دلیل تکرارهای زیاد در قرآن

تب‌های اولیه

22 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دلیل تکرارهای زیاد در قرآن

سلام. 1.چرا قرآن برخی مسائل را بارها و بارها تکرار می کند؟ اگر منظور یادآوری است، چرا فقط بر قرائت همان بخشها تأکید نشده است و باز در وحیهای جدیدی که جزء قرآن بوده اند، تکرار می شده است؟ 2.آیا تکرارهای قرآن، نمی توانند نشانگر کم محتوی بودن آن باشند؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد هدی

با سلام و عرض ادب

חסר משמעות;588217 نوشت:
سلام. 1.چرا قرآن برخی مسائل را بارها و بارها تکرار می کند؟ اگر منظور یادآوری است، چرا فقط بر قرائت همان بخشها تأکید نشده است و باز در وحیهای جدیدی که جزء قرآن بوده اند، تکرار می شده است؟

منظور از تكرار در آيات قرآن صرفا يادآوري نيست . تكرار در قرآن دلايل و حكمتهاي مختلفي دارد كما اينكه تكرار در قرآن نيزاز ديدگاه قرآن پژوهان اقسام مختلفي دارد كه يكي از آنها تقسيم اين مقوله به تكرار در الفاظ و مفاهيم وتكرار در قصص قرآني است . همچنين قرآن پژوهان درباره فلسفه تكرار در قرآن كريم مواردي را در هر دو باب الفاظ و مفاهيم و قصص قرآني بيان كرده اند .
براي توجه دادن به فوائد يا حكمتهاي تكرار در قرآن و پاسخ به پرسش شما در ابتدا نيازمنديم اين حكمتها را بدانيم .
درباب تكرار الفاظ و مفاهيم قرآن كريم حكمتها و فلسفه هايي چون موارد زير بيان شده است :

  • تذكر و يادآوري : تكرار موجب يادآوري امور مهم و عدم فراموشي آنها مي گردد . مفسران يكى از حكمت هاى تكرار در آيه «فَبِاَىِّ ءالاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبان» در سوره الرحمن/13و16و18و... و آيه «ويلٌ يَومَئِذ لِلمُكَذِّبين» در سوره مرسلات /15و19و24و28و... را تذكر و يادآورى اهميت موضوع تكرار شده در اين آيات مى دانند(1)
  • پند پذيرى و عبرت گيرى و آگاه سازى: ذكر مواعظ و عبرت ها و تكرار آن ها به ايستادگى در مقابل نفسانيات و شهوات و تسليم ناپذيرى در برابر آن ها كمك مى كند.( 2) .در واقع تكرارهاى قرآن با ساختارهاى متنوع خويش همچون واعظى چيره دست روح آدمى را به سوى صلاح و تزكيه حركت مى دهند(3) و او را از مواضع غفلت آگاه مى سازند(4)

(1)- التبيان، ج 1، ص 14
(2)- البرهان فى علوم القرآن، ج 3، ص 99 – 100
(3)- تأويل مشكل القرآن، ابن قتيبه، ص 232
(4)- الكشاف، ج 4، ص 792

  • تاكيد: از آنجا كه انسان براي تاكيد و اهميت دادن به مطالب از قالب تكرار استفاده مي كند لذا در آيات وعد و وعيد و عذاب و پند و موعظه ، تكرار مشاهده مي شود . (1)
  • تقرير : سخن با تكرار در جان قرار مى يابد و ملكه روح آدمى مى گردد مانند تكرار آيه "فهل من مدكر" قمر/15و17و22و...( 2)
  • تعظيم و تهويل : از كاربردهاي تكرار در قرآن ، بيان عظمت يا شدت هول انگيزي موضوعي است مانند تكرار در آيات عذاب يا برخي الفاظ آن مانند آيات 1-3 حاقه «اَلحاقَّة * مَا الحاقَّة * وما اَدرئِكَ مَا الحاقَّة»
  • وعيد و تهديد : مانند تكرار «ويُحَذِّرُكُمُ اللّهُ نَفسَهُ» در آيات 28 و 30 آل عمران
  • تعدد متعلق : در بسيارى از تكرارهاى قرآن آنچه بار دوم تكرار مى شود متعلق به چيزى است غير از آن كه نخستين بار آمده است و در حقيقت تكرار متعارف نيست(3)، چنان كه در سوره كافرون/109 تكرار ناظر به تعدد متعلق فعل و ظرف عبادت يعنى زمان حال و آينده است و مفهوم آيه بر اين اساس چنين است: اى كافران! آنچه را كه شما اكنون مى پرستيد من نمى پرستم و شما نيز خدايى را كه من اكنون مى پرستم پرستش نمى كنيد: «لا اَعبُدُ ما تَعبُدون * ولا اَنتُم عـبِدونَ ما اَعبُد»و نيز خدايى را كه شما خواهيد پرستيد من نخواهم پرستيد و شما نيز خدايى را كه من خواهم پرستيد نخواهيد پرستيد: «ولا اَنا عابِدٌ ما عَبَدتُم * ولا اَنتُم عـبِدونَ ما اَعبُد»(4)
  • طولانى شدن سخن و بيم فراموشى:


(1)- تاويل مشكل القرآن، ص 235 – 236 و پايه هاى اساسى شناخت قرآن، ص98
(2)- البرهان فى علوم القرآن، ج 3، ص96
(3)- الاتقان، ج 2، ص 145
(4)- امالى،سيد مرتضي، ج 1، ص 84

  • مقبوليت كلام :
  • دفع توهم در عبارت: تكرار «بِاِذنِ اللّهِ»در خطاب حضرت مسيح در آيه «فَاَنفُخُ فيهِ فَيَكونُ طَيرًا بِاِذنِ اللّهِ واُبرِئُ الاَكمَهَ والاَبرَصَ واُحىِ المَوتى بِاِذنِ اللّهِ ...» (آل عمران/3،49) براى دفع ترديد و تو هم از كسانى است كه الهى بودن اعجاز حضرت مسيح را منكرند(1)
  • فهم ابعاد مختلف موضوع:
  • تعجب
  • مدح
  • مبالغه در مذمت : مانند «اَلَّذينَ كَذَّبوا شُعَيبـًا كَاَن لَم يَغنَوا فيهَا الَّذينَ كَذَّبوا شُعَيبـًا كانوا هُمُ الخـسِرين». (اعراف/7،92)
  • استبعاد
  • ايجاد زمينه تدبر : قرآن را خداوند حكيمى نازل كرده كه كاملا هدفمند سخن مى گويد، از اين رو تكرارهاى قرآن قارى متدبر را به كشف اغراض الهى از اين تكرار فرا مى خواند و شور تدبر را در او مى آفريند، چنان كه طبرسى در تفسير آيه «ولَقَد صَرَّفنا فى هـذا القُرءانِ لِيَذَّكَّروا...»(اسراء/17،41) مى گويد: يعنى ما ادله را تكرار كرديم... تا اين فهم ايجاد گردد كه در قرآن تفكر كنيد تا حق را دريابيد.( 2)


(1)- الكشاف، ج 1، ص 364
(2)- مجمع البيان، ج 6، ص 643.

و اما حكمتهايي كه براي تكرار قصص قراني در ميان قرآن پژوهان معروف و مورد تاييد است عبارتند از :

  • تثبيت قلب پيامبر (صلي الله عليه وآله و سلم): پيامبر در طول 23 سال دريافت و ابلاغ وحى در اوضاع دشوار تبليغى، مأموريت خويش را به انجام رساند و هنگامى كه آزار مشركان و لجاجت مخالفان موجب دلگيرى آن حضرت يا اصحابش مى شد خداوند برحسب حال و مقام به بيان و تكرار قصص پيامبران پيشين مى پرداخت تا سنت خداوند را در حفظ و حمايت الهى و فرجام شوم معاندان و حق گريزان به پيامبرش يادآور شود و اين چنين قلب پيامبر را اطمينان و آرامش بخشد(1)، از اين رو مى فرمايد: «وكُلاًّ نَقُصُّ عَلَيكَ مِن اَنباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَكَ». (هود/120)
  • دفع توهم حصر:قرآن قصه گويى را اسلوبى براى تأكيد بر بعضى مفاهيم اسلامى در نزد امت مسلمان قرار داده است. به اين ترتيب كه رخدادهاى زندگى مسلمانان در نزول آيات داستانى قرآن لحاظ گرديده و آن حوادث، با توجه به وحدت اهداف و مضامين، با رويدادهاى واقعى داستان پيوند داده شده است. اين برقرارى پيوند ميان مفهوم و برداشت اسلامى قصه با واقعيت خارجى مربوط به زندگى مسلمانان، گاهى اين گمان ناروا را پديد مى آورد كه مفهوم داستان منحصر به همين رخداد خارجى است. تكرار داستان ها اين پندار حصر و تضييق در مفهوم الهى و اسلامى داستان را از بين برده، بر شمول و فراگيرى آن تأكيد مى كند تا هم رويدادهاى مشابه را در بر گيرد و هم به صورت يك قانون اخلاقى يا سنت تاريخى در آيد كه بر همه وقايع و رخدادها منطبق است (2)


(1)- الفن القصصى، ص 207 - 209
(2)- علوم القرآن،محمد باقر حكيم، ص 367 – 368

  • تحدي
  • تكرار قصص جلوه اى از اعجاز:
تكرار يك سخن در اسلوب هاى متفاوت و در كمال فصاحت، به گونه اى كه خستگى در جان آدمى راه نيابد و در هر بار ظرايف و نكاتى افزون بر گذشته به دست دهد، جلوه اى از اعجاز بيانى قرآن است كه وجود آن در نگاشته هاى بشرى امكان پذير نيست.( 1)
توجه به مراحل متعدد دعوت:
دعوت اسلامى در سير تحول خود مراحل پرشمارى را پيموده است. قرآن كريم نيز دوشادوش اين مراحل سير مى كرده و در بيان ها و اسلوب هاى گفتارى خود با اين مراحل هماهنگى داشته است، از اين رو يك داستان را با توجه به طبيعت دعوت در هر مرحله و نيز بيان عبرت ها و مفاهيم با اسلوب هاى متفاوتى از نظر كوتاهى و بلندى كلام عرضه مي كند؛ مانند داستان هاى پيامبران كه در سوره هاى مكى كوتاه و در سوره هاى مدنى با تفصيل بيشترى آمده اند. (2)

(1)- شبهات و ردود، آيت الله معرفت،ص 431 – 432
(2)- علوم القرآن،پيشين، ص 368 – 369



  • تعدد اهداف قصص:
يك قصه ممكن است ابعادى چند داشته باشد و با يك بار گفتن، پيام هاى آن پايان نيابند، بلكه در هر بار به لحاظ بُعدى از ابعاد آن تكرار شود و مناسبتى جديد جايگزين گردد(1)؛ مثلا داستان حضرت ابراهيم(عليه السلام) كه در سوره هاى انعام و بقره آمده است در سوره بقره در جهت سياق خاص و عام همان سوره يعنى موضوع قيام به امر خداست و در سوره انعام در جهت موضوع ايمان به خدا و راه يافتن به سوى اوست(2)، بنابراين تكرارى در قصص قرآن نيست و هيچ داستانى نيست كه در شكل واحدى چه از لحاظ اندازه و چه از لحاظ شيوه بيان و ارائه تكرار شده باشد و هر جا بخشى از قصه تكرار شده با توجه با سياق، معناى جديدى مى دهد كه حقيقتاً تكرار نخواهد بود.

  • تعدد عبرتها
  • تفاوت در قصص مكرر:
تكرار در قصص قرآن يكنواخت نيست، بلكه در هر يك نكته اى افزوده هست كه در ديگرى نيست، چنان كه عصاى موسى(عليه السلام) در يك جا «حيّه» و در جاى ديگر به «ثعبان» تعبير شده(3) و ضمن هماهنگى اين دو تعبير، مفيد نكته اى جديدند.( 4) چنين تفاوت تعبيرى افزون بر آنكه كسالت حاصل از تكرار مملّ را پديد نمى آورد، بيانگر اوج فصاحت است و مجموع قصه تكرار شده با هدفى جديد در جهت ساختار كلى سوره است و نكته جديدى را نيز از جهت زيادت و نقصان و تقديم و تأخير صورت گرفته افاده مى كند.( 5)
بنابراين روشن شد كه مراد و هدف از تكرار آيات ،بنظر نمي رسد صرفا يادآوري باشد تا در آيات مكرر بعدي ،بر قرائت همان بخشها تاكيد شود.

(1)-شبهات وردود، پيشين، ص 431
(2)- الاساس فى التفسير، ج 3، ص 1695
(3)-البرهان فى علوم القرآن، ج 3، ص 109
(4)-الاتقان، ج 2، ص 61
(5)- البرهان ،پيشين، ص 109 - 110

חסר משמעות;588217 نوشت:
2.آیا تکرارهای قرآن، نمی توانند نشانگر کم محتوی بودن آن باشند؟

اگر به مطالب ارائه شده در خصوص حكمت تكرارهاي قرآن كريم توجه كافي مبذول فرموده باشيد ، مشخص خواهد شد كه تكرار در برخي آيات ، نه تنها نشانگر كم محتوا بودن قرآن عزيز و يا مخل فصاحت نيست بلكه بعكس بكارگيري قالب تكرار در آيات و قصص در قرآن كريم و با نوآوري در هايي كه در ارائه ي اين قالب شده است، ازابزار فصاحت و نشانه دراوج بودن قرآن از اين جنبه است و البته توجه به پيام مورد نظر در تكرار آيات نشان مي دهد كه قرآن كريم براي انتقال محتواي جديدي از مفاهيم يك موضوع چند بعدي ، چگونه با تكرار آن موضوع اقدام به انتقال آن مفهوم نموده است . مثلا تصور كنيد شما يك ابزار چند كاره در دست داريد كه براي بسيارياز كارها از آن استفاده مي كنيد اما شخصي كه به ظرافتهاي اين ابزار و كاربردهاي مختلف آن آگاه نيست ممكن است تلقي اش از بكارگيري هر باره شما از اين ابزار اين باشد كه شما از ضيق و كمبود امكانات است كه براي كارهاي متعدد از اين ابزار استفاده مي كنيد .حتي در بحث تكرار در آيات قرآن كريم ، ظرافت در برداشت مفاهيم به قدري است كه گاه پس و پيش شدن يك حرف يا يك كلمه يا يك عبارت در آيات تكرار شده ، خود حاوي نكته جديد يا مفهوم قابل توجهي است كه آيات را از تكرار صرف و بي دليل و بي محتوا خارج و حتي ارائه دهنده سبك جديدي از انتقال مفاهيم براي قاري اهل تدبر است .

[="Tahoma"][="Navy"]

חסר משמעות;588217 نوشت:
سلام. 1.چرا قرآن برخی مسائل را بارها و بارها تکرار می کند؟ اگر منظور یادآوری است، چرا فقط بر قرائت همان بخشها تأکید نشده است و باز در وحیهای جدیدی که جزء قرآن بوده اند، تکرار می شده است؟ 2.آیا تکرارهای قرآن، نمی توانند نشانگر کم محتوی بودن آن باشند؟

سلام
به نظر ما تکرارهای قرآن کریم عمدتا لفظی است و الا در هر مورد بر معنا و مفهوم نو و متفاوتی دلالت دارد همچنانکه در کلام اهل معرفت است که تعبیر وحده در جمله وحده وحده وحده ناظر بر وحدت حق تعالی در مرتبه فعل ، صفات و ذات است لذا تکرارهای دیگر قرآن کریم هم نگاهی نو به مساله از منظری متفاوت یا بیان بعد دیگری از یک حقیقت ذومراتب می تواند باشد. البته این معنا نافی سایر آثار تکرار مثل تاکید و امثال آن نیست .
یا علیم[/]

سلام

به نظرم كارشناس محترم بعنوان يك معتقد ، مثل ساير مفسرين ، در صدد ساختن دليل براي تكرار هست تا يافتن دليل
برادر بزرگوار وقتي ملزوماتي مثل جانشيني پيامبر كه بين امت اسلامي انشعاب ايجاد كرد و با چند كلمه در قرآن ميتوانسته ذكر بشه نيامده است و قرآن پژوهان مكررا" ميگويند قرآن براي مهمات گفته شده نه جزئيات ، پس اين مكررات بايد دليل ديگري داشته باشد نه اينها
چون فكر ميكنم مطلب مهمي مثل جانشيني پيامبر بيشتر از 7 كلمه لازم نداشت

با سلام و عرض ادب

moaqfe;592057 نوشت:
به نظرم كارشناس محترم بعنوان يك معتقد ، مثل ساير مفسرين ، در صدد ساختن دليل براي تكرار هست تا يافتن دليل

بنده تصور مي كنم كم لطفي است اگر بجاي نقد مطالب عنوان شده ، صرفا به اين ادعا بسنده كنيم كه كارشناس بحث ، دليل بافته است . از جناب شما انتظار ميرود حضور علمي در بحثها داشته باشيد .

moaqfe;592057 نوشت:
برادر بزرگوار وقتي ملزوماتي مثل جانشيني پيامبر كه بين امت اسلامي انشعاب ايجاد كرد و با چند كلمه در قرآن ميتوانسته ذكر بشه نيامده است و قرآن پژوهان مكررا" ميگويند قرآن براي مهمات گفته شده نه جزئيات ، ...
چون فكر ميكنم مطلب مهمي مثل جانشيني پيامبر بيشتر از 7 كلمه لازم نداشت

نظر بنده را در خصوص عدم ذكر نام حضرت امير عليه السلام در قرآن مي توانيد از اين لينك ملاحظه بفرماييد .

moaqfe;592057 نوشت:
اين مكررات بايد دليل ديگري داشته باشد نه اينها

در اينكه دليل دارند كه بحثي نيست اما اگر معتقديد دليلي غير از اينهايي كه عرض شد دارند لطفا بفرماييد بد نيست نظر شما را بدانيم و بررسي كنيم . در واقع ذكر هر مطلب و عدم ذكر هر مطلبي در قرآن كريم دليل دارد حالا ممكن است ما توفيق دستيابي به علت آنرا داشته باشيم و ممكن است نداشته باشيم اما عدم ذكر مطلب مهمي چون نام اهل بيت عليهم السلام در قرآن ، علت مهمتري بايد داشته باشد . اگر در اين خصوص مطلبي داشتيد در تاپيك مرتبط عنايت بفرماييد نه تاپيك جاري .
اما عرض بنده در طي چند پستي كه در پاسخ به استارتر محترم عرض كردم اين بود كه هر مورد از تكرارها را بايد جداگانه بررسي كرد ، يكي به دليل تاكيد است يكي ديگر از تكرارها به علت اهميت موضوع است ، تكرار ديگر در واقع تكرار نيست بلكه هر بار به يك اعتبار ديگري يك مطلب تكرار شده است كه بايد تمامي اين موارد مد نظر قرار بگيرد زيرا مطالب و مفاهيم بسياري از وراي اين علل ، از بحث تكرار در قرآن كريم ، قابل استنباط است . بهر حال از مشاركت شما متشكرم .

moaqfe;592057 نوشت:
سلام

به نظرم كارشناس محترم بعنوان يك معتقد ، مثل ساير مفسرين ، در صدد ساختن دليل براي تكرار هست تا يافتن دليل
برادر بزرگوار وقتي ملزوماتي مثل جانشيني پيامبر كه بين امت اسلامي انشعاب ايجاد كرد و با چند كلمه در قرآن ميتوانسته ذكر بشه نيامده است و قرآن پژوهان مكررا" ميگويند قرآن براي مهمات گفته شده نه جزئيات ، پس اين مكررات بايد دليل ديگري داشته باشد نه اينها
چون فكر ميكنم مطلب مهمي مثل جانشيني پيامبر بيشتر از 7 كلمه لازم نداشت

سلام
واقعا چرا باید بعضی وقایع و برخی از نامها در جای جای قرآن و به مناسبتهای مختلف و به صور گوناگون شرح داده شود اما اسمی از جانشینان پیامبر (ص) به میان نیامده باشد؟

چرا خداوند در همه جای قرآن علنا و آشکارا به آمدن 12 امام پس از پیامبر اکرم صلی الله خبر نداده است و به شرح و تفضیل آن نپرداخته است تا مردم در هر زمانی راه خود را پیدا کنند؟ قرآنی که یکی از معجزاتش خبر دادن از احوال آیندگان است؟

به نظر بنده هر دو مساله یک ریشه مشترک دارند و آن اسرار و رموز قرآن کریم است و قرار نیست ما انسانها سر از همه اسرار الهی درآوریم فقط میتوانیم به همان چیزهایی اکتفا کنیم که عقلمان میرسد یا احیانا از ائمه معصوم صلوات الله علیهم اجمعین به ما رسیده است.

.امین.;592551 نوشت:
سلام
واقعا چرا باید بعضی وقایع و برخی از نامها در جای جای قرآن و به مناسبتهای مختلف و به صور گوناگون شرح داده شود اما اسمی از جانشینان پیامبر (ص) به میان نیامده باشد؟

چرا خداوند در همه جای قرآن علنا و آشکارا به آمدن 12 امام پس از پیامبر اکرم صلی الله خبر نداده است و به شرح و تفضیل آن نپرداخته است تا مردم در هر زمانی راه خود را پیدا کنند؟ قرآنی که یکی از معجزاتش خبر دادن از احوال آیندگان است؟

به نظر بنده هر دو مساله یک ریشه مشترک دارند و آن اسرار و رموز قرآن کریم است و قرار نیست ما انسانها سر از همه اسرار الهی درآوریم فقط میتوانیم به همان چیزهایی اکتفا کنیم که عقلمان میرسد یا احیانا از ائمه معصوم صلوات الله علیهم اجمعین به ما رسیده است.

چرا اين تصور وجود دارد كه قرآن داراي رموز است؟ و اگر رموزي هست ، چرا نبايد آن رموز بر ما معلوم باشد؟

هدی;592503 نوشت:
با سلام و عرض ادب

بنده تصور مي كنم كم لطفي است اگر بجاي نقد مطالب عنوان شده ، صرفا به اين ادعا بسنده كنيم كه كارشناس بحث ، دليل بافته است . از جناب شما انتظار ميرود حضور علمي در بحثها داشته باشيد .

.

سلام سرورم

اگر برداشت دوستان از مطالب بنده اينطور هست كه نقد نيست و ادعاي پوچ بوده و جنبه عقلي و علمي ندارد ، حتما" توانايي اون رو ندارم ، و بيشتر از اين تلاش نميكنم وقت گراميان رو بگيرم و در فرصتهاي بهتر و با بيان قويتر خدمت خواهم رسيد

هدی;592503 نوشت:
با سلام و عرض ادب

نظر بنده را در خصوص عدم ذكر نام حضرت امير عليه السلام در قرآن مي توانيد از اين لينك ملاحظه بفرماييد .

نظر حضرتعالي و سايرين رو مطالعه كردم

پاسخ اين مطالب بصورت كاملا" علمي و عقلي در كتاب شاهراه اتحاد به قلم آقاي حيدرعلي قلمداران داده شده است

هدی;592503 نوشت:
با سلام و عرض ادب

لطفا بفرماييد بد نيست نظر شما را بدانيم و بررسي كنيم .
در واقع ذكر هر مطلب و عدم ذكر هر مطلبي در قرآن كريم دليل دارد حالا ممكن است ما توفيق دستيابي به علت آنرا داشته باشيم و ممكن است نداشته باشيم اما عدم ذكر مطلب مهمي چون نام اهل بيت عليهم السلام در قرآن ، علت مهمتري بايد داشته باشد . اگر در اين خصوص مطلبي داشتيد در تاپيك مرتبط عنايت بفرماييد نه تاپيك جاري .
اما عرض بنده در طي چند پستي كه در پاسخ به استارتر محترم عرض كردم اين بود كه هر مورد از تكرارها را بايد جداگانه بررسي كرد ، يكي به دليل تاكيد است يكي ديگر از تكرارها به علت اهميت موضوع است ، تكرار ديگر در واقع تكرار نيست بلكه هر بار به يك اعتبار ديگري يك مطلب تكرار شده است كه بايد تمامي اين موارد مد نظر قرار بگيرد زيرا مطالب و مفاهيم بسياري از وراي اين علل ، از بحث تكرار در قرآن كريم ، قابل استنباط است . بهر حال از مشاركت شما متشكرم .

ممنون كه با تواضعي خداپسندانه بنده رو ترغيب به تحقيق و ارائه نظر در مورد مكررات فرموديد
اما متاسفانه هنوز به دليل جامع و همه پسندي نرسيدم و در تلاش هستم و ادعايي هم ندارم شايد در انتهاي تحقيقم به نظرات شما برسم و عمري رو به هدر داده باشم

moaqfe;592812 نوشت:
چرا اين تصور وجود دارد كه قرآن داراي رموز است؟ و اگر رموزي هست ، چرا نبايد آن رموز بر ما معلوم باشد؟

سلام

آیا شما میتوانید اثبات کنید که قرآن بدون هیچگونه رمزی است؟

درمورد سوال دومتان اگر بر ما معلوم باشد که اسمش را رمز نمیگذارند.

اما به هرصورت انسانها به فراخور حالشان در هر زمانی به گوشه ای از این رموز دست پیدا میکنند همانطور که بسیاری از مسائل علمی قران در عصر پیامبر اکرم صلی الله علیه واله بر مردم پنهان بوده است...

ضمنا یک جنبه ی این اسرار همان رمز جاودانگی قرآن است. اشتباه است اگر فکر کنیم خداوند حکیم در حفظ قرآن از تحریفات ، هیچ حکمتی بکار نبرده و تنها آن را با ید قدرتش و قدرت حافظه ی قاریان قرآن آن را حفظ نموده..

کافی بود نامی از جانشینی حضرت علی (ع ) در قرآن آمده باشد تا همه اورا ق و مصاحفی که نام آن حضرت در آن بود سوزانده شود و قرآنی که بدست مسلمین میرسد آن چیزی نباشد که به پیامبر اکرم صلی الله علیه واله نازل شده است.

اینجا باید متوجه این مساله بشوید که چرا نباید این رموز بر ما یا گذشتگان معلوم نباشد و با مرور زمان به آنها دست پیدا کنند؛

با نیامدن نام حضرت علی (ع) بعنوان جانشین پیامبر (ص) باب دیگر تحریفات هم بسته شده است... مثل همان مساله متعه که جناب کارشناس هم در آن تاپیک قید فرمودند.

חסר משמעות;588217 نوشت:
سلام. 1.چرا قرآن برخی مسائل را بارها و بارها تکرار می کند؟ اگر منظور یادآوری است، چرا فقط بر قرائت همان بخشها تأکید نشده است و باز در وحیهای جدیدی که جزء قرآن بوده اند، تکرار می شده است؟ 2.آیا تکرارهای قرآن، نمی توانند نشانگر کم محتوی بودن آن باشند؟

سلام علیک

یکی از دلایل تکرار قصص قرآن میتواند این باشد که قبل از قرآن کریم این قصه ها بدست بشر در تاریخ ثبت نشده است یا اینکه معجزاتی است که فهمش برای انسانها دور از ذهن است. و این تکرارها میتواند در جا افتادن این وقایع و قبول آن از سوی مردم کمک کند. اگر توجه کنیم بعضی از مواردی که در قرآن تکرار نشده جای مجهولات فراوانی را باقی گذاشته است.

.امین.;593117 نوشت:
سلام

آیا شما میتوانید اثبات کنید که قرآن بدون هیچگونه رمزی است؟

درمورد سوال دومتان اگر بر ما معلوم باشد که اسمش را رمز نمیگذارند.

اما به هرصورت انسانها به فراخور حالشان در هر زمانی به گوشه ای از این رموز دست پیدا میکنند همانطور که بسیاری از مسائل علمی قران در عصر پیامبر اکرم صلی الله علیه واله بر مردم پنهان بوده است...

ضمنا یک جنبه ی این اسرار همان رمز جاودانگی قرآن است. اشتباه است اگر فکر کنیم خداوند حکیم در حفظ قرآن از تحریفات ، هیچ حکمتی بکار نبرده و تنها آن را با ید قدرتش و قدرت حافظه ی قاریان قرآن آن را حفظ نموده..

کافی بود نامی از جانشینی حضرت علی (ع ) در قرآن آمده باشد تا همه اورا ق و مصاحفی که نام آن حضرت در آن بود سوزانده شود و قرآنی که بدست مسلمین میرسد آن چیزی نباشد که به پیامبر اکرم صلی الله علیه واله نازل شده است.

اینجا باید متوجه این مساله بشوید که چرا نباید این رموز بر ما یا گذشتگان معلوم نباشد و با مرور زمان به آنها دست پیدا کنند؛

با نیامدن نام حضرت علی (ع) بعنوان جانشین پیامبر (ص) باب دیگر تحریفات هم بسته شده است... مثل همان مساله متعه که جناب کارشناس هم در آن تاپیک قید فرمودند.

مفتخرم از اينكه شما نوشته هاي بنده رو قابل بحث ميدونيد

اصلا" بنده توانايي اثبات بدون رمز بدون قرآن رو ندارم همانطور اثبات رمزدار بودنش به سائلين خاكستري نشدني است

فكر ميكنم در مورد سوال دوم اشتباه برداشت كرديد ، بالاخره رموز گشوده ميشود يا نه ؟ ( بدست چه كسي و چطور ؟ )

سوء برداشت نشه ( به حساب اعتقادات ضعيف بنده بگذاريد ) ، من همچنان معتقدم بدليل اينكه مسلمانزاده هستيم ، در مورد قرآن در حالت دفاعي قرار داريم تا حقيقت جويي لذا بيشتر تلاش ميكنيم علت بسازيم تا بيابيم

ساختن علت ممكن است بخشي از علت باشد يا شبيه علت باشد اما علت نيست و باعث ميشه محقق از يافتن علت منصرف بشه و علت اصلي پنهان بمونه

پيشنهاد ميكنم صحبتهاي منو زياد جدي نگيريد ، بنظرم از اون نظراتي هست كه چون دلائل قابل لمس نداره و نسبي هست ، بحث در موردش انتها نداره و باعث آزاد ديدگان دوستان خواهد شد

به هر روي از همراهي شما سپاسگزارم

moaqfe;593446 نوشت:
سوء برداشت نشه ( به حساب اعتقادات ضعيف بنده بگذاريد ) ، من همچنان معتقدم بدليل اينكه مسلمانزاده هستيم ، در مورد قرآن در حالت دفاعي قرار داريم تا حقيقت جويي لذا بيشتر تلاش ميكنيم علت بسازيم تا بيابيم

ساختن علت ممكن است بخشي از علت باشد يا شبيه علت باشد اما علت نيست و باعث ميشه محقق از يافتن علت منصرف بشه و علت اصلي پنهان بمونه

پيشنهاد ميكنم صحبتهاي منو زياد جدي نگيريد ، بنظرم از اون نظراتي هست كه چون دلائل قابل لمس نداره و نسبي هست ، بحث در موردش انتها نداره و باعث آزاد ديدگان دوستان خواهد شد

به هر روي از همراهي شما سپاسگزارم


سلام علیکم

آدما در قبال کلمه به کلمه حرفهایی که میزنند مسوولند.

شما چگونه میفرمایید صحبتهایتان را جدی نگیرم در حالیکه هنوز اصرار دارید که اینها دلیل تراشی است تا علت اصلی؟

شما چقدر در زمینه قرآن کریم تخصص دارید که چنین حکمی صادر میکنید؟

بهتر بود بفرمایید دلایل کامل نیست نه اینکه بگویید ساختگی است.

بنده مسئوليت كامل سخنانم رو ميپذيرم
اما به دلائلم توجه نفرموديد كه تقريبا" در پست اصلي خود عرض كردم دلايل ميتواند چيزهاي ديگري باشد كه تكمله اين است كه دلائل كامل نيست

بنده اصلا" تخصصي در زمينه قرآن ندارم و ادعايي هم نكردم ، بنده با موضوع عقلاني برخورد كردم ( اونم عقل خودم ) و در صدد تحميل اونهم نيستم ، اما به دوستاني كه در صدد تميل هستند تذكر دادم كه براي شخص معمولي مثل پذيرفتني نبود

و در ادامه هم عرض كردم با نوع نگاه طرفين به موضوع ، اين بحث انتها ندارد و نوشتهاي منو جدي نگيريد تا در بحثي بدون نتيجه وارد نشويم و خوانندگان در موردش تصميم بگيرند