ولی فقیه و علم غیب

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ولی فقیه و علم غیب

عَلِيّ بْنُ مُحَمّدٍ عَنْ سَهْلٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ عَنْ جَمَاعَةَ بْنِ سَعْدٍ الْخَثْعَمِيّ أَنّهُ قَالَ كَانَ الْمُفَضّلُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللّهِ ع فَقَالَ لَهُ الْمُفَضّلُ جُعِلْتُ فِدَاكَ يَفْرِضُ اللّهُ طَاعَةَ عَبْدٍ عَلَى الْعِبَادِ وَ يَحْجُبُ عَنْهُ خَبَرَ السّمَاءِ قَالَ لَا اللّهُ أَكْرَمُ وَ أَرْحَمُ وَ أَرْأَفُ بِعِبَادِهِ مِنْ أَنْ يَفْرِضَ طَاعَةَ عَبْدٍ عَلَى الْعِبَادِ ثُمّ يَحْجُبَ عَنْهُ خَبَرَ السّمَاءِ صَبَاحاً وَ مَسَاءً
**اصول كافى جلد 1 صفحه: 389 رواية: 3

ترجمه: مفضل بامام صادق عليه السلام عرض كرد: قربانت گردم، ممكن است خدا اطاعت شخصى را بر بندگانش واجب سازد و خبر آسمان را از او پوشيده دارد؟ فرمود: نه، خدا بزرگوارتر و مهربانتر و مشتق‏تر از آنست كه اطاعت شخصى را بر بندگانش واجب كند و سپس خبر آسمان را در هر صبح و شام از او پوشيده دارد. (پس در هر صبح و شام از اخبار آسمانى بطريق الهام و تحديث بامام افاضه مى‏شود).
http://www.ghadeer.org/site/thekr/hadis/o_kfi_j1/o_kfi_60.html

این حدیث را با ولایت فقیه مطلق چگونه جمع کنم؟ که هم ولایت فقیه نقض نشه هم این حدیث.
در واقع منظور و توضیح حدیث چیست؟ ایا کسی که ولی فقیه هست باید غیب بداند؟
باتشکر

برچسب: 

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد طاها

با عرض سلام به شما دوست گرامی

حدیثی که به آن اشاره کرده اید در کتاب کافی تحت بابی با عنوان: « بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع يَعْلَمُونَ عِلْمَ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ وَ أَنَّهُ لَا يَخْفَى عَلَيْهِمُ الشَّيْ‏ءُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ »(الکافی، ج1، ص261) آمده است.
همچنین در بحارالانوار تحت بابی قریب به همین مضمون قرار دارد: « باب أنهم ع لا يحجب عنهم علم السماء و الأرض و الجنة و النار و أنه عرض عليهم ملكوت السماوات و الأرض و يعلمون علم ما كان و ما يكون إلى يوم القيامة ».(بحار، ج26، ص109)

همین عنوان نشان میدهد که از دیدگاه دانشمندان حدیث، روایت یاد شده به امام معصوم و علم غیب او مربوط میشود و اصولا به بحث ولی فقیه (که نه ادعای علم غیب و نه عصمت برای او داریم) ربطی ندارد.

بنابراین باید گفت منظور از واژه «عبد» در عبارت « يَفْرِضُ اللّهُ طَاعَةَ عَبْدٍ عَلَى الْعِبَادِ » همه بندگانی که به نوعی خداوند اطاعت آنها را را واجب شمرده را شامل نمیشود؛ به عنوان مثال اطاعت فرزند از والدین واجب الهی و حقی است که خداوند برای والدین قرار داده با این وجود نتیجه گرفته نمیشود که آنها علم غیب هم باید داشته باشند بلکه روایت مزبور صرفا شامل ولی الهی میشود.

این مطلب را میتوان از روایتی که پس از روایت یاد شده، در کتاب کافی آمده به خوبی استنتاج نمود:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ ضُرَيْسٍ الْكُنَاسِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ وَ عِنْدَهُ أُنَاسٌ مِنْ أَصْحَابِهِ:

عَجِبْتُ مِنْ قَوْمٍ يَتَوَلَّوْنَا وَ يَجْعَلُونَا أَئِمَّةً وَ يَصِفُونَ أَنَّ طَاعَتَنَا مُفْتَرَضَةٌ عَلَيْهِمْ كَطَاعَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ يَكْسِرُونَ حُجَّتَهُمْ وَ يَخْصِمُونَ أَنْفُسَهُمْ بِضَعْفِ قُلُوبِهِمْ فَيَنْقُصُونَا حَقَّنَا وَ يَعِيبُونَ ذَلِكَ عَلَى مَنْ أَعْطَاهُ اللَّهُ بُرْهَانَ حَقِّ مَعْرِفَتِنَا وَ التَّسْلِيمَ لِأَمْرِنَا؛ أَ تَرَوْنَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى افْتَرَضَ طَاعَةَ أَوْلِيَائِهِ عَلَى عِبَادِهِ ثُمَّ يُخْفِي عَنْهُمْ أَخْبَارَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْض... .(الکافی، ج1، ص261)

بنابراین در پاسخ به سوالات شما عرض میکینم:

ـ روایت یاد شده اشاره دارد به یکی از خصوصیات امام معصوم یعنی دارا بودن علم غیب امام و برخورداری او از علم الهی.

ـ هیچ دلیلی بر اینکه ولی فقیه نیز باید دارای علم غیب باشد وجود ندارد.

در پناه حق

طاها;583274 نوشت:
با عرض سلام به شما دوست گرامی

بنابراین باید گفت منظور از واژه «عبد» در عبارت « يَفْرِضُ اللّهُ طَاعَةَ عَبْدٍ عَلَى الْعِبَادِ » همه بندگانی که به نوعی خداوند اطاعت آنها را را واجب شمرده را شامل نمیشود؛

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ ضُرَيْسٍ الْكُنَاسِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ وَ عِنْدَهُ أُنَاسٌ مِنْ أَصْحَابِهِ:
عَجِبْتُ مِنْ قَوْمٍ يَتَوَلَّوْنَا وَ يَجْعَلُونَا أَئِمَّةً وَ يَصِفُونَ أَنَّ طَاعَتَنَا مُفْتَرَضَةٌ عَلَيْهِمْ كَطَاعَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ يَكْسِرُونَ حُجَّتَهُمْ وَ يَخْصِمُونَ أَنْفُسَهُمْ بِضَعْفِ قُلُوبِهِمْ فَيَنْقُصُونَا حَقَّنَا وَ يَعِيبُونَ ذَلِكَ عَلَى مَنْ أَعْطَاهُ اللَّهُ بُرْهَانَ حَقِّ مَعْرِفَتِنَا وَ التَّسْلِيمَ لِأَمْرِنَا؛ أَ تَرَوْنَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى افْتَرَضَ طَاعَةَ أَوْلِيَائِهِ عَلَى عِبَادِهِ ثُمَّ يُخْفِي عَنْهُمْ أَخْبَارَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْض... .(الکافی، ج1، ص261)
بنابراین در پاسخ به سوالات شما عرض میکینم:

ـ روایت یاد شده اشاره دارد به یکی از خصوصیات امام معصوم یعنی دارا بودن علم غیب امام و برخورداری او از علم الهی.
ـ هیچ دلیلی بر اینکه ولی فقیه نیز باید دارای علم غیب باشد وجود ندارد.


باسلام

بنظر بنده درست است که ائمه در این سخنانشان در مورد امام معصوم سخن گفته اند اما برای عارفان و اولیای الهی هم صادق است!

مقام ولایت مراتبی دارد به ترتیب: خداوند،پیامبر،ائمه، اوتاد،ابدال،صالحین(سالک مجذوب)

به یک معنا ولیّ خدا کسی است که به عصمت رسیده یا صاحب عصمت است! یعنی از نفس اماره گذشته و صاحب نفس مطمئنه شده و راضیه مرضیه است! خود این صاحب نفس مطمئنه بودن یعنی معصوم بودن چون تنها خیر و آنچه مورد رضای خداوند است از وی صادر میشود!

آیات آخر سوره فجر فقط به این معنا نیست که صاحب نفس مطمئنه از دنیا میرود و بعد وارد بهشت میشود بلکه معنای دیگرش اینست که در همین دنیا وقتی صاحب نفس مطمئنه شد وارد عباد الله و بعد وارد بهشت خداوند (در قول عرفا باغ دل نامیده شده) میشود!

حال که صاحب نفس مطمئنه معصوم است پس قلب وی میتواند محل نزول اخبار غیبی و الهامات و علوم و معارف باشد!

خود امام خمینی معصوم بودند و معصومی را جانشین خود کردند اما برای جلوگیری از تفرقه بین علماء و فقهاء و شیعیان و اقناع جامعه و...، ایشان مجلس خبرگان را نصب کردند و شروط ولی فقیه هم تقریبا همان شرایط یک مرجع تقلید ذکر شد! البته نباید دارای علم غیب بودن و... را جزو شروط ولی فقیه دانست!

امام خمینی و رهبری هر دو جزو صالحین به حساب می آیند و این دسته از اولیاء در بین مردم شناخته شده اند!

با عرض سلام به شما دوست گرامی

درباره فرمایشات شما توجه به چند نکته ضروری است:

1-میان مقام ولایت و مقام عصمت هیچ تلازمی وجود ندارد بلکه تنها چیزی که میتوان گفت این است که بر اساس ادله عقلی و نقلی کسانی که دارای بالاترین درجه مقام ولایت هستند (یعنی انبیا و ائمه) دارای مقام عصمت هم هستند اما کسانی که در درجات پایینتر ولایت قرار دارند درباره اینکه آنها هم لزوما معصوم باشند دلیلی وجود ندارد.

2- رسیدن به درجاتی از مقام ولایت (پایینتر از درجه انبیا و ائمه) میتواند اکتسابی باشد اما رسیدن به مقام عصمت (به معنای مصطح آن) اکتسابی نیست بلکه اعطائی است. بله ممکن است فردی در سایه تلاش و کوشش از ارتکاب گناه یا حتی مکروحات دوری جوید اما این به معنای دارای مقام عصمت بودن (به معنایی که درباره انبیا و ائمه بکار میرود) نیست هرچند برخی آنرا درجه نازلی از عصمت نامیده اند.

3-پی بردن به صاحبان مقام عصمت (نه به معنایی که برای انبیا و ائمه استفاده میشود) به سادگی امکانپذیر نیست زیرا در غیر از انبیا و ائمه که دلایل متعدد عقلی و نقلی بر عصمتشان داریم، درباره دیگران در صورتی میتوان با اطمینان گفت درجه ای از عصمت دارند که لااقل از ابتدای سن تکلیفش با او در تمام زمانها، حالات و مکانها زندگی کرده باشیم در غیر اینصورت تنها میتوان گفت «ما از او گناهی ندیده ایم» نه اینکه «او درجه ای از عصمت را داراست». به عبارت دیگر تنها میتوانیم به صورت سلبی درباره او سخن بگوییم نه ایجابی.

با توجه به نکات پیش گفته:
اولا: نمیتوان همه عارفان و مردان باتقوا را دارای درجاتی از مقام ولایت یا مقام عصمت دانست (بلکه ممکن است عده ای از آنها به درجاتی از ولایت و عصمت رسیده باشند)
ثانیا: ادعای اینکه امام خمینی و مقام معظم رهبری معصوم باشند مادام که با ادله قابل قبولی اثبات نشود در حد یک ادعا باقی میماند.
اما درباره علم غیب داشتن، بله کسی که به درجه ای از ولایت الهی میرسد ممکن است به درجه ای از علم غیب هم دست پیدا کند که البته باز درباره چند و چون این مسئله و مصادیق آن باید با احتیاط و مستند و مستدل سخن گفت.

اما نکته مهمتری که باید مورد توجه قرار گیرد این است که مدلول روایاتی که در پست پیشین یاد شده اشاره به کسی دارد که اولا اطاعت از او بر دیگران فرض و واجب باشد و ثانیا مقام او بگونه ای باشد که میان اطاعت پذیری از او و علم غیب داشتنش ملازمه باشد در حالیکه این دو شرط بطور یکجا در غیر از انبیا و ائمه جمع نمیشود یعنی اگر عارفی به درجه ای از مقام ولایت هم دست پیدا کند لزوما به این معنا نیست که مفروض الطاعه باشد یعنی خداوند حق حکمفرمایی به او دهد بلکه صرفا به درجه ای از مقام قرب دست یافته که برای خودش مفید است و گاه میتواند در هدایت دیگران از آن استفاده کند. به عبارت دیگر میان مقام ولایت (البته در درجایت پایینتر از انبیا و ائمه ) و دارای مقام رهبری بودن و واجب الاطاعه بودن، هیچ ملازمه ای وجود ندارد. به همین ترتیب میان دارای مقام رهبری بودن و دارای علم غیب بودن نیز ملازمه ای نیست مگر درجه ای از مفروض الطاعه بودن که تنها در انبیا و ائمه آن هم به استناد ادله عقلی و نقلی قابل اثبات است.

بنابراین درباره روایات محل بحث به واسطه قراینی که در صدر و ذیل این روایات و نیز مجموع روایات مشابه وجود دارد تنها علم غیب ائمه اثبات میشود و استفاده بیش از این از روایات یاد شده باید بر اساس دلیل باشد که به نظر میرسد دلیلی بر آن وجود ندارد.

در پناه حق

طاها;583946 نوشت:
با عرض سلام به شما دوست گرامی
1-کسانی که در درجات پایینتر ولایت قرار دارند درباره اینکه آنها هم لزوما معصوم باشند دلیلی وجود ندارد.
2- رسیدن به درجاتی از مقام ولایت (پایینتر از درجه انبیا و ائمه) میتواند اکتسابی باشد اما رسیدن به مقام عصمت (به معنای مصطلح آن) اکتسابی نیست بلکه اعطائی است.
3-پی بردن به صاحبان مقام عصمت (نه به معنایی که برای انبیا و ائمه استفاده میشود) به سادگی امکانپذیر نیست زیرا در غیر از انبیا و ائمه که دلایل متعدد عقلی و نقلی بر عصمتشان داریم، درباره دیگران در صورتی میتوان با اطمینان گفت درجه ای از عصمت دارند که لااقل از ابتدای سن تکلیفش با او در تمام زمانها، حالات و مکانها زندگی کرده باشیم در غیر اینصورت تنها میتوان گفت «ما از او گناهی ندیده ایم» نه اینکه «او درجه ای از عصمت را داراست».

اولا: نمیتوان همه عارفان و مردانباتقوا را دارای درجاتی از مقام ولایت یا مقام عصمت دانست (بلکه ممکن است عده ای از آنها به درجاتی از ولایت و عصمت رسیده باشند)
ثانیا: ادعای اینکه امام خمینی و مقام معظم رهبری معصوم باشند مادام که با ادله قابل قبولی اثبات نشود در حد یک ادعا باقی میماند.

اگر عارفی به درجه ای از مقام ولایت هم دست پیدا کند لزوما به این معنا نیست که مفروض الطاعه باشد یعنی خداوند حق حکمفرمایی به او دهد بلکه صرفا به درجه ای از مقام قرب دست یافته که برای خودش مفید است و گاه میتواند در هدایت دیگران از آن استفاده کند. به عبارت دیگر میان مقام ولایت (البته در درجایت پایینتر از انبیا و ائمه ) و دارای مقام رهبری بودن و واجب الاطاعه بودن، هیچ ملازمه ای وجود ندارد. به همین ترتیب میان دارای مقام رهبری بودن و دارای علم غیب بودن نیز ملازمه ای نیست مگر درجه ای از مفروض الطاعه بودن که تنها در انبیا و ائمه آن هم به استناد ادله عقلی و نقلی قابل اثبات است.
بنابراین درباره روایات محل بحث به واسطه قراینی که در صدر و ذیل این روایات و نیز مجموع روایات مشابه وجود دارد تنها علم غیب ائمه اثبات میشود و استفاده بیش از این از روایات یاد شده باید بر اساس دلیل باشد که به نظر میرسد دلیلی بر آن وجود ندارد.
در پناه حق

باسلام خدمت شما

اولا بنده تنها قصد و سخنم اثبات عصمت عارفان بود نه مفروض الطاعه بودن ایشان!

همچنین بنده نگفتم هر کس ولی فقیه بود علم غیب میداند بلکه گفتم اگر شخصی مثلا ولی فقیه، صاحب نفس مطمئنه هست دارای علم غیب هم هست! چون شروط نزول غیبیات و الهامات را دارد!

ثانیا دو نوع مقام عصمت وجود دارد یکی مال پیامبر و ائمه هست که از همان اول خلقت معصوم میباشند (اعطائی) و دوم عصمت عارفان است که بعد از ارتقاء به مقام صاحب نفس مطمئنه، دارای عصمت هم میشوند (اکتسابی-اعطائی) یعنی از خطا و لغزش به دورند! در مورد رهبری و امام هم این نوع عصمت منظورم بود!
اگر چنین عصمتی نتیجه آن همه مجاهدت سالکان نباشد پس سیر و سلوک بی معنی خواهد بود! اگر به عصمت نرسیده باشند مقرب درگاه الهی بودن برای عرفا بی معنی خواهد بود!!!

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَّهُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ رَبِّهِمْ وَمَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ

اما مرجع تقلید و ولی فقیه بودن دلیل بر عصمت نیست بلکه نظر بنده صرفا این بود که این دو بزرگوار، دارای عصمت شده اند که باید دلایلی برای آن داشت ولی نظر بنده درباره عصمت ایشان، شخصی بود! این قبیل مسائل را بعضی با یک نگاه می فهمند و برای برخی باید دلیل و مدرک آورد و ثابت کرد!

حکیم جوادی آملی: وجود مبارك حضرت امير به پسرش فرمود پسر! وقتي وارد جامعه شدي بايد نور باشي ﴿وَجَعَلْنَا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ﴾ بعضي مي‌بينيد وقتي كه از منزل تا مسجد مي‌آيند نورند هر كه اينها را مي‌بيند بالأخره به ياد خدا مي‌افتد در هر شهري در هر منطقه‌اي اين گونه از افراد هستند.
از وجود مبارك مسيح(سلام الله عليه) سؤال كردند با چه كسي رفت و آمد داشته باشيم؟ فرمود: «مَن يُذكِّركم الله رؤيته» سهروردي نه شيخ اشراق آن سهروردي ديگر صاحب عوارف آن بزرگوار فرمود: «مَن لا ينفعك لحظه لا ينفعك لفظه» آن عالمي كه ديدنش در تو اثر نمي‌كند حرفش هم مؤثر نيست. كسي را شما مي‌بينيد, مي‌بيني اين ديدن تكان نداد شما را, اين هر چه هم بگويد در شما اثر نمي‌كند «مَن لا ينفعك لحظهُ لا ينفعك لفظه» ما يك نورانيّتي در دل به عنوان امانت الهي داريم همه ما موظّفيم اين طور باشيم و شدني است


فرمودید تنها ولایت و علم غیب و... از ائمه براساس احادیث قابل اثبات است اما در مورد اینکه عارفان صاحب نفس مطمئنه و علم غیب، عصمت و... هستند بهتر است به مطالب زیر نگاهی بیندازیم:

در حديث قدسى معراج آمده كه خداوند عزوجل به پيغمبرش صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: اى احمد آيا مى دانى كه چرا تو را بر ساير انبياء برترى دادم؟ عرض كرد: نه، فرمود: به يقين، خوى نيك، سخاوت طبع و رحمتى كه بر خلق داشتى و همچنين اوتاد الارض، اوتاد نشدند جز بدين صفات.

امام على عليه السلام :اى بندگان خدا! از محبوب ترينِ بندگان خدا در نزد او ، بنده اى است كه خداوند او را در برابر نفسش يارى كرده است. براى خدا اخلاص ورزيده است و خدا هم او را خالص گردانيده [و براى خود ، برگزيده] است.... پس چنين كسى از معدن هاى دين خدا و از اوتاد زمين اوست .

نهج البلاغه خطبه 213:

إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى جَعَلَ الذِّکْرَ جِلاءً لِلْقُلُوبِ تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ الْوَقْرَةِ وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَةِ وَ تَنْقَادُ بِهِ بَعْدَ الْمُعَانَدَةِ وَ مَا بَرِحَ لِلَّهِ عَزَّتْ آلَاؤُهُ
فِی الْبُرْهَةِ بَعْدَ الْبُرْهَةِ وَ فِی أَزْمَانِ الْفَتَرَاتِ عِبَادٌ نَاجَاهُمْ فِی فِکَرِهِمْ وَ کَلَّمَهُمْ فِی ذَاتِ عُقُولِهِمْ

خداوند که نعمتهايش بزرگ باد در هر عصر و زماني
همواره بندگاني داشته که به فکر آنها الهام مي کرده و در وادي عقل و انديشه با آنان سخن مي گفته است .

فَاسْتَصْبَحُوا بِنُورِ یَقَظَةٍ فِی الْأَسْمَاعِ وَ الْأَبْصَارِ وَ الْأَفْئِدَةِ

[ اين بندگان] با نور بيداري عقول چراغ فهم و بينائي در چشمها، گوشها و دلها روشن مي ساخته اند [6]

وَ مَنْ أَخَذَ یَمِیناً وَ شِمَالًا ذَمُّوا إِلَیْهِ الطَّرِیقَ وَ حَذَّرُوهُ مِنَ الْهَلَکَةِ وَ کَانُوا کَذَلِکَ مَصَابِیحَ تِلْکَ الظُّلُمَاتِ وَ أَدِلَّةَ تِلْکَ الشُّبُهَاتِ
[8] و افرادي که به جانب چپ و راست متمايل مي شدند از آنها انتقاد کرده و از هلاکت بيمشان مي دادند [9] بدينگونه اين بندگان پاک، چراغ آن تاريکيها و راهنماي آن پرتگاهها بودند .

َّ لِلذِّکْرِ لَأَهْلًا أَخَذُوهُ مِنَ الدُّنْیَا بَدَلًا فَلَمْ تَشْغَلْهُمْ تِجَارَةٌ وَ لَا بَیْعٌ عَنْهُ یَقْطَعُونَ بِهِ أَیَّامَ الْحَیَاةِ وَ یَهْتِفُونَ بِالزَّوَاجِرِ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ فِی أَسْمَاعِ الْغَافِلِینَ وَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ وَ یَأْتَمِرُونَ بِهِ
ياد خدا اهلي دارد که آن را به جاي زرق و برق دنيا برگزيده اند لذا هيچ تجارت و داد و ستدي آنها را از ياد خدا بازنداشته است. [11] با همين وضع زندگي خود را ادامه مي دهند و غافلان را با فريادهاي خود متوجه کيفر محرمات الهي مي کنند. به عدالت فرمان مي دهند و خود به آن عمل مي نمايند

وَ هُمْ فِیهَا فَشَاهَدُوا مَا وَرَاءَ ذَلِکَ فَکَأَنَّمَا اطَّلَعُوا غُیُوبَ أَهْلِ الْبَرْزَخِ فِی طُولِ الْإِقَامَةِ فِیهِ وَ حَقَّقَتِ الْقِیَامَةُ عَلَیْهِمْ عِدَاتِهَا فَکَشَفُوا غِطَاءَ ذَلِکَ لِأَهْلِ الدُّنْیَا حَتَّى کَأَنَّهُمْ یَرَوْنَ مَا لَا یَرَى النَّاسُ وَ یَسْمَعُونَ مَا لَا یَسْمَعُونَ
آنها ماوراي دنيا را مشاهده کرده گويا از پشت ديوار اين جهان سر برآورده و به جهان برزخيان مي نگرند [1] و اقامت طولاني آنجا را مشاهده مي کنند . و گويا رستاخيز وعده هاي خود را براي آنها عملي ساخته است : آنها اين پرده ها را براي جهانيان کنار زده [2] حتي گويا چيزهائي را مي بينند که ديگران نمي بينند و مطالبي را مي شنوند که ديگران نمي شنوند .

فَلَوْ مَثَّلْتَهُمْ لِعَقْلِکَ فِی مَقَاوِمِهِمُ الْمَحْمُودَةِ وَ مَجَالِسِهِمُ الْمَشْهُودَةِ وَ قَدْ نَشَرُوا دَوَاوِینَ أَعْمَالِهِمْ وَ فَرَغُوا لِمُحَاسَبَةِ أَنْفُسِهِمْ عَلَى کُلِّ صَغِیرَةٍ وَ کَبِیرَةٍ أُمِرُوا بِهَا فَقَصَّرُوا عَنْهَا أَوْ نُهُوا عَنْهَا فَفَرَّطُوا فیهَا وَ حَمَّلُوا ثِقْلَ أَوْزَاِرِهمْ ظُهُورَهُمْ فَضَعُفُوا عَنِ الِاسْتِقْلَالِ بِهَا فَنَشَجُوا نَشِیجاً وَ تَجَاوَبُوا نَحِیباً یَعِجُّونَ إِلَى رَبِّهِمْ مِنْ مَقَامِ نَدَمٍ وَ اعْتِرَافٍ لَرَأَیْتَ أَعْلَامَ هُدًى
[3] اگر آنان را در پيشگاه عقل خود مجسم سازيد و مقامات ستوده و مجالس آشکار آنان را بنگريد [4] مي بينيد که نامه هاي اعمال خويش را گشوده و براي حسابرسي اعمال خود آماده شده اند [5] براي حساب هر کار کوچک و بزرگي که به آن دستور داشته اند و کوتاهي کرده اند [6] و يا از آن نهي شده و مرتکب گرديده اند سنگيني بار گناهانشان را به دوش گرفته نمي توانند کمر راست کنند گريه گلويشان را گرفته و با فرياد مي گريند و گريان با هم گفتگو مي کنند [8] و با صداي بلند در پيشگاه پروردگار خويش در مقام پشيماني و اعتراف به تقصيرند [ آري اگر آنها را در پيشگاه عقلتان مجسم کنيد ] خواهيد يافت که آنها نشانه هاي هدايتند


کتاب نور مجرد: أبو بصير نقل ميكند كه خدمت حضرت امام‌صادق عليه‌السّلام عرض كردم: «آيا شيعيان شما همراه و هم درجه با شما مى‌باشند؟» حضرت فرمودند: آرى، اگر شيعيان از خداوند بترسند و او را در نظر گيرند و تقواى إلهى پيشه نموده و خداوند را اطاعت كنند و از گناهان بپرهيزند؛ اگر چنين كنند با ما و در درجه و مرتبه ما خواهند بود.»

از برخى رواياتى كه در فضائل شيعيان و مؤمنين حقيقى آمده‌است استفاده مى‌شود مقام شيعيان خالص حتّى از أنبياء بالاتر است و در قيامت انبياء به مقام ايشان غبطه مى‌خورند و اين امر مؤيّد آنستكه ايشان به مقام ولايت رسيده‌اند.

در بحار از رسول‌خدا صلّى‌اللـه‌عليه‌وآله‌وس لّم روايت كرده است كه فرمودند: «در روز قيامت گروهى مى‌آيند كه لباسى از نور بر ايشان است و بر صورتهايشان نورى است، آثار و نشانه‌هاى سجده در ايشان آشكار است و با آن شناخته مى‌گردند و صفوف را يكى پس از ديگرى پشت سر مى‌گذارند تا در مقابل پروردگار عالميان قرار مى‌گيرند. پيامبران و ملائكه و شهداء و صالحين به ايشان غبطه مى‌خورند. سپس حضرت فرمودند: ايشان شيعيان ما مى‌باشند و على امام و پيشواى ايشان است.»

از امام صادق عليه‌السّلام روايت مى‌نمايد: «شيعيان ما در روز قيامت نزديكترين خلق به عرش خداوند پس از ما مى‌باشند.»

قلب سلیم";584205 نوشت:
اولا بنده تنها قصد و سخنم اثبات عصمت عارفان بود نه مفروض الطاعه بودن ایشان!

با عرض سلام به شما دوست گرامی

بنابراین فرمایشات شما با عرایض بنده در تنافی نیست جز اینکه اولا همه عارفان به مقام نفس مطمئنه نمیرسند ثانیا همه مجاهدان به مقام عصمت (نه اکتسابی و نه اعطایی) نمیرسند ثالثا هیچ دلیلی نداریم که عارف یا مجاهدی غیر از نبی و امام، به مقام عصمت اعطایی (نه اکتسابی) رسیده باشد رابعا هیچ دلیلی در فرمایشات شما بر اثبات عصمت و علم غیب رهبر کبیر انقلاب و نیز مقام معظم رهبری در زمان کنونی ارائه نشده است البته این بدین معنا نیست که معتقدیم آن دو بزرگوار به کلی فاقد درجه ای از علم غیب و عصمت هستند بلکه سخن در اثبات آن است.

در پناه حق

طاها;585249 نوشت:
با عرض سلام به شما دوست گرامی

اولا همه عارفان به مقام نفس مطمئنه نمیرسند
ثانیا همه مجاهدان به مقام عصمت (نه اکتسابی و نه اعطایی) نمیرسند

در پناه حق

باسلام

روايتى درباره كيفيت قبض روح مؤمن و خطاب" يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ..." به او

و در كافى به سند خود از سدير صيرفى روايت آورده كه گفت: به امام صادق (ع) عرضه داشتم: فدايت شوم، يا بن رسول اللَّه آيا مؤمن از مرگ و قبض روح خود كراهت مى‏دارد؟
فرمود: نه به خدا سوگند، وقتى فرشته مرگ نزدش مى‏آيد تا روحش را قبض كند، مؤمن به جزع در مى‏آيد، و ملك الموت به او مى‏گويد: جزع مكن، اى ولى خدا، به آن خدايى كه محمد (ص) را به نبوت مبعوث كرده من نسبت به تو دلسوزتر و مهربانتر از پدرى مهربان هستم، اگر پدرت اينجا بود بيش از من به تو مهر نمى‏ورزيد، چشم خودت را باز كن و ببين.
آن گاه فرمود: در آن هنگام رسول خدا (ص) و امير المؤمنين و فاطمه و حسن و حسين و امامان از ذريه او در برابرش ممثل مى‏شوند، و به وى گفته مى‏شود:
اين رسول خدا (ص) است، و اين امير المؤمنين و اين فاطمه، و اين حسن و اين حسين و اينان امامان از ذريه اويند، كه همه رفقاى تو هستند.

فرمود: پس مؤمن چشم خود باز نموده حضرات را تماشا مى‏كند، در اين هنگام ندا كننده ‏اى از طرف رب العزة روح او را ندا مى‏كند و مى‏گويد:" يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ..."، اى نفسى كه با ديدن محمد و اهل بيتش (عليهم السلام) اطمينان يافتى، به سوى پروردگارت برگرد، در حالى كه به ولايت راضى و به ثواب مرضى هستى، پس داخل در بندگان من شو، يعنى در زمره محمد و اهل بيتش در آى، و داخل جنت شو، پس در آن هنگام هيچ چيزى در نظرش محبوب‏تر از مرگ و ملحق شدن به منادى نيست .

در روایت بالا مومن، نفس مطمئنه خطاب شده!!! نه اینکه گفته شود تنها امام و پیامبر باید نفس ممطمئنه مورد خطاب گیرند چون معصوم اند!


علامه طباطبائی
در تفسیر آیه "ان المسلمين و المسلمات و المؤمنين و المومنات و القانتين و القانتات و.." میفرمایند:

پس
اسلام عبارت شد از تسليم عملى براى دين، به اينكه همه تكاليف آن را بياورى، و آنچه از آن نهى كرده ترك كنى،
و
(مسلمون ) و (مسلمات ) مردان و زنانى هستند كه اين طور تسليم دين شده باشند و

اما (مؤمنين ) و (مومنات ) مردان و زنانى هستند كه دين خدا را در دل خود جاى داده باشند، به طورى كه وقتى به اعمال آنان نگاه مى كنى، پيداست كه اين شخص در دل به خدا ايمان دارد، پس هر مومنى مسلمان هست، ولى هر مسلمانى مومن نيست.

امام صادق فرمود: نور مؤمن براى اهل آسمان مانند ستارگان‏ آسمان‏ براى اهل زمين مي درخشد، و فرموده است: مؤمن دوست خداست، خدا ياريش كند و برايش بسازد و مؤمن جز حق بر خدا نگويد و از غير او نترسد.

غیر از نفس مطمئنه و ... خیلی چیزا هست که به عارفانِ کامل عطا شده به بیان دیگر تقریبا آنچه به پیامبر و ائمه عطا شده به آنها نیز عطا شده اما ممکن است برخی خاص پیامبر و ائمه باشد مثلا عصمت ائمه از همان اول خلقتشان بوده یا در شجره طیبه قرار داشتند و مقام ولایت و ظرفیت آنها در درک معارف خیلی عمیقِ الهی بالاست! و...

اولیای الهی بیشتر باید در پی اخفای خود باشند تا اینکه مانند پیامبر و ائمه در نشان دادن خود به عنوان ولی در بین مردم! بخاطر همین است در ادبیات عرفانی انبیاء را به خورشید و اولیاء را به ماه تشبیه میکنند!

بعضی مطالبی که شما آنها را خاص ائمه میدانید در قرآن و کلام ائمه آمده که برای مومنین هم هست!

حضرت علی(ع): کمترین قدرت مومن، جابجایی ستارگان آسمان با اشاره انگشتان است



نبی چون آفتاب آمد ولیّ ماه*********مقابل گردد اندر «لی مع‌الله»

نبوت در کمال خویش صافی است**ولایت اندر او پیدا نه مخفی است

ولایت در ولی پوشیده باید**************ولی اندر نبی پیدا نماید

نبوت را ظهور از آدم آمد**************کمالش در وجود خاتم آمد

ولایت بود باقی تا سفر کرد********چو نقطه در جهان دوری دگر کرد

ظهور کل او باشد به خاتم*************بدو گردد تمامی دور عالم

وجود اولیا او را چو عضوند******که او کل است و ایشان همچو جزوند

[="Tahoma"][="Navy"]

علی سجاد فاطمی;582755 نوشت:
عَلِيّ بْنُ مُحَمّدٍ عَنْ سَهْلٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ عَنْ جَمَاعَةَ بْنِ سَعْدٍ الْخَثْعَمِيّ أَنّهُ قَالَ كَانَ الْمُفَضّلُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللّهِ ع فَقَالَ لَهُ الْمُفَضّلُ جُعِلْتُ فِدَاكَ يَفْرِضُ اللّهُ طَاعَةَ عَبْدٍ عَلَى الْعِبَادِ وَ يَحْجُبُ عَنْهُ خَبَرَ السّمَاءِ قَالَ لَا اللّهُ أَكْرَمُ وَ أَرْحَمُ وَ أَرْأَفُ بِعِبَادِهِ مِنْ أَنْ يَفْرِضَ طَاعَةَ عَبْدٍ عَلَى الْعِبَادِ ثُمّ يَحْجُبَ عَنْهُ خَبَرَ السّمَاءِ صَبَاحاً وَ مَسَاءً
**اصول كافى جلد 1 صفحه: 389 رواية: 3

ترجمه: مفضل بامام صادق عليه السلام عرض كرد: قربانت گردم، ممكن است خدا اطاعت شخصى را بر بندگانش واجب سازد و خبر آسمان را از او پوشيده دارد؟ فرمود: نه، خدا بزرگوارتر و مهربانتر و مشتق‏تر از آنست كه اطاعت شخصى را بر بندگانش واجب كند و سپس خبر آسمان را در هر صبح و شام از او پوشيده دارد. (پس در هر صبح و شام از اخبار آسمانى بطريق الهام و تحديث بامام افاضه مى‏شود).
http://www.ghadeer.org/site/thekr/hadis/o_kfi_j1/o_kfi_60.html

این حدیث را با ولایت فقیه مطلق چگونه جمع کنم؟ که هم ولایت فقیه نقض نشه هم این حدیث.
در واقع منظور و توضیح حدیث چیست؟ ایا کسی که ولی فقیه هست باید غیب بداند؟
باتشکر

سلام
کسی که خدای متعال اطاعت از او را بر مردم واجب کرده امام معصوم است لذا حکم شامل غیر معصوم نیست هرچند علم ولی فقیه به غیب هم ممکن است
ولی فقیه به حسب فرمان معصوم و به تبع او واجب الاطاعه است نه بالاصاله وگرنه همه منصوبین معصومین و از جمله فرماندهان لشکر علی بن ابیطالب ع هم باید علم غیب می داشتند
البته شاید بتوان از این روایت استفاده کرد که ولی فقیه ارتباطش با امام یا کسی که با امام غایب در ارتباط است قطع نمیشود چه اینکه او هم نیازمند به هدایت و ارشاد در مدیریت جامعه است
یا علیم[/]

قلب سلیم";585341 نوشت:
روايتى درباره كيفيت قبض روح مؤمن و خطاب" يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ..." به او

با عرض سلام به شما دوست گرامی

همانطور که عرض شد فرمایشات جنابعالی در جای خود متین و با عرایض بنده همسو است چیزی که هست شما قبلا همه عارفان را بطور مطلق دارای عصمت معرفی میکردید و عرض شد این کلیت صحیح نیست و توجه دارید که وقتی کلیت (همه عارفان...) نفی میشود به معنای این نیست که هیچ عارفی بهره ای از علم غیب و عصمت و... نداشته باشد بلکه همانطور که خود در پست اخیرتان بیان کرده اید تنها درباره عارفان کامل میتوان گفت بهره ای از ولایت و علم غیب و عصمت را دارا هستند. ضمنا همین داستان درباره ولایت و نفس مطمئنه داشتن مومنین جاری است یعنی اینگونه نیست که همه کسانی که مومن خطاب میشوند به این درجات برسند بلکه مومن به معنای واقعی کلمه میتواند به درجاتی از آنچه بیان کرده اید دست یابد.

خلاصه مطلب اینکه نمیگوییم هیچ کس جز ائمه نمیتواند درجات پایین عصمت و علم غیب و ولایت و... را دارا باشد بلکه میگوییم برخی (نه همه) آنها میتوانند به این درجات دست یابند گرچه برای تشخیص افرادی که به این مراحل رسیده اند نیاز به شواهد و قراین کافی است. بنابراین میان آنچه عرض شد و آنچه شما تلاش دارید بیان کنید تنافی ریشه ای وجود ندارد.

در پناه حق

به نام خدا.

قلب سلیم";583503 نوشت:

خود امام خمینی معصوم بودند و معصومی را جانشین خود کردند اما برای جلوگیری از تفرقه بین علماء و فقهاء و شیعیان و اقناع جامعه و...، ایشان مجلس خبرگان را نصب کردند و شروط ولی فقیه هم تقریبا همان شرایط یک مرجع تقلید ذکر شد!
البته نباید دارای علم غیب بودن و... را جزو شروط ولی فقیه دانست!

یک انتقاد و اعتراض. تلاش نکنید به شکلی تاریخ را وارونه و تحریف کنید که گویی امام خمینی(ره) به صورت نمایشی و زینتی به رای مردم پایبند بودند و با به وجود آوردن "توهمی از آزادی و اختیار در تعیین رهبری و حکومت" اونها رو فریب دادند. در این مملکت نظام "جمهوری اسلامی" حاکم هست و حتی مجلس خبرگان در نصب رهبری نیستند بلکه مستقیما توسط مردم انتخاب می شوند. امام(ره) مردم را فریب نداد. امام(ره) به نقش مردم در تعیین سرنوشت خود واقف بود و آنرا به رسمیت میشناخت.

جمهوری اسلامی ، نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر. تئوری های مربوط به دیکتاتوری اسلامی رو جای دیگری دنبال باید کرد.

ستایشگر :Gol:

ستايشگر;585955 نوشت:
به نام خدا.

یک انتقاد و اعتراض. تلاش نکنید به شکلی تاریخ را وارونه و تحریف کنید که گویی امام خمینی(ره) به صورت نمایشی و زینتی به رای مردم پایبند بودند و با به وجود آوردن "توهمی از آزادی و اختیار در تعیین رهبری و حکومت" اونها رو فریب دادند. در این مملکت نظام "جمهوری اسلامی" حاکم هست و حتی مجلس خبرگان در نصب رهبری نیستند بلکه مستقیما توسط مردم انتخاب می شوند. امام(ره) مردم را فریب نداد. امام(ره) به نقش مردم در تعیین سرنوشت خود واقف بود و آنرا به رسمیت میشناخت.

جمهوری اسلامی ، نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر. تئوری های مربوط به دیکتاتوری اسلامی رو جای دیگری دنبال باید کرد.

ستایشگر :Gol:



باسلام

بنده مطلبی که میخواستم بگم رو درست نرسوندم مقصودم بیشتر این بود که چون بنظر بنده آن دو بزرگوار معصوم هستند پس مثل ائمه نیازی به تایید و نظارت بر ایشان توسط خبرگان و مردم نیست! اما چون نمیتوانستند ادعای عصمت داشته باشند پس باید بحث ولایت فقیه و نظارت بر آن و... را مطرح کرد!

پناه بر خدا اگر قصدم توهین به امام و رهبری باشد!!!

اگر توهین و جسارتی شده بنده از شما و همه کاربران معذرت خواهی میکنم. و همین قسمت مذکور در پستم را الان خواستم حذف کنم اما سیستم سایت اجازه حذف نمیدهد.

ممنون از تذکرتان
وفقکم الله لکل خیر

به نام خدا.

قلب سلیم";586027 نوشت:

باسلام

بنده مطلبی که میخواستم بگم رو درست نرسوندم مقصودم بیشتر این بود که چون بنظر بنده آن دو بزرگوار معصوم هستند پس مثل ائمه نیازی به تایید و نظارت بر ایشان توسط خبرگان و مردم نیست! اما چون نمیتوانستند ادعای عصمت داشته باشند پس باید بحث ولایت فقیه و نظارت بر آن و... را مطرح کرد!

پناه بر خدا اگر قصدم توهین به امام و رهبری باشد!!!

اگر توهین و جسارتی شده بنده از شما و همه کاربران معذرت خواهی میکنم. و همین قسمت مذکور در پستم را الان خواستم حذف کنم اما سیستم سایت اجازه حذف نمیدهد.

ممنون از تذکرتان
وفقکم الله لکل خیر

سلام بر شما.

این تصور ، تصور اشتباهی هست. با این مقدمه که اگر کسی اعتراف به خطا کرد، دیگه نمیشه گفت "به نظر من" معصوم هست. چون اگر عصمت رو برای اون شخص در نظر بگیریم با گفتار اون شخص تناقض پیدا میکنه.

برای امام خمینی (ره) به علت کمبود مطالعه نمونه ای یادم نیست از اعتراف به خطا (اما به احتمال بسیار قوی چنین گفته ای دارند ) اما حداقل در مورد رهبری به یاد دارم که ایشون چند سال پیش گفتند در قضیه ی کنترل تعداد جمعیت ایشون قبلا حمایت میکردند و دست اندر کار بودند و اشتباه کردند که حمایت کردند( لینک منبع در پی نوشت اول ). پس نمیشه مقام عصمت برای ایشون قایل شد.

لازم هم نیست کسی که مقام رهبری رو به عهده میگیره، عصمت داشته باشه تا حرفش اعتبار پیدا کنه. همونطور که رئیس جمهور لازم نیست عصمت داشته باشه یا نمایندگان مجلس یا ... اگر قرار بر پیروی از قانون باشه، دیگه برای اینکه امر رهبری مطاع باشه نیازی به قایل شدن مقام عصمت نیست.

ستایشگر :Gol:

پی نوشت : "من همين جا در داخل پرانتز عرض بكنم؛ يكى از خطاهائى كه خود ما كرديم – بنده خودم هم در اين خطا سهيمم – اين مسئله ى تحديد نسل از اواسط دهه ى ۷۰ به اين طرف بايد متوقف ميشد. البته اوّلى كه سياست تحديد نسل اتخاذ شد، خوب بود، لازم بود، ليكن از اواسط دهه ى ۷۰ بايد متوقف ميشد. اين را متوقف نكرديم؛ اين اشتباه بود. عرض كردم؛ مسئولين كشور در اين اشتباه سهيمند، خود بنده ى حقير هم در اين اشتباه سهيمم. اين را خداى متعال و تاريخ بايد بر ما ببخشد." ( لینک )

ستايشگر;586212 نوشت:
به نام خدا.
سلام بر شما.
این تصور ، تصور اشتباهی هست. با این مقدمه که اگر کسی اعتراف به خطا کرد، دیگه نمیشه گفت "به نظر من" معصوم هست. چون اگر عصمت رو برای اون شخص در نظر بگیریم با گفتار اون شخص تناقض پیدا میکنه.

برای امام خمینی (ره) به علت کمبود مطالعه نمونه ای یادم نیست از اعتراف به خطا (اما به احتمال بسیار قوی چنین گفته ای دارند ) اما حداقل در مورد رهبری به یاد دارم که ایشون چند سال پیش گفتند در قضیه ی کنترل تعداد جمعیت ایشون قبلا حمایت میکردند و دست اندر کار بودند و اشتباه کردند که حمایت کردند( لینک منبع در پی نوشت اول ). پس نمیشه مقام عصمت برای ایشون قایل شد.

لازم هم نیست کسی که مقام رهبری رو به عهده میگیره، عصمت داشته باشه تا حرفش اعتبار پیدا کنه.



با سلام

تمام خطاهایی که گفته میشود از امام و رهبری بوده بخاطر اینست که آنها براساس مشورت دیگران تصمیم گرفتند همانطور که پیامبر اکرم براساس مشورت با اصحاب تصمیم به کندن خندق در جنگ خندق گرفتند! اگر خندق کارساز نبود آیا پیامبر دیگر معصوم نبودند؟!

خوبه بگیم چون پیامبر اشتباه کردند و حکم یا وصیتنامه ای در مورد جانشینی مولا علی ننوشتند و آن جنجالها درست شد پس معصوم نیستند؟!
و......

رهبری در مورد اشتباهشان اینطور گفته بودند:

يكى از خطاهايى كه خود ما كرديم - بنده خودم هم در اين خطا سهيمم - اين مسئله‌ تحديد نسل از اواسط دهه‌ 70 به اين طرف بايد متوقف مي شد. البته اوّلى كه سياست تحديد نسل اتخاذ شد، خوب بود، لازم بود، ليكن از اواسط دهه‌ى 70 بايد متوقف ميشد. اين را متوقف نكرديم؛ اين اشتباه بود. عرض كردم؛ مسئولان كشور در اين اشتباه سهيمند، خود بنده‌ حقير هم در اين اشتباه سهيمم. اين را خداى متعال و تاريخ بايد بر ما ببخشد

رهبری در همه مسائل حکومتی با مشورت دیگران تصمیم میگیرند و براساس غیبیات و علم لدنی و... عمل نمیکنند بلکه براساس تحقیقات و مشاوره ها عمل میکنند! مگر در بعضی موارد خیلی خاص مثل حضور نظامی در عراق و ... ممکن است نظری مخالف نظر مسئولان بدهند! حتی شما الان می بینید که رهبری دست دولت را باز گذاشتند که با آمریکا مذاکره کند!!!

در ثانی اگر پستهای قبلی بنده در این تاپیک را خوانده باشید بنده عصمت ائمه را با عصمت عرفا کاملا یکی ندانستم! و بیشتر منظور و قصدم از بحث عصمت، عدم بروز گناه از شخص بود نه بدون خطا و اشتباه بودن وی!

ثالثا بنده نگفتم ولی فقیه باید معصوم باشد بلکه گفتم از عنایت خداوند بوده که این دو ولی فقیه ما به مقام عصمت رسیده اند!

موضوع قفل شده است