راهنمایی در ازدواج، حرف عقل یا حرف دل؟

تب‌های اولیه

20 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
راهنمایی در ازدواج، حرف عقل یا حرف دل؟

لا حول و لا قوة الا بالله

سلام
این مشکل یکی از دوستانم هست ، امیدوارم دوستان و جناب حامی راهنماییهای لازم رو انجام بدن

25 ساله هستم ، چندسالی هست که به دختر خاله خودم علاقه دارم و این علاقه دوطرفه هست
قرار بود بعد از درس و دانشگاه با خانواده صحبت کنم که به خواستگاری بریم ، ایشون هم بخاطر همین موضوع خیلی از خواستگارانشون رو رد کردن
اما مواردی بوجود اومد که مجبور شدم زودتر موضوع رو با پدرم در میون بگذارم
وقتی پدرم از قصدم برای ازدواج باخبر شدن خیلی خوشحال شدند و خیلی هم استقبال کردند اما وقتی گفتم با ایشون میخوام ازدواج کنم خیلی ناراحت شدند و حتی گفتند « من فکر میکردم انقدر عاقل هستی که مطمئنم در انتخابت برای ازدواج اصلاً نباید نگران باشم ولی الآن نظرم عوض شد »
یکی از مهمترین دلایل مخالفت پدرم داماد دیگه این خانواده هست که بدلیل یک سری مسائل با پدرم درگیر شدند و اصلاً ارتباطشون هم با هم خوب نیست
پدرم در خوب بودن این خانم هیچ مشکلی ندارن و قبول دارند که بسیار دختر خوبی هستند و اما مشکلشون در مورد خانواده ایشون هست
تاکید هم دارند که اگر تو بخوای من این کار رو میکنم اما مطمئنم باش رضایتی قلبی از این موضوع نخواهم داشت
یکی از اصلی ترین مشکلات این هست که من نه میتونم بدون رضایت پدرم ازدواج کنم و نه اینکه اگر هم ازدواج کنم میتونم با خواهر خانم و همسرش ارتباط داشته باشم و قطعاً نه میشه و نه دوست دارم همسرم با خواهرش قطع رابطه کنه
موضوع خیلی مهم دیگه این هست که بدلیل یک سری از مشکلات تحصیل بنده به قدری طول کشید که از دانشگاه اخراج شدم تا به سربازی برم ، ماه آینده اعزام هستم ، یک سال سربازی و بعد باید دوباره تحصیلم رو ادامه بدم که حداقل یک سال دیگه طول میکشه
در بهترین حالت من تا دو سال آینده هیچ کاری نمیتونم انجام بدم و از طرفی با توجه به شرایط خانوادگی هیچ تضمینی وجود نداره که بعد از دو سال خانواده من موافقت کنند که به خواستگاری ایشون بریم
و مهمترین مشکل اینکه ایشون یک خواستگار خیلی خوب داره که به شدت هم از طرف خانواده تحت فشار هستند تا قبول کنند
عقل میگه باید همدیگه رو فراموش کنیم ولی دل چیز دیگه ای میگه
قرار شد در اولین فرصت به یک مشاور مراجعه کنیم اما دوست داشتم نظر شما رو هم جویا بشم

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد حامی

كبوتر حرم;582048 نوشت:
قرار شد در اولین فرصت به یک مشاور مراجعه کنیم اما دوست داشتم نظر شما رو هم جویا بشم

سلام بر شما و تشكر از حسن اعتمادتون
خب ما هم مشاوريم اينجا نه برگ چغندر:Nishkhand:
اين پاسخ را خطاب به دوست تان مي نويسم
خب اين كه اين اختلاف چي هست چه قدر احتمال دارد با گذشت زمان يا با كمك از واسطه اين اختلافات را برچيد و اين كه خانواده دختر چه قدر با آنها ارتباط دارند ، منطقي بودن والدين شما و آن خانواده، نوع شخصي ها و....همگي مهم است.
اگر مشكل ريشه نيست و اميد به رفع آن با گذشت زمان و كمك از واسطه هاي قابل اعتماد باشد بهتر است صبر كنيد و غيرمستقيم زمينه هاي حل مشكل را فراهم آوريد ولي اگر مشكل ريشه اي است و اميدي به رفع آن نيست و ازدواج شما مي توانند سبب كدورت هايي براي شما، دختر و خانواده ها به وجود آورد لازم است از خير اين ازدواج بگذريد. البته بايد طوري اين ارتباط را مديريت كنيد كه ته ته دل و ذهن شما و ايشان علقه و دلبستگي اي نباشد تا هم شما و هم ايشان بتوانيد زندگي خود را ادامه دهيد و در زندگي زناشويي تان فكرتان آزاد باشد وگرنه همين امر رضايت زناشويي هر دو شما را در زندگي آينده پايين مي آورد. و شريك زندگي شما كه با عشق پا در زندگي شما گذاشته از جهاتي گرفتار كم مهري مي شود
موفق باشيد

حامی;585604 نوشت:
البته بايد طوري اين ارتباط را مديريت كنيد كه ته ته دل و ذهن شما و ايشان علقه و دلبستگي اي نباشد تا هم شما و هم ايشان بتوانيد زندگي خود را ادامه دهيد و در زندگي زناشويي تان فكرتان آزاد باشد وگرنه همين امر رضايت زناشويي هر دو شما را در زندگي آينده پايين مي آورد. و شريك زندگي شما كه با عشق پا در زندگي شما گذاشته از جهاتي گرفتار كم مهري مي شود
موفق باشيد

كبوتر حرم;582048 نوشت:
25 ساله هستم ، چندسالی هست که به دختر خاله خودم علاقه دارم و این علاقه دوطرفه هست

با سلام ببخشید وارد بحث شدم
آیا واقعا میشه از ته ته دل این عشق را بیرون کرد
با توجه به اینکه فامیل هم هستن و بعدا هم مثلا تو مهمانی همدیگر رو می بینن

ان شاالله مشکلتون حل بشه و خوشبخت بشوید کبوتر حرم

:Gol::Gol::Gol:

مجنون یاس;585867 نوشت:
با سلام ببخشید وارد بحث شدم
آیا واقعا میشه از ته ته دل این عشق را بیرون کرد
با توجه به اینکه فامیل هم هستن و بعدا هم مثلا تو مهمانی همدیگر رو می بینن

ان شاالله مشکلتون حل بشه و خوشبخت بشوید کبوتر حرم


سلام
سخته ولي اين بحث را بايد با دقت بخوانند و در عمل اجرا كنند
http://www.askdin.com/thread23794.html

به نظر من اگه واقعا به این خانوم علاقه دارید بذارید بره و خوشبخت شه, چون شما نه از نظر مالی قوی هستی نه آینده درسی و شغلیت مشخصه نه میتونی عذاب وجدان ناشی ازین ازدواجو تحمل کنی(چون هم پدرت مخالفه هم اون خانوم باید قید خواهرشو بزنه)...

بابا هرچی تو خونه مردم ریخته زن و بچه چقدر این روزا مردم دنبال زن گرفتن هستن آخه!
یه بارم برین جبهه بدرد مملکت بخورین خب ....نمی میرین که!

عزرائیل;585966 نوشت:
بابا هرچی تو خونه مردم ریخته زن و بچه چقدر این روزا مردم دنبال زن گرفتن هستن آخه!
یه بارم برین جبهه بدرد مملکت بخورین خب ....نمی میرین که!

کدوم جبهه؟ مگه خدای نکرده تو جنگیم؟

techies;585975 نوشت:
کدوم جبهه؟ مگه خدای نکرده تو جنگیم؟

شما برو سپاه قدس بگو من می خوام برم جبهه جنگ کنم !....تو دیگه به بقیش کار نداشته باش اونا خودشون صبح علی الطلوع تو رو میبرن میدون جنگ !...فک میکنین ایقدر سوریه و ترکیه و عراق و یمن و بحرین و امارات تو اخبار میگه کیا هستن!؟ ...همه همین سپاهیا هستن دیگه ....من سپاه بودم می دونم!:ok:
[SPOILER]
ولی گلوله می خوری قوی میشیا...!
:Khandidan!:[/SPOILER]

عزرائیل;585998 نوشت:

شما برو سپاه قدس بگو من می خوام برم

جبهه جنگ کنم !....تو دیگه به بقیش کار نداشته باش اونا خودشون صبح علی الطلوع تو رو میبرن میدون جنگ !...فک میکنین ایقدر سوریه و ترکیه و عراق و یمن و بحرین و امارات تو اخبار میگه کیا هستن!؟ ...همه همین سپاهیا هستن دیگه ....من سپاه بودم می دونم!:ok:
[SPOILER]
ولی گلوله می خوری قوی میشیا...!
:Khandidan!:[/SPOILER]

عموی من سرهنگ پاسداره...خودم میدونم این مسائلو ولی شما دیگه خیلی راحت بیان هم میکنیشون...:Cheshmak:
ما که جراتشو نداریم...مگر اینکه خدای نکرده هدف ایران باشه, اون موقع دیگه قضیه فرق میکنه..!!!

پوووف

چقد وحشتناک میشه رو به رو شدنتون باهم در صورت عدم ازدواج

واقعن عشق چیزه ضایعیه

یا یکی دوست داری که دوست نداره

یا یکی دوستتت داره که تو دوستش نداری

یا هر دوتون همو دوس دارین و بهم نمیرسین

Fool

techies;586049 نوشت:
مگر اینکه خدای نکرده هدف ایران باشه, اون موقع دیگه قضیه فرق میکنه..!!!

همین الان هم هدف ایرانه ... این عراق و سوریه و افغانستان و پاکستان و بقیه همه جزو ایران بودن از دستمون دراوردن در واقع ایران الان پایتخت ایران بزرگ اولیه بوده!... برای اینکه پایتخت اروم باشه باید مرز (کشور های اطراف) توی جنگ باشه!

Miss Chadoriii;586053 نوشت:
پوووف

چقد وحشتناک میشه رو به رو شدنتون باهم در صورت عدم ازدواج

واقعن عشق چیزه ضایعیه

یا یکی دوست داری که دوست نداره

یا یکی دوستتت داره که تو دوستش نداری

یا هر دوتون همو دوس دارین و بهم نمیرسین

:|

دقيقا
موافقم باهات

به نام خدا
سلام

اگر بتوانيد به لطايف الحيل اين دو را آشتي دهيد بهتر هست.
اگر عموي شما بخواهد ممكن است دامادشان و پدرتان با هم آشتي كنند.اگر نشد با اين اوضاعي كه داري
قهر
سربازي
بي پولي
بايد فراموش كني...

و من الله توفيق

لا حول و لا قوة الا بالله

سلام علیکم مجدد

حامی;585604 نوشت:
سلام بر شما و تشكر از حسن اعتمادتون
خب ما هم مشاوريم اينجا نه برگ چغندر:Nishkhand:
اين پاسخ را خطاب به دوست تان مي نويسم
خب اين كه اين اختلاف چي هست چه قدر احتمال دارد با گذشت زمان يا با كمك از واسطه اين اختلافات را برچيد و اين كه خانواده دختر چه قدر با آنها ارتباط دارند ، منطقي بودن والدين شما و آن خانواده، نوع شخصي ها و....همگي مهم است.
اگر مشكل ريشه نيست و اميد به رفع آن با گذشت زمان و كمك از واسطه هاي قابل اعتماد باشد بهتر است صبر كنيد و غيرمستقيم زمينه هاي حل مشكل را فراهم آوريد ولي اگر مشكل ريشه اي است و اميدي به رفع آن نيست و ازدواج شما مي توانند سبب كدورت هايي براي شما، دختر و خانواده ها به وجود آورد لازم است از خير اين ازدواج بگذريد. البته بايد طوري اين ارتباط را مديريت كنيد كه ته ته دل و ذهن شما و ايشان علقه و دلبستگي اي نباشد تا هم شما و هم ايشان بتوانيد زندگي خود را ادامه دهيد و در زندگي زناشويي تان فكرتان آزاد باشد وگرنه همين امر رضايت زناشويي هر دو شما را در زندگي آينده پايين مي آورد. و شريك زندگي شما كه با عشق پا در زندگي شما گذاشته از جهاتي گرفتار كم مهري مي شود
موفق باشيد


این چه حرفیه ، شما استاد ما هستید
ولی چون پول نمیگیرید آدم فکر میکنه مشاوره نرفته ، آخه میدونید که هر چقدر برای چیزی بیشتر پول خرج کنی قابل اعتماد تر و بهتره
:khaneh:
تا جایی که خبر دارم اختلاف این دو خانواده از این قرار هست که خانواده مادر ایشون پس از فوت پدرشون تقسیم ارث بین وراث رو به دلیل اعتمادی که داشتن به پدر دوست من واگذار میکنن
خود وراث از تقسیم ارث ناراحت نشدند اما داماد این خانواده اصرار دارند که پدر دوستم حق خواهر زنش رو خورده و در شهرشون پشت سرشون کلی حرف زده و ...
واقعاً هیچ قطعیتی نداره که دو سال بعد موضوع حل بشه یا نه
اما خب دل کندن چندین ساله هم راحت نیست ، به خصوص اینکه فامیل هم هستن

كبوتر حرم;586467 نوشت:
اما خب دل کندن چندین ساله هم راحت نیست ، به خصوص اینکه فامیل هم هستن

درسته
راستش دنيا اين طوري است كه ما گاهي لازم است برخلاف ميلمان حقايق را بپذيريم مانند اين مورد:
http://www.askdin.com/thread44138.html#post586544

سلام
خیلی سخته
من تقریبا همین مشکل شما رو داشتم
الانم دختر خالم عقد کرده و ...
ولی میگم که هنوز فراموشش نکردم چون علاقه ما دو طرفه بود ولی بنا به دلایلی وصلت صورت نگرفت
خیلی سخته
خیلی

سلام دوست عزیز.یه چن تا سوال پیش اومد. فقط ب خاطر مشکل داشتن با نه خانواده شون بلکه دامادشون میخواین بیخیال بشین؟بعدش حتی اگه بد هم باشن چرا باید خواهرا قطع رابطه کنن؟ یه دیدار ک ب دعوا ختم نمیشه تازه شما نمیخوای بری خانومت میره خواهرشو میبینه ... این بحثا قابل حل هست اگه واقعا هم کفو هم هستین و خانواده ها هم تایید کردن ... از کجا میتونی تضمین کنی ک بعدها ک ازدواج کردی تویه زندگیت با یه نفر دیگه با دامادشون ب مشکل برنخوری؟ تازه باجناقا هم ک دیگه بعله :khaneh: ... شوخی کردم . امیدوارم درست تصمیم بگیرین ک این مباحث پشیمونی اش تا آخر عمر با آدم میمونه ها ... موفق باشین ...

كبوتر حرم;582048 نوشت:
25 ساله هستم ، چندسالی هست که به دختر خاله خودم علاقه دارم و این علاقه دوطرفه هست
قرار بود بعد از درس و دانشگاه با خانواده صحبت کنم که به خواستگاری بریم ، ایشون هم بخاطر همین موضوع خیلی از خواستگارانشون رو رد کردن
اما مواردی بوجود اومد که مجبور شدم زودتر موضوع رو با پدرم در میون بگذارم
وقتی پدرم از قصدم برای ازدواج باخبر شدن خیلی خوشحال شدند و خیلی هم استقبال کردند اما وقتی گفتم با ایشون میخوام ازدواج کنم خیلی ناراحت شدند و حتی گفتند « من فکر میکردم انقدر عاقل هستی که مطمئنم در انتخابت برای ازدواج اصلاً نباید نگران باشم ولی الآن نظرم عوض شد »
یکی از مهمترین دلایل مخالفت پدرم داماد دیگه این خانواده هست که بدلیل یک سری مسائل با پدرم درگیر شدند و اصلاً ارتباطشون هم با هم خوب نیست
پدرم در خوب بودن این خانم هیچ مشکلی ندارن و قبول دارند که بسیار دختر خوبی هستند و اما مشکلشون در مورد خانواده ایشون هست
تاکید هم دارند که اگر تو بخوای من این کار رو میکنم اما مطمئنم باش رضایتی قلبی از این موضوع نخواهم داشت
یکی از اصلی ترین مشکلات این هست که من نه میتونم بدون رضایت پدرم ازدواج کنم و نه اینکه اگر هم ازدواج کنم میتونم با خواهر خانم و همسرش ارتباط داشته باشم و قطعاً نه میشه و نه دوست دارم همسرم با خواهرش قطع رابطه کنه
موضوع خیلی مهم دیگه این هست که بدلیل یک سری از مشکلات تحصیل بنده به قدری طول کشید که از دانشگاه اخراج شدم تا به سربازی برم ، ماه آینده اعزام هستم ، یک سال سربازی و بعد باید دوباره تحصیلم رو ادامه بدم که حداقل یک سال دیگه طول میکشه
در بهترین حالت من تا دو سال آینده هیچ کاری نمیتونم انجام بدم و از طرفی با توجه به شرایط خانوادگی هیچ تضمینی وجود نداره که بعد از دو سال خانواده من موافقت کنند که به خواستگاری ایشون بریم
و مهمترین مشکل اینکه ایشون یک خواستگار خیلی خوب داره که به شدت هم از طرف خانواده تحت فشار هستند تا قبول کنند
عقل میگه باید همدیگه رو فراموش کنیم ولی دل چیز دیگه ای میگه
قرار شد در اولین فرصت به یک مشاور مراجعه کنیم اما دوست داشتم نظر شما رو هم جویا بشم


سلام

بین این دو راهی که گفتید یک راه دیگر هم وجود دارد و آن اینکه پدر خود را راضی به این ازدواج کنید. از ظاهر قضیه اینطور برداشت میشود که پدر شما غیر منطقی نیست و میشود با او به تفاهم رسید. لذا با او صحبت کنید و بگویید من مشکلات داماد این خانواده را قبول دارم و میدانم بعد از ازدواج هم محدودیت های در رابطه ایجاد خواهد شد ولی همانطور که خودتان هم میدانید هیچ فردی بی عیب و نقص نیست و ما با هر خانواده ای که وصلت کنیم به هر حال نقطه ضعفی خواهند داشت. این خانواده داماد خوبی ندارد، خانواده ای دیگر ممکن است فرزند معتادی داشته باشند، آن یکی ممکن است مادری داشته باشد که اهل دخالت است و ... . لذا اگر بنا باشد ما دنبال خانواده بی عیب بگردیم یا پیدا نمیشود و یا اینکه اولش فکر میکنیم بی عیبند ولی بعدا عیبشان آشکار میشود!!
منتها خوبی این خانواده این است که آنها را میشناسیم و میدانیم هر چه هستند همینند. اگر باز هم راضی نشد میتوانی از علاقه ات به او هم بگویی. بگو نمیدانم درک میکنید یا نه ولی وقتی دل جایی گیر کند به این راحتی نمیشود او را قانع به فراموشی کرد آن هم زمانی که دلیلی برای این فراموش وجود نداشته باشد. وقتی خودش و خانواده اش خوب باشند تا حدود زیادی مشکل حل میشود.

به نظر من اگر در انتخاب خود مطمئن هستید و میدانید این علاقه پشتوانه عقلی هم دارد؛ یعنی از لحاظ فکری اعتقادی اخلاقی و رفتاری بین شما تناسب وجود دارد، ازدواج شما حتی با مقداری اکراه پدرت هم مشکلی ایجاد نمیکند. منتها به شرطی که پدرت به حرفی که زده عمل کند و مخالفت او به همین مقداری باشد که گفته ولی اگر به حدی برسد که شما مجبور شوی بین او و طرف یکی را انتخاب کنی، در آن صورت طبیعی است که باید فرد مورد نظر را فراموش کنی.

اگر بنا بر ازدواج شد در مورد رابطه خانوادگی با خواهر و داماد طرف مقابل، باید با تدبیر عمل کنید یعنی طوری رفتار کنید که خود را بی طرف نشان داده و قاطی دعوای آنها نکنید. زیرا فقط در این صورت است که مشکلی گریبان گیر شما نخواهد شد وگرنه هر طرف را که بگیرید طرف دیگر دشمن شما خواهد شد. البته پیشنهاد من این است که وقتی کنار پدر خود هستید احتیاط بیشتری کنید چون گاهی اوقات حتی بی طرف نشان دادن خودتان منجر به کدورت پدرت خواهد شد.

در مورد وضعیت درس و سربازی هم جای نگرانی نیست. میتوانید الان برای خواستگاری اقدام کنید و مدتی را در عقد بمانید و بعد از فراهم شدن شرایط عروسی کنید.

نکته آخر اینکه آنچه شما باید در اولیت کار خود قرار دهید، روشن کردن تکلیف این رابطه است چون تا وقتی تصمیم خود را نگیرید، هم خود را سردرگم کرده و هم طرف مقابل را با مشکل مواجه میکنید؛ به خصوص که ایشان تا به حال به خاطر شما خواستگارهای زیادی را رد کرده و اگر این روال ادامه پیدا کند ممکن است موقعیت های فعلی خود را از دست داده و در آینده برای ازدواج خود به مشکل بخورد. لذا تعیین تکلیف این رابطه، اولیت کار شماست.

پیروز و سربلند

حامی;586552 نوشت:
درسته
راستش دنيا اين طوري است كه ما گاهي لازم است برخلاف ميلمان حقايق را بپذيريم مانند اين مورد:
http://www.askdin.com/thread44138.html#post586544

سلام اقای حامی
ی نسخه هم واسه رهایی از دلبستگی تجویز کنید:ok: شاید تصور من اشتباه هست که گاهی دوست داشتن از دلبستگی میاد نه وابستگی
موضوع قفل شده است