آشنایی با اقبال لاهوری
تبهای اولیه
[="]سيري در زندگاني علامه اقبال لاهوري[/]
[="]از جمله سرچشمههاي پر عظمت اصلاحگري و تقريب در جهان اسلام قطعاً علامه اقبال لاهوري است که در اين مقال هرچند کوتاه به معرفي ايشان ميپردازيم.[/]
[="]1ـ زندگينامه[/]
[="]علامه اقبال يكي از شخصيتهاي مهم فرهنگ و تمدن نيم قاره هند است كه جوهرة اساسي فرهنگ و تمدن اسلامي را در دورة معاصر تشكيل ميدهد و امروز به عنوان يكي از ايدئولوگهاي با ارزش جهان اسلام شناخته ميشود، به گونهاي كه انديشههايش در ايجاد جريانهاي مهم سياسي و فرهنگي كشورهاي اسلامي خصوصاً در نيم قارة هند از اهميت زيادي برخوردار است.[/]
[="]اقبال لاهوري را قطعاً ميبايست يك قهرمان اصلاح در جهان اسلام به شمار آورد كه انديشههاي اصلاحي او از مرز كشور خودش هم گذشت چرا كه همه شايستگيها و مزاياي فكري و معنوي خود را با تمام وجود در خدمت اسلام آورده و آن چنان به دين مبين اسلام و آموزههاي آن عشق ورزيده كه همين خصيصه از او به عنوان اقبال جاويد ساخته است.[/]
[="]اقبال لاهوري در سال 1252 ش در منطقه سيالكوت پاكستان متولد و در سال 1317 ش در لاهور پاكستان ديده از جهان فرو بست – ايشان بعد از كسب آموزشهاي مقدماتي در مدارس محلي و يك مدرسه انگليسي ، جهت تحصيلات عاليه به دانشگاههاي كمبريج و مونيخ عزيمت نمود و در رشته فلسفه به درجه دكترا نائل آمد و رساله دكتراي خود را تحت عنوان سير فلسفه در ايران تنظيم نمود.[/]
[="] مهمترين نكته در شناخت اقبال تأثير پذيري از تامس آرنولد اسلام شناس انگليسي است كه پردة تعصب و تنگ نظري را از برابر چشمان اقبال برداشت و او را براي ادامه تحصيل در انگلستان تشويق نمود ـ اقبال در اروپا با جمعيت اتحاد اسلام ( پان اسلاميسم) و پيروان سيد جمال الدين اسدآبادي آشنا شد ـ در همين سفر با فرهيختگان و بزرگاني همچون ادوارد براون و رينولد نيكلسون در دانشگاه كمبريج گفتگوهاي بسياري داشته كه همين آغاز راهي بود، براي آشنائي بيشتر او با فلسفه و عرفان اسلامي تا آنجا كه خود را ازمریدان خاص مولانا جلال الدين و محمد غزالي ميدانست و تفكرات آنان را در تمامي شؤن زندگي و فكري خود به كار ميبست. [/]
[="]اقبال لاهوري آثار زيادي در زمينه هاي مختلف داشته اما آنچه از آن ميان شهره بسيار دارد كتاب احياء فكر ديني ايشان است كه در واقع به عنوان يك كتاب ايدئولوژيك براي مسلمانان است. اين كتاب براي نظاممند كردن تفكرات و زندگي ديني همه مسلمانان به دست ايشان تاليف گشته. همان ايدئولوژي كه با سيد جمال الدين در سرزمين ما آغاز گشت و بعد در سطح همه جهان اسلام شيوع يافت و امروزه به عنوان يك ايدئولوژي معتبر در ميان كشورهاي مسلمان مطرح گشت.[/]
[="]ايشان به زبان فارسي اهميت ويژهاي مي داد، و اغلب آثار نظم و نثر او به همين زبان است از جمله آثار اشعار او كتابهاي پيام مشرق ـ اسرار و رموز بيخودي ـ جاويد نامه ـ مثنوي ـ پس چه بايد كرد و ارمغان اعجاز ميباشد. [/]
[="]علامه اقبال به عنوان يك ايدئولوگ، ايجاد جامعه اسلامي را با در نظر داشت پيشرفتهاي تمدن و فرهنگ امروز جهان، هدف كارهاي فكري و ادبي خود قرار داده بود و قصد داشت با اشعار و آثار خود نوعي از تحرك و پويائي را براي مسلمانان ايجاد نمايد و آنان را به تلاش فراوان سوق دهد تا آن كه از خواب غفلت بيرون آيند- او از مسلمانان ميخواست كه براي رشد جامعة واحد اسلامي از علم و فن غرب استفاده نمايند نه از مظاهر منفي غير اسلامي آن. به منظور نزديك شدن به اين هدف بود كه اقبال به مطالعه در نظامهاي فكري گوناگون در شرق و غرب پرداخت و از آنها راهكارهاي پوينده و جاندار و متحرك پديد آورد.[/]
[="]اقبال را نبايد صرفاً همانند فيلسوفي در نظر گرفت كه ميخواهد به پديدهها نظم دهد بلكه او بيشتر پيام آوري انديشمند و شاعري متفكر بود كه افكارش بر مدار يك مضمون اصلي قرار داشته كه همان نيرو بخشي و تقويت فرد در گستره جامعه اسلامي و به طور كلي در جامعه بشري بوده است.[/]
[="]تا آنجا که در يادداشتهاي پراكنده خود ميفرمايد: اگر ميخواهي كه در غوغا و هياهوي اين جهان صدايت شنيده شود بگذار كه تنها يك انديشه بر جان و روح تو مستولي گردد.[/]
[="]تنها آنانيكه انديشة يگانه دارند، انقلابهاي سياسي و اجتماعي را پديد ميآورند و امپراطوريها را بر پا ميسازند و به جهان نظم و قانون ميدهند.[/]
[="]2- علل عقب ماندگي مسلمانان از ديدگاه علامه اقبال لاهوري[/]
[="]ايشان معتقد بود كه كشورهاي اسلامي هويت خود را كه هويت اسلامي است از دست داده و بايد آن را بازيابد همان طور كه فرد احياناً دچار تزلزل شخصيت و يا گم كردن خويش مي شود و از خود فاصله مي گيرد و با خود بيگانه مي شود، جامعه نيز اين گونه است چرا كه جامعه مانند فرد، روح و شخصيت داشته و احياناً دچار تزلزل شخصيت و از دست دادن هويت مي گردد- تا آن جا كه دچار سقوط خواهد شد-[/]
[="]مسلمانان در حال حاضر در برخورد با تمدن و فرهنگ غرب دچار بيماري تزلزل شخصيت و از دست دادن هويت شدند. اقبال با نقد وضعيت كشورهاي اسلامي و پراكندگي آنان اين از هم گسيختگي را نتيجه دوري جوامع اسلامي از روح دين ميداند- [/]
[="]علامه اقبال قائل است كه مسلمانان دنياي امروز نقطه اصلي اتكاي خود را گم كرده و احساس سرگرداني ميكنند چرا كه امروزه مي بايست مدرنيسم را تجربه نمايند كه هيچ ذهنيتي از آن نداشتهاند که البته اين فرهنگ باعث دور شدن مسلمانان از اصل و هويت خودشان مي شود كه اين خودباختگي و دور افتادگي مسلمانان از اصالت خويش از جمله علت هاي اصلي عقب ماندگي و انحطاط جوامع اسلامي است.[/]
[="]ايشان با توجه به اين مشكل اساسي در ميان مسلمانان جهان با تأكيد بر مشتركات ديني و تقويت اصل خودي بر آن شد تا روحي تازه بر پيكرة كشورهاي اسلامي بدهد و زمينه ساز اتحاد اسلامي گردد و لذا تقليد كور كورانه از فرهنگ غرب را موجب تهي شدن انسان از خود و انديشههاي اصيل خودي و به جاي آن پر شدن از ارزشهاي شيطاني و ضد انساني ميداند.[/]
[="]او با مطالعه دوباره فرهنگ اصيل اسلامي در جستجوي كشف اصول و ارزشهائي بود كه بتواند جوامع اسلامي را متناسب با دنياي مدرن تغيير دهد كه اين تلاش به كشف دموكراسي اسلامي انجاميد.[/]
[="]ايشان قائل است كه برابري هسته اصلي تفكر اسلامي است و دموكراسي اسلامي را مهم ترين روش ايده آل در دنياي سياسي اسلام مي داند. اين دموكراسي قطعاً جداي از دين و اخلاق اسلامي نيست در واقع دنياي اسلام با اين دموكراسي جامعه اي چند مليتي و فراتر از تعصبات قومي و قبيلهاي خواهد بود. چنين جامعه اي مبتني بر همبستگي و انسجام دروني مسلمانان است كه ناشي از وحدت مذهبي سياسي همة مسلمانان جهان است.[/]
[="]علامه اقبال ملت مسلمان را به عسل تشبيه مي كند كه از گلهاي مختلف قطره هاي شهد به وجود مي آيد و پس از تصفيه، تبديل به محصول گرانبها و ارزشمند مي شود او در تحليل از تشكيل دولت واحد و منسجم اسلامي عبارت ولايت عشق را مد نظر قرار مي دهد. ولايت عشق از ديدگاه اقبال، جامعهاي است كه در آن امنيت و برابري انساني عدل و تساوي اقتصادي حكمفرما ميباشد.[/]
[="]توصيه اقبال براي اين مدينه فاضله آن است كه تحت تأثير كشورهاي مترقي و پيشرفته كه اساس آن ها بي ديني و ماديت است نرود. بلكه بنيان زندگي خود را بر روحانيت استوار نمايد چرا كه معتقد است حضور استعمار در كشورهاي اسلامي و كوشش آنها براي تامين منافع اقتصادي و سياسي خودشان باعث دامن زدن به اختلاف مذهبي و فرقه اي و نژادي ميان مسلمانان و از هم گسيختگي جوامع اسلامي است. ادامه دارد....
منابع:[/] [="]
1. [/]اقبال لاهوري، محمد؛ احياي فكر ديني در اسلام؛ ترجمه احمد آرام؛ رسالت قلم، تهران: 1346[="].
[/]2ــنواي شاعر فردا يا اسرار خودي و رموز بيخودي؛ مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، تهران: 1370[="].
3. [/]ــ ؛ كليات اشعار فارسي مولانا اقبال لاهوري؛ به كوشش احمد سروش؛ سنايي، تهران: 1343[="].
4.[/]انور، عشرت حسن؛ مابعدالطبيعه از ديدگاه اقبال؛ ترجمه محمد بقايي؛ حكمت، تهران: 1370[="].
5. [/]شادروان، حسن؛ اقبال شناسي؛ با مقدمه محيط طباطبايي؛ سازمان تبليغات اسلامي، تهران: 1371[="].
6. [/]سعيدي، غلامرضا؛ انديشههاي اقبال لاهوري؛ به كوشش هادي خسرو شاهي؛ دفتر نشر فرهنگ اسلامي،
[="]اقبال با موشکافيهاي فراوان در تاريخ تفکر اسلامي متوجه شد مادامي که محصول کلام [/] [="]جبر و محصول عرفان و ادبيات سکر و سستي و محصول فقه و قرائت تقليد، همان پيروي صرف باشد، به طور طبيعي سرنوشت انسان و امت اسلامي همان خواهد شد که در سه قرن اخير به آن دچار شدند که اعم از تفرقه و جدائي و شيوع تعصبات و فرقهگرائي و نزاعهاي داخلي است و تا زماني که آن علتها پابرجا باشند، اميدي به بهبود، بيهوده خواهد بود. و لذا علامه اقبال عواملي را براي اتحاد و انسجام جامعه اسلامي بر ميشمارد.[/]
[="]- عوامل اتحاد مسلمانان جهان از ديدگاه علامه اقبال لاهوري [/]
[="]1- اصل توحيد.اصل توحيد به عنوان پايه و اساس معنوي و روحاني جامعه بشري است چرا كه از يگانگي خالق است كه يگانگي مخلوق به دست مي آيد و در جامعه ايده آل توحيد نقش اصلي و اساسي و پايه اي در تامين برابري و برادري انسانها و مسلمانان دارد كه همه امتيازات كاذب را كنار ميزند و به جهان كثرت و به ظاهر پراكنده، وحدت تفكيك ناپذير ميدهد. و همچنين براي تمام اعضاي جامعه وحدت نظر و وحدت عمل را در پي دارد.در واقع ايمان به خداي يگانه بعد از نفي همة بتها و اللههاي دروغين، پايه معنوي و روان شناسانة پيوند و علقه معنوي انسانها و مسلمانان را مهيا ساخته و همة تقسيمات و انشعابات بشري را تحتالشعاع خويش قرار ميدهد و توحيد جاني است که انديشهها را متحد ساخته به آن يک هدف واحد ميبخشد. ايمان راستين به توحيد تمام رخنههاي حيا[/]ة[="] يک ملت را پر ساخته و رذائل اخلاقي را از او دور ميسازد و ملتي که با انديشه توحيد مجهز باشد، هدفمند، غيور و پر نشاط است و در سايه توحيد است که کاملترين نظامهاي اجتماعي آفريده ميشود و توسعه و عظمت يافته و به يگانگي و انسجام ميرسند.[/]
[="]2- اصل نبوت.مسئله نبوت بعد از توحيد از مهم ترين اركان يك جامعة ايده آل اسلامي است و به واسطة آن تمركز در رهبري و ارشاد بر مبناي وحي ايجاد مي شود- چرا که رسالت روح ملت و عامل پيوند دهنده ارگانهاي او ميباشد و لذا اين پيوند پيمان فطرتها است، لذا از هر پيوند ديگري استوارتر است.[/]
[="]يکي از بزرگترين سنتهاي خداوند بر ملت اسلام اصل خاتميه پيامبر آن ميباشد. اين به مثابه جاودانگي جامعه اسلام است و به آن معني است که هيچ ملتي نخواهد توانست نقش اين جامعه را از جهان و تاريخ بزدايد.[/]
[="]با توجه به مفهوم توحيد و هدف رسالت اين نکته روشن ميگردد که ملت اسلام در محدوده جغرافيائي خاص نميگنجد چنان که محدود به زمان ويژهاي نيز نميباشد.[/]
[="]از منظر ايشان اساساً عشق و علاقه به شخص پيامبر(ص) منشأ محبت و وحدت و پيوند همه وفاداران به مکتب اسلام است چرا که هدف و مقصود اصلي رسالت پيامبر(ص) آزاد ساختن انسانها از بندهاي استبداد و استعمار و ايجاد مساوات و برادري و اتحاد ميان انسانها بوده است.[/]
[="]3- قرآن.عامل سومي كه علامه اقبال بر آن تأكيد مي ورزد اهميت به قرآن است چرا كه داراي قوانين و ضوابط مدون از ناحيه وحي مي باشد و همة مسلمانان از هر مذهب و طائفه به آن ايمان و اعتقاد خاصي دارند و تمامي قوانين اساسي جامعه اسلامي مي بايست بر مبناي قرآن تنظيم و اجراء گردد.[/]
[="]چرا که هر انساني اين قابليت را دارد که همانند پيامبر مورد خطاب قرار گيرد تا آنجا که بتواند در تجارب روحاني پيامبر شرکت جويد و بالاتر از آن بتواند با خداوند به گفتگو بنشيند. و هدف واقعي قرآن در واقع برانگيختن بالاترين حد شعور انسان است در ارتباطهاي گونه گونش با پروردگار جهان است.[/]
[="]اين شعور از طريق مصفّا کردن جان به دست ميآيد و يگانه راهي که قرآن براي اين هدف نشان ميدهد همان عمل انسان است چرا که اصل عملگرائي انسان مبتني بر اصل آزادي و قدرت اوست و قرآن نيز به استطاعت بشر در بهبود رفتارش و نيز به توانائي او در مهار نيروهاي طبيعي باور دارد که اصول آن برپايه اعتدال و بهبودگرائي است تا آنجا که عالم را مجموعهاي بالنده ميداند که به اميد پيروزي نهائي بشر بر تباهي، زندگاني يافته است و لذا با توجه به سريان داشتن مفاهيم پر ارزش قرآن در طول زندگي همه مسلمانان قطعاً اختلاف طبقاتي بين مسلمانان نيز از بين خواهد رفت چرا که با روح قرآن و اسلام همخواني نداشته و سازگار نيست. بنابراين تقسيم جامعه اسلام به گروههاي عالي و داني بر خلاف تعاليم ارزشمند اسلام است در نتيجه قرآن همه مسلمانان را به يک هدف معين و يک اتحاد اجتناب ناپذير رهنمون خواهد ساخت.[/]
[="]4- محوريت کعبه .يکي ديگر از مهمترين عواملي که در ساختار اتحاد جامعه اسلامي نقش دارد داشتن مرکزيت محسوسي است که تمام توجهات، و تمام عواطف و آمال و تمام مراسم آئيني، و نيايشها، متوجه آن باشد که آن نقطه، نماد ايمان، تفکر و پيوند قلبي و يگانگي آن ملت است. اين مرکز در اسلام همان بناي چهارگوش ساده، ولي پر شکوهي است که شهسوار توحيد حضرت خليل الرحمن آن را بنا يا بازسازي نمود- مرکزي که دلهاي همه مسلمانان در اقصي نقاط عالم در سراسر عمر براي ديدار آن ميتپد. حتي در هنگام مرگ و بعد از آن نيز ميبايست متوجه ان نقطه توحيدي باشند. و لذا مرکزيت کعبه و قبله مسلمين خود از ابزار بسيار مهم در به وجود آمدن همدلي و مساوات و اتحاد بين آنها است.[/]
[="]ثمرة افكار اصلاحي علامه اقبال لاهوري و اتحاد مسلمين.[/]
[="]مهم ترين نقش سياسي و ثمرة تفكرات اقبال پيشنهاد تاسيس كشور پاكستان بوده. [/]
[="]اقبال اوضاع جهان اسلام به ويژه شبه قاره هند را به دقت بررسي و نقاط ضعف، آسيبها و آفتهائي را که جامعه اسلامي از آن رنج ميبرد را شناسائي کرده و دريافت که بزرگرترين مشکلات جامعه اسلامي هند عبارتند از:[/]
[="]1- جهل و عقبماندگي از کاروان علم و تمدن.2- فساد عقيده و حاکميت گرايشهاي انحرافي صوفيانه. 3- تسليم شدن در برابر استعمارگران. 4- شيفتگي و خودباختگي در برابر تمدن پر زرق و برق غرب و تقليد کورکورانه از آن. [/]
[="]با توجه به اختلافات گستردة هندوها و مسلمانان و جنگها و كشتارهائي كه در بنگال هند رخ داده بود، ايشان تنها راه آسايش مسلمانان و هندوها را در استقلال اين مسلمين از هندوها مي دانست- او با فعاليت پيگير خود توانست مسلمانان هندوستان را كه تا آن زمان كه به عنوان يك اقليت بزرگ در هند شناخته مي شدند با تاسيس و استقلال پاكستان به يك اكثريت قاطع تبديل نمايد- اين عمل يعني آفرينش يك دولت مسلمان كه از دستاوردهاي بزرگ تاريخي وي ميباشد.[/]
[="]پيشنهاد ايشان در سال 1930 مطرح شد اما بعد از 17 سال اين خواسته متحقق شد. در واقع پاكستان تنها كشوري است كه به نام اسلام و بر مبناي تفكر و ايدئولوژي اسلامي به وجود آمده بود. طرح پاكستان به عنوان يك كشور اسلامي مستقل وسيله اي است براي اتحاد مسلمين و تشكيل يك اسلامستان واقعي. كه با تمامي اهداف اسلام گرايانة اقبال همخواني داشته است. اقبال كه خود هندوزاده تازه مسلماني از كشمير بود بيش از ديگران به اهميت تشكيل دولت واحد مبتني بر اصول اسلامي و قرآن محوري تاكيد داشته با اين كه هر شاعري آرزومند وصل است او ناگزير به جدائي تن داد و طرح پاكستان مستقل را پيش كشيده و از آن دفاع نموده.[/] [="]منابع:[/][="][/]
[="][/]
[="]1.شادروان، حسن؛ اقبال شناسي؛ با مقدمه محيط طباطبايي؛ سازمان تبليغات اسلامي، تهران: 1371 [/].
[="]2[/].[="]سعيدي، غلامرضا؛ انديشههاي اقبال لاهوري؛ به كوشش هادي خسرو شاهي؛ دفتر نشر فرهنگ اسلامي، [/][="]1370 [/].[="] [/]
[="]3.شناخت اقبال، مجموعه مقالات كنگره جهاني بزرگداشت اقبال لاهوری[/]
[="]4.علامه اقبال لاهوری... پروین قایمی چاپ فرلین سال ١٣٨٢ه ش [/]
[="]5.سیر اقبال شناسی در افغانستان... عبدالروف خان رفیقی شامل چهل مقاله و مجله کابل سال های ١٣١١ه [/]
[="]6.اقبال ستاره بلند مشرق.. سید محمد علی خامنه ای دانشگاه تهران سال ١٩٨٢م[/]