رسوم غلط ازدواج و بیخیالی مسئولان!

تب‌های اولیه

20 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
رسوم غلط ازدواج و بیخیالی مسئولان!

با عرض سلام

با گذشت 30 سال از انقلاب اسلامی متأسفانه در زمینه ی فرهنگی نه تنها پیشرفتی نداشته ایم بلکه مشکلات فرهنگی حادتر نیز شده است و مسئولان مربوطه جز شعار کار دیگری در این سی سال انجام نداده اند!!!!!!!!!!!

مهریه های سنگین نمونه ایاز این رسوم و فهنگ غلطی است که در جامعه ما وجود دارد و روز به روز حادتر می شود.

وقتی این همه قانون در زمینه های مختلف مانند :ارث ، حق طلاق خانم ها وغیره که با آموزه های دینی ما منافات دارد تصویب و در حال اجرا است .

چرا در زمینه ی قانونمد کردن مهریه هیچ اقدامی از سوی هیچ یک از مسئولان دینی و حکومتی ما انجام نمی گیرد در صورتی که همه ی ما می دانیم که نظر اسلام و پیامبر در این زمینه چه بوده است.چرا روز به روز شاهد تسلط بیشتر افکار فیمینستی در جامعه هستیم!

با تبلیغات فرهنگی معاندان این نظام و کم کاری ما در زمینه ی فرهنگی وسقوط تدریجی در این زمینه
نمی توان آینده روشنی را ترسیم کرد.

چرا همه ما جوانان را در این زمینه تنها گذاشته اند.

سلام
مورد جالبی منم موافقم
البته چند وقت پیش لایحهی به مجلس رفت !اما دیگه نمیدونم به کجا رسید ؟
پیروز باشید

mahnaz;19715 نوشت:
با گذشت 30 سال از انقلاب اسلامی متأسفانه در زمینه ی فرهنگی نه تنها پیشرفتی نداشته ایم بلکه مشکلات فرهنگی حادتر نیز شده است و مسئولان مربوطه جز شعار کار دیگری در این سی سال انجام نداده اند!!!!!!!!!!! مهریه های سنگین نمونه ایاز این رسوم و فهنگ غلطی است که در جامعه ما وجود دارد و روز به روز حادتر می شود. وقتی این همه قانون در زمینه های مختلف مانند :ارث ، حق طلاق خانم ها وغیره که با آموزه های دینی ما منافات دارد تصویب و در حال اجرا است . چرا در زمینه ی قانونمد کردن مهریه هیچ اقدامی از سوی هیچ یک از مسئولان دینی و حکومتی ما انجام نمی گیرد در صورتی که همه ی ما می دانیم که نظر اسلام و پیامبر در این زمینه چه بوده است.چرا روز به روز شاهد تسلط بیشتر افکار فیمینستی در جامعه هستیم! با تبلیغات فرهنگی معاندان این نظام و کم کاری ما در زمینه ی فرهنگی وسقوط تدریجی در این زمینه نمی توان آینده روشنی را ترسیم کرد. چرا همه ما جوانان را در این زمینه تنها گذاشته اند.


با سلام

بزرگوار به سایت خودتان اسک دین خوش امدید

همان طور که می دانید این سایت مسئولیت اجرایی ندارد و نمی تواند کاری در مورد اجرائیات بکند ولی در مورد فرهنگ سازی بین کاربران با بحث های علمی و منطقی در خدمتیم

دوستان و کاربران و کارشناسان عزیز

می توانند در مورد مباحث به صورت علمی و منطقی بحث کنند.

reza;19716 نوشت:
مورد جالبی منم موافقم البته چند وقت پیش لایحهی به مجلس رفت !اما دیگه نمیدونم به کجا رسید ؟ پیروز باشید


آقا رضا شما هم خوب از اون دور مسایل ایران را زیر نظر دارید ها!!!!!!

خیر مقدم به سرکار مهناز
قبول دارم که خیلی از مهریه ها سنگینه.
مشکل اینه که 2طرف مطلقا بهم اعتماد ندارن.زنهای بیچاره هم برای خراب نشدن آینده اشون به این کار رو میارن.
ولی پله های دادگاه پر از زنهای مهرم حلال جونم آزاده
واقعا چه باید کرد؟

طاها;19717 نوشت:


آقا رضا شما هم خوب از اون دور مسایل ایران را زیر نظر دارید ها!!!!!!

سلام جناب طاهای گرامی
آقا ما از اینجا یه زبانشو یاد گرافتیمو بس !!البته در ی حدی!
ما که هنوز گیوهامون دم در !مثل خیلیها که اینجا هستن واسه قشنگی آویزونش نکردیم به دارو دیوار !
در مورد ایران هم که اگه روزی بی خبر باشیم که ما را نباشد !!
خلاصه آقا ما ایرانی !ایرانیم !
یا علی

باسلام خدمت دوستان گرامی
همانطور که مشاهده می فرمایید در این زمینه اینقدر از سوی مسئولین و حوزه(به عنوان نهادی که در طول تاریخ این مرز و بوم نقش عمده ای در فرهنگ سازی داشته) که هیچ کس راهکاری ارائه نمی دهد .
درست است که سایت مسئولیت اجرایی ندارد. ولی آیا نمی تواند راهکار ارائه دهد. با توجه به عنوان این سایت انتظار پاسخی دقیق و منطقی تری داشتم به هر حال شید من بیش از حد انتظار داشتم.

بنده تحصیلات حوزوی نداشته ام ولی دوست دارم بدانم آیا اسلام راهکاری برای حل این مشکل ندارد!
به اعتقاد من فتوایی مانند توتون تنباکو از سوی یک مرجع شجاع بتواند مشکل راحل کند.

البته مدت هاست ما جوانان در انتظاریم

با سلام
من مطالب این تاپیک رو دنبال می کردم ولی چون در این مسئله تخصص ندارم و تامل زیادی هم در این مساله نکرده بودم وارد بحث نشدم . اما به مطلبی برخوردم که به نظرم جالب اومد و به نظرم در شرایط فعلی فقه و حقوق ما و همینطور جامعه ی ما ، بهترین راه حل هاست :

شروط ضمن عقد يا مهريه سنگين
درست است كه در زندگي زناشويي، اصل مهر و علاقه است اما وقتي بحث بر سر اجرا گذاشتن مهريه و تو گفتي‌ها و من گفتم‌ها مي‌رسد، ديگر خيلي نمي‌شود خوشبين بود.


برخي معتقدند بسيار ارزشمند‌تر است كه خانم‌ها به جاي مهريه‌هاي سنگين‌، شروط ضمن عقد محكمي براي همسرانشان بگذارند تا در طول زندگي به استناد آن بتوانند اوقات راحت‌تري را سر‌كنند، زيرا با گذاشتن اين شروط، حقوقي نسبتا برابر با همسر خود پيدا مي‌كنند‌.

البته درست است كه در زندگي زناشويي، اصل مهر و علاقه است اما وقتي بحث بر سر اجرا گذاشتن مهريه و تو گفتي‌ها و من گفتم‌ها مي‌رسد، ديگر خيلي نمي‌شود خوشبين بود. پس به هر ترتيب چنانچه عروس خانمي مهريه را سنگين قرار مي‌دهد تا از استحكام زندگي خود اطمينان حاصل كند بايد بداند كه شروط ضمن عقد بسيار محكمه پسندتر و راهي منطقي‌تر است‌.

شروط ضمن عقد مي‌تواند شامل هر‌خواسته مشروع و معقول و مشخص و معيني باشد بنابراين برابر ماده 1119 قانون مدني طرفين مي‌توانند تمامي شروطي را كه مخالف مقتضاي ذات عقد نباشد براي يكديگر بگذارند.

البته شرط نبايد مخالف مقتضاي ذات باشد. بنابراين اگر زني حين عقد شرط كند كه از همسرش تمكين نكند شرط هم باطل است و هم عقد را باطل مي‌كند.

شروط ضمن عقد يك مطلب طنز يا شوخي ساده نيست. شما مي‌توانيد به جاي مهريه، شروطي مثل داشتن حق ادامه و انتخاب شغل، حضانت اطفال درصورت طلاق، انتخاب شهر و محل اقامت، حق طلاق (كه البته مجال ديگري را براي توضيح مي‌طلبد) و هر شرطي كه ماهيت عقد را زير سؤال نبرد بگذاريد.

رنجيدن خواستگار

شايد خيلي از شما در ضمن اينكه مايل به گذاشتن اين شروط هستيد اما نگران اين مي‌شويد كه نامزد يا خواستگارتان از شما رنجيده خاطر شود يا اصلا قبول نكند اما جالب است كه اغلب شما عزيزان نگراني از بابت درخواست مهريه‌هاي سنگين نداريد‌.چه بسيار خواستگاري‌ها كه شب بله‌برون به خاطر بحث مهريه به هم مي‌خورد و گاه طبيعي به‌نظر مي‌رسد.

اما همين خانم يا خانواده‌‌شان از گذاشتن يك شرط ابا دارند‌. به شما توصيه مي‌كنيم در قبال بخشيدن قسمتي از مهريه‌تان شروطي را بگذاريد. باور بفرماييد نه تنها قبول مي‌كنند كه خوشحال هم مي‌شوند.

شروط چاپي و مندرج در قانون

در حال حاضر تعدادي از شروط ضمن عقد به‌صورت چاپي در عقدنامه‌ها وجود دارد كه اصولا قبل از عقد به امضاي عروس و داماد مي‌رسد اما متأسفانه اكثر عروس خانم‌ها و آقا دامادها نمي‌دانند اين شرايط چه هستند و آنها را نخوانده امضا مي‌كنند. بنابر همين اتفاق در مواردي كه استفاده از اين شروط لازم مي‌شود بدون اينكه بدانند مانع حقي از خود شده‌اند‌.

اما، ماده 1119 قانون مدني شروطي را براي زن مطرح كرده است كه مي‌تواند هنگام عقد بر مرد تحميل كند؛ اين شروط به استثناي شروطي هستند كه در قباله ازدواج آمده است و عاقد يكايك آنها را براي طرفين مي‌خواند و درصورت موافقت، آنها را امضا مي‌كنند و متعهد مي‌شوند.

استنكاف شوهر از دادن نفقه: اگر مرد از دادن نفقه خودداري كرد، يا توانايي پرداخت نفقه را نداشت برابر ماده 1129، زن از طرف شوهر وكيل است كه با مراجعه به دادگاه تقاضاي طلاق كند.

سوء رفتار: چنانچه مردي در زندگي سوء رفتار داشت، زن برابر ماده 1129 قانون مدني مي‌تواند با مراجعه به دادگاه از شوهرش طلاق بگيرد.

ابتلا به امراض صعب العلاج: زن مي‌تواند با وكالت به دادگاه مراجعه كند و طلاق بگيرد.


جنون مرد: درصورت ابتلاي مرد به جنون دائمي يا ادواري به شرط استقرار، زن حق تقاضاي طلاق را دارد.

عدم‌رعايت دستور دادگاه مبني بر كنار گذاشتن شغل منافي با شئون خانوادگي: اگر دادگاه حكم كرد كه مرد شغل نامناسب را كنار گذارد و او رعايت نكند، دادگاه اجازه طلاق را به زن خواهد داد.

محكوميت شوهر به جرائم خلاف شئون خانوادگي.


اعتياد: اگر مردي معتاد باشد، زن اجازه طلاق دارد.
ترك منزل توسط زوج: ترك منزل توسط زوج با فلسفه زندگي مشترك منافات دارد. در اين صورت نيز دادگاه به زن اجازه طلاق مي‌دهد.

محكوميت قطعي 5 سال يا بالاتر: اگر مرد محكوم به حبس 5 سال يا بيشتر شود، زن اجازه طلاق دارد.

عقيم بودن: باعث حق طلاق زن مي‌شود.


مفقود الاثر شدن مرد:درصورتي كه 6 ماه پس از مراجعه زن به دادگاه اثري از مرد پيدا نشود‌، زن حق طلاق دارد.

درصورتي كه مرد همسر ديگري اختيار كند، زن مي‌تواند با مراجعه به دادگاه تقاضاي طلاق نمايد و دادگاه نيز حكم طلاق را صادر مي‌كند.

درباره شروط مذكور بايد متذكر شد‌، كه اول اينكه از آنجا كه حق طلاق با زن نيست، اين شروط بيشتر براي زن است تا مرد و دوم اينكه تمامي شروط پس از مراجعه به دادگاه و اثبات موضوع آنها، حق طلاق را به زن مي‌دهند.
تهيه كننده:ندا فرامرزيان-روزنامه همشهري

آیا با وجود این ماده ها مشکلات پیش روی جوانان حل می شود؟

با اینهمه مثل روز روشن است که ازدواج در سایر ادیان مثل مسحیت و غیره آسان تر است.

آیا در صدر اسلام هم این ماده ها باعث استحکام نهاد خانواده می شد؟

در سال های اخیر همه ی قوانین به سود خانم ها تغییر یافته خصوصاً در زمینه ی ارث و ازدواج
با وجود اینکه برخی از این قوانین با آموزه های دینی منافات دارد.

همانطور که قبلاً نیز اشاره کردم افکار فیمینستی در جامعه ی اسلامی ما در حال رسوخ است

ومثال های عینی هم دارم که در فرصت مناسب بیان خواهم کرد.

باعرض سلام و تشکر خدمت کاربران و کارشناسان
بنده با بعضی از کوتاهی های فرهنگی سازمان های دست اندر کار نسبت به گسترش بیش از حد حمایت خانم موافق هستم اما با توجه به اینکه من حدود 7 الی 8 سال است در مشاوره تلفنی ، حضوری ، کتبی ، آنلاین و ایمیل مشغول بوده ام زنان این مرز و بوم نه تنها تسلطی و حکومتی بر مردان نداشته اند بلکه مورد بی مهری های شدیدی از طرف مردانشان قرار گرفته اند از پدران بی رحم گرفته که دختران خود را در بدترین شرایط انسانی قرار می دهند تا مردانی که به دلیل مشکلات و اختلالات رفتاری همسر خود را مورد بی مهری قرار داده و باعث روابط نامشروع شوند از دخترانی که به دلیل سخت گیری پدر به روابط دوستی با جنس مخالف نامحرم روی آورده تا دخترانی که با اجبار همسر مردی پول دار شده اند به طور کلی آنچه که احادیث معصومین نسبت به زن گفته می شود در جامعه ما به هیچ وجه اجرا نمیشود قهرمانه نبودن و ریحانه بودن ، ثواب شهید برای مردی که به در راه زندگی تلاش و کوشش می کند و... البته ناگفته نماند عده قلیلی هستند که روشنفکر مأب بوده و گرایشات فمینیستی دارند که ممکن است در هر جامعه باشند اما در زمینه مهریه با اینکه باعث درد سرهایی برای جوان های ما شده است اما
در اسلام مهریه یک چیز ابداعی و اختراعی نبوده بلکه اسلام مهریه را به حالت فطری و طبیعی آن برگردانید. قرآن کریم با لطافت و ظرافت بی نظیری می‏گوید: (وآتُو النِسأَ صَدُقاتِهِنَّ نَحْلًَْ); یعنی مهریه زنان را که به خود آنها تعلق دارد (نه به پدران یا برادران آنها) و عطیه و پیشکشی است از جانب شما به آنها به خودشان بدهید. قرآن کریم در این جمله کوتاه به سه نکته اساسی اشاره کرده است: اولاً با نام صدُقه یاد کرده است نه با نام مهریه زیرا نشانه راستین بودن علاقه مرد است. دیگر اینکه با ملحق کردن ضمیر (هُنَّ) به این کلمه می‏خواهد بفرماید که مهریه به خود زن تعلق دارد نه پدر و مادر، مهریه مزد پرورش و شیردادن و تغذیه و خوراک او نیست. سوم اینکه با کلمه نحله کاملاً تصریح می‏کند که مَهر هیچ عنوانی جز عنوانی تقدیمی و پیشکشی و عطیه و هدیه ندارد بنابراین مهریه از احساسات دقیق و عطوفت‏آمیز مرد ناشی شده نه از احساسات خشن و مالکانه او، آنچه از ناحیه زن در این امر دخالت داشته، حسن خودداری مخصوص او بوده نه ضعف و بی اراده بودن او، مهریه تدبیری است از ناحیه قانون خلقت برای بالا بردن ارزش معنوی زن و قرار دادن او در سطح عالیتری. در حقیقت ارزش معنوی مهریه برای زن بیش از ارزش مادی آن است. گذشته از اینها می‏توان مهریه را بعنوان یک پشتوانه اجتماعی برای زن محسوب کرد زیرا در صورت جدایی زن و مرد، زن متحمل خسارت بیشتری می‏شود زیرا مرد طبق استعداد خاص بدنی معمولاً در اجتماع نفوذ و تسلط بیشتری دارد و همچنین مردان برای انتخاب همسر مجدد امکانات بیشتری دارند ولی زنان بیوه با از دست رفتن سرمایه جوانی و زیبایی امکاناتشان برای انتخاب همسر جدید کمتر است مهریه چیزی به عنوان جبران خسارت برای زن و وسیله‏ای برای تأمین زندگی آینده اوست.

اميدوار;20098 نوشت:
باعرض سلام و تشکر خدمت کاربران و کارشناسان

بنده با بعضی از کوتاهی های فرهنگی سازمان های دست اندر کار نسبت به گسترش بیش از حد حمایت خانم موافق هستم اما با توجه به اینکه من حدود 7 الی 8 سال است در مشاوره تلفنی ، حضوری ، کتبی ، آنلاین و ایمیل مشغول بوده ام زنان این مرز و بوم نه تنها تسلطی و حکومتی بر مردان نداشته اند بلکه مورد بی مهری های شدیدی از طرف مردانشان قرار گرفته اند از پدران بی رحم گرفته که دختران خود را در بدترین شرایط انسانی قرار می دهند تا مردانی که به دلیل مشکلات و اختلالات رفتاری همسر خود را مورد بی مهری قرار داده و باعث روابط نامشروع شوند از دخترانی که به دلیل سخت گیری پدر به روابط دوستی با جنس مخالف نامحرم روی آورده تا دخترانی که با اجبار همسر مردی پول دار شده اند به طور کلی آنچه که احادیث معصومین نسبت به زن گفته می شود در جامعه ما به هیچ وجه اجرا نمیشود قهرمانه نبودن و ریحانه بودن ، ثواب شهید برای مردی که به در راه زندگی تلاش و کوشش می کند و... البته ناگفته نماند عده قلیلی هستند که روشنفکر مأب بوده و گرایشات فمینیستی دارند که ممکن است در هر جامعه باشند اما در زمینه مهریه با اینکه باعث درد سرهایی برای جوان های ما شده است اما
در اسلام مهریه یک چیز ابداعی و اختراعی نبوده بلکه اسلام مهریه را به حالت فطری و طبیعی آن برگردانید. قرآن کریم با لطافت و ظرافت بی نظیری می‏گوید: (وآتُو النِسأَ صَدُقاتِهِنَّ نَحْلًَْ); یعنی مهریه زنان را که به خود آنها تعلق دارد (نه به پدران یا برادران آنها) و عطیه و پیشکشی است از جانب شما به آنها به خودشان بدهید. قرآن کریم در این جمله کوتاه به سه نکته اساسی اشاره کرده است: اولاً با نام صدُقه یاد کرده است نه با نام مهریه زیرا نشانه راستین بودن علاقه مرد است. دیگر اینکه با ملحق کردن ضمیر (هُنَّ) به این کلمه می‏خواهد بفرماید که مهریه به خود زن تعلق دارد نه پدر و مادر، مهریه مزد پرورش و شیردادن و تغذیه و خوراک او نیست. سوم اینکه با کلمه نحله کاملاً تصریح می‏کند که مَهر هیچ عنوانی جز عنوانی تقدیمی و پیشکشی و عطیه و هدیه ندارد بنابراین مهریه از احساسات دقیق و عطوفت‏آمیز مرد ناشی شده نه از احساسات خشن و مالکانه او، آنچه از ناحیه زن در این امر دخالت داشته، حسن خودداری مخصوص او بوده نه ضعف و بی اراده بودن او، مهریه تدبیری است از ناحیه قانون خلقت برای بالا بردن ارزش معنوی زن و قرار دادن او در سطح عالیتری. در حقیقت ارزش معنوی مهریه برای زن بیش از ارزش مادی آن است. گذشته از اینها می‏توان مهریه را بعنوان یک پشتوانه اجتماعی برای زن محسوب کرد زیرا در صورت جدایی زن و مرد، زن متحمل خسارت بیشتری می‏شود زیرا مرد طبق استعداد خاص بدنی معمولاً در اجتماع نفوذ و تسلط بیشتری دارد و همچنین مردان برای انتخاب همسر مجدد امکانات بیشتری دارند ولی زنان بیوه با از دست رفتن سرمایه جوانی و زیبایی امکاناتشان برای انتخاب همسر جدید کمتر است مهریه چیزی به عنوان جبران خسارت برای زن و وسیله‏ای برای تأمین زندگی آینده اوست.


ضمن عرض سلام خدمت کارشناس محترم
در نگاه اول آنچه که جناب عالی در مورد وضعیت نفوذ افکار فمینیستی و زن محوری و تسلط خانمها بر حکومت درست است ولی اگر کمی ریزبینانه تر بنگریم متوجه رشد و نفذ مواردی که ذکر شد می شویم دو سئوالی که در ادامه مطرح می کنم مثال هایی عینی از همین موضوع است.
1-قانونی با عنوان حقوق زنان که در زمان دولت آقای خاتمی در مجلس آن دوره به تصویب رسید که یکی از بندهای آن این اجازه را به خانم ها می داد تا همزمان با چند مرد یا شوهر ارتباط داشته باشند ذکر سایر بند های آن از حوصله بحث خارج است .که البته این قانون توسط شورای نگهبان رد شد. سئوال بنده از جنابعالی به عنوان یک مشاور این است آیا مردان به این قانون رأی داده اند آیا از نظر عقلی می توان تصور کرد که نمایندگان مرد بدون هیچ اجباری و با اختیار به این قانون رأی داده اند. همانطور که ملاحظه می فرمایید حقیقت چیز دیگری است .
2-هر قانونی که به نوعی سود و منفعتی برای خانم ها داشته باشد به تصویب می رسد
مانند :حق طلاق و ارث و... که در بعضی موارد با قوانین اسلامی در تضاد است.

به اعتقاد بنده ی حقیر فرمایشات جنابعالی فقط در مورد اقشار مستضعف و طبقه پایین و متوسط صدق می کند.و در طبقات دیگر جامعه و حکومتی خانم ها نفوذ بسیار زیادی دارند
البته شاید این نفوذ به صورت عینی قابل مشاهده نباشد. ولی عملاً این چنین است و در کل تصور تصویب بسیاری از قوانین از سوی آقایان محال است!!!!!!!!!!!!!

mahnaz;19818 نوشت:
آیا با وجود این ماده ها مشکلات پیش روی جوانان حل می شود؟

با اینهمه مثل روز روشن است که ازدواج در سایر ادیان مثل مسحیت و غیره آسان تر است.

آیا در صدر اسلام هم این ماده ها باعث استحکام نهاد خانواده می شد؟

در سال های اخیر همه ی قوانین به سود خانم ها تغییر یافته خصوصاً در زمینه ی ارث و ازدواج
با وجود اینکه برخی از این قوانین با آموزه های دینی منافات دارد.

همانطور که قبلاً نیز اشاره کردم افکار فیمینستی در جامعه ی اسلامی ما در حال رسوخ است

ومثال های عینی هم دارم که در فرصت مناسب بیان خواهم کرد.

[=Century Gothic]
با سلام

[=Century Gothic]ازدواج و تشکیل خانواده سنگ ینای هر جامعه بزرگ انسانی است که در انجام وظایف فردی و روابط اجتماعی آن ها نقش اساسی و بنیادین دارد و یکی از مهمترین و زیبا ترین سنن انسان ها در طول تاریخ است که ریشه در فطرت و آفرینش ویژه ی آدمی دارد و تأمین کننده و هم تعدیل کننده ی بسیاری از نیاز های روانی ، عاطفی ، اجتماعی ، اخلافی ، جنسی ، اعتقادی و حتی اقتصادی انسان می باشد که در اسلام مورد تأکید قرار گرفته است . رسول اکرم (ص) می فرمایند : «ابائکم ثلاثه:اب یولدک ، أب یعلمک و أب یزروجک» و از مولی الموحدین علی (ع) است که «حق الولد علی الوالد ثلاثه: یحسن إسمه و یعلمه الکتابه بزرجه إذا بلغ »[=Century Gothic]

[=Century Gothic]یافتن روحی رشد دهنده که به نام همسر می تواند نیمی یا همه ی زندگی انسان را در مسیر صحیح و رهایی بخش قرار دهد ، به عنوان یکی از مهم ترین تصمیم های سرنوشت ساز زندگی جوانان است .[=Century Gothic]

[=Century Gothic]انسان فطرتاً موجودی است اجتماعی که به تنهایی و از نظر فردی کامل نبوده و واحد های اجتماعی محسوب نمی شود و در این معنا اصالت با خانواده است یا با فرد مجرد و ازدواج یک نهاد است ، فراتر از رسمی از رسوم اجتماعی و ارضای نیاز فیزیولوژیک و غریزی که اهداف برتر آن تشکیل خانواده و تربیت فرزندان شایسته و با فضیلت و خدمتگزار و افزون بر این میراث عظیم و تمدنی . به عبارت دیگر رشد و تکامل فرد و جامعه ، پاسخ به ندای فطرت و سنت پیامبر (ص) « النکاح سنتی و من رغب عن سنتی فلیس منی » ، کسب استقلال و مسئولیت پذیری ، حفظ پاکدامنی و پرورش تقوا ، محبت و رحمت و برکت ، ایجاد تعادل و ثبات شخصیت ، آرامش و سکون ، سلامت و امنیت اجتماعی و بالاخره معنا دار شدن و هدف دار شدن زندگی انسان ، چنین اهداف والا و حقیقی ازدواج به کرات در آیات قرآن کریم و احادیث موثق یاد آوری شده است « هن لباسکم و انتم لباس لهن » در این آیه نیز اهداف عمده لباس متمایز شدن از حیوانات و احساس آرامش ، پوشاندن عیوب و ضعف ها و نقایص یکدیگر و حفظ خود در مقابل حوادث و آسب ها ، تزیین و زیبا سازی با افزودن ، برای رشد و کمال و حفظ و تربیت نسل بهتر می باشد . [=Century Gothic]
[=Century Gothic][=Century Gothic]اما باید اذعان نمود ازدواج این امر الهی ، اجتماعی و پدیده ی جهانی که همه ی جوامع سالم بشری ادیان آسمانی بر آن تأکید و صحه نهاده اند و فی نفسه ، موضوعی ساده و مقدس است . [=Century Gothic] در عین حال یک پدیده فرهنگی نیز هست که نزد هر ملتی رنگ خاصی به خود می گیرد و در کشور ما با وجود عقاید ، الگو ها و سنت های اصیل و ساده اسلامی برای ازدواج ، متأسفانه در حال حاضر این ارزش متعالی و مقدس در چنگال آداب و رسوم غلط و ضد ارزش ها گرفتار شده است[=Century Gothic] و در طول زمان دستورات ساده ی آلام و سنن حسنه ی پیامبر گرامی (ص) و ائمه ی اطهار علیهم را از روی عدم آگاهی متابق تمایلات و سلیقه ی خود جهت داده و چیزی به آن اضافه کرده اند ، بدان گونه که امروز ازدواج جوانان در میهن مان بیش از آنکه بعد مادی و اقتصادی داشته باشد ، ریشه در ابعاد فکری و فرهنگی دارد که تار و پود آن به صورت دامی از [=Century Gothic]ملاک ها و آداب و رسوم غلط ، تشریفات و توقعات بیجا و بعضاً خرافی که غالباً محصول چشم و همچشمی و تقلید کور کورانه مسخ هویت و کرامت انسانی است ،[=Century Gothic] سد راه تشکیل خانواده برای جوانان گردیده است که علاوه بر عوارض روانی و اجتماعی و تظاهرات شخصیتی بیمار گونه ی عده ای از جوانان ، مانع ازدواج و یا دست کم موجب افزایش سن ازدواج و خسارت و ضایعات ناشی از آن شده است .

[=Century Gothic]اما در مورد مسیحیت امروزی ازدواج نیست که بخواهد راحت باشد[=Century Gothic] !!یکی از بزگترین مشکلات جوامع غربی بی بندو باریست که حاصل از همین قضیه صورت گرفته است !!
زندگی جفتی concubinage بدون هیچ قائدی زن و مرد در کنار هم زندگی میکنند و هر وقت دلشان بخواهد به راحتی از هم جدا میشوند !!و هیچ قانونی وجود ندارد !!چرا که ازدواجی صورت نگرفته!!و این به معنی راحتی ازدواج نیست دوست گرامی !حاصل اینو زندگی بچههای هستند که حتی نمیدانند که پدر و یا مادرشان کیست ؟!!!!
[=Century Gothic]دوست گرای وقتی بینشی در جامعی درست نباشد هر جهتی که بگیریم اشتباست !!![=Century Gothic]
پیروز باشد

reza;20187 نوشت:

با سلام

ازدواج و تشکیل خانواده سنگ ینای هر جامعه بزرگ انسانی است که در انجام وظایف فردی و روابط اجتماعی آن ها نقش اساسی و بنیادین دارد و یکی از مهمترین و زیبا ترین سنن انسان ها در طول تاریخ است که ریشه در فطرت و آفرینش ویژه ی آدمی دارد و تأمین کننده و هم تعدیل کننده ی بسیاری از نیاز های روانی ، عاطفی ، اجتماعی ، اخلافی ، جنسی ، اعتقادی و حتی اقتصادی انسان می باشد که در اسلام مورد تأکید قرار گرفته است . رسول اکرم (ص) می فرمایند : «ابائکم ثلاثه:اب یولدک ، أب یعلمک و أب یزروجک» و از مولی الموحدین علی (ع) است که «حق الولد علی الوالد ثلاثه: یحسن إسمه و یعلمه الکتابه بزرجه إذا بلغ »

یافتن روحی رشد دهنده که به نام همسر می تواند نیمی یا همه ی زندگی انسان را در مسیر صحیح و رهایی بخش قرار دهد ، به عنوان یکی از مهم ترین تصمیم های سرنوشت ساز زندگی جوانان است .

انسان فطرتاً موجودی است اجتماعی که به تنهایی و از نظر فردی کامل نبوده و واحد های اجتماعی محسوب نمی شود و در این معنا اصالت با خانواده است یا با فرد مجرد و ازدواج یک نهاد است ، فراتر از رسمی از رسوم اجتماعی و ارضای نیاز فیزیولوژیک و غریزی که اهداف برتر آن تشکیل خانواده و تربیت فرزندان شایسته و با فضیلت و خدمتگزار و افزون بر این میراث عظیم و تمدنی . به عبارت دیگر رشد و تکامل فرد و جامعه ، پاسخ به ندای فطرت و سنت پیامبر (ص) « النکاح سنتی و من رغب عن سنتی فلیس منی » ، کسب استقلال و مسئولیت پذیری ، حفظ پاکدامنی و پرورش تقوا ، محبت و رحمت و برکت ، ایجاد تعادل و ثبات شخصیت ، آرامش و سکون ، سلامت و امنیت اجتماعی و بالاخره معنا دار شدن و هدف دار شدن زندگی انسان ، چنین اهداف والا و حقیقی ازدواج به کرات در آیات قرآن کریم و احادیث موثق یاد آوری شده است « هن لباسکم و انتم لباس لهن » در این آیه نیز اهداف عمده لباس متمایز شدن از حیوانات و احساس آرامش ، پوشاندن عیوب و ضعف ها و نقایص یکدیگر و حفظ خود در مقابل حوادث و آسب ها ، تزیین و زیبا سازی با افزودن ، برای رشد و کمال و حفظ و تربیت نسل بهتر می باشد .
اما باید اذعان نمود ازدواج این امر الهی ، اجتماعی و پدیده ی جهانی که همه ی جوامع سالم بشری ادیان آسمانی بر آن تأکید و صحه نهاده اند و فی نفسه ، موضوعی ساده و مقدس است . در عین حال یک پدیده فرهنگی نیز هست که نزد هر ملتی رنگ خاصی به خود می گیرد و در کشور ما با وجود عقاید ، الگو ها و سنت های اصیل و ساده اسلامی برای ازدواج ، متأسفانه در حال حاضر این ارزش متعالی و مقدس در چنگال آداب و رسوم غلط و ضد ارزش ها گرفتار شده است و در طول زمان دستورات ساده ی آلام و سنن حسنه ی پیامبر گرامی (ص) و ائمه ی اطهار علیهم را از روی عدم آگاهی متابق تمایلات و سلیقه ی خود جهت داده و چیزی به آن اضافه کرده اند ، بدان گونه که امروز ازدواج جوانان در میهن مان بیش از آنکه بعد مادی و اقتصادی داشته باشد ، ریشه در ابعاد فکری و فرهنگی دارد که تار و پود آن به صورت دامی از ملاک ها و آداب و رسوم غلط ، تشریفات و توقعات بیجا و بعضاً خرافی که غالباً محصول چشم و همچشمی و تقلید کور کورانه مسخ هویت و کرامت انسانی است ، سد راه تشکیل خانواده برای جوانان گردیده است که علاوه بر عوارض روانی و اجتماعی و تظاهرات شخصیتی بیمار گونه ی عده ای از جوانان ، مانع ازدواج و یا دست کم موجب افزایش سن ازدواج و خسارت و ضایعات ناشی از آن شده است .

اما در مورد مسیحیت امروزی ازدواج نیست که بخواهد راحت باشد !!یکی از بزگترین مشکلات جوامع غربی بی بندو باریست که حاصل از همین قضیه صورت گرفته است !!
زندگی جفتی concubinage بدون هیچ قائدی زن و مرد در کنار هم زندگی میکنند و هر وقت دلشان بخواهد به راحتی از هم جدا میشوند !!و هیچ قانونی وجود ندارد !!چرا که ازدواجی صورت نگرفته!!و این به معنی راحتی ازدواج نیست دوست گرامی !حاصل اینو زندگی بچههای هستند که حتی نمیدانند که پدر و یا مادرشان کیست ؟!!!!
دوست گرای وقتی بینشی در جامعی درست نباشد هر جهتی که بگیریم اشتباست !!!
پیروز باشد



باعرض سلام خدمت شما دوست عزیز
گسترش بی بندباری در جوامع غرب و مشکلات روحی و روانی آن جوامع نباید سبب این شود که چشم خودمان را بر حقایق موجود در جامعه خودمان به عنوان یک جامعه اسلامی ببندیم!فساد و بی بندباری در جامعه ما هم روبه افزایش است در ضمن فراموش نکنید کشور ما جزء چند کشور برتر دنیا در آمار طلاق است.این ناشی از همین رسوم غلط و عمل نکردن به دستورات دینی است.
کار جامعه ما به جایی رسیده که روسری را باید به زور سر خانم ها نگه داشت .
جامعه ما هم در حال سقوط است.

بسم الله الرحمن الرحیم
آیا بهتر نیست همه چیز به پای مسئولین نندازیم ؟
آیا مسائل و سلیقه های شخصی رو باید به پای دین بگذاریم؟
آیا باید در مسائل بسیار جزیی حکم حکومتی وارد بشه؟
آیا مراجع تقلید نسبت به یک مسأله که حکمش واجب ولی مصادیقش شخصی و سلیقه ای است، باید فتوا بدهند؟
آیا فکر میکنید برای ترویج فرهنگ دینی بدون رودروایسی نباید از خود شروع کرد؟
آیا باید از دیگران توقع ترویج دین را داشته باشیم؟سهم ما چیست؟
آیا رواج گناه در جامعه باعث بی اعتمادی افراد نسبت به یکدیگر نیست؟
آیابرای جلب اعتماد افراد جامعه به یکدیگر نباید از خودم شروع کنم؟
آیا مهریه های سنگین خوشبختی را به همراه می آورد؟
چرا همیشه تقصیر را به گردن دیگران می اندازیم و خود را تبرئه می کنیم؟


mahnaz;20283 نوشت:
باعرض سلام خدمت شما دوست عزیز
گسترش بی بندباری در جوامع غرب و مشکلات روحی و روانی آن جوامع نباید سبب این شود که چشم خودمان را بر حقایق موجود در جامعه خودمان به عنوان یک جامعه اسلامی ببندیم!فساد و بی بندباری در جامعه ما هم روبه افزایش است در ضمن فراموش نکنید کشور ما جزء چند کشور برتر دنیا در آمار طلاق است.این ناشی از همین رسوم غلط و عمل نکردن به دستورات دینی است.
کار جامعه ما به جایی رسیده که روسری را باید به زور سر خانم ها نگه داشت .
جامعه ما هم در حال سقوط است.

با سلام
دوست گرامی صحبت شما راجبه رسوم غلط ازدواج بود اگه اشتباه نکنم !!!!؟
و بعد از اینکه ازدواج در ادیان مثل مسحیت راحت تر میباشد !!و من هم در همین راستا جواب دادم!
و اما طلاق !!و حجاب !مقوله دیگریست!!
و مبحثی گسترده دارد در جامعه کنونی!!؟
و اینکه به زور باید روسری را بر سره کسی قرار داد داستان دیگریست !!
و هزاران سوال و جواب در پیش دارد!!!
پیروز باشید

reza;20287 نوشت:
با سلام
دوست گرامی صحبت شما راجبه رسوم غلط ازدواج بود اگه اشتباه نکنم !!!!؟
و بعد از اینکه ازدواج در ادیان مثل مسحیت راحت تر میباشد !!و من هم در همین راستا جواب دادم!
و اما طلاق !!و حجاب !مقوله دیگریست!!
و مبحثی گسترده دارد در جامعه کنونی!!؟
و اینکه به زور باید روسری را بر سره کسی قرار داد داستان دیگریست !!
و هزاران سوال و جواب در پیش دارد!!!
پیروز باشید

رضا جان بدلیل اینکه مسائل عنوان شده از سوی شما در مورد ازدواج را تقریباً بدیهی است و اینکه سنت پیامبر و غیره و احکام آن.........

آیا به نظر شما طلاق و ازدواج وحجاب چند مقوله هستند یا به هم پیوسته اند
آیا در ازدواج شروط طلاق ذکر نمی شود؟
آیا در ازدواج حجاب همسر ملاک نیست؟
با کمی دقت متوجه می شویم که همچین بی ربط هم نبوده!

زمزم;20286 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

آیا بهتر نیست همه چیز به پای مسئولین نندازیم ؟
آیا مسائل و سلیقه های شخصی رو باید به پای دین بگذاریم؟
آیا باید در مسائل بسیار جزیی حکم حکومتی وارد بشه؟
آیا مراجع تقلید نسبت به یک مسأله که حکمش واجب ولی مصادیقش شخصی و سلیقه ای است، باید فتوا بدهند؟
آیا فکر میکنید برای ترویج فرهنگ دینی بدون رودروایسی نباید از خود شروع کرد؟
آیا باید از دیگران توقع ترویج دین را داشته باشیم؟سهم ما چیست؟
آیا رواج گناه در جامعه باعث بی اعتمادی افراد نسبت به یکدیگر نیست؟
آیابرای جلب اعتماد افراد جامعه به یکدیگر نباید از خودم شروع کنم؟
آیا مهریه های سنگین خوشبختی را به همراه می آورد؟
چرا همیشه تقصیر را به گردن دیگران می اندازیم و خود را تبرئه می کنیم؟


با سلام خدمت کارشناس محترم
جواب دادن سئوال با سئوال شگرد رئیس جمهور محترم که ایشون تو جامعه باب کرده !
البته مردم هم وظایفی دارند ولی آیا کسی توی فضای موجود کاری از دستش بر می یاد !
وقتی حجاب و می شه به زور توی جامعه برقرار کرد!
پس در مورد این رسوم غلط ازدواج هم می شه چنین کاری کرد ! توی اقتصاد به اینها می گن طرح های زود بازده!

mahnaz;20291 نوشت:
رضا جان بدلیل اینکه مسائل عنوان شده از سوی شما در مورد ازدواج را تقریباً بدیهی است و اینکه سنت پیامبر و غیره و احکام آن.........

آیا به نظر شما طلاق و ازدواج وحجاب چند مقوله هستند یا به هم پیوسته اند
آیا در ازدواج شروط طلاق ذکر نمی شود؟
آیا در ازدواج حجاب همسر ملاک نیست؟
با کمی دقت متوجه می شویم که همچین بی ربط هم نبوده!


سر کار خانم مهناز !
باز دوبار شما طرح سؤال جدید کردید ،!؟
اینکه طلاق در ازدواج ذکر میشود!!با پدیدی طلاق در جامعه ۲ قضیه متفاوت میباشد !!
و همین طور در مورد حجاب !!!
چه بسا که خیلی از مواردی که به طلاق میانجامد اصلان ربطی به حجاب ندارد!!؟
شناخت جامعه فرد نیست !!مشکلات جامعه در قانون ازدواج به تنهای نمیگنجد !
شما از ی طرف میگوید به زور باید روسری را رو سر خیلیها نگاه داشت!؟خوب این چه ربطی به ازدواج دارد!!
هر کدام از هم به نوعی متفاوت میباشد !صرفآ به خاطر جز نمیتوان کلی قضاوت کرد !!
شما باید فکر کنم به خاطر هر کدام ی تایپک جدا بزنید تا نقد درست بشود !
و مهمتر نتیجه گیری درست !!

reza;20294 نوشت:

سر کار خانم مهناز !
باز دوبار شما طرح سؤال جدید کردید ،!؟
اینکه طلاق در ازدواج ذکر میشود!!با پدیدی طلاق در جامعه ۲ قضیه متفاوت میباشد !!
و همین طور در مورد حجاب !!!
چه بسا که خیلی از مواردی که به طلاق میانجامد اصلان ربطی به حجاب ندارد!!؟
شناخت جامعه فرد نیست !!مشکلات جامعه در قانون ازدواج به تنهای نمیگنجد !
شما از ی طرف میگوید به زور باید روسری را رو سر خیلیها نگاه داشت!؟خوب این چه ربطی به ازدواج دارد!!
هر کدام از هم به نوعی متفاوت میباشد !صرفآ به خاطر جز نمیتوان کلی قضاوت کرد !!
شما باید فکر کنم به خاطر هر کدام ی تایپک جدا بزنید تا نقد درست بشود !
و مهمتر نتیجه گیری درست !!

فکر کنم بهتر از این مسئله فعلاً بگذریم به قول خارجی ها (بای دِ وی )
این تایپک بیشتر تبدیل شده به محل مطرح کردن سئوال از سوی دوستان و کارشناسان ومثل همیشه خبری از راهکار نیست .

mahnaz;20297 نوشت:
فکر کنم بهتر از این مسئله فعلاً بگذریم به قول خارجی ها (بای دِ وی )
این تایپک بیشتر تبدیل شده به محل مطرح کردن سئوال از سوی دوستان و کارشناسان ومثل همیشه خبری از راهکار نیست .


دوست عزیز شما راهکار میخواستی که در اختیار قرار داده شد!!
اما این که طلاق در جامعه چه دلایلی دارد بگذار از اینجا شروع کنیم که !!
معنی طلاق چیست ؟و ابعاد ان و ...!و .....!!!!

تعريف طلاق
طلاق در لغت به معني گشودن گره و رها كردن است.در فقه اسلامي در تعريف طلاق گفته اند طلاق عبارت است از زائل كردن قيد ازدواج با لفظ مخصوص.
در واقع طلاق مهمترين عامل از هم گسيختگي ساختار بنيادي ترين بخش جامعه، يعني خانواده است. طلاق پديده اي است قراردادي که به زن و مرد امکان مي دهد تا تحت شرايطي پيوند زناشويي خود را گسيخته و از يکديگر جدا شوند.

ابعاد طلاق
«پل بوهانون» معتقد است که طلاق مسأله غامضي است که همزمان شش بعد را در نظر مي گيرد. وي اين شش بعد را «شش وضعيت طلاق» مي نامند که عبارتند از :
1- طلاق عاطفي: زن و شوهر عواطف خود را از يکديگر دريغ مي دارند و روي از هم بر مي تابند، زير اعتمادشان به يکديگر و جذابيتشان براي هم به پايان رسيده است.
2- طلاق اقتصادي: وقتي خانواده اي از هم مي پاشد، تصفيه اقتصادي يعني تقسيم اموال و دارايي آنها در دو سهم ضرورت پيدا مي کند.
3- طلاق قانوني: در دادگاه پايان رسمي ازدواج و همراه آن شرايط اجازه ازدواج مجدد براي طرفين اعلام مي گردد.
4- طلاق توافق والدين: تصميماتي که درباره حضانت فرزند، ديدار بعدي آنان، مسئوليتهاي هر يک از والدين از نظر مالي و تربيت کودکان و … اتخاذ مي گردد.
5- طلاق اجتماعي: تغييراتي است که در رابطه با دوستان و آشنايان اتفاق مي افتد. بدين معنا که چون از وقوع طلاق اطلاع پيدا مي کنند، هر يک به گونه اي واکنش نشان مي دهند.
6- طلاق رواني: وقتي ازدواجي گسسته شد، احساس همدلي از بين مي رود و مفهوم «خود» تغيير مي کند. در اينجا طرفين بايد درک کنند که ديگر هيچ کدام از آنها يک پيوند را تشکيل نمي دهند؛ زير هر يک خود را تنها مي بيند و اين تنهايي براي هر يک از آنان يک «ضربه» است.

علل و انگيزه هاي طلاق
امروزه ديگر نگرش هاي منفي نسبت به طلاق در کشورهاي مختلف دنيا کاهش يافته است و شايد به جرات مي توان گفت که مهمترين عاملي افزايش ميزان طلاق در کشورهاي مختلف دنيا، پذيرش اجتماعي روز افزون وقوع آن است.
شرايط نامساعد ازدواج و تشکيل زندگي مشترک بر اساس موارد غيرمعقول و غيرمنطقي از آغاز «طلاق» را در بطن خود دارد، به نحوي که وقوع آن را از همان ابتدا قابل پيش بيني است و حتي اگر به عللي زندگي زناشويي تداوم يابد و به انحلال خانواده منجر نشود، مصداق اصطلاح «سوختن و ساختن» را در بردارد؛ زير معيارهاي همسرگزيني و شرايط تحقق ازدواج در اکثر موارد عقلايي نبوده و انتخاب همسر مبتني بر تحميل پدر و مادر، مصلحت انديشي، شناختهاي ابتدايي، نه عميق و کافي و علايق آني و زودگذر بوده است.
چه عواملي طلاق را دامن مي زنند و يا به احتمال وقوع آن کمک مي نمايند؟
اگر بخواهيم عوامل ايجاد طلاق و علل افزايش آن را برشماريم، مي توان به طور خلاصه به موارد زير، اشاره کرد:
1- كاهش قباحت طلاق در بين افكار عمومي
2- ازدواج در سنين پايين بويژه در مناطق شهري
3- کوتاه بودن مدت آشنايي قبل از ازدواج و يا بالعکس (دوران طولاني عقد)
4- زندگي در خانواده هايي که در آنها، والدين ازدواج موفقي نداشته اند.
5- عدم تاييد ازدواج توسط خانواده، خويشاوندان و دوستان.
6- عدم شباهت محلي و فرهنگي در سوابق زندگي زوجها.
7- داشتن مذهب متفاوت.
8- داشتن عقايد و ديدگاهاي متفاوت مذهبي، اجتماعي و سياسي.
9- عدم تفاهم زن و شوهر نسبت به ايفاي نقشها و وظايف خود و عدم توافق اخلاقي و ناسازگاريهاي جنسي.
10- ظاهر شدن تدريجي مشکلات مالي که ممکن است قسمتي از آن از هزينه هاي جشن و مراسم ازدواج ناشي شود، طبعاً قسمت ديگر فشارهاي مالي به افزايش هزينه هاي زندگي پس از ازدواج، مخصوصاً با تولد فرزند يا فرزندان، ارتباط دارد.
11- عدم علاقه و احتمالاً کراهت طرفين از همديگر، مثل ازدواج هاي فاميلي، مصلحتي و تحميلي که به تدريج ظاهر مي شود.
12- رواج دوستيهاي به اصطلاح خياباني (عدم شناخت كافي از جنس مخالف. زيرا دوستيها سطحي است و دو طرف خيلي از مسائل را با هم مطرح نمي كنند.)
13- تشريفات ازدواج ، سنت هاي افراطي و تفريطي.
14- فقدان سيستم هاي حمايت اجتماعي مثل وجود اعضاء خانواده آگاه.
15- نبود سيستم مشاوره مناسب (فقدان افراد متخصص در رشته مشاوره خانواده). فقدان دوستان آگاه و دلسوز.
16- بيماري رواني شديد يكي از زوجين مثل وسواس، سوء ظن.
17.برطرف نشدن نياز جنسي زوجين(كه ممكن است باعث اعتياد، روابط جنسي خارج از سيستم خانواده ، مشكلات جسمي و رواني زوجين و در نهايت منجر به طلاق شود)
18- دخالت ديگران بويژه خانواده ها که هر چند معمولاً نوعي مصلحت انديشي است، اما معمولاً برچسبهاي «مادرزن»، «مادرشوهر»، «پدرزن»، «پدرشوهر» و مانند آن، اين راهنماييها را به لباس مبدل نشان مي دهد و مايه رنجش زن و شوهرهاي جوان مي شود که گاه طلاق از پيامدهاي آن است.
19- سوءظن، عدم تمکين، عدم پاي بندي به مذهب، اعتياد، زياده طلبي و فزون خواهي، انتخاب نادرست اوليه، کمي سن ازدواج، ناآگاهي و بيسوادي، تفاوت فرهنگي، ازدواج مجدد، بيکاري، نداشتن مسکن، اعتياد
وجود همسر جديد، خشونت و بد رفتاري مردان، دخالت هاي ديگران و اختلاف در تعيين محل زندگي نيز ممکن است در افزايش ميزان طلاق موثر باشد.
20- عوامل ديگري از جمله : فحشاء و روابط جنسي خارج از سيستم خانواده، بي خانماني و فقر، عدم شناخت كافي از همديگر در قبل از ازدوج، نبود آموزش هاي مناسب قبل از ازدواج، عدم مشورت با والدين و استفاده نكردن از تجارب آنها، بالا رفتن سطح توقعات افراد، عدم درك تفاوت هاي همديگر توسط زوجين، عدم وجود بلوغ فكري، نبود روحيه از خود گذشتگي و ايثار در بين زوجين مطلقه، احساس رقابت با همديگر تا رفاقت در بين زوجين مطلقه، ضعف اعتقادات مذهبي (خشونت عليه زنان، عدم صبر و تحمل) ، عدم تلاش براي اصلاح امور، عدم درك متقابل، ترک زوج يا زوجه از منزل، عقيم بودن مرد و نازايي زن، مرد سالاري، ناهمگوني فرهنگي و اقتصادي، عوامل اقتصادي مانند مد گرايي و اسراف زن، نبودن فرهنگ مذاکره و گفتگو، اختلاف سني زياد و ازدواج با صاحبان مشاغل پر اهميت و … مي تواند به افزايش احتمال وقوع طلاق کمک کند.

عواملي که به کاهش احتمال وقوع طلاق کمک مي کند؟:Sham:
همان گونه که به عوامل و انگيزه هاي طلاق اشاره کرديم، به عوامل کاهش طلاق نيز خواهيم پرداخت.
نکته اي که ذکر آن در مورد عوامل کاهش احتمال وقوع طلاق، مهم است، اين است که اگر با عوامل و انگيزه هاي بوجود آورنده طلاق آشنا شويم، براحتي مي توان «علاج واقعه قبل از وقوع» کرد.
اما در حالت کلي مي توان عواملي از جمله موارد زير را براي کاهش احتمال قوع طلاق در جامعه نام برد:
1- ازدواج در سن 25 و بالاتر براي مردان و 20 و بالاتر براي دختران.
2- مدت زمان لازم براي شناخت طرفين قبل از ازدواج به ويژه در شهرها (دوران بعد از عقد تا عروسي بايد حداقل 6 ماه و حداکثر يک سال طول بکشد، چرا که اين مدت زمان کافي است تا طرفين از هم شناخت کافي کسب نمايند.)
3- زندگي در خانواده هايي که در آنها، والدين ازدواج موفقي داشته اند.
4- تاييد ازدواج توسط خانواده، خويشاوندان و دوستان.
5- شبيه بودن سوابق زندگي زوجها.
6- دارا بودن مذهب يکسان.
7- شرکت در مراسم و مناسک مذهبي.
8- توافق زن و شوهر نسبت به تعهدات و نقشهاي خود.

موضوع قفل شده است