همه چیز در قرآن

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
همه چیز در قرآن

سلام.البته فکر می کنم این تاپیک به اشکالی در سایت ایجاد شده است، ولی من سؤالات متفاوتی دارم که می خواهم در این تاپیک مطرح کنم.

قرآن در چند موضع می فرماید که در بردارندۀ همه چیز است.

1.در حالی که همه چیز در صدها کتاب نیز نمی گنجند، چگونه ممکن است در یک کتاب بگنجند؟

2.در مورد اینکه برخی می گویند که منظور از همه چیز، همه چیز برای هدایت است، چرا خود قرآن این را نمی گوید که آنچه برای هدایت لازم است در قرآن است؟ و فقط می گوید همه چیز در قرآن هست و این تعبیر عام است و نمی شود آنرا به هدایت تخصیص داد.

3.باز در مورد اینکه منظور در بردارندگی همه چیز است، قرآن در آیه های یوسف:111 و نحل:89، ابتدا صحبت از تفصیل و تبیان همه چیز سخن می گوید و بعد از هدایت و رحمت. پس چگونه می توانیم همه چیز را همین هدایت بدانیم که بعد از این تعبیر به آن اشاره شده است؟ اگر منظور از همه چیز، هدایت بود، دیگر نباید بعد از آن، دوباره از هدایت سخن به میان می آمد.

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد عمار

[=arial]با سلام
همه چیز در قرآن هست، ولی ما همه آن همه چیز را بطور مستقیم از قرآن نمی فهمیم و باید به اهل بیت رجوع کرد.
به همین خاطر پیامبر اکرم(ص) در حدیث ثقلین، عترت را در کنار قرآن مطرح کرده اند.
لذا ادعای فهم همه مراد واقعی خداوند بدون مراجعه به مفسران واقعی قرآن (اهلبیت عصمت و طهارت)، ادعایی گزاف و باطل است اگر در قرآن هم اشاره به تبیان کل شده ناظر به همین نکته است.
راوی می گوید: من از امام صادق(ع) شنيدم كه مى‏فرمود: ما متولد شده از رسول خدائيم و در همان حال تولد كتاب خدا را مى‏دانيم، و در آن كتاب است آغاز خلقت و آنچه كه تا روز قيامت خواهد شد، و در آن خبر آسمان و زمين است، خبر بهشت و خبر آتش است، و خبر آنچه تا كنون شده و آنچه كه خواهد شد، همه در آن است و من همه را مى‏دانم، همانطور كه كف دست خودم را مى‏بينم، زيرا خداى تعالى فرموده: در آن كتاب تبيان هر چيزى هست.
قرآن بطون زیادی دارد که ذره ای از آن بر ما مکشوف است.

چند نکته:
1. وجود تفاسیر و روایات تفسیری و ...، دلیلی بر کامل نبودن نیست. یک کتاب می تواند کامل باشد ولی دارای شرح و تفسیر هم باشد.
2. حتی نیاز به تفسیر داشتن نیز دلیل بر کامل نبودن یک کتاب نمی تواند باشد. یک کتاب می تواند کامل باشد و در عین حال، برای این که همه بتواند استفاده عمیق تر و بیشتری از آن داشته باشند، تفسیر هم بشود.
3. این که ما همه چیز را از قرآن نفهمیم، این نقصی است از جانب ما، و دلیل بر کامل نبودن قرآن نیست.
4. تفاسیر و روایات چیزی بر اصل قرآن اضافه نمی کنند.
5. این که بسیاری از احکام و ... در روایات تبیین شده اند، معنایش این نیست که ریشه قرآنی نداشته و برگرفته از قرآن نمی باشند.
6. اصلا چه اشکالی دارد خود خداوند قرآن و کتابش را به گونه ای نازل کند که برای فهم مراد واقعی کلامش، نیاز به کسانی باشد که آن را تفسیر و تبیین نمایند، و خودش هم از طرق مختلف این همسنگی و همراهی قرآن و مفسرانش را متذکر شده است. کجای این عیب و نقص محسوب می شود؟
بنابر این قرآن کریم کتاب کاملی است و در عین حال، خود خداوند برای فهم همه مرادش، کسانی )اهلبیت عصمت و طهارت) را به عنوان همراه و ملازم قرآن قرار داده است.

[=arial]البته همانطور که خودتون اشاره کردید قبلا بحث شده و تقریبا همه اونها جواب سوال شما رو دادند و بخونید قانع کننده است. من لینک میدم بخونید:
http://www.askdin.com/thread13169-2.html
http://www.askdin.com/thread21871.html
http://www.askdin.com/thread37134.html
و ...

سلام. همانطور که می دانید دو تفسیر وجود دارند. یکی همینی هست که شما می فرمایید و یکی اینکه تبیان هر چیزی که برای هدایت لازم است در قرآن آمده است. نظر به اینکه شما کارشناس قرآنی هستید، خواهشمندم به این دو پرسش نیز که در این مورد است جواب بدهید، تا بدانیم این تفسیر دوم چگونه قابل دفاع است:

نقل قول:
2.در مورد اینکه برخی می گویند که منظور از همه چیز، همه چیز برای هدایت است، چرا خود قرآن این را نمی گوید که آنچه برای هدایت لازم است در قرآن است؟ و فقط می گوید همه چیز در قرآن هست و این تعبیر عام است و نمی شود آنرا به هدایت تخصیص داد.

3.باز در مورد اینکه منظور در بردارندگی همه چیز برای هدایت است، قرآن در آیه های یوسف:111 و نحل:89، ابتدا صحبت از تفصیل و تبیان همه چیز سخن می گوید و بعد از هدایت و رحمت. پس چگونه می توانیم همه چیز را همین هدایت بدانیم که بعد از این تعبیر به آن اشاره شده است؟ اگر منظور از همه چیز، هدایت بود، دیگر نباید بعد از آن، دوباره از هدایت سخن به میان می آمد.


به نظر می رسد معنا و مفهوم واژه " کل " در قران نه آنی است که ما می پنداریم ، مثلا :

طه : 56 وَ لَقَدْ أَرَيْناهُ آياتِنا كُلَّها فَكَذَّبَ وَ أَبى‏ : ما همه آيات خويش را به فرعون نشان داديم ولى او تكذيب كرد و سر باز زد.

القمر : 42 كَذَّبُوا بِآياتِنا كُلِّها فَأَخَذْناهُمْ أَخْذَ عَزيزٍ مُقْتَدِر : اما همه آيات ما را تكذيب كردند، و ما آنها را گرفتيم و مجازات كرديم گرفتن شخصى قدرتمند و توانا.

ایا خداوند همه آیات خود را به فرعون نشان داده اند و آیا آل فرعون همه آیات خداوندی را تکذیب کرده اند؟

میان واژه های کل و جمیع تفاوت معنایی وجود دارد ولی در زبان پارسی این دو واژه به یک معنا و مفهوم هستند.

عمار;585217 نوشت:
[=arial]با سلام
همه چیز در قرآن هست، ولی ما همه آن همه چیز را بطور مستقیم از قرآن نمی فهمیم و باید به اهل بیت رجوع کرد.
به همین خاطر پیامبر اکرم(ص) در حدیث ثقلین، عترت را در کنار قرآن مطرح کرده اند.
لذا ادعای فهم همه مراد واقعی خداوند بدون مراجعه به مفسران واقعی قرآن (اهلبیت عصمت و طهارت)، ادعایی گزاف و باطل است اگر در قرآن هم اشاره به تبیان کل شده ناظر به همین نکته است.
راوی می گوید: من از امام صادق(ع) شنيدم كه مى‏فرمود: ما متولد شده از رسول خدائيم و در همان حال تولد كتاب خدا را مى‏دانيم، و در آن كتاب است آغاز خلقت و آنچه كه تا روز قيامت خواهد شد، و در آن خبر آسمان و زمين است، خبر بهشت و خبر آتش است، و خبر آنچه تا كنون شده و آنچه كه خواهد شد، همه در آن است و من همه را مى‏دانم، همانطور كه كف دست خودم را مى‏بينم، زيرا خداى تعالى فرموده: در آن كتاب تبيان هر چيزى هست.
قرآن بطون زیادی دارد که ذره ای از آن بر ما مکشوف است.

چند نکته:
1. وجود تفاسیر و روایات تفسیری و ...، دلیلی بر کامل نبودن نیست. یک کتاب می تواند کامل باشد ولی دارای شرح و تفسیر هم باشد.
2. حتی نیاز به تفسیر داشتن نیز دلیل بر کامل نبودن یک کتاب نمی تواند باشد. یک کتاب می تواند کامل باشد و در عین حال، برای این که همه بتواند استفاده عمیق تر و بیشتری از آن داشته باشند، تفسیر هم بشود.
3. این که ما همه چیز را از قرآن نفهمیم، این نقصی است از جانب ما، و دلیل بر کامل نبودن قرآن نیست.
4. تفاسیر و روایات چیزی بر اصل قرآن اضافه نمی کنند.
5. این که بسیاری از احکام و ... در روایات تبیین شده اند، معنایش این نیست که ریشه قرآنی نداشته و برگرفته از قرآن نمی باشند.
6. اصلا چه اشکالی دارد خود خداوند قرآن و کتابش را به گونه ای نازل کند که برای فهم مراد واقعی کلامش، نیاز به کسانی باشد که آن را تفسیر و تبیین نمایند، و خودش هم از طرق مختلف این همسنگی و همراهی قرآن و مفسرانش را متذکر شده است. کجای این عیب و نقص محسوب می شود؟
بنابر این قرآن کریم کتاب کاملی است و در عین حال، خود خداوند برای فهم همه مرادش، کسانی )اهلبیت عصمت و طهارت) را به عنوان همراه و ملازم قرآن قرار داده است.

سلام. لطفاً چند مثال از این بطونی که بر ما آشکار نیست و توسط ائمه مکشوف شده است را مطرح بفرمایید.

[="Tahoma"][="Navy"]

חסר משמעות;584573 نوشت:
سلام.البته فکر می کنم این تاپیک به اشکالی در سایت ایجاد شده است، ولی من سؤالات متفاوتی دارم که می خواهم در این تاپیک مطرح کنم.

قرآن در چند موضع می فرماید که در بردارندۀ همه چیز است.

1.در حالی که همه چیز در صدها کتاب نیز نمی گنجند، چگونه ممکن است در یک کتاب بگنجند؟

2.در مورد اینکه برخی می گویند که منظور از همه چیز، همه چیز برای هدایت است، چرا خود قرآن این را نمی گوید که آنچه برای هدایت لازم است در قرآن است؟ و فقط می گوید همه چیز در قرآن هست و این تعبیر عام است و نمی شود آنرا به هدایت تخصیص داد.

3.باز در مورد اینکه منظور در بردارندگی همه چیز است، قرآن در آیه های یوسف:111 و نحل:89، ابتدا صحبت از تفصیل و تبیان همه چیز سخن می گوید و بعد از هدایت و رحمت. پس چگونه می توانیم همه چیز را همین هدایت بدانیم که بعد از این تعبیر به آن اشاره شده است؟ اگر منظور از همه چیز، هدایت بود، دیگر نباید بعد از آن، دوباره از هدایت سخن به میان می آمد.


سلام
ما در صورتی می توانیم مدعی نبودن همه علوم و معارف در قرآن باشیم که بر همه آن احاطه علمی داشته باشیم
البته شکی نیست که محور مباحث ظواهر آیات قرآن کریم هدایت انسان به مصالح و کمال مادی و معنوی اوست اما از آنجا که یکی از کمالات انسان کمال علمی است قاعدتا باید راههای رسیدن به این علوم در قرآن کریم مطرح باشد ولو اینکه جزئیات آن نیامده باشد چون وقتی شما سرمایه را از جایی بگیرید سود هم به آن منتسب میشود
اگر انسان با برنامه الهی قرآن کریم خود را تظهیر کند علوم و معارف بی پایانی از جان او فوران می کند پس به این اعتبار راه رسیدن به همه علوم و معارف قرآن کریم است
یا علیم[/]

חסר משמעות;593740 نوشت:
سلام. لطفاً چند مثال از این بطونی که بر ما آشکار نیست و توسط ائمه مکشوف شده است را مطرح بفرمایید.

[=arial]با سلام
آنچه توسط ائمه در تفاسیر ذکر شده بر ما آشکار شده و آشکار نبودن در صورتی هست که ائمه هم نقلی نکرده باشند.

عمار;593792 نوشت:
[=arial]با سلام
آنچه توسط ائمه در تفاسیر ذکر شده بر ما آشکار شده و آشکار نبودن در صورتی هست که ائمه هم نقلی نکرده باشند.

با سلام. ای کاش اینقدر خلاصه جواب نمی دادید. خواهش کردم چند مثال از مواردی از قرآن که ما خودمان نمی توانستیم بفهمیم و ائمه آنها را برای ما روشن کرده اند، مطرح بفرمایید.

با سلام
تفاسیر روایی که موجود هست همگی دال بر این نکته هستند که عرض شد. مثلا کیفیت نماز که چند رکعت باید باشد؟ چگونه خوانده شود؟ یا مباحث خمس و ذکات و ...
شما به هر یک از این تفاسیر روایی نگاه کنید هزارن مثال دیگر را مشاهده می کنید:

1. تفسیر ابوحمزه ثمالی، ابوحمزه ثابت بن دينار ثمالی ازدی كوفی (م 148 ق)؛
2. تفسیر (منسوب به) امام حسن عسكري، به نقل از محمد بن قاسم استرآبادى (م ح 380 ق)؛
3. تفسیر فرات كوفی، ابوالقاسم فرات بن ابراهیم كوفی (از اعلام قرن سوم و چهارم قمری)؛
4. تفسیر قمی، ابوالحسن علی بن ابراهیم بن هاشم قمی (از بزرگان شیعه در اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم)؛
5. تفسیر عیاشی، ابونصر محمد بن مسعود بن عیاش (از نامدارترین تفاسیر روایی شیعه در قرن سوم هجری)؛
6 . منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ملا فتح الله كاشانی (م 988 ق)؛
7. تفسیر شریف لاهیجی، بهاءالدین (قطب الدین) محمد بن شیخ علی الشریف اللاهیجی (م 1088)؛
8 . الصافی فی تفسیر القرآن، ملا محسن محمد بن مرتضی معروف به فیض كاشانی[4] (م 1091 ق)؛
9. البرهان فی تفسیر القرآن، سید هاشم بن سلیمان بن اسماعیل الحسینی البحرانی كتكانی (م 1107 ق)؛
10. نورالثقلین، عبدالعلی بن جمعة الحویزی الشیرازی (م 1112 ق)؛
11. تفسیر المعین، مولی نورالدین محمد بن مرتضی كاشانی (م 1115 ق)؛
12. كنز الدقائق و بحرالغرائب، محمد بن محمدرضا بن اسماعیل بن جمال الدین قمی معروف به میرزا محمد مشهدی (م 1125 ق)؛
13. تفسیر كبیر یا صفوة التفاسیر، سید عبدالله شبّر[5] (م 1242 ق)؛
14. بحرالعرفان و معدن العرفان، ملا صالح بن آغامحمد برغانی قزوینی حائری[6] (م 1270 ق)؛
15. مقتنیات الدرر و ملتقطات الثمر، حاج میر سیدعلی حائری طهرانی معروف به مفسر (م1340 ق)؛
16. نفحات الرحمن فی تفسیر القرآن، شیخ محمد بن عبدالرحیم نهاوندی طهرانی (م 1370 ق)؛
17. التبیین فی شرح آیات المواعظ و البراهین، شیخ میرزا ابوتراب شهیدی
(م 1375 ق)؛
18. تفسیر اثنی عشری، حسین بن احمد الحسینی الشاه عبدالعظیمی (م 1384 ق)؛
19. الجدید فی تفسیر القرآن المجيد، شیخ محمد حبیب الله سبزواری (م 1409 ق)؛
20. اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین الطیب (م 1411 ق)؛
21. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اكبر قرشی (معاصر)؛
22. تفسیر جامع، سید ابراهیم بروجردی (معاصر)؛
23. تفسير الأثري الجامع، محمد هادي معرفت (م 1428 ق).[7]

عمار;594642 نوشت:
با سلام
تفاسیر روایی که موجود هست همگی دال بر این نکته هستند که عرض شد. مثلا کیفیت نماز که چند رکعت باید باشد؟ چگونه خوانده شود؟ یا مباحث خمس و ذکات و ...
شما به هر یک از این تفاسیر روایی نگاه کنید هزارن مثال دیگر را مشاهده می کنید:

1. تفسیر ابوحمزه ثمالی، ابوحمزه ثابت بن دينار ثمالی ازدی كوفی (م 148 ق)؛
2. تفسیر (منسوب به) امام حسن عسكري، به نقل از محمد بن قاسم استرآبادى (م ح 380 ق)؛
3. تفسیر فرات كوفی، ابوالقاسم فرات بن ابراهیم كوفی (از اعلام قرن سوم و چهارم قمری)؛
4. تفسیر قمی، ابوالحسن علی بن ابراهیم بن هاشم قمی (از بزرگان شیعه در اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم)؛
5. تفسیر عیاشی، ابونصر محمد بن مسعود بن عیاش (از نامدارترین تفاسیر روایی شیعه در قرن سوم هجری)؛
6 . منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ملا فتح الله كاشانی (م 988 ق)؛
7. تفسیر شریف لاهیجی، بهاءالدین (قطب الدین) محمد بن شیخ علی الشریف اللاهیجی (م 1088)؛
8 . الصافی فی تفسیر القرآن، ملا محسن محمد بن مرتضی معروف به فیض كاشانی[4] (م 1091 ق)؛
9. البرهان فی تفسیر القرآن، سید هاشم بن سلیمان بن اسماعیل الحسینی البحرانی كتكانی (م 1107 ق)؛
10. نورالثقلین، عبدالعلی بن جمعة الحویزی الشیرازی (م 1112 ق)؛
11. تفسیر المعین، مولی نورالدین محمد بن مرتضی كاشانی (م 1115 ق)؛
12. كنز الدقائق و بحرالغرائب، محمد بن محمدرضا بن اسماعیل بن جمال الدین قمی معروف به میرزا محمد مشهدی (م 1125 ق)؛
13. تفسیر كبیر یا صفوة التفاسیر، سید عبدالله شبّر[5] (م 1242 ق)؛
14. بحرالعرفان و معدن العرفان، ملا صالح بن آغامحمد برغانی قزوینی حائری[6] (م 1270 ق)؛
15. مقتنیات الدرر و ملتقطات الثمر، حاج میر سیدعلی حائری طهرانی معروف به مفسر (م1340 ق)؛
16. نفحات الرحمن فی تفسیر القرآن، شیخ محمد بن عبدالرحیم نهاوندی طهرانی (م 1370 ق)؛
17. التبیین فی شرح آیات المواعظ و البراهین، شیخ میرزا ابوتراب شهیدی
(م 1375 ق)؛
18. تفسیر اثنی عشری، حسین بن احمد الحسینی الشاه عبدالعظیمی (م 1384 ق)؛
19. الجدید فی تفسیر القرآن المجيد، شیخ محمد حبیب الله سبزواری (م 1409 ق)؛
20. اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین الطیب (م 1411 ق)؛
21. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اكبر قرشی (معاصر)؛
22. تفسیر جامع، سید ابراهیم بروجردی (معاصر)؛
23. تفسير الأثري الجامع، محمد هادي معرفت (م 1428 ق).[7]

سلام. کارشناس محترم، بنده از شما تفسیر خواستم؟ ببینید شما مدعی هستید که قرآن بطونی پوشیده از چشم ما دارد که در آن، همه چیز مطرح شده است و ائمه آنها را می شناسند. ما از شما یک مثال خواستیم. اینکه نماز چند رکعت است و چگونه خوانده شود را آیا امام با استنباط از قرآن مطرح فرموده است؟ خب این مسئله را مستنداً ثابت بفرمایید.

بنده که به این کتبی که می فرمایید دسترسی ندارم و فکر نکنم اینها یکی دو صفحه باشند.

[=arial]با سلام
دوست عزیز منظور بنده این نیست که پیامبر یا امام بطون را از خود آیه به تنهایی می فهمد.بیشتر توضیح می دهم تا روشنتر شود:
[=arial]مسائلی که به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وحی شده است، بر دو گونه است:
[=arial][=arial]بخشی از آن ها عبارت است از آیات «قرآن» که به پیامبر وحی شده است. و بخش دیگر، احکام و تعلیماتی است که جدا از قرآن و به عنوان شرح و بیان قرآن به پیامبر صلی الله علیه وآله وحی گردیده است و لازم نیست تمامی احکامی را که پیامبر صلی الله علیه وآله بیان می کند، همه به عنوان «قرآن» باشد.
از این رو، خداوند متعال در قرآن پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله را مبیِّن و روشنگر قرآن شناسانده و میفرماید:
«و انزلنا الیك الذكر لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفكرون» (نحل، آیه44).
«و بر تو قرآن را نازل كردیم تا بر امت آنچه فرستاده شده بیان كنى باشد كه عقل و فكر به كار گیرند»
شما این لینک رو در انجمن مطالعه کنید حل نشد در خدمتم.
http://www.askdin.com/thread33866.html

عمار;595990 نوشت:
[=arial]با سلام
دوست عزیز منظور بنده این نیست که پیامبر یا امام بطون را از خود آیه به تنهایی می فهمد.بیشتر توضیح می دهم تا روشنتر شود:
[=arial]مسائلی که به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وحی شده است، بر دو گونه است:
[=arial]بخشی از آن ها عبارت است از آیات «قرآن» که به پیامبر وحی شده است. و بخش دیگر، احکام و تعلیماتی است که جدا از قرآن و به عنوان شرح و بیان قرآن به پیامبر صلی الله علیه وآله وحی گردیده است و لازم نیست تمامی احکامی را که پیامبر صلی الله علیه وآله بیان می کند، همه به عنوان «قرآن» باشد.
از این رو، خداوند متعال در قرآن پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله را مبیِّن و روشنگر قرآن شناسانده و میفرماید:
«و انزلنا الیك الذكر لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفكرون» (نحل، آیه44).
«و بر تو قرآن را نازل كردیم تا بر امت آنچه فرستاده شده بیان كنى باشد كه عقل و فكر به كار گیرند»
شما این لینک رو در انجمن مطالعه کنید حل نشد در خدمتم.
http://www.askdin.com/thread33866.html

سلام
گرامی، لطفاً یک لحظه به اصل سؤال توجه بفرمایید. ما پرسیده ایم چرا همه چیز را در قرآن که مدعی تبیان کلّ شیء است نمی بینیم، فرموده اید که همه چیز در قرآن به دلیل وجود بطون بر ما آشکار نیست ولی بر امام آشکار است. ما هم خواهش کردیم که مثالی از این مواردی که بر ما واجب نبوده و امام در قرآن یافته است، روشن بفرمایید.

بعلاوه، می شود بفرمایید چگونه «همه چیز» که تبیانش در قرآن آمده است، در کتابی با کلمات محدود قرآن، می گنجند؟

[=arial]با سلام
بنده قبلا عرض کردم.
برای مثال آیاتی که نام امام علی (ع) به صراحت ذکر نشده اما در احادیث ذکر شده آیه مربوط به امام می باشد. این لینک ها رو مشاهده کنید:
http://www.askdin.com/thread5913.html
http://www.askdin.com/thread28931.html

یا مثلا وَ يَقُولُ الَّذينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهيداً بَيْني‏ وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ (12رعد)
كافران مى‏گويند كه تو پيامبر نيستى. بگو: خدا و هر كس كه از كتاب آگاهى داشته باشد، به شهادت ميان من و شما كافى است‏
در بسيارى از روايات آمده است كه منظور از مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ على بن ابى طالب ع و ائمه هدى است، كه در تفسير نور الثقلين و برهان اين روايات جمع آورى شده.

در مورد نکته دوم که بحث تبیانا لکل شی هست و منظور چی هست قبلا بحث شده که لینک میدم مراجعه کنید:
http://www.askdin.com/thread13169.html

موضوع قفل شده است