جمع بندی چگونگی جمع "تبعیت" و "تفکر" ؟

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چگونگی جمع "تبعیت" و "تفکر" ؟

تبعیت و تفکر رو چه طور میشود با هم جمع کرد؟
ایا از نظر دین مومن واقعی کسی است که خودش در مورد کارهایی که میخواد انجام بده فکر نکند و مقلد محض باشد ؟ و هرگز چون و چرا نکند؟و هرچه امامش گفت بپذیرد؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد مشکور

هارب;590223 نوشت:
تبعیت و تفکر رو چه طور میشود با هم جمع کرد؟
ایا از نظر دین مومن واقعی کسی است که خودش در مورد کارهایی که میخواد انجام بده فکر نکند و مقلد محض باشد ؟ و هرگز چون و چرا نکند؟و هرچه امامش گفت بپذیرد؟

سلام و ادب:Gol:

در پاسخ به سؤالتان اجمالاً گفتنی است: مسلماً تفکر و تعقل در زندگی انسان نقش بسزائی دارد و دین نیز برای این گوهر خدادادی وجود بشر ارزش زیادی قائل شده است بگونه ای که در آیات و روایات دینی، بسیار به اهمیت و ضرورت بکارگیری آن تأکید شده و از منظر قرآن، بدترین جنبندگان کسانی شمرده شده اند که تعقل نمی کنند. «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُ الْبُکْمُ الَّذِینَ لا یَعْقِلُونَ؛ (انفال (8) آیه 22)

اما لازم است توجه داشته باشید، اگر دین و زندگی را به دو بخش کلی تقسیم کنیم: 1. اصول دین(اعتقادات) 2. فروع دین (دستورات و احکام). مرحله و بخش اصول دین، میدان بکارگیری تحقیق و مطالعه و تفکر و تعقل است و آدمی باید با تحقیق و مطالعه و بکارگیری عقل و فکر، اصول دین حق، اعم از خدای هستی بخش، راهنمایان دین و معاد را شناخته و به آنها ایمان آورد.

پس از اینکه انسان به حقایق اصول دین الهی اعتقاد و ایمان آورد، در مرحله بعدی یعنی فروع دین، که بُعد عملی دین، یعنی مرحله عمل به دستورات و آورده های دین است باید بدون چون و چرا و بدون اینکه بخواهد در چرائی و کم و کیف آن تفکر و تعقل کند باید مطیع و تابع محض باشد. اگر واقعاً ایمان به خدا، رسول و امامان برحقش آورده است. مرحله فروع دین، مرحله تسلیم و تبعیت و اطاعت محض است نه سؤالاتی نظیر اینکه: این دستور و برنامه که از طریق پیامبر و یا امام بر حق ابلاغ شده با عقل و اندیشه من نمی سازد؟ چرا چنین دستوری داده؟ عمل به آن چه فایده ای دارد؟ چرا باید به این کیفیت اندازه دهم؟ چرا اینقدر؟ و نظائر آن ...؟

البته اطاعت ورزی و تبعیت محض از امام معصوم (ع) با تعقل و تفکر منافاتی ندارد بلکه عین بهره مندی از عقل و فکر است، زیرا قبل از آنکه اصل تبعیت و اطاعت محض از راهنمایان دین را پذیرفته باشیم با استفاده از همین عقل آنها را شناخته و به صدق و درستی و پاکی و عصمت و عاری از خطا بودن آنها پی برده ایم. لذا تبعیت و اطاعت محض، در ادامه، در حقیقت تبعیتی مبتنی بر عقل است نه تبعیت و تقلیدی کورکورانه.

نظیر اینکه قبل از آنکه بیمار خود را برای درمان، به دست جراح بسپاریم ابتدا مفصلاً تحقیق و مطالعه می کنیم و بهترین دکتر جراح در آن حوزه را بر می گزینیم وقتی به این مرحله رسیدیم دیگر در خصوص توصیه ها و نحوه ی عمل جراحی ایشان و نسخه ها و داروهایی که تجویز می کند تعقل و تفکر و تحقیق و مطالعه (چون و چرا) نمی کنیم بلکه این مرحله، مرحله تبعیت محض است.

بنا بر این، اطاعت و تبعیت محض از پیامبر و امام بر حق نیز حکایتی اینچنینی دارد.

موفق باشید ...:Gol:

خب یعنی هر عملی که بدون کسب تکلیف از امام انجام شده باشد غلط ست؟مثلا مواردی مثل قیام مختار ویا.... در همه ی این موارد مردم باید صبر میکردند تا امام اظهار نظر کند و دستوری بدهد بعد عمل کنند؟
این سوال رو در هر دو مورد زمان غیب و حضور امام معصوم لطفا پاسخ بدید.

دوم اینکه با توجه به توضیحات شما یعنی در زمان غیبت هم حتی گر کسی نقدی داشته باشد بر نظرات فقیه این خلاف فقه شیعه است و به معنی ضدیت با ولایت است؟(ب توجه به این فقیه معصوم نیست)

هارب;591541 نوشت:
خب یعنی هر عملی که بدون کسب تکلیف از امام انجام شده باشد غلط ست؟مثلا مواردی مثل قیام مختار ویا.... در همه ی این موارد مردم باید صبر میکردند تا امام اظهار نظر کند و دستوری بدهد بعد عمل کنند؟
این سوال رو در هر دو مورد زمان غیب و حضور امام معصوم لطفا پاسخ بدید.

سلام عزیز:Gol:

در پاسخ به سؤالات شما، توجه به چند نکته حائز اهمیت است:

- در اندیشه تشیع مسأله ولایت و امامت، بعنوان یک شاخص و ملاک و معیار قبولی اعمال یاد شده، یعنی شرط قبولی اعمال ما اولاً دارا بودن ولایت ائمه معصومین (ع) و ثانیاً حرکت در دائر مدار آنهاست. تفاوتی نمی کند در زمان حضور امام یا غیبت باشد، باید جهت گیری و اقدامات خودمان را بر اساس خط کش ولایت استوار کنیم، بعبارتی پا در جای پای انها بگذاریم نه قدمی جلوتر باشیم و نه عقب بمانیم. اندیشه و رفتارمان را بر اساس "سکوت و کلام" ؛" قیام و قعود" و ... تنظیم کنیم.

- در زمان حضور امام معصوم (ع) شاخص جهت گیری و اوامر امام است و در عصر غیبت، شاخص هایی که امامان معصوم (ع) برای ما مشخص کرده اند در غیبت صغری نواب خاص و در غیبت کبری نواب عام یعنی فقیهان و عالمان ربانی که ویژگی های ایشان در جای خود بحث شده است.

- در مسائل و احکامی که روشن و مشخص است و مکتب تشیع بر آن مبتنی است که جای بحثی نیست در مسائل جدید و مستحدث، وظیفه مکلفان، در زمان حضور امام معصوم (ع)، رجوع به خود امام (ع) و در عصر غیبت، رجوع به عالمان دینی است.

- درباره واکنش امام سجاد (ع) نسبت به قیام کربلا و دلایل رفتار امام در برابر این قیام گفتنی است: در مورد قیام مختار و واکنش امام سجاد(ع) در برابر آن مسائل مهمی مطرح است. نظیر این که اصل کار مختار مورد تایید امام(ع) بوده و امام از این که او قاتلان امام حسین(ع) را به سزای اعمال خودشان رساند خوشحال اند. چنانکه نقل است که امام(ع) خیلی خوشحال شدند مختار را دعا کردند و فرمودند «جزی ا... المختار خیرا». در این که مختار محب اهل بیت و شیعه سیاسی ائمه بوده شکی نیست و در این که او با کار خودش شیعه را در اوج مظلومیت اش یاری کرده و با کشتن قاتلان امام حسین(ع) دل اهل بیت(ع) و شیعیان را شاد کرد باز هم شکی نیست مختار به نوعی دست انتقام الهی بود که انتقام خون امام حسین (ع) را گرفت.

اما این که آیا همه کارهای مختار صددرصد مورد تایید ائمه به ویژه امام سجاد(ع) بوده یا نه و یا این که او برای قیام خودش از امام اذن گرفته یا خیر مورد اختلاف است و در تاریخ اقوال متفاوتی نقل شده است. بعلاوه عمده علمای شیعه و حس عمومی شیعه نسبت به مختار این است که او را بیشتر تایید می کنند و جنبه مثبت کارهای او را خیلی بیشتر می بینند و نیز، دعای امام سجاد (ع) برای مختار را به نوعی تایید حرکت او توسط امام تلقی می کنند.

هارب;591541 نوشت:
دوم اینکه با توجه به توضیحات شما یعنی در زمان غیبت هم حتی گر کسی نقدی داشته باشد بر نظرات فقیه این خلاف فقه شیعه است و به معنی ضدیت با ولایت است؟(ب توجه به این فقیه معصوم نیست)

مسائل فقهی نظیر مسائل تخصصی دیگر علوم، امری تخصصی و علمی است و کسانی که در این حیطه تخصص ندارند شایسته نیست در این وادی اظهار نظر کنند، بعبارتی کسانی می توانند نظرات علمی دیگران را نقد و بررسی کنند که با مقدمات، اصول و مبانی آن علم، آشنا باشند. با این وجود، اگر مخالفت غیرکارشناسان، نسبت به مسائل علمی و تخصصی از جمله فقه را حمل بر ضدیت و مخالفت با فقه و فقیه نشماریم و کاری عامیانه و از سر جهل بشماریم. می توان گفت: چنین ضدیت و مخالفتی فاقد اعتبار و ارزش است و علاوه بر اینکه وجهی نداشته، موجب خسارت خود فرد نیز می شود. نظیر اینکه شخص بیماری، شاید علی الظاهر با نظر پزشک متخصص اش مخالفت کند و نسخه و دستور وی را عمل نکند و این مخالفت و ضدیت بار حقوقی ظاهری در بر نداشته باشد لکن، در واقع، چنین فردی با مخالفت غیرمنطقی خود با نظر متخصص و کارشناس، راه صلاح و سلامت خود را بسته و ممکن است با مخالفتش، ضرر و زیان غیرقابل جبرانی را متوجه خود سازد.

موفق باشید ...:Gol:

سلام

مشکور;592458 نوشت:
درباره واکنش امام سجاد (ع) نسبت به قیام کربلا و دلایل رفتار امام در برابر این قیام گفتنی است: در مورد قیام مختار و واکنش امام سجاد(ع) در برابر آن مسائل مهمی مطرح است. نظیر این که اصل کار مختار مورد تایید امام(ع) بوده و امام از این که او قاتلان امام حسین(ع) را به سزای اعمال خودشان رساند خوشحال اند. چنانکه نقل است که امام(ع) خیلی خوشحال شدند مختار را دعا کردند و فرمودند «جزی ا... المختار خیرا». در این که مختار محب اهل بیت و شیعه سیاسی ائمه بوده شکی نیست و در این که او با کار خودش شیعه را در اوج مظلومیت اش یاری کرده و با کشتن قاتلان امام حسین(ع) دل اهل بیت(ع) و شیعیان را شاد کرد باز هم شکی نیست مختار به نوعی دست انتقام الهی بود که انتقام خون امام حسین (ع) را گرفت.

اما این که آیا همه کارهای مختار صددرصد مورد تایید ائمه به ویژه امام سجاد(ع) بوده یا نه و یا این که او برای قیام خودش از امام اذن گرفته یا خیر مورد اختلاف است و در تاریخ اقوال متفاوتی نقل شده است. بعلاوه عمده علمای شیعه و حس عمومی شیعه نسبت به مختار این است که او را بیشتر تایید می کنند و جنبه مثبت کارهای او را خیلی بیشتر می بینند و نیز، دعای امام سجاد (ع) برای مختار را به نوعی تایید حرکت او توسط امام تلقی می کنند.

فکر می کنم متوجه سوالم نشدید.سوال من بیشتر کلی بود نه مصداقی قیام مختار رو مثال زدم..موارد دیگه مثل این زیاد است حتی در دوره ی غیبت اگر بخوایم فقیه رو نماینده امام بگیریم مواردی مثل حمله به سفارت امریکا رو میبینید که فکر نمیکنم دستوری از طرف امام خمینی داشت..عیر قیام مختار قیامها و اقدامات دیگه شیعیان هم بوده. میخوام به طور کل بدونم این جور کارها که به نظر میاد در حوزه ی اختیارات معصوم است (یا حالا فقیه در دوران غیبت) ایا برای انجامش حتما باید از ایشان اجازه گرفت و کسب تکلیف کرد؟یا میشود به تشخیص خود عمل کرد؟در چه مواردی کسب تکیف واجبه؟مثلا اینکه مختار از امام کسب تکلیف نکرد این عمل اجازه نگرفتن نه خود قیام اشتباه بود؟یا مثلا سلیمان که از بزرگان توابین بود و معتقد بود برای یاری مسلم در امر جهاد باید دستور امام باشد تشخیصش درست بود؟حوزه این کسب تکلیف ها کجاست؟چون مواردی هم بوده که افراد به نظر خود عمل کردند بدون رجوع به امام که با مخالفت ایشان همراه بوده
(این سوال بیشتر وقتی برای من ایجاد شد که اگه اشتبا نکنم در دیدار اخیر نخبگان با دانشجویان بود با رهبری که ایشون در جواب همچین سوالی گفتند اگر در همه ی موارد بخواهید منتظر نظر رهبر باشید کارها قفل میشود و خودتان صاحب فکرید وووو.....اما از طرفی رهبری با بعضی کارها که به این شکل انجام میشه هم مخالفت میکنن...میخوام بدونم مرز عمل به تشخیص فردی و منتظر نظر امام بودن کجاست؟در چه مورادی باید به ان شیوه عمل کرد در چه مواردی به این؟)

مشکور;592458 نوشت:
مسائل فقهی نظیر مسائل تخصصی دیگر علوم، امری تخصصی و علمی است و کسانی که در این حیطه تخصص ندارند شایسته نیست در این وادی اظهار نظر کنند، بعبارتی کسانی می توانند نظرات علمی دیگران را نقد و بررسی کنند که با مقدمات، اصول و مبانی آن علم، آشنا باشند. با این وجود، اگر مخالفت غیرکارشناسان، نسبت به مسائل علمی و تخصصی از جمله فقه را حمل بر ضدیت و مخالفت با فقه و فقیه نشماریم و کاری عامیانه و از سر جهل بشماریم. می توان گفت: چنین ضدیت و مخالفتی فاقد اعتبار و ارزش است و علاوه بر اینکه وجهی نداشته، موجب خسارت خود فرد نیز می شود. نظیر اینکه شخص بیماری، شاید علی الظاهر با نظر پزشک متخصص اش مخالفت کند و نسخه و دستور وی را عمل نکند و این مخالفت و ضدیت بار حقوقی ظاهری در بر نداشته باشد لکن، در واقع، چنین فردی با مخالفت غیرمنطقی خود با نظر متخصص و کارشناس، راه صلاح و سلامت خود را بسته و ممکن است با مخالفتش، ضرر و زیان غیرقابل جبرانی را متوجه خود سازد.
اخه در مورد اداره حکومت دیگه فقط مسئله فقهی نیست..!اون موارد بیشتر مد نظرم هست...که مسائل خیلی کلانتر از اینهاست...

هارب;592802 نوشت:
فکر می کنم متوجه سوالم نشدید.سوال من بیشتر کلی بود نه مصداقی قیام مختار رو مثال زدم..موارد دیگه مثل این زیاد است حتی در دوره ی غیبت اگر بخوایم فقیه رو نماینده امام بگیریم مواردی مثل حمله به سفارت امریکا رو میبینید که فکر نمیکنم دستوری از طرف امام خمینی داشت..عیر قیام مختار قیامها و اقدامات دیگه شیعیان هم بوده. میخوام به طور کل بدونم این جور کارها که به نظر میاد در حوزه ی اختیارات معصوم است (یا حالا فقیه در دوران غیبت) ایا برای انجامش حتما باید از ایشان اجازه گرفت و کسب تکلیف کرد؟یا میشود به تشخیص خود عمل کرد؟در چه مواردی کسب تکیف واجبه؟مثلا اینکه مختار از امام کسب تکلیف نکرد این عمل اجازه نگرفتن نه خود قیام اشتباه بود؟یا مثلا سلیمان که از بزرگان توابین بود و معتقد بود برای یاری مسلم در امر جهاد باید دستور امام باشد تشخیصش درست بود؟حوزه این کسب تکلیف ها کجاست؟چون مواردی هم بوده که افراد به نظر خود عمل کردند بدون رجوع به امام که با مخالفت ایشان همراه بوده
(این سوال بیشتر وقتی برای من ایجاد شد که اگه اشتبا نکنم در دیدار اخیر نخبگان با دانشجویان بود با رهبری که ایشون در جواب همچین سوالی گفتند اگر در همه ی موارد بخواهید منتظر نظر رهبر باشید کارها قفل میشود و خودتان صاحب فکرید وووو.....اما از طرفی رهبری با بعضی کارها که به این شکل انجام میشه هم مخالفت میکنن...میخوام بدونم مرز عمل به تشخیص فردی و منتظر نظر امام بودن کجاست؟در چه مورادی باید به ان شیوه عمل کرد در چه مواردی به این؟)

سلام مجدد:Gol:

اگر مجموعه وظایف و تکالیف انسان را در یک تقسیم بندی بشرح زیر بیان کنیم شاید به پاسخ سؤال شما دست یابیم:

اول: دستورات و احکام دین: که انسان در برابر عمل به آنها تکلیفش روشن است و موظف است بر اساس و درچارچوب انچه دین برایش تعریف کرده عمل کند. گاهی در زمان حضور امام معصوم (ع) طبق نظر امام و در زمان غیبت، طبق نظر فقیهان و عالمان دینی. که مسائل و احکام شرع که همان فروع و جزئیات دین مبین اسلام است از این دسته است.

دوم: احکام حکومتی: در جامعه دینی و حکومت اسلامی که توسط امام معصوم (ع) و یا در عصر غیبت توسط ولی فقیه اداره می شود مکلفان، باید مطیع اوامر امام و رهبری بوده و خارج از چارچوب قوانین حکومت اسلامی عمل نکنند. بعنوان مثال اقدام به جهاد و تشکیل احزاب و گروه های سیاسی، امربمعروف و نهی از منکر عملی و نظائر آن از این دسته اند.

سوم: مسائل عادی فردی و اجتماعی: مکلفان در مواجهه با مسائل عادی فردی و اجتماعی با استعانت از عقل و تدبیر و تشخیص و بصیرت خود، البته مبتنی بر نوع جهان بینی (مادی و الهی) تصمیم گرفته و اقدام می کنند و در اینگونه مسائل اجازه از امام یا ولی فقیه لازم نیست. بعنوان مثال انتخاب شغل، رشته تحصیلی، فعالیت اجتماعی، تشکیل خانواده و نظائر آن از دسته امور عادی است که در این دسته قرار می گیرد.

بنابر این طبق این تعریف و دسته بندی، موارد اول و دوم می بایست طبق نظر امام معصوم (ع) و در غیبت، طبق نظر فقها و ولی فقیه باشد اما مورد سوم گرچه باید مبتنی بر نوع جهان بینی انسان باشد تا انسان را به تمامه در مسیر کمال و سعادت، هدایت کند اما از دایره التزام تبعیت از امام و رهبری مستثنی است.

موفق باشید ...:Gol:

مشکور;592822 نوشت:

اگر مجموعه وظایف و تکالیف انسان را در یک تقسیم بندی بشرح زیر بیان کنیم شاید به پاسخ سؤال شما دست یابیم:
اول: دستورات و احکام دین: که انسان در برابر عمل به آنها تکلیفش روشن است و موظف است بر اساس و درچارچوب انچه دین برایش تعریف کرده عمل کند. گاهی در زمان حضور امام معصوم (ع) طبق نظر امام و در زمان غیبت، طبق نظر فقیهان و عالمان دینی. که مسائل و احکام شرع که همان فروع و جزئیات دین مبین اسلام است از این دسته است.
دوم: احکام حکومتی: در جامعه دینی و حکومت اسلامی که توسط امام معصوم (ع) و یا در عصر غیبت توسط ولی فقیه اداره می شود مکلفان، باید مطیع اوامر امام و رهبری بوده و خارج از چارچوب قوانین حکومت اسلامی عمل نکنند. بعنوان مثال اقدام به جهاد و تشکیل احزاب و گروه های سیاسی، امربمعروف و نهی از منکر عملی و نظائر آن از این دسته اند.
بنابر این طبق این تعریف و دسته بندی، موارد اول و دوم می بایست طبق نظر امام معصوم (ع) و در غیبت، طبق نظر فقها و ولی فقیه باشد اما مورد سوم گرچه باید مبتنی بر نوع جهان بینی انسان باشد تا انسان را به تمامه در مسیر کمال و سعادت، هدایت کند اما از دایره التزام تبعیت از امام و رهبری مستثنی است.

سلام وتشکر برای وقتی که میگذارید
خب فکر میکنم اگر معتقد به سکولاریسم نباشیم مورد دوم و اول یکی میشه...
بگذارید این طور بپرسم شاید زوتر نتیجه گرفتیم.در مورد امور اجتماعی (که مثالهاش رو در پستهای قبل عرض کردم) در کجا اقدام به ان متوقف بر اجازه از مرجع دینی (که حالا یا امام ست یا فقیه) است و کجا نه؟
مثلا برای اینکه محسوس باشد من فکر که میکنم میبینم حمله به سفارت مسئله ی کوچکی نبود.جز همان مورد دومی هم هست که شما گفتید.از طرفی در زمان وجود حکومت اسلامی هم اتفاق افتاد ولی اجازه ای در مقدمه از امام نداشت (گرچه بعدا مورد تایید قرار گرفت) من خودم رو جای دانشجوهای ان دوره میگذارم میبینم حتی اگر این کار رو هم کار درستی میدونستم سر همین مسئله انقدر شک میکردم به درست بودن یا غلط بودنش که به احتمال زیاد انجامش نمیدادم!....
میخواهم بدونم مواردی مثل این اگر پیش بیاد چه طور میشه تشخیص داد چه کاری درسته به خصوص که گفتم خود رهبری هم تاکیید کردن اگر در همه ی امور بخواهید منتظر نظر رهبر باشید کارها قفل میشه!....
راستی پست 7 هم که اصل سوالشو قبلا پرسیده بودم بی جواب ماند.

تشکر:Gol:

هارب;593315 نوشت:
سلام وتشکر برای وقتی که میگذارید
خب فکر میکنم اگر معتقد به سکولاریسم نباشیم مورد دوم و اول یکی میشه...

سلام مجدد و تشکر از پیگیری و دقت شما:Gol:

بله همین طور است مسائل و احکام دین (فروع دین) و مسائل سیاسی اجتماعی و حکومتی یکی هستند چون در منطق اسلام و خصوصاً مکتب تشیع "سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ماست" اینکه تفکیک کردیم بخاطر تبیین و تمیز دادن کارکردهای مختلف هر کدام و شناخت از ساحت های وظایفی است که داریم.

هارب;593315 نوشت:
بگذارید این طور بپرسم شاید زوتر نتیجه گرفتیم.در مورد امور اجتماعی (که مثالهاش رو در پستهای قبل عرض کردم) در کجا اقدام به ان متوقف بر اجازه از مرجع دینی (که حالا یا امام ست یا فقیه) است و کجا نه؟
مثلا برای اینکه محسوس باشد من فکر که میکنم میبینم حمله به سفارت مسئله ی کوچکی نبود.جز همان مورد دومی هم هست که شما گفتید.از طرفی در زمان وجود حکومت اسلامی هم اتفاق افتاد ولی اجازه ای در مقدمه از امام نداشت (گرچه بعدا مورد تایید قرار گرفت) من خودم رو جای دانشجوهای ان دوره میگذارم میبینم حتی اگر این کار رو هم کار درستی میدونستم سر همین مسئله انقدر شک میکردم به درست بودن یا غلط بودنش که به احتمال زیاد انجامش نمیدادم!....
میخواهم بدونم مواردی مثل این اگر پیش بیاد چه طور میشه تشخیص داد چه کاری درسته به خصوص که گفتم خود رهبری هم تاکیید کردن اگر در همه ی امور بخواهید منتظر نظر رهبر باشید کارها قفل میشه!....

در جامعه دینی و حکومت اسلامی آن دسته از مسائل اجتماعی که متولی خاصی دارد، مردم اگر می خواهند وارد شوند باید با هماهنگی دستگاه مربوطه باشد نمی توانند بعنوان اصلاح و یا تغییر در امری که در عهده مثلاً دستگاه قضا یا نیروی انتظامی یا تعزیرات حکومتی و نظائر آن است خودسرانه وارد شوند. وظیفه مردم در مواجهه با موارد تخلف و فسادهای عمومی برخی افراد یا دستگاه ها، اگر با امر بمعروف و نهی از منکر اصلاح پذیر نیست، اطلاع رسانی به مقامات مسئول، نظیر وزارت اطلاعات و مراکز قضائی و پلیسی است.

در برخی موارد که متولی خاصی وجود ندارد یا مورد توجه مسئولین نیست و یا اگر بخواهند از طرق قانونی پیگیری کنند فرصت از دست رفته و خسارت جبران ناپذیر مادی یا معنوی به کشور و یا مردم وارد می شود نیازی به اخذ مجوز از مراکز قانونی و یا کسب تکلیف از ولی فقیه نیست، مردم باید مسئولانه وارد شده و بر اساس شناخت از مصالح و مفاسد امر، اقدام عاجل و بموقع کنند، تا مفسده ای بزرگتر ایجاد نشود.

مسأله تسخیر لانه جاسوسی آمریکا از این قسم اخیر بود که اولاً در بهبوبه انقلاب که اجازه کلی از سوی امام رضوان الله علیه صادر شده بود مبنی بر برداشتن موانع پیش رو، ثانیاً اقدام سریع دانشجویان خط امام پس از تشخیص ضرر و زیان وجود سفارتخانه آمریکا بعنوان یک تهدید علیه انقلاب، نشان بصیرت ایشان بود زیرا هرگونه تعلل و انتظار، برای کسب تکلیف از امام (ره) غیرمنطقی می نمود و هر لحظه، امکان خطر ضربه زدن به جریان انقلاب وجود داشت. ثالثاً هنوز نظام اسلامی به چنان استقرار و بنیانی نرسیده بود که متولی و مسئول برخورد با جریانات معارض و مخالف نظام مشخص شده باشند فلذا اکثر اقدامات اینچنینی در دست مردم انقلابی پیرو خط امام بود. فلذا چنین اقدامی در آن مقطع حساس، صحیح و قابل توجیه می نماید.

اما در شرایط فعلی که دستگاه های مسئول و متولی امنیت و نظم استقرار یافته اند، برخورد با متخلفان و خاطیان، حتی الامکان باید از طریق مراکز قانونی و اطلاعات و امنیتی کشور باشد مگر موارد خاص که یک لحظه غفلت ممکن است یک عمر پشیمانی بدنبال داشته باشد در اینگونه موارد، همه مسئولند که مستقیماً بر اساس تشخیص مصلحت و مفسده جامعه اقدام کنند.

موفق باشید ...:Gol:

بنام خدا

با سلام و ادب و تشکر :Gol:

در جمعبندی بحث رابطه تبعیت و تفکر توجه به نکات زیر حائز اهمیت است:

اول. مسلماً تفکر و تعقل در زندگی انسان نقش بسزائی دارد و دین نیز برای این گوهر خدادادی وجود بشر ارزش زیادی قائل شده، بگونه ای که در آیات و روایات دینی نیز، بسیار به اهمیت و ضرورت بکارگیری آن تأکید شده است.

دوم. اگر دین و زندگی را به دو بخش کلی تقسیم کنیم: 1. اصول دین(اعتقادات) 2. فروع دین (دستورات و احکام). مرحله اول، میدان بکارگیری تحقیق و مطالعه و تفکر و تعقل است و مرحله دوم یعنی فروع دین، مرحله عمل به دستورات و آورده های دین است.
البته اطاعت ورزی و تبعیت محض از حجت های معصوم الهی(قرآن و اهل بیت) با تعقل و تفکر منافاتی ندارد بلکه عین بهره مندی از عقل و فکر است، زیرا قبل از آنکه اصل تبعیت و اطاعت محض از منابع و راهنمایان دین را پذیرفته باشیم با استفاده از همین عقل آنها را شناخته و به صدق و درستی و پاکی و عصمت و عاری از خطا بودن آنها پی برده ایم. لذا این تبعیت و اطاعت محض، در حقیقت تبعیتی مبتنی بر عقل است نه تبعیت و تقلیدی کورکورانه.

سوم. در اندیشه تشیع مسأله ولایت و امامت، بعنوان یک شاخص و ملاک و معیار قبولی اعمال یاد شده، یعنی شرط قبولی اعمال ما اولاً دارا بودن ولایت ائمه معصومین (ع) و ثانیاً حرکت در دائر مدار آنهاست.

چهارم. در زمان حضور امام معصوم (ع) شاخص جهت گیری و اوامر امام است و در عصر غیبت، شاخص هایی که امامان معصوم (ع) برای ما مشخص کرده اند در غیبت صغری نواب خاص و در غیبت کبری نواب عام. بعبارتی در مسائل و احکامی که روشن و مشخص است و مکتب تشیع بر آن مبتنی استوار است که جای بحثی نیست در مسائل جدید و مستحدث، وظیفه مکلفان، در زمان حضور امام معصوم (ع)، رجوع به خود امام (ع) و در عصر غیبت، رجوع به عالمان دینی است.

پنجم. مسائل فقهی نظیر مسائل تخصصی دیگر علوم، امری تخصصی و علمی است و کسانی که در این حیطه تخصص ندارند شایسته نیست در این وادی اظهار نظر کنند، بعبارتی کسانی می توانند نظرات علمی دیگران را نقد و بررسی کنند که با مقدمات، اصول و مبانی آن علم، آشنا باشند.

ششم. اگر مجموعه وظایف و تکالیف انسان را در یک تقسیم بندی به 1. دستورات و احکام دین 2. احکام حکومتی 3. مسائل عادی فردی و اجتماعی تقسیم کنیم. موارد اول و دوم (که ماهیتاً از یک سنخ اند) می بایست طبق نظر امام معصوم (ع) و در غیبت، طبق نظر فقها و ولی فقیه باشد اما مورد سوم گرچه باید مبتنی بر نوع جهان بینی انسان باشد تا انسان را به تمامه در مسیر کمال و سعادت، هدایت کند اما از دایره التزام تبعیت از امام و رهبری مستثنی است.

در پایان باید توجه داشت که در جامعه دینی و حکومت اسلامی، آن دسته از مسائل اجتماعی که متولی خاصی دارد، مردم اگر می خواهند وارد شوند باید با هماهنگی دستگاه مربوطه باشد نمی توانند بعنوان اصلاح و یا تغییر در امری که در عهده مثلاً دستگاه قضا یا نیروی انتظامی یا تعزیرات حکومتی و نظائر آن است خودسرانه وارد شوند. وظیفه مردم در مواجهه با موارد تخلف و فسادهای عمومی برخی افراد یا دستگاه ها، اگر با امر بمعروف و نهی از منکر اصلاح پذیر نیست، اطلاع رسانی به مقامات مسئول، نظیر وزارت اطلاعات و مراکز قضائی و پلیسی است. مگر موارد خاص، که یک لحظه غفلت و تسامح، و یا تعلل برای اخذ مجوز لازم، ممکن است ضرر و خسارت جبران ناپذیری برای نظام اسلامی و مردم در پی داشته باشد در اینگونه موارد، همه مسئولند که مستقیماً بر اساس تشخیص مصلحت و مفسده جامعه اقدام کنند.

موفق باشید ...:Gol:

موضوع قفل شده است