جمع بندی معاد روحانی در قرآن نیامده است!!

تب‌های اولیه

75 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
معاد روحانی در قرآن نیامده است!!

هو الحق
با عرض سلام و ادب و احترام
با عنایت بر این مسئله که بنده تمامی تاپیک های مربوط به این موضوع را در این سایت مطالعه کرده ام و همچنین تمامی تاپیک ها بسته شده و امکان افزودن موضوع به آنها نبود مجبور به ایجاد تاپیک جدید شدم.
با عرض پوزش از تمامی اساتید، ولی به هیچ وجه معاد روحانی وجود ندارد و معاد جسمانی و نفسانی است ، نه روحانی !!
که البته امیدوارم نفس را با روح یکی ندانید!
در هیچ آیه ای از قرآن کریم حرفی از معاد روحانی زده نشده است و کاملآ منطقی است که روح که از ذات اقدس الهی است نباید مؤاخذه شود.
آیا بر این معتقد هستید که روح که به هیج وجه پلیدی نمیپذیرد مورد مؤاخذه قرار خواهد گرفت ؟!!!

پس لطفاً آیه ای در این زمینه ذکر کنید !
با تشکر
هوالحی.

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد مشکور

uniqueboy;581272 نوشت:
هو الحق
با عرض سلام و ادب و احترام
با عرض پوزش از تمامی اساتید، ولی به هیچ وجه معاد روحانی وجود ندارد و معاد جسمانی و نفسانی است ، نه روحانی !!
که البته امیدوارم نفس را با روح یکی ندانید!
در هیچ آیه ای از قرآن کریم حرفی از معاد روحانی زده نشده است و کاملآ منطقی است که روح که از ذات اقدس الهی است نباید مؤاخذه شود.
آیا بر این معتقد هستید که روح که به هیج وجه پلیدی نمیپذیرد مورد مؤاخذه قرار خواهد گرفت ؟!!!

پس لطفاً آیه ای در این زمینه ذکر کنید !
با تشکر
هوالحی.


سلام علیکم :Gol:

با تشکر از روح پرسشگری شما

در پاسخ به سؤال شما مقدمتاً لازم بذکر است بدانید در این معنا که بگوییم معاد جسمانی - نفسانی و یا معاد جسمانی - روحانی تفاوتی نمی کند. زیرا بر اساس برخی روایات، نفس دارای مراتبی است که مرتبه عالی آن به روح انسانی اشاره دارد. از اینرو هر دو تعبیر، از این زاویه صحیح است.

برای روشن تر شدن بحث، به نکاتی در باب نفس و روح اشاره می کنیم: روح و نفس در معانى مختلفى به كار مى‏ روند. در بعضى از موارد هر دو به يك معنا استعمال مى ‏شوند. ولى از نظرفلسفى آنها دو جوهر متفاوت اند:

الف) نفس جوهرى است كه ذاتا مجرد است ولى در عمل مادى است؛ يعنى هر چند خود از جنس ماده نيست ولى افعال خود را از طريق ابزارهاى مادى انجام مى‏ دهد؛ مانند ادراكات حصولى نفس انسان كه با استفاده ازاندام‏هاى حسى صورت مى‏ پذيرد.

ب ) روح، ذاتا و فعلا مجرد است؛ يعنى همان طور كه خود ماده نيست در كنش‏ها و فعاليت‏ هايش نيز نيازمند به ابزار مادى نمى‏ باشد. در مورد روح انسانى دو مسأله حائز اهميت است:
1. روح آدمى مجرّد است، يعنى؛ نه جسم است و نه اوصاف امور جسمانى را دارا است؛ نه مكان و زمان دارد نه وزن نه حجم؛ نه طول و عرض و عمق؛ نه محسوس است و نه داراى جزء.
2. هويت واقعى انسان را (يعنى آنچه كه انسانيت انسان وابسته به آن است) روح تشكيل مى‏ دهد.

وقتی در آيات مربوط به خلقت انسان تأمل می کنیم: پس از طرح مراحل جسمانى آفرينش انسان، از خلقتى ديگر و يا دميدن روح در او، سخن به ميان آمده است. و اين نكته نشان غير مادى بودن روح است. گاهی عدم توجه و آگاهی، به حقیقت روح موجب اشتباه در برداشت می شود چنانکه برای شما نیز چنین تصور اشتباهی رخداده است. اینکه تصور کردید که وقتی خداوند فرموده: "و نفخت فیه من روحی؛ از روح خودم در او دمیدم."(1) این بدان معناست که جزئی از خدا جدا گشته و در نهاد انسان دمیده شده، در حالیکه اینگونه نیست بلکه بدلیل شرافتی که روح انسانی دارد به خدا نسبت داده می شود، به این نوع اضافه، اضافه تشریفی می گویند چنانکه بدلیل شرافت، ارزش و مکانت کعبه و مسجد می گوییم: خانه خدا و یا به امیرمؤمنان علی (ع) گفته می شود: یدالله (دست خدا)؛ عین الله (چشم خدا) و انها را بنوعی به خدا نسبت می دهیم.

باید توجه داشت که روح، امر الهی است که مورد اراده حضرت باریتعالی بوده است. چنانکه فرمود: "یسئلونک عن الروح، قل الروح من امر ربی" ای پیامبر از تو در باره حقیقت روح می پرسند به انها بگو که روح امری است از ناحیه پروردگار من. (2) در حالیکه اگر روح، مستقیماً جزئی جدا شده از وجود خداوند بود باید گفته می شد: قل الروح من ربی، بگو روح از جنس پروردگارم است.(دقت کنید)

همچنين بقاى انسان پس از متلاشى شدن جسم و تداوم زندگى وى در عالم برزخ (عالم ميان دنيا و آخرت) و به تمام و كمال دريافت شدن آن، نشانگر غير مادى و غير جسمانى بودن روح است. از سوى ديگر اگر هويت واقعى انسان، به جسم مادى او مى‏ بود؛ بايد با مردن و متلاشى شدن جسم، انسان نيز نابود شود، در صورتى كه آيات قرآن، بر بقاى انسان پس از متلاشى شدن جسم تأكيد دارد.(3) همچنین، ما بعینه مشاهده می کنیم متلاشی شدن اجساد شهدا را در حالیکه خداوند در باره شهدا می فرماید: "ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون ..."(4) اینها برشمردیم همه گواهی می کند که: 1. روح و نفس آدمی غیر مادی است. 2. حقیقتی که پس از مرگ و متلاشی شدن جسم آدمی در عالم برزخ، باقی می ماند همان روح یا (نفس) اوست، همو که هنگام خلقت در او دمیده شده (و نفخت فیه من روحی) که البته در برخی آیات، به دریافت نفس ها هنگام مرگ اشاره می کند. الله یتوفی الانفس حین موتها ...(5) و این امر، دلیلی بر "این همانی" مرتبه عالی نفس با روح انسانی است.

بمنظور اثبات آنچه گفتیم، اضافه بر مطالب پیش گفته، لازم بذکر است: همين حقيقت واحد و مجرد - كه آن را گاهی روح، گاهی نفس و گاهی روان و يا جان مى‏ ناميم - مراتب و شؤون مختلفى دارد. در اين زمينه حضرت اميرالمؤمنين على(ع) مى‏ فرمايد: «اى كميل! در آدمى چهار نفس است: نفس نامى نباتى، نفس حسى حيوانى، نفس ناطقه قدسى و نفس كلى الهى و هر يك از اين چهار را پنج قوه و دو خاصيت است. مبدأ اين نفس پروردگار عالم است و به او نيز باز مى‏ گردد. خداوند در قرآن مى‏ فرمايد: از روح خود در آدم دميدم و نيز اين آيه شريفه، دليل عود و بازگشت نفس كلى الهى به حضرت حق است كه مى‏ فرمايد: اى نفس مطمئن خشنود و پسنديده: به سوى پروردگار خود باز گرد.(6)

در نتیجه در حقیقت، همان روحی که در آغاز خلقت در نهاد انسان دمیده شده، در هنگام مرگ تحت عنوان نفس توسط خداوند و یا فرشته موکل موت دریافت می شود فلذا بر اساس این تقریر و از این زاویه، تفاوتی بین روح و نفس کلی الهی نیست. و تفاوتی نمی کند که بگوییم: معاد جسمانی -- روحانی و یا معاد جسمانی -- نفسانی.

موفق باشید ...:Gol:

پاورقی____________________________________________
1. حجر، 29
2. اسراء، 85
3. ر.ك: انسان‏شناسى، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى(ره)، ص 57-56 ، با تغییرات و اضافات.
4. آل عمران، 169.
5. زمر، 42.
6. ر.ك: نشان از بى‏ نشان‏ها، علی مقدادی اصفهانی، ج اول، ص 203، با اندکی تغییر.

مشکور;582211 نوشت:
همچنين بقاى انسان پس از متلاشى شدن جسم و تداوم زندگى وى در عالم برزخ (عالم ميان دنيا و آخرت) و به تمام و كمال دريافت شدن آن، نشانگر غير مادى و غير جسمانى بودن روح است

سلام
اما در قرآن از حيات برزخي سخن محكمي وجود ندارد
در داستان حضرت عزير داريم كه صد سال مُرد و زنده شد و گمان كرد كه نيم روزي در خواب بوده..با توجه به خيلي از ايات ديگر ميتوان اين نتيجه را گرفت كه مرگ چون خواب است(خيلي زودگذر)وقيامت بيدار شدن مجدد
لذا حيات چه در دنيا و چه در آخرت جسماني است

[="Tahoma"][="Navy"]

uniqueboy;581272 نوشت:
هو الحق
با عرض سلام و ادب و احترام
با عنایت بر این مسئله که بنده تمامی تاپیک های مربوط به این موضوع را در این سایت مطالعه کرده ام و همچنین تمامی تاپیک ها بسته شده و امکان افزودن موضوع به آنها نبود مجبور به ایجاد تاپیک جدید شدم.
با عرض پوزش از تمامی اساتید، ولی به هیچ وجه معاد روحانی وجود ندارد و معاد جسمانی و نفسانی است ، نه روحانی !!
که البته امیدوارم نفس را با روح یکی ندانید!
در هیچ آیه ای از قرآن کریم حرفی از معاد روحانی زده نشده است و کاملآ منطقی است که روح که از ذات اقدس الهی است نباید مؤاخذه شود.
آیا بر این معتقد هستید که روح که به هیج وجه پلیدی نمیپذیرد مورد مؤاخذه قرار خواهد گرفت ؟!!!

پس لطفاً آیه ای در این زمینه ذکر کنید !
با تشکر
هوالحی.


سلام
کجای مباحث معاد نوشته جسمانی و نفسانی که شما روحانی آنرا نفی می کنید
اصلا تمایز جسم و روح و نفس از نظر شما به چیست ؟
یا علیم[/]

uniqueboy;581272 نوشت:
هو الحق
با عرض سلام و ادب و احترام

در هیچ آیه ای از قرآن کریم حرفی از معاد روحانی زده نشده است و کاملآ منطقی است که روح که از ذات اقدس الهی است نباید مؤاخذه شود.
آیا بر این معتقد هستید که روح که به هیج وجه پلیدی نمیپذیرد مورد مؤاخذه قرار خواهد گرفت ؟!!!

پس لطفاً آیه ای در این زمینه ذکر کنید !
با تشکر
هوالحی.

با سلام.

این جمله دال بر روحانی بودنه:
الذی تطلع علی الافئده...

این جمله نیز جسمانی بودنو میرسونه:
جلودهم بدلناهم جلودا...

-------------------

ملّاعلي;582306 نوشت:
اما در قرآن از حيات برزخي سخن محكمي وجود ندارد
در داستان حضرت عزير داريم كه صد سال مُرد و زنده شد و گمان كرد كه نيم روزي در خواب بوده..با توجه به خيلي از ايات ديگر ميتوان اين نتيجه را گرفت كه مرگ چون خواب است(خيلي زودگذر)وقيامت بيدار شدن مجدد
لذا حيات چه در دنيا و چه در آخرت جسماني است

سلام علیکم

از مجموع آیات قرآن کریم درباره عالم برزخ و حیات برزخی که حدود پانزده آیه می‏باشد و روایات که در این باب بسیار است چند مطلب به دست می‏ آید:

انسان در فاصله بین مرگ و قیامت از نوعی حیات برخورداراست. چنانکه قرآن در آیات بسیاری به نشئه ی برزخ اشاره نموده از جمله: "حَتَّى إِذَا جَاء أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ (مؤمنون/99-100) تا چون يكى از آنان- آن كافران- را مرگ فرا رسد گويد: پروردگارا، مرا بازگردانيد، شايد در آنچه واگذاشته ‏ام كار نيك و شايسته كنم. نه چنين است، اين سخنى است كه او گوينده آن است، و فرارويشان برزخى است تا روزى كه برانگيخته شوند."

بی شک، حیات برزخی برتر از حیات مادی و دنیوی است؛ بطوری که انسان، لذت و سرور و یا رنج و الم و اندوه را با شدّت و قدرت بیشتری ادراک می‏کند، در آن نشئه، یا از یک زندگی سعادت آمیز و سرشار از انواع لذائذ و نعمات برخوردار است و یا به یک زندگانی شقاوت آمیز و آمیخته با انواع دردها و رنجها و غمهای جانکاه فرو می‏رود. روح انسان پس از جدایی از بدن در قالبی شبیه قالب دنیوی قرار می‏گیرد که به آن «بدن مثالی» یا «بدن برزخی» گفته می‏شود. این قالب با قالب مادی انسان تفاوتهایی دارد. برای اثبات و آشنایی با حیات برزخی روایاتی نقل می‏شود:

- در کتاب اصول کافی از امام صادق علیه السلام نقل شده است که یکی از یاران حضرت گفت:برخی عقیده دارند که ارواح مومنین در چینه‏ دان پرندگان سبز رنگی در اطراف عرش قرار می‏گیرند. امام علیه السلام فرمود: «لا، المومن اکرم علی اللّه من أن یجعل روحه فی حوصله طیر و لکن فی ابدان کابدانهم» خیر، چنین نیست. مومن نزد خدا گرامی ‏تر از آن است که روحش را در چینه‏ دان پرنده‏ای قرار دهد.

- در حدیث دیگری مفید از یونس بن ضبیان از امام صادق نقل کرده است که در پایان آن آمده است: ...فإذا قبضه اللّه الیه صیر تلک الروح إلی الجنّه فی صورة کصورته فیاکلون و یشربون فاذا قدم علیهم القادم عرفهم بتلک الصور التی کانت فی الدنیا. امام فرمود: هنگامی که خداوند آن روح را قبض می‏کند، او را در بهشت درصورتی همانند صورت خود قرار می‏دهد؛ پس در آنها می‏خورند و می‏ آشامند و هرگاه کسی بر آنها وارد شود با همان صورتهایی که در دنیا داشتند شناخته می‏شوند.

- در حدیث دیگری آمده است که ابراهیم بن اسحاق گفت: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: ارواح مومنین کجا هستند؟ فقال: «ارواح المومنین فی حجرات فی الجنة، یأکلون من طعامها و یشربون من شرابها، و یتزاورون فیها ویقولون: ربّنا أقم لنا الساعة لتنجز لنا ما وعدتنا» امام(ع) فرمود: ارواح مومنین دراتاقهایی در بهشت ساکن می‏شوند. از طعام آن می‏خورند و از نوشیدنی آن می‏نوشند. همدیگر را در آنجا زیارت می‏کنند و می‏گویند: پروردگارا! قیامت رابرای ما برپای دار تا آنچه به ما وعده فرموده‏ ای تحقق یابد. راوی می‏گوید:پرسیدم: ارواح کفار کجا هستند؟ فقال: «فی حجرات النار، یأکلون من طعام ها ویشربون من شرابها و یتزاورون فیها و یقولون: ربّنا لا تقم لنا الساعة لتنجز لنا ما وعدتنا» امام علیه السلام فرمود: کفار در اتاقهایی از آتش جای داده می‏شوند. ازطعام جهنم می‏خورند و از نوشیدنیهای آن می‏آشامند. همدیگر را در آنجا می بینند و می‏گویند: پروردگارا قیامت را برای ما برپای مدار تا آنچه به ما وعده داده‏ ای تحقق یابد. روایات در این مورد زیاد است و از این چند روایت، حقیقت و کیفیت زندگی برزخی آشکار می‏شود.

در خصوص داستان مردن و زنده شدن عزیر (ع) هم گفتنی است: این حکایت قرآنی، همچون حکایت کشتن و زنده شدن پرندگان توسط ابراهیم (ع) و حکایت خواب مرگ گونه ی اصحاب کهف، برای اثبات حقیقت معاد و کیفیت حشر و نشر در قیامت ذکر شده فلذا بر اساس این نمونه های قرآنی، نمی توان واقعیت حیات برزخی و یا جسمانی - روحانی بودن معاد را نفی کرد.

موفق باشید ...:Gol:

[="Tahoma"][="Navy"]سلام
معاد چیزی جز بازگشت به بعد مجرد نیست
یا علیم
[/]

محی الدین;582698 نوشت:
معاد چیزی جز بازگشت به بعد مجرد نیست

سلام

اما اين سخن برخلاف آيات صريح قرآن است..مانند داستان زنده كردن پرندگان

مشکور;582493 نوشت:
بی شک، حیات برزخی برتر از حیات مادی و دنیوی است؛ بطوری که انسان، لذت و سرور و یا رنج و الم و اندوه را با شدّت و قدرت بیشتری ادراک می‏کند،

سلام
1-اين سخن پشتوانه روايي معتبر ندارد
2- در قرآن هرچه شرح و تفصيل در مورد نعمت هاي بعد از مرگ آمده مربوط به بعد از قيامت است نه برزخ
3- اگر معاد جسماني نيست پس حيات مجدد بعد از برزخ چه معنايي دارد؟

سلام علیکم:Gol:
ما در پست های قبلی گفته بودیم که " بی شک، حیات برزخی برتر از حیات مادی و دنیوی است؛ بطوری که انسان، لذت و سرور و یا رنج و الم و اندوه را با شدّت و قدرت بیشتری ادراک می‏کند" ...

ملّاعلي;583257 نوشت:
سلام
1-اين سخن پشتوانه روايي معتبر ندارد

سلام و ادب:Gol:

اولاً باید توجه داشت که آگاهی کامل از جهان برزخ برای ما امکان پذیر نیست و تا انسان گام در آن جهان نگذارد نمی‌تواند به کیفیت آن پی ببرد. باور به اصل برزخ و کم و کیف آن نشئه تنها از طریق آیات و روایات برای ما حاصل گردیده است. و ثانیاً بر اساس روایات، پاداش ها و عذاب هایی که در عالم برزخ به انسان می رسد گویای عمق و سطح و کم و کیف بیشتری نسبت به راحتی و آسایش و سختی ها و مرارت های دنیوی است. به قول یکی از بزرگان، عالم برزخ نسبت به این دنیا مانند همین دنیا نسبت به شکم مادر است. که مسلماً سطح و عمق درک و برخورداری انسان از نعمات و برخوردش با مشکلات دنیا بمراتب بیشتر از آن چیزی است که در رحم مادر درک و دریافت می کرده است. و دلیل آن نیز واضح است، چون انسانِ در دنیا سطح ادراکش نسبت به مرحله ی در رحم مادر ارتقاء یافته و به همین نسبت، انسان در عالم برزخ نیز، بدلیل فراقت از حجاب جسمانی و مادی از سطح ادراک بیشتری برخوردار است.

ضمن اینکه مشکلات و آسایش هایی که بر روح ما عارض می شود بسیار شدیدتر و ماندگارتر از انواعی است که بر جسم ما عارض می شود. از آنجاییکه عالم برزخ عالم روح با قالب مثالی است، آنچه از شادی و غم و راحتی و دشواری در قالب پاداش و عذاب دریافت می کند، شدیدتر و قوی تر است.

بر اساس روایات دینی هر چه نشئه های زندگی به طرف قیامت پیش می رود، سطح درک انسان هم افزایش می یابد. دنیا نسبت به رحم مادر، برزخ نسبت به دنیا و قیامت نسبت به برزخ از سطح عالی تر، وسیع تر و عمیق تری برخوردار است. در حدیثی هنگامی که از ارواح مومنین از حضرت صادق (ع) سوال شد امام فرمودند: آنها در حجره‌هایی از بهشت برزخی از طعام و شراب آن متنعم می‌شوند و می‌گویند پروردگارا قیامت را برای ما بر پا کن و وعده‌هایی را که به ما داده‌ای وفا نما (1) چون نعمت‌های برزخی محدود و اصولاً حیات برزخی شایسته اقامت دائمی نمی‌باشد. بدیهی است که مومنین در وادی السلام در التذاذ و مسرت بسر می‌برند و در انتظار فرا رسیدن روز قیامت هستند اما کفار که دستشان از علم و معرفت کوتاه است در خشکزار برهوت اجتماع دارند و گذشت زمان برای آنها سخت و ناگوار است و از قیام قیامت هراسان‌اند.

ملّاعلي;583257 نوشت:
سلام
1-اين سخن پشتوانه روايي معتبر ندارد

ملّاعلي;583257 نوشت:
2- در قرآن هرچه شرح و تفصيل در مورد نعمت هاي بعد از مرگ آمده مربوط به بعد از قيامت است نه برزخ

از این جهت در روایات می‌خوانیم که گناهکاران همین که عذاب برزخ را مشاهده می‌کنند می‌گویند "ربنا لا تقم لنا الساعه" خدایا قیامت را برای ما بر پا مکن (2) چون می‌دانند این عذاب موقت و گاه و بیگاه به مراتب آسان‌تر است از عذاب دائمی و سوزان جهنم.

چرا گناهکاران چنین تقاضایی می کنند چون وقتی این سطح از عذاب های برزخی را می چشند و با سختی ها و دشواری های دنیا مقایسه می کنند در برابر آن تاب و تجمل نیاورده، از یکسو تقاضا می کنند به دنیا بازگشته، گذشته ی خود را اصلاح کنند و از سویی وقتی از بازگشت ناامید می شوند بدلیل معرفت به عظمت عذابهای قیامت، از خدا می خواهند که قیامت، برپا نشود. اینها همه دلیل بر اوج و عظمت و بزرگی و شدت هر نشئه، نسبت به نشئه ی قبلی است.

و از برخی آیات استفاده می‌شود که اولاً مکان بهشت و جهنم برزخی در روی همین زمین است و ثانیاً عذاب بر برزخیان هر صبح و شام عرضه می شود. مثلاً در آیه‌ای آمده است که: النّارْ یْعًرُضُونُ عُلَیًها غُدْواً وُ عُشِیاً عذاب ناراحت کننده آتش هر بامداد و شامگاه بر فرعونیان عرضه می‌شود (3) انسان در عالم خواب صورت دارد وزن و سنگینی ندارد و عالمی که در آن حرکت می‌کند از این سنخ است لذا از بالای بلندی سقوط می‌کند به زمین نمی‌خورد و یا گاهی مانند فرشته سبکبال در فضا پرواز می‌کند اوج و حضیض دارد به دورترین نقاط سفر می‌کند در تفسیر آیه فوق امام صادق (ع) می‌فرماید: این در دنیا قبل از روز قیامت است زیرا آتش قیامت صبح و شام ندارد سپس فرمود: اگر آنها در قیامت تنها صبح و شام در آتش دوزخ عذاب شوند در میان این دو باید سعادتمند باشند چنین نیست این مربوط به برزخ است پیش از روز قیامت (4) و شب و روز و صبح و عصر آنها به مناسب صبح و شام دنیاست در مورد نعمت هم می‌فرماید: و لهم رزقهم فیها بکره و عشیا روزی آنها بدون هیچ گونه رنجی شب و روز به آنها می‌رسد (5) از بامداد و شامگاه فهمیده می‌شود که اصل برزخ و عذاب و پاداش برزخی ثابت و مکان آن روی زمین است.

ملّاعلي;583257 نوشت:
3- اگر معاد جسماني نيست پس حيات مجدد بعد از برزخ چه معنايي دارد؟

چه کسی منکر معاد جسمانی شده؟ معاد هم جسمانی و هم روحانی است توأماً. نه صرفاً روحانی است و نه صرفاً جسمانی بلکه بدلیل اصالت روح و نفس انسانی و متابعت و مشارکت جسم در کمال انسانی هر دو متفقاً محشور خواهند شد.

موفق باشید ...:Gol:

پاورقی______________________________________
1) فروع کافی ج 3 ص 244.
2) نور الثقلین ج 4 ص 523.
3) سوره غافر آیه 46.
4) مجمع البیان ج 8 ص 526.
5) سوره مریم آیه 62.

[="Tahoma"][="Navy"]

ملّاعلي;583250 نوشت:
سلام

اما اين سخن برخلاف آيات صريح قرآن است..مانند داستان زنده كردن پرندگان


سلام
این مثلها را برای مردم می زنیم تا شاید تفکر کنند ( و به حقیقت راهی یابند )
یا علیم[/]

[="Tahoma"][="Navy"]

ملّاعلي;583250 نوشت:
سلام

اما اين سخن برخلاف آيات صريح قرآن است..مانند داستان زنده كردن پرندگان


سلام
ما بر اساس نص قرآن غیر مادی بودن معاد را ثابت می کنیم
قرآن می فرماید : انا لله و انا الیه راجعون که بحث معاد و رجوع به خدای متعال را مطرح می فرماید
از سوی دیگر می فرماید : لا تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار که عموم مفسرین آنرا دلیل بر جسمانی نبودن خدای متعال گرفته اند
نتیجه این دو آیه :
ما به سوی امر غیر مادی بر می گردیم
نتیجه بصورت ساده شده : معاد امری غیر مادی است
یا علیم[/]

محی الدین;584756 نوشت:
ما بر اساس نص قرآن غیر مادی بودن معاد را ثابت می کنیم
قرآن می فرماید : انا لله و انا الیه راجعون که بحث معاد و رجوع به خدای متعال را مطرح می فرماید
از سوی دیگر می فرماید : لا تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار که عموم مفسرین آنرا دلیل بر جسمانی نبودن خدای متعال گرفته اند
نتیجه این دو آیه :
ما به سوی امر غیر مادی بر می گردیم
نتیجه بصورت ساده شده : معاد امری غیر مادی است
یا علیم

ما در مورد توبه هم داريم كه به خداوند بازگشت كنيد...در حالي كه جسم هم داريم
اين آيه لزوما همچين معنايي كه شما ميگوييد را ندارد
بيشتر آيات گوياي معاد مادي است...خصوصا اون آيه كه ميگويد شما از خاكيد و به آن برميگرديد و دوباره از آن خارج ميشويد..

[="Tahoma"][="Navy"]

ملّاعلي;584768 نوشت:
ما در مورد توبه هم داريم كه به خداوند بازگشت كنيد...در حالي كه جسم هم داريم
اين آيه لزوما همچين معنايي كه شما ميگوييد را ندارد
بيشتر آيات گوياي معاد مادي است...خصوصا اون آيه كه ميگويد شما از خاكيد و به آن برميگرديد و دوباره از آن خارج ميشويد..

سلام
همه می دانند که توبه همان ندامت و عزم به بازگشت از گناه است که امری غیر مادی است
پس رد دلیل ما با مساله توبه نه تنها رد نیست بلکه خود یک تایید است
یعنی ثابت می کند که رجوع یا معاد هم مانند توبه امری روحانی است با این تفاوت که در رجوع ( که عام است و مومن و کافر در آن یکسانند ) انقطاع از ماده هم جزء قطعیات است
انک میت و انهم میتون لذا بازگشت دوباره به ماده خلاف رجوع است
و اما آیه مورد استدلال بر محور ارض است و نه خاک و می دانیم که در صحنه قیامت ارض مبدل می شود : یوم تبدل الارض غیر الارض
و منظور از ارضی که خروج از آن برای بار دوم صورت می گیرد ارض بعد مثالی مجرد است و نه ارض مادی
لذا آیه در صدد بیان مراتب تکامل انسانی به نحو تکوینی است
مرحله اول خلقت از ارض مادی
مرحله دوم اعاده یا استقرار در ارض مثالی مجرد
مرحله سوم خروج از ارض مثالی و ورود به صحنه قیامت کبری یا تکامل عقلی
یا علیم[/]

محی الدین;584783 نوشت:
لذا بازگشت دوباره به ماده خلاف رجوع است

سلام
معاد مادي لزوما اين نيست كه روح دوباره بازگشت كند به ماده و بدن..
بلكه ماده و بدن متناسب با ملكات روح در غالب و آثار جديد ميپيوندد به روح..
علامه طباطبايي هم تقريبا همچين چيزي رو قبول داره

محی الدین;584783 نوشت:
و اما آیه مورد استدلال بر محور ارض است و نه خاک و می دانیم که در صحنه قیامت ارض مبدل می شود

در سوره قيامت خداوند صريحا اشاره به جمع كردن مجدد استخوانها دارد بعد شما ميگيد منظور ارضه!

ملّاعلي;584847 نوشت:
سلام
معاد مادي لزوما اين نيست كه روح دوباره بازگشت كند به ماده و بدن..
بلكه ماده و بدن متناسب با ملكات روح در غالب و آثار جديد ميپيوندد به روح..
علامه طباطبايي هم تقريبا همچين چيزي رو قبول داره

سلام
بله ما هم همان را قائلیم
اما این قیام و قیامت از بدو مرگ انسان که آغاز حیات آگاهانه برخی اوست شروع میشود همانطور که روایت فرمود :
من مات فقد قامت قیامته
هرکس مرد قیامتش قطعا آغاز شده است
و بازگشتی به عالم ماده نیست
البته مباحث معاد از نظر ما ناظر بر حداقل سه نوع است که متکلمین همه آنرا در همان قالب معروف معاد ریخته اند
این معادها عبارتند از :
معاد فرد انسانی معاد نوع انسانی و معاد عالم طبیعت

ملّاعلي;584847 نوشت:
در سوره قيامت خداوند صريحا اشاره به جمع كردن مجدد استخوانها دارد بعد شما ميگيد منظور ارضه!

شبهه کفار و مشرکین در مورد معاد در خصوص قدرت بر انجام آن بوده است هرچند اصلش را نیز بعید می شمردند لذا در بسیاری از آیات و از جمله آیات سوره قیامت بر توانایی خداوند بر تحقق معاد ولو با تصور عادی کفار و مشرکین تاکید می کند : بلی قادرین ..... بله ما تواناییم بر ...
و در بحث تمثیل به استخوانهای پوسیده هم قبلا گفتیم که قرآن کریم آن را یک مثلی می داند که فرد مشرک به حسب ذهنیت خود مطرح کرده : ضرب لنا مثلا و نسی خلقه قال ....
و فراموش نکنید که بدن برزخی غیر مادی انسان عینا همان بدن است و فقط آن جهت مادیش در آن وجود ندارد
یا علیم

محی الدین;584859 نوشت:
شبهه کفار و مشرکین در مورد معاد در خصوص قدرت بر انجام آن بوده است هرچند اصلش را نیز بعید می شمردند لذا در بسیاری از آیات و از جمله آیات سوره قیامت بر توانایی خداوند بر تحقق معاد ولو با تصور عادی کفار و مشرکین تاکید می کند : بلی قادرین ..... بله ما تواناییم بر ...
و در بحث تمثیل به استخوانهای پوسیده هم قبلا گفتیم که قرآن کریم آن را یک مثلی می داند که فرد مشرک به حسب ذهنیت خود مطرح کرده : ضرب لنا مثلا و نسی خلقه قال ....
و فراموش نکنید که بدن برزخی غیر مادی انسان عینا همان بدن است و فقط آن جهت مادیش در آن وجود ندارد

اگه مخاطب اين آيات صرفا چندتا كافرند(كه بعيد به نظر ميرسه) خُب اين كافرا چرا همچين سوالي پرسيدند؟ چرا؟
جوابش خيلي روشنه چون اول از همه خود پيامبر و يا قران معاد مادي رو مطرح كرده..
و الاّ اونا چرا بايد همچين سوالي بپرسند؟

و اما اگه حقيقت معاد فقط همان روح بود..مگه خدا با كسي شوخي داره
در قرآن اومده(نمي دونم كدوم آيه بود) در مورد مرگ و برزخ كه: شما گم نميشويد و حقيقت شما را ملائكه تمام و كمال دريافت ميكنند
همينطور كه ملاحظه ميكنيد خداوند بدون هيچ ملاحظه كاري از حقيقت روح صحبت كرده.. چه لزومي دارد در آيات ديگر كه مربوط به قيامت است روش خود را عوض كند و به مثال و مثل روي آورد؟؟؟

uniqueboy;581272 نوشت:
با عرض پوزش از تمامی اساتید، ولی به هیچ وجه معاد روحانی وجود ندارد و معاد جسمانی و نفسانی است ، نه روحانی

uniqueboy;581272 نوشت:
آیا بر این معتقد هستید که روح که به هیج وجه پلیدی نمیپذیرد مورد مؤاخذه قرار خواهد گرفت ؟!!!

سلام علیکم

منظور شما چیه؟ منظورتون اینه که جسم انسان بدون روح ، عذاب میشود؟ یعنی آدمی که زنده نیست عذاب میشود؟ یا اینکه انسان زنده است اما روح خدایی او با وی همراه نیست؟

[="Tahoma"][="Navy"]

ملّاعلي;584870 نوشت:
اگه مخاطب اين آيات صرفا چندتا كافرند(كه بعيد به نظر ميرسه) خُب اين كافرا چرا همچين سوالي پرسيدند؟ چرا؟
جوابش خيلي روشنه چون اول از همه خود پيامبر و يا قران معاد مادي رو مطرح كرده..
و الاّ اونا چرا بايد همچين سوالي بپرسند؟

و اما اگه حقيقت معاد فقط همان روح بود..مگه خدا با كسي شوخي داره
در قرآن اومده(نمي دونم كدوم آيه بود) در مورد مرگ و برزخ كه: شما گم نميشويد و حقيقت شما را ملائكه تمام و كمال دريافت ميكنند
همينطور كه ملاحظه ميكنيد خداوند بدون هيچ ملاحظه كاري از حقيقت روح صحبت كرده.. چه لزومي دارد در آيات ديگر كه مربوط به قيامت است روش خود را عوض كند و به مثال و مثل روي آورد؟؟؟


سلام
اکثر آیات معاد در سور مکی است
و ما می دانیم که نبی اکرم ص در مکه امکان شرح و تفصیل آیات برای مومنین را نداشت چه رسد به اینکه بخواهد برای کفار و مشرکین شرح و تفصیل بدهد
حتی بگذریم از اینکه طبق یک اصل علوم ومعارف الهی به اندازه ظرفیت مخاطب القا میشود ( انا معاشر الانبیاء نکلم الناس علی قدر عقولهم ) لذا تصور نمی شود معارف بلند توحیدی و معاد برای این قوم جاهل فایده ای داشته باشد
لذا کفار و مشرکین بر اساس الفاظ و عبارات ظاهری قرآن کریم در مباحث معاد تصوری پیدا کرده و شبهه و سوال خود را هم بر همان مبنا مطرح کرده اند و قرآن هم با همان مبنا پاسخ داده هرچند این پاسخ از ظرافتهایی برای تاویل برخوردار است که به نمونه هایی از آن اشاره کردیم
و اما اینکه خدای متعال شوخی ندارد
بله شوخی ندارد اما آنچه که در صدر و آغاز ظهور اسلام مهم است ایمان به اصول معارف و تعالیم دین بوده است و شرح و تفصیل آن به ازمان و افراد لایق موکول شده است و صاحبان ولایت مامور به آن بوده اند
یا علیم[/]

محی الدین;584881 نوشت:
و ما می دانیم که نبی اکرم ص در مکه امکان شرح و تفصیل آیات برای مومنین را نداشت چه رسد به اینکه بخواهد برای کفار و مشرکین شرح و تفصیل بدهد
حتی بگذریم از اینکه طبق یک اصل علوم ومعارف الهی به اندازه ظرفیت مخاطب القا میشود ( انا معاشر الانبیاء نکلم الناس علی قدر عقولهم ) لذا تصور نمی شود معارف بلند توحیدی و معاد برای این قوم جاهل فایده ای داشته باشد
لذا کفار و مشرکین بر اساس الفاظ و عبارات ظاهری قرآن کریم در مباحث معاد تصوری پیدا کرده و شبهه و سوال خود را هم بر همان مبنا مطرح کرده اند و قرآن هم با همان مبنا پاسخ داده هرچند این پاسخ از ظرافتهایی برای تاویل برخوردار است که به نمونه هایی از آن اشاره کردیم
و اما اینکه خدای متعال شوخی ندارد
بله شوخی ندارد اما آنچه که در صدر و آغاز ظهور اسلام مهم است ایمان به اصول معارف و تعالیم دین بوده است و شرح و تفصیل آن به ازمان و افراد لایق موکول شده است و صاحبان ولایت مامور به آن بوده اند

سلام
در اون آيه كه گفتم مگر كافر نگفته كه ما گم ميشويم نيست ميشويم؟ خُب چرا حضرت حق اينجا نفرموده كه ما استخوانهاي شما رو جمع ميكنيم؟؟
چيزي رو كه شما ميگيد كه شرحش خيلي راحت تره.. اين بعيد شمردن هارو هم نداره..

[="Tahoma"][="Navy"]

ملّاعلي;584886 نوشت:
سلام
در اون آيه كه گفتم مگر كافر نگفته كه ما گم ميشويم نيست ميشويم؟ خُب چرا حضرت حق اينجا نفرموده كه ما استخوانهاي شما رو جمع ميكنيم؟؟
چيزي رو كه شما ميگيد كه شرحش خيلي راحت تره.. اين بعيد شمردن هارو هم نداره..

سلام
اینجا دو مساله است
1- مشرکین به معاد اصلا باور نداشتند و وقتی این اصل از سوی خدای متعال و قرآن مطرح شد آنرا بعید شمردند چون فکر می کردند قدرتی بر جمع آوری اجزاء بدن انسان وجود ندارد چرا که آنها انسان را صرفا موجودی مادی می دانستند و هیچ تصوری از بعد مجرد غیر مادی نداشتند و مطمئنا فهم این معنا برایشان بسیار سخت تر بود
2- طرح مساله معاد به این نحوی که ما قائلیم چنگی به دل اهل ظاهر نمی زند چون آنها لذت و درد را فقط با جسم می فهمند و طرح معاد روحانی برای ایشان به منزله انتفاء درد و لذت است . بنده که تجربه ای در این مباحث دارم دیده ام که افراد با انتفاء بعد مادی بدن در معاد مشکل دارند چون فکر می کنند لذات بدون آن بی معناست
مطمئنا اگر معاد به این صورت مطرح می شد کفار و مشرکین هم چنین برخوردی می کردند و آنرا بیهوده و بی ارزش می پنداشتند در حالیکه قرار است معاد یکی از عوامل قوی در سوق دادن افراد بسوی پذیرش پیامهای دین باشد
خلاصه کلاس معاد روحانی بالاتر از این است که از همان ابتدا برای عموم قابل طرح باشد
یا علیم[/]

محی الدین;585202 نوشت:
خلاصه کلاس معاد روحانی بالاتر از این است که از همان ابتدا برای عموم قابل طرح باشد
یا علیم

اما در مورد برزخ خيلي صريح طرح شده

[="Tahoma"][="Navy"]

ملّاعلي;585999 نوشت:
اما در مورد برزخ خيلي صريح طرح شده

سلام
طرح اصل مباحث اشکالی ندارد بلکه نحوه آن محل بحث است .
شما ببینید مدتها بعد از نزول آیات قرآن و در زمان خلیفه اول کافری می آید و از خلیفه مسلمین می پرسد مگر شما نمی گویید کافر بعد مرگ در آتش است . این جمجمه سر پدر کافر من است چرا سرد است؟ و خلیفه و تمام اطرافیان از پاسخ در می مانند تا اینکه امیر مومنان علی علیه السلام می آیند و جواب می دهند .
خوب این نشانه آن است که اینها از معارف حتی در حد الفاظ ظاهری اش هم چندان چیزی نفهمیده اند و پیامبر ص این ظرفیت را در آنها نیافته که روح را تشریح کند همانطور که اهل سنت فعلی عقیده دارند ارواح مومنین بعد مگر و تا روز قیامت در چینه دان پرنده ای بزرگ هستند . خوب اینها نشانه چیست ؟
نشانه اینکه ظرفیت نبوده تا معارف تشریح شود . این حال مسلمین صدر اسلام است پس چگونه می توان انتظار داشت که کافر و مشرک بی باور و کاملا بی خبر تصور صحیحی از معاد و روح داشته باشد ؟
یا علیم[/]

محی الدین;586215 نوشت:
طرح اصل مباحث اشکالی ندارد بلکه نحوه آن محل بحث است .
شما ببینید مدتها بعد از نزول آیات قرآن و در زمان خلیفه اول کافری می آید و از خلیفه مسلمین می پرسد مگر شما نمی گویید کافر بعد مرگ در آتش است . این جمجمه سر پدر کافر من است چرا سرد است؟ و خلیفه و تمام اطرافیان از پاسخ در می مانند تا اینکه امیر مومنان علی علیه السلام می آیند و جواب می دهند .
خوب این نشانه آن است که اینها از معارف حتی در حد الفاظ ظاهری اش هم چندان چیزی نفهمیده اند و پیامبر ص این ظرفیت را در آنها نیافته که روح را تشریح کند همانطور که اهل سنت فعلی عقیده دارند ارواح مومنین بعد مگر و تا روز قیامت در چینه دان پرنده ای بزرگ هستند . خوب اینها نشانه چیست ؟
نشانه اینکه ظرفیت نبوده تا معارف تشریح شود . این حال مسلمین صدر اسلام است پس چگونه می توان انتظار داشت که کافر و مشرک بی باور و کاملا بی خبر تصور صحیحی از معاد و روح داشته باشد ؟

سلام
روايت است از امام كاظم كه بشر در ابتداي خلقت رويا و خواب نداشت ، خداوند پيامبري را براي هدايت مردم فرستاد
مردم گفتند اگر ما خدا را بپرستيم در برابرش چه داريم در حالي كه دارايي تو از ما بيشتر نيست
فرمود اگر خدا را اطاعت كنيد جزاي شما بهشت است
گفتند :بهشت و دوزخ چيست؟ كي به آن ميرسيم
فرمود :هنگامي كه مرديد
گفتند: ما ميبينيم كه مرده هاي ما پوسيده و خاك ميشوند براي آنها از آنچه كه وصف كردي چيزي نيست..
كه خداوند احكام خواب ديدن را قرار داد
در خواب ديدند كه ميخورند و مياشامند و حركت ميكنند
فرمودند: خدا حجت را بر شما تمام كرد روح شما چنين است ،هنگامي كه مرديد هرچند كه بدنهاي شما در خاك است اما روح هاي شما
در عذاب يا نعمت است تا قيامت

همانطور كه ملاحظه ميكنيد بقاي روح در اين روايت و احاديث ديگر خيلي خوب با متوسل به خواب طرح شده ، حتي قبل از اسلام
اصلا يه سوال!
اگر حيات بعد از مرگ فقط مثالي است ومربوط به روح است! چرا اين همه از زنده شدن دوباره با مثال هاي كاملا مادي بحث شده.. خصوصا در قرآن؟
در مورد حيات برزخي كه هم آيه وجود دارد و هم روايات بسيار(خيلي شسته و رفته)
چرا وقتي نوبت به قيامت ميرسد بايد سبك و روش عوض بشه و لقمه اينقدر بچرخه؟؟؟!!!

در مورد بازگشت به سوي خدا هم بايد عرض كنم كه اين آيه مربوط به فناي قبل از بقاي مجدد است يعني صور اول..كه جز خدا كسي نميماند

[="Tahoma"][="Navy"]

ملّاعلي;586315 نوشت:
همانطور كه ملاحظه ميكنيد بقاي روح در اين روايت و احاديث ديگر خيلي خوب با متوسل به خواب طرح شده ، حتي قبل از اسلام
اصلا يه سوال!
اگر حيات بعد از مرگ فقط مثالي است ومربوط به روح است! چرا اين همه از زنده شدن دوباره با مثال هاي كاملا مادي بحث شده.. خصوصا در قرآن؟
در مورد حيات برزخي كه هم آيه وجود دارد و هم روايات بسيار(خيلي شسته و رفته)
چرا وقتي نوبت به قيامت ميرسد بايد سبك و روش عوض بشه و لقمه اينقدر بچرخه؟؟؟!!!

در مورد بازگشت به سوي خدا هم بايد عرض كنم كه اين آيه مربوط به فناي قبل از بقاي مجدد است يعني صور اول..كه جز خدا كسي نميماند


سلام از تاخیر جواب عذرخواهم
طرح مساله روح و یک اصل از از اصول دین دو چیز است ضرورتی ندارد ارتباط آن دو با طرح مفصل کیفیتشان همراه باشد
جواب سوال اول : قبلا گفتیم تلک المثال نضربها للناس لعلهم یتفکرون
دوم : برزخ تجرد غیر تام است و قیامت تجرد تام و به هر حال از هردو باید به نحوی سخن گفته شود که مخاطب بفهمد ( نحن معاشرالانبیاء....)
سوم : لقمه چرخ نزده مساله به حساب لفظ و بیان آنهم بطور ساده که همه بفهمند همانست که معصوم فرموده اند اما حقیقت و واقعیت یا کبفیتش برای عموم گفته نمی شود توحید هم همینطور و سایر معارف
کدام آیه مربوط به صور اول است ؟
یا علیم[/]

محی الدین;584756 نوشت:
ما بر اساس نص قرآن غیر مادی بودن معاد را ثابت می کنیم
قرآن می فرماید : انا لله و انا الیه راجعون که بحث معاد و رجوع به خدای متعال را مطرح می فرماید
از سوی دیگر می فرماید : لا تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار که عموم مفسرین آنرا دلیل بر جسمانی نبودن خدای متعال گرفته اند
نتیجه این دو آیه :
ما به سوی امر غیر مادی بر می گردیم
نتیجه بصورت ساده شده : معاد امری غیر مادی است

سلام مجدد:Gol:
در تکمیل مطالب پیش گفته برای آگاهی بیشتر، اقوال و نظرات دانشمندان را در خصوص کیفیت معاد، یادآور می شویم، سپس نظریه مشهور دانشمندان اسلامی را مطرح و دلایل آن را بازگو می کنیم:


1. گروهی از متکلمان، شیوه معاد را، تنها جسمانی می دانند و به وجود روحی جز جسم و مکانیسم بدن معتقد نیستند و در حقیقت روح در نظر آنان جسم لطیفی است که در بدن سریان دارد و همانند آتش در زغال، آب در گل و روغن در زیتون است.


دلایلی که درباره اثبات روح و روان و تجرد آن از ماده اقامه شده است در نقد این نظر کافی است، و نظریه این گروه از متکلمان در شناخت شخصیت و واقعیت انسان، دست کمی از نظر مادی ها ندارد و این گروه انسان را صرفا یک موجود مادی می پندارند و به چیزی جز بدن و فعل و انفعال های فیزیکی و شیمیایی آن عقیده ندارند.


2. گروهی از فلاسفه و بالأخص پیروان مکتب «مشاء» تنها به معاد روحانی معتقدند و می گویند : پس از مرگ، علاقه روح نسبت به بدن قطع می گردد، ولی از آن جا که روح، موجودی پیراسته از ماده است، فنا و نیستی در آن راه ندارد و پس از قطع علاقه از بدن، باقی و جاوید خواهد ماند. این گروه چون نتوانستند اشکالات معاد جسمانی را حل کنند ناچار به معاد روحانی پناه بردند و معاد جسمانی را انکار کردند.


3. گروهی از حکما، عرفا، دانشمندان علم کلام و شخصیت هایی از علمای امامیه، مانند شیخ مفید، شیخ طوسی، سید مرتضی، خواجه نصیر الدین طوسی و علامه حلی به هر دو معاد معتقدند و می گویند: روح در سرای دیگر به بدن بازگشت می کند. دارندگان این نظر، به دو گروه تقسیم شده اند که به گونه فشرده به آنها اشاره می گردد.


الف) روح در سرای دیگر به بدن طبیعی و عنصری که دارای فعل و انفعال طبیعی و شیمیایی است باز می گردد و آیات قرآن از این نظریه به روشنی پشتیبانی می کند.

ب) روح در سرای دیگر به بدن مثالی و برزخی که لطیف است و جرم و ماده ندارد، اما از مقدار و شکل برخوردار است، تعلق می گیرد و این بدن لطیف به گونه ای عین بدن دنیوی است و هر کس آن را ببیند می گوید: این همان انسانی است که در دنیا زندگی می کرده، ولی از این نظر که دارای جرم و ماده نیست و قابلیت فعل و انفعال شیمیایی و فیزیکی ندارد، با آن تفاوت دارد. از افراد معروفی که طرف دار این نظریه است حکیم معروف شیخ شهاب الدین سهروردی است و مرحوم صدر المتألهین نیز نظریه ای قریب به آن دارد، که این جا محل بیان آن نیست.


آری، گاهی از برخی سخنان صدر المتألهین استفاده می شود که وی به معاد با بدن عنصری و طبیعی معتقد است(عرشیه، چاپ جدید، ص .245) ، ولی چون در غالب کتاب های خود خلاف آن را انتخاب کرده است ناچار باید این سخن او را به نحوی تأویل کرد.


اکنون وقت آن رسیده است که ببینیم، از میان این نظریات کدام صحیح و پابرجاست...


ادامه دارد ...
:Gol:

محی الدین;582698 نوشت:
معاد چیزی جز بازگشت به بعد مجرد نیست
یا علیم

سلام و ادب:Gol:

هر چند دلایل عقلی، اصل معاد را می پذیرد، اما هرگز کیفیت معاد و چگونگی آن را بیان نمی کند. دلایل عقلی نمی تواند ثابت کند که معاد چگونه است آیا روحانی محض است، یا روحانی و جسمانی است و بر فرض دوم، آیا این جسم، جسم عنصری و مادی است یا جسم برزخی و مثالی؟ بنابراین لازم است درباره کیفیت معاد و این که آیا تنها روحانی است و یا روحانی و جسمانی و در صورت دوم با چه بدنی محشور خواهد شد به کتاب آسمانی و احادیث متقن مراجعه کرد.

آیات قرآن، به روشنی گواهی می دهد که معاد انسان ها تنها روحانی نبوده بلکه روحانی و جسمانی است و جسمی که روح به آن تعلق خواهد گرفت همان جسم عنصری است که مبدأ یک رشته فعل و انفعال های فیزیکی و شیمیایی است و ما از میان آیات فراوان، تنها به نقل قسمت کمی از آنها اکتفا می کنیم؟

1. برخی از آیات در پاسخ کسانی که زنده شدن استخوان های خاک شده را یک امر محال می پنداشتند چنین می گوید:
- قل یحییها الذی انشأها اول مرة و هو بکل خلق علیم؛ (1) بگو استخوان ها را آن کس که آنها را بار نخست آفرید زنده می کند و او به هر آفرینشی آگاه است.
- ایحسب الانسان ان لن نجمع عظامه بلی قادرین علی ان نسوی بنانه؛ (2) آیا انسان تصور می کند که ما استخوان های او را جمع نخواهیم کرد؟ آری ما تواناییم انگشتان او را بسازیم.

2. برخی از آیات، گواهی می دهند که انسان روز قیامت از قبر برخاسته و پای محاسبه می آید :

- افلا یعلم اذا بعثر ما فی القبور؛ (3) آیا نمی داند هنگامی که انسان ها از قبرها برانگیخته می شوند.

- و نفخ فی الصور فاذاهم من الاجداث الی ربهم ینسلون؛ (4) در صور دمیده می شود، پس ناگهان از قبرها به سوی پروردگار خود می شتابند.

و علاوه بر این آیات، قرآن گاهی از طریق ایجاد توجه به زندگی نخست، و گاهی با نشان دادن صحنه رستاخیز در زمین های مرده و گاهی با ارائه نمونه هایی از احیای مردگان، برای امکان معاد استدلال می کند، و گاهی از احیای برخی از مردگان مانند «عزیز» و یا مرده نمایان مانند اصحاب کهف و زنده شدن مرغانی که به وسیله حضرت ابراهیم سر بریده شده بودند، سخن به میان می آورد و از این مثال ها می توان استفاده کرد که حیات مجدد انسان، با بدن عنصری و مادی همراه خواهد بود.

از سخنان امیر مؤمنان در نهج البلاغه نیز به روشنی استفاده می شود که معاد در سرای دیگر با بدن طبیعی و عنصری صورت خواهد پذیرفت؛ مانند:

- اخرجهم من ضرایح القبور و اوکار الطیور و اوجرة السباع، و مطارح المهالک سراعا الی امره مهطعین الی معاده؛ (5) مردگان را از دل گورها و ... بیرون می آورد، در حالی که به سوی فرمان خدا می شتابند و به محل بازگشت خود مبادرت می نمایند.

- و نیز می فرماید: و اخرج من فیها فجددهم علی اخلاقهم و جمعهم بعد تفرقهم؛ (6) کسانی را که در زمین نهفته اند بیرون می آورد سپس آفرینش آنان را پس از کهنه شدن تجدید می کند و همه را پس از پراکندن گرد می آورد.

- و اعلموا انه لیس لهذا الجلد الرقیق صبر علی النار فارحموا نفوسکم؛ (7) بدانید برای این پوست نازک، صبر و بردباری بر آتش نیست، پس به خودتان رحم کنید.(8)

موفق باشید ...:Gol:

پاورقی________________________________________________
1. یس (36) آیه .79

2. قیامت (75) آیه های 3 و .4

3. عادیات (100) آیه .9

4. یس (36) آیه .51

5. نهج البلاغه (عبده)، خطبه .80

6. همان، خطبه 105 و ضمیر «فیها» مربوط به «ارض» است که در ما قبل این جمله ها وارد شده است.

7. همان، خطبه .178

8. آیت الله جعفر سبحانی، عقاید اسلامی در پرتو قرآن، حدیث و عقل.

مشکور;590597 نوشت:
آیات قرآن، به روشنی گواهی می دهد که معاد انسان ها تنها روحانی نبوده بلکه روحانی و جسمانی است و جسمی که روح به آن تعلق خواهد گرفت همان جسم عنصری است که مبدأ یک رشته فعل و انفعال های فیزیکی و شیمیایی است و ما از میان آیات فراوان، تنها به نقل قسمت کمی از آنها اکتفا می کنیم؟

سلام
یک اصل بر کلام الهی و انبیاء و اولیاء حاکم است که کاملا منطقی و درست است و آن این است که :
القاء علوم و معارف به حسب درک و فهم مخاطبین است
لذا در روایت است که : نحن معاشرالانبیاء نکلم الناس علی قدر عقولهم
انتظار می رود بر اساس این اصل طرح معارف در وحی قرآنی به حد فهم مخاطبین خالی از سواد و فرهنگ تنزل یافته باشد
در روایتی از امام صادق ع هم داریم که قرآن کریم به سه بخش الفاظ و اشارات و حقایق تقسیم شده و هر بخش را ویژه گروهی می دانند
در شیوه تبلیغی ائمه ع هم می بینیم که پاسخ ایشان به افراد همیشه در حد فهم مخاطب بوده و گاهی به سوال واحد دو نفر دو جواب متفاوت می دانند که موید همین معناست
لذا جای تعجب نیست که کلام قرآن در اصول معارف برای همگان روشن و واضح باشد اما این به معنای مطابقت فهم مخاطبین با واقع نیست
از سوی دیگر همه حقایق این سویی جلوه ای آنسویی دارد که حقیقتش محسوب میشود و متکلم از هردو به یک لفظ می تواند خبر دهد اما تنها متکلم می داند که از کدام درجه و شان آن موضوع دارد سخن می گوید یا کسی که او هدایتش کند
نظر ما این است که غواصان علوم و معارف باطنی به هدایتهای الهی و اولیاء او از معانی آنسویی کلمات وحی و سخنان اولیاء الله مطلع شده بلکه به شهود آنها و یافتنشان در صقع جان خود نائل شده اند و به اشارات و تعبیراتی دیگران را نیز هدایت کرده اند
نکته دیگر اینکه مساله معاد روحانی بحث بازگشت به بدن برزخی در زمانی به نام قیامت که در طول زمان خواهد آمد نیست بلکه منظور رجوع شوون نفس انسان از تدبیر ابعاد مادی انسان به ذات مجرد و توجه به به حقیقت خود بعد از عدم صلاحیت بدن مادی است . لذا تعبیر جدا شدن از بدن مادی و پیوستن به بدن مثالی هم یک تعبیر مسامحی است .
لازم به ذکر است که نفس انسان در همه حال دارای بدن است و در مرگ فقط بعد مادی این بدن از بین می رود و پس از آن فرد با بدن برخی و مثالی خود خواهد بود . این بدن از همه جهت شبیه بدن مادی است و فقط بعد مادی ندارد لذا در روایت است که اگر مومن را بعد مرگ ببینی به همان شکل دنیایی خود است
و نکته آخر اینکه بر اساس اصلی که گفته شد باید انتظار داشت کلمات معصومین ع هم به حسب مورد ، مقاصد و معانی مختلفی داشته باشد . مثلا در مواعظ نباید انتظار اشاره به حقایق پیچیده مرگ و معاد باشد بلکه ایجاد انگیزه عمل و پرهیز از معاصی ملاک گفتار پندآموز است .

مشکور;590597 نوشت:
قل یحییها الذی انشأها اول مرة و هو بکل خلق علیم؛

در عمده آیات معاد که پاسخ به مشرکین محسوب میشود محور بحث اثبات قدرت الهی بر انجام معاد است و البته در برخی آیات مثل این آیه شریفه شواهدی بر این مقصود هست مثلا پیش از این بیان می فرماید : و ضرب لنا مثلا و نسی خلقه . قرآن کریم نحوه طرح مساله توسط مشرک را یک مثل می داند تا برای اهل اشاره این قرینه موجود باشد که حقیقت الزاما مطابق فهم این مشرک منکر معاد که هیچ تصور قبلی از معاد نداشته نیست و فهم او و در نتیجه بیان مساله معاد توسط او یک نحوه مثالی است . در جای دیگری نیز تکلیف بسیاری از توصیفات خود از بهشت را روشن ساخته و می فرماید : مثل الجنه التی وعد المتقون تجری من تحتها الانهار ... یعنی اینکه مثل پاداش بهشتیان در قالب عبارات قابل فهم شما این است نه اینکه الفاظ انهار و اشجار به حسب فهم شما از آن بیانگر حقیقت پاداش باشد!

مشکور;590597 نوشت:
ایحسب الانسان ان لن نجمع عظامه بلی قادرین علی ان نسوی بنانه؛

این آیه هم در صدد اثبات قدرت خداوند بر اصل معاد است حتی بر مبنای تصورمشرکین که تا پیش از این اصلا خبری از معاد نداشتند

مشکور;590597 نوشت:
افلا یعلم اذا بعثر ما فی القبور؛ (3) آیا نمی داند هنگامی که انسان ها از قبرها برانگیخته می شوند.

- و نفخ فی الصور فاذاهم من الاجداث الی ربهم ینسلون؛ (4) در صور دمیده می شود، پس ناگهان از قبرها به سوی پروردگار خود می شتابند.


گفته شد که منظور از برخی الفاظ معانی بالاتر آن است لذا می بینیم که که در روایات، وقایع برزخ را تحت عنوان وقایع قبر مطرح می کند در حالیکه مشخص است منظور از قبر آن قبر خاکی مادی نیست و چیزی در آن خاکها اتفاق نمی افتد لذا برخاستن از قبر هم منظور برخاستن از خاک مادی نیست بلکه ارتقاء ارواح از مقام تجرد برزخی به تجرد مافوق آن است که تحت عنوان قیامت کبری مطرح می شود

مشکور;590597 نوشت:
و علاوه بر این آیات، قرآن گاهی از طریق ایجاد توجه به زندگی نخست، و گاهی با نشان دادن صحنه رستاخیز در زمین های مرده و گاهی با ارائه نمونه هایی از احیای مردگان، برای امکان معاد استدلال می کند، و گاهی از احیای برخی از مردگان مانند «عزیز» و یا مرده نمایان مانند اصحاب کهف و زنده شدن مرغانی که به وسیله حضرت ابراهیم سر بریده شده بودند، سخن به میان می آورد و از این مثال ها می توان استفاده کرد که حیات مجدد انسان، با بدن عنصری و مادی همراه خواهد بود.

همه انحاء احیاء با وجود تفاوت ، در مفهوم جاودانگی و ارتقاء وجودی و قدرت خداوند بر انجام آن مشترکند لذا نباید ظواهر آن اخذ شود

مشکور;590597 نوشت:
اخرجهم من ضرایح القبور و اوکار الطیور و اوجرة السباع، و مطارح المهالک سراعا الی امره مهطعین الی معاده؛ (5) مردگان را از دل گورها و ... بیرون می آورد، در حالی که به سوی فرمان خدا می شتابند و به محل بازگشت خود مبادرت می نمایند.

- و نیز می فرماید: و اخرج من فیها فجددهم علی اخلاقهم و جمعهم بعد تفرقهم؛ (6) کسانی را که در زمین نهفته اند بیرون می آورد سپس آفرینش آنان را پس از کهنه شدن تجدید می کند و همه را پس از پراکندن گرد می آورد.

- و اعلموا انه لیس لهذا الجلد الرقیق صبر علی النار فارحموا نفوسکم؛ (7) بدانید برای این پوست نازک، صبر و بردباری بر آتش نیست، پس به خودتان رحم کنید.


گفتیم که برخی کلمات معصومین جنبه موعظه دارد و مقصود از موعظه ایجاد تنبه و بیداری و رغبت به امور شایسته و پرهیز از بدیهاست لذا باید در ساده ترین بیانات مطرح شود نه کلماتی که مخاطب هم مفهوم و معنای آنرا نفهمد لذا انتظار نمی رود در این کلمات کیفیت معاد مد نظر باشد

مشکور;590597 نوشت:
موفق باشید ...

و البته قائلان به معاد روحانی از خود آیات و روایات بر این معنا دلایلی دارند که اگر لازم باشد ذکر میشود فقط بعنوان نمونه یک روایت را مطرح می کنیم :
قال النبی ص : اذا مات احدکم فقد قامت قیامته(کنزالعمال)
هر کدامتان مرد قطعا قیامتش قیام کرده است
در این روایت تصریح می فرماید که مرگ آغاز قیامت است در حالیکه قیامت مصطلح اهل کلام با زنده شدن دوباره ابدان و تعلق روح بدان شروع میشود
موفق باشید...:Gol:
یا علیم

محی الدین;590629 نوشت:
لازم به ذکر است که نفس انسان در همه حال دارای بدن است و در مرگ فقط بعد مادی این بدن از بین می رود و پس از آن فرد با بدن برخی و مثالی خود خواهد بود . این بدن از همه جهت شبیه بدن مادی است و فقط بعد مادی ندارد لذا در روایت است که اگر مومن را بعد مرگ ببینی به همان شکل دنیایی خود است

سلام مجدد:Gol:

چنانکه گفتیم بسیاری از علمای بزرگ شیعه نظیر شیخ مفید، شیخ طوسی، سید مرتضی، محقق طوسی، علامه حلی و صدرالمتالهین بر این باورند که که معاد انسان هم جسمانی و هم روحانی است. بر اساس این دیدگاه آدمی در آخرت با وجود جسمانی و روحانی (مثل آن که در دنیا هست) حضور می یابد و حیات اخروی او حیاتی دو بُعدی است، مبنای انسان شناختی این دیدگاه همان است که در بحث از حقیقت انسان مطرح است، و آن این که انسان از دو بعد جسمانی و روحانی فراهم آمده، به گونه‌ای که هر دو ساحت در حقیقت او موثر است. اینطور نیست که یکی (مثلاً جنبة جسمانی) جنبة عارضی و موقتی داشته باشد، البته بعد روحانی انسان در مقایسه با جسمانی، از نوعی اصالت برخوردار است اما فرعیت بعد جسمانی لزوماً به معنای خروج آن از حقیقت ذات آدمی نیست. بنابر این اگر دو جنبة جسمانی و روحانی را در ذات انسان موثر بدانیم، چاره‌ای جز پذیرش معاد جسمانی و روحانی نخواهیم داشت، زیرا حضور حقیقت هر فرد در سرای آخرت ضروری است، چرا که در غیر این صورت حاضران در رستاخیز موجوداتی مغایر با انسان‌هایی که مدت زمانی در دنیا به سر برده‌اند، خواهند بود. دیگر نمی‌توان گفت همان شخصی که در دنیا بوده است، اینک در پیشگاه الهی حاضر می شود و پاداش یا کیفر اعمال خود را می‌بیند، بنابر این لزوم حضور انسان با تمام حقیقت وجودی خود در آخرت اقتضا می‌کند که معاد او معاد جسمانی و روحانی باشد. (آموزش کلام اسلامی، ج 2، ص 253، نشر طه، قم 1383ش)

بنا بر این، سازگاری نظریه معاد جسمانی و روحانی با مبنای انسان شناختی و مضامین وحیانی، دلیل بر صحت این دیدگاه است. و هر گونه تأویل و تفسیری که مغایر با اصل و نص ظاهر آیات و روایات باشد مخالف و مغایر نگاه قرآنی و روایی است.

موفق باشید ...:Gol:

محی الدین;590629 نوشت:
این آیه هم در صدد اثبات قدرت خداوند بر اصل معاد است حتی بر مبنای تصورمشرکین که تا پیش از این اصلا خبری از معاد نداشتند

سلام مجدد:Gol:

این قبیل آیات علاوه بر اینکه در صدد اثبات اصل معاد است در صدد اثبات کیفیت معاد نیز هست یعنی بر توانایی و قدرت نامحدود خداوند بر معاد جسم و روح (همین جسم دنیایی) تأکید دارد. چون خداوند حق مطلق است و سخنش هم حق مطلق است گرچه در قالب تمثیل باشد. این تمثیل، خبر از حقیقتی واقعی در قیامت می دهد. یعنی ما قادریم همین جسم و روح را محشور می کنیم نه جسمی مثالی و برزخی ...

هر تفسیر و تأویلی جز این، بر خلاف ظاهر آیات و نص صریح قرآن، نوعی محدود کردن قدرت و توانایی خداوند در امکان حشر و معاد جسمانی(همین جسم دنیایی) و روحانی است. یعنی بر این اساس که عقل امکان عود مجدد جسم را نمی پذیرد و بر نمی تابد پس معاد جسمانی را در قالب جسم برزخی و مثالی تأویل و تفسیر کنیم.

بر این اساس محقق لاهيجي(ره) در اين‎باره چنين گفته است: «بايد دانست كه آن چه گفتيم در وجوب معاد دلالت كند بر وجوب معاد جسماني، بنابر آن‎كه ثواب و عقاب موعود، ثواب و عقاب جسماني است، و ايصال ثواب و عقاب جسماني لامحاله موقوف است به اعادة بدن، به سبب آن‎كه بي‎واسطة بدن، قبول ذلت و الم جسماني نتوان كرد»(1) و كساني چون ابن سينا گفته‎اند: «اثبات معاد جسماني جز از طريق وحي و شريعت قابل اثبات نيست؛ ولي از آن‎جا كه اصل شريعت به دليل عقلي اثبات شده است، اثبات معاد جسماني بر پاية وحي و شريعت، صحيح و استوار بوده و هيچ‎گونه مناقشة عقلي ندارد».(2)

موفق باشید ...:Gol:

پی نوشت_______________________________________
1. سرمايه ايمان، ص 160.
2. الشفاء، الالهيات، مقاله 9، فصل 7.

مشکور;590597 نوشت:
یات قرآن، به روشنی گواهی می دهد که معاد انسان ها تنها روحانی نبوده بلکه روحانی و جسمانی است و جسمی که روح به آن تعلق خواهد گرفت همان جسم عنصری است که مبدأ یک رشته فعل و انفعال های فیزیکی و شیمیایی است و ما از میان آیات فراوان، تنها به نقل قسمت کمی از آنها اکتفا می کنیم؟

1. برخی از آیات در پاسخ کسانی که زنده شدن استخوان های خاک شده را یک امر محال می پنداشتند چنین می گوید:
- قل یحییها الذی انشأها اول مرة و هو بکل خلق علیم؛ (1) بگو استخوان ها را آن کس که آنها را بار نخست آفرید زنده می کند و او به هر آفرینشی آگاه است.
- ایحسب الانسان ان لن نجمع عظامه بلی قادرین علی ان نسوی بنانه؛ (2) آیا انسان تصور می کند که ما استخوان های او را جمع نخواهیم کرد؟ آری ما تواناییم انگشتان او را بسازیم.

سلام و عرض ادب

آیا منظور از جسم، همان جسم مادی است ؟

اگر نه، لطفا توضیح دهید : اگر معاد فقط روحانی نیست و آن جسمی هم که روح به آن بازگشت میکند از عالم ماده نیست پس از چه جنسی است؟ مجردات ؟

اگر از عالم مجردات باشد که همان معاد روحانی میشود. اگر از عالم ماده است پس چرا جاودانگی دارد؟ مگر نه اینکه حکما بر این عقیده اند که هر چیزی که مادی است بدون شک باید فانی هم باشد؟؟؟

.امین.;591253 نوشت:
سلام و عرض ادب

آیا منظور از جسم، همان جسم مادی است ؟

اگر نه، لطفا توضیح دهید : اگر معاد فقط روحانی نیست و آن جسمی هم که روح به آن بازگشت میکند از عالم ماده نیست پس از چه جنسی است؟ مجردات ؟

اگر از عالم مجردات باشد که همان معاد روحانی میشود. اگر از عالم ماده است پس چرا جاودانگی دارد؟ مگر نه اینکه حکما بر این عقیده اند که هر چیزی که مادی است بدون شک باید فانی هم باشد؟؟؟


سلام و ادب:Gol:

در مباحث پیشین گفتیم که معاد از منظر دین (قرآن و روایات) روحانی - جسمانی است و بر اساس آیات قرآن همین جسم دنیایی در قیامت محشور می شود که به آیات آن اشاره شد. (توصیه می کنیم پست های قبلی را با دقت بیشتری مطالعه کنید) پیشتر گفتیم که بر این اعتقادیم فهم چنین مسأله ای که از جزئیات و کیفیت معاد و قیامت بحث می کند در حیطه و توان عقل نیست بلکه باید گوش جان به وحی و آیات الهی سپرد. از اینرو اینکه حکما و فلاسفه چه نظری در این مقوله دارند به مبنای بحث خللی وارد نمی سازد.

موفق باشید ...:Gol:

مشکور;590816 نوشت:
سلام مجدد

چنانکه گفتیم بسیاری از علمای بزرگ شیعه نظیر شیخ مفید، شیخ طوسی، سید مرتضی، محقق طوسی، علامه حلی و صدرالمتالهین بر این باورند که که معاد انسان هم جسمانی و هم روحانی است. بر اساس این دیدگاه آدمی در آخرت با وجود جسمانی و روحانی (مثل آن که در دنیا هست) حضور می یابد و حیات اخروی او حیاتی دو بُعدی است، مبنای انسان شناختی این دیدگاه همان است که در بحث از حقیقت انسان مطرح است، و آن این که انسان از دو بعد جسمانی و روحانی فراهم آمده، به گونه‌ای که هر دو ساحت در حقیقت او موثر است. اینطور نیست که یکی (مثلاً جنبة جسمانی) جنبة عارضی و موقتی داشته باشد، البته بعد روحانی انسان در مقایسه با جسمانی، از نوعی اصالت برخوردار است اما فرعیت بعد جسمانی لزوماً به معنای خروج آن از حقیقت ذات آدمی نیست. بنابر این اگر دو جنبة جسمانی و روحانی را در ذات انسان موثر بدانیم، چاره‌ای جز پذیرش معاد جسمانی و روحانی نخواهیم داشت، زیرا حضور حقیقت هر فرد در سرای آخرت ضروری است، چرا که در غیر این صورت حاضران در رستاخیز موجوداتی مغایر با انسان‌هایی که مدت زمانی در دنیا به سر برده‌اند، خواهند بود. دیگر نمی‌توان گفت همان شخصی که در دنیا بوده است، اینک در پیشگاه الهی حاضر می شود و پاداش یا کیفر اعمال خود را می‌بیند، بنابر این لزوم حضور انسان با تمام حقیقت وجودی خود در آخرت اقتضا می‌کند که معاد او معاد جسمانی و روحانی باشد. (آموزش کلام اسلامی، ج 2، ص 253، نشر طه، قم 1383ش)

بنا بر این، سازگاری نظریه معاد جسمانی و روحانی با مبنای انسان شناختی و مضامین وحیانی، دلیل بر صحت این دیدگاه است. و هر گونه تأویل و تفسیری که مغایر با اصل و نص ظاهر آیات و روایات باشد مخالف و مغایر نگاه قرآنی و روایی است.

موفق باشید ...


سلام
با تشکر از پیگیری مباحث توسط شما استاد گرامی
در پاسخ به مطلب شما عرض می کنم که :
بدن مادی بنابر آنچه که از ماهیت انسانی در این دنیا شناخته شده جزئی از ذات او دانسته میشود اما بزرگان فن منطق و فلسفه معترفند که شناخت ماهیت اصلی اشیاء ممکن نیست و عموم تعاریفی که از موجودات ارائه میشوند رسومند و نه حدود لذا تعریف انسان به حیوان ناطق بیانگر حقیقت او نیست بلکه نشانه ای از حقیقت اوست
دوم اینکه اگر مادیت در ذات انسان داخل باشد انصراف یا جدایی روح از بدن در مرگ غیر ممکن خواهد بود چراکه انتفاء ذاتی در ذات به معنای انتفاء ذات است لذا بعد مادی وجود انسان داخل در ذات او نیست وگرنه باید بعد مرگ انسان نابود شود حال اینکه عقل و نقل خلاف این معنا را می رساند
لذا ما بر همان قول شما که فرمودید روح در ذات انسان اصالت دارد تاکید می کنیم و ظواهر آیات و روایات را به بعد مجرد بدن انسان ناظر می دانیم نه بعد مادی . بدن مادی انسان بعد از اینکه بدن مجرد از او نشات گرفت صرفا نقش ابزار برای کسب کمالات روح را دارد .
یا علیم

مشکور;590821 نوشت:

سلام مجدد:Gol:

این قبیل آیات علاوه بر اینکه در صدد اثبات اصل معاد است در صدد اثبات کیفیت معاد نیز هست یعنی بر توانایی و قدرت نامحدود خداوند بر معاد جسم و روح (همین جسم دنیایی) تأکید دارد. چون خداوند حق مطلق است و سخنش هم حق مطلق است گرچه در قالب تمثیل باشد. این تمثیل، خبر از حقیقتی واقعی در قیامت می دهد. یعنی ما قادریم همین جسم و روح را محشور می کنیم نه جسمی مثالی و برزخی ...

هر تفسیر و تأویلی جز این، بر خلاف ظاهر آیات و نص صریح قرآن، نوعی محدود کردن قدرت و توانایی خداوند در امکان حشر و معاد جسمانی(همین جسم دنیایی) و روحانی است. یعنی بر این اساس که عقل امکان عود مجدد جسم را نمی پذیرد و بر نمی تابد پس معاد جسمانی را در قالب جسم برزخی و مثالی تأویل و تفسیر کنیم.

بر این اساس محقق لاهيجي(ره) در اين‎باره چنين گفته است: «بايد دانست كه آن چه گفتيم در وجوب معاد دلالت كند بر وجوب معاد جسماني، بنابر آن‎كه ثواب و عقاب موعود، ثواب و عقاب جسماني است، و ايصال ثواب و عقاب جسماني لامحاله موقوف است به اعادة بدن، به سبب آن‎كه بي‎واسطة بدن، قبول ذلت و الم جسماني نتوان كرد»(1) و كساني چون ابن سينا گفته‎اند: «اثبات معاد جسماني جز از طريق وحي و شريعت قابل اثبات نيست؛ ولي از آن‎جا كه اصل شريعت به دليل عقلي اثبات شده است، اثبات معاد جسماني بر پاية وحي و شريعت، صحيح و استوار بوده و هيچ‎گونه مناقشة عقلي ندارد».(2)

موفق باشید ...:Gol:

پی نوشت_______________________________________
1. سرمايه ايمان، ص 160.
2. الشفاء، الالهيات، مقاله 9، فصل 7.


سلام مجدد
فکر نمی کنم بتوانید بر سر مطلب خود بمانید
همانطور که می دانید تمثیلهای قرآنی در مورد معاد متعدد است لذا اگر همه تمثیلها علاوه بر بیان وقوع ، کیفیت را نیز بیان کرده باشد معنایش این است که کیفیت همه تمثیلها نیز در معاد تحقق دارد آنوقت مفهومش این خواهد بود که فردای قیامت ما مثل درخت از زمین روییده میشویم و ما ریشه و ساقه و برگی خواهیم داشت چرا که یکی از تمثیلهای قرآنی در مورد معاد همین زنده شدن دوباره گیاهان بعد از فصل زمستان است .
بنده شما را به تامل بیشتر دعوت میکنم .
در پاسخ به مطلب جناب لاهیجی هم عرض میشود که ادراک ذلت و الم اصالتا مربوط به روح است و بدن مادی تنها ابزاری برای ادراک مادی آن در حیات دنیوی است لذاست که انسان در خواب هم ذلت و الم را درک می کند با وجود اینکه با بدن مادی نیست
بنده معتقدم کیفیت موضوعات معارف دین جزء ضروریات نیست لذا جای تفکر و تامل و ارائه نظر نو در آنها هست
یا علیم

محی الدین;592773 نوشت:
دوم اینکه اگر مادیت در ذات انسان داخل باشد انصراف یا جدایی روح از بدن در مرگ غیر ممکن خواهد بود چراکه انتفاء ذاتی در ذات به معنای انتفاء ذات است لذا بعد مادی وجود انسان داخل در ذات او نیست وگرنه باید بعد مرگ انسان نابود شود حال اینکه عقل و نقل خلاف این معنا را می رساند
لذا ما بر همان قول شما که فرمودید روح در ذات انسان اصالت دارد تاکید می کنیم و ظواهر آیات و روایات را به بعد مجرد بدن انسان ناظر می دانیم نه بعد مادی . بدن مادی انسان بعد از اینکه بدن مجرد از او نشات گرفت صرفا نقش ابزار برای کسب کمالات روح را دارد .

سلام مجدد:Gol:

از دیدگاه اسلامی، انسان دارای حقیقتی است مرکب از جسم و روح، که جسم انسان با مرگش از بین می‌رود(تا یوم الحشر) اما روح وی که حقیقت اصلی وی را تشکیل می‌دهد در جهتی دیگر به زندگی ادامه می‌دهد. اگر به آیات قرآن توجه کنیم حقیقت انسان را دارای دو ساحت جسم و روح بیان می کند و عمده خطابات قرآن به انسان متوجه هر دو ساحت است وقتی به انسان خطاب می کند مقصودش روح تنها نیست بلکه تمام انسان یعنی انسان مرکب از جسم و روح است. گرچه گفتیم روح اصالت دارد اما این به معنای نادیده شمردن و حذف کارکرد و جایگاه جسم نیست زیرا ایندو در هم تأثیر و تأثر دارند و کمال روح با مرکب جسم معنا پیدا می کند. از اینرو وقتی گفته می شود حقیقت انسان در قیامت محشور می شود بمعنای حشر روح تنها نیست بلکه حشر و عود روح و جسم توأمان است.

موفق باشید ...:Gol:

بحث خیلی خوبی بودممنونم واقعا متشکرممممممممم

[="Tahoma"][="Navy"]

مشکور;592810 نوشت:

سلام مجدد:Gol:

از دیدگاه اسلامی، انسان دارای حقیقتی است مرکب از جسم و روح، که جسم انسان با مرگش از بین می‌رود(تا یوم الحشر) اما روح وی که حقیقت اصلی وی را تشکیل می‌دهد در جهتی دیگر به زندگی ادامه می‌دهد. اگر به آیات قرآن توجه کنیم حقیقت انسان را دارای دو ساحت جسم و روح بیان می کند و عمده خطابات قرآن به انسان متوجه هر دو ساحت است وقتی به انسان خطاب می کند مقصودش روح تنها نیست بلکه تمام انسان یعنی انسان مرکب از جسم و روح است. گرچه گفتیم روح اصالت دارد اما این به معنای نادیده شمردن و حذف کارکرد و جایگاه جسم نیست زیرا ایندو در هم تأثیر و تأثر دارند و کمال روح با مرکب جسم معنا پیدا می کند. از اینرو وقتی گفته می شود حقیقت انسان در قیامت محشور می شود بمعنای حشر روح تنها نیست بلکه حشر و عود روح و جسم توأمان است.

موفق باشید ...:Gol:


سلام برادر
ظاهرا شما اصلا منطق و فلسفه را قبول ندارید وگرنه اشاره ای به بحث منطقی ما می فرمودید
بنده عرض کردم یا مادیت بدن در ذات انسان دخیل است که با مرگ ، ذات انسان به انتفاء امر ذاتی اش منتفی و معدوم می شود یا مادیت بدن امر ذاتی نیست و داخل در حقیقت او نیست و انتفاءش در معاد بلا اشکال است
و اما در تاثیر و تاثر روح و بدن حرفی نیست اما بدن مادی همانطور که در متن فرموده اید نقشی کارکردی تا حصول کمال دارد لذا با تحقق کمال و تجرد امدش به سر آمده و از آن به بعد روح باید با ارض مجرد خود به سرحدات ابد برود : یوم تبدل الارض غیر الارض
یا علیم[/]

محی الدین;592779 نوشت:
همانطور که می دانید تمثیلهای قرآنی در مورد معاد متعدد است لذا اگر همه تمثیلها علاوه بر بیان وقوع ، کیفیت را نیز بیان کرده باشد معنایش این است که کیفیت همه تمثیلها نیز در معاد تحقق دارد آنوقت مفهومش این خواهد بود که فردای قیامت ما مثل درخت از زمین روییده میشویم و ما ریشه و ساقه و برگی خواهیم داشت چرا که یکی از تمثیلهای قرآنی در مورد معاد همین زنده شدن دوباره گیاهان بعد از فصل زمستان است .
بنده شما را به تامل بیشتر دعوت میکنم .

سلام:Gol:

تمثیل حیات مجدد گیاهان، پس از زمستان چنانکه می بینیم حیات مجدد درختان و گیاهان به تمامه است نه تنها روح نباتی گیاهان بلکه شاخ و برگ و تمام گیاه مجدداً حیات می یابد. این تمثیل قرآنی که در بحث معاد ذکر شده علاوه بر اثبات اصل معاد به کیفیت ان نیز اشاره دارد. یعنی همچنانكه زمین در فصل زمستان نیروى حركت و رشد خود را از دست داده ولى هنگام فصل بهار كه باران رحمت فرو میبارد و از طرفى تابش و اشعه خورشید و نیروى جاذبه آن موجودات جهان را بحركت درمیآورد و بذرات خاك نیرو بخشیده و هسته هاى درون آنرا بحركت درآورده و حیات مى بخشد. در قیامت نیز چنین خواهد شد. فلذا فرمود:" و كذلك تخرجون" معنایش این است كه: شما هم این چنین از قبرهایتان بیرون مى شوید، خداوند به احیاى جدیدى زنده تان مى كند، هم چنان كه همه ساله زمین را به احیاى جدیدى، بعد از مردنش زنده مى كند.

این معنا نشان آنست که جسمها(همین بدن عنصری) از زمین و از قبرها خارج می شوند و با روح محشور می شوند وگرنه وجهی نداشت که به خروج اجساد از قبور اشاره کند. و این تمثیل، نتیجه مخلوط با سفسطه شما را نمی دهد که چنین معتقد شویم که خروج اجساد انسان از قبرها نظیر کیفیت حیات یافتن مجدد درختان(با ریشه و ساقه و ...) باشد.

بعلاوه مجدداً تأکید می کنیم: بر حسب آيات صريحه قرآن مجيد حشر و نشر انسان با همين بدن جسماني و عنصري است و اين آيات قابل تأويل نيست و مباحثه كفار با حضرت رسول اكرم‌صلي‌الله‌عليه‌و آله و استبعاد آنها مربوط به همين معاد جسماني بود كه مي‌گفتند: "أَئِذَا كُنَّا عِظَامًا وَرُفَاتًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِيدًا - قُل كُونُواْ حِجَارَةً أَوْ حَدِيدًا" (سوره اسراء، آيه‌98 و50.) و الا بسا آنها هم في الجمله در اينكه انسان به مرگ فاني محض نمي‌شود و بقاء روح معتقد بودند و معاد روحاني با بقاء روح را استبعاد نمي‌كردند و اصلاً استبعاد نداشت.

محی الدین;592779 نوشت:
در پاسخ به مطلب جناب لاهیجی هم عرض میشود که ادراک ذلت و الم اصالتا مربوط به روح است و بدن مادی تنها ابزاری برای ادراک مادی آن در حیات دنیوی است لذاست که انسان در خواب هم ذلت و الم را درک می کند با وجود اینکه با بدن مادی نیست
بنده معتقدم کیفیت موضوعات معارف دین جزء ضروریات نیست لذا جای تفکر و تامل و ارائه نظر نو در آنها هست

در مسائل مربوط به معاد و ثواب و عقاب همه، اين جسمانيت مطرح است و به صراحت بيان شده "إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِن يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا" (سوره كهف، آيه 29.) "فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيَابٌ مِّن نَّارٍ يُصَبُّ مِن فَوْقِ رُؤُوسِهِمُ الْحَمِيمُ يُصْهَرُ بِهِ مَا فِي بُطُونِهِمْ وَالْجُلُودُ" (سوره حج، آيه 19و20.) هم چنين آيات مربوط به ثواب و نعمتهاي بهشتي همه گواه آنست که جسم و روح انسان در قیامت برخوردار یا معذب است و روحاني بودن محض را نفي مي‌فرمايد. (فتأملوه)

موفق باشید ...:Gol:

محی الدین;592820 نوشت:
سلام برادر
ظاهرا شما اصلا منطق و فلسفه را قبول ندارید وگرنه اشاره ای به بحث منطقی ما می فرمودید
بنده عرض کردم یا مادیت بدن در ذات انسان دخیل است که با مرگ ، ذات انسان به انتفاء امر ذاتی اش منتفی و معدوم می شود یا مادیت بدن امر ذاتی نیست و داخل در حقیقت او نیست و انتفاءش در معاد بلا اشکال است
و اما در تاثیر و تاثر روح و بدن حرفی نیست اما بدن مادی همانطور که در متن فرموده اید نقشی کارکردی تا حصول کمال دارد لذا با تحقق کمال و تجرد امدش به سر آمده و از آن به بعد روح باید با ارض مجرد خود به سرحدات ابد برود : یوم تبدل الارض غیر الارض
یا علیم

سلام مجدد:Gol:

در پستهای قبلی به این سؤال فلسفی تان اشاره ای کردیم اینکه: بر مبناي نگاه انسان شناختي، انسان موجودی دو ساحتي است که از دو بُعد جسماني و روحاني فراهم آمده ، به گونه‌اي که هر دو در حقيقت او دخيل‌اند.(دقت کنید) و گفتیم که: چنين نيست که يکي (مثلاً ساحت جسماني) جنبه عارضي و موقتي داشته باشد. البته بُعد روحاني انسان در مقايسه با ساحات جسماني او از نوعي اصالت برخوردار است، اما فرعيت بُعد جسماني لزوماً به معناي خروج آن از حقيقت ذات آدمي نيست.

بنابر اين، اگر هر دو جنبة جسماني و روحاني را در ذات انسان دخيل بدانيم،(توجه کنید) چاره‌اي جز پذيرش معاد جسماني و روحاني نخواهيم داشت، زيرا حضور حقيقت هر فرد در سراي آخرت ضروري است، چرا که در غير اين صورت، حاضران در رستاخيز موجوداتي مغاير با انسان‌هايي که مدت زماني در دنيا به سر برده‌اند، خواهند بود. بعبارتی ديگر نمي‌توان گفت همان شخصي که در دنيا بوده است، (جسماً و روحاً) اينک در پيشگاه الهي حاضر مي‌شود و پاداش و يا کيفر اعمال خود را مي‌بيند، بنابر اين لزوم حضور انسان با تمام حقيقت وجودي خود(روح و همین جسم عنصری) در آخرت، اقتضا مي‌کند که معاد او جسماني - روحاني باشد.(آموزش کلام اسلامي، ج 2، ص 256، نشر معارف، قم 1378ش)

موفق باشید ...:Gol:

سلام مجدد :Gol:

در این مجال، شاید مناسب باشد ببینیم چرا گروهي از فلاسفه يا غير آنها به سوي انكار جسماني بودن معاد گام برداشته اند و چه تنگناهائي سبب پذيرش اين اعتقاد شده است؟ از مجموع بررسي هاي كلمات آنها چنين به نظر مي رسد كه «عوامل» زير در اين امر مؤثّر بوده است: 1- محال بودن اعاده معدوم. 2- شبهة آكل و مأكول. 3- كمبود موادّ خاكي روي زمين. 4- چگونه جسم فاني مي تواند حيات باقي داشته باشد؟ 5- جمع ميان معاد روحاني و جسماني، امكان ندارد.

ان شاء الله در ادامه، پست به پست، به بررسي هر يك از اشكالات فوق مي پردازيم ...

اول- اشکال محال بودن اعاده معدوم: جمعي از علماي عقائد و فلاسفه مسألة معاد جسماني را به سوي بحث اعادة معدوم كشانده، و گفته اند چون انسان به كلّي نابود مي شود، بازگشت آن در قيامت از قبيل اعادة معدوم است، و مي دانيم اعادة معدوم، محال است، و از اينجا به مسألة معاد جسماني مواجه با اشكال مي گردد. ولي با كمي دقّت روشن مي شود، نه اعادة معدوم به آن صورت كه در معاد است محال مي باشد، و نه معاد از قبيل اعادة معدوم است.

اولاً: هيچ يك از معتقدان معاد جسماني نمي گويد: جسمي كه در دنيا بود با همان قيد زمان گذشته در قيامت باز مي گردد، بلكه منظور بازگشت آن در زمان ديگر است كه از جهتي عين وجود گذشته است و از جهتي مثل آن است.

ثانیاً: از اين گذشته، معاد به هيچ وجه اعادة معدوم نيست، زيرا روح كه معدوم نمي شود، و عيناً باقي است، جسم نيز متلاشي و پراكنده و مبدّل به خاك مي گردد، ولي هرگز نابود نمي شود، تنها چيزي كه از دست مي رود صورت ظاهري اوست، و در قيامت ذرّات خاك بار ديگر به صورت قبلي در مي آيد، اگر سخن از اعادة معدوم باشد تنها در مورد صورت است كه مثل آن در روز قيامت باز مي گردد، ولي وجود روح از يك طرف و وحدت مادّة جسماني از طرف ديگر، سبب حفظ شخصيّت آن انسان است، لذا مي گوئيم اين همان فرد از انسان مي باشد، چرا كه روحش همان روح، و مادّة جسماني همان، و صورت جسماني شبيه به آن است، شايد تعبير به «مثل» در آِية 81 سورة يس { أوَلَيْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ بِقَادِرٍ عَلَى أنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ }: «آيا كسي كه آسمانها و زمين را آفريد قادر نيست مثل آن انسانها را بيافريند»؟ ! نيز ناظر به همين معني باشد. جالب اينكه در حديثي از امام صادق(علیه السلام) در تفسير آية { كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَيْرَهَا لِيَذُوقُوا الْعَذَابَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَزِيزاً حَكِيماً }: «هر زمان پوستهاي تن آنها (دوزخيان) بسوزد، پوستهاي ديگري به جاي آن قرار مي دهيم تا عذاب را بچشند».(نساء-56)، در پاسخ سؤال «ابن ابي العوجاء» كه سؤال كرد: ما ذَنْبُ الغَير؟ گناه آن پوستهاي ديگر چيست كه … بايد بسوزند؟! امام در پاسخ فرمود: هِيَ هِيَ وَهِيَ غَيْرُها: «پوستهاي نو همان پوستهاي سابق است و در عين حال غير آن است».

ابن ابي العوجاء تقاضاي توضيح بيشتر كرد و عرض نمود: مثالي از امور دنيا در اين زمينه براي من بزنيد! امام فرمود: اَرَأيْتَ لَو أنَّ رَجُلاً أخَذَ لَبِنَةً فَكَسَّرَها ثَمَّ رَدَّها في مَلْبَنِها، فَهِيَ هِيَ وَهِيَ غَيْرُها !: «اين همانند آن است كه كسي خشتي را بشكند و خرد كند، دو مرتبه آن را در قالب بريزد و به صورت خشت تازه اي درآورد، اين خشت همان اول است، و در عين حال غير آن است»! (مادة اصلي آن همان است ولي صورت آن شبيه صورت سابق است). موفق باشید ...

ادامه دارد ...:Gol:

[="Tahoma"][="Navy"]

مشکور;592842 نوشت:
تمثیل حیات مجدد گیاهان، پس از زمستان چنانکه می بینیم حیات مجدد درختان و گیاهان به تمامه است نه تنها روح نباتی گیاهان بلکه شاخ و برگ و تمام گیاه مجدداً حیات می یابد. این تمثیل قرآنی که در بحث معاد ذکر شده علاوه بر اثبات اصل معاد به کیفیت ان نیز اشاره دارد. یعنی همچنانكه زمین در فصل زمستان نیروى حركت و رشد خود را از دست داده ولى هنگام فصل بهار كه باران رحمت فرو میبارد و از طرفى تابش و اشعه خورشید و نیروى جاذبه آن موجودات جهان را بحركت درمیآورد و بذرات خاك نیرو بخشیده و هسته هاى درون آنرا بحركت درآورده و حیات مى بخشد. در قیامت نیز چنین خواهد شد. فلذا فرمود:" و كذلك تخرجون" معنایش این است كه: شما هم این چنین از قبرهایتان بیرون مى شوید، خداوند به احیاى جدیدى زنده تان مى كند، هم چنان كه همه ساله زمین را به احیاى جدیدى، بعد از مردنش زنده مى كند.

این معنا نشان آنست که جسمها(همین بدن عنصری) از زمین و از قبرها خارج می شوند و با روح محشور می شوند وگرنه وجهی نداشت که به خروج اجساد از قبور اشاره کند. و این تمثیل، نتیجه مخلوط با سفسطه شما را نمی دهد که چنین معتقد شویم که خروج اجساد انسان از قبرها نظیر کیفیت حیات یافتن مجدد درختان(با ریشه و ساقه و ...) باشد.

بعلاوه مجدداً تأکید می کنیم: بر حسب آيات صريحه قرآن مجيد حشر و نشر انسان با همين بدن جسماني و عنصري است و اين آيات قابل تأويل نيست و مباحثه كفار با حضرت رسول اكرم‌صلي‌الله‌عليه‌و آله و استبعاد آنها مربوط به همين معاد جسماني بود كه مي‌گفتند: "أَئِذَا كُنَّا عِظَامًا وَرُفَاتًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِيدًا - قُل كُونُواْ حِجَارَةً أَوْ حَدِيدًا" (سوره اسراء، آيه‌98 و50.) و الا بسا آنها هم في الجمله در اينكه انسان به مرگ فاني محض نمي‌شود و بقاء روح معتقد بودند و معاد روحاني با بقاء روح را استبعاد نمي‌كردند و اصلاً استبعاد نداشت.

سلام برادر
هرچند شما پاسخ مبرهن را سفسطه می نامید اما اجازه دهید مطلب را تکرار کنیم تا معلوم شود حق با کیست
شما در اثبات بیان کیفیت معاد در آیات قرآن به آیاتی اشاره کردید
ما گفتیم بیان این آیات تمثیلی است و حتی در برخی آیات تصریح به تمثیلی بودن شده است
شما فرمودید این آیات تمثیلی با وجود تمثیلی بودنشان کیفیت را هم بیان می کند
بنده گفتم پس آیه ای که معاد را به روییدن دوباره گیاهان تشبیه کرده طبق نظر شما باید برای ما در قیامت روییدن از خاک و و حتی ریشه و ساق و برگ ثابت کرده باشد
حال بفرمایید کجای این نتیجه گیری سفسطه است
شما ضعف استدلال خودتان را دارید با کلمه سفسطه جبران می فرمایید
و اما بحث خروج از قبور را هم که قبلا جواب دادیم که در روایات مساله قبر همان مساله برزخ است لذا خروج از قبر یعنی تعالی از مرتبه برزخ به بالاتر . دودوتا چهارتا

مشکور;592842 نوشت:
ر مسائل مربوط به معاد و ثواب و عقاب همه، اين جسمانيت مطرح است و به صراحت بيان شده "إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِن يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا" (سوره كهف، آيه 29.) "فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيَابٌ مِّن نَّارٍ يُصَبُّ مِن فَوْقِ رُؤُوسِهِمُ الْحَمِيمُ يُصْهَرُ بِهِ مَا فِي بُطُونِهِمْ وَالْجُلُودُ" (سوره حج، آيه 19و20.) هم چنين آيات مربوط به ثواب و نعمتهاي بهشتي همه گواه آنست که جسم و روح انسان در قیامت برخوردار یا معذب است و روحاني بودن محض را نفي مي‌فرمايد. (فتأملوه)

ما هم پاسخ دادیم که روح و بدن مجرد برزخی در ذوق درد و رنج اعلی و اشرف از بدن است لذا نمی توان امثال این آیات را دلیلی بر مادیت بدن معذب دانست
یا علیم[/]

[="Tahoma"][="Navy"]

مشکور;592846 نوشت:
سلام مجدد

در پستهای قبلی به این سؤال فلسفی تان اشاره ای کردیم اینکه: بر مبناي نگاه انسان شناختي، انسان موجودی دو ساحتي است که از دو بُعد جسماني و روحاني فراهم آمده ، به گونه‌اي که هر دو در حقيقت او دخيل‌اند.(دقت کنید) و گفتیم که: چنين نيست که يکي (مثلاً ساحت جسماني) جنبه عارضي و موقتي داشته باشد. البته بُعد روحاني انسان در مقايسه با ساحات جسماني او از نوعي اصالت برخوردار است، اما فرعيت بُعد جسماني لزوماً به معناي خروج آن از حقيقت ذات آدمي نيست.

بنابر اين، اگر هر دو جنبة جسماني و روحاني را در ذات انسان دخيل بدانيم،(توجه کنید) چاره‌اي جز پذيرش معاد جسماني و روحاني نخواهيم داشت، زيرا حضور حقيقت هر فرد در سراي آخرت ضروري است، چرا که در غير اين صورت، حاضران در رستاخيز موجوداتي مغاير با انسان‌هايي که مدت زماني در دنيا به سر برده‌اند، خواهند بود. بعبارتی ديگر نمي‌توان گفت همان شخصي که در دنيا بوده است، (جسماً و روحاً) اينک در پيشگاه الهي حاضر مي‌شود و پاداش و يا کيفر اعمال خود را مي‌بيند، بنابر اين لزوم حضور انسان با تمام حقيقت وجودي خود(روح و همین جسم عنصری) در آخرت، اقتضا مي‌کند که معاد او جسماني - روحاني باشد.(آموزش کلام اسلامي، ج 2، ص 256، نشر معارف، قم 1378ش)

موفق باشید ...


سلام
بازهم اشکال را تکرار می کنیم
که اگر جسم و مادیت در ذات و حقیقت انسان دخیل باشد با مرگش ( که جسم و ماده اش منتفی میشود ) باید ذات و حقیقت انسان هم با از دست رفتن یک رکنش از بین برود در حالیکه عقل و نقل خلاف این را میگوید
نتیجه اینکه مادیت و جسم در ذات و حقیقت انسان دخیل نیست که اثباتش در معاد ضروری باشد
یا علیم[/]

[="Tahoma"][="Navy"]

مشکور;592869 نوشت:
در این مجال، شاید مناسب باشد ببینیم چرا گروهي از فلاسفه يا غير آنها به سوي انكار جسماني بودن معاد گام برداشته اند و چه تنگناهائي سبب پذيرش اين اعتقاد شده است؟ از مجموع بررسي هاي كلمات آنها چنين به نظر مي رسد كه «عوامل» زير در اين امر مؤثّر بوده است: 1- محال بودن اعاده معدوم. 2- شبهة آكل و مأكول. 3- كمبود موادّ خاكي روي زمين. 4- چگونه جسم فاني مي تواند حيات باقي داشته باشد؟ 5- جمع ميان معاد روحاني و جسماني، امكان ندارد.

ان شاء الله در ادامه، پست به پست، به بررسي هر يك از اشكالات فوق مي پردازيم ...


سلام
تا جایی که بنده با اندیشه فلاسفه آشنایی دارم هیچیک از این اشکالات در مورد معاد جسمانی به ذهنشان هم نمیرسد
این اشکالات نازلتر از حد اندیشه حکما و فلاسفه بلکه نازلتر از اندیشه متکلمین است و لایق به نسبت آنها به فلاسفه و حکما نیست
خوب است که به این نکات در مورد معاد فکر کنیم
1- عنوان معاد در اصطلاح کلام اصلا در قرآن نیامده است
2- عنوان مطرح شده در این خصوص در قرآن کریم رجوع الی الله است
3- عنوان معاد جسمانی در هیچیک از روایات اهل بیت هم نیامده است
4- عنوان معاد جسمانی یک برداشت ماده محور از اخبار معاد است و این در حالیستکه قرآن کریم بعنوان اولین مطرح کننده مباحث معاد با این نوع بیانات آنها را تمثیلی می داند
5- جسم برزخی و مثالی با وجود اثبات در روایات مورد بی توجهی قرا گرفته و همه آیات و روایات بر بعد مادی وجود انسان حمل شده است
6- هیچ دلیلی که ضرورت وجود ماده در معاد مصطلح را ثابت کند وجود ندارد
7- برخی آیات و روایات به معاد روحانی همرا با بدن مثالی اشاره دارند
8- برخی روایات به معاد مد نظر تصریح دارند
9- معاد مد نظر دلیل عقلی نیز دارد
یا علیم[/]

محی الدین;592970 نوشت:

سلام
بازهم اشکال را تکرار می کنیم
که اگر جسم و مادیت در ذات و حقیقت انسان دخیل باشد با مرگش ( که جسم و ماده اش منتفی میشود ) باید ذات و حقیقت انسان هم با از دست رفتن یک رکنش از بین برود در حالیکه عقل و نقل خلاف این را میگوید
نتیجه اینکه مادیت و جسم در ذات و حقیقت انسان دخیل نیست که اثباتش در معاد ضروری باشد
یا علیم

بسم الله الرحمن الرحیم

با عرض سلام

اگر نظر شما صحیح باشد و ذات و حقیقت انسان چیزی غیر از همین جسمی که در دنیا دارد باشد باید گفت که حضرت آدم هم از روز اول با همان ذات و حقیقت انسانی ( مثالی ) خلق شده است.

یعنی از همان روز نخستی که در بهشت (ظاهرا برزخی) بوده و قبل از اینکه به زمین هبوط کند هم این جسم مادی را نداشته است و با همان جسم مثالی خلق شده است

اما با این حال نمیتوانیم بگوییم که انسان فقط روح است و از عالم ارواح چون به هرصورت خلقت انسان از همین دنیا صورت گرفته و میفرماید:

وَلَقَدْ خَلَقْنَا اْلاِنْسَانَ مِنْ سُلاَلَةٍ مِنْ طِيْنٍ
و هر آينه ما آدمى را از خلاصه و چكيده‏ اى از گِل آفريديم.

(«سلاله»: خلاصه و عصاره ‏اى است كه از چيزى برگزيده و گرفته مى‏شود. تبیان)

در اینصورت باید گفت در عین اینکه این گل از عالم ماده است اما خاصیت جاودانگی و فناناپذیری دارد. با چنین فرضی بهتر میتوان آن فرمایش شما را پذیرفت که جسم برزخی آثار ماده از قبیل شکل و اندازه را دارد.

" گویی مرگ بر غیر ما نوشته شده . و حق جز بر ما واجب گردید. و گویا این مردگان مسافرانی هستند که به زودی باز می گردند. در حالی که بدن هایشان را به گور می سپاریم . و میرا ثشان را می خوریم. گویا ما پس از مرگ انان جاودانه ایم ! ایا چنین است که اندرز هر پند دهنده ای از زن و مرد را فراموش می کنیم .و خود را نشانه تیر های بلا و افات قرار داده ایم. (مولا علی علیه السلام.) یا حق.

[="Tahoma"][="Navy"]

.امین.;593104 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

با عرض سلام

اگر نظر شما صحیح باشد و ذات و حقیقت انسان چیزی غیر از همین جسمی که در دنیا دارد باشد باید گفت که حضرت آدم هم از روز اول با همان ذات و حقیقت انسانی ( مثالی ) خلق شده است.

یعنی از همان روز نخستی که در بهشت (ظاهرا برزخی) بوده و قبل از اینکه به زمین هبوط کند هم این جسم مادی را نداشته است و با همان جسم مثالی خلق شده است

اما با این حال نمیتوانیم بگوییم که انسان فقط روح است و از عالم ارواح چون به هرصورت خلقت انسان از همین دنیا صورت گرفته و میفرماید:

وَلَقَدْ خَلَقْنَا اْلاِنْسَانَ مِنْ سُلاَلَةٍ مِنْ طِيْنٍ
و هر آينه ما آدمى را از خلاصه و چكيده‏ اى از گِل آفريديم.

(«سلاله»: خلاصه و عصاره ‏اى است كه از چيزى برگزيده و گرفته مى‏شود. تبیان)

در اینصورت باید گفت در عین اینکه این گل از عالم ماده است اما خاصیت جاودانگی و فناناپذیری دارد. با چنین فرضی بهتر میتوان آن فرمایش شما را پذیرفت که جسم برزخی آثار ماده از قبیل شکل و اندازه را دارد.


سلام
جسم مادی در همه نقشهایش جنبه وسیله و ابزار را دارد حتی در تحقق ذات انسان که همان روح است لذا لازم نیست قائل به مثالی بودن وجود آدم علیه السلام باشیم بلکه در مورد ایشان هم مانند سایرین قائلیم بدن مادی او مقدمه ای برای تحقق ذات معنویش بوده است ذاتی که در بقای خود نیازی به ماده ندارد هرچند در کسب کمالات وجودی بدان نیاز دارد
یا علیم[/]

محی الدین;590629 نوشت:
القاء علوم و معارف به حسب درک و فهم مخاطبین است

سلام
چه طور در مورد برزخ همانطور كه هست تشريح شده ولي به قيامت كه به قول شما عالم عقلي رسيده تمثيل و تشبيه مادي صورت گرفته!!
خُب اين كه عين گمراه كردنه...

محی الدین;592969 نوشت:
بنده گفتم پس آیه ای که معاد را به روییدن دوباره گیاهان تشبیه کرده طبق نظر شما باید برای ما در قیامت روییدن از خاک و و حتی ریشه و ساق و برگ ثابت کرده باشد
حال بفرمایید کجای این نتیجه گیری سفسطه است
شما ضعف استدلال خودتان را دارید با کلمه سفسطه جبران می فرمایید

سلام مجدد:Gol:

جناب محی الدین

وقتی می گوییم خداوند در قرآن برخاستن اجساد انسانها را از قبور در یوم الحشر با تمثیل روییدن مجدد گیاهان در بهار بیان کرده این بدان معنا نیست که برای انسان هم مانند گیاهان، ریشه و ساقه و برگ ثابت کنیم. و کیفیت زنده شدن مجدد انسانها را به تمامه همچون گیاهان بدانیم. بلکه چنانکه گفتیم این، تنها یک تشبیه است بدین منظور که همانگونه که گیاهان از زمین می رویند و خارج می شوند (با اقتضاءات خاص خودشان) انسان هم از زمین خارج می شود و از قبرها بر می خیزند. مضافاً اینکه اگر معاد جسمانی (همین جسم عنصری و مادی) مطرح نبود دلیلی نداشت که بخواهد از زمین و قبرها خارج شود.

محی الدین;592970 نوشت:
که اگر جسم و مادیت در ذات و حقیقت انسان دخیل باشد با مرگش ( که جسم و ماده اش منتفی میشود ) باید ذات و حقیقت انسان هم با از دست رفتن یک رکنش از بین برود در حالیکه عقل و نقل خلاف این را میگوید
نتیجه اینکه مادیت و جسم در ذات و حقیقت انسان دخیل نیست که اثباتش در معاد ضروری باشد
یا علیم

پاسخ این مطلب را هم دادیم که اگر دقت می کردید، بُعد جسمانی در حقیقت انسان دخیل هست، زیرا حقیقت انسان از آغاز خلقت تا حیات دنیوی یک توأمانی بینشان مطرح است و وقتی گفته می شود انسان، تمام انسان یعنی هر دو بُعدش مورد نظر است نه تنها روح او. اگر بگویید این خطاب مسامحتاً است، خطابات خداوند به انسان در قرآن چطور؟ وقتی خداوند انسان را خطاب می کند مقصودش، تنها ساحت روحانی وی نیست بلکه انسانی مورد نظرش است که این دو مرحله را گذرانده. "فاذا سویته و نفخت فیه من روحی" یعنی هم ساحت جسم هم ساحت روح.

لکن چنانکه اشاره شد، بُعد روحانی انسان از یک اصالت و استقلال خاصی برخوردار است فلذا پس از مرگ جسم نیز می تواند به اراده الهی به حیات برزخی اش ادامه می دهد. و البته اضافه کنم که تأملات و گزاره های فلسفی فلاسفه نیز، قادر نیست، قدرت و اراده خدا را به آنچه مورد اراده اش باشد محدود سازد.

محی الدین;593102 نوشت:
سلام
تا جایی که بنده با اندیشه فلاسفه آشنایی دارم هیچیک از این اشکالات در مورد معاد جسمانی به ذهنشان هم نمیرسد
این اشکالات نازلتر از حد اندیشه حکما و فلاسفه بلکه نازلتر از اندیشه متکلمین است و لایق به نسبت آنها به فلاسفه و حکما نیست

بنظر می رسد علیرغم اینکه ما بابتنای دیدگاه دین (آیات قرآن و برخی روایات) که به صراحت بر معاد جسمانی تأیید و تأکید می کنند را در پست های متعدد ارائه نمودیم شما کماکان تأویل و تفسیرهای فلاسفه و دیگران را بر دیدگاه صریح قرآن ترجیح می دهید. در حالیکه بزرگان بسیاری تأکید کرده اند که این وادی، میدان تأویلات عقلی و فلسفی نیست.

بعلاوه، ما نیز ناآشنا با اندیشه فلاسفه و متکلمان نیستیم اما در جایی که اندیشه شان را مخالف با نگاه شرع مقدس بدانیم لزومی بر تبعیت و حمایت از ایشان نمی بینیم ... چنانکه بزرگان بسیاری چنین بوده اند و در جایی که نگاه فلاسفه را مخالف شرع تشخیص داده اند از آن برائت جستند.

نظیر همین مسأله معاد جسمانی که در ادامه(پست بعدی) به ذکر مصادیق آن خواهیم پرداخت ...:Gol:

سلام مجدد

در این مجال، نگاهی به نظرات دانشمندان و عالمان برجسته دین، در خصوص بیان کیفیت معاد از منظر دین و نقد نظرات فلاسفه خصوصاً ملاصدرا در باب انکار معاد جسمانی خالی از لطف نیست.

ملاصدرا و انکار معاد جسمانی
اما بدن های اخروی ... مواد نفوس اخروی نیستند... بلکه سایه ها و قالب های مثالی اند ... که از نفوس اخروی پدید آمده اند... و وجود آنها نسبت به نفوس مانند وجود سایه نسبت به صاحب سایه است. (1) اگر بگویی نصوص قرآنی براین دلالت دارد که بدن اخروی هر انسان عین همین بدن دنیوی اوست، می گوییم: بله لیکن از حیث صورت نه از حیث ماده. (2)
وجود بدن های اخروی استعدادی نیست... بلکه آن بدن ها، بسان سایه برای صاحب سایه، لوازم نفوس اخروی اند ... پس هر نفس مفارقی ملازم شبحی مثالی است که از نفس پدید آمده است. (3)
بدن های اخروی، برخلاف بدن های دنیوی، عین نفوس اند. (4)

امام خمینی (ره):
اگرعبارات آخوند [ملاصدرا] (ره) موهم این معنا باشد که نفس با فعالیت، بدن خودش را «ایجاد» می کند، (5) از خطاهای لفظی است، و فرضا اگر آخوند(ره) و یا دیگران هم مصر این معنا باشند، درست نبوده و به شدت مورد انکار ماست، ما نسبت به نظر مدعیان چنین فعالیتی منکر هستیم. (ره)

شهید مطهّری :
امثال ملاصدرا گفته اند، معاد جسمانی است، اما همه ی «معاد جسمانی» را برده اند در داخل خود روح و عالم ارواح ... ما این را با مجموع آیات قرآن نمی توانیم تطبیق کنیم. (6)

علامه حلی:

بحث... در اثبات معاد بدنی است و مخالف این مسئله فلاسفه می باشند. (7)

علامه حلی:
«محشور شدن در قیامت، با همین بدن محسوس خواهد بود این اصلی بزرگ است و اثبات (و پذیرش) آن از ارکان دین است و هر کس معاد بدنی را ثابت و قطعی نداند به اجماع کافر است.»(8)

خواجه نصیرالدین طوسی :
«معاد جسمانی از ضروریات دین حضرت محمدبن عبدالله(ص) است و در ثبوت آن هیچ شبهه ای نیست و به علاوه، معاد امری است ممکن و انبیاء(ع) از وقوع آن نیز خبر داده اند. بنابراین قبول مسئله ی معاد و تصدیق آن، بر همه ی مکلفین لازم و واجب است و مقصود از معاد جسمانی این است که اجزای متفرقه ی بدن در روز قیامت زنده شده و با آن صورتی که در دنیا بوده، در محشر حاضر خواهند شد.» (9)
معاد جسمانی [عنصری] از ضروریات دین پیغمبر(ص) است و امکان هم دارند. (10)

آیت الله العظمی خوانساری:
بدنی که محشور می شود در روز قیامت بدن مادی است، چنانکه این مطلب صریح آیات قرآن و روایات است.
و گاهی گفته شده بدنی که محشور می شود بدن مادی و عنصری نیست بلکه بدن مثالی است [چنانچه ملاصدرامی گوید] که نفس باذن الله تعالی آن را ایجاد می کند .....
آن گاه آیت الله العظمی خوانساری به رد شبهات فلاسفه در این موضوع می پردازد. (11)

شیخ محمد تقی آملی:
انصاف این است که این معاد (معاد مثالی ملاصدرا) عینا همان منحصر دانستن «معاد» است به «معاد روحانی»، ولی با مخفی کاری در عبارت و.... وقسم به جان خودم که این عقیده مخالف است با آنچه شرع مقدس [درباره معاد جسمانی] فرموده است ـ درود و تحیّت برآورنده شریعت بادـ و من خداوند را، و فرشتگان را و پیامبر و رسولان خدا را گواه می گیرم در این ساعت که ساعت سوم از روز یکشنبه چهاردهم ماه معظم شعبان سال1368 [هـ ق] است، که درباره «معاد جسمانی» معتقدم به آنچه قرآن کریم فرموده است، و حضرت محمد(ص) و ائمه معصومین(ع) به آن اعتقاد داشته اند، و امت اسلام بر آن اجماع کرده اند؛ و من ذره ای از قدرت خداوند را منکر نمی شوم. (12)

علامه رفیعی قزوینی:
در نزد این ضعیف التزام به این قول ـ معاد مثالی ملاصدراـ بسیار صعب و دشوار است، زیرا که به طور قطع، مخالف با ظواهر بسیاری ازآیات و مباین با صریح اخبار معتبره است.(13)

حاج میرزا احمد آشتیانی:
این اصولی که برای اثبات معاد مثالی تأسیس گردید[کما اینکه ملاصدرا به آن معتقد است] ...مخالف نص قرآن است... (14)
انکار معاد جسمانی و عود ارواح به اجسام که عقل هم مساعد اوست مخالف نص قرآن بلکه جمیع ادیان و انکار ضروری اسلام است و خداوند ما را از لغزشهای اوهام و فکرهای شیطانی نگه دارد. (15)

شهید ثانی :
معاد بدنی (با همین بدن) از موضوعات قطعی و حتمی اسلام است، بر هر مکلفی واجب است که آن را قبول کرده بدان معتقد باشد، وگرنه از جرگه اهل اسلام بیرون می رود، و در بیابان سرگردانی زای کفر و سرکشی سرگردان می شود، ما از چنین گمراهی به درگاه خدای متعال پناه می بریم. (16)

«همه ی مسلمانان در اعتقاد بر معاد جسمانی اتفاق دارند؛ اما فلاسفه جسمانی بودن معاد را نفی کرده و قائل به معاد روحانی شده اند و مقصود از معاد جسمانی خلقت مجدد بدن پس از فنای آن می باشد و با آن صورتی که در دنیا داشته، زنده می شود.» (17)

شهید اول:
بدان که معاد جسدی و روحی هر دو قطعی است و امت اسلام (که خداوند متعال آنان را سروری دهد)، بر این عقیده اجماع دارند. قرآن عزیز نیز در چندین جا از آن سخن گفته است. و هر چه پیامبر(ص) بدان خبر داده است، مانند بهشت و دوزخ و ... واجب است (به وجوب عقلی) قبول آنها، و اعتقاد به آنها زیرا هم وقوع آنها ممکن است، هم پیامبری قطعی الصدق (معصوم)، از آنها خبر داده است. (18)

علامه طباطبایی:
معاد اسفار را نخوانید چون شبهه و ایراد دارد. به جای منظومه، بدایه و به جای اسفار، نهایه بخوانند. (19)

آیت الله شیخ جعفر سبحانی:
«ایشان [علامه طباطبایی] هیچ وقت معاد را تدریس نمی کرد. به خاطر دارم هنگامی که خدمتشان اسفار می خواندیم، وقتی به مبحث معاد رسیدیم درس را تعطیل کردند. علت را هم هیچ وقت بیان نکردند. فقط تنها چیزی که ما توانستیم کشف کنیم این بود که مرحوم علامه طباطبایی، معاد مرحوم صدرالمتألهین را قبول نداشت، چون با ظواهر آیات تطبیق نمی کرد. البته صدرالمتألهین خیلی تلاش کرد که بگوید معادی را که آورده عین قرآن است و از قرآن استخراج شده وآیات را برآن تطبیق داد. با این حال، معاد مرحوم آخوند (ملاصدرا) با اکثر آیات قرآنی تطبیق نمی کند. معادی را که مرحوم صدرالمتألهین گفته، درواقع نوعی معاد برزخی است [نه معاد حشری]؛ جسم، جسم برزخی [یعنی تمثلی و تخیلی بدون جرم] است. میوه، میوه برزخی است و خلاصه یک سلسله صور غیبیه هستند که ماده را قبول نداشت.»(20)

آقا علی حکیم (مدرس زنوزی):
اینکه نفس بدن را به اذن خدا انشاء می کند [کما اینکه نظر ملاصدرا چنین است] موافق باروایات نیست. (21)

دکتر ابراهیمی دینانی :
مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد حسین غروی اصفهانی (کمپانی) در معاد جسمانی، کتابی به رشته تحریر درآورده است وی در این راه همان راهی را رفته است که حکیم زنوزی پیش از او رفته است. [که گفته معاد ملاصدرا موافق با روایات نیست] (22)

دکترسید یحیی یثربی:
فلاسفه هرگز نتوانسته اند چنین معادی ـ معاد جسمانی قرآنی ـ را با اصول و قوانین مسلم فلسفی تطبیق داده به اثبات برسانند. (23)

ملاصدرا از اثبات معاد جسمانی عنصری قرآنی، توسط برهان های فلسفی ناموفق بوده است. (24)

علامه شیخ محمد تقی جعفری:
اما ایمان به معاد در دین اسلام آن هم به طور ساده و مستند بامر منطقی و روشنی است اسلام با تمامی سادگی می گوید: از آنجا که دنیا خانه تکلیف است و مجازات و مکافات نتیجه ضروری تکلیف است، روزی باید برای این کار وجود داشته باشد و اگر به افکار کودکان بشریت برگشتن این اجسام محال جلوه کند، اسلام می گوید: ((قل یحییها الذی انشأها اول مرة و هو بكل خلق علیم، الذی جعل لكم من الشجر الاخضر ناراً فاذا انتم منه توقدون، اولیس الذی خلق السماوات و الارض بقادر علی ان یخلق مثلهم بلی و هو الخلاق العلیم، انما امره اذا اراد شئیا ان یقول له كن فیكون)). (25)

دوستان عزیز می توانند با مطالعه پست های پیشین و پست اخیر، "نظر اندیشمندان و بزرگان دین" به راحتی در باره کیفیت معاد قضاوت کنند. اینکه کدام دیدگاه منطبق با نظر دین و شرع مقدس است و کدام خارج از آن ...

موفق باشید ...:Gol:

پاورقی_____________________________________________________

1- اسفار 9/19- اسفار 9/31 و 32

2- اسفار 9/31

3- اسفار 9/185

4- با توجه به عبارات مذکور از ملاصدرا وعبارت های دیگر او ،این نسبت قابل استفاده می باشد.

5- معاد از دیدگاه امام خمینی/ 107

6- مجموعه ی آثار 4/792

7- نهج المسترشدین/78

8- نهج الحق و کشف الصدق /276

9- کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد/255

10- کشف المراد/320

11- عقاید الحقه/166

12- دررالفوائد 2/460

13- مجموعه رسائل و مقالات فلسفی/83

14- لوامع الحقایق/34

15- همان/39 و 40

16- حقایق الایمان/161 و 163

17- معاد از دیدگاه قرآن، حدیث و عقل/127

18- رسائل شهید اول/137 و 151

19- همان/755 به نقل از سیر تاریخی نقد ملاصدرا/231

20- معاد جسمانی در حکمت متعالیه /224 ،به نقل از کیهان فرهنگی، سال ششم ،شماره 8

21-سبیل الرشاد/104

22- معاد از دیدگاه حکیم زنوزی دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی سال 1368/ 28

23- عیار نقد 2/127

24- همان

25- مبدأ اعلی / 143 ؛

محی الدین;593234 نوشت:

سلام
جسم مادی در همه نقشهایش جنبه
وسیله و ابزار را دارد حتی در تحقق ذات انسان که همان روح است لذا لازم نیست قائل به مثالی بودن وجود آدم علیه السلام باشیم بلکه در مورد ایشان هم مانند سایرین قائلیم بدن مادی او مقدمه ای برای تحقق ذات معنویش بوده است ذاتی که در بقای خود نیازی به ماده ندارد هرچند در کسب کمالات وجودی بدان نیاز دارد
یا علیم


علیک سلام

از آنجایی که خداوند میفرماید انسان را از گل آفریدیم خواهی نخواهی جنبه مادیت را از انسان نمیتوان نفی کرد، حتی در تحقق و بقای ذات معنویش.

موضوع قفل شده است