آیا این یک مشکل روانی است؟ (در هر سنی به شخصی علاقه مند می شوم)

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا این یک مشکل روانی است؟ (در هر سنی به شخصی علاقه مند می شوم)

با نام و یاد دوست

عرض سلام و ادب

این سوال ،‌ سوال یکی از کاربران سایت هست که امکان طرح آن با آیدی خودشون نبود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

بسم هو

با سلام و عرض ادب

بنده وقتی 6-7 سالم بود به شخصی علاقه داشتم یعنی در هر سنی به یه شخصی علاقه مند میشدم تا اینکه الان 20 سالم هست و این اخلاق رو دارم ایا این یه مشکل روانی هست؟

در یک کلام میشه گفت من عاشق عاشق بودنم:Ghamgin:

حقیقتش اینه که بنده از سن 6 سالگی اینطور بودم سنی که شاید کمتر کسی به فکر عشق و دوست داشتن باشه ولی بنده از همون ابتدا اینطور بودم

یادم میاد که تو این سن یه فیلمی میداد به اسم سفر سبز که فکر کنم همتون هم دیدید بعد تو اون فیلم یه مرد خیلی خوشتیپی بود که اسمشو نمیارم زشته
بنده فیلم رو فقط به خاطر ایشون نگاه میکردم و همیشه تو ذهنم این سوال میاومد که اخه من چرا کوچیکم و نمیتونم ازدواج کنم:khaneh: به اصطلاح از کم سن و سال بودن رنج میبردم

خب حالا دوران کودکی با این تفکرات و دوستداشتن های دورادور گذشت و رسیده به الان.......

الان هم وقتی از کسی خوشم میاد یه مدت ذهنم مشغول میشه تا اینکه یکی دیگه خیلی اقا تر و متین و خوشتیپتر پیدا میشه

البته من به عشق خاعن نیستم در واقع اون چیزی که منو مبهوت میکنه تکامل افراد نسبت به یکدیگر هست

تو این سن اگه یکی رو دوست داشته باشم نمیدونم چه عکس العملی از بنده سر میزنه که طرف میفهمه انگاری:Ghamgin:

و شدیدا خجالتی میشم از اون فرد و دلم میخواد ازش فاصله بگیرم ولی ته دلم برعکس

در سلیقه عجیبم اینکه اون اشخاصی که دوسشون دارم هم ازم 20-15 سال بزرگتر هستن

و کلا حس میکنم واقعا این عشق ها غیر منطقی و دست نیافتنی هستن ولی چه کنم هر چی صفات خوب هست تو سنین بزرگ پیدا میشه

البته اینم بگما جز افرادی هستم که از هرکسی خوشم نمیاد و سلیقه کاملا متفاوتی دارم و به هر کسی نمیگم خوشتیپ

بنده از قیافه در مورد کسی قضاوت نمیکنم و اگه کسی زشت باشه به روش نمیارم و باهاش صحبت میکنم

ولی اکثرا دیدم اشخاصی که چهره زشت داشتن درونشون هم پلید و زشت بود

و البته نمیگم که همه اینطور هستن یا اینکه بگم افرادی که چهره زیبا دارند پاک هستند نه !

ولی خدا خودش گفته کسی که باطن پاک داشته باشه دیری نمیکشد که ظاهرش هم زیبا و پاک میشه

راستش نگاهم به ازدواج هم منفی هست چون اون اشخاصی که نظرم بهشون جلب میشه اونها نمیان که

به نظرم یه مرد باید یه صفت خیلی مهمی داشته باشه که بشه باهاش ازدواج کرد

اگه نباشه ادم مجبور نیست ازدواج کنه یا حد اقل من ازدواج رو برا خودم واجب نمیدونم

چون دختر حساسی هستم و نمیخوام حداقل زندگی یکی دیگه رو خراب کنم

در ضمن اخلاق من حتی با بعضی از مومنین هم نمیگیره

راستش بعضی افراد هستن که به ظاهر مومن هستن ولی دلشون پاک نیست یا چطور بگم خالص نیستن

اینه که وقتی از کسی خوشم میاد بدون شناخت حس میکنم این که خوشم میاد

بیخودی نیست شاید مثل الهام میمونه نمیدونم ....

در یکی ازین علاقه مند شدن های بنده، من خداوند رو صدا میزدم تا حدی که دلم شدیدا با ارامش رسید

و دیگه به اون شخص فکر نمیکردم و بیشتر از عبادت کردن لذت میبردم

ولی اخه یکی دوبار نیست که ادم هی علاقه مند میشه خب خسته میشه دیگه چقدر من خدارو صدا بزنم اخه :hey:

این رو هم بگم که بنده علاقه مند بودنم یا دورادور هست یا مثلا اگه شخص مورد نظر هم نزدیک باشه بنده به روی خودم نمیارم یعنی سعی میکنم

ولی دیگه اینکه عکس العملهام باعث شه طرف بدونه این دیگه دست خودم نیست ولی حواسم به خویشتنداری و این بحثا هست کلا اینکه علاقه مند شدن رو دوست دارم

و مثلا طرف مقابلم رو دوست دارم ولی خودمو مجاز به ایجاد ارتباط نمیدونم اصلا یعنی کلا فراری هستم ازین مساعل

میدونید اخه بالاخره دختر باید متین و سنگین باشه و عشق مقدس تر ازین حرفا هست که مثلا اون رو ابراز کنی

به این هم معتقد هستم که دختر نباید ابراز عشق کنه به هیچ وجه

چون پای یه روح و وجود بسیار متفاوت در میان هست و ادم که اخلاق یکی دیگه رو نمیدونه

اینه که من میمونم و احساساتم... :Ghamgin:

با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید

:Gol:

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد حامی

سلام بر شما
[=&quot]
در مورد علاقه اي كه گفتيد اگر قدرت خويشتنداري شما در ارتباط با ديگراني كه به آنها علاقمند مي شويد بالا باشد و ترمز عشق تان نبرد و به آنها وابسته نشويد اين امر طبيعي است. ولي در كل ما بايد مديريت ذهنمان را داشته باشيم. اجازه ندهيم دروازه چشم، فكر و خيال مان به روي هر كسي باز شود.
البته طبيعي است گاهي اين دلبستن ها اختياري نيست ولي ما بايد مراقب مقدمات اختياري آنها باشيم يعني اولا به شكل پيشگيرانه حدود محرم نامحرم را رعايت كنيم.
ثانيا اگر به هر دليل خيال و تصوير و علاقه به نامحرمي در دلمان جوانه زد با تجسم و خيال پردازي و تلقين به خود و گفتگو درباره او، نگريستن به او، نگه داشتن وسيله، عكس يا چيزي از او و... سبب رشد اين جوانه نشويم چرا كه همين جوانه با همين مقدمات اختياري رشد مي كند، نهال و سپس درخت تنومندي مي شود كه ريش كن كردن آن كار بسيار دشواري است.
تذكر چند نكته
1- افرادي كه سنشان از ما بيشتر است احتمالا از ما باتجربه تر هستند ولي در ازدواج بايد تناسب ها را در نظر داشت بايد به معيارهايي كه مشاوران ازدواج براي ازدواج موفق بيان كرده اند دقت كنيم و راه چنان برويم كه رهروان موفق رفته اند.
2- اين كه در پي فردي هستيم كه از نظر سني از ما خيلي فاصله داشته باشد احتمالا به اين دليل است كه ما در واقع با ازدواج مي خواهيم او نقش پدري را برايمان ايفا كند كه در زندگي آن نقش را از پدرمان انتظار داشته ايم و به آن نرسيده ايم.
3- علاقه ما به افراد متعدد كه كمالات مختلفي دارند و دل كندن از كسي كه كمال كمتري دارد و دل بستن به فردي كه كمال بيشتري دارد ريشه به گرايش فطري ما به كمال خواهي است و در واقع ما عطش رسيدن به كمال مطلق( خداوند تبارك و تعالي) داريم و [HL]اين عشق هاي مجازي مي تواند پلي به سوي حقيقت باشد. (البته اين به معناي اين نيست كه با رعايت نكردن مسائل شرعي در پي عشق مجازي باشيم تا به خدا برسيم كما اين كه برخي اشتباها از عبارت بزرگان كه عشقي مجاز پلي به سمت حقيقت است چنين برداشتي كرده اندكه مطابق هوس است.[/HL]
[=&quot]
نكته كاربردي:
همين طور كه سلامتي جسمي براي ما مهم است و لازم است هر از چند گاهي چك آپ كنيم، از نظر ذهني(رواني) و شخصيتي نيز بايد خودمان را زير نظر روان‌شناسي باليني با كمك تست‌هاي باليني و شخصيت چك آپ كنيم تا از مشكلات ذهني پيشگيري شود، اگر مشكلي هست رفع شود و استعداد‌ها، علائق، توانايي‌ها، گرايش‌هاي خود را دقيق‌تر بشناسيم.

يكي از علل ديگر
اين كه دختري دنبال همسري با سن بالا مي گردد مي توانيد به دليل اين باشد كه پدر را تكيه گاه امن مي داند و در غياب ايشان دنبال فردي با خصوصيات اوست

داستاني را كاربر محترم لوح دل در پستي قرار داده بودند كه متناسب اين بحث است به ان دقت كنيد:
خانم گوهرشاد و جوان عاشق

گوهرشاد خانم(همسر شاهرخ میرزا و عروس امیر تیمور گورکانی) سازنده ی مسجد معروف گوهرشاد مشهد، پیش از ساختن مسجد به دست اندرکاران گفت: از محل آوردن مصالح ساختمانی تا مسجد برای حیوانات باربر ظرفهای آب و علف بگذارید، مبادا حیوانی در حال گرسنگی و تشنگی بار بکشد. از زدن حیوانات پرهیز کنید، ساعات کار باید معین باشد و مزد مطابق زحمت داده شود و...

گوهرشاد خانم، بیشتر وقتها خود جهت هدایت و سرکشی حاضر می شد و دستورات لازم را می دارد. روزی یکی از کارگران به طور ناگهانی چشمانش به صورت او افتاد و در اثر همین نگاه، آتش عشق در وجودش شعله ور گشته و عاشق دلباخته ی او شد؛ اما در این باره نمی توانست چیزی بگوید تا اینکه غم و غصه ی فراوان او را مریض کرد. به خانم گزارش دادند که یکی از کارگران که با مادرش زندگی می کرد مریض شده است. بعد از شنیدن این ماجرا خانم به عیادتش رفت و علّت را جویا شد. مادر کارگر جوان گفت: او عاشق شما شده است.

خانم با اینکه عروس شاهزاده بود، اما هیچ ناراحت نشد! به مادر جوان گفت: باشد، وقتی من از همسرم جدا شدم با او ازدواج می کنم ولی به شرط اینکه مهریه من را قبل از ازدواج بپردازد و آن این است که چهل شبانه روز در محراب این مسجد نیمه کاره عبادت کند.

جوان پذیرفت، چند روز از پی عشق او عبادت کرد؛(ده روز اول گوهرشاد و گوهرشاد صدا زد – ده روز دوم گوهرشاد و هم خدا را صدا زد – ده روز سوم هم گوهرشاد و هم خدا را صدا زد – ده روز آخر فقط خدا را صدا میزد) و با توجّه خاص امام رضا (علیه السلام) حالش تغییر یافت ( و از آن پس بخاطر خدا عبادت کرد). پس از چهل روز, گوهرشاد خانم از حالش جویا شد، جوان به فرستاده ی خانم گفت: به خاطر لذّتی که در اطاعت و بندگی خدا یافتم، از لذت نفس شهوانی پرهیز کرده ام.(بخاطر اینکه لذت عبادت را فهمیده ام, دیگر عاشق خدا شده ام).

جمع بندی

پرسش
بسم هو

با سلام و عرض ادب
بنده وقتی 6-7 سالم بود به شخصی علاقه داشتم یعنی در هر سنی به یه شخصی علاقه مند میشدم تا اینکه الان 20 سالم هست و این اخلاق رو دارم ایا این یه مشکل روانی هست؟
در یک کلام میشه گفت من عاشق عاشق بودنم
حقیقتش اینه که بنده از سن 6 سالگی اینطور بودم سنی که شاید کمتر کسی به فکر عشق و دوست داشتن باشه ولی بنده از همون ابتدا اینطور بودم
یادم میاد که تو این سن یه فیلمی میداد به اسم سفر سبز که فکر کنم همتون هم دیدید بعد تو اون فیلم یه مرد خیلی خوشتیپی بود که اسمشو نمیارم زشته
بنده فیلم رو فقط به خاطر ایشون نگاه میکردم و همیشه تو ذهنم این سوال میاومد که اخه من چرا کوچیکم و نمیتونم ازدواج کنم به اصطلاح از کم سن و سال بودن رنج میبردم
خب حالا دوران کودکی با این تفکرات و دوستداشتن های دورادور گذشت و رسیده به الان.......
الان هم وقتی از کسی خوشم میاد یه مدت ذهنم مشغول میشه تا اینکه یکی دیگه خیلی اقا تر و متین و خوشتیپتر پیدا میشه
البته من به عشق خاعن نیستم در واقع اون چیزی که منو مبهوت میکنه تکامل افراد نسبت به یکدیگر هست
تو این سن اگه یکی رو دوست داشته باشم نمیدونم چه عکس العملی از بنده سر میزنه که طرف میفهمه انگاری
و شدیدا خجالتی میشم از اون فرد و دلم میخواد ازش فاصله بگیرم ولی ته دلم برعکس
در سلیقه عجیبم اینکه اون اشخاصی که دوسشون دارم هم ازم 20-15 سال بزرگتر هستن
و کلا حس میکنم واقعا این عشق ها غیر منطقی و دست نیافتنی هستن ولی چه کنم هر چی صفات خوب هست تو سنین بزرگ پیدا میشه
البته اینم بگما جز افرادی هستم که از هرکسی خوشم نمیاد و سلیقه کاملا متفاوتی دارم و به هر کسی نمیگم خوشتیپ
بنده از قیافه در مورد کسی قضاوت نمیکنم و اگه کسی زشت باشه به روش نمیارم و باهاش صحبت میکنم
ولی اکثرا دیدم اشخاصی که چهره زشت داشتن درونشون هم پلید و زشت بود و البته نمیگم که همه اینطور هستن یا اینکه بگم افرادی که چهره زیبا دارند پاک هستند نه !ولی خدا خودش گفته کسی که باطن پاک داشته باشه دیری نمیکشد که ظاهرش هم زیبا و پاک میشه
راستش نگاهم به ازدواج هم منفی هست چون اون اشخاصی که نظرم بهشون جلب میشه اونها نمیان که به نظرم یه مرد باید یه صفت خیلی مهمی داشته باشه که بشه باهاش ازدواج کرد اگه نباشه ادم مجبور نیست ازدواج کنه یا حد اقل من ازدواج رو برا خودم واجب نمیدونم
چون دختر حساسی هستم و نمیخوام حداقل زندگی یکی دیگه رو خراب کنم در ضمن اخلاق من حتی با بعضی از مومنین هم نمیگیره
راستش بعضی افراد هستن که به ظاهر مومن هستن ولی دلشون پاک نیست یا چطور بگم خالص نیستن اینه که وقتی از کسی خوشم میاد بدون شناخت حس میکنم این که خوشم میاد
بیخودی نیست شاید مثل الهام میمونه نمیدونم ....
در یکی ازین علاقه مند شدن های بنده، من خداوند رو صدا میزدم تا حدی که دلم شدیدا با ارامش رسید و دیگه به اون شخص فکر نمیکردم و بیشتر از عبادت کردن لذت میبردمولی اخه یکی دوبار نیست که ادم هی علاقه مند میشه خب خسته میشه دیگه چقدر من خدارو صدا بزنم اخه این رو هم بگم که بنده علاقه مند بودنم یا دورادور هست یا مثلا اگه شخص مورد نظر هم نزدیک باشه بنده به روی خودم نمیارم یعنی سعی میکنم ولی دیگه اینکه عکس العملهام باعث شه طرف بدونه این دیگه دست خودم نیست ولی حواسم به خویشتنداری و این بحثا هست کلا اینکه علاقه مند شدن رو دوست دارم و مثلا طرف مقابلم رو دوست دارم ولی خودمو مجاز به ایجاد ارتباط نمیدونم اصلا یعنی کلا فراری هستم ازین مساعل میدونید اخه بالاخره دختر باید متین و سنگین باشه و عشق مقدس تر ازین حرفا هست که مثلا اون رو ابراز کنی به این هم معتقد هستم که دختر نباید ابراز عشق کنه به هیچ وجه چون پای یه روح و وجود بسیار متفاوت در میان هست و ادم که اخلاق یکی دیگه رو نمیدونهاینه که من میمونم و احساساتم...

پاسخ

در مورد علاقه اي كه گفتيد اگر قدرت خويشتنداري شما در ارتباط با ديگراني كه به آنها علاقمند مي شويد بالا باشد و ترمز عشق تان نبرد و به آنها وابسته نشويد اين امر طبيعي است. ولي در كل ما بايد مديريت ذهنمان را داشته باشيم. اجازه ندهيم دروازه چشم، فكر و خيال مان به روي هر كسي باز شود.
البته طبيعي است گاهي اين دلبستن ها اختياري نيست ولي ما بايد مراقب مقدمات اختياري آنها باشيم يعني اولا به شكل پيشگيرانه حدود محرم نامحرم را رعايت كنيم.
ثانيا اگر به هر دليل خيال و تصوير و علاقه به نامحرمي در دلمان جوانه زد با تجسم و خيال پردازي و تلقين به خود و گفتگو درباره او، نگريستن به او، نگه داشتن وسيله، عكس يا چيزي از او و... سبب رشد اين جوانه نشويم چرا كه همين جوانه با همين مقدمات اختياري رشد مي كند، نهال و سپس درخت تنومندي مي شود كه ريش كن كردن آن كار بسيار دشواري است.
تذكر چند نكته
1- افرادي كه سنشان از ما بيشتر است احتمالا از ما باتجربه تر هستند ولي در ازدواج بايد تناسب ها را در نظر داشت بايد به معيارهايي كه مشاوران ازدواج براي ازدواج موفق بيان كرده اند دقت كنيم و راه چنان برويم كه رهروان موفق رفته اند.
2- اين كه در پي فردي هستيم كه از نظر سني از ما خيلي فاصله داشته باشد احتمالا به اين دليل است كه ما در واقع با ازدواج مي خواهيم او نقش پدري را برايمان ايفا كند كه در زندگي آن نقش را از پدرمان انتظار داشته ايم و به آن نرسيده ايم.
3- علاقه ما به افراد متعدد كه كمالات مختلفي دارند و دل كندن از كسي كه كمال كمتري دارد و دل بستن به فردي كه كمال بيشتري دارد ريشه به گرايش فطري ما به كمال خواهي است و در واقع ما عطش رسيدن به كمال مطلق( خداوند تبارك و تعالي) داريم و اين عشق هاي مجازي مي تواند پلي به سوي حقيقت باشد. (البته اين به معناي اين نيست كه با رعايت نكردن مسائل شرعي در پي عشق مجازي باشيم تا به خدا برسيم كما اين كه برخي اشتباها از عبارت بزرگان كه عشقي مجاز پلي به سمت حقيقت است چنين برداشتي كرده اندكه مطابق هوس است.

نكته كاربردي:
همين طور كه سلامتي جسمي براي ما مهم است و لازم است هر از چند گاهي چك آپ كنيم، از نظر ذهني(رواني) و شخصيتي نيز بايد خودمان را زير نظر روان‌شناسي باليني با كمك تست‌هاي باليني و شخصيت چك آپ كنيم تا از مشكلات ذهني پيشگيري شود، اگر مشكلي هست رفع شود و استعداد‌ها، علائق، توانايي‌ها، گرايش‌هاي خود را دقيق‌تر بشناسيم.
يكي از علل ديگر
اين كه دختري دنبال همسري با سن بالا مي گردد مي توانيد به دليل اين باشد كه پدر را تكيه گاه امن مي داند و در غياب ايشان دنبال فردي با خصوصيات اوست.

داستاني را كاربر محترم لوح دل در پستي قرار داده بودند كه متناسب اين بحث است به ان دقت كنيد:
خانم گوهرشاد و جوان عاشق

گوهرشاد خانم(همسر شاهرخ میرزا و عروس امیر تیمور گورکانی) سازنده ی مسجد معروف گوهرشاد مشهد، پیش از ساختن مسجد به دست اندرکاران گفت: از محل آوردن مصالح ساختمانی تا مسجد برای حیوانات باربر ظرفهای آب و علف بگذارید، مبادا حیوانی در حال گرسنگی و تشنگی بار بکشد. از زدن حیوانات پرهیز کنید، ساعات کار باید معین باشد و مزد مطابق زحمت داده شود و...

گوهرشاد خانم، بیشتر وقتها خود جهت هدایت و سرکشی حاضر می شد و دستورات لازم را می دارد. روزی یکی از کارگران به طور ناگهانی چشمانش به صورت او افتاد و در اثر همین نگاه، آتش عشق در وجودش شعله ور گشته و عاشق دلباخته ی او شد؛ اما در این باره نمی توانست چیزی بگوید تا اینکه غم و غصه ی فراوان او را مریض کرد. به خانم گزارش دادند که یکی از کارگران که با مادرش زندگی می کرد مریض شده است. بعد از شنیدن این ماجرا خانم به عیادتش رفت و علّت را جویا شد. مادر کارگر جوان گفت: او عاشق شما شده است.

خانم با اینکه عروس شاهزاده بود، اما هیچ ناراحت نشد! به مادر جوان گفت: باشد، وقتی من از همسرم جدا شدم با او ازدواج می کنم ولی به شرط اینکه مهریه من را قبل از ازدواج بپردازد و آن این است که چهل شبانه روز در محراب این مسجد نیمه کاره عبادت کند.

جوان پذیرفت، چند روز از پی عشق او عبادت کرد؛(ده روز اول گوهرشاد و گوهرشاد صدا زد – ده روز دوم گوهرشاد و هم خدا را صدا زد – ده روز سوم هم گوهرشاد و هم خدا را صدا زد – ده روز آخر فقط خدا را صدا میزد) و با توجّه خاص امام رضا (علیه السلام) حالش تغییر یافت ( و از آن پس بخاطر خدا عبادت کرد). پس از چهل روز, گوهرشاد خانم از حالش جویا شد، جوان به فرستاده ی خانم گفت: به خاطر لذّتی که در اطاعت و بندگی خدا یافتم، از لذت نفس شهوانی پرهیز کرده ام.(بخاطر اینکه لذت عبادت را فهمیده ام, دیگر عاشق خدا شده ام).

موضوع قفل شده است