پولس کیست؟

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
پولس کیست؟

پولس را به جای نام عبری شائول برگزید. پولس، زبان یونانی و رومی را آموخت و با نوشته‌های شناخته شده ادبیات باستانی یونان آشنا شد؛ وی حرفه چادردوزی را آموخته بود و چندین سفر نیز به اورشلیم داشت. وی در اورشلیم، از گملیئل بن هیلل علوم دینی و تلمود را آموخت. او نخست به نام آئین یهود به مبارزه با مسیحیت پرداخت و در اورشلیم بسیاری از مسیحیان را کشت. بنا به روایت «انجیل» در یکی از سفرهایی وی، در مسیر جاده دمشق، شبانگاه شخص «عیسای مسیح» بر وی ظاهر شد. «مسیح» او را به نام عبری اش خطاب نمود و این جمله را به وی گفت: «شائول، شائول، چرا مرا آزار می رسانی؟» در ادامه «مسیح» شخصا به او ماموریت داد تا سفیر خداوند برای غیر یهودیان باشد. «مسیح» همچنان به او گفت که بینایی اش را از دست خواهد داد و به او شخصی در مقصد راهش - دمشق - معرفی نمود تا بنزدش برود. پولس، شگفتزده از این اتفاق فرا طبیعی و در نابینایی کامل به آن شهر و ملاقات آن شخص - مردی به نام ««حنانیا» - می رود و سپس بینایی اش را باز می یابد.
بدین ترتیب، پولس آئین یهود را کنار گذاشت و به مسیحیت گروید. یهودیان، فرماندار دمشق را به دستگیری پولس واداشتند. بنا به روایت مسیحی، پولس در میان سبدی از فراز دیوارهای شهر گذشت. پولس، چندی به عربستان رفت و به نام مسیح به سخنوری پرداخت. برنابا، دست موافقت به او داد و کلیسای اورشلیم را ترغیب کرد تا بشارت عیسوی را ابلاغ کند. برنابا، همچنین، برای اداره کلیسای انطاکیه از او یاری جست. بر اساس کتاب اعمال رسولان، پولس یک سفر تبلیغی به اورشلیم نیز داشته است.ولی اندکی پس از آن عازم سومین سفر تبليغی خویش شد،‌ از مسیحیان در انطاکیه و آسیای صغیر بازدید کرد، دو سال را در افسوس گذرانيد،چند ماه را در فیلیپی، تسالونیکا، و بیریه تأسيس كرده بود گذرانيد. منبع دانشنامه ویکی پدیا

همان طور که می دانید پولس بدون اینکه با حواریین ارتباط داشته باشد ادعا کرد که با خود مسیح در ارتباط است و چند تغییر عمده را در دین ایجاد کرد که اولی ان موضوع عیسی خدایی و تثلیث است این آموزه ای بود که که در اکثر ادیان و نحله های منحرف آن زمان وجود داشت و خیلی دور از ذهن بشر نبود و به راحتی می توانستند مردم به آن معتقد شوند چون دیگر لازم نبود همه قالب های فکریشان در هم بریزد بلکه همان عقاید را باید معتقد می شدند ولی با مصداق جدید و و رنگی زیبا تر و الا شالوده تفکرات همان عقاید کفر امیز و الحادی دوران باستان بود به این ترتیب بسیاری از کسانی مکه تفکات یونان و روم قدیم برایشان جا افتاده بود راهی برای ورود به آیین نو ظهور یا فتند.

دیگر اینکه ا این بدعتی که پولس گذاشته بود مردمی که ختنه کردن برایشان سخت بود و به دلیل وجوب ختنه در دین مسیح به این آیین در نمی آمدند برایشان این مشکل حل شد و بدون تحمل ختنه می توانستند وارد این آیین شوند.


و در آخر اینکه اشخاصی مایل نبودند به دستورات نسبتا سخت شریعت عمل کنند بعد از تغییر و بدعتی که پولس ایجاد کرد می توانستند بدون تقیید به احکام شریعت می توانستند خیال کنند که نجات یافته اند و مومن شده اند .
این بدعت ها که پولس در دین مسیح ایجاد کرد موجب شد تا خیل جمعیت تازه ایمانان وارد مسیحیت شودبه این ترتیب تبلیغ پولس برای مسیحیت بسیار موفق تر از تبلیغی بود که دیگر حواریین انجام می دادند و به عبارت دیگر پولس به تنهایی کاری را کرد که عیسی علیه السلام و حواریین تنوانستند انجام دهند .


من نمی دانم بعد از این همه تغییر دیگر چه چیزی از دین مسیح باقی ماند و این مردم تازه ایمان به چه چیز مسیحیت ایمان آورده بودند که جعلی نبود مگر جز این است که دو رکن اصلی یک دین عبارتند از جهان بینی( همان عقاید و اصول دین) ایدئولوژی ( احکام عملی و فروع دین )و اینکه در این مسیحیت جدید ارائه شده توسط پولس هیچکدام از این دو مورد از دین مسیح سالم نمانده بود


نه اصول دین که دانسته در دین جدیدی که پولس به عنوان مسیحیت ارائه کرده بود خدا یک بشر بود ونه خدای بر تر از زمان و مکان که علم و حیات و قدرت لا یتناهی دارد و نه فروع دین که که دیگر بر همگان واضح است که پولس ادعا که دیگر شریعت نسخ شده است پس می توان به راحتی گفت این دین دیگر مسیحیت نبود بلکه آیین جدید ادعایی بود که پولس پیامبر دروغینی بود که آن را ابداع کرده بود
و مساله دیگر اینکه تمام انبیای الهی حتی در زمان اوج مظلومیت به گونه ای با قاطعیت با مظاهر ضلال بر خورد می کردند که مجال هیچ گونه تسامح و و تساهل را حتی در باره کوچک ترین آموزه از ضروریات دین نمی داده اند به همین دلیل بوده که همیشه حاضر بوده اند با تعداد طرفداران اندک آزار و شکنجه دشمنان و احیانا سخت ترین مرگها را تحمل کنند ولی حاضر به معامله کردن بر سر هیچ کدام از گزاره های کوچک و بزرگ دین خدا نشده اند .
آیا پولس اینها را نمی دانست؟
قطعا می دانست
چگونه شد که شخصی که شگنجه گر مسیحیان است یکباره مومن و مقدس می شود و بدون حتی یک جلسه اموزش دینی در مقابل بزرگترین حواریین قد علم می کند و خود را برتر از همه می داند براستی آیا این جریان مشکوک نیست؟
مگر عیسی علیه السلام پطرس را که بزرگ حواریین بود به عنوان جانشین خود خطاب نکرد چرا پولس به عنوان کسی که داعیه ارتباط مستقیم با عیسی را داشت بیشترین حمله را به پطرس می کرد؟
این برای من مسلم است که هیچگاه پولس به مسیح ایمان نداشت بلکه مامور بود که مسیحیت را از درون به گونه ای واژگون و فلج کند تا دیگر برای جامعه زر پرست یهودیان آن زمان تهدیدی به شمار نیاید که البته به هدف خود هم رسید و انچه می خواست محقق شد

[=Century Gothic]برخی از این امور که پولس به عنوان بنیانگذار آن تلقی می‌شود را به اختصار ذکر می کنیم:
[=Century Gothic]۱ ـ گناه اولیه:
[=Century Gothic]آدم در بهشت از خوردن میوه ی یک درخت منع شد اما مار او را فریب داد و آدم از آن درخت استفاده کرد و بدینسان آدم که سمبل انسانها بود گناه کرد خدا بر انسانها غضب کرد و همه ی مردم به خاطر گناه آدم که سمبل انسانها بوده محکوم به جهنم هستند این عقیده از جمله اصولی است که اکثریت قریب به اتفاق مسیحیان بدان معتقدند. این عقیده در هیچ یک از کتب عهد عتیق سابقه ندارد و هیچکدام از پیامبران از آن صحبت نکرده‌اند ، در هیچیک از کتب مقدس از محکومیت همه ی مردم به جهنم وعذاب الهی سخن نیامده است اما با این وجود پولس مدعی این دکترین بود و برای اولین بار این نظریه را مطرح کرد.
[=Century Gothic]اگرچه به صورت مبهم در کلمات مسیح نیز به مسأله ی فداء اشاره شده است اما مسأله ی فداء ملازمه ای با مسأله ی گناه اولیه ندارد .
[=Century Gothic]گذشته از این در بخش کتاب مقدس اشاره کردیم که رساله‌های پولس مقدم بر تمام کتب و رساله‌های عهد جدید هستند و به روشنی متأثر از افکار و نظریات پولس بوده‌اند.
[=Century Gothic]در شورای ترنت به روشنی بر این مسأله تأکید شد که این دکترین منسوب به پولس است:
[=Century Gothic]«اگر کسی ادعا کند که گناه آدم فقط به خودش صدمه رسانده است و به فرزندانش آسیبی نمی‌رساند… یا بگوید… گناه را که مرگ نفس است منتقل نکرد چنین کسی ملعون است چون با این سخنان پولس مغایرت دارد: « لهذا همچنان که به وساطت یک آدم گناه داخل جهان شد و به گناه موت و به این‌گونه موت بر همه ی مردم طاری شد از آن جا که همه گناه کردند (رومیان ۵ :۱۲)[۱]
[=Century Gothic]او بر گناه اولیه تأکید بسیار زیادی دارد و در جای‌جای رساله‌هایش بر این مسأله تأکید می‌کند:
[=Century Gothic]« چنانکه در آدم همه می‌میرند در مسیح نیز همه زنده خواهند شد » (اول قرنتیان ۱۵ :۲۲ )
[=Century Gothic]«پس همچنان که به یک خطا حکم شد بر جمیع مردمان برای قصاص، همچنین به یک عمل صالح بخشش شد بر جمیع مردمان برای عدالت حیات» (رومیان ۵ :۱۸ )
[=Century Gothic]۲ ـ تجسّم:
[=Century Gothic]در هیچ یک از کتابهای عهد عتیق و در هیچیک از کلماتی که از مسیح نقل شده است به مسئله ی تجسم اشاره نشده است.
[=Century Gothic]اما پولس به روشنی بیان کرد که مسیح، همان خدای پسر است که لباس جسم را پوشید:
[=Century Gothic]« لکن خود را خالی کرده صورت غلام را پذیرفت و در شباهت مردمان شد و چون در شکل انسان یافت شد…» (فیلیپیان ۲ : ۷ ـ۸ )
[=Century Gothic]گرچه مسئله ی تجسم در ابتدای انجیل یوحنا نیز آمده است (یوحنا ۱ :۱۴) اما پیشتر و در مبحث کتاب مقدس بیان کردیم که: رساله‌های پولس بر تمام کتب و رساله‌های عهد جدید مقدم بوده و جلوتر از تمام آنها نوشته شده است و عموم رساله‌ها و کتب عهد جدید متأثر از پولس بوده‌اند.
[=Century Gothic]۳ ـ نفی شریعت:
[=Century Gothic]بدون شک مسئله ی برداشته شدن شریعت از ابداعات پولس است و در هیچ جا ، نه مسیح و نه از حواریون چنین عقیده‌ای نقل نشده است.
[=Century Gothic]« لکن الحال بدون شریعت،عدالت خدا ظاهر شده است » (رومیان ۳ :۲۱ )
[=Century Gothic]« خدا پسر خود را فرستاد که از زن زاییده شد وزیر شریعت متولد تا آنانی را که زیر شریعت باشند فدیه کند… » (غلاطیان ۴ :۴ ـ۵ )
[=Century Gothic]۴ ـ مسیح ملعون:
[=Century Gothic]در هیچ جای کتاب مقدس سراغ نداریم که خداوند پیامبران را ملعون خوانده باشد اما پولس در جسارتی آشکار مسیح را ملعون خواند:
[=Century Gothic]« مسیح ما را از لعنت شریعت فدا کرد چونکه در راه ما لعنت شد چنانکه مکتوب است ملعون است هر که بر دار آویخته شود » (غلاطیان ۳ :۱۳ )
[=Century Gothic]بهتر است قبل از هرگونه قضاوت به آیه ی مورد نظر پولس مراجعه کنیم
[=Century Gothic]« و اگر کسی گناهی را که مستلزم موت است کرده باشد و کشته شود و او را به دار کشیده باشی بدنش در شب بر دار نماند او را البته در همان روز دفن کن زیرا آنکه بر دار آویخته شود ملعون است » (تثنیه ۲۱ :۲۳ )
[=Century Gothic]این آیه به روشنی در مورد کسانی است که مرتکب جرمی شده‌اند و به خاطر آن و به فرمان شریعت به دار کشیده شده‌اند نه در مورد مظلومی که در عین بی‌گناهی او را به دار کشیده باشند. کدام منطق می‌تواند بپذیرد شخصی که توسط حاکم ظالم بر دار آویخته شده ملعون باشد؟
[=Century Gothic]آیا مسیحیان می‌پذیرند که مبشرین و مبلغینی که در نقاط مختلف جهان بجرم تبلیغ مسیحیت به دار آویخته شدند ملعون باشند!!
[=Century Gothic]پولس برای تبیین و تثبیت عقاید خویش از هیچ چیزی ابا نداشت
[=Century Gothic]او بسیاری از پیامبران و بزرگان تاریخ را ملعون می‌پندارد چرا که در رساله به غلاطیان ۳ :۱۰ می‌نویسد‌:
[=Century Gothic]« زیرا جمیع آنانی که از اعمال شریعت هستند زیر لعنت می‌باشند زیرا مکتوب است: ملعون است هر که ثابت نماند در تمام نوشته‌های شریعت تا آنها را به جا آورد »
[=Century Gothic]با تأمل در این کلام پولس می‌توان دریافت که او تمام مردم را ملعون می‌داند زیرا کمتر کسی در تمام عمر خویش بدون گناه می‌ماند.
[=Century Gothic]کدام انسان می‌تواند ادعا کند که در تمام عمر خویش به تمام شریعت به نحو کامل عمل کرده است؟
[=Century Gothic]۵ ـ اطاعت بی قید و شرط از حاکمان:
[=Century Gothic]پولس برای جلب نظر حاکمان، اطاعت از ایشان را لازم می‌شمرد و بدینوسیله راه را برای بسط و گسترش افکار و عقاید خویش باز کرد:
[=Century Gothic]« هر شخصی مطیع قدرتهای برتر بشود زیرا که قدرتی جز از خدا نیست و آنهایی که هست از جانب خدا مرتب شده است حتی هرکه با قدرت مقاومت نماید مقاومت با ترتیب خدا نموده باشد … زیرا خادم خداست برای توبه نیکویی ، لکن هرگاه بدی کنی بترس چونکه شمشیر را عبث بر نمی‌دارد زیرا او خادم خداست و با غضب انتقام از بدکاران می‌کشد لهذا لازم است که مطیع او شوی » (رومیان ۱۳ :۱ ـ۵ )
[=Century Gothic]البته صدور این کلام از پولس چندان عجیب نیست زیرا او هرگز با عیسی نبوده و از شیوه و سنت عیسوی اطلاع نداشت.
[=Century Gothic]در انجیل لوقا میخوانیم:
[=Century Gothic]« در همان روز چند نفر از فریسیان آمده به وی گفتند دور شو و از اینجا برو زیرا که هیرودیس می‌خواهد تو را به قتل برساند »
[=Century Gothic]آنچنانکه از نامه ی پولس برمی‌آید باید مسیح سر تعظیم را فرود می‌آورد و می‌گفت: به آن پادشاه بگویید که من مطیع امر او هستم و در هیچ چیز جز به خواسته ی او عمل نمی‌کنم زیرا او خادم خداست و از سوی خداست که به حکومت و قدرت رسیده است.
[=Century Gothic]اما جالب است که عکس‌العمل مسیح را بدانید:
[=Century Gothic]« ایشان را گفت: بروید و به آن روباه بگویید: اینک امروز و فردا دیوها را بیرون می‌کنم و مریضان را صحت می‌بخشم و در روز سوم کامل خواهم شد لیکن می‌باید امروز و فردا راه روم » (لوقا ۱۳ : ۳۱ ـ۳۳)
[=Century Gothic]گذشته از این مسیح در شب آخر حواریون را امر به خرید اسلحه فرمود:
[=Century Gothic]« پس به ایشان گفت: لیکن الآن هرکه کسیه دارد آن را بردارد و همچنین توشه دان را و کسی که شمشیر ندارد جامه ی خود را فروخته آن را بخرد » (لوقا ۲۲ :۳۶ )
[=Century Gothic]براستی مسیح چرا به حواریون دستور به خرید شمشیر داد؟ آنهم حتی به قیمت فروختن جامه‌ها وعریان ماندن!
[=Century Gothic]مگر نه این است که انسان باید مطیع قدرتهای برتر باشد!؟
[=Century Gothic]پس خرید شمشیر برای چه؟!
[=Century Gothic]دوستان: این موارد فقط برخی از نظریات بدیع پولس بود و نه تمام آن با مراجعه به رسالات پولس و مقایسه ی آن با کتب عهد قدیم، کلمات مسیح و سنت حواریون به موارد بیشتری دست خواهید یافت . تحقیق بیشتر را به خود شما وا می‌گذاریم.
[=Century Gothic]نتیجه:
[=Century Gothic]با مراجعه به زندگی پولس، آراء و دیدگاههای وی و برخورد او با شاگردان و برگزیدگان مسیح ، به این جمع بندی می‌توان دست یافت:
[=Century Gothic]پولس پس از آنکه در یهودیت به کسب موقعیت و مقام دلخواه خویش نائل نشد مسیحیت را دارای پتانسیل لازم دید چرا که دینی نوپا بود و به راحتی می‌توانست با اعلام پیوستن به آن، موقعیت بسیار خوبی را برای خود به دست آورد.
[=Century Gothic]وی در این راه از تحریف مسیحیت هیچ باکی نداشت:
[=Century Gothic]آنگاه که با شخصیت مقبول و محبوب حواریون مواجه شد اقدام به تضعیف و پایین آوردن شخصیت ایشان نمود و از این رهگذر گذشته ی سیاه خود را کمرنگ نمود و هم توانست به مقابله با حواریون بپردازد .
[=Century Gothic]آنگاه که با مسئله ی ختنه مواجه شد و دریافت که غیر یهودیان نمی‌توانند به راحتی با این مسئله کنار بیایند آن را کنار گذاشت.
[=Century Gothic]آنگاه که فهمید انجام مقررات شریعت برای کسانی که در قیدوبند شریعت نبوده‌اند کار دشواری است از توصیه ی به آن صرف‌نظر نمود.
[=Century Gothic]زمانی که متوجه شد بت‌پرستان میل و علاقه ی شدیدی به عقاید خویش در مورد منجی و مسئله ی فداء دارند و نمی‌توانند آز آن دست بکشند بدون معطلی عیسی را طبق خواسته ی آنان توصیف کرد .
[=Century Gothic]….و اینگونه بود که موفق شد به سرعت، دیگران را جذب مسیحیت کند و از این طریق خود را به شخصیت برجسته ی مسیحیت تبدیل کند.
[=Century Gothic]

[=Century Gothic]حکایت بر مزاج مستمع گوی اگر خواهی که دارد با تو میلی
[=Century Gothic]

[=Century Gothic]پولس که حواریون را مانعی برای رسیدن به اهداف خویش قلمداد می‌کرد از یک طرف اقدام به معرفی حواریون به عنوان افراد دورو، منافق و … نمود و از طرف دیگر مأموریت ایشا ن را محدود به قوم یهود نمود. او که در ابتدا خود را فرد بسیار کوچک خوانده بود و می‌گفت بخاطر جفاهایش، لایق آن نیست که رسول خوانده شود بزودی ادعا کرد که از بزرگترین حواریون نیز چیزی کم ندارد . باری پولس در آخرین گام و برای از میان برداشتن مخالفت حاکمان، ایشان را خادم خدا معرفی کرد و مردم را به اطاعت بی قیدوشرط از آنها دعوت کرد و عجیب آنکه کلیسائی که باید بر پطرس بنا می‌شد، پولس را جایگزین این حواری بزرگ نمود.

[=Century Gothic]آری ؛ عهد جدید سرشار از تعالیم پولس است،
[=Century Gothic]انباشته از تعریف و تمجید از پولس،
[=Century Gothic]آکنده از رسالات او

[=Century Gothic]و اما حواریون…؟!

پولس پس از مسیحی شدن با حواریون مصاحبت نداشت و شاید به همین خاطر بود که وی در تقابلی آشکار با حواریون بود او که خود را رسول ویژه مسیح می‌دانست با پطرس نیز مخالفت می‌نمود:
« و اما چون پطرس به انطاکیه آمد او را روبرو مخالفت نمودم زیرا که مستوجب ملامت بود » (غلاطیان ۲ :۱۱ )
وی تا آنجا پیش رفت که پطرس را متهم به نفاق نمود. «و سایر یهودیان هم با وی نفاق کردند بحدی که برنابا نیز در نفاق ایشان گرفتار شد» (غلاطیان ۲ :۱۳ )



پولس در ابتدای امر خود را در جایگاهی بسیار پایین‌تر از حواریون می‌دید:
« لایق نیستم که به رسول خوانده شوم چونکه بر کلیسای خدا جفا می‌رسانیدم» (اول قرنتیان ۱۵ :۹ )
اما به فاصله ی کوتاهی مدعی مقامی بزرگ و جایگاهی سترگ شد.
۱ ـ « زیرا مرا یقین است که از بزرگترین رسولان هرگز کمتر نیستم » (دوم قرنتیان ۱۱ :۵ )
۲ ـ « می‌بایست شما مرا مدح کرده باشید !!! از آن رو که من از بزرگترین رسولان به هیچ وجه کمتر نیس‍‍تم » (دوم قرنتیان ۱۲ :۱۱ )




۳ ـ «به مسیح عیسی فخر می‌کنیم و بر جسم اعتماد نداریم هر چند مرا در جسم نیز اعتماد است » (فیلیپیان ۳ :۳ ـ۴ )
۴ - «در خود عیبی نمی‌بینم لکن از این عادل شمرده نمی‌شوم» (اول قرنتیان‌۴ :۴ )
۵ ـ «زیرا که من هر چند در جسم غایبم اما در روح حاضرم و الآن چون حاضر حکم کردم در حق کسی که این را چنین کرده است» (قرنتیان ۵ :۳ )
۶ ـ «آیا کسی از شما چون بر دیگری مدّعی باشد جرأت دارد که مرافعه برد پیش ظالمان نه مقدسان؟ یا نمی‌دانید که مقدسان دنیا را داوری خواهند کرد… آیا نمی‌دانید که فرشتگان را داوری خواهیم کرد !! تا چه رسد به امور روزگار » (اول قرنتیان ۶ :۱ ـ۳ )
۷ ـ اما منکوحان را حکم می‌کنم و نه من بلکه خداوند… و دیگران را من می‌گویم نه خداوند که اگر کسی… » (اول قرنتیان ۷ :۱۰ ـ۱۲ )
۸ ـ «ای برادران با هم به من اقتدا نمایید» (فیلیپیان ۳ :۱۷ )
در اینجا این نکته به ذهن می‌آید که ادعاهای پولس تا چه حد معتبر است؟ چه کسانی بر این ادعاها مهر تأیید زده‌اند؟
داستان دیدن مسیح و ایمان آوردن وی به دستور آن حضرت ،فقط توسط خود وی ذکر شده و هیچ منبع دیگری جز خود او شاهد بر این داستان نیست .
تمام مطالب مربوط به پولس و تعریفها و تمجیدهای از او نیزفقط در کتاب اعمال رسولان آمده است.
اما با مراجعه به کتاب مقدس در می‌یابیم که نویسنده ی کتاب اعمال رسولان کسی نیست جز لوقا شاگرد خود پولس که به دست او مسیحی شده بود.
آیا با این وجود می‌توان به این تعریفها اکتفا نمود؟ چه کسی اعتبار پولس و ادعاهای وی را تأیید کرده است؟
البته در رساله ی دوم پطرس هم نام وی ذکر شده است. (دوم پطرس ۳ :۱۵ )
بدون شک اگر این مطلب ثابت شود می‌تواند کمک بزرگی برای شناخت شخصیت پولس باشد اما این رساله بی اعتبارترین کتاب عهد جدید است و محققین آن را جعلی دانسته‌اند. این رساله از نظر محتوا و شیوه ی نگارش تفاوت بسیار زیادی با رساله ی اول پطرس دارد و محققین زمان نگارش آن را حدود ۱۵۰ .م می‌دانند نویسنده این متن بدون شک شخصی غیر از پطرس بوده است و برای مقبول افتادن رساله‌اش آن را به پطرس نسبت داده است. (کلید عهد جدید/ فلوید فیلسون/ ص۲۳۹ )
آرچیبالد رابرتسون در مورد این رساله می‌نویسد: رساله ی دوم پطرس آخرین و قطعاً جعلی ترین کتاب عهد جدید است. (عیسی اسطوره یا تاریخ/ فصل اول/ ص۲۹ )
پولس و شیوه ی تبلیغی وی:
پولس در اولین قدم و برای از میان برداشتن حواریون و جلوگیری از مخالفتهای حواریون مأموریت ایشان را به تبلیغ در میان یهودیان محدود کرد:
« و چون دیدند که بشارت نامختونان به من سپرده شد چنانکه بشارت مختونان به پطرس زیرا او که برای رسالت مختونان در پطرس عمل کرد در من هم برای امت‌ها عمل کرد» (غلاطیان ۲ :۷ ـ۸ )
این ادعای پولس در حالی است که پطرس خود را مأمور به تبلیغ در میان غیر یهودیان می‌داند:
« آنگاه بعضی از فرقه ی فریسیان که ایمان آورده بودند برخاسته گفتند: اینها را باید ختنه نمایند… پطرس برخاسته بدیشان گفت: ای براداران عزیز شما آگاهید که از ایام اول خدا از میان شما اختیار کرد که امتها از زبان من کلام بشارت را بشنوند و ایمان آورند» (اعمال رسولان ۱۵ :۵ ـ۷ )
در اعمال رسولان باب ۱۰ و ۱۱ نیز آمده است که پطرس، تبلیغ بین یهودیان را از قبل آغاز کرده بود.
پولس پس از کنار نهادن حواریون به صراحت اعلام داشت که اندیشه‌هایش را از حواریون نگرفته است: « اما ای برادران شما را اعلام می‌کنم از انجیلی که من بدان بشارت دادم که به طریق انسان نیست زیرا که من آن را از انسان نیافتم و نیاموختم مگر به کشف عیسی مسیح»
این ادعای پولس راه را برای إعمال نظرات شخصیش باز کرد. بدون شک پولس مبدع و مبتکر بسیاری از اصول عقیدتی و عملی مسیحیت است.
جوان گریدی می‌نویسد: پولس به خاطر توسعه یافتن افکارش متهم شده است که آن قدر مسیحیت را تغییر داد که گویی مؤسسس دوم آن است. (مسیحیت و بدعتها/ ص۴۷ )

[=Century Gothic]پولس همچنين برای جذب مردم روم که به شراب معتاد بودند و در دين بت پرستی هيچ قيد و بندی نداشتند، اعلام کرد در مسيحيت هيچ حرامی وجود ندارد و همه چيز حلال است و ختنه کردن را ممنوع دانست و صراحتا اعلام نمود که نبايد به شريعت پايبند بود.[11] [=Century Gothic]جان بی ناس می نويسد: پولس حواری را غالبا دومين موسس مسيحيت لقب داده اند و مسلما او در اين راه تلاش بسيار کرد و فرقه طرفداران اصول و شرايع را مغلوب ساخت ولی اهميت او بيشتر ازاين جهت است که وی اصول الهيات و مبادی الوهی خاصی به وجود آورد که سبب شد نصرانيت عالم گير شود. از اين جهت بزرگ ترين خدمت را در تحول غربی، پولس انجام داده است[12]. او صريحا اعلام کرد که ديگر عمل ختان وجوبی ندارد و همچنين رعايت حلال وحرام در طعام وشراب ضرورت نخواهد داشت و افراد بشر را به نجس وطاهر نبايد تقسيم کرد و در سراسر قضايا فرقه متعصبان و پای بندان به شريعت موسوی در کليسای اورشليم با پولس حواری اختلاف و نزاع پیدا کردند.[13]
[=Century Gothic]از جمله کسانی که عقيده دارند مؤسس حقيقی مسيحيت کنونی نه حضرت مسیح که پولس است، دانشمندانی چون بيری و ويلز است. ويلز در کتاب Out lin of history می گويد:" بسياری از دانشمندان معاصر پولس را مؤسس حقيقی مسيحيت می دانند"[14].
[=Century Gothic]بر اثر تحريفاتی که پولس در مسيحيت به وجود آورد ، از همان ابتدا حواريون با وی به مخالفت برخاستند.
[=Century Gothic]اختلاف میان پولس و پطرس تا آنجا گسترده بود که کليسای رم در سال ۹۵ م. مجبور به مداخله جهت پايان بخشيدن به اختلافات اين دو جناح شد. پولس که حضرت عيسی(ع) را درک نکرده بود و نزد هيچيک از حواريون وی هم شاگردی نکرده بود تا مسيحيت را از آنان بياموزد، برای آنکه تعليماتش زيرسئوال قرار نگيرد که تو این تعلیمات را از کجا آورده ای , ادعا میکرد با ملکوت خدا در تماس است و خداوند با او حرف می زند. پولس در نامه ای به مسیحیان قٌرَنتی می نویسد: " چهارده سال پیش مرا به آسمان ها بردند. از من نپرسید که بدنم به آنجا رفت یا روحم چون خود هم نمی دانم فقط خدا می داند. ولی بهرحال خود را در بهشت دیدم. در آنجا چیزهایی شنیدم که آدم حیرت می کند؛ نه میشود آن ها را تعریف کرد و نه میشود در کلمات گنجاند. تازه اجازه هم ندارم که به کسی چیزی بگویم.[15]
[=Century Gothic]همانطوريکه متذکر شديم برای پولس اولين اصل، جذب هرچه بيشتر مردم به دين جديد بود. اين مسأله برای وی تا آنجا اهميت داشت که بر وفق اعتقادات هر قوم و گروهی، آموزه های مسيحيت را تغيير می داد تا در ميان آنان نفوذ کند و آن ها را تشويق کند دين مسيح را بپذيرند. از طرفی برای قوم يهود که منتظر يک منجی است، عيسی مسيح را به عنوان منجی مطرح می کند و از سوی ديگر در ميان روميان که تحت تأثير افکار مکتب" ارفئوسی" است و معتقد به چيزهای اسرار آميز بودند، حضرت عيسی (ع) را بگونه ای اسرار آميز تفسير و تأويل می کند تا با معتقدات آنها سازگاری داشته و برای ذايقه شان خوشايند باشد.
[=Century Gothic]جان بی ناس در اين زمينه می گويد: از آنجا که پولس نزد امم غيريهودی به دعوت مبعوث بود، نزد آنان فکر مسيحيت و بعثت و رجعت او بکلی بيگانه بود. از اين رو پولس از راه ديگر که متناسب با فکر و انديشه ی آن اقوام بود وارد شد و قضيه نجات و رستگاری خود را از ذنوب و مرگ دنيوی که از صفات خاصه عيسی بود مطرح کرد و گفت: حيات ابدی برای فرد وقتی حاصل می شود که خود را باعيسی روحا متصل سازد. و مسأله مرگ و بعثت بعد از مرگ و رجعت عيسی را به نحوی تفسير کرد و اظهار داشت: عيسی مسيح موجودی است آسمانی که طبيعت و ذاتيت الوهی دارد و لی خود تنازل فرموده صورت و پيکر انسانی را قبول کرده واز آسمان به زمين فرود آمده است . پس برای اينکه مبدأ اسرار آميز خود را شرح و تفسير کند قايل به ازليت وجود عيسی و تنزيه او از عالم صفات گرديد. با اين انديشه و تعليم بزرگ پولس توانست بکلی امتهای غيريهودی را معتقد و متقاعد به خود سازد زيرا اين ملل مختلف همه تحت نفوذ مذاهب اسرار آميز يونان بودند که اصل حيات جاويد و اتصال نفس بشر باروح خدايان، در آنها نفوذ کرده و ريشه دوانيده بود [16]
[=Century Gothic]آقای ويل دورانت نیز می گويد: می توان پنداشت که برخی عناصر الاهيات و اخلاقيات رواقيان از محيط دانشگاهی طرسوس در مسيحيت پولس داخل شده باشد. در ميان ساکنان طرسوس کسانی نيز وجود داشتند که پيرو اسرار ارفئوسی يا کيشهای ديگر متضمن اسرار بودند. پيروان اين مذاهب معتقد بودند: خدايی که می پرستند به خاطر آنان مرده، از قبر برخاسته و اگر او را از روی ايمان محکم و مطابق رسوم صحيح بخوانند، آنان را از «هادس» نجات ميدهد ودرنعمت زندگانی جاويد و سرشار از سعادت سهيم می گرداند. مذاهب معتقد به اسرار، يونانيان را برای پولس، و پولس را برای يونانيان آماده ساختند. [17]
[=Century Gothic]وی همچنین می افزاید: پولس به این الاهیات مردم پسند و تسلی بخش، پاره ای از مفاهیم عرفانی می افزود که قبلا بر اثر کتاب حکمت و فلسفه فیلس در میان مردم رایج شده بود. پولس می گفت : " مسیح حکمت خدا است" " او نخست زاده تمامی آفریدگان است" " او قبل از همه است و در وی همه چیز قیام دارد و به ساطت او است که همه چیز آفریده شده است ".( پولس برای اینکه بر جنبه رازآلودگی مسیح بیفزاید کلمه ای نامفهومی را اضافه کرد و آن را صفتی برای حضرت عیسی(ع) قرار داد. وی گفت:) " او مسیح یهود نیست که اسرائیل را از زنجیرهایش می رهاند . او « لوگوس» است که مرگش همه مردم را نجات می دهد. [18]
[=Century Gothic]نکته ای که بايد در اينجا متذکر گرديد و مؤيد ادعای ما است، اختلاف مسيحيت شرق وغرب يا کليسای اورشليم با کليسای انطاکيه در آن زمان است. درحاليکه کليسا ومسيحيان اورشليم معتقد بودند، بايد به ظواهر شريعت موسی پايبند بود و ختنه واجب است، مسيحيت روم و کليسای انطاکيه بر عدم پايبندی به شريعت موسی و عدم وجوب ختنه اصرار می ورزيدند. اين درصورتی است که در ميان مسيحيان اورشليم که زادگاه و زيست گاه حضرت عيسی (ع) بود، حواريونی چون پطرس و يعقوب و يوحنا زندگی می کردند. پس از آنکه پولس برعدم وجوب ختنه اصرار فراوان نمود، پطرس و یعقوب حواری تنها اجازه دادند، او در ميان اقوام غيريهودی عدم وجوب ختنه را برای جذب شان به مسيحيت تبليغ کند.
[=Century Gothic]جان بی ناس می نويسد: بر سر اين قضايا فرقه متعصبان و پايبندان به شريعت موسوی درکليسای اورشليم با پولس، اختلاف پيداکردند. وی در آن شهر باپطرس و يوحنا و يعقوب حواری مشاجره کرد و آنها به حمايت و تأييد عقايد او برخاستند ، مشروط بر اينکه دايره تبليغ وی محدود به امم غير مختون باشد و ديگر رسولان به نشر دعوت از قوم مختون (يهود) بپردازند. اين توافق که در اورشليم به عمل آمد در واقع برای پولس حواری، موفقيتی بزرگ بود ، زيرا بدين وسيله کليسا تصويب می کرد که از آن پس رعايت شریعت آیین یهود برای پيروان عيسی واجب نيست. [19]
[=Century Gothic]ويل دورانت هم در اين زمينه می گويد: « روش پولس جماعت مسيحی رم را که پولس با آنها برخورد، نيز آزرد . اين گرويدگان که اصولا يهودی الاصل بودند ،مسيحيتی را که از اورشليم برای شان آورده بود ترجيح می دادند .[20]
[=Century Gothic]چرا پولس نظرات خود را بر حواريون تحميل می کند در صورتی که آن ها به دليل شاگردی حضرت عيسی (ع) از حقيقت دين او بيشتر آگاهی دارد و چرا مسيحيان اورشليم معتقدند که بايد به شريعت موسی پايبند بود اما کليسا ومسيحيان روم آن را نمی پذيرند؟
[=Century Gothic]مهم ترین بدعتی که پولس در آیین مسیحیت برجا نهاد و مبنایی برای تثلیث گردید , آن بود که وی حضرت عیسی(ع) را پسر خدا دانست و بدنبال آن از خدای پدر و خدای پسر یاد کرد. این بدعت او باعث گردید که بعد ها با اضافه شدن " روح القدس" عقیده سه خدایی یا "تثلیث" شکل بگیرد. وی در نامه اش به مسیحیان روم می نویسد: " این مژده در باره فرزند خدا یعنی خداوند ما عیسی مسیح است که بصورت نوزادی در خاندان داود پیغمبر به دنیا آمد. ولی بعد از اینکه مرد دوباره زنده شد، نشان داد که فرزند نیرومند خدا و دارای ذات پاک خدا است .[21] و در نامه اش به مسیحیان غلاطیه می گوید: " از خدای پدر و خداوند ما عیسی مسیح می خواهم که شما را مورد لطف و رحمت خود قرار دهند ".[22]
[=Century Gothic]شارل جینیفر در این زمینه می گوید: حواریون دوازده گانه از بکار بردن تعبیر " پسر خدا" در مورد حضرت عیسی(ع) ابا داشتند و به تعبیر " خادم خدا" اکتفا می کردند اما در کلمات پولس استعمال این تعبیر بسیار شایع است. پولس این تعبیر را از کجا آورده است؟ نمی توان گفت او این تعبیر را از جامعه مسیحی نخستین گرفته است چون در میان آنان چنین تعبیری ناشناخته بود. به گمان قوی وی آنرا از جوامع هلینی مخصوصا انطاکیه گرفته باشد.[23]
[=Century Gothic]اصطلاح پسر خدا را پولس با الهام از بت پرستان و مصریان به مسیحیت وارد کرد. این اصطلاح در میان ملل قدیم بسیار رایج بود. به همین جهت بسیاری از پادشاهان باستانی خود را پسر خدا می خواندند. یکی از فرعون های مصر خود را پسر هوروس، پسر رع، پسر خورشید و ... می نامید.[24]
[=Century Gothic]بدعت دیگر پولس آن بود که مرگ عیسی (ع) را کفاره گناهان بشر دانست. به همین جهت حضرت عیسي(ع) نزد مسیحیان " فادی" لقب گرفته است. وی به مسیحیان غلاطیه نوشت: " عیسی مسیح به خواست خدا جان خود را فدا کرد تا گناهان ما بخشیده شود و از این دنیای آلوده به گناهی که در آن زندگی می کنیم نجات یابیم " [25] این فکر که حضرت مسیح فدای گناهان بشریت شود یک فکری بود که از جامعه یونانی و رومی گرفته بود. زیرا برخی از مذاهب شرک در یونان و روم به خدایانی معتقد بودند که عنوان فادی داشتند و برای دیگران جان خود را از دست داده بودند و بعد از سه روز دوباره زنده شده بودند. جینی بیر یکی ازدانشمندان مسیحی می گوید: القابی چون سوتر(نجاتبخش)، یوسریوس(منجی) بر خدایان بت پرستان اطلاق می شد و لفظ کریوس (بمعنای رب) که پولس حضرت عیسی(ع) را به آن ملقب کرد، در میان بت پرستان بر خدایی گفته می شد که فادی شده بود و غیر یهودیان از اهل انطاکیه و غیر آن از شهرهای یونان نمی توانستند به خدایی ایمان بیاورند که به مسیح به جز آنگونه که به خدایان خود ایمان داشتنند، ایمان بیاورند.[26]
[=Century Gothic]تا یک قرن پس از ظهور مسیح عقاید پولس خریدار چندانی نداشت و عقاید او درکنار عقاید دیگر حواریون و مبلغان مسیحی قرار داشت و با توجه به اینکه پولس از حواریون نبود می توان حدس زد که گفته ها و عقاید او به مراتب در درجه پایین تر از عقاید و گفته های حواریون قرار داشته است. اما هنگامی که نسل اول مسیحی از میان رفتند و با مرگ آن ها روایات شفاهی از گفتار حضرت عیسی و حواریونش محو گردید، رساله های پولس که مکتوب بود مبنایی برای شناخت مسیحیت و عقاید مسیحی گردید. با این حال پولس در اذهان مسیحیان شأن و جایگاهی کمتر از پطرس داشت. تا اینکه در قرن شانزدهم میلادی لوتر او را در جایگاهی بالا تر از پطرس قرار داد و آیین پروتستان که موسسش لوتر است برای پولس جایگاهی با عظمت تر از پطرس حواری قایل است.
[=Century Gothic]بعقیده ویل دورانت کیش پروتستان نشانه پیروزی پولس بر پطرس و نهضت بنیادگرائی نشانه پیروزی پولس بر مسیح بود.[27]وی می گوید : " در مسیح و پطرس ٰ مسیحیت جنبه یهودی داشت، در پولس نیمه یونانی شد و درکیش کاتولیک نیمه رومی گشت و در آیین پروتستان بار دیگر عنصر و لحن یهودی آن احیا شد ".[28] البته اینکه ویل دورانت میگوید جنبه یهودی آن احیاء شد از آن جهت نیست که پروتستانی ها عقاید پولس را دور ریخته باشند و بدعت های او را نفی کرده باشند؛ بلکه پروتستانی ها بازگشت به یهود را شعار خود قرار داده بودند و اعتقاد داشتند در مورد عهد عتیق و عقایدی که مربوط به آن میشود باید خود یهودیان را ملاک قرار بدهیم. بر همین اساس، آنان، آن قسمت از عهد عتیق را که یهودیان قبول ندارد و آن را بنام " اپوکریفا" یعنی ساختگی می شناسند، رد کردند در صورتی که کاتولیک ها آن را نیز جزئی از کتاب مقدس و عهد عتیق می شناسند. این شعار بازگشت به یهود لوتر باعث شد بعد ها آموزه هایی دیگری در پروتستان اضافه شود که کاملا به نفع صهیونیسم بود. آموزه های چون : ... به همین جهت " اصطلاح" صهیونیسم مسیحی" شکل گرفت.
[=Century Gothic]مسیحیت در آغاز خود از آیین یهود جدا نبود و حضرت مسیح و حواریونش خود را به شریعت یهود ملتزم می دانستند. به همین جهت وقتی پولس اعلام کرد که پایبندی به شریعت لازم نیست و ایمان تنها برای نجات یافتن کافی است، حواریون در مقابلش ایستادند و عده ای از حواریون در میان رومیان رفتند تا کسانی را که تازه به آیین مسیحیت گرویده بودند، با شریعت یهود آشنا کنند اما هنگامی که پولس شنید دو تن از حواریون در غلاطیه آمده و به مردم دستورات آیین یهود را آموخته اند، نامه شدید اللحنی نوشت و مسیحیان غلاطیه را بخاطر پیروی از آن دو تن سرزنش و توبیخ کرد.
[=Century Gothic]پولس در مقام سرزنش غلاطیان بخواطر پیروی از شریعت به آنان می نویسد:‌ " ای غلاطیان نادان! مگر کسی شما را جادو کرده؟ مگر این شما نبودید که وقتی مرگ مسیح را برای شما تشریح کردم، آنچنان مجذوب آن شدید که انگار همان موقع مسیح در برابر چشمانتان به صلیب کشیده بودند؟ بگذارید یک سئوال از شما بکنم. آیا با حفظ کردن قوانین مذهبی بود توانستید روح پاک خدا را دریافت کنید ؟ البته که نه. شما وقتی روح خدا را یافتید که به پیغام انجیل مسیح گوش دادید و ایمان آوردید. چرا فکر تان را بکار نمی اندازید؟ شما که قبلا با حفظ قوانین مذهبی به جایی نرسیدید، چرا فکر می کنید حالا با حفظ آن می توانید مسیحیان روحانی تری باشید! [29]

[=Century Gothic]معيار الهی بودن و وحدانی بودن يک دين چیست؟ آيا اينکه يک آيين منشا الهی داشته باشد حتی اگر صد هشتاد درجه انحراف در آن پدید آمده باشد می تواند يک آِيين وحدانی قلمداد گردد؟ مسيحيت امروز از مسيحيت اوليه انحراف بيش از صد هشتاد درجه ای دارد بگونه ای که بقول شاعر:

[=Century Gothic] بسکه ببستند بر او برگ و ساز *** گرتو ببينی نشناسيش باز

[=Century Gothic]يک آيين الهی مرکب است از: اعتقادات, اخلاقيات و احکام. اين سه رکن مولفه های اصلی سازنده يک دين است و اگر اين سه مولفه در يک دين وجود نداشته باشد در حقيقت نميتواند بعنوان دين قلمداد گردد. هرچند ديگران تسامحا بر آن دين اطلاق کنند. اما برای آنکه یک دین , دینی الهی تلقی گردد, اضافه برآن باِيد اعتقادات و احکام و اخلاقش سرچشمه الهی ووحيانی داشته باشد. بااين حساب آيا مسيحيت ميتواند مدعی شود آيينی الهی است؟

[=Century Gothic]مسيحيت در همان گام اول راه خود را از اديان الهی جدا می کند زيرا عقيده مسيحيت در مورد خداوند بگونه‌ای است که به بت پرستان بيشتر شباهت دارد تا اديان توحيدی. خدا در اديان توحيدی هرگز نه پدر دارد و نه متولد ميگردد و نه مي ميرد و نه زنده ميشود . و اساسا هيچ تحول و دگرگونی در آن پديد نمی آيد چراکه تغيير پذيری از ويژگی های عالم تکوين و متغيرات است که يک روزی نيست و يک روزی پديد می آيد و نشو و نما می کند و يک روزی هم ميميرد و نابود و نيست می گردد.اما خداوند که خود خالق پديده ها و تحولات در اين عالم است و نشانه ای از نقص و نياز در آن می باشد هرگز به اين صفات متصف نمی گردد.

[=Century Gothic]اما خدای مسيحيان يک روز متولد می گردد ,يکروز می ميرد و روزی ديگر دوباره زنده می گردد. یک روز از مقام الوهيت نزول ميکند و صفت بشر به خود می گيرد و يکروز دوباره عروج ميکند و مقام خدایی خود را بار ديگر باز می يابد.این خدا همچون بشر مادر و پدر دارد[1] و در عين برخورداری از صفات ابوت و بنوت, واحد هم هست[2] و باز از همه شگفت آور اينکه مادر اين خدا يک بشر است و نه يک خدا که بايد پرسيد يک انسان چگونه ميتواند خدا بزايد! و آيا اگرمادر, يک بشر باشد پسر انسان نيست؟ و اگر پسر، خدا باشد مادر، خدا نيست؟

[=Century Gothic]در بخش احکام، مسيحيت احکام بسيار محدودی دارد که همه آميخته با خرافات است بگونه‌ای که اگر شخصی در هوا وفضای الهی تنفس کرده باشد هرگز نمی تواند به خود بقبولاند اين احکام، دستورات الهی است و خداوند به بندگان خود چنان دستوراتی را داده است. احکامی چون عشای ربانی که در آن شراب به عنوان خون مسيح و نان فطير به عنوان گوشت مسيح تناول می گردد, هیچگاه نمی تواند از جانب خداوند دستور داده شده باشد و اگر اين خرافه ها را از مسيحيت حذف کنيم برای اين دين شريعتی باقی نمی ماند که بتوان برای پيروی از دستورات خداوند به آن دست يازيد.تنها دستورات دينی که برای مسيحيت باقی می ماند مقداری اندک از دستورات تورات است که مسيحيان آن را پذيرفته اند. و اِين دسته احکام آنقدر اندک است که می شود گفت هيچ است. بدين سبب است که مسيحيت هيچ حرامی ندارد و همه چيز برای آنان حلال است

[=Century Gothic]البته نداشتن احکام شریعتی در مسيحيت منشا تاریخی دارد چرا که حضرت مسيح در همان اوايل اعلام شريعت خود که هنوز در مرحله تبليغ شريعت خود قرار داشت به نظر مسيحيان به قتل رسيد و به باور مسلمانان به آسمان صعود کرد و به جز ياران اندک جامعه ای که حضرت عيسی در آن احکام الهی را پياده کند هنوز تکوين نيافته بود. بدين جهت است که مسيحيت نه احکام اجتماعی دارد و نه احکام حکومتی زیرا هنوز بستر احکام اجتماعی فراهم نشده بود و عده قليل مسيحيان نوايمان در ميان يهوديان پراکنده بودند و آنها اجازه نمی دادند پيروان عيسي(ع) گرد هم آيند و شايد عوامل طبيعی و جغرافيايي هم به اين عده قليل اجازه تشکيل يک جامعه را نمی داد. تنها پس ازغيبت حضرت مسيح بود که مسيحيان اندک اندک گسترش يافتند و آنهم نه در زادگاه مسيح که در روم و در ديار غير از محل پيدايش اين آيين.

[=Century Gothic]گسترش مسیحیت در روم، خود مرهون اقدامات و تبلیغات شخصی بنام پولس بود که باتلاش های خستگی ناپذیر خود مسیحیت را درمیان رومیان ترویج کرد. اما پولس آیینی را که حضرت عیسی مسیح آورده بود , به روم نبرد بلکه او برای جذب رومیان، مسیحیت را براساس مذاق رومیان تغییر داد و بدعت هایی را در آن پدید آورد. آنچه امروز ما به نام مسيحيت می شناسيم نه مسيحيت که در حقيقت «پولسيت» است زيرا دين عيسی (ع) بدست پولس تحريف گرديد و امروز آنچه بنام مسيحيت رواج دارد در حقيقت نه آن چيزهايی است که مسيح آورد بلکه آموزه ها و تعليمات" پولس" است و نظرات و تعليمات او آنچنان مسيحيت را متحول کرد که از آموزه های عيسی (ع) تقريبا چيزی باقی نمانده و اگر هم ماند در برابر تحريفات، ناچيز و همانند هيچ است .برای آنکه بدانیم پولس چه تغییراتی در مسیحیت ایجاد کرد، بهتر است ابتدا با زندگی او آشنایی پیدا کنیم آنگاه اقداماتش را در روم در راستای تبلیغ و نشر مسیحیت بازگو کنیم. نوشته:سيد محمد احساني به نقل ازسایت آریانا

منابع

1- انجیل .

2 - تاريخ تمدن : ويل دورانت ، ترجمه : حمید عنایت , پرویز داریوش و علی اصغر سروش , تهران , انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی , 1370 ش ، سوم.

با تشکر از شما و بابت مطلب بلندو طولانی در مورد پولس
این مطالب در بحث انحراف مسیحیت که در چند بخش تقدیم این سایت شد امده بود تا اونجا که چکیده این بحث شما
در بحث انحراف مسیحیت بیان شده بود. که به نوعی این مطالب تکراری بود.
ضمنا قابل تو جه شما که در مطالعه تاریخ ادیان منبع تاریخی تاریخ تمدن ویل دورانت جایگاه دست اولی برای مطالعه ادیان نداره و به عنوان منبع اصلی شناخته نمیشه.
در صورتی میشه منبع ویل دورانت رو برای منابع ادیانی مورد مطالعه قرار داد که با منابع دست اول دیگه هماهنگی داشته باشه و لذا این منبع به تنهایی ارزش مطالعاتی منحصر به فرد در تاریخ ادیان نداره.
اما منابع دیگه شما از جمله اثار جان بی ناس و هانس کونگ و بيری و ويلز..... بسیار مناسب و ارزشمنده.
با عرض پوزش و تشکر. مهیار

مهيار;19830 نوشت:
با تشکر از شما و بابت مطلب بلندو طولانی در مورد پولس
این مطالب در بحث انحراف مسیحیت که در چند بخش تقدیم این سایت شد امده بود تا اونجا که چکیده این بحث شما
در بحث انحراف مسیحیت بیان شده بود. که به نوعی این مطالب تکراری بود.
ضمنا قابل تو جه شما که در مطالعه تاریخ ادیان منبع تاریخی تاریخ تمدن ویل دورانت جایگاه دست اولی برای مطالعه ادیان نداره و به عنوان منبع اصلی شناخته نمیشه.
در صورتی میشه منبع ویل دورانت رو برای منابع ادیانی مورد مطالعه قرار داد که با منابع دست اول دیگه هماهنگی داشته باشه و لذا این منبع به تنهایی ارزش مطالعاتی منحصر به فرد در تاریخ ادیان نداره.
اما منابع دیگه شما از جمله اثار جان بی ناس و هانس کونگ و بيری و ويلز..... بسیار مناسب و ارزشمنده.
با عرض پوزش و تشکر. مهیار

سلام
از اینکه در علم تاریخ به این کشف بزرگ واقف شدید ممنون !!!! ؟
دوست گرامی در مورد تایپک شما اگه اشتباه نکنم به صورت کلی صحبت کردیم !!اما دقت اینکه از کجا شروع کنیم خیلی مهم است ،جامعه شناسی حرف !!!!
اما این که خود شخص پولس چه کسی بود چیز دیگریست !!؟بجز شما هزاران نفر از این سایت دیدن میکنن اگر مطلبی گذشته میشه تنها بخاطره شخص ویژی نیست !!بخاطر درک ساده تر باید گاهی یه مطلب شکافته بشه تا راحت تر مورد برسی قرار بگیره !!
پیروز باشید

ممنون از صراحت لهجه شما و جمله ای که جز طعنه چیز دیگه ای نمیتونه باشه و این برخورد اصلا زیبنده یک محققی نیست که فعلا عضو ماندگار و ثابت این سایت هستش.
من روی بعضی از منابع دست چندم که ارزش علمی و تحقیقاتی نداره و شما زیاد ازشون استفاده میکنید حرف داشتم.
و احساس میکنم بهتره دیگه به شما انتقادی نشه تا اینکه مجبور بشید با طعنه جواب بدین.
ظاهرا مباحث بنده رو با دقت نخوندین .چرا که پولس شناسی بنده فراتر از (کلی گویی ) هستش.
با تشکر.

مهيار;19872 نوشت:
ممنون از صراحت لهجه شما و جمله ای که جز طعنه چیز دیگه ای نمیتونه باشه و این برخورد اصلا زیبنده یک محققی نیست که فعلا عضو ماندگار و ثابت این سایت هستش.
من روی بعضی از منابع دست چندم که ارزش علمی و تحقیقاتی نداره و شما زیاد ازشون استفاده میکنید حرف داشتم.
و احساس میکنم بهتره دیگه به شما انتقادی نشه تا اینکه مجبور بشید با طعنه جواب بدین.
ظاهرا مباحث بنده رو با دقت نخوندین .چرا که پولس شناسی بنده فراتر از (کلی گویی ) هستش.
با تشکر.

[=Century Gothic]

دوست عزیز فکر کنم نیاز کمی در مورده ویل دورانت بدونیم :
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%DB%8C%D9%84_%D8%AF%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%AA
در مورد پولس هم به اینجا حتمان یه سر بزن منبع را ببین !!
http://www.porsojoo.com/fa/node/8766
خیلی از مطالب هر جای امکان داره استفاده بشه که لازمه !!
نه دوست عزیز میدونی مشکل ما چی ؟!!مطلق گویی!!!وقتی ی محقق به اندازه سن منو شما زحمت کشیده
و شما مطلق نقد منفی
میکنی باید از شما تشکر کنم !!
من نفهمیدم منظور شما از این همه صحبتها این بود که شما بهتر تحقیق کاردیو میشناسید ,ما کلی گویی کردیم !!
خوب دوست عزیز خدارو شکر میکنم که اینقدر واقف شدید که اگر مطلبی را میخوانید به سرعت تشخیص میدهد که کلی گویی است !!!
بنده در ضعف و قوت نوشته ها ادعایی ندارم. البته غرور شما را نیز مخدوش نمی کنم. ولی این روش پاسخ گویی نیست. دوست گلم بنده به طور جزئی ، مطالبی گذاشتم که دوستان زحمت کشیدن در تهیه ان.
فکر نکنم کار نادرستی انجام داده باشم ؟
هیچ کاری برای انسان سخت‌تر از فکرکردن نیست.
یا حق

موضوع قفل شده است