به نظر شما من به این آقا پسر چی باید بگم؟

تب‌های اولیه

94 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
به نظر شما من به این آقا پسر چی باید بگم؟

سلام به کارشناس محترم و دوستان عزیز
من دانشجو هستم و در خانه ای زندگی میکنم که با صاحبخانه راه مشترک و سلام احوالپرسی دارم.
خونواده ای که در کنارشان زندگی میکنم بسیار با ادب و فهمیده و مهربان هستند.
پدر خانواده یک شب من رو صدا کرد و در مورد پسرش که 24 سال سن داره خیلی حرف زد.
راستش خیلی ازش گلایه داشت. وقتی که در موردش حرف میزد چند بار چشماش خیس شد.
می گفت اهل درس نیست و بعد دیپلم به زور فرستادیمش دانشگاه آزاد ولی اصلا درس نخوند و ول کرد.
اصلا اهل کار نیست و با اینکه یک دربند مغازه داریم و سرمایه هم می تونیم در اختیارش قرار بدیم جواب منفی میده.
امکان جور کردن کارهای مختلف براش رو داریم اما توجه نمیکنه.
برادر بزرگش کاری و کاسبه و با خرید هدیه براش تشویقش میکنه بیاد کنارش کار کنه اما اونجا هم نمیره.
خلاصه خیلی تن پرور و بی عاره و اصلا دست به سیاه سفید نمیزنه.
کارش بیرون رفتن با رفقا و سیگار کشیدن تو خونه و خوش گذرونی تا نصف شب شده. (البته از ظاهرش پیداست که از نظر جنسی هم زیاد جالب نیست)
اینقدر بی توجهه که تو خونه جلوی پدر مادرش با صدای خیلی بلند آهنگ میذاره و به قول باباش اصلا مارو آدم حساب نمی کنه.
حتی تو مسائل خیلی ابتدایی هم زحمت مراعات کردن رو به خودش نمیده . مثل با کفش رو فرش نیومدن و ...
خلاصه اصلا احساس مسئولیت و وظیفه در وجودش نیست و به معنای واقعی مثل یه پسر 17 ساله می مونه اخلاقش.
پدرش یه چیزای خنده دار از اخلاقش برام گفت که اینجا جاش نیست توضیح بدم.

خلاصه پدرش (که فکر میکنه من جوون خوبی هستم!)خیلی ازم خواست که بدون اینکه بفهمه بهم گفتن باهاش طرح رفاقت بریزم و دعوتش کنم خونه باهاش حرف بزنم و یه جوری آدم بودن رو یادش بدم. خیلی خیلی هم اصرار داشت این کارو بکنم.
من پیشنهاد دادم به مشاور مراجعه کنند و کارای اینجوری که قبول کرد.

حالا شما بگین من به یه پسر هم سن خودم چی باید بگم که احساس دلسوزی و مسئولیت در وجودش ایجاد بشه و شروع کنه زندگیشو بسازه؟!
از راهنمایی کارشناس عزیز و همه دوستان سپاس گزارم

برچسب: 

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صابر

با سلام و تقدیم احترام خدمت شما پرسشگر محترم و آرزوی موفقیت برای شما دانشجوی خوب و مؤمن
گاهی اوقات والدین در تربیت اشتباهاتی می کنند که ممکن است یک عمر گریبانگیر آنها شود. یکی از این اشتباهات تربیتی این است که والدین نقطه تمرکز و کانون تربیتی خود را بر روی فرزند اول مصرف کرده و برای فرزندان بعدی حوصله کافی مصرف نمی کنند. فکر کنم متوجه منظورم شده باشید که مشکل از کجاست؟!
در خانواده ای که فرمودید این مشکل به احتمال زیاد وجود دارد. کانون توجه والدین به فرند اول متوجه شده و فرزند دوم یا کلا فرزندان بعدی از این توجه تقریبا محروم هستند. برای همین فرزند اول کاریف با ایمان و با اخلاق است ولی فرزند دیگر خیر...
آسیب دیگر اینکه زمانی که والدین فرزند اول را خوب تربیت می کنند، او را الگو برای دیگر فرزندان می کنند و دائما سفارش می کنند که ببینید مثلا زید چطوری است؟ شما هم باید اینگونه باشید:_loool:....
در نهایت بقیه فرزندان نه تنها از فرزند اول الگو نگرفته بلکه نسبت به او حسادت می ورزند و این ممکن است آسیب های فراوانی داشته باشد. حتی در مواردی سعی می کنند خلاف آنچه رزند اول کرده انجام دهند یعنی نه مومن می شوند و نه به قول شما کاری.
چند توصیه که می تواند برای شما مفید باشد:
1. از پدر و مادر ایشان بخواهید زیاد ایشان را امر و نهی نکنند و مدتی به حال خود وادارند. دعوا، فشار، جنجال برای اخلاق و رفتار او سم مهلک است.
2. ایشان ظاهرا در سن ازدواج است لذا حتی اگر کار کوچکی پیدا کرد که بتواند درآمد کافی داشته باشد، همسر هم کفو و مورد پسند او را باید برایش پیدا کنند تا ازدواج کند.
3. طرح رفاقت بسیار خوب است ولی باید دقت کنید که ایشان متوجه هدف دار بودن این رفاقت نشود.
4. تغییر در رفتار ایشان کم کم باید شکل بگیرد و نمی توانید سر یک هفته ایشان را عوض کنید.
5. کنترل دوستان و رفت و آمدها، تغییر در اعتقادات و اصلاح رفتارهای اخلاقی مواردی است که در مراحل بعدی توصیه می شود.
6. برای کار باید ببینید که به چه کاری علاقه دارد. ممکن است به هیچ یک از پیشنهادهای والدین علاقه ای ندارد و کار دیگری را دوست داشته باشد.
امر هدایت انسان ها امر بسیار مبارک و پیامبر گونه ای است. امیدوارم در این مسیر پاک موفق باشید.

[="Times New Roman"][="Black"]من با صبحت های استاد صابر موافقم..
.
فکر میکنم یه مقدار زیادی به این پسر بی توجهی کردن..
.
اونم خودش رفته دنیا و علایقش و دوستاشو واسه خودش ساخته..
.
با کسانی رفت و آمد میکنه که بهش میدون میدن..حرفشو می خرن..بهش احترام میزارن..حرفش برو داره..
.
به نظرم شما کار سختی در پیش دارید ، شاید اون اصلا از شما و دنیای شما خوشش نیاد ،
و همون اول قید دوستی با شما رو بزنه ، اون موقع اگر بخواید یه جورایی خودتو بهش تحمیل کنی بیشتر ازت فراری میشه..
.
خیلی مواظب باش حرفهایی که پدرش بهت زده رو بهش نگی ، چون ممکنه پدرش این حرفها رو به خودش زده باشه ، می فهمه حرفهات مال خودت نیست ، اون موقع اوضاع خیلی بدتر میشه..
[/]

ممنون از کارشناس عزیز که وقت گذاشتند و شما
راستش موافقم به نظرم پدر ایشون در تربیت پسرش سلیقه خرج نکرده.
این آقا پسر هم تا الانش اصلا علاقه به ارتباط با من نشون نداده. فکر کنم به زحمت راضی بشه باهام حرف بزنه.
فکر کنم بیشتر به وای فای من علاقه منده ! (شوخی میکنم مطمئن نیستم ایشون مصرف میکنه)
حالا شما چه طور حرف زدنی رو پیشنهاد میدین که حداقل یه کمی رغبت کنه به کار و تلاش فکر کنه؟
دوستان ایشون خیلی نسبت به سنش بی خیاله . عادت کرده بابا بده این مصرف کنه.
ممنون از همه

mohamad313;587425 نوشت:
ممنون از کارشناس عزیز که وقت گذاشتند و شما
راستش موافقم به نظرم پدر ایشون در تربیت پسرش سلیقه خرج نکرده.
این آقا پسر هم تا الانش اصلا علاقه به ارتباط با من نشون نداده. فکر کنم به زحمت راضی بشه باهام حرف بزنه.
فکر کنم بیشتر به وای فای من علاقه منده ! (شوخی میکنم مطمئن نیستم ایشون مصرف میکنه)
حالا شما چه طور حرف زدنی رو پیشنهاد میدین که حداقل یه کمی رغبت کنه به کار و تلاش فکر کنه؟
دوستان ایشون خیلی نسبت به سنش بی خیاله . عادت کرده بابا بده این مصرف کنه.
ممنون از همه

به نظر من اول اون وای فای رو رمز دار کن بعد رمزشو به اون بده تا اگه لازم داشت استفاده کنه مثلا!:دی اگه مثلا وسیله نقلیه داشته باشید میتونید فرضا اونو جایی دیدید برسونی و شدیدا اصرار کنید که بیاد خونتون چایی یا هر چیزی بخوره! بعدشم که اون دوستی خودش کم کم پدیدار میشه و اگه بفهمه زبونتون قرصه ممکنه محرم اسرارش بشید!
البته همه اینایی که گفتم اصلا نیازی نیست! فقط کافیه پدرش ماهیانه پول خیلی کمی بهش بده تا نتونه هرجور دوست داره خرج کنه!!

بنظر میاد که اگر آن آقا پسر ازدواج کند، وضعیت بهتر میشه...

مترصد;587435 نوشت:
بنظر میاد که اگر آن آقا پسر ازدواج کند، وضعیت بهتر میشه...

بر چه اساسی این حرفو میزنید؟

حالا مراقب باشید از راه به درتون نکنه! به ما گزارش لحظه به لحظه بدین و ما رو در جریان کامل امر قرار بدین.:Graphic (33):
خدا پشت و پناهتون

باسلام شاید کمکی کنه
همه افراد در برخی شرایط غیر قابل پیش بینی و تحریک پذیر می شوند. در برخورد با افراد مسئله ساز موارد زیر را همواره به خاطر داشته باشید:
- تفاوتهای افراد را بیشتر و بیشتر بشناسید. تفاوتها همواره منجر به اصطکاک می شود. اگر تفاوت میان انسانها را یک موهبت- نه یک مسئله- بدانید، می توانید به خوبی موقعیتهای دشوار را اداره کنید.
- مطمئن باشید که همه افراد سازش و هماهنگی را دوست دارند. این اندیشه که دیگران به دنبال تحقیر و صدمه زدن به ما هستند، درست نیست. مطمئن باشید همه توافق و یکدلی را دوست دارند. با اعتقاد به این مسئله شما فرصت پیدا می کنید، درهای گفتگو را برای رسیدن به توافقات دوجانبه باز کنید.
- باور کنید که می توانید در کنار افراد مسئله ساز بدون تنش و اصطکاک کار کنید. شما ممکن است که با افراد دشوار دوست و صمیمی نباشید، اما می توانید با آنها رفتار مسالمت آمیز داشته باشید. سعی کنید به خواسته های هم احترام بگذارید.
- در تله افراد دشوار گرفتار نشوید. وقتی دیگران به گونه ای رفتار می کنند که شما عصبانی و خشمگین می شوید، در واقع شما را در تله خود گرفتار کرده اند. ما اغلب در تله رفتارها، گفتارها، لبخندها و نگاههای افراد گرفتار می شویم. نباید اجازه دهیم رفتارهای افراد مسئله ساز، ما را در کنترل رفتارمان دچار مشکل سازد و آنها را بر ما مسلط گرداند.
- گوش کنید؛ گوش کنید؛ گوش کنید_ وقتی دیگران بدانند شما حرفهای آنها را می شنوید و به مسائلشان اهمیت می دهید، کمتر رفتارهای دشوار را از خود بروز می‌دهند.
- برای ایجاد رابطه بهتر افراد را با نام صدا بزنید(نام هر فرد گرمترین آهنگی است که او می شنود و دوست دارد بشنود).
- افراد را سرزنش نکنید. سرزنش افراد، آنها را برای بروز رفتارهای مسئله ساز مستعد می سازد.
- مراقب بلندی و لحن صدا و زبان بدن خود باشید. استفاده از زبان بدن به شما کمک می کند ارتباط بهتری را با دیگران برقرار سازید. با برقراری ارتباطات عمیق و اصولی، فرصت کمتری برای نشان دادن تعارضات و رفتارهای دشوار ایجاد می‌شود.
- از به کار بردن کلمات زیر پرهیز کنید: باید، ولی، من می خواهم...، متاسفم، نمی‌توانی و......
- اگر طالب صداقت هستید با دیگران نیز صادقانه برخورد کنید و به تعهدات خود عمل کنید.
- استفاده از کلمات جادویی را بیاموزید. در دامنه لغات ما، کلمات زیادی وجود دارند که اثرات فوق العاده ای بر جای می گذارند. این کلمات را بیابید و از آنها استفاده کنید.
- فنون مذاکره را یاد بگیرید چرا که موفقیت در زندگی امروز در گرو ارتباطات خوب است و مذاکره در این راه به شما کمک می‌کند.

مثل خودش بشو و برو تو دوستاش و وقتی آتویی از بهترین دوستاش دیدی که دارن از ان راه سرش کلاه میزارن اول بهش بگو و بعد با ان دوستش به بحث بپرداز (اگر این کار را خانوادش کنند نتیجه معکوس میدهد و طرف دوستش را میگیره) وقتی که دید داره رکب میخوره یا رکب خورده خود بخود از ان جمع جدا میشه.
اسباب کشی به منطقه دیگر هم گاها جواب داده .
یک سفر با ان پسر بدون دوستانش راه حل خوبی است.

بهترین راه و بدترین راه ازدواج است . زیرا همانقدر که ممکن است جمع جور شود ممکن است دختر مردمو هم بدبخت کنه.
تا وقتی از دوستاش دست نکشه حتی اگر ازدواج کنه هم سرش با انها گرم میشود مگر اینکه یک دختر کاملا سرتر از او که وا ندهد جلوش به پستش بخوره که زود هم توان روحیش مستهلک نشود.

به هر حال در این فاز دوستی ها همیشه سواستفاده وجود دارد شما باید ان دوستانش و راه سواستفادشان را پیدا کنید و بهش تذکر دهید و بعد در نوبتی خودتان با ان دوستان برخورد کنید. و تا وقتی از این دوستان جدا نشده ازدواج راه حل غلطی است.

سینما استخر پینتبال ورزشهای گروهی و کتاب خوانی (کتابی که خواندید و جالب بوده بدهید او هم بخواند) هم باعث نزدیکی شما به او میشود.

............
پ.ن
خدا خیرت ندهد با این تیترت اول که دیدمش فکر کردم لابد یک پسری سه پیچ ازدواج با دختری شده و این مطلب توسط یک دختر نوشته شده و تیترش این است و باشروع مطلب دیدم نه بابا قضیه چیز دیگری است

عاشق ریاضی;587443 نوشت:
بر چه اساسی این حرفو میزنید؟

چون امکان داره در این وضعیت احساس مسئولیت کنه...

BABY;587458 نوشت:
مثل خودش بشو و برو تو دوستاش

این راهکار مناسبی نیست.

دوست عزیز!مگه قراره جاسوسی گروهک تروریستیو کنه؟
اینجوری در اثر همنشینی با بدان، امکان "بد شدن" بیشتره.

ما که از سنگ، سفت تر نیستیم.
سنگ هم دراثر مجاورت با آب، شکل آب را به خود می گیرد.

مترصد;587471 نوشت:
چون امکان داره در این وضعیت احساس مسئولیت کنه...

یکی از الزاماتی که باید هرفردی قبل از ازدواج، کسب کند همین احساس مسئولیت است.
نه اینکه ازدواح کنه و بعدش احساس مسئولیت کنه.
تجارب واقعی، کاملاً برخلاف این جمله ی شماست.
طرف، علاقه. میگن ازدواج کنه درست میشه
بازهم علافه میگن بچه داربشه درست میشه
بازهم علافه میگن بچه اش بزرگ شه درست میشه
بعد میگن بچه ی دوم.....سوم .... چهارم.....

این حرف های منسوخ و پوسیده ای که بارها امتحانشان را پس داده اند از افراد مؤمن و مذهبی بعید است.

BABY;587475 نوشت:
خدا خیرت ندهد با این تیترت اول که دیدمش فکر کردم لابد یک پسری سه پیچ ازدواج با دختری شده و این مطلب توسط یک دختر نوشته شده و تیترش این است و باشروع مطلب دیدم نه بابا قضیه چیز دیگری است

دقیقاً من هم همینطور...خخخخخخخخخ

لبیک یا علی النقی;587484 نوشت:
این حرف های منسوخ و پوسیده ای که بارها امتحانشان را پس داده اند از افراد مؤمن و مذهبی بعید است.

سلام

آنچنان هم مسوخ نیست...

اگر برنامه "ماه عسل" امسال را ملاحظه کرده باشید... در یکی از قسمت ها یه آقایی بود معتاد، (فکر کنم)کارتن خواب، بی عار و ....

اما با ازدواج وضعیتش خوب شد...

این را قبول دارم که نمی توان چنین نسخه ای را برای همه پیچید...

مترصد;587435 نوشت:
بنظر میاد که اگر آن آقا پسر ازدواج کند، وضعیت بهتر میشه...

سلام. پدرش هم همین نظرو داشت که من پیشنهاد دادم این کارو نکنن.
چون هیچ تضمینی نیست بعد ازدواج تغییر کنه. اون وقت مشکل گسترده تر میشه.
اول مرد باید مرد بشه بعد شوهر.

ای بابا.من هم فکر کردم موضوع در مورد ازدواج هست.میخواستم بگم محلش نذار.بذار خودش بیاد سراغت:khaneh::khaneh:
ولی الان نمیشه گفت محلش نذار.چون خودش هم نمیاد سراغتون:khaneh:

به نظر بنده، طرح دوستی باهاش بریزید.مثلا اگر دانشجو هست دعوتش کنید بیاید پیش شما درس بخوند.روزی چندساعت با شما باشد.بعد از دوستانتون براشون تعریف کنید . خوشرو و خوش خنده باهاش باشید.چون اینجوری تاثیر خیلی خوبی داره.وقتی میبینه فر دمذهبی خوشرو و خوش خنده هست بیشتر به سمت و سوی شما و عقاید شما کشیده میشود و کم کم تاثیرش را ببینید.:Kaf:

عاشق ریاضی;587446 نوشت:
حالا مراقب باشید از راه به درتون نکنه! به ما گزارش لحظه به لحظه بدین و ما رو در جریان کامل امر قرار بدین.
خدا پشت و پناهتون

سلام.ممنون
حواسم هست من تفکراتم خیلی سخت عوض میشه.
امروز کفشاشو دیدم خوشم اومد ... تافردا چی بشه

لبیک یا علی النقی;587484 نوشت:
این راهکار مناسبی نیست.

دوست عزیز!مگه قراره جاسوسی گروهک تروریستیو کنه؟
اینجوری در اثر همنشینی با بدان، امکان "بد شدن" بیشتره.

ما که از سنگ، سفت تر نیستیم.
سنگ هم دراثر مجاورت با آب، شکل آب را به خود می گیرد.

یعنی میگید با پهباد کنترلش کنه و دوستاشو بشناسه و انتی سواستفاده دوستاش را رو کند :Black (14):

هیچ کاری از دستتون بر نمیاد ...
آدما میخوان خودشون رو تغییر بدن ... نمیتونن ...

بعدش این آقا پسر رو میخواین تغییر بدین ... فکر نمیکنم بشه ...

تنها یک چیز ...
آدمها زمانی تغییر میکنند که دیگه مجبور باشن ...
علم مثله بارون میمونه که به کویر و دشت میباره ...
اولش بارون در درون زمین فرو میره ...
بعد از مدتی بارون در درون چاله چوله ها جمع میشه ...
بعدش ابی که در درون چاله چوله هاست به هم وصل میشن و تشکیل یه رود میدن ...
و درنهایت تبدیل به رودی میشه که شروع به جریان میکنه ...

اگر قرار باشه که ایشون تغییر کنن فقط علم و واقعیت میتونه تغییرشون بده ...

به نظر من پدر و مادرشون باید کم کم شرایط حمایتی رو از روشون بردارند ...
مثلا بگن دیگه پول نداریم و از این جور حرفا ...
و یواش یواش ایشون با واقعیت آشنا بشن ...

و یواش یواش بفهمند که دنیا چه خبره و افسار زندگیشون رو دستشون بگیرن ...

اللیل والنهار;587451 نوشت:
در تله افراد دشوار گرفتار نشوید. وقتی دیگران به گونه ای رفتار می کنند که شما عصبانی و خشمگین می شوید، در واقع شما را در تله خود گرفتار کرده اند. ما اغلب در تله رفتارها، گفتارها، لبخندها و نگاههای افراد گرفتار می شویم. نباید اجازه دهیم رفتارهای افراد مسئله ساز، ما را در کنترل رفتارمان دچار مشکل سازد و آنها را بر ما مسلط گرداند.

ممنون دوست گرامی
نکات بسیار خوبی اشاره کردین. همشون جای تفکر و کاربرد دارن.
این یکی نکته خیلی بهم چسبید.
اگه کتابی چیزی میشناسین از این مطالب روابط اجتماعی داشته باشه لطفا معرفی کنید.سپاس

BABY;587458 نوشت:
مثل خودش بشو و برو تو دوستاش و وقتی آتویی از بهترین دوستاش دیدی که دارن از ان راه سرش کلاه میزارن اول بهش بگو و بعد با ان دوستش به بحث بپرداز (اگر این کار را خانوادش کنند نتیجه معکوس میدهد و طرف دوستش را میگیره) وقتی که دید داره رکب میخوره یا رکب خورده خود بخود از ان جمع جدا میشه.
اسباب کشی به منطقه دیگر هم گاها جواب داده .
یک سفر با ان پسر بدون دوستانش راه حل خوبی است.

سخته خداییش راهکارهای شما.
من فقط میخوام با حرف زدن و دور هم نشستن فکرشو عوض کنم.
ممنون . اگه ایده ای در مورد حرف زدن داشتین خبرم کنین.

sun;587489 نوشت:
ای بابا.من هم فکر کردم موضوع در مورد ازدواج هست.میخواستم بگم محلش نذار.بذار خودش بیاد سراغت
ولی الان نمیشه گفت محلش نذار.چون خودش هم نمیاد سراغتون

به نظر بنده، طرح دوستی باهاش بریزید.مثلا اگر دانشجو هست دعوتش کنید بیاید پیش شما درس بخوند.روزی چندساعت با شما باشد.بعد از دوستانتون براشون تعریف کنید . خوشرو و خوش خنده باهاش باشید.چون اینجوری تاثیر خیلی خوبی داره.وقتی میبینه فر دمذهبی خوشرو و خوش خنده هست بیشتر به سمت و سوی شما و عقاید شما کشیده میشود و کم کم تاثیرش را ببینید.


عجب بحث پر طرفداری شده این ازدواج ! حالا اگه شما گول نمی خوردین و نمی اومدین بخونین ، زحمت ثبت نظر رو به خودتون نمی دادین؟!:khaneh:ممنون راهکارتون کاربردیه . من بیشتر مسیر حرف زدنی می خوام که فکر یه پسرو عوض کنه. به آینده فکر کنه.
خودتونو بذارین جای اون

الهه خشم;587492 نوشت:
هیچ کاری از دستتون بر نمیاد ...
آدما میخوان خودشون رو تغییر بدن ... نمیتونن ...

بعدش این آقا پسر رو میخواین تغییر بدین ... فکر نمیکنم بشه ...


سلام . ممنونم از مطالبتون . اون اشاره به شرایط حمایتی رو خیلی قبول دارم.
شما که اینقدر درک خوبی دارین من آخرشم نفهمیدم چرا اکثرا منفی فکر می کنین؟!

لبیک یا علی النقی;587484 نوشت:
دقیقاً من هم همینطور...خخخخخخخخخ

عه سلام.خوبی؟
ممنون که نظر دادی :Gol:
به سوال منم جواب بده.مرسی

mohamad313;587498 نوشت:
سلام . ممنونم از مطالبتون . اون اشاره به شرایط حمایتی رو خیلی قبول دارم.
شما که اینقدر درک خوبی دارین من آخرشم نفهمیدم چرا اکثرا منفی فکر می کنین؟!

من کلا منفیم ... کیفش بیشتره ...

mohamad313;586909 نوشت:
سلام به کارشناس محترم و دوستان عزیز
من دانشجو هستم و در خانه ای زندگی میکنم که با صاحبخانه راه مشترک و سلام احوالپرسی دارم.
خونواده ای که در کنارشان زندگی میکنم بسیار با ادب و فهمیده و مهربان هستند.
پدر خانواده یک شب من رو صدا کرد و در مورد پسرش که 24 سال سن داره خیلی حرف زد.
راستش خیلی ازش گلایه داشت. وقتی که در موردش حرف میزد چند بار چشماش خیس شد.
می گفت اهل درس نیست و بعد دیپلم به زور فرستادیمش دانشگاه آزاد ولی اصلا درس نخوند و ول کرد.
اصلا اهل کار نیست و با اینکه یک دربند مغازه داریم و سرمایه هم می تونیم در اختیارش قرار بدیم جواب منفی میده.
امکان جور کردن کارهای مختلف براش رو داریم اما توجه نمیکنه.
برادر بزرگش کاری و کاسبه و با خرید هدیه براش تشویقش میکنه بیاد کنارش کار کنه اما اونجا هم نمیره.
خلاصه خیلی تن پرور و بی عاره و اصلا دست به سیاه سفید نمیزنه.
کارش بیرون رفتن با رفقا و سیگار کشیدن تو خونه و خوش گذرونی تا نصف شب شده. (البته از ظاهرش پیداست که از نظر جنسی هم زیاد جالب نیست)
اینقدر بی توجهه که تو خونه جلوی پدر مادرش با صدای خیلی بلند آهنگ میذاره و به قول باباش اصلا مارو آدم حساب نمی کنه.
حتی تو مسائل خیلی ابتدایی هم زحمت مراعات کردن رو به خودش نمیده . مثل با کفش رو فرش نیومدن و ...
خلاصه اصلا احساس مسئولیت و وظیفه در وجودش نیست و به معنای واقعی مثل یه پسر 17 ساله می مونه اخلاقش.
پدرش یه چیزای خنده دار از اخلاقش برام گفت که اینجا جاش نیست توضیح بدم.

خلاصه پدرش (که فکر میکنه من جوون خوبی هستم!)خیلی ازم خواست که بدون اینکه بفهمه بهم گفتن باهاش طرح رفاقت بریزم و دعوتش کنم خونه باهاش حرف بزنم و یه جوری آدم بودن رو یادش بدم. خیلی خیلی هم اصرار داشت این کارو بکنم.
من پیشنهاد دادم به مشاور مراجعه کنند و کارای اینجوری که قبول کرد.

حالا شما بگین من به یه پسر هم سن خودم چی باید بگم که احساس دلسوزی و مسئولیت در وجودش ایجاد بشه و شروع کنه زندگیشو بسازه؟!
از راهنمایی کارشناس عزیز و همه دوستان سپاس گزارم


سلام
ایشان دچار اختلالاتی شده که باید مورد بررسی قرار بگیرد. لذا اینکه ما ندیده و نشناخته بخواهیم راهکار بدهیم ممکن است نه تنها موجب اصلاح ایشان نشود بلکه وضعیت بدتر از این شود. مثلا اگر ایشان متوجه درد دل پدرش با شما شود، مسلما از این قضیه خوشحال نشده و ممکن است با خانواده اش درگیر شود.
بنابراین بهترین پیشنهاد همان است که پدر ایشان به یک مشاور خوب مراجعه کرده و با توجه به گزارشات و تاریخچه ای که از فرزند خودش میدهد، مشاور بتواند اختلال ایشان را شناسایی و راهکار مناسب را ارائه دهد. مثلا ممکن است در شرایطی کم کردن پول توجیبی او کارساز باشد چنانچه ممکن است همین راهکار در شرایط دیگر منجر به بزهکاری ایشان شود! لذا بی گدار نباید به آب زد.
با این حال طرح دوستی و امر و نهی عملی و رفتاری ایشان به عنوان انجام وظیفه از طرف شما میتواند مفید باشد. منتها همانطور که مشاور محترم گفتند طوری رفتار کنید که مشکوک نشود. برای این کار گرم گرفتن و صحبت در مورد چیزهای مورد علاقه او و توجه به دوست داشتنی هایش میتواند مقدمه شروع یک دوستی باشد. مثلا اگر طرف عشق ماشین است شما هم میتوانی با کسب اطلاعاتی در این زمینه خود را مشتاق نشان دهی و کم کم از همین طریق به او نزدیک شوی.
وقتی دوستی شکل گرفت حتما لازم نیست او را با گفتار امر و نهی کنی بلکه رفتار شما تا حدود زیادی کار امر به معروف و نهی از منکر را میکند. تا حد امکان باید از امر و نهی مستقیم بپرهیزید چون نه تنها جواب نمیدهد بلکه او را از شما دور میکند.
پیروز و سربلند

مترصد;587486 نوشت:

سلام

آنچنان هم مسوخ نیست...

اگر برنامه "ماه عسل" امسال را ملاحظه کرده باشید... در یکی از قسمت ها یه آقایی بود معتاد، (فکر کنم)کارتن خواب، بی عار و ....

اما با ازدواج وضعیتش خوب شد...

این را قبول دارم که نمی توان چنین نسخه ای را برای همه پیچید...

دقیقاً در همان برنامه ی ماه عسل هم بود که افراد مطلقه را آورده بودند.
خانمی که چهره اش راهم نشان ندادند می گفت: "نامزد که بودیم فکر کردم بریم زیر سقف درست میشه. بعدش فکر کردم بچه داربشیم درست میشه. بعدش هم فکرکردم بچه ی دوم بیاد درست میشه. زایمان دومم هم سه قلو بود!!!! هیچچی دیگه! با چهار تا بچه از هم جدا شدیم!"

خدا عاقبت همه مان را ختم به خیر گرداند!
---------------------
میگم این پدری که فکر میکنه "پسر قصه ی ما" اگه ازدواج کنه درست میشه، اگه خودش دختر داشت حاضر بود به همچین پسری بده آیا؟

بین المللی ترین قانون اخلاق، این گفته ی معصومین است:
"آنچه برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند"

الهه خشم;587507 نوشت:
من کلا منفیم

از نام کاربریتان کاملاً پیداست.

اما به این نکته هم توجه فرمایید که حتی افرادی که مواد مخدر مصرف می کنند هم همین حرف "کیفش بیشتره" را می زنند.

الهه خشم;587507 نوشت:
کیفش بیشتره

بیشتر بودن "کِیف" الزاماً به معنی درستی کار نیست.

سلامت باشید.

لبیک یا علی النقی;587515 نوشت:
از نام کاربریتان کاملاً پیداست.

اما به این نکته هم توجه فرمایید که حتی افرادی که مواد مخدر مصرف می کنند هم همین حرف "کیفش بیشتره" را می زنند.


اینایی که گفتی رو خودشون بهتر میدونن برادر:Gol:
منظورشون چیز دیگه ای بود.

لبیک یا علی النقی;587515 نوشت:
از نام کاربریتان کاملاً پیداست.

اما به این نکته هم توجه فرمایید که حتی افرادی که مواد مخدر مصرف می کنند هم همین حرف "کیفش بیشتره" را می زنند.

بیشتر بودن "کِیف" الزاماً به معنی درستی کار نیست.

سلامت باشید.

مواد مخدر چیه ... من کلا یه بار سیگار کشیدم حالم به هم خورد ...
لذت یک لیوان آب طالبی یا شیر موز میارزه به هزار تا از این چیزا ....

ولی جدا میگم ...
اصلا از این آدمایی که شخصیتشون مثبت هست رو میبینم حالم بد میشه ...
از خنده هاشن ... از فرم فکراشون ...

ادم باید منفی باشه ... ( ستاد امر به منکر و نهی از معروف ) :khandeh!:

[="Times New Roman"][="Black"]

لبیک یا علی النقی;587484 نوشت:

این راهکار مناسبی نیست.
دوست عزیز!مگه قراره جاسوسی گروهک تروریستیو کنه؟
اینجوری در اثر همنشینی با بدان، امکان "بد شدن" بیشتره.

لبیک یا علی النقی;587484 نوشت:

این حرف های منسوخ و پوسیده ای که بارها امتحانشان را پس داده اند از افراد مؤمن و مذهبی بعید است.

سلام برادر..:Nishkhand:
.
من روانیت شدم..:Nishkhand:
.
به نظرم آیدیتو عوض کن بزار "بانک احادیث موضوعی"..:Nishkhand:
.
آخه متناسب با هر پستی یه حدیث تو آستینت داری..:Nishkhand:
.
نمی دونم چرا الان مثل قبلا ازشون استفاده نمی کنی و دیگه احادیث رو چپ نمی کنی روی کاربران..:Nishkhand:[/]

مترصد;587471 نوشت:

چون امکان داره در این وضعیت احساس مسئولیت کنه...

معلوم نیست که. خودش که آدم نمیشه هیچ، میزنه دختر مردمم بدبخت می کنه. از طرفی وقتی پدر و مادرش که از همه بهش نزدیک تر هستن و از بدو تولد باهاش بودن از پسش بر نیومدن چه انتظاری از دختر مردم میره؟! ایشالا که تلاش های برادر محمد کارساز باشه.

امکاناتی که بهش دادنو ازش بگیرن (اساسا پول) اونوقت دیگه هیچ کاری نمیتونه بکنه...
سرکشی به خاطر عدم احساس نیاز هستش...وقتی بهش بفهمونن محتاجه آروم آروم هم قدر خانوادشو بیشتر میدونه هم قدر حمایتای خانواده هم دوستای دور شیرینیشو میشناسه...
خانواده ای که هنوز جرات انجام این کارو نداره یعنی داره در حق بچش دوستی خاله خرسه میکنه و واقعا نیمخوان پسرشون مرد شه, فقط میخوان مثلا یه قرص بندازه که فردا اخلاقش خوب شه که یه چنین چیزی نداریم...
شما برو بگو اونام وظیفه دارن این حرکتو انجام بدن...وگرنه نه از دست شما کاری بر میاد نه از دست کس دیگه ای...
ضمنا تو ازدواج 2طرف دخیلن یکی جنس مذکر و یکی هم جنس مونث که همیشه فراموش میشه تو این بحث ها...اون جنس مونث حق زندگی نداره؟ چرا باید عمرشو صرف اصلاح یه بچه بکنه..؟

دوستان گفتگوی دو طرفه زیاد نفرمایید.
لطفا بهم بگین چطوری با زبون دیدگاه این جوون رو تغییر بدم که برای ساختن زندگیش تلاش کنه؟

من تا الان به این نتیجه رسیدم که کلمه ی آقا پسر رو همیشه خانوم ها استفاده میکنند ظاهرا!!!
یه آقا پسر نوشتیم میگن دختری ، خواستگارم داری!:khaneh:

فقط باید با این آقا پسر!! طرح رفاقت بریزی باید در جایگاه رفیق باشی نه ناصح. من دیگه حرفی ندارم.موفق باشی

عاشق ریاضی;587546 نوشت:
فقط باید با این آقا پسر!! طرح رفاقت بریزی باید در جایگاه رفیق باشی نه ناصح. من دیگه حرفی ندارم.موفق باشی

اصلا این دو نفر نمیتونن با هم دوست بشن ... مگه میشه ...
دوست شدن مگه کاره راحتی هست ... مخصوصا آدمهایی که از دو دنیایه متفاوت باشن ...
حالا دوست هم شدند باید دوست صمیمی بتونن بشن که ایشون بتونن رو تاثیر بزارن ......

کلا این راه به ترکستان است .

جناب محمد خان ... آدم های باهوش معمولا همینجوری میشن ... حق هم دارند ... بزارین براتون توضیح بدم ...
یه زمانی هست که شما یک دونه گندم دارین ... اون رو میکارین ... آبیاریش میکنین ... بهش میرسین ... بعد از 3 ماه تبدیل به 60 تا دونه گندم میشه ...
خوب این مطلبی هست که هر عقل کاملی اون رو میپذیره ...
ولی زمانی میشه که با جامعه ای طرف هستیم که اگر بری یه دونه گندمت رو بکاری ... آقا کلاغه میاد و گندمت رو میبره ...
یا اینکه خشکسالی میشه ...
یا اینکه تحریم میشه ...

در اینصورت شما ترجیح میدی کنار تلویزیون بشینی و همون یک دونه گندمت رو بخوری ... و ریسک کاشتن اون رو نکنی ...
این مساله ذکر حال خیلی ها هست ...
خیلی ها دیگه نمیرن دانشگاه ...
خیلی ها بی عار شدند ...
خیلی ها خونه نشین شدند ...

و به نظره من هم حق دارند ... چون ثباتی وجود نداره ...
من نمیدونم شرایط ایشون چجوری هست ...
ولی واقعا شاید نشستن کنار تلویزیون و خوردن همون یه دونه گندم منطقی تر باشه ...

الان کارخونه دارهایی هستن که دارن همین کار رو میکنن ... کار رو تعطیل کردند و دارن تفریح میکنن ...

البته رفاقت برادر محمد با این آقا سخت هست اما غیر ممکن نیست. خب راه دیگه ای نیست. اصلاً این آقای پدر اشتباه کرده اومده به ایشون گفته. تاوان تربیت اشتباهشو داره میده. کی میتونه این همه سال کم کاریه پدر و مادر رو جبران کنه آخه؟!

ميشه منم نظر بدم ؟ اجازه هست؟:Nishkhand:
من نظرات دوستان رو نخوندم اگه تكراري بود ببخشيد
به نظر من اين اقا به خاطر سنشون با صحبت و اين چيزها تغيير نميكنن بهترين راه اينه شما باهاشون طرح دوستي بريزيد و خودتون با رفتار هاي خودتون باعث تغييرش بشيد چون تأثير دوست رو رفتار ادم بيشتره حتي نسبت به پدر و مادر اينكه بخواين مدام نصيحتش كنيد با توجه به چيزهايي كه شما گفتيد بدتر تأثير منفي داره به نظر من شما سعي كن باهاش طرح دوستي بريزي و بهش نزديك بشيد سعي كنيد باهاش همدل باشيد تا بهتون اعتماد كنه با سرزنش كارتون رو شروع نكنيد بهش همش بگيد از زندگيت عقب ميموني و اين حرفها چون به اندازه كافي از مامان باباش شنيده مثلا دوبار در هفته ميريد رستوران يا سينما يا كافه اي جايي يك بار مخصوصا قرار بزارين بريد كتاب خونه يا مثلا بريد كتاب فروشي كم كم به اين محيط ها علاقه پيدا ميكنه و تو مسايل ديگه هم همينطور شما خودتون باشيد مطمئن باشيد روش تأثير مثبت ميذاريد با توجه به شناختي كه من از شما دارم ايشون رو ميتونيد عوض كنيد فقط اين رو در نظر بگيريد يه شبه تغيير پيدا نميكنه موفق باشيد:Gol:

الهه خشم;587549 نوشت:
اصلا این دو نفر نمیتونن با هم دوست بشن ... مگه میشه ...
دوست شدن مگه کاره راحتی هست ... مخصوصا آدمهایی که از دو دنیایه متفاوت باشن ...
حالا دوست هم شدند باید دوست صمیمی بتونن بشن که ایشون بتونن رو تاثیر بزارن ......

کلا این راه به ترکستان است .

جناب محمد خان ... آدم های باهوش معمولا همینجوری میشن ... حق هم دارند ... بزارین براتون توضیح بدم ...
یه زمانی هست که شما یک دونه گندم دارین ... اون رو میکارین ... آبیاریش میکنین ... بهش میرسین ... بعد از 3 ماه تبدیل به 60 تا دونه گندم میشه ...
خوب این مطلبی هست که هر عقل کاملی اون رو میپذیره ...
ولی زمانی میشه که با جامعه ای طرف هستیم که اگر بری یه دونه گندمت رو بکاری ... آقا کلاغه میاد و گندمت رو میبره ...
یا اینکه خشکسالی میشه ...
یا اینکه تحریم میشه ...

در اینصورت شما ترجیح میدی کنار تلویزیون بشینی و همون یک دونه گندمت رو بخوری ... و ریسک کاشتن اون رو نکنی ...
این مساله ذکر حال خیلی ها هست ...
خیلی ها دیگه نمیرن دانشگاه ...
خیلی ها بی عار شدند ...
خیلی ها خونه نشین شدند ...

و به نظره من هم حق دارند ... چون ثباتی وجود نداره ...
من نمیدونم شرایط ایشون چجوری هست ...
ولی واقعا شاید نشستن کنار تلویزیون و خوردن همون یه دونه گندم منطقی تر باشه ...

الان کارخونه دارهایی هستن که دارن همین کار رو میکنن ... کار رو تعطیل کردند و دارن تفریح میکنن ...


ما همه مون می میریم.
تلاش فایده ای نداره
این سرنوشت ماست.
ما هلاک میشیم.
من می دونستم...من از همون اولش میدونستم.

mohamad313;587559 نوشت:
ما همه مون می میریم.
تلاش فایده ای نداره
این سرنوشت ماست.
ما هلاک میشیم.
من می دونستم...من از همون اولش میدونستم.

آره والا! من که از اولش هم میدونستم که میمیرم. :grye:

نهال;587558 نوشت:
ميشه منم نظر بدم ؟ اجازه هست؟
من نظرات دوستان رو نخوندم اگه تكراري بود ببخشيد
به نظر من اين اقا به خاطر سنشون با صحبت و اين چيزها تغيير نميكنن بهترين راه اينه شما باهاشون طرح دوستي بريزيد و خودتون با رفتار هاي خودتون باعث تغييرش بشيد چون تأثير دوست رو رفتار ادم بيشتره حتي نسبت به پدر و مادر اينكه بخواين مدام نصيحتش كنيد با توجه به چيزهايي كه شما گفتيد بدتر تأثير منفي داره به نظر من شما سعي كن باهاش طرح دوستي بريزي و بهش نزديك بشيد سعي كنيد باهاش همدل باشيد تا بهتون اعتماد كنه با سرزنش كارتون رو شروع نكنيد بهش همش بگيد از زندگيت عقب ميموني و اين حرفها چون به اندازه كافي از مامان باباش شنيده مثلا دوبار در هفته ميريد رستوران يا سينما يا كافه اي جايي يك بار مخصوصا قرار بزارين بريد كتاب خونه يا مثلا بريد كتاب فروشي كم كم به اين محيط ها علاقه پيدا ميكنه و تو مسايل ديگه هم همينطور شما خودتون باشيد مطمئن باشيد روش تأثير مثبت ميذاريد با توجه به شناختي كه من از شما دارم ايشون رو ميتونيد عوض كنيد فقط اين رو در نظر بگيريد يه شبه تغيير پيدا نميكنه موفق باشيد

بله می تونین. بفرمایین.
نظرتون خیلی خوب بود .
من دنبال جمله و روش صحبت کردن هستم.
چون اصلا زبون ندارم.:ok:

مطمئنيد زبون نداريد:khaneh:اقاي كم زبون هست اصلا؟!
من ميگم خودتون باشيد يعني همين دنبال كلمات قلمبه سلمبه و أدبيات خاص هم نباشيد حتي اگه خجالتي هم هستيد همين مدل باهاش رابطه رو برقرار كنيد

با ی سلام شروع کن. کاملاً دوستانه و ساده. اگر میری نونوایی مثلاً نون گرفتی داری میای خونه اونو میبینی بهش تعارف کن. مثلاً. الکی!

الهه خشم;587530 نوشت:
اصلا از این آدمایی که شخصیتشون مثبت هست رو میبینم حالم بد میشه ...

دقیقاً من هم نسبت به منفی ها همین احساس را دارم

mohamad313;587528 نوشت:
اینایی که گفتی رو خودشون بهتر میدونن برادر

می دونم...
قصد من هم "یاددادن" نبود ... بلکه "یادآوری" بود.
--------------------------------
پدرومادرش اگر واقعاً به فکر فرزندشان هستند باید نزد یک مشاور امین بروند و جلسات طولانی، راهکارهای عملی بیاموزند.
این میوه ای است که سال ها در اثر تربیت غلط کاشته اند و شاید همان قدر هم طول بکشد که اصلاحش کنند.
اینکه پسر همسایه بره باهاش حرف بزنه و درست بشه، بعید است.

نهال;587558 نوشت:
تأثير دوست رو رفتار ادم بيشتره حتي نسبت به پدر و مادر

دقیقاً همینطوره...
به خاطر همین من به برادر عزیزمون توصیه می کنم که هرگز با او صمیمی نشوند! زیرا این تأثیر، دوطرفه خواهد بود.
خورشید به این روشنی در اثر همنشینی با ابرها پوشیده می شود.
سنگ به این سفتی هم دراثر همنشینی با آب، شکل آب را پیدا می کند.

توصیه نمی کنم باهاش صمیمی بشید.
توصیه هم نمی کنم که نصیحتش کنید! چون قطعاً گارد می گیره و بدتر میشه و مسلماً خوشش نخواهد آمد!
پیشنهادی که من دارم یکم پیچیده است:
پیشنهاد می کنم با خوش اخلاقی و خوشرفتاری و نیکی کردن، کاری کنید که نسبت به شما علاقه مند شود و درنتیجه طریق زندگی شما را الگو قرار دهد.
البته این کار شما قطعاً همه ی کار نیست و نقش اصلی را باید پدرومادرش ایفا کنند. اگر اونا وظیفه شونو درست انجام بدن کار شما نقش "مکمل" خواهد داشت.

Im_Masoud.Freeman;587534 نوشت:
نمی دونم چرا الان مثل قبلا ازشون استفاده نمی کنی و دیگه احادیث رو چپ نمی کنی روی کاربران.

چنین ادبیاتی در شأن شما نیست.
"احادیثو چپ نمی کنی" به نظر نمیرسه متناسب با گفته های اهلبیت اطهار باشد.

رسول الله فرمودند:
سخنان ما را بیاموزید و به آیندگان منتقل کنید.

التماس دعا
والسلام علیکم و رحمة الله

techies;587540 نوشت:
امکاناتی که بهش دادنو ازش بگیرن (اساسا پول) اونوقت دیگه هیچ کاری نمیتونه بکنه...
سرکشی به خاطر عدم احساس نیاز هستش...وقتی بهش بفهمونن محتاجه آروم آروم هم قدر خانوادشو بیشتر میدونه هم قدر حمایتای خانواده هم دوستای دور شیرینیشو میشناسه...

آره واقعا قبول دارم.
من می خوام به باباش بگم یه دفعه خودشو بزنه به ور شکستگی و پول کم بده بهش.
تا کم کم برای زندگی بهتر تلاش کنه.

درسته اقاي لبيك
به اين بعد قضيه دقت نكرده بودم كه تأثير دو طرفه است خب بايد كمي هوشمندانه رفتار كنن

مگه باباش چکارس؟

و اما یک راهنمای دیگر:

از یکی از اساتید شنیدم که می گفت:
"مجلس امام حسین علیه السلام مثل بیمارستان است. هرکس را که دیدید بیماری روحی دارد، هرطور شده آنها را به این مجالس بکشانید. مثل بیمارجسمی که هرطور شده می کشونیدش بیمارستان!"

چندوقت پیش دیدیم که یک وهابی مولوی(سلمان) با حضور چنددقیقه ای در مجلس اباعبدالله الحسین، شیعه شد درحالی که قبلاً مبلغ دین خودش بود و صدها نفر را وهابی کرده بود!

محرم در پیش است.
می توانید او را به حضور در مجالس مفید دعوت کنید.
در راه بازگشت می توانید جملاتی آموزنده در شأن امام بگویید.
مثلا
"امام حسین علیه السلام و یارانش در ظهر عاشورا در اوج جنگ و در فرط تشنگی و گرما و غیره نمازشان را اول وقت خواندند آن هم به جماعت!!! اما واقعاً متأسفم به حال خودم که در امنیت و آسایش نشستم اما تنبلیم میاد پاشم نمازمو بخونم!"
و اینگونه او را به نماز تشویق کنید....
و.....

السلام علیک یا اباعبدالله...

[="Times New Roman"][="Black"]

لبیک یا علی النقی;587572 نوشت:

چنین ادبیاتی در شأن شما نیست.
"احادیثو چپ نمی کنی" به نظر نمیرسه متناسب با گفته های اهلبیت اطهار باشد.

رسول الله فرمودند:
سخنان ما را بیاموزید و به آیندگان منتقل کنید.

التماس دعا
والسلام علیکم و رحمة الله

آخ آخ آخ..:Nishkhand:
.
خــــرابـــــتــــــم..:khaneh:
.
روانیه حدیث جورکردنتم..:Nishkhand:[/]

عاشق ریاضی;587577 نوشت:
مگه باباش چکارس؟

هم کارمند هم کار آزاد.
مهمه مگه؟!

لبیک یا علی النقی;587578 نوشت:
مجلس امام حسین علیه السلام مثل بیمارستان است.

میدونید باید اون فرد حداقل با فکر تحول بیاد تو این مجالس شرکت کنه تا روش تاثیر گذار باشه...باور کنید کسایی هستن که مثلا با دسته در میان فقط برا مخ زنی...من یه دوران یه گروهی اینارو که دوستان سابقم هم بودن نصیحت میکردم یه سوال خیلی ساده میپرسیدن که جوابشو نمیتونستم بدم: میگفتن خوب من میام به دختره متل میندازم شماره میدم اون جرا شماره منو میگیره یا زنگ میزنه, عذر میخوام میگفتن خوب حتما تنش میخاره دیگه...این فردم یه شخصیتی مثل اینا داره, اگر هم وارد این مجالس بشه از بعد مثبت قضیه استفاده نمیکنه و فقط دلایل جورواجور واسه کاراش میاره...
موضوع قفل شده است