توجه به قاعده «ما جعل علیکم فی الدین من حرج» در حکومت اسلامی

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
توجه به قاعده «ما جعل علیکم فی الدین من حرج» در حکومت اسلامی

باسلام ودرود
چراباتوجه به ایه ماجعل علیکم فی الدین من حرج
باتوجه به این قاعده اگرجامعه اسلامی دچاراضطرارشوددرحکم یک قانون نظرفقیه میتواندان راتغیردهد
پس چرابرخی ازقوانین نامربوط وغیرعقلی کنارزده نمیشود
یاحق

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد طاها

با عرض سلام به شما دوست گرامی

«وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبيكُمْ إِبْراهيمَ؛ و در راه خدا كارزار كنيد چنان كه سزاوار كارزار كردن براى او است او شما را برگزيد و در اين دين براى شما دشوارى ننهاده، آئين پدرتان ابراهيم است.» (حج/آیه 78)

این آیه به عنوان قویترین دلیل بر « قاعده لا حرج » در فقه، معرفی میشود. (القواعد الفقهیه/مکارم شیرازی/ج1/ص163) منظور از حرج و مشقت در این قاعده، حرج و مشقت شخصی است یعنی اگر در عمل به احکام دین برای شخصی مشقتی وجود داشت که نمیتوانست به آن حکم عمل کند (مثلا روزه برای شخص مریض) با استناد به این قاعده گفته میشود برای او جایز است که روزه نگیرد.( القواعد الفقهیه/مکارم شیرازی/ج1/ص196)

بنابراین مجرای إعمال این قاعده در مواردی است که حکمی از ناحیه دین ثابت است اما شخصی برای انجام آن توانایی و شرایط لازم را ندارد و فقها با استناد به این قاعده او را از عمل به آن حکم مستثنا میکنند. پس میان قاعده لا حرج و آنچه شما به آن اشاره کرده اید (وضع قوانین نامربوط و غیر عقلی) ارتباط زیادی وجود ندارد.

با اینحال مدلول آیه ای که در صدر به آن اشاره شد گسترده تر است. بر اساس فراز مشخص شده آیه، منتى از خدا بر مؤمنين است به اينكه اگر به خود واگذار مى‏شدند هرگز از طرف خودشان به سعادت دين نائل نمى‏شدند، چيزى كه هست خدا بر آنان منت نهاد و ايشان را براى دين حق از ميان خلايق انتخاب نمود و جمع كرد و هر حرج و دشوارى را از سر راه ديندارى ايشان برداشت؛ چه حرج در خود احكام دين و چه حرجهاى عارضى و اتفاقى. پس از اين آيه فهميده مى‏شود كه شريعت اسلام شريعتى است سهل و آسان و شريعت پدرشان ابراهيم حنيف است كه براى پروردگار خود تسليم بود. (ترجمه الميزان، ج‏14، ص: 582)

بنابراین اگر به اسم دین، قوانینی وضع شود که به تشخیص فقیه، مصداق عسر و حرج باشد این قوانین بر خلاف آموزه های دینی است و لازم است که مورد تجدید نظر مقننین قرار گیرد. اما سخن در مورد مصداق است؟ لطفا مصداقی از قوانین نامربوط و غیرمعقول را مشخص کنید تا درباره آن بحث کنیم.

در پناه حق

طاها;591620 نوشت:
با عرض سلام به شما دوست گرامی

«وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبيكُمْ إِبْراهيمَ؛ و در راه خدا كارزار كنيد چنان كه سزاوار كارزار كردن براى او است او شما را برگزيد و در اين دين براى شما دشوارى ننهاده، آئين پدرتان ابراهيم است.» (حج/آیه 78)

این آیه به عنوان قویترین دلیل بر « قاعده لا حرج » در فقه، معرفی میشود. (القواعد الفقهیه/مکارم شیرازی/ج1/ص163) منظور از حرج و مشقت در این قاعده، حرج و مشقت شخصی است یعنی اگر در عمل به احکام دین برای شخصی مشقتی وجود داشت که نمیتوانست به آن حکم عمل کند (مثلا روزه برای شخص مریض) با استناد به این قاعده گفته میشود برای او جایز است که روزه نگیرد.( القواعد الفقهیه/مکارم شیرازی/ج1/ص196)

بنابراین مجرای إعمال این قاعده در مواردی است که حکمی از ناحیه دین ثابت است اما شخصی برای انجام آن توانایی و شرایط لازم را ندارد و فقها با استناد به این قاعده او را از عمل به آن حکم مستثنا میکنند. پس میان قاعده لا حرج و آنچه شما به آن اشاره کرده اید (وضع قوانین نامربوط و غیر عقلی) ارتباط زیادی وجود ندارد.

با اینحال مدلول آیه ای که در صدر به آن اشاره شد گسترده تر است. بر اساس فراز مشخص شده آیه، منتى از خدا بر مؤمنين است به اينكه اگر به خود واگذار مى‏شدند هرگز از طرف خودشان به سعادت دين نائل نمى‏شدند، چيزى كه هست خدا بر آنان منت نهاد و ايشان را براى دين حق از ميان خلايق انتخاب نمود و جمع كرد و هر حرج و دشوارى را از سر راه ديندارى ايشان برداشت؛ چه حرج در خود احكام دين و چه حرجهاى عارضى و اتفاقى. پس از اين آيه فهميده مى‏شود كه شريعت اسلام شريعتى است سهل و آسان و شريعت پدرشان ابراهيم حنيف است كه براى پروردگار خود تسليم بود. (ترجمه الميزان، ج‏14، ص: 582)

بنابراین اگر به اسم دین، قوانینی وضع شود که به تشخیص فقیه، مصداق عسر و حرج باشد این قوانین بر خلاف آموزه های دینی است و لازم است که مورد تجدید نظر مقننین قرار گیرد. اما سخن در مورد مصداق است؟ لطفا مصداقی از قوانین نامربوط و غیرمعقول را مشخص کنید تا درباره آن بحث کنیم.

در پناه حق

باسلام
ایه مذکورازجانب شماشاید بخشی ازان رادربربگیرد امامفهوم ان راهرگز
ایه واضح وتوسط اکثرفقهااورده شده
اگرمسلمان یاجامعه اسلامی دراجرای یک قانون به تاثیرزمان وشرایط مختلف مکانی دچاراضظرارشود,میتواندبانظرفقیه ان راازاضطراربیرون اورد شماهم این راقبول داشتید چون فرمودید زیادارتباط ندارد!
ان جمله ای که درمورد روزه وضرر و...گفتید شایدبیش تربه ایه لاضررولاضررافی السلام اشاره داشته باشد
درمورد قوانین که طبق قران جامعه رادچاراضطراکرده لطفابه تایپیک زیربروید http://www.askdin.com/showthread.php?t=43096
یاحق

احمد;591639 نوشت:
ایه مذکورازجانب شماشاید بخشی ازان رادربربگیرد امامفهوم ان راهرگز

با عرض سلام به شما دوست گرامی

در پست اخیر خود چهار مطلب را بیان کرده اید که با هم مرور میکنیم:

1- « ایه مذکورازجانب شماشاید بخشی ازان رادربربگیرد امامفهوم ان راهرگز. ایه واضح وتوسط اکثرفقهااورده شده »

متوجه نشدم در بیان بنده چه مطلب قابل تاملی بوده است که با این عبارت بر آن اشکال کرده اید؟

2- « اگرمسلمان یاجامعه اسلامی دراجرای یک قانون به تاثیرزمان وشرایط مختلف مکانی دچاراضظرارشود,میتواندبانظر فقیه ان راازاضطراربیرون اورد شماهم این راقبول داشتید چون فرمودید زیادارتباط ندارد!»

این را نیز متوجه نشدم

3- «ان جمله ای که درمورد روزه وضرر و...گفتید شایدبیش تربه ایه لاضررولاضررافی السلام اشاره داشته باشد»

در قواعد فقهیه دو قاعده مطرح میشود با نامهای «قاعده لا حرج» و «قاعده لا ضرر» که ضمن شباهتهایی که با هم دارند اختلافهایی هم در آندو و مجرای إعمالشان وجود دارد که در پستهای آینده عرض خواهد شد.

4- « درمورد قوانین که طبق قران جامعه رادچاراضطراکرده لطفابه تایپیک زیربروید آیا یک قانون ظالمانه واقعا قانون است؟»

به تاپیک نامبرده مراجعه ای داشتم و پستهای جنابعالی و دیگر دوستان محترم را اجمالا مطالعه کردم. با اینحال خواهشم اینست که در هر تاپیک مستقل، مطالب مستقل را بیان کنید یا اینکه در ذیل همان تاپیک مطالبتان را دنبال کنید. در هر صورت پیشنهاد میکنم همان مصداقی که در تاپیک یاد شده مورد بحث میان شما و دوستان دیگر قرار گرفته را بصورت خلاصه و با ترتیب منطقی در اینجا ارائه دهید زیرا مطالعه یازده صفحه مطلب در تاپیکی دیگر و دنبال کردن ادامه آن در اینجا خسته کننده خواهد بود. تاکید میکنم لطفا از عبارات روشن و گویا استفاده کنید و با صبر و حوصله بنویسید و میان کلماتتان فاصله گذاری را رعایت کنید.

اما یک نکته مهم؛

آنچه شما در این تاپیک و تاپیکی که ارجاع داده اید مورد بحث قرار گرفته است بیشتر مربوط به حوزه مباحث فقه استدلالی و حقوق میشود و بیش از آنکه کلامی باشد فقهی و حقوقی است. از اینرو لازم است بر مبنای منابع فقهی و حقوقی در این باره اظهار نظر شود و نه فهم و برداشت شخصی. اگر در ضمن مباحث آتی به این نتیجه رسیدیم که فلان قانون فعلی بر مبنای اصول فقهی و حقوقی است دیگر بدون شک باید گردن نهاد و دنبال حکمت و علت آن رفتن شاید ما را به نتیجه کاملی نرساند همانطور که در همه احکام دینی اینچنین است.

در پناه حق

موضوع قفل شده است