بانوی شهیدی که غریبانه به خاک سپرده شد
تبهای اولیه
سال 1304 بود که در خانوادهای ساده و روستائی در روستای نیاک کودکی چشم به جهان گشود. نام زیبای فروغ را که روشنایی برای آینده باشد بر او نهادند.
هنوز دو سال از عمرش نگذشته بود که همای رحمت زندگی یعنی مادر بال و پر خود را از سر فروغ برچید و به سرای باقی شتافت.
خواهر بزرگترش که زنی مومنه و بسیار پارسا بود او را در کنار گرفت و با تمامی وجود به سرپرستی و تربیت جسم و روح او پرداخت؛ تا اینکه او را به فروغی شایسته رسانید .در روستای نیاک به تحصیل مشغول شد که بعدها توانست به عنوان معلم وآموزگار تنی چند از هم محلیهای خود باشد.آنچه را که خواهر بزرگش به او ارزانی داشته بود را سعی کرد به عنوان زکات علم به دیگران برساند و تلاش می نمود لذّت قرائت قرآن و مزهی عشق به اهل بیت به خصوص حضرت فاطمه:doa(8): و
سیدالشهدا:doa(6): را در کام دیگران شیرین سازد. در بین اقوام به صبر و شکیبایی شهره و همیشه مورد احترام و وثوق قلب اعضای خانواده و اطرافیان بود. وی درسال1326 به عقد آقای نصرالله عطاریان درآمد که حاصل این ازدواج 4 فرزند دخترو1فرزند پسرگشت.
با انجام فرامین الهی به خصوص نافله ی شب در ماههای مبارک رمضان و توجه به مصائب اهل بیت علیهمالسلام اعضای خانواده را شگفت زده می نمود و با عشق و علاقهای که به آقا اباعبداللهالحسین :doa(6): داشت، این سنت حسنه را برای فرزندان به ارث گذاشت که با نوشیدن آب بگویند فدای لب تشنهات یا حسین.
پانزدهم مهرماه سال 57 درست در روزهای اوج گیری نهضت انقلاب اسلامی بود که این زن فداکار به هنگام بازگشت ازتظاهرات درب منزل رابه خاطرپناه دادن به انقلابیون بازگذارد وبه همین دلیل با چند تن از مأموران ساواک درگیرشد و همین درگیری کافی بود تا ساواکیهای کوردل به سمتش شلیک کنند .و سهم فروغ از آسمانی شدن یک گلوله بود که بر سینه اش نشست ، گلوله ای که یادآور مسمار درب نیم سوخته یک مادر پهلو شکسته را به اذهان متبادر می کند، و این سهم فروغ از عشق و ارادت به بانوی بی شنان بود ،اما این پایان قصه دلدادگی نبود ، ماموران رژیم شاه از تشییع جنازهاش ممانعت بعمل آورده که به ناچار پیکر پاکش همچون مادرش زهرا:doa(8): نیمه شب در سکوتی معنیدار و با حضور سربازان و ماموران ساواک و رئیس شهربانی وقت در آستانه مبارک امامزاده ابراهیم آمل غریبانه به خاک سپرده شد.
روحمان با یادش شاد با ذکر صلوات
منبع: رزمندگان شمال
و اینک بانوی شهید دیگری که نه با احترام و نه حتی در دل شب بلکه زنده زنده با ناله های یازهرا............
آری ... ! زنده زنده او را به خاک سپردند :Ghamgin: ...
خواهر شهیده بر قتلگاه خواهر با بغض می گوید :
خواهرم با ناله های یازهرا(س) میان لبخند گروهک های ضدانقلاب، درمیان سرمای سوزان
کوه های کردستان زنده به گور شد.
کاش لحظات آخر کنارش بودم تا دستانش را در دستم می فشردم یا در آغوشش میکشیدم
تا غربت این کوهستان را بشکنم.
......................
محل زنده به گور شدن شهیده مظلومه "ناهید فاتحی کرجو":
روستای هشمیز،ازتوابع سنندج
......................