ظاهر برای خانم ها چقدر مهمه؟

کارشناس بحث: استاد راهنما

[=arial] [=arial]با عرض سلام خدمت شما برادر گرامی
«زيبايى» يك امتياز است و در شيرينى و پايدارى «زندگى زناشويى» تأثير بسزايى دارد. دو انسان، كه مى خواهند به عنوان همسر و ياور، كانونى سعادتمندانه تشكيل دهند و تا پايان عمر در كنار هم با صفا و صميميت و عشق و محبت زندگى كنند، لازم است يكديگر را از هر جهت دوست داشته باشند و از اندام و چهره و شكل ظاهرى همديگر خوششان بيايد.

[=arial] [=arial]البته زيبايى، يك معيار و اندازه معيّن و «قانون استاندارد» ندارد كه بشود افراد را با آن سنجيد بلكه تا حدودى به سليقه افراد بستگى دارد. حتى ممكن است فردى در نظر كسى زيبا باشد و در نظر ديگرى زشت. پس، صفت زيبايى، يك خصوصيت نسبى است و لازم نيست در حدّ عالى باشد بلكه مهم آن است كه دو همسر، يكديگر را بپسندند و از هم خوششان بيايد و دلخواه هم باشند. اگر انسانى، قيافه ظاهرى و اندام همسرش را نپسندد و او را دوست نداشته باشد، ممكن است بطور ناخواسته به او ستم و جفا كند و از او بهانه و ايراد بگيرد و زندگى را بر او تلخ نمايد.

[=arial] [=arial]زيبايى همسر، در حفظ و تقويت عفّت و ايمان همسر نيز تأثير دارد. اگر همسر، از زيبايى همسرش راضى باشد، چشم و فكر و عملش، متوجّه ديگران نخواهد شد و حسرتِ «زيبايان بيگانه» را نخواهد خورد و به دنبال «بيگانگان» نخواهد رفت و دچار «خيانت به همسر» نمى شود (چه مرد و چه زن) مگر اينكه از فطرت انسانى خارج شده و از ايمان و عفت، بى بهره باشد

در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

با سلام
من که تا الان به کسی که همه چیزش خوب بوده ولی ظاهرشو نپسندیدم جواب مثبت ندادم! چون احساس می کنم اگه به آدمی که ظاهرش به دلم ننشسته و نمی تونم بهش افتخار کنم جواب مثبت بدم بهش ظلم کردم! چون حق داره با کسی ازدواج کنه که همه جوره اونو پسندیده باشه!

ببینید بستگی به خود اون دختر و معیارهاش داره, یکی ممکنه از معیارهای اصلیش ,ظاهر زیبا باشه و یکی دیگه ممکنه معیار اصلیش ظاهر نباشه و چیزای دیگه براش مهمتر باشه
ضمنا یه چیزی که خیلی باید بهش توجه کنید اینه که زیبایی از نظر مردم ملاک نیست, ملاک زیبا به نظر رسیدن شما در نگاه اون دختر هست. اگر ظاهرتون به دلش بشینه کافیه, ولو اینکه در نظر دیگران زیبا نباشید.
باید در هرحالی به خودتون افتخار کنید و اعتماد به نفستون رو بالا ببرید چون شما هر قیافه و ظاهری داشته باشین خدا برای شما اینطوری پسندیده ,پس باید شما هم خودتون رو به این شکل دوست داشته باشین. به اعتقاد من به این چیزا زیاد توجه نکنید و پا پیش بذارید یا جواب بله میگیرید یا جواب نه ( به هر دلیلی) . خدایی که شما رو به این صورت خلق کرده خودش فکر همه جاشو کرده

باسلام خدمت شما

زیبایی ظاهری به تنهایی اصلا ملاک خوبی برای قبول یا رد کردن نیست ولی هر دو نفر باید اصطلاحا به دل هم بنشینند و این مهمه. به نظر من اخلاق یک آقا باید مردونه باشه نه هیکلش.

خداوند همه نوع آدم مونث و مذکری رو آفریده ... لاغر ، چاق ، قد کوتاه ، قد بلند و...

من افرادی از فامیل و آشنایان سراغ دارم که بسیار ریز نقش بوده اند و همسرانی هم جثه ی خودشان دارند و بسیار هم خوشبخت هستند . شما هم برای ازدواج با توکل به خدا اقدام کنید و مطمئن باشید سلامت

روح و جسم شما برای هر دختر فهمیده ای دنیایی ارزش خواهد داشت. در پناه حق.

حسرت خوردن نداره که!هرکسی یه جوریه قرار نیست همه مثل هم باشن

مهم اینه که ظاهرتون به دل دختر خانم بشینه .

خوب ظاهر خیلی مهمه .ولی میگن تو ازدواج باید تناسب داشته باشن دو طرف یعنی اینطور نباشه که یکیشون خیلی قیافه و هیکلش از یکی دیگه بهتر باشه .
شاید یکی بگه ظاهر طرف برای من مهم نیس ولی شک نکنین تو انتخابش تاثیر میذاره.مثلا من خودم دوست ندارم همسرم همقد من یا کوتاهتر باشه. حتی اگه طرف همه ویژگیهای دیگش خوب باشه.
شما هم میخواین نظر دوستاتونو بپرسین ببینین ایا واقعا از نظر بقیه هم ازلحاظ ظاهری شما با اون دختره میخورین؟
از اینکه جواب منفی بشنوین هم نترسین و برین جلو.موفق باشین

خیلی
طرفین باید اول به دل هم بشینن بعد برن سراغ ملاک های دیگه
ولی چرا اعتماد به نفس ندارید هر کسی برای خودش یه زیبایی هایی رو داره مطمئن باشید
نباید بگین ظاهر خوبی ندارم اینجوری دارین به خودتون تلقین میکنید روی ویژگی های مثبت خودتون تمرکز کنید با ورزش هم میشه هیکلتون مردانه بشه حالا شاید بعضی از خانم ها ویژگی های شما را نپسندن ولی مطمئنا خیلی ها هم همین ویژگی هایی که شما دارید جزو ملاکشونه
امیدوارم نیمه گمشده تون را بیابید:Gol:

سلام

اینکه ممکن است کسی به خاطر ظاهرتان شما را رد کند واقعیت است اما به این معنا نیست که هیچ کس حاضر به ازدواج با شما نخواهد بود. چون اولا زیبایی نسبی است و در نگاه هر فردی معنای خاصی دارد ثانیا ملاک انتخاب از طرف دخترها فقط جثه درشت و هیکل چهارشانه نیست ثالثا افرادی که شرایط شما را دارند کم نیستند و خیلی از آنها هم ازدواج موفقی را تجربه کرده اند. بنابراین از این جهت جای نگرانی نیست.

با این حال اولین نکته ای که شما برای ازدواج باید به آن توجه کنی شرایط خودت است؛ یعنی اول باید ببینی خودت در چه حدی هستی و سپس مطابق با آن دنبال مورد بگردی؛ چون اگر بخواهی دنبال کسی باشی که با شما تناسب نداشته باشد؛ حال چه بالاتر باشد و یا پایین تر؛ حتما به مشکل میخوری چون کسی که بالاتر است را نمیتوانی انتظاراتش را برآورده کنی و کسی که پایین تر است، انتظارات شما را نمیتواند برآورده کند!

ممکن است بگویی ظاهر من دست خودم نبوده و لذا سزاوار نیست من به این خاطر از ملاک هایم برای ازدواج دست بکشم. در پاسخ عرض میکنم همانطور که قبلا هم گفتم وقتی شما به خواستگاری دختری میروی، او فقط ظاهر شما را نمیبیند بلکه شما مجموعه ای از ظاهر و باطن و جایگاه اجتماعی و اخلاقیات و شخصیت و تحصیلات و ... هستی. لذا هر چند ظاهر شما قابل تغییر نیست و نمیتوانی ان را ارتقا دهی اما موارد دیگر شما دست خودتان است. به عبارتی هر چه شما نقاط مثبت دیگرت را تقویت کنی به همان میزان اهمیت ظاهر شما کم شده و نقش آن در انتخاب طرف کمتر خواهد شد. این مسئله را میتوانی در ازدواج هایی که فرد با انگیزه ای خاص حاضر به ازدواج شده ببینید. اینکه دختری حاضر به ازدواج با یک مرد کهن سال میشود! یا با یک جانباز ازدواج میکند! یا ... همگی دلیلی بر این مسئله است.

البته این منافاتی با به دل نشستنی که دوستان گفتند ندارد چون میشود کسی ظاهر خوبی نداشته باشد ولی به هر دلیلی به دل بنشیند چنانچه گفته شده لیلی اصلا ظاهر زیبایی نداشت!!

پیروز و سربلند

سلام دوستان.ب نظر من ک ظاهر نگرانی نداره ولی چون گفتین واسه خودتون مهمه طبیعتا یکی رو انتخاب میکنین ک ب تیپ ظاهری خودتون بیاد دیگه پس ایشونم وقتی اخلاق و معیارایه دیگه تونو ببینن و ظاهرتونم نسبتا بهم بخوره فکر نمیکنم ب خاطر ظاهرتون رد تون کنن و البته این مسئله هم هست ک برخی ظاهر رو بهونه میکنن و گیرشون چیز دیگه ای هست .... موفق باشین ...

سلام
ببینید مساله قد و هیکل ازین جهت برای خانم ها مهمه که حس حمایت رو القا میکنه یعنی احساس میکنه که میتونه به اون آقا تکیه کنه. حالا شما میتونید این نقش حمایتی رو جور دیگه ای القا کنید مثلا با موفقیت های تحصیلی و شغلی مثلا درستونو تا دکترا ادامه بدین و هییت علمی بشین یا محاسن اخلاقی.
خانم ها معمولا دوس دارن که قد شوهرشون از قد خودشون بلندتر باشه پس میتونید با خانمی که هم قد یا از شما کوتاهتر باشه ازدواج کنید. در مورد هیکل هم خیلی از پسرا باشگاه میرن تا عضلاتشونو قوی کنن.شما هم میتونید باشگاه برید. زمان بر هست ولی نتیجه میده
در مورد خودم اگه بخام بگم چیزی که باعث میشه یه آقا برای من جذاب باشه پرستیژ و موقعیت اجتماعیشه. و واقعا قیافه برام اهمیتی نداره. هر دختری یه چیزی جذبش میکنه.
اینو تو پرانتز بگم که معیار جذابیت با قیافه و قد فرق میکنه. مطمینا دخترایی هستن که جذب اخلاق یا چیزای دیگه بشن.
برای جذاب بودن هم سعی کنید لباسای مرتب و تمیز بپوشید. همیشه آراسته باشید. اعتماد به نفس داشته باشین(این رمز جذابیته). مودب و با احترام برخورد کنین
ایشالا که هرچی خیره پیش بیاد

سلام

خلاصه میگم............ با ظاهر نمیتونین دختر جذب کنین با باطن و اخلاق خیلی خیلی خوب که میتونین؟؟؟؟

در ضمن هر کسی جفت خودشو داره نگران نباشید اخلاقتونو خوب کنید خودش پیدا میشه کسی که از شما خوشش بیاد

اقایون خودشون ظاهر براشون مهم ترین چیزه................... کجاییییییییییییید !!!!!!!!!!!:khaneh:

شاید حالا بعدا عادی بشه ولی دخترای خوشگل زودتر از بقیه ازدواج میکنن ...............اینو من نمیگم همه میگننننننننننننننن.............یعنی کللا هممون دیدیممم:Narahat az:

سلام جناب یه نفر ...
خانوم سحر به نظرم همه چیز رو گفتن ... اون چیزی که یه مرد رو مرد میکنه ... اعتماد به نفس هست ...
میتونم بهت قول بدم اگر اعتماد به نفس بالایی داشته باشی .... به همون کسی که میخوای میرسی ...
فقط اینجا یک چیز باقی میمونه ... بدست آوردن اعتماد به نفس هم چیزه راحتی نیست ... یکی از پیچیده ترین مسائل روانشناسی همین مساله اعتماد به نفس هست ...
همینکه شما عنوان میکنین خوش تیپ نیستم . قدم کوتاهه ... خودش یعنی اعتماد به نفس ندارین ...
البته میتونه همین مسائلی که مطرح کردین رویه اعتماد به نفستون اثر گذاشته باشه ...

اما مهمترین کاری که شما دارین همون اعتماد به نفستون هست ... راههای اعتماد به نفس برای شما هم عبارت هست از

1- حتما حتما بدنسازی برین ( بدنسازی 9 ماه کار هست ... کاره مداوم )
2- از تخیل کمی بیاین بیرون ... دنبال راهها و مسیر های واقعی باشین تا به اهدافتون برسین .
3- کارها رو از کوچک به بزرگ انتخاب کنین که اگر کاری بزرگ انتخاب کنین شکست میخورین و اعتماد به نفستون پائین میاد .
4- یه کتاب هم هست با نام اعتماد به نفس نویسنده م.حورائی ... بهتون پیشنهاد میکنم حتما بگیرین و بخونیدش ... واقعا ارزش زمانی که براش میزارین رو داره ...
5- در نهایت حرفی که میتونم بهتون بزنم این هستش که اعتماد به نفس میوه موفقیت هست ... باید بتونین در زمینه هایی موفق باشین در اینصورت حس اعتماد به نفس براتئون تدائی میشه ...

پوتین ... رئیس جمهور یک کشور هست ... اتفاقا قد خیلی خیلی کوتاهی داره ... ولی ورزشکار هست و ورزش جو دو رو به خوبی بلد هست ...
اگر هم دقت کنی هیچ وقت به چشمان کسی نگاه نمیکنه ... چون خودش قدش کوتاه هست ... به اشیا نگاه میکنه تا کلاس کاریش پائین نیاد ...

موفق باشین .

[="Lucida Sans Unicode"][="Purple"]بسم رب الحسین
سلام
خیلی از دخترها هم هستند که قدشون کوتاهه و در آرزوی همسری هستند که خیلی قد بلند نباشه و براشون مناسب باشه. شما الان که مجردید حسرت قد و هیکل بقیه رو میخورید ولی وقتی که با یه دختری متناسب با خودتون ازدواج کردید دیگه نه تنها حرف مردم و نوع نگاهشون نسبت به شما مهم نیست بلکه افتخار هم میکنید که زوج مناسب خودتون رو پیدا کردید و تونستید فردی رو که از لحاظ ظاهری شبیه شماست به آرزوهاش برسونید. اگر هم واقعا از لحاظ ظاهری و دیگر ویژگی ها به اون دختر خانم نزدیک هستید این فرصت رو از دست ندید. این روزها زوج مناسب کم پیش میاد.[/]

عروس رفته گل بچینه ...

باید متناسب باشین مثلا نگاه کن برای همه همسران متناسبشون هست البته اگه خوش اشتها نباشن مثلا دختری که زشت باشه نمیتونه توقع داشته باشه با پسر زیبایی ازدواج کنه. ولی میتونه پسری مثل خودش داشته باشه. اونی که مشاغل سطح پایین جامعه رو داره باز همسر متناسب خودش هست. اونی که تحصیلات پایین داره باز همین طور. ولی کسی که بخواد از خودش بهتر بگیره خوب قطعا معذب خواهد شد.

جدای از ازدواج اعتماد به نفس افراد هم خیلی مهمه. مثلا شما میگی چون قدت بلند نیست پس مردانه نیستی ولی اشتباه میکنی مثلا ناپلئون قدش از شما کمتر بوده ولی جزو سه نابغه نظامی تاریخ بوده. مسیرت دشوارتر میشه ولی بازم راه داره.

با سلام و تشکر

[="Indigo"]با سلام
بستگی به شخصیت طرف داره.بایدهر دونفر به هم بخورند .[/]

کی همچین حرفی زده ؟!!!!!!!!!!!:Moteajeb!:

من که از قیافه کسی خوشم نیاد فرصت نمیدم که به مرحله صدا و گوش برسه......:khaneh: قیافه خیلی مهمههههه خیلی البته به دل نشستن منظورمه ها

مثلا سلیقه ی بنده طوری هست که از نظر خودم مثلا یکی خیلی خوشتیپه ولی از نظر بقیه زشته

یا گاها یکی از نظر همه خوشتیپ هست و از نظر من زشتتتتت

اینه که علف باید به دهن ............... و ازین حرفا

در ضمن وقتی ادم از یکی خوشش میاد ممکنه از لحاظ مقامات اخلاقی یا همون هاله و کلا از لحاظ ماورایی در مقامی هستن که به هم نزدیکن به خاطر همین از هم خوششون میاد

سلام.
اینم شاهد
پس دوست عزیز شروع کننده تاپیک! سوالتون که پرسدیدید ظاهر برای خانمها چقدر مهمه؟ جوابش اینه که خیلی مهمه و اولین معیاره برای خیلیاشون.بیشتر از مومن بودن و با اخلاق بودن براشون اهمیت داره.
دیگه واقعیت جامه است و کاریش نمیشه کرد! باید باهاش بسازیم!
منم خودمم که دیده بودی قبلا در تاپیکم
دلیل جواب منفی دادن در یکی از خواستگاری ها رو فقط ظاهرم عنوان کردن
هر جا هم میرفتیم میگفتن چرا اینقدر لاغره؟ همیشه همینطور بوده؟ چاق نبوده هیچوقت؟ چاق هم نمیشه؟

بله نیست ولی کمتر دختری پیدا میشه که با این شرایطی که گفتم،جواب مثبت بده...

شاید خیلی سخت و چند سال طول بکشه تا چنین فردی سر راهش قرار بگیره که حاضر به ازدواج باهاش بشه...
من که دیگه ناامید شدم . امید ندارم جای دیگه ای اگر خواستگاری برم جواب مثبتی بگیرم.و اگه جایی رفتیم باز هم همون سوالایی که گفتم میپرسن و میگن پسرتون لاغره، به دل دخترمون ننشست ظاهرش

آخه چرا حرف میزاری تو دهن من !!!!
من کی همچین حرفی زدم !!!!!!!!!!!

چرا از من نقل قول کردی ... حالا پسرا فکر میکنن من شوهر نمیخوام :khaneh:

با عرض سلام
به خدا توکل کن و همه چیز را به خدا بسپار؛ خیلی خوب بلده که چه جوری سر و سامون بده....من به قسمت و تقدیر الهی خیلی اعتقاد دارم.
خوشبخت و سعادتمند باشید

شهید مطهری در کتاب داستان راستان داستانهایی که از نظر خودشان آموزنده بوده برای تربیت بچه های مسلمین جمع آوری کرده اند. من این داستان رو که کودکی خونده بودم و از داستان هایی بوده که در ذهنم مونده بوده: اگه نخوندید بخونید
[=simplified arabic]((چقدر خوب بود زن مى گرفتى و خانواده تشكيل مى دادى و به اين زندگى انفرادى خاتمه مى دادى تا هم حاجت تو به زن برآورده شود و هم آن زن در كار دنيا و آخرت ، كمك تو باشد)).
يا رسول اللّه ! نه مال دارم و نه جمال ، نه حسب دارم و نه نسب ، چه كسى به من زن مى دهد؟ و كدام زن رغبت مى كند كه همسر مردى فقير و كوتاه قد و سياهپوست و بدشكل مانند من بشود.
((اى جويبر! خداوند به وسيله اسلام ارزش افراد و اشخاص را عوض كرد. بسيارى از اشخاص در دوره جاهليت محترم بودند و اسلام آنها را پايين آورد. بسيارى از اشخاص در جاهليت خوار و بى مقدار بودند و اسلام قدر و منزلت آنها را بالا برد. خداوند به وسيله اسلام تخوتهاى جاهليت و افتخار به نسب و فاميل را منسوخ كرد. اكنون همه مردم از سفيد و سياه قرشى و غير قرشى ، عربى و عجمى در يك درجه اند. هيچكس بر ديگرى برترى ندارد مگر به وسيله تقوا و طاعت . من در ميان مسلمانان فقط كسى را از تو بالاتر مى دانم كه تقوا و عملش از تو بهتر باشد. اكنون به آنچه دستور مى دهم عمل كن )).
اينها كلماتى بود كه در يكى از روزها كه رسول اكرم به ملاقات ((اصحاب صفه )) آمده بود، ميان او و ((جويبر)) رد و بدل شد.
((جويبر)) از اهل يمامه بود. در همانجا بود كه شهرت و آوازه اسلام و ظهور پيغمبر خاتم را شنيد. او هر چند تنگ دست و سياه و كوتاه قد بود اما باهوش و حق طلب و با اراده بود. بعد از شنيدن آوازه اسلام ، يكسره به مدينه آمد تا از نزديك ، جريان را ببيند.
طولى نكشيد كه اسلام آورد و در سلك مسلمانان درآمد، اما چون نه پولى داشت و نه منزلى و نه آشنايى ، موقتا به دستور رسول اكرم در مسجد به سر مى برد. تدريجا در ميان كسان ديگرى كه مسلمان مى شدند و در مدينه مى ماندند، افراد ديگر هم يافت شدند كه آنها نيز مانند ((جويبر)) فقير و تنگدست بودند و به دستور پيغمبر در مسجد به سر مى بردند. تا آنكه به پيغمبر وحى شد مسجد جاى سكونت نيست ، اينها بايد در خارج مسجد منزل كنند.
رسول خدا نقطه اى در خارج از مسجد در نظر گرفت و سايبانى در آنجا ساخت و آن عده را به زير آن سايبان منتقل كرد. آنجا را ((صفه )) مى ناميدند و ساكنين آنجا كه هم فقير بودند و هم غريب ، ((اصحاب صفه )) خوانده مى شدند. رسول خدا و اصحاب ، به احوال و زندگى آنها رسيدگى مى كردند.
يك روز رسول خدا به سراغ اين دسته آمده بود. در آن ميان چشمش به جويبر افتاد، به فكر رفت كه جويبر را از اين وضع خارج كند، و به زندگى او سر و سامانى بدهد. اما چيزى كه هرگز به خاطر جويبر نمى گذشت با اطلاعى كه از وضع خودش داشت اين بود كه روزى صاحب زن و خانه و سر و سامان بشود. اين بود كه تا رسول خدا به او پيشنهاد ازدواج كرد، با تعجب جواب داد مگر ممكن است كسى به زناشويى با من تن بدهد. ولى رسول خدا زود او را از اشتباه خودش خارج ساخت و تغيير وضع اجتماعى كه در اثر اسلام پيدا شده بود، به او گوشزد فرمود.
رسول خدا پس از آنكه جويبر را از اشتباه بيرون آورد و او را به زندگى ، مطمئن و اميدوار ساخت ، دستور داد يكسره به خانه ((زياد بن لبيد انصارى )) برود و دخترش ((ذلفا)) را براى خود خواستگارى كند.
((زياد بن لبيد)) از ثروتمندان و محترمين اهل مدينه بود. افراد قبيله وى احترام زيادى برايش قائل بودند. هنگامى كه جويبر وارد خانه زياد شد، گروهى از بستگان و افراد قبيله لبيد در آنجا جمع بودند.
جويبر پس از نشستن مكثى كرد و سپس سر را بلند كرد و به زياد گفت :((من از طرف پيغمبر پيامى براى تو دارم ، محرمانه بگويم يا علنى ؟)).
پيام پيغمبر براى من افتخار است ، البته علنى بگو.
((پيغمبر مرا فرستاده كه دخترت ذلفا را براى خودم خواستگارى كنم )).
پيغمبر خودش اين موضوع را به تو فرمود؟!
((من كه از پيش خود حرفى نمى زنم ، همه مرا مى شناسند، اهل دروغ نيستم )).
عجيب است ، رسم ما نيست دختر خود را جز به همشاءنهاى خود از قبيله خودمان بدهيم . تو برو، من خودم به حضور پيغمبر خواهم آمد و در اين موضوع با خود ايشان مذاكره خواهم كرد.
جويبر از جا حركت كرد و از خانه بيرون رفت ، اما همان طور كه مى رفت با خودش مى گفت :((به خدا قسم آنچه قرآن تعليم داده است و آن چيزى كه نبوت محمد براى آن است غير اين چيزى است كه زياد مى گويد)).
هركس نزديك بود اين سخنان را كه جويبر با خود زير لب زمزمه مى كرد مى شنيد.
ذلفا دختر زيباى لبيد كه به جمال و زيبايى معروف بود، سخنان جويبر را شنيد، آمد پيش پدر تا از ماجرا آگاه شود.
بابا! اين مرد كه همين الا ن خانه بيرون رفت با خودش چه زمزمه مى كرد و مقصودش چه بود؟
اين مرد به خواستگارى تو آمده بود و ادعا مى كرد پيغمبر او را فرستاده است .
نكند واقعا پيغمبر او را فرستاده باشد و رد كردن تو او را تمرد امر پيغمبر محسوب گردد.
به عقيده تو، من چه كنم ؟
به عقيده من ، زود او را قبل از آنكه به حضور پيغمبر برسد به خانه برگردان و خودت برو به حضور پيغمبر و تحقيق كن قضيه چه بوده است .
زياد، جويبر را با احترام به خانه برگردانيد و خودش به حضور پيغمبر شتافت . همينكه آن حضرت را ديد عرض كرد: يا رسول اللّه ! جويبر به خانه ما آمد و همچو پيغامى از طرف شما آورد، مى خواهم عرض كنم رسم و عادت جارى ما اين است كه دختران خود را فقط به همشاءنهاى خودمان از اهل قبيله كه همه انصار و ياران شما هستند بدهيم !
((اى زياد! جويبر مؤمن است ، آن شاءنيتها كه تو گمان مى كنى امروز از ميان رفته است . مرد مؤمن هم شاءن زن مؤمنه است )).
زياد به خانه برگشت و يكسره به سراغ دخترش ذلفا رفت و ماجرا را نقل كرد
به عقيده من پيشنهاد رسول خدا را رد نكن ، مطلب مربوط به من است ، جويبر هر چى هست من بايد راضى باشم ، چون رسول خدا به اين امر راضى است من هم راضى هستم .
زياد، ذلفا را به عقد جويبر درآورد. مهر او را از مال خودش تعيين كرد. جهاز خوبى براى عروس تهيه ديد. از جويبر پرسيدند: آيا خانه اى در نظر گرفته اى كه عروس را به آن خانه ببرى ؟
من چيزى كه فكر نمى كردم اين بود كه روزى داراى زن و زندگى بشوم . پيغمبر ناگهان آمد و به من چنين و چنان گفت و مرا به خانه زياد فرستاد.
زياد از مال خود خانه و اثاث كامل فراهم كرد، به علاوه دو جامه مناسب براى داماد آماده كرد، عروس را با آرايش و عطر و زيور كامل به آن خانه منتقل كردند. شب تاريك شد، جويبر نمى دانست خانه اى كه براى او در نظر گرفته شده كجاست ، جويبر به آن خانه و حجله راهنمايى شد، همينكه چشمش به آن خانه و آن همه لوازم و عروس آن چنان زيبا افتاد، گذشته به يادش آمد. با خود انديشيد كه من مردى فقير و غريب وارد اين شهر شدم . هيچ چيز نداشتم ، نه مال و نه جمال و نه نسب و نه فاميل ، خداوند به وسيله اسلام اين همه نعمت برايم فراهم كرد. اين اسلام است كه اين چنين تحولى در مردم به وجود آورده كه فكرش را هم نمى شد كرد. من چقدر بايد خدا را شكر كنم .
همان وقت حالت رضايت و شكرگزارى به درگاه ايزد متعال در وى پيدا شد، به گوشه اى از اطاق رفت و به تلاوت قرآن و عبادت پرداخت . يك وقت به خود آمد كه نداى اذان صبح به گوشش رسيد. آن روز را شكرانه نيت روزه كرد. وقتى كه زنان به سراغ ((ذلفا)) رفتند وى را بكر و دست نخورده يافتند. معلوم شد جويبر اصلاً به نزديك ذلفا نيامده است . قضيه را از زياد پنهان نگاهداشتند.
دو شبانه روز ديگر به همين منوال گذشت . جويبر روزها روزه مى گرفت و شبها به عبادت و تلاوت مى پرداخت . كم كم اين فكر براى خانواده عروس ‍ پيدا شد كه شايد جويبر ناتوانى جنسى دارد و احتياج به زن در او نيست . ناچار مطلب را با خود زياد در ميان گذاشتند. زياد قضيه را به اطلاع پيغمبراكرم رسانيد. پيغمبراكرم جويبر را طلبيد و به او فرمود:((مگر در تو ميل به زن وجود ندارد؟!)).
از قضا اين ميل در من شديد است .
((پس چرا تا كنون نزد عروس نرفته اى ؟)).
يا رسول اللّه ! وقتى كه وارد آن خانه شدم و خود را در ميان آن همه نعمت ديدم . در انديشه فرو رفتم كه خداوند به اين بنده ناقابل چقدر عنايت فرموده ، حالت شكر و عبادت در من پيدا شد. لازم دانستم قبل از هر چيزى خداى خود را شكرانه عبادت كنم . از امشب نزد همسرم خواهم رفت .
رسول خدا عين جريان را به اطلاع زياد بن لبيد رسانيد. جويبر و ذلفا با هم عروسى كردند و با هم به خوشى به سر مى بردند. جهادى پيش آمد. جويبر با همان نشاطى كه مخصوص مردان با ايمان است زير پرچم اسلام در آن جهاد شركت كرد و شهيد شد. بعد از شهادت جويبر، هيچ زنى به اندازه ذلفا خواستگار نداشت و براى هيچ زنى به اندازه ذلفا حاضر نبودند پول خرج كنند

بر خلاف اکثر خانمها که ظاهر جزو مهمترین معیارهاشون هست من برام مهمترین معیارم ایمان و دینداری و حجاب هست
اگه کسی این شرایط رو داشت میریم خواستگاریش
من نمیگم اول نگاه کنم ببینم کی خوش قیافه است بعد برم خواستگاریش
انتخاب گزینه ها بر اساس همون چندتا معیاریه که الان گفتم

با این حرفتون "خطاب به ایشون" موافقم اما "خطاب به خودم" نه!
من تجربه دارم که بخاطر ظاهرم جواب منفی گرفتم ولی ایشون همچین تجربه ای ندارن و چه بسا از دید خودشون فقط ظاهرشون بد باشه و از دید دخترخانمها اینطور نباشه....و شاید خواست خدا هم این باشه که همون خواستگاری اولی که برن به توافق برسن و ازدواج کنن

ببینید دیگه همه آدم و عالم معتقدن که پسرا بیشتر از دخترا ظاهر براشون مهمه در حالت کلی
اما ما یه فامیل دور داشتیم که من چون شهر دیگه ای زندگی میکنم تا حالا ندیدمشون یه آقا پسری بودن که ظاهر فوق العاده زیبایی داشتن نه معمولی خیلی قیافه و تیپشون خوب بوده من از همه تعریفشونو شنیدم اما ندیدمشون میگن در حدی بوده که تو پیاده رو هم راه میرفتن نظر همه جلب میشده به ایشون یا کلی پیشنهاد مدلینگ بهشون داده بودن
این آقا هر جا براش میرن خواستگاری ایراد میذاشته رو دخترا در به در دنبال این بودن که یه دختر زیبا هم براشون بگیرن خلاصه هر جا میرن خواستگاری کسی رو نمیپسنده آخر سر نمیدونم حالا این دختره رو از کجا میبینن یه دختر زشتی رو میبینن و واقعا هم میگن زشت بوده نه در برابر این آقا از حد معمولی هم زشت تر بوده میگه من فقط اینو میخوام هر کاری میکنه مادر پسره موافقت نمیکنه میگه محاله تو الان عقلتو از دست دادی من این همه دختر قشنگ بهت نشون دادم تو دست گذاشتی رو اینکه نمیشه قیافشو تحمل کرد خلاصه پسره خیلی اصرار میکنه و کلی قهر و بد اخلاقی میکنه مادرشو مجبور میکنه میرن و این دختر رو براش میگیرن
حالا به آخر و عاقبت ازدواجشون کاری ندارم ولی منظورم اینه اینی که بهتون گفتم داستان تخیلی نیست واقعیته ما که نباید با سلیقه جمع پیش بریم قیافه ما رو خدا آفریده حالا کسی خوشش اومد اومد نیومد اصلا مهم نیست ناراحتی نداره که به قول یکی از دوستان که پست مربوط به پیامبر(ص) رو گذاشتن ما مسلمونیم همه چیز که قیافه نیست دخترایی هم هستن که انسانیت و اخلاق و جوونمردی معیار اولشونه نه قیافه
نتیجه اینکه بخوایم قیافمون رو عموم بپسنده میدونید چی میشه؟
میشه این همه جراحیای پلاستیکی که قیافه همه شده عین هم و آدم بعضیاشونو واقعا نمیتونه ریختشونو تحمل کنه
یه مشکلی هم که هست و باعث ناراحتی میشه اینه که ما با عقل خودمون میشینیم آینده رو با دو دو تا چهارتا کردن خودمون پیش بینی میکنیم بعد اگه کسی ایرادی داشته باشه میگه آره دیگه من این ایرادو دارم پس زندگیم تباه شد کسی زن من نمیشه یا کسی منو نمیگیره بعد یه سیاه نمایی هم از آیندمون میکنیم با جساب کتابای عقل ناقص خودمون خب معلومه که حالش میریزه بهم و ناراحته امیدمون رو به خدا از دست دادیم در حالی که هیچ کسی از چند ثانیه بعد خودش خبر نداره

خب البته ندیده نمیشه گفت، ممکنه یکی این ویژگی ها رو داشته باشه ولی خیلیم جذاب باشه یا اخلاقش جوری باشه که اصلا قیافش به چشم نیاد ( کسی که یکیو دوست داشته باشه اصلا نمیبینه طرف چه شکلی هست،یعنی اصلا نازیبایی های طرف به چشمش نمیاد)

ولی در کل خب ممکنه اکثر دخترایی که خودشون رنگ پوستشون روشنه با کسی که خیلی پوستش تیره هست ازدواج نکنن ولی حداقل نظر من اینکه مرد نباید خیلی روشن باشه مرد سبزه به نظرم جالب تره البته نه خیلی سبزه (این نظر منه یکیم ممکنه سفید دوست داشته باشه یکیم خیلی تیره )

ولی دختر سبزم زیاده به نظرم همچین شخصی بیشتر باید دنبال یه دختر تو مایه های خودش بگرده هرچند که برای خیلیا اصلا موضوع مهمی نیست