درخواست برای یافتن دو حدیث درباره‌ی دلالت دنیا به آخرت و حق بودن مثال‌های قرآن

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
درخواست برای یافتن دو حدیث درباره‌ی دلالت دنیا به آخرت و حق بودن مثال‌های قرآن

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
مدتی است که به دنبال دو حدیث می‌گردم که خودم قبلاً خوانده بودمشان ولی یادم نمی‌آید کجا دیده بودمشان و هر چه هم که گشتم پیدایشان نکردم، فقط مضمونشان را یادم هست (اگر تازه درست خاطرم باشد :Gig:) و احتمالاً به همین خاطر با کلمات کلیدی که به ذهنم می‌رسید وقتی می‌گشتم پیدایشان نمی‌کردم. مضمون این دو حدیث را در زیر می‌آورم اگر لطف کنید آدرسی که این احادیث درشان آمده را بفرمایید خیلی ممنون می‌شوم:

  1. امام علیه‌السلام برای کسی از قرآن دلیلی آوردند و بعد فرمودند از ساحت خداوند که حق است به دور است که در کتابش مثالی بزند و آن مثال حق نباشد، یا اینکه خداوند حق است و مثال باطل نمی‌زند، یا چیزی شبیه به آن
  2. اینکه معصوم علیه‌السلام فرمودند برای هر چیزی در آخرت دلیل و نشانه‌ای قرار داده است در دنیا، یا شاید هم فرموده باشند که هر چیزی در دنیا نشانه‌ای است برای چیزی که در آخرت است.
ببخشید که آنچه در ذهن دارم خیلی مخدوش است، ان شاء الله به زحمت نیفتید :Gol:
با تشکر :Gol:
یا علی

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد مجید

باء;583684 نوشت:
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
مدتی است که به دنبال دو حدیث می‌گردم که خودم قبلاً خوانده بودمشان ولی یادم نمی‌آید کجا دیده بودمشان و هر چه هم که گشتم پیدایشان نکردم، فقط مضمونشان را یادم هست (اگر تازه درست خاطرم باشد ) و احتمالاً به همین خاطر با کلمات کلیدی که به ذهنم می‌رسید وقتی می‌گشتم پیدایشان نمی‌کردم. مضمون این دو حدیث را در زیر می‌آورم اگر لطف کنید آدرسی که این احادیث درشان آمده را بفرمایید خیلی ممنون می‌شوم:

امام علیه‌السلام برای کسی از قرآن دلیلی آوردند و بعد فرمودند از ساحت خداوند که حق است به دور است که در کتابش مثالی بزند و آن مثال حق نباشد، یا اینکه خداوند حق است و مثال باطل نمی‌زند، یا چیزی شبیه به آن
اینکه معصوم علیه‌السلام فرمودند برای هر چیزی در آخرت دلیل و نشانه‌ای قرار داده است در دنیا، یا شاید هم فرموده باشند که هر چیزی در دنیا نشانه‌ای است برای چیزی که در آخرت است.

ببخشید که آنچه در ذهن دارم خیلی مخدوش است، ان شاء الله به زحمت نیفتید
با تشکر


با صلوات بر محمد وآل محمد
وسلام وعرض ادب
إِنَّ اللَّهَ لَا يَسْتَحْىِ أَن يَضْرِبَ مَثَلًا مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذِينَ كَفَرُواْ فَيَقُولُونَ مَا ذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَاذَا مَثَلًا يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَ يَهْدِى بِهِ كَثِيرًا وَ مَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ(بقره/26) خداى را از اين كه به پشه‏ اى- يا فروتر [يا فراتر] از آن- مَثَل زند، شرم نيايد. پس كسانى كه ايمان آورده‏ اند مى‏ دانند كه آن [مَثَل‏] از جانب پروردگارشان بجاست ولى كسانى كه به كفر گراييده‏ اند مى‏ گويند: «خدا از اين مَثَل چه قصد داشته است؟» [خدا] بسيارى را با آن گمراه، و بسيارى را با آن راهنمايى مى‏ كند و [لى‏] جز نافرمانان را با آن گمراه نمى‏ كند.
نكته‏ ها:
1- اهميت مثال در بيان حقايق
مثال هاى مناسب، نقش فوق العاده حساس و غير قابل انكارى براى روشن ساختن حقايق و دلنشين كردن مطالب مختلف دارد:
گاه مى‏ شود ذكر يك مثال مناسب آن چنان راه را نزديك و" ميان بر" مى‏ كند كه زحمت استدلالات فلسفى زيادى را از دوش گوينده و شنونده بر مى‏ دارد.
و مهم تر اين كه: براى تعميم و گسترش مطالب پيچيده علمى در سطح عموم راهى جز استفاده از مثال هاى مناسب نيست.
نقش مثال را در خاموش كردن افراد لجوج و بهانه‏ گير نيز نمى‏ توان انكار كرد.
و به هر حال تشبيه" معقول" به" محسوس" يكى از طرق مؤثر تفهيم مسائل عقلى است.
(البته همان گونه كه گفتيم مثال بايد مناسب باشد و گرنه گمراه كننده و به همان اندازه خطرناك و دور كننده از مقصد خواهد بود).
روى همين جهات در قرآن به مثال هاى زيادى برخورد مى‏ كنيم كه هر يك از ديگرى جالب تر و شيرين تر و مؤثرتر است، چرا كه قرآن كتابى است براى همه انسان ها در هر سطح و هر پايه‏ اى از تفكر و معلومات، كتابى است در نهايت فصاحت و بلاغت «1».
2- چرا مثال به پشه؟
گر چه بهانه‏ جويان، خردى و كوچكى پشه يا مگس را وسيله استهزاء و ايراد به آيات قرآن قرار داده بودند، اما اگر آن ها كمى انصاف و درك و شعور مى‏ داشتند و در ساختمان اين حيوان بسيار كوچك مى‏ انديشيدند مى‏ فهميدند كه يك دنيا دقت و ظرافت در ساختمان آن به كار رفته كه عقل در آن حيران مى‏ ماند.
امام صادق ع در باره آفرينش اين حيوان كوچك مى‏ فرمايد:" خداوند به پشه مثال زده است با اين كه از نظر جسم بسيار كوچك است، ولى از نظر ساختمان همان دستگاه‏ هايى را دارد كه بزرگ ترين حيوانات (خشكى) يعنى فيل دارا است و علاوه بر آن دو عضو ديگر (شاخك ها و بال ها) در پشه است كه فيل فاقد آن است" خداوند مى‏ خواهد با اين مثال ظرافت آفرينش را براى مؤمنان بيان كند، تفكر در باره اين موجود ظاهرا ضعيف كه خدا آن را شبيه فيل آفريده است انسان را متوجه عظمت آفريدگار مى‏ سازد.
مخصوصا خرطومش همانند خرطوم فيل، تو خالى است و با نيروى مخصوصى خون را به خود جذب مى‏ كند، اين لوله ظريف ترين سرنگ هاى دنيا است و سوراخ درون آن فوق العاده باريك است.
خدا نيروى جذب و دفع و هضم و هم چنين دست و پا و گوش مناسب به او داده بال هايى به او مرحمت كرده تا در طلب غذا پرواز كند، اين بال ها آن چنان به سرعت بالا و پائين مى‏ شود كه حركت آن با چشم قابل رؤيت نيست، اين حشره به قدرى حساس است كه به مجرد تكان خوردن چيزى احساس خطر مى‏ كند و به سرعت خود را از منطقه خطر دور مى‏ سازد و عجب اين است كه در عين ناتوانى بزرگ ترين حيوانات را عاجز مى‏ كند.
امير مؤمنان على ع در نهج البلاغه بيان عجيبى در اين زمينه دارد:
" اگر همه موجودات زنده جهان ... جمع شوند و دست به دست هم بدهند هرگز توانايى بر ايجاد پشه‏ اى ندارند، بلكه عقول آنها در راه يافتن به اسرار آفرينش اين حيوان متحير مى‏ ماند، و نيروى‏ هاشان ناتوان و خسته مى‏ شود و پايان مى‏ گيرد، و سرانجام پس از تلاش، شكست‏ خورده، اعتراف مى‏ نمايند كه در برابر آفرينش پشه‏ اى درمانده‏ اند و به عجز خود اقرار مى‏ نمايند و حتى به ناتوانيشان از نابود ساختن آن" «2».
-------------------------------------------------------------------

(1) در زمينه نقش مثال در زندگى انسانها ذيل آيه 17 سوره رعد بحث مشروحى آمده است (به جلد دهم تفسير نمونه صفحه 172 مراجعه فرمائيد)
(2) نهج البلاغه خطبه 186

مجید;584048 نوشت:
با صلوات بر محمد وآل محمد
وسلام وعرض ادب
إِنَّ اللَّهَ لَا يَسْتَحْىِ أَن يَضْرِبَ مَثَلًا مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذِينَ كَفَرُواْ فَيَقُولُونَ مَا ذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَاذَا مَثَلًا يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَ يَهْدِى بِهِ كَثِيرًا وَ مَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ(بقره/26) خداى را از اين كه به پشه‏ اى- يا فروتر [يا فراتر] از آن- مَثَل زند، شرم نيايد. پس كسانى كه ايمان آورده‏ اند مى‏ دانند كه آن [مَثَل‏] از جانب پروردگارشان بجاست ولى كسانى كه به كفر گراييده‏ اند مى‏ گويند: «خدا از اين مَثَل چه قصد داشته است؟» [خدا] بسيارى را با آن گمراه، و بسيارى را با آن راهنمايى مى‏ كند و [لى‏] جز نافرمانان را با آن گمراه نمى‏ كند.
نكته‏ ها:
1- اهميت مثال در بيان حقايق
مثال هاى مناسب، نقش فوق العاده حساس و غير قابل انكارى براى روشن ساختن حقايق و دلنشين كردن مطالب مختلف دارد:
گاه مى‏ شود ذكر يك مثال مناسب آن چنان راه را نزديك و" ميان بر" مى‏ كند كه زحمت استدلالات فلسفى زيادى را از دوش گوينده و شنونده بر مى‏ دارد.
و مهم تر اين كه: براى تعميم و گسترش مطالب پيچيده علمى در سطح عموم راهى جز استفاده از مثال هاى مناسب نيست.
نقش مثال را در خاموش كردن افراد لجوج و بهانه‏ گير نيز نمى‏ توان انكار كرد.
و به هر حال تشبيه" معقول" به" محسوس" يكى از طرق مؤثر تفهيم مسائل عقلى است.
(البته همان گونه كه گفتيم مثال بايد مناسب باشد و گرنه گمراه كننده و به همان اندازه خطرناك و دور كننده از مقصد خواهد بود).
روى همين جهات در قرآن به مثال هاى زيادى برخورد مى‏ كنيم كه هر يك از ديگرى جالب تر و شيرين تر و مؤثرتر است، چرا كه قرآن كتابى است براى همه انسان ها در هر سطح و هر پايه‏ اى از تفكر و معلومات، كتابى است در نهايت فصاحت و بلاغت «1».
2- چرا مثال به پشه؟
گر چه بهانه‏ جويان، خردى و كوچكى پشه يا مگس را وسيله استهزاء و ايراد به آيات قرآن قرار داده بودند، اما اگر آن ها كمى انصاف و درك و شعور مى‏ داشتند و در ساختمان اين حيوان بسيار كوچك مى‏ انديشيدند مى‏ فهميدند كه يك دنيا دقت و ظرافت در ساختمان آن به كار رفته كه عقل در آن حيران مى‏ ماند.
امام صادق ع در باره آفرينش اين حيوان كوچك مى‏ فرمايد:" خداوند به پشه مثال زده است با اين كه از نظر جسم بسيار كوچك است، ولى از نظر ساختمان همان دستگاه‏ هايى را دارد كه بزرگ ترين حيوانات (خشكى) يعنى فيل دارا است و علاوه بر آن دو عضو ديگر (شاخك ها و بال ها) در پشه است كه فيل فاقد آن است" خداوند مى‏ خواهد با اين مثال ظرافت آفرينش را براى مؤمنان بيان كند، تفكر در باره اين موجود ظاهرا ضعيف كه خدا آن را شبيه فيل آفريده است انسان را متوجه عظمت آفريدگار مى‏ سازد.
مخصوصا خرطومش همانند خرطوم فيل، تو خالى است و با نيروى مخصوصى خون را به خود جذب مى‏ كند، اين لوله ظريف ترين سرنگ هاى دنيا است و سوراخ درون آن فوق العاده باريك است.
خدا نيروى جذب و دفع و هضم و هم چنين دست و پا و گوش مناسب به او داده بال هايى به او مرحمت كرده تا در طلب غذا پرواز كند، اين بال ها آن چنان به سرعت بالا و پائين مى‏ شود كه حركت آن با چشم قابل رؤيت نيست، اين حشره به قدرى حساس است كه به مجرد تكان خوردن چيزى احساس خطر مى‏ كند و به سرعت خود را از منطقه خطر دور مى‏ سازد و عجب اين است كه در عين ناتوانى بزرگ ترين حيوانات را عاجز مى‏ كند.
امير مؤمنان على ع در نهج البلاغه بيان عجيبى در اين زمينه دارد:
" اگر همه موجودات زنده جهان ... جمع شوند و دست به دست هم بدهند هرگز توانايى بر ايجاد پشه‏ اى ندارند، بلكه عقول آنها در راه يافتن به اسرار آفرينش اين حيوان متحير مى‏ ماند، و نيروى‏ هاشان ناتوان و خسته مى‏ شود و پايان مى‏ گيرد، و سرانجام پس از تلاش، شكست‏ خورده، اعتراف مى‏ نمايند كه در برابر آفرينش پشه‏ اى درمانده‏ اند و به عجز خود اقرار مى‏ نمايند و حتى به ناتوانيشان از نابود ساختن آن" «2».
-------------------------------------------------------------------

(1) در زمينه نقش مثال در زندگى انسانها ذيل آيه 17 سوره رعد بحث مشروحى آمده است (به جلد دهم تفسير نمونه صفحه 172 مراجعه فرمائيد)
(2) نهج البلاغه خطبه 186

سلام علیکم استاد بزرگوار و رحمة الله و برکاته،

ممنون از توضیحات خوبتان، حدیث به طور خاص در مورد حق بودن مثال‌های قرآن می‌خواهم، شاید مثال تعبیر درستی نباشد که به کار می‌برم، منظورم از حق بودن مثال مانند این است که اگر خداوند مثلاً بفرماید که آیا ایمن هستید که صبحی بیدار شوید و ببینید آب شما در زمین فرو رفته است ... یا اگر بفرماید که اگر ایشان را به آسمان به بالا ببرم و مردگان با ایشان صحبت کنند باز ایمان نمی‌آورند ... یا اینکه مثلاً فرموده اگر قطعه‌ای از آسمان سقوط نماید خواهند گفت ابری متراکم است ... اینها به نظر می‌رسند که تنها بیان «اگر»هایی باشند که خداوند با آنها خواسته است تلنگوری به دل مخاطبان خود بزند، اما در روایتی که از آن یاد کردم معصوم علیه‌السلام فرموده بودند که این مثال‌های خداوند همگی اتفاق افتاده یا خواهند افتاد. در واقع عین آن حدیث خاص را می‌خواهم، چون آن موقع که خواندم برداشتی از آن کردم که بعد در استفاده‌ی از آن برداشت به اشکالی برخورد کردم و به همین دلیل می‌خواهم با دقت بیشتری آن حدیث را بخوانم و بفهمم که ان شاء الله آن گره فکری که برایم ایجاد شده است را برطرف کنم.

در مورد حدیث بعدی هم همینطور، اینکه هر چیز دنیا نشان از چیزی در آخرت است یا هر چیز آخرت نشانه‌ای برایش در دنیا وجود دارد، آدرس این حدیث را هم اگر لطف کنید خیلی ممنون می‌شوم.

ببخشید که با بیان ناقصم به زحمتتان انداختم، :Gol:
خداوند به زحماتتان اجر بسیار در دنیا و آخرت بدهد ان شاء الله،
یا علی

با صلوات بر محمد و آل محمد
وسلام وعرض ادب
روایتی در مورد مثل های قرآن یافتم خدمت شما ارسال می کنم
و روي عن الصادق عليه السّلام أنّه قال أمثال‏ القرآن‏ لها فوائد فانعموا النظر و تفكّروا في معانيها و لا تمرّوا بها «1». مثل های قرآن بهره و نتایجی دارد پس در ژرفانی آن بنگرید و در معانی شان بیندیشید و از آنها عبور نکنید.
قال بعض العلماء: ضرب الأمثال في القرآن يستفاد منه أمور كثيرة: التذكير و الوعظ و الحثّ و الزجر و الاعتبار و التقرير و تقريب المراد للعقل و تصويره بصورة المحسوس، فإن الأمثال تصوّر المعاني بصورة الأشخاص لأنّها أثبت في الذهن لاستعانة الذهن فيها بالحواس و من ثمّ كان الغرض من المثل تشبيه الخفيّ بالجليّ و الغائب بالشّاهد.
و تأتي أمثال القرآن مشتملة على بيان تفاوت الأجر و على المدح و الذم و على الثواب و العقاب و على تفخيم الأمر و تحقيره و على تحقيق أمر أو إبطاله. قال تعالى: «و ضربنا لكم الأمثال» فامتنّ علينا بذلك لما تضمّنه‏ من الفوائد انتهى.

______________________________
1) الكافي: ج 1 ص 600.
2) رياض السالكين في شرح صحيفة سيد الساجدين، ج‏5، ص: 462

مجید;585416 نوشت:
با صلوات بر محمد و آل محمد
وسلام وعرض ادب
روایتی در مورد مثل های قرآن یافتم خدمت شما ارسال می کنم
و روي عن الصادق عليه السّلام أنّه قال أمثال‏ القرآن‏ لها فوائد فانعموا النظر و تفكّروا في معانيها و لا تمرّوا بها «1». مثل های قرآن بهره و نتایجی دارد پس در ژرفانی آن بنگرید و در معانی شان بیندیشید و از آنها عبور نکنید.
قال بعض العلماء: ضرب الأمثال في القرآن يستفاد منه أمور كثيرة: التذكير و الوعظ و الحثّ و الزجر و الاعتبار و التقرير و تقريب المراد للعقل و تصويره بصورة المحسوس، فإن الأمثال تصوّر المعاني بصورة الأشخاص لأنّها أثبت في الذهن لاستعانة الذهن فيها بالحواس و من ثمّ كان الغرض من المثل تشبيه الخفيّ بالجليّ و الغائب بالشّاهد.
و تأتي أمثال القرآن مشتملة على بيان تفاوت الأجر و على المدح و الذم و على الثواب و العقاب و على تفخيم الأمر و تحقيره و على تحقيق أمر أو إبطاله. قال تعالى: «و ضربنا لكم الأمثال» فامتنّ علينا بذلك لما تضمّنه‏ من الفوائد انتهى.

______________________________
1) الكافي: ج 1 ص 600.
2) رياض السالكين في شرح صحيفة سيد الساجدين، ج‏5، ص: 462

سلام علیکم استاد بزرگوار،
ببخشید خیلی شرمنده هستم که اینقدر به زحمت انداختمتان، ممنون از زحماتی که می‌کشید. تمام احادیث اهل بیت علیهم‌السلام نور هستند ولی ان حدیث شریف که به دنبالش بودم این حدیث نیست، احتمالاً در ذهنم اشتباه مانده است و آدرس اشتباه داده‌ام که شما هم نتوانستید پیدایش کنید. :Gol: ان شاء الله زمانی برسد که این ظلمتی که مانع از به یادآوردن آن حدیث شریف شده است از ذهنم کنار برود :Ghamgin::Sham:

در مورد حدیث دوم چطور، آن را دیگر تقریباً درست یادم هست ولی باز پیدایش نمی‌کنم.
با تشکر :Gol:
یا علی

با صلوات بر محمد وآل محمد
وعرض سلام وادب
جناب باء در مورد روایت دو شما هرچه گشتم با این عبارتی که شما داده بودید بنده روایتی پیدا نکردم، اما به این دو مطلب توجه بفرمایید شاید راه گشا باشد:
قال رسو الله (صلی الله علیه وآله):

  1. اِنَّ اَصلَ کلِّ خَيرٍ فِى الدُّنيا وَ الآخِرَةِ شَى‏ءٌ واحِدٌ وَ هُوَ الخَوفُ مِنَ اللّه‏ِ تَعالى؛ ريشه هر خيرى در دنيا و آخرت يک چيز است و آن ترس از خداوند متعال است.(مستدرک الوسائل، ج 11، ص 235، ح 12842)
  2. بهشت و دوزخ در كجا هستند؟
جاثليق پرسيد: آيا بهشت در دنياست يا در آخرت و آخرت نسبت به دنيا، در كجا واقع شده است؟
فرمود: دنيا در آخرت واقع گرديده، و آخرت محيط به دنياست، زيرا روندگان از زندگى به سوى مرگ، روشن است و چنان كه مسأله را درك كنند، آخرت همان خانه «حيوان» و زندگى است چرا كه دنيا خانه نقل و رفتن و آخرت خانه زندگى است، همچون كسى كه در خواب است (و خواب او موقت و محدود است) و علت اين مسأله در اين نهفته، كه جسم مى‏خوابد و روح نمى‏خوابد و بدن مى‏ميرد و روح نمى‏ميرد، خداوند مى‏فرمايد: وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ «1»: محققا خانه آخرت خانه زندگى و حيات است، اگر (مردم) مى‏دانستند. پس دنيا نشانه آخرت و آخرت نشانه دنيا است، نه دنيا آخرت است و نه آخرت دنيا.(ارشاد القلوب-ترجمه سلگى، ج‏2، ص: 195)

مجید;587102 نوشت:
با صلوات بر محمد وآل محمد
وعرض سلام وادب
جناب باء در مورد روایت دو شما هرچه گشتم با این عبارتی که شما داده بودید بنده روایتی پیدا نکردم، اما به این دو مطلب توجه بفرمایید شاید راه گشا باشد:
قال رسو الله (صلی الله علیه وآله):

  1. اِنَّ اَصلَ کلِّ خَيرٍ فِى الدُّنيا وَ الآخِرَةِ شَى‏ءٌ واحِدٌ وَ هُوَ الخَوفُ مِنَ اللّه‏ِ تَعالى؛ ريشه هر خيرى در دنيا و آخرت يک چيز است و آن ترس از خداوند متعال است.(مستدرک الوسائل، ج 11، ص 235، ح 12842)
  2. بهشت و دوزخ در كجا هستند؟
جاثليق پرسيد: آيا بهشت در دنياست يا در آخرت و آخرت نسبت به دنيا، در كجا واقع شده است؟
فرمود: دنيا در آخرت واقع گرديده، و آخرت محيط به دنياست، زيرا روندگان از زندگى به سوى مرگ، روشن است و چنان كه مسأله را درك كنند، آخرت همان خانه «حيوان» و زندگى است چرا كه دنيا خانه نقل و رفتن و آخرت خانه زندگى است، همچون كسى كه در خواب است (و خواب او موقت و محدود است) و علت اين مسأله در اين نهفته، كه جسم مى‏خوابد و روح نمى‏خوابد و بدن مى‏ميرد و روح نمى‏ميرد، خداوند مى‏فرمايد: وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ «1»: محققا خانه آخرت خانه زندگى و حيات است، اگر (مردم) مى‏دانستند. پس دنيا نشانه آخرت و آخرت نشانه دنيا است، نه دنيا آخرت است و نه آخرت دنيا.(ارشاد القلوب-ترجمه سلگى، ج‏2، ص: 195)

سلام علیکم استاد بزرگوار و رحمة الله و برکاته،
خیلی ممنون هستم از آوردن این احادیث فوق‌العاده و خیلی شرمنده هستم بابت اینکه ناچار شدید این همه در روایات بگردید، حدیث دومی که آورده‌اید اگرچه آن حدیث مدّ نظرم نباشد اما تقریباً همان مطلب را می‌رساند، اینکه دنیا نشانه‌ی آخرت است و آخرت نشانه‌ی دنیاست.
با تشکر و آرزوی توفیق روزافزون :Gol:
یا علی

موضوع قفل شده است