فاطمه زهرا (س) برتر از حضرت یونس (ع) + استدلال قرآنی

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
فاطمه زهرا (س) برتر از حضرت یونس (ع) + استدلال قرآنی

اثبات برتری فاطمه زهرا سلام الله علیها بر حضرت یونس علیه السلام با استفاده از قرآن و روایت معتبر اهل سنت

قرآنکریم، سوره انبیاء، آیه 87:
وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَى فِی الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ.
ترجمه: و ذوالنون را [یاد کن] آنگاه که خشمگین رفت و پنداشت که ما هرگز بر او قدرتى نداریم تا در [دل] تاریکیها ندا درداد که معبودى جز تو نیست منزهى تو راستى که من از ستمکاران بودم.

توضیح: حضرت یونس علیه السلام مدت ها در میان قومش به ارشاد مردم پرداخت ولی در مدت سی و سه سال فقط دو نفر به او ایمان آوردند. هنگامی که در مورد قومش به هدف دلخواه نرسید و آن‌ها همچنان بر بی‌ایمانی خود پافشاری کردند، آن حضرت کاسه صبرش لبریز شد، غضب کرد و تصمیم گرفت مردمش را مورد نفرین خویش قرار دهد.

رسول خدا (ص) فرمودند: یا فاطمةُ إنّ اللهَ یَغضِبُ لِغَضَبِکِ ویَرضى لِرضاکِ.
ترجمه: اى فاطمه! خدا به سبب غضب تو غضبناک و با رضایت تو راضى مى شود.

ببنید؛ خداوند به غضب پیامبر خود یونس (ع) غضبناک نشد؛ ولی به غضب فاطمه زهرا (س) غضبناک می شود.

فاطمه کیست؟

منابع حدیث از معتبرترین کتب اهل سنت؛ لازم به ذکره که حدیث به حد تواتر رسیده و نیاز به بررسی رجال نیست.

1- ابن المثنى البصری، أبو موسى: المتوفّى (252). فی معجمه.(کما فی الغدیر)

2- ابن أبی عاصم، أبو بکر: المتوفّى (287). فی کتابه الاحادوالمثانی ج5 ص363 رقم الحدیث 2959

3- أبو یعلى الموصلی: المتوفّى (307). فی المعجم ج1ص233 رقم الحدیث 141

4- الطبرانی،أبو القاسم: المتوفّى (360) فی المعجم الکبیرج1ص89 رقم180– ج16ص255 رقم الحدیث 18434

5- الدولابی، محمدبن احمد: المتوفّى(320). فی الذریه الطاهره النبویه ص168 رقم الحدیث 226

6- ابن عدی، عبدالله: المتوفّى(365). فی الکامل ج2ص351

7- الحاکم النیسابوری أبو عبد اللَّه: المتوفّى (405). فی المستدرک على الصحیحین:ج6 ص25(11/38) رقم الحدیث 4730 و صحّحه.

8- أبو سعید الخرکوشی: المتوفّى (406). فی شرف المصطفی ج5ص350

9- أبو نعیم الأصبهانی: المتوفّى (430). فی فضائل الصحابة ج 1ص381 رقم الحدیث 338

10- أبو نعیم الأصبهانی: المتوفّى (430). فی فضایل الخلفاج1ص251 رقم الحدیث 141

11- ابن عساکر، أبو القاسم: المتوفّى (571). فی تاریخ مدینة دمشق ج3ص156 رقم الحدیث 598

12- الحافظ أبو العبّاس محبّ الدین الطبری: المتوفّى (694). فی الذخائر (ص 39).

13- ابن اثیر الجرزی: المتوفّى(630). فی اسدالغابه ج5 ص523

14- رافعی(یافعی) القزوینی، عبدالکریم: المتوفّى(623). فی التدوین فی اخبارالقزوین ج1ص168- باب الذال

15- 16- ابن الغطریف: المتوفّى(377). فی الجزء، ج1 ص32 رقم31

16-ابن الجوزی ابوالفرج : المتوفّى(597) . فی المدهش ج1ص38

17-ابن النجارالبغدادی: المتوفّى(643).فی ذیل تاریخ بغداد ج2ص140

18- ابن کرامه،المحسن: المتوفّى(494). فی تنبیه الغافلین عن فضایل الطالبین ص40

19- الحافظ أبو المظفّر سبط ابن الجوزی: المتوفّى (654). فی تذکره الخواص ص310

20- قاضی نعمان مغربی: المتوفّى(363) فی شرح الاخبار ج3ص29 (بلفظ :ان الله لیغضب لغضب فاطمه)

21- خوارزمی، موفق بن احمد: المتوفّى(568) فی مقتل الحسین ج1ص52

22- گنجی الشافعی : المتوفّى(658)فی کفایه الطالب ص219

23- ابن المغازلی،محمدبن محمدالواسطی: المتوفّى(483) فی المناقب ص351

24امام ابوالحسن على بن موسى الرضا(علیه السلام) در مسندش ، آن گونه که در «ذخائر، ص 39» آمده است .
25 ـ حافظ عبدالله حاکم نیشابورى ، متوفّاى (405)، در المستدرک على الصحیحین 3 : 154 [3/167 ، ح 4730 با تأیید صحّت آن .
26 ـ حافظ ابوالقاسم ابن عساکر، متوفّاى (571)، در تاریخ شام( تاریخ مدینة دمشق [1/434 ; و در مختصر تاریخ دمشق 2/269] )
27 ـ حافظ ابوالعبّاس محبّ الدین طبرى، متوفّاى (694)، در «ذخائر ص 39» .
28 ـ حافظ ابوالفضل ابن حجر عسقلانى، متوفّاى (852)، در «إصابه ج4 ص 378 و شفیعی شاهرودی، گزیده اى جامع از الغدیر، ص 311

برچسب: 

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صدرا

با سلام و عرض ادب

هر چند به اعتقاد ما اهل بیت علیهم السلام بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله برترین انسانها می باشند؛ اما با این حال چنین مقایسه ای در بیان فضیلت حضرت زهرا سلام الله علیها نسبت به حضرت یونس علیه السلام صحیح نمی باشد؛ زیرا که انبیای الهی علیهم السلام همگی معصوم بوده و خشم و رضای آنان در مسیر خشم و رضای الهی بوده است؛ لذا نباید اثبات فضائل عترت علیهم السلام به تنقیص انبیای الهی منجر گردد.

در داستان حضرت یونس علیه السلام نیز با اینکه شایسته ی مقام رسالت آن بود که صبر بیشتری می نمود؛ اما با این حال با غضب آن پیامبر بر قوم خویش و رفتن آن حضرت از میان قومشان، عذاب الهی مشمول حال آنان شد؛ اما با توبه ی قوم یونس عذاب الهی از آنان رفع گردید.

تفصیل این پاسخ را در ضمن مطالبی بیان می داریم:

الف) «يونس» فرزند «متّى» لقب او «ذو النون» (صاحب ماهى) است، اين لقب به خاطر آن است كه سرگذشت او با داستان ماهى گره خورده است. از پيامبران معروفى است كه ظاهراً بعد از «موسى» و «هارون» عليهما السلام قدم به عرصه وجود گذاشته است. بعضى او را از اولاد «هود» عليه السلام و مأموريت او را هدايت باقيمانده قوم‏ ثمود دانسته‏ اند.

سرزمين ظهور او منطقه‏اى از «عراق» به نام «نينوا» بود. در كتاب «يوناه» از كتب «عهد عتيق» (تورات) بحث‏هاى مشروحى درباره يونس تحت نام «يوناه ابن متى» آمده است. طبق اين نقل، او مأموريت داشت: به شهر بزرگ «نينوا» رود، و در برابر شرارت مردم قيام كند، سپس، حوادث ديگرى ذكر مى ‏كند كه شباهت زيادى با آنچه در قرآن آمده است دارد، با اين تفاوت كه طبق روايات اسلامى يونس عليه السلام به دعوت قوم خود برخاست و وظيفه خود را در اين زمينه انجام داد، و بعد از آن كه قوم، دعوت او را رد كردند به آنها نفرين كرد، و از ميان آنها خارج شد و ماجراى كشتى و ماهى براى او پيش آمد، ولى «تورات» عبارت زننده ‏اى دارد و تصريح مى‏ كند: او قبل از انجام مأموريت مى‏ خواست استعفاء كند! لذا برخاست، فرار كرد و ماجراى كشتى و ماهى پيش آمد. و عجب‏تر اين كه: «تورات» مى‏ گويد: هنگامى كه خداوند عذاب را از قوم‏ او به خاطر توبه آنها برداشت، «يونس» عليه السلام بسيار ناراحت و خشمش افروخته شد!. [1]

از فصول «تورات»، استفاده مى ‏شود: يونس عليه السلام دو بار مأموريت پيدا كرد، در مأموريت اول خوددارى نمود و به آن سرنوشت دردناك مبتلا شد، بار دوم به او مأموريت داده شد كه به همان شهر «نينوا» برود، مردم «نينوا» بيدار شدند، به خدا ايمان آوردند، و به توبه از گناهان خود پرداختند، و مشمول عفو الهى شدند و اين همان عفوى بود كه «يونس» عليه السلام را خوش آمد نبود! از مقايسه آنچه در قرآن و روايات اسلامى آمده، با آنچه در «تورات» كنونى است، روشن مى شود، تا چه حد «توراتِ تحريف يافته» مقام اين پيامبر بزرگ را پائين آورده است: گاه، نسبت عدم قبول مأموريت رسالت را به او مى ‏دهد، و گاه خشمناك شدن از شمول عفو و رحمت پروردگار نسبت به يك قوم توبه‏ كار، و اينها است كه نشان مى‏ دهد «تورات» كنونى، به هيچ وجه كتاب قابل اعتمادى نيست. به هر حال، او از پيامبران بزرگى است كه قرآن از او به عظمت ياد كرده است.[2]

ب) بنابر بر برخی روایات حضرت يونس مدّتى در ميان قوم دعوت فرمود و ايمان نياوردند فقط دو نفر به او ايمان آوردند يكى مليخا بود و ديگر روبيل، يكى عابد بود و ديگرى عالم و چون يونس مأيوس شد از ايمان قوم در حق آنها نفرين كرد، بر حسب تقاضاى عابد. خداوند وعده فرمود كه در فلان سال در فلان ماه در فلان روز عذاب نازل مى ‏كنم و نفرمود كه آنها را به عذاب هلاك مى‏ كنم، حضرت يونس خبر داد قوم را و چون بايد مؤمنين قبل از نزول عذاب از ميان قوم خارج شوند چنانچه انبياء سلف خارج مى‏ شدند حضرت يونس با عابد از ميان قوم خارج شد در حالی که هنوز امر به خروج به وی از سوی خداوند متعال صادر نشده بود.[3]

یونس علیه السلام گمان مى‏ كرد تمام رسالت خويش را در ميان قوم نافرمانش انجام داده است و حتى ترك اولايى در اين زمينه نكرده، و اكنون كه آنها را به حال خود رها كرده و بيرون مى‏ رود چيزى بر او نيست. و از آنجا كه يونس مى‏ دانست به زودى عذاب الهى آنها را فرا خواهد گرفت ترك گفتن آن شهر و ديار گناهى نبوده؛ لذا در حالی که بر قوم خویش خشمگین بود قوم خویش را ترک گفت در حالی که براى پيامبر بزرگى همچون يونس، اولى اين بود كه باز هم تا آخرين لحظه- لحظه‏ اى كه بعد از آن عذاب الهى فرا مى‏ رسد- آنها را ترك نگويد، به همين دليل يونس به خاطر اين عجله، به عنوان يك ترك اولى، از ناحيه خداوند مورد مؤاخذه قرار گرفت.


[/HR]
[1]. « تورات» كتاب« يوناه» پيغمبر، فصل اول، دوم، سوم و چهارم.

[2]. تفسیر نمونه، ج19،ص189.

[3]. به نقل از: أطيب البيان في تفسير القرآن، ج‏9، ص: 232.

ج) یونس مرتکب ترک اولی گردید و سرانجام وی آن شد که خداوند متعال او را گرفتار ماهی عظیمی نمود که مامور بلعیدن وی بود. قرآن کریم زبان حال و گفتار وی را اینگونه بیان می فرماید:

«وَ إِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ؛ إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ؛ فَساهَمَ فَكانَ مِنَ الْمُدْحَضِين؛ فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلِيمٌ؛ فَلَوْ لا أَنَّهُ كانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ؛ لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ؛ فَنَبَذْناهُ بِالْعَراءِ وَ هُوَ سَقِيمٌ»؛[1] و يونس از رسولان (ما) است!؛ به خاطر بياور زمانى را كه به سوى كشتى پر (از جمعيّت و بار) فرار كرد؛ و با آنها قرعه افكند، (و قرعه به نام او افتاد و) مغلوب شد!؛ (او را به دريا افكندند) و ماهى عظيمى او را بلعيد، در حالى كه مستحقّ سرزنش بود! ؛ و اگر او از تسبيح ‏كنندگان نبود ...؛ تا روز قيامت در شكم ماهى مى‏ ماند!

«وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنادى‏ فِي الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ؛ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ»؛[2] و يونس را (ياد كن) هنگامى كه خشمناك راه خويش در پيش گرفت و گمان برد كه هيچ‏گاه او را در تنگنا نمى‏ نهيم پس در آن تاريكى‏ ها بانگ برداشت كه هيچ خدايى جز تو نيست، پاكا كه تويى، بى‏گمان من از ستمكاران بوده‏ام. آنگاه او را پاسخ گفتيم و او را از اندوه رهانديم و بدين‏گونه مؤمنان را مى‏ رهانيم.

د)‌ با رفتن یونس از میان قوم خودش عذاب الهی به سوی آنان آمد؛‌اما بواسطه ی بازگشت آنان به سوی خدا عذاب از آنان برداشته گردید همچنان که قرآن کریم در این رابطه می فرماید: «فَلَوْ لا كانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها إِيمانُها إِلاَّ قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنا عَنْهُمْ عَذابَ الْخِزْيِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ مَتَّعْناهُمْ إِلى‏ حِينٍ»؛[3] پس چرا (مردم) هيچ شهرى بر آن نبودند كه (به هنگام) ايمان آورند تا ايمانشان آنان را سودمند افتد جز قوم يونس كه چون (به هنگام) ايمان آوردند عذاب خوارى را در زندگانى اين جهان از آنان برداشتيم و تا روزگارى آنان را (از زندگى) بهره‏ مند ساختيم.

بنابراین اینکه گفته شود خشم و غضب یونس علیه السلام بر قومش هیچ گونه عواقبی بر قوم وی نداشته باشد سخنی صحیح نمی باشد؛ بلکه خشم وی عذاب الهی را به همراه داشته است؛ همچنانکه در مورد حضرت صدیقه ی طاهره علیها السلام نیز رضا و خشم آن حضرت رضا و خشم خداست و از آنجا که قرآن کریم در مورد انبیای الهی می فرمایدتِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ...بعضى از آن رسولان را بر بعضى ديگر برترى داديم».[4] ما معتقدیم آنحضرت به واسطه ی اتحاد نوریش با پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله که اشرف مخلوقات است، از جمیع انبیاء علیهم السلام برتر می باشند.

موفق باشید.


[/HR]
[1].الصافات، آیات139-144.

[2]. الانبیاء،‌آیه ی 87-88.
[3]. یونس،آیه ی 98.
[4] . البقره، آیه ی 253.

صدرا;584568 نوشت:
اما با این حال با غضب آن پیامبر بر قوم خویش و رفتن آن حضرت از میان قومشان، عذاب الهی مشمول حال آنان شد؛ اما با توبه ی قوم یونس عذاب الهی از آنان رفع گردید.

باسلام و تشکر
پس چرا در قرآنکریم گفته شده «و ذوالنون را [یاد کن] آنگاه که خشمگین رفت و پنداشت که ما هرگز بر او قدرتى نداریم» آیا این چنین برداشت نمیشود که خشم حضرت یونس (ع) خشم خدا نبوده؟
یا اگر بنابه گفته شما بوده؛ خشم حضرت یونس (ع) فورا خشم خدا بود یا بعد از آن؟
ممنون
موضوع قفل شده است