ازدواج و رسیدن به آرامش؛ ازدواج نکردن و تنهایی و نا امیدی

تب‌های اولیه

54 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ازدواج و رسیدن به آرامش؛ ازدواج نکردن و تنهایی و نا امیدی

با نام و یاد دوست

عرض سلام و ادب

این سوال ،‌ سوال یکی از کاربران سایت هست که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

سلام

الان که این متن رو مینویسم واقعا دیگه امیدی برام نمونده. از خدا گله دارم. خیلی زیاد ....

مگه خدا نگفته أ[=&amp]لا بذکر اللّه تطمئن القلوب ؟؟؟[/] پس چرا این آرامشو از من دریغ کرده؟

خیلی تنهام. خیلی ......
این تنهایی منو از پا درآورده. خدا رو شکر هیچ وقت نرفتم سمت دوستی با جنس مخالف. با اینکه دخترم و شدیدا از نظر عاطفی احساس نیاز میکنم ولی هیچوقت به خودم اجازه ندادم کسی وارد حریم من بشه. چون هم به گناه بودنش اعتقاد دارم و هم اینکه معتقدم تنها مردی که میتونه به حریم من وارد بشه فقط و فقط همسرمه.

یه مدته از نظر روحی خیلی داغونم. اصلا انگار دیگه برای خدا هم ارزشی ندارم.
خب منم یه آدمم. منم نیاز عاطفی دارم. نیاز جنسی دارم. بیشتر از این توان مقاومت ندارم.
هیچوقت سمت دوستی نرفتم و نخواهم رفت. اما بخاطر نیاز جنسیم به گناه افتادم. مگه خود خدا نگفته برای کسی که به گناه میفته، ازدواج واجب هست؟ من چیکار کنم؟ پسر که نیستم دنبال مورد مناسب باشم و برم خواستگاری. من دخترم و باید منتظر بمونم تا یکی بیاد خواستگاریم.
چند موردم بوده که مناسب نبودن. چرا خدا کمکم نمیکنه ازدواج کنم؟

نیاز عاطفی و جنسی انقدر به من فشار آورده که واقعا دیگه از پا دراومدم. چقدر به خدا التماس کردم که کمکم کنه، ولی هرچی بیشتر صداش کردم، بیشتر سکوت کرد. هرچی بیشتر ازش کمک خواستم، بیشتر تنهام گذاشت. بابا بخدا منم آدمم. چرا دستمو نمی گیره؟ چرا به دادم نمیرسه؟
به جایی رسیدم که دارم اعتقادمو به خدا از دست میدم. دیگه باورش ندارم. دیگه به همه ی حرفاش شک کردم.

24 سالمه. تو زندگیم سختی زیاد کشیدم. هیچوقت ناشکری نکردم. ولی الان از هرطرف پشتم خالیه. تو این حال و روزی که دارم، از خدا میخواستم لااقل اون تنهام نذاره. میخواستم بهم آرامش بده. میخواستم کنارم باشه تا حداقل یه امیدی داشته باشم. تا حداقل بدونم یکی هست که به فکرمه، یکی هست که پشتمه. اما اون تنهام گذاشت. حتی اون آرامشی که خودش تو این آیه گفته رو هم ازم دریغ کرد: [=&amp]ألا بذکر اللّه تطمئن القلوب

من بیشتر از این ظرفیت مقاومت ندارم. خدا خودشم اینو میدونه ولی کاری واسم نمیکنه. دیگه امیدی به هیچکس و هیچی ندارم.

یه خواهش از شما داشتم. اگه ممکنه حرف های کلیشه ای رو که همه مون میدونیم، نزنین. اینطوری من احساس میکنم واقعا هیچکس درکم نمیکنه. اینطوری من بیشتر ناامید میشم.
منظورم از حرفهای کلیشه ای ایناست (چند تا نمونه ش رو میگم): مثلا خدا هیچوقت بنده شو تنها نمیذاره، ناامیدی بزرگترین گناهه، توکلت به خدا باشه، تقوا پیشه کن، توبه کن، خودتو به کارای دیگه سرگرم کن، در مورد ازدواج و ... مطالعه کن، عبادت کن، نماز بخون، دعا کن، خدا صدای گریه بنده هاشو دوست داره، اینا همش یه امتحانه، به فامیلاتون بگو تو رو معرفی کنن و خیلی چیزای دیگه که همیشه دیدم تو اکثر تاپیک ها مشاورین و کاربران محترم به اونا اشاره میکنن و اینکه اکثرا تو تاپیک هایی با موضوع مشابه، معمولا راهنمایی ها شبیه هم هست. اکثر اونا رو خوندم ولی هیچ کمکی بهم نکردن.
از شما واقعا عذر میخوام. خدا شاهده اصلا قصد جسارت نداشتم. فقط منظورم اینه که با این نوع راهنمایی ها آشنا هستم، الان چیزی که بهش نیاز دارم اینه که یه حرف جدید بشنوم. یه راهنمایی که واقعا کمکم کنه.
انقدر شرایطم بده که با کوچکترین حرفی که متوجه میشم طرف مقابلم درکم نکرده، میشکنم. دست خودم نیست. من اینطوری نبودم، اینطوری شدم. بخاطر همینم بود که ازتون خواهش کردم از کلیشه ها استفاده نکنین.
میدونین من خودم خیلی چیزا رو میدونم ولی الان موقعیتی که دارم باعث شده اعتقادمو بهشون از دست بدم.

از آدمای اطرافم انتظاری بیشتر از این نداشتم. همیشه گفتم اونا یه انسانن، نعوذ بالله خدا که نیستن !!!
اما وقتی دیدم خدام دیگه محلم نمیذاره، از همه چی بریدم. مگه میشه آدم بدون خدا، امیدی داشته باشه؟ یه وقتایی انقدر از خدا ناراحت میشم که میگم: خدایا یعنی زجر کشیدن من انقدر برات لذت بخشه که داری نگاه میکنی و هیچی نمیگی؟ نگاه میکنی و کمکم نمیکنی؟ نگاه میکنی و ولم کردی؟
بخدا قسم قصدم این نیست که کفر بگم یا ناشکری کنم. فقط از دست خدام ناراحتم. خیلی ناراحتم. وقتی محلم نمیذاره احساس پوچی میکنم. احساس میکنم هیچی نیستم.
آخه چقدر صداش کنم؟ دیگه امیدی برام نمونده.
منم میخوام یه همسر داشته باشم. البته اینم بگم که مسلما قصدم از ازدواج فقط رفع نیازهای عاطفی و جنسی نیست. اینو گفتم چون میدونستم بالاخره یه نفر میگه که ازدواج فقط اینا نیست.
من هدف های دیگه ای هم از ازدواج دارم. ولی الان چون مشکل اصلی من این دوتاست، فقط به اینا اشاره کردم. این دو تا مشکلم به قدری منو تحت فشار قرار داده که واقعا دارم ایمانمو به خدا و حرفا و وعده هاش از دست میدم.[/]


با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صابر

با عرض سلام و احترام خدمت شما و عرض تسلیت به مناسبت عزاداری حضرت سید الشهداء(علیهم السلام)
متن نامه شما را چند بار از اول تا آخر خواندم و نکات خوبی از آن دریافت کردم.
خواهرم!
میخواهیم کلیشه ای صحبت نکنیم
.میخواهیم مطالبی که همه به شما گفتند و شاید خودتون هم بتونید یک کتاب درباره اش بنویسید را نگوییم و بالاخره میخواهیم حرف جدیدی بزنیم.
پاسخ شما را در قالب چند نکته خدمتتان عرض می کنم:
1. ببینید! شما در جایی از نامه تان فرمودید: «خدا به دادم نمی رسه و منو فراموش کرده و تنهام گذاشته» اما واقعا کدام خدا منظور شما از این جمله است آیا منظورتان خدایی است که شما در ذهنتان ساخته اید و از دست او خسته شدید یا او را مایه بدبختی خود می دانید؟ یا منظورتان خدای کریم و رحیمی است که در خارج از ذهن شما وجود دارد؟
دقیقا منظورم این است که خدایی که در ذهن شما ساخته شده یک خدای دروغین است چون معرفت به خدای واقعی با هر مشکلی از بین نمی رود. اینکه می گویید اعتقاداتم را از دست دادم یعنی اینکه احساس می کنید از این لحظه به بعد نعوذ بالله خداوند متعال خدای من نیست.!!!! نمی دانم چرا ما انسان ها هر وقت زندگی مان روی روال پیش برود(مثلا در کنکور قبول شویم یا شغل مناسبی پیدا کنیم یا در زندگی موفقیتی دیگر بدست آوریم) یادی از خدا نمی کنیم اما به محض اینکه بعضی از مشکلات در وجودمان رخنه کند همه چیز را در بست به خدا نسبت داده و همه کاسه و کوزه ها را ...
اگه خودمون بد راه بریم و بخوریم زمین مرتب می خواهیم اسناد را بیرونی کنیم و میگیم تقصیر من نیست زمین سر بود و من خوردم زمین و....:Ghamgin:
2. خواهر محترم
درست است که نیاز جنسی و عافی به شما فشار آورده که البته به خیلی ها داره فشار میاره اما اندکی چشمان خود را به آینده بیانداز. به فرصت های پیش رو نگاه کن. درسته الان خواستگار ندارید ولی یک دنیا هنر دارید که خدای بزرگ بهتون عطا کرده. یک دنیا اخلاق،ادب ، معرفت که همان خدا بهتون داده.
الان غم و غصه شما یکی است اون هم اینه که نیاز داره فشار میاره ولی وقتی ازدواج کنی میشه هزارتایه کم به اطراف و خودت بهتر نگاه کن. بله میفهمم تو چه شرایطی داری به سر می بری ولی به داشته هات نگاه کن...به سلامتیت نگاه کن... به امنیت و آرامشت نگاه کن...
گفتی تا الان حاضر نشدی با هیچ پسری رفاقت کنی آفرین!!! ولی این قوه خویشتنداری را خودتون داشتی یا کسی به شما داد؟ قطعا خدا عنایت کرده
بعضی وقتها تو زندگی برای حاجتی خیلی بالا پایین میریم وقتی حاجتمون را نمی گیریم چون ایمانمون ضعیفه و با اون مغز گنجشگی کوچگمون نمی تونیم مه چیز را بفهمیم فورا اعتقادات را داخا یک پارچه پیچیده و میزاریم طاقچه در حالی که اگر اندکی صبر کرده بودیم و از درگاهش نمی رفتیم قطعا بهترین را برامون رقم زده بود.
جریان اون فرد آویزان را حتما شنیدید. ندا آمد طناب را ببر ولی اعتماد نکرد در حالی که زیر پاش فقط نیم متر فاصله بود اما خودش را دست مرگ داد....(اگه خواستید بگید براتون بفرستم)
ممکنه زیر پاتون فاصله کمی باشه باید به حرفش اعتماد کنین تا موفق بشین و الا از سرما یخ میزنین.
3. به لطف خدا گفتید راهکارها را بلدید و نیازی به بیان دوباره ندارید فقط میمونه عملش که با اراده به اونها عمل کنین چون خیلی ها درست عمل کردن و سریع جواب گرفتن و بالعکس خیلی ها از مسیر های دیگر کج شدند.
در پایان تاکید می کنم هر گونه سئوالی داشتید در خدمتم و از این به بعد سریع پاسخ خواهم داد.
خواهر محترم؛
«بدبختي، تنها در باغچه‌اي كه خودمان كاشته‌ايم مي‌رويد
پس، بذر خوشبختي در خاك بندگي بكاريم و با عقل، آبياريش كنيم
تا لذت بينهايت دنيا و آ‌خرتش را بچشيم ...»
بنده براي شما بهترين‌ها را آرزو مي‌كنم و دعاگوي شما هستم.
سربلند باشید.

سلام.
مشکل این خواهر گرامی هم تا حدودی شبیه مشکل منه که در تاپیک خودم { چیکار کنم که بتونم به آرامش برسم؟} مطرح کرده بودم...اینکه نیاز به ازدواج دارم و مورادی خواستگاری رفتم که شرایطی که میخواستم رو داشتن و منم شرایطی که اونها میخواستن رو داشتم اما بهم جواب منفی دادن...و حالا بعد از مدتها هرچه دعا میکنم و خدا رو صدا میزنم که خدایا برام ازدواج فراهم کن نمیخوام به گناه بیفتم، دعاهام مستجاب نمیشن....
این کاربر گرامی رو به خوندن تاپیکی که گفتم دعوت می کنم، شاید بعضی حرفهایی که اون تاپیک دوستان به من زدن به درد ایشون بخوره.
چون خودم هم تقریبا گرفتار همین مشکل هستم راهنمایی چندانی نمی تونم بکنم...
ولی واقعا برام سواله که چطوره که پسرهای مذهبی هستن که از نبود گزینه مناسب برای ازدواج گله میکنن در حالیکه نیاز دارن، و دخترهای مذهبی هم باز از نبود گزینه مناسب برای ازدواج گله میکنن در حالیکه اونها هم نیاز دارن؟؟؟
چطور میشه که این پسرها و این دخترها سر راه هم قرار نمی گیرن؟

صابر;590068 نوشت:
الان غم و غصه شما یکی است اون هم اینه که نیاز داره فشار میاره ولی وقتی ازدواج کنی میشه هزارتایه کم به اطراف و خودت بهتر نگاه کن.

عذر میخوام ، میشه چند مثال بزنید که بعد از ازدواج چه مشکلاتی ممکنه باعث بشه حال کسی که ازدواج کرده همچنان غمگین و غصه دار باشه؟ مربوط به بچه داری یا چیزهای دیگه؟

صابر;590068 نوشت:
چون معرفت به خدای واقعی با هر مشکلی از بین نمی رود.

خوب آره ، اما صبر و تحمل هرکس تا یه حدی هست...و بعد از یه مدت که از خدا بخواد و دعا کنه و به خواسته اش نرسه صبرش تمام میشه و طاقتش طاق میشه...

صابر;590068 نوشت:
اینکه می گویید اعتقاداتم را از دست دادم یعنی اینکه احساس می کنید از این لحظه به بعد نعوذ بالله خداوند متعال خدای من نیست.!!!!

البته شما استاد هستید ولی خوب فکر کنم منظور ایشون این نیست که به خدا اعتقاد ندارن بلکه فکر کنم منظورشون اینه که ناامید شدن و به استجابت دعاشون اعتقادی ندارن

سلام . امیدوارم خوب باشید.
منم به عنوان یکی از اعضای سایت یه نظر داشتم گفتم بنویسم.
اول از همه واقعا جای تبریک و تحسین داره اینکه شما تا الان با اراده خودتون و نظر خدا خودتون رو پاک نگه داشتین.
الان تو جامعه ای پر از تحریک زندگی میکنیم که احساس نیاز جنسی و عاطفی دختر پسر نداره و متاسفانه برعکس شرایط ازدواج خیلی سخت شده.
وقتی آدم از گوشه کنار با هنر های دختران هم سن و سال شما که گاهی مو به تن آدم سیخ می کنه اخبارش آشنا میشه واقعا تفاوت دخترانی مثل شما رو احساس میکنه.
خلاصه خیلی آفرین.

دوم اینکه حال شمارو خوب میفهمم. خیلی از نصیحت هایی که بهتون میشه چون فکر میکنید طرف مقابل نفسش از جای گرم بلند میشه ، اعصاب خرد کن و گاهی تحقیر آمیزه ولی اگه بیشتر دقت کنین حرفای خوبم توش هست.
مثلا چند سال پیش ایام محرم یه آخوند جوونی اومده بود دانشگاه و من و دوستم باهاش گفتگوی سه نفره ترتیب دادیم در مورد همین نیاز جنسی و ازدواج. ایشون که در نگاه اول فکر میکرد ما هم مثل خیلی ها چیزی حالیمون نیست شروع کرد به این حرفها که نمی دونم روزه بگیرین و غذای چرب و فلفل نخورین ، غذای طبع سرد بخورین و از این حرفها. منم بهم بر خورد و اطلاعاتم رو رو کردم و با بحث مذهبی و عقلانی و اجتماعی بهش فهموندم یه چیزی بگو که خودتم شب میری پیش حاج خانوم به ریشمون نخندی! آخر بحث که دید وضع خرابه شروع کرد خاطرات ازدواج موقت و تفریحات مجردیشو رو کردن!
ولی خوب چندتا توصیه در مورد نماز و توسل و مصلحت تاخیر اجابت و ... هم گفت که کاربردی و مفید بود.
شما هم اگه توصیه های خوب اطرافیان رو از کلیشه های بی مصرف جدا نکنین بعدا میفهمین همینا خوب بوده عمل نکردین.

سوم اینکه لطفا اینقدر به این افکار اجازه ندین تو ذهن شما جولون بدن. البته قبول دارم سخته. ولی اگه به چیزای خوب فکر نکنین تا ازدواجی که معلوم نیست کی باشه عملا زندگی رو تعطیل کردین و خیلی فرصت هارو کشتین. فاکتورهای مثبت خودتون رو تقویت کنین و نذارین فشارها شمارو میخکوب کنند. خدا حاجت میده به شرطی که خود آدم هم یه کاری بکنه.
مثلا یه خانوم اگه بشینه هی دعا کنه و همش منتظر باشه حرص بخوره و از درس و ورزش و مطالعه فرهنگی - اجتماعی و رسیدگی به ظاهر (البته با درنظر گرفتن شرع) و خیلی فاکتورهای دیگه بمونه آخرش خواستگار مناسبم بیاد ، می پسنده ایشون رو؟
نمی دونم منظورمو گرفتین یا نه؟ مثلا خودم دقیقا مثل شما بودم و همش منتظر حاجت رواشدن و الان که چند سال میگذره قهمیدم بابا حاجتم یه زمینه هایی داره که باید با توکل به خدا اول اونارو ایجاد کنی . حالا دنبال بهبود شرایط خودمم از همه نظر تا زمینه هدفم مهیا بشه.
پویا باشید!!

چهارم هم حرفای کلیشه ایه ولی خداییش من خیلی چیزا دیدم از اینا.
مهمترینش نماز اول وقت مداوم و ترجیحا جماعته که عجیب حال آدمو خوب میکنه و حاجت روا میکنه. خودم یه چند ماهی خدا توفیق داد عالی نمازهامو مراقبت کردم و واقعا چیزایی شبیه معجزه دیدم. حاجتم بیشتر از طلبم میود سمتم. انگار خدا یه نگاه خاصی به نماز اول وقت خونها داره. افسوس که اون روزهای طلایی تموم شد و اون نمازهارو جدی نگرفتم.
انس با قرآن . توسل و کمک به مردم هم که عالیه.

امیدوارم چیز مفیدی گفته باشم.

خواهر خوبم سلام
منم با پاسخ استاد صابر موافقم

دختر و پسرای زیادی شرایط شما رو دارن کسایی که از شما سنشون خیلی بیشتر هست و سال های بیشتری با این درد کنار اومدن

منم سر یه مسئله ای که سالهای زیادی از خدا می خواستم درد نا امیدی رو چشیدم اونم از نوع خیلی وحشتناکش اون زمان منم همه چیز رو سر خدا خالی می کردم، بیچاره خدا چقدر از آدمایی مثل من حرف میشنوه و بازم ولمون نمی کنه با اینکه هیچ کدوم از مشکلاتمون رو خدا بهمون نداده، ولی بعدا چقدر شکرش رو کردم و چقدر از حرفام پشیمون شدم ، بخاطر همین حال و روز الان شما رو خیلییییییی خوب درک می کنم

شنیدن میگن سلامتی بالاترین نعمته؟ ... ولی اون زمان من به این نتیجه رسیدم که آرامش و امید بالاترین نعمتیه که هرکسی می تونه داشته باشه

چرا خدا باید اینهمه مشکل تو زندگی بهمون بده؟ فکر می کنید هدف خدا از خلق کردن ما این بوده که هرروز با یه مشکل جدید دست و پنجه نرم کنیم تا ایمانمون رو بسنجه؟! فکر نمی کنید این هدف خیلی پایینی هست برای خدای به اون بزرگی و حکیمی؟

نه آبجی من، نه دوست عزیزم درد شما درد سختیه ولی حتما یه روزی تموم میشه ، یه راه که واقعا امتحان شدست رو بهت می گم
یه شب که واقعا دلت شکسته بود با اشک و ناله دعای توسل رو بخون به امام رضا که رسیدی چندبار امام رضا رو صدا بزن و با گریه ازش بخواه خواستت رو ، به امام رضا بگو حداقل اگه الان قسمت نیست ازدواج کنم بهم آرامش بده، اگه از ته دل اینکار رو بکنی بخدا جواب میده به آرامشی می رسی که خودت باورت نمیشه ( آخه می گن تو امر ازدواج در خونه امام رضا رو بزنید)

به هرحال شاید حرفام کلیشه ای باشه ولی از روی کلیشه این حرف رو نمی زنم چون واقعا بعد یه تجربه تلخ خیلی بزرگ تو زندگیم به نتیجه ای که می خوام بگم رسیدم دوست دارم یه کم بیشتر بهش فکر کنی
بعضی وقتا آدما تو یه جاهایی از زندگیشون کم می زارن و حاضرم نیستن این رو قبول کنن، خدا تا تلاشی از کسی نبینه بهش چیزی نمیده ، این دور از رحمت خدا نیست این اتفاقا مساوی عدالت و حکمت خداست، تو امر ازدواجم همینجوره البته همش تقصیره ما نیست بعضی وقتا مقصر خانواده هان با سختگیریای بی جاشون، ولی اینم باید قبول کنیم خیلی جاهام ماها مقصریم
مثلا ممکنه اصلا حال و حوصله مهمونی رفتن و اینا نداشته باشیم خب اینجوری هیچ کسم ما رو نمی بینه ، یا مثلا رفتارمون نوع برخوردمون طرز صحبت کردنمون باعث بشه بقیه جذب ما نشن، تا حالا دیدین بعضی دخترایی که قیافه های معمولی دارن ولی وقتی شروع به صحبت کردن می کنن انقدر مودب و گرم و صمیمی هستن که آدم خیلی بیشتر از یه دختر خیلی زیبا جذبشون میشه؟

یا توقعات خیلی بالایی داشته باشیم، یا هرچیز دیگه ای

شما که سنی نداری یعنی سنت جوری نیست که بگی وااااااای دیر شد و اینا من دور و اطرافم دخترایی بودن که خیلی سنشون بیشتره و ازدواج نکردن و بعضیاشونم خیلی با ایمانن، ولی من دلیل ازدواج نکردن هرکدومشون رو که می بینم توش نخواستن خدا پیدا نمی کنم خیلیاشون خیلی زودتر می تونستن ازدواج کنن ولی به دلایل مختلف نکردن

به هرحال یکم به چیزای دیگه جز اینکه خدا چرا برام کاری نمی کنه فکر کن حتما چیزای مهمی پیدا می کنی!

من نمیدونم چرا هرچی میشه انگشت اتهام میره سمت خدا
چرا به تفکرات پوچ وکارهای خودمون فکرنمیکنیم؟
وقتی تفکرودید جامعه نسبت به ازدواج رسیدن به ثروت،
پز دادن برای مردم، آرامش مادی باشه و مفهوم اصل ازدواج فراموش بشه همین میشه که حدود 10 میلیون دختر وپسرمجرد داریم چه عیبی داره یه دخترا پسر خودشون زندگیشونا از صفربسازن؟عوضش سالهای زودتر کنارهم آرامش دارن ولی این تفکرکه میگن تا پسرادختر همه چیز نداشته باشن نمیشه ازدواج کرد باعث میشه آرامش معنوی رو
به آرامش مادی که هیچ تضمینی باگذشتن سالها نداره عوض کنیم
درضمن اینم بگم با این اوضاع فرهنگی شاید باید خودمونا برای تجرد قطعی آماده کنیم
پس صبربرگناهو باید چندین برابرافزایش بدیم

سلام خواهر گلم
منم تا حدودی ب همین جا رسیده بودم. حرفای هیشکی هم آرومم نمی کرد. هر راهی رو هم ک گفته بودن امتحان کرده بودم ولی نمی دونم چرا نتیجه نداشت(البته نتیجه ی مورد نظر منو نداشت وگرنه برکات زیادی واسم داشت). کنار همه ی اینا بذار ی شکست روحی و عاطفی رو. دیگه داغون دغون بودم.
تا اینکه همین چند وقت پیش اتفاقی تو کتابخونه کتاب "فوز سالک" نوشته استاد علی صفایی حائری رو دیدم و بردم برا خوندن. فوق العاده بود. ینی دیدم رو نسبت ب زندگی و مشکلاتش عوض کرد ک هیچ دوباره کلی عاشق خدا شدم. دیگه نمی خواد برا اینکه نشون بدی آدم خوبی هستی و ...برا سختیا و مشکلات زندگی ب زورخودتو صبور نشون بدی نه انقدر دید آدمو عوض می کنه ک برا بلاها و سختیا ممنون خدا هم میشی. تازه فهمیدم "اللهم لک الحمد حمد الشاکرین لک علی مصابهم..." ک تو زیارت عاشورا می خونیم یعنی چی.حالا می فهم "مارایت الا جمیلا" ی حضرت زینب س از کجاست.
ازتون خواهش می کنم حتما این کتابو بخونین.

طاهر;589945 نوشت:
سلام

الان که این متن رو مینویسم واقعا دیگه امیدی برام نمونده. از خدا گله دارم. خیلی زیاد ....

مگه خدا نگفته ألا بذکر اللّه تطمئن القلوب ؟؟؟ پس چرا این آرامشو از من دریغ کرده؟

خیلی تنهام. خیلی ......
این تنهایی منو از پا درآورده. خدا رو شکر هیچ وقت نرفتم سمت دوستی با جنس مخالف. با اینکه دخترم و شدیدا از نظر عاطفی احساس نیاز میکنم ولی هیچوقت به خودم اجازه ندادم کسی وارد حریم من بشه. چون هم به گناه بودنش اعتقاد دارم و هم اینکه معتقدم تنها مردی که میتونه به حریم من وارد بشه فقط و فقط همسرمه.

یه مدته از نظر روحی خیلی داغونم. اصلا انگار دیگه برای خدا هم ارزشی ندارم.
خب منم یه آدمم. منم نیاز عاطفی دارم. نیاز جنسی دارم. بیشتر از این توان مقاومت ندارم.
هیچوقت سمت دوستی نرفتم و نخواهم رفت. اما بخاطر نیاز جنسیم به گناه افتادم. مگه خود خدا نگفته برای کسی که به گناه میفته، ازدواج واجب هست؟ من چیکار کنم؟ پسر که نیستم دنبال مورد مناسب باشم و برم خواستگاری. من دخترم و باید منتظر بمونم تا یکی بیاد خواستگاریم.
چند موردم بوده که مناسب نبودن. چرا خدا کمکم نمیکنه ازدواج کنم؟

نیاز عاطفی و جنسی انقدر به من فشار آورده که واقعا دیگه از پا دراومدم. چقدر به خدا التماس کردم که کمکم کنه، ولی هرچی بیشتر صداش کردم، بیشتر سکوت کرد. هرچی بیشتر ازش کمک خواستم، بیشتر تنهام گذاشت. بابا بخدا منم آدمم. چرا دستمو نمی گیره؟ چرا به دادم نمیرسه؟
به جایی رسیدم که دارم اعتقادمو به خدا از دست میدم. دیگه باورش ندارم. دیگه به همه ی حرفاش شک کردم.

24 سالمه. تو زندگیم سختی زیاد کشیدم. هیچوقت ناشکری نکردم. ولی الان از هرطرف پشتم خالیه. تو این حال و روزی که دارم، از خدا میخواستم لااقل اون تنهام نذاره. میخواستم بهم آرامش بده. میخواستم کنارم باشه تا حداقل یه امیدی داشته باشم. تا حداقل بدونم یکی هست که به فکرمه، یکی هست که پشتمه. اما اون تنهام گذاشت. حتی اون آرامشی که خودش تو این آیه گفته رو هم ازم دریغ کرد: ألا بذکر اللّه تطمئن القلوب

من بیشتر از این ظرفیت مقاومت ندارم. خدا خودشم اینو میدونه ولی کاری واسم نمیکنه. دیگه امیدی به هیچکس و هیچی ندارم.

یه خواهش از شما داشتم. اگه ممکنه حرف های کلیشه ای رو که همه مون میدونیم، نزنین. اینطوری من احساس میکنم واقعا هیچکس درکم نمیکنه. اینطوری من بیشتر ناامید میشم.
منظورم از حرفهای کلیشه ای ایناست (چند تا نمونه ش رو میگم): مثلا خدا هیچوقت بنده شو تنها نمیذاره، ناامیدی بزرگترین گناهه، توکلت به خدا باشه، تقوا پیشه کن، توبه کن، خودتو به کارای دیگه سرگرم کن، در مورد ازدواج و ... مطالعه کن، عبادت کن، نماز بخون، دعا کن، خدا صدای گریه بنده هاشو دوست داره، اینا همش یه امتحانه، به فامیلاتون بگو تو رو معرفی کنن و خیلی چیزای دیگه که همیشه دیدم تو اکثر تاپیک ها مشاورین و کاربران محترم به اونا اشاره میکنن و اینکه اکثرا تو تاپیک هایی با موضوع مشابه، معمولا راهنمایی ها شبیه هم هست. اکثر اونا رو خوندم ولی هیچ کمکی بهم نکردن.
از شما واقعا عذر میخوام. خدا شاهده اصلا قصد جسارت نداشتم. فقط منظورم اینه که با این نوع راهنمایی ها آشنا هستم، الان چیزی که بهش نیاز دارم اینه که یه حرف جدید بشنوم. یه راهنمایی که واقعا کمکم کنه.
انقدر شرایطم بده که با کوچکترین حرفی که متوجه میشم طرف مقابلم درکم نکرده، میشکنم. دست خودم نیست. من اینطوری نبودم، اینطوری شدم. بخاطر همینم بود که ازتون خواهش کردم از کلیشه ها استفاده نکنین.
میدونین من خودم خیلی چیزا رو میدونم ولی الان موقعیتی که دارم باعث شده اعتقادمو بهشون از دست بدم.

از آدمای اطرافم انتظاری بیشتر از این نداشتم. همیشه گفتم اونا یه انسانن، نعوذ بالله خدا که نیستن !!!
اما وقتی دیدم خدام دیگه محلم نمیذاره، از همه چی بریدم. مگه میشه آدم بدون خدا، امیدی داشته باشه؟ یه وقتایی انقدر از خدا ناراحت میشم که میگم: خدایا یعنی زجر کشیدن من انقدر برات لذت بخشه که داری نگاه میکنی و هیچی نمیگی؟ نگاه میکنی و کمکم نمیکنی؟ نگاه میکنی و ولم کردی؟
بخدا قسم قصدم این نیست که کفر بگم یا ناشکری کنم. فقط از دست خدام ناراحتم. خیلی ناراحتم. وقتی محلم نمیذاره احساس پوچی میکنم. احساس میکنم هیچی نیستم.
آخه چقدر صداش کنم؟ دیگه امیدی برام نمونده.
منم میخوام یه همسر داشته باشم. البته اینم بگم که مسلما قصدم از ازدواج فقط رفع نیازهای عاطفی و جنسی نیست. اینو گفتم چون میدونستم بالاخره یه نفر میگه که ازدواج فقط اینا نیست.
من هدف های دیگه ای هم از ازدواج دارم. ولی الان چون مشکل اصلی من این دوتاست، فقط به اینا اشاره کردم. این دو تا مشکلم به قدری منو تحت فشار قرار داده که واقعا دارم ایمانمو به خدا و حرفا و وعده هاش از دست میدم.


سلام

من سوال شما را به دو بخش تقسیم میکنم: یکی نگاه شما به زندگی و دنیا و خدا و دیگری نیاز جنسی و عاطفی شما و فراهم نشدن شرایط ازدواج

بخش اول:

به مجموعه اعتقاداتی که شما نسبت به خود، خدا و زندگی خود دارید، جهان بینی و ایدئولوژی گفته میشود. تمام رفتارها و حالت ها و فعالیت های شما بر اساس این جهان بینی شکل میگیرد. مثلا شما به چیزی معتقد هستید به نام خدا. او را یاور خود دانسته و در تنگ ناها و گرفتاریها از او طلب کمک میکنید؛ چون در جهان بینی شما قدرتی فراتر از همه قدرت ها به نام خدا وجود دارد. یا افرادی دارید به عنوان واسطه یا پارتی(اهل بیت علیهم السلام) بین شما و خدا که از آنها هم طلب میکنید و انتظار پاسخ مثبت دارید. مجموعه این اعتقادات، سیستم روحی شما را هم مدیریت میکند؛ یعنی وقتی نگاه شما این است که خدا باید به هر درخواست شما پاسخ بدهد، در مواقعی که چنین پاسخی دریافت نکنید، روح شما متلاطم شده و ناآرام میشوید. یا مثلا برفرض در جهان بینی شما مادیات و لذت های دنیوی نقش پر رنگی دارد. وقتی در عمل به این خواسته ها نرسید باز روح شما آرامش خود را از دست داده و ناآرام میشود.

بنابراین با این پیش مقدمه یک اصل کلی قابل طرح است و آن اینکه در مواقعی که به مشکلی بر میخورید، به اولین چیزی که باید شک کنید، اختلال در همین بخش یعنی جهان بینی است. به عبارتی ناآرامی و ناامیدی شما یا به خاطر این است که جهان بینی شما کامل نیست و نظم و انسجام درستی ندارد و یا اینکه جهان بینی درست است ولی چیزی مانند نفس اماره مانع شما از همراهی با آن میشود.

در مورد مشکلی که مطرح کردید نظر من این است که جهان بینی شما کامل نیست. یعنی درست است که شما به خدا اعتقاد دارید و او را خالق خود میدانید اما نمیدانید چرا او شما را خلق کرده و هدف شما از زندگی در این دنیا چیست؟ خدای شما خدایی است که صرفا اسباب لذت های دنیوی شما را فراهم کند و اگر چنین نکند دیگر خدا نیست. لذا پیشنهاد من این است که اگر میخواهید از این اغتشاشات فکری و روحی خارج شوید، حتما در این زمینه مطالعه خود را بالا ببرید. کتاب تفسیر موضوعی قرآن کریم نوشته آیت الله جوادی جلد 13 (حیات حقیقی انسان) و همچنین جلد 14 (صورت و سیرت انسان در قرآن) شما را اولا با هویت انسان و ثانیا با هدف او از زندگی تا حدودی آشنا میکند. وقتی نگاه شما اصلاح شود مسلما مسیر شما هم اصلاح خواهد شد و وقتی در مسیر درست حرکت کنید و بدانید به کجا میرسید، مانند فردی که در بیابان گم شده سرگردان و حیران نخواهید بود و از زندگی خود لذت خواهید بود.

بخش دوم:

اینکه میگویید شما دختر هستید و انتخاب شونده و هیچ کاری نمیتوانید برای ازدواج خود انجام دهید اشتباه است چون هر چند شما مستقیم نمیتوانید به خواستگاری بروید و ازدواج کنید اما میتوانید کاری کنید که خواستگارها را به سمت خود جلب کرده و از بین آنها یکی را انتخاب کنید. برای این کار به مواردی اشاره میکنم که شرایط ازدواج شما را فراهم میکند:

طرز برخورد با خانواده و دوستان:

رفتار مناسب ، با ادب و احترام و به دور از شوخي زياد و جلف بودن مي تواند براي يك خانم مناسب باشد و نظر افراد را به خودجلب كند.


كم كردن توقعات:

يكي از موانع مهم پيش روي ازدواج جوانان توقعات بالا مي باشد كه با كم كردن اين توقعات و بيان اين مساله در موقعيت هاي مناسب مي توانند زمينه ازدواج را ايجاد كنند. همچنين يكي از مواردي كه مي تواند مانع ازدواج باشد و آقا را از اقدام به خواستگاري منصرف سازد موقعيت اقتصادي خوب خانواده خانم است يعني آقا اين جرات را ندارد كه اقدام به ازدواج كند، كه بيان كردن اين مساله در جمع دوستان و بستگان كه انتظارات من براي ازدواج بالا نيست مي تواند راه حل مناسبي براي آن باشد.

اخلاق حسنه

در محيط اطراف به خصوص در خانه سعي كنيد با كمال متانت و گذشت و فداكاري رفتار كنيد.مکارم اخلاق بهترین عامل در جذب دیگران است.امام على عليه السلام می فرماید:«مَن حَسُنَت خَليقَتُهُ طابَت عِشرَتُهُ؛هر كس خوش اخلاق باشد، زندگى اش پاكيزه و گوارا مى گردد.»[4]

توجّه به ضعف‌ها و خصلت‌هاي ناپسند خود و رفع آنها:


چه بسا به دليل وجود يك صفت بد يا يك رذيله اخلاقي و رفتاري در ما، خداوند نعمتي و يا لطفي را از ما دور كند.


حضور بیشتر و پررنگتر در محافل زنانه

افرادی که قصد خواستگاری از شما را دارند سعی میکنند از طریق مادر، خواهر یا زنان دیگر خانواده خود به دنبال مورد بگردند. لذا حضور شما در چنین جمع هایی باعث شناخته شدن شما و دیدن شدن شما میشود و امکان اینکه افراد بیشتر شما بشناسند و برای ازدواج اقدام کنند وجود دارد

حضور فعال در انجمن ها و هیئت ها و تشکل ها

انجمن های و هیئت های دانشجویی و محلی باعث میشود شما با افراد بیشتر در ارتباط باشی و این مسئله باعث شناخته شدن شما خواهد شد

استفاده از سایت ها و مراکز همسریابی

در مورد سایت های همسریابی باید عرض کنم چون قانون سفت و سختی بر آن حاکم نیست و در حال حاضر بیشتر جنبه اقتصادی پیدا کرده تا فرهنگی، لذا احتیاط بیشتری را میطلبد. با این حال استفاده از آنها به عنوان ابزاری برای معرفی اولیه میتواند مفید باشد منتها چون هیچ شناختی نسبت به طرف وجود ندارد، باید همان اول بعد از یک آشنایی کلی، بقیه اشنایی به سمت خانواده جهت دهی شود و به طرف بگویید اگر قصد ازدواج دارید بهتر بقیه مراحل را از طریق خانواده اقدام کنید. اگر گفت اجازه دهید اول خودمان آشنا شویم و بعد خانواده ها را در جریان بگذاریم بگویید پسند ما به تنهایی برای ازدواج کافی نیست چون ممکن است ما پپسندیم ولی خانواده ها مخالف باشند. لذا بهتر است این دو در کنار هم صورت بگیرد. اگر باز هم سماجت کرد باید رابطه را قطع کرده و ادامه ندهید.

توسل به اهل بيت


در هر حال انسان نسبت به آينده خود ناآگاه است و در اين گونه موارد تنها و بهترين راه، توكل بر خداوند و متوسل شدن به امامان معصوم عليهم السلام و دعا كردن است. چه موانع متعدد و بزرگي كه با دعا كردن و توسل از پيش روي انسان برداشته مي شود تا مسير زندگي صاف و هموار گردد.متوسل شدن به امامان معصوم (عليهم السلام) به ويژه حضرت جوادالائمه (عليه السلام). چه موانع متعدد و بزرگي كه با دعا كردن و توسل از پيش روي انسان برداشته مي شود و مسير زندگي انسان صاف و هموار مي گردد. نقل است كه حضرت آيه الله العظمي بهجت (رحمةالله عليه) دراين گونه موارد نماز جعفر طيار (كه در مفاتيح الجنان آمده است) را سفارش مي كردند.همچنین از حضرت اميرالمؤمنين علی علیه السلام نقل شده كه هر كس قصد ازدواج داشته باشد دو ركعت نماز گذارد؛ در هر ركعت پس از حمد سوره ياسين بخواند و پس از اتمام نماز حمد و ثناى پروردگار گذارد.

نکته آخر:

توجه به امتحانات و آزمايش هاي الهي داشته باشيم كه مبادا با بي صبري، اجر خود را از دست داده و مشكلات را بيشتر نماييم. ضمن اينكه خداوند متعال كساني را كه به هر جهت اسباب و امكانات ازدواجشان فراهم نشده و نتوانسته‌اند ازدواج كنند، دستور داده كه تقوي و پاكدامني پيشه كنند تا خداوند از فضل خود آنان را بي‌نياز گرداند. «وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذينَ لا يَجِدُونَ نِكاحاً حَتّي يُغْنِيَهُم اللهُ مِنْ فَضْلِهِ»[ نور/33.]. پس آنچه كه در زندگي در درجه اول اهميّت دارد، بندگي و اطاعت خداوند و حفظ پاكدامني و عفّت است.
پیروز و سربلند

کلمه به کلمه حرفاتو درک میکنم

فقط کسی که طعم بی محلی و بی تفاوتی نسبت به دعاها و گریه زاری ها و التماسو شنیده میفهمه چی میکشی

احتمالا خدا با ما به عنوان بنده اش حال نمیکنه

من دیگه به این نتیجه رسیدم

ولی بازم مثه بچه یتیمای بدبخت ... چشم انتظار محبتشم

اصلا از این حرفم برداشت ناشکری نکن

ابدااااااااااااااااا

همین نفسی که میاد و میره هزار بار شکرش

ولی وقتی دل خوش نباشه

وقتی آرامش نباشه

آدم راضی میشه که این نفس هم قطع شه و دیگه بالا نیاد

:(((

بدجور درکت میکنم دوست خوبم ... بدجور

این شعرو روی شیشه اتوبوس خوندم

تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد .......... حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد

بماند که بعده این که خوندمش چقدر تو خیابون گریه کردم

اصلا دست خودم نبود ...گوله گوله اشک بود که میومد پایین

از اون روز این شعره شده ورد زبونم ... هی میخونمش و هی خدا رو صدا میزنم : )

دوست خوبم

حرفای کلیشه ای که بهت زدن رو به من هم خیلی زدن ... خیلیا

ما دیگه به مرحله ای از درد کشیدن رسیدیم که هیچی جز حل شدن مشکل حالمونو خوب نمیکنه

غم توی تک تک سلولای من رسوب کرده

انقدر عمیق و شدید

که تمام عبادتامو تبدیل کرده به مرثیه و شکایت

تمام نمازام و روزه ها و دعا ها

حتی همین چادری که سرمه

:(((((((

با سلام و عرض ادب

واقعا ناراحت کننده هست

ولی من که از رنج کشیدن لذت میبرم نمیدونم چرا :Gig:

اصلا یه جور کیف میده که نیازمند باشی و هی خدارو صدا کنی هی اویزونش شی خیلی خوبههههههههه:khaneh:

البته منم گاهی ناراحت میشما یا حرص میخورم و ...... خلاصه زندگی یعنی دار مکافات دیگه

من همیشه با خودم میگم خدایا من بهشت نمیخوام که منو به خاطرش زجر بدی دلم میخاد اصلا نباشم همونطور که خیلی از چیزها اصلا افریده نشدن :Ghamgin:

ولی خدا برا ما زندگی رو جبر قرار داده دیگه چیکار میشه کرد:geryeh:

mehrant;590105 نوشت:
ولی واقعا برام سواله که چطوره که پسرهای مذهبی هستن که از نبود گزینه مناسب برای ازدواج گله میکنن در حالیکه نیاز دارن، و دخترهای مذهبی هم باز از نبود گزینه مناسب برای ازدواج گله میکنن در حالیکه اونها هم نیاز دارن؟؟؟
چطور میشه که این پسرها و این دخترها سر راه هم قرار نمی گیرن؟

سلام دوست گرامی
بله این مشکل دوطرفه ست دلیلش اینه که روابط کم شده
اعتماد هم کم شده
قبلا همسایه ها به شدت با هم ارتباط داشتند اما الان خیر

Miss Chadoriii;590303 نوشت:
غم توی تک تک سلولای من رسوب کرده

انقدر عمیق و شدید

که تمام عبادتامو تبدیل کرده به مرثیه و شکایت

تمام نمازام و روزه ها و دعا ها

حتی همین چادری که سرمه


همه مشکلات با بازگشت امام زمان از بین می روند. دعا کنیم زودتر لایق برگشتنش بشیم. که انشاا... خیلی نزدیک است
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

طاهر;589945 نوشت:
خه چقدر صداش کنم؟ دیگه امیدی برام نمونده.
منم میخوام یه همسر داشته باشم. البته اینم بگم که مسلما قصدم از ازدواج فقط رفع نیازهای عاطفی و جنسی نیست. اینو گفتم چون میدونستم بالاخره یه نفر میگه که ازدواج فقط اینا نیست.

سلام
سعی کنید تو اجتماع بیشتر حضور داشته باشید. در مسجد ها، مراسمات، عروسی، مهمونی...

راستی رمزی که همیشه موفقیت به همراه داره
وقتی دلتون شکست، وقتی اشکاتون اومد رو گونه هاتون اینو بخونید و نیازتونو با شفاعت اهل بیت از خدا بخواهید
یا حمید به حق محمد، یا عالی به حق علی، یا فاطر به حق فاطمه، یا محسن یه حق حسن، یا قدیم الاحسان به حق حسین

اللهم عجل لولیک الفرج

عادتی که دارم اینه که معمولا سعی میکنم خودم رو کامل به جای دیگران فرد بذارم و بعد از منظر اون افراد نگاه کنم...
در این مورد من 4 نکته به نظرم میرسه..
1-در صورتیکه شما فرد مناسبی رو دیدید و اطمینان داشتید که فرد صالحی است و میشه بهش اعتماد کرد میتونید ازش خواستگاری کنید.. غیر مستقیم یا برید مستقیم بهش بگید...فقط عین پسر ها و با تمام وجود جرئت نه شنیدن رو هم داشته باشید..و در ضمن ازش قول بگیرید که این موضوعو مطرح نکنه...

2- برای اینکه میل جنسی بهتون فشار نیاره بهترین کار اینه که روش متمرکز نشید...من پسر مجردم که اینو بهتون میگم و میدونید که این مسائل در پسرها بیشتر هم هست پس بدونید که نفسم از جای گرم بلند نمیشه....بهترین راه همینه که هیچ عکس و فیلمی و هیچ داستان و هیچ مقاله و هیچ تصویری که آدم احتمال میده ممکنه هواییش کنه ، نبینه نخونه و نشنوه...اگه این کارو انجام بدید مبارزه با این میل خیلی حیلی راحت میشه...من تضمین میکنم.

3-هدف نهایی زندگی بندگی خداست...میخواید یه قول حتمی بهتون بدم؟؟ :80 سال دیگه شما زنده نیستید ...من هم زنده نیستم..خانوم چادری .آقای موسوی.خانوم شیوا و کارشناس سایت و همه کسانی که الان این پست منو میخونن هم زنده نیستند ...ماییم و خدایی که گفته "جن و انس را نیافریدم جز برای اینکه مرا عبادت کنند" ....حدیث پیامبر درمورد 4 زن برتر عالم رو که شنیدید؟ از این 4 تا"یکیش فاطمه است که دیدید چه مصائبی رو تحمل کرد و 18 سالگی از دنیا رفت..دیگری خدیجس که از پیامبر خواستگاری کرد و اولین کسی بود که به ایشان ایمان آورد و تمام ثروتش رو هم در راه اسلام خرج کرد..دیگری آسیه است که با فرعون ازدواج کرد و درنهایت شوهرش دستور داد دست و پاشو با میخ ببندن و بزارنش زیر آفتاب و یه سنگ هم بزارن رو سینش تا جون بده...اونیکی هم مریم مقدسه که تا آخر عمرش ازدواج نکرد "...این 4 نفر هرکدوم مسیر کاملا مختلفی رو در زندگی طی کردن ولی در نهایت به 4 زن برتر عالم تبدیل شدن...چند تا آیه تو کل قرآن درباره ازدواج داریم و چند تا درباره تقوا و بندگی خدا؟؟

4-یه فایلی دارم که پاسخ یه فرد با تقوا و نازنینیه به خانوم هایی که ازش درمورد دیر شدن ازدواج پرسیدن...بسیار بسیار مقاله خوندنیه که اگه بخونید مطمئنم حداقل برای مدتی هم که شده قلبتون آروم میگیره...چون اصرار این فرد این بوده که این مطلب عمومی نشه نمیتونم اینجا بزارم ولی میتونید پیام بدید(با آی دی فیک یا آی دی خودتون فرقی نمیکنه) تا بهتون بدم بخونید .

*EHSAN*;590377 نوشت:

3-هدف نهایی زندگی بندگی خداست...میخواید یه قول حتمی بهتون بدم؟؟ :80 سال دیگه شما زنده نیستید ...من هم زنده نیستم..خانوم چادری .آقای موسوی.خانوم شیوا و کارشناس سایت و همه کسانی که الان این پست منو میخونن هم زنده نیستند ...ماییم و خدایی که گفته "جن و انس را نیافریدم جز برای اینکه مرا عبادت کنند" ....حدیث پیامبر درمورد 4 زن برتر عالم رو که شنیدید؟ از این 4 تا"یکیش فاطمه است که دیدید چه مصائبی رو تحمل کرد و 18 سالگی از دنیا رفت..دیگری خدیجس که از پیامبر خواستگاری کرد و اولین کسی بود که به ایشان ایمان آورد و تمام ثروتش رو هم در راه اسلام خرج کرد..دیگری آسیه است که با فرعون ازدواج کرد و درنهایت شوهرش دستور داد دست و پاشو با میخ ببندن و بزارنش زیر آفتاب و یه سنگ هم بزارن رو سینش تا جون بده...اونیکی هم مریم مقدسه که تا آخر عمرش ازدواج نکرد "...این 4 نفر هرکدوم مسیر کاملا مختلفی رو در زندگی طی کردن ولی در نهایت به 4 زن برتر عالم تبدیل شدن...چند تا آیه تو کل قرآن درباره ازدواج داریم و چند تا درباره تقوا و بندگی خدا؟؟

اول بگم سو تعبیر نشه ... مشکل من ازدواج نیس ... ینی من در شرایطی گرفتارم که عمرا بتونم به ازدواج فکر کنم حتی

من فقط با اون قسمت از حرفای صاحب تاپیک در مورد استجابت نشدن دعا همزادپنداری شدیدی حس کردم

در مورد این تیکه از حرفاتون که نقل قول کردم :

من اصراری ندارم به زن برتر تبدیل شم یا شبیه شون باشم

من همینقدر که واجباتو انجام بدم و ترک محرمات کنم برام کافیه

همینقدر که حق الناسی به گردنم نباشه ... زیانی از من به کسی نرسه ... دلیو نشکنم

کافی

من طبیقه هفتم بهشت نمیخوام Fool

واقعا نمیخوام

من یک دنیای معمولی

و یک آخرت معمولی میخوام

همین و بس

کلا به قشر مذهبی تا دو کلام از مشکلاتت حرف میزنی

سریع میگن حضرت زینب و امام حسینو ببین از اونا یاد بگیر

من خودمو بکشمم خاک زیر پای همچین مقربانی نمیشم خب

اونا بنده ی خاص خدا بودن

زندگیشونم خاص بود

مصایبی هم که متحمل شدن خاص بود

اما من فقط یه دختر معمولیم

همینم میخوام باشم

نه بیشتر نه کمتر

یه مذهبی معمولی متعادل

همینقدرم از خدا انتظار اجر اخروی دارم ... نه بیشتر نه کمتر

واسه همین نمیفهمم دلیل این دنیایی که برای من برنامشو چیده چیه
چرا انقدر عذاب؟
به چه جرمی آخه ؟؟؟

من چیکار به کسی کردم ؟؟؟

[="Arial"]سلام به همه
بنظرم با نماز اول وقت و خواندن زیارت عاشورا معجزه هم ممکنه اتفاق بیوفته!!!!!
اصن عالین،شمام امتحان کن

YOLDASH;590381 نوشت:
سلام به همه
بنظرم با نماز اول وقت و خواندن زیارت عاشورا معجزه هم ممکنه اتفاق بیوفته!!!!!
اصن عالین،شمام امتحان کن

امتحان کردم هر دو مورد رو

هیچ نتیجه ای نداشته

این تاپیک کلا

حرفایی که میاد تو ذهنمو تایپشون میکنم

آتیش میزنه به جیگرم

من به مرحله ای از درد رسیدم که اگه همین فردا هم مشکلم حل شه و معجزه شه ... حسرت زمانی که از دست رفته ...منو له میکنه

بارها شده توی خیابون از ته دلم گفتم خدایا یه کاری کن امروز تصادف کنم جا به جا بمیرم و خلاص

تموم شه هر چی که هست و نیس

اما خدا حتی مرگو هم از من دریغ میکنه

*EHSAN*;590377 نوشت:
1-در صورتیکه شما فرد مناسبی رو دیدید و اطمینان داشتید که فرد صالحی است و میشه بهش اعتماد کرد میتونید ازش خواستگاری کنید.. غیر مستقیم یا برید مستقیم بهش بگید...فقط عین پسر ها و با تمام وجود جرئت نه شنیدن رو هم داشته باشید..و در ضمن ازش قول بگیرید که این موضوعو مطرح نکنه...

چی ؟!!!!!!!!!! یعنی از مرد مورد علاقمون خاستگاری کنیم ؟؟!!:Moteajeb!::khaneh:

خب شاید گفت نع اون موقع ادم ضایع میشه بد نیست؟!

*EHSAN*;590377 نوشت:
1-در صورتیکه شما فرد مناسبی رو دیدید و اطمینان داشتید که فرد صالحی است و میشه بهش اعتماد کرد میتونید ازش خواستگاری کنید.. غیر مستقیم یا برید مستقیم بهش بگید...فقط عین پسر ها و با تمام وجود جرئت نه شنیدن رو هم داشته باشید..


فقط همینمون مونده!!!!!

[="DarkGreen"]سلام

طاهر;589945 نوشت:
دیگه به همه ی حرفاش شک کردم.

مشکل اصلی همین جاست
شکتون رو رفع کنید و این جز با اینکه خدا رو بهتر بشناسید حل نمیشه.

طاهر;589945 نوشت:
من بیشتر از این ظرفیت مقاومت ندارم.

هر وقت شکتون رو حل کردید بدونید که خدا هیچ وقت دروغ نمیگه و همین خدایی که هیچ وقت دروغ نمیگه گفته « لا یکلف الله نفسا الا وسعها»خدا به اندازه وسع شما بهتون سختی میده پس بیهوده به خودتون تلقین منفی نکنید که میتونید چون اگر نمیتونستید خداوند جلوی پاتون نمیگذاشت.

طاهر;589945 نوشت:
هیچوقت به خودم اجازه ندادم کسی وارد حریم من بشه.

طاهر;589945 نوشت:
چرا دستمو نمی گیره؟

واقعا فکر میکنی دستتو نگرفته

اگر رهات کرده بود فکر میکنی میتونستی خودتو پاک و عفیف نگه داری؟

نه خواهر من

خیلی ها هستند که هم سن و سال خودتون و شاید کوچک تر از شما باشند ولی نتونستند جلوی نفس اماره خودشون بایستند.

همین که خویشتن دار هستی یعنی نگاه خدا

در مورد دعا هم بهتره اینجا رو مطالعه کنید و بعد دعا کنید.

http://makarem.ir/prayer/?lid=0# در قسمت پیشگفتار / آداب دعا کردن رو مطالعه کنید

خیلی جالبه که ما خیلی کارها رو طبق میل خودمون نه میل خدا انجام میدیم اونوقت انتظار داریم خدا خیلی زود خواسته ما رو برآورده کنه.[/]

دیشب از ی نفر ی جمله ای شنیدم که عینش رو یادم نیست.شاید شما هم شنیده باشین،گفته بود که خدا به اندازه ی توانایی های آدم بهش درد میده ولی مشکل ما(آدمها)اینه که درد رو بیشتر از توانایی باور میکنیم.
آخه مگه میشه خدا بندشو به حال خودش بزاره؟! هرکسی ی مشکلی داره که بهش فشار میاره اینم ی مدلشه.من به جز همون حرفای کلیشه ای و تکراری!! چیزی بری گفتن ندارم.توکل کنید به خدا،دعا کنید و به خدا خوش گمان و امیدوار باشد.

*شیوا*;590388 نوشت:
خب شاید گفت نع اون موقع ادم ضایع میشه بد نیست؟!

وقتی پسره 40 جا میره خواستگاری نععع میشنوه بد نیست؟؟؟
البته نمیخوام از حرف آقا احسان دفاع کنم، فقط اینو در جواب اینگونه پاسخ ها گفتم

سلام خواهرم . متن رو که خوندم اشک توچشام حلقه زد. خدا به حق این شبها بهت کمک کنه.

خواهرم این حرف کلیشه نیست، دنیا محل سختی وامتحانه.... خدا خودش بارها اینو تو قرآن گفته
اگه میبینی اون دختری که هزار تا گناه کرده، نماز نمیخونه و هزار تا چیز دیگه ، ولی یه شوهر گیرش اومده اونم از اون مایه دارا، فکر نکن خوشبخته ، یا همیشه اونجور شاد میمونه و .. شما که تو زندگی اون نیستی ببینی چی میکشه و آخر و عاقبتش چی میشه.

اشکال نداره هرچی میخوای از خدا گله کن ، باهاش قهر کن ، ولی ولی فراموشش نکن . بدون جای دستت رو میگیره که خودت انگشت به دهن میمونی. اصلا ازدواج چیه ، جایی بهت کمک میکنه که میگی خدایا شما اینقدر رئوف هستی و من اینجور فکر میکردم.
ازتون خواهش میکنم یه مدت بی خیال ازدواج بشین و بهش فکر نکنین، یقین داشته باشید براتون خواستگار میاد ، خوبشم میاد.

صبر کنید ، خواهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــش میکـــــــــــــــــــــــــــــــــــــنم صبر کنید.

این که بشینید تو خونه و هی به این موضوع فکر کنید ، که کاری از پیش نمیره!!!!
هیچ وقت سعی نکنید ، تو چهرتون احساس نیاز هویدا بشه،قوی باش ، مخصوصا که بیرون میری
مهربون باش ، مهربون باش ... معجزه میکنه . ببخش تا بخشیده شوی . کینه ، حسادت نداشته باش .
وقتی شنیدی یکی از دوستات یا اقوام میخواد ازدواج کنه از ته دل خوشحال شو ، براش آرزوی خوشبختی کن.

خودتو هر جور که میتونی سرگرم کن ، با کار ، ورزش ، درس ، کمک حال مادرت باش ، نمیدونم هر جور که برات ممکنه...........

ببخشید ، اگه به نظر شما حرفام کلیشه ای شد ، ولی واقعیت همیناس.

تو لحضات سختت این جمله رو فراموش نکن : خدایـــــــــــــا دوســــــــــــــــــــــت دارم.

التماس دعا

زینب خاتون;590396 نوشت:
دیشب از ی نفر ی جمله ای شنیدم که عینش رو یادم نیست.شاید شما هم شنیده باشین،گفته بود که خدا به اندازه ی توانایی های آدم بهش درد میده ولی مشکل ما(آدمها)اینه که درد رو بیشتر از توانایی باور میکنیم.
آخه مگه میشه خدا بندشو به حال خودش بزاره؟! هرکسی ی مشکلی داره که بهش فشار میاره اینم ی مدلشه.من به جز همون حرفای کلیشه ای و تکراری!! چیزی بری گفتن ندارم.توکل کنید به خدا،دعا کنید و به خدا خوش گمان و امیدوار باشد.

اینا همه حرفایی که ماها برای دلداری میزنیم

ولی واقعیت خیلی تلخ تر از ایناس

ما واسه اینکه آروم کنیم خودمونو

میگیم خدا بندهاییی که دوسشون داره رو عذاب میده که صداشونو بشنوه

اولا که این چه دوس داشتنیه؟؟؟
دوما این دوس داشتنی که شرطیه چه به درد خدا میخوره

من بنده لگه مشکلی نداشتم و یاد خدا بودم ... اون دوس داشتن واقعیه

نه دوس داشتنی که به زور متحمل شدن مشکلات ایجاد میشه

نمیخواد برین مستقیماً خودتون پیشنهاد ازدواج بدین به نظرم جاهایی مثل حوزه یا همون دانشگاه میتونین برین و به کسانی که اونجا مورد اعتماد هستن اعلام کنید که برای ازدواج آمادگی دارین.قطعاً آقا پسرهایی هستن که مثل شما تمایل به ازدواج دارن و دنبال کیس مناسبی هستن .شما هم که نیاز به ازدواج دارین.دیگه اون کسی که شرایط شما رو میدونه و شما رو میشناسه موردهای مختلف رو معرفی میکنه.اینجوری غرورتون هم نمیشکنه که بخواین مستقیماً برین و خودتون صحبت کنید.این دیگه آخرین راه ممکنه برای شما که انقدر شرایطتون سخته.

A.Afshin;590403 نوشت:
وقتی پسره 40 جا میره خواستگاری نععع میشنوه بد نیست؟؟؟

عجب!!!بابا! پسری گفتن دختری گفتن!

Miss Chadoriii;590407 نوشت:
اینا همه حرفایی که ماها برای دلداری میزنیم

ولی واقعیت خیلی تلخ تر از ایناس

ما واسه اینکه آروم کنیم خودمونو

میگیم خدا بندهاییی که دوسشون داره رو عذاب میده که صداشونو بشنوه

اولا که این چه دوس داشتنیه؟؟؟
دوما این دوس داشتنی که شرطیه چه به درد خدا میخوره

من بنده لگه مشکلی نداشتم و یاد خدا بودم ... اون دوس داشتن واقعیه

نه دوس داشتنی که به زور متحمل شدن مشکلات ایجاد میشه


ما همه بندگی رو توی این میبینیم که ی ذره گیر بیفتیم و توسل کنیم و خدا هم فی الفور مشکلمونو حل کنه!اگرم نشه که دیگه میرسیم به حرفای شما.پس دنیا و دار مکافات و سختی و مشکلات و عجز و لابه و این چیزا چی میشه؟! شما فکر نکن فقط خودت اینجوری هستی.همه همه همه مشکل دارن و عذاب میکشن فقط نوعشون با هم فرق داره.خیلیا هم از درد بی دردی میرنجن! شما 18 ساله داری دعا میکنی پس اون کسی که بیشتر از 40 ساله چشم به راهه و داره دعا میکنه چی باید بگه؟اون مادر شهیدی که 5 تا پسر دست گلش رو داد و هیچی هم تحویل نگرفت وقتی میری کنارش میشینی فقط ی چیز میگه:هرکه در این بزم مقربتر است / جام بلا بیشترش می دهند.بله حتماً میگین اون برای خدا بوده خب ما هم بیایم اعمالمون و نیت هامونو به خاطر خدا درست کنیم. ما هم به خاطر خدا ی چیزی رو بخوایم تا تحمل مصیبتش برامون راحتتر بشه.البته من ادعایی ندارم ولی میگم باید صبور بود .

Miss Chadoriii;590382 نوشت:
امتحان کردم هر دو مورد رو

هیچ نتیجه ای نداشته


باور نمی کنم.
من وضعم خیلی بد بود با نماز خیلی چیزا دیدم.
هیچ نتیجه ای؟!

زینب خاتون;590419 نوشت:
ما همه بندگی رو توی این میبینیم که ی ذره گیر بیفتیم و توسل کنیم و خدا هم فی الفور مشکلمونو حل کنه!اگرم نشه که دیگه میرسیم به حرفای شما.پس دنیا و دار مکافات و سختی و مشکلات و عجز و لابه و این چیزا چی میشه؟! شما فکر نکن فقط خودت اینجوری هستی.همه همه همه مشکل دارن و عذاب میکشن فقط نوعشون با هم فرق داره.خیلیا هم از درد بی دردی میرنجن! شما 18 ساله داری دعا میکنی پس اون کسی که بیشتر از 40 ساله چشم به راهه و داره دعا میکنه چی باید بگه؟اون مادر شهیدی که 5 تا پسر دست گلش رو داد و هیچی هم تحویل نگرفت وقتی میری کنارش میشینی فقط ی چیز میگه:هرکه در این بزم مقربتر است / جام بلا بیشترش می دهند.بله حتماً میگین اون برای خدا بوده خب ما هم بیایم اعمالمون و نیت هامونو به خاطر خدا درست کنیم. ما هم به خاطر خدا ی چیزی رو بخوایم تا تحمل مصیبتش برامون راحتتر بشه.البته من ادعایی ندارم ولی میگم باید صبور بود .

باید صبور بود

گفتنش راحته

من خیلی وقته صبرم لبریز شده

از جایی میشه صبر خرید ؟؟

خدا صبرو میده؟؟

پس چرا به من نداده؟؟؟

چرا من هر شب بالشم خیسه اشکه؟؟

جرا من آروم نمیگیرم؟؟؟؟؟؟؟؟؟

جچرا؟؟؟؟؟؟

mohamad313;590421 نوشت:
باور نمی کنم.
من وضعم خیلی بد بود با نماز خیلی چیزا دیدم.
هیچ نتیجه ای؟!

چله یاسین

زیارت عاشورا صد لعن و صد سلام

چله حدیث کسا

چله زیارت جامعه کبیره

چله جوسن کبیر

چله سوره قدر

چله دعای سلمان نمیدونم چی چی که تو مفاتیجه گفته صد بار بخونین

نماز امام جواد

نماز امام زمان

نماز حضرت فاطمه

ختم قرآن

نماز اول وقت

ترک گناه

نذر و کمک به فقرا

نماز اول وقت

ذکرای مختلف

بازم بگم یا بسه؟؟؟؟

همه تقویمایی که توشون روزایی که این دعاها رو چهل روز خوندمو علامت زدمو هم نگهداشتم

Miss Chadoriii;590425 نوشت:
باید صبور بود

گفتنش راحته

من خیلی وقته صبرم لبریز شده

از جایی میشه صبر خرید ؟؟

خدا صبرو میده؟؟

پس چرا به من نداده؟؟؟

چرا من هر شب بالشم خیسه اشکه؟؟

جرا من آروم نمیگیرم؟؟؟؟؟؟؟؟؟

جچرا؟؟؟؟؟؟


اگه صبر نداشتی که تا حالا اتفاقای ناجوری افتاده بود.داری بی قراری میکنی.برو دعای صبر بخون(البته نمیدونم چه دعاییه).

*شیوا*;590388 نوشت:
چی ؟!!!!!!!!!! یعنی از مرد مورد علاقمون خاستگاری کنیم ؟؟!!

خب شاید گفت نع اون موقع ادم ضایع میشه بد نیست؟!


خواستگاری.
زیادم زشت نیست. علاقه باید مطرح بشه . شاید اون نگرفته باشه . من یه خواستگار داشتم که چند سال مورد علاقش بودم و آخرش واسطه فرستاد و من چون واقعا شرایط جور نبود منطقی دلیل آوردم که نمیشه و به خودشم گفتم . اصلا هم از چشم من نیفتاد و به نظرم کار خوبی کرد.
الانم یه خانوم دیگه از طریق خونوادش اعلام کردند که خیلی انگیزه دارم براش ولی بازم زمینه ازدواجم جور نیست متاسفانه.
برام دعا کنین.

زینب خاتون;590429 نوشت:
اگه صبر نداشتی که تا حالا اتفاقای ناجوری افتاده بود.داری بی قراری میکنی.برو دعای صبر بخون(البته نمیدونم چه دعاییه).

بی قراری نمیکنم

آرزوی مرگ میکنم

Miss Chadoriii;590428 نوشت:
چله یاسین

زیارت عاشورا صد لعن و صد سلام

چله حدیث کسا

چله زیارت جامعه کبیره

چله جوسن کبیر

چله سوره قدر

چله دعای سلمان نمیدونم چی چی که تو مفاتیجه گفته صد بار بخونین

نماز امام جواد

نماز امام زمان

نماز حضرت فاطمه

ختم قرآن

نماز اول وقت

ترک گناه

نذر و کمک به فقرا

نماز اول وقت

ذکرای مختلف

بازم بگم یا بسه؟؟؟؟

همه تقویمایی که توشون روزایی که این دعاها رو چهل روز خوندمو علامت زدمو هم نگهداشتم

ایمان،ایمان داشته باش به کاری که می کنی.خیلی وقتا نیاز به جویدن مفاتیح نیست کافیه با ایمان قلبی ی بسم الله بگی همه چیز درست میشه حتی میتونی پرواز کنی.به کمیت فکر نکن ،کیفیت مهم تره.

mohamad313;590432 نوشت:
خواستگاری.
زیادم زشت نیست. علاقه باید مطرح بشه . شاید اون نگرفته باشه . من یه خواستگار داشتم که چند سال مورد علاقش بودم و آخرش واسطه فرستاد و من چون واقعا شرایط جور نبود منطقی دلیل آوردم که نمیشه و به خودشم گفتم . اصلا هم از چشم من نیفتاد و به نظرم کار خوبی کرد.
الانم یه خانوم دیگه از طریق خونوادش اعلام کردند که خیلی انگیزه دارم براش ولی بازم زمینه ازدواجم جور نیست متاسفانه.
برام دعا کنین.

اااااه!بد نیست ولی خوب هم نیست.

زینب خاتون;590434 نوشت:
ایمان،ایمان داشته باش به کاری که می کنی.خیلی وقتا نیاز به جویدن مفاتیح نیست کافیه با ایمان قلبی ی بسم الله بگی همه چیز درست میشه حتی میتونی پرواز کنی.به کمیت فکر نکن ،کیفیت مهم تره.

اگه ایمان نداشتم به نظرت انقدر خودمو به سختی مینداختم؟؟؟

انقد جلیز ویلیز میکردم؟

انقد از بی محلی خدا نسبت به دعاهام میسوختم و جزغاله میشدم؟؟؟

سلام
حرف های دل شما حرف های خیلی از دخترهای الان هست . بازم خوبه سلامتی را دارید خیلی ها الان همونم ندارند. چقد سن بیمارشدن ها پایین امده دقت کردید؟؟؟ جون 30 ساله قد ی فرد کهنسال مریضی داره!!!! من که دور و اطرافم زیاد می بینم.
به قول زینب دوستم قسمت ما هم اینکه تماشاگر عروسی بقیه باشیم :Nishkhand:
حرف شما را همه دخترهایی که الان نیاز شدید به ازدواج دارند حالا از جنبه عاطفی و احساسی هم که بگذریم بلاخره شرایط مجرد بودن را دیگه ندارند. فقط بدون تنها نیستی ، یکی هم حداقل مثل تو همین مشکل را داره!!!( خودمم میگما)
خدایی چرا پایانی نداره !! من که فقط منتظرم ببینم خدا آخرش چطوری همه چی میخواد تموم کنه و اخر قصه من چی میشه !!!!! شرایط میگه روزگار بد میگذره اما توکل به خدا میگه خدا بزرگه .
صبور باش هر چند الان میگی صبرررررررررررررررررررررررررررررررررررررم خیلی وقته تموم شده ،
یه روزهایی انفد خسته و داغونی که فقط میگی خدایا میشه تمومش کنی !! چشمات خیس میشه دلت میشکنه و منتظری !! دیگه طافت و صبری برات باقی نمونده واقعا دنیا دیگه بی معنی شده و دیگه تو این دنیا و روی این زمین راه نمیری هیشکی را هم نمی بینی اما دیدی که همون لحظه ها هم میگذره .
نمیدونم شما هم احتمالا مثل من اخرش بازم دلت به وجود خدا قرص میشه و اروم میشی . اما بازم پیش خودت میگی به کدوم جرم من اینجور باید درد بکشم !!

خدایا یا صبرمون زیاد کن یا مشکلمون حل کن. هر کدوم به صلاحه همون خودت قسمت کن.

Miss Chadoriii;590428 نوشت:
چله یاسین

زیارت عاشورا صد لعن و صد سلام

چله حدیث کسا

چله زیارت جامعه کبیره

چله جوسن کبیر

چله سوره قدر

چله دعای سلمان نمیدونم چی چی که تو مفاتیجه گفته صد بار بخونین

نماز امام جواد

نماز امام زمان

نماز حضرت فاطمه

ختم قرآن

نماز اول وقت

ترک گناه

نذر و کمک به فقرا

نماز اول وقت

ذکرای مختلف

بازم بگم یا بسه؟؟؟؟

همه تقویمایی که توشون روزایی که این دعاها رو چهل روز خوندمو علامت زدمو هم نگهداشتم


من نمی دون دعای شما چیه که اینقدر براش کار کردین.
یاد روزای گذشته خودم افتادم. مثل شما فکر میکردم.
یه حاجتی داشتم که اعصابمو خراب کرده بود این دیر جور شدنش.
منم تند تند از این اعمال انجام میدادم و فکر میکردم اجابت به حجم افعال مستحب بستگی داره! :khaneh:
الان خودم از این انجام این کارها و منتظر نشستن و حرص خوردن خندم میگیره.
می دونین چه شد آخرش؟ یه روز تو نت در مورد نماز اول وقت چیزای خوبی دیدم.
از از اون روز به بعد کاملا مراقب نماز هام بودم و قرآن خوندنم بیشتر شد . این باعث شد بدون اجابت به آرامش برسم و خیالم آسوده بشه.
با اینکه مشهد زندگی می کردم دیگه فشرده حرم رفتن و اصرار کردم ترک شد. راحت بودم و خودمو اذیت نمی کردم.
بعد از حدود 4 ماه حاجتم برآورده شد و کلی خوشحال شدم.
نمی دونم چه سیستمیه هرچی بیشتر سر یه حاجتی حرص بخوری بیشتر به تاخیر میفته.(حس منه)
در ضمن بهتر نیست در کنار دعا کردن برای برآورده شدن حاجت اقدام به جور کردن زمینه های هدفتون بکنید؟ راه تلاش نداره؟

mohamad313;590446 نوشت:
من نمی دون دعای شما چیه که اینقدر براش کار کردین.
یاد روزای گذشته خودم افتادم. مثل شما فکر میکردم.
یه حاجتی داشتم که اعصابمو خراب کرده بود این دیر جور شدنش.
منم تند تند از این اعمال انجام میدادم و فکر میکردم اجابت به حجم افعال مستحب بستگی داره! :khaneh:
الان خودم از این انجام این کارها و منتظر نشستن و حرص خوردن خندم میگیره.
می دونین چه شد آخرش؟ یه روز تو نت در مورد نماز اول وقت چیزای خوبی دیدم.
از از اون روز به بعد کاملا مراقب نماز هام بودم و قرآن خوندنم بیشتر شد . این باعث شد بدون اجابت به آرامش برسم و خیالم آسوده بشه.
با اینکه مشهد زندگی می کردم دیگه فشرده حرم رفتن و اصرار کردم ترک شد. راحت بودم و خودمو اذیت نمی کردم.
بعد از حدود 4 ماه حاجتم برآورده شد و کلی خوشحال شدم.
نمی دونم چه سیستمیه هرچی بیشتر سر یه حاجتی حرص بخوری بیشتر به تاخیر میفته.(حس منه)
در ضمن بهتر نیست در کنار دعا کردن برای برآورده شدن حاجت اقدام به جور کردن زمینه های هدفتون بکنید؟ راه تلاش نداره؟

این بیخیال شدن و رها کردن حاجت در مورد مشکل من جواب نمیده ... صب تا شب تو حلقمه و جلو چشممه

تلاشیم در موردش از من برنمیاد

من کنار آتیشی ایستادم... بالجبار چون چاره دیگه ای ندارم

این اتیش رو کسه دیگه ای روشن کرده و من فقط دودش میره تو چشمم

هر ثانیه از زندگیم

حرف های به قول شما کلیشه ای:ok::Hedye::Sham:
جناب آقای پناهیان: دنیا محله صبر است و انسان موجودی عجول ، خدا اجازه نمیدهد خیلی از کارها به سرعت انجام پذیرد چون صبر پایه اصلی امتحانات و رشد انسان است. نتیجه رفتارهای خوب و بد ما هم معمولا در دراز مدت به انسان میرسد.

[="Arial"]داشتم تایپیکو میخوندم
که دلم لرزیددد
ترسیدم از روزی که مشکلات سراغم بیاد
و من ایمانمو از دست بدم
میترسم از روزی که اعتقادام از بین رفته
خدایا خودت کمکمون کن،فقط خودتی که میتونی کمکمون کنی

سلام و ادب
منم میخواستم یک چزی رو بگ قبلا قصد داشتم در موردش یک تاپیک بزنم که بیخیال شدم اما این تاپیک منو وادار کرد که بنویسم
مادرم همیشه میگه ارزو دارم دامادت کنم و این حرفا اما من زیره بار نمیرم چون واقعا به هیچ دختری اعتماد نمیکنم باور کنید شاید یکی از مشکلات ازدواج دختران پاکی مثل شما همون دختران بی حجاب و بی حیایی هستند که دیگه نمیشه به کسی اعتماد کرد دقیقا تنبیه برای همه و تشویق برای یکی

خدایا در این شب که منتسب به شب علی اکبر هست
به حق علی اکبر که جوون امام حسین بود مشکل ازدواج همه جوونها رو حل کن و همسر صالح نصیب شون کن...

من وقتی دور و بر خودم رو نگاه میکنم بین دوستان و آشنایان، پسرها یا دخترهایی رو می بینم که معتقد نبودن و خیلی چیزا رو رعایت نمیکردن...پسرهایی که با دخترها دوست میشدن،به دخترها تیکه می انداختن،به نامحرم نگاه میکردن...و دخترهایی که حرمت محرم و نامحرم رعایت نمیکردن، نماز نمیخوندن، عکس بی حجاب شون رو در شبکه های اجتماعی میذاشتن و همه نامحرما میدیدن...
از بین این دسته افرادی که گفتم،خیلی زود و راحت و آسون ازدواج کردن...اما کسانی که مذهبی و معتقدن و به نمازشون اهمیت میدن و پسرهایی هستن که مسجدی هستن و نماز جماعت میرن و به نامحرم نگاه نمیکنن و دخترهایی که حجاب و چادرشون از همه چیز براشون مهمتره و رعایت میکنن و با نامحرم هم کلام نمیشن، هنوز ازدواج نکردن و همسر مناسب گیرشون نیومده و درعینی که نیاز دارن همش خدا رو صدا میزنن که خدایا ازدواج برامون فراهم کن تا به گناه نیفتیم ولی ازدواج شون فراهم نمیشه...مجبور میشن خیلی خواستگاری برن و جواب منفی بشنون یا اینکه خواستگار براشون بیاد که نامناسب باشه...نمیدونم حکمتش چیه واقعا...

mehrant;590468 نوشت:
خدایا در این شب که منتسب به شب علی اکبر هست
به حق علی اکبر که جوون امام حسین بود مشکل ازدواج همه جوونها رو حل کن و همسر صالح نصیب شون کن...

من وقتی دور و بر خودم رو نگاه میکنم بین دوستان و آشنایان، پسرها یا دخترهایی رو می بینم که معتقد نبودن و خیلی چیزا رو رعایت نمیکردن...پسرهایی که با دخترها دوست میشدن،به دخترها تیکه می انداختن،به نامحرم نگاه میکردن...و دخترهایی که حرمت محرم و نامحرم رعایت نمیکردن، نماز نمیخوندن، عکس بی حجاب شون رو در شبکه های اجتماعی میذاشتن و همه نامحرما میدیدن...
از بین این دسته افرادی که گفتم،خیلی زود و راحت و آسون ازدواج کردن...اما کسانی که مذهبی و معتقدن و به نمازشون اهمیت میدن و پسرهایی هستن که مسجدی هستن و نماز جماعت میرن و به نامحرم نگاه نمیکنن و دخترهایی که حجاب و چادرشون از همه چیز براشون مهمتره و رعایت میکنن و با نامحرم هم کلام نمیشن، هنوز ازدواج نکردن و همسر مناسب گیرشون نیومده و درعینی که نیاز دارن همش خدا رو صدا میزنن که خدایا ازدواج برامون فراهم کن تا به گناه نیفتیم ولی ازدواج شون فراهم نمیشه...مجبور میشن خیلی خواستگاری برن و جواب منفی بشنون یا اینکه خواستگار براشون بیاد که نامناسب باشه...نمیدونم حکمتش چیه واقعا...

بنظر من حکمتش خیلی روشنه
نعوذبالله نمی خوام امثال دختر پسرای مذهبی رو با معصومین مقایسه کنم ولی بد نیست آدم گاهی به بعضی چیزا فکر کنه... چرا پیامبر گفتن اگه حضرت علی(ع) نبودن هیچ کس لایق ازدواج با فاطمه من نبود؟ حتما می دونید مادرای بعضی از معصومین ما از چه راهایی همسر امام شده بودند... خدا از کجای دنیا اونا رو به مکه و مدینه می آورده تا بشن مادر معصوم ...چرا؟ چون هرکسی لیاقت این رو نداشته

خدایی نکرده زبونم لال زبونم لال زبونم لال من نمی خوام مقایسه ای انجام بدم ها، می خوام بگم بالاخره آدمای معمولیم به اندازه خودشون یه لیاقتی دارند
اونجور دختر پسرایی که گفتین معلومه که براشون زیاده همسر، ماشالله تا دلتون بخواد باید بیای اینجور دختر پسرارو از ته کوچه جمع کنی... ولی آیا لیاقت ماها اینان؟...اینا باید با یکی مثل خودشون ازدواج کنن

آدم باید برای چیزای با ارزش بجنگه ، همسر خوبم یکی از اون چیزاست، اگه واقعا توقعات آدم بجا و زیاد از حد نباشه و توکلش بخدا باشه 100 جام بره خواستگاری یا 100 تا خواستگارم براش بیاد ولی نشه خم به ابروشم نمیاره ، چون می فهمه خدا نخواسته یعنی اون لیاقت شما رو نداشته، یکم صبر برای یه عمر آسایش چیز زیادی نیست درست خیلی سخته ولی پاداش خوبی داره حتما ان شاء الله

قسمت هر كس مشخصه زمانش برسه خدا جور ميكنه ربطي هم به بي حجاب با حجاب نداره

Miss Chadoriii;590449 نوشت:
این بیخیال شدن و رها کردن حاجت در مورد مشکل من جواب نمیده ... صب تا شب تو حلقمه و جلو چشممه

تلاشیم در موردش از من برنمیاد

من کنار آتیشی ایستادم... بالجبار چون چاره دیگه ای ندارم

این اتیش رو کسه دیگه ای روشن کرده و من فقط دودش میره تو چشمم

هر ثانیه از زندگیم

نمی دونم آبجی من تا حالا مشکلت رو تو این سایت گفتی یا نه

اگه نگفتی حتما بصورت ناشناس این کار رو بکن، اینجوری واقعا درک شما خیلی سخته و ماها هرکدوم یه نظری می دیم در صورتی که هیچ اطلاعی از وضع شما نداریم و درکیم نداریم که بتونیم حداقل دلیلی که به ذهنمون می رسه برای اینکه دعاتون مستجاب نمیشه رو بگیم

ولی با اینهمه دعایی که گفتی خوندی و سال هایی که صبر کردی و مستجاب نشده دعاتون، من حس می کنم باید مشکلی باشه که یا از خودتونه یا یکی از اطرافیانتون داره و قرار نیست با نشستن و دعا کردن حل بشه هرچند که حتما اون دعاها بی تاثیر نبودن و نیستن بنظرم بجای اینکه برای رفع اون مشکل دعا کنید برای اینکه شما بتونید اون مشکل رو حل کنید باید دعا کنید، یعنی فکر کنید و بعد دعا کنید که خدا راهی رو بهتون نشون بده تا با تلاشتون و کمک خدا بتونید اون مشکل رو حل کنید

Ṃᾄʀẓἷἔ;590472 نوشت:
اونجور دختر پسرایی که گفتین معلومه که براشون زیاده همسر، ماشالله تا دلتون بخواد باید بیای اینجور دختر پسرارو از ته کوچه جمع کنی... ولی آیا لیاقت ماها اینان؟...اینا باید با یکی مثل خودشون ازدواج کنن

آدم باید برای چیزای با ارزش بجنگه ، همسر خوبم یکی از اون چیزاست، اگه واقعا توقعات آدم بجا و زیاد از حد نباشه و توکلش بخدا باشه 100 جام بره خواستگاری یا 100 تا خواستگارم براش بیاد ولی نشه خم به ابروشم نمیاره ، چون می فهمه خدا نخواسته یعنی اون لیاقت شما رو نداشته، یکم صبر برای یه عمر آسایش چیز زیادی نیست درست خیلی سخته ولی پاداش خوبی داره حتما ان شاء الله


خوب این درست که اون جور افرادی که گفتم سنخیتی با دختر و پسرهای مذهبی ندارن...
اما همونطور که در پست اولم تو همین تاپیک گفتم،دخترهای مذهبی هستن که به ازدواج نیاز دارن و از پیدا نشدن همسر گله دارن و سنشون گاهی بالا رفته، و یا پسرهای مذهبی هم هستن که به ازدواج نیاز دارن و اونا هم هرچه میگردن همسر مناسب پیدا نمیکنن . خوب چرا این دخترها و پسرها سر راه هم قرار نمیگیرن؟
چرا اون افراد با اینکه گناه کردن زود ازدواج شون جور میشه و دیگه حداقل از گناه های مربوط به امیال جنسی حفظ میشن چون محدود و متعهد و مقید به همسرشون میشن، اما افراد مذهبی باید مدام بجنگن با امیال شون و سالها صبر کنن تا ازدواج شون جور بشه و به همسر برسن؟ اینو نمیدونم چرا...
من که خودم هر جا خواستگاری رفتم دخترهایی که خواستگاری شون رفته بودم معیارهای مورد نظرم رو داشتن و معیارهایی که خود دخترها بیان میکردن هم من داشتم.اما به دلیل دیگری جواب رد بهم دادن و بعد از اون مدت هم هرچه دعا میکنم و در کنارش پیگیری میکنم هیچ موردی پیدا نمیشه...حالا اخیرا این سوال برام پیش اومده که مثلا اومدیم و همین فردا مثلا موردی پیدا شد و کاملا باهاش به توافق رسیدیم و ازدواج کردیم.اون موقع تکلیف این مدتی که به سختی برام گذشته تا همسر پیدا کنم چی میشه؟از این مدت و زجرهایی که تحمل کردم چی عایدم شده؟

mehrant;590479 نوشت:
خوب این درست که اون جور افرادی که گفتم سنخیتی با دختر و پسرهای مذهبی ندارن...
اما همونطور که در پست اولم تو همین تاپیک گفتم،دخترهای مذهبی هستن که به ازدواج نیاز دارن و از پیدا نشدن همسر گله دارن و سنشون گاهی بالا رفته، و یا پسرهای مذهبی هم هستن که به ازدواج نیاز دارن و اونا هم هرچه میگردن همسر مناسب پیدا نمیکنن . خوب چرا این دخترها و پسرها سر راه هم قرار نمیگیرن؟

متاسفانه من مقصر خیلی بزرگ تو این شرایط رو خانواده ها می دونم، من خانواده های مذهبی رو می شناسم که مثلا برای دختر خیلی چیزا مهم نیست ولی خانواده بهش اجازه ازدواج با شخصی که مورد نظر اونا نباشه رو نمی دن، غیر از خانواده ها اطرافیان و ترس از حرفای اطرافیان گاهی اوقات مانع این ازدواجا میشه، مثلا دختری از یه خانواده با سطح بالاست و وضع مالی خوب، جدای از اینکه خانوادش این اجازه رو نمیدن با فردی که وضع مالی مناسبی نداره ازدواج کنه ترس تمسخر اطرافیانم مانع این ازدواج میشه

ما اسممون مسلمون و شیعه هست، ولی تو رفتارمون هیچ اثری ازش نیست، این چیزا تقصیر خدا نیست تقصیر خودمونه

mehrant;590479 نوشت:
چون محدود و متعهد و مقید به همسرشون میشن

شما که دکترین و تو بطن جامعه دیگه چرا این حرف رو می زنید
البته نمی گم همشون ولی خیلیاشون محدود و مقید به همسرشون نیستن، حالا نه حتما رابطه ولی زنای چشمم کم چیزی نیست! مرد و زنم نداره ها

mehrant;590479 نوشت:
اما افراد مذهبی باید مدام بجنگن با امیال شون و سالها صبر کنن تا ازدواج شون جور بشه و به همسر برسن؟ اینو نمیدونم چرا...

البته افراد مذهبی زیادیم هستن که تو سن پایین ازدواج می کنن ولی اصولا اینجور افراد از خانواده های خیلی کم توقع هستن... بازم می گم دلیل بزرگش خانواده هان و البته گاهی توقعات بی جای خودمون و اینکه خدا نخواد رو من دلیل آخر می دونم

mehrant;590479 نوشت:
اون موقع تکلیف این مدتی که به سختی برام گذشته تا همسر پیدا کنم چی میشه؟از این مدت و زجرهایی که تحمل کردم چی عایدم شده؟

برکاتی که تو زندگی این دنیاتون و پاداشی که تو اون دنیا خواهید دید عایدتون شده، هیچ سختی اگه خود ما مسببش نباشیم بی جواب نمی مونه، واقعا یه نشونه هایی آدم بعضی وقتا تو زندگیش می بینه که میگه خدایا شکرت که اون مصیبت رو نصیبم کردی و اون صبر رو بهم دادی

موضوع قفل شده است