعبير به يوم الفصل شده است. (4)

پی نوشت
----------------------
1- تفسير نمونه، ج‏8، ص 252
2- تفسير نمونه، ج‏20، ص 306 و 307
3- تفسير نمونه، ج‏13، ص 336
4- تفسير نمونه، ج‏20، ص 382 و 383

ممنون از پاسخ خوبتون ولی چرا در بعضی جاها مثل این :

إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ(ال عمران | 45)
(به یاد آورید) هنگامی را که فرشتگان گفتند: «ای مریم! خداوند تو را به کلمه‌ای [= وجود باعظمتی‌] از طرف خودش بشارت می‌دهد که نامش «مسیح، عیسی پسر مریم» است؛ در حالی که در این جهان و جهان دیگر، صاحب شخصیّت خواهد بود؛ و از مقرّبان (الهی) است.(آل عمران | 45)

يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ وَلَا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ ۚ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَىٰ مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ ۖ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ۖ وَلَا تَقُولُوا ثَلَاثَةٌ ۚ انْتَهُوا خَيْرًا لَكُمْ ۚ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۖ سُبْحَانَهُ أَنْ يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ ۘ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ۗ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا(النساء | 171)
ای اهل کتاب! در دین خود، غلوّ (و زیاده روی) نکنید! و در باره خدا، غیر از حق نگویید! مسیح عیسی بن مریم فقط فرستاده خدا، و کلمه (و مخلوق) اوست، که او را به مریم القا نمود؛ و روحی (شایسته) از طرف او بود. بنابر این، به خدا و پیامبران او، ایمان بیاورید! و نگویید: «(خداوند) سه‌گانه است!» (از این سخن) خودداری کنید که برای شما بهتر است! خدا، تنها معبود یگانه است؛ او منزه است که فرزندی داشته باشد؛ (بلکه) از آن اوست آنچه در آسمانها و در زمین است؛ و برای تدبیر و سرپرستی آنها، خداوند کافی است.(النساء | 171)

از کلمه به عنوان پیامبر یا ولی یاد شده؟

و همچنین منظور از کلمه در این ایات شریفه چیست؟

فَتَلَقَّىٰ آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ ۚ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ(البقرة | 37)
سپس آدم از پروردگارش کلماتی دریافت داشت؛ (و با آنها توبه کرد.) و خداوند توبه او را پذیرفت؛ چرا که خداوند توبه‌پذیر و مهربان است.(البقرة | 37)

وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ ۖ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا ۖ قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي ۖ قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ(البقرة | 124)
(به خاطر آورید) هنگامی که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود. و او به خوبی از عهده این آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم!» ابراهیم عرض کرد: «از دودمان من (نیز امامانی قرار بده!)» خداوند فرمود: «پیمان من، به ستمکاران نمی‌رسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند)».(البقرة | 124)

با تشکر

r.anjirabi;591533 نوشت:
ممنون از پاسخ خوبتون ولی چرا در بعضی جاها مثل این :

إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ(ال عمران | 45)
(به یاد آورید) هنگامی را که فرشتگان گفتند: «ای مریم! خداوند تو را به کلمه‌ای [= وجود باعظمتی‌] از طرف خودش بشارت می‌دهد که نامش «مسیح، عیسی پسر مریم» است؛ در حالی که در این جهان و جهان دیگر، صاحب شخصیّت خواهد بود؛ و از مقرّبان (الهی) است.(آل عمران | 45)

يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ وَلَا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ ۚ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَىٰ مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ ۖ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ۖ وَلَا تَقُولُوا ثَلَاثَةٌ ۚ انْتَهُوا خَيْرًا لَكُمْ ۚ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۖ سُبْحَانَهُ أَنْ يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ ۘ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ۗ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا(النساء | 171)
ای اهل کتاب! در دین خود، غلوّ (و زیاده روی) نکنید! و در باره خدا، غیر از حق نگویید! مسیح عیسی بن مریم فقط فرستاده خدا، و کلمه (و مخلوق) اوست، که او را به مریم القا نمود؛ و روحی (شایسته) از طرف او بود. بنابر این، به خدا و پیامبران او، ایمان بیاورید! و نگویید: «(خداوند) سه‌گانه است!» (از این سخن) خودداری کنید که برای شما بهتر است! خدا، تنها معبود یگانه است؛ او منزه است که فرزندی داشته باشد؛ (بلکه) از آن اوست آنچه در آسمانها و در زمین است؛ و برای تدبیر و سرپرستی آنها، خداوند کافی است.(النساء | 171)
از کلمه به عنوان پیامبر یا ولی یاد شده؟

و همچنین منظور از کلمه در این ایات شریفه چیست؟ ...

وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ ۖ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا ۖ قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي ۖ قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ(البقرة | 124)
(به خاطر آورید) هنگامی که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود. و او به خوبی از عهده این آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم!» ابراهیم عرض کرد: «از دودمان من (نیز امامانی قرار بده!)» خداوند فرمود: «پیمان من، به ستمکاران نمی‌رسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند)».(البقرة | 124)

... إِنَّمَا الْمَسيحُ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ كَلِمَتُهُ ... (نساء/171)
... مسيح عيسى بن مريم فقط فرستاده خدا و كلمه (و مخلوق) اوست، كه او را به مريم القا نمود ...

اینکه چرا قرآن کریم درباره حضرت مسیح (علیه السلام) واژه «کلمه» را استفاده نموده _مثل آیه ای که نقل کردم_ به نظر استاد مکارم: منظور از کلمه در اینجا، «تشبیه» است یعنی همانطور که کلمات مخلوق ما هستند، عیسی هم مخلوق خداست و خودش خدا نیست!

و بنا به نظر علامه طباطبایی (که دقیق تر است): منظور از کلمه، کلمه تکوینی «كُنْ» است و به این آیه اشاره دارد: إِذا قَضى‏ أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (آل عمران/47) هنگامى كه چيزى را مقرّر دارد [و فرمان هستى آن را صادر كند]، فقط به آن مى‏ گويد: «موجود باش!» آن نيز فوراً موجود مى‏ شود. اگر چه از این نظر همه موجودات کلمه خدا محسوب می شوند اما چون تولد عیسی (علیه السلام) بدون اسباب عادی رخ داده، لذا به طور خاص، او را کلمه خدا نامید.

توضیح بیشتر را از اینجا مطالعه بفرمایید: #5

اما مراد از (كلمات) در آيه وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ... ( [به خاطر آوريد] هنگامى كه خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگونى آزمود و او به خوبى از عهده اين آزمايش ها برآمد...)، قضايايى است كه ابراهيم با آنها آزمايش شد، و عهدهايى است الهى كه وفاى به آنها از او خواسته شد، مانند قضيه كواكب، و بتها، و آتش، و هجرت، و قربانى كردن فرزند، و ... (المیزان، ج 1، ص 268).

توضیح بیشتر این مطلب را هم می توانید از اینجا مطالعه بفرمایید: #9

موفق باشید

پرسش:
منظور از کلمه در آیاتی نظیر «وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ فيما فيهِ يَخْتَلِفُونَ» (یونس: 10 /19) چیست؟

پاسخ:
آیات مشابهی که واژه «کلمه» در آن ها آمده را از تفسیر نمونه بررسی کردم؛ ایشان منظور از کلمه را فرمان و سنت الهی درباره «آزادی انسان و مجبور نبودن او در انتخاب حق و باطل» دانسته‌اند. توضیحات استاد مکارم درباره واژه «کلمه» چنین است:

1. سوره یونس/آیه 19:
«وَ ما كانَ النَّاسُ إِلاَّ أُمَّةً واحِدَةً فَاخْتَلَفُوا وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ فيما فيهِ يَخْتَلِفُونَ»؛ (در آغاز) همه مردم امّت واحدى بودند سپس اختلاف كردند و اگر فرمانى از طرف پروردگارت (درباره عدم مجازات سريع آنان) از قبل صادر نشده بود، در ميان آن‌ها در آن چه اختلاف داشتند داورى مى‌شد. (و سپس همگى به مجازات مى‌رسيدند).(1)
كلمه در این آيه اشاره به سنت و فرمان آفرينش دائر به آزادى انسان‌ها است که از آغاز چنين بوده است، چه اين كه اگر منحرفان و مشركان بلافاصله مجازات شوند، ايمان موحدان تقريبا جنبه اضطرارى و اجبارى پيدا مى‌كند و حتما از روى ترس و وحشت خواهد بود، و چنين ايمانى نه مايه افتخار است، و نه دليل بر تكامل، خداوند اين داورى و كيفر را بيشتر براى سراى ديگر گذاشته است تا نيكوكاران و پاكان، آزادانه راه خود را انتخاب كنند.(2)

2. سوره هود: 11/ 110 و سوره فصلت: 41/ 45
«وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ فَاخْتُلِفَ فيهِ وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَفي‏ شَكٍّ مِنْهُ مُريبٍ»؛ ما به موسى كتاب آسمانى داديم سپس در آن اختلاف شد و اگر فرمان قبلى خدا (در زمينه آزمايش و اتمام حجّت بر آن‌ها) نبود، در ميان آنان داورى مى‌‏شد! و آن‌ها (هنوز) در شک‌اند، شكى آميخته به بدگمانى.(3)
اگر مشاهده مى‏‌كنى ما در مجازات اين دشمنان لجوج تعجيل نمى‌‏كنيم به خاطر اين است كه مصالح تربيتى ايجاب مى‏‌كند آن ها آزاد باشند، و تا آن جا كه ممكن است اتمام حجت شود. اين فرمان الهى بر اساس مصالح هدايت انسان‌ها و اتمام حجت بوده، و اين سنت در ميان تمام اقوام گذشته جارى شده و درباره قوم تو نيز جارى است.(4)

3. سوره هود/ آیه 129
«وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَكانَ لِزاماً وَ أَجَلٌ مُسَمًّى»؛ و اگر سنّت و تقدير پروردگارت و ملاحظه زمان مقرّر نبود، عذاب الهى به زودى دامان آنان را مى‌گرفت.(5)
اين سنت الهى كه در قرآن در موارد متعدد به عنوان كلمه از آن ياد شده، اشاره‏ اى به فرمان آفرينش دائر به آزادى انسان‌ها است، زيرا اگر هر مجرمى بلافاصله و بدون هيچ گونه مهلت مجازات شود، ايمان و عمل صالح، تقريبا جنبه اضطرارى و اجبارى پيدا مى‏‌كند، و بيشتر به خاطر ترس و وحشت از مجازات فورى خواهد بود، بنا بر اين وسيله تكامل كه هدف اصلى است نخواهد شد. به علاوه اگر حكم شود كه همه مجرمان فورا مجازات شوند، كسى در روى زمين زنده نخواهد ماند «وَ لَوْ يُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ ما تَرَكَ عَلَيْها مِنْ دَابَّةٍ»(6)؛ بنا بر اين بايد مهلتى باشد تا گنهكاران به خود آيند و راه اصلاح در پيش گيرند، و هم فرصتى براى خودسازى، به همه پويندگان راه حق داده شود.(7)

4. سوره شوری/ آیه 14
«
وَ ما تَفَرَّقُوا إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّ الَّذينَ أُورِثُوا الْكِتابَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَفي‏ شَكٍّ مِنْهُ مُريبٍ
»؛ آنان پراكنده نشدند مگر بعد از آن كه علم و آگاهى به سراغشان آمد و اين تفرقه جويى به خاطر انحراف از حق (و عداوت و حسد) بود و اگر فرمانى از سوى پروردگارت صادر نشده بود كه تا سرآمد معيّنى (زنده و آزاد) باشند، در ميان آن ها داورى مى‏ شد و كسانى كه بعد از آن ها وارثان كتاب شدند نسبت به آن در شك و ترديدند، شكى همراه با بدبينى.(8)
دنيا سراى آزمون و پرورش و تكامل است و اين بدون آزادى عمل امكان پذير نيست. اين فرمان تكوينى خداوند است كه از آغاز خلقت انسان بوده و دگرگونى در آن راه ندارد؛ اين طبيعت زندگى دنيا است، ولى از امتيازات سراى آخرت [نسبت به دنیا]، حل تمام اين اختلافات و رسيدن انسانيت به يكپارچگى كامل است، لذا از قيامت تعبير به يوم الفصل شده است.(9)

ـــــــــــــــ

(1) یونس/ 19.
(2) مکارم، ناصر و همکاران، تفسير نمونه، ج ‏8، ص 252.
(3) هود/ 110؛ فصلت/ 45.
(4) مکارم، ناصر و همکاران، تفسير نمونه، ج ‏20، ص 306 و 307.
(5) هود/ 129.
(6) نحل/ 61.
(7) مکارم، ناصر و همکاران، تفسير نمونه، ج ‏13، ص 336.
(8) شوری/ 14.
(9) مکارم، ناصر و همکاران، تفسير نمونه، ج ‏20، ص 382 و 383.

موضوع قفل شده است